پرش به محتوا

محمدرضا پهلوی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌نشده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
البرزفلاح (بحث | مشارکت‌ها)
Mardetanha (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:
شاه پس از خروج از بیمارستان ابتدا به [[پاناما]] و [[مکزیک]] سپس از آن جا به [[مصر]] رفت. او در سن ۶۱ سالگی در [[۵ مرداد]] [[۱۳۵۹]] ([[۲۷ ژوئیه]] [[۱۹۸۰ (میلادی)|۱۹۸۰]]) در اثر بیماری [[سرطان غدد لنفاوی]] در مصر درگذشت. پیکر وی همینک در [[مسجد الرفاعی]] مصر و به طور موقت دفن شده‌است. گفتنی است که همه ساله مراسم یادبودی توسط دوستداران او در [[مسجد الرفاعی]] مصر برگذار می‌شود که در آن اعضا خاندان سلطنتی ایران نیز شرکت می‌کنند.
شاه پس از خروج از بیمارستان ابتدا به [[پاناما]] و [[مکزیک]] سپس از آن جا به [[مصر]] رفت. او در سن ۶۱ سالگی در [[۵ مرداد]] [[۱۳۵۹]] ([[۲۷ ژوئیه]] [[۱۹۸۰ (میلادی)|۱۹۸۰]]) در اثر بیماری [[سرطان غدد لنفاوی]] در مصر درگذشت. پیکر وی همینک در [[مسجد الرفاعی]] مصر و به طور موقت دفن شده‌است. گفتنی است که همه ساله مراسم یادبودی توسط دوستداران او در [[مسجد الرفاعی]] مصر برگذار می‌شود که در آن اعضا خاندان سلطنتی ایران نیز شرکت می‌کنند.


==وصیت نامه==
این وصیت نام پس از مرگ محمدرضا توسط فرح قرائت گردید<ref>http://nl.youtube.com/watch?v=qYe7HirVBjk</ref>.
در اين هنگام كه دور از خاك وطنم در چنگال اين بيماري جانكاه آخرين روزهاي زندگي خود را سپري ميكنم، به عنوان پادشاه ايران زمين اين پيام را به ملتم كه در شوم ترين دوران تاريخي وطنش روزگار تيره اي را ميگذراند ميفرستم. همانند هر مسلمان معتقدي كه در آستانه مرگ از وجدان پاك و صفاي كامل روح برخوردار است خداوند بزرگ را به شهادت ميطلبم، از آن وقت كه صرفا به خاطر جلوگيري از خونريزي هموطنانم ناچار خاك ايران را ترك كردم آني از فكر سيه روزي تدريجي ملتم، و مخصوصا اندوه رقت بارشهادت وطن پرستان با نام و گمنامي كه سينه هاي فراخ خود را در مقابل جوخه هاي آتش جلادان قرار دادند فارغ نبوده و با تار و پود وجودم اين رنجها را احساس كردم... شگفت اتفاقي، كه در همان لحظاتي كه قلب من از حركت مي ايستد، قلوب افسران دلاورارتش من نيز كه در تكاپوي نجات وطن بودند، پياپي آماج گلوله هاي دشمنان ايران قرار ميگيرند و براي اينكه چنين پيوندي جاودان ماند توصيه ميكنم كه بعد از نجات كشورم، كالبدم درگورستان اين شهيدان جانباخته وطن، مدفون گردد... من در اين دقايق واپسين شيريني خاطرات افق ايران عزيز را كه به آن عشق مي ورزم در برابر تلخي زهراگين مرض جانسوز قرار داده ام. خاطره شاليزارهاي كرانه هاي درياي خزر، و مرغزارهاي ديلم، خاطره قله هاي پربرف سهند و سبلان آذربايجان، خاطره كوهستانهاي سبز و خرم زاگرس كردستان، و هامونهاي عريان بلوچستان، خاطره اروندرود خوزستان و هيرمند سيستان، خاطره دشت ارژن فارس، خاطره حاشيه هاي كوير سوزان خراسان و كرمان، خاطره شهركها و دهستانهاي ساحلي خليج فارس، خاطره كوچ عشاير دلير و فداكارو بطور كلي با انديشه همه گوشه و كنار آن سرزمين مقدس و مردم پرتلاش و پرتوان آن، چشم از جهان فرو ميبندم
== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
* [[ساواک]]
* [[ساواک]]
خط ۱۱۰: خط ۱۱۳:
*عظیمی، فخرالدین. ''بحران دموکراسی در ایران''. تهران: نشر البرز ۱۳۷۲
*عظیمی، فخرالدین. ''بحران دموکراسی در ایران''. تهران: نشر البرز ۱۳۷۲
*سفری، محمدعلی. ''قلم و سیاست''. تهران: نشر نامک، ۱۳۷۱
*سفری، محمدعلی. ''قلم و سیاست''. تهران: نشر نامک، ۱۳۷۱
<references/>


==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==

نسخهٔ ‏۷ اکتبر ۲۰۰۷، ساعت ۲۰:۲۶

محمدرضا پهلوی

دربار

رضاشاه پهلوی
تاج‌الملوک
ثریا اسفندیاری
اشرف پهلوی

نخست‌وزیران

محمدعلی فروغی
علی سهیلی
احمد قوام
علی سهیلی
محمد ساعد
مرتضی قلی بیات
ابراهیم حکیمی
صدرالاشراف
ابراهیم حکیمی
احمد قوام
ابراهیم حکیمی
عبد الحسین هژیر
محمد ساعد
علی منصور
حاجیعلی رزم‌آرا
حسین علاء
محمد مصدق
احمد قوام
محمد مصدق
فضل‌الله زاهدی
حسین علا
منوچهر اقبال
جعفر شریف امامی
علی امینی
اسدالله علم
حسنعلی منصور
امیر عباس هویدا
جمشید آموزگار
جعفر شریف امامی
غلامرضا ازهاری
شاپور بختیار

چهره های مهم

آیت الله خمینی
آیت‌الله کاشانی
آیت‌الله بهبهانی
نواب صفوی
احمد کسروی
کریم سنجابی
علی شایگان
حسین مکی
اللهیار صالح
داریوش فروهر
سرتیپ افشارطوس
حسین فاطمی
محمدتقی بهار
سلیمان‌میرزا اسکندری
کاترین لمبتون
تیمور بختیار
خلیل ملکی
مظفر بقائی
اسدالله رشیدیان
اسکندر آزموده
شعبان جعفری
نعمت‌الله نصیری
شاپور ریپورتر
کرمیت روزولت
نورمن شوارتسکف
سیدضیاءالدین طباطبائی

احزاب و گروهها

حزب ایران
حزب ملت ایران
حزب دموکرات
فدائیان اسلام
حزب توده ایران
جبهه ملی ایران
نهضت آزادی ایران
حزب ایران نوین
حزب رستاخیز
سازمان مجاهدین خلق ایران
سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران
شرکت نفت ایران و انگلیس
خدمات مخفی اطلاعاتی سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا
سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا سیا

وقایع مهم

ایران در جنگ جهانی دوم
مجلس مؤسسان
ملی شدن صنعت نفت
صنعت نفت ایران
قرارداد گس-گلشائیان
قرارداد کنسرسیوم
رویداد ۳۰ تیر ۱۳۳۱
رویداد ۹ اسفند ۱۳۳۱
کودتای ۲۸ مرداد
پیمان سنتو
ساواک
انقلاب سفید
انقلاب ایران

محمدرضا پهلوی (زادهٔ 4 آبان ۱۲۹۸ در تهران- درگذشتهٔ ۵ مرداد ۱۳۵۹ در قاهره) از ۱۶ سپتامبر ۱۹۴۱ تا وقوع انقلاب ایران در ۱۱ فوریه ۱۹۷۹ پادشاه ایران بود. او با وقوع انقلاب ایران برکنار شد و از این رو آخرین شاه نظام سلطنتی در ایران به حساب می‌آید.

آغاز زندگی و دورهٔ کودکی

او در روز ۱ صفر ۱۳۳۸ (۲ عقرب ۱۲۹۸/‏۲۶ اکتبر ۱۹۱۹) در تهران به دنیا آمد. پدر او «رضاخان میرپنج سوادکوهی» (بعدها رضاشاه پهلوی) و مادرش تاج‌الملوک آیرملو (بعدها «ملکهٔ مادر») بود.

جوانی و ولیعهدی

پس از به سلطنت رسیدن پدرش به مقام ولیعهدی رسید. تحصیل را در مدرسه نظام آغاز کرد و از کودکی زبان فرانسه را نزد پرستار فرانسوی‌اش آموخت. در دوازده سالگی او را برای ادامه تحصیل به مدرسه شبانه‌روزی «لو روزه» (Le Rosey) نزدیک شهر لوزان در سوئیس فرستادند. در ۱۷ سالگی به ایران بازگشت و در دانشکده افسری تحصیل را ادامه داد. در سال ۱۳۱۸ با فوزیه خواهر ملک فاروق پادشاه مصر ازدواج کرد. حاصل این پیوند دختری به نام شهناز بود.

سال‌های آغاز سلطنت

در سال ۱۳۲۰ پس از اشغال ایران توسط نیروهای شوروی و بریتانیا، رضاشاه پهلوی از سلطنت برکنار و به جزیره موریس وسپس به افریقای جنوبی تبعید شد. بریتانیا ابتدا قصد داشت پسر محمدحسن میرزا نوه احمدشاه قاجار را که در انگلستان زندگی می‌کرد و افسر نیروی دریائی پادشاهی بریتانیا بود جانشین رضاشاه کند ولی وقتی معلوم شد که او فارسی نمی‌داند بالاخره با توافق شوروی محمدرضا پهلوی را به جای پدرش به سلطنت برگزیدند. محمدعلی فروغی، آخرین نخست‌وزیر رضا شاه، نخستین نخست‌وزیر محمدرضاشاه شد و نقش مهمی در انتقال سلطنت به او بر عهده داشت. در بهمن ۱۳۲۰ پیمان سه‌جانبه بین ایران، بریتانیا و شوروی امضا شد که در آن، از جمله، خروج متفقین بعد از پایان جنگ پیش‌بینی شده بود.

بعد از فروغی علی سهیلی نخست‌وزیر شد و پس از او احمد قوام (قوام‌السلطنه) به این مقام رسید. محمدرضاشاه و دربار او موافقتی با قوام نداشتند و سعی در برکناری او کردند. رویداد ۱۷ آذر ۱۳۲۱ به تحریک دربار و علیه نخست‌وزیری قوام ترتیب داده شد که طی آن عده‌ای در جلوی مجلس برای اعتراض به وضع نان جمع شدند و سپس به مدت دو روز مغازه‌ها را غارت کردند و به خانه قوام حمله کردند. محمدرضاشاه در این روزها از نداشتن اختیار شکایت داشت و سعی زیادی در تقویت ارتش و حفظ نفوذ خود بر آن می‌کرد. در این دوران شاه از طریق ستاد ارتش امور ارتش را زیر نفوذ داشت و وزیر جنگ با نظر شاه انتخاب می‌شد.

بعد از قوام دوباره سهیلی نخست‌وزیر شد. در همین دوران حزب توده که با استفاده از آزادی نسبی بعد از دیکتاتوری رضا شاه تشکیل شده بود به نیروی موثری در صحنه سیاسی ایران تبدیل می‌شد. پیروزی‌های ارتش سرخ شوروی در برابر آلمان و به‌خصوص پیروزی در نبرد استالینگراد محبوبیت حزب را در ایران افزایش داده بود.

در اسفند ۱۳۲۲ مجلس چهاردهم که تازه تشکیل شده بود به محمد ساعد (ساعدالوزاره) رأی تمایل داد و او نخست‌وزیر شد. در دوره او بود که درخواست امتیاز نفت شمال ایران از سوی شوروی مطرح شد. رد این در خواست از طرف دولت ساعد با مخالفت شدید حزب توده روبرو شد و در عین حال توجه مردم ایران را به مسئله نفت به دنبال داشت و دوره‌ای را آغاز کرد که به نهضت ملی شدن نفت ایران معروف است.

با استعفای ساعد مرتضی‌قلی بیات (سهام‌السلطان) نخست‌وزیر شد. در دوره نخست‌وزیری او بود که دکتر مصدق طرحی به مجلس داد که مذاکره درباره نفت را تا پایان اشغال ایران برای دولت ممنوع می‌کرد. بیات پس از مدتی با رای عدم اعتماد مجلس کنار رفت و در اردیبهشت ۱۳۲۴ ابراهیم حکیمی (حکیم‌الملک) نخست‌وزیر شد ولی به سرعت جای خود را به محسن صدر (صدرالاشراف) داد.

در دوره نخست‌وزیری صدر جنگ جهانی دوم به‌پایان رسید و نیروهای بریتانیا و امریکا طبق مفاد پیمان سه‌جانبه ایران را ترک کردند. اما نیروهای شوروی همچنان در ایران باقی ماندند. در شهریور ۱۳۲۴ فرقه دموکرات آذربایجان خواستار خودمختاری آذربایجان شد.

پس از صدر دوباره ابراهیم حکیمی چند ماهی نخست‌وزیر شد. در ۲۱ آذر ۱۳۲۴ دولت خلق آذربایجان(فرقه دموکرات) رسما در تبریز اعلام موجودیت کرد و پیشه‌وری خود را نخست‌وزیر این دولت اعلام کرد.

پس از حکیمی دوباره احمد قوام نخست‌وزیر شد و بلافاصله برای مذاکره در مورد مسئله آذزبایجان به مسکو رفت. قوام با وعده‌هایی که در مورد نفت شمال به شوروی داد موافقت آنان را با تخلیه ایران به دست آورد. در عین حال او چهار نفر از سران حزب توده را در کابینه خود جا داد. تصمیم دولت قوام به اعزام نیرو به آذربایجان هم‌زمان با توصیه شوروی به فرقه دموکرات به عقب‌نشینی منجر به نابودی «دولت خلق آذربایجان» و فرار رهبران آن به شوروی شد. شاه با همکاری سران ارتش و به‌ویژه رزم‌آرا در این جریانات خودی نشان داد و بر توانایی‌های ارتش تاکید کرد.

در آستانه انتخابات دوره پانزدهم دکتر مصدق و عده‌ای از هم‌فکرانش برای درخواست آزادی انتخابات در دربار متحصن شدند. شاه در خرداد ۱۳۲۶ سفری به آذربایجان کرد و طی آن خود را به‌عنوان نجات دهنده آذربایجان معرفی کرد. در این دوره شاه سعی داشت که با افزایش اختیارات خود و ارتش، قوام را برکنار کند. بالاخره مجلس به قوام رأی اعتماد نداد و دوره نخست‌وزیری او به پایان رسید.

پس از قوام باز هم حکیمی مدتی نخست‌وزیر شد و پس از بیست و سه هفته جای خود را به عبدالحسین هژیر داد که از حمایت شاه و دربار، به ویژه شاهدخت اشرف پهلوی برخوردار بود. شاه در این زمان سفری به اروپا کرد و در انگلیس مذاکراتی برای دریافت کمک‌های نظامی با مقامات انگلیس داشت. شاه همچنان بر تقویت ارتش و افزایش اختیارات مقام سلطنت پا می‌فشرد و خواستار تغییر قانون اساسی مشروطه شده بود.

در سال ۱۳۲۷ شاه رسما از همسر اول خود فوزیه جدا شد.


پس از هژیر ساعد نخست‌وزیر شد. در ۱۵ بهمن سال ۱۳۲۷ در دانشگاه تهران به شاه تیراندازی شد ولی او با آن‌که زخمی شد جان به‌در برد. پس از آن حزب توده غیرقانونی اعلام شد و عده‌ای دستگیر شدند و آیت‌الله کاشانی تبعید شد و جو برای تأمین نظر شاه در افزایش اختیارات مساعد شد. دولت انتخابات مجلس مؤسسان را در شرایط حکومت نظامی برگزار کرد. مجلس مؤسسان با تغییر اصل ۴۸ قانون اساسی مشروطه اختیار انحلال مجلسین را به شاه تفویض کرد.


در این دوره مذاکراتی بین نویل گس، از مقامات شرکت نفت ایران و انگلیس، و عباسقلی گلشائیان، وزیر دارائی دولت ساعد انجام شد و حاصل آن قراردادی بود که به قرارداد الحاقی گس-گلشائیان معروف شد. طبق این قرارداد، حق امتیاز ایران از نفت جنوب افزایش می‌یافت ولی در عین حال قرارداد اصلی یعنی قرارداد ۱۹۳۳ تغییری نمی‌کرد بلکه برپایه قانونی استواری قرار می‌گرفت.

دکتر مصدق اگرچه در دوره پانزدهم در مجلس حضور نداشت ولی به‌کمک نمایندگانی از جبهه ملی مثل حسین مکی، مظفر بقائی و ابوالحسن حائری‌زاده توانست از تصویب آن جلوگیری کند و عمر مجلس پانزدهم به‌پایان رسید. شاه در این دوره به مقامات بریتانیا اطمینان می‌داد که اگر با اصلاحات او و افزایش اختیاراتش موافقت کنند قرارداد الحاقی نیز به تصویب خواهد رسید. او بر اعمال نفوذ دربار و ارتش برای جلوگیری از انتخاب نمایندگان مخالف قرارداد در مجلس شانزدهم حساب می‌کرد.

نهضت ملی‌شدن نفت

دربار

محمدرضا پهلوی
ثریا اسفندیاری بختیاری

نخست‌وزیران

احمد قوام
محمد ساعد
حاجیعلی رزم‌آرا
حسین علاء
محمد مصدق
فضل‌الله زاهدی

چهره‌های مهم

محمد مصدق
سید ابوالقاسم کاشانی
غلامحسین صدیقی
اصغر پارسا
مظفر بقایی
مجتبی نواب صفوی
کریم سنجابی
علی شایگان
حسین مکی
عباس خلیلی
اللهیار صالح
سرتیپ افشارطوس
حسین فاطمی
احمد زیرک‌زاده

خسرو قشقایی

کاترین لمبتون
خلیل ملکی
اسدالله رشیدیان
اسکندر آزموده
شعبان جعفری
نعمت‌الله نصیری
شاپور ریپورتر
کرمیت روزولت
نورمن شوارتسکف
سیدضیاءالدین طباطبائی

احزاب و گروه‌ها

سیا
ام آی ۶
جبهه ملی ایران
حزب پان ایرانیست
حزب توده ایران
حزب ملت ایران
حزب ایران
جمعیت آزادی مردم ایران
حزب سومکا
حزب دموکرات
فدائیان اسلام
شرکت نفت ایران و انگلیس

وقایع مهم

صنعت نفت ایران
ایران جنگ جهانی دوم
کمیسیون مخصوص نفت
ملی شدن صنعت نفت
قرارداد دارسی
قرارداد ۱۹۳۳
قرارداد گس-گلشائیان
قرارداد کنسرسیوم
قیام ۳۰ تیر
توطئه قتل مصدق، ۱۳۳۱
همه‌پرسی انحلال مجلس شورای ملی (۱۳۳۲)
کودتای ۲۵ مرداد ۱۳۳۲
کودتای ۲۸ مرداد

با شروع انتخابات و روشن شدن اعمال نفوذهای وسیع در جریان آن، دکتر مصدق با عده‌ای از هم‌فکرانش در اعتراض به وضع انتخابات در دربار متحصن شدند. شاه با اکراه آنان را در کاخ پذیرفت ولی اعتراض آنان به انتخابات را قبول نکرد. دکتر مصدق و همراهانش در این تحصن جبهه ملی ایران را پایه گذاشتند که در سال‌های بعد نقش موثری در صحنه سیاسی ایران داشت. دکتر مصدق و چند تن دیگر از جبهه ملی در انتخابات مجلس شانزدهم (پس از ابطال صندوق‌های تهران و رأی‌گیری مجدد) به مجلس راه یافتند.

در همین دوره عبدالحسین هژیر که پس از نخست‌وزیری مدتی عملا و بعد رسما وزیر دربار بود به دست فدائیان اسلام کشته شد و این ضربه‌ای به دربار و شاه بود. مجلس شانزدهم پس از انعقاد به ساعد (که شاه دوباره بدون رای تمایل مجلس او را منصوب کرده بود) رای اعتماد نداد و دوران نخست‌وزیری او به‌پایان رسید، بدون این‌که بتواند قرارداد الحاقی را که دربار و دولت بریتانیا به تصویب آن نظر داشتند به تصویب برساند.

پس از ساعد، علی منصور با حمایت روشن سفارت و شخص سفیر بریتانیا یعنی لوروژتل، نخست‌وزیر شد. انگلیسی‌ها او را قادر به قبولاندن قرارداد الحاقی به مجلس می‌دانستند. منصور نیز بدون رای تمایل به نخست‌وزیری رسید و شاه به این ترتیب می‌خواست بر اختیارات خود تاکید کند.

در ۴ خرداد ۱۳۲۹ دکتر مصدق در نطقی مجلس مؤسسان را غیرقانونی خواند و به شاه نصیحت کرد که از اقدامات خلاف قانون اساسی مشروطه دوری کند. وی همچنین از دخالت‌های دربار و اشرف پهلوی و رئیس ستاد ارتش در امور سیاسی کشور انتقاد کرد. او همچنین طرحی را برای تصویب پیشنهاد کرد که تصمیمات مجلس موسسان بی‌اعتبار شوند ولی این طرح تصویب نشد. احمد قوام نیز با انتشار نامه سرگشاده‌ای به‌شدت از شاه و تمایل او به کسب اختیارات بیشتر انتقاد کرد. حکیمی که اینک وزیر دربار بود نامه تندی در پاسخ به قوام فرستاد. در واقع دخالت‌های شاه و دربار در امور سیاسی ایران و نیز فساد دربار (اعم از مالی و غیره) در جامعه آنان را منفور ساخته بود و برخی سیاستمداران از این موضوع برای کسب وجهه استفاده می‌کردند. شاه به‌ویژه در این دوره از جبهه ملی بیمناک بود و براساس اسناد وزارت خارجه انگلستان بارها به شپرد سفیر جدید بریتانیا از جبهه بدگویی می‌کرد. در یک مورد گفته بود که او جبهه ملی را از حزب توده خطرناک‌تر می‌داند.

منصور برای جلب نمایندگان به خواسته‌های جبهه ملی با نظر مساعد برخورد می‌کرد. همچنین او آیت‌الله کاشانی را که پس از ترور شاه به لبنان تبعید شده بود به ایران دعوت کرد. بالاخره منصور قرارداد الحاقی را به مجلس تقدیم کرد ولی نظری در موافقت با آن ابراز نکرد و خواست که مجلس قرارداد را بررسی کند. بریتانیا که تردید منصور در دفاع از قرارداد را دید با نظر مثبت به نخست‌وزیری سرلشکر رزم‌آرا تمایل نشان داد. منصور در ۵ تیر ۱۳۲۹، به شرط اعزام به رم در سمت سفیر ایران در ایتالیا، استعفا کرد.

در سال ۱۳۲۹ شاه با همسر دوم خود ثریا اسفندیاری ازدواج کرد.

رزم‌آرا که در ارتش به‌خاطر سخت‌کوشی و مدیریت خود صاحب نامی بود وارد سیاست شده بود و با ایجاد پیوند با محافل سیاسی به ویژه اشرف پهلوی امیدوار به نخست‌وزیری بود. شاه و بریتانیا نیز می‌خواستند که فرد مؤثری که از اقدامات مختلف نترسد نخست‌وزیر شود و کار قرارداد الحاقی را تمام کند.

بار دیگر شاه بدون رای تمایل مجلس نخست‌وزیر جدید، یعنی رزم‌آرا را منصوب کرد. دکتر مصدق و جبهه ملی به‌شدت با او مخالفت کردند ولی او توانست رای اعتماد از مجلس را به دست آورد. رزم‌آرا زیر فشار بریتانیا از مجلس خواستار تصویب قرارداد الحاقی شد ولی مخالفت مصدق و جبهه ملی بجای این کار منجر به مطرح شدن پیشنهاد ملی شدن نفت در سراسر ایران شد. موضوع منحل کردن مجلس به دست شاه برای باز کردن دست رزم‌آرا نیز در میان طرفداران بریتانیا مطرح بود ولی شاه که دیگر از قدرت گرفتن رزم‌آرا و احتمال سرنگونی خود به دست او بیم‌ناک شده بود به مخالفان او پیوست. رزم‌آرا که از تصویب قرارداد الحاقی مایوس شده بود بدون این‌که اعلام کند می‌خواست با پشتیبانی ظاهری از اندیشه ملی شدن نفت قرارداد جدیدی را پیشنهاد کند که عملا حق امتیاز ایران را به ۵۰ درصد می‌رساند. ولی مقامات شرکت نفت ایران و انگلیس به شدت با این فکر مخالفت کردند. رزم‌آرا در ۱۳ اسفند ۱۳۲۹ ظاهراً به دست یکی از اعضای فدائیان اسلام کشته شد، اگر چه هنوز روشن نیست که چه کسانی واقعا در کشتن او دست داشتند.

پس از کشته شدن رزم‌آرا، شاه باز هم بدون کسب رأی تمایل مجلس، حسن علا را به نخست‌وزیری برگزید. علا پس از چند روز ناگهان استعفا کرد و شاه آماده بود تا سید ضیاءالدین طباطبائی را به نخست‌وزیری برگمارد. گفته می‌شد که شاه با انحلال مجلس و سید ضیاء با دستگیری مخالفان جلوی روند ملی شدن نفت را خواهند گرفت. در جلسه‌ای در مجلس شورای‌ملی، جمال امامی به مصدق پیشنهاد نخست‌وزیری کرد، با این فکر که او قبول نخواهد کرد و سپس سید ضیاء نخست‌وزیر خواهد شد. در واقع سید ضیاء هم‌زمان با این جلسه نزد شاه بود و منتظر بود تا با رأی تمایل مجلس نخست‌وزیر شود. ولی دکتر مصدق نخست‌وزیری را قبول کرد و نقشه‌های شاه و انگلیسی‌ها و سید ضیاء و دیگران عملی نشد.

قدرت شاه در دوره نخست‌وزیری مصدق روزبه‌روز کمتر می‌شد و تمام کوشش‌های او و دربار با اقدامات متقابل مصدق خنثی می‌شد. به خاطر محبوبیت مصدق و امر ملی شدن نفت، شاه نیز در ظاهر از او پشتیبانی می‌کرد ولی عملا در برکناری او می‌کوشید. در رویداد ۳۰ تیر ۱۳۳۱ ارتش به طرفداران مصدق و کمونیستها تیراندازی کرد و عده‌ای کشته شدند.

کودتای ۲۸ مرداد

مقالهٔ اصلی: کودتای ۲۸ مرداد

در کودتای ۲۸ مرداد۱۳۳۲، کودتائی که با طرح و حمایت مالی و اجرائی سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، سیا علیه دولت محمد مصدق در مرداد ۱۳۳۲ انجام شد، دولت دکتر مصدق را برکنار کرده و محمدرضا شاه پهلوی را که پس از شکست کودتای ۲۵ مرداد به رم رفته بود بازگرداندند و به قدرت رساندند.

پس از کودتا

پس از کودتای ۲۸ مرداد شاه به امریکا نزدیک‌تر شد. دولت آیزنهاور نیز با ارسال کمک‌های مالی و نظامی حکومت او را تقویت کرد. در شرایط سرکوب و خفقان پس از ۲۸ مرداد، مذاکرات مربوط به قرارداد نفت بین ایران و نمایندگان شرکت‌های بزرگ نفتی جهان آغاز شد و بالاخره قرارداد کنسرسیوم تصویب شد. در این قرارداد که به قرارداد امینی-پیج نیز معروف شده‌است برخلاف قانون ملی شدن نفت ایران باز هم اکتشاف و استخراج و فروش نفت به دست شرکت‌های خارجی سپرده شد و ایران به دریافت حق امتیاز (با نام مبهم «پرداخت اعلام شده») اکتفا کرد.

در ۱۶ آذر ۱۳۳۲، در آستانهٔ سفر ریچارد نیکسون، معاون آیزنهاور به تهران، تظاهراتی در دانشگاه تهران در اعتراض به قرارداد کنسرسیوم و سفر نیکسون رخ داد و در آن سه نفر از دانشجویان کشته شدند. شاه که از قدرت گرفتن زاهدی بیمناک بود، بالاخره او را کنار گذاشت و حسین علا را به نخست‌وزیری منصوب کرد. کسی که به رغم گرایش آشکار به سیاست‌های انگلستان، چندی در همراهی با قوام به امریکا نزدیک شده بود. علا به سبب نرمش در موضعگیری‌ها، برای چنین روزی مناسب می‌نمود.

پس از انعقاد قرارداد کنسرسیوم در سال ۱۳۳۳ و برکناری دولت کودتا، دوباره دربار رونق گرفت و شاه که گمان می‌کرد تنها راه غلبه بر مشکلات داخلی و بحران‌های منطقه‌ای نظامی‌گری است و اقتصاد نفتی ایران را معطوف به گسترش و توسعه تشکیلات نظامی و خرید تسلیحات کرد. حسین علاء که آخرین حلقه از رجال قاجار محسوب می‌شد برای چنین روزی برگزیده شده بود.

در آن سال‌ها بیش از آنکه امریکا از نفوذ شوروی در خاورمیانه نگران بوده باشد، جمال عبدالناصر زبان مشترک اعراب، انگلستان را به وحشت انداخته بود. برای پیشگیری از نفوذ و گسترش نهضت مصر، ایران می‌بایست در رأس پیمان نظامی باشد؛ «پیمان بغداد» (که بعدها با خروج بغداد از آن به «پیمان سنتو» شهرت یافت). کشورهای ایران، عراق، ترکیه و پاکستان زیر نظر انگلستان اعضای پیمان بغداد بودند.

پس از علا، دکتر منوچهر اقبال به نخست‌وزیری رسید. او که همیشه از نزدیکان دربار بود و اغلب خود را «چاکر اعلیحضرت» می‌خواند به تقویت دربار و افزایش قدرت شاه و زیر پا گذاشتن آنچه از سنت‌های مشروطیت باقی مانده بود کمک کرد. در این دوره شاه به قدرت کامل سیاسی در ایران دست یافت و تمام مخالفان خود را ساکت یا سرکوب کرد. تأسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور معروف به «ساواک» با کمک امریکا و اسرائیل نقش مهمی در سرکوب‌ها و نیز گسترش نارضایتی داشت. دوباره انتخابات، همچون دوره رضاشاه، بر اساس فهرست تائیدشده توسط شاه انجام گرفت.

در عین حال شاه به مدرنیزه کردن ایران پرداخت و مراکز علمی و فرهنگی کشور را گسترش داد. انجام اصلاحات سیاسی و اجتماعی از جمله تصویب قانون اصلاحات ارضی و اعطای حق رای به زنان از مهم‌ترین فعالیت‌های حکومت وی بود.

انقلاب سفید

محمد رضا شاه پهلوی در ژانویه سال ۱۹۶۲ به انجام اصلاحاتی پرداخت که بعدها به طور رسمی «انقلاب سفید» یا «انقلاب شاه و مردم» نام گرفت. روشنفکران و بخشی از روحانیت شیعه که با شیوه حکومت شاه مخالف بودند به مبارزه جدی با او برخاستند.

سایر اقدامات محمدرضا شاه پهلوی

انقلاب و ترک ایران

آیت‌الله خمینی روحانی شیعه که بعداً رهبر ایران شد مشکلات زیادی را برای دولت امریکا و حکومت شاه به وجود آورد. خمینی مردم را به قیام فراخواند. شاه به اقداماتی دست زد که حکومت را دچار خطر کرد. به دستور شاه، خمینی از عراق به پاریس تبعید شد. درگیری حکومت شاهنشاهی با مردم به اوج خود رسید. سرانجام با اوج‌گیری انقلاب مردم به رهبری خمینی وی در تاریخ ۱۰ دی ۱۳۵۷ ایران را ترک کرد.

پایان زندگی

شاه به ظاهر برای درمان پزشکی به ایالات متحده امریکا رفت. واکنش گروه «دانشجویان خط امام» تصرف سفارت‌ امریکا بود. آنها بسیاری از کارمندان امریکایی را به گروگان گرفتند. بعد از تایید این کار توسط روح‌الله خمینی، دولت ایران اعلام کرد که تا زمانی که امریکا، شاه را برای محاکمه تسلیم نکند گروگان‌ها آزاد نخواهند شد.

شاه پس از خروج از بیمارستان ابتدا به پاناما و مکزیک سپس از آن جا به مصر رفت. او در سن ۶۱ سالگی در ۵ مرداد ۱۳۵۹ (۲۷ ژوئیه ۱۹۸۰) در اثر بیماری سرطان غدد لنفاوی در مصر درگذشت. پیکر وی همینک در مسجد الرفاعی مصر و به طور موقت دفن شده‌است. گفتنی است که همه ساله مراسم یادبودی توسط دوستداران او در مسجد الرفاعی مصر برگذار می‌شود که در آن اعضا خاندان سلطنتی ایران نیز شرکت می‌کنند.

وصیت نامه

این وصیت نام پس از مرگ محمدرضا توسط فرح قرائت گردید[۱]. در اين هنگام كه دور از خاك وطنم در چنگال اين بيماري جانكاه آخرين روزهاي زندگي خود را سپري ميكنم، به عنوان پادشاه ايران زمين اين پيام را به ملتم كه در شوم ترين دوران تاريخي وطنش روزگار تيره اي را ميگذراند ميفرستم. همانند هر مسلمان معتقدي كه در آستانه مرگ از وجدان پاك و صفاي كامل روح برخوردار است خداوند بزرگ را به شهادت ميطلبم، از آن وقت كه صرفا به خاطر جلوگيري از خونريزي هموطنانم ناچار خاك ايران را ترك كردم آني از فكر سيه روزي تدريجي ملتم، و مخصوصا اندوه رقت بارشهادت وطن پرستان با نام و گمنامي كه سينه هاي فراخ خود را در مقابل جوخه هاي آتش جلادان قرار دادند فارغ نبوده و با تار و پود وجودم اين رنجها را احساس كردم... شگفت اتفاقي، كه در همان لحظاتي كه قلب من از حركت مي ايستد، قلوب افسران دلاورارتش من نيز كه در تكاپوي نجات وطن بودند، پياپي آماج گلوله هاي دشمنان ايران قرار ميگيرند و براي اينكه چنين پيوندي جاودان ماند توصيه ميكنم كه بعد از نجات كشورم، كالبدم درگورستان اين شهيدان جانباخته وطن، مدفون گردد... من در اين دقايق واپسين شيريني خاطرات افق ايران عزيز را كه به آن عشق مي ورزم در برابر تلخي زهراگين مرض جانسوز قرار داده ام. خاطره شاليزارهاي كرانه هاي درياي خزر، و مرغزارهاي ديلم، خاطره قله هاي پربرف سهند و سبلان آذربايجان، خاطره كوهستانهاي سبز و خرم زاگرس كردستان، و هامونهاي عريان بلوچستان، خاطره اروندرود خوزستان و هيرمند سيستان، خاطره دشت ارژن فارس، خاطره حاشيه هاي كوير سوزان خراسان و كرمان، خاطره شهركها و دهستانهاي ساحلي خليج فارس، خاطره كوچ عشاير دلير و فداكارو بطور كلي با انديشه همه گوشه و كنار آن سرزمين مقدس و مردم پرتلاش و پرتوان آن، چشم از جهان فرو ميبندم

جستارهای وابسته

منابع

  • عظیمی، فخرالدین. بحران دموکراسی در ایران. تهران: نشر البرز ۱۳۷۲
  • سفری، محمدعلی. قلم و سیاست. تهران: نشر نامک، ۱۳۷۱
  1. http://nl.youtube.com/watch?v=qYe7HirVBjk

پیوند به بیرون