مردم مازندرانی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۸۵: خط ۸۵:


گروه‌های مازندرانی و گیلک در شاخه بزرگتر متشکل از جمعیت‌های اهل [[قفقاز]] و [[آسیای غربی]] قرار می‌گیرند و مشخصا با گروه‌های جنوب قفقاز [[مردم گرجی]]، [[مردم ارمنی]]، و [[مردم آذری]] نزدیکند. ایرانیان اهل تهران و اصفهان از این گروه‌ها دورترند.<ref name="sciencedirect.com"/>
گروه‌های مازندرانی و گیلک در شاخه بزرگتر متشکل از جمعیت‌های اهل [[قفقاز]] و [[آسیای غربی]] قرار می‌گیرند و مشخصا با گروه‌های جنوب قفقاز [[مردم گرجی]]، [[مردم ارمنی]]، و [[مردم آذری]] نزدیکند. ایرانیان اهل تهران و اصفهان از این گروه‌ها دورترند.<ref name="sciencedirect.com"/>
=== هاپلوگروپ ===
آنالیز از پاتریلین های [[کروموزوم Y ]] آشکار نمود اولین [[Haplogroup J-M172 (Y-DNA)|هاپلوگروپ J2]] در دوره نئولیتیک یا نوسنگی از مازندران شناسایی شده است [[Haplogroup J-M172 (Y-DNA)|هاپلوگروپ J2]] [[تک‌گروه دی‌ان‌ایی کروموزوم Y انسانی|دی ان ای پدری]] غالب در میان مازندرانی ها هست.
در بین هاپلوگروپ های به دست آمده از مردان مازندرانی بیش از 50 درصد نمونه ها [[Haplogroup J-M172 (Y-DNA)|هاپلوگروپ J2]] می باشد ، که این مقدار پس از زرتشتیان یزد بالاترین میزان در ایران است. <ref name="Grugni">{{cite journal | last1 = Grugni | first1 = V | last2 = Battaglia | first2 = V | last3 = Hooshiar Kashani | first3 = B | last4 = Parolo | first4 = S | last5 = Al-Zahery | first5 = N| year = 2012 | title = Ancient Migratory Events in the Middle East: New Clues from the Y-Chromosome Variation of Modern Iranians | url = | journal = PLoS ONE | volume = 7 | issue = 7| page = e41252 | doi = 10.1371/journal.pone.0041252 | pmid=22815981 | pmc=3399854|display-authors=etal}}</ref>
 قدیمی ترین نمونه (جسد) کشف شده با شناسه j2a از زیر شاخه های [[Haplogroup J-M172 (Y-DNA)|هاپلوگروپ J2]] در [[غار هوتو کمربند|غار هوتو]] در شهرستان [[بهشهر]] [[استان مازندران]] ایران کشف شده که مربوط به دوازده هزار سال پیش می باشد و تخمین زده می شود که این هاپلوگروپ حدود نوزده الی بیست و چهار هزار سال پیش به وجود آمده باشد. <ref>{{cite journal | vauthors = Batini C, Hallast P, Zadik D, Delser PM, Benazzo A, Ghirotto S, Arroyo-Pardo E, Cavalleri GL, de Knijff P, Dupuy BM, Eriksen HA, King TE, López de Munain A, López-Parra AM, Loutradis A, Milasin J, Novelletto A, Pamjav H, Sajantila A, Tolun A, Winney B, Jobling MA | display-authors = 6 | title = Large-scale recent expansion of European patrilineages shown by population resequencing | journal = Nature Communications | volume = 6 | pages = 7152 | date = May 2015 | pmid = 25988751 | pmc = 4441248 | doi = 10.1038/ncomms8152 | bibcode = 2015NatCo...6.7152B }}</ref>
 در جدیدترین پژوهش بر روی اسکلت های خیلی قدیمی در ایران ،هاپلوگروپ بقایای تمام  اسکلت مورد آزمایش مردان شهر سوخته همگی [[Haplogroup J-M172 (Y-DNA)|هاپلوگروپ J2]] اعلام شد. به نظر میرسد این هاپلوگروپ از نواحی شمالی فلات ایران به دیگر نواحی همچون قفقاز شرقی ، خاور نزدیک و جنوب اروپا گسترش یافته باشد.
همچنین [[Haplogroup R1a|هاپلوگروپ R1a]] با 25 درصد دومین هاپلوگروپ رایج در مازندران می باشد. <ref name="Grugni" />
بعد از آن [[ Haplogroup G-P303|هاپلوگروپ G]] با 15 درصد با زیر شاخه های [[Haplogroup G-M285| G1]] و [[Haplogroup G-M201|G2a]]
سومین هاپلوگروپ رایج در مازندران است و بقیه هاپلوگروپ ها 10درصد باقیمانده را شامل می شوند. <ref name="Grugni" />


== زبان ==
== زبان ==

نسخهٔ ‏۲۸ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۳۶

مازندرانی
تبری (تپوری)
مازرونی
tapuri
مناطق با جمعیت چشمگیر
استانهای مازندران، گلستان، سمنان، تهران و البرز در ایران
زبان‌ها
زبان مازندرانی
دین
اکثراً مسلمان شیعه
قومیت‌های وابسته
ایرانیان

مردم تبری یا مردمان مازندرانی مردمان ایرانی تباری هستند[۶][۷][۸] که به‌طور کلی دارای پس‌زمینهٔ قومی تبری (مازندرانی) هستند و به زبان مازندرانی صحبت می‌کنند. این مردم نزدیکی بسیار با مردم گیلک دارند. بنابر گزارش بطلمیوس جغرافی نگار شهیر یونانی، قوم تپور از قبایل ایرانی‌تبار دوران باستان و یکی از طوایف سکاها[۹] بوده‌است. در کتاب تاریخ ایران کمبریج در صفحه ۷۶۶ چاپ ۱۹۸۳، تپوری‌ها قومی خوانده شده‌اند که در دوران فرهاد یکم اشکانی، از پرثوه (Parthyene) به مناطق مرکزی جنوب دریای مازندران (تبرستان) کوچانده شده و با بومیان آمارد درآمیخته شده و جمعیت مازندران را تشکیل دادند[۱۰] دانشنامه ایرانیکا نیز در مقاله مردمان باستانی ایران، در ارتباط با قوم تپور به گزارش‌های بطلمیوس و استرابون و آریان (مورخ) یونانی و کوینت کورس مورخ رومی استناد کرده‌است.[۱۱] دین بیشتر این مردم اسلام شیعه می‌باشد.[۱۲]

تاریخ باستانی سکاهای تپوری

سرزمین سکاها در جغرافیای بطلمیوس. سرزمین قوم تپور با نام Tapurei در شمال شرق دیده می‌شود. نقطه‌ای در سرزمین باستانی سکاها، جایی که امروزه در آسیای میانه و فرارود قرار دارد.

در پیوند با تاریخ مردم مازندرانی، باید به این نکته توجه داشت که پیشینه اطلاق نام مازندران به طبرستان، پس از سرایش شاهنامه بوده‌است و در نگاشته‌های پیش از شاهنامه فردوسی، نامی از مازندران در دست نیست و تاریخ نگاران یونانی و رومی، در گزارش‌های تاریخی خود پس از قدرت‌گیری اشکانیان، نام آن سامان را تپوریا(TAPURIA) قید کرده‌اند. چنانچه در دوران ساسانیان آن را تپورستان خوانده‌اند و پس از یورش مسلمین در منابع ایرانی و عربی، به طبرستان معرب شده‌است. همچنین بسیاری از اساتید شاهنامه‌شناس در این باره مقالاتی ارائه کرده‌اند. مانند کتاب «پژوهشی در شاهنامه» نوشته دکتر حسین کریمان، ادیب و لغت‌شناس و مورخ معاصر و استاد دانشگاه شهید بهشتی که در باب تفاوت مازندران شاهنامه فردوسی با مازندران امروزی نوشته شده‌است.[۱۳] مردم مازندرانی یکی از اندکشمار اقوام ایرانی‌تبار هستند که امروزه از هویت و نام باستانی قومیت ایشان، در جغرافیای یونانی و رومی چون جغرافیای بطلمیوس و استرابو و همچنین گزارش مورخان یونانی و رومی چون آریان و کوینت کورس، نامی بر جای مانده‌است.[۱۴]

مردمی که امروزه مازندرانی یاد می‌شوند، همان مردم طبرستان هستند. نام طبرستان معرب نام تپورستان بوده و به پیشینه اسکان یکی از اقوام سکاها و ایرانی با نام تپور، در حاشیه جنوبی دریای مازندران کنونی بازمی‌گردد. قومی سکایی و ایرانی که در جغرافیای بطلمیوس و جغرافیای استرابو و همچنین در کتاب آناباسیس اسکندر نوشته آریان مورخ یونانی و گزارش کوینت کورس از این قوم یاد شده‌است.

در کتاب ۶، فصل ۱۴، بخش ۱۲ از جغرافیای بطلمیوس که دربارهٔ سرزمین‌های سکاها در آسیای میانه هست، از تیره‌ای از این قوم به عنوان قومی سکایی و ساکن در دل سرزمین‌های سکایی یاد شده‌است. بطلمیوس قوم تپور را سکایی خواند. در شمال شرق نقشه بطلمیوسی که ارائه شده، نام قوم تپور (tapurei) دیده می‌شود. به‌طوری‌که در همین نقشه بروشنی می‌توان دید، فاصله سرزمین باستانی قوم تپور در نقشه بطلمیوسی، از حاشیه جنوبی دریای مازندران کنونی، زیاد هست. سرزمین باستانی قوم تپور جایی در آسیای میانه و فرارود بوده‌است.

دو نقشه از کتاب جغرافیای ششم بطلمیوس بخش سرزمین‌های سکایی و دیگری نقشه‌ای از تپورستان در دوران اشکانیان که ضمیمه شده‌است. نام و محل اسکان نخستین قوم سکایی تپور در این نقشه‌ها مشخص شده‌است.

همچنین بطلمیوس در کتاب ۶، فصل ۲، بخش ۶ از جغرافیای خود که دربارهٔ سرزمین ماد هست، از تیره دیگری از قوم تپور یاد کرده که در سرچشمه رود چرینداس (charindas river) در سرزمین ماد ساکن بودند.[۱۵]

دانشنامه ایرانیکا نواحی یاد شده در گزارش استرابو را در امتداد دروازه کاسپین (شهر بندری دربند یا Caspian Gates) و شهر باستانی ری (در جغرافیای یونای Rhaga) می‌داند که در سرزمین ماد واقع بوده‌است و چنین نتیجه‌گیری کرده که بنابراین گزارش، دسته دیگری از قوم تپور در آن نواحی گسترده شده بودند.[۱۶]

در جغرافیای استرابون از قوم تپور به عنوان قومی ساکن میان سرزمین هیرکانی و سرزمین آریا (هریوا یا هرات باستان) یاد شده‌است.[۱۷] سرزمین آریا که در جغرافیای یونانی از آن یاد شده‌است، همان هَرَیو یا هریوا بوده که در سنگ نبشته بیستون نام آن قید شده‌است. هرات باستان که امروزه در افغانستان واقع شده‌است.

ساتراپ باستانی هیرکانی در جنوب و جنوب شرق دریای کاسپین و برابر وضعیت جغرافیایی استان‌های گلستان و مازندران کنونی بوده‌است. استرابو اقوام ساکن در حاشیه جنوبی دریای کاسپین و غرب هیرکانی را بدین گونه نام می‌برد: در یک مدار در اطراف دریا پس از هیرکانی‌ها (Hyrcanins)، آماردی‌ها (Amardi) و غیر ایرانیان (Anariacae) و کادوسی‌ها (cadusi) و آلبانی‌ها (albani) و کاسپی‌ها (Caspii) و (viti) و شماری دیگر از مردمان، تا جایی که به سکاها (scythians) می‌رسیم و از سوی دیگر به سرزمین هیرکانی (شرق هیرکانی) دربیک‌ها (Derbices) هستند و کادوسی‌ها در مرز ماد …[۱۷]

تا جایی که بسیار روشن هست استرابو اقوام جنوبی دریای کاسپین را تا قفقاز یاد کرده‌است و در جغرافیای استرابو از قوم تپور به عنوان سکنه حاشیه جنوبی دریای کاسپین (هیرکانی) یاد نشده‌است. همانگونه که بالاتر گفته شد، استرابو قوم تپور را ساکن سرزمینی میان هیرکانی و آریا (هَرَیو در سنگنوشته بیستون = هرات باستان)، یعنی در شرق هیرکانی یاد کرده‌است. دانشنامه ایرانیکا موقعیت جغرافیایی سرزمین یاد شده را برابر سرزمین مرو باستان (مرگوش/مرو) دانسته‌است. گفتنی است که مرو باستان هم یکی از سرزمین‌های سکایی‌نشین در آسیای میانه بوده و در محدوده سرزمینی اقوام سکایی داهه.

دانشنامه ایرانیکا با اشاره به گزارش جغرافیای بطلمیوس که تپورها را قومی سکایی و ساکن سرزمین‌های سکاها یاد کرده بود، تپوری‌های غربی را نتیجه یک تقسیم قومی در شمال رود اترک (اترک امروزه در ترکمنستان) دانسته و نشانه‌ای از کوچ دسته‌هایی از این قوم سکایی از شرق و از سرزمین‌های سکایی و مرو باستان به درون فلات ایران.[۱۸]

دانشنامه ایرانیکا همچنین گزارش آریان (مورخ) یونانی در کتاب آناباسیس اسکندر و کوینت کورس را یکی از دلایل جدا بودن ساتراپ آمارد‌ها (در مرکز مازندران کنونی) با محل اسکان قوم تپور، تا پیش از یورش اسکندر مقدونی و در پی آن قدرت‌گیری اشکانیان می‌داند. چنانچه در هیچ‌یک از گزارش‌های جغرافی نگاران یونانی، نامی از قوم تپور به عنوان سکنه جنوب دریای کاسپین (هیرکانی) دیده نمی‌شود و چنانچه در منابع بالاتر ارائه شده‌است، جغرافی نگاری چون بطلمیوس این قوم را سکنه سرزمین‌های سکایی قید کرده‌است یا جغرافی نگرانی چون استرابو این قوم را سکنه سرزمینی در شرق هیرکانی و میان هیرکانی و سرزمین آریا (هرات باستان) قید کرده‌اند که سرزمین‌های یاد شده سرزمین‌های سکایی‌نشین بوده‌اند.[۱۹]

این واقعیت که قوم تپور پیش از قدرت‌گیری اشکانیان در بیرون از حاشیه جنوبی دریای کاسپین می‌زیسته، یافته تازه‌ای نیست. چنانچه یحیی ذکا در <کاروند کسروی> آورده‌است: آما، آماردان یا ماردان، در زمان لشکر کشی اسکندر مقدونی به ایران، این تیره در مازندران نشیمن می‌داشتند و آن هنگام هنوز قبایل تپوران به آنجا نیامده بودند ولی سپس چنان‌که از گفته‌های استرابو پیداست در آذربایجان و ارمنستان و پارس و دیگر جاها پراکنده شدند.[۲۰]

نقش کمانداران تپوری در جنگ گوگمل و در سپاه داریوش سوم هخامنشی

بنابر گزارش کوینت کورس مورخ رومی، ۱۰۰۰ کماندار تپوری در جنگ گوگمل و در ارتش داریوش سوم هخامنشی حضور داشتند.[۲۱]

شکل‌گیری تپورستان باستانی (Tapuria) در دوران اشکانیان

اخراج آمارد‌ها و ورود قوم تپور به حاشیه جنوبی دریای کاسپین

نقشه دولت یونانی بلخ هم‌زمان با شاهنشاهی اشکانیان و پس از اخراج قوم آمارد از حاشیه جنوبی کاسپین. نام سرزمین Tapuria در جنوب دریای کاسپی دیده می‌شود.

پس از قدرت‌گیری اشکانیان، در دوران فرهاد یکم اشکانی، فرهاد به آمارد‌ها حمله کرد و پس از شکست آنان، قوم آمارد وادار به کوچ اجباری به بیرون از حاشیه جنوبی دریای کاسپین شدند.[۲۲]

کوچ گسترده دسته‌های قوم تپور و جایگزین شدن این قوم سکایی در حاشیه جنوبی دریای کاسپین به شکل‌گیری سرزمین تپورستان منجر شد. چنانچه بعدها از سرزمین تپورستان در نقشه‌های جغرافیایی یونانی و رومی و گزارش مورخان یونانی و رومی، چه در دوران اشکانیان و چه در دوران ساسانیان می‌توانیم ببینیم. مانند تصویر نقشه‌ای از قلمرو دولت یونانی بلخ که ارائه شده‌است؛ که در پی شکست اشکانیان از دولت یونانی بلخ، تپورستان باستان (TAPURIA) و خراسان باستان (TRAXIANE) برای مدتی در تصرف دولت یونانی بلخ مانده بود. پس از حمله عرب‌ها و اشغال ایران بدست عرب‌ها، تپورستان در نوشته‌ها و منابع ایرانی و عربی به طبرستان معرب گشت و پسوند نام بسیاری از بزرگانش، طبری بود، چون محمد بن جریر طبری و ابن ربن طبری و مازیار بن قارن طبری و فضل بن قارن طبری و … طبرستان تا سیصد سال در برابر حملات عرب‌ها پایداری کرد و مستقل ماند و هرگز به تصرف ترکان و مغولان در نیامد.

قوم داهه در تپورستان

در فرهنگ شاهنامه، ذیل کلمه سگسار آمده‌است: «از مرز و بوم‌هایی که داهیان در آن جای گرفتند». و راجع به داهیان در ذیل کلمه سکزی می‌خوانیم: «... داه گروهی بودند از آرین که در دشت خوارزم جای گرفتند و پس از آن در کنار جنوبی دریای خزر جایگیر شدند. از … آنان مردم بستوه آمدند. پادشاه ایران گروه داه را پراکنده‌ساخت. یکدسته از آنان را به زابلستان کوچانید و آنان را سکزی خواندند … و دشت خوارزم داهستان نامیده شد که مخفف آن دهستان است و اکنون به دهستان معروف است و یکدسته از گروه داه را در زمینی جای دادند در طبرستان …»

گفتنی است که قوم داهه یکی از طوایف سکایی بوده و شاهان اشکانی ایران از آن قوم بوده‌اند.

قوم باستانی آمارد در آمل و مرکز مازندران امروزی و ریشه نام آمل

آمارد، اَمراد، آمار یا مرداها (به زبان سکایی: آمارد، Amard؛ به زبان پهلوی: آمویی، Amui) قومی آریایی و سکایی که در شمال ایران و به صورت عمده در آمل و مناطق مرکزی استان مازندران امروزی زندگی می‌کردند. بنابر نظر ریچاردفرای، آملی کورت و دانشنامه ایرانیکا، آماردها آریایی و قومی نیرومند و جنگجو بوده‌اند. بنابر نظرریچاردفرای دو آمل یکی در مازندران و دیگری در آمودریا قرار داشته که نشانه کوچ این قوم ایرانی‌تبار هست. بنابر نظر ریچارد فرای نام شهر آمل مازندران به سکونت آماردها در آن منطقه برمیگردد[۲۳]. در کتاب تاریخ ایران کمبریج جلد سوم در صفحه ۷۶۶ چاپ ۱۹۸۳، آماردها قومی خوانده شده‌اند که تا دوران فرهاد یکم اشکانی در منطقه آمل مازندران می‌زیستند و فرهاد یکم بخشی از این قوم را به منطقه دربند در قفقاز کوچاند و باقی‌مانده آن‌ها با قوم سکایی تپور که، از پرثوه (Parthyene) به مناطق مرکزی جنوب دریای کاسپین (مازندران کنونی) کوچانده شده بودند، آمیخته شده و قومیت مازندران (تپورستان) را تشکیل دادند.[۱۰] راویلسون نیز به حمله فرهاد یکم اشکانی، به قلمرو آماردها در مازندران امروزی و نواحی شرقی البرز پرداخته و از اخراج و کوچ اجباری قوم آمارد بدست فرهاد یکم خبر داده‌است.[۲۲] یحیی ذکا در <کاروند کسروی> آورده‌است: آما، آماردان یا ماردان، در زمان لشکر کشی اسکندر مقدونی به ایران، این تیره در مازندران نشیمن می‌داشتند و آن هنگام هنوز قبایل تپوران به آنجا نیامده بودند ولی سپس چنان‌که از گفته‌های استرابو پیداست در آذربایجان و ارمنستان و پارس و دیگر جاها پراکنده شدند.[۲۰]

گالش

گالش‌های طبری شاخه ای از اقوام طبری‌تبار هستند که در مناطق کوهستانی استان‌های مازندران و گلستان زندگی می‌کنند و به زبان مازندرانی سخن می‌گویند.[۲۴][۲۵][۲۶]گالش یا گاولش «Galeš»، در مازندرانی معنای گاوبان را می‌دهد. بعبارت ساده‌تر گالش یعنی کسی که دامداری می‌کند و گاو و گوسفند پرورش می‌دهد. کلمه گالش از ریشه سانسکریت گئورکش «Gao-rakš» گرفته شده‌است «Gao» به معنی گاو و «Rakš» به معنی پاییدن و نگهبانی کردن است. همچنین در زبان مازندرانی به چوپان گاو گالش «Galeš» و به چوپان گوسفند کرد «kerd» گفته می‌شود. در متون کهن طبری از کلمه گالش به معنای چوپان استفاده شده‌است.[۲۷]

ژنتیک

نقشه زبانی استان مازندران

مازندرانی‌ها و گیلکان که ارتباط نزدیکی با آنان دارند در مطقه جنوب دریای خزر ایران زندگی می‌کنند و به زبان‌هایی صحبت می‌کنند که به شاخه شمال غربی زبان‌های ایرانی تعلق دارد. تصور رفته‌است که اجداد آنان از قفقاز آمده‌اند و ممکن است جایگزین گروه‌هایی شده باشند که پیشتر در جنوب خزر می‌زیستند.[۲۸] شواهد زبانشناسانه این سناریو را تقویت می‌کند، چرا که زبان‌های گیلکی و مازندرانی (و نه دیگر زبان‌های ایرانی) ویژگی‌های تیپولوژیک مشترکی با دیگر زبان‌های قفقازی دارند.[۲۸] تحلیل‌هایی از واریاسیون mtDNA و Y کروموزوم در بین گیلک‌ها و مازندرانی‌ها انجام شده‌است.

بنا بر رشته‌های mtDNA HV1 , گیلک‌ها و مازندرانی‌ها بیش از همه به همسایگان جغرافیایی و زبانشناسانه شان یعنی دیگر گروه‌های ایرانی شباهت دارند. به هر روی انواع کروموزوم وای آن‌ها بیش از همه به موارد دیده شده در قفقاز جنوبی شبیه است.[۲۸]

سناریویی که این تفاوت‌ها را توضیح می‌دهد این است که منشأ گیلکان و مازندرانی‌ها جنوب قفقاز بوده و در پی آن ورود ژن‌های زنان دیگر گروه‌های بومی ایرانی احتمالاً به دلیل اقامت با خانواده همسر صورت گرفته‌است.[۲۸] از آنجا که mtDNA و زبان از طریق مادر منتقل می‌شوند ورود زنان ایرانی محلی ممکن است منجر به جایگزین شدن زبان آبا و اجدادی قفقازی و انواع mtDNA گیلکان و مازندرانی‌ها با زبان ایرانی و انواع mtDNA کنونی شان شده باشد. جایگزینی همزمان زبان و mtDNA ممکن است پدیده ای عمومی تر از آنچه پیشتر شناخته شده، باشد.

گروه‌های مازندرانی و گیلک در شاخه بزرگتر متشکل از جمعیت‌های اهل قفقاز و آسیای غربی قرار می‌گیرند و مشخصا با گروه‌های جنوب قفقاز مردم گرجی، مردم ارمنی، و مردم آذری نزدیکند. ایرانیان اهل تهران و اصفهان از این گروه‌ها دورترند.[۲۸]

هاپلوگروپ

آنالیز از پاتریلین های کروموزوم Y آشکار نمود اولین هاپلوگروپ J2 در دوره نئولیتیک یا نوسنگی از مازندران شناسایی شده است هاپلوگروپ J2 دی ان ای پدری غالب در میان مازندرانی ها هست. در بین هاپلوگروپ های به دست آمده از مردان مازندرانی بیش از 50 درصد نمونه ها هاپلوگروپ J2 می باشد ، که این مقدار پس از زرتشتیان یزد بالاترین میزان در ایران است. [۲۹]  قدیمی ترین نمونه (جسد) کشف شده با شناسه j2a از زیر شاخه های هاپلوگروپ J2 در غار هوتو در شهرستان بهشهر استان مازندران ایران کشف شده که مربوط به دوازده هزار سال پیش می باشد و تخمین زده می شود که این هاپلوگروپ حدود نوزده الی بیست و چهار هزار سال پیش به وجود آمده باشد. [۳۰]  در جدیدترین پژوهش بر روی اسکلت های خیلی قدیمی در ایران ،هاپلوگروپ بقایای تمام  اسکلت مورد آزمایش مردان شهر سوخته همگی هاپلوگروپ J2 اعلام شد. به نظر میرسد این هاپلوگروپ از نواحی شمالی فلات ایران به دیگر نواحی همچون قفقاز شرقی ، خاور نزدیک و جنوب اروپا گسترش یافته باشد. همچنین هاپلوگروپ R1a با 25 درصد دومین هاپلوگروپ رایج در مازندران می باشد. [۲۹] بعد از آن هاپلوگروپ G با 15 درصد با زیر شاخه های G1 و G2a سومین هاپلوگروپ رایج در مازندران است و بقیه هاپلوگروپ ها 10درصد باقیمانده را شامل می شوند. [۲۹]

زبان

زبان مازندرانی (تبری)، زبان کرانه‌های جنوبی دریای مازندران، دامنه‌های شمالی البرز و بخش گسترده‌ای از شمال ایران بوده‌است که بالغ برشش میلیون نفر[۳۱] از جمعیت کشورمان را در برمی گیرد.[۳۲] زبان مازندرانی، زبان بومی مازندرانی‌ها، یعنی ساکنان اصلی استان‌های مازندران، گلستان، و مناطق شمالی استان‌های سمنان، تهران و البرز است.[۳۳][۳۴] علاوه بر ایران در افغانستان توسط مهاجرینی که توسط امیر تیمور به آنجا مهاجرت کردند نیز گویشورانی دارد. چنان‌که گروهی از مازندرانیان از فیروزکوه در زمان امیر تیمور و به خواسته وی در سده پانزدهم میلادی به افغانستان کوچ کرده‌اند و این قوم زبان و فرهنگ مازندرانی را در محیط خود حفظ کرده و رواج داده‌اند. این قوم فیروزکوهی اکنون در منطقه مسیر رود مرغاب در شرق و شمال شرقی قلعه‌نو زندگی می‌کنند و جمعیت آن بیش از نود هزار نفر می‌باشد.[۳۵]

زبان مازندرانی یکی از زبان‌های ایرانی شمال‌غربی است که در گروه زبان‌های کنارهٔ دریای خزر قرار دارد. این گروه شامل زبان‌های کردی، زازاکی، گورانی، تاتی، تالشی، گیلکی و مازندرانی می‌باشد که از دیدگاه تاریخی به زبان پهلوی اشکانی وابسته‌اند.[۳۶][۳۷] ساکنان مناطق مختلف آن را به نام‌های مختلفی می‌شناسند، به ویژه پس از جدایی استان گلستان در سال ۱۹۹۷ (۱۳۷۶ شمسی و ۱۵۰۸ مازندرانی) مردم آن دیار ترجیحاً خود را تبری (تپوری) می‌شناسند. همچنین در کوهپایه‌های جنوبی البرز (حومهٔ تهران)، علاوه بر نام مازندرانی با نام‌های مازنی، مازرونی، تبری/طبری نیز نامیده می‌شود.
در میان زبان‌های ایرانی، این زبان بیشترین آثار نوشتاری را در طی سده‌های دهم تا پانزدهم میلادی، به خود اختصاص داد؛ که با حکومت مستقل و نیمه مستقل اسپهبدان در تبرستان این وضعیت بدست آمده‌است. کارهای بزرگ و ارزشمندی به این زبان نوشته شد که غیر از برخی خرده‌نوشتارهای میان مطالب مرتبط به مازندران در فارسی؛ همگی از بین رفتند. مازندرانی متعلق به گروه زبان‌های شمال غربی ایرانی بوده و از لحاظ زبان‌شناختی با فارسی به صورت دوجانبه غیر مفهوم می‌باشد.

پراکندگی جغرافیایی

پراکندگی مردم مازندرانی در استان‌های ایران

این مردم در زبان مازندرانی به نام مازنی، مازرونی یا تبری/طبری خود را می‌شناسند و به صورت کم یا زیاد در استان‌های گلستان، تهران، سمنان (ایل الیکایی) و سایر نقاط ایران؛ گسترده شده‌اند. مردمانی که امروزه اصالت مازندرانی دارند چه در استان مازندران و چه در استان‌های گلستان، سمنان و تهران جمعیتی بالغ بر هفت میلیون نفر دارند.[۳۸] همچنین با توجه به منبع از کتاب قصه سنجان دسته‌ای از زرتشتیان مازندرانی در زمان حمله اعراب از شهر ساری[۴] در ایران به ایالت گجرات کوچ کردند و نام نخستین آن شهر ناگ مندال بود و چون منطقه را از لحاظ آب و هوایی شبیه به شهر خودشان (ساری) یافتند آن را نوساری به معنای ساری جدید نامگذاری کردند.[۳۹]

علاوه‌براین گروهی دیگر از مردم تبری از فیروزکوه در زمان امیر تیمور و به خواسته وی در سده پانزدهم میلادی به افغانستان کوچ کرده‌اند و این قوم زبان و فرهنگ مازندرانی را در محیط خود حفظ کرده و رواج داده‌اند. این قوم فیروزکوهی اکنون در منطقه مسیر رود مرغاب در شرق و شمال شرقی قلعه نو زندگی می‌کنند و جمعیت آن بیش از نود هزار نفر می‌باشد.[۴۰] طایفه الیکایی (الیکائیج) یکی از اقوام بومی منطقهٔ کلارستاق (چالوس، مرزن آباد و کلاردشت)، کجور (نوشهر و نور) مازندران هستند که جمعیت قابل توجهی از آنها در شهرستان‌های سمنان، آرادان، گرمسار و ایوانکی استان سمنان و همچنین شهرستان‌های تهران، فیروزکوه، دماوند و ورامین و استان‌های البرز و قم سکونت دارند. بخشی از طوایف سوادکوه در اوایل دوران قاجار در تهران و قزوین ساکن شدند. بخشی از مردم مازندرانی و همچنین خوانین مازندرانی در دوران اسپهبدان، صفویه، قاجار و همچنین در دوران پهلوی اول به استان‌های قزوین، زنجان، کرمانشاه، همدان، مرکزی، قم، لرستان، اصفهان، فارس، کرمان، گیلان و خراسان تبعید شدند. طایفه نوری به زنجان، قزوین، گیلان، قم، مرکزی، شیراز، اصفهان و خراسان تبعید شدند. طایفه میار به اصفهان، قزوین، شیراز، ملایر، خرم‌آباد و کرمان تبعید شدند. طایفه دادوئی، تبرسو و لاهویی به قزوین، قم، زنجان، همدان و کرمان تبعید شدند. طایفه لاشکی، غفاری، یزدانی و حاتمی به کرمان، بم، ملایر و شیراز تبعید شدند. طایفه دیوسالار به خرم دره و زنجان تبعید شدند. طایفه زهری به ملایر تبعید شدند. طایفه فقیه به شیراز و مرودشت تبعید شدند. طایفه کجوری و کلارستاقی به کاشان، اصفهان، شیراز، همدان و کرمانشاه تبعید شدند.[۴۱] بخش قابل توجهی از مردم مازندران برای کار به استان‌های صنعتی همچون مرکزی، البرز، بوشهر، هرمزگان و خوزستان مهاجرت نموده‌اند.

نقشهٔ زبانی استان مازندران

فهرست افراد مشهور

شاعران مازندرانی‌زبان

شاعران فارسی‌زبان

نویسندگان مازندرانی

مورخین

سیاستمداران

ورزشکاران

منابع

  • تاریخ ماد؛ نوشته دکتر کشاورز
  • ptolemy (6.14.12)
  • مردم مازندران؛ نوشته اسماعیل مهجوری
  • تاریخ تبرستان؛ نوشته اردشیر برزگر
  • تاریخ پادشاهی تبرستان؛ نوشته پور اسفندیار؛ پدر تاریخ نگاران مازندرانی

پانویس

  1. http://www.mazandnume.com/fullcontent/12255/واژگان-روسی-در-زبان-مازندرانی-(تبری)/
  2. کتاب واژه‌نامه مازندرانی، پدیدآورنده: نجف زاده بارفروش، محمد باقر، بنیاد نیشابور، ۱۳۶۸، ص ۴۰
  3. http://www.bandpay.ir/گستره-زبان-مازندراني-،-از-ایران-تا-افغا/
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ Paymaster 1954.
  5. «It has also been known that Navsari was known as "Paarsipuri" Parsi's had first stepped in present Navsari, at time weather over their was good(Sari) Due to this they derived Navsari as Navo-sari». official government of gujarat.
  6. Area handbook for Iran, Harvey Henry Smith, American University (Washington, D.C.), Foreign Area Studies, page 89
  7. Academic American Encyclopedia By Grolier Incorporated, page 294
  8. The World Book Encyclopedia, World Book, Inc, 2000, page 401
  9. and to the eastward are the Galactophagi ; and eastward from Tapuris mountains and the scymbi scythae are the Tapurei. ptolemy (6.14.12)
  10. ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ Yarshater، E. (۱۹۸۳). The Cambridge History of Iran:Seleucid Parthian :Amardi (mardi) continued to inhabit the Amul region although Phratees I had transported some to guard the Caspian Gates of Media. They were , however , mingled with the Tapurians who had been transported there from Parthyene . ج. Volume ۳ (۱). Cambridge University Press,.
  11. They are spread toward the Caspian Gates and Rhaga in Media (Ptol., 6.2.6).These western Tapuri could have resulted from a tribal division north of the Sarnius/Atrak river—another, perhaps ancestral, group, the Tapurei, is located by Ptolemy (6.14.12) in Scythia. The remainder moved south and east into Margiana (“between the Hyrcani and the Arii,” Str., 11.8.8; Ptol., 6.10.2) along the Ochus/Arius (mod. Tejen/Hari-rud) river into Aria (cf. Polyb., 10.49). The Tapuri on the Caspian could, alternatively, represent a later westward migration along the main east-west highway from Margiana., IRANICAONlINE IRAN v. PEOPLES OF IRAN (2) Pre-Islamic
  12. in Mazandaran: Peaceful Coexistence With Persian, Maryam Borjian, Columbia University, page 66.
  13. «پژوهشی در شاهنامه» دکتر حسین کریمان به کوشش علی میر انصاری 1375 ; مازندران شاهنامه ، همان مازندران فردوسی نیست سایت مازندنومه
  14. curtius rufus quintus , history of ALEXANDER (3.2.7-12)
  15. ; on the north of which is Helymais,from wich to the source of the Charindas river are the regions the Tapuri inhabit. Ptolemy (6.2.6)
  16. Tapuri. The mountains inland from the coast of Hyrcania are called the “Tapurian mountains” by Arrian, after the people there, settled in the mountains between the Derbices and the Hyrcanii (Str., 11.9.1, 11.11.8). They are spread toward the Caspian Gates and Rhaga in Media (Ptol., 6.2.6).These western Tapuri could have resulted from a tribal division north of the Sarnius/Atrak river—another, perhaps ancestral, group, the Tapurei, is located by Ptolemy (6.14.12) in Scythia. The remainder moved south and east into Margiana (“between the Hyrcani and the Arii,” Str., 11.8.8; Ptol., 6.10.2) along the Ochus/Arius (mod. Tejen/Hari-rud) river into Aria (cf. Polyb., 10.49). The Tapuri on the Caspian could, alternatively, represent a later westward migration along the main east-west highway from Margiana. These Tapuri furnished 1,000 cavalry for the battle of Gaugamela (Curt., 3.2.7), apparently aligned with the Hyrcanii (the “Topeiri,” Arr., An. 3.8.4). Alexander later subdued them (Arr., An. 3.23.1-2; Polyb., 5.44.5; Curt., 6.4.24-25). A separate satrap administered them at the time of Alexander’s arrival, and this official was assigned the Caspian Mardi as well (Arr., An. 3.22.7, 24.3; 4.18.2)., IRANICAONlINE IRAN v. PEOPLES OF IRAN (2) Pre-Islamic
  17. ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ that Tapyri occupy the country between Hyrcani and Arii; that around the shores of the sea, next to the Hyrcani, are Amardi, Anariacæ, Cadusii, Albani, Caspii, Vitii, and perhaps other tribes extending as far as the Scythians; that on the other side of the Hyrcani are Derbices. strabo (11.8.8)
  18. Tapuri. The mountains inland from the coast of Hyrcania are called the “Tapurian mountains” by Arrian, after the people there, settled in the mountains between the Derbices and the Hyrcanii (Str., 11.9.1, 11.11.8). They are spread toward the Caspian Gates and Rhaga in Media (Ptol., 6.2.6).These western Tapuri could have resulted from a tribal division north of the Sarnius/Atrak river—another, perhaps ancestral, group, the Tapurei, is located by Ptolemy (6.14.12) in Scythia. The remainder moved south and east into Margiana (“between the Hyrcani and the Arii,” Str., 11.8.8; Ptol., 6.10.2) along the Ochus/Arius (mod. Tejen/Hari-rud) river into Aria (cf. Polyb., 10.49). The Tapuri on the Caspian could, alternatively, represent a later westward migration along the main east-west highway from Margiana, IRANICAONlINE IRAN v. PEOPLES OF IRAN (2) Pre-Islamic
  19. apparently aligned with the Hyrcanii (the “Topeiri,” Arr., An. 3.8.4). Alexander later subdued them (Arr., An. 3.23.1-2; Polyb., 5.44.5; Curt., 6.4.24-25). A separate satrap administered them at the time of Alexander’s arrival, and this official was assigned the Caspian Mardi as well (Arr., An. 3.22.7, 24.3; 4.18.2)., IRANICAONlINE IRAN v. PEOPLES OF IRAN (2) Pre-Islamic
  20. ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ ایران باستان مادها و آمردها. کاروند کسروی، مجموعه مقاله‌ها و رساله‌های احمد کسروی، به‌کوشش یحیی ذکا
  21. The Hyrcani had mustered 6000 as excellent horseman as those nations could furnish , as well as 1000 Tapurian cavalry. The Derbices had armed 40000 foot-soldiers ; most of these carried spears tipped whit bronze or iron , but some had hardened the wooden shaft by fire. curtius rufus quintus , history of ALEXANDER (3.2.7)
  22. ۲۲٫۰ ۲۲٫۱ At beginning of his reign Phraates I directed his arms towards territory inhabited by Amardians, a poor but warlike people, who appear to have occupied eastern portion of the Elburz range, south of the Caspian Sea, what is probably today immediately south of Māzandarān and Astarabad. The reduction of these fierce mountaineers is likely to have occupied him for some years, since their country was exceedingly strong and difficult Rawlinson 1875, p. 36
  23. R.N. Frye, Ancient Central Asian History Notes,” Proceedings of the Second European Congress of Iranian Studies, (ISMEO, Rome), 185-90. Pg 188: "town of Amul on the Amu Darya and the Amul in Mazanderan, Iran, both of which may be traced back to the migration of an Iranian tribe called Amardi or Mardi " C. J. Brunner, "IRAN v. PEOPLES OF IRAN (2) Pre-Islamic", Encyclopaedia Iranica. [۱] "The Mardi nomads are named as one of the four predatory mountain peoples of the southwest discussed by Alexander’s admiral, Nearchus (Str. , 11.13.6; the others are non-Iranian)." Kuhrt, Amélie (2007). The Persian Empire: A Corpus of Sources of the Achaemenid Period. London: Routledge. ISBN 0-415-43628-1."For the Persian tribe of the Mardi, see 3, no.5. 3", pg 98. "town of Amul on the Amu Darya and the Amul in Mazanderan, Iran, both of which may be traced back to the migration of an Iranian tribe called Amardi or Mardi "
  24. عامریان، فاطمه: نقد و بررسی کتاب گالش‌ها در گذر زمان، پنج گفتگو از روستای گالش‌نشین زیارت. در مجله زبان و زبان‌شناسی. دوره و شماره: دوره ۱۱، شماره ۲۲، بهار و تابستان ۱۳۹۵، صص ۱۱۹–۱۳۰.
  25. http://anthropology.ir/article/18313
  26. http://www.khazarnama.ir/زندگی-متفاوت-یک-گالشدر-مناطق-کوهستا/
  27. http://mazandnume.com/fullcontent/15868/گالش-مازندرانی-و-گالش-روسی/
  28. ۲۸٫۰ ۲۸٫۱ ۲۸٫۲ ۲۸٫۳ ۲۸٫۴ Nasidze, Ivan; Quinque, Dominique; Rahmani, Manijeh; Alemohamad, Seyed Ali; Stoneking, Mark (2006). "Concomitant Replacement of Language and mtDNA in South Caspian Populations of Iran". Current Biology. 16 (7): 668–673. doi:10.1016/j.cub.2006.02.021. PMID 16581511.
  29. ۲۹٫۰ ۲۹٫۱ ۲۹٫۲ Grugni, V; Battaglia, V; Hooshiar Kashani, B; Parolo, S; Al-Zahery, N; et al. (2012). "Ancient Migratory Events in the Middle East: New Clues from the Y-Chromosome Variation of Modern Iranians". PLoS ONE. 7 (7): e41252. doi:10.1371/journal.pone.0041252. PMC 3399854. PMID 22815981.
  30. Batini C, Hallast P, Zadik D, Delser PM, Benazzo A, Ghirotto S, et al. (May 2015). "Large-scale recent expansion of European patrilineages shown by population resequencing". Nature Communications. 6: 7152. Bibcode:2015NatCo...6.7152B. doi:10.1038/ncomms8152. PMC 4441248. PMID 25988751.
  31. http://www.mazandnume.com/fullcontent/12255/واژگان-روسی-در-زبان-مازندرانی-(تبری)/
  32. http://www.imanabadkarokela.com/index.php?option=com_content&view=article&id=1494:2014-05-15-17-05-53&catid=111&Itemid=515
  33. واژه‌نامه بزرگ تبری، گروه پدید آورندگان به سرپرستی: جهانگیر نصراشرفی و حسین صمدی، سال 1377، جلد اول، ص 31
  34. Windfuhr, G. L. (1989). New Iranian languages: Overview. In R. Schmitt. (Ed.), Compendium linguarum Iranicarum (pp. 246-49). Wiesbaden: L.Reichert.
  35. نجف زاده بارفروش، محمد باقر، واژه‌نامه مازندرانی، بنیاد نیشابور، ۱۳۶۸، ص ۴۰
  36. DIMLĪ in Encyclopædia Iranica = Linguistic position of Dimlī. After their migration in the Middle Ages, for almost a millennium the Dimlīs had no direct contact with their closest linguistic relatives. Nevertheless, their language has preserved numerous isoglosses with the dialects of the southern Caspian region, and its place in the Caspian dialect group of Northwest Iranian is clear. The Caspian dialects comprise Ṭālešī, Harzan(d)ī, Gūrānī, Gīlakī, Māzandarānī, and some dialects in Tātī-speaking areas and in the area around Semnān. Historically the Caspian dialects belong to the “Northwest Iranian group of languages” and are related to Parthian (see Windfuhr). The isoglosses are of historical phonetic, morphological, and lexical order, Garnik Asatrian
  37. in Variations of the language of "Pahalvi" are still spoken among Iranians.The Kurds of Iran as well as many Kurds of Turkey and Iraq speak variations of Pahlavi. Turks cannot understand Kurdish and require interpreters to communicate with Kurds who speak Sorani and/or Kurmanjii (variations of Pahalvi amongst Kurds). The people of northern Iran speak variations of Pahalvi as well - Mazandarani and Gilani for example. Baluchi in southeast Iran also has Pahlavi elements (e.g. Ahsen "Iron" or "Eisen" in English and Ahsan in Pahlavi - "Ahsen" is not "Iron" in Turkish), By Dr. Kaveh Farrokh
  38. خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام ToolAutoGenRef1 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  39. «It has also been known that Navsari was known as "Paarsipuri" Parsi's had first stepped in present Navsari, at time weather over their was good(Sari) Due to this they derived Navsari as Navo-sari». official government of gujarat.
  40. نجف زاده بارفروش، محمد باقر، واژه‌نامه مازندرانی، بنیاد نیشابور، ۱۳۶۸، ص ۴۰
  41. امین نعیمایی عالی، مقدمه ای بر تاریخ اقوام، طوایف و خاندان‌های کلارستاق (چالوس و کلاردشت) و تاریخ خاندان میار، ۳۸۱–۳۸۴.
  42. مجمع‌الفصحا - رضاقلی‌خان‌هدایت - پوشینهٔ دوم

ptolemy (6.14.12)