علی دواچی: تفاوت میان نسخهها
متن |
منبع |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
در خصوص واقعه اعدام حاج علي و همراهانش كسروي مي نويسد: |
در خصوص واقعه اعدام حاج علي و همراهانش كسروي مي نويسد: |
||
»«در سال 1288 كه پس از آمدن روسيان به تبريز سردار و سالار و به شهبندري عثماني پناهيدند او و شادروان علي موسيو نيز با ايشان بودند تا با ايشان بيرون آمدند. ولي در جنگ با روس گويا دست نداشتند و اين بود كه از شهر نگريخت و چون با فرمانده قزاقان ايراني كه دستهاي در تبريز بودند دوستي داشت به ميانجيگري او به كنسولخانه روس راه يافته و از ميلر زينهار براي خويش گرفت ولي چون صمدخان به شهر در آمد كسانش او را نيز گرفتند و با زدن و آزار بسيار به زندان بردند و سپس از آنجا به باغ شمال فرستادند, روسيان نيز كه بر چنان كسان غيرتمندي هرگز نمي بخشودند او را زنده نگذاردند و در همان روزها به خانه اش هم ريختند و تاراج كردند و سپس نيز با ديناميت آن را ويرانه گردانيدند.» |
»«در سال 1288 كه پس از آمدن روسيان به تبريز سردار و سالار و به شهبندري عثماني پناهيدند او و شادروان علي موسيو نيز با ايشان بودند تا با ايشان بيرون آمدند. ولي در جنگ با روس گويا دست نداشتند و اين بود كه از شهر نگريخت و چون با فرمانده قزاقان ايراني كه دستهاي در تبريز بودند دوستي داشت به ميانجيگري او به كنسولخانه روس راه يافته و از ميلر زينهار براي خويش گرفت ولي چون صمدخان به شهر در آمد كسانش او را نيز گرفتند و با زدن و آزار بسيار به زندان بردند و سپس از آنجا به باغ شمال فرستادند, روسيان نيز كه بر چنان كسان غيرتمندي هرگز نمي بخشودند او را زنده نگذاردند و در همان روزها به خانه اش هم ريختند و تاراج كردند و سپس نيز با ديناميت آن را ويرانه گردانيدند.» <ref>احمد كسروي تاريخ مشروطه ايران – ص 335</ref> |
||
== نقل قول دیگران == |
== نقل قول دیگران == |
نسخهٔ ۲۹ مهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۳:۲۸
حاج علی دوافروش یا دواچی (۱۲۵۰–۱۲۹۰ شمسی) از اعضاء انجمن تبریز و از بنیانگزاران مرکز غیبی و شخص دوم بعد از علی مسیو بود. پیشه اش دوافروشی بود و در علم شیمی تبحر داشت. وی از پیشگامان جنبش مشروطه بود و هیئت مدیره مرکز غیبی را اداره میکرد.
زندگی
حاج علی دوافروش در تبریز به دنیا آمد. وی صاحب داروخانه ناصری تبریز بود و در کار واردات دارو از خارج کشور فعالیت داشت. با شروع خیزش مردمی مشروطه از پیشروان و رهبران نهضت بود، او را دانتون انقلاب مشروطیت لقب دادهاند.
وی از همرزمان ستارخان بود و در یکی از حملات صمدخان به تبریز گلولهای به مچ دست وی اصابت نمود که سه ماه مداوای آن ادامه داشت. در جریان بتوپ بستن مجلس در۱۳۲۶ قمری وی به همراه میرزا حسین واعظ و سید حسن شریفزاده در کنسولگری فرانسه در تبریز متحصن شدند.[۱]
پس از پیروزی مشروطه حاجعلی همت خود را به نشر فرهنگ و معارف بکار بست و در مدرسه سعادت که قریب ۵۰۰ شاگرد داشت فعالیت میکرد. مدتی نیز رئیس اداره نظمیه تبریز بود.
وی و ثقه الاسلام تبریزی از افراد مدیر و مدبر در دوره مشروطه بودند. کسروی از حاجی علی دوافروش بعنوان مغز متفکر انقلاب مشروطه یاد میکند.
در تمامی یادوارهها از حاج علی دوافروش بهعنوان انسانی میهنپرست، نیک نفس و با عزم و اراده بالا نام بردهاند. وی که تیرانداز و جنگجوی ماهری بود، خود مستقیماً در صحنههای نبرد علیه دشمنان مشروطه حضور داشت و مبارزه کرد.[۲]
مرگ
سه ماه قبل از کشتار روسها در تبریز (در محرم ۱۳۳۰) وی از کار کناره گیری کرده و خانه نشین بود و در حوادث آن چند روز مداخله نداشت ولی افراد صمدخان او را دستگیر کرده و زندانی نمودند و سپس وی به همراه میرزا احمد سهیلی در باغشمال تبریز به دار آویخته شدند و خانه او را نیز منفجر کردند.[۳]
در خصوص واقعه اعدام حاج علي و همراهانش كسروي مي نويسد:
»«در سال 1288 كه پس از آمدن روسيان به تبريز سردار و سالار و به شهبندري عثماني پناهيدند او و شادروان علي موسيو نيز با ايشان بودند تا با ايشان بيرون آمدند. ولي در جنگ با روس گويا دست نداشتند و اين بود كه از شهر نگريخت و چون با فرمانده قزاقان ايراني كه دستهاي در تبريز بودند دوستي داشت به ميانجيگري او به كنسولخانه روس راه يافته و از ميلر زينهار براي خويش گرفت ولي چون صمدخان به شهر در آمد كسانش او را نيز گرفتند و با زدن و آزار بسيار به زندان بردند و سپس از آنجا به باغ شمال فرستادند, روسيان نيز كه بر چنان كسان غيرتمندي هرگز نمي بخشودند او را زنده نگذاردند و در همان روزها به خانه اش هم ريختند و تاراج كردند و سپس نيز با ديناميت آن را ويرانه گردانيدند.» [۴]
نقل قول دیگران
تقیزاده در مورد وی گفته است:
حاجعلی مرحوم هیچ گناهی جز وطنپرستی و مشروطه طلبی نداشت. کسی که از محبس صمدخان فرار کرده بود بمن گفت که حاج علی در محبس در حالی که به زنجیر گردنش اشاره میکرد به او گفته: فلانکس این زنجیر، فُکل وطنپرستان و آزادی طلبان است.[۵]
پانویس
- ↑ کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ۶۷۸ و ۳۹۱.
- ↑ «حاج علی دواچی».
- ↑ براون، نامههائی از تبریز، ۱۷۶.
- ↑ احمد كسروي تاريخ مشروطه ايران – ص 335
- ↑ براون، نامههائی از تبریز، ۲۲۵.
- ↑ براون، نامههائی از تبریز، ۲۲۵.
منابع
- کسروی، احمد. تاریخ مشروطه ایران انتشارات امیرکبیر جلد دوم
- براون، ادوارد. نامههایی از تبریز ترجمه حسن جوادی. چاپ دوم ۱۳۶۱ شرکت سهامی انتشار تهران
- «مشاهیر آذربایجان شرقی». سازمان میراث فرهنگی استان. دریافتشده در ۳۰ مارس ۲۰۱۳.