نقد محمد: تفاوت میان نسخهها
Farhangirani (بحث | مشارکتها) افزودن مطالبی نو + افزودن منابع جدید + ویرایش منابعی دیگر + فارسیتر کردن برخی واژگان + آوردن اسلامناباوران به کافران (برای حفظ بیطرفی دانشنامهای) |
Farhangirani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
پیشینه '''نقد گفتار و رفتار [[محمد|محمد بن عبدالله]]''' [[پیامبر]] مسلمانان، به سده هفتم بازمیگردد؛ هنگامی که اعراب اسلامناباور حجاز، در گفتار، به او میتاختند.{{مدرک}} برخی از مهمترین این انتقادها چنانکه در خود قرآن هم آمده، عبارت است از: |
پیشینه '''نقد گفتار و رفتار [[محمد|محمد بن عبدالله]]''' [[پیامبر]] مسلمانان، به سده هفتم بازمیگردد؛ هنگامی که اعراب اسلامناباور حجاز، در گفتار، به او میتاختند.{{مدرک}} برخی از مهمترین این انتقادها چنانکه در خود قرآن هم آمده، عبارت است از: |
||
*اتهام شاعری<ref>سوره انبیاء، آیه ۵</ref>؛ |
*اتهام شاعری<ref>سوره انبیاء، آیه ۵</ref>؛ |
||
*سحر (جادوگری)<ref>سوره انعام، آیه ۷</ |
*سحر (جادوگری)<ref>سوره انعام، آیه ۷</ref>؛ |
||
*سوره انبیاء، آیه ۳؛ فرقان، آیه ۸؛ سبأ، آیه ۴۳؛ ذاریات، آیه ۵۷؛ طور، آیه ۲۹</ref>؛ |
*دیوانگی<ref>سوره انبیاء، آیه ۳؛ فرقان، آیه ۸؛ سبأ، آیه ۴۳؛ ذاریات، آیه ۵۷؛ طور، آیه ۲۹</ref>؛ |
||
*جعل آیات و دروغ بستن به خدا<ref>اعراف، آیه ۲۰۳</ref>؛ |
*جعل آیات و دروغ بستن به خدا<ref>اعراف، آیه ۲۰۳</ref>؛ |
||
*ساخت آیات از سوی فردی دیگر و تعلیمی بودن آن (و نه وحیانی بودن)<ref>سوره نحل، آیه ۱۰۳</ref>؛ |
*ساخت آیات از سوی فردی دیگر و تعلیمی بودن آن (و نه وحیانی بودن)<ref>سوره نحل، آیه ۱۰۳</ref>؛ |
نسخهٔ ۳ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۷:۰۰
در بیطرفی این مقاله اختلافنظر وجود دارد. |
این مقاله نیازمند ویکیسازی است. لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوهنامه، محتوای آن را بهبود بخشید. |
پیشینه نقد گفتار و رفتار محمد بن عبدالله پیامبر مسلمانان، به سده هفتم بازمیگردد؛ هنگامی که اعراب اسلامناباور حجاز، در گفتار، به او میتاختند.[نیازمند منبع] برخی از مهمترین این انتقادها چنانکه در خود قرآن هم آمده، عبارت است از:
- اتهام شاعری[۱]؛
- سحر (جادوگری)[۲]؛
- دیوانگی[۳]؛
- جعل آیات و دروغ بستن به خدا[۴]؛
- ساخت آیات از سوی فردی دیگر و تعلیمی بودن آن (و نه وحیانی بودن)[۵]؛
- اقتباس از افسانههای کهنه[۶]؛
- انگیزههای مانند کسب قدرت و ثروت[۷]؛
در کنار اسلامناباوران مورد نظر، یهودیان همعصر محمد نیز انتقاداتی را مطرح کردهاند؛ نظیر ناتوانی درآوردن معجزاتی مانند معجزات موسی.
در سدههای میانه اروپا، مسیحیان و یهودیان از منظر دیگر و بر اساس آموزههای دینی خود به نقد محمد پرداختهاند. در دوران مدرن نیز غالباً در اروپا و سرزمینهای غیراسلامی بر اساس رویکرد کلی نقد دین و دینداری و ارائه تفسیر مادی و تقلیل گرایانه از رویدادهای تاریخی به انتقاد از او پرداخته شدهاست.
در مقابل نیز قرآن و مسلمانان و نیز برخی غیرمسلمانان در طول تاریخ تلاش کردهاند تا این نقدها را پاسخ دهند و برخی از تحریفات تاریخی و نسبتهای نادرست را تصحیح کنند.
سیلورشتاین در مجموعه کتب معرفی خیلی کوتاه میگوید محمد در منابع اولیه یک انسان عادی و حتی جایزالخطا تصویر شدهاست (خدای وی در قرآن چندین بار به وی تذکر میدهد) و وی در منابع جدیدتر یک انسان خطاناپذیر معرفی شدهاست.[۸]
بیماری
در صدر اسلام
در منابع اسلامی محمد امین پیش از بعثت به راستگویی و درستکاری مشهور بود و پس از بعثت مطابق آیات قرآن برخی از مخالفان وی او را مجنون خواندند[۹] اما در قرآن از اینکه او را دروغگو خوانده باشند چیزی گفته نشدهاست. از نظر آنان «مجنون» به مفهوم «جنزده» بودهاست. «کاهن» به معنی غیبگویی بود که رابطهای با یکی از جنها داشت که او را از اوضاع و احوال آگاه میساخت.[۱۰] از منظر آنان کهانت رابطهٔ ارواح بشری با ارواح مجرده یعنی جن و شیاطین است و نتیجهٔ آن کسب خبر از آنهاست راجع به حوادث جزئی مخصوص به زمان آینده در عالم کون و فساد.[۱۰] قرآن اتهام جنون را در موارد متعدد شامل سورههای حجر آیه ۶، سباء آیه ۸ و ۴۶، صافات آیه ۳۶، دخان آیه ۱۴، طور آیه ۲۹، قلم آیه ۲، تکویر آیه ۲۲، ذاریات آیه ۵۲ نقل کرده و این اتهام را رد کردهاست یا گفتهاست که تمام پیامبران پیشین نیز با اتهام جنون یا ساحر بودن مواجه بودهاند.
وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ﴿۵۱﴾ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ ﴿۵۲﴾
و همانا نزدیک است کافران هنگامی که قرآن را میشنوند، با [نگاهها و] چشمهایشان تو را به زمین بزنند و میگویند: او مجنون است؛ حال آنکه قرآن [یا پیامبر] جز اندرزی برای جهانیان نیست.
اتهام جنون محمد با عقیده مسلمانان متضاد است. آیتالله سبحانی تبریزی با توجه به اینکه مردم آن زمان محمد را تا پیش از بعثت، «محمد امین» میخواندند و تا پیش از هجرت حتی نامسلمانان امانتهای خود را به وی میسپردند، اتهام جنون را از جانب دشمنان محمد میداند[۹] هر چند که حصر اقتصادی محمد و یارانش توسط مردم مکه انجام شده بود. در روایات آمدهاست که محمد برای نصب حجر الاسود به عنوان حَکَم انتخاب شد و در اختلاف نظر قبایل چارهاندیشی کرد و به عقیده مسلمانان این نشانه مجنون نبودن محمد است.[۱۱]
علت تناقضات و موارد غیراخلاقی قرآن
منتقدان تناقضات و انتقاداتی اخلاقی را از قرآن مطرح میکنند[۱۲][۱۳][۱۴][۱۵] که برخی از مسلمانان همچون عبدالکریم سروش از پیشروهای انقلاب فرهنگی اسلامی ایران و ایاد رئوف جمالالدین از روحانیون سیاستمدار شیعه عراقی تحصیلکرده در قم نیز موضوعات انتقادات اخلاقی را به عنوان مواردی غیراخلاقی پذیرفتهاند[۱۶][۱۷][۱۸][۱۹] و میگویند که نباید به آنها به ویژه در قالب فقه عمل شود یا سرپوش گذاشته شود.[۲۰]
سروش میگوید که قرآن کلامالله نیست بلکه حاصل دیدگاه و ذهن خود محمد از آنچه که در رؤیا دیده بوده میباشد و محمد را از خدا پرتر میخواند و این را «خوانش رؤیا از قرآن» یا «خوانش تاریخی، انسانی و اخلاقی قرآن» مینامد و با تأیید اینکه مطابق گفتههای تمام مورخان محمد در زمان وحی «دچار احوال نامتعارفی میشد چیزی شبیه خواب بلکه سنگینتر از خواب»، قرآن را نیازمند خوابگزاری دانست.[۱۶][۱۷][۲۱] سروش میگوید که اگر قرآن را کلامالله بپندارید در برابر مسائل اخلاقی قرآن در شرایط سخت لاینحلی قرار خواهید گرفت.[۲۱]
علی میرفطروس بر اساس مدارک و شواهد موجود میگوید دوران خلافت عمر آنچنان سخت و پرخشونت بود که کسی جرات کوچترین اعتراضی نداشت. در این دوره نیز شکنجه و سرکوب کسانی که به اسلام و آیات قرآن اعتراض یا تردید داشتند رواج داشت بطوری که در زمان عمر حتی گفتگو از تفسیر قرآن نیز ناروا بود.[۲۲][۲۳] از طرف دیگر گروه دیگری از مسلمانان منکر وجود هرگونه تناقض و تعارضی در قرآن هستند.[۲۴][۲۵] و سرمنشأ ادعای تناقضات در قرآن را افکار و آثار شرقشناسان میخوانند و هرگونه اختلاف و تناقضی در قرآن را توهم و ناآشنایی با علوم قرآنی[۲۴] یا ناشی از عدم فهم معنا میدانند.[۲۵]
اما منتقدان بیدین چون سم هریس نویسنده آمریکایی، عصبشناس و از هواداران شکگرایی علمی، علت این مشکلات قرآن را بیماری اسکیزوفرنی محمد میدانند.[۲۶][۲۷][۲۸][۲۹]
اسکیزوفرنی
سم هریس در مناظره با کریس هجز، میگوید محمد در آن زمان «به اسکیزوفرنی مبتلا شدهاست» که ادعای محمد دربارهٔ اینکه قرآن توسط فرشته مقرب و برتر، جبرئیل بر او دیکته شده باشد را روشن میکند.[۲۸][۲۹] وی میگوید بر اساس احادیث اگر کسی بگوید که محمد به بیماری اسکیزوفرنی مبتلا بود او در اسلام باید کشته شود و این شرحی از یک دین میانهرو نیست.[۲۶][۲۷][۲۹] هریس میگوید اسلام میانهرو نیز امکانپذیر است و تندروی اسلامی ناشی از برداشت تحتالفظی وحی از قرآن بدون بررسی بودهاست (مقدسپنداری).[۲۶] هریس مبحثی از احادیث مطرح میکند که میگوید:
با توجه به احادیث اگر یک مسلمان تصمیم بگیرد که دیگر مسلمان نباشد، او باید کشته شود. اگر کسی جرات کرده و نظری را دربارهٔ قرآن بیان کند که آن را یک کتاب عادی از یک دین افسانهای مطرح کند یا اینکه بگوید محمد یک اسکیزوفرنیک بوده، او نیز باید کشته شود. لازم به گفتن نیست که تمایل به کشتن مردم برای جرمهای خیالی همچون ارتداد و کفرگویی شرحی از میانهروی مذهبی نیست.[۲۶]
محمد در ۴۰ سالگی مدعی شد که جبرئیل بر او نازل میشود. برخی او را که به امین مشهور بود مجنون خواندن و برخی به او ایمان آوردند. [نیازمند منبع]
مرگ خدیجه در زمانی رخ داد که بنی هاشم از جمله محمد و خدیجه در شعب ابیطالب در محاصره اقتصادی بودند. تا آن زمان، محمد در بعثت و پیامبریاش قدرت حکومت اسلامی نداشت و همچنین تنها یک همسر داشت و پس از مرگ خدیجه و تشکیل حکومت اقدام به تعدد زوجات کرد.
بین محققان از جمله خود مسلمانان همواره بر سر اینکه آیا محمد واقعاً بیسواد بودهاست یا نه اختلاف نظر وجود داشتهاست.[۳۰] قرآن محمد را امی خطاب کرده[۳۱] و در آیه ۴۸ سوره عنکبوت گفتهاست «تو پیش از قرآن کتابی را تلاوت نکردی و ننوشتی که اگر اینچنین بود اهل باطل کننده به شک افتاده بودند». ویلیام مونتگومری وات این دیدگاه را اتخاذ میکند که امی به معنی عدم آشنایی محمد با متنهای مقدس (کتب مقدس) در بین مردم بودهاست نه به معنی بیسواد بودن.[۳۲][۳۳]قرآن در زمان حیات پیامبر اسلام به صورت کامل نوشته نشد و نهایتاً توسط خلیفه سوم، عثمان بن عفان در قالب چند نسخه مصحف عثمان جمعآوری گشت و همچنین در نوشتههای تاریخی صحبتهایی از مصحف علی نیز در میان است.
دو پهلو بودن و عدم شفافیت قرآن
أبی هریرة از محمد روایت میکند:[۳۴] جدال در قرآن کفر است.
دربارهٔ ریشه اینکه چرا قرآن و محمد برای دوره طولانی نقد نشدند، علی میرفطروس با استناد به حدیث فوق از محمد و همچنین آیات قرآن،[آیه ۱][آیه ۲] صراحت (شفاف و واضح بودن) قرآن را به چالش کشیده و میگوید: دوران خلافت عمر آنچنان سخت و پرخشونت بود که کسی جرئت کوچترین اعتراضی نداشت. در این دوره نیز شکنجه و سرکوب کسانی که به اسلام و آیت قرآن اعتراض یا تردید داشتند رواج داشت بطوری که در زمان عمر حتی گفتگو از تفسیر قرآن نیز ناروا بود.[۲۲][۲۳]
در نهج البلاغه علی به عبدالله بن عباس پیش از جنگ نهروان توصیه میکند که با استناد به قرآن مناظره نکند:[۳۵]
با آنها به قرآن مناظره مکن، زیرا قرآن دو پهلو است. تو چیزی میگویی و آنها چیزی در جوابت میگویند، بلکه با آنها به سنت (پیامبر) مناظره کن که راه گریز نیابند.
انگیزهٔ ادعای پیامبری
پس از مرگ عبدالمطلب سرپرستی محمد به عمویش ابوطالب سپرده شد. ابوطالب محمد ۱۲ ساله را با خود طی سفرهایی تجاری از مکه به حبشه، مصر، یمن، سوریه و ایران میبرد. این سفرها زمینهای بود برای آنکه محمد با پیروان یهودی و مسیحی این کشورها برخورد کند و اصول مذهبی آنها را بیاموزد و یاد بگیرد چطور با آنها تعامل کند.[۳۶] وی در این سفرها از هر فرصتی برای آموختن مذاهب مختلف نزد خاخامها، صوفیان و کشیشان مسیحی استفاده میکرد. این عاملی بود که بعدها محمد در سخنان خود به راحتی از گفتههای آنها استناد کند.[۳۷] آشنایی با رسوم و آداب یهودیان و مسیحیان و مقایسه آن با مراسم بتپرستی در عربستان اثری در ذهن محمد ایجاد کرد که احتمالاً اولین انگیزه محمد برای ادعای پیامبری بودهاست.[۳۸] به عقیده منتقدان از مهمترین کسانی که اثری ژرف بر ذهن محمد داشت شخصی بود بهنام بحیرا. بحیرا که کشیشی مسیحی و مخالف سرسخت بتپرستی بود گفتگوهای مداومی در باب مذهب با محمد انجام میداد و از این رو یکی از اشخاص تأثیرگذار بر طرز فکر محمد بشمار میآمد.[۳۹] اما به گفته جعفر سبحانی محمد تنها یک بار در ۱۷ سالگی با بحیرا (کشیش مسیحی) و به مدت کوتاهی دیدار کردهاست.[۴۰]
محمد همچنین بعدها از کشیشی بنام کاس نام میبرد که وی اصول دین کاتولیک را نزد او آموخته بود.[۴۱]
به باور انصاری «خرافهگرایی» که پیش از این در شبه جزیره عربستان حاکم بود نیز در طرز فکر محمد بیتأثیر نبود. «موجودات خیالی» و واهی همچون جن، شیطان، فرشته، یأجوج و مأجوج و غیره که در آن زمان در میان مردم مطرح بود بساطی را مهیا کرد تا همین مسائل در آینده به عنوان الهامات الهی در قرآن و اسلام آورده شود.[۴۲]
به باور انصاری: مقایسه وضعیت یهودیان و مسیحیان شهرنشین مرفه با بتپرستان فقیر عرب که معمولاً به پیشههای سطح پایین مشغول بودند و بواسطه اجتماعات طوایفی مدام در حال جنگ با یکدیگر بودند نیز به محمد چنین القا مینمود که بتپرستی مذهبی که در خور اعراب باشد نیست. از دیگر سو تبلیغات مداوم یهودیان در مکه باعث شده بود که بتپرستی گیرایی خود را نزد اعراب تا حدودی از دست بدهند و آنها به پرستش بتهای خود شور چندانی نداشته باشند.[۴۳]
به عقیده انصاری، تمام این اوضاع و احوال شرایطی را بوجود آورد تا این اندیشه در ذهن محمد ایجاد شود که چون شبه جزیره عربستان فاقد دینی سازماندهیشدهاست، وجود چنین آئینی لازم به نظر میرسد و او میتواند به عنوان بنیانگذار این آیین منسجم عمل کند.[۴۳] به عقیده مدافعان محمد تا ۳ سال پس از بعثت، هیچگونه آیین و رسمی را ارائه نکرده بود. تمام آیینها و رسوم اسلامی (بهجز نماز که پیش از بعث نیز بوده) به تدریج وضع شدهاند؛ به گونهای که شراب در طی ۴ مرحله حرام شد.[۴۰][۴۴][۴۵]
پس از ازدواج با خدیجه نیز افرادی بودند که در شکلگیری طرز فکر محمد نقش داشتند. از جمله این افراد ورقة بن نوفل عموزادهٔ خدیجه بود که مذهب حنفی میداشت و یکتاپرست بود. به عقیده منتقدان در واقع اسلام در سایه فرقه حنفیه تولّد یافتهاست. محمد خود نیز بیان داشتهاست که او نیز مانند حنفیهایی که در مکه، طائف و یثرب بودند یک حنیف -کسی که به یکتاپرستی ایمان دارد و از بتپرستی متنفر است- بودهاست. منتقدان معتقدند تشویقها و اعمال پشتوانهای ورقة بن نوفل و خدیجه در شکلگیری ادعای پیامبری محمد در چهل سالگی بسیار مؤثر بودهاست.[۴۶] در مقابل مصطفی حسینی طباطبایی معتقد است مفاهیمی از یکتاپرستی که توسط پیامبر اسلام آورده شده به هیچ وجه قابل مقایسه با آنچه که پیش از این در حجاز گفته میشد نبودهاست[۴۷]
شرکت در غارت و راهزنی
یکی از مواردی که منتقدان محمد از آن صحبت میکنند دست زدن به سرقت و راهزنی از کاروانهای تجاری به دستور یا رهبری اوست. محمد پس از هجرت به مدینه در فقر و تنگدستی بسر میبُرد. از این رو وی برای امرار معاش خود و خانوادهاش به غارت کاروانهای تجارتی که در مسیر سوریه از مدینه عبور میکردند رو آورد. در واقع نخستین کسانی که به اسلام گرویدند به پیشهٔ راهزنی گرویدند. نخستین کوشش مسلمانان برای راهزنی به سال دوم هجری بازمیگردد. محمد به حدود ۸۰ اسبسوار دستور میدهد به کاروان تجاری قریش حمله کنند و آن را غارت کنند. این یورش با ناکامی مواجه شد. دومین حمله چند ماه بعد در سال ۶۲۳ میلادی مجدداً به یکی از کاروانهای سوریه در حوالی دریای سرخ به رهبری حمزه عموی محمد انجام شد. مسلمانان در این یورش نیز از ابوجهل که این کاروان را محافظت میکرد شکست خوردند و به مدینه بازگشتند. محمد علاوه بر اینها هفت راهزنی ناموفق دیگر نیز انجام داد. در چهار مورد از اینها خود وی مشارکت داشت و بقیه توسط افراد مورد اعتماد وی رهبری میشد. اولین غارت موفق محمد در ژانویه ۶۲۴ رخ داد. این حمله در ماه رجب انجام شد. اعراب بنا به یک سنت تاریخی چهار ماه محرم، ذیحجه، ذیقعده و رجب را ماههای حرام میدانستند و در این ماهها از هرگونه نبرد و کشمکشی دست میکشیدند و حتی به دشمنان خود نیز مهرورزی مینمودند. به عقیدهٔ منتقدان محمد در این نبرد به روش غیرشرافتمندانهای دست زد که تا آن زمان در بین اعراب سابقه نداشت. محمد ماه رجب را برای این حمله انتخاب کرد چون میدانست قریشیها بنابراین رسم دیرین تاریخی و بمناسبت تقدس این ماهها گمان نمیکردند مورد حمله و تجاوز قرار بگیرند و از این رو برخلاف موارد قبلی پیشبینیهای لازم را نکرده بودند. در حمله گروه اسلام به رهبری عبدالله بن جحش الاسدی یکی از مراقبان کاروان را کشتند و دو نفر را به اسارت گرفتند. دوتن از یاران محمد نیز از این یورش سر باز زده بودند که بعداً از غنایم محروم شدند.[۴۸][۴۹][۵۰] این یورش به رویداد نخله معروف است. در این رویداد مسلمانان برای اولین بار در ماه حرام دست به خونریزی بردند و همچنین اسیر گرفتند. وقتی این خبر به قریشیها رسید اعراب از این کار محمد برآشفتند. محمد نیز که متوجه شد مرتکب جنایتی بسیار زشت شده به وحشت افتاد و وانمود کرد به عبدالله چنین دستوری ندادهاست.[۵۰] محمد آیه ۲۱۷ سوره بقره را در این خصوص اعلام کرد:
از تو دربارهٔ ماهی که کارزار در آن حرام است میپرسند بگو کارزار در آن گناهی بزرگ و بازداشتن از راه خدا و کفر ورزیدن به او و بازداشتن از مسجدالحرام و بیرون راندن اهل آن از آنجا نزد خدا [گناهی] بزرگتر و فتنه از کشتار بزرگتر است و آنان پیوسته با شما میجنگند تا اگر بتوانند شما را از دینتان برگردانند و کسانی از شما که از دین خود برگردند و در حال کفر بمیرند آنان کردارهایشان در دنیا و آخرت تباه میشود و ایشان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.
اما قرآن هنگام تقسیم غنایم، سهم محمد را از آن اموال چنین بیان کرد:
از تو دربارهٔ [تقسیم] انفال میپرسند، بگو [حکم تقسیم] انفال مختص به خدا و رسول [او] است، پس از خداوند پروا کنید و بین خودتان آشتی کنید، و اگر به راستی مؤمن هستید از خداوند و پیامبر او اطاعت کنید.[۵۱] اگر به خداوند و آنچه بر بنده خود در یومالفرقان، روز برخورد دو گروه، نازل کردهایم ایمان دارید، بدانید که از هر غنیمتی که به دست آورید یک پنجم آن خاص خداوند و پیامبر و خویشاوندان [او] و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان است[۵۲]
به عقیده انصاری، رویداد راهزنی نخله و پس از آن «اختراع» آیه ۲۱۷ سوره بقره و رفتار محمد را میتوان بزرگترین دلیل «شیادی» محمد به حساب آورد.[۵۳]
اما مدافعان معتقدند که تاریخ وقوع این حوادث با تاریخ نزول آیات قرآن که به صورت پیاپی ذکر شده، هماهنگی ندارد.[۴۴][۵۴]
غرانیق
غرانیق در ادبیات اسلامی اشاره به ماجرایی دارد که عدهای معتقدند در حین ابلاغ وحی توسط محمد برای وی رخ دادهاست با این تفصیل که کلامی جز کلام خدا، یا به بیان دیگر القائات شیطان را، بر زبان راندهاست؛ ولی پس از آن خود متوجه شدهاست و آن بیانات را باطل کردهاست.[۳۰] آیات ۲۲:۵۱ قرآن مهر تأییدی بر اتفاق غرانیق شمرده میشود.[۳۰] ویلیام مویر، خاورشناس غربی، این داستان را «آیات شیطانی» خواندهاست و مونتگمری وقوع کلیت این اتفاق را محکم میداند[۳۰] عموم مسلمانان امروز، این داستان را جعلی میدانند.
برخورد با دشمنان
ویلیام مویر معتقد است که محمد با دشمنانش که حاضر به تسلیم نبودند هیچ نرمش و اعتدالی نشان نمیداد او برای استدلالش چندین مثال میزند:شادی کردن بر روی اجساد کشتگان قریش در جنگ بدر، اعدام اسیران قریشی در جنگ بدر به دلیل مشکوک بودن یا دشمنی سیاسی، شکنجه کردن کنانة بن ربیعه و برادر زادهاش بعد از پیروزی خیبر برای اینکه محل اخفای جواهرات قبیلهشان را افشا کنند و بعد هم به جرم اقرار نکردن دستور گردن زدنشان را داد و سپس دستور داد که همسر رهبر یهودیان را به خیمهای ببرند. دارایی ۲ طایفه یهودی را ضبط کرد و آنها را از مدینه اخراج کرد. طایفه سوم یهودیها را که نیز همسایهٔ طوایف یاد شده بودند، دستور داد مردانشان را که چند صد نفر میشدند بکشند و زنان و کودکانشان را در بازار به فروش بگذارند[۵۵]
ابن وراق معتقد است بر خلاف پندهایی که محمد به قبایل عرب منبی بر رفع کدورت و کینه و حس انتقام جویی (به دلیل جنگهای طایفه و قبیلهای بینشان) میداد، خود به آنها معتقد نبود و نسبت به دشمناش در مکه و یهودیان مدینه و رقبایش کینه میورزید[۵۶] وی برای مثال حدیثی از صحیح بخاری به میان میآورد:[۵۷]
برخی از قبایل عکل به مدینه آمدند و اسلام آوردند ولی هوای مدینه بهشان نساخت و تصمیم به خروج از مدینه را گرفتند محمد به آنها دستور داد به محل اسکان شترهای صدقهای بروند و برای بهبود، به عنوان دارو، از شیر و ادرار شترها بنوشند. آنها این کار را کردند و بهبودی حاصل شد؛ ولی پس از آن از اسلام برگشتند، چوپان شترها را کشتند و شترها را دزدیدند و با خود بردند. محمد گروهی از پیروانش را به دنبالشان فرستاد و در نتیجه آنها دستگیر و به مدینه آورده شدند محمد دستور داد دست و پایشان را قطع و چشمانشان را با آهن داغ شده، داغ کنند. در نتیجهٔ قطع دست و پا، خون از آنها جاری شد ولی چون محمد برای بند آوردن خونریزی اقدامی نکرد، آن قدر از آنها خون رفت تا جان دادند.
ازدواجهای محمد
یکی از نقاط نقد محمد وجود چند زنی در اسلام است.[۶۰][۶۱][۶۲] به گفته جان اسپوزیتو, افراد سامی معمولاً اجازه چندهمسری میدهند و این امری مرسوم در میان مردم عرب، مخصوصاً بین اشراف بودهاست.[۶۰]
مسلمانان به این اشاره میکنند که محمد بعد از ازدواج با خدیجه و تا زمان فوت خدیجه به مدت ۲۵ سال تکهمسر ماند.[۶۰] نورمان گیسلر ازدواجهای محمد را نشانهای از عدم سازگاری اخلاقی وی میداند چرا که وی حاضر نبود حد چهار زن که بر دیگر مردان گذاشتهبود خود تبعیت کند.[۶۳] قرآن ذکر میکند که محمد از قانون نهایتاً چهار زن استثناست.[قرآن احزاب ۵۰] مسلمانان علت این استثنا بودن را این میدانند که محمد به قصد شهوت ازدواج نمیکرده و اهداف والاتری داشتهاست.[۶۴]
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ سوره انبیاء، آیه ۵
- ↑ سوره انعام، آیه ۷
- ↑ سوره انبیاء، آیه ۳؛ فرقان، آیه ۸؛ سبأ، آیه ۴۳؛ ذاریات، آیه ۵۷؛ طور، آیه ۲۹
- ↑ اعراف، آیه ۲۰۳
- ↑ سوره نحل، آیه ۱۰۳
- ↑ سورۀ فرقان، آیه ۵
- ↑ ص، آیه ۶
- ↑ Silverstein, Adam. Islamic history:Avery short introduction. Very Short introductions (به انگلیسی). OUP. p. 10. ISBN 978-0-19-954572-8.
Muhammad isdescribed in early sources as a mortal who lived as an ordinary,even fallible human being (God rebukes him repeatedly in theQuran, though later Islamic tradition would come to hold that hehad been infallible), and in 632 he died as one
- ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ از یادداشت به خط مرحوم دهخدا. «کهانت». واژهیاب. لغتنامه دهخدا.
- ↑ علی دوانی. تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت. صص. ۷۷ و ۷۸.
- ↑ «Contradictions in the Quran».
- ↑ «Contradictions in the Qur'an». answering-islam.org.
- ↑ «Injustice in the Quran». بایگانیشده از اصلی در ۱۴ سپتامبر ۲۰۰۵. دریافتشده در ۱۹ ژوئن ۲۰۱۶.
- ↑ «Cruelty in the Quran». بایگانیشده از اصلی در ۲۰ سپتامبر ۲۰۰۵.
- ↑ ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ داریوش کریمی (۳ مه ۲۰۱۶). «پرگار: "قرآن، رویاهای پیامبر؟"، بخش اول». بیبیسی فارسی. دریافتشده در ۲۱ مه ۲۰۱۶.
- ↑ ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ داریوش کریمی (۱۰ مه ۲۰۱۶). «پرگار: "قرآن، رویاهای پیامبر؟"، بخش دوم». بیبیسی فارسی. دریافتشده در ۲۱ مه ۲۰۱۶.
- ↑ «Sayyed Iyad Jamal Aldin November 4-5, 2010 Alarabiya forum debate - Part 1/2». یوتیوب. العربیه. دریافتشده در ۶ ژوئن ۲۰۱۶.
- ↑ «Sayyed Iyad Jamal Aldin November 4-5, 2010 Alarabiya forum debate - Part 2/2». یوتیوب. العربیه. دریافتشده در ۶ ژوئن ۲۰۱۶.
- ↑ «Former Iraqi MP Ayad Jamal Al-Din: A Civil State Is the Only Solution to Combat ISIS». یوتیوب. مؤسسه پژوهش رسانهای خاورمیانه.
- ↑ ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ «The Word of Mohammad». وبگاه عبدالکریم سروش. بایگانیشده از اصلی در ۱۷ اوت ۲۰۱۶.
A historical, human view of the Koran allows us to do this. If you insist on the idea that the Koran is the uncreated, eternal word of God that must be literally applied, you get yourself into an un-resolvable dilemma.
- ↑ ۲۲٫۰ ۲۲٫۱ اسلامشناسی۱، علی میرفطروس، چاپ دوازدهم، نشر نیما، ص۷۲
- ↑ ۲۳٫۰ ۲۳٫۱ اسلامشناسی۲، علی میرفطروس، چاپ سوم، نشر نیما، صفحه های۳۱ تا ۳۵
- ↑ ۲۴٫۰ ۲۴٫۱ «گمان تناقض در قرآن».
- ↑ ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ «آیا در قرآن تناقض هست».
- ↑ ۲۶٫۰ ۲۶٫۱ ۲۶٫۲ ۲۶٫۳ سم هریس (۱۶ فوریه ۲۰۰۶). «Who Are the Moderate Muslims?». هافینگتن پست.
- ↑ ۲۷٫۰ ۲۷٫۱ «Who Are the Moderate Muslims?». وبگاه سم هریس.
- ↑ ۲۸٫۰ ۲۸٫۱ «Criticism of Muhammad».
- ↑ ۲۹٫۰ ۲۹٫۱ ۲۹٫۲ «Sam Harris. Islam, Quran, Perfect Man Muhammad's Hair Hazrat Bal Shrine in Kashmir. All Truth». ۱۲ ژوئن ۲۰۱۶.
- ↑ ۳۰٫۰ ۳۰٫۱ ۳۰٫۲ ۳۰٫۳ Watt, William Montgomery (1961). Muhammad: Prophet and Statesman (به انگلیسی). Oxford University Press.
- ↑ قرآن، 7:157
- ↑ Richard Bell (Revised and Enlarged by W. Montgomery Watt) (۱۹۷۰). Bell's introduction to the Qur'an. Univ. Press. صص. ۳۱ تا ۵۱. شابک ۰۸۵۲۲۴۱۷۱۲.
- ↑ Sebastian Günther (۲۰۰۲). «Muhammad, the Illiterate Prophet: An Islamic Creed in the Quran and Quranic Exegesis». Journal of Quranic Studies. ۱ (۴): ۱ تا ۲۶. doi:10.3366/jqs.2002.4.1.1.
- ↑ «Model Behavior of the Prophet (Kitab Al-Sunnah) - Abudawud: Book 40,Hadith 4586». دانشگاه کالیفرنیای جنوبی. بایگانیشده از اصلی در ۱۴ مارس ۲۰۰۹.
سنن أبی داود، کتاب السنة، النهی عن جدال فی قرآن کفر:حدثنا أحمد بن حنبل ثنا یزید یعنی بن هارون أخبرنا محمد بن عمرو عن أبی سلمة عن أبی هریرة عن النبی صلی الله علیه وسلم قال المراء فی القرآن کفر.
- ↑ نهج البلاغه، سخنان علی بن ابی طالب، گرد آوری شده توسط سید رضی، نامه ۷۷:و من وصیة له ع لِعَبْدِ اللَه بْنِ الْعَباسِ لَمَا بَعَثَهُ لِلاْحْتِجاجَ عَلَی الْخَوارِج:لاَ تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ تَقُولُ وَ یَقُولُونَ، وَ لَکِنْ خاصِمْهُمْ لابِالسُّنَّةِ فَإِنَّهُمْ لَنْ یَجِدُوا عَنْهَا مَحِیصا.
- ↑ Koelle, 43-44
- ↑ Sir William Muir, Mahomet and Islam: a sketch of the prophet's life from original sources and a brief outline of his religion (به انگلیسی) (3 ed.), p. 17-19
- ↑ Tor Andrae, Mohammed: The Man and His Faith (به انگلیسی), Courier Dover Publications, 2000(translation of the original work published in 1936), p. 38
- ↑ Charles Getchell, Washington Irving's Life of Mohammed (به انگلیسی), Ipswich Press, 1990, p. 20-21
- ↑ ۴۰٫۰ ۴۰٫۱ جعفر سبحانی، فروغ ابدیت
- ↑ مویر ۱۷
- ↑ انصاری، مسعود، ۲۶
- ↑ ۴۳٫۰ ۴۳٫۱ انصاری ۲۷
- ↑ ۴۴٫۰ ۴۴٫۱ سید جعفر شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام
- ↑ محمد، انتشارات دانشگاه تهران
- ↑ New light on the life of Muhammad (به انگلیسی), Alfred Guillaume, Yūnus ibn Bukayr, Muḥammad Ibn Isḥāq, Manchester University Press, 1960, p. 7, 27
{{citation}}
: نگهداری CS1: سایر موارد (link) - ↑ خیانت در گزارش تاریخ ج ۱ ص ۱۵۴
- ↑ Andrae, P۱۴۱
- ↑ انصاری ۶۳
- ↑ ۵۰٫۰ ۵۰٫۱ Koelle 144
- ↑ انفال ۱
- ↑ انفال ۴۱
- ↑ انصاری ۶۶
- ↑ تفسیرالمیزان
- ↑ نقل قول توسط ابن وراق از کتاب «چرا مسلمان نیستم»، ص ۶۵۰
- ↑ ابن وراق، ص ۶۴۹
- ↑ ابن وراق، ص ۶۴۹
- ↑ Quoted in DOI,P.63-64, bukhari:008.082.794
- ↑ صحیح بخاری، جلد ۱، کتاب ۴، شماره ۲۳۴
- ↑ ۶۰٫۰ ۶۰٫۱ ۶۰٫۲ جان اسپوزیتو, Islam the Straight Path, انتشارات دانشگاه آکسفورد, pp. 17–18
- ↑ Fazlur Rahman, Islam, p.28
- ↑ "Before leaving the subject of marriages, it may be proper to take notice of some peculiar privileges in relation thereto, which, as is asserted, were granted by God to Muhammad, to the exclusion of all other Muslims. One of them was, that he might lawfully marry as many wives and have as many concubines as he pleased, without being confined to any particular number; a privilege which, he asserted, had been granted to the prophets before him. Another was, that he might alter the turns of his wives, and favour such of them as he thought fit, without being tied to that order and equality which others are obliged to observe. A third privilege was, that no man might marry any of his wives, either such as he should divorce during his lifetime, or such as he should leave widows at his death." Wollaston, A. N. (1905). The Sword of Islam (p. 327). New York: E. P. Dutton and Company.
- ↑ "Muhammad received a revelation from God that a man should have no more than four wives at once, yet he had many more. A Muslim defender of Muhammad, writing in The Prophet of Islam as the Ideal Husband, admitted that he had fifteen wives. Yet he tells others they may have only four. How can someone be a perfect moral example and not live by one of the basic laws he laid down for others as from God?" Geisler, N. L. (1999). In Baker encyclopedia of Christian apologetics. Grand Rapids, MI: Baker Books. Article on Muhammad, Character of.
- ↑ Yahiya Emerick (2014). Critical Lives: Muhammad. Alpha Books. p. 136. ISBN 0-02-864371-2. Retrieved 2015-03-22.
آیههای یادشده
- ↑ سوره انعام، آیه ۶۸:وَإِذَا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّی یَخُوضُواْ فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ وَإِمَّا یُنسِیَنَّکَ الشَّیْطَانُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْرَی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ:و چون ببینی کسانی [به قصد تخطئه] در آیات ما فرومیروند از ایشان روی برتاب تا در سخنی غیر از آن درآیند و اگر شیطان تو را [در این باره] به فراموشی انداخت پس از توجه [دیگر] با قوم ستمکار منشین
- ↑ قسمتی از آیه ۷سوره آل عمران: وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ:و [پارهای] دیگر متشابهاتند [که تاویلپذیرند] اما کسانی که در دلهایشان انحراف است برای فتنهجویی و طلب تاویل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پیروی میکنند
منابع
فارسی
- انصاری، مسعود، نگاهی نو به اسلام
- ابن وراق، اسلام و مسلمانی (چرا مسلمان نیستم)، ترجمه مسعود انصاری، ۱۳۷۸ هجری شمسی
انگلیسی