پرش به محتوا

جرج واشینگتن

مختصات: ۳۸°۴۲′۲۴٫۶″ شمالی ۷۷°۵′۱۹٫۴″ غربی / ۳۸٫۷۰۶۸۳۳°شمالی ۷۷٫۰۸۸۷۲۲°غربی / 38.706833; -77.088722
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
(تغییرمسیر از جرج واشنگتن)
جرج واشینگتن
پرترهٔ سر و شانه‌های جورج واشینگتن
پرترهٔ رسمی؛ ح. ۱۸۰۳
اولین رئیس‌جمهور ایالات متحدهٔ آمریکا
دوره مسئولیت
۳۰ آوریل ۱۷۸۹ – ۴ مارس ۱۷۹۷
معاون رئیس‌جمهورجان آدامز
پس ازایجاد جایگاه
پیش ازجان آدامز
فرماندهٔ کل قوای ارتش قاره‌ای
دوره مسئولیت
۱۹ ژوئن ۱۷۷۵ – ۲۳ دسامبر ۱۷۸۳
گمارندهکنگرهٔ قاره‌ای
پس ازایجاد جایگاه
پیش ازهنری ناکس (به‌عنوان فرماندهٔ کل ارتش)
مسئولیت‌های دیگر
نمایندهٔ ویرجینیا در کنگرهٔ قاره‌ای
دوره مسئولیت
۵ سپتامبر ۱۷۷۴ – ۱۶ ژوئن ۱۷۷۵
پس ازایجاد جایگاه
پیش ازتوماس جفرسون
عضو خانهٔ بِرگِس‌های ویرجینیا
دوره مسئولیت
۲۴ ژوئیهٔ ۱۷۵۸ – ۲۴ ژوئن ۱۷۷۵
پس ازهیو وِست
پیش ازانحلال جایگاه
حوزه انتخاباتی
چهاردهمین رئیس کالج ویلیام و مری
دوره مسئولیت
۳۰ آوریل ۱۷۸۸ – ۱۴ دسامبر ۱۷۹۹
اطلاعات شخصی
زاده۲۲ فوریهٔ ۱۷۳۲
پاپز کریک، ویرجینیا، آمریکای بریتانیا
درگذشته۱۴ دسامبر ۱۷۹۹ (۶۷ سال)
مونت وِرنون، ویرجینیا، ایالات متحدهٔ آمریکا
آرامگاهمونت وِرنون
حزب سیاسیمستقل
همسر(ان)مارتا دندریج کاستیس (ا. ۱۷۵۹)
پیشه
  • افسر نظامی
  • سیاست‌مدار
  • نقشه‌بردار
  • کارگر مزرعه
جایزه‌ها
امضا
خدمات نظامی
خدمت/شاخه
سال‌های خدمت
  • ۱۷۵۸–۱۷۵۲ (ارتش ویرجینیا)
  • ۱۷۸۳–۱۷۷۵ (ارتش قاره‌ای)
  • ۱۷۹۹–۱۷۹۸ (ارتش ایالات متحدهٔ آمریکا)
درجه
  • سرهنگ (هَنگ اول ویرجینیا)
  • سرهنگ (ارتش ویرجینیا)
  • سرلشکر (ارتش قاره‌ای)
  • سپهبد (ارتش ایالات متحدهٔ آمریکا)
  • ژنرال ارتش‌ها (منصوب پس از مرگ)
فرمانده
  • هَنگ ویرجینیا
  • ارتش قاره‌ای
  • ارتش ایالات متحدهٔ آمریکا
جنگ‌ها/عملیات‌
دیدن فهرست

جورج واشینگتن (انگلیسی: George Washington؛ ۲۲ فوریهٔ [سبک قدیمی: ۱۱ فوریهٔ ۱۷۳۱] ۱۷۳۲ – ۱۴ دسامبر ۱۷۹۹) از بنیان‌گذاران و اولین رئیس‌جمهور آمریکا بود که از سال ۱۷۸۹ تا ۱۷۹۷ در این مقام خدمت کرد. او به‌عنوان فرماندهٔ ارتش قاره‌ای، نیروهای میهن‌پرست را در جنگ استقلال آمریکا علیه امپراتوری بریتانیا به پیروزی رساند. واشینگتن به‌دلیل نقش برجسته‌اش در دست‌یابی به استقلال آمریکا، اغلب به‌عنوان «پدر ملت» شناخته می‌شود.

واشینگتن در مستعمرهٔ ویرجینیا زاده شد و در جریان جنگ فرانسه و سرخ‌پوستان (۱۷۵۴ تا ۱۷۶۳) فرماندهی هَنگ ویرجینیا را برعهده داشت. وی سپس به مجلس نمایندگان ویرجینیا (خانهٔ بورگِس‌ها) راه یافت و با آن‌چه ستم‌گری تاج‌وتخت بریتانیا بر مهاجرنشینان آمریکایی می‌پنداشت، مخالفت کرد. با آغاز جنگ استقلال در سال ۱۷۷۵، واشینگتن به فرماندهی کل ارتش قاره‌ای منصوب شد. او ارتشی فاقد سازمان‌دهی و تجهیزات کافی را در برابر نیروهای آموزش‌دیدهٔ بریتانیایی هدایت کرد. ارتش تحت فرماندهی او نخستین پیروزی خود را در محاصرهٔ بوستون در مارس ۱۷۷۶ به‌دست آورد، اما در نوامبر همان سال مجبور به عقب‌نشینی به نیویورک شد. واشینگتن با عبور از رودخانهٔ دلاور، در اواخر ۱۷۷۶ در نبرد ترنتون و در آغاز ۱۷۷۷ در نبرد پرینستون پیروز شد، اما در ادامهٔ همان سال، نبردهای برندی‌واین و جرمن‌تاون را واگذار کرد. در طول جنگ، او با انتقادهایی نسبت به رهبری‌اش، روحیهٔ پایین نیروها و کمبود تدارکات روبه‌رو بود. با این‌حال، سرانجام در سال ۱۷۸۱، نیروهای مشترک فرانسوی–آمریکاییِ تحت رهبری واشینگتن، پیروزی قاطعی را بر ارتش بریتانیا در نبرد یورک‌تاون به‌دست آوردند. در پی این پیروزی، و بر پایهٔ معاهدهٔ پاریس در سال ۱۷۸۳، بریتانیا استقلال ایالات متحده را به‌رسمیت شناخت. واشینگتن پس از آن، ریاست همایش قانون اساسی در سال ۱۷۸۷ را برعهده گرفت؛ همایشی که پیش‌نویس قانون اساسی کنونی ایالات متحدهٔ آمریکا را تدوین کرد.

واشینگتن در سال‌های ۱۷۸۸ و ۱۷۹۲ به‌اتفاق آرا از سوی کالج انتخاباتی به ریاست‌جمهوری انتخاب شد. او دولتی ملی، نیرومند و برخوردار از منابع مالی کافی پایه‌گذاری کرد، و در کشاکش میان توماس جفرسون و الکساندر همیلتون که در کابینه‌اش پدید آمد، بی‌طرف باقی ماند. در دوران انقلاب فرانسه، سیاست بی‌طرفی را اعلام کرد و از معاهدهٔ جِی با بریتانیا حمایت نمود. واشینگتن رویه‌هایی ماندگار برای مقام ریاست‌جمهوری بنیان نهاد که از آن می‌توان به جمهوریت‌خواهی، انتقال مسالمت‌آمیز قدرت، به‌کارگیری عنوان «آقای رئیس‌جمهور»، و سنت دو دوره‌ای‌بودن ریاست‌جمهوری اشاره کرد. پیام خداحافظی او در سال ۱۷۹۶، بیانیه‌ای برجسته در دفاع از جمهوریت به‌شمار می‌رود؛ وی در آن بر اهمیت وحدت ملی و خطرات ناحیه‌گرایی، جناح‌گرایی و نفوذ بیگانگان هشدار داد. واشینگتن در ملک شخصی‌اش در مونت وِرنون به کشت تنباکو و گندم می‌پرداخت و مالک شمار زیادی برده بود. او در اواخر عمر به مخالفت با برده‌داری گرایید و در وصیت‌نامه‌اش آزادی بردگانش را مقرر کرد.

تصویر واشینگتن به‌صورت نمادی فرهنگی در جامعهٔ آمریکا درآمده و یادمان‌های بی‌شماری به افتخار او ساخته شده‌اند؛ از جمله پایتخت ملی و ایالت واشینگتن که نام خود را از وی گرفته‌اند. در نظرسنجی‌های عمومی و پژوهش‌های دانشگاهی، واشینگتن همواره در شمار بزرگ‌ترین رؤسای‌جمهور تاریخ ایالات متحدهٔ آمریکا قرار دارد.

اوایل زندگی (۱۷۳۲–۱۷۵۲)

[ویرایش]

خانواده واشینگتن یک خانواده ثروتمند در ویرجینیا بود. پدربزرگ بزرگ واشینگتن، جان واشینگتن، در سال ۱۶۵۶ از سولگراوی، انگلیس، به مستعمره انگلیس در ویرجینیا مهاجرت کرد و در آنجا ۵۰۰۰ هکتار زمین از جمله رودخانه شکارچی کوچک در رودخانه پوتوماک خریداری کرد. جورج واشینگتن در ۲۲ فوریه ۱۷۳۲ (۱۱ فوریه ۱۷۳۱، به سبک قدیمی) در پاپ کریک در وست مورلند، ویرجینیا، به دنیا آمد؛ اخلاق، رفتار و دانشی را که یک نجیب‌زاده سده هجدهمی در ویرجینیا باید می‌داشت در خانواده و نزد پدر و برادر بزرگترش آموخت. جرج واشینگتن به دو رشته علاقه‌مند بود: هنرهای نظامی و توسعه سرزمین‌های غرب. او در ۱۶ سالگی در کار مساحی املاک شناندوآ که به لرد تامس فیرفکس تعلق داشت کمک می‌کرد. در سال ۱۷۵۱ واشینگتن تنها سفر خود را به خارج از کشور هنگام همراهی با لارنس به باربادوس انجام داد، با این امید که آب و هوا بیماری سل برادرش (لارنس) را درمان کند.

واشینگتن تحصیلات رسمی را که برادران بزرگترش در مدرسه گرامر Appleby Grammar در انگلستان دیده بودند نداشتند، اما او ریاضیات، مثلثات و نقشه‌برداری زمین را آموخت. او یک طراح و نقشه ساز با استعداد بود. در اوایل بزرگسالی، او با چیزی که ران چرنو ، زندگینامه‌نویسش، آن را «نیروی قابل توجه» و «دقت» توصیف می‌کند، می‌نوشت. [۱] واشنگتن در نوجوانی بیش از صد قانون برای تعامل اجتماعی با عنوان « قوانین مدنیت » گردآوری کرد که از ترجمه انگلیسی یک کتاب راهنمای فرانسوی کپی شده بود. [۲]

واشنگتن اغلب از بلووار ، مزرعه ویلیام فیرفکس ، پدرزن لارنس، و مونت ورنون بازدید می‌کرد. فیرفکس حامی و پدر جایگزین واشنگتن شد. در سال 1748، واشنگتن یک ماه را با تیمی در حال نقشه‌برداری از املاک دره شنندوا در فیرفکس گذراند. [۳] سال بعد، او مجوز نقشه‌برداری را از کالج ویلیام و مری دریافت کرد. [الف] اگرچه واشنگتن دوره کارآموزی مرسوم را نگذرانده بود، توماس فیرفکس (پسر عموی ویلیام) او را به عنوان نقشه‌بردار شهرستان کالپپر، ویرجینیا منصوب کرد. واشنگتن در 20 ژوئیه 1749 سوگند یاد کرد و در سال 1750 استعفا داد. تا سال 1752، او تقریباً ۱٬۵۰۰ جریب فرنگی (۶۰۰ هکتار) خریداری کرده بود. در دره شنندوا و مالک ۲٬۳۱۵ جریب فرنگی (۹۳۷ هکتار) . [۵]

در سال 1751، واشنگتن برای اولین و تنها بار سرزمین اصلی آمریکای شمالی را ترک کرد، زمانی که لارنس را به باربادوس همراهی کرد، به این امید که آب و هوا بیماری سل برادرش را درمان کند. [۶] واشنگتن در طول سفر به آبله مبتلا شد که باعث شد صورتش کمی زخم شود. [۷] لارنس در سال 1752 درگذشت و واشنگتن کوه ورنون را از بیوه‌اش، آن، اجاره کرد. او پس از مرگ همسرش در سال 1761، آن را به طور کامل به ارث برد [۸]

خدمات لارنس واشینگتن به عنوان جانشین ژنرال شبه نظامیان ویرجینیا جورج را به درخواست کمیسیون الهام داد. رابرت دینویدی فرماندار ستارگان ویرجینیا وی را به عنوان سرگرد و به عنوان فرمانده یکی از چهار منطقه شبه نظامی منصوب کرد. در آن زمان انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها برای کنترل دره اوهایو رقابت می‌کردند، انگلیس‌ها قلعه‌هایی در امتداد رود اوهایو و فرانسه نیز بین رودخانه و دریاچه اری احداث می‌کردند.[۹]

در اکتبر ۱۷۵۳، دینویدی واشینگتن را به عنوان فرستاده ویژه ای تقاضا کرد که فرانسوی‌ها قلمرو خالی را که انگلیسی‌ها ادعا کرده بودند، تخلیه کند. واشینگتن برای تأمین قول حمایت از فرانسوی‌ها با نیمی از پادشاه تاناخاریسون و دیگر سران ایروکوای در لوگستاون ملاقات کرد و حزب او در ماه نوامبر به رود اوهایو رسید. آنها توسط یک گشت فرانسوی رهگیری شدند و تا قلعه لو بوف که در آنجا دوستانه واشینگتن پذیرفته شد، همراه شدند. او خواست انگلیسی‌ها برای خالی شدن را به فرمانده فرانسوی سن پیر تحویل داد، اما فرانسوی‌ها از رفتن خودداری کردند. سنت پیر پس از چند روز تأخیر پاسخ رسمی خود را در پاکت مهر و موم شده به واشینگتن داد و وی برای سفر به ویرجینیا به مهمانی واشینگتن غذا و لباس اضافی زمستانی داد.[ب] واشینگتن در ۷۷ روز و در شرایط دشوار زمستان، مأموریت ناخوشایند را به پایان رساند و هنگامی که گزارش خود را در ویرجینیا و لندن منتشر کرد، به یک تمایز رسید.[۱۱]

دوران نظامی استعماری (۱۷۵۲–۱۷۵۸)

[ویرایش]

خدمت لارنس واشنگتن به عنوان آجودان کل شبه‌نظامیان ویرجینیا ، جورج را به تشکیل یک کمیسیون شبه‌نظامی ترغیب کرد. رابرت دینویدی ، فرماندار ویرجینیا، واشنگتن را به عنوان سرگرد و فرمانده یکی از چهار منطقه شبه‌نظامی منصوب کرد. بریتانیایی‌ها و فرانسوی‌ها برای کنترل دره رودخانه اوهایو رقابت می‌کردند: بریتانیایی‌ها در حال ساخت قلعه‌هایی در امتداد رودخانه و فرانسوی‌ها در بین رودخانه و دریاچه ایری بودند. [۱۲]

در اکتبر 1753، دینویدی، واشنگتن را به عنوان فرستاده ویژه منصوب کرد تا از نیروهای فرانسوی بخواهد زمینی را که توسط بریتانیایی‌ها ادعا می‌شد، تخلیه کنند. همچنین به واشنگتن دستور داده شد تا با کنفدراسیون ایروکوا صلح کند و اطلاعات مربوط به نیروهای فرانسوی را جمع‌آوری کند. [۱۳] واشنگتن با رهبر ایروکوا، تاناچاریسون، در لاگستاون ملاقات کرد. [۱۴] واشنگتن گفت که در این جلسه، تاناچاریسون او را کونوتوکوریوس نامید. این نام، به معنای "بلعنده روستاها"، قبلاً توسط ساسکوهانک در اواخر قرن هفدهم به پدربزرگش جان واشنگتن داده شده بود. [۱۵]

گروه واشنگتن در نوامبر 1753 به رودخانه اوهایو رسید و توسط یک گشت فرانسوی متوقف شد. گروه تا قلعه لو بوف اسکورت شد، جایی که واشنگتن به شیوه‌ای دوستانه مورد استقبال قرار گرفت. او درخواست بریتانیا برای تخلیه را به فرمانده فرانسوی، ژاک لگاردور دو سن-پیر ، تحویل داد، اما فرانسوی‌ها از ترک آنجا خودداری کردند. سن-پیر پس از چند روز تأخیر، پاسخ رسمی خود را به واشنگتن داد، همچنین غذا و لباس زمستانی برای سفر بازگشت گروهش به ویرجینیا را فراهم کرد. [۱۶] واشنگتن این مأموریت پرخطر را در شرایط سخت زمستانی به پایان رساند و با انتشار گزارش خود در ویرجینیا و لندن، به موفقیت چشمگیری دست یافت. [۱۷]

جنگ فرانسه و سرخپوستان

[ویرایش]

در فوریه ۱۷۵۴، دینویدی واشینگتن را به درجه سرهنگ دوم و فرمانده دوم گردان ویرجینیای ۳۰۰ نفره منصوب کرد و مأموریت داد تا با فرانسوی‌ها در منطقه Forks of the Ohio مقابله کند. واشینگتن در آوریل با نیمی از گردان حرکت کرد و به زودی متوجه شد که نیرویی فرانسوی به تعداد حدود ۱۰۰۰ نفر در آنجا در حال ساخت قلعه دوکسنFort Duquesne هستند. در ماه مه، پس از برپایی موضع دفاعی در Great Meadows، واشینگتن دریافت که فرانسوی‌ها اردو زده‌اند و حدود هفت مایل (۱۱ کیلومتر) فاصله دارند؛ بنابراین تصمیم گرفت حمله کند. با این حال، گروه فرانسوی تنها حدود ۵۰ نفر بود، بنابراین در ۲۸ مه واشینگتن دستور یک کمین را صادر کرد. نیروی کوچک واشینگتن که شامل سربازان ویرجینیا و متحدان سرخپوست او بود، به کمین فرانسوی‌ها رفت و آن‌ها را کشتند. در این میان، فرمانده فرانسوی‌ها، Joseph Coulon de Jumonville، که حامل پیامی دیپلماتیک برای بریتانیایی‌ها بود، نیز کشته شد. فرانسوی‌ها بعدها هم‌میهنان کشته‌شده و سرخپوست‌کشی‌شده خود را یافتند و واشینگتن را مسئول این حمله دانستند، در حالی که او به Fort Necessity عقب‌نشینی کرده بود.

ماه بعد، بقیه گردان ویرجینیا به واشینگتن پیوستند و از ارتقاء او به درجه سرهنگی و فرماندهی کل گردان مطلع شدند. آن‌ها توسط یک گروهان مستقل متشکل از صد نفر از اهالی کارولینای جنوبی به فرماندهی کاپیتان James Mackay تقویت شدند. کمیسیون سلطنتی مک‌کی بالاتر از درجه واشینگتن بود و در نتیجه اختلافی بر سر فرماندهی به وجود آمد. در ۳ ژوئیه، ۹۰۰ سرباز فرانسوی به Fort Necessity حمله کردند و نبردی که در پی آمد با تسلیم واشینگتن به پایان رسید. واشینگتن فرانسوی نمی‌دانست، اما سند تسلیم را امضا کرد و به‌طور ناخواسته مسئولیت «ترور» Jumonville را بر عهده گرفت؛ بعدها او مترجم را به دلیل ترجمه نادرست سرزنش کرد. گردان ویرجینیا تقسیم شد و به واشینگتن پیشنهاد شد که به درجه کاپیتانی در یکی از گردان‌های تازه‌تشکیل یافته برسد. او این پیشنهاد را رد کرد، زیرا این امر تنزل درجه محسوب می‌شد — بریتانیایی‌ها دستور داده بودند که «مستعمراتی‌ها» نمی‌توانند رتبه‌ای بالاتر از کاپیتان داشته باشند — و در عوض از کمیسیون خود استعفا داد. [۱۸] [۱۹] ماجرای Jumonville به رویدادی تبدیل شد که جنگ فرانسه و سرخپوستان آمریکا را شعله‌ور ساخت.

در سال ۱۷۵۵، واشینگتن داوطلب شد تا به عنوان دستیار ژنرال ادوراد براددوک Edward Braddock در لشکرکشی بریتانیا برای بیرون راندن فرانسوی ها از قلعه دوکسن و منطقه اوهایو خدمت کند. به پیشنهاد واشینگتن، برادوک ارتش را به دو بخش تقسیم کرد: یک ستون اصلی و یک ستون کوچک‌تر موسوم به «ستون پرنده». واشینگتن در آن زمان به اسهال خونی شدید مبتلا بود و در آغاز همراه نیروها حرکت نکرد. وقتی که در مونونگهلا Monongahela دوباره به برادوک پیوست — در حالی که هنوز بیمار بود — فرانسوی‌ها و متحدان سرخپوستشان به ارتش دوپاره‌شده حمله کمین‌گونه‌ای کردند. در نبرد مونونگهلا، دو‌سوم نیروهای بریتانیایی کشته یا زخمی شدند و برادوک نیز جان باخت. پس از مرگ او، سرهنگ دوم توماس گیج فرماندهی را بر عهده گرفت و واشینگتن با جمع‌آوری بازماندگان، یک نیروی پشتیبان تشکیل داد تا به عقب‌نشینی نیروهای باقیمانده کمک کند. در جریان نبرد، دو اسب زیر پای واشینگتن هدف گلوله قرار گرفتند و کلاه و کت او نیز با گلوله سوراخ شد. عملکرد او در این نبرد باعث شد اعتبارش در میان منتقدان شکست Fort Necessity دوباره احیا شود، هرچند فرمانده بعدی، سرهنگ Thomas Dunbar، او را در برنامه‌ریزی عملیات بعدی شرکت نداد.

در اوت ۱۷۵۵، هنگ ویرجینیا دوباره سازمان‌دهی شد و دینویدی بار دیگر واشینگتن را با درجه سرهنگی به فرماندهی آن منصوب کرد. واشینگتن بلافاصله وارد اختلافی بر سر ارشدیت نظامی شد؛ این بار با کاپیتان John Dagworthy، که فرماندهی گروهی از نیروهای مریلند را در مقر هنگ در فورت کامبرلند (Fort Cumberland) بر عهده داشت. واشینگتن که مشتاق حمله به فورت دوکسن (Fort Duquesne) بود، معتقد بود برادوک در صورت زنده بودن برای او کمیسیون سلطنتی صادر می‌کرد. او در فوریه ۱۷۵۶ درخواست خود را به جانشین برادوک، ویلیام شرلی (William Shirley)، و دوباره در ژانویه ۱۷۵۷ به جانشین او، لرد لودون (Lord Loudoun)، ارائه داد. اما لرد لودون با بی‌احترامی او را رد کرد، از صدور کمیسیون سلطنتی برایش خودداری نمود و تنها با کنار گذاشتن واشینگتن از مسئولیت دفاع از فورت کامبرلند موافقت کرد.

در سال 1758، هنگ ویرجینیا به هیئت اعزامی فوربس بریتانیا برای تصرف فورت دوکسن مأمور شد. [۲۰] [۲۱] ژنرال جان فوربس در مورد برخی از جنبه‌های این لشکرکشی از واشنگتن مشاوره گرفت، اما نظر او را در مورد بهترین مسیر به قلعه رد کرد. [۲۲] با این وجود، فوربس واشنگتن را به درجه سرتیپ ارتقا داد و فرماندهی یکی از سه تیپی را که برای حمله به قلعه مأمور شده بود، به او سپرد. با این حال، فرانسوی‌ها قبل از حمله، قلعه و دره را رها کرده بودند و واشنگتن فقط شاهد یک حادثه آتش‌سوزی خودی بود که 14 کشته و 26 زخمی برجای گذاشت. او که ناامید شده بود، خیلی زود از مأموریت خود استعفا داد و به مونت ورنون بازگشت. [۲۳]

در زمان واشنگتن، هنگ ویرجینیا از ۳۰۰ مایل (۴۸۰ کیلومتر) در برابر بیست حمله سرخپوستان دفاع کرد. او با افزایش انضباط و آموزش نظامی، سطح حرفه‌ای نیروها را بالا برد و شمار افراد هنگ را از ۳۰۰ نفر به ۱۰۰۰ نفر رساند. هرچند موفق به دریافت کمیسیون سلطنتی نشد ــ موضوعی که باعث دلخوری و بدبینی او نسبت به بریتانیایی‌ها شد ــ اما اعتماد‌به‌نفس، مهارت‌های رهبری و شناخت عمیقی از تاکتیک‌های نظامی بریتانیا به دست آورد. رقابت‌های ویرانگر میان سیاستمداران مستعمره‌نشین که واشینگتن از نزدیک شاهدشان بود، بعدها او را به حمایت از تشکیل یک دولت مرکزی قدرتمند در آمریکا سوق داد.

از سال ۱۷۵۹ تا زمانیکه جنگ استقلال آمریکا درگرفت، جرج واشینگتن به املاکش در مانت ورنون رسیدگی می‌کرد و همچنین در شورای قانونگذاری ویرجینیا عضویت داشت.

ازدواج، زندگی مدنی و سیاسی (۱۷۵۹–۱۷۷۵)

[ویرایش]
Painting of Washington, standing in a formal pose, in a colonel's uniform, right hand inserted in shirt.
سرهنگ جورج واشنگتن ، پرتره‌ای از واشنگتن اثر چارلز ویلسون پیل در سال ۱۷۷۲

جرج واشینگتن با بیوه ثروتمندی به نام مارتا داندریج کوستیس، از اهالی ویرجینیا ازدواج کرد. پس از این ازدواج بر میزان املاک و همچنین موقعیت اجتماعی جرج واشینگتن افزوده و تبدیل به ثروتمندترین مرد ویرجینیا یا شاید تمام مستعمره نشین‌ها شد. جرج واشینگتن نیز مانند پدران ملاکش احساس می‌کرد که تحت استثمار بازرگانان بریتانیایی قرار دارد و قوانین بریتانیا در جریان امور اخلال ایجاد می‌کند.

در 6 ژانویه 1759، واشنگتن، در سن 26 سالگی، با مارتا داندریج کاستیس ، بیوه 27 ساله صاحب مزرعه ثروتمند، دانیل پارک کاستیس ، ازدواج کرد. مارتا باهوش، مهربان و باتجربه در مدیریت املاک یک مزرعه‌دار بود و این زوج ازدواج شادی داشتند. [۲۴] آنها در مونت ورنون زندگی می‌کردند، جایی که واشنگتن تنباکو و گندم کشت می‌کرد. [۲۵] این ازدواج باعث شد او کنترل یک‌سوم از دارایی‌های مارتا را که از املاک Custis به مساحت ۱۸٬۰۰۰ جریب (حدود ۷٬۳۰۰ هکتار) به او رسیده بود، در اختیار گیرد و دو‌سوم دیگر را برای فرزندان مارتا مدیریت کند. در نتیجه، واشینگتن به یکی از ثروتمندترین مردان ویرجینیا تبدیل شد و موقعیت اجتماعی‌اش به‌طور قابل توجهی افزایش یافت.

An oil painting of Martha Washington as a young woman
مارتا داندریج کاستیس ، پرتره‌ای از مارتا واشنگتن اثر جان ولاستون ، مربوط به سال ۱۷۵۷

به پیشنهاد واشینگتن، فرماندار لرد بوتتورت (Lord Botetourt) وعده‌ی سال ۱۷۵۴ دینویدی را عملی کرد و مقرر شد به افرادی که در طول جنگ فرانسه و سرخپوستان در نیروهای داوطلب خدمت کرده بودند، زمین پاداش داده شود. در اواخر سال ۱۷۷۰، واشینگتن زمین‌های مناطق Ohio و Great Kanawha را بازرسی کرد و نقشه‌برداری آن را بهویلیام کرافورد سپرد تا قطعه‌بندی شود. کرافورد در مجموع ۲۳٬۲۰۰ جریب (۹٬۴۰۰ هکتار) زمین برای واشینگتن در نظر گرفت. واشینگتن به سربازان سابق اطلاع داد که زمین‌های اختصاص‌یافته به آن‌ها برای کشاورزی مناسب نیست و با آنان توافق کرد تا ۲۰٬۱۴۷ جریب (۸٬۱۵۳ هکتار) از زمین‌هایشان را بخرد، اقدامی که باعث شد برخی از آنان احساس کنند فریب خورده‌اند. او همچنین وسعت املاک Mount Vernon را به ۶٬۵۰۰ جریب (۲٬۶۰۰ هکتار) افزایش داد و تا سال ۱۷۷۵، شمار بردگان خود را بیش از دو برابر کرد و به بیش از صد نفر رساند.

واشنگتن به عنوان یک قهرمان نظامی محترم و زمین‌دار بزرگ، مناصب محلی را در اختیار داشت و از سال 1758 به مدت هفت سال به عنوان نماینده شهرستان فردریک در مجلس ویرجینیا انتخاب شد. [پ] [۲۷] واشنگتن در اوایل دوران قانونگذاری خود، به ندرت در جلسات قانونگذاری سخنرانی می‌کرد یا حتی در آنها شرکت می‌کرد، اما از دهه 1760 از نظر سیاسی فعال‌تر بود و به منتقد برجسته مالیات و سیاست‌های مرکانتیلیستی بریتانیا در قبال مستعمرات آمریکایی تبدیل شد. [۲۸] واشنگتن کالاهای لوکس را از انگلستان وارد می‌کرد و هزینه آنها را با صادرات تنباکو تأمین می‌کرد. هزینه‌های گزاف او همراه با قیمت پایین تنباکو، تا سال 1764، 1800 پوند بدهی برای او به جا گذاشت [۲۹] وابستگی کامل واشنگتن به رابرت کری، خریدار و تاجر تنباکو در لندن، نیز امنیت اقتصادی او را تهدید می‌کرد. [ت] [۳۱] بین سال‌های 1764 و 1766، او به دنبال تنوع بخشیدن به دارایی‌های خود بود: او محصول نقدی اصلی مونت ورنون را از تنباکو به گندم تغییر داد و عملیات را گسترش داد تا شامل آسیاب آرد و کشت کنف شود. [۳۲] دخترخوانده واشنگتن، پتسی، از حملات صرع رنج می‌برد و در سال 1773 در مونت ورنون درگذشت و به واشنگتن اجازه داد تا بخشی از ارث خود را برای تسویه بدهی‌هایش استفاده کند. [۳۳]

ماه مه سال ۱۷۷۵ دومین کنگره قاره‌ای در فیلادلفیا تشکیل شد، در این جلسه جرج واشینگتن که یکی از اعضای هیئت نمایندگی ویرجینیا بود به عنوان فرمانده ارتش استقلال طلبان آمریکا برگزیده شد. جرج واشینگتن در ژوئیه سال ۱۷۷۵ و در کمبریج ماساچوست فرماندهی ارتشی آموزش ندیده را در جنگی طاقت فرسا برعهده گرفت که ۶ سال طول کشید.

جرج واشینگتن خیلی زود دریافت که بهترین استراتژی به ستوه درآوردن بریتانیایی هاست. او در گزارشی خطاب به کنگره گفت: «در هر شرایطی از یک عملیات عمده نظامی باید اجتناب کنیم، نباید به هیچ عنوان ریسک کنیم مگر آنکه ضرورتی پیش آید». در نبردهای بعدی واشینگتن اندکی عقب‌نشینی می‌کرد و بعد زمانی که انتظارش نمی‌رفت ناگهان حمله می‌کرد. در سال ۱۷۸۱ واشینگتن با کمک نیروهای فرانسوی، نیروهای ژنرال کورنوالیس را در یورک تاون محاصره کرد.[۳۴]

مخالفت با پارلمان و سلطنت بریتانیا

[ویرایش]

واشنگتن با مالیات‌هایی که پارلمان بریتانیا بدون نمایندگی مناسب بر مستعمرات وضع می‌کرد، مخالف بود. [۳۵] او معتقد بود که قانون تمبر 1765 ظالمانه است و سال بعد لغو آن را جشن گرفت. در پاسخ به قوانین تاونزند ، او در ماه مه 1769 پیشنهادی را ارائه داد که ویرجینیایی‌ها را به تحریم کالاهای بریتانیایی ترغیب می‌کرد. قوانین تاونزند عمدتاً در سال 1770 لغو شدند. [۳۶] واشنگتن و دیگر مستعمره‌نشینان همچنین از اعلامیه سلطنتی 1763 (که سکونت آمریکایی‌ها در غرب کوه‌های آلگنی را ممنوع می‌کرد) [۳۷] و دخالت بریتانیا در زمین‌خواری غرب آمریکا (که واشنگتن در آن شرکت داشت) خشمگین بودند. [۳۸]

پارلمان با تصویب قوانین قهری ، که واشنگتن آن را «تجاوز به حقوق و امتیازات ما» می‌دانست، در پی مجازات مستعمره‌نشینان ماساچوست به دلیل نقششان در مهمانی چای بوستون در سال 1774 بود. [۳۹] در ماه ژوئیه، او و جورج میسون فهرستی از قطعنامه‌ها را برای کمیته شهرستان فیرفکس تهیه کردند، از جمله درخواست پایان دادن به تجارت برده در اقیانوس اطلس ؛ این قطعنامه‌ها تصویب شدند. [۴۰] در ماه اوت، واشنگتن در اولین کنوانسیون ویرجینیا شرکت کرد و به عنوان نماینده در اولین کنگره قاره‌ای انتخاب شد. [۴۱] با افزایش تنش‌ها در سال 1774، او به آموزش شبه‌نظامیان در ویرجینیا کمک کرد و اجرای تحریم کالاهای بریتانیایی انجمن قاره‌ای را که توسط کنگره وضع شده بود، سازماندهی کرد. [۴۲]

فرمانده کل ارتش (۱۷۷۵–۱۷۸۳)

[ویرایش]

جنگ انقلاب آمریکا در 19 آوریل 1775 با نبردهای لکسینگتون و کنکورد آغاز شد. [۴۳] واشنگتن در 4 مه با عجله از مونت ورنون خارج شد تا به دومین کنگره قاره‌ای در فیلادلفیا بپیوندد. [۴۴] در 14 ژوئن، کنگره ارتش قاره‌ای را ایجاد کرد و جان آدامز، واشنگتن را به عنوان فرمانده کل قوا معرفی کرد، عمدتاً به دلیل تجربه نظامی او و این باور که یک ویرجینیایی بهتر می‌تواند مستعمرات را متحد کند. او روز بعد به اتفاق آرا توسط کنگره انتخاب شد. [ث] [۴۶] واشنگتن در 16 ژوئن سخنرانی پذیرش خود را ایراد کرد و حقوق خود را رد کرد، اگرچه بعداً هزینه‌های او بازپرداخت شد. [۴۷]

کنگره افسران اصلی ستاد واشنگتن، از جمله آرتماس وارد ، هوریشیو گیتس ، چارلز لی ، فیلیپ اسکایلر و ناتانیل گرین را انتخاب کرد. [۴۸] هنری ناکس با دانش خود در زمینه مهمات ، آدامز و واشنگتن را تحت تأثیر قرار داد و به سرهنگی و رئیس توپخانه ارتقا یافت. به همین ترتیب، واشنگتن تحت تأثیر هوش و شجاعت الکساندر همیلتون قرار گرفت. او بعداً همیلتون را به سرهنگی ارتقا داد و او را به عنوان آجودان خود منصوب کرد. [۴۹]

واشنگتن در ابتدا ثبت نام سربازان سیاه پوست، چه آزاد و چه برده، را ممنوع کرد. بریتانیایی‌ها فرصتی را برای تقسیم مستعمرات دیدند: فرماندار استعماری ویرجینیا اعلامیه‌ای صادر کرد که در آن به بردگان در صورت پیوستن به نیروهای بریتانیایی وعده آزادی می‌داد. [۵۰] در پاسخ به این اعلامیه و نیاز به نیرو، واشنگتن به زودی ممنوعیت خود را لغو کرد. [۵۱] تا پایان جنگ، حدود یک دهم سربازان ارتش قاره‌ای سیاه پوست بودند و برخی از آنها آزادی خود را به دست آوردند. [۵۲]

محاصره بوستون

[ویرایش]

در آوریل ۱۷۷۵، در واکنش به گسترش جنبش شورشی در مستعمرات، نیروهای بریتانیایی به فرماندهی ژنرال توماس گیج، فرمانده کل نیروهای بریتانیا در آمریکا، شهر بوستون را اشغال کردند. شبه‌نظامیان محلی شهر را محاصره کرده و نیروهای بریتانیایی را در داخل آن به دام انداختند، که به رویارویی و بن‌بست نظامی انجامید. زمانی که واشینگتن به سوی بوستون حرکت کرد، مردم با شور و شوق و تشریفات سیاسی از او استقبال کردند و او به نمادی از آرمان میهن‌پرستان آمریکایی تبدیل شد. واشینگتن در دوم ژوئیه به بوستون رسید و به بازدید از ارتش پرداخت، اما با نیروهایی بی‌انضباط و فاقد آموزش مواجه شد. پس از مشورت، او اصلاحاتی را که بنیامین فرانکلین پیشنهاد داده بود اجرا کرد، از جمله تمرینات منظم نظامی و اعمال مقررات سخت انضباطی. واشینگتن برخی از سربازانی را که در نبرد Bunker Hill عملکرد خوبی داشتند به درجه افسری ارتقا داد و افسران نالایق را برکنار کرد. در اکتبر همان سال، جرج سوم اعلام کرد که مستعمرات در حالت شورش آشکار قرار دارند و گیج را از فرماندهی برکنار کرد و به جای او ژنرال ویلیام هاو را منصوب نمود.

کنوانسیون قانون اساسی

[ویرایش]

جرج واشینگتن دوست داشت به مزرعه‌اش در مانت ورنون بازگردد و بازنشسته شود اما خیلی زود دریافت که مفاد قانونی کنفدراسیون چندان کارآمد نیست و از همین رو یکی از کسانی بود که اولین گام‌ها را برای تشکیل کنوانسیون قانون اساسی برداشت. این جلسه در سال ۱۷۸۷ در فیلادلفیا برگزارشد.

زمانی که قانون اساسی جدید آمریکا تصویب شد، کالج انتخاباتی (الکتورال کالج) در رای‌گیری غیر علنی جرج واشینگتن را به عنوان نخستین رئیس‌جمهوری ایالات متحده آمریکا برگزید. در آن زمان جمعیت ایالات متحده آمریکا سه میلیون و ۹۲۹ هزار و ۲۱۴ نفر بود. سی ام آوریل سال ۱۷۸۹، جرج واشینگتن، درحالی‌که بر بالکنی عمارت فدرال هال در خیابان وال استریت نیویورک ایستاده بود به عنوان نخستین رئیس‌جمهوری ایالات متحده آمریکا سوگند یاد کرد.[۵۳]

ریاست جمهوری

[ویرایش]

مدیریت

[ویرایش]

کابینه

[ویرایش]
پرتره حکاکی شده واشنگتن به عنوان رئیس جمهور در BEP

قانون اساسی جدید به رئیس جمهور اختیار داد تا با رضایت سنا، روسای وزارتخانه‌های اجرایی را منصوب کند. سه وزارتخانه تحت اساسنامه کنفدراسیون وجود داشتند: وزارت جنگ، وزارت امور خارجه و دفتر دارایی. وزارت جنگ در ۷ اوت حفظ شد، در حالی که دفتر دارایی در ۲ سپتامبر به وزارت خزانه‌داری تغییر نام داد. کنگره همچنین ایجاد یک وزارت کشور برای نظارت بر امور بومیان آمریکا، حفظ اسناد دولتی و سایر امور را در نظر گرفت، اما وظایف این وزارتخانه پیشنهادی در وزارت امور خارجه ادغام شد. در سپتامبر ۱۷۸۹، کنگره سمت‌های دادستان کل را به عنوان مشاور ارشد حقوقی رئیس جمهور و رئیس کل پست را به عنوان رئیس خدمات پستی تعیین کرد. در ابتدا، واشنگتن به صورت جداگانه با رهبران وزارتخانه‌های اجرایی و دادستان کل ملاقات می‌کرد، اما او از سال ۱۷۹۱ شروع به برگزاری جلسات مشترک کرد و اولین جلسه در ۲۶ نوامبر برگزار شد. چهار سمت وزیر جنگ، وزیر امور خارجه، وزیر خزانه‌داری و دادستان کل در مجموع به عنوان کابینه شناخته شدند و واشنگتن در طول دوره دوم ریاست جمهوری خود جلسات منظم کابینه را برگزار کرد.

ادموند رندولف اولین دادستان کل شد، در حالی که هنری ناکس سمت خود را به عنوان رئیس وزارت جنگ حفظ کرد. واشنگتن در ابتدا سمت وزیر امور خارجه را به جان جی، که از سال ۱۷۸۴ به عنوان وزیر امور خارجه خدمت کرده بود و به عنوان وزیر موقت امور خارجه فعالیت می‌کرد، پیشنهاد داد. پس از آنکه جی ترجیح خود را برای انتصاب قضایی ابراز کرد، واشنگتن توماس جفرسون را به عنوان اولین وزیر امور خارجه دائمی انتخاب کرد. واشنگتن برای پست کلیدی وزیر خزانه‌داری، که بر سیاست‌های اقتصادی نظارت می‌کرد، الکساندر همیلتون را انتخاب کرد، پس از آنکه اولین انتخاب او، رابرت موریس، این سمت را رد کرد. موریس به جای او همیلتون را پیشنهاد داده بود و نوشته بود: «اما، ژنرال عزیز من، شما با رد وزارت خزانه‌داری ضرر نخواهید کرد، زیرا می‌توانم فردی بسیار باهوش‌تر از خودم را برای وزیر دارایی شما، یعنی سرهنگ همیلتون، توصیه کنم.» کابینه اولیه واشنگتن شامل یک نفر از نیوانگلند (ناکس)، یک نفر از میانه اقیانوس اطلس (همیلتون) و دو نفر از جنوب (جفرسون و راندولف) بود.

واشنگتن خود را متخصص امور خارجه و وزارت جنگ می‌دانست و به همین دلیل، به گفته فارست مک‌دونالد، «او در عمل وزیر امور خارجه و وزیر جنگ خودش بود.» جفرسون در پایان سال ۱۷۹۳ کابینه را ترک کرد و رندولف جایگزین او شد، در حالی که ویلیام بردفورد به عنوان دادستان کل منصوب شد. رندولف نیز مانند جفرسون، در امور خارجه به نفع فرانسوی‌ها بود، اما نفوذ بسیار کمی در کابینه داشت. ناکس، همیلتون و رندولف همگی در دوره دوم ریاست جمهوری واشنگتن کابینه را ترک کردند. رندولف در جریان بحث بر سر پیمان جی مجبور به استعفا شد. تیموتی پیکرینگ به عنوان وزیر جنگ جانشین ناکس شد، در حالی که الیور ولکات جونیور وزیر خزانه‌داری شد و چارلز لی سمت دادستان کل را به دست گرفت. در سال ۱۷۹۵، پیکرینگ وزیر امور خارجه شد و جیمز مک‌هنری جایگزین پیکرینگ به عنوان وزیر جنگ شد.

همیلتون و جفرسون بیشترین تأثیر را بر مذاکرات کابینه در طول دوره اول ریاست جمهوری واشنگتن داشتند. اختلافات عمیق فلسفی آنها از همان ابتدا آنها را در مقابل یکدیگر قرار داد و آنها اغلب بر سر مسائل اقتصادی و سیاست خارجی با هم مشاجره می‌کردند. با رفتن جفرسون، همیلتون بر کابینه تسلط یافت و حتی پس از ترک کابینه در دوره دوم ریاست جمهوری واشنگتن برای وکالت در شهر نیویورک، همچنان در دولت بسیار تأثیرگذار بود.

معاون ریاست جمهوری

[ویرایش]
معاون رئیس جمهور جان آدامز توسط جان ترامبول

آدامز در طول دو دوره معاونت ریاست جمهوری خود، در جلسات کابینه کمی شرکت کرد و رئیس جمهور به ندرت از او مشورت می‌گرفت. با این وجود، به گفته جان ای. فرلینگ، زندگینامه‌نویس آدامز، این دو مرد «به طور مشترک بسیاری از وظایف تشریفاتی قوه مجریه را انجام دادند که برای یک رئیس جمهور و معاون رئیس جمهور معاصر بعید به نظر می‌رسد.» در سنا، آدامز نقش فعال‌تری ایفا کرد، به ویژه در دوره اول ریاست جمهوری‌اش. او اغلب در مباحث سنا شرکت می‌کرد. حداقل در یک مورد، آدامز سناتورها را متقاعد کرد که به قوانینی که با آنها مخالف بود رأی ندهند و مرتباً در مورد مسائل رویه‌ای و سیاسی برای این نهاد سخنرانی می‌کرد. او 29 رأی قاطع داد.

اولین ورود او به عرصه قانونگذاری، اندکی پس از تصدی سمت ریاست جمهوری، در جریان مباحثات سنا در مورد عناوین رئیس جمهور و مقامات اجرایی دولت جدید رخ داد. اگرچه مجلس نمایندگان در مدت کوتاهی موافقت کرد که رئیس جمهور باید صرفاً با عنوان جورج واشنگتن، رئیس جمهور ایالات متحده خطاب شود، سنا این موضوع را به تفصیل مورد بحث قرار داد. آدامز طرفدار پذیرش سبک والاحضرت (و همچنین عنوان محافظ آزادی‌های آنها [ایالات متحده]) برای رئیس جمهور بود. دیگران از نوع والاحضرت انتخاباتی یا عالیجناب کمتر طرفداری می‌کردند. ضد فدرالیست‌ها به لحن سلطنتی همه آنها اعتراض داشتند. همه به جز سه سناتور در نهایت بر سر اعلیحضرت رئیس جمهور ایالات متحده و محافظ حقوق مردم به توافق رسیدند. در نهایت، واشنگتن تسلیم اعتراضات مختلف شد و مجلس تصمیم گرفت که از عنوان "آقای رئیس جمهور" استفاده شود. با این حال، در عمل، او اغلب توسط آمریکایی‌ها و بازدیدکنندگان خارجی به عنوان "عالیجناب" خطاب می‌شد.

در حالی که آدامز انرژی و فداکاری را به صندلی ریاست آورد، متوجه شد که این وظیفه «کاملاً با شخصیت من سازگار نیست». آدامز که همیشه در مورد فراتر رفتن از محدودیت‌های قانونی معاونت ریاست جمهوری یا تجاوز به اختیارات ریاست جمهوری محتاط بود، اغلب در نهایت از آنچه که آن را «بی‌اهمیتی کامل» موقعیت خود می‌دانست، ابراز تاسف می‌کرد. او به همسرش ابیگیل نوشت: «کشور من با خرد خود، بی‌اهمیت‌ترین مقامی را که تاکنون اختراع بشر... یا تخیل او ابداع کرده یا تصور کرده است، برای من در نظر گرفته است؛ و از آنجایی که من نمی‌توانم نه خوب انجام دهم و نه بد، باید توسط دیگران به دوش کشیده شوم و با سرنوشت مشترک روبرو شوم.»

اولین وتوی ریاست جمهوری

[ویرایش]

قانون اساسی به رئیس جمهور اختیار وتوی قوانین را داده بود، اما واشنگتن تمایلی به دخالت در امور قانونگذاری نداشت و او فقط دو بار از حق وتوی خود استفاده کرد. او برای اولین بار در ۵ آوریل ۱۷۹۲ از حق وتوی ریاست جمهوری خود استفاده کرد تا از تبدیل شدن یک قانون تقسیم‌بندی جلوگیری کند. این لایحه کرسی‌های مجلس را بین ایالت‌ها به گونه‌ای توزیع می‌کرد که واشنگتن آن را خلاف قانون اساسی می‌دانست. پس از تلاش اما ناموفق برای لغو وتو، کنگره به زودی قانون جدیدی به نام قانون تقسیم‌بندی ۱۷۹۲ را نوشت که واشنگتن در ۱۴ آوریل آن را امضا و به قانون تبدیل کرد.

حقوق

[ویرایش]

در ۲۴ سپتامبر ۱۷۸۹، کنگره رأی داد که به رئیس جمهور سالانه ۲۵۰۰۰ دلار و به معاون رئیس جمهور سالانه ۵۰۰۰ دلار حقوق پرداخت شود. حقوق واشنگتن معادل دو درصد از کل بودجه فدرال در سال ۱۷۸۹ بود.

انتصابات قضایی

[ویرایش]
جان جی، اولین رئیس دیوان عالی ایالات متحده

ماده سوم قانون اساسی، قوه قضاییه دولت فدرال را تأسیس کرد، اما چندین مسئله را به صلاحدید کنگره یا رئیس جمهور واگذار کرد. مسائل حل نشده شامل اندازه دیوان عالی، هویت اولین قضات دیوان عالی، تعداد و نحوه تأسیس دادگاه‌های فدرال زیر نظر دیوان عالی و رابطه بین دادگاه‌های ایالتی و فدرال بود. در سپتامبر ۱۷۸۹، کنگره قانون قضایی ۱۷۸۹ را که عمدتاً توسط سناتور الیور الزورت از ایالت کنتیکت نوشته شده بود، تصویب کرد. از طریق قانون قضایی، کنگره یک دیوان عالی شش نفره متشکل از یک رئیس دیوان عالی و پنج قاضی وابسته تأسیس کرد. این قانون همچنین سیزده حوزه قضایی، همراه با دادگاه‌های ناحیه‌ای و دادگاه‌های سیار برای هر حوزه ایجاد کرد.

واشنگتن به عنوان اولین رئیس جمهور، مسئول انتصاب کل دیوان عالی کشور بود. به این ترتیب، او بیش از هر رئیس جمهور دیگری در تاریخ آمریکا، جای خالی بیشتری را در دیوان پر کرد. در 24 سپتامبر 1789، واشنگتن جان جی را به عنوان اولین رئیس دیوان عالی کشور و جان رالج، ویلیام کوشینگ، جیمز ویلسون، جان بلیر جونیور و رابرت هریسون را به عنوان قضات همکار معرفی کرد. همه آنها به سرعت توسط سنا تأیید شدند، اما پس از اینکه هریسون این انتصاب را رد کرد، واشنگتن جیمز ایردل را در سال 1790 منصوب کرد. اولین دوره دیوان عالی کشور در 2 فوریه 1790 در رویال اکسچنج در شهر نیویورک آغاز شد. با توجه به اینکه هیچ پرونده‌ای در پرونده ثبت نشده بود و کار فوری کمی (چند موضوع رویه‌ای حل و فصل شد و 26 وکیل و مشاور به عضویت کانون وکلای فدرال پذیرفته شدند)، این دوره تنها هشت روز طول کشید.

با خروج قضات وابسته از دادگاه در سال‌های بعد، واشنگتن توماس جانسون، ویلیام پترسون و ساموئل چیس را منصوب کرد. جی در سال ۱۷۹۵ از سمت رئیس دیوان عالی کناره‌گیری کرد و رالج جایگزین او شد که در تعطیلات به عنوان رئیس دیوان عالی منصوب شد. رالج شش ماه خدمت کرد اما پس از رد نامزدی‌اش توسط سنا در دسامبر ۱۷۹۵ استعفا داد. رالج با انتقاد خود از پیمان جی، چندین سناتور را از خود رنجانده بود. پس از رد نامزدی رالج، واشنگتن الیور الزورت را به عنوان سومین رئیس دیوان عالی ایالات متحده منصوب کرد.

قانون قضایی همچنین ۱۳ حوزه قضایی را در ۱۱ ایالتی که در آن زمان قانون اساسی را تصویب کرده بودند، ایجاد کرد و ماساچوست و ویرجینیا هر کدام به دو حوزه تقسیم شدند. کارولینای شمالی و رود آیلند در سال ۱۷۹۰ پس از تصویب قانون اساسی، به عنوان حوزه‌های قضایی اضافه شدند، همانطور که ایالت‌های بعدی که کنگره به اتحادیه پذیرفت، نیز به این جمع اضافه شدند. این قانون همچنین دادگاه‌های استیناف و دادگاه‌های ناحیه‌ای را در این حوزه‌ها تأسیس کرد. دادگاه‌های استیناف، که متشکل از یک قاضی ناحیه و (در ابتدا) دو قاضی دیوان عالی "حوزه سواره" بودند، صلاحیت رسیدگی به جرایم جدی‌تر و پرونده‌های مدنی و صلاحیت تجدیدنظر در دادگاه‌های ناحیه‌ای را داشتند، در حالی که دادگاه‌های ناحیه‌ای تک قاضی در درجه اول صلاحیت رسیدگی به پرونده‌های دریایی، همراه با جرایم کوچک و دعاوی مربوط به ادعاهای کوچکتر را داشتند. دادگاه‌های استیناف به سه حوزه جغرافیایی گروه‌بندی شدند که قضات به صورت چرخشی به آنها منصوب می‌شدند. واشنگتن در طول دو دوره ریاست جمهوری خود، ۳۸ قاضی را به دادگاه‌های ناحیه‌ای فدرال منصوب کرد.

یک پرتره نمادین در اندازه واقعی از جرج واشینگتن است که توسط گیلبرت استوارت در سال ۱۷۹۶ کشیده شد. این پرتره رئیس‌جمهور ۶۴ ساله ایالات متحده را در آخرین سال ریاست جمهوری خود به تصویر می‌کشد. این پرتره هدیه ای به ویلیام پتی، نخست‌وزیر بریتانیا بود. استوارت سه نسخه از این پرتره و همچنین پنج پرتره که ارتباط نزدیکی با آن داشتند، کشید. در سال ۲۰۰۱، برای جلوگیری از فروش قریب‌الوقوع پرتره اصلی توسط لرد هری دلنسی در حراج او در ساتبیز، نگارخانه ملی پرتره مؤسسه اسمیتسونین در واشینگتن دی سی آن را به مبلغ ۲۰ میلیون دلار با کمک‌های مالی بنیاد دونالد دبلیو رینولدز خریداری کرد. مالکیت این تابلو از سال ۱۷۹۶ در اختیار آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها بوده است.

سیاست کاری

[ویرایش]

جرج واشینگتن از ابتدا مراقب بود تا در روابط کاری با کنگره بنای درستی گذاشته شود، او به قدرت سیاستگذاری که قانون اساسی به کنگره داده بود اعتراضی نکرد اما تصمیم‌گیری در مورد سیاست خارجی به‌طور کلی در اختیار ریاست جمهوری قرار گرفت. زمانیکه انقلاب فرانسه منجر به جنگی بزرگ میان فرانسه و انگلستان شد، واشینگتن نه توصیه‌های توماس جفرسون وزیر امور خارجه‌اش را که طرفدار فرانسه بود پذیرفت و نه پیشنهادهای الکساندر همیلتون وزیر خزانه داری را که طرفدار بریتانیا بود. جرج واشینگتن اصرار داشت تا زمانیکه آمریکا قویتر شود باید موضع بی‌طرف داشته باشد.

زمانیکه نخستین دور ریاست جمهوری واشینگتن رو به پایان بود دو حزب سیاسی در حال شکل گرفتن بودند، او هرگز به‌طور رسمی به فدرالیست‌ها نپیوست اما از برنامه‌های آنان حمایت می‌کرد و الهام بخش آنان بود. در پایان دور دوم ریاست جمهوری اش، جرج واشینگتن خسته از سیاست خود را بازنشسته کرد و از شرکت در سومین دوره انتخابات ریاست جمهوری آمریکا خودداری کرد. جرج واشینگتن این سیاست عرفی را که ریاست جمهوری حداکثر دو دوره می‌تواند بر سرکار باشد بنا نهاد. او در سخنرانی خداحافظی از هموطنانش خواست تا از تعصبات افراطی حزبی و برتری جویی‌های جغرافیایی دوری جویند. جرج واشینگتن در زمینه سیاست خارجی نیز نسبت به ائتلاف‌های دراز مدت هشدار داد.

ازدواج

[ویرایش]

در ۶ ژانویه ۱۷۵۹، واشینگتن، در ۲۶ سالگی، با مارتا داندریج کوستیس، بیوه ۲۷ ساله صاحب مزارع ثروتمند دانیل پارک کوستیس ازدواج کرد. این ازدواج در املاک مارتا انجام شد. او باهوش، بخشنده و باتجربه در مدیریت املاک یک گیاهکار بود و این زوج یک ازدواج سعادتمندانه ایجاد کردند. آنها جان پارک کوستیس (جکی) و مارتا پارک (پاتسی) کوسیس، فرزندان ازدواج قبلی او و بعداً نوه‌هایشان النور پارک کوستیس (نلی) و جورج واشینگتن پارک کوستیس (واشی) را بزرگ کردند. تصور می‌شود که درگیری ۱۷۵۱ واشینگتن با آبله، وی را عقیم کرده است، اگرچه احتمالاً «مارتا ممکن است در هنگام تولد پاتسی، فرزند آخر خود، آسیب دیده باشد و تولدهای اضافی را غیرممکن کرده باشد.» [۵۴] آنها از این واقعیت که آنها هیچ فرزندی با هم نیست.[۵۵] آنها به کوه ورنون، نزدیک اسکندریه نقل مکان کردند، جایی که او زندگی را به عنوان یک کاشت توتون و گندم آغاز کرد و به عنوان یک شخصیت سیاسی ظاهر شد.[۵۶]

مرگ

[ویرایش]

در ۱۲ دسامبر سال ۱۷۹۹، واشینگتن مزارع خود را بازرسی کرد. او دیر وقت به خانه بازگشت، اما حاضر به تغییر لباس‌های خیس خود نشد، و نمی‌خواست مهمانان خود را در انتظار نگه دارد. روز بعد او گلو درد داشت اما دوباره در یخبندان و هوای برفی بیرون رفت تا درختان را برای برش مشخص کند. در آن شب، او از احتقان قفسه سینه شکایت کرد، اما هنوز هم شاد بود. روز شنبه، او احساس درد در ناحیه گلو کرد و بنابراین خانواده وی پزشکان جیمز کریک، ریچارد براون و الیشا سی دیک را احضار کردند دکتر براون فکر می‌کرد واشینگتن سست است. دکتر دیک فکر کرد که این بیماری «التهاب شدید گلو» است. آنها روند خونریزی را به تقریباً پنج پا ادامه دادند و اوضاع واشینگتن رو به وخامت گذاشت. واشینگتن به براون و دیک دستور داد که اتاق را ترک کنند. مرگ واشینگتن سریعتر از آنچه پیش‌بینی می‌شد اتفاق افتاد. به گفته لر، او بین ساعت ۱۰ و ۱۱ شب در آرامش درگذشت. او در زمان مرگ ۶۷ ساله بود کنگره بلافاصله برای روز خبر مرگ واشینگتن به تعویق افتاد و صندلی سخنگو صبح روز بعد به رنگ مشکی پوشانده شد. این تشییع جنازه چهار روز پس از مرگ وی در ۱۸ دسامبر ۱۷۹۹ در کوه ورنون برگزار شد. در این روز زنگ‌های کلیسا در شهرها زنگ زدند، و بسیاری از مکان‌های تجاری بسته شد. مردم در سراسر جهان واشینگتن را تحسین می‌کردند و از مرگ او ناراحت بودند و مراسم یادبودی در شهرهای بزرگ ایالات متحده برگزار شد. مارتا (همسر واشینگتن) به مدت یک سال یک شنل سیاه عزا پوشید[۵۷] جرج واشینگتن کمتر از سه سال دوران بازنشستگی‌اش را در مزرعه شخصی در مانت ورنون گذراند و در ۱۴ دسامبر سال ۱۷۹۹ از عفونت گلو درگذشت. آمریکا ماه‌ها در مرگ جرج واشینگتن سوگوار بود. جرج واشینگتن را سمبل ایالات متحده می‌دانند و بسیاری معتقدند بدون جرج واشینگتن ایالات متحده آمریکا وجود نداشت.[۵۳]

تصورات اشتباه

[ویرایش]

مردم تصور می‌کردند جرج واشینگتن دندان چوبی دارد که چنین نبود. دندان مصنوعی او از دندان های برده های او ( خدمتکاران او) ساخته شده بود.جرج واشینگتن دستور داده بود تا دندان های برده هایش را بکنند و برای او دندان مصنوعی درست کنند.[۵۸]

نگارخانه

[ویرایش]

جستارهای وابسته

[ویرایش]

یادداشت‌ها

[ویرایش]
  1. The college's charter gave it the authority to appoint Virginia county surveyors. There is no evidence that Washington actually attended classes there.[۴]
  2. Thirty years later, Washington reflected "that so young and inexperienced a person should have been employed".[۱۰]
  3. He had been defeated in his campaigns for the seat in 1755 and 1757.[۲۶]
  4. In a letter of September 20, 1765, Washington protested to "Robert Cary & Co." regarding the low prices he received for his tobacco and the inflated prices he was forced to pay on second-rate goods from London.[۳۰]
  5. Other reasons Washington was perceived as the best choice for the commander role, according to Chernow, included his "superior presence, infinitely better judgment, more political cunning, and unmatched gravitas... he had the perfect temperament for leadership."[۴۵]

پانویس

[ویرایش]
  1. Chernow 2010; Ferling 2002; Ferling 2010.
  2. Harrison 2015, p. 19.
  3. Chernow 2010; Ferling 2002; Randall 1997.
  4. "George Washington's Professional Surveys". Founders Online. U.S. National Archives. Archived from the original on November 6, 2018. Retrieved July 11, 2019.
  5. Fitzpatrick 1936; Chernow 2010.
  6. Chernow 2010; Rhodehamel 2017.
  7. Rhodehamel 2017, 2: Powerful Ambitions, Powerful Friends.
  8. Chernow 2010, pp. 26, 52, 98.
  9. Anderson 2007، pp. ۳۱–۳۲; Chernow 2010، pp. ۲۶–۲۷, ۳۱.
  10. Randall 1997، p. ۷۴; Chernow 2010، pp. ۲۶–۲۷, ۳۱.
  11. Fitzpatrick 1936، 19, pp. ۵۱۰–۵۱۱; Ferling 2009، pp. ۱۵–۱۸.
  12. Anderson 2007; Chernow 2010.
  13. Ferling 2009, pp. 15–16.
  14. Rhodehamel 2017, 3: War for North America.
  15. Calloway 2018, pp. 25, 69.
  16. Ferling 2009; Lengel 2005; Randall 1997; Chernow 2010.
  17. Harrison 2015; Ferling 2009.
  18. Ferling 2009, p. 26.
  19. McDonald, Forrest (February 2000). "Washington, George". American National Biography. doi:10.1093/anb/9780198606697.article.0200332.
  20. Flexner 1965, p. 194.
  21. McDonald, Forrest (February 2000). "Washington, George". American National Biography. doi:10.1093/anb/9780198606697.article.0200332.
  22. Ellis 2004; Misencik 2014.
  23. Ferling 2009; Chernow 2010; Lengel 2005.
  24. Ferling 2002; Wiencek 2003.
  25. Chernow 2010; Fischer 2004.
  26. Misencik 2014, p. 176.
  27. Ellis 2004, pp. 41–42, 48.
  28. Ferling 2009, pp. 49–54, 68.
  29. Ellis 2004, pp. 49–50.
  30. Chernow 2010، p. 138; Ferling 2009، p. 68.
  31. Ellis 2004, p. 51.
  32. Chernow 2010; Ragsdale 2021.
  33. Chernow 2010; Gardner 2013.
  34. ویکی‌پدیا انگلیسی
  35. Chernow 2010, p. 136.
  36. Glover 2014; Taylor 2016.
  37. Chernow 2010; Taylor 2016.
  38. Calloway 2018, p. 184.
  39. Randall 1997; Chernow 2010; Taylor 2016.
  40. Chernow 2010, p. 167.
  41. Glenn 2014.
  42. Ferling 2010; Taylor 2016.
  43. Taylor 2016, p. 132.
  44. Chernow 2010, p. 182.
  45. Chernow 2010, p. 185.
  46. Taylor 2016; Ellis 2004; Chernow 2010; Cogliano 2024.
  47. Taylor 2016; Ferling 2009.
  48. Chernow 2010; Ferling 2002.
  49. Ferling 2002; Puls 2008.
  50. Morgan 2000, pp. 290–291.
  51. Painter 2006; Hirschfeld 1997.
  52. Taylor 2016, p. 231.
  53. ۵۳٫۰ ۵۳٫۱ خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref>‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام voanews.com وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
  54. Chernow 2010, p. 103.
  55. Chernow 2010; Flexner 1974، pp. ۴۲–۴۳.
  56. Chernow 2010، pp. ۹۷–۹۸; Fischer 2004، p. ۱۴.
  57. چرنو 2010، صص. 806-10؛ مورنس 1999، صص 1845-1849
  58. "Washington's False Teeth Not Wooden". MSNBC. January 27, 2005. Retrieved August 29, 2009.

منابع

[ویرایش]
  • سعید درودی (بهار ۱۳۷۳)، «شخصیت‌های مهم تاریخ جهان»، اطلاعات عمومی سخن، انتشارات سخن، ص. ۷۱–۲۷۰

پیوند به بیرون

[ویرایش]