به خود بالیدن

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

به خود بالیدن یا احساس رضایت درونی (انگلیسی: Pride)، این لفظ مترادف، صلف، افتخار، تیه و عجب و غرور و معنی این الفاظ همه نزدیک به هم است.

عجب و غرور[ویرایش]

صفتی است که به موجب آن انسان خود را مستحق مقامی بداند که مستحق آن نیست.

صلف[ویرایش]

تکبر توأم با سنگینی روح است.

افتخار[ویرایش]

مباهات کردن به اشیائی که خارج از وجود ماست.

تیه[ویرایش]

معنی تیه نیز نزدیک عجب است. فرق آن در این است که صاحب عجب ظن مربوط به خود را تکذیب می‌کند و صاحب تیه دیگران را تکذیب می‌کند نه خود را.

غرور[ویرایش]

معنی غرور نزدیک به معنی تیه است.

فرق غرور و عجب[ویرایش]

صاحب عجب نسبت به فضایلی که در مورد خود گمان می‌برد دل خوش است و کاری به نظر دیگران در مورد فضایل خود ندارد در حالی که شخص مغرور اهل تظاهر است و می‌خواهد خود را به دیگران بنمایاند، به طوری که شگفت‌زدگی مردم در مورد او مایه شادمانی او است.[۱]

ابن مسکویه[ویرایش]

عجب، ظن کاذبی است در مورد خود برای استحقاقی که شایسته آن نیست.

اگوست کنت[ویرایش]

عجب همراه حب سیطره است.

از دست دادن خود مهم بینی[ویرایش]

"غرور، از هفت گناه مرگبار" نوشته Jacob Matham. 1592.

خود مهم بینی بزرگ‌ترین دشمن و مکافات نوع بشراست. انرژی ما برای ابقای اهمیت شخصیمان هدر می‌رود. بهترین مثال در این مورد، نگرانی بی حد و حصر ما دربارهٔ ظاهرمان و نیز در این پرسش است که آیا تحسین می‌شویم یا نه، دوستمان دارند یا نه و مورد پذیرش هستیم یا نیستیم. اگر قادر باشیم قدری از اهمیت خویش را از دست بدهیم دو اتفاق خارق‌العاده روی خواهد داد:

۱- انرژیمان را از تلاش در راه ابقای اندیشه فریبنده عظمت خویش آزاد می‌سازیم.

۲- به اندازه کافی انرژی فراهم می‌آوریم تا نیم نگاهی به عظمت واقعی عالم وجود بیندازیم.[۲]

منابع[ویرایش]

  1. جمیل صلیبا - منوچهر صانعی دره بیدی، فرهنگ فلسفی، انتشارات حکمت - تهران، چاپ: اول، ۱۳۶۶
  2. Castaneda, Carlos. The Art of Dreaming. New York: HarperCollins, 1993 ؛ کاستاندا، کارلس، هنر رؤیا دیدن، ترجمه مهران کندری، تهران: میترا، ۱۳۷۳