بلوچستان: تفاوت میان نسخهها
نجات ۱ منبع و علامتزدن ۰ بهعنوان مرده.) #IABot (v2.0.1 |
برچسب: حذف حجم زیادی از مطالب منبعدار |
||
خط ۱۴۰: | خط ۱۴۰: | ||
<ref name="ایر">{{یادکرد وب | عنوان=BALUCHISTAN i. Geography, History Ethnography – Encyclopaedia Iranica | وبگاه=Encyclopædia Iranica | تاریخ=1988-12-15 | سال=1988 | پیوند=http://www.iranicaonline.org/articles/baluchistan-i | کد زبان=en | تاریخ بازبینی=2016-12-24}}</ref> جمعیت این سرزمین گرم وخشک و کوهستانی، ومردمان ساکن در آن قوم [[مردم بلوچ|بلوچ]] هستند.<ref name="اسلام"/>. بلوچستان در طول تاریخ بین حوزههای نفوذ ایران و هند تقسیم، و از سال ۱۸۷۰ میلائی رسماً بین ایران و هند (بعدتر پاکستان) تقسیم شدهاست.<ref name="ایر"/> بلوچستان هماکنون نام بخشی از استان سیستان و بلوچستان واقع در جنوب شرقی [[ایران]] و همچنین بلوچستان بزرگترین ایالت کشور کنونی [[پاکستان]] است که در غرب این کشور واقع شده و به آن [[بلوچستان پاکستان]] هم میگویند. بلوچستان ایران نیز شامل [[مکران]] است<ref>فیلد، هنری (1343). مرد مشناسی ایران ترجمة عبدالله فریار، تهران: کتاب خانة ابن سینا.</ref> |
<ref name="ایر">{{یادکرد وب | عنوان=BALUCHISTAN i. Geography, History Ethnography – Encyclopaedia Iranica | وبگاه=Encyclopædia Iranica | تاریخ=1988-12-15 | سال=1988 | پیوند=http://www.iranicaonline.org/articles/baluchistan-i | کد زبان=en | تاریخ بازبینی=2016-12-24}}</ref> جمعیت این سرزمین گرم وخشک و کوهستانی، ومردمان ساکن در آن قوم [[مردم بلوچ|بلوچ]] هستند.<ref name="اسلام"/>. بلوچستان در طول تاریخ بین حوزههای نفوذ ایران و هند تقسیم، و از سال ۱۸۷۰ میلائی رسماً بین ایران و هند (بعدتر پاکستان) تقسیم شدهاست.<ref name="ایر"/> بلوچستان هماکنون نام بخشی از استان سیستان و بلوچستان واقع در جنوب شرقی [[ایران]] و همچنین بلوچستان بزرگترین ایالت کشور کنونی [[پاکستان]] است که در غرب این کشور واقع شده و به آن [[بلوچستان پاکستان]] هم میگویند. بلوچستان ایران نیز شامل [[مکران]] است<ref>فیلد، هنری (1343). مرد مشناسی ایران ترجمة عبدالله فریار، تهران: کتاب خانة ابن سینا.</ref> |
||
همه مطلق به منطقه سیستان بوده و است . |
|||
== قدمت و تاریخچه نام بلوچستان == |
|||
سیستان در اساطیر ایران و آئین زرتشت، اهمیت بسزایی دارد. در داستانهای قدیم ایرانی، زابلستان از این جهت واجد شهرت و اهمیت است که موطن زال، پدر رستم، پهلوان نامدار ایران باستان میباشد. در یک متن پهلوی به نام شهرهای ایران، ساخت سیستان و بنای آتشکده کرکویه، به افراسیاب تورانی نسبت داده شدهاست.[۱۱] |
|||
از این سرزمین در دورههای پیش از اسلام اطلاعات بسیار اندکی موجود است. محتمل است ایرانی زبانان دیر به [[مکران]] آمده باشند.<ref name="اسلام2">{{یادکرد وب|نام خانوادگی=Frye|نام=R.N.|نام خانوادگی۲=Elfenbein|نام۲=J.|پیوند نویسنده=ریچارد فرای|عنوان=Balūčistān|وبگاه=Brill Reference|تاریخ=2016-12-24|سال=2016|پیوند=http://referenceworks.brillonline.com/entries/encyclopaedia-of-islam-2/balucistan-COM_0097|کد زبان=en|تاریخ بازبینی=2016-12-24}}</ref> [[فردوسی]] نقل میکند در زمان حکومت اردشیر و خسرو یکم [[خسرو انوشیروان|انوشیروان]] ساسانی، قوم [[مردم بلوچ|بلوچ]] وکوچ به همراه قوم گیلان ودیلم سر به شورش علیه حکومت مرکزی برمیآورند که توسط انوشیروان سرکوب میشوند و در عین حال میگوید در زمانهای متعددی از حکومت سایرشاهان ساسانی بلوچها جزو ارتش ساسانی بودهاند. منطقه بلوچستان امروزی به نام ماکا، ایالت چهاردهم ایران در زمان امپراطوری [[شاهنشاهی هخامنشی|هخامنشی]] بودهاست که بعدها به مکران تغییر یافتهاست<ref name="ایر"/><ref name="vista.ir">{{یادکرد وب|عنوان=نگاهی به فرهنگ بلوچ / 270419|نشانی=http://vista.ir/article/270419/نگاهی-به-فرهنگ-بلوچ|وبگاه=vista.ir|بازبینی=2019-03-01|کد زبان=fa|نام خانوادگی=vista.ir}}</ref> |
|||
مورخین قدیم یونان، سرزمین واقع در مسیر سفلای هیرمند را درانگیانا میخواندند که ضبطهای دیگرش زرنگای و سرنگای میباشد. از این منطقه در کتیبههای داریوش اول در بیستون و تخت جمشید، تحت عنوان زرنک یاد شدهاست.[۱۲] |
|||
فردوسی در شاهنامه علاوه بر اینکه قوم بلوچ را در کنار سایر اقوام ایرانی ذکر کرده هست از بلوچستان (مکران) به عنوان بخشی از قلمرو ایران یاد کردهاست. یکی در زمان پادشاهی کیخسرو و جنگ ایران وتوران وآن هنگام که فرمانده سپاه قوم کوچ وبلوچ به نام اشکش به مکران میرود ودیگری در زمان ستاندن کین سیاوش در حمله به توران:<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=شاهنامه براساس چاپ مسکوبه کوشش سعید حمیدیان|نام خانوادگی=فردوسی.|نام=ابولقاسم.|ناشر=نشر قطره|سال=۱۳۷۵|شابک=|مکان=|صفحات=357}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=فرهنگ نامههای شاهنامه مجلد اول|نام خانوادگی=رستگاری فسایی|نام=منصور|ناشر=پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=۹۸}}</ref> |
|||
آخرین دسته از آریاییها در حدود سال ۲۵۰۰ ق. م؛ که سکه یا سکاها نامیده میشدند از شمال افغانستان به طرف جنوب یعنی قندهار و سپس به طرف غرب راه پیمودند تا به ایالت زرنک و کنارههای دریاچه زره رسیدند و نام زرنک به واسطه ورود سکاها به سکستان تبدیل گردید و عربها سجستان میگفتند و بالاخره به سیستان تغییر نام یافت که امروزه به همین نام خوانده و شناخته میشود. |
|||
''پس گستهم اشکش تیز گوش /که بازور و دل بود و با مغز وهوش'' |
|||
در سال ۷۵۸ هجری شمسی، تیمور با لشکریان خود در جلو حصار سیستان ظاهر شد و قلعه آن را با خاک یکسان نمود. پس از مقاومت مردم، تیمور اهالی سیستان را مورد قتلعام قرار داد.[۱۳] |
|||
' 'سپاهش زگردان کوچ و'''بلوچ''' /سگالیده جنگ وبرآورده خوج |
|||
در سایه ظهور حکومت صفویه، سیستان مجدداً جان گرفت و مدنیتی به هم زد.[۱۴] |
|||
''کسی درجهان پشت ایشان ندید/برهنه یک انگشت ایشان ندید'' |
|||
در قرن نوزدهم میلادی، ولایت سیستان مایه بحث و منازعه بین حکمرانان هرات و قندهار واقع شد. پس از اتحاد افغانستان توسط دوست محمد خان، محارباتی جهت تصرف سیستان بین ایران و افغانستان روی داد. سرانجام تحدید سرحدات در سال ۱۸۷۲ به دست کمیسیون انگلیسی به ریاست ژنرال اسمیت صورت پذیرفت و قسمتی از سیستان به وسیلهٔ عهدنامه پاریس از سیستان جدا گردید و در آن سوی مرز ماند، که به مهاجرت گسترده مردم سیستان بخش افغانستان به ترکمن صحرا ایران انجامید.[۱۵][۱۶] و بنیاد نیمروز خانه فرهنگ و هنر سیستانیها در تلاش است که به همت محققین ومدیران فرهیخته اش به گفته محمد آذری سنتهای نیک نیاکان خویش را حفظ و اشاعه دهد |
|||
' 'درفشی برآورده پیکر پلنگ /همی از درفشش بیارید جنگ |
|||
از سال ۱۳۲۵ تا ۱۳۱۶ شمسی، سیستان جزو قلمرو خاندان خزیمه علم درآمد. در این زمان، سیستان بر اساس ترتیبات اداری و سیاسی نوین کشور، به عنوان بخشی از استان کرمان درآمد در حال حاضر سیستان جزیی از استان سیستان و بلوچستان کنونی ایران است. |
|||
''چو آگاه شد اشکش آمد براه/ ابا لشکری ساخته پیش شاه'' |
|||
مرکز فعلی سیستان، زابل خوانده میشود. اگرچه در گذشته تحت عناوین نصرت آباد، نصیرآباد و سیستان نیز خوانده میشدهاست. شهر فعلی سیستان در اواخر دهه ۱۸۶۰ میلادی و توسط امیرعلم خان سوم خزیمه بنا شد.[۱۷] |
|||
''همه تیز و '''مکران''' بیاراستنند/زهرجای رامشگران خواستند'' |
|||
....... |
|||
''گزین کرد از آن نامدارت سوار/دلیران جنگی دو وده هزار'' |
|||
''هم از پهلو وپارس و کوچ و'''بلوچ''' / زگیلان جنگی و دشت سروچ'' |
|||
....... |
|||
''از ایران بشد تا به توران و چین/گذر کرد از ان پس به '''مکران''' زمین'' |
|||
''ز '''مکران''' شد آراسته تازره/ میانها ندید ایچرنج ازگره'' |
|||
در کتیبههای عصر [[شاهنشاهی ساسانی|ساسانی]] از بلوچستان با نام «مکوران، مُکران». نیز یاد شدهاست این اسامی تا قبل از اسلام در بین مردم معمول بود وامروزه هم در بسیاری از مناطق مردم محلی این سرزمین را با همین نام میخوانند. بنا به نظر برخی از محققان، اصطلاح بلوچستان از زمان [[نادرشاه]] در منابع فارسی پیداشد. دلیل اصلی جانشینی این اصطلاح نفوذ قبایل [[مردم بلوچ|بلوچ]] درمنطقه و کم کهای فراوانی بود که سران این قبایل به نادر شاه کردند<ref>سیدسجادی، سیدمنصور. ١٣٧٤. باستا نشناسی و تاریخ بلوچستان. تهران: سازمان میراث فرهنگی.</ref> |
|||
== رقابتهای استعماری == |
== رقابتهای استعماری == |
نسخهٔ ۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۶:۳۷
Balochistan
بلوچستان | |
---|---|
فهرست کشورهای مستقل | |
جمعیت (۲۰۱۳) | |
• کل | c. ۱۸–۱۹ میلیون[۱][۲][۳] |
Demographics | |
• قومیت | مردم بلوچ |
• Languages | زبان بلوچی اقلیت: زبان براهویی، جدگالی ، زبان پشتو، زبان فارسی، زبان اردو |
Largest cities | سراوان |
بَلوچـِستان منطقهای است که در بخش جنوب شرقی فلات ایران قرار دارد؛ که از کنار کویر کرمان در شرق بم و کوههای بشاگرد تا مرزهای غربی سند و پنجاب و هند را در بر میگیرد. مرزهای آنرا دقیقا نمیتوان مشخص کرد[۴] اما مساحت آن عموما حدود ۶۹۰٬۰۰۰ کیلومترمربع تخمین زده میشود.[۵] [۶] جمعیت این سرزمین گرم وخشک و کوهستانی، ومردمان ساکن در آن قوم بلوچ هستند.[۴]. بلوچستان در طول تاریخ بین حوزههای نفوذ ایران و هند تقسیم، و از سال ۱۸۷۰ میلائی رسماً بین ایران و هند (بعدتر پاکستان) تقسیم شدهاست.[۶] بلوچستان هماکنون نام بخشی از استان سیستان و بلوچستان واقع در جنوب شرقی ایران و همچنین بلوچستان بزرگترین ایالت کشور کنونی پاکستان است که در غرب این کشور واقع شده و به آن بلوچستان پاکستان هم میگویند. بلوچستان ایران نیز شامل مکران است[۷]
همه مطلق به منطقه سیستان بوده و است . سیستان در اساطیر ایران و آئین زرتشت، اهمیت بسزایی دارد. در داستانهای قدیم ایرانی، زابلستان از این جهت واجد شهرت و اهمیت است که موطن زال، پدر رستم، پهلوان نامدار ایران باستان میباشد. در یک متن پهلوی به نام شهرهای ایران، ساخت سیستان و بنای آتشکده کرکویه، به افراسیاب تورانی نسبت داده شدهاست.[۱۱]
مورخین قدیم یونان، سرزمین واقع در مسیر سفلای هیرمند را درانگیانا میخواندند که ضبطهای دیگرش زرنگای و سرنگای میباشد. از این منطقه در کتیبههای داریوش اول در بیستون و تخت جمشید، تحت عنوان زرنک یاد شدهاست.[۱۲]
آخرین دسته از آریاییها در حدود سال ۲۵۰۰ ق. م؛ که سکه یا سکاها نامیده میشدند از شمال افغانستان به طرف جنوب یعنی قندهار و سپس به طرف غرب راه پیمودند تا به ایالت زرنک و کنارههای دریاچه زره رسیدند و نام زرنک به واسطه ورود سکاها به سکستان تبدیل گردید و عربها سجستان میگفتند و بالاخره به سیستان تغییر نام یافت که امروزه به همین نام خوانده و شناخته میشود.
در سال ۷۵۸ هجری شمسی، تیمور با لشکریان خود در جلو حصار سیستان ظاهر شد و قلعه آن را با خاک یکسان نمود. پس از مقاومت مردم، تیمور اهالی سیستان را مورد قتلعام قرار داد.[۱۳]
در سایه ظهور حکومت صفویه، سیستان مجدداً جان گرفت و مدنیتی به هم زد.[۱۴]
در قرن نوزدهم میلادی، ولایت سیستان مایه بحث و منازعه بین حکمرانان هرات و قندهار واقع شد. پس از اتحاد افغانستان توسط دوست محمد خان، محارباتی جهت تصرف سیستان بین ایران و افغانستان روی داد. سرانجام تحدید سرحدات در سال ۱۸۷۲ به دست کمیسیون انگلیسی به ریاست ژنرال اسمیت صورت پذیرفت و قسمتی از سیستان به وسیلهٔ عهدنامه پاریس از سیستان جدا گردید و در آن سوی مرز ماند، که به مهاجرت گسترده مردم سیستان بخش افغانستان به ترکمن صحرا ایران انجامید.[۱۵][۱۶] و بنیاد نیمروز خانه فرهنگ و هنر سیستانیها در تلاش است که به همت محققین ومدیران فرهیخته اش به گفته محمد آذری سنتهای نیک نیاکان خویش را حفظ و اشاعه دهد
از سال ۱۳۲۵ تا ۱۳۱۶ شمسی، سیستان جزو قلمرو خاندان خزیمه علم درآمد. در این زمان، سیستان بر اساس ترتیبات اداری و سیاسی نوین کشور، به عنوان بخشی از استان کرمان درآمد در حال حاضر سیستان جزیی از استان سیستان و بلوچستان کنونی ایران است.
مرکز فعلی سیستان، زابل خوانده میشود. اگرچه در گذشته تحت عناوین نصرت آباد، نصیرآباد و سیستان نیز خوانده میشدهاست. شهر فعلی سیستان در اواخر دهه ۱۸۶۰ میلادی و توسط امیرعلم خان سوم خزیمه بنا شد.[۱۷]
رقابتهای استعماری
رقابت دولتهای فرانسه و انگلیس بر سر هندوستان، انگلیسها را برآن داشت تا کنترل مکران (بلوچستان) را که یکی از معابر دسترسی به هندوستان بود، به دست بگیرد. انگلیسیها برای جدا کردن بلوچستان از ایران اقدامات گستردهای برای شناسایی این سرزمین انجام دادند. از جانب دیگر دولت ایران در تلاش بود تسلط خود را بر این نواحی گسترش دهد. در دوره ناصرالدین شاه، دولت مرکزی تسلط و گسترش نفوذ خود را در مکرا بلوچستان و مرزهای شرقی ایران افزایش داد. این حرکات سبب شد تا انگلیس سرحدی برای جلوگیری از پیشروی ایران تعیین نماید. انگلیس بعد از کشیدن خطوط تلگراف، درخواست تعیین حدود متصرفی دولت ایران را در بلوچستان نمود، اما با مخالفت دولت ایران مواجه شد. ناصرالدین شاه که قدرت مقاومت در برابر سیاست انگلیسیها را نداشت، تن به تشکیل کمیسیونهای مرزی مشترک داد. نتیجه کار این کمیسیونهای مرزی، واگذاری بخشهای وسیعی از بلوچستان و تشکیل بخشی از منطقهٔ حایل برای هندوستان بود.
تاریخ
دورههای ماقبل اسلامی
نخستین اشاره به این منطقه به اسم «مکا» در کتیبه داریوش در بیستون و تخت جمشید صورت گرفتهاست. از این سرزمین در دورههای پیش از اسلام اطلاعات بسیار اندکی موجود است. محتمل است ایرانی زبانان دیر به مکران آمده باشند.[۴]
دورههای اسلامی
ذهن نویسندگان اولیهٔ مسلمان با پیشبینی ناپذیری جمعیتهایی که زیر کنترل حکومت نبوده و خطر برای مسافران درگیر بودهاست. توصیفات آنان چیز زیادی در خصوص جمعیتهای این نواحی نمیگوید. آنان گله دار بودهاند و در چادرهایی از موی بز میزیستهاند. زبان بومی شان فارسی نبودهاست. به نظر میرسد در کوههای حاصلخیزتر جنوب شرق کرمان متمرکز بودهاند و بهطور متناوب مسیرهای بیابانی به سوی شمال و شمال شرق را مورد تاراج قرار میدادهاند. وضعیت امنیت مسافرت رو به وخامت گذاشته، چرا که عضد الدوله دیلمی در سال ۳۶۱ هجری کارزار علیه آنان را واجد ارزش دانسته. بلوچها شکست خوردند، ولی همچنان در دورهٔ غزنویان و سلجوقیان مشکل ساز بودهاند. وقتی آنان سفیر سلطان محمود را در بیابان شمال کرمان بین طبس و خبیس غارت کردند، او پسرش مسعود را علیه آنان گسیل کرد. گرچه مهاجرت بلوچها به سمت شرق علی الظهر پس از این شدت گرفته، هنوز در شرق استان کرمان بلوچها هستند. به نظر میرسد هنگام فتح به دست اعراب آنان در بخش شمال غربی منطقه (در جنوب شرقی کرمان) زندگی میکردهاند؛ ولی فعالیتهای آنها تا فاصلهٔ قابل توجهی به سمت شرق امتداد داشتهاست و در پنج قرن بعد تا زمان پراکنش قدرت صفوی در قرن دهم هجری نیز بهطور متناوب ادامه داشته و حرکتهای اصلی احتمالاً در قرون ششم و نهم هجری صورت گرفتهاست.[۶] بلوچها احتمالاً در حدود دورهٔ اشغال کرمان به دست سلجوقیان از طریق کرمان وارد مکران (بخش غربی بلوچستان) شدند. کرمان در سال ۲۳ هجری در خلافت عمر به وسیله مسلمانان فتح شد. در کوههای کرمان، آنان بلوچ هستند در زمان معاویه، شهرهای مکران اشغال شدند و با میدهای ساحل جنگ آغاز شد و یورشها تا سند هم گسترش یافت.[۴]
تقسیم بلوچستان بین ایران و هند
تحولاتی که در قاره اروپا روی داد، موجب کشیده شدن میدان رقابت کشورهای اروپایی به دیگر قارهها به ویژه آسیا شد. یکی از سرزمینهایی که اهمیت زیادی برای دولتهای اروپایی داشت، هندوستان بود. در جریان رقابت اروپاییها برای تسلط بر هندوستان، سرزمینهای مجاور آن به عنوان معابر دسترسی بر آن سرزمین، اهمیت ویژه یافتند. یکی از این نواحی بلوچستان بود. انگلیسیها که توانسته بودند، دست دیگر رقیبان خود را از هندوستان کوتاه نمایند، تصمیم گرفتند برای امنیت بخشیدن به سرحدات آن، منطقه حایلی در مرزهای شمال غربی تشکیل دهند و از این زمان سیاست انگلیس، در بلوچستان آغاز شد.
با تأسیس حکومت قاجار، پادشاهان این سلسله در تلاش بودند بلوچستان را تحت تسلط خویش قرار بدهند. توجه دولت انگلیس به بلوچستان به عنوان کمربند دفاعی جنوب غربی هند و از طرف دیگر نگاه متمرکز شاهان قاجار به بلوچستان موجب تقابل سیاست آنان شد. در این زمان دیپلماسی قوی انگلستان در برابر دیپلماسی ضعیف قاجار قرار گرفت. انگلیسیها برای رسیدن به اهداف خود دست به هر اقدامی زدند و نقشههای گوناگونی را به اجرا درآوردند، تا اینکه در نهایت بلوچستان را به عنوان سپر دفاعی هندوستان بین هندوستان و ایران تقسیم کردند.
هندوستان و رقابت کشورهای اروپایی
سفر واسکودوگاما از کشور پرتغال در سال ۱۴۹۷ به هندوستان راه را برای ایجاد مستعمرات در این سرزمین و سایر نواحی آسیا باز کرد.[۸] بعد از تسلط پرتغالیها بر هند در سال ۱۶۶۲ دولت پرتغال جزیره بمبئی را به چارلز دوم پادشاه انگلیس هدیه کرد و او نیز این جزیره را به کمپانی هند شرقی منتقل کرد.[۹] امپراتوری بریتانیا از نیمه سدهٔ هفدهم به تدریج با زور و زر و خدعه هندوستان را از چنگ راجههای ایالت و امپراتوران گورکانی هند خارج کردند.[۱۰] بدین ترتیب انگلیسیها، پرتغالیها را از گردونه رقابت خارج کرده خود بر اوضاع مسلط شدند.
در اواخر ۱۶۰۰ کمپانی هند شرقی به موجب فرمان ملکه الیزابت تأسیس گردید. کمپانی به تدریج توانست نفوذش را در هندوستان گسترش دهد و از دیگر رقبای خود پیشه گیرد.[۱۱] به دنبال ظهور انقلاب صنعتی در اروپا تولید کالا به مراتب بیشتر از احتیاج بازارهای اروپایی بود. علاوه بر این مواد اولیه بسیاری از کارخانهها در اروپا وجود نداشت و کشورهای اروپایی برای رفع این نیازها، توجه بیشتری به سرزمینهای دیگر نمودند.[۱۲] یکی از این سرزمینها که از قبل نیز مورد توجه کشورهای اروپایی قرار داشت، هندوستان بود. این کشور با توجه به ویژگیهای خود، مناسبترین سرزمین برای استعمار بود.
با اعزام ژنرال گاردن از جانب ناپلئون به ایران حکومت بریتانیا در لندن وحشتزده شد و نمایندگانی را به دربار ایران مأموریت داد، از جمله این نمایندگان سرجان ملکم بود که به خاطر رابطه دوستی بین ایران و فرانسه، از جانب دولت ایران پذیرفته نشد.[۱۳]
انگلیس و بررسی سرزمینهای همجوار هندوستان
خطر حمله ناپلئون از طریق ایران و بلوچستان به هندوستان و پذیرفته نشدن ملکم سفیر انگلیس از جانب دولت ایران موجب شد کمپانی هند شرقی و دولت انگلیس به شناسایی و بررسی سرزمینهای همجوار هندوستان بپردازند. یکی از این سرزمینها بلوچستان بود که این زمان وارد تاریخ جدید خود شد.[۱۴] انگلیس میبایست هندوستان را حفظ میکرد و معابر لشکرکشی کشورهای اروپایی به هندوستان و مرزهای دفاعی شبه قاره را در اختیار خود میگرفت از طرفی روسیه نیز از آغاز سده هجدهم بر دریاهای گرم جنوب و بیش از همه بر استانبول چشم طمع دوخته بود. روسیه میبایست معابر لشکرکشی به هندوستان را در اختیار خود میداشت تا لندن را لااقل به تسلیم استانبول وادارد.[۱۵] این عوامل سبب شد انگلیس برای دفاع از هندوستان به شناسایی سرزمینهای غربی آن بپردازد که بلوچستان یکی از آنان بهشمار میرفت.
سیاست ایجاد کمربند حایل
اهمیت هندوستان برای امپراتوری انگلیس به قدری بود که برخی سیاستمداران بر این عقیده بودند که امکان زیستن برای انگلستان بدون هندوستان وجود ندارد. لرد کرزن در اینباره مینویسد: «زمانی که هند شناخته شدهاست، سرورانش همواره صاحب اختیار نیمی از جهان بودهاند».[۱۶]
دولت انگلستان در مییابد که بر خلاف تصورات قبلی، ایران به عنوان خط دفاعی هندوستان چندان قابل اعتماد نیست و روسیه نیز میتوانست با عبور از شمال خراسان به خان نشینهای آسیای مرکزی دست یابد؛ بنابراین، لندن و حکومت کمپانی در هندوستان بر آن شدند تا تلاش خود را در آسیای مرکزی به کار اندازند و دیوار دفاعی هند را از بلوچستان به آسیای مرکزی تغییر دهند.[۱۷] به دنبال آن در دهه ۱۲۵۰ هـ. ق/ ۱۸۳۰ م در انگلستان اجماع فزایندهای پدید آمد مبنی بر اینکه، روسیه به زیان ایران، عثمانی و آسیای مرکزی در حال توسعه بخشیدن به قلمرو خود میباشد و از همینجا طرح «مسئله شرق» یا «بازی بزرگ» ریخته شد. در این طرح، بلوچستان به عنوان سرزمین حایل در برابر پیشروی و توسعهطلبی فزاینده روسیه به هندوستان از اهمیت استراتژیکی خاصی برخوردار شد.[۱۸] در این برهه زمانی انگلیس به دنبال سد دفاعی محکم و استواری میگشت تا بتواند با خیال راحتتری به سلطه خود در هندوستان ادامه دهد. آنان سد دفاعی خود را در مناطق مرکزی بلوچستان یافتند که دولت مرکزی ایران بعد از تصرف آن سیاست قاطعی برای تسلط کامل بر آن نداشت و این همان چیزی بود که انگلیسیها خواستار آن بودند چرا که به راحتی میتوانستند مناطق استراتژیک را از همدیگر جدا کرده به نقشه خود یعنی ایجاد کمربند حایل دست یابند.
ایران و توجه به مرزهای شرقی
با پایان یافتن جنگهای ایران و روسیه، دولتمردان ایران تصمیم گرفتند بلوچستان را تحت مالکیت خودشان درآورند اما انگلیسیها تصور میکردند که دولت ایران هر قدمی که به سمت هندوستان برمیدارند بهطور قاطع به اشاره دولت روس است.[۱۹] انگلیس از اساس تفکر دولت و دربار ایران، دربارهٔ بلوچستان آگاه شده بود. ایران از آغاز سلطنت سلسله قاجار مرز طبیعی جنوب شرقی خود را با احتساب بلوچستان جزو متصرفات ایران، رود سند میدانست. عباس میرزا در خلال گفتگوهای دوستانه و خصوصی با مأمورین انگلیس بارها به این مطلب اشاره کرده بود و محمدشاه نیز بر همین عقیده بود.[۲۰] در نتیجه انگلیسیها درصدد ممانعت از پیشروی ایران به طرف شرق برآمدند که اولین مورد آن مسئله هرات و به دنبال آن تقسیم بلوچستان بود که با تعیین حدود مرزی این مناطق، هم خط دفاعی هندوستان را کامل کردند و هم به پیشروی ایران به سمت شرق برای همیشه پایان دادند.
بلوچستان در آغاز سلطنت ناصرالدین شاه
با آغاز سلطنت ناصرالدین شاه و توجه دولت مرکزی به بلوچستان برخی سرداران و حاکمان نواحی مختلف این ناحیه، داوطلبانه اطاعت خود را از دولت اعلام نمودند (سپاهی:۱۲۴). و این بدان دلیل است که امیرکبیر صدراعظم ایران در آن زمان اهمیت ویژهای به بلوچستان میداد و آن هم به خاطر آگاه بودن او از سیاستهای انگلیس در بلوچستان بود.
در این دوران نیز مبارزاتی در بلوچستان برای استقلال دوباره رخ داد اما با سیاستهای امیرکبیر بلوچها به شدت سرکوب وعده زیادی کشته شدند و دوباره به اطاعت از ایران گردن نهادند.[۲۱] انگلیسها از این وضع نگران شدند، زیرا با گسترش مرزهای شرقی ایران، ایران را به هند نزدیکتر میدیدند. با توجه به چنین اوضاعی، دولت انگلیس در سال ۱۸۵۳/۱۲۷۰ق. به منظور جلوگیری از گسترش نفوذ بیشتر ایران در بلوچستان، مأمورانی از سند به بلوچستان اعزام کرد. جاسوسان انگلیسی مردم بلوچ را تحریک به مبارزه علیه دولت ایران کرده بودند.[۲۲] دولت انگلیس در این سالها سعی میکرد با ایجاد جو خودآگاهی در میان مردمان بلوچ آنها را به مبارزه علیه دولت مرکزی وادارد اما اقدامات آنها در این زمان نتیجه دلخواه را نداد و انگلیسیها درصدد برآمدند تا به ترفندهای دیگر متوسل شوند.
کشیدن خطوط تلگراف؛ زمینهساز تقسیم بلوچستان
پس از معاهده پاریس و استقلال افغانستان، مشکلات انگلیسیها در هند، برای چند سال، آنها را از دخالت علنی در بلوچستان بازداشت، اما شورش هند در سال ۱۸۵۷م/ ۱۲۷۴ق انگلیسیها را در تقسیم بلوچستان مصمم کرد.[۲۳] انقلاب هندوستان و خطری که در آن مقطع تاریخی متوجه امپراتوری بریتانیا شد، آثار و نتایج عمیقی در ایران به جای گذاشت. از جمله مهمترین این آثار ارتباط تلگرافی هندوستان با اروپا و با انگلیس و در نتیجه کشیده شدن خطوط تلگراف در ایران بود.[۲۴] برای ایجاد خطوط تلگرافی در بلوچستان، مذاکرات توسط افسران انگلیسی با دولت ایران شروع شد، اما این مذاکرات با مخالفت و مقاومت شدید در ایران مواجه شد.[۲۳] دولتمردان وقت ایران به هیچ عنوان نمیخواستند پای مأموران انگلیسی به نقاط تصرف شده، به خصوص نواحی جنوب به ویژه در میان طوایف بلوچستان باز شود. انگلیسیها سرهنگ اپستویک را برای حل این مسئله به سمت سفارت تهران برگزیدند.[۲۵] سرانجام امتیاز کشیدن خطوط در ۲۴ جمادیالثانی ۱۲۷۹ ق / ۱۷ دسامبر ۱۸۶۲ م با دولت ایران به امضا رسید. در آن زمان صدارت ایران با امینالدوله بود که با انگلیسیها رابطه صمیمانهای داشت.
مأموران انگلیسی به هنگام مطالعه، برای کشیدن خطوط تلگرافی پی بردند که کشیده شدن خطوط تلگراف زمینی در بخشی از نواحی ساحلی بلوچستان، برای کنترل و سرانجام جدایی این نواحی مجاور، فرصت مناسبی میتواند باشد.[۲۶] بنابراین تحقیق و بررسی از این نواحی بر عهده سر فردریک گلداسمیت گذاشته شد.
انگلیس و حفظ خطوط تلگرافی توسط سرداران بلوچ
با عبور سیم تلگراف از بلوچستان، دولت انگلستان گلداسمیت را با چند افسر دیگر به بلوچستان فرستاد، اما آنها با مقاومت و مخالفت بلوچها مواجه شدند. افسران انگلیسی به فرماندهی گلداسمیت به این نتیجه رسیدند که تنها از طریق کنار آمدن با سران طوایف و قبایل میتوانند بر حاکمیت خویش در بلوچستان تداوم بخشند. به همین خاطر عمدهٔ سران، خانها و سردارهای بلوچ را با دادن اسلحه و مقرری فریب دادند و به بهانه عبور خط تلگراف در هر محل تلفنخانهای برپا کردند و پرچم انگلیس را بر فراز آن برافراشتند.[۲۷] بدین سان انگلیسیها در سرتاسر بلوچستان نفوذ کردند و از طریق محدود مقرری که به سرداران بلوچ میدادند از آنها تعهد گرفتند تا از سیمهای تلگراف مراقبت نمایند.
در این میان عدهای دیگر از بلوچها که بهرهای نبرده بودند، دست به تحریکات زدند، در نتیجه سیمهای تلگراف را قطع، و برای مأموران انگلیسی مزاحمت ایجاد میکردند و بعضی از کارکنان را کشته، برخی را اسیر نمودند. این پیشامدها سبب شد دولت انگلیس از ایران بخواهد مرز بین ایران و هند در بلوچستان تعیین شود. دولت ایران با این تقاضا موافقت ننمود. گلداسمیت بلوچها را تحریک نمود تا دوباره مبارزات خودشان را آغاز کنند. ناصرالدین شاه متوجه این خطر شد که چنانچه رضایت انگلیس را فراهم نکند، ممکن است بلوچستان تصرف شده را از ایران مجزا نماید. در سال ۱۲۸۸ق. انگلستان عدهای سرباز هندی را به پنجگور فرستاد و خیال داشت تمامی بلوچستان را فتح کند. ناصرالدین شاه از این نقشه باخبر شد و با سفیر انگلیس در تهران در این باب مذاکره نمود.[۲۸] سفیر انگلیس اظهار کرد که اگر دولت ایران خواهان دوستی با دولت انگلیس است، باید خطوط مرزی بلوچستان را با مرز هند تعیین نماید. ناصرالدین شاه نیز این پیشنهاد را پذیرفت. از طرف ایران وزیر خارجهمیرزا سعیدخان و آصف الدوله حاکم کرمان و چند نفر دیگر معلوم شدند. از طرف انگلستان گلداسمیت و دو افسر مهندس تعیین گردیدند، اما نتیجه مطلوبی حاصل نشد. در این جلسه قرار شد دولت انگلیس سالی سه هزار تومان جهت محافظت از تیرها و سیستم تلگرافی که در قسمت بلوچستان واقع میشد پرداخت نماید و تعیین مرزها به ملاحظاتی، نامعلوم و مسکوت ماند.[۲۹] در این زمان انگلیسیها با کاشتن تیرهای تلگراف در گوشه گوشه بلوچستان و گسترش نفوذ خود دراین سرزمین و در نهایت با تفرقه انداختن بین مردم بلوچستان کمکم به اهداف خود نزدیکتر شدند.
توافق ایران با انگلیس در تشکیل کمیسیون مرزی
در سال ۱۸۶۲م. در دیوار دفاعی هندوستان، تنها منطقهای که ترتیب قطعی برای آن، مطابق نقشه انگلستان داده نشده بود، منطقه بلوچستان بود.[۳۰] در آن هنگام خان کلات قسمتهای شرقی بلوچستان را تحت اداره یا نفوذ خود داشت. انگلستان درصدد بود بلوچستان را دوباره به صورت کشوری مستقل درآورد.
اولین کمیسیون برای تعیین مرزهای شرقی ایران، بین دولت ایران و خان کلات به حکمیت انگلستان تشکیل گردید، انگلیسیها به ظاهر نقش حکم را بازی میکردند اما در واقع مدعی آنها بودند و مطرح نمودن خان کلات بهانهای بود برای استقلال بلوچستان از ایران.[۳۱] بعد از شکست آقاخان محلاتی در مأموریتش برای استقلال بلوچستان، دولت انگلیس بر آن شد که این امر را توسط یکی از خوانین مقتدر محلی و با توسعه بخشیدن قلمرو او انجام دهد. مقتدرترین و مناسبترین فرد برای این منظور خان کلات بود.[۳۲] که انگلیس آن را تحتالحمایه خود کرد و بعد آن را جزء امپراتوری هند درآورد.[۳۳]
ایجاد روابط سیاسی بین دولت انگلیس و خان کلات باعث شد که از اغتشاشات بلوچستان جلوگیری شود و مقام حکمرانی خان کلات استحکام پیدا کند، اما لازم بود ترتیبهای تازه اتخاذ شود که سرحدات غربی این مملکت از تجاوزات مصون بماند و از دولت ایران که قریب بیست سال بود به سرحدات کلات تجاوز میکرد جلوگیری شود، و در بین یک حد و حدودی معین گرددبهزادی:۱۲۵. زمانی که ابراهیم خان در اوایل دهه ۱۲۷۰ق. در حکومت بلوچستان مستقر شد دامنه فتوحات وی انگلستان را مضطرب کرد و به فکر چاره جویی انداختبهزادی:۱۲۸. دولت انگلیس میپنداشت که در صورت عدم مداخله، ابراهیم خان تمامی حوزه حکومتی خان کلات را فتح خواهد کرد و مرزهای شرقی ایران به هند نزدیکتر میشود. آنان درصدد برآمدند تا با تعیین حدود رسمی بین بلوچستان و کلات از پیشروی ابراهیم خان حاکم بلوچستان به سمت سرزمینهای غربی هند جلوگیری کنند.
با شکایات متعدد دولت انگلیس به دربار و دولت ایران، ایران تحت سرپرستی میرزا حسین خان سپهسالار در سال ۱۸۷۱م / ۱۲۸۷ق. حاضر به تحدید رسمی مرزهای ایران و کلات با حکمیت دولت انگلیس شد. سر فردریک گلداسمیت به عنوان حکم انگلیس تعیین گردید.[۳۴] از طرف دولت ایران میرزا معصوم خان انصاری به عنوان رئیس کمیسیون مرزی انتخاب شد.[۳۵]
بر اساس موافقتنامه تعیین حدود مرزی کمیسیونرها ی یاد شده آزادی خواهند داشت نقشهای از متصرفات ایران در بلوچستان و متصرفات خان کلات با مرزهای آن ترسیم کنند و آن را با خود به تهران بیاورند، پس از آن مسئله با آگاهی دولت بریتانیا به گونهای عادلانه تصمیم گرفته میشود.[۳۶] نماینده ایران میرزا معصوم خان در راه بازگشت به تهران به دولتمردان ایران مینویسد: «... این مأمور انگلیسی]گلداسیمد [جز حمایت و تقویت خان کلات و تحصیل سند که کیج و تمپ و بلیده و مند و کوهک و اسپندار و بلکه بیشتر سرباز و دشت باهو تعلق به خان معزی الیه دارد و خیال دیگری ندارد...».[۳۷] به طوری که از نامه میرزا معصوم خان بر میآید، انگلیسیها در نقشه خود قصد داشتند، نواحی تمپ، کیج، بلیده، مند، کوهک و اسپندار و حتی نواحی سرباز و دشت باهو را از بلوچستان تحت مالکیت ایران جدا و به بلوچستان تحت تصرف انگلیس و به خاک کلات بیفزایند.
تلاشهای میرزا معصوم خان برای قرار دادن کیج و مند در قلمرو ایران به جایی نرسید.[۳۷] ناحیه دیگر که در این زمان مورد اختلاف بین گلداسمیت و میرزا معصوم خان بود، ناحیه کوهک و اسپندار بود.[۳۸] اما با همه تلاشهای مأموران ایرانی در افزایش سهم ایران از بلوچستان، دولت ایران در اوت سال ۱۸۷۱م/ جمادی الآخر ۱۲۸۸ق. پذیرفت که نقشهها و یافتههای یکجانبه گلداسمیت، مبنای صدور رأی نهایی قرار گیرد.[۳۹]
بدین ترتیب مناطقی از بلوچستان تحت مالکیت ایران جدا و به خان کلات داده شد که حاکم بلوچستان که از دست نشاندگان حکومت ایران بود و شاه ایران از این امر ناراضی بودند. نارضایتیهای حاکم بلوچستان و اقدام خودسرانه او برای تصرف نواحی از دست رفته، بعد از کمیسیون مرزی اول، سبب شد زمینههای تشکیل کمیسیون دوم مرزی نمایان شود.
اختلاف بر سر کوهک
هر چند دولت ایران نقشه گلداسمیت را برای تعیین حدود مرزی از خلیج گواتر تا جالق قبول نمود، اما اختلاف بر سر کوهک و بخشی از دره ماشکید همچنان باقیماند.[۴۰] حاکم بلوچستان عصبانی و ناراحت از اصل تشکیل کمیسیون و تعیین رسمی سرحدات و به محض مراجعت هیئتهای طرفین از بلوچستان خودسرانه به اشغال و تصرف کوهک پرداخت.[۴۱] با تصرف کوهک توسط حاکم بلوچستان انگلیسیها درصدد زیر فشار گذاشتن دولت ایران به منظور دست کشیدن از کوهک برآمدند.
وزیر مختار انگلیس در تهران، طی نامهای به وزارت خارجه ایران، تقاضا کرده بود که با توجه به پذیرفتن نقشه گلداسمیت توسط دولت ایران، مسئله کوهک حل و فصل شود.[۴۲] با ادامه کنترل کوهک و اسپندک توسط دولت ایران، مأموران انگلیسی به فکر افتادند این مناطق را از دست ایران خارج نمایند.[۴۳]
کمیسیون مرزی دوم
به دنبال تعیین حدود و علامتگذاری بخش اول از مرزهای مکران (بلوچستان امروزی)، در سال۱۲۹۰ق. تامسن وزیر مختار انگلیس، طی نامهای به ایران خواستار تعیین حدود مرزی ایران و کلات از جالق تا ملک سیاه کوه شد.[۴۴] یکی از مهمترین عواملی که سبب شد انگلیسیها دو سال بعد از کمیسیون مرزی اول، تقاضای تشکیل کمیسیون دیگری بنمایند، بدون شک ترس آنها از تصرف قسمتهایی بود که تعیین حدود نشده بود. ترس انگلیسیها از آن بود که با تصرف کوهک توسط حاکم مکران امکان داشت کوهک و نواحی اطراف آن در قلمرو ایران داخل گردد. انگلیسیها بعد از تصرف کوهک توسط ابراهیم خان به تلاشهای خود برای استرداد این ناحیه به خان کلات ادامه دادند.
در نامهای که سفیر انگلیس به دولتمردان ایران نوشته بود، به خط مرزی گلداسمیت استناد نموده بود. طبق این نقشه، جالق و کله گان حدود مرزی ایران را تشکیل میدادند. در ادامه تقاضا کرده بود که خط مرزی از جالق الی کوه ملک سیاه در زمستان آینده تعیین شود.[۴۴] اما دولت ایران نواحی کوهک و ماشکید را متعلق به خود میدانست و با این طرح مرزی جدید انگلیس مخالف بودند.
بعد از آنکه سفارت انگلیس با اصرار دولت ایران، بر تعلق کوهک و ماشکید مواجه شد.[۴۴] و در این مورد با دولت ایران به نتیجه نرسید، دولت هند بریتانیا نیروهایی در سال ۱۳۱۲ق/ ۱۸۹۴ م در پنجگور در نزدیکی ایران مستقر کرد و در واقع میخواست، از راه تهدید نظامی دولت ایران را وادار به قبول درخواستهای خود بنماید[۴۵] ابتدا به دلیل اهمیت استراتژیکی، شاه حاضر به واگذاری ماشکید نشد، در نتیجه تعیین حدود مرزی منتفی شد. بعد از مخالفت سردارهای بلوچ، شاه دستور تشکیل هیئتی برای تعیین حدود مرزی از جالق تا کوه ملک سیاه را صادر کرد.
با حل این اختلاف، تحدید و علامت مرزی در ۲۴ مارس ۱۸۹۶ م / ۹ شوال ۱۳۱۳ ق پایان یافت و موافقت نامهای به امضا رسید در نتیجه کار این کمیسیون، حاکمیت ایران بر مناطق چون کوهک، کناربست، اسفندک، و غرب رود ماشکید که از مدتها قبل در مالکیت ایران بودند، تأیید شد، ولی بخش عمدهای از ناحیه ماشکید و از آن مهمتر ناحیه میرجاوه و شهر آن و نقاط استراتژیک این منطقه از ایران جدا شد.[۴۶]
با جدایی این مناطق از مکران (بلوچستان امروزی) تحت مالکیت ایران علاوه بر اینکه دیوار دفاعی هندوستان کامل شد، مقاصد سیاسی انگلیس و بهرهبرداری درازمدت استعمارگران را نیز برای سالیان دراز تأمین کرد.
ثروت ومنابع طبیعی
در بلوچستان معدن مختلف فلزات گرانبها همچون طلا، مس، منگنز، فولاد و… وجود دارد. پتروشیمی و فولاد به صورت صنعتی در بندر چابهار در حال بهرهبرداری است.[۴۷][۴۸]
یک میدان نفتی عظیم با ذخایر هیدروکربنی دربلوچستان پاکستان که نزدیک به مرز ایران است کشف شدهاست و پیشبینی میشود که این میدان بیش از ذخایر نفتی کویت نفت داشته باشد.[۴۹]
ساختار جغرافیای – اجتماعی سنتی در بلوچستان ایران
ساختار سیاسی – اجتماعی سنتی در بلوچستان متأثر از جغرافیای منطقه میان دو بخش شمالی و جنوبی متفاوت است. بلوچستان ایران (بلوچستان غربی) از شمال به سیستان و افغانستان، از جنوب به دریای عمان، از شرق به پاکستان و از غرب به کرمان در خراسان منتهی میگردد.
بلوچستان از نظر جغرافیای تاریخی شامل دو بخش است:
سرحد:در حوزههای کوهستانی واقع در شمال این منطقه) دامنههای تفتان تا مرز کرمان) یک ساختار قبیلهای وجود دارد. در این ساختار، نحوه معیشت و اقتصاد، شبانی و کوچروی است و اتحاد و ارتباطات قومی از مشخصات بارز آن است در چنین جوامعی تنها یک دشمن قوی از بیرون میتواند بر آنها غلبه کرده و قدرت این قبائل را از بین برده و آنها را تضعیف سازد.[۵۰] عشایر این منطقه از سیاه چادر (گدام) برای سکونت استفاده میکنند و عشایر منطقه جنوبی از کپر.
در بخشهای جنوبی بلوچستان، اقتصاد کمتر مبتنی بر شبانی و گلهداری است و بیشتر به سمت کشاورزی متمایل است. در این نوع جامعه، ساختار قبیلهای به قدرتمندی ساختار بلوچستان شمال نیست. در اینجا سلسله مراتب در ساختاربندی بیشتر بر اساس مالکیت زمینها شکل میگیرد. یعنی آنها که صاحب زمین هستند از احترام و اقتدار بیشتر برخوردارند و آنها که کارگر زمین هستند و زمینهای کشاورزی را در تملک ندارند قدرتی نداشته و در ردههای پایینتر جای میگیرند. در بخشهای جنوبی بلوچستان یعنی در ساحل مکران، ماهیگری نیز بخشی از درآمد افراد را تأمین میکند[۵۰]
موقعیت جغرافیائی بلوچستان به گونهای است که امکان ملاقات بلوچهای ایرانی را با چندین مکان دیگر فراهم میسازد. از جمله رابطه با هندیها، دریای عمان و مردم عرب زبان (اعراب) و ارتباط با شرق آفریقا. در نتیجه ممکن است آداب رسوم خود را بر این مناطق تأثیر بدهدیا از این فرهنگها تأثیر بپذیرد
جمعیتشناسی
جمعیت بلوچستان از نظر قومی همگن نیست. برخی جماعتها از سوی خود و دیگران بلوچ دانسته میشوند، با این باور که نیاکانشان کسانی هستند که هنگام ورود به منطقه بلوچ بودند؛ ولی دیگران با این که هماکنون عضو جامعه بلوچ دانسته میشوند و در رابطه با جهان بیرون خود را بلوچ میدانند، درون جامعه بلوچ با عناوین قبیلهای (سپاهی،نوشروانی،گیچکی،میر،بارکزی الهیاری ) و زیرقومی (طایفه سگاری، براهویی، دهوار، غلام، جدگال، مید و غیره) دیگری شناخته میشوند، و باور بر این است که آنها هویت بلوچ را نسبتاً اخیراً اختیار کردهاند-ولی نه به این معنا که به آن دلیل آنها به هیچ روی غیرخودی باشند. سابقهٔ برخی از این «بلوچها» به پیش از ورود بلوچها بر میگردد. بقیه (مثل بارکزیها که منشأ اخیر افغان دارند) بعدتر از آنهاست. همچنین بازماندگان آنچه جماعات بزرگتر غیرمسلمان بودند (در دوره حکمرانی خودمختار بلوچ، و نیز در دوره حکمرانی بریتانیا بین ۱۹۶۶ تا ۱۹۴۷) نیز وجود دارند که اکثراً تاجرانی هندو، سیک، اسماعیلی یا بهایی هستند که بلوچ دانسته نمیشوند. زبان بلوچی زبان روابط بین قومی و نیز بین قبیلهای بود. گرچه به نظر میرسد مراوده با بلوچها عموماً منجر به همسانسازی شده باشد، مسلمان بودند علی الظاهر پیش شرط بودهاست. به هر روی، بلوچهای مکران که در قرن ۱۰ هجری ذکری شدند به آن خاطر از بلوچ بودن دست برنداشتند. بلوچها عموماً مدعی اند همهٔ بلوچها مسلمانان حنفیند گرچه جدا از ذکریها، جماعات کوچک اسماعیلی در حاشیههای شمال غربی بلوچستان ایران موجودند، چیزی که در شرق دیده نمیشود.[۶]
آثار باستانی-تاریخی وگردشگری بلوچستان
بمپور
واقع در ایرانشهر مکران (بلوچستان)، از لحاظ تاریخی یکی از قدیمیترین شهرهای ایران بهشمار میرود و براساس کاوشهایی که در اطراف آن انجام شده، تاریخ پیدایش آن به زمان ساسانیانواشکانیان برمی گردد. از قدمت این شهر اطلاع دقیقی در دست نیست اما شهرت این محل به دلیل وجود قلعه بمپور است که به عهد ساسانیان تعلق دارد. برخی روایات و افسانههای محلی، علت نامگذاری این منطقه را به بمپور را مربوط به بهمن (پسر اسفندیار) میدانند که اول بهمن پور بوده و به مرور زمان به بمپور تبدیل شدهاست. سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی ایران در سال ۸۷ اعلام کرد که محوطه باستانی را در اطراف بمپور با وسعت ۱۵۰ هکتار کشف کرده و کاوشها نشان میدهد که آثار به دست آمده در آن با تمدنهای شهرسوخته و جیرفت همخوانی دارد. همچنین سفالهای به دست آمده در بمپور متعلق به ۲ هزارو۷۰۰ سال قبل از میلاد هستند[۵۱]
روستا تیس[ویرایش]
این روستای بندری که به دریای آزاد عمان راه دارد، قدمتش به دوران امپراطوری هخامنشیان میرسد. در آن زمان کالاها از آسیای شرقی و هند به بندر تیس آورده میشد و از این بندر به جاهای مختلف خاور میانه، آسیای میانه و قفقاز فرستاده میشدند. در سدههای اولیه اسلام نیز تیس بندر مهم بودهاست و مقدسی مورخ سدهٔ چهارم هجری از رونق بندر تیس سخن گفتهاست. درشاهنامه هم از این محل با نام تیز یاد شدهاست.
چو آگاه شد اشکش آمد براه/ ابا لشکری ساخته پیش شاه
همه تیز و مکران بیاراستنند/زهرجای رامشگران خواستند
بندر قدیمی تیس سابقه ای چندین هزارساله دارد. وجود آثارتاریخی کهن ازقبیل قلعهها، قبوروحاکی ازوجودتمدنی بسیار قدیمی دراین محل است که بسیاری از این آثار موردشناسایی قرارگرفتهاند. یک قبرستان صخره ای در تیس کشف شدهاست که نشان میدهد گذشتکان صخره هارا میشکافتند و مردگان را د قلب صخرهها دفن میکردند.
سنگ نگارهها ی بلوچستان[ویرایش]
در بلوچستان سنگ نگارههایی کشف شدهاند که براساس بررسیهای تاریخی وکارشناسیهای باستانشناسی مربوط به دره شکار مربوط به ده هزار سال پیش است و همه اینها ثبت ملی شدهاند. بیشترین سهم سنگ نگارهها در محدوده مناطق بلوچستان را شهرستان سراوان دراد. این سنگ نگارهها در «کوه مهرگان»، «دره کندیک»، «دره شیر و پلنگان»، «دره درو»، «دره هلی»، «کوه تونان» در سب و سوران و نقاشیهای صخرهای «پیرگوران» و همچنین شامل روستای ناهوک، سنگ نگارههای «سر دشت ناهوک»، «دره نگاران» و «گشت» وجود دارند. بیشترین ومهمترین این سنگ نگارهها که بر روی کوههای منطقه سردشت دردرهای بنام دره نگاران در محدوده روستای ناهوک شهرستان سراوان واقع شدهاست. محدوده ای از همین سنگ نگارههای مشابه در توابع شهرستان سرباز (مکران بلوچستان) و توابعی از خاش وزاهدان (سرحد بلوچستان) هم کشف شدهاست.
آثار تاریخی زیادی در دوره اسلامی و پس از ان وجود دارد دراین منطقه که بیشتر به صورت قلعههای خشت وگلی مختلف باقی مانده از صفویان، صفاریان، افشاریان، و… در روستاها وشهرای بلوچستان خودنمایی میکند.
قلعه دوهزارساله نیکشهر
قلعه گه با دوهزارسال قدمت در بخش غربی مرکز شهر نیکشهر و در حاشیه رودخانه گنگ در فاصله ۵۰ متری از خیابان خندق و شرق محور ترانزیتی چابهار - نیکشهر - ایرانشهر در میان نخلستانهای زیبا و سرسبز واقع شدهاست. این بنای خشت و گلی روی تپه ای دستساز به ارتفاع ۱۰متر قرار داردوزیربنای این قلعه را ۳۰۵متر مربع است قلعه گه شامل مسجد، حاکمنشین، آشپزخانه، حمام و دستشویی است قلعه نیکشهر را یکی از نقاط استراتژیک از لحاظ سیاسی و اقتصادی دورههای اخیر بلوچستان بوده. این قلعه مرکز فرماندهی خوانین «شیرانی و مکران» بوده که نشانگر اهمیت آن در زمانهای دور بودهاست. در سال ۱۳۰۷ شمسی این قلعه توسط قوای دولتی تخریب شده و در حال حاضر به جز پی آن اثری نماندهاست. در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۳۸۱ با شماره ثبت ۷۲۶۱ به عنوان یکی از آثار ملی کشور به ثبت رسیدهاست[۵۲]
سایر
در بخش جاذبههای علمی و پژوهشی آثار تاریخی، اماکن باستانی و موزهها مطرحند. در منطقه بلوچستان به دلیل مرزی بودن و شرایط جنگی خاص قلعههای زیادی ساخته شده که عمده آنها مربوط به دورههای تاریخی ایران در قبل از اسلام است. به نظر نمیرسد که این قلعهها امکانی از گردشگری قومی را برای بلوچها ایجاد نماید.
«مقبره امام زاده سید غلام رسول» در چابهار، «درخت کهنسال مکرزن» در نیک شهر و «قبرستان قدیمی گشت» در سراوان، قلعه سینوکان و قبرستان هفتاد ملا از جمله مناطقی هستند که صرفاً جاذب گردش گران محلی منطقه بلوچستان است.
در بخش جاذبههای ورزشی-تفریحی میتوان از پتانسیل کوههای تفتان در ۲۵ کیلومتری شهر خاش، کوه بزمان در ایران شهر امکان کوهنوردی و ورزشهای کوهستانی را در بطن خویش دارد. هم چنین به دلیل هم جواری بلوچستان با دریای عمان در نتیجه شکلگیری پدیدههای طبیعی چوم سواحل، خلیج و هورها (سواحل شنی)، سواحل شمالی خلیج چابهار و کنارک علاوه بر کارکرد بوم شناختی، چشماندازهای زیبا، قابلیتهای تفریحی –گردشی یافتهاند. هم چنین بندر چابهار به عنوان یک بندر دیدنی امکان ورزشهایی چون قایقسواری و اسکی روی آب را جهت توریستهای بالقوه فراهم میکند.
«پارک تیسکوپان» و «باغ تاریخی تیس» به ترتیب در شمال شرقی چابهار و در دره تیس، نیز «دره سبز رودخانه سرباز» همگی از جلوههای زیبا و طبیعی منطقه بلوچستانند که جایگاهی ویژه در توریسم حداقل توریسم داخلی فراهم میکنند. غار لادیز میرجاوه و مناطق سرسبز اطراف کوه آتشفشانی تفتان منطقه ای دنج برای گردشگری در طبیعت است.
اکوتوریسم و زیستگاه جاندارن بومی بلوچستان
کشور ایران با داشنن ۹ ذخیره گاه زیستی (اکوتوریسم) مقام نهم را در جهان به خود اختصاص دادهاست. بالغ بر ۹/۴ میلیون هکتار (۴۸ منطقه) از این ذخیره کاهها مربوط به مناطق حقاظت شدهاست که ۲ مورد آن در بلوچستان ایران واقع شدهاست به نامهای "گاندو (تمساح پوزه کوتاه)" و "خرس سیاه". منطقه حفاظت شده " گاندو" با وسعتی در حدود ۳۸۳۰ هکتار در جنوب شرقی چابهار واقع شده و به لحاظ دارا بون اکوسیستم خاص و شرایط زیستی مناسب برای تمساح، تنها زیستگاه عمده این جانور در کشور ایران به حساب میآید. هم چنین شرایط خاص اکوسیستم رودخانه ای این منطقه امکانات زندگی نوعی ماهی عجیب به نام " گل خور" را فراهم آورده که قادر به زیست در آبهای کم عمق و بستر گلی رودخانه است. منطقه حقاظت شده "خرس سیاه" که در ارتفاعات شمالی شهرهای قصر قند و نیک شهر قرار دارد با وسعتی حدود ۲۴۰۰ کیلومتر مربع و با ارزش زیستمحیطی بسیار بالا گونه ای منحصر به فرد از خرس سیاه را در خود جای دادهاست. این دو منطقه محل زندگی انواعی از حیوانات است و به دلیل جلوههای دیدنی خاصشان میتوانند جاذب سیاحان و گردش گران داخلی و خارجی باشند.[۵۰]پلنگ گونه ای کمیاب که نسل ان در حال انقراض است در مناطق اطراف کوه بیرک در اطراف شهرستان سراوان زندگی میکند.
گل فشانها از دیگر عوارض طبیعی دیدنی و تماشایی ناحیه مخصوصاً در چابهار و مناطق اطراف آن است که به همراه جنگلهای حرا در بندر گواتر به همراه دیدن دلفینها از جاذبههای گردشگری بلوچستان محسوب میشود..
منحصربه فردترین جاذبه گردشگری بلوچستان را میتوان به روستای درک نام برد۱۷۰ کیلومتری غرب چابهار و در سواحل مکران قراردارد. این روستا محل تلاقی کویر اقیانوس و نخلستان است؛ که این تلاقی در معدود مناطقی از دنیا رخ میدهدسواحل کشور نامیبیا، محل تلاقی صحرای بزرگ آفریقا به دریای مدیترانه و بخشهایی از سواحل کشور شیلی، دیگر مناطقی در جهان هستند که این پدیده خارقالعاده در آنها اتفاق میافتد به جز این دومنطقه، منطقه سوم روستای درک است که. این روستا روستای هدف گردشگری بلوچستان در سال ۱۳۹۶ معرفی شد.
آب وهوا ومحصولات کشاورزی منطقه بلوچستان
شرایط جوی از مهمترین متغیرهای تأثیرگذار در تولید محصولات کشاورزی میباشد در مناطق مختلف بلوچستان از شمال گرفته تا جنوب، زمینهای زیر کشت محصولات و باغها به چشم میخورند که زیبایی آنها نظر هر بینندهای را جلب میکند. میانگین سالانه بارش باران در بلوچستان ۱۱۰ میلیمتر است. کشت غلات، نباتات علوفه ای، محصولات جالیزی و تولیدات باغی به ویژه میوههای گرمسیری شامل خرما، موز، مرکبات، انبه، خربزه درختی، چیکو، گواوا) زیتون محلی)، پسته و انگور منحصر به فرد یاقوتی و تولیدات گلخانه ای بخشی از قابلیتهای کشاورزی و باغی بلوچستان را تشکیل میدهد. بلوچستان با داشتن شرایط آب و هوایی گرم و در نواحی جنوب استان مرطوب مستعد پرورش انواع میوههای گرمسیری میباشد که کشت و پرورش این محصولات در نقاط دیگر کشور امکانپذیر نیست. تنوع اقسام خرما از دیگر شگفتیهای طبیعت این منطقه است، حدود ۳۰ ۳۰نوع نخرما در منطقه بلوچستان کشت میشودپاپایا «یا خربزه درختی خربزه بسیار شیرین با پوستی نازک است که در سرباز وچابهاربه عمل میآید. پسته» دشت گوهرکوه شهرستان خاش نیز از انواع خاص پسته است که در سایر نقاط ایران از این نمونه دیده نمیشود. علاوه بر میوههای گرمسیری منحصر به فرد، مرکبات شامل ترنج، پرتقال، گریپ فروت و نارنگی، انواع انار و میوههای جالیزی نیز از دیگر محصولات هستند. بلوچستان از امکان صید در آبهای آزاد سواحل مکران برخوردار است و انوع مختلف ابزیان دریایی وماهی صید میشود.[۵۳]
پانویس
- ↑ Iran, Library of Congress, Country Profile. Retrieved December 5, 2009.
- ↑ Afghanistan, CIA World Factbook. Retrieved December 5, 2009.
- ↑ Central Intelligence Agency (2013). "The World Factbook: Ethnic Groups". Retrieved 3 November 2014.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ Frye, R.N.; Elfenbein, J. (2016-12-24). "Balūčistān". Brill Reference (به انگلیسی). Retrieved 2016-12-24.
{{cite web}}
: نگهداری یادکرد:تاریخ و سال (link) - ↑ "UNPO: West Balochistan". UNPO. 22 August 2017. Archived from the original on 3 June 2020. Retrieved 20 May 2020.
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ "BALUCHISTAN i. Geography, History Ethnography – Encyclopaedia Iranica". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). 1988-12-15. Retrieved 2016-12-24.
{{cite web}}
: نگهداری یادکرد:تاریخ و سال (link) - ↑ فیلد، هنری (1343). مرد مشناسی ایران ترجمة عبدالله فریار، تهران: کتاب خانة ابن سینا.
- ↑ سپاهی، ۱۳۸۵: ۵۷
- ↑ نیکبختی، ۱۳۶۸: ۶۳
- ↑ بهزادی، ۶۶:۱۳۶۸
- ↑ ملکه الیزابتسپاهی: ۵۸
- ↑ سپاهی: ۵۸
- ↑ سپاهی: ۶۰
- ↑ سپاهی:۶۲
- ↑ بهزادی:۷۰
- ↑ سپاهی: ۶۶
- ↑ بهزادی:۱۷۲
- ↑ فوران، ۱۳۷۸: ۱۷۲
- ↑ سپاهی:۶۷
- ↑ بهزادی:۹۵
- ↑ (بهزادی:۱۰۶)
- ↑ (سپاهی. ص۱۲۴)
- ↑ ۲۳٫۰ ۲۳٫۱ سپاهی:۱۳۰
- ↑ بهزادی:۱۱۹
- ↑ بهزادی:۱۲۰–۱۱۹
- ↑ سپاهی:۱۱۵
- ↑ نیکبختی:۶۶
- ↑ همت، ۱۰۱:۱۳۷۰
- ↑ همت:۱۰۲
- ↑ بهزادی:۱۲۱
- ↑ سپاهی:۱۴۴
- ↑ بهزادی:۱۲۲
- ↑ غراب، ۱۳۶۴: ۱۴–۱۳
- ↑ بهزادی:۱۳۰
- ↑ سپاهی:۱۴۹
- ↑ سپاهی:۱۵۶
- ↑ ۳۷٫۰ ۳۷٫۱ سپاهی:۱۶۴
- ↑ سپاهی۱۶۵–۱۶۴
- ↑ سپاهی:۱۶۶
- ↑ سپاهی: ۱۶۹
- ↑ بهزادی:۱۳۶
- ↑ سپاهی:۱۷۱
- ↑ سپاهی:۱۷۳
- ↑ ۴۴٫۰ ۴۴٫۱ ۴۴٫۲ سپاهی:۲۰۴
- ↑ سپاهی:۲۰۶–۲۰۵
- ↑ سپاهی:۷۱۴
- ↑ «آغاز عملیات اجرایی پروژه مجتمع پتروشیمی و فولاد مکران چابهار». ایسنا | سیستان و بلوچستان. دریافتشده در ۲۰۱۹-۰۳-۰۲.
- ↑ www.yjc.ir https://www.yjc.ir/fa/news/5809632/کشف-کوه-طلا-در-سیستان-و-بلوچستان-فیلم. دریافتشده در ۲۰۱۹-۰۳-۰۲. پارامتر
|عنوان= یا |title=
ناموجود یا خالی (کمک) - ↑ SNN.IR، خبرگزاری دانشجو | (۱۶ مرداد ۱۳۹۷–۱۳:۴۰). «سیستان بلوچستان هم صاحب نفت میشود؟ / کشف یک میدان نفتی عظیم در مرز ایران و پاکستان». fa. دریافتشده در 2019-03-02. تاریخ وارد شده در
|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ ۵۰٫۰ ۵۰٫۱ ۵۰٫۲ خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب
<ref>
غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نامvista.ir
وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.). - ↑ www.yjc.ir https://www.yjc.ir/fa/news/4849209/نگاهی-به-بمپور-باستاني-قلب-تپنده-بلوچستان-عکس. دریافتشده در ۲۰۱۹-۰۳-۰۱. پارامتر
|عنوان= یا |title=
ناموجود یا خالی (کمک) - ↑ www.asriran.com https://www.asriran.com/fa/news/328428/نگاهی-به-قلعه-دو-هزار-ساله-نیکشهر. دریافتشده در ۲۰۱۹-۰۷-۰۶. پارامتر
|عنوان= یا |title=
ناموجود یا خالی (کمک) - ↑ «سیستان و بلوچستان خاستگاه تولید انواع محصولات کشاورزی». ایسنا | سیستان و بلوچستان. دریافتشده در ۲۰۱۹-۰۳-۰۱.
منابع
- غراب، کمالالدین، بلوچستان یادگار مطرود قرون، تهران: کیهان، چ دوم، ۱۳۶۴.
- نیکبختی، سعید، آهنگ بلوچستان، سفرنامه. بی جا، هامون، ۱۳۷۴.
- سالار بهزادی، عبد الرضا، بلوچستان در سالهای ۱۳۰۷ تا ۱۳۷۷ قمری. تهران: بنیاد موقوفات محمود افشار، ۱۳۷۲.
- سپاهی، عبدالودود، بلوچستان در عصر قاجار. قم: گلستان معرفت، ۱۳۸۵.
- همت، محمود، تاریخ بلوچستان، بی جا: گلی، ۱۳۷۰.