پرش به محتوا

داعی کبیر: تفاوت میان نسخه‌ها

مختصات: ۳۶°۲۶′شمالی ۵۲°۲۴′شرقی / ۳۶٫۴۳°شمالی ۵۲٫۴°شرقی / 36.43; 52.4
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌نشده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
+متن
اصلاح نویسه
خط ۱: خط ۱:
{{Coord|۳۶٫۴۳|N|۵۲٫۴|E|display=title}}
{{جعبه اطلاعات حاکم
{{جعبه اطلاعات حاکم
| نام = حسن بن زید علوی
| نام = حسن بن زید علوی
| عنوان = داعی [[تبرستان]]
| دوران = [[۲۵۰ (قمری)|۲۵۰]] تا [[۲۷۰ (قمری)|۲۷۰ هجری قمری]]
| دوران = [[۲۵۰ (قمری)|۲۵۰]] تا [[۲۷۰ (قمری)|۲۷۰ هجری قمری]]
| تصویر = Alavian-persian.svg
| تصویر = Amol_City_Iran_-Tourism_-_Tomb_Mir_bozorg.JPG
| زیرنویس تصویر = <small>'''[[مشهد میربزرگ]]''' مدفن مشترک [[داعی کبیر]] و [[میربزرگ]] ''(سرسلسله [[مرعشیان]])'' در مرکز شهر [[آمل]] می‌باشد</small>
| زیرنویس تصویر = قلمرو علویان در زمان حسن بن زید
| اندازه تصویر = 200px
| لقب = داعی کبیر{{سخ}}داعی اول{{سخ}}داعی‌الی‌الحق{{سخ}}داعی الحق الی الخلق{{سخ}}داعی الی الله {{سخ}}حالب الحجاره
| لقب = داعی کبیر{{سخ}}داعی اول{{سخ}}داعی‌الی‌الحق{{سخ}}داعی الحق الی الخلق{{سخ}}داعی الی الله {{سخ}}حالب الحجاره
| زادگاه = [[پرونده:Abbasid_flag.png|25px|عباسیان]] [[مدینه]]، [[حجاز]]، [[عباسیان|عربستان]]
| زادگاه = [[مدینه]]، [[حجاز]]، [[پرونده:Abbasid_flag.png|25px|عباسیان]] [[عباسیان]]
| تاریخ درگذشت = [[۳ رجب]] [[۲۷۰ (قمری)|سال ۲۷۰ هجری]]
| تاریخ درگذشت = [[۳ رجب]] [[۲۷۰ (قمری)|سال ۲۷۰ هجری]]
| محل درگذشت = [[پرونده:White flag.png|25px|علویان تبرستان]] [[آمل]]، [[تبرستان]]
| محل درگذشت = [[آمل]]، [[پرونده:White flag.png|25px|علویان تبرستان]] [[تبرستان]]
| پیش از = [[القائم]]
| آرامگاه = [[مشهد میربزرگ]] در [[آمل]]
| پیش از = [[القائم|ابوالحسین احمد بن محمد]] و [[محمد بن زید]]
| پس از = -
| پس از = -
| دودمان = [[علویان تبرستان]]
| دودمان = [[علویان تبرستان]]
خط ۳۳: خط ۳۷:


== آغاز حکومت ==
== آغاز حکومت ==
{{تاریخ تبرستان}}
در ۲۵ رمضان ۲۵۰، [[عبدالله ونداامید|اسپهبد وندا امید]] (حاکم نور)، عبدالله بن سعید، محمد بن عبدالکریم و بزرگان کجور در کلار با حسن [[بیعت]] کردند.<ref name="واردی۵۳" /> حسن پس از بیعت اهالی کجور و کلار، سه نفر از یارانش با اسامی محمد بن عباس، علی بن نصر و عقیل بن مسرور را به [[چالوس]] فرستاد تا در آن شهر برایش بیعت بگیرند. حسین بن محمد مهدی حنفی، از بزرگان چالوس، مردم چالوس را در [[مسجد جامع]] این شهر گردهم‌آورد تا بتوانند با نمایندگان حسن بن زید بیعت کنند. با این اقدام عملاً چالوس از سیطرهٔ [[طاهریان]] بیرون جُست.<ref name="واردی۵۳" /> عامل طاهریان، محمد بن اوس، از شهر گریخت و [[جعفر (باوندی)|اسپهبد جعفر]] به او و همراهانش پناه داد.<ref name="واردی۵۴">{{پک|واردی کولایی|۱۳۸۹|ص=۵۴}}</ref>
در ۲۵ رمضان ۲۵۰، [[عبدالله ونداامید|اسپهبد وندا امید]] (حاکم نور)، عبدالله بن سعید، محمد بن عبدالکریم و بزرگان کجور در کلار با حسن [[بیعت]] کردند.<ref name="واردی۵۳" /> حسن پس از بیعت اهالی کجور و کلار، سه نفر از یارانش با اسامی محمد بن عباس، علی بن نصر و عقیل بن مسرور را به [[چالوس]] فرستاد تا در آن شهر برایش بیعت بگیرند. حسین بن محمد مهدی حنفی، از بزرگان چالوس، مردم چالوس را در [[مسجد جامع]] این شهر گردهم‌آورد تا بتوانند با نمایندگان حسن بن زید بیعت کنند. با این اقدام عملاً چالوس از سیطرهٔ [[طاهریان]] بیرون جُست.<ref name="واردی۵۳" /> عامل طاهریان، محمد بن اوس، از شهر گریخت و [[جعفر (باوندی)|اسپهبد جعفر]] به او و همراهانش پناه داد.<ref name="واردی۵۴">{{پک|واردی کولایی|۱۳۸۹|ص=۵۴}}</ref>


خط ۳۸: خط ۴۳:


== نبرد با طاهریان ==
== نبرد با طاهریان ==
[[پرونده:Tahirid_Dynasty_821_-_873_(AD).png|انگشتدان|تبرستان و گرگان پیش از استقلال [[علویان تبرستان]] جزئی از ولایات امرای [[طاهریان]] بودند و «سلیمان بن عبدالله» امیر این خطه بود.]]
=== نبرد لیکانی ===
=== نبرد لیکانی ===
محمد بن اوس شخصی به نام «محمد بن اخشید» را در رأس سپاهی به نبرد داعی کبیر فرستاد. داعی نیز سپاهش را گردآورد و فرماندهی آنان را به «محمد علوی» و «محمد بن رستم»<ref group="یادداشت">محمد بن رستم بن ونداامید، معروف به '''خیان'''.</ref> سپرد. در پایدشت و بنا به قولی در ناتل به مصاف هم رفتند. محمد ابن اخشید، سردار طاهری، توسط یکی از علویان کشته شد و این موجب تضعیف روحیهٔ سپاهیان طاهری شد چنانچه عقب‌نشینی کردند. محمد بن اوس نیز نزد سلیمان بن عبدالله طاهری، عامل طاهریان در تبرستان، رفت. سپس علویان به سوی آمل حرکت کردند ولی در میانهٔ راه به سپاه سلیمان برخوردند که محمد بن اوس این بار فرماندهی آن را در دست داشت. در جنگی که در منطقه «لیکانی» رخ داد، علویان شکست خوردند، محمد علوی کشته شد و «حسن بن حسین»، از فرماندهان علوی، به همراه بسیاری از سربازانش اسیر شد. بقیهٔ سپاهیان علوی نیز به پایدشت بازگشتند.<ref>{{پک|واردی کولایی|۱۳۸۹|ص=۵۵}}</ref> اسیران را نزد سلیمان در آمل بردند و پس از مدتی آزاد کردند.
محمد بن اوس شخصی به نام «محمد بن اخشید» را در رأس سپاهی به نبرد داعی کبیر فرستاد. داعی نیز سپاهش را گردآورد و فرماندهی آنان را به «محمد علوی» و «محمد بن رستم»<ref group="یادداشت">محمد بن رستم بن ونداامید، معروف به '''خیان'''.</ref> سپرد. در پایدشت و بنا به قولی در ناتل به مصاف هم رفتند. محمد ابن اخشید، سردار طاهری، توسط یکی از علویان کشته شد و این موجب تضعیف روحیهٔ سپاهیان طاهری شد چنانچه عقب‌نشینی کردند. محمد بن اوس نیز نزد سلیمان بن عبدالله طاهری، عامل طاهریان در تبرستان، رفت. سپس علویان به سوی آمل حرکت کردند ولی در میانهٔ راه به سپاه سلیمان برخوردند که محمد بن اوس این بار فرماندهی آن را در دست داشت. در جنگی که در منطقه «لیکانی» رخ داد، علویان شکست خوردند، محمد علوی کشته شد و «حسن بن حسین»، از فرماندهان علوی، به همراه بسیاری از سربازانش اسیر شد. بقیهٔ سپاهیان علوی نیز به پایدشت بازگشتند.<ref>{{پک|واردی کولایی|۱۳۸۹|ص=۵۵}}</ref> اسیران را نزد سلیمان در آمل بردند و پس از مدتی آزاد کردند.
خط ۶۱: خط ۶۷:


=== پیروزی نهایی بر طاهریان ===
=== پیروزی نهایی بر طاهریان ===
[[پرونده:Tahirid_Dynasty_821_-_873_(AD).png|انگشتدان|تبرستان، جزئی از ولایات امرای طاهری]]
وهسودان، حاکم دیلمیان، پس از اندکی چهار هزار تن از جنگجویان دیلمی را نزد داعی کبیر فرستاد و سرانجام دو سپاه در چمنو اردو زدند. در ابتدای نبرد، سپاهیان علوی شکستی را متحمل شدند که موجب عقب‌نشینی آنان به آمل گشت؛ لیکن اندکی بعد دوباره هجوم آورده<ref name="واردی۶۵">{{پک|واردی کولایی|۱۳۸۹|ص=۶۵}}</ref> و در [[۸ ذی الحجه]] [[۲۵۲ (قمری)|۲۵۲ هجری]]<ref name="واردی۶۶">{{پک|واردی کولایی|۱۳۸۹|ص=۶۶}}</ref>، طاهریان را شکست دادند و سپاهیان دیلمی در شهر ساری به قتل و غارت روی آوردند سپس عده‌ای از سرداران طاهری<ref group="یادداشت">عناتور بن بختانشاه، جسنف بن ماس، محمد بن کثیر، محمد بن عیاش، محمد بن ولید، موسی کاتب.</ref> را به قتل آوردند. سلیمان بن عبدالله، خود نیز از ساری گریخت؛ ولیکن اقوام و اموالش به دست علویان افتادند.<ref name="واردی۶۵">{{پک|واردی کولایی|۱۳۸۹|ص=۶۵}}</ref>
وهسودان، حاکم دیلمیان، پس از اندکی چهار هزار تن از جنگجویان دیلمی را نزد داعی کبیر فرستاد و سرانجام دو سپاه در چمنو اردو زدند. در ابتدای نبرد، سپاهیان علوی شکستی را متحمل شدند که موجب عقب‌نشینی آنان به آمل گشت؛ لیکن اندکی بعد دوباره هجوم آورده<ref name="واردی۶۵">{{پک|واردی کولایی|۱۳۸۹|ص=۶۵}}</ref> و در [[۸ ذی الحجه]] [[۲۵۲ (قمری)|۲۵۲ هجری]]<ref name="واردی۶۶">{{پک|واردی کولایی|۱۳۸۹|ص=۶۶}}</ref>، طاهریان را شکست دادند و سپاهیان دیلمی در شهر ساری به قتل و غارت روی آوردند سپس عده‌ای از سرداران طاهری<ref group="یادداشت">عناتور بن بختانشاه، جسنف بن ماس، محمد بن کثیر، محمد بن عیاش، محمد بن ولید، موسی کاتب.</ref> را به قتل آوردند. سلیمان بن عبدالله، خود نیز از ساری گریخت؛ ولیکن اقوام و اموالش به دست علویان افتادند.<ref name="واردی۶۵">{{پک|واردی کولایی|۱۳۸۹|ص=۶۵}}</ref>


خط ۸۰: خط ۸۵:


== مقابله با عباسیان ==
== مقابله با عباسیان ==
[[پرونده:White flag.png|انگشتدان|150px|پرچم علویان [[سفید|سپید رنگ]] بود؛ درحالیکه رنگ [[سیاه]] نمادی از [[عباسیان|دستگاه عباسی]] است.]]
=== خلافت مستعین؛ رو به البرز جنوبی ===
=== خلافت مستعین؛ رو به البرز جنوبی ===
گسترش قلمرو داعی و محبوبیتش نزد مردم شهرهای [[سامرا]] و [[کوفه]]، موجب واکنش خلفاء عباسی گشت.<ref name="دانشنامه اسلام" /> [[المستعین بالله]]، که معاصر داعی و دوازدهمین خلیفه عباسی بود<ref name="واردی۷۱">{{پک|واردی کولایی|۱۳۸۹|ص=۷۱}}</ref>، لشکری را به [[همدان|شهر همدان]] اعزام نمود؛ ولیکن در محرم سال ۲۵۲ هجری، سرداران عباسی وی را از خلافت عزل نموده و «المعتز بالله» را به جایش نشاندند.<ref name="واردی۷۲">{{پک|واردی کولایی|۱۳۸۹|ص=۷۲}}</ref>
گسترش قلمرو داعی و محبوبیتش نزد مردم شهرهای [[سامرا]] و [[کوفه]]، موجب واکنش خلفاء عباسی گشت.<ref name="دانشنامه اسلام" /> [[المستعین بالله]]، که معاصر داعی و دوازدهمین خلیفه عباسی بود<ref name="واردی۷۱">{{پک|واردی کولایی|۱۳۸۹|ص=۷۱}}</ref>، لشکری را به [[همدان|شهر همدان]] اعزام نمود؛ ولیکن در محرم سال ۲۵۲ هجری، سرداران عباسی وی را از خلافت عزل نموده و «المعتز بالله» را به جایش نشاندند.<ref name="واردی۷۲">{{پک|واردی کولایی|۱۳۸۹|ص=۷۲}}</ref>
خط ۸۶: خط ۹۲:


=== خلافت معتز ===
=== خلافت معتز ===
[[پرونده:Alavian-persian.svg|انگشتدان|نقشهٔ قلمرو داعی کبیر، پس از گشایش البرز جنوبی]]
{{اصلی|المعتز بالله}}
{{اصلی|المعتز بالله}}
از شروع حکومت معتز مدت چندانی نگذشت که وی خبر فوتحات داعی در مناطق جنوبی البرز را شنید.<ref name="واردی۷۲" /> او درسال ۲۵۳ هجری برای سرکوب حسن بن زید، ارتشی را به فرماندهی «موسی بن بغا» و سرداری «مُفْلِح» از [[عراق]] به تبرستان گسیل داشت.<ref name="دانشنامه اسلام" /><ref name="واردی۷۲" /> موسی بن بغا ابتدا در همدان مستقر شد و سپس مفلح را برای فتح ری فرستاد.<ref name="دانشنامه اسلام" /> مفلح ابتدا به قزوین و سپس ابهر، زنجان را فتح کرد<ref name="واردی۷۲" /> سرانجام نیز در ۲۵۵ هجری توانست ری را بازپس‌بگیرد<ref name="دانشنامه اسلام" /> او بعد از پیروزی، از راه قومس به استرآباد رفت.<ref name="واردی۷۲" />
از شروع حکومت معتز مدت چندانی نگذشت که وی خبر فوتحات داعی در مناطق جنوبی البرز را شنید.<ref name="واردی۷۲" /> او درسال ۲۵۳ هجری برای سرکوب حسن بن زید، ارتشی را به فرماندهی «موسی بن بغا» و سرداری «مُفْلِح» از [[عراق]] به تبرستان گسیل داشت.<ref name="دانشنامه اسلام" /><ref name="واردی۷۲" /> موسی بن بغا ابتدا در همدان مستقر شد و سپس مفلح را برای فتح ری فرستاد.<ref name="دانشنامه اسلام" /> مفلح ابتدا به قزوین و سپس ابهر، زنجان را فتح کرد<ref name="واردی۷۲" /> سرانجام نیز در ۲۵۵ هجری توانست ری را بازپس‌بگیرد<ref name="دانشنامه اسلام" /> او بعد از پیروزی، از راه قومس به استرآباد رفت.<ref name="واردی۷۲" />

نسخهٔ ‏۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۵۳

حسن بن زید علوی
داعی تبرستان
مشهد میربزرگ مدفن مشترک داعی کبیر و میربزرگ (سرسلسله مرعشیان) در مرکز شهر آمل می‌باشد
سلطنت۲۵۰ تا ۲۷۰ هجری قمری
پیشین-
جانشینابوالحسین احمد بن محمد و محمد بن زید
زادهمدینه، حجاز، عباسیان عباسیان
درگذشته۳ رجب سال ۲۷۰ هجری
آمل، علویان تبرستان تبرستان
آرامگاه
فرزند(ان)یک دختر[۱]
دودمانعلویان تبرستان
پدرزید بن محمد
مادرآمنه بنت عبدالله

حسن بن زید بن محمد بن اسماعیل بن حسن بن علی بن ابی‌طالب ملقب به داعی اول و داعی کبیر از سادات حسنی بود که حکومت علویان تبرستان را در ۲۵۰ هجری بنیان نهاد.[۱]

نام و تبار

حسن بن زید ملقب به «داعی اول»[۲]، «داعی الحق الی الخلق»، «داعی الی الله»،[۳]، «داعی کبیر»، «داعی الی الحق»[۴] و «حالب الحجاره»[۱] یکی از سادات علوی بود، که از جانب پدر حسنی و از جانب مادرش حسینی بوده‌است.[۴]

علی بن محمد علوی نسّابه در کتاب المجدی فی انساب الطالبیین، تبار وی را از سوی پدر اینگونه معروفی کرده‌است: «زید بن محمد بن اسماعیل بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابی‌طالب[۵]» همچنین در این کتاب تبار وی را از جانب مادرش چنین می‌شمارد: «آمنه بنت عبدالله بن عبدالله اعرج بن حسین اصغر بن علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب[۵]»

تولد و دوران کوکی

حسن بن زید در نیمهٔ نخست قرن سوم هجری قمری در مدینه متولد شد. وی در همین شهر رشد یافت و به «بلوغ سیاسی و معرفت دینی» رسید. در سده‌های یکم و دوم هجری، عباسیان بسیاری از علویان را ناچار به ترک مدینه و کوچیدن نمودند.[۴] این احتمال نیز وجود دارد که وی در شورش «یحیی بن عمر علوی» شرکت کرده‌باشد و پس از سرکوب این شورش و تشدید سیاست‌های ضد علوی متوکل عباسی، سیدها از حجاز و عراق به نواحی مرکزی ایران مهاجرت کردند.[۱] حسن بن زید نیز یکی از این افراد بود که در شهر ری ساکن شد.[۴]

مهاجرت به تبرستان

تبرستان در دوران طاهریان، تحت نظر آنان اداره می‌شد. نارضایتی مردم این ناحیه از کارگزاران طاهری موجب شد که[۶] در سال ۲۵۰ هجری محمد بن رستم کلاری و محمد شهریاران رویانی، از خاندان معدان،[۳] (و به نقلی محمد و جعفر پسران رستم) به یاری مردم کلار، چالوس و دیلم، شورشی در تبرستان برپا نمودند[۷] و از عبدالله پادوسبانی نیز تقاضای کمک کردند.[۸] سپس از یکی از علویان معروف ناحیه، محمد بن ابراهیم، خواستند که رهبری قیام را بپذیرد؛ ولی او که خودش را درخور این کار نمی‌دید، حسن بن زید را به آنان معرفی نمود.[۷] بزرگان کجور، طوماری نوشتند و پس از امضا به قاصدی سپردند تا در ری به دست حسن بن زید برساند.[۹]

حسن بن زید پس از تحقیق و اطمینان از پدیدار شدن زمینه‌های قیام در منطقهٔ تبرستان، این دعوت را پذیرفت و به همراه خویشان و بستگان از ری به تبرستان کوچید.[۱۰] سرانجام در رمضان ۲۵۰ هجری وارد منطقه رویان شد،[۱۱][۱۰]

آغاز حکومت

در ۲۵ رمضان ۲۵۰، اسپهبد وندا امید (حاکم نور)، عبدالله بن سعید، محمد بن عبدالکریم و بزرگان کجور در کلار با حسن بیعت کردند.[۱۰] حسن پس از بیعت اهالی کجور و کلار، سه نفر از یارانش با اسامی محمد بن عباس، علی بن نصر و عقیل بن مسرور را به چالوس فرستاد تا در آن شهر برایش بیعت بگیرند. حسین بن محمد مهدی حنفی، از بزرگان چالوس، مردم چالوس را در مسجد جامع این شهر گردهم‌آورد تا بتوانند با نمایندگان حسن بن زید بیعت کنند. با این اقدام عملاً چالوس از سیطرهٔ طاهریان بیرون جُست.[۱۰] عامل طاهریان، محمد بن اوس، از شهر گریخت و اسپهبد جعفر به او و همراهانش پناه داد.[۱۲]

حسن بن زید برای نخستین بار در مصلای کلار نماز عید فطر را اقامه نمود و اهدافش را بیان کرد. از آن پس نمایندگانی به مناطق گوناگون گسیل نمود و مردم را به قیام علیه طاهریان فراخواند. خود نیز پس از اطمینان از وفاداری مردم کجور و کلار، برای کسب بیعت به ناتل و پایدشت رفت.[۱۲] همچنین امیران دیلم و بالاخص «جستانیان» نیز در میان کسانی بودند که با وی بیعت نمودند.[۱]

نبرد با طاهریان

تبرستان و گرگان پیش از استقلال علویان تبرستان جزئی از ولایات امرای طاهریان بودند و «سلیمان بن عبدالله» امیر این خطه بود.

نبرد لیکانی

محمد بن اوس شخصی به نام «محمد بن اخشید» را در رأس سپاهی به نبرد داعی کبیر فرستاد. داعی نیز سپاهش را گردآورد و فرماندهی آنان را به «محمد علوی» و «محمد بن رستم»[یادداشت ۱] سپرد. در پایدشت و بنا به قولی در ناتل به مصاف هم رفتند. محمد ابن اخشید، سردار طاهری، توسط یکی از علویان کشته شد و این موجب تضعیف روحیهٔ سپاهیان طاهری شد چنانچه عقب‌نشینی کردند. محمد بن اوس نیز نزد سلیمان بن عبدالله طاهری، عامل طاهریان در تبرستان، رفت. سپس علویان به سوی آمل حرکت کردند ولی در میانهٔ راه به سپاه سلیمان برخوردند که محمد بن اوس این بار فرماندهی آن را در دست داشت. در جنگی که در منطقه «لیکانی» رخ داد، علویان شکست خوردند، محمد علوی کشته شد و «حسن بن حسین»، از فرماندهان علوی، به همراه بسیاری از سربازانش اسیر شد. بقیهٔ سپاهیان علوی نیز به پایدشت بازگشتند.[۱۳] اسیران را نزد سلیمان در آمل بردند و پس از مدتی آزاد کردند.

نبرد چمنو

داعی پس از این شکست، محمد بن حمزه را به دیلم فرستاده و از مردم آنجا کمک طلب کرد. ششصد مرد جنگنده به فرماندهی «امیدوار بن لشکرستان»، «ویهان بن سهیل»، «پالیزبان» و «فضل رفیقی» توسط گیلانیان و دیلمیان به پایدشت اعزام شدند و از طرفی بعضی از اسپهبدان تبرستان مانند «پادوسبان»، «مصمغان»، «ویجن»، «خورشید بن حنف»، «خیان بن رستم»، «پادوسبان بن گردزادلپور» به داعی نامه‌ای نوشته و از عدم یاری وی در برابر طاهریان عذرخواهی نمودند و هنگامی که داعی قصد هجوم به آمل را یافت، ۲۰۰ نفر پیاده و ۲۰ نفر سواره‌نظام را برای کمک به او فرستادند.[۱۴]

داعی این بار فرماندهی سپاه را به عهدهٔ محمد بن حمزه و حسین بن احمد گذاشت. محمد بن اوس، حاکم وقت آمل، نیز لشکری به فرماندهی ابراهیم بن خلیل برای مقابله با علویان فرستاد. در نبرد سنگینی که بین دو سپاه درگرفت، علویان پیروز شدند و سپاه طاهریان به سوی آمل عقب‌نشینی نمود. علویان تعقیبشان نموده و آمل را تصرف کردند. محمد بن اوس نیز از شهر گریخت. داعی پس از پیروزی در تاریخ ۲۳ شوال سال ۲۵۰ هجری، وارد آمل شد و در مصلای شهر از مردم بیعت گرفت. شهر آمل را نیز مقر حکومتش قرار داد. سپس چند تن از حامیان طاهریان[یادداشت ۲] را اعدام نمود ولیکن فرماندهٔ شکست خوردهٔ آنان، ابراهیم بن خلیل، را امان داد.[۱۵]

ظهور مصمغان؛ فتح مامطیر و ساری

مصمغان از جمله حامیان داعی بود که با ورود به شهر مامطیر، در روز ۲۶ شوال سال ۲۵۰ هجری برای او بیعت گرفت و موجب شد که این شهر بدست علویان افتد. خود داعی نیز نمایندگانی را برای اخذ بیعت به شهرهای فیروزکوه، دماوند و ری اعزام کرد. همچنین در ۴ ذی‌القعده همان سال گروهی را با «امیر الحاج» قرار دادن محمد بن حمزه، به حج فرستاد.[۱۶]

در زمان طاهریان، پایتخت سلیمان بن عبدالله شهر ساری بود.[۱۶] داعی پس از آن‌که مامطیر را تصرف کرد، به مصمغان دستور داد تا به ساری رود. مصمغان نیز روستای «پوطم نوروز آباد» شهرستان ساری را لشگرگاه خویش قرار داد. در این ایام، سلیمان بن عبدالله نیز لشکرش را به «اَسد جندان» سپرد. خود داعی نیز در «روستای توجی» سپاهیانش را آماده نبرد می‌کرد. پس از شروع نبرد، داعی به نصیحت پیرمردی به نام «شهریار بن اندیان»، از جنگ با سپاهیان جندان پرهیز نمود و به ظاهر گریخت و سپس از بی‌راهه، وارد شهر ساری شد و در شهر جنگی بین طرفین رخ داد که علویان در آن پیروز شده و شهر را فتح کردند. سلیمان نیز از ساری گریخت و به «روستای دودان» نزد سپاهیانش رفته؛ سپس به سوی ساری هجوم آوردند که در نبردی شهری، سپاهیان طاهری مجدداً شکست را متحمل شدند.[۱۷]

پس از این شکست سلیمان به استرآباد فرار کرد و سپاهیان علوی عمارت باشکوهش را به آتش کشیدند و با خاک یکسان نمودند. از سوی دیگر حسین بن زید، برادر داعی کبیر، دماوند را فتح کرد و بزرگان شهرهای لارجان و قصران هم نزد داعی رفته و اظهار تبعیت و فرمانبرداری کردند.[۱۸]

نبرد تمشکی دشت

پس از ۴۰ روز حکومت علویان در شهر ساری، داعی کبیر تصمیم گرفت که به آمل بازگردد؛ ولی به توصیهٔ اسپهبد ِپادوسبانی، به «چمنو»[یادداشت ۳]رفت. با پیوستن لشکریان خراسان به سپاه سلیمان بن عبدالله، وی بار دیگر به سوی مازندران شتافت. دیلمیانی که در سپاه داعی بودند، درصدد انتقال غنائم جنگی به منازلشان، بازگشته بودند و داعی با سپاهی کوچک به مقابلهٔ با طاهریان برخاست. دو سپاه در محلی به نام «تمشکی دشت» به مصاف یکدیگر رفتند که موجب شکست و عقب‌نشینی علویان شد. سربازان علوی در بیشه‌ها پراکنده شدند و توانستند «احمد بن محمد بن اوس»[یادداشت ۴] را بکشند. داعی کبیر نیز در زمان عقب‌نشینی، آنقدر روی پُل چمنو ایستاد تا تمامی زخمیان و کشتگان را از آن پل عبور دادند. سپس بازماندگان به سمت چالوس گریختند.[۱۹]

شبیخون به همراهی دیلمیان

پس از فتح آمل توسط سپاهیان طاهری، این شهر به اسپهبد قارن بن شهریار[یادداشت ۵] داده شد. داعی کبیر نیز پس از آن‌که عده‌ای از مردم گیلان و دیلم به او پیوستند، به سوی «لاویجه رود» رفته و آنجا را لشگرگاه خویش قرار داد. سپاهیان طاهری و باوندی نیز از آمل خارج شده و در پایدشت مستقر شدند. داعی نیز به توصیهٔ سپاهیان دیلمی، به لشکر ِاسپهبد باوندی شبیخون زد و آن را در نبرد شبانه، شکست داد.[۲۰]در این شبیخون عدهٔ زیادی از سرداران سپاه طاهری[یادداشت ۶] کشته شدند. پس از پایان جنگ، علویان وارد آمل شدند و آن را باردیگر فتح کردند. اسپهبد پادوسبانیان نیز به فرمان داعی کبیر، برای تعقیب اسپهبد باوندی فرستاده شد و بدین ترتیب او توانست کوهستان کارن را فتح کند و اسپهبد قارن باوندی به گرگان نزد سلیمان بن عبدالله پناه برد. خود داعی نیز پس از ۱۵ روز از آمل به سوی چمنو رفت[۲۱]و برای دومین بار ساری را فتح کرد. پس از شکست‌های پیاپی سلیمان بن عبدالله از شاه طاهریان، محمد بن عبدالله، درخواست کمک کرد و سپاهی به سرداری «عناتور بن بختانشاه» و «جسنف بن ماس» به استراباد گسیل شد. از سویی عده‌ای از سپاهیان داعی در قارن کوه بودند و عدهٔ دیگری از دیلمیان پس از بدست آوردن غنائم، به وطنشان مراجعت نموده بودند. بنابرین داعی کبیر ابتدا از ساری به آمل و سپس به چالوس عقب نشست. در این هنگام خبر پیوستن وهسودان، حاکم دیلم، به طاهریان نیز شایع شده بود.[۲۲]

پیروزی نهایی بر طاهریان

وهسودان، حاکم دیلمیان، پس از اندکی چهار هزار تن از جنگجویان دیلمی را نزد داعی کبیر فرستاد و سرانجام دو سپاه در چمنو اردو زدند. در ابتدای نبرد، سپاهیان علوی شکستی را متحمل شدند که موجب عقب‌نشینی آنان به آمل گشت؛ لیکن اندکی بعد دوباره هجوم آورده[۲۳] و در ۸ ذی الحجه ۲۵۲ هجری[۲۴]، طاهریان را شکست دادند و سپاهیان دیلمی در شهر ساری به قتل و غارت روی آوردند سپس عده‌ای از سرداران طاهری[یادداشت ۷] را به قتل آوردند. سلیمان بن عبدالله، خود نیز از ساری گریخت؛ ولیکن اقوام و اموالش به دست علویان افتادند.[۲۳]

داعی پس از این پیروزی چند ماه در ساری ماند و سپس به شهر آمل بازگشت و «سید حسن بن محمد بن جعفر عقیقی» را که از اقوامش بود، در ساری به حکومت نشاند. سلیمان بن عبدالله نیز از استراباد به محمد بن زید، برادر داعی کبیر، نامه‌ای نوشت و در آن از محمد درخواست و التماس نمود که نزد برادرش وساطت و شفاعت نموده، خانواده و بستگانش را از بند رها نماید. داعی کبیر نیز با درخواست برادرش موافقت نمود و آن افراد را به استراباد فرستاد.[۲۴]

اختلاف در میان هواداران؛ شورش‌های مخالفان

اسپهبد قارن پور شهریار نیز پس از شکست طاهریان در نبرد چمنو، به وساطت مصمغان، تسلیم شد و دو فرزندش، مازیار و سرخاب را در سال ۲۵۲ نزد داعی فرستاد. بدین ترتیب علاوه به دشت‌های تبرستان، مناطق کوهستانی به دست علویان افتاد.[۲۴]

پس از مدتی «محمد بن نوح»، سردار طاهری، علیه داعی شورید و اسپهبد قارن به وی پیوست؛ لیکن شکست خورد و سپاهیانش پراکنده شدند. از سوی دیگر مصمغان با یکی از سرداران علوی، به نام فضل رفیقی، اختلاف یافت و از حکومت داعی جدا گشت. در آمل نیز فرمانده‌ای دیلمی به نام «جایی بن لشکرستان» به مردم ستم پیشه کرد که با شورش روبرو شده و به قتل رسید. «حسن بن محمد عقیقی» نیز در این هنگام مصغان را از عزلت درآورد و به سپاهیان علوی ملحق نمود. فردی به نام «رستم بن زبرقان» نیز در «مهران رستاق» شورید و با محمد بن روح طاهری متحد شد. داعی ابتدا «هرمزد کامه» و «عباس عقیلی» را برای سرکوبش فرستاد که شکست خوردند، سپس حسن بن محمد عقیقی را مأمور سرکوبش نمود.[۲۵] در نبردی که پیش آمد، حسن عقیقی توانست چهارصد اسیر بگیرد و به ساری بازگردد.[۲۶]

اسپهبد قارن بار دیگر از «ابراهیم بن معاذ»، حاکم قومس، یاری خواست اما حسن عقیقی بار دیگر به کوهستان ساری رفته و قیام را سرکوب نمود. سپس داعی به آمل رفت و حسن عقیقی را به جای خود در ساری گذاشت. اسپهبد قارن نیز این‌بار با اتحاد محمد بن روح و مصمغان، به شهر یورش بردند. حسن عقیقی ابتدا از شهر خارج شد و به «ترجی» رفت لیکن توانست با نیروهای کمکی داعی کبیر، مخالفان را شکست دهد.[۲۶]

فتح استرآباد

سلیمان بن عبدالله، پس از شکست در برابر داعی، از استرآباد (گرگان کنونی) به خراسان رفت و در جای خود نمایندگانی را قرار داد. داعی کبیر نیز پس از سرکوب مخالفان داخلی[۲۶]، در تاریخ ۳ ذی‌الحجه ۲۵۳ هجری، «محمد بن ابراهیم»[یادداشت ۸] و «لشکرستان دیلمی» را در رأس سپاهی به سوی استرآباد اعزام نمود که توانستند آن شهر را نیز فتح کنند.[۲۷]

نبرد با لشکریان روس

پس از آنکه روسها متوجه اعلام استقلال طبرستان شدند، با لشکری مجهز به این منطقه حمله‌ور گشتند. این افراد که از راه دریا آمده‌بودند، توانستند جزیرهٔ آبسکون را تصرف کنند. داعی پس از اطلاع از ورود مهاجمان روس به آبسکون، سپاهی را برای مقابله با آنان به درون جزیره فرستاد و توانست آنان را بگریزاند.[۲۸]

مقابله با عباسیان

پرچم علویان سپید رنگ بود؛ درحالیکه رنگ سیاه نمادی از دستگاه عباسی است.

خلافت مستعین؛ رو به البرز جنوبی

گسترش قلمرو داعی و محبوبیتش نزد مردم شهرهای سامرا و کوفه، موجب واکنش خلفاء عباسی گشت.[۱] المستعین بالله، که معاصر داعی و دوازدهمین خلیفه عباسی بود[۲۹]، لشکری را به شهر همدان اعزام نمود؛ ولیکن در محرم سال ۲۵۲ هجری، سرداران عباسی وی را از خلافت عزل نموده و «المعتز بالله» را به جایش نشاندند.[۳۰]

علویان نیز پس از سیطرهٔ کامل بر مناطق کوهستانی و جلگه‌ای تبرستان، به سوی مناطق جنوبی البرز روی آوردند. جستان بن وهسودان، حاکم دیلم و گیلان، در این نبرد نیز داعی را همراهی نمود. ابتدا شهر بزرگ ری و سپس قزوین، ابهر و زنگان به تصرف علویان درآمدند.[۲۹] داعی ری را به «محمد بن جعفر»[۳۱] و قزوین را به «جستان بن وهسودان» سپرد.[۳۰] یک‌بار در ری شورشی رخ داد که محمد بن جعفر از شهر بیرون شد، ولی اندکی بعد به شهر بازگشت.[۳۱]

خلافت معتز

نقشهٔ قلمرو داعی کبیر، پس از گشایش البرز جنوبی

از شروع حکومت معتز مدت چندانی نگذشت که وی خبر فوتحات داعی در مناطق جنوبی البرز را شنید.[۳۰] او درسال ۲۵۳ هجری برای سرکوب حسن بن زید، ارتشی را به فرماندهی «موسی بن بغا» و سرداری «مُفْلِح» از عراق به تبرستان گسیل داشت.[۱][۳۰] موسی بن بغا ابتدا در همدان مستقر شد و سپس مفلح را برای فتح ری فرستاد.[۱] مفلح ابتدا به قزوین و سپس ابهر، زنجان را فتح کرد[۳۰] سرانجام نیز در ۲۵۵ هجری توانست ری را بازپس‌بگیرد[۱] او بعد از پیروزی، از راه قومس به استرآباد رفت.[۳۰]

«احمد بن محمد سکنی» که از عوامل طاهریان بود، در استرآباد، با مفلح متحد شد. سپاهیان خلیفه ابتدا گرگان و سپس تمیشه، ساری و مامطیر را یکی پس از دیگری فتح کردند. در طول این مدت چند نبرد نیز رخ داد که هربار علویان در آن شکست می‌خوردند.[۳۲] در این زمان ده هزار نفر پیرامون داعی گرد آمده‌بودند و پادوسبان سوم نیز در کنار او بود. لیکن داعی یارای مقاومت دربرابر مفلح را نداشت.[۳۳] مفلح آمل را فتح کرد و خانه‌های علویان را به آتش کشید و به تعقیب داعی پرداخت[۱] و حتی چالوس را تصرف کرد. داعی پس از شکست‌های متوالی به کلار پناهنده شد و دیلمیان نیز حاضر به همکاری با وی نشدند.[۳۲]

خلافت مهتدی؛ شورش علویان در بصره

در ماه جمادی‌الآخر سال ۲۵۵ قمری، پیغامی از گرگان به دست مفلح رسید.[۳۴] که موجب شد او به سامرا بازگردد؛[۱] زیرا خلیفهٔ پیشین، معتز عباسی، درگذشته بود و متهدی بر تخت نشسته بود. خلیفهٔ جدید فرمان داد که همهٔ نیروهای نظامی عباسیان به عراق بازگردند تا بتواند با «صاحب الزنج»[یادداشت ۹] در بصره مقابله کند. بدین ترتیب، موسی بن بغا نیز همراه سپاهیان عباسی به عراق بازگشت و در جای خود احمد بن محمد سکنی را قرار داد. داعی کبیر هم با بهره‌گیری از این فرصت در ۲۵۵ آمل، سال بعد آن رى، در ۲۵۷ گرگان و در ۲۵۹ قومس را گشود و احمد بن سکنی نیز به وی متمایل شده و به یاران وی پیوست[۳۴] و حکومت دهستان و به نقلی دیگر استرآباد را بدست گرفت.[۳۵]

مقابله با صفاریان

پرونده:مجسمه یعقوب لیث.jpg
حسن بن زید، به سبب استقامت و سپاهی‌منشی یعقوب لیث، او را «سندان» می‌خواند.[۳۶]

یعقوب لیث صفار، حاکم صفاریان، پس از برانداختن دودمان طاهریان از نیشابور راهی طبرستان شد.[۳۱] بهانهٔ وی برای این لشکرکشی تعقیب عبدالله سگزی (یا عبدالله بن محمد سِجزی) بوده‌است[۱] [۳۱]، زیرا وی یعقوب را ترور کرده‌بود. یقوب پیش از ورود به خاک تبرستان، مخفیانه با احمد بن سکنی ارتباط برقرار کرده و او را با خود متحد نمود و در برابر به او قول باقی ماندن بر سر حکومتش را داد،[۳۵] سپس نامه‌ای به حسن بن زید نوشت و عبدالله بن صالح و دو برادر او را از داعی خواست.[۳۷] حسن بن زید آن‌ها را تحویل نداد و یعقوب از دهستان و گرگان، به سوی ساری رفت[۳۸] و آنجا با حسن بن محمد عقیقی، به مقابله با او برخاست. سرانجام صفاریان توانستند ساری را در اردیبهشت ۲۶۰ هجری قمری، فتح کنند. سید عقیقی به آمل عقب‌نشینی نمود ونیروهای علوی در آن شهر متمرکز گشتند ولیکن یعقوب با شکست دادن علوی‌ها، داعی را وادار به گریختن سوی گیلان و دیلم کرد.

یعقوب چهارده ماه به تعقیب و گریز در تبرستان ادامه داد[۳۱] ولی مردم از تحویل دادن حسن بن زید، که حال متواری شده‌بود، به یعقوب خودداری می‌کردند.[۳۳] در این مدت، باران شدیدی باریدن گرفت كه چهل روز پیاپی بارید[۱]؛ درحالی که سپاه صفاری از مناطق خشک و بیابانی سیستان آمده‌بودند و به این بارش‌ها عادت نداشت،[۳۵] عده‌ای از افراد او نیز از زمین‌لرزه و صاعقه تلفات دادند،[۳۸] چهل هزار نفر از سربازان، تمامی شترها و هزاران اسب نیز مُردند[۳۵] و اسباب و وسایل را سواران دیلمی به غارت می‌بردند، همچنین هرگاه شهری را فتح می‌کرد، نایبی بر آن شهر انتخاب می‌کرد که عوام بر آن‌ها می‌شوریدند. [۳۸] چنانچه «لیث بن فنه» را بر رویان و «پادوسبان سوم» را بر تبرستان نشاند ولی حکمش تحقق نیافت.[۳۳]

یعقوب لیث، در این نبردها فقط توانست مقداری غنیمت کسب کند و محمد بن زید، برادر داعی، را دستگیر کرده و به سیستان بفرستد. سرانجام برای جبران کردن تلفات سنگینش در تبرستان، خراج دو ساله را به زور از مردم گرفت و پس از شنیدن اخبار نامطلوب از خراسان، مجبور به ترک تبرستان شد؛ سپس به حاکم ری نامه‌ای نوشت و از او خواست که سگزی را به وی واگذارد. حاکم ری نیز بدان‌جهت که گرفتار سرنوشت علویان نشود، پنهاندگانش را تحویل داد. یعقوب این افراد را در شادیاخ با میخ‌های آهنین، به دیوار کوباند و به نقلی گردن زد. استیلاء یعقوب بر تبرستان و گرگان موجب آزرده شدن خلیفه عباسی شد، علی‌الخصوص که در این مناطق وی به رعایا و عامه ستم رساند.[۳۸]


ارتباط با شیعیان امامیه

طبری در کتابش از کشف ارتباطات مابین حسن بن زید و برادرزاده‌اش، محمد بن علی بن خلف (خالد)العطار، توسط جاسوسان دستگاه عباسی حرف به میان آورده و این در صورتی است که این فرد از هواداران علی النقی بوده و این مکاتبات مخفی به دستگیر شدن تعداد زیادی از رهبران شیعه امامیه در بغداد انجامید.[۳]

یادداشت‌ها

  1. محمد بن رستم بن ونداامید، معروف به خیان.
  2. دیلمی بن فرخان، مقاتل دیلمی و علی بن ابراهیم جیلی از جمله این افراد بودند.
  3. چمنو نام روستایی استراتژیک بود؛ زیرا در میان سه راهی آمل-ساری-سوادکوه بوده‌است. این روستا امروز جمنان یا جمنون نامیده می‌شود و در ۲ کیلومتری شهر شاهی است.
  4. احمد بن محمد بن اوس یکی از سرداران بزرگ طاهری بود که با زوبینی غافلگیرانه کشتندش.
  5. وی اسپهبد (شاه) سلسلهٔ باوندیان بوده‌است.
  6. اسد بن جندان (سردستهٔ لشکریان طاهری)، اسپهبد جعفر بن شهریار باوندی، انوشیروان هزارمردی، علی بن فرج، عطّاف بن ابی‌عطاف، دادمهر (سردستهٔ لشکریان قارن)، عزیز بن عبدالله، عبید بن برید خازن.
  7. عناتور بن بختانشاه، جسنف بن ماس، محمد بن کثیر، محمد بن عیاش، محمد بن ولید، موسی کاتب.
  8. وی برادر خانم داعی نیز بود
  9. صاحب الزنج یکی از علویان شورشی بود که در شهر بصره علیه دستگاه عباسیان قیام کرد.

پانویس

  1. ۱٫۰۰ ۱٫۰۱ ۱٫۰۲ ۱٫۰۳ ۱٫۰۴ ۱٫۰۵ ۱٫۰۶ ۱٫۰۷ ۱٫۰۸ ۱٫۰۹ ۱٫۱۰ ۱٫۱۱ ۱٫۱۲ آذری.
  2. معظمی.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ الهامی.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ واردی کولایی، ۵۱–۵۰.
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ علوی نسابه، ۲۰۶.
  6. مجد، ۵۷.
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ مفرد، ۵۹.
  8. اعظمی سنگسری، ۲۰.
  9. واردی کولایی، ۵۲.
  10. ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ ۱۰٫۲ ۱۰٫۳ واردی کولایی، ۵۳.
  11. مفرد، ۶۰.
  12. ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ واردی کولایی، ۵۴.
  13. واردی کولایی، ۵۵.
  14. واردی کولایی، ۵۶.
  15. واردی کولایی، ۵۷.
  16. ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ واردی کولایی، ۵۸.
  17. واردی کولایی، ۵۹.
  18. واردی کولایی، ۶۰.
  19. واردی کولایی، ۶۱.
  20. واردی کولایی، ۶۲.
  21. واردی کولایی، ۶۳.
  22. واردی کولایی، ۶۴.
  23. ۲۳٫۰ ۲۳٫۱ واردی کولایی، ۶۵.
  24. ۲۴٫۰ ۲۴٫۱ ۲۴٫۲ واردی کولایی، ۶۶.
  25. واردی کولایی، ۶۷.
  26. ۲۶٫۰ ۲۶٫۱ ۲۶٫۲ واردی کولایی، ۶۸.
  27. واردی کولایی، ۶۹.
  28. واردی کولایی، ۷۰.
  29. ۲۹٫۰ ۲۹٫۱ واردی کولایی، ۷۱.
  30. ۳۰٫۰ ۳۰٫۱ ۳۰٫۲ ۳۰٫۳ ۳۰٫۴ ۳۰٫۵ واردی کولایی، ۷۲.
  31. ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ ۳۱٫۲ ۳۱٫۳ ۳۱٫۴ جعفریان.
  32. ۳۲٫۰ ۳۲٫۱ واردی کولایی، ۷۳.
  33. ۳۳٫۰ ۳۳٫۱ ۳۳٫۲ اعظمی سنگسری، ۲۲.
  34. ۳۴٫۰ ۳۴٫۱ واردی کولایی، ۷۴.
  35. ۳۵٫۰ ۳۵٫۱ ۳۵٫۲ ۳۵٫۳ واردی کولایی، ۷۵.
  36. زرین کوب، ۵۳۹.
  37. زرین کوب، ۵۲۹.
  38. ۳۸٫۰ ۳۸٫۱ ۳۸٫۲ ۳۸٫۳ زرین کوب، ۵۳۰.

منابع

  • آذری، علاءالدین. حسن‌بن زیدبن محمد. دانشنامه جهان اسلام. دریافت‌شده در ۲۰ ژوئیه ۲۰۱۲.
  • الهامی، داوود (آذر ۱۳۷۳). «قیام حسن بن زید علوی در طبرستان» (۹). درسهایی از مکتب اسلام. تاریخ وارد شده در |سال=، عدم تطابق|سال= / |تاریخ= را بررسی کنید (کمک)
  • اعظمی سنگسری، چراغعلی (۱۳۵۴). گاوبارگان پادوسبانی (PDF). شرکت افست.
  • جعفریان، رسول. «روزگار علویان طبرستان». مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن. دریافت‌شده در ۲۰ ژوئیه ۲۰۱۲.
  • زرین کوب، عبدالحسین (۱۳۸۷). تاریخ ایران بعد از اسلام. امیرکبیر. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۰۰-۰۰۶۴-۹.
  • سعیده سلطانی مقدم. «قیام حسن بن زید». پژوهشکده باقرالعلوم. دریافت‌شده در ۲۰ ژوئیه ۲۰۱۲.
  • علوی نسابه، علی بن محمد (۱۴۰۹ قمری). احمد مهدوی دامغانی، ویراستار. المجدی فی انساب الطالبیین. قم: کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی. تاریخ وارد شده در |سال= را بررسی کنید (کمک)
  • واردی کولایی، تقی (۱۳۸۹). تاریخ علویان طبرستان. قم: انتشارات دلیل ما. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۹۷-۶۸۶-۶.
  • مفرد، محمدعلی (۱۳۸۶). ظهور و سقوط آل‌زیار. تهران: انتشارات رسانش. شابک ۹۶۴-۷۱۸۲-۹۴-۵.
  • معظمی، جمشید (۱۴ تیر ۱۳۹۰). «حسن‌بن زید طلایه‌دار دولت علویان». روزنامهٔ شرق. دریافت‌شده در ۲۸ مارس ۲۰۱۱.
  • مجد، مصطفی (۱۳۸۸). ظهور و سقوط مرعشیان. نشر رسانش. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۵۰۱۱-۱۵-۹.