پرش به محتوا

جهان غرب

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
(تغییرمسیر از غرب (سیاست))
کشورهای غربی به رنگ آبی‌تیره هستند و کشورهای آمریکای لاتین (آمریکای مرکزی و جنوبی) و کشورهای مسیحی ارتدکس (اروپای شرقی) به رنگ آبی‌فیروزه‌ای.[۱][۱] مطابق تعریف ساموئل هانتینگتون در برخورد تمدن‌ها

جهان غرب یا به اختصار غرب در درجه اول به ملت‌ها و دولت‌های مختلف در مناطق استرالیا،[الف] اروپا،[ب] و قاره آمریکا اشاره دارد.[پ][۴] ریشه واژه غرب (از لاتین occidēns «setting down, sunset, west») است؛ بر خلاف جهان شرق معروف به خاورزمین (از لاتین oriēns «origin, sunrise, east»). غرب مفهومی در حال تحول تلقی می‌شود. متشکل از هم افزایی فرهنگی، سیاسی و اقتصادی میان گروه‌های مختلف مردم، و نه منطقه ای سفت و سخت با مرزها و اعضای ثابت.[۱] تعاریف «جهان غربی» بر اساس زمینه و دیدگاه متفاوت است.[۵]

جهان غرب امروزی اساساً شامل ملت‌ها و دولت‌هایی می‌شود که در آنها تمدن یا فرهنگ غربی وجود دارد.[۱][۱][۱] — ریشه‌های آن را برخی از مورخان به دنیای یونانی-رومی بازمی‌گردانند.[۱][۶] در نفاق جهانی شمال-جنوب، غرب اغلب با شمال جهانی در ارتباط است.[۱][۱] ایده تاریخی اروپا به عنوان غرب جغرافیایی در قرن پنجم قبل از میلاد در یونان پدیدار شد.[۱][۱][۷] مفهوم جغرافیایی غرب در قرن چهارم پس از میلاد زمانی که کنستانتین – اولین امپراتور روم مسیحی – امپراتوری روم را بین شرق یونان و غرب لاتین تقسیم کرد، شکل گرفت. امپراتوری روم شرقی که بعداً امپراتوری بیزانس نامیده شد، برای یک هزار سال ادامه یافت، در حالی که امپراتوری روم غربی تنها حدود یک قرن و نیم دوام آورد. تقسیم‌بندی سیاسی-مذهبی کنستانتین رومی سرانجام در انشعابات شرقی-غربی در سال ۱۰۵۴ میلادی به اوج خود رسید.[۸] اگرچه روابط دوستانه بین دو بخش از جهان مسیحیت برای مدتی ادامه یافت، جنگ‌های صلیبی با خصومت این انشقاق را قطعی کرد.[۱] غرب در طول این جنگ‌های صلیبی سعی کرد راه‌های تجاری به شرق را تصرف کند و شکست خورد، در عوض قاره آمریکا را کشف کرد.[۱] پس از استعمار اروپاییان در این سرزمین‌های تازه کشف شده، ایده ای از جهان غرب به عنوان وارث جهان مسیحیت لاتین پدیدار شد.[۱]

کلمه انگلیسی "West" در ابتدا به معنای یک قید برای جهت بود. در قرون وسطی، اروپایی‌ها شروع به استفاده از آن برای توصیف اروپا کردند. از قرن هجدهم، به دنبال اکتشافات اروپایی، این کلمه برای نشان دادن مناطقی از جهان با سکونتگاه‌های اروپایی استفاده می‌شد.[۱][۱][۹] در دوران معاصر، کشورهایی که غرب را تشکیل می‌دهند، بر اساس دیدگاه و نه موقعیت جغرافیایی شان متفاوت هستند. کشورهایی مانند استرالیا و نیوزلند که در نیمکره شرقی قرار دارند، در تعاریف مدرن جهان غرب گنجانده شده‌اند،[۱۰] زیرا این مناطق و سایر مناطق مانند آنها به‌طور قابل توجهی تحت تأثیر عوامل بریتانیا — ناشی از استعمار و مهاجرت اروپایی‌ها — قرار گرفته‌اند. که چنین کشورهایی را می‌توان به غرب گره زد.[۱۱] کشوری مانند ژاپن علیرغم اینکه در خاور دور واقع شده‌است، در برخی زمینه‌ها بخشی از غرب محسوب می‌شود زیرا با آرمان‌های دموکراسی به سبک غربی (لیبرال دمکراسی) همسو می‌شود. در حالی که کشوری مانند کوبا که در نیمکره غربی واقع شده‌است، استدلال می‌شود که بخشی از غرب نیست زیرا با آرمان‌های سوسیالیسم و کمونیسم همسو است.[۱۲] بسته به بافت و دوره تاریخی مورد بحث، روسیه گاهی به عنوان بخشی از غرب تلقی می‌شد و گاهی در خارج آن قرار می‌گرفت.[۱][۱۳][۱۴] به موازات ظهور ایالات متحده به عنوان یک قدرت بزرگ و توسعه فناوری‌های ارتباطی – حمل و نقل که فاصله بین هر دو ساحل اقیانوس اطلس را «کوچک می‌کند»، کشور فوق در مفهوم سازی‌های غرب برجسته تر شد.[۱]

بین قرن هجدهم تا اواسط قرن بیستم، کشورهای برجسته در غرب مانند ایالات متحده، کانادا، برزیل، آرژانتین، استرالیا و نیوزلند زمانی به عنوان قوم سالاری برای سفیدپوستان تصور می‌شدند.[۱۵][۱۶][۱۷] اشاره شده‌است که نژادپرستی یکی از عوامل مؤثر در استعمار غربی‌ها از جهان جدید بوده‌است، که امروزه بخش عمده ای از جهان «جغرافیایی» غرب را تشکیل می‌دهد.[۱][۱] با شروع از اواخر دهه ۱۹۶۰، بخش‌های خاصی از دنیای غرب به دلیل تنوع خود قابل توجه شده‌اند.[۱][۱۸] ایده «غرب» در طول زمان از مفهومی جهت‌دار به مفهومی سیاسی-اجتماعی تبدیل شده‌است که به عنوان مفهومی از آینده با مفاهیم پیشرفت و مدرنیته تبدیل شده‌است.[۱]

مقدمه

[ویرایش]
طلا و نارسنگ (و گل)، یراق آلات نظامی از انبار استافوردشایر قبل از تمیز کردن.

در نظر گرفته می‌شود که جامعه متمدن غربی از فرهنگ غربی متأثر از بسیاری از تمدن‌های قدیمی خاور نزدیک باستان،[۱] مانند کنعان،[۱۹][۲۰][۲۱] مینوسی‌ها، سومر، بابل، ایران باستان و همچنین مصر باستان، توسعه یافته‌است. منشأ آن در حوزه مدیترانه و مجاورت آن است. یونان باستان[ت] و روم باستان[ث] عموماً به عنوان زادگاه تمدن غربی در نظر گرفته می‌شوند - یونان به شدت بر روم تأثیر گذاشته‌است - اولی به دلیل تأثیر آن بر فلسفه، دموکراسی، علم، زیبایی‌شناسی و … همچنین طرح‌ها و تناسبات و معماری ساختمان؛ دومی به دلیل تأثیری که در هنر، قانون، جنگ، حکومت داری، جمهوری‌خواهی، مهندسی و مذهب دارد. تمدن غرب نیز به شدت با مسیحیت[۱] (و تا حدی با یهودیت) مرتبط است که به نوبه خود توسط فلسفه هلنیستی و فرهنگ رومی شکل گرفته‌است.[۲۱] در دوران مدرن، فرهنگ غرب به شدت تحت تأثیر رنسانس، عصر اکتشاف و روشنگری و انقلاب‌های صنعتی و علمی قرار گرفته‌است.[۲۲][۲۳] از طریق امپریالیسم گسترده، استعمار و مسیحیت توسط برخی از قدرت‌های غربی در قرن‌های ۱۵ تا ۲۰ و بعداً صدور فرهنگ توده‌ای، بسیاری از سایر نقاط جهان به‌طور گسترده تحت تأثیر فرهنگ غرب قرار گرفته‌اند، پدیده‌ای که اغلب غرب‌سازی نامیده می‌شود.

ساختمان دادگاه عالی ایالات متحده (۱۹۳۲–۱۹۳۵)، ساخته شده به سبک نئوکلاسیک، سبک معماری دنیای غرب

مورخانی مانند کارول کویگلی در "تکامل تمدن ها"[۲۴] ادعا می‌کنند که تمدن غرب در حدود سال ۵۰۰ پس از میلاد متولد شده‌است. پس امپراتوری روم غربی، خلأ برای شکوفا شدن ایده‌های جدید که در جوامع کلاسیک غیرممکن بود، باقی می‌ماند. در هر دو دیدگاه، بین سقوط امپراتوری روم غربی و رنسانس، غرب (یا آن مناطقی که بعداً به کانون فرهنگی «سپهر غربی» تبدیل شدند) ابتدا یک دوره انحطاط قابل توجه را تجربه کردند،[۲۵] و سپس سازگاری مجدد، جهت‌گیری مجدد و توسعه قابل توجه مواد، فن آوری و سیاسی. فرهنگ کلاسیک دنیای غرب باستان تا حدی در این دوره به دلیل بقای امپراتوری روم شرقی و معرفی کلیسای کاتولیک حفظ شد. همچنین با واردات اعراب[۲۶][۲۷] از هر دو فن آوری یونانی-رومی باستان و جدید از طریق اعراب از هند و چین به اروپا گسترش یافت.[۲۸][۲۹]

از زمان رنسانس، غرب به دلیل انقلاب‌های موفق دوم کشاورزی، تجاری،[۳۰] علمی،[۳۱] و صنعتی[۳۲] (پیش‌روهای مفاهیم مدرن بانکداری) فراتر از تأثیر یونانیان و رومیان باستان و جهان اسلام تکامل یافت). غرب با عصر روشنگری قرن هجدهم و از طریق گسترش عصر اکتشاف مردمان امپراتوری‌های اروپای غربی و مرکزی، به ویژه امپراتوری‌های استعماری قرن هجدهم و نوزدهم که در سراسر جهان بود، رشد بیشتری کرد.[۳۳] این گسترش بارها با مبلغان کاتولیک همراه شد که سعی در تبلیغ مسیحیت داشتند.

در دهه ۱۹۶۰ در میان برخی از افراد بحث در مورد اینکه آیا آمریکای لاتین به عنوان یک کل در یک مقوله خاص خود قرار دارد یا خیر وجود داشت.[۳۴]

فرهنگ

[ویرایش]
مرد ویترویوسی اثر لئوناردو داوینچی. بر اساس همبستگی تناسبات ایده‌آل انسان با هندسه که توسط معمار رومی باستان ویترویوس در کتاب سوم رساله در باب معماری شرح داده شده‌است.

فرهنگ باختری که با نام‌های تمدن غربی، فرهنگ غرب یا جامعه غربی نیز شناخته می‌شود، اصطلاحی است که به میراث فرهنگی متنوع، هنجارهای اجتماعی، ارزش‌های اخلاقی، آداب و رسوم سنتی، نظام‌های اعتقادی، نظام‌های سیاسی، مصنوعات فرهنگی و فناوری‌های جهان غرب اشاره دارد.. این اصطلاح ممکن است به فرهنگ کشورهای دارای پیوندهای تاریخی با یک کشور اروپایی یا تعدادی از کشورهای اروپایی و تنوع فرهنگ در خود اروپا اشاره کند. اولین مفهوم اروپا به عنوان یک حوزه فرهنگی (به جای صرفاً یک اصطلاح جغرافیایی) در طول رنسانس کارولینژی قرن ۹ ظاهر شد که به قلمروهای مسیحیت غربی منعکس شد. با این حال، «اروپایی» به عنوان اصطلاح فرهنگی شامل سرزمین‌هایی نمی‌شد که کلیسای ارتدکس یا اسلام تا قرن نوزدهم در آن مذهب غالب را نمایندگی می‌کردند.[۳۵] فرهنگ غربی از اختلاط فرهنگ یونانی-رومی، فرهنگ مسیحی و فرهنگ آلمانی سرچشمه می‌گیرد.[۳۶]

گسترش فرهنگ یونانی به جهان هلنیستی، مدیترانهٔ شرقی منجر به سنتز بین فرهنگ یونان و خاور نزدیک شد[۳۷] و پیشرفت‌های عمده در ادبیات، مهندسی و علم، و فرهنگ گسترش مسیحیت اولیه و عهد جدید یونانی داشت.[۳۸][۳۹][۴۰] این دوره با رم همپوشانی داشت و پس از آن به دنبال آن بود که سهم کلیدی در قانون، دولت، مهندسی و سازمان سیاسی داشت.[۴۱]

فرهنگ غرب با مجموعه ای از مضامین و سنت‌های هنری، فلسفی، ادبی و حقوقی مشخص می‌شود. مسیحیت، در درجه اول کلیسای کاتولیک رومی،[۴۲][۴۳][۴۴] و بعداً پروتستانتیسم[۴۵][۴۶][۴۷][۴۸] حداقل از قرن چهارم نقش برجسته‌ای در شکل‌گیری تمدن غرب ایفا کرده‌است. همان‌طور که یهودیت انجام داد. سنگ بنای تفکر غربی که از یونان باستان آغاز شدو تداوم در قرون وسطی و رنسانس، ایده خردگرایی در حوزه‌های مختلف زندگی است که توسط فلسفه هلنیستی، مکتب و انسان‌گرایی توسعه یافته‌است. تجربه‌گرایی بعدها به روش علمی، انقلاب علمی و عصر روشنگری منجر شد.

افلاطون، مسلماً تأثیرگذارترین شخصیت در کل فلسفه غرب، عملاً بر تمام فلسفه و الهیات غرب و خاورمیانه بعدی تأثیر گذاشته‌است.

فرهنگ غرب با مسیحی شدن جامعه اروپایی در قرون وسطی، اصلاحات ناشی از رنسانس قرون وسطی، نفوذ جهان اسلام از طریق اندلس و سیسیل (شامل انتقال تکنولوژی از شرق، و ترجمه لاتینی از شرق به رشد خود ادامه داد). متون عربی در مورد علم و فلسفه توسط فیلسوفان اسلامی یونانی و یونانی،[۴۹][۵۰][۵۱] و رنسانس ایتالیا به عنوان دانشمندان یونانی که پس از سقوط قسطنطنیه فرار کردند، سنت‌ها و فلسفه کلاسیک را به ارمغان آوردند.[۱] این تغییر عمده برای کشورهای غیر غربی و مردم آنها شاهد تحولی در نوسازی در آن کشورها بود.[۵۲] مسیحیت قرون وسطی با ایجاد دانشگاه مدرن،[۵۳][۵۴] سیستم بیمارستانی مدرن،[۱] اقتصاد علمی،[۱][۵۵] و قانون طبیعی (که بعداً بر ایجاد حقوق بین‌الملل تأثیر گذاشت) اعتبار دارد.[۵۶] مسیحیت در پایان دادن به اعمال رایج در میان مشرکان اروپایی در آن زمان، مانند قربانی کردن انسان و کودک کشی نقش داشت.[۵۷] فرهنگ اروپایی با طیف پیچیده‌ای از فلسفه، مکتب قرون وسطی، عرفان و اومانیسم مسیحی و سکولار توسعه یافت.[۵۸] در طول دوران طولانی تغییر و شکل‌گیری، با آزمایش‌های عصر روشنگری و پیشرفت‌هایی در علوم، توسعه یافت. گرایش‌هایی که جوامع مدرن غربی را تعریف می‌کنند عبارتند از: مفهوم کثرت گرایی سیاسی، فردگرایی، خرده فرهنگ‌ها یا ضد فرهنگ‌های برجسته (مانند جنبش‌های عصر جدید) و افزایش همزمانی فرهنگی ناشی از جهانی شدن و مهاجرت انسانی.

مقاطع تاریخی

[ویرایش]

غرب منطقه مدیترانه در دوران باستان

[ویرایش]

تقسیمات ژئوپلیتیکی در اروپا که مفهوم شرق و غرب را به وجود آورد در دوران استبداد و امپریالیستی باستانی یونان و روم سرچشمه گرفت.[۱] مدیترانه شرقی خانه فرهنگ‌های بسیار شهرنشینی بود که زبان یونانی را به عنوان زبان مشترک خود داشتند (به دلیل امپراتوری قدیمی اسکندر مقدونی و جانشینان هلنیستی)، در حالی که غرب در ماهیت خود بسیار روستایی بود و لاتین را به راحتی پذیرفت. زبان مشترک آن پس از سقوط امپراتوری روم غربی و آغاز قرون وسطی (یا قرون وسطی)، اروپای غربی و مرکزی به‌طور قابل توجهی از شرق جدا شدند، جایی که فرهنگ یونانی بیزانس و مسیحیت شرقی تأثیرات اساسی در جهان اروپای شرقی مانند اقوام اسلاوی شرقی و جنوبی.

سفرهای اصلی عصر اکتشاف (از قرن پانزدهم آغاز شد)

اروپای غربی و مرکزی کاتولیک رومی، به ویژه زمانی که در دوره رنسانس شروع به توسعه مجدد کرد، هویت متمایز خود را حفظ کرد. حتی پس از اصلاحات پروتستانی، اروپای پروتستان همچنان خود را بیشتر از سایر بخش‌های جهان متمدن تصور می‌کرد که به

اروپای کاتولیک رومی گره خورده‌است. استفاده از واژه غرب به عنوان یک اصطلاح خاص فرهنگی و ژئوپلیتیکی در طول عصر اکتشاف و با گسترش فرهنگ اروپا به سایر نقاط جهان توسعه یافت. کاتولیک‌های رومی اولین گروه مذهبی بزرگی بودند که به دنیای جدید مهاجرت کردند، زیرا ساکنان مستعمره‌های اسپانیا و پرتغال (و بعداً فرانسه) به این مذهب تعلق داشتند. از سوی دیگر، مستعمرات انگلیسی و هلندی از نظر مذهبی تنوع بیشتری داشتند. مهاجران این مستعمرات عبارتند از انگلیکن‌ها، کالوینیست‌های هلندی، پیوریتان‌های انگلیسی و دیگر ناسازگاران، کاتولیک‌های انگلیسی، پرسبیتریان اسکاتلندی، اوگنوهای فرانسوی، لوتریان آلمانی و سوئدی، و همچنین کوئیکرها، منونایت‌ها، آمیش‌ها و موراویان.

جهان‌های یونان باستان و هلنیستی (قرن ۱–۱۳ قبل از میلاد)

[ویرایش]
جهان یونان باستان، ۵۵۰ سال قبل از میلاد مسیح

تمدن یونان باستان در هزاره اول قبل از میلاد به قطب‌های ثروتمند، به اصطلاح دولت-شهرها (واحدهای سیاسی سست جغرافیایی که با گذشت زمان، به ناچار جای خود را به سازمان‌های بزرگتر جامعه، از جمله امپراتوری و دولت-ملت) پایان می‌دهند، در حال رشد بود.[۵۹] مانند آتن، اسپارت، تبس، و کورنت، توسط شهرهای خاورمیانه و نزدیک (شهرهای سومری مانند اوروک و اور ؛ دولت شهرهای مصر باستان مانند تبس و ممفیس؛ صور و صیدون فنیقی؛ پنج فلسطینی . ایالت-شهرها؛ ایالت-شهرهای بربر گارامانت‌ها).

جهان یونان باستان هلنیستی از ۳۲۳ قبل از میلاد

تقسیم یونانی آن زمان بین بربرها (اصطلاحی که یونانیان باستان برای همه مردم غیر یونانی زبان به کار می‌بردند) و یونانی‌ها در بسیاری از جوامع فرهنگ یونانی زبان سکونتگاه‌های یونانی اطراف مدیترانه را با فرهنگ‌های غیریونانی اطراف آن متضاد کرد. هرودوت جنگ‌های ایران در اوایل قرن پنجم قبل از میلاد را درگیری اروپا در مقابل آسیا (که به ترتیب تمام سرزمین‌های شمال و شرق دریای مرمره را در نظر گرفت) می‌دانست. یونانی‌ها آنچه را که به عنوان فقدان آزادی در جهان ایرانی تلقی می‌کردند، برجسته می‌کردند، چیزی که آن را در تضاد با فرهنگ خود می‌دانستند.[۱]

به گفته تعدادی از نویسندگان، فتح آینده بخش‌هایی از امپراتوری روم توسط مردم ژرمن و تسلط متعاقب آن توسط پاپ مسیحی غربی (که دارای اقتدار ترکیبی سیاسی و معنوی بود، وضعیتی در تمدن یونان در تمام مراحل آن غایب بود)، منجر به گسست پیوندهای قبلی بین غرب لاتین و تفکر یونانی،[۶۰] از جمله تفکر یونانی مسیحی شد.

جهان روم باستان (قرن ششم قبل از میلاد - ۳۹۵–۴۷۶ پس از میلاد)

[ویرایش]
جمهوری روم در ۲۱۸ قبل از میلاد پس از فتح بیشتر شبه جزیره ایتالیا، در آستانه موفقیت آمیزترین و مرگبارترین جنگ خود با کارتاژنی‌ها.

روم باستان (قرن ۶ قبل از میلاد - ۴۷۶ پس از میلاد) اصطلاحی است برای توصیف جامعه روم باستان که ایتالیای مرکزی را با جذب فرهنگ ویلانوا ایتالیایی فتح کرد و از منطقه لاتیوم از حدود قرن هشتم قبل از میلاد به یک امپراتوری عظیم در دریای مدیترانه رشد کرد. در ۱۰ قرن گسترش سرزمینی خود، تمدن روم از یک سلطنت کوچک (۵۰۹–۷۵۳ قبل از میلاد)، به یک جمهوری (۲۷–۵۰۹ قبل از میلاد)، به یک امپراتوری خودکامه (۲۷ قبل از میلاد - ۴۷۶ پس از میلاد) تغییر مکان داد. امپراتوری آن بر اروپای غربی، مرکزی و جنوب شرقی، شمال آفریقا تسلط یافت و پس از پایان یافتن، به یک امپراتوری خودکامه تبدیل به منطقه وسیع خاورمیانه شد. فتح با استفاده از لژیون‌های رومی و سپس از طریق یکسان‌سازی فرهنگی با به رسمیت شناختن نهایی نوعی از امتیازات شهروندی رومی انجام شد. با این وجود، علیرغم میراث عظیم آن، تعدادی از عوامل منجر به افول نهایی و در نهایت سقوط امپراتوری روم شد.

امپراتوری روم در سال ۱۱۷ پس از میلاد. در طول ۳۵۰ سال جمهوری روم به یک امپراتوری تبدیل شد که تا ۲۵ برابر مساحت آن گسترش یافت.

امپراتوری روم جانشین جمهوری روم تقریباً ۵۰۰ ساله شد (۳۰–۵۱۰ قبل از میلاد). [ج] در ۳۵۰ سال، از موفقیت‌آمیز و مرگبارترین جنگ با فنیقی‌ها در ۲۱۸ قبل از میلاد تا فرمانروایی امپراتور هادریان در سال ۱۱۷ پس از میلاد، روم باستان تا بیست و پنج برابر مساحت خود را گسترش داد. همان زمان قبل از سقوط آن در سال ۴۷۶ بعد از میلاد گذشت. رم خیلی قبل از اینکه امپراتوری به اوج خود برسد با فتح داکیا در سال ۱۰۶ پس از میلاد (رومانی امروزی) تحت فرمان امپراتور تراژان گسترش یافته بود. امپراتوری روم در طول اوج قلمروی خود، حدود ۵٬۰۰۰٬۰۰۰ کیلومتر مربع (۱٬۹۰۰٬۰۰۰ مایل مربع) را تحت کنترل داشت. از سطح زمین و ۱۰۰ میلیون نفر جمعیت داشت. از زمان سزار (۱۰۰ تا ۴۴ قبل از میلاد) تا سقوط امپراتوری روم غربی، روم بر جنوب اروپا، سواحل مدیترانه آفریقای شمالی و شام تسلط داشت، از جمله مسیرهای تجاری باستانی با جمعیت ساکن در خارج. روم باستان کمک زیادی به توسعه حقوق، جنگ، هنر، ادبیات، معماری، فناوری و زبان در جهان غرب کرده‌است و تاریخ آن

پایان دادن به تهاجمات به امپراتوری روم از قرن دوم و در سراسر قرن پنجم

همچنان بر جهان امروز تأثیر زیادی دارد. زبان لاتین پایه‌ای بوده‌است که زبان‌های رومی از آن تکامل یافته‌اند و تا سال ۱۹۶۷ زبان رسمی کلیسای کاتولیک و تمام مراسم مذهبی کاتولیک در سراسر اروپا و همچنین زبان رسمی کشورهایی مانند ایتالیا و لهستان بوده‌است. -قرن 18).[۶۱]

در سال ۳۹۵ پس از میلاد، چند دهه قبل از فروپاشی غربی، امپراتوری روم رسماً به یک امپراتوری غربی و شرقی تقسیم شد که هر کدام امپراتورها، پایتخت‌ها و دولت‌های خود را داشتند، اگرچه ظاهراً هنوز به یک امپراتوری رسمی تعلق داشتند. استان‌های امپراتوری روم غربی در قرن پنجم به دلیل

جنگ‌های داخلی، فساد و تهاجمات ویرانگر ژرمن‌ها از قبیل هون‌ها، گوت‌ها، فرانک‌ها و وندال‌ها به دلیل گسترش دیرهنگام آنها در سراسر اروپا، با پادشاهی‌های آلمانی اروپای شمالی جایگزین شدند. غارت سه روزه ویزیگوت‌ها در سال ۴۱۰ پس از میلاد از رم که مدت کوتاهی قبل به یونان حمله کرده بودند، زمان تکان دهنده ای برای یونانی-رومی‌ها، اولین بار پس از تقریباً ۸۰۰ سال بود که روم به دست دشمن خارجی افتاد و سنت ژروم زنده بود. در بیت لحم در آن زمان، نوشت که «شهری که تمام جهان را گرفته بود، خودش گرفته شد.»[۶۲] در پی غارت سال ۴۵۵ بعد از میلاد به مدت ۱۴ روز، این بار توسط وندال‌ها انجام شد و روح ابدی روم را از طریق مقر مقدس رم (کلیسای لاتین) برای قرن‌های آینده حفظ کرد.[۶۳][۶۴] قبایل باستانی بربر که اغلب از سربازان رومی ورزیده تشکیل شده بودند که توسط روم برای محافظت از مرزهای گسترده پرداخت می‌شد، از نظر نظامی به «بربرهای رومی شده» پیچیده تبدیل شده بودند و بی رحمانه رومی‌ها را که سرزمین‌های غربی آنها را تسخیر می‌کردند و در عین حال دارایی‌های آنها را غارت می‌کردند، سلاخی کردند.[۶۵]

امپراتوری روم جایی است که ایده "غرب" شروع به ظهور کرد. [چ]

امپراتوری روم شرقی که از قسطنطنیه اداره می‌شود، معمولاً پس از سال ۴۷۶ پس از میلاد به عنوان امپراتوری بیزانس شناخته می‌شود، تاریخ سنتی سقوط امپراتوری روم و آغاز قرون وسطی اولیه. امپراتوری روم شرقی که از سقوط غرب جان سالم به در برد، از سنت‌های حقوقی و فرهنگی روم محافظت کرد و آنها را با عناصر یونانی و مسیحی برای هزار سال دیگر ترکیب کرد. نام امپراتوری بیزانس برای اولین بار قرن‌ها بعد، پس از پایان امپراتوری بیزانس استفاده شد. انحلال نیمه غربی، اسماً در سال ۴۷۶ پس از میلاد به پایان رسید، اما در حقیقت یک روند طولانی که با ظهور گول کاتولیک (فرانسه امروزی) در حدود سال ۸۰۰ پس از میلاد به پایان رسید، تنها امپراتوری روم شرقی را زنده گذاشت. نیمه شرقی برای مدتی خود را امپراتوری روم شرقی تصور می‌کرد تا سال ۶۱۰–۸۰۰ پس از میلاد، زمانی که لاتین زبان رسمی امپراتوری نبود. ساکنانی که خود را رومی می‌نامیدند به این دلیل بود که اصطلاح «رومی» به معنای تمام مسیحیان بود. پاپ شارلمانی را به عنوان امپراتور رومیان امپراتوری تازه تأسیس روم مقدس تاج گذاری کرد و غرب شروع به تفکر در مورد لاتین‌های غربی ساکن در امپراتوری غربی قدیم و یونانیان شرقی (آنهایی که در داخل بقایای رومی امپراتوری شرقی قدیم بودند) شروع کرد.

جدایی شرق و غرب

[ویرایش]

استعمارگری غرب

[ویرایش]

امروزه به کشورهای اروپایی از جمله انگلیس و فرانسه هم‌چنین ایالات متحده آمریکا، و هم‌پیمانان سیاسی و اقتصادی که تأثیرپذیری فرهنگی نیز از همدیگر دارند؛ اصطلاحاً گفته می‌شود.

اقتصاد

[ویرایش]

جستارهای وابسته

[ویرایش]

نگارخانه

[ویرایش]

منابع

[ویرایش]
  1. ۱٫۰۰ ۱٫۰۱ ۱٫۰۲ ۱٫۰۳ ۱٫۰۴ ۱٫۰۵ ۱٫۰۶ ۱٫۰۷ ۱٫۰۸ ۱٫۰۹ ۱٫۱۰ ۱٫۱۱ ۱٫۱۲ ۱٫۱۳ ۱٫۱۴ ۱٫۱۵ ۱٫۱۶ ۱٫۱۷ ۱٫۱۸ ۱٫۱۹ ۱٫۲۰ ۱٫۲۱ ۱٫۲۲ ۱٫۲۳ ۱٫۲۴ ۱٫۲۵ ۱٫۲۶ ۱٫۲۷ ۱٫۲۸ {{cite book}}: Empty citation (help)
  2. "Western Countries 2020". 4 June 2020. Archived from the original on 20 June 2020. Retrieved 11 September 2023.
  3. Espinosa, Emilio Lamo de (4 December 2017). "Is Latin America part of the West?" (PDF). Elcano Royal Institute. Archived (PDF) from the original on 22 April 2019.
  4. Western Civilization, Our Tradition; James Kurth; accessed 30 August 2011
  5. Shvili, Jason (26 April 2021). "The Western World". worldatlas.com. Archived from the original on 1 October 2022.
  6. Shvili, Jason (26 April 2021). "The Western World". worldatlas.com. Archived from the original on 1 October 2022. The concept of the Western world, as opposed to other parts of the world, was born in ancient Greece, specifically in the years 480-479 BCE, when the ancient Greek city states fought against the powerful Persian Empire to the east.
  7. "East-West Schism".
  8. Appiah, Kwame Anthony (9 November 2016). "There is no such thing as western civilisation". The Guardian. Archived from the original on 8 April 2023. Often, in recent years, “the west” means the north Atlantic: Europe and her former colonies in North America. The opposite here is a non-western world in Africa, Asia and Latin America – now dubbed “the global south” – though many people in Latin America will claim a western inheritance, too. This way of talking notices the whole world, but lumps a whole lot of extremely different societies together, while delicately carving around Australians and New Zealanders and white South Africans, so that “western” here can look simply like a euphemism for white.
  9. Western Civilization بایگانی‌شده در ۱۱ اوت ۲۰۱۷ توسط Wayback Machine, Our Tradition; James Kurth; accessed 30 August 2011
  10. Peter N. Stearns, Western Civilization in World History, Themes in World History, Routledge, 2008, شابک ‎۱۱۳۴۳۷۴۷۵۵, pp. 91-95.
  11. Shvili, Jason (26 April 2021). "The Western World". worldatlas.com. Archived from the original on 1 October 2022. Thus, Japan could be considered part of the West because it maintains a Western-style democracy, even though it is located in the Far East. At the same time, Cuba still clings to communism, and it is argued by many that the ruling regime of Cuba does not hold so-called Western values, even though it is geographically in the Western Hemisphere.
  12. Roberts, Henry L. (March 1964). "Russia and the West: A Comparison and Contrast". Slavic Review. 23 (1): 1–12. doi:10.2307/2492370. JSTOR 2492370.
  13. Alexander Lukin. Russia Between East and West: Perceptions and Reality بایگانی‌شده در ۱۳ نوامبر ۲۰۱۷ توسط Wayback Machine. Brookings Institution. Published on 28 March 2003
    • The Immigration Restriction Act and the White Australia policy. National Archives of Australia. Retrieved 19 December 2022. The Immigration Restriction Act 1901 was a landmark law which provided the cornerstone of the unofficial 'White Australia' policy and aimed to maintain Australia as a nation populated mainly by white Europeans. It included a dictation test of 50 words in a European language, which became the chief way unwanted migrants could be excluded. The policy remained in place for many decades.
    • "White New Zealand policy introduced | NZHistory, New Zealand history online". nzhistory.govt.nz. Retrieved 2021-03-08. New Zealand's immigration policy in the early 20th century was strongly influenced by racial ideology. The Immigration Restriction Amendment Act 1920 required intending immigrants to apply for a permanent residence permit before they arrived in New Zealand. Permission was given at the discretion of the minister of customs. The Act enabled officials to prevent Indians and other non-white British subjects entering New Zealand.
  14. Browne, Anthony (September 3, 2000). "The last days of a white world". The Guardian. Archived from the original on 18 November 2022. We are near a global watershed - a time when white people will not be in the majority in the developed world — Just 500 years ago, few had ventured outside their European homeland. [...] clearing the way, they settled in North America, South America, Australia, New Zealand and, to a lesser extent, southern Africa. But now, around the world, whites are falling as a proportion of population.
  15. Religions in Global Society – Page 146, Peter Beyer – 2006
  16. Cambridge University Historical Series, An Essay on Western Civilization in Its Economic Aspects, p.40: Hebraism, like Hellenism, has been an all-important factor in the development of Western Civilization; Judaism, as the precursor of Christianity, has indirectly had had much to do with shaping the ideals and morality of western nations since the Christian era.
  17. ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ Role of Judaism in Western culture and civilization بایگانی‌شده در ۹ مارس ۲۰۱۸ توسط Wayback Machine, "Judaism has played a significant role in the development of Western culture because of its unique relationship with Christianity, the dominant religious force in the West". Judaism at Encyclopædia Britannica
  18. "Western culture". Science Daily.
  19. "A brief history of Western culture". Khan Academy.
  20. "The Evolution of Civilizations – An Introduction to Historical Analysis (1979)". 10 March 2001. p. 84. Retrieved 31 January 2014.
  21. Middle Ages بایگانی‌شده در ۳ مه ۲۰۱۵ توسط Wayback Machine "Of the three great civilizations of Western Eurasia and North Africa, that of Christian Europe began as the least developed in virtually all aspects of material and intellectual culture, well behind the Islamic states and Byzantium."
  22. H. G. Wells, The Outline of History, Section 31.8, The Intellectual Life of Arab Islam بایگانی‌شده در ۱۴ دسامبر ۲۰۰۹ توسط Wayback Machine "For some generations before Muhammad, the Arab mind had been, as it were, smouldering, it had been producing poetry and much religious discussion; under the stimulus of the national and racial successes it presently blazed out with a brilliance second only to that of the Greeks during their best period. From a new angle and with a fresh vigour it took up that systematic development of positive knowledge, which the Greeks had begun and relinquished. It revived the human pursuit of science. If the Greek was the father, then the Arab was the foster-father of the scientific method of dealing with reality, that is to say, by absolute frankness, the utmost simplicity of statement and explanation, exact record, and exhaustive criticism. Through the Arabs it was and not by the Latin route that the modern world received that gift of light and power."
  23. {{cite book}}: Empty citation (help) "For many centuries the world of Islam was in the forefront of human civilization and achievement ... In the era between the decline of antiquity and the dawn of modernity, that is, in the centuries designated in European history as medieval, the Islamic claim was not without justification."
  24. "Science, civilization and society". Es.flinders.edu.au. Archived from the original on 27 March 2016. Retrieved 6 May 2011.
  25. Richard J. Mayne Jr. "Middle Ages". Britannica.com. Retrieved 6 May 2011.
  26. InfoPlease.com بایگانی‌شده در ۲۲ اکتبر ۲۰۰۸ توسط Wayback Machine, commercial revolution
  27. "The Scientific Revolution". Wsu.edu. 6 June 1999. Archived from the original on 1 May 2011. Retrieved 6 May 2011.
  28. Eric Bond; Sheena Gingerich; Oliver Archer-Antonsen; Liam Purcell; Elizabeth Macklem (17 February 2003). "Innovations". The Industrial Revolution. Retrieved 6 May 2011.
  29. "How Islam Created Europe; In late antiquity, the religion split the Mediterranean world in two. Now it is remaking the Continent". The Atlantic. May 2016. Retrieved 25 April 2016.
  30. Cf. , Arnold J. Toynbee, Change and Habit. The challenge of our time (Oxford 1966, 1969) at 153–56; also, Toynbee, A Study of History (10 volumes, 2 supplements).
  31. Dr. Sanjay Kumar (2021). A Handbook of Political Geography. K.K. Publications. p. 127.
  32. Perry, Marvin; Chase, Myrna; Jacob, James; Jacob, Margaret; Von Laue, Theodore H. (1 January 2012). -2901111831690/page/n27/mode/2up Western Civilization: Since 1400. Cengage Learning. p. XXIX. ISBN 978-1-111-83169-1. {{cite book}}: Check |url= value (help)
  33. Green, Peter. Alexander to Actium: The Historical Evolution of the Hellenistic Age. Berkeley: University of California Press, 1990.
  34. Green, P (2008). Alexander The Great and the Hellenistic Age. Phoenix. p. xiii. ISBN 978-0-7538-2413-9.
  35. "Hellenistic Age". Encyclopædia Britannica Online. Encyclopædia Britannica, Inc. Retrieved 8 September 2012.
  36. Russo, Lucio (2004). The Forgotten Revolution: How Science Was Born in 300 BC and Why It Had To Be Reborn. Berlin: Springer. ISBN 3-540-20396-6.
  37. Jonathan Daly (19 December 2013). The Rise of Western Power: A Comparative History of Western Civilization. A&C Black. pp. 7–9. ISBN 978-1-4411-1851-6.
  38. Spielvogel, Jackson J. (2016). Western Civilization: A Brief History, Volume I: To 1715 (Cengage Learning ed.). Cengage Learning. p. 156. ISBN 978-1-305-63347-6.
  39. Neill, Thomas Patrick (1957). Readings in the History of Western Civilization, Volume 2 (Newman Press ed.). p. 224.
  40. O'Collins, Gerald; Farrugia, Maria (2003). Catholicism: The Story of Catholic Christianity. Oxford University Press. p. v (preface). ISBN 978-0-19-925995-3.
  41. Faltin, Lucia; Melanie J. Wright (2007). The Religious Roots of Contemporary European Identity (A&C Black ed.). A&C Black. p. 83. ISBN 978-0-8264-9482-5.
  42. McNeill, William H. (2010). History of Western Civilization: A Handbook (University of Chicago Press ed.). University of Chicago Press. p. 204. ISBN 978-0-226-56162-2.
  43. Karl Heussi, Kompendium der Kirchengeschichte, 11. Auflage (1956), Tübingen (Germany), pp. 317–319, 325–326
  44. The Protestant Heritage بایگانی‌شده در ۲۳ فوریه ۲۰۱۸ توسط Wayback Machine, Britannica
  45. Haskins, Charles Homer (1927), The Renaissance of the Twelfth Century, Cambridge: Harvard University Press, ISBN 978-0-674-76075-2
  46. George Sarton: A Guide to the History of Science Waltham Mass. U.S.A. 1952
  47. Burnett, Charles. "The Coherence of the Arabic-Latin Translation Program in Toledo in the Twelfth Century," Science in Context, 14 (2001): 249–288.
  48. "Western Civilization: Roots, History and Culture". TimeMaps (به انگلیسی). Retrieved 17 February 2022.
  49. Rüegg, Walter: "Foreword. The University as a European Institution", in: A History of the University in Europe. Vol. 1: Universities in the Middle Ages, Cambridge University Press, 1992, شابک ‎۰−۵۲۱−۳۶۱۰۵−۲, pp. xix–xx
  50. (Verger 1999)
  51. "Review of How the Catholic Church Built Western Civilization by Thomas Woods, Jr". National Review Book Service. Archived from the original on 22 August 2006. Retrieved 16 September 2006.
  52. Cf. Jeremy Waldron (2002), God, Locke, and Equality: Christian Foundations in Locke's Political Thought, Cambridge University Press, Cambridge (UK), شابک ‎۹۷۸−۰−۵۲۱−۸۹۰۵۷−۱, pp. 189, 208
  53. Hastings, p. 309.
  54. Sailen Debnath, 2010, "Secularism: Western and Indian," New Delhi, India:Atlantic Publishers & Distributors, شابک ‎۸۱۲۶۹۱۳۶۶۵.[کدام صفحه؟]
  55. Sri Aurobindo, "Ideal of Human Unity" included in Social and Political Thought, 1970.
  56. Charles Freeman. The Closing of the Western Mind. Knopf, 2003, شابک ‎۱−۴۰۰۰−۴۰۸۵-X.
  57. Karin Friedrich et al. , The Other Prussia: Royal Prussia, Poland and Liberty, 1569–1772, Cambridge University Press, 2000, شابک ‎۰−۵۲۱−۵۸۳۳۵−۷, Google Print, p. 88
  58. St Jerome, Letter CXXVII. To Principia, s:Nicene and Post-Nicene Fathers: Series II/Volume VI/The Letters of St. Jerome/Letter 127 paragraph 12.
  59. Dominic Selwood, "On this day in AD 455: the beginning of the end for Rome" بایگانی‌شده در ۲۳ ژوئیه ۲۰۱۸ توسط Wayback Machine 2 June 2017.
  60. Irina-Maria Manea, "Alaric, Barbarians and Rome: a Complicated Relationship" بایگانی‌شده در ۲۳ ژوئیه ۲۰۱۸ توسط Wayback Machine.
  61. Rodney Stark, "How the West Won: The Neglected Story of the Triumph of Modernity" بایگانی‌شده در ۱۷ نوامبر ۲۰۲۲ توسط Wayback Machine.

یادداشت‌ها

[ویرایش]
  1. فقط شامل استرالیا و نیوزلند بدون کشورهای جزیره‌ای اقیانوس آرام و سرزمین‌های وابسطه.
  2. شامل آسیای شمالی (سیبری) و Outermost Regions of the European Union such as the Canary Islands and Madeira, which are parts of European countries despite not being geographically located in Europe.[۲]
  3. Latin America's status as a part of the West is undisputed by most researchers and disputed by others.[۳]
  4. See notes:[n ۱][n ۲][n ۳][n ۴][n ۵][n ۶][n ۷][n ۸][n ۹]
    See notes[n ۱۰][n ۱۱][n ۱۲][n ۱۳][n ۱۴]
    The Parthenon, a former temple (Athens, ح. 430 BC). The Victorious Youth, a controversial Greek bronze (Greece, ح. 300–100 BC). Ancient Theatre of Epidaurus, seats up to 14,000 people (Epidaurus, ح. 150 BC).
  5. Pont du Gard, a Roman aqueduct (Vers-Pont-du-Gard, ح. 20 BC-AD 50). The Pantheon, a former temple visited—in 2013 alone—by over 6 million people (Rome, ح. AD 120). The Aula Palatina, a Roman palace, then a Christian basilica (Trier, ح. AD 310).
    See notes[n ۱۵][n ۱۶][n ۱۷][n ۱۸][n ۱۹]
  6. The Roman Republic had been weakened by the conflict between Gaius Marius and Sulla and the civil war of Julius Caesar against Pompey and Marcus Brutus. During these struggles hundreds of senators were killed, and the Roman Senate had been refilled with loyalists[گنگ] of the First Triumvirate and later those of the Second Triumvirate. Several dates are commonly proposed to mark the transition from Republic to Empire, including the date of Julius Caesar's appointment as perpetual Roman dictator (44 BC), the victory of Caesar's heir Octavian at the Battle of Actium (2, 31 September BC), and the Roman Senate's granting to Octavian the honorific Augustus. (16, 27 January BC). Octavian/Augustus officially proclaimed that he had saved the Roman Republic and carefully disguised his power under republican forms: Consuls continued to be elected, tribunes of the plebeians continued to offer legislation, and senators still debated in the Roman Curia. However, it was Octavian who influenced everything and controlled the final decisions, and in final analysis, had the legions to back him up, if it became necessary.
  7. By Rome's central location at the heart of the Empire, "West" and "East" were terms used to denote provinces west and east of the capital itself. Therefore, Iberia (Portugal and Spain), Gaul (France), the Mediterranean coast of North Africa (Tunisia, Algeria, and Morocco) and Britannia were all part of the "West". Greece, Cyprus, Anatolia, Lebanon, Syria, Israel, Palestine, Egypt, and Libya were part of the "East". Italy itself was considered central, until the reforms of Diocletian dividing the Empire into true two halves: Eastern and Western.[نیازمند منبع]


خطای یادکرد: خطای یادکرد: برچسب <ref> برای گروهی به نام «n» وجود دارد، اما برچسب <references group="n"/> متناظر پیدا نشد. ().