پرش به محتوا

ماریه

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
ماریه دختر قبطیه
زادهٔاستان منوفیه، مصر[۱]
درگذشت۶۳۷
عنوانمریم قبطی‌ها
همسر(ها)محمد
فرزندانابراهیم بن محمد

ماریه دختر شمعون قبطیه، مادر ابراهیم پسر محمد پیامبر اسلام بود که او را مقوقس قبطی حاکم اسکندریه و مصر برای محمد هدیه فرستاد.

وی در قریه (حفن) از توابع انصنا مصر به دنیا آمده بود.

محمد در سال ششم هجرت سفیرانی به کشورهای خارج فرستاد و طی نامه‌هایی فرمانروایان این کشورها را به آیین توحید و اسلام دعوت کرد. نامه‌ای نیز به مقوقس، حاکم مسیحی دست‌نشاندهٔ بیزانس در اسکندریه نوشت و او را به اسلام دعوت نمود. مقوقس نامه‌ای احترام‌آمیز در جواب محمد نوشت و هدایایی برای او فرستاد، اما به دلیل انگیزه‌های سیاسی، اسلام نیاورد.

در میان این هدایا دو کنیز بودند: ماریه و خواهرش سیرین. محمد سیرین را به یکی از اصحابش بخشید، و ماریه را در مالکیت خود گرفت و او را به همسرش حفصه بخشید، محمد، ماریه را ابتدا در خانهٔ حارثة بن نعمان قرار داد که در مجاورت خانهٔ خودش بود، سپس به او خانه‌ای در نخلستانی در حومهٔ مدینه بخشید.[۲][۳] محمد آن دو را به اسلام دعوت کرد و آن دو نیز مسلمانان شدند. در ذی حجه سال هشتم هجری برای محمد فرزندی به نام ابراهیم آورد که بسیار مورد علاقه محمد بود. ابراهیم در هجدهم ماه رجب سال دهم هجری، در یک و نیم سالگی از دنیا رفت و در بقیع دفن گردید.

ماریه در زمان خلیفهٔ مسلمانان عمر بن خطاب در سال ۱۴ یا سال ۱۶ هجری درگذشت. عمر مردم را به شرکت در تشییع جنازهٔ او فراخواند، جمعیتی انبوه آمدند و او را در کنار فرزند خود ابراهیم به خاک سپردند.

ماریه و سورهٔ تحریم

[ویرایش]

با گذشت زمان، اشتیاق پیامبر به داشتن یک فرزند پسر افزایش یافت. اما هیچ‌کدام از همسران او نمی‌توانستند باردار شوند. این موضوع باعث شد از طرف بدخواهانش مورد توهین و تمسخر قرار گیرد. اشتیاق او نیز برای داشتن پسر با گذشت زمان بیشتر می‌شد.[۴][۵]

در تاریخ طبری آمده‌است: «سخن از کنیزانی که پیامبر به زنی داشت: یکی ماریه بنت شمعون قبطیه و دیگری ریحانه بنت زید قرظی بود.»[۶]

روزی محمد در منزل همسر خود حفصه بود. وی از حضرت اجازه گرفت که به منزل پدرش برود، حضرت به او اجازه داد. در همان زمان که حفصه به خانه پدرش رفته بود، ماریه آمد و ساعتی نزد رسول الله ماند. چون حفصه بازگشت ماریه را در اطاق خود دید، لذا با ناراحتی و تأثر شدید منتظر ماند تا ماریه از منزل خارج شود و سپس نزد محمد شتافت و گفت: من دیدم چه کسی پیش شما بود و این عمل برای من بسیار گران تمام شد، تصور من بر این است که اگر من نزد شما حرمت و اعتباری داشتم، شما این کار را نمی کردید.[۷]رسول خدا فهمید که غیرت حفصه او را به افشای این موضوع وا می دارد و اگر این موضوع به گوش دیگر همسران او برسد، موجب تحریک برخی از ایشان هم می شود، لذا برای خشنودی و ارضاء خاطر حفصه به او قول داد اگر آنچه را دیده برای دیگران فاش نسازد، ماریه را بر خود حرام خواهد کرد، حفصه نیز پذیرفت و قول داد که این موضوع را با احدی در میان نگذارد. ولی طبیعت زنانه سرکش تر از آن است که اجازه دهد آتش غیرت در سینه خاموش شود، لذا طاقت نیاورد که این راز را در دل خود نگه دارد، و سرانجام قضیه را با عایشه در میان نهاد و در پی آن این موضوع در بین سایر زنان رسول اللّه نیز منتشر شد و این موضوع موجبات ناراحتی حضرت را فراهم کرد و لذا رسول اللّه تصمیم گرفت آنان را درس عبرتی بیاموزد تا دیگر دچار غیرت بی مورد و نابجا نشوند. در پی این جریان محمد تصمیم گرفت به مدت یک ماه از همسران خود کناره گیری و ایشان را ادب کند و این غیرت بیجا را در وجودشان خاموش سازد. سپس حضرت انباری در غرفه ماریه را به خود اختصاص داد که کف آن با حصیر خشنی فرش شده بود و راه رفت و آمد آن به وسیله چوب خرمایی بود. حضرت در این محل از خوراکی ها به لقمه ای نان جو اکتفا می کرد و اغلب اوقات خود را به عبادت و راز و نیاز با پروردگار یکتا می پرداخت و در این حال غلام خود رباح را در کنار پنجره گمارد تا به امور مسلمین رسیدگی کند و زائرین آن حضرت را پاسخ گوید. مسلمانان هم ناراحت و متاثر بودند تاجایی که برخی می گفتند محمد حفصه دختر عمر را طلاق داده و عده ای دیگر می گفتند آن حضرت همه زنان خود را طلاق داده است.

به روزی عمر از میان مردم به دیدار رسول اللّه شتافت و از غلام حضرت اجازه ورود خواست، رباح نزد مولای خود رسول الله رفت و بازگشت، اما پاسخی نیاورد، سپس عمر با صدای بلند اجازه ورود خواست و بر این کار اصرار ورزید، تا اینکه رسول خدا او را اذن ورود داد. عمر در حضور آن حضرت نشست و با مشاهده حجره ایشان بسیار متأثر شد و سپس به بیان حال مسلمانان در فراغ رسول خدا پرداخت و گفت: یا رسول اللّه حتی اگر تصمیم گرفته باشی زنان خود را طلاق دهی، براستی که خدا و تمامی فرشتگان با تو خواهند بود.

رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلّم فرمود: من زنان خود را طلاق نداده ام، سپس عمر از غرفه آن حضرت به زیر آمد و به سوی مسجد شتافت و به فریاد بلند گفت: محمد زنان خود را طلاق نداده است.[۸][۹][۱۰][۱۱][۱۲][۱۳][۱۴][۱۵][۱۶][۱۷][۱۸]

در این هنگام سورهٔ تحریم به محمد وحی شد. نخست این سوره او را به‌خاطر حرام کردن چیزی که به اصطلاح حلال بود سرزنش کرد. سپس او را از کار پنهانی حفصه و گفتن رازش به عایشه باخبر کرد. محمد وقتی حفصه را دید، به او گفت که قولش را شکست و رازش را به عایشه نیز گفت. حفصه از سخن او شگفت‌زده شد و پرسید: «چه کسی تو را از کاری که کردم باخبر کرد؟» محمد نیز گفت که خدای دانا و آگاه من را باخبر کرد.[۱۹][۲۰][۲۱][۲۲][۲۳]

از آن جهت که محمد، همیشه آیات قرآن که به او وحی می‌شدند را برای تمام مردمان می‌خواند، این سوره را نیز برای مردم خواند و پس از آن دیگر ماجرا بر کسی پوشیده نماند. محمد نزدیک یک ماه از همسران خود دوری کرد و دربارهٔ زندگی زناشویی او حرف‌ها و سخنان زیادی میان مردم پیچید. اما نهایتاً با حفصه و عایشه نیز آشتی کرد و آن‌ها را بخشید. بسیاری از اصحاب محمد در این ماجرا از او دفاع کردند؛ مانند علی بن ابی‌طالب و ابوبکر و عمر بن خطاب.

در روایت صحیح بخاری نسبت به موضوع سوره تحریم افشای رازی مطرح است که پیامبر به زنش بیان کرده و موضوع آمیزش با ماریه در این کتب نیامده موضوع سوره تحریم بابت حرام کردن عسل که موجب بوی بد دهان پیامبر و نارضایتی عایشه و حفصه میشد بیان شده و قران به علت فاش کردن راز های پیامبر و هم سخت گرفتن به پیامبر انها را مورد عتاب قرار میداد

به دنیا آمدن ابراهیم

[ویرایش]

یک سال بعد از آمدن به مدینه، پسری به دنیا آورد که محمد نامش را ابراهیم گذاشت. این باعث رشک و حسادت همسران محمد به ماریه شد. سرانجام ابراهیم در هجده ماهگی بیمار شد و مرد. محمد و ماریه از مرگ او بسیار غمگین شدند. ماریه نیز پس از مرگش در کنار ابراهیم دفن شد. مرگ ابراهیم و ماجرای افک، ماریه قبطی و پسر عمویش جريح قبطى کنیز و غلامی بودند که حاکم مصر مقوقس به محمد پیامبر اسلام هدیه داد، محمد نیز ماریه را به عنوان کنیز خود انتخاب نمود پس از مدتی ماریه حامله شد و برای محمد پسری به نام ابراهیم را به دنیا آورد، اما ابراهیم در ۱۸ ماهگی یا ۲۱ ماهگی مرد، به دنبال مرگ ابراهیم محمد بسیار ناراحت و اندوهناک شد.[۲۴] بعد از این واقعه، ماجرای افک پیش آمد (سند احتمالی)[۲۵]

اهمیت او برای محمد

[ویرایش]

پیامبر برای ماریه، با وجود این که کنیزش بود، اهمیت بسیاری قائل بود و او را گرامی می‌داشت. او نخلستانی در اطراف مدینه را به‌همراه خانه‌ای در آن به او بخشید.[۲۶] مکان این نخلستان به أم ابراهیم مشهور شد. ماریه نیز محبت زیادی به پیامبر داشت و پس از وفات پیامبر، تا آخر زندگی خود در خانهٔ او و شهر او ماند. چه اهل سنت و شیعه به او به عنوان زنی باایمان، نیکوکار و پاکدامن ارج نهاده‌اند.

منابع

[ویرایش]
  1. "Menoufia, birthplace of most leading figures". www.egypttoday.com. Retrieved 2021-05-06.
  2. تاریخ طبری، جلد چهارم.
  3. زبیر بن بکار، الموافقیات.
  4. {{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ تمدن ویل دورانت، عصر ایمان، فصل هشتم
  5. عباس محمود عقاد، عبقریة محمد.
  6. تاریخ طبری، جلد چهارم، ص 1299.
  7. https://hawzah.net/fa/goharenab/View/78681/%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%87-%D9%82%D8%A8%D8%B7%DB%8C%D9%87-%D9%88-%D8%AA%D8%AD%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D8%B4%D9%88%DB%8C%DB%8C-#_edn1. پیوند خارجی در |title= وجود دارد (کمک)
  8. https://hawzah.net/fa/goharenab/View/78681/%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%87-%D9%82%D8%A8%D8%B7%DB%8C%D9%87-%D9%88-%D8%AA%D8%AD%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D8%B4%D9%88%DB%8C%DB%8C-#_edn1. پیوند خارجی در |title= وجود دارد (کمک)
  9. سنن النسائی، کتاب عشرة النساء.
  10. Reported by Ibn ‘Abbas: Al-Tabari, Ibn Jarir, Jami‘ al-Bayan fi Tafsir al-Qur’an, (Beirut: al-Resalah Publishers, 2000) Vol.23, 477-478; al-Baihaqi, Abu Bakr, al-Sunan al-Kubra, (Beirut: DKI, 2003) Hadith 15075; Ibn al-Jawzi, Abu al-Farj, al-Tahqiq fi Ahadith al-Khilaf, (Beirut: DKI, 1415 AH) Vol.2, 379; It comes through an isnad involving ‘Atiyah al-‘Awfi and his descendants. Though criticized otherwise, the tafsir reports through this isnad are accepted since they are known to have been transmitted in writing. See, al-Turifi, ‘Abdul ‘Aziz, al-Taqrir fi Asanid al-Tafsir, (Riyadh: Dar al-Minhaj, 2011) 67-68.
  11. ضیاء الدین مقدیسی، الأحادیث المختارة، حدیث 189.
  12. تفسیر جلالین.
  13. رشیدالدین میبدی، کشف الأسرار و عدة الأبرار.
  14. Reported by Ibn ‘Abbas: Al-Tabari, Ibn Jarir, Jami‘ al-Bayan fi Tafsir al-Qur’an, (Beirut: al-Resalah Publishers, 2000) Vol.23, 477-478; al-Baihaqi, Abu Bakr, al-Sunan al-Kubra, (Beirut: DKI, 2003) Hadith 15075; Ibn al-Jawzi, Abu al-Farj, al-Tahqiq fi Ahadith al-Khilaf, (Beirut: DKI, 1415 AH) Vol.2, 379; It comes through an isnad involving ‘Atiyah al-‘Awfi and his descendants. Though criticized otherwise, the tafsir reports through this isnad are accepted since they are known to have been transmitted in writing. See, al-Turifi, ‘Abdul ‘Aziz, al-Taqrir fi Asanid al-Tafsir, (Riyadh: Dar al-Minhaj, 2011) 67-68.
  15. روایت شده از عبدالله بن عباس، تفسیر طبری.
  16. ابن سعد، طبقات الکبری، روایت شده از عروه بن زبیر و ابن‌عباس.
  17. ابوبکر البیهقی، السنن الکبری، حدیث 15075.
  18. التحقیق فی أحادیث الخلاف، ابو الفرج ابن الجوزی.
  19. ابن اسحاق، زندگی محمد.
  20. سنن النسائی، کتاب عشرة النساء.
  21. ضیاء الدین مقدیسی، الأحادیث المختارة، حدیث 189.
  22. تفسیر جلالین.
  23. رشیدالدین میبدی، کشف الأسرار و عدة الأبرار.
  24. نام کتاب: تاریخ اسلام در آینه پژوهش، نویسنده: موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)، جلد:۷ صفحه:۶
  25. "افک". ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد. 2024-04-04.
  26. عثمان بن سراج الدین جوزجانی، طبقات النصیری.