زنا با محارم

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

زنا با محارم به آمیزش جنسی با خانواده یا بستگان نزدیک می‌گویند[۱][۲] که معمولاً آمیزش جنسی با خویشاوندان خونی و سببی را در بر می‌گیرد.

آمیزش جنسی با محارم در جوامع کنونی و گذشته، یکی از گسترده‌ترین تابوهای فرهنگی است.[۳] اکثر جوامع مدرن قوانینی دربارهٔ محارم یا محدودیت‌های اجتماعی در مورد ازدواج با نزدیکان دارند.[۳] در جوامعی که غیرقانونی است، آمیزش محارم با رضایت بزرگسالان به عنوان یک جنایت بدون قربانی تلقی می‌شود.[۴][۵] یک توجیه رایج برای ممنوعیت ازدواج با محارم، اجتناب از درون‌زایی است که ممکن است فرزندان آنان به مجموعه‌ای از اختلالات ژنتیکی دچار شوند.[۶]

ازدواج و آمیزش جنسی میان برادر با خواهر، و فرزند با پدر و مادر، در ادیان ابراهیمی مشمول ممنوعیتی کمابیش جهان‌شمول می‌شود. حرمت ازدواج تقریباً همیشه با ممنوعیت آمیزش جنسی پیش از ازدواج انطباق دارد. هرچند در برخی از قبایل سرخ‌پوست ممنوعیت ازدواج با محارم به معنی ممنوعیت آمیزش جنسی پیش از ازدواج نیست. ضمانت اجرای ممنوعیت زنا با محارم بیشتر با بی‌آبرویی است تا کیفرهای شدید دیگر.[۷]

دایرهٔ محارم در ادیان ابراهیمی

از دیدگاه دینی در خصوص میزان گستردگی دایرهٔ محارم، دین مسیحیت بزرگ‌ترین دایره و دین یهودیت کوچک‌ترین دایره محارم را دارند. به این معنی که در اسلام چند خویشاوند (عمو و عمه و دایی و خاله) به محارم یهودیت افزوده شده و در مسیحیت چند خویشاوند بیشتر (فرزندان عمو و عمه و دایی و خاله) از محارم اسلام و یهودیت وجود دارد.[۸]

یهودیت

برابر آموزه‌های شریعت یهودی، با کسان زیر نمی‌توان ازدواج کرد: پدر و مادر هر چه بالاتر رود و برادر و خواهر و فرزند هر چه پایین‌تر رود؛ بنابراین، دیگر افراد در حوزهٔ محارم قرار نمی‌گیرند و ازدواج با آنها رواست.[۸]

مسیحیت

دین مسیحیت نیز، افزون بر محارم مذکور در شریعت یهودی و اسلامی، محارم دیگری را نیز در بر می‌گیرد که عبارتند از: فرزندان عمو و عمه و دایی و خاله.[۸]

اسلام

بنا بر شریعت دین اسلام، افزون بر محارم یادشدهٔ شریعت یهود، کسان دیگری نیز شامل محارم می‌شوند و مسلمان افرون بر آنها با افراد زیر نیز نمی‌تواند ازدواج کند: برادرزاده و خواهرزاده و برادر و خواهرِ پدر و مادر یعنی عمو و عمه و خاله و دایی هر چه بالاتر رود.[۸] با توجه به اینکه چندزنی در اسلام به رسمیت شناخته شده، ازدواج با دو خواهر در یک زمان نیز ممکن نیست و ازدواج با برادرزاده و خواهرزاده همسر نیز نیاز به اجازه همسر دارد.[۹] همین وضعیت در مورد خویشاوندان رضاعی نیز وجود دارد. مجازات آمیزش جنسی با خویشاوندان نسبی (مانند مادر و خواهر) در فقه شیعه، برای هر دو، اعدام است و بنا به نظر مشهور علاوه بر اعدام باید حد زنا که ۱۰۰ ضربه شلاق است نیز در نظر گرفته شود.[۱۰]

دلایل وضع ممنوعیت

در مورد علت وضع این ممنوعیت دیدگاه‌های گوناگونی بیان شده است:

انگارهٔ وسترمارک

ادوارد وسترمارک یک باور عمومی را مطرح می‌کند که بر اساس آن همزیستی افراد با یکدیگر سبب از میان رفتن جذابیت و حتی ایجاد حالت دافعه میان آن‌ها می‌شود. این فرضیه با این ایراد روبروست که اگر ازدواج با محارم به‌طور طبیعی مورد نفرت انسان‌هاست، پس چرا جوامع انسانی اینچنین سرسختانه اعضای خود را از آن منع کرده‌اند.

نظریهٔ فروید

فروید از عمومیت این تمایل در قالب آنچه که عقده ادیپ می‌نامد، سخن می‌گوید و به سرکوب تمایل جنسی به محارم و احساس گناه اشاره می‌کند که از کودکی افراد و از کهن‌ترین ادوار در میان انسان‌ها وجود داشته‌است. وی در تحقیق خود به بررسی ابتدایی‌ترین جوامع موجود در جهان به‌ویژه بومیان استرالیا می‌پردازد و متوجه می‌شود که ممنوعیت ازدواج و رابطه جنسی ارتباط تنگاتنگی با نظام توتمی این جوامع دارد؛ یعنی در بسیاری موارد شبکه محارم به جای خویشاوندی خونی بر مبنای خویشاوندی فرضی توتمی ترسیم می‌شود؛ مثلاً اگر توتم از مادر منتقل شود، ازدواج عمو و برادرزاده ممنوع نخواهد بود اما ازدواج آنها با یک عضو دیگر قبیله که توتم مشترک دارد، ممنوع است. در ظاهر، هیچ ارتباط مفهومی میان توتم و تابوی زنا با محارم وجود ندارد اما هماهنگی عجیب آنها نشان می‌دهد که پیدایش این دو مفهوم بایستی مرتبط با یکدیگر باشد. با این حال از زمان پیدایش نظام توتمی و تابو هزاران سال می‌گذرد و حتی در ابتدایی‌ترین جوامع هم این نظام‌ها به قدری تغییر کرده‌اند که نمی‌توان صورت اولیه آنها را تشخیص داد.

فروید در اینجا فرضیه‌ای را مطرح می‌کند که از نظر علمی بررسی‌ناپذیر است. وی به فرضیهٔ داروین در مورد شکل ابتدایی زندگی اجتماعی انسان‌ها اشاره می‌کند. به اعتقاد داروین، قاعدتاً نیاکان انسان‌ها در گله‌هایی زندگی می‌کردند که یک مذکر غالب، چندین زن را تصاحب می‌کرد و دختران خودش را هم به زنی می‌گرفت و پسرانش را پس از بلوغ از گله طرد می‌کرد تا رقیبی برای او نباشند. فروید معتقد است می‌توان با تکمیل این فرضیه به ریشهٔ توتم و تابو دست یافت؛ روزی پسران تبعیدی با هم متحد می‌شوند و پدر خود را می‌کشند. پسرانی که به اجبار مجرد مانده یا با زنی اسیر به صورت مشترک زندگی می‌کردند، قاعدتاً روزی جرئت این کار را پیدا می‌کنند اما آنها نسبت به پدر خود احساس دوگانه‌ای داشتند؛ از طرفی از او کینه داشتند و از طرف دیگر قدرت او را تحسین می‌کردند؛ همان چیزی که مبنای عقده ادیپ را تشکیل می‌دهد.

برادران شورشی با کشتن و خوردن پدر، نخستین مراسم غذای توتمی را برگزار می‌کنند اما بعد از فرونشاندن کینه‌شان، از این کار احساس گناه می‌کنند و محبت خود را نسبت به پدر با توبه نشان می‌دهند. ضمن اینکه پدرکشی آنها در عمل بیهوده بوده است؛ چون باز هم بین برادران درگیری پیش می‌آمد و هر یک سعی می‌کرد تا زن‌ها را برای خود تصاحب کند. آنها برای تسکین احساس گناه خود، حیوانی را به عنوان نماد پدر خود تعیین کرده و کشتن آن را ممنوع می‌کنند و نخستین توتم اینگونه شکل می‌گیرد. سپس به عنوان جریمه از آمیزش جنسی با زنان گله (مادران و خواهران خود) خودداری می‌کنند. این دو ممنوعیت (توتم و تابو) نه تنها از نظر روانی بلکه برای حفظ جامعه آنها ضروری بوده است. چون تنها در این صورت می‌توانستند با هم زندگی کنند و نبردهای متوالی، جوامع آنها را نابود نکند. این ممنوعیت گله‌ها را ناچار می‌کند تا برای ارضای جنسی و تولید مثل به سراغ گله‌های دیگر بروند و شبکه‌ای از گله‌های متحد در قالب یک قبیله پدیدار می‌شود که به رواج آیین توتمی کمک می‌کند.

آنها برای یادآوری قرار خود به صورت سالانه مراسم جشن غذای توتمی را برگزار می‌کنند و در این مراسم ممنوعیت‌های وضع‌شده را برای یک یا چند روز نادیده می‌گیرند تا هم خاطرهٔ پیروزی خود را تجدید کرده و هم دوباره از طریق غذای توتمی نیروی پدری را به خود جذب کنند. این مراسم باعث استقرار آیین توتمی و حفظ تابوها می‌شود. امروزه توتم‌ها تقریباً در تمام جوامع متمدن از میان رفته و به کلی منسوخ شده‌اند اما تابوی ازدواج با محارم و تابوهای دیگر به دلیل اهمیتی که در حفظ ساختار جامعه داشته، هنوز وجود دارند.[۱۱]

نظریهٔ استحکام خانواده

مردم‌شناسانی چون برانیسلاو مالینوفسکی و لوی اشتراوس برآنند که تابوی ازدواج با محارم برای گسترش مناسبات اجتماعی و جلوگیری از ایجاد تعارض در خانواده و فروپاشی آن است. مالینوفسکی انگارهٔ پدرکشی باستانی فروید را با توجه به مشخصات زیستی و روانی انسان‌های اولیه بسیار نامحتمل می‌داند و معتقد است که حتی اگر چنین اتفاقی افتاده باشد، هیچ مکانیسمی برای انتقال این عذاب وجدان به نسل‌های بعدی وجود نداشته است. فرض وجود یک «ناخودآگاه جمعی و وراثتی» مورد مخالفت قاطبه مردم‌شناسان و روان‌شناسان معتبر است و حتی با عقاید دیگر فروید هم سازگار نیست. وی همچنین این مسئله را که عقده ادیپ ریشه فرهنگ بوده و بخشی از سیر رشد روانی انسان است نمی‌پذیرد؛ چرا که در جوامع ملانزی که از ساختار مادرتبار برخوردارند و او سال‌ها در آن اقامت داشته چنین عقده‌ای را مشاهده نکرده است. پس نتیجه می‌گیرد که عقده ادیپ محصول تربیت جوامع پدرتبار مثل جوامع متمدن غربی است. مالینوفسکی ریشه فرهنگ را خانواده می‌داند که انتقال تجربیات و آموزش را ممکن کرده و ممنوعیت زنا با محارم را برای حفظ خانواده ضروری می‌داند. چون رابطه جنسی با خواهر و مادر به شدت بافت خانواده را تهدید می‌کند.[۱۲]

نظریهٔ فوکو

میشل فوکو در نظریه‌ای متفاوت حساسیت تمدن غرب نسبت به زنا با محارم در دو سدهٔ اخیر را به بحث کشیده و به جای بررسی این ممنوعیت به بررسی دلایل تفسیر و تأکید بر این ممنوعیت می‌پردازد. از نظر وی از آن‌جا که تمدن معاصر غربی خانواده را کانون انحصاری روابط جنسی قرار داده، برای حفظ سامانه وصلت که پدیدآورندهٔ خانواده است، بایستی تظاهرات سکسوالیته در خانواده را در کنترل کامل خود نگاه دارد و یکی از این ابزارهای کنترلی تأکید و تبلیغ نظریه زنا با محارم است. وی معتقد است این که غربی‌ها ممنوعیت ازدواج با محارم را یک توافق همگانی، امر مطلق اجتماعی و مرحله‌ای لازم برای تکامل هر جامعه برای رسیدن به فرهنگ می‌دانند؛ راهی برای دفاع از نظام گسترده، عمیق و قدیمی «وصلت» است. از نظر او با تبدیل شدن خانواده به مرکز شکوفایی و کانون تحریک دائمی «سکسوالیته» زنا با محارم اهمیتی محوری یافته و منع شدید آن راهی برای حفظ «سامانهٔ وصلت» است که با گسترش آنچه که او «سامانهٔ سکسوالیته»[E ۱] می‌داند، در خطر قرار گرفته‌است. به این ترتیب، پیدایش و پردازش بی‌وقفه نظریه ممنوعیت زنا با محارم در مردم‌شناسی از گفتمان‌های مولود سامانهٔ سکسوالیته ارزیابی می‌شود.[۱۳]

در قوانین کشورها

قوانین مربوط به زنا با محارم، یعنی آمیزش جنسی میان اعضای خانواده یا نزدیکان، در قانون کشورهای گوناگون متفاوت است و به نوع آمیزش جنسی و ماهیت روابط خانوادگی طرفین درگیر و همچنین سن و جنس/جنسیت آنها بستگی دارد. علاوه بر ممنوعیت‌های قانونی، برخی از گونه‌های زنا با محارم در بسیاری از فرهنگ‌های جهان از نظر اجتماعی یک تابو به شمار می‌آید. کیفر فرد در صورت هم‌پوشانی تجاوز جنسی و زنا با محارم، در بیشتر کشورها حاکم است. در برخی کشورها چون ایران که زنا با محارم غیرقانونی است، مرتکب به‌موجب قانون مستوجب حکم اعدام است.

جستارهای وابسته

برابرها

  1. dispositif de sexualité

پانویس

  1. "Incest". Oxford University Press. 2013. Archived from the original on 7 March 2016. Retrieved August 27, 2013.
  2. "Incest". Rape, Abuse & Incest National Network (RAINN). 2009. Retrieved August 27, 2013.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ Bittles, Alan Holland (2012). Consanguinity in Context. Cambridge University Press. pp. 178–187. ISBN 978-0-521-78186-2. Retrieved August 27, 2013.
  4. Hipp, Dietmar (2008-03-11). "German High Court Takes a Look at Incest". Der Spiegel. Retrieved 2008-04-12.
  5. Wolf, Arthur P.; Durham, William H. (2004). Inbreeding, Incest, and the Incest Taboo: The State of Knowledge at the Turn of the Century. Stanford University Press. p. 169. ISBN 978-0-8047-5141-4.
  6. Wolf, Arthur P.; Durham, William H. (2004). Inbreeding, Incest, and the Incest Taboo: The State of Knowledge at the Turn of the Century. Stanford University Press. p. 3. ISBN 978-0-8047-5141-4.
  7. کلود ریویر. درآمدی بر انسان‌شناسی. ناصر فکوهی، تهران: نشر نی، ۱۳۷۹، شابک ‎۹۶۴−۳۱۲−۵۴۰−۸، صص ۱۰۶–۱۰۸
  8. ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ ۸٫۳ منیژه مقصودی، انسان‌شناسی خانواده و خویشاوندی، نشر شیرازه، ۱۳۸۶، ص ۱۳۹–۱۴۰ شابک ‎۹۷۸−۹۶۴−۷۷۶۸−۵۱−۶
  9. حسین صفائی و اسدالله امامی. مختصر حقوق خانواده. تهران: نشر میزان، هشتم بهار ۸۴. صص ۱۰۹–۱۱۱ شابک ‎۹۶۴−۷۸۹۶−۲۷−۱
  10. شهید ثانی، زین‌العابدین بن علی. تحریر الروضة فی شرح اللمعة، تهران: سمت، چاپ هفتم، ۱۳۸۳، ص ۴۳۳
  11. زیگموند فروید، توتم و تابو، ایرج پورباقر، انتشارات آسیا، چاپ پنجم، ۱۳۸۷، شابک ‎۹۷۸−۹۶۴−۵۷۵۹−۱۸−۴
  12. برانیسلاو مالینوفسکی، غریزه جنسی و سرکوب آن در جوامع ابتدایی، محسن ثلاثی، نشر ثالث، چاپ دوم، ۱۳۸۷، شابک ‎۹۷۸−۹۶۴−۳۸۰−۳۴۸−۳
  13. میشل فوکو. اراده به دانستن. ترجمهٔ نیکو سرخوش و افشین جهاندیده. دوم، تهران: نشر نی، شابک ‎۹۶۴−۳۱۲−۷۱۷−۶، صص ۱۲۶–۱۲۸