بابیه: تفاوت میان نسخهها
←منابع: منبع به کار نرفته |
|||
خط ۳۰۹: | خط ۳۰۹: | ||
دکتر پولاک ، پزشک اتریشی که در آن زمان در خدمت شاه بود ، با یادداشت های خود به اعدام این زن واقعاً شهادت می دهد .<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = Stenstrand'S| نام =August J | پیوند نویسنده =آگوست استنسترندز | نام خانوادگی۲ = Browne| نام۲ = Edward G| پیوند نویسنده۲ =ادوارد براون | نام ویراستار =Muhammad Abdullah | نام خانوادگی ویراستار = al-Ahari| پیوند ویراستار =محمدعبدالله الاهری | فصل = forward| نویسندگان سایر بخشها = Daltaban Peyrevi | عنوان = THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN| سال =۲۰۰۶| ناشر = Magribine Press| مکان =Chicago | زبان = en| شابک = ISBN 1-56316-953-3| صفحه = 44 و 45| صفحات =۲۰۰}}</ref> |
دکتر پولاک ، پزشک اتریشی که در آن زمان در خدمت شاه بود ، با یادداشت های خود به اعدام این زن واقعاً شهادت می دهد .<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = Stenstrand'S| نام =August J | پیوند نویسنده =آگوست استنسترندز | نام خانوادگی۲ = Browne| نام۲ = Edward G| پیوند نویسنده۲ =ادوارد براون | نام ویراستار =Muhammad Abdullah | نام خانوادگی ویراستار = al-Ahari| پیوند ویراستار =محمدعبدالله الاهری | فصل = forward| نویسندگان سایر بخشها = Daltaban Peyrevi | عنوان = THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN| سال =۲۰۰۶| ناشر = Magribine Press| مکان =Chicago | زبان = en| شابک = ISBN 1-56316-953-3| صفحه = 44 و 45| صفحات =۲۰۰}}</ref> |
||
== منابع == |
== منابع == |
||
* شیخیه و بابیه در ایران، مهدی نورمحمدی، انتشارات نگاه، 1393. |
|||
{{پانویس}} |
{{پانویس}} |
||
* {{یادکرد وپ|پیوند= http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=B%C3%A1bism&oldid=468091021|عنوان=Bábism|بازدید= ۱۳ دی ۱۳۹۰|کد زبان=en}} |
* {{یادکرد وپ|پیوند= http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=B%C3%A1bism&oldid=468091021|عنوان=Bábism|بازدید= ۱۳ دی ۱۳۹۰|کد زبان=en}} |
نسخهٔ ۲۵ مارس ۲۰۱۴، ساعت ۰۵:۳۱
آئین بیانی و یا آیین بابی به جنبش مذهبیای گفته میشود که از سال ۱۲۵۹ قمری تا ۱۲۶۸ قمری به رهبری علیمحمد باب در ایران رونق گرفت. این جنبش در ادامه به کشور عثمانی (ترکیه کنونی) تبعید شد.در آنجا برخی درآیین بیانی باقیماندند و برخی دیگر به دنبال دعوی بها به آیین بها گرویدند . بخشی از بیانی ها که به آئین بهایی نگرویدند، جانشینی صبح ازل برای باب را پذیرفتند. این گروه از بابیان خود را ازلی یا بیانی میدانند. سید علی محمد باب در کتاب بیان پیروانش خود را اهل بیان می خواند .
اعلام آغاز شریعت بیانی در بدشت
در نوشتههای اولیه باب، بر ضرورت پیروی پیروان او از دستورهای دین اسلام -حتّی در مستحبات و نوافل- تأکید شده بود و شواهدی وجود دارد که بابی ها، به همان اندازه که بعد تر مشهور به ردّ دین اسلام شدند، در این دوره معروف به پایبندی کامل به سنّت های اسلامی بودند. با این حال عناصری در ادعای باب - به عنوان مدعی مأمور رسمی خدا- وجود داشت که این موضع محافظه کارانه باب را تهدید میکرد. به نظر میرسد طاهره پیش از حتّی خود باب به مفهوم قدرت بالا دستی باب در امور مذهبی دست یافته بود و آن را با ایده هایی که از شیخیه نشأت گرفته بودند پیوند داد. قرةالعین، شاید نیروی محرکه رویدادهای بدشت در سال ۱۸۴۸ میلادی بود.[۱]
واقعه بدشت گردهمایی بین پیروان باب در اواخر رجب و اویل شعبان سال ۱۲۶۴ هجری قمری برابر با اواخر ژوئن و اوایل ژوئیه سال ۱۸۴۸ میلادی بود که با اشاره سیدعلی محمد باب در روستای بدشت در هفت کیلومتری شرق شاهرود برگزار شد. این کنفرانس نقطه عطفی در تاریخ تشکیل جنبش باب بود.[۲]
به گفته ریچارد فولتز، این طاهره قرة العین بود که در تهران به فکر تشکیل جلسهای با حضور همه بابیهای سرشناس افتاد. برجستگان بابی دعوت او را پذیرفتند و در ربیعالثانی سال ۱۲۶۴ هجری قمری و همزمان با محاکمه سیدعلیمحمد باب در آذربایجان، این اجتماع در روستای بَدَشت از توابع شاهرود[۳][۴] که روستایی در تقاطع راه تهران-مشهد و راه مازندران-هزارجریب-شاهرود بود تشکیل شد. [۵]
در باره اهداف تجمع بابیان در بدشت، افسانه نجمآبادی گفتهاست که بدنبال شدت گرفتن سرکوب بابیان، رهبران بابی در بدشت جمع شدند تا در مورد سمت و سوی آینده آئین جدید تصمیم بگیرند.[۶]از دیدگاه جوان کول، هدف از گردهمآیی بدشت آزادسازی سیدعلیمحمد باب بود که در آن زمان در قلعه ماکو در زندان بود.[۷] ماریون وودمن هدف کنفرانس را اعلام جدایی و استقلال کامل آئین باب از اسلام دانستهاست.[۸]
طاهره در اجتماع بدشت سخنرانی نمود و با حاضر شدن بدون نقاب روبنده حاضرین را شوکه نمود. او همچنین جدائی دین بابی از دین اسلام و نسخ احکام و سنن قدیم را اعلام نمود.[۹] این اتفاق باعث افزایش نگرانیهای دولتیان و علما در آن زمان شد.[۱۰]
گروهی از بابیان به تردید افتاده و به رهبری محمدعلی بارفروشی با وی مخالفت کردند. سرانجام طاهره موفق شد در یک مباحثه محمدعلی بارفروشی را متقاعد کند که احکام شریعت اسلام ملغی شدهاست.[۱۱]
طاهره به همین مناسبت شعری نیز سرود و ملغی شدن احکام اسلامی را چنین تشریح کرد:[۱۲]
ای عاشقان ای عاشقان شد آشکارا وجه حق | رفع حجب گردید هان از قدرت ربالخلق | |
آمد زمان راستی کژی شد اندر کاستی | آن شد که آن میخواستی از عدل و قانون و نسق |
عقیده باب درباره ی آیین اسلام
باب با کمال ایمان و صداقت دربارۀ اسلام و بزرگان این آیین صحبت می کند و همه جا با احترام شایسته از آنان نام میبرد ولی دوره حکومت اسلام را فقط هزارسال می داند یعنی می گوید که دویست و شصت سال مدت نزول قرآن و تجلی اخبار معصومین است و پس ازغیبت امام در سال ۲۶۰ هجری قمری که پایان دوره اسلام بود فرا رسید و من ظاهر شدم. سیدعلی محمد باب در اثبات این عقیده به چند آیه قرآن تمسک کرده است :
- یدبر الامر من السماء الی الارض ثم یعرج الیه کان مقداره الف سنة ممّا تعدون (سوره سجده، آیه ۵)
- و یستعجلونک بالعذاب و لن یخلف الله وعده و ان یوماً عند ربک کالف سنةٍ ممّا تعدون (سوره حج، آیه ۴۷)
- یقولون متی هذا الوعد ان کنتم صادقین . قل لکم میعاد یومٍ لاتستخرون عنهُ ساعة و لاتستقدمون(سوره سبأ، آیات ۲۸و۲۹)[۱۳]
پروفسورادوارد براون به نقل از باب مینویسد:[۱۴]
هیچ ظهوری آخری نیست بلکه فقط میزانی از حقیقت را بیان می کند که وضعیت پیشرفت انسان او را قادر به درک آن کرده باشد.
قیامت از نظر آیین بیانی
باب در این باره میگوید: «مراد از یوم قیامت یوم ظهور شجره حقیقت [۱۵] است و مشاهده نمیشود که احدی از شیعه یوم قیامت را فهمیده باشد . بلکه همه موهوماً امری را توهّم نموده که عند الله حقیقت ندارد . و آنچه عند الله و عند عرف اهل حقیقت مقصود از یوم قیامت است اینست که از وقت ظهور شجره حقیقت در هر زمان بهر اسم الی حین غروب آن یوم قیامت است . مثلاً از یوم بعثت عیسی تا یوم عروج آن، قیامت موسی بود که ظهور اللّه در آن زمان ظاهر بود به ظهور آن حقیقت که جزا داد هرکس مؤمن به موسی بود بقول خود و هرکس مؤمن نبود جزا داد بقول خود . زیرا که ما شهد اللّه در آن زمان ما شهد اللّه فی الانجیل بود . و بعد از یوم بعثت رسول اللّه تا یوم عروج آن، قیامت عیسی بود که شجره حقیقت ظاهر شده در هیکل محمّدیّه و جزا داد هر کس که مؤمن به عیسی بود و عذاب فرمود بقول خود هرکس که مؤمن به آن نبود . و از حین ظهور شجره بیان الی ما یغرب قیامت رسول اللّه هست که در قرآن خداوند وعده فرموده .» [۱۶]
برخی از آثار باب
مسیو نیکلا منشی اول سفارت فرانسه در ایران در کتاب مذاهب ملل متمدنه تاریخ سید علی محمد معروف به باب نام برخی از کتب وی را از صفحه ۳۲ تا ۴۴ درج نمودهاست. فره وشی در کتاب آئین باب ضمن درج لیست کتابها ازکتاب میسو نیکلا(شامل ۳۹ کتاب و ۷ خطبه)، در پانویس صفحه ۱۲ مینویسد: آنچه را که مسیو نیکلا نام میبرد از کتاب الفهرست استخراج شده و این کتاب در شیراز نوشته شدهاست بنابراین صورت کتبی که پس از مهاجرت از شیراز نوشتهاست در کتاب فهرست دیده نمیشود. و در ادامه فره وشی نام ۲۵ کتاب دیگر از سید علی محمد باب را مینگارد. برخی از نوشتههای باب از این قرار هستند:
- تفسیر سوره یوسف (قیوم الاسماء)
- بیان فارسی
- بیان عربی
- دلائل سبعه
- صحیفه عدلیه
- تفسیر سوره فاتحه
- تفسیر سوره والعصر
- تفسیر سوره الکوثر
- پنج شأن
- الأسماء کلشیئ - چهار شآن
- هیکل الدین
- صحیفه رضویّه
- کتاب جزا
- صحیفة بین الحرمین
- تفسیر سوره حمد نقطه باء زیر بسم الله
- فی بیان المسائل الثلثة
- تفسیر سوره توحید
- تفسیر سوره القدر
- بیان عربی
- رساله ذهبیة
- الواح دوائر
- قسمتی از الواح حضرت نقطه و سید حسین کاتب
- لوح وصایت خطاب به صبح ازل
- دعا و مناجات
- زیارت نامه
- رجعت
- مجموعه 4 ادعیه و تفاسیر
- نبوت خاصه
- مجموعه ای از الواح و جوابیه و ادعیه
- لوح خطاب به حجت زنجانی
- (دستخط اصل)
- آثار متفرقه از بیان جلد 1
- آثار متفرقه از بیان جلد 2
- مجموعه ای از الواح و مناجات
- زیارات و خطبات
- مجموعه ای از آثار نقطه اولی و صبح ازل
- زیارت نامه
احکام آیین بیانی
تحصیل علوم
در باب هیجدهم از واحد سوم بیان امر شده که باید هر چیز را به منتهی درجه کمال خود رسانید.
در باب پانزدهم از واحد یازدهم بیان ذکر شده که : و دانش خود را محیط به هر چیز گردانید هنگام استطاعت خود هر شیئی را به دانش حکمت خود فرا گیرید زیرا که نوشته است و امر فرموده ساکنان بیان را این که به علم خود دانا شوند و فراگیرند دانش آنها به انچه بر روی زمین است از هر پادشاهی و نبی دین او و کتاب او و حدود قلمرو او و عدد لشکر او و قیمت آنچه نزد او است و هر آنچه مال اوست از آنچه نباشد برای او مانندی
در باب دوازدهم از واحد نهم نهم کتاب بیان دستور داده که باید فرزندان را بحسن خط تعلیم دهند.
در کتاب چهار شآن در باب هیجدهم از واحد چهارم آمده است که اطفال را به چیز هایکه بر آنها دشوار است تعلیم ندهید و کمال لطف و رافت را در حق آنها منظور دارید و تحمیل نکنید بر آنها چیزهاییکه برای آنها سودی ندارد و اگر کردید مسئول خواهید بود.
در کتاب شرح ابجد بیاناتی هست که خلاصه آن این است : بدان که متعلم که حق معلم مشتق از حکم الله است پس حق او را بشناس و قدر او را عظیم دان و در محضر او مودب باش و در مقابل او نخند و با چشم و دست به او اشاره نکن و درحین تعلم در مقابل روی او بنشین و بقدر ثلث و ذراع شرعی فاصله بگیر وآنچه را که استطاعت داری به او برسان زیرا که اگر مافی الامکان را در قدم او نثار کنی به اندازه تعلیم حرف (ب) که به تو تعلیم کرده نیست و معادل حق او نمیشود و در مقام معلم توصیه کرده که هیچوقت بر طفل غضب نکند و ابداً متعرض او نگردد و اگر خواست تنبیه کند به ضرب خفیف اکتفا کند زیرا که طفل نازکتر از شیشه است و شیئی لطیف زود می شکند و خداوند این عمل را دوست ندارد.
در باب یازدهم از واحد یازدهم چهارشآن است که باید اطفال را در صغر سن با خطوط بدیعه تربیت کرد و نزد استادانی گذارد که از حیث خط ممتاز باشند و لکن طوری نشود که اسباب حزن آنها فراهم گردد بلکه باید وسایل تشویق آنها فراهم گردد که به طیب خاطر تعلیم گیرند.
در جهار شآن باب دوازدهم از واحد پانزدهم آمده است که فرزندان را به علم نحو و صرف و حکمت بیان و حروف و طلسمات تعلیم دهید و علم حروف علم ظاهر کلمات است و طلسمات علم اعداد که از آن جمله است علم حساب.
حلال و حرام
سید علی محمد باب در مورد حلال و حرام میگوید: حلال محمد تا روز قیامت حلال است و حرام او نیز تا روز قیامت حرام است.[۱۷] به اعتقاد بابیان، ظهور باب همان قیامت است، یعنی حلال و حرام محمد و دیانت اسلام تا زمان اظهار امر باب پابرجا بودهاست و از زمان ظهور باب و شروع دیانت بابی، بسیاری از موارد تغییر کردهاست.[۱۸]
- در باب هیجدهم از کتاب بیان نهی شدید شده است از شرب مسکرات حتی برای مریض. خوردن مشروبات الکلی و هر چیز بدبو و کریه و انواع دخانیات حرام است.[۱۹]
- در بیان صراحتاً قتل نفس حرام شده است در باب شانزدهم از از واحد یازدهم، نهی از قتل و قطع اعضای بدن انسان شده است
- در باب پنجم از واحد چهارم کتاب بیان قتل نفس کاملاً ممنوع شده است
- در باب هیجدهم از واحد ششم کتاب بیان استخراج می شود که تفتیش عقاید و جستجو در امور شخصی مردم حرام است
- در باب شانزدهم از واحد نهم کتاب بیان نهی اکید از ضرب وشتم شده است و این موضوع در باب ششم از واحد دهم تکرار شده است
- در باب هفدهم از واحد دهم نهی اکید شده است از قرض گرفت لوازم شخصی دیگران
- در باب یازدهم از واحد نهم کتاب بیان خرید و فروش عناصر اربعه ممنوع گردیده است
- در باب ششم از واحد هفتم کتاب بیان ازدواج میان کسانی که با هم سنخیت ندارند حرام اعلام شده است
- در باب پانزددهم از واحد دهم کتاب بیان بر رعایت حال حیوانات و عدم تحمیل وزن زیاد بر حیوانات دستور داده شده است
- در کتاب چهارشآن در باب نوزدهم از واحد چهارم نوشته شده : که مالک نگردید چیزی را که نفس شما از آن کراهت داشته باشد و از روئیت آن محزون گردید.
- در باب یازدهم از واحد نهم کتاب بیان رسماً با برده داری و خرید فروش انسان مخالفت و نهی گردیده است
- در باب نهم از واحد یازدهم کتاب بیان ذکر شده که در مجالسی که در آن ابهاج و سروری مهیا نباشد و در شآن و مقام فرد نباشد باید دوری نمود
- در باب یازدهم از واحد ششم از تنبیه بدنی منع گردیده است
- در باب هفتم از واحد نهم نهی اکید شده است از ابیع و شرای انقوزه و تنباکو که آنرا ورق زقوم خطاب کرده اند
- در باب هشتم از همین واحد از استعمال تریاک و مسکرات نهی گردیده است
- زنا حرام و شخص زانی از رحمت خدا بی نصیب است.[۲۰]
دستورات مر بوط به طهارت
در باب چهاردهم از واحد پنجم بیان آمده است : و هیچ شیئیی در بیان احب نزد خداوند نیست از طهارت و لطافت و نظافت - و خداوند در بیان دوست نمیدارد که شاهد شود بر نفسی دون روح و ریحان را و دوست می دارد که کل با منهای طهارت معنوی و صوری در هرحال باشند که نفوس ایشان از ایشان کره نداشته باشد چگونه و دیگری ....
در چهار شآن در باب هیجدهم از واحد هفتم از خداوند درخواست می کند که اهل بیان را برصفت طهارت و نظافت و نزاهت تربیت نماید.
در باب بعدآمده که خداوند دوست داشته و میدارد طهارت و لطف و نظافت را بقدریکه ممکن است باید جسدرا تمیز نگهداشت و همچنین لباس را باید در منتهای نظافت نگهداشت ولی نباید آنقدر آب استعمال کرد که لون(رنگ) بدن تغییر کند. و باز در همین باب است که باید از وسواس دوری کرد.
محو بعضی کتب
باب در یکی از ابواب کتاب بیان میگوید که پیروان شریعت بیان باید به جز کتاب بیان و آیات باب، از قرائت سائر کتب خودداری کنند و تمام کتابها را محو نمایند. در کتاب بیان فارسی البته ذکر کردهاند که مقصود از محو کتابها چه نوع کتابهائی است.
مقصودشان از محو کتاب را کتابهائی ذکر میکنند که علما و فقها در فنون مختلفه نوشتهاند. مثلاً کتابهائی که متکلمین اسلام در مسائل علم نوشتهاند، تمامش ایراد و اشکال و اعتراض بر یکدیگر و جنگ و جدال و سایر شئونی است که به درد دنیا نمیخورد. غالب کتب فلاسفه که در مسائل مختلفه نوشتهاند، به درد کسی نمیخورد جز این که برای خوانندگان اضطراب فکر و تشتت حواس ایجاد میکنند.[۲۱]
غذا
هر ۱۹ روز، یک بار باید در حدود استطاعت از ۱ نفر متجانس و هم سنخ پذیرائی کرد. در شام و نهار باید به یک غذا اکتفا کرد و تجاوز حرام است. هر ۱۹ روز، یک بار باید در حدود استطاعت از ۱۹ نفر متجانس و هم سنخ پذیرائی کرد.[۲۲]
خوردن سیر یا پیاز خام حرام است و ترب و تره و هر آنچه بوی بد دارد نخوردنش بهتر است .[۲۳] [نیازمند منبع].
نماز
دیانت بابی، به عنوان دینی مستقل از دیگر ادیان الهی دارای نماز مخصوص به خود است، این نماز، نمازی ۱۹ رکعتی میباشد که بر هر فرد بابیِ بالغ فرض واجب بودهاست که آن را ادا کند.[۲۴])[۲۵]
در باب نوزدهم از واحد پنجم کتاب بیان فارسی نوشته شده است: در بیان هیچ عبادتی نزد خداوند محبوب تر نبوده از نفع نفسی به نفسی اگرچه با دخال سروری در قلب او باشد و هیچ عملی ابعد تر نبوده به ضر نفسی نفسی را اگر چه بادخال حزنی در قلب او باشد.[۲۶]
روزه
یکی دیگر از احکام دیانت بابی روزه میباشد. بر هر فرد بابی بالغ واجب است که در ماه روزه دیانت بابی، روزه بگیرد در باب هیجدهم از واحد هشتم کتاب بیان ذکر شده است که نوزده روز آخر سال بیانی را روزه بگیرند و تا سن کسی به یازده نرسیده روزه بر او واجب نیست و همچنین پس از چهل دو سال واجب نخواهد بود و مدت هر روز از طلوع شمس است الی غروب و حقیقت روزه در آن باب مفصل تشریح شده است ، تقویم بابی۱۹ ماه ۱۹ روزهاست و بابیان یک ماه کامل خود را از طلوع خورشید تا غروب آفتاب از خوردن و آشامیدن پرهیز میکنند و به تعدیل اخلاق میپردازند. شرح کامل نام ماه ها و نام روزها در کتاب بیان ذکر گردیده است
دیدگاه سیدعلی محمد باب در خصوص من یظهرالله
پروفسورادوارد براون چنین نگاشتهاست:[۲۷]
تعالیم باب نیز پیشرفتهای چشمگیری داشت. او اعلام کرد که صرفاً دروازه و راهی که به امام مهدی ختم میشود نیست بلکه خود امام است و اینکه او عملاً موعود و حقیقت آغازین است که بار دیگر برای بشر آشکار شدهاست و اینکه آنچه در ظهورهای قبلی بطور تاریک بیان شده بود و بصورت معما در آمده بود حالا او آنرا بطور باز و بدون تردید بیان و اعلام میکند. در همان زمان او پایانی را برای ظهورش اعلام نمیکند و رسماً و علناً اعلام میکند که بعد از او فــردی بزرگ و مهمتر برای تکمیل آنچه او شروع کرده بـود ظاهر خواهد شد (کسی که او چنین مینامد: من یظهره الله جلّ و عزّ).در کتابهای نوشته شده توسط باب درک این موضوع شگرف است که او نگران دین خود نیست بلکه نگران درکی است که توسط پیروانش نسبت فردی که خداوند او را ظاهر میکند، باید وجود داشته باشد. بارها و بارها، تقریباً در هر صفحه، باب از مسلمانان استدعا میکند که در ظهور بعدی آنگونه که در این ظهور رفتار کردند، عمل نکنند و به یاد داشته باشند که هیچ ظهوری آخری نیست بلکه فقط میزانی از حقیقت را بیان میکند که وضعیت پیشرفت انسان او را قادر به درک آن کرده باشد
در حقیقت باب در تکاپوی عرضه کردن مذهب خویش به دو طریق بود که تا حد ممکن مستقل از شخصیت خودش بود. اول اینکه، همانطور که در ابتدا دیدید، او اعلام کرد که این مذهب را اصلاً پایانی نیست و ظهور«من یظهره الله»، را پیش بینی کرده بود که او برای کامل کردن مذهبی که باب آنرا بنیان نهاده بود خواهد آمد. ثانیاً او (باب) صلاحیت معنوی را حتی طی دوران زندگی خود به تنهایی روی خودش متمرکز نکرده بود، بلکه روی آنچه او آنرا یگانگی و وحدت میخواند تکیه کرده بود، یعنی نوعی پیشوایی، که شامل خود او «نقطه» و هجده نفر دیگر بنام «حروف حی» بود. جوانی به نام میرزا یحیی که توسط باب به «صبح ازل» لقب یافته بود بعد از خود باب در آن یگانگی بالاترین مرتبه را گرفته بود. [۲۸]
عباس افندی و پدرش در بسیاری از آثار خود اظهار کرده اند که سیدعلی محمد باب از وجود میرزا حسینعلی که باید دعوی من یظهره اللهی کند در میان خود اطلاع داشته است ولی اگر کسی کتاب بیان را بخواند با کمال صراحت و وضوح در میابد که این مطاب درست نیست زیرا در اغلب ابواب بیان عباراتی هست که معلوم می کند موعود بیان پس ازآنکه دین بیان جهانگیر شود و ثمرات خود را بدهد در میان بابیان ظاهر خواهد شد.:[۲۹]
انشعاب آئین بهائی از آئین بیانی
کمی قبل از اعدام سید علیمحمد باب عبدالکریم، یکی از پیروانش توجه او را به اهمیت تعیین جانشین جلب کرد لذا باب تعداد مشخصی لوح نوشته آنها را به عبدالکریم داد تا به دست یحیی صبح ازل و بهاءالله برساند. [۳۰]. پس از قتلعام پیروان باب در تهران ؛ بغداد به مدت ۱۱ سال بعد محل اقامت رهبران بابی میشود که از ویرانگری هولناک ۱۸۵۲ گریخته بودند. «میرزا یحیی صبح ازل» که قبلاً به او اشاره کردهام که در هنگام مرگ باب حرف اصلی «یگانگی» شده بود، نیز به آنجا گریخت. بزودی برادر ناتنی او«بهاءالله» که بسیار نزدیک از کنار مرگ گذشته بود و از زندانی که در آن افکنده شده بود آزاد شده بود به دنبال او رفت.[۳۱] بعد از مرگ باب، صبح ازل به عنوان شخصیت محوری جنبش مورد توجه قرار گرفت.[۳۲] رهبری صبح ازل جنجال برانگیز بود. وی کمتر در میان بابیها حاضر میشد. منوچهری ادعا میکند که دلیل در خفا ماندن صبح ازل بخشی از وصیت نامه سید علی محمد باب است که او را به محافظت از خویش توصیه کرده بود. [۳۳] رهبران بابی به مدت دوازده سال در آنجا ماندند و مشغول نوشتن تدوین و اشاعه دینشان بودند و پیروان خود را ترغیب میکردند که از هر مقاومتی در برابر مقامات اجتناب کنند و با زندگی پرهیز کارانه، پذیرش صبورانه و رفتار مهربانانه با تمامی انسانها دین خود را به تمام دنیا توصیه کنند.[۳۴]
پروفسورادوارد براون مینویسد:[۳۵]
در سال ۱۸۶۴ دولت ایران مقامات ترکیه را واداشتند تا تبعیدیان بابی را به مکانهایی دورتر از مرزهای خود انتقال دهد، ابتدا به قسطنطنیه (استامبول) و سپس به شهر ادرنه.اکنون که آنها در ادرنه بودند واقعه بزرگی روی داد که موجب شد پیروان سیدعلی محمد باب به دو حزب متضاد تقسیم شوند. همانطور که توضیح دادم، صبح ازل تا به این هنگام بطور کلی به عنوان جانشین قانونی باب اعلام شده بود و رئیس مشهود دین بود. اما همانگونه که توضیح دادهام، باب اظهار کرده بود که ظهور او نهایی و آخری نیست و او در زمان آینده نامعین، جانشینی خواهد داشت (من یظهره الله).در همان زمان باب مؤکداً اعلام کرد که زمان ظهور این ناجی موعود فقط برای خدا شناخته شدهاست، بطور کلی باور بر این بود که 'ظهور جدید به مدت حداقل هزار سال به وقوع نخواهد پیوست'، پیش از آنکه بسیاری از کشورها مذهب باب را باید قبول کرده باشند و اینکه هیچ کس به دروغ نمیتواند ادعا کند که اوست و اینکه او ناگهانی و غیر منتظره ظاهر خواهد شد. و اینکه وقتی او ظاهر شود، قویترین مقام برای تائید یا رد کردن او، برای بستن یا رهانیدن او، اختیار مسلم و بی چون و چرای اوست.بنابراین وقتی بهاءالله ناگهان اعلام کرد که او ناجی موعود است که آنان ظهورش را با اشتیاق فراوان انتظار میکشیدند، و به تمامی مومنین هشدار داد آنطور که مسلمانان بودهاند، محتجب باقی نمانند، شمار بیشتری فوراً مقام او را تصدیق کردند و کلمات او را به عنوان الهام شده الهی پذیرفتند و تسلیم بی چون و چرا و کامل او شدند. بنابراین برای اینانی که اکنون بهایی خوانده میشوند. نوشتههای باب یک سند قدیمی فرض میشد. اما تمامی بابی ها از پذیرش کنار گذاشتن این قوانینی که هنوز بیش از سی سال از آن نگذشته بود، خشنود و راضی نبودند. شخص صبح ازل صحت ادعای بهاءالله را رد کرد و نپذیرفت به نفع او کنار برود و اقلیتی از بابی ها که اکنون ازلی نام دارند از شکستن بیعت با او و پذیرفتن سروری دیگری امتناع ورزیدند.
در طول زمانی که بها و میرزا یحیی نوری هر دو در بغداد بودند بها آشکارا و در نامههایش صبح ازل را به عنوان رهبر جنبش خطاب مینمود.[۳۶] برخی گزارشها حاکی از این است که ادعای جانشینی صبح ازل آشکار است.[۳۷]
این دسته از پیروان سیدعلی محمد شیرازی مشهور به باب که معتقد به کتاب بیان بوده و 'بیانی' نامیده میشدند، به دنبال طرح موضوع من یظهره الله بودن توسط میرزا حسینعلی نوری در سال ۱۸۶۶، نظریههای ایشان را در خصوص اینکه موعود کتاب بیان هستند را نپذیرفته و همچنان به کتاب بیان و جانشین سیدعلی محمد باب یعنی میرزا یحیی نوری صبح ازل پایدار و معتقد مانده و ازلی نام گرفتند. ازلی نام گروهی از پیروان سید علی محمد باب است که پس از وی صبح ازل را جانشین وی دانستند. [۳۸] میرزا حسینعلی بهاء در سال۱۸۶۳به طور محدود ادعای من یظهری کرد و بعدترها در سال ۱۸۶۶ ادعایش را عمومی ساخت[۳۹]
Daltaban Peyrevi در مقدمه کتاب فراخوان کامل به بهشت بیان چنین نوشتهاست:[۴۰]
سالها بعد از شهادت حضرت نقطه اولی (سیدعلی محمد باب) در نهم ژوئیه سال ۱۸۵۰، تعدادی از این نا اهلها پیش آمدند و ادعا کردند که نه تنها جانشین باب هستند، بلکه خود را به عنوان من یظهره الله (موعودکتاب بیان) جلوه دادند. این موضوع قبلاً توسط باب پیش بینی شده بود که در آینده افرادی مدعی جانشینی الهی خواهند شد. علیرغم این واقعیت که حضرت نقطه، کامـلاً این موضوع را روشن نموده و صراحتاً میرزا یحیی(کسی که بارها توسط سید باب، صبح ازل نامیده شده بود) را جانشین و رهبر معنوی مؤمنین بیان اعلام نموده بود.
بهائیان و بابیان
پس از تیرباران باب، پیروانش که به «بابی» مشهور بودند بر طبق بیانات باب در کتاب بیان به دنبال مظهر ظهور بعدی که در این کتاب به «ظهور من یظهره الله » اشاره شدهاست، گشتند.آنها در ابتدا از میرزا یحیی نوری که باب به او لقب صبح ازل داده بود پیروی میکردند ولی پس از چندی در سال ۱۸۶۳ میرزا حسینعلی نوری (بهاءالله) که سمت معاونت برادرش را داشت از او برید و خود را من یظهرهالله معرفی کرد.دولت عثمانی هم از بیم جنگ میان دو فرقه میرزا یحیی و اتباعش را به قبرس و میرزا حسینعلی و یارانش را به عکا تبعید کرد. میرزا یحیی از آن پس فعالیت چندانی نشان نداد و فشار و تبلیغات بهائیان اندک اندک او و یارانش را به فراموشی افکند. اما حسینعلی که خود را بهاء الله می خواند به فعالیت شدیدی دست زد و بهائیت را پدید آورد [۴۱]
گاهشمار آئین بیانی
سال بیانی
سال بیانی سیصد شصت و یک روز می باشد . در کتاب بیان عربی باب سوم از واحد پنجم چنین وارد شده است: " قد جعلنا الحول تسعةعشر شهرا " ترجمه : همانا قرار دادیم برای سال نوزده ماه . همان باب در کتاب بیان فارسی چنین شرح داده شده است : خداوند عالم خلق فرموده کل سنین را به امر خود و از ظهور بیان قرار داده عدد هر سنین را عدد کلشیئ (361روز) و آن را نوزده شهر قرار داده و هر شهر را نوزده روز فرموده تا آنکه کل از نقطه ی تحویل حمل تا منتهی الیه سیر او که به حوت منتهی می گردد در نوزده مراتب حروف واحد سیر نمایند.
مبدا تاریخ بیانی
در باب چهاردهم از واحد ششم کتاب بیان عربی ، بزرگترین روز سال یوم الله الاعظم نام برده شده است. شرح آن در همان باب کتاب بیان فارسی چنین است: خداوند عالم در میان ایام یومی را منسوب به خود فرموده و آن را یوم الله خوانده است.
در کتاب بیان تعداد روزهای سال بیانی سیصد و شصت و یک روز ذکر گردیده ولی تکلیف چهار یا پنج روز تفاوت نسبت به تقویم شمسی مشخص نگردیده است و نام ماهها و مبدأ تاریخ نیز عنوان نشده است. در کتاب پنج شأن چنین وارد است : هذا یوم الاربعاء الخامس من شهر جیم الاول من سنة 1276 عن بعثة الفرقانیه ... هذا یوم الاول من شهر البهاء من السنة الابد ترجمه: امروز چهار شنبه پنجم جمادی الاول از سال 1276 از بعثت فرقان است ... امروز روز اول از ماه بهاء از سال هفتم ظهور است .قد جعل الله کل حول من ذلک الیوم تسعةعشر شهرا و کل شهر تسعة عشر یوما و بداء الحساب من ذلک الیوم لانه اول سنة لایبدل الا بامر من یظهره الله .... ترجمه:از امروز خداوند عز ذکره ، سال را نوزده ماه و هر ماه را نوزده روز قرار داده است و آغاز حساب از امروز است این تقویم تغییر پذیر نیست مگر به امر ((من یظهره الله )).....
در کتاب الأسماء کلشیئ (چهار شأن) در سال 1265 هجری قمری در جواب مومنی به اسم رفیع ( در ظل اسم رفیع در این کتاب )چنین آمده است: انما قد ذکرت فی الکتاب من اول سنة البدیع فی البیان ترجمه:( در این نامه از مبدأ تاریخ و تقویم پرسیده ای) شمااز پنجم جمادی اولی سال هفتم ظهور (1266) حساب کنید ثم کل واحد شهر تحسبون ترجمه: هر نوزده روز را یک ماه حساب کنید. و ما یزید انتم من بعد تنقصون ترجمه: چند روز اضافه را به سال بعد ببرید. کل شهر تسعة عشر یوما و کل سنة تسعةعشر شهرا و کل حول ثلثمأة و ستین ثم واحدا ترجمه :هر ماه نوزده روزاست و هر سال نوزده ماه و هر سال 361 روز باشد نه زیاده . و لا تومرنّ بالقمر فی طلوعه و لا بما انتم بالشمس تحسبون ترجمه: به قمری یا شمسی حساب نکنید. قد رفعنا عنکم ما انتم فیه تختلفون ترجمه: ما آن دو تقویم را برداشتیم به سبب آنچه در آن اختلاف می کردید (اختلاف دقایق و کبیسه ها که در اسلام باعث شد روزهای احزان و اعیاد مورد اختلاف باشد). و من لم یُسمیٰ شیئا بغیر ما قد سمّاه الله فیکون مشرکا ترجمه:هر کس در این باره بر خلاف حکم خدا عمل کند مشرک است.
تقویم آئین بیانی
مبداء تقویم بدیع بیانی 29 اسفند سال 1228 ایرانی معادل 20 مارچ 1850 میلادی برابر اول شهر البهاء اولین سال تقویم بیانی
وقایع مهم در آئین بیانی
دستگیری و حبس سید علی محمد باب در شیراز
حکومت و روحانیون ابتدا توجه زیادی به حرکت بابی نکردند اما در اواخر تابستان ۱۸۴۵ میلادی وقتی از گسترش سریع آن آگاه شدند، تصمیم به کنترل آن گرفتند. لذا باب که تازه از مکه به بوشهر آمده بود به شیراز برده شده محبوس گردید.[۴۲][۴۳]
تبعید سید علی محمد باب به اصفهان
پس از مدتی، بیماری وبا در شهر شیراز مُسری شد و در همین حین، باب از شیراز خارج شد.[۴۴] وی در تاریخ سپتامبر ۱۸۴۶ به اصفهان تبعید شد. در ابتدا در اصفهان در منزل امام جمعهٔ آن شهر ساکن شد.[۴۴]حاکم اصفهان در آن موقع منوچهرخان معتمدالدوله بود و او علیمحمد باب را با احترام پذیرفت و مدت یک سال از او مهمانداری و حمایت کرد.[۴۵] ادوارد براون دراین خصوص مینویسد: داروغه شیراز در این امر همراهی کرد در غیر اینصورت فرار سریع زندانیش به همراه دو تن از پیروانش به شهر ثانی (اصفهان) محال بود. این واقعه حدوداً در ماه می۱۸۴۶ رخ داد. به مدت تقریباً یک سال باب در اصفهان ماند. او تحت حمایت قویترین اشراف آن زمان بود که هم قادر و هم خواهان پشتیبانی و حمایت او از کینه ورزیهای دشمنانش بودند که در بین آنها روحانیون خطرناک ترین بودند. اما در اوایل سال ۱۸۴۷ حامی او فوت کرد و گرگین خان که جانشین دولت اصفهان شد حس مشابهی با حاکم قبلی نداشت و فوراً باب را تحت یک همراهی مسلحانه به تهران که در آن زمان تحت حکومت محمد شاه و وزیر نابخردش حاج میرزا آقاسی بود فرستاد. [۴۶]
تبعید سید علی محمد باب به ماکو
پس از مدتی و در ژانویه ۱۸۴۷ به دستور محمّد شاه قاجار به سمت تهران حرکت کرد. اما صدر اعظم او حاجی میرزا آغاسی از حضور سید علیمحمد باب در تهران نگران شد و با شاه تصمیم گرفتند بدون این که باب وارد تهران شود او را به ماکو، واقع در شمال غربی ایران بفرستند.[۴۵]
محاکمه سید علی محمد باب در تبریز
باب را مجدّداً به تبریز فرستادند و به علما دستور داده شد تا حکم نهایی را در مورد او صادر نمایند. علما هم مجلسی تشکیل دادند و در آن مجلس از باب سوالاتی در مورد ادعای او پرسیدند. ادوارد براون مینویسد:اقدام قانونی علیه باب تماماً با شرم آورترین بی انصافیها و بی احترامیها همراه بود. آنها به او گفتند: " اگر تو دروازه دانش هستی البته باید قادر باشی به هر سؤالی که ما انتخاب میکنیم و میپرسیم جواب دهی ". و بلادرنگ شروع به پرسش درباره اصطلاحات و ریزه کاریهای فنی طب، دستور زبان، فلسفه و منطق و امثال آن کردند.[۴۷] بگفته مک ایون باب به صورت غیر رسمی در مجلس علما از سوی بسیاری از علمای حاضر محکوم به مرگ شد. اما رای بر جنون در این زمان مطرح شد تا مانع اعدام باب شوند.[۴۴] محمد ترابیان در کتاب حالات و مقالات استاد شهاب فردوسی در این خصوص مینویسد:اینکه در برخی کتابها نوشتهاند سید باب مخبط و مجنون بودهاست از انصاف و عدالت دور است زیرا همهٔ آثار او حکایت از یک مجذوب فریفته به افکار خود دارد و در همه موارد به مقدسات اسلامی جداٌ احترام میگذارد و به اصول و نوامیس اخلاقی و اجتماعی کاملاً متوجهاست و مطلقاًٌ علایم جنون در آثار وی دیده نمیشود. [۴۸]
تبعید سید علی محمد باب به قلعه چهریق
پروفسور ادوارد براون مینویسد:[۴۹]
به همین دلیل باب به زور از قلعه چهریق به تبریز برده شد و یک بار دیگر در برابر قضاتی که حکمشان نتیجه قطعی بود مورد بازخواست قرار گرفت. محکمهای که او اکنون به آن تن در داده بود چیزی جز یک سری اهانتها و بی احترامیهای مکرر نبود. به هر حال شکنــجه گــران او نگران گــرفتن یـک نتیجه بودنـد و آن اینکه رسمــاً باب را وادار کنند از تـعالیمی که میآموزد صرف نظر کند. اما آنها قادر به انجام آن نشدند.
مسیو نیکلا منشی اول سفارت فرانسه در ایران مینویسد:[۵۰]
بنابر این معلوم میشود که باب بسختی در محبس میگذراند و شکایت دارد و نسبتاً" مدت آنهم طولانی بودهاست زیرا که برحسب مدارکی که ما شرح دادیم در سال ۱۲۶۴ به ماکو رفت و اجرای شهادتش در ۲۷ شعبان ۱۲۶۶ واقع شد مطابق با ۸ژوئیه ۱۸۵۰. ولی قبل از اجرای قتل محبس او را تغییر دادند و از ماکو به قلعه چهریق بردند.
در صفحه بعد از ۱۳۲کتاب نقطةالکاف که به همت پروفسور ادوارد براون منتشر گردیدهاست در ذیل تصویر این قلعه و رودخانه نوشته شدهاست:.[۵۱]
قلعه چهریق در نزدیک ارومیه در آذربایجان که میرزا علی محمد باب قبل از شهادتش درآنجا محبوس بوده و به جبل شدید از آن تعبیر میکند
در اینجا فقط با نامهای مخفی شده در گردو یا نوشتههایی که به صورت ضد آب دوخته شده بودند و در شیر غوطه ور شده بودند و امثال اینها ارتباط بین باب و پیروانش ممکن بود. باب که اکنون محکوم به بیش از سه سال حبس شدید شده بود، عملاً نمیتوانست به طور مستقیم مسئول گرایش به مقاومت مسلحانه احتمالی توسط پیروانش در نظر گرفته شود. با این وجود دولت او را سرچشمه آن تعالیمی میدانست که کل امپراطوری ایران را دچار تشنج کرده بود و تصمیم به مــرگ او گرفت. آنان تصور میکردند که با مرگ او کل جنبش باید از هــم بپاشد.[۵۲]
اعدام سید علی محمد باب و محمدعلی زنوزی
با این که باب در شورشها و کشتارهای واقع شده بین بابیان و قوای دولتی مداخلهای نداشت و نقشه آنها نیز از سوی باب طرح نشدهبود و در انجمنهای انان نیز شرکت نمیکرد اما دولت تصور میکرد که باب منشاء شورش هاست. میرزا تقیخان امیرکبیر که در زمان ناصرالدین شاه، صدر اعظم دولت ایران بود، به امید این که دیگر بابیها دست به قیام و شورش نزنند، به شاه پیشنهاد اعدام باب را داد.[۴۵]
بدین ترتیب از سوی شاه به تبریز امر شد که باب را از زندان خارج کنند و او را حسب الظاهر محاکمه کنند و سپس به قتل برسانند. بنا به این دستور ناصرالدین شاه، باب را چند ساعت در کوچه و بازار تبریز گرداندند و نوکرهای حکومت و بعضی از مردم و طبقه روحانیون او را مورد انواع تحقیر قرار دادند و قبل از غروب آفتاب او را به محل اعدام بردند.[۵۳]
باب را به همراه محمدعلی زنوزی یکی از مریدانش، در فاصله چند قدمی یکدیگر آویزان نمودند. پس از شلیک تفنگها، دود چند لحظه آن دو نفر را از نظرها پنهان نمود. پس از متفرق شدن دود باروت مردم توانستند محل اعدام را مشاهده کنند، ندای حیرت و وحشت از مردم بلند شد، چون باب آنجا نبود؛[۴۵] زیرا گلولهها فقط به طنابها خورده بود و سبب بازشدن طناب و نجات باب شدهبود.[۴۵] باب را در اتاقی یافتند و دوباره به محل اعدام آوردند و مثل سابق بستند. اما این بار سربازان از امر شلیک سرباز زدند.[۴۵] گروهی دیگر را آوردند و فرمان شلیک دادند و این بار باب کشته شد.[۴۵]
واقعه بدشت
ادوارد براون مینویسد:ملاحسین بشرویهای به سرعت به سمت روستای بدشت پیشرفت که در نزدیکی مرز استان مازندران قرار داشت و در آنجا با گروه دیگری از هم دینان خویش به رهبری ملا محمدعلی بارفروشی متحد شد. اصلاحات اجتماعی باب که زنان را در رتبه برابری با مردان بالا برد موجب گردید که زرین تاج دختر حاج ملا محمد صالح قزوینی که بنام قرةالعین معروف بود نیز بسمت تعالیم و آموزشهای باب جذب شود. اکنون در میان بابیها در انجمن بدشت ظاهر شد. تصمیم گرفته شد و معین گردید که این زن خوش بیان، شجاع و زیبا متعهد به تشویق و ترغیب وفاداران شود.[۵۴]
در باره اهداف واقعه بدشت ، افسانه نجمآبادی گفتهاست که بدنبال شدت گرفتن سرکوب بابیان، رهبران بابی در بدشت جمع شدند تا در مورد سمت و سوی آینده آئین جدید تصمیم بگیرند.[۵۵]از دیدگاه جوان کول، هدف از گردهمآیی بدشت آزادسازی سیدعلیمحمد باب بود که در آن زمان در قلعه ماکو در زندان بود.[۵۶] ماریون وودمن هدف کنفرانس را اعلام جدایی و استقلال کامل آئین باب از اسلام دانستهاست.[۵۷] طاهره در اجتماع بدشت سخنرانی نمود و با حاضر شدن بدون نقاب روبنده حاضرین را شوکه نمود. او همچنین جدائی دین بابی از دین اسلام و نسخ احکام و سنن قدیم را اعلام نمود.[۵۸] این اتفاق باعث افزایش نگرانیهای دولتیان و علما در آن زمان شد.[۵۹]
جنگ قلعه طبرسی
ادوارد براون در تشریح جنگ قلعه طبرسی مینویسد:[۶۰]
پیروان سید علی محمد باب تحت تاثیر سخنان قرةالعین در واقعه بدشت، در مکانی که مزار شیخ طبرسی در آنجا بود گردهم آمدند. در اینجا، مردان تعلیم دیده برای صلح (علمای مذهبی) با نیروی شجاعت و مهارت باورنکردنی، ماهها مجبور به جنگ با قوای سلطنتی بودند و بارها و بارها نیروهای دولتی را شکست داده و موجب شده بودند که حتی برخی از قوای دولتی نا امید شوند. رهبر شجاع ایشان ملاحسین بشرویهای بود.
آغاز این جنگ بنابر آنچه که جهانگیر میرزا مولف (تاریخ نو) نگاشته، دو ماه قبل از وفات محمد شاه بوده است. اردشیر میرزا حاکم مازندران سعی در سرکوبی پیروان باب نمود. بواسطه عدم موفقیت به پایتخت مراجعه نموده و امیر زاده خانلر میرزا در اواخر ماه رمضان ۱۲۶۴ هجری قمری بجای وی انتخاب و به مازندران وارد میشود. وی نیز به جهت شورشها و مبارزات پی در پی امکان تحرک نیافته با دریافت خبر مرگ محمد شاه به دارالخلافه مراجعت مینماید. این شورشها نتیجه تبلیغات و آگاهیهای اجتماعی ای که بابیان پس از کنفرانس بدشت و پراکنده شدنشان در سطح مازندران انجام دادهاند و البته در این میان نقش قرةالعین را نمیتوان نادیده گرفت. در ابتدا خوانین محلی و ملایان وابسطه به درگیری با نیروهای تحت فرماندهی ملاحسین بشرویه، که وی را دوم رجل نهضت بابیه به حساب آوردهاند، میپردازند. وی حدود ۸۰۰ هواخواه داشته است.[۶۱][۶۲] نواب امیرزاده مهدی قلی میرزا را بجای نواب خانلر میرزا مامور داشتند و به اکابر آن ولایت در باب قلع و قمع این طایفه و لحقه فرمان صادر شد.[۶۳]
ملاحسین در ۲۰کیلومتری بارفروش - بابل در نقطهای که مزار شیخ طبرسی در آنجا بود بساختن قلعهای حصین و بروجی مشیّد و خندقی عمیق و خاکریزی متین پرداخت[۶۴][۶۵]
در اکتبر ۱۸۴۸ ارتش شاه برای سرکوبی بابیان از تهران به مازندران گسیل گردید (تقریباً ۲ هزار نفر)، این نیرو هماز بابیها شکست خورد. نیروهای تازه نفسی در حدود ۷۰۰۰ تن از تهران به سوی قلعه شیخ طبرسی فرستاده شدومحاصره دژ بابیها آغاز گردید. روحانیون علیه بابیها فتوای (جهاد) دادنداما ارتش شاه نیزکامیابی بدست نیاورد. سرانجام ارتباط ایشان با روستاهای پیرامون بریده شد.[۶۶] با این حال باز هم یورش بابیها ادامه داشت. در دهم ربیعالاول سال ۱۲۶۶، یورش شبانهٔ آنان نیروهای مسلح را وادار به هزیمت کردند. در این شب با بشکههای نفت مکان استقرار لشکریان را به آتش کشیدندو بسیاری از جمله دو تن از فرماندهان لشکر را بقتل رساندند.[۶۷]
مولف کتاب فتنه باب مینویسد:
چون بعد از دو ماه محاصره تسلطی حاصل نگشت شاهنشاه به اهل مازندران خشم فرموده، سلیمان خان افشار را فرمان داد تا با لشکری خونخوار به جانب مازندران روان شوند.
با اعزام نیروهای جدید و تمام شدن آذوقه اهالی قلعه که از هفتهها قبل آخرین آذوقهها را نیز به پایان برده بودند، قلعه پس از چهار ماه محاصره سقوظ کرد. گویا تعداد اسیر شدگان ۲۱۴ نفر بودخ اند که محمدعلی بارفروش نیز از آنجمله بوده است. بجز تنی چند که گریختند، جمله بابیان را یک به یک شکم دریدند.[۶۸]
قیام بابیان زنجان
پس از جنگ قلعه طبرسی، قیامی به رهبری ملا محمدعلی زنجانی ملقب به حجت در زنجان شکل گرفت.[۶۹]
اداورد براون در خصوص این قیام مینویسد:
آرامش موقت که پس از سرکوب شورش مازندران ایجاد شده بود، بزودی توسط نزاعی مشابه در زنجان در شمال غرب ایران شکسته شد. وقوع نزاع از جهاتی خیلی شبیه قبل است. همان شجاعت سرکوب ناپذیر و از جان گذشته از سمت بابیها و همان بی دقتی، بزدلی و سوءمدیریت از سمت محاصره کنندهها. اما خیلی زود همچون در شیخ طبرسی حمله غافلگیرانه محاصره و وحشت قحطی را برای محاصره شوندگان به دنبال میآورد. پس همان وعدههای خائنانه از راه میرسند و به تسلیم منتهی میشوند و مانند گذشته با قتل و عام نابکارانه بابیهای اعتماد کننده همراه است. این تابستان ۱۸۵۰ با سایر وقایعی که مصیبت بارند مشخص شد.[۷۰]
شورش پیروان باب در نیریز
پس از جنگ قلعه طبرسی و قیام بابیان زنجان قیامی دیگر در شهر نیریز فارس درگرفت.
ادوارد براون در همین خصوص میگوید:در تابستان 1850 میلادی در حالیکه محاصره زنجان در حال پیشرفت بود، شورش( قیام)بابی دیگری در نیریز در جنوب ایران روی داد. دولت که کاملاً هوشیار شده بود تصمیم گرفته بود که جنبش بابی را ریشه کن کند. باب که اکنون محکوم به بیش از سه سال حبس شدید در ماکو و قلعه چهریق شده بود ، عملاً نمی توانست به طور مستقیم مسئول گرایش به مقاومت مسلحانه احتمالی توسط پیروانش در نظر گرفته شود . با این وجود دولت او را سرچشمه آن تعالیمی می دانست که کل امپراطوری ایران را دچار تشنج کرده بود و تصمیم به مــرگ او گرفت. آنان تصور می کردند که با مرگ او کل جنبش باید از هــم بپاشد.درست در روز شهادت باب قیام نیریز و چندین هفته بعد درگیری زنجان با نهر های خون سرکوب شدند. [۷۱]
شهدای سبعه
درست در روز شهادت باب قیام بابی های نیریز و چندین هفته بعد از قیام بابیان زنجان که با کشتار عمومی سرکوب شدند. در بین این دو رویداد ، شهادت هفت تن از بابی ها اتفاق افتاده که بدون هیچ اثباتی متهم بر طرح نقشه علیه نخست وزیر ، میرزا تقی خان بودند . ادرواد براون می نویسد: آنطورکه ما از دفتر خاطرات یک بانوی انگلیسی که همسرش سمت مهمی در سفارت بریتانیا را داشت فهمیدیم وفاداری آنان ، همدردی و دلسوزی همگان را برانگیخت و در بین هم کیشان خود لقب شهدای سبعه را دریافت کردند . در بین آنها حاج سید علی ، عموی سید علی محمد باب که بعد از فوت پدرش تحت سرپرستی او بود نیز کشته شد.[۷۲]
کشتار بابی ها در تهران
در سال ۱۸۵۲ میلادی پس از ترور نافرجام ناصرالدین شاه در تهران، کشتار وحشیانهای در تهران صورت پذیرفت و در طی آن انسانهایی بواسطه عقایدشان به فجیع ترین شکل ممکن کشته شدند. سلخ ذی قعده سال ۱۲۶۸ قمری زمان این نسل کشی میباشد. در طول این سالها، باب اعدام شده بود و عدهای از هواداران او به قصد انتقام، به ناصرالدین شاه در نیاوران و در روز ۲۸ شوال ۱۲۶۸ هجری قمری تیراندازی کردند.[۷۳] این ترور نافرجام ماند. شاه نیز در عوض دستور کشتار بابیها را صادر کرد.[۷۴]سلیمان خان یکی از پیروان کتاب بیان بود. او در هنگام کشتار بابیها در تهران، شمعآجین و کشته شد.
ادوارد براون مینویسد: دو بابی زنده مانده تحت شکنجه قرار گرفتند گر چه مجبور شدند دین و نیت خود را آشکار کنند اما از گفتن نام هر یک از هم دینان خود و یا فاش کردن محل تجمعشان امتناع کردند . توداری سرسختانه آنان به هر حال بی فایده بود و تحقیق و بررسی شدیدی که توسط پلیس مخفی تهران آغاز شده بود منجر شد به دستگیری حدوداً چهل تن از بابیون که در خانه سلیمان خان غافلگیر شدند . پنج یا شش تن از اینها به انضمام بهاء الله که اکنون ادعای بیعت با اکثریت بزرگی از بابی ها را می کنند بخشیده شده اما بقیه همگی به مرگ محکوم شدند . نخست وزیر از ترس انتقام جویی این فرقه، تصمیم به وادار کردن تمام گروه ها در کشتار زندانیان گرفت . برای این منظور او آنها را در بین ادارات مختلف دولتی ، اصناف تجار و سایر بخش های جامعه پخش کرد و در همان زمان به هر گروه فهماند که شاه روی وفاداری و پذیرش هر یک از گروه ها در نحوه برخورد و رفتار آنها با قربانیان قضاوت خواهد کرد . وزارت جنگ ، وزارت امور خارجه ، تجار ، روحانیون ، درویش ها ، پیش خدمتهای در خدمت شاه ، حتی دانشجویان دانشگاه ها که در آن زمان بر اساس یک مدل اروپایی تاسیس شده بود ، هر یک زندانی مختص خود را دریافت کردند . انواع مرگ های تحمیل شده بسیار وحشتناک بودند که برخی از آنها با تعصب و افراط گری وحشیانه ، ترس از سؤظن و یا جنون تمام عیار به ستمگری و قساوت طراحی شده بودند . از بد اقبالی بابی ها برخی تکه تکه شدند ، برخی با اره از هم جدا شدند ، برخی با تازیانه پوستشان کنده شد و برخی با شلیک دهانه تفنگ منفجر شدند .[۷۵]
قتل طاهره قرةالعین در تهران
قرةالعین نیز در این ماجرا کشته شد. او که از سال ۱۲۶۵ هجری قمری دستگیر شده بود، در زمان سوء قصد در منزل کلانتر تهران محبوس بود ولی دو هفته بعد از واقعه استنطاق و اعدام شد.[۷۶] دکتر پولاک ، پزشک اتریشی که در آن زمان در خدمت شاه بود ، با یادداشت های خود به اعدام این زن واقعاً شهادت می دهد .[۷۷]
منابع
- شیخیه و بابیه در ایران، مهدی نورمحمدی، انتشارات نگاه، 1393.
- ↑ "بابیت" از دانشنامه ایرانیکا
- ↑ Moojan Momen، BADAŠT.
- ↑ Fathi Asghar، ۸۱.
- ↑ Richard Foltz، Spirituality in the land of the noble.
- ↑ Kazembeyki، ۴۳۲.
- ↑ Najmabadi، ۱۵-۱۶.
- ↑ Juan Cole.
- ↑ Woodman Marion، ۲.
- ↑ Richard Foltz، Spirituality in the land of the noble.
- ↑ Richard Foltz، Spirituality in the land of the noble.
- ↑ Susan Stiles Maneck، Táhirih.
- ↑ Banani Amin، ۱۱-۱۲.
- ↑ ترابیان فردوسی، محمد (۱۳۸۳). حالات و مقالات استاد شهاب فردوسی (به پارسی). ایران: صحیفه خرد. ص. ۳۱۱. شابک ۵-۵-۹۵۴۱۴-۹۴۶ مقدار
|شابک=
را بررسی کنید: checksum (کمک). - ↑ Stenstrand'S, August J; Browne, Edward G (2006). "BABISM". In al-Ahari, Muhammad Abdullah (ed.). THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN (به انگلیسی). Daltaban Peyrevi. Chicago: Magribine Press. p. 27.
- ↑ ظهور پیامبر الهی.
- ↑ کتاب بیان - باب ۷ - از واحد ۲.
- ↑ کتاب حضرت نقطه اولی، محمد علی فیضی، ناشر:Baha'i Verlag، صفحه ۱۶۷ پیوند به کتاب
- ↑ نفحات ظهور حضرت بهاءالله، ادیب طاهرزاده، ناشر:موسسه معارف بهائی، صفحه ۲۰۲ پیوند به کتاب
- ↑ ترابیان فردوسی، محمد (۱۳۸۳). حالات و مقالات استاد شهاب فردوسی (به پارسی). ایران: صحیفه خرد. ص. ۳۱۶. شابک ۵-۵-۹۵۴۱۴-۹۴۶ مقدار
|شابک=
را بررسی کنید: checksum (کمک). - ↑ ترابیان فردوسی، محمد (۱۳۸۳). حالات و مقالات استاد شهاب فردوسی (به پارسی). ایران: صحیفه خرد. ص. ۳۱۶. شابک ۵-۵-۹۵۴۱۴-۹۴۶ مقدار
|شابک=
را بررسی کنید: checksum (کمک). - ↑ تقریرات درباره کتاب اقدس، موسسه مطبوعات امری آلمان، عبدالحمید اشراق خاوری، صفحه ۴۲۱ پیوند به کتاب
- ↑ ترابیان فردوسی، محمد (۱۳۸۳). حالات و مقالات استاد شهاب فردوسی (به پارسی). ایران: صحیفه خرد. ص. ۳۱۶. شابک ۵-۵-۹۵۴۱۴-۹۴۶ مقدار
|شابک=
را بررسی کنید: checksum (کمک). - ↑ مختصری از دستورات بیان صفحه ۲۱
- ↑ اهل بیان و احکام بابی
- ↑ ترابیان فردوسی، محمد (۱۳۸۳). حالات و مقالات استاد شهاب فردوسی (به پارسی). ایران: صحیفه خرد. ص. ۳۱۶. شابک ۵-۵-۹۵۴۱۴-۹۴۶ مقدار
|شابک=
را بررسی کنید: checksum (کمک). - ↑ ترابیان فردوسی، محمد (۱۳۸۳). حالات و مقالات استاد شهاب فردوسی (به پارسی). ایران: صحیفه خرد. ص. ۳۱۶. شابک ۵-۵-۹۵۴۱۴-۹۴۶ مقدار
|شابک=
را بررسی کنید: checksum (کمک). - ↑ Stenstrand'S, August J; Browne, Edward G (2006). "BABISM". In al-Ahari, Muhammad Abdullah (ed.). THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN (به انگلیسی). Daltaban Peyrevi. Chicago: Magribine Press. p. ۲۷.
- ↑ Stenstrand'S, August J; Browne, Edward G (2006). "BABISM". In al-Ahari, Muhammad Abdullah (ed.). THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN (به انگلیسی). Daltaban Peyrevi. Chicago: Magribine Press. p. ۳۵-۳۶.
- ↑ ترابیان فردوسی، محمد (۱۳۸۳). حالات و مقالات استاد شهاب فردوسی (به پارسی). ایران: صحیفه خرد. ص. ۴۲۵. شابک ۵-۵-۹۵۴۱۴-۹۴۶ مقدار
|شابک=
را بررسی کنید: checksum (کمک). - ↑ Amanat, Abbas (1989). Resurrection and Renewal: The Making of the Babi Movement in Iran. Ithaca: Cornell University Press p.384
- ↑ Stenstrand'S, August J; Browne, Edward G (2006). "BABISM". In al-Ahari, Muhammad Abdullah (ed.). THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN (به انگلیسی). Daltaban Peyrevi. Chicago: Magribine Press. p. ۴۷-۴۸.
- ↑ MacEoin, Dennis (1989). "Azali Babism". Encyclopædia Iranica.
- ↑ Manuchehri, S. (2004). "The Primal Point's Will and Testament". Research Notes in Shaykhi, Babi and Baha'i Studies. Vol. 7 (No. 2).
{{cite journal}}
:|volume=
has extra text (help);|issue=
has extra text (help) - ↑ Stenstrand'S, August J; Browne, Edward G (2006). "BABISM". In al-Ahari, Muhammad Abdullah (ed.). THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN (به انگلیسی). Daltaban Peyrevi. Chicago: Magribine Press. p. ۴۸.
- ↑ Stenstrand'S, August J; Browne, Edward G (2006). "BABISM". In al-Ahari, Muhammad Abdullah (ed.). THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN (به انگلیسی). Daltaban Peyrevi. Chicago: Magribine Press. p. ۴۸-۴۹.
- ↑ Cole, Juan (2002). "Baha'u'llah's Surah of God: Text, Translation, Commentary". Translations of Shaykhi, Babi and Baha'i Texts. Vol. 6 (No. 1).
{{cite journal}}
:|volume=
has extra text (help);|issue=
has extra text (help) - ↑ Nicolas, A.L.M (1933). Qui est le succeseur du Bab?. Paris: Librairie d'Amerique et d'Orient. p. ۱۵.
- ↑ جنبش بابیان
- ↑ MacEoin, Dennis (1989). "Azali Babism". Encyclopædia Iranica.
- ↑ Stenstrand'S, August J; Browne, Edward G (2006). "مقدمه". In al-Ahari, Muhammad Abdullah (ed.). THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN (به انگلیسی). Daltaban Peyrevi. Chicago: Magribine Press. p. ۸.
- ↑ سجادی، صادق؛ بابیه، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج11
- ↑ Stenstrand'S, August J; Browne, Edward G (2006). "BABISM". In al-Ahari, Muhammad Abdullah (ed.). THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN (به انگلیسی). Daltaban Peyrevi. Chicago: Magribine Press. p. ۲۴.
- ↑ A YEAR AMONGST THE PERSIANS by EDWARD GRANVILLE BROWNE CAMBRIDGE AT THE UNIVERSITY PRESS MCMXXVII ,CHAPTER II FROM ENGLAND TO THE PERSIAN FRONTIER, p. 66.
- ↑ ۴۴٫۰ ۴۴٫۱ ۴۴٫۲ خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب
<ref>
غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نامIranica
وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.). - ↑ ۴۵٫۰ ۴۵٫۱ ۴۵٫۲ ۴۵٫۳ ۴۵٫۴ ۴۵٫۵ ۴۵٫۶ خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب
<ref>
غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نامBrown
وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.). - ↑ Stenstrand'S, August J; Browne, Edward G (2006). "BABISM". In al-Ahari, Muhammad Abdullah (ed.). THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN (به انگلیسی). Daltaban Peyrevi. Chicago: Magribine Press. p. ۲۴-۲۵.
- ↑ Stenstrand'S, August J; Browne, Edward G (2006). "BABISM". In al-Ahari, Muhammad Abdullah (ed.). THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN (به انگلیسی). Daltaban Peyrevi. Chicago: Magribine Press. p. ۲۶.
- ↑ ترابیان فردوسی، محمد (۱۳۸۳). حالات و مقالات استاد شهاب فردوسی (به پارسی). ایران: صحیفه خرد. ص. ۴۱۳. شابک ۵-۵-۹۵۴۱۴-۹۴۶ مقدار
|شابک=
را بررسی کنید: checksum (کمک). - ↑ Stenstrand'S, August J; Browne, Edward G (2006). "BABISM". In al-Ahari, Muhammad Abdullah (ed.). THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN (به انگلیسی). Daltaban Peyrevi. Chicago: Magribine Press. p. ۳۶.
- ↑ Nicolas، Al M (۱۳۲۲). «هفتم- باب در ماکو، قتل». مذاهب ملل متمدنه - تاریخ -سیدعلی محمد معروف به باب (به پارسی). ترجمهٔ فره وشی، ع. م. ص. ۴۰۳.
- ↑ کاشانی، میرزاجانی (۱۹۱۰). «حرکت دادن آنجنابرا از قلعه ماکو بقلعه چهریق». در PERSAN، MS. SUPPL. نقطةالکاف (به پارسی). لیدن هلند: E.J. BRILL. ص. ۱۳۲. از پارامتر ناشناخته
|نام نویسنده سرمقاله=
صرفنظر شد (کمک); پارامتر|first2=
بدون|last2=
در Authors list وارد شدهاست (کمک) - ↑ Stenstrand'S, August J; Browne, Edward G (2006). "BABISM". In al-Ahari, Muhammad Abdullah (ed.). THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN (به انگلیسی). Daltaban Peyrevi. Chicago: Magribine Press. p. ۲۸.
- ↑ یکسال در میان ایرانیان، پروفسور ادوارد براون، ترجمه ذبیح الله منصوری، صفحه ۷۷
- ↑ Stenstrand'S, August J; Browne, Edward G (2006). "BABISM". In al-Ahari, Muhammad Abdullah (ed.). THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN (به انگلیسی). Daltaban Peyrevi. Chicago: Magribine Press. p. ۲۹-۳۰.
- ↑ Najmabadi، ۱۵-۱۶.
- ↑ Juan Cole.
- ↑ Woodman Marion، ۲.
- ↑ Richard Foltz، Spirituality in the land of the noble.
- ↑ Richard Foltz، Spirituality in the land of the noble.
- ↑ Stenstrand'S, August J; Browne, Edward G (2006). "BABISM". In al-Ahari, Muhammad Abdullah (ed.). THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN (به انگلیسی). Daltaban Peyrevi. Chicago: Magribine Press. p. ۲۸.
- ↑ حقایق الاخبار ناصری. ص. ۵۸.
- ↑ محرابی، معین الدین (۱۹۹۴). «پیشگفتار». قرةالعین شاعره آزادیخواه و ملی ایران (به پارسی). آلمان: نشر رویش. ص. ۱۰۸. از پارامتر ناشناخته
|چاپخانه=
صرفنظر شد (کمک) - ↑ رضا قلی خان، هدایت. روضة الصفای ناصری. ج. دهم. ص. ۴۳۳.
- ↑ محمد جعفر، خورموجی. حقایق الاخبار ناصری. ص. ۵۸.
- ↑ محرابی، معین الدین (۱۹۹۴). «پیشگفتار». قرةالعین شاعره آزادیخواه و ملی ایران (به پارسی). آلمان: نشر رویش. ص. ۱۰۹. از پارامتر ناشناخته
|چاپخانه=
صرفنظر شد (کمک) - ↑ تاریخ باستان از زمان باستان تا امروز. ص. ۳۴۴.
- ↑ رضا قلی خان، هدایت. روضة الصفای ناصری. ج. دهم. ص. ۴۳۴.
- ↑ محرابی، معین الدین (۱۹۹۴). «پیشگفتار». قرةالعین شاعره آزادیخواه و ملی ایران (به پارسی). آلمان: نشر رویش. ص. ۱۱۴. از پارامتر ناشناخته
|چاپخانه=
صرفنظر شد (کمک) - ↑ محرابی، معین الدین (۱۹۹۴). «پیشگفتار». قرةالعین شاعره آزادیخواه و ملی ایران (به پارسی). آلمان: نشر رویش. ص. ۱۱۵. از پارامتر ناشناخته
|چاپخانه=
صرفنظر شد (کمک) - ↑ Stenstrand'S, August J; Browne, Edward G (2006). "BABISM". In al-Ahari, Muhammad Abdullah (ed.). THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN (به انگلیسی). Daltaban Peyrevi. Chicago: Magribine Press. p. ۳۷.
- ↑ Stenstrand'S, August J; Browne, Edward G (2006). "BABISM". In al-Ahari, Muhammad Abdullah (ed.). THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN (به انگلیسی). Daltaban Peyrevi. Chicago: Magribine Press. p. 44.
- ↑ Stenstrand'S, August J; Browne, Edward G (2006). "BABISM". In al-Ahari, Muhammad Abdullah (ed.). THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN (به انگلیسی). Daltaban Peyrevi. Chicago: Magribine Press. p. 44.
- ↑ «طاهره». بایگانیشده از اصلی در ۰۷ مه ۲۰۱۲. دریافتشده در ۱۵ فوریه ۲۰۱۲. تاریخ وارد شده در
|تاریخ بایگانی=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ Najmabadi، ۱۵-۱۶.
- ↑ Stenstrand'S, August J; Browne, Edward G (2006). "forward". In al-Ahari, Muhammad Abdullah (ed.). THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN (به انگلیسی). Daltaban Peyrevi. Chicago: Magribine Press. p. ۴۳ و ۴۴.
- ↑ امانت، عباس. ۲۹۶.
- ↑ Stenstrand'S, August J; Browne, Edward G (2006). "forward". In al-Ahari, Muhammad Abdullah (ed.). THE COMPLETE CALL TO THE HEAVEN OF THE BAYAN (به انگلیسی). Daltaban Peyrevi. Chicago: Magribine Press. p. 44 و 45.
- مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «Bábism». در دانشنامهٔ ویکیپدیای انگلیسی، بازبینیشده در ۱۳ دی ۱۳۹۰.