عبدالحمید دیالمه
![]() | این مقاله نیازمند تمیزکاری است. لطفاً تا جای امکان آنرا از نظر املا، انشا، چیدمان و درستی بهتر کنید، سپس این برچسب را بردارید. محتویات این مقاله ممکن است غیر قابل اعتماد و نادرست یا جانبدارانه باشد یا قوانین حقوق پدیدآورندگان را نقض کرده باشد. |
عبدالحمید دیالمه | |
---|---|
نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی | |
حوزه انتخاباتی | مشهد |
اطلاعات شخصی | |
زاده | ۴ اردیبهشت ١٣٣٣ تهران |
درگذشته | ۷ تیر ۱۳۶۰ (٢٧ سال) تهران |
ملیت | ایرانی |
محل تحصیل | دانشگاه فردوسی مشهد |
پیشه | سیاستمدار |
تخصص | روحانی و داروساز |
دین | اسلام |
عبدالحمید دیالمه (۴ اردبیهشت ۱۳۳۳ در تهران - ۷ تیر ۱۳۶۰ در تهران)، نماینده مجلس اول شورای اسلامی ایران بود که در انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی کشته و در قم به خاک سپرده شد.[۱]
تحصیلات[ویرایش]
دیالمه، دارای تحصیلات حوزوی و دانشگاهی تا درجه دکترا میباشد.[۲]
او پس از گذراندن دوره دبستان و متوسطه، پس از کسب دیپلم طبیعی تحصیلات حوزویاش را آغاز کرد. او از جمله علوم منطق، فلسفه و عرفان را نزد مرتضی مطهری فراگرفت. در سال ۱۳۵۲ در رشتهٔ پزشکی در دانشگاه فردوسی مشهد پذیرفته شد اما به دلیل شرکت در مبارزات انقلابی علیه حکومت پهلوی، به خاطر فشارهای مسئولین دانشگاه در رشتهٔ داروسازی ادامه تحصیل داد و در سال ۱۳۵۸ موفق به اخذ درجه دکترا از این دانشگاه شد.[۲]
پیش از انقلاب[ویرایش]
دیالمه در دوران جوانیاش و جریان فعالیتهایش ارتباط مستمری با افرادی چون مطهری، بهشتی، بازرگان داشت. او مجبور به زندگی مخفی در طی سالهای ۱۳۵۲ الی ۵۶ جهت فعالیتهای مبارزاتی با حکومت پهلوی بود.[۲]
او از همان ابتدای ورود به دانشگاه، اقدام به تأسیس کتابخانه اسلامی و جذب افراد مذهبی کرد. جلسات دعای کمیل توسط او برای اولین بار در سطح دانشگاه برگزار گردید و پس از مدتی در سطحی گستردهتر در حرم علی بن موسی الرضا ادامه یافت.[۲]
تشکیل و مدیریت گروههای چند نفره جهت نشر افکار اسلامی شیعی همراه با آموزشهای عقیدتی و سیاسی از کارهای تشکیلاتی دیگر او بود. او در این اثنا چندین بار توسط ساواک دستگیر شد.[۲]
در طی سالهای ۵۵–۵۴ او ساماندهی حرکتهای دانشجویی و مردمی را علیه رژیم عهدهدار بود و به انسجام گروههای مختلف دانشجویی در زمینه مبارزاتی میپرداخت.[۲]
پس از انقلاب[ویرایش]
او در همان سال پیروزی انقلاب به تشکیل مجمع احیاء تفکرات شیعی دست زد. او از اعضای شورای هفت نفره اولیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان خراسان بود. همچنین بهمراه افرادی چون هاشمی نژاد، کامیاب، واعظ طبسی شورای اولیه حزب جمهوری اسلامی را در خراسان تشکیل دادند.[۳]
از فعالیتهای او در اوایل انقلاب شرکت در جلسات مناظره و بحث با نمایندگان گروههای مختلف در دانشگاه و شهر بود. او از جمله افرادی بود که شدیداً با افکار گروههایی چون مجاهدین خلق مخالفت میکرد.شدت مخالفت وی با مجاهدین خلق به حدی بود که عده ای چماق به دست با نام دیالمه در مشهد با مبالغان مجاهدین خلق درگیر می شدند. او همچنین از منتقدان نظرات و خطی مشی سیاسی-مذهبی بنی صدر بود. او مدتها قبل از ریاست جمهوری بنی صدر نسبت به او نظر مساعدی نداشت و هیچگاه از او حمایت نکرد. او گروهی تشکیل داد تا مدارک و اسناد بر ضد بنی صدر و فعالیتهای او را گردآوری کنند. او از جمله افرادی بود که در مجلس با ارائه مدارک جهت اثبات عدم کفایت سیاسی بنی صدر موجب عزل او شد.[۳]
سخنرانیهای گوناگون در شهرهای تهران، قم و مشهد که پس از نمایندگی مجلس گسترش یافت. تاکنون حدود ۴۰۰ ساعت از سخنرانیهای او گردآوری شدهاست.[۳]
او در دوره اول مجلس شورای اسلامی از طرف مردم مشهد کاندیدا شد که مورد حمایت روحانیون قم واقع شد و به عنوان نماینده مردم مشهد انتخاب گردید. در شروع مجلس نیز عضو هیئت رئیسه سنی مجلس بود. پس از آن به عنوان ریاست کمیسیون شوراها در مجلس به ایفای مسئولیت پرداخت.[۳]
گفتههای عبدالحمید دیالمه دربارهٔ میرحسین موسوی و زهرا رهنورد[ویرایش]
دیالمه در نطق میان دستورش در دور اول مجلس شورای اسلامی ایران به روشنگری پیرامون میرحسین موسوی و زهرا رهنورد پرداخت. این صحبتها در جریان ناآرامیهای سال هشتاد و هشت منتشر شد و سر و صدای زیادی به پا کرد. بخشی از سخنان عبدالحمید دیالمه دربارهٔ زهرا رهنورد:
"و از آنجا که همسر آقای موسوی خانم زهرا رهنورد که یک مشت مزخرفهایی در مورد اسلام را در کتابهایی مانند: طلوع زن مسلمان، همگام با یوسف، قیام موسی و هر چه از این مسائل توانسته به هم بافته و از آنجایی که او زیاد سابقه مسلمونی ندارد چه جور شدهاست که حالا به عنوان مفسر قرآن شده معلوم نیست دنیا در دست کیه که هر کس میخواهد یک ساله مفسر قرآن میشود. در همین کتاب طلوع زن مسلمان این خانم تمام جملاتی که مربوط به نهج البلاغه علی (ع) بودهاست به فارسی در این کتاب نوشته و بعد به عنوان تبلیغات ارتجاعیون علیه زن آن را به شدت کوبیده است و هر کس هم که اینها را میخواند اصلاً متوجه نمیشود که تمامی مباحث از عین متن نهج البلاغه میباشد برای مثال یکی از آن جملهها این است که: (غیرت برای مرد از ایمانش است و برای زن کفر) در صورتی که این جمله عین متن نهج البلاغه بوده و ایشان با نوشتن این متن به شدت این موضوع را کوبیده است در حالی که در نهجالبلاغه آماده است: (غیره الرجال من الایمان و غیره المراه کفر) غیرت برای مرد از ایمانش هست و برای زن کفر که این جمله را به فارسی نوشته و هر کس که این متن را میخواند با خود بگوید که متحجرین عجب چیزهای مزخرفی گفتن یا یک شیوهای را به کار برده است که از نظر من شیوه خوبی است که می گن برای اینکه انسان بخواهد خوب جا بیفتد موضوعی که در اسلام مطرح نیست مطرح بکند و بعد بکوبد، فرض میکنیم مثلاً شما اصلاً دایی ندارید، عمو ندارید بعد ما بیایم طرح بکنیم که یک عده می گن عموی فلان کس ساواکی و بعد شروع کنیم در مورد این مسئله ۲۰ یا ۳۰ صفحه در مورد او نوشته و صحبت کنیم خوب پس هیچکسی نمیآید از ما بپرسد که آقا فرد اصلاً وجود خارجی دارد که اینگونه در مورد آن صحبت میکنید چگونه ثابت میکنید یا برای مثال در همین کتاب طلوع زن مسلمان یک متن دیگر است که به این صورت نوشته شدهاست که (زن از دنده چپ مرده) اول این موضوع را در ۲۰ یا ۳۰ صفحه شرح داده و همه هم می گن چه زن خوبی چقدر از زنها دفاع میکند همش هم با استدلال قرآنی، حدیث، روایت و… هیچکس هم نمیپرسد که اصلاً کی گفته که زن از دنده چپ مرده که تو داری ردش میکنی اصلاً همچنین مسئلهای از کجا آمده که در ۲۰ تا ۳۰ صفحه به رد کردن و کوبیدنش میپردازی و…
همچنین با ایشان به عنوان زن متفکر اسلامی مصاحبه میکردند و در تلویزیون در مورد مباحث زنان به صحبت میپرداختند و همچنین در دانشگاهها به سخنرانی میپرداخت و در یکی از دانشگاههای ادبیات مشهد به سخنرانی پرداخت که در این بیان سؤالی راجع به یکی از خطبههای معروف نهج البلاغه مطرح شد که زنها نقص دارند پرسیده که ایشان اینگونه پاسخ دادند، اصلاً این حرف به درد نمی خوره و همچنین چیزی در نهج البلاغه نداریم که بعضیها به صحبتهای او اعتراض کردند ولی خانم زهرا رهنورد گفت که شماها به این خاطر به این مسئله اعتراض دارید زیرا که مردان شما بر شما تسلط دارند که در این میان در میان دانشجویان شلوغ و پلوغ شد و خانم رهنورد برای آرامش آنها چند دفعه اعتراض کرد که من دارم سخنرانی میکنم که این افراد به آرامش دعوت نشدند و ایشان سخنرانی را ترک و قهر کردند و همه از این کار او تعجب کردند."[۲]
ایشان در رابطه با میرحسین موسوی فرمود:
"همین الآن افرادی کاندیدا هستن برای بعضی از وزارت خانهها که به اعتقاد من خط فکریشون درست نیست ولی متأسفانه کاری نمیتوانم بکنم فقط میتوانم یک رأی مخالف بهشون بدم و یکی از نمونه هاش جناب آقای سید (میر) حسین موسوی است، سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی، اعتقاد به این است که خط فکری او خط فکری جنبش مسلمان مبارز و پیمان و غیره میباشد، البته نمیخواهم بگویم که عضو آن سازمان، گروه و چه هست ولی جهت فکریش همونه و اگر رجوع بکنید به روزنامهها میبینید در خیلی از جاهاش این خط مشی رو طی میکند در حالی که من روزنامه و اینارو من از دید حزب نمیبینم بلکه من اینارو فقط از پایگاه ایشون میبینم و الا اینارو هیچ کدوم را به حساب حزب نمیگذارم و نه به عنوان نیروهای مومن، معتقد، مخلصی که در حزب هستند بلکه شخصاً به نام ایشون میگذارم و با توجه به موضع گیریهایی که در روزنامه ایشون مطرح شده برای مثال ویژه نامهای برای تختی چاپ می کنه، برای مصدق مطلب چاپ میکند، اما حتی یک خط در مورد آیت الله کاشانی نمینویسد بروید ببینید در روزنامههای اون زمان رو اگر یک خط حتی یک خط در مورد آیت الله کاشانی قبل و بعد از سالگرد ایشان در این روزنامه آوردید من اسمم را عوض میکنم، اما ویژه نامههایی دربارهٔ تختی چاپ می کنه در حالی که تختی فقط جزو جبهه ملی بوده و یک کشتی گیر بود والله شما به خاطر کشتی گیر بودنش از او مقاله چاپ میکنید و نه فقط به خاطر جبهه ملی بودنش زیاد از او صحبت و مقاله چاپ میکنید و الا تختی هم همانند صدها هزار نفر کشتی گیر دیگر مانند سید عباسی، حبیبی و غیره داشتیم، چرا اونارو مطرحشون نمی کنن، چرا برای اونا ویژه نامه چاپ نمی کنن پس حتماً به خاطر باند جبهه ملی شون بودهاست، تجلیلهایی از مصدق می کنن، بعد از اینکه آقای فلسفی در نماز جمعه علیه مصدق صحبت کرد مقالهای علیه ایشون رو کدام روزنامه نوشت همین روزنامه جمهوری اسلامی که به اسم خیابان مصدق نوشت و شدیداً آن را کوبید و حتی یک شب که من در جایی صحبت میکردم تمامی این حرفها را گفتم که بعد از صحبتهای من آقای موسوی برای دفاع از خود بلند شد و گفت ما اینا رو نمیپذیریم به دلیل اینکه نمیخواهیم شیوههای آسیبپذیری و کمونیستی رو در ایران ایجاد بکنیم، البته لفظ را اشتباه به کار میبرد اما من برداشتی را که از گفتن این مطلب بیان کرد عرض مینمایم برداشت ایشان این بود که در شیوههای کمونیستی که ما یک چیزی رو که در سابق اتفاق افتاده و در تاریخ مجدداً بیایم دنبالگیری کنیم و در موارد فعلی به آن تجسم بدهیم و بزرگش کنیم، مثلاً اگر کاشانی یا مصدقی آن زمان بود حالا بیاییم الآن هم یک مصدق و کاشانی بسازیم. البته سابقههای مکرر هم درگروههای منفی داشته از جمله بودنش در گروه نخشب که جزو بافت او بودهاست و با پیمان و سامی در این باند نخشب بودند که بعد از مدتی از هم جدا شدند که پیمان گروه جنبش مسلمانان را درست کرد و سامی گروه جاما را درست کرد ولی آقای موسوی به ظاهر میفرماید که من یک آدم مستقل هستم و در واقع همون شیوه فکری رو امروز داره و به اعتقاد من در داخل روزنامه هم دقیقاً این شیوه فکری رو اعمال کرده و برای مثال از نمایندههای عضو جنبش مسلمان مصاحبه کرده و مقالههای بلند بالایی در صفحه اول با تیتر درشت در مورد قضیه تالبوت نوشته و عکسهای مختلفی را در اندازههای مختلف در این مورد به چاپ رسانده و حتی یک بار عکس پیمان را در صفحه اول جمهوری اسلامی چاپ میکند."[۲]
پانویس[ویرایش]
- ↑ «فهرست مشاهیر مدفون در حرم معصومه». بایگانیشده از اصلی در ۳۱ ژوئیه ۲۰۱۵. دریافتشده در ۱ اوت ۲۰۱۴.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ ۲٫۵ ۲٫۶ ۲٫۷ پیشتازان شهادت در انقلاب سوم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص 113. خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ نام «:0» چندین بار با محتوای متفاوت تعریف شدهاست. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.). - ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ عباس خامهیار، «شهید عبدالحمید دیالمه از ولادت تا شهادت»، ص4-20.