دیوید مالت آرمسترانگ: تفاوت میان نسخهها
گسترش مقاله |
گسترش مقاله برچسبها: ویرایشگر دیداری پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
فلسفه آرمسترانگ در عین سیستماتیک بودن، هیچ زمانی را صرف مسائل اجتماعی یا اخلاقی نمیکند و همچنین تلاشی برای ساختن [[فلسفه زبان]] نمیکند. او یک بار شعار خود را اینگونه توصیف کرد: «معناشناسی را برای آخرت بگذارید»<ref name="ditext2" /> و در کتاب ''یونیورسال و رئالیسم علمی''، استدلالی را به نفع نظریه مثل افلاطون که بر [[معناشناسی]] تکیه دارند با توصیف «طولانی اما در کل، سنت بیاعتباری است که سعی میکند مسائل هستیشناختی را بر اساس ملاحظات معنایی حل و فصل کند» رد کرد.<ref>{{cite book|last=آرمسترانگ|first=دی. ام.|year=1980|title=نومینالیسم و رئالیسم|page=65|series=یونیورسالها و رئالیسم علمی|volume=1|publisher=[[انتشارات دانشگاه کمبریج]]|isbn=978-0-521-28033-4}}</ref> |
فلسفه آرمسترانگ در عین سیستماتیک بودن، هیچ زمانی را صرف مسائل اجتماعی یا اخلاقی نمیکند و همچنین تلاشی برای ساختن [[فلسفه زبان]] نمیکند. او یک بار شعار خود را اینگونه توصیف کرد: «معناشناسی را برای آخرت بگذارید»<ref name="ditext2" /> و در کتاب ''یونیورسال و رئالیسم علمی''، استدلالی را به نفع نظریه مثل افلاطون که بر [[معناشناسی]] تکیه دارند با توصیف «طولانی اما در کل، سنت بیاعتباری است که سعی میکند مسائل هستیشناختی را بر اساس ملاحظات معنایی حل و فصل کند» رد کرد.<ref>{{cite book|last=آرمسترانگ|first=دی. ام.|year=1980|title=نومینالیسم و رئالیسم|page=65|series=یونیورسالها و رئالیسم علمی|volume=1|publisher=[[انتشارات دانشگاه کمبریج]]|isbn=978-0-521-28033-4}}</ref> |
||
=== متافیزیک === |
|||
==== یونیورسالها ==== |
|||
در متافیزیک، آرمسترانگ از این دیدگاه دفاع میکند که کلیات وجود دارند (اگرچه کلیات بی مثال افلاطونی وجود ندارند). این کلیات با ذرات بنیادی که علم به ما میگوید مطابقت دارند.<ref name="Universals2">{{cite book|last1=Armstrong|first1=D. M.|year=1989|title=Universals|publisher=[[Westview Press]]|isbn=978-0-8133-0763-3|ol=2211958M}}</ref> آرمسترانگ فلسفه خود را شکلی از [[واقعگرایی علمی|رئالیسم علمی]] توصیف میکند.<ref>{{Citation|last1=Armstrong|first1=D. M.|year=1980|title=A Theory of Universals|publisher=[[Cambridge University Press]]|isbn=978-0-521-28032-7|ol=7735301M}}</ref> |
|||
کلیات آرمسترانگ «پراکنده» هستند: هر محمولی دارای خاصیت همراه نیست، بلکه فقط آنهایی که از نظر تحقیقات علمی اساسی تلقی میشونددارای این خاصیت هستند. هستیشناسی نهایی کلیات تنها با تکمیل علم فیزیکی محقق میشود. بنابراین [[جرم (فیزیک)|توده]] جهانی خواهد بود. آرمسترانگ متوجه میشود که ما باید به ویژگیهایی اشاره کنیم و از آنها استفاده کنیم که در هستیشناسی پراکندهاش کلیت در نظر گرفته نمیشوند؛ برای مثال، توانایی ارجاع به چیزی که ''یک بازی'' است (برای استفاده از مثالی از ''[[تحقیقات فلسفی]]'' [[لودویگ ویتگنشتاین|ویتگنشتاین]]). سپس آرمسترانگ پیشنهاد میکند که رابطهای [[فرارویدادگی|برتر]] بین این ویژگیهای مرتبه دوم و کلیات هستیشناختی معتبری که فیزیک به ما دادهاست، وجود دارد.<ref>{{cite book|last=Armstrong|first=D. M.|year=2010|title=Sketch for a Systematic Metaphysics|pages=19–20|publisher=[[Oxford University Press]]|isbn=978-0-19-965591-5}}</ref> |
|||
نظریه رفتار یونیورسالهای آرمسترانگ روابط را بهعنوان هیچ مشکل هستیشناختی خاصی تلقی میکند، با آنها میتوان به همان شیوهای رفتار کرد که با ویژگیهای غیررابطهای برخورد میشود. نحوه برخورد نظریه کلیات آرمسترانگ با روابط، بهعنوان یک موضوع توسط فریزر مک براید مطرح شدهاست.<ref>{{Cite journal|last=MacBride|first=F.|year=2005|title=The Particular–Universal Distinction: A Dogma of Metaphysics?|journal=[[Mind (journal)|Mind]]|volume=114|issue=455|pages=565–614|doi=10.1093/mind/fzi565}}</ref> مک براید استدلال میکند که ممکن است روابطی وجود داشته باشد که در آن تعداد اصطلاحات در رابطه بین نمونهها متفاوت باشد. پاسخ آرمسترانگ تأیید نظریهای است که او آن را بهعنوان اصل تغییرناپذیری آنی توصیف میکند، که در آن ویرایش ویژگیها ضروری و تغییرناپذیر هستند. به گفته آرمسترانگ، روابط پیچیدهای که به نظر میرسد این اصل را به چالش میکشند، از نظر هستیشناختی واقعی نیستند، بلکه ویژگیهای مرتبه دومی هستند که میتوانند به ویژگیهای اساسیتری تقلیل یابند که با اصل تغییرناپذیری آنی مطابقت دارند.<ref>{{cite book|last=Armstrong|first=D. M.|year=2010|title=Sketch for a Systematic Metaphysics|pages=23–25|publisher=[[Oxford University Press]]|isbn=978-0-19-965591-5}}</ref> |
|||
آرمسترانگ گزارشهای [[نامگرایی|نامگرایانه]] از ویژگیهایی را که تلاش میکنند خصوصیات را صرفاً با کلاسها تراز کنند، رد میکند. همافزودن مشکلی است که آنها با آن روبهرو هستند: اگر ویژگیها صرفاً طبقاتی باشند، در جهانی که همه چیزهای آبی نیز مرطوب هستند، و همه چیزهای مرطوب نیز آبی هستند، نامگرایان طبقاتی نمیتوانند تمایزی بین ویژگی آبی بودن و مرطوب بودن قائل شوند. او قیاسی برای استدلال در [[اوتیفرون (افلاطون)|اوتیفرون]] [[افلاطون]] ارائه میدهد: اگر بگوییم الکترونها الکترون هستند، آنها بخشی از کلاس الکترونهایی هستند که گاری را قبل از اسب قرار میدهند. آنها بخشی از کلاس الکترونها هستند ''زیرا'' الکترون هستند.<ref>{{harvnb|Mumford|2007|pp=23–24}}</ref> |
|||
از نظر آرمسترانگ، نامگراییها را نیز میتوان بهدلیل تولید نظریهای از واقعیت مورد انتقاد قرار داد. اجسام دارای ساختار هستند: آنها دارای قطعات هستند، قطعات از مولکولهایی ساخته شدهاند که به نوبه خود از اتمهایی کنار یکدیگر تشکیل شدهاند، که به نوبه خود از ذرات زیر اتمی و غیره تشکیل شدهاند. لکهبودن کلیات افلاطونی را نیز تهدید میکند: یک مثال خاص از یک جهانشمول در دنیای کلیهای افلاطونی، به جای داشتن رابطهای درونی، به موضوعی تبدیل میشود که لکه-خاص با یک کلی در جای دیگر (مثلاً در بهشت افلاطونی) رابطه دارد. کاری که یک عنصر شیمیایی با یک اتم تشکیلدهنده انجام میدهد.<ref name="Universals2" /> |
|||
آرمسترانگ همچنین نامگراییهایی را که وجود ویژگیها و روابط را در واقعیت انکار میکنند، رد میکند. او پیشنهاد میکند که این نوع اسمگراییها، بهویژه با اشاره به آنچه او اسمگرایی طبقاتی و شباهت نامگرایی مینامد، اصول اولیه عضویت یا تشابه طبقاتی را فرض میکنند.<ref>{{cite book|last=Armstrong|first=D. M.|year=1989|title=Universals: An Opinionated Introduction|pages=37, 41|publisher=Boulder: Westview Press}}</ref> آرمسترانگ پیشنهاد میکند که این بدوی منجر به یک پسرفت باطل برای هر دو نوع اسمگرایی میشود،<ref>{{cite book|last=Armstrong|first=D. M.|year=1980|title=Nominalism & Realism|page=42|series=Universals & Scientific Realism|volume=1|publisher=[[Cambridge University Press]]|isbn=978-0-521-28033-4}}</ref> بنابراین سیستم مبتنی بر حالتهای امور خود را برانگیخت که ویژگیها را با فرض یک پیوند بدوی از مصداق<ref>{{cite book|last=Armstrong|first=D. M.|year=1989|title=Universals: An Opinionated Introduction|page=110|publisher=Boulder: Westview Press}}</ref> بر اساس یک هستیشناسی واقعیت، به نام حالات، یکی میکند.<ref>{{cite book|last=Armstrong|first=D. M.|year=1997|title=A World of States of Affairs|page=40|publisher=Cambridge: Cambridge University Press}}</ref> |
|||
از نظر منشأ دیدگاه آرمسترانگ از کلیات، آرمسترانگ میگوید که دیدگاه او درباره کلیات «سرزمینی نسبتاً ناشناخته» است، اما به مقاله [[هیلاری پاتنم]] در سال 1970 «''درباره ویژگیها''»<ref>{{cite book|last=Putnam|first=H.|chapter=On Properties|year=1970|editor-last=Rescher|editor-first=N.|title=Essays in Honour of Carl G. Hempel|publisher=[[Springer (publisher)|Springer]]|isbn=978-94-017-1466-2}} |
|||
: Reprinted in {{cite book|last=Putnam|first=H.|year=1975|title=Mathematics, Matter and Method|series=Philosophical Papers|volume=1|publisher=[[Cambridge University Press]]|isbn=978-0-521-20665-5|url-access=registration|url=https://archive.org/details/mathematicsmatte0001putn}}</ref> بهعنوان پیشروی اشاره میکند. او همچنین میگوید: «افلاطون در آثار بعدیاش، ارسطو و رئالیستهای اسکولاستیک در این زمینه از فلسفه معاصر پیشی گرفتند، هرچند بهدلیل عقبماندگی نسبی علم و روششناسی علمی روزگار خود، ناتوان بودند».<ref>{{cite book|last=Armstrong|first=D. M.|year=1980|title=Nominalism & Realism|page=xv|series=Universals & Scientific Realism|volume=1|publisher=[[Cambridge University Press]]|isbn=978-0-521-28033-4}}</ref> |
|||
==== امور ==== |
|||
محور فلسفه آرمسترانگ، ایده [[وضعیت امور (فلسفه)|حالتهای امور]] است («واقعیتها» در اصطلاح راسل): در ''طرحی برای متافیزیک سیستماتیک''، آرمسترانگ ادعا میکند که حالتها «ساختارهای ''اساسی'' در واقعیت» هستند.<ref>{{cite book|last=Armstrong|first=D. M.|year=2010|title=Sketch for a Systematic Metaphysics|pages=36|publisher=[[Oxford University Press]]|isbn=978-0-19-965591-5}}</ref> حالت امور بهطور کلی مصداق یک امر خاص و کلی است: حالتی از امور ممکن است این باشد که یک اتم خاص وجود داشته باشد، که مثالی کلی باشد (مثلاً از یک عنصر خاص است، اگر عناصر شیمیایی در نهایت بهعنوان بخشی از یونیورسالهای آرمسترانگ پذیرفته شوند). جزئیات موجود در هستیشناسی آرمسترانگ باید حداقل یک کلیت داشته باشد؛ همانطور که او کلیات بی مثال را رد میکند، «جزئیات بیخاصیت» را نیز رد میکند.<ref>{{harvnb|Mumford|2007|p=29}}</ref> |
|||
آرمسترانگ استدلال میکند که حالات امور در هستیشناسی چیزهای متمایزی هستند، زیرا بیش از مجموع اجزای خود هستند. اگر یک ''a'' خاص یک رابطه نامتقارن ''R'' با ''b'' خاص دیگر داشته باشد، آنگاه ''R (a, b)'' با ''R (b, a)'' متفاوت است. ممکن است ''R (a, b)'' در جهان بهدست آید اما ''R (b, a)'' چنین نباشد. بدون احوالی که مصداق جزئیات و کلیات (از جمله روابط) باشد، نمی توانیم صدق یک مورد و نادرستی مورد دیگر را توضیح دهیم.<ref name="Universals2" /> |
|||
==== قوانین طبیعت ==== |
|||
نظریه کلیات آرمسترانگ به او مبنایی برای درک قوانین طبیعت بهعنوان روابط بین کلیات میدهد، گزارشی غیر[[اومانیسم|انسانی]] از قوانین طبیعت که بهطور مستقل توسط آرمسترانگ،<ref>{{cite book|last=Armstrong|first=D. M.|year=1983|title=What is a Law of Nature|publisher=[[Cambridge University Press]]|isbn=978-0-521-31481-7}}</ref> مایکل تولی،<ref>{{Cite journal|last=Tooley|first=M.|year=1977|title=The Nature of Laws|journal=[[Canadian Journal of Philosophy]]|volume=7|issue=4|pages=667–698|doi=10.1080/00455091.1977.10716190|jstor=40230714|s2cid=159913474}}</ref> و فرد درتسکه ارائه شدهاست.<ref>{{Cite journal|last=Dretske|first=F.|year=1977|title=Laws of Nature|journal=[[Philosophy of Science (journal)|Philosophy of Science]]|volume=44|issue=2|pages=248–268|doi=10.1086/288741|jstor=187350|s2cid=119760906}}</ref> این گزارش بیان میکند که روابط بین کلیات برای گزارههای مربوط به قوانین فیزیکی حقیقتساز هستند، و واقعگرایانه است، زیرا میپذیرد که قوانین طبیعت بهجای اینکه صرفاً شیوهای صحبت درباره جهان باشد، ویژگی جهان هستند. آرمسترانگ قوانین را بهعنوان قوانینی که بین کلیها و نه جزئیها قرار دارند، شناسایی میکند، زیرا شرح قوانینی که شامل جزئیات عادلانه است نه کلیها، نمیتواند به اندازه کافی توضیح دهد که قوانین طبیعت در مورد [[شرطی خلاف واقع|خلاف واقعها]] چگونه عمل میکنند.<ref>{{harvnb|Mumford|2007|p=45}}</ref> |
|||
برای نشان دادن این نظریه، استفان مامفورد مثالی از ''سیاه بودن همه زاغها'' ارائه میدهد. بر اساس نظریه آرمسترانگ، تولی و درتسکه، بهجای اینکه با تکتک کلاغها رابطهای وجود داشته باشد، رابطهای ضروری بین کلاغهای کلی و سیاهی وجود دارد. این اجازه میدهد تا قوانین طبیعت را توضیح دهیم که مثال زده نشدهاند. مامفورد نمونه پرکاربرد پرنده [[موآ]] را ذکر میکند: «فرض میرود که هر پرنده از این گونه منقرض شده در سنین جوانی مرده باشد، البته نه بهدلیل ساختار [[ژنتیک|ژنتیکی]] آن، بلکه عمدتاً بهدلیل برخی ویروسها.. یک پرنده میتوانست از ویروس نجات پیدا کند و یک شکارچی در روز قبل از تولد پنجاهمین سالگردش بخورد.»<ref>{{cite book|last=Mumford|first=S.|year=2009|chapter=Laws and Dispositions|editor-last1=Le Poidevin|editor-first1=R.|editor-last2=Peter|editor-first2=S.|editor-last3=McGonigal|editor-first3=A.|editor-last4=Cameron|editor-first4=R. P.|title=The Routledge Companion to Metaphysics|pages=472–473|isbn=978-0-415-39631-8}}</ref> بر اساس نظریه آرمسترانگ، تولی و درتسکه، چنین تصادفی قانون طبیعت نخواهد بود. |
|||
==== تمایلات ==== |
|||
آرمسترانگ [[وضع|گرایشگرایی]] را رد میکند؛ این ایده که ویژگیهای اختیاری (یا قدرتهایی که گاهی اوقات به آنها اشاره میشود) از نظر هستیشناختی مهم هستند و نقش مهمی در توضیح [[قانون علمی|قوانین طبیعت]] دارند.<ref>{{cite encyclopedia|last1=Choi|first1=S|last2=Fara|first2=M.|date=Spring 2014|url=http://plato.stanford.edu/entries/dispositions|title=Dispositions|editor-last=Zalta|editor-first=E. N.|encyclopedia=[[Stanford Encyclopedia of Philosophy]]|publisher=[[Stanford University]]}}</ref> آرمسترانگ معتقد است که چالشی که گرایشگرایی برای توضیح او از قوانین طبیعت ایجاد میکند، در مورد تمایلات ''آشکار'' (مثلاً افتادن لیوان بر روی زمین و شکستن) نیست، بلکه در مورد تمایلات نا''آشکار'' است (این واقعیت است که اگر کسی بخواهد آن را رها کند، با واقعیت مقابله میکند. شیشه روی زمین، میشکند). آرمسترانگ بهسادگی بیان میکند که خصیصه صرفاً در ماهیت ویژگیهای مصداق چیزی است که قرار است دارای منش باشد.<ref>{{cite book|last=Armstrong|first=D. M.|year=2010|title=Sketch for a Systematic Metaphysics|pages=48–53|publisher=[[Oxford University Press]]|isbn=978-0-19-965591-5}}</ref> |
|||
==== حقیقت و صدقسازان ==== |
|||
در مورد حقیقت، آرمسترانگ به آنچه او بهعنوان «نسخه حداکثری» [[نظریه صدقساز]] توصیف میکند پایبند است: او معتقد است که هر حقیقتی صدقساز دارد، اگرچه لزوماً نقشهبرداری یکبهیک بین حقیقت و صدقساز وجود ندارد.<ref>{{harvnb|Mumford|2007|p=171}}</ref> امکان وجود یک یا چند رابطه بین حقایق و صدقسازان، ویژگیای است که آرمسترانگ معتقد است به نظریه صدقساز اجازه میدهد تا به برخی از انتقادات واردشده به نظریههای مطابقت قدیمیتر صدق (که معتقد است نظریه صدقساز نسخه بهبودیافته آن است) پاسخ دهد.<ref>{{cite book|last=Armstrong|first=D. M.|year=2010|title=Sketch for a Systematic Metaphysics|pages=61–66|publisher=[[Oxford University Press]]|isbn=978-0-19-965591-5}}</ref> حقایق منفی در روایت آرمسترانگ صدقسازانی دارد: او دیواری را مثال میزند که سبز رنگ شده است. سبز رنگ شدن دیوار برای گزاره سفید ''نشدن'' آن ''و'' گزاره ''عدم'' رنگ قرمز و غیره یک حقیقت است.<ref>{{cite book|last=Armstrong|first=D. M.|year=2004|title=Truths and Truthmakers|page=24|publisher=[[Cambridge University Press]]|isbn=978-0-521-54723-9}}</ref> |
|||
مشکل در ارائه گزارش کافی از صدقسازان برای رویدادهای گذشته یکی از دلایلی است که آرمسترانگ برای رد [[حالگرایی (فلسفه)|حالگرایی]] ارائه میکند؛ این دیدگاه که فقط زمان حال وجود دارد (دلیل دیگر ناسازگاری چنین دیدگاهی با [[نسبیت خاص]] است). آرمسترانگ استدلال میکند که حاضران باید یا نیاز به صدقسازان برای اظهارات مربوط به گذشته را انکار کنند، یا باید آنها را «با فرض صدقسازان نسبتاً عجیب» توجیه کنند.<ref>{{cite book|last=Armstrong|first=D. M.|year=2010|title=Sketch for a Systematic Metaphysics|pages=105|publisher=[[Oxford University Press]]|isbn=978-0-19-965591-5}}</ref> |
|||
==== ذهن ==== |
|||
آرمسترانگ به نظریه فیزیکی و کارکردگرایانه [[ذهن]] پایبند است. او در ابتدا مجذوب کتاب ''مفهوم ذهن'' [[گیلبرت رایل]] و رد ثنویت دکارتی شد. آرمسترانگ رفتارگرایی را نپذیرفت و در عوض از نظریهای دفاع کرد که از آن بهعنوان «نظریه حالت مرکزی» یاد کرد، که حالتهای ذهنی را با وضعیت [[سیستم عصبی مرکزی]] شناسایی میکند. در ''نظریه ماتریالیستی ذهن''، او پذیرفت که حالات ذهنی مانند آگاهی وجود دارد، اما اظهار داشت که میتوان آنها را بهعنوان پدیدههای فیزیکی توضیح داد.<ref>{{harvnb|Mumford|2007|pp=133–140}}</ref> آرمسترانگ پذیرش نظریه دولت مرکزی را به کار [[جی. جی. سی. اسمارت|جی.جی.سی اسمارت]]، بهویژه مقاله «''احساسات و فرآیندهای مغزی''»، نسبت میدهد و از آنجا به مقاله «آیا آگاهی یک فرآیند مغزی است؟» میپردازد.<ref>{{cite book|last=Armstrong|first=D. M.|year=2010|title=Sketch for a Systematic Metaphysics|pages=101|publisher=[[Oxford University Press]]|isbn=978-0-19-965591-5}}</ref> |
|||
استفان مامفورد اظهار داشت که ''نظریه ماتریالیستی ذهن'' آرمسترانگ «بیانگر بیانیه معتبر ماتریالیسم استرالیایی است و قطعهای اساسی از فلسفه بوده و هنوز هم هست».<ref>{{harvnb|Mumford|2007|p=130}}</ref> |
|||
=== معرفتشناسی === |
|||
دیدگاه آرمسترانگ از دانش این است که شرایط دانش زمانی برآورده میشود که شما یک ''باور واقعی موجه'' داشته باشید که از طریق یک فرآیند قابل اعتماد به آن رسیدهاید: یعنی این باور توسط عاملی در جهان بیرونی ایجاد شدهاست. آرمسترانگ از تشبیه [[دماسنج]] استفاده میکند: همانطور که دماسنج برای انعکاس دمای محیطی که در آن قرار دارد تغییر میکند، اگر باورهای فرد بهطور قابل اعتمادی شکل گرفته باشند، باید همینطور باشند. از نظر آرمسترانگ، ارتباط بین دانش و دنیای بیرونی، یک رابطه [[نامولوژی|نامولوژیک]] است (یعنی یک رابطه قانون طبیعت).<ref>{{Citation|last=Lehrer|first=K.|year=2000|title=Theory of knowledge|page=178|publisher=[[Westview Press]]|isbn=978-0-8133-9053-6|ol=6787085M}}</ref> در اینجا، دیدگاه آرمسترانگ بهطور کلی شبیه دیدگاه [[آلوین گولدمن]] و [[رابرت نوزیک]] است.<ref>{{Citation|last=Pollock|first=J. L.|year=1999|title=Contemporary theories of knowledge|pages=13|publisher=[[Rowman & Littlefield]]|isbn=978-0-8476-8936-1|ol=31726M}}</ref> شهودهایی که منجر به این نوع بیرونگرایی میشود، [[الوین پلانتینگا]] را به سمت گزارشی از دانش سوق داد که نیاز به سیستمهای شناختی «با عملکرد مناسب» را که بر اساس یک طرح طراحی عمل میکنند، اضافه کرد.<ref>{{Citation|last=Plantinga|first=A.|year=1993|title=Warrant and proper function|publisher=[[Oxford University Press]]|isbn=978-0-19-507863-3|ol=1700198M}}</ref> |
|||
==== باور ==== |
|||
در مورد رابطه بین [[باور|باورها]] و [[دانش]]، آرمسترانگ از «پذیرش ضعیف» شرط اعتقاد دفاع میکند، یعنی اگر بتوان گفت که شخصی چیزی را ''p'' میداند، او به ''p'' اعتقاد دارد. در مقالهای برای انجمن ارسطویی، مجموعهای از استدلالهای زبانی را برای رد شرط اعتقاد رد میکند. او استدلال میکند که میتوان بدون داشتن اعتقاد دانش داشت، زیرا استفاده رایج از کلمه «باور» بهمعنای فقدان دانش است. آرمسترانگ این مثال را میآورد که اگر از مردی در ایستگاه راهآهن بپرسید که آیا قطار به تازگی حرکت کردهاست و او بگوید «من معتقدم رفته است»، از این موضوع برداشت میکنید که او ''نمیداند'' که قطار رفتهاست.<ref name="PAS2">{{Cite journal|last=Armstrong|first=D. M.|year=1969|title=Does Knowledge Entail Belief?|journal=[[Proceedings of the Aristotelian Society]]|volume=70|pages=21–36|doi=10.1093/aristotelian/70.1.21|jstor=4544782}}</ref> |
|||
آرمسترانگ همچنین استدلال میکند که باورهای متناقض نشان میدهند که بین باورها و دانش ارتباط وجود دارد. او زنی را مثال میزند که فهمیده است شوهرش مرده است، اما نمیتواند ''باور'' کند شوهرش مردهاست. او هم باور دارد و هم کافر است که شوهرش مردهاست: اتفاقاً یکی از دو عقیده او موجه، درست و واجد شرایط معرفتی است.<ref name="PAS4">{{Cite journal|last=Armstrong|first=D. M.|year=1969|title=Does Knowledge Entail Belief?|journal=[[Proceedings of the Aristotelian Society]]|volume=70|pages=21–36|doi=10.1093/aristotelian/70.1.21|jstor=4544782}}</ref><ref name="Mumford 2007 1552">{{harvnb|Mumford|2007|p=155}}</ref> |
|||
آرمسترانگ پاسخی به نسخه اصلاحشده کالین رادفورد از مثال «آزمایششونده نامطمئن» ارائه میدهد. از دانشآموزی پرسیده میشود که [[ملکه الیزابت یکم|ملکه الیزابت اول]] چه زمانی درگذشت، و او با تردید پاسخ میدهد «1603»، و نشان میدهد که به پاسخ خود اطمینان ندارد. او فراموش کردهاست که قبلاً در مقطعی تاریخ انگلیسی خواندهاست. رادفورد این را بهعنوان نمونهای از دانش بدون اعتقاد ارائه میکند. اما آرمسترانگ در این مورد نظری متفاوت دارد: معاینهشونده غیرقابل اعتماد معتقد است که ملکه الیزابت اول در سال 1603 درگذشت، او میداند که او در سال 1603 درگذشت، اما ''او نمیداند که میداند''. آرمسترانگ اصل KK را رد میکند؛ که برای دانستن ''p''، باید بدانیم که ''p'' را میشناسیم.<ref name="PAS4" /><ref name="Mumford 2007 1552" /> رد اصل KK توسط آرمسترانگ با پروژه بیرونی گستردهتر او سازگار است. <ref>{{cite encyclopedia|last=Hemp|first=D.|date=15 October 2006|title=The KK (Knowing that One Knows) Principle|url=http://www.iep.utm.edu/kk-princ/|encyclopedia=[[Internet Encyclopedia of Philosophy]]|access-date=27 July 2014}}</ref> |
|||
== کتابشناسی == |
|||
* {{cite book|author-mask=2|last=آرمسترانگ|first=دی. ام.|year=1960|title=نظریه چشمانداز برکلی|url=https://archive.org/details/berkeleystheoryo0000arms|url-access=registration|publisher=انتشارات دانشگاه ملبورن|ol=2981233W}} |
|||
* {{cite book|author-mask=2|last=آرمسترانگ|first=دی. ام.|year=1961|title=ادراک و جهان فیزیکی|publisher=انتشارات راتلج و کیگان پل|isbn=978-0-7100-3603-2}} |
|||
* {{cite book|author-mask=2|last=آرمسترانگ|first=دی. ام.|year=1962|title=احساسات بدنی|publisher=انتشارات راتلج و کیگان پل|ol=5873805M}} |
|||
* {{cite book|author-mask=2|last=آرمسترانگ|first=دی. ام.|year=1968|title=نظریه ماتریالیستی ذهن|url=https://archive.org/details/materialisttheor00arms|url-access=registration|publisher=انتشارات راتلج و کیگان پل|isbn=978-0-415-10031-1}} |
|||
* {{cite book|author-mask=2|last=آرمسترانگ|first=دی. ام.|year=1973|title=باور، حقیقت و معرفت|url=https://archive.org/details/belieftruthknowl0000arms|url-access=registration|publisher=[[انتشارات دانشگاه کمبریج]]|isbn=978-0-521-08706-3}} |
|||
* {{cite book|author-mask=2|last=آرمسترانگ|first=دی. ام.|year=1978|title=یونیورسالها و رئالیسم علمی|publisher=انتشارات دانشگاه کمبریج|isbn=978-0-521-21741-5}} |
|||
* {{cite book|author-mask=2|last=آرمسترانگ|first=دی. ام.|year=1981|title=ماهیت ذهن و مقالات دیگر|publisher=انتشارات دانشگاه کرنل|isbn=978-0-8014-1353-7}} |
|||
* {{cite book|author-mask=2|last=آرمسترانگ|first=دی. ام.|year=1983|title=قانون طبیعت چیست؟|publisher=انتشارات دانشگاه کمبریج|isbn=978-0-521-25343-7}} |
|||
* {{cite book|author-mask=2|last=آرمسترانگ|first=دی. ام.|year=1989|title=نظریه ترکیبی امکان|url=https://archive.org/details/combinatorialthe1989arms|url-access=registration|publisher=انتشارات دانشگاه کمبریج|isbn=978-0-521-37427-9}} |
|||
* {{cite book|author-mask=2|last=آرمسترانگ|first=دی. ام.|year=1989|title=یونیورسالها: مقدمهای با نظر|publisher=انتشارات وستویو|isbn=978-0-8133-0772-5}} |
|||
* {{cite book|author-mask=2|last=آرمسترانگ|first=دی. ام.|year=1997|title=دنیای امور|publisher=انتشارات دانشگاه کمبریج|isbn=978-0-521-58064-9}} |
|||
* {{cite book|author-mask=2|last=آرمسترانگ|first=دی. ام.|year=1999|title=مشکل ذهن و بدن: مقدمهای با نظر|publisher=انتشارات وستویو|isbn=978-0-8133-9056-7}} |
|||
* {{cite book|author-mask=2|last=آرمسترانگ|first=دی. ام.|year=2004|title=حقیقت و صدقسازان|publisher=انتشارات دانشگاه کمبریج|isbn=978-0-521-83832-0}} |
|||
* {{cite book|author-mask=2|last=آرمسترانگ|first=دی. ام.|year=2010|title=طرحی برای متافیزیک سیستماتیک|publisher=[[انتشارات دانشگاه آکسفورد]]|isbn=978-0-19-959061-2}} |
|||
== منابع و پانویس == |
== منابع و پانویس == |
||
{{پانویس|۲}} |
{{پانویس|۲}} |
||
== منابع == |
|||
== برای مطالعه بیشتر == |
== برای مطالعه بیشتر == |
||
* {{cite book|editor-last1= |
* {{cite book|editor-last1=آنستی|editor-first1=پی.|editor-last2=برادون-میچل|editor-first2=دی.|year=2021|title=نظریه ماتریالیستی ذهن آرمسترانگ|url=https://global.oup.com/academic/product/armstrongs-materialist-theory-of-mind-9780192843722|publisher=انتشارات دانشگاه آکسفورد|isbn=978-0-19-284372-2}} |
||
* {{cite book|editor-last1= |
* {{cite book|editor-last1=بیکن|editor-first1=جی.|editor-last2=کمپبل|editor-first2=کی.|editor-last3=راینهارت|editor-first3=ال.|year=1993|title=هستیشناسی، علیت و ذهن: مقالاتی به افتخار دی. ام. آرمسترانگ|publisher=[[انتشارات دانشگاه کمبریج]]|isbn=978-0-521-41562-0}} |
||
* {{cite book|editor-last1= |
* {{cite book|editor-last1=بوگدان|editor-first1=آر. جی.|year=1984|title=دی. ام. آرمسترانگ|publisher=انتشارات دی. ریدل|isbn=978-90-277-1657-6|url-access=registration|url=https://archive.org/details/dmarmstrong1984unse}} |
||
* {{cite book|last1= |
* {{cite book|last1=فرانکلین|first1=جی.|year=2003|title=فاسد کردن جوانان: تاریخچه فلسفه در استرالیا|at=Chapters [http://www.maths.unsw.edu.au/~jim/corruptingtheyouthch9.pdf 9], [http://www.maths.unsw.edu.au/~jim/corruptingtheyouthch11.pdf 11], [http://www.maths.unsw.edu.au/~jim/corruptingtheyouthch12.pdf 12]|publisher=Macleay Press|isbn=978-1-876492-08-3}} |
||
* {{Cite web|last= |
* {{Cite web|last=ایروین|first=ای.|date=1 March 2014|title=دیوید آرمسترانگ و ماتریالیسم استرالیایی|url=https://quadrant.org.au/magazine/2014/03/david-armstrong-australian-materialism/|website=مجله کوادرانت|pages=36–39}} |
||
* {{Cite web|last= |
* {{Cite web|last=ایروین|first=ای.|date=1 March 2014|title=دیوید آرمسترانگ: راهنمای خواننده|url=https://quadrant.org.au/magazine/2014/03/david-armstrong-readers-guide/|website=مجله کوادرانت|pages=40–41}} |
||
** {{Cite web|last= |
** {{Cite web|last=استاو|first=دی.|date=1 March 2014|title=ادای احترام به دیوید آرمسترانگ|url=https://quadrant.org.au/magazine/2014/03/tribute-david-armstrong/|website=مجله کوادرانت|pages=42–43}} |
||
== پیوند به بیرون == |
== پیوند به بیرون == |
||
* [http://nla.gov.au/nla.ms-ms9363 راهنمای مقالات دیوید آرمسترانگ] |
* [http://nla.gov.au/nla.ms-ms9363 راهنمای مقالات دیوید آرمسترانگ] |
||
* [http://www.ditext.com/armstrong/armstrong.html رزومه دیوید آرمسترانگ] |
* [http://www.ditext.com/armstrong/armstrong.html رزومه دیوید آرمسترانگ] |
||
* |
* پی. فارست، [https://web.archive.org/web/20160304064856/http://books.publishing.monash.edu/apps/bookworm/view/A+Companion+to+Philosophy+in+Australia+and+New+Zealand/56/xhtml/chapter01.html «آرمسترانگ، دی. ام.» در ''کتاب «همنشینی با فلسفه در استرالیا و نیوزیلند»''] (بایگانیشده) |
||
* [https://www.youtube.com/watch?v=KK2_EhCUijw دیوید آرمسترانگ (۱۹۲۶-۲۰۱۴)، فیلسوف سیدنی] (ویدئو) |
* [https://www.youtube.com/watch?v=KK2_EhCUijw دیوید آرمسترانگ (۱۹۲۶-۲۰۱۴)، فیلسوف سیدنی] (ویدئو) |
||
* [http://www.pufendorf.se/2004.html?id=405 سخنرانیهای پوفندورف آرمسترانگ ۲۰۰۴] |
* [http://www.pufendorf.se/2004.html?id=405 سخنرانیهای پوفندورف آرمسترانگ ۲۰۰۴] |
نسخهٔ ۸ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۶:۳۸
دیوید مالت آرمسترانگ | |
---|---|
زادهٔ | ۸ ژوئیهٔ ۱۹۲۶ ملبورن، استرالیا |
درگذشت | ۱۳ مهٔ ۲۰۱۴ (۸۷ سال) سیدنی، استرالیا |
محل تحصیل | دانشگاه سیدنی |
دوره | فلسفه قرن بیستم |
حیطه | فلسفه غرب |
مکتب | فلسفه تحلیلی رئالیسم استرالیایی رئالیسم ماندگار[۱] واقعیت گرایی پردورانتیسم (چهاربعدی)[۲] |
دیگر راهنمایان دانشگاهی | جان اندرسون |
علایق اصلی | متافیزیک، فلسفه ذهن |
ایدههای چشمگیر | اصل نمونهسازی کویدیتیسم[۳] نسخه حداکثری از نظریه حقیقتساز |
تأثیرگرفته از
|
دیوید مالت آرمسترانگ (به انگلیسی: David Malet Armstrong؛ زاده 8 ژوئیه 1926– درگذشته 13 مه 2014)[۴] یک فیلسوف استرالیایی بود. او بهدلیل کارهایش در زمینه متافیزیک و فلسفه ذهن و دفاع از هستیشناسی واقعیتگرایانه، نظریه کارکردگرایانه ذهن، معرفتشناسی درونگرایانی و برونگرایانه و برداشت منطق موجهاتاز قوانین طبیعت شناختهشدهاست.[۵] او در سال 2008 بهعنوان عضو افتخاری خارجی فرهنگستان علوم و هنر آمریکا انتخاب شد.[۶]
کیت کمپبل گفت که کمکهای آرمسترانگ به متافیزیک و معرفتشناسی «به شکلدادن به دستور کار فلسفه و شرایط بحث کمک کرد» و کار آرمسترانگ «همیشه در نظر داشت تا فلسفهای را توضیح دهد و از آن دفاع کند که از نظر اقتصادی، تلفیقی و سازگار با نتایج ثابت در جهان و علوم طبیعی است».[۷]
زندگی و شغل
آرمسترانگ پس از تحصیل در دانشگاه سیدنی، مدرک کارشناسی فلسفه، و پس از آن مدرک دکترای خود را از دانشگاه آکسفورد دریافت کرد. او در سالهای ۱۹۵۴ و ۱۹۵۵، در دانشگاه ملبورن و در کالج بیرکبک و سپس از سال ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۳ در دانشگاه ملبورن تدریس کرد. در سال ۱۹۶۴، استاد فلسفه چالیس در دانشگاه سیدنی شد و تا زمان بازنشستگی در سال ۱۹۹۱ در آنجا ماند. در طول کار خود، او یک مدرس مدعو در تعدادی از موسسات از جمله ییل، استنفورد، دانشگاه نوتردام، دانشگاه تگزاس در آستین و کالج فرانکلین و مارشال بود.[۸]
در سال 1974، زمانی که دپارتمان فلسفه دانشگاه سیدنی به دو بخش تقسیم شد[۹] (دپارتمان فلسفه عمومی و دپارتمان فلسفه سنتی و مدرن). آرمسترانگ به همراه دیوید استو و کیت کمپبل به گروه دوم پیوست، درحالیکه دپارتمان قبلی فعالیتهای بیشتری را در سیاست رادیکال و تدریس دروس مارکسیسم و فمینیسم دنبال می کرد.[۱۰] این دو بخش در سال 2000 دوباره یکی شدند.[۱۱]
آرمسترانگ در سال 1982 با جنیفر مری د بوهون کلارک ازدواج کرد. در سال 1950 با مادلین آنت هایدون ازدواج کرد.[۱۲] او همچنین در نیروی دریایی سلطنتی استرالیا خدمت کرد که پدرش در آن کمودور بود.[۸][۱۳]
در سال 1950، آرمسترانگ با دیوید استو و اریک داولینگ، سه شاگرد سابق جان اندرسون، فیلسوف استرالیایی، و بعدتر همه فیلسوفان آکادمیک، کمیتهای برای مبارزه با اجبار تشکیل داد، که نظرات ضدسربازی باید سرکوب کردند.[۱۴]
در سال 2014، به مناسبت پنجاهمین سالگرد انتصاب آرمسترانگ در کرسی فلسفه چالیس در دانشگاه سیدنی، مجله کوادرانت ادای احترامی به او توسط دیوید استو[۱۵] و مروری بر کار آرمسترانگ توسط اندرو ایروین منتشر کرد.[۱۶][۱۷]
فلسفه
فلسفه آرمسترانگ بهطور کلی طبیعتگرایانه است. در طرحی برای متافیزیک سیستماتیک، آرمسترانگ بیان میکند که نظام فلسفی او بر این فرض استوار است که تمام آنچه وجود دارد، جهان فضا-زمان است، همانطور که میگوییم جهان فیزیکی. او این موضوع را با گفتن اینکه جهان فیزیکی «به نظر میرسد آشکارا وجود دارد» و «خیلی فرضیتر به نظر میرسد» توجیه میکند. از این فرض اساسی، رد اشیاء انتزاعی از جمله نظریه مثل افلاطونی ناشی میشود.[۱۸]
پیشرفت آرمسترانگ بهعنوان یک فیلسوف بهشدت تحتتأثیر جان اندرسون، دیوید لوئیس، و جیجیسی اسمارت[۱۹] و همچنین اولین پلیس، هربرت فیگل، گیلبرت رایل و جرج ادوارد مور بودهاست.[۲۰] آرمسترانگ در مجموعهای از مقالات انتقادی درباره جان لاک و جورج برکلی با سی بی مارتین همکاری کرد.[۲۱]
فلسفه آرمسترانگ در عین سیستماتیک بودن، هیچ زمانی را صرف مسائل اجتماعی یا اخلاقی نمیکند و همچنین تلاشی برای ساختن فلسفه زبان نمیکند. او یک بار شعار خود را اینگونه توصیف کرد: «معناشناسی را برای آخرت بگذارید»[۱۲] و در کتاب یونیورسال و رئالیسم علمی، استدلالی را به نفع نظریه مثل افلاطون که بر معناشناسی تکیه دارند با توصیف «طولانی اما در کل، سنت بیاعتباری است که سعی میکند مسائل هستیشناختی را بر اساس ملاحظات معنایی حل و فصل کند» رد کرد.[۲۲]
متافیزیک
یونیورسالها
در متافیزیک، آرمسترانگ از این دیدگاه دفاع میکند که کلیات وجود دارند (اگرچه کلیات بی مثال افلاطونی وجود ندارند). این کلیات با ذرات بنیادی که علم به ما میگوید مطابقت دارند.[۲۳] آرمسترانگ فلسفه خود را شکلی از رئالیسم علمی توصیف میکند.[۲۴]
کلیات آرمسترانگ «پراکنده» هستند: هر محمولی دارای خاصیت همراه نیست، بلکه فقط آنهایی که از نظر تحقیقات علمی اساسی تلقی میشونددارای این خاصیت هستند. هستیشناسی نهایی کلیات تنها با تکمیل علم فیزیکی محقق میشود. بنابراین توده جهانی خواهد بود. آرمسترانگ متوجه میشود که ما باید به ویژگیهایی اشاره کنیم و از آنها استفاده کنیم که در هستیشناسی پراکندهاش کلیت در نظر گرفته نمیشوند؛ برای مثال، توانایی ارجاع به چیزی که یک بازی است (برای استفاده از مثالی از تحقیقات فلسفی ویتگنشتاین). سپس آرمسترانگ پیشنهاد میکند که رابطهای برتر بین این ویژگیهای مرتبه دوم و کلیات هستیشناختی معتبری که فیزیک به ما دادهاست، وجود دارد.[۲۵]
نظریه رفتار یونیورسالهای آرمسترانگ روابط را بهعنوان هیچ مشکل هستیشناختی خاصی تلقی میکند، با آنها میتوان به همان شیوهای رفتار کرد که با ویژگیهای غیررابطهای برخورد میشود. نحوه برخورد نظریه کلیات آرمسترانگ با روابط، بهعنوان یک موضوع توسط فریزر مک براید مطرح شدهاست.[۲۶] مک براید استدلال میکند که ممکن است روابطی وجود داشته باشد که در آن تعداد اصطلاحات در رابطه بین نمونهها متفاوت باشد. پاسخ آرمسترانگ تأیید نظریهای است که او آن را بهعنوان اصل تغییرناپذیری آنی توصیف میکند، که در آن ویرایش ویژگیها ضروری و تغییرناپذیر هستند. به گفته آرمسترانگ، روابط پیچیدهای که به نظر میرسد این اصل را به چالش میکشند، از نظر هستیشناختی واقعی نیستند، بلکه ویژگیهای مرتبه دومی هستند که میتوانند به ویژگیهای اساسیتری تقلیل یابند که با اصل تغییرناپذیری آنی مطابقت دارند.[۲۷]
آرمسترانگ گزارشهای نامگرایانه از ویژگیهایی را که تلاش میکنند خصوصیات را صرفاً با کلاسها تراز کنند، رد میکند. همافزودن مشکلی است که آنها با آن روبهرو هستند: اگر ویژگیها صرفاً طبقاتی باشند، در جهانی که همه چیزهای آبی نیز مرطوب هستند، و همه چیزهای مرطوب نیز آبی هستند، نامگرایان طبقاتی نمیتوانند تمایزی بین ویژگی آبی بودن و مرطوب بودن قائل شوند. او قیاسی برای استدلال در اوتیفرون افلاطون ارائه میدهد: اگر بگوییم الکترونها الکترون هستند، آنها بخشی از کلاس الکترونهایی هستند که گاری را قبل از اسب قرار میدهند. آنها بخشی از کلاس الکترونها هستند زیرا الکترون هستند.[۲۸]
از نظر آرمسترانگ، نامگراییها را نیز میتوان بهدلیل تولید نظریهای از واقعیت مورد انتقاد قرار داد. اجسام دارای ساختار هستند: آنها دارای قطعات هستند، قطعات از مولکولهایی ساخته شدهاند که به نوبه خود از اتمهایی کنار یکدیگر تشکیل شدهاند، که به نوبه خود از ذرات زیر اتمی و غیره تشکیل شدهاند. لکهبودن کلیات افلاطونی را نیز تهدید میکند: یک مثال خاص از یک جهانشمول در دنیای کلیهای افلاطونی، به جای داشتن رابطهای درونی، به موضوعی تبدیل میشود که لکه-خاص با یک کلی در جای دیگر (مثلاً در بهشت افلاطونی) رابطه دارد. کاری که یک عنصر شیمیایی با یک اتم تشکیلدهنده انجام میدهد.[۲۳]
آرمسترانگ همچنین نامگراییهایی را که وجود ویژگیها و روابط را در واقعیت انکار میکنند، رد میکند. او پیشنهاد میکند که این نوع اسمگراییها، بهویژه با اشاره به آنچه او اسمگرایی طبقاتی و شباهت نامگرایی مینامد، اصول اولیه عضویت یا تشابه طبقاتی را فرض میکنند.[۲۹] آرمسترانگ پیشنهاد میکند که این بدوی منجر به یک پسرفت باطل برای هر دو نوع اسمگرایی میشود،[۳۰] بنابراین سیستم مبتنی بر حالتهای امور خود را برانگیخت که ویژگیها را با فرض یک پیوند بدوی از مصداق[۳۱] بر اساس یک هستیشناسی واقعیت، به نام حالات، یکی میکند.[۳۲]
از نظر منشأ دیدگاه آرمسترانگ از کلیات، آرمسترانگ میگوید که دیدگاه او درباره کلیات «سرزمینی نسبتاً ناشناخته» است، اما به مقاله هیلاری پاتنم در سال 1970 «درباره ویژگیها»[۳۳] بهعنوان پیشروی اشاره میکند. او همچنین میگوید: «افلاطون در آثار بعدیاش، ارسطو و رئالیستهای اسکولاستیک در این زمینه از فلسفه معاصر پیشی گرفتند، هرچند بهدلیل عقبماندگی نسبی علم و روششناسی علمی روزگار خود، ناتوان بودند».[۳۴]
امور
محور فلسفه آرمسترانگ، ایده حالتهای امور است («واقعیتها» در اصطلاح راسل): در طرحی برای متافیزیک سیستماتیک، آرمسترانگ ادعا میکند که حالتها «ساختارهای اساسی در واقعیت» هستند.[۳۵] حالت امور بهطور کلی مصداق یک امر خاص و کلی است: حالتی از امور ممکن است این باشد که یک اتم خاص وجود داشته باشد، که مثالی کلی باشد (مثلاً از یک عنصر خاص است، اگر عناصر شیمیایی در نهایت بهعنوان بخشی از یونیورسالهای آرمسترانگ پذیرفته شوند). جزئیات موجود در هستیشناسی آرمسترانگ باید حداقل یک کلیت داشته باشد؛ همانطور که او کلیات بی مثال را رد میکند، «جزئیات بیخاصیت» را نیز رد میکند.[۳۶]
آرمسترانگ استدلال میکند که حالات امور در هستیشناسی چیزهای متمایزی هستند، زیرا بیش از مجموع اجزای خود هستند. اگر یک a خاص یک رابطه نامتقارن R با b خاص دیگر داشته باشد، آنگاه R (a, b) با R (b, a) متفاوت است. ممکن است R (a, b) در جهان بهدست آید اما R (b, a) چنین نباشد. بدون احوالی که مصداق جزئیات و کلیات (از جمله روابط) باشد، نمی توانیم صدق یک مورد و نادرستی مورد دیگر را توضیح دهیم.[۲۳]
قوانین طبیعت
نظریه کلیات آرمسترانگ به او مبنایی برای درک قوانین طبیعت بهعنوان روابط بین کلیات میدهد، گزارشی غیرانسانی از قوانین طبیعت که بهطور مستقل توسط آرمسترانگ،[۳۷] مایکل تولی،[۳۸] و فرد درتسکه ارائه شدهاست.[۳۹] این گزارش بیان میکند که روابط بین کلیات برای گزارههای مربوط به قوانین فیزیکی حقیقتساز هستند، و واقعگرایانه است، زیرا میپذیرد که قوانین طبیعت بهجای اینکه صرفاً شیوهای صحبت درباره جهان باشد، ویژگی جهان هستند. آرمسترانگ قوانین را بهعنوان قوانینی که بین کلیها و نه جزئیها قرار دارند، شناسایی میکند، زیرا شرح قوانینی که شامل جزئیات عادلانه است نه کلیها، نمیتواند به اندازه کافی توضیح دهد که قوانین طبیعت در مورد خلاف واقعها چگونه عمل میکنند.[۴۰]
برای نشان دادن این نظریه، استفان مامفورد مثالی از سیاه بودن همه زاغها ارائه میدهد. بر اساس نظریه آرمسترانگ، تولی و درتسکه، بهجای اینکه با تکتک کلاغها رابطهای وجود داشته باشد، رابطهای ضروری بین کلاغهای کلی و سیاهی وجود دارد. این اجازه میدهد تا قوانین طبیعت را توضیح دهیم که مثال زده نشدهاند. مامفورد نمونه پرکاربرد پرنده موآ را ذکر میکند: «فرض میرود که هر پرنده از این گونه منقرض شده در سنین جوانی مرده باشد، البته نه بهدلیل ساختار ژنتیکی آن، بلکه عمدتاً بهدلیل برخی ویروسها.. یک پرنده میتوانست از ویروس نجات پیدا کند و یک شکارچی در روز قبل از تولد پنجاهمین سالگردش بخورد.»[۴۱] بر اساس نظریه آرمسترانگ، تولی و درتسکه، چنین تصادفی قانون طبیعت نخواهد بود.
تمایلات
آرمسترانگ گرایشگرایی را رد میکند؛ این ایده که ویژگیهای اختیاری (یا قدرتهایی که گاهی اوقات به آنها اشاره میشود) از نظر هستیشناختی مهم هستند و نقش مهمی در توضیح قوانین طبیعت دارند.[۴۲] آرمسترانگ معتقد است که چالشی که گرایشگرایی برای توضیح او از قوانین طبیعت ایجاد میکند، در مورد تمایلات آشکار (مثلاً افتادن لیوان بر روی زمین و شکستن) نیست، بلکه در مورد تمایلات ناآشکار است (این واقعیت است که اگر کسی بخواهد آن را رها کند، با واقعیت مقابله میکند. شیشه روی زمین، میشکند). آرمسترانگ بهسادگی بیان میکند که خصیصه صرفاً در ماهیت ویژگیهای مصداق چیزی است که قرار است دارای منش باشد.[۴۳]
حقیقت و صدقسازان
در مورد حقیقت، آرمسترانگ به آنچه او بهعنوان «نسخه حداکثری» نظریه صدقساز توصیف میکند پایبند است: او معتقد است که هر حقیقتی صدقساز دارد، اگرچه لزوماً نقشهبرداری یکبهیک بین حقیقت و صدقساز وجود ندارد.[۴۴] امکان وجود یک یا چند رابطه بین حقایق و صدقسازان، ویژگیای است که آرمسترانگ معتقد است به نظریه صدقساز اجازه میدهد تا به برخی از انتقادات واردشده به نظریههای مطابقت قدیمیتر صدق (که معتقد است نظریه صدقساز نسخه بهبودیافته آن است) پاسخ دهد.[۴۵] حقایق منفی در روایت آرمسترانگ صدقسازانی دارد: او دیواری را مثال میزند که سبز رنگ شده است. سبز رنگ شدن دیوار برای گزاره سفید نشدن آن و گزاره عدم رنگ قرمز و غیره یک حقیقت است.[۴۶]
مشکل در ارائه گزارش کافی از صدقسازان برای رویدادهای گذشته یکی از دلایلی است که آرمسترانگ برای رد حالگرایی ارائه میکند؛ این دیدگاه که فقط زمان حال وجود دارد (دلیل دیگر ناسازگاری چنین دیدگاهی با نسبیت خاص است). آرمسترانگ استدلال میکند که حاضران باید یا نیاز به صدقسازان برای اظهارات مربوط به گذشته را انکار کنند، یا باید آنها را «با فرض صدقسازان نسبتاً عجیب» توجیه کنند.[۴۷]
ذهن
آرمسترانگ به نظریه فیزیکی و کارکردگرایانه ذهن پایبند است. او در ابتدا مجذوب کتاب مفهوم ذهن گیلبرت رایل و رد ثنویت دکارتی شد. آرمسترانگ رفتارگرایی را نپذیرفت و در عوض از نظریهای دفاع کرد که از آن بهعنوان «نظریه حالت مرکزی» یاد کرد، که حالتهای ذهنی را با وضعیت سیستم عصبی مرکزی شناسایی میکند. در نظریه ماتریالیستی ذهن، او پذیرفت که حالات ذهنی مانند آگاهی وجود دارد، اما اظهار داشت که میتوان آنها را بهعنوان پدیدههای فیزیکی توضیح داد.[۴۸] آرمسترانگ پذیرش نظریه دولت مرکزی را به کار جی.جی.سی اسمارت، بهویژه مقاله «احساسات و فرآیندهای مغزی»، نسبت میدهد و از آنجا به مقاله «آیا آگاهی یک فرآیند مغزی است؟» میپردازد.[۴۹]
استفان مامفورد اظهار داشت که نظریه ماتریالیستی ذهن آرمسترانگ «بیانگر بیانیه معتبر ماتریالیسم استرالیایی است و قطعهای اساسی از فلسفه بوده و هنوز هم هست».[۵۰]
معرفتشناسی
دیدگاه آرمسترانگ از دانش این است که شرایط دانش زمانی برآورده میشود که شما یک باور واقعی موجه داشته باشید که از طریق یک فرآیند قابل اعتماد به آن رسیدهاید: یعنی این باور توسط عاملی در جهان بیرونی ایجاد شدهاست. آرمسترانگ از تشبیه دماسنج استفاده میکند: همانطور که دماسنج برای انعکاس دمای محیطی که در آن قرار دارد تغییر میکند، اگر باورهای فرد بهطور قابل اعتمادی شکل گرفته باشند، باید همینطور باشند. از نظر آرمسترانگ، ارتباط بین دانش و دنیای بیرونی، یک رابطه نامولوژیک است (یعنی یک رابطه قانون طبیعت).[۵۱] در اینجا، دیدگاه آرمسترانگ بهطور کلی شبیه دیدگاه آلوین گولدمن و رابرت نوزیک است.[۵۲] شهودهایی که منجر به این نوع بیرونگرایی میشود، الوین پلانتینگا را به سمت گزارشی از دانش سوق داد که نیاز به سیستمهای شناختی «با عملکرد مناسب» را که بر اساس یک طرح طراحی عمل میکنند، اضافه کرد.[۵۳]
باور
در مورد رابطه بین باورها و دانش، آرمسترانگ از «پذیرش ضعیف» شرط اعتقاد دفاع میکند، یعنی اگر بتوان گفت که شخصی چیزی را p میداند، او به p اعتقاد دارد. در مقالهای برای انجمن ارسطویی، مجموعهای از استدلالهای زبانی را برای رد شرط اعتقاد رد میکند. او استدلال میکند که میتوان بدون داشتن اعتقاد دانش داشت، زیرا استفاده رایج از کلمه «باور» بهمعنای فقدان دانش است. آرمسترانگ این مثال را میآورد که اگر از مردی در ایستگاه راهآهن بپرسید که آیا قطار به تازگی حرکت کردهاست و او بگوید «من معتقدم رفته است»، از این موضوع برداشت میکنید که او نمیداند که قطار رفتهاست.[۵۴]
آرمسترانگ همچنین استدلال میکند که باورهای متناقض نشان میدهند که بین باورها و دانش ارتباط وجود دارد. او زنی را مثال میزند که فهمیده است شوهرش مرده است، اما نمیتواند باور کند شوهرش مردهاست. او هم باور دارد و هم کافر است که شوهرش مردهاست: اتفاقاً یکی از دو عقیده او موجه، درست و واجد شرایط معرفتی است.[۵۵][۵۶]
آرمسترانگ پاسخی به نسخه اصلاحشده کالین رادفورد از مثال «آزمایششونده نامطمئن» ارائه میدهد. از دانشآموزی پرسیده میشود که ملکه الیزابت اول چه زمانی درگذشت، و او با تردید پاسخ میدهد «1603»، و نشان میدهد که به پاسخ خود اطمینان ندارد. او فراموش کردهاست که قبلاً در مقطعی تاریخ انگلیسی خواندهاست. رادفورد این را بهعنوان نمونهای از دانش بدون اعتقاد ارائه میکند. اما آرمسترانگ در این مورد نظری متفاوت دارد: معاینهشونده غیرقابل اعتماد معتقد است که ملکه الیزابت اول در سال 1603 درگذشت، او میداند که او در سال 1603 درگذشت، اما او نمیداند که میداند. آرمسترانگ اصل KK را رد میکند؛ که برای دانستن p، باید بدانیم که p را میشناسیم.[۵۵][۵۶] رد اصل KK توسط آرمسترانگ با پروژه بیرونی گستردهتر او سازگار است. [۵۷]
کتابشناسی
- —— (1960). نظریه چشمانداز برکلی. انتشارات دانشگاه ملبورن. OL 2981233W.
- —— (1961). ادراک و جهان فیزیکی. انتشارات راتلج و کیگان پل. ISBN 978-0-7100-3603-2.
- —— (1962). احساسات بدنی. انتشارات راتلج و کیگان پل. OL 5873805M.
- —— (1968). نظریه ماتریالیستی ذهن. انتشارات راتلج و کیگان پل. ISBN 978-0-415-10031-1.
- —— (1973). باور، حقیقت و معرفت. انتشارات دانشگاه کمبریج. ISBN 978-0-521-08706-3.
- —— (1978). یونیورسالها و رئالیسم علمی. انتشارات دانشگاه کمبریج. ISBN 978-0-521-21741-5.
- —— (1981). ماهیت ذهن و مقالات دیگر. انتشارات دانشگاه کرنل. ISBN 978-0-8014-1353-7.
- —— (1983). قانون طبیعت چیست؟. انتشارات دانشگاه کمبریج. ISBN 978-0-521-25343-7.
- —— (1989). نظریه ترکیبی امکان. انتشارات دانشگاه کمبریج. ISBN 978-0-521-37427-9.
- —— (1989). یونیورسالها: مقدمهای با نظر. انتشارات وستویو. ISBN 978-0-8133-0772-5.
- —— (1997). دنیای امور. انتشارات دانشگاه کمبریج. ISBN 978-0-521-58064-9.
- —— (1999). مشکل ذهن و بدن: مقدمهای با نظر. انتشارات وستویو. ISBN 978-0-8133-9056-7.
- —— (2004). حقیقت و صدقسازان. انتشارات دانشگاه کمبریج. ISBN 978-0-521-83832-0.
- —— (2010). طرحی برای متافیزیک سیستماتیک. انتشارات دانشگاه آکسفورد. ISBN 978-0-19-959061-2.
منابع و پانویس
- ↑ دیوید آرمسترانگ، Universals: An Opinionated Introduction (1989)، ص. 8.
- ↑ الگو:کتاب نقل قول
- ↑ هسیتیسم (دایرةالمعارف فلسفه استنفورد)
- ↑ "پروفسور دیوید آرمسترانگ - درگذشت". تلگراف (به انگلیسی). 9 July 2014. ISSN 0307-1235. Retrieved 10 May 2020.
- ↑ براون, اس.; کالینسون, دی.; ویلکینسون, آر., eds. (1996). فرهنگ زندگینامه فیلسوفان قرن بیستم. pp. 31–32. ISBN 978-0-415-06043-1.
- ↑ "آرمسترانگ، دیوید مالت". اعضای آکادمی هنر و علوم آمریکا، 1780-2012 (PDF). فرهنگستان هنر و علوم آمریکا. p. 17. Retrieved 27 July 2014.
- ↑ جاگوان کیم; ارنست سوسا; گری اس. روزنکرانتس, eds. (2009). همراهی برای متافیزیک (2nd ed.). انتشارات وایلی بلکول. pp. 126–127.
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ آرمسترانگ, دی. ام. (19 March 2002). "رزومه برنامه درسی". Retrieved 27 July 2014.
- ↑ گادفری-اسمیت, پیتر. "چرا استرالیا تأثیر زیادی بر فلسفه دارد؟". Aeon (به انگلیسی). Retrieved 21 March 2019.
- ↑ کریتندن, پی. (2010). "سیدنی، دانشگاه، گروه فلسفه عمومی". In اوپی, جی.; تراکاکیس, ان. ان. (eds.). همراهی با فلسفه در استرالیا و نیوزلند. انتشارات دانشگاه موناش. ISBN 978-0-9806512-1-8.
- ↑ ایویسون, دی. (2010). "سیدنی، دانشگاه، گروه فلسفه (اتحاد مجدد – 2009)". In اوپی, جی.; تراکاکیس, ان. ان. (eds.). همراهی با فلسفه در استرالیا و نیوزلند. انتشارات دانشگاه موناش. ISBN 978-0-9806512-1-8.
- ↑ ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ کراکی, ای. (April 2002). "مصاحبه با پروفسور دیوید آرمسترانگ". Retrieved 27 July 2014.
- ↑ فرانکلین, جیمز (2020). "دی. ام. آرمسترانگ: برجستهترین فیلسوف سیدنی: زندگی و کار". The Sydney Realist (41): 1–6. Retrieved February 17, 2021.
- ↑ تاونسند, ای. (2010). "اندرسون، جان و اندرسونیسم". In اوپی, جی.; تراکاکیس, ان. ان. (eds.). همراهی با فلسفه در استرالیا و نیوزلند. انتشارات دانشگاه موناش. ISBN 978-0-9806512-1-8.
- ↑ استوو, دی. (1 March 2014). "ادای احترام به دیوید آرمسترانگ". وبسایت مجله کوادرانت. pp. 42–43.
- ↑ ایروین, ای. (1 March 2014). "دیوید آرمسترانگ و ماتریالیسم استرالیایی". وبسایت مجله کوادرانت. pp. 36–39.
- ↑ ایروین, ای. (1 March 2014). "دیوید آرمسترانگ: راهنمای خواننده". وبسایت مجله کوادرانت. pp. 40–41.
- ↑ آرمسترانگ, دی. ام. (2010). طرحی برای متافیزیک سیستماتیک. انتشارات دانشگاه آکسفورد. pp. 1–2. ISBN 978-0-19-965591-5.
- ↑ آرمسترانگ, دی. ام. (2001). "مقدمه". In جابلینگ, لی; رانسی, کاترین (eds.). مسائل ذهنی: شعر، مقاله و مصاحبه به افتخار لئونی کرامر. دانشگاه سیدنی. pp. 322–332. ISBN 978-1-86487-362-7.
- ↑ فورست, پی. (2010). "آرمسترانگ، دی.ام.". In اوپی, جی.; تراکاکیس, ان. ان. (eds.). همنشین فلسفه در استرالیا و نیوزلند. انتشارات دانشگاه موناش. ISBN 978-0-9806512-0-1. Archived from the original on 2012-03-08.
- ↑ آرمسترانگ, دی. ام.; مارتین, سی. بی. (1969). لاک و برکلی: مجموعهای از مقالات انتقادی. Anchor Books. ISBN 978-0-268-00562-7.
- ↑ آرمسترانگ, دی. ام. (1980). نومینالیسم و رئالیسم. یونیورسالها و رئالیسم علمی. Vol. 1. انتشارات دانشگاه کمبریج. p. 65. ISBN 978-0-521-28033-4.
- ↑ ۲۳٫۰ ۲۳٫۱ ۲۳٫۲ Armstrong, D. M. (1989). Universals. Westview Press. ISBN 978-0-8133-0763-3. OL 2211958M.
- ↑ Armstrong, D. M. (1980), A Theory of Universals, Cambridge University Press, ISBN 978-0-521-28032-7, OL 7735301M
- ↑ Armstrong, D. M. (2010). Sketch for a Systematic Metaphysics. Oxford University Press. pp. 19–20. ISBN 978-0-19-965591-5.
- ↑ MacBride, F. (2005). "The Particular–Universal Distinction: A Dogma of Metaphysics?". Mind. 114 (455): 565–614. doi:10.1093/mind/fzi565.
- ↑ Armstrong, D. M. (2010). Sketch for a Systematic Metaphysics. Oxford University Press. pp. 23–25. ISBN 978-0-19-965591-5.
- ↑ (Mumford 2007، صص. 23–24)
- ↑ Armstrong, D. M. (1989). Universals: An Opinionated Introduction. Boulder: Westview Press. pp. 37, 41.
- ↑ Armstrong, D. M. (1980). Nominalism & Realism. Universals & Scientific Realism. Vol. 1. Cambridge University Press. p. 42. ISBN 978-0-521-28033-4.
- ↑ Armstrong, D. M. (1989). Universals: An Opinionated Introduction. Boulder: Westview Press. p. 110.
- ↑ Armstrong, D. M. (1997). A World of States of Affairs. Cambridge: Cambridge University Press. p. 40.
- ↑ Putnam, H. (1970). "On Properties". In Rescher, N. (ed.). Essays in Honour of Carl G. Hempel. Springer. ISBN 978-94-017-1466-2.
- Reprinted in Putnam, H. (1975). Mathematics, Matter and Method. Philosophical Papers. Vol. 1. Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-20665-5.
- ↑ Armstrong, D. M. (1980). Nominalism & Realism. Universals & Scientific Realism. Vol. 1. Cambridge University Press. p. xv. ISBN 978-0-521-28033-4.
- ↑ Armstrong, D. M. (2010). Sketch for a Systematic Metaphysics. Oxford University Press. p. 36. ISBN 978-0-19-965591-5.
- ↑ (Mumford 2007، ص. 29)
- ↑ Armstrong, D. M. (1983). What is a Law of Nature. Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-31481-7.
- ↑ Tooley, M. (1977). "The Nature of Laws". Canadian Journal of Philosophy. 7 (4): 667–698. doi:10.1080/00455091.1977.10716190. JSTOR 40230714. S2CID 159913474.
- ↑ Dretske, F. (1977). "Laws of Nature". Philosophy of Science. 44 (2): 248–268. doi:10.1086/288741. JSTOR 187350. S2CID 119760906.
- ↑ (Mumford 2007، ص. 45)
- ↑ Mumford, S. (2009). "Laws and Dispositions". In Le Poidevin, R.; Peter, S.; McGonigal, A.; Cameron, R. P. (eds.). The Routledge Companion to Metaphysics. pp. 472–473. ISBN 978-0-415-39631-8.
- ↑ Choi, S; Fara, M. (Spring 2014). "Dispositions". In Zalta, E. N. (ed.). Stanford Encyclopedia of Philosophy. Stanford University.
- ↑ Armstrong, D. M. (2010). Sketch for a Systematic Metaphysics. Oxford University Press. pp. 48–53. ISBN 978-0-19-965591-5.
- ↑ (Mumford 2007، ص. 171)
- ↑ Armstrong, D. M. (2010). Sketch for a Systematic Metaphysics. Oxford University Press. pp. 61–66. ISBN 978-0-19-965591-5.
- ↑ Armstrong, D. M. (2004). Truths and Truthmakers. Cambridge University Press. p. 24. ISBN 978-0-521-54723-9.
- ↑ Armstrong, D. M. (2010). Sketch for a Systematic Metaphysics. Oxford University Press. p. 105. ISBN 978-0-19-965591-5.
- ↑ (Mumford 2007، صص. 133–140)
- ↑ Armstrong, D. M. (2010). Sketch for a Systematic Metaphysics. Oxford University Press. p. 101. ISBN 978-0-19-965591-5.
- ↑ (Mumford 2007، ص. 130)
- ↑ Lehrer, K. (2000), Theory of knowledge, Westview Press, p. 178, ISBN 978-0-8133-9053-6, OL 6787085M
- ↑ Pollock, J. L. (1999), Contemporary theories of knowledge, Rowman & Littlefield, p. 13, ISBN 978-0-8476-8936-1, OL 31726M
- ↑ Plantinga, A. (1993), Warrant and proper function, Oxford University Press, ISBN 978-0-19-507863-3, OL 1700198M
- ↑ Armstrong, D. M. (1969). "Does Knowledge Entail Belief?". Proceedings of the Aristotelian Society. 70: 21–36. doi:10.1093/aristotelian/70.1.21. JSTOR 4544782.
- ↑ ۵۵٫۰ ۵۵٫۱ Armstrong, D. M. (1969). "Does Knowledge Entail Belief?". Proceedings of the Aristotelian Society. 70: 21–36. doi:10.1093/aristotelian/70.1.21. JSTOR 4544782.
- ↑ ۵۶٫۰ ۵۶٫۱ (Mumford 2007، ص. 155)
- ↑ Hemp, D. (15 October 2006). "The KK (Knowing that One Knows) Principle". Internet Encyclopedia of Philosophy. Retrieved 27 July 2014.
برای مطالعه بیشتر
- آنستی, پی.; برادون-میچل, دی., eds. (2021). نظریه ماتریالیستی ذهن آرمسترانگ. انتشارات دانشگاه آکسفورد. ISBN 978-0-19-284372-2.
- بیکن, جی.; کمپبل, کی.; راینهارت, ال., eds. (1993). هستیشناسی، علیت و ذهن: مقالاتی به افتخار دی. ام. آرمسترانگ. انتشارات دانشگاه کمبریج. ISBN 978-0-521-41562-0.
- بوگدان, آر. جی., ed. (1984). دی. ام. آرمسترانگ. انتشارات دی. ریدل. ISBN 978-90-277-1657-6.
- فرانکلین, جی. (2003). فاسد کردن جوانان: تاریخچه فلسفه در استرالیا. Macleay Press. Chapters 9, 11, 12. ISBN 978-1-876492-08-3.
- ایروین, ای. (1 March 2014). "دیوید آرمسترانگ و ماتریالیسم استرالیایی". مجله کوادرانت. pp. 36–39.
- ایروین, ای. (1 March 2014). "دیوید آرمسترانگ: راهنمای خواننده". مجله کوادرانت. pp. 40–41.
- استاو, دی. (1 March 2014). "ادای احترام به دیوید آرمسترانگ". مجله کوادرانت. pp. 42–43.