دنیای مردگان در فرهنگ یونانی-رومی

دنیای مردگان در فرهنگ یونانی-رومی در اسطورهشناسی یونانی دنیای زیرین یا دنیای مردگان هادس نامیده میشود که یک قلمرو متمایز و یکی از سه قلمرو تشکیلدهندهٔ کیهان است. هادس جایی است که فرد پس از مرگ به آنجا میرود. «هادس» نام خود را از نام خدای یونانی هادس که در اساطیر یونان به عنوان پادشاه دنیای مردگان نیز شناخته میشوند، به امانت گرفتهاست. پیامآور خدایان یونانی، هرمس، کسی است که روح مرده یک شخص را به دنیای مردگان میبرد. هرمس روح را در ساحل رودخانه استوکس، رودخانه ای بین مرگ و زندگی رها میکند. در اساطیر یونان آمده اگر روح طلا به همراه داشته باشد شارون، که به «مرد قایقبر» نیز معروف است، روح را از رودخانه به نزد هادس خدای مردگان میبرد. بر اساس این عقیده در دوره هلنیستی، مردم شروع به دفن سکههای خارون با مردگان خود کردند، که با آن روحها میتوانستند هزینه عبور خود را از رودخانه بپردازند. پس از عبور، روح توسط قاضیان هادس که پسران زئوس به نامهای ایاکوس، رادامانتوس و مینوس هستند، قضاوت میشود. پس از آن روح به سرزمینهای الیزیوم، تارتاروس یا دشت آسفودل فرستاده میشود. سرزمین الیزیوم که جزایر مبارکه نیز نامیده میشود، برای کسانی بود که زندگی پاکی داشتند. این منطقه شامل مزارع سبز، درهها و کوهها بود، همه در آنجا آرام و راضی بودند و خورشید همیشه در آنجا میدرخشید. تارتاروس برای افرادی بود که به خدایان توهین کرده بودند، یا فقط سرکش و آگاهانه شرور بودند. دشت آسفودل نیز برای کسانی بود که گناهانشان برابر با نیکویی آنها بود. برخی از قهرمانان افسانه ای یونانی اجازه پیدا کردند با سفر به دنیای مردگان از دنیای زیرین دیدن کنند.
رومیان نیز دارای یک سیستم اعتقادی مشابه با یونانیان در مورد زندگی پس از مرگ بودند، به طوری که هادس یونانی در روم به پلوتون معروف شد. در اواخر دوره باستانی ، سنتهای یونانی شروع به انشعاب بیشتر مسیرها در زندگی پس از مرگ کردند. از قرن ششم قبل از میلاد به بعد، آنها به این باور رسیدند که کسانی که در برخی از مناسک مخفی، پاگشایی شده بودند، میتوانند انتظار وجود پربرکتتری نسبت به کسانی که پاگشایی نشده بودند، داشته باشند. از آنجا که این فرقهها به پیروان خود امید یک زندگی پس از مرگ آرام و شاد را ارائه کردند و مهمتر از آن، ادعا میکردند که حقایق پنهانی را آشکار میکنند که منجر به زندگی بهتر و غنیتر روی زمین میشود، این فرقهها به فرقههای اسرارآمیز معروف شدند.
ریشه نام[ویرایش]
اولین نسخه مستند و قدیمیترین شکل تأیید شده از «هادس» که در زبان یونانی و در کتاب ادیسه اثر هومر و زبان یوانیک (قرن هشتم پیش از میلاد) به کار رفته، «آیدس» Aïdēs (Ἀΐδης) بود. یکی دیگر از گونههای هادس که در شعر رایج بود، آیدونئوس بود. در دوره کلاسیک (حدود ۴۹۰–۳۲۳ پیش از میلاد) نام این خدا به هادس تبدیل شد. در دوران باستان، نام هادس بهطور کلی به معنای «غیبی» یا «غیرمرئی» تفسیر میشد. یونانیها از ترس گفتن نام خدای مرگ، هادس را با نام مستعار جایگزین پلوتون، به معنای «ثروتمند» مینامیدند. این نام دیگر احتمالاً منعکس کننده این واقعیت است که ثروت یونانیان، از قبیل محصولهای کشاورزی و فلزهای گرانبها نیز از زیر زمین بیرون میآمد. نام پلوتون توسط رومیان به ارث برده شد که خدای آنها پلوتون دارای ویژگیهای مشابه هادس بود. هادس، پیش از همه، خدای مرگ بود: این او بود که بر جهان زیرین حکومت میکرد و در واقع، نام او مترادف با «جهان زیرین» بود.[۱]
تعریف[ویرایش]
هادس که به عنوان دنیای زیرین نیز شناخته میشود، در کیهانشناسی یونانی فضایی بود که ارواح مردگان در آنجا رفتند. بر اساس بینش جهان یونان، کیهان نوعی کره بود. آسمان بالا بود که توسط زئوس اداره میشد و خانه خدایان المپیا بود. در این بین جهان زمین و اقیانوس قرار داشتند که توسط پوزئیدون اداره میشد و سرانجام، در زیر سطح زمین، جهان زیرین یا هادس وجود داشت که توسط خدایی به همین نام اداره میشد و مقصد نهایی مردگان در آیین یونانی-رومی بود. بینش دربارهٔ هادس در طول تاریخ یونان کلاسیک و بعداً دوره تسلط روم بر یونان ثابت نبود. در واقع، دیدگاهی که در بالا توضیح داده شد با هادس اساطیری مطابقت دارد، که رایجترین در زندگی رایج و روزمره بسیاری از یونانیان بود. با این وجود، برخی از فیلسوفان مانند افلاطون یا فیثاغورث عقاید کاملاً متفاوتی داشتند و هادس از نظر آنها جایی بود که روح قبل از بازگشت دوباره برای تناسخ، به آنجا میرود. به همین ترتیب، برخی از فرقههای اسرارآمیز که از قرن اول بعد از میلاد در سراسر امپراتوری روم گسترش یافتند، به رستاخیز روح اعتقاد داشتند، بنابراین تصور میکردند که دنیای زیرین فقط برای افرادی است که مراسم پاگشایی اسرارآمیز را انجام نمیدهند.[۲]
منبعشناسی[ویرایش]
- هومر (حدود هشت قرن پیش از میلاد)، ایلیاد، هادس قلمرو مکانی مرطوب و کپک زدهاست که در داخل حفرههای زمین پنهان شدهاست. مردگان از رودخانه ای گذشتند، از دروازههایی عبور کردند که توسط سگ شکاری محافظت میشد و خود را در برابر پادشاه و ملکه جهان اموات، هادس و پرسفونه حاضر کردند. شاعران هومری هیچ میدان الیزی یا جهنم تارتاری را نمیشناختند، بلکه همه سایهها - قهرمانان و شروران به یک اندازه - در تاریکی هادس آرام میگرفتند.[۳]
- هومر، ادیسه، تجربه دنیای زیرین ادیسه و توصیف جهان اموات عمدتاً در کتاب یازدهم ادیسه (معروف به کتاب مردگان) روایت میشود. هومر سرزمین مردگان را تاریک، ترسناک و بهطور کلی برای قهرمانانش ناخوشایند به تصویر میکشد. در دنیای زیرین چند گناهکار معروف هستند که تا ابد مجازات میشوند، اما اکثراً همهٔ مردگان خاکستری هستند و همهٔ آنها آرزو میکنند که زنده باشند.[۴]
- هزیود (حدود هفت قرن پیش از میلاد)، تئوگونیا، هزیود ادعا میکند که اگر یک سندان برنزی که از آسمان بیفتد، نه روز طول میکشد تا به زمین برسد و نه روز دیگر طول میکشد تا سندان از زمین بر روی تارتاروس بیفتد. هزیود تارتاروس را به عنوان یک شکاف بزرگ، هم بد و هم تاریک و محل زوال توصیف میکند. این پایینترین منطقه جهان بود، جایی جداگانه پایینتر از هادس. زمانی که زئوس و المپیان، کرونوس (پدر زئوس) و سایر تیتانها را برای فرمانروایی بر زمین سرنگون کردند، آنها نه تنها در هادس، که محل استراحت نهایی ارواح فانی بود، بلکه در تارتاروس، منطقه زیرین جهان که به عنوان مکانی برای هیولاها و خدایان تبعید شده استفاده میشد، جا گرفتند.[۵]
- شاعر یونانی پیندار (حدود ۵۱۸ - حدود ۴۳۸ پیش از میلاد)، پیوندهای بین شعر و مذهب در یونان باستان تنگاتنگ بود و پیندار از این قاعده مستثنی نبود. در قصیدههای المپیک برای اولین بار در ادبیات غرب یک زندگی پس از مرگ با جوایز و مجازات، مانند جزیره مبارکه و سرنوشتی برای قهرمانان استثنایی توصیف میشود.[۶]
- افلاطون (حدود ۴۲۷ پیش از میلاد)، افسانه ار، از کتاب جمهور، داستان سربازی به نام ار را روایت میکند که گمان میرود مردهاست و به دنیای زیرین فرود میآید. اما هنگامی که او زنده میشود، باز به جهان فرستاده میشود تا به بشریت بگوید چه چیزی در زندگی پس از مرگ در انتظار آنهاست. ار زندگی پس از مرگ را توصیف میکند که در آن عادلان پاداش میگیرند و شریران مجازات میشوند. سپس ارواح در یک بدن جدید و یک زندگی جدید متولد میشوند و زندگی جدیدی که انتخاب میکنند نشان دهنده نحوه زندگی آنها در زندگی قبلی و وضعیت روح آنها در هنگام مرگ است. او توصیف میکند که در فضای میانی قاضیانی نشسته بودند که به عادلان فرمان میدادند.[۷]
- افلاطون، فایدون، نویسنده مدعی است که وقایع و گفتگوها را در روزی که معلم افلاطون، سقراط (۴۶۹–۳۹۹ پ. م) توسط ایالت آتن به قتل رسید، بیان میکند. سقراط مرگ را جدایی بدن از روح میداند و یک نظریه باستانی را ذکر میکند که معتقد است همانطور که ارواح مردگان در جهان زیرین از کسانی که در این جهان زندگی میکنند میآیند، ارواح زنده نیز ارواح مردگان هستند که به جهان بار دیگر بازگشتند.[۸]
- آریستوفان قورباغهها (نوشته شده در ۴۰۵ قبل از میلاد): مانند ادیسه در حماسه ای که نام او را بر خود دارد، یا مانند اورفئوس در جستجوی ائورودیکه، دیونیزوس به عنوان خدای درام باید به عالم اموات برود، نه برای دیدار با تیرسیاس و آگاهی آینده اش، بلکه برای دیدار با شاعران مردهٔ جهان. دنیای زیرین، همانطور که آریستوفان ارائه میدهد، جایگاه خدایان و شیاطین است اما همچنین با مهمانخانه داران، خدمتکاران شهوانی و بردگان آزمودهاش، مکانی است مانند دنیای واقعی. ایاکوس، قاضی اسطورهشناختی سرسخت روحهای مرده، در آنجا حضور دارد.[۹]
- ویرژیل (۷۰ تا ۱۹ پیش از میلاد)، انئید (آئینه)، شرح زندگی پس از مرگ که در کتاب ششم انئید آمدهاست، یکی از مهمترین و مبهمترین جنبههای مذهبی شعر است. هر چند شباهت قابل توجه ای بین دنیای زیرین ادیسه هومر و انئید ویرژیل وجود دارد اما با بررسی دقیقتر، چندین تفاوت مهم آشکار میشود. یکی از بارزترین این تضادها در تصاویر دقیق جغرافیایی و توپولوژیکی است که ویرژیل از هادس ارائه میدهد. تفاوت مهم دیگر رویکرد متفاوتی است که این دو نسبت به نظم دادن به جهانهای خود دارند. در ویرژیل، ما یک دستهبندی تقریباً وسواس گونه میبینیم: کل قلمرو مرگ به بخشها و مناطق تقسیم میشود، همانطور که روحهایی که او در آنجا قرار میدهد. علاوه بر این، این تقسیمبندی به هیچ وجه تصادفی نیست: در عوض، مبتنی بر استدلال قضایی است. هر روح با توجه به نوع اعمال نادرست یا نحوه مرگش در منطقه ای قرار میگیرد که به آن تعلق دارد. مهمتر از همه، دنیای زیرین ویرژیل، برخلاف هومر، دارای یک هدف قابل توجه است: ارواح در آنجا هستند یا برای اعمال نادرست مجازات میشوند یا برای یک زندگی جدید روی زمین آماده میشوند.[۱۰]
- سرودهای اورفیک، مجموعه ای از هشتاد و هفت بیت هستند که بهطور سنتی به اورفئوس نسبت داده میشوند. اورفئوس، شاعر و نوازندهای بود که تقریباً تواناییهای فراطبیعی داشت تا هر کسی را به موسیقی خود جذب کند، پس از گزیده شدن همسرش در روز عروسی توسط مار سمی و مرگ او، به عنوان یک فانی زنده به عالم اموات فرود آمد تا همسر مردهاش ائورودیکه را پس بگیرد. او با مهارت خود در نوازندگی توانست با موسیقی خود نگهبانان دنیای زیرین را طلسم کند و با صدای زیبای خود توانست هادس و پرسفونه را متقاعد کند. تا به او و همسرش اجازه دهد تا به زندگی بازگردند. حاکمان عالم اموات موافقت کردند، اما تحت یک شرط ائورودیکه باید پشت سر اورفئوس را دنبال میکرد و او نمیتوانست بچرخد و به او نگاه کند. هنگامی که اورفئوس به در ورودی رسید، در آرزوی نگاه کردن به همسر زیبایش چرخید و تنها دید که همسرش در حال محو شدن به دنیای زیرین است. او برای بار دوم از بازگشت به دنیای زیرین منع شد و زندگی خود را صرف پخش موسیقی خود برای پرندگان و کوهها کرد.[۱۱]
باورهای اولیه[ویرایش]

به عقیده یونانیان ارواح ممکن است به عنوان روح به زمین بازگردند، اما بیشتر ارواح، بیشتر اوقات، در پادشاهی زیرزمینی به نام هادس میماندند که خدایی که هادس نیز نام داشت و ملکهاش، پرسفونه، بر آن حکمرانی میکردند. در زمانهای قدیم، به نظر میرسد یونانیان معتقد بودند که با همه افراد آنجا به یک شکل رفتار میشود. ارواح در حالتی بودند که نه خوشایند بود و نه ناخوشایند. تصویرهای ادبی، مانند آنچه وجود دارد، نشان میدهد که دنیای زیرین تاریک است، و برای گذراندن زمان ابدی کار چندانی انجام نمیشود. در ادیسه و در جاهای دیگر، روحها معمولاً شبیه بدن قبلی خود به تصویر کشیده میشوند (بنابراین زنانی که در زمان حیات خود زیباییهای معروفی بودند جذاب باقی ماندند و جنگجویان قدرتمند هنوز زره خود را به تن داشتند). روحها همچنین خواستهها و کینههایی را که تا زمانی که زنده بودند حفظ میکردند: روح آژاکس که احساس میکرد در زمان زنده بودن توسط ادیسه فریب خوردهاست، هنگام ملاقات در دنیای زیرین از پاسخ دادن به سلام ادیسه امتناع کرد. ارواح فاقد یکی از مهمترین تواناییهایی بودند که در زمان زنده بودن داشتند: آنها نمیتوانستند با زندهها ارتباط برقرار کنند مگر در شرایط خاص. تماس فیزیکی نیز غیرممکن است، زیرا روحها جوهری ندارند: ادیسه نمیتواند روح مادرش را در آغوش بگیرد.[۱۲]
در یونان باستانی (حدود ۶۵۰–۴۸۰ قبل از میلاد)، هادس یک خدای زیرزمینی است، شخصیتی از مرگ که قلمرو آن که به همین نام است، که توسط رودخانه ای وحشتناک از سرزمین زندگان جدا شدهاست، شبیه جهان مردگان بینالنهرین است. هادس خانه ای هزار تودرتویی از سالنهای تاریک، سرد و بینشاط است که توسط دروازههای قفلشده احاطه شده بود و توسط سگ جهنمی سربروس محافظت میشود. ملکه هادس، پرسفونه، در آنجا یک زندانی ساکن است. این تصویر غمانگیز در در کتاب ۱۱، ادیسه هومر تأیید شدهاست. هنگامی که ادیسه برای مشورت با پیشگو تیرسیاس در کتاب ۱۱ به هادس میرود، ساکنان آن را میبیند که در یک فراموشی بیهدف غرق شدهاند و تا زمانی که از خون قوچ او بنوشند، نمیتوانند با او ارتباط برقرار کنند. مردگان نابهنگام و کسانی که دفن نامناسبی داشتند، بیشتر از سایههای معمولی رنج میبرند و گناهکاران بدنامی مانند تانتالوس پسر زئوس و سیزیف پسر خدای بادها آیولوس، به خاطر جنایات خود عذاب میشوند. با این حال، هادس هومری، بهطور کلی، برای همه ناخوشایند است.[۱۳]
اولین ایده زندگی پس از مرگ در اسطوره یونانی این است که در لحظه مرگ، جوهر (روان) فرد از جسد جدا شده و به دنیای زیرین منتقل میشود. یونانیان باستان معتقد بودند که وقتی شخصی مرده و دفن میشود و آماده ورود به هادس است، فقط باید از ، شارون بخواهند که آنها را از رودخانه استوکس عبور دهد. هر چند مجبور شدند برای این کار به او پول بدهند. وقتی مرده از آن رود عبور میکرد مشخص نیست که چه در انتظار او بود. تنها توصیف نیمه تفصیلی هادس توسط هومر (قرن هشتم یا هفتم پیش از میلاد) ارائه شدهاست، او پیشنهاد کرد که کیفیت زندگی در آنجا بینشاط است، هرچند عاری از هر گونه وحشت وصف میکند. او مشخصاً مردگان را «بی قوت» و «بی هوش» توصیف کرد. هر کاری خوب یا بدی که یک نفر در این زندگی انجام داده باشد، در نهایت همان در جایی خواهد بود که دیگران قرار دارند.[۱۴]
قضاوت اخلاقی[ویرایش]

بیشتر یونانیان باستان پیشبینی میکردند که روح پس از مرگ بدن را ترک میکند و به شکلی به حیات خود ادامه میدهد، اما این انتظار که خیر پاداش داده میشود و شر در زندگی پس از مرگ مجازات میشود، در اعتقادات آنها مرکزی نبود. در ادیسه هومر (۷۵۰–۷۰۰ پیش از میلاد) دنیای زیرین – که بهطور دیگر به عنوان «خانه هادس» یا به سادگی «هادس» به نام خدایی که بر مردگان حکومت میکرد، تقریباً برای همه تیرهتر و تاریکتر بود. تنها تعداد انگشت شماری از شخصیتهای اسطورهای تا ابد رنج بردند، و اعمال نادرست آنها فراتر از انسانهای فانی بود. به همین ترتیب قهرمانان نادری بودند که از وجود شادی در الیزیوم یا جزایر برکت برخوردار بودند. آنها این کار را نه به دلیل رفتار با فضیلت خود، بلکه به دلیل موقعیت و روابط خانوادگی خود با خدایان انجام دادند.[۱۵]
رابرت گارلند استاد در زمینه تاریخ و ادبیان کلاسیک بیان میکند که در ابتدا قضاوتی پس از مرگ مانند مصریان وجود نداشت زیرا یونانیان مفهومی از بهشت و جهنم نداشتند. درست است که در اعماق روده هادس منطقهای به نام تارتاروس وجود داشت که کسانی را که به عظمت خدایان توهین کرده بودند به آنجا فرستاده بودند. کسی مثل سیزیف که باید دائماً سنگی را در سربالایی بغلتد که بی وقفه دوباره به پایین میغلتد. این شامل مردم عادی نمیشد زیرا گناهان مردم عادی بسیار کوچکتر از آن بود که توجه خدایان را جلب کند و مستحق چنین مجازاتی باشد.[۱۴]
برخلاف باورهای اولیه یونانی، اواخر دوره باستانی شاهد توسعه نظامی بود که در آن افراد عادی ممکن بود انتظار دریافت پاداش یا مجازات پس از مرگ را داشته باشند. این مفهوم در دوره کلاسیک نسبتاً گسترده بود. در بیشتر موارد، گفته میشد که سرنوشت فرد به رفتار او در زمان زنده بودن بستگی دارد.[۱۲] ارجاع به ایده قضاوت اخلاقی پس از مرگ در اشعار و نمایشنامههای اوایل قرن پنجم پیش از میلاد وجود دارد، اما کاملترین گزارشهای مربوط به زندگی پس از مرگ عمدتاً در نوشتههای فیلسوفان باقی ماندهاست. افلاطون (حدود ۴۲۸ تا ۳۴۷ قبل از میلاد) با تکیه بر گمانه زنیهای انتزاعی به اندازه باور عمومی، مقاصد جداگانه ای برای خوب و بد، و همچنین چرخههای توبه و تناسخ را توصیف کرد. آریستوفان، نمایشنامهنویس، تصویر روشن تری ارائه کرد و خطاکاران را توصیف کرد که در گل و سرگین دراز کشیده بودند، در حالی که رقص را در باغهای مرت انجام میشد. (کتاب قورباغهها، ۴۰۵ قبل از میلاد). اما حتی در این تاریخ، اجماع کمی در مورد جغرافیای جهان اموات وجود داشت. افلاطون فیلسوف (حدود ۴۲۸–۳۴۷ قبل از میلاد) چهار رودخانه را در یک روایت توصیف کرد.[۱۵]
در هنر یونانی، دنیای زیرین موضوعی نادر بود. در قرن ششم پیش از میلاد منقاشان گلدان آتنی معمولاً بر ساکنان منفرد تمرکز میکردند، مانند سیزیف که صخرهاش را میغلتاند. حدود ۳۵۰ پیش از میلاد نقاشی صحنههای پرجمعیت شکل گرفت. ساکنان جنوب شرقی ایتالیا - که مجموعاً به نام آپولینها شناخته میشوند - مردگان خود را با مجموعههایی از سفال و سایر کالاها دفن میکردند و ظروف بزرگ برای قبرهای نخبگان محلی ساخته میشد. حدود چهل اثر کشف شده از آثار تشییع جنازه در آپولیا، نشانهایی از دنیای زیرین دارند. شباهت بین ترکیبات نشان میدهد که آنها از یک مدل مشترک نشات میگیرند. اگرچه آپولینها خود یونانی نبودند، اما آپولیاییها از نزدیک با فرهنگ یونان درگیر بودند و بسیاری از گلدانهای تدفین آنها با صحنههایی از اسطورهها و نمایشهای یونانی تزئین شدهاست. هیچ منبع ادبی دیدگاههای آپولیایی دربارهٔ زندگی پس از مرگ را مستند نمیکند، اما آثار نشان میدهد که سنتهای یونانی تأثیرگذار بودهاند. ترسیم خطاکاران بدنام، کسانی که در جوانی مردهاند، و «قضات مردگان» همگی از اساطیر یونان گرفته شدهاست. با این حال، تجسم کامل دنیای زیرین و اهمیتی که به اورفئوس اعطا شدهاست، بهطور مشخص رویکردهای آپولیایی برای تصور زندگی پس از مرگ است.[۱۵]
جغرافیا[ویرایش]

در اساطیر یونان سرزمین مردگان دارای انواع گیاهان زنده بود. پادشاهی هادس دارای چمنزارها، گلهای آسفودل، درختان میوه و سایر ویژگیهای جغرافیایی است. در اسطورههای ذکر شده که متوفی میتوانست از دروازه یا ورودی مختلف وارد عالم اموات شود، اما شاید رایجترین آن سوار شدن به قایق خارون باشد تا آنها را از رودخانه عبور دهد.[۱۶]
رودخانهها[ویرایش]
به پنج رودخانه در جهان اموات اشاره شدهاست. هر یک از این پنج رودخانه عملکرد منحصربهفردی در نحوه کار دنیای زیرین داشتند و شخصیتی منحصر به فرد داشتند که برای انعکاس یک احساس یا خدای مرتبط با مرگ نامگذاری شده بود.[۱۷]
- استیکس (نفرت)
- شناخته شدهترین، رود استیکس رودخانه اصلی هادس است، که هفت بار دور عالم اموات میچرخد و بنابراین آن را از سرزمین زندگان جدا میکند. آبهای استیکس جایی است که تتیس (اسطوره) پسرش آشیل را در آن غوطه ور کرد تا او را جاودانه کند. معروف است که چون او را از پاشنه پا گرفته بود، پاشنهها آسیبپذیر باقی ماند. در سرودهای هومری یگانه رودخانه زیرزمینی بود. در روایات بعدی اغلب به عنوان کانال ورودی به دنیای زیرین عمل میکند که خارون (قایقبر مردگان) از آن عبور میکند.[۱۷] خدایان به آب استیکس به عنوان الزام آورترین شرایط برای سوگند خود سوگند یاد میکردند. اگر خدایی به خود دروغ بگوید، برای یک سال بیحس میشد و سپس به مدت نه سال از جامعه الهی تبعید میشد.[۱۸]
- لته (فراموشی)
- پس از ورود به دنیای زیرین، مردگان باید از آب لته بنوشند تا زندگی گذشته خود را به یاد نیاورند. لته همچنین نام یک الهه و دختر اریس الهه نزاع و اختلاف است. او از رودخانه لته مراقبت میکرد.[۱۷] ارواح درگذشتگان قبل از تناسخ آنها از آب لته مینوشیدند. در اثر ادبی افلاطون، جمهوری، او اشاره میکند که جسد در زمینی متروکه به نام لته فرود میآمدند. سپس روح متوفی از رودخانه مینوشیدند و هر چه بیشتر مینوشیدند، گذشته خود را بیشتر فراموش میکردند. با این حال، برخی از مذاهب در طول دوره یونانی-رومی تعلیم دادند که رودخانه دومی به نام نماسینی وجود دارد که به نوشیدنیهای آن امکان میدهد حافظه خود را دوباره به دست آورند.[۱۹]
- آخرون (بدبختی)
- در برخی منابع جایگزین، آکرون به جای یک رود، یک دریاچه است و در برخی از داستانها رود اصلی دنیای زیرین است و با نقش استیکس جابجا شدهاست، بنابراین در آن داستانها، قایقبر، خارون، مردهها را از طریق آخرون حمل میکند تا آنها را از جهان بالا به جهان زیرین منتقل کند.[۱۷]
- فلگتون (آتش)
- رودخانه آتش نامیده میشود زیرا گفته میشود که به اعماق جهان اموات سفر میکند، جایی که زمین پر از آتش است. این رود به تارتاروس منتهی میشود، جایی که مردگان در آنجا قضاوت میشوند و زندان تیتانها در آن قرار دارد.[۱۷]
- کوکیوتوس (نالیدن، زاری، گریه)
- ساحل رودخانه کوکیوتوس محل سرگردانی ارواح خواهد بود زیرا به دفن مناسبی نداشتند و خارون از حمل و نقل آنها خودداری کرده بود.[۱۷]
دشت آسفودل[ویرایش]
دشت آسفودل یا مراتع آسفودل جایی است که روح افرادی که زندگی تقریباً برابر با خیر و شر داشتند در آن آرام گرفت. در اصل دشتی از گلهای آسفودل بود که غذای مورد علاقه مردگان یونانی بود. این مکان به عنوان یک مکان شبحآلود توصیف میشود که حتی نسخه کمنقصتری از زندگی روی زمین است. برخی از تصاویر آن را به عنوان سرزمین بیطرفی مطلق توصیف میکنند؛ یعنی در حالی که مردم نه خوب هستند و نه بد، با زندگی آنها نیز رفتار میشود، زیرا آنها به صورت مکانیکی وظایف روزمره خود را انجام میدهند. در تصاویر دیگر نیز آمدهاست که همه ساکنان از رودخانه لته مینوشند قبل از ورود به میدانها، بنابراین هویت خود را از دست میدهند و به چیزی شبیه به یک ماشین تبدیل میشوند. این دیدگاه تا حدی منفی در مورد زندگی پس از مرگ برای کسانی که تأثیر کمی دارند، احتمالاً برای تشویق نظامی گری در فرهنگهای یونانی به جای انفعال منتقل شدهاست. در واقع، اعتقاد بر این بود که کسانی که اسلحه به دست گرفتند با شادی ابدی در مزارع الیزیوم پاداش میگرفتند.[۲۰][۲۱]
الیزیوم[ویرایش]
الیزیوم در اصل بهشتی بود که قهرمانانی که خدایان به آنها جاودانگی اعطا میکردند به آنجا فرستاده میشدند. در نوشتههای هومر، دشت الیزی سرزمین خوشبختی کامل در انتهای زمین، در کرانههای اقیانوس بود. شرح مشابهی توسط هزیود از جزایر مبارکه (به معنی الیزیوم) ارائه شدهاست. در نویسندگان قبلی، تنها کسانی که بهطور خاص مورد علاقه خدایان بودند وارد الیزیوم شدند و جاودانه میشدند. با این حال، در زمان هسیود، الیزیوم مکانی برای مردگان برجسته بود، و از پیندار به بعد، ورود به آن با زندگی صالح به دست آمد. نویسندگان بعدی آن را به بخشی خاص از هادس تبدیل کردند، مانند ویرژیل، آئنید، کتاب ششم.[۲۲]
تارتاروس[ویرایش]
تارتاروس همچنین به عنوان یک خدای اولیه در نظر گرفته میشد. پرتگاه عمیقی که به عنوان سیاه چال عذاب و رنج برای بدکاران و به عنوان زندان برای تیتان (اسطوره یونان) به آن اشاره شدهاست.[۲۳]
دروازههای دوزخ[ویرایش]
یکی دیگر از جنبههایی که در رابطه با هادس وجود دارد این است که بهعنوان ادامهٔ فیزیکی جهان زمینی، میتوان از طریق غارهای مختلف که جغرافیای جهان هلنی را سوراخ میکنند، به آن دسترسی داشت. در واقع، در بسیاری از شهرها بسیار رایج بود که میگویند این یا آن غاری که در حومه آن قرار دارد، ورودی احتمالی به جهان زیرین است. به این ترتیب معابد و پناهگاههای مذهبی هادس در این ورودیها ساخته شد که در نهایت به مکانهای مذهبی و گردشگری برای بازدیدکنندگان تبدیل شد.[۲]
ساکنان شناخته شده[ویرایش]
خدایان چتونیک[ویرایش]

خدایان یونانی به دو دسته تقسیم میشدند: خدایان بالای زمین و خدایان زیرین. خدایان چتونیک در یونان باستان در جهان اموات و مردگان ساکن بودند یا با آنها مرتبط بودند. برجستهترین خدایان چتونیک عبارت بودند از: هادس، پرسفونه، دمتر و هکاته که همگی در اسطوره ربوده شدن پرسفونه و اسرار الوزیس در هم تنیده شدند. همچنین الهههای انتقام یا خشمها، این خدایان نقش مهمی در اساطیر و ادبیات داشتند. یکی دیگر از تفاوتهای خدایان چتونیک و بالای زمین زمان برگزاری مراسم آنها بود. خدایان چتونیک در شب پرستش میشدند، با قربانیها و مراسمی که در زیر پوشش تاریکی انجام میشد. به همین ترتیب، در اسرار الوزیس، این مراسم فقط در شب انجام میشد.[۲۴]
- هادس
هادس در دین یونان باستان، خدای جهان اموات؛ تایتانهای کرونوس (اسطوره) و رئا (اسطوره) و برادر خدایان زئوس، پوزیدون، دمتر، هرا و هستیا بود. پس از سرنگونی کرونوس توسط پسرانش، پادشاهی او بین آنها تقسیم شد. عالم اموات با قرعه به هادس افتاد. بر این قلمرو با ملکه اش پرسفونه، بر قدرتهای جهنمی و بر مردگان در جایی که اغلب «خانه هادس» یا به سادگی هادس نامیده میشد، حکومت میکرد. سگ او سربروس به او کمک کرد. اگرچه هادس بر محاکمه و مجازات شروران پس از مرگ نظارت میکرد، اما معمولاً یکی از قضات دنیای اموات نبود، و نه شخصاً مجرمان را شکنجه میکرد، شکنجه وظیفه ای که به خشمگینها یا الهههای خشم محول شده بود. هادس بهصورتی سختگیر و بیرحم به تصویر کشیده میشد که در اثر دعا یا قربانی بیتحرک بود (مثل خود مرگ).[۲۵]
- پرسفونه
پرسفونه الهه کشاورزی و همسر هادس، پادشاه جهان مردگان بود. در «سرود برای دمتر» هومر، آمدهاست که پرسفونه در حال جمعآوری گل در دره نیسا بود که توسط هادس اسیر شد. هادس او را به عالم اموات برد. مادرش، دمتر وقتی متوجه شد دخترش ربوده شده، در اثر غم و بدبختیاش، بیتوجه به محصول یا باروری زمین شد، به طوری که قحطی گستردهای را در جهان در پی داشت؛ بنابراین زئوس مداخله کرد و به هادس دستور داد که پرسفونه را به مادرش بازگرداند. از آنجا که پرسفونه یک دانه انار را در عالم اموات خورده بود، نتوانست کاملاً آزاد شود و مجبور شد یک سوم سال را با هادس بماند و دو سوم دیگر را با مادرش بگذراند. این داستان که پرسفونه چهار ماه از هر سال را در عالم اموات سپری میکرد، بیتردید برای توضیح ظاهر بیثمر مزارع یونانی در تابستان کامل بود – پس از برداشت محصول، قبل از احیای آنها در بارانهای پاییزی، زمانی که شخم زده و کاشته میشوند.[۲۶]
- هکاته
هکاته الهه جادو و شب و ماه بود او به دمتر در جستجوی دخترش پرسفونه کمک کرد و او را در طول شب با مشعلهای شعلهور راهنمایی کرد. پس از دیدار مجدد مادر و دختر، او وزیر و همراه پرسفونه در جهان مردگان شد.[۲۷]
- الهههای انتقام
الهههای انتقام یا «خشمها» که «ارینیها» هم خوانده میشوند، در اساطیر یونانی-رومی، آنها احتمالاً نفرینهای شخصی بودند، اما احتمالاً در ابتدا به عنوان ارواح مقتول تصور میشدند. به گفته شاعر یونانی هزیود، آنها دختران گایا (اسطوره) (زمین) بودند و از خون همسر مثله شده او اورانوس سرچشمه گرفتند. اوریپید اولین کسی بود که از آنها سه نفر صحبت کرد. آنها در دنیای زیرین زندگی میکردند و گاهی برای تعقیب اشرار به روی زمین صعود میکردند.[۲۸]
هرمس[ویرایش]
هرمس در ادیسه، او عمدتاً به عنوان پیام آور خدایان و هدایت مردگان به هادس ظاهر میشود. او نماد عبور از مرزها این جهان و جهان دیگر در نقش خود به عنوان راهنمای بین دو قلمرو خدایان و بشریت بود.[۲۹]
خارون[ویرایش]

خارون قایقبر بود که پس از دریافت روح از هرمس، آنها را از رودخانههای استیکس و/یا رود آخرون به عالم اموات راهنمایی میکرد. در مراسم تشییع جنازه، متوفی بهطور سنتی یک ابول خارون را روی چشم یا زیر زبان خود میگذاشتند، بنابراین میتوانستند به خارون پول بدهند تا آنها را به جلو ببرد. در غیر این صورت، گفته میشود که آنها صد سال در سواحل سرگردان بودند تا زمانی که به آنها اجازه داده شود از رودخانه عبور کنند.[۳۰]
سگ هادس، سربروس[ویرایش]
سربروس، یک سگ چند سر در اسطورهها (معمولاً سه سر) است. او هر کسی را که سعی میکرد از قلمرو هادس فرار کند میبلعید او همچنین از ورود به انسانهای زنده به این قلمرو جلوگیری میکرد. اورفئوس درحالیکه زنده بود با مجذوب کردن او با موسیقی توانست به هادس راه پیدا کند.[۳۱]
هیپنوس و تاناتوس[ویرایش]
هیپنوس پسر نیکس بود که الهه شب بود و پدرش اربوس بود که مظهر تاریکی بود. برادر دوقلوی هیپنوس، تاناتوس بود که مظهر مرگ بود و منعکس کننده این باور بود که خواب حالتی شبیه به مرگ است. هیپنوس و تاناتوس با هم در هادس، عالم اموات زندگی میکردند. شهرت هیپنوس در غاری بود که سرچشمه رودخانه لته، نماد فراموشی بود. به گفته شاعر رومی اووید، هیپنوس فرزندانی، خدایان و نیمه خدایان به دنیا آورد که مسئول رؤیاها و کابوسها بودند. . نام او ریشهٔ کلمه هیپنوتیزم است.[۳۲]
قاضیها، سه پسر زئوس[ویرایش]

اسطوره همچنین از قضات در عالم اموات میگوید. مینوس، پادشاه سابق کرت که به خاطر قضاوتهای منصفانهاش شهرت داشت، بیشتر در این نقش نام برده میشود. برادرش رادامانتوس که در کرت قانونگذار بود و هر دو پسران زئوس و ائوروپه بودند و همچنین نابرادری دیگرشان ایاکوس، پسر زئوس و ایجاینا که بر ایجاینا (جزیرهای در یونان) حکومت کرده بود.[۱۲] مینوس در ادیسه هومر ظاهر میشود و در مورد دعاوی و شکایت یک مرده در برابر یک مردهٔ دیگر قضاوت میکند که در ادامه همان پادشاهی است که در زمان حیات داشت.[۳۳]
در آنجا مینوس، پسر باشکوه زئوس را دیدم که عصای طلایی در دست داشت که مردگان را از روی صندلی خود قضاوت میکرد، در حالی که در خانهٔ بزرگ هادس در اطراف پادشاه مینشستند و از او داوری میخواستند.
پیندار از برادر مینوس، رادامانتوس نیز به عنوان قاضی مردگان نام میبرد. به گفته پیندار پس از مرگ، روح در هادس مورد قضاوت قرار میگیرد و اگر در زندگی بیگناه شناخته شود، به دشتهای زیرزمینی الیزی میرود. باید دو بار دیگر به زمین بازگردد و دو بار دیگر نیز متحمل مرگ شود و اگر در این سه عمر با فضیلت بماند، پرسفونه برای چهارمین بار او را رها میکند اما این بار به عنوان یک پادشاه، قهرمان یا حکیم متولد میشود. پس از این، سرانجام از چرخه رها میشود و به «جزایر مبارکه» در رودخانه اوکئانوس — محل استراحت نهایی بزرگترین ارواح — میرسد.[۳۵] «جزایر مبارکه» اشاره به الیزیوم دارد.[۳۵]
افلاطون مینویسد:
از زمان کرونوس قانونی در مورد بشر وجود داشت و تا امروز در میان خدایان جاری است، که هر انسانی که زندگی عادلانه و مقدسی را پشت سر گذاشتهاست، پس از مرگش به جزایر مبارکه (نسوی ماکارون) و جدا از بیماری و با تمام خوشبختیها ساکن میشود اما هر که به ناحق و بی انصافی زندگی کرده باشد به سیاه چال قصاص و توبه میرود که میدانید آن را تارتاروس مینامند. کسانی که از آسیا میآیند، رادامانتوس آنها را امتحان خواهند کرد و کسانی که از اروپا آمدهاند، آیاکوس و اگر دو نفر دیگر شک داشته باشند، تصمیم نهایی را مینوس خواهد گرفت.[۳۵]
آنها در اصل مردان فانی بودند، پسران خدای زئوس، که به عنوان پاداشی برای برقراری نظم و قانون بر روی زمین، جایگاه مهمی پس از مرگ به آنها اعطا کردند. به گفته برخی تریپتولموس چهارمین قاضی بود که بر ارواح فرقههای اسرار ریاست میکرد.[۳۶]
مجازاتشوندگان[ویرایش]

- تانتالوس پادشاه لیدیایی سه نسخه متفاوت از شیطنت خود دارد که او را به تارتاروس فرستاد، ظالمانهترین شیطنت او این است. تانتالوس میخواست ببیند آیا خدایان واقعاً همه چیز را میدانند یا نه و یک خورش درست کرد و پسرش پلوپس را در آن پخت تا ببیند آیا خدایان متوجه میشوند یا خیر. خدایان بلافاصله احساس کردند که چیزی اشتباه است به جز دمتر که هنوز از دختر گم شده اش پرسفونه ناراحت بود و مقداری از خورش را که حاوی شانه پلوپس بود، خورد. تانتالوس در تارتاروس محکوم به گرسنگی و تشنگی ابدی بود. تانتالوس را در حوض آبی که نمیتوانست از آن بنوشد و زیر درخت میوهای که هرگز نمیتوانست یک تکه میوه از آن بچیند انداختند.[۳۷]
- سیزیف بنیانگذار و اولین پادشاه کورینتوس بود، و اگرچه اسطوره او دارای نسخههای مختلف است، اغلب با تضادهایی بین آنها، اما مجازات او در تارتاروس مشابه است و قطعی است. سیزیف نه یک بار بلکه دو بار با حیلهگری شیطانی خود مرگ را فریب داد. تا سومین بار که مرد و به تارتاروس مه آلود رسید. او نفرین شده بود که بهطور مداوم یک تخته سنگ بزرگ را به بالای تپه بغلتد و سنگ دوباره به پایین غلت بزند.[۳۷]
- ایکسیون مرتکب اشتباه احمقانه ای شد که سعی کرد هرا، همسر پادشاه خدایان، زئوس را اغوا کند. اگرچه او فریب خورد و به جای هرا با ابر عشقورزی کرد (در نتیجه نژاد قنطورس را ایجاد کرد)، اما در تارتاروس نفرین شد تا به «چرخ تابنده آتش» بسته شود.[۳۷]
- تیتیوس غول پیکر پسر زئوس و الارا بود و پس از اینکه آرتمیس و آپولو قصد تجاوز به مادرشان لتو را داشت به درخواست هرا توسط آرتمیس کشته شد. وقتی او به تارتاروس فرود آمد، او را دراز کردند تا هر روز جگرش را دو کرکس بخورند که هر شب دوباره رشد میکردند تا روز بعد دوباره بلعیده شوند.[۳۷]
- دختران دانائوس ۵۰ دختر دانائوس بودند و با ۵۰ پسر برادر دانائوس و پادشاه اسطورهای مصر به نام ایژیپتوس ازدواج کردند. دانائوس به دخترانش دستور داد تا شوهرانشان را بکشند و همه به جز یکی، هایپرمنسترا مرتکب جنایت شدند. لینسئوس، تنها پسر بازمانده در نهایت برای انتقام دانائوس را کشت و ۴۹ دانائید مجبور به عذاب ابدی شدند. آنها باید کوزههای آب حمل کنند و یک حوض را پر کنند. فقط در صورتی که حوض پر از آب بود از این مجازات رها میشدند. با این حال، این شکنجه هرگز متوقف نمیشد زیرا حوض سوراخهایی در سرتاسر آن داشت و آب تمام میشد.[۳۷]
سفر به دنیای مردگان[ویرایش]
در اساطیر یونان و روم باستان، تنها تعداد انگشتشماری از فانیها با موفقیت شاهد و بازدیدکنندهٔ دنیای زیرین و بازگشت به قلمرو زنده بودند. سفر اسطوره ای یک انسان فانی به عالم اموات و بازگشت او به دنیای به زندگان، که به عنوان کاتاباسیس شناخته میشود. سمله، ار، کاستور و پولوکس، آلکستیس، هیپولوتس، آدونیس، تسئوس، پسوخه و کوپیدو، پرسفونه، آئنیاس، هراکلس (در افسانه یونان باستان آمدهاست که هراکلس مجبور شد به دنیای زیرین سفر کند تا سربروس، سگ نگهبان سه سر را به عنوان یکی از ماموریتهای خود بگیرد)، سیزیف (بار آخر برای همیشه ماندگار شد)، ادیسه و اورفئوس بازدید کنندگان هادس بودند. برخی از اسطورهها توصیفات گستردهای از سفر ارائه میدهند، مانند آنچه در مورد ادیسه و آئنیاس وجود دارد، در حالی که برخی دیگر فقط ذکر میکنند که یک قهرمان، فانی یا خدای خاص به سادگی به هادس رفته و بازگشته است، همانطور که در مورد آلکستیس و سمله وجود دارد.[۳۸]
فرقههای اسرارآمیز یونانی-رومی[ویرایش]
در اواخر دوره باستانی ، سنتهای یونانی شروع به انشعاب بیشتر مسیرها در زندگی پس از مرگ کردند. از قرن ششم قبل از میلاد به بعد، آنها به این باور رسیدند که کسانی که در برخی از مناسک مخفی فرقههای اسرارآمیز، پاگشایی شده بودند، میتوانند انتظار وجود پربرکتتری نسبت به کسانی که پاگشایی نشده بودند، داشته باشند.[۱۴] کلمه انگلیسی «راز» (mystery) در واقع از mustês به معنی «تازهوارد شده» یا «کسی که نخستین قدم را برداشته» میآید.[۱۴]
با توجه به این ایده، آمادگی برای مرگ نباید چیزی بیش از رفتار خوب نیاز داشته باشد. اما تعداد کمی از مردم زندگی با فضیلت کامل داشتند، و بنابراین بیشتر آنها نگران آنچه در انتظارشان بود باقی ماندند. شاید به همین دلیل، در آغاز دوره باستانی متاخر، این ایده رواج پیدا کرد که میتوان از اثرات پس از مرگ رفتار بد فرار کرد و حتی با وارد شدن به یک یا چند فرقه به اصطلاح «اسرارآمیز» در حالی که هنوز زنده است، سعادت پس از مرگ را تضمین میکرد. افراد شروع کننده میتوانند انتظار داشته باشند که زندگی پس از مرگ را در یک چمنزار یا مکانهای دلپذیر دیگر با خوردن، نوشیدن و رقصیدن سپری کنند. افراد غیر آغازگر، هر چند رفتارشان در طول زندگی مثال زدنی باشد، برای همیشه در منجلاب غوطهور میشوند.[۱۲][۱۳]
برخی از مردم اعتقاد داشتند که با گنجاندن خود در یک فرقه خصوصی، یک فرد میتواند خود را به عنوان متفاوت از تودهها مشخص کند و به سرعت راه خود را به دنیای زیرین دنبال کند. گذرنامه مردگان؛ توسط چنین فرقههایی به مردم داده میشد. آنها لوحهایی از طلا هستند که متن کوتاهی دارند که وضعیت ویژه مردگان را اعلام میکند و راهنمایی برای سفر آنها به دنیای زیرین ارائه میدهد. قدمت بیشتر آنها بین قرنهای چهارم و اول قبل از میلاد است.[۳۹]
افراد بسیار کمی یکی از این الواح طلا را در اختیار داشتهاند. آنها دارای عقایدی بودهاند که برای معاصرانشان باطنی و التقاطی به نظر میرسید. افلاطون در کتاب جمهور خود از اواسط دهه ۳۷۰ قبل از میلاد توضیح میدهد:
کاهنان سرگردان به درهای ثروتمندان نزدیک میشوند و آنها را متقاعد میکنند که قدرتی از جانب خدایان دارند که از طریق قربانیها و افسونها منتقل میشود و هر ظلمی که فرد یا اجدادش در حق کسی مرتکب شود، قابل جبران است… آنها میگویند از موسایوس و اورفئوس متنی از کتابهای موسایوس و اورفئوس تهیه کنید و نه تنها افراد بلکه شهرها را متقاعد میکنند که واقعاً میتوانند از این طریق، کفاره و تطهیر گناه خود را در حالی که هنوز زنده هستند و به همان اندازه پس از مرگ هستند، داشته باشند. اینها را در واقعپاگشایی مینامند که ما را از شر بلاها در جهان دیگر رهایی میبخشد، در حالی که چیزهای وحشتناکی در انتظار کسانی است که از فداکاریهای خود غفلت میکنند.[۳۹]
اثر بر ایدههای رومی زندگی پس از مرگ[ویرایش]

اسطورهها، فلسفه و دیدگاههای مذهبی یونانیان تأثیر عمیقی بر ایدههای رومی اولیه در مورد زندگی پس از مرگ داشت. مانند یونانیان متأخر، بسیاری از رومیان به جاودانگی یا حیات جاودانی روح اعتقاد داشتند. آنها همچنین تا حدی به ایده تناسخ - تولد دوباره روح در بدن جدید - اعتقاد داشتند. این ایدهها در آثار نویسندگان مختلف روم باستان و در آیینهای رومی و شیوههای دفن مردگان منعکس شدهاست.[۴۱]
ویرژیل شاعر رومی در کتاب ششم حماسه خود، انئید، توصیفی واضح از جهان مردگان ارائه کرد که شامل سه منطقه مختلف برای مردگان بود. شباهتهای چشمگیر و تضادهای نزدیک بین دنیای زیرین هومر یونانی و ویرژیل رومی آشکار میکند که ویرژیل به شدت تحت تأثیر ایدههای القا شده در متن هومر بودهاست. ویرژیل در بازآفرینی هادس هومر، به وضوح میل خود را به تکمیل کار هومر نشان میدهد.[۴۲] در حالی که ادیسه دورتر از ورودی دنیای زیرین سفر نمیکند، ویرژیل، در کتاب انئید، قهرمان داستان آئنیاس را از طریق غار پیشگو در کنار سواحل دریاچهٔ بدبوی اورنوس، از طریق رودخانه استوکس در قایق خارون، از کنار سگ سه سر سربروس و از آنجا به دخمه پرپیچ و خمی میفرستد. مسیری که از سمت راست به شکنجهزارهای تارتاروس میرود و از سمت چپ به سمت دشتهای الیزی مبارکه میرود. جهنم ویرژیل شامل محفظههای ویژه برای نوزادان و خودکشیها و مجازاتهای خاص برای جنایتهای خاص است، اما مردگان عادی که نه پاداش قهرمانی دارند و نه مجازات رذلی و با سرنوشتی نامشخص باقی میمانند. انئید توجه بیشتر به ساختار جهنم در قرنهای اول عصر مشترک، نشان میدهد. زمان ویرژیل دوره ای بود که موج فزایندهای از تفکر آخرتشناختی، منشأ گرفته از جریانهای فکری غرب آسیا، در سراسر جهان روم رواج پیدا کرده بود.[۱۳]
در اندیشه دینی یونانی-رومی اعتقاد به جاودانگی روح وجود داشت، اما نه به رستاخیز بدن. رستاخیز نمادین یا «تولد دوباره روح»، در ادیان اسرارآمیز هلنیستی، مانند دین الهه مصری ایزیس دیده میشود.[۴۳]
جستارهای وابسته[ویرایش]
منابع[ویرایش]
- ↑ "Hades – Mythopedia". Mythopedia (به انگلیسی). 2022-12-07. Retrieved 2023-09-14.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ Rohan, Maiya (2018-09-19). "What is Hades". Life Persona (به انگلیسی). Retrieved 2023-09-15.
- ↑ "HADESThe Underworld of Greek Mythology". - (به انگلیسی). Retrieved 2023-09-14.
- ↑ Education, Academus (2020-11-03). "Odysseus in the Underworld". Academus Education (به انگلیسی). Retrieved 2023-09-14.
- ↑ "Hesiod, Theogony". Perseus Digital Library (به انگلیسی). Retrieved 2023-09-14.
- ↑ "Pindar". Encyclopedia.com (به انگلیسی). 2018-05-29. Retrieved 2023-09-15.
- ↑ Gill, N.S. (2010-06-29). "The Myth of Er From the Republic of Plato". ThoughtCo (به انگلیسی). Retrieved 2023-09-14.
- ↑ "Internet Encyclopedia of Philosophy". Plato: Phaedo (به انگلیسی). Retrieved 2023-09-14.
- ↑ "Aristophanes' Frogs Study Guide". Department of Greek & Latin (به انگلیسی). 2018-11-15. Retrieved 2023-09-14.
- ↑ "Virgil and Homer: Interaction and Reaction". Nancy Thuleen (به انگلیسی). 1992-09-29. Retrieved 2023-09-14.
- ↑ Woodlief, Ann. "Myth of Orpheus and Eurydice". archive.vcu.edu (به انگلیسی). Retrieved 2023-09-12.
- ↑ ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ ۱۲٫۲ ۱۲٫۳ "Afterlife: Greek and Roman Concepts". Encyclopedia.com (به انگلیسی). 2023-08-22. Retrieved 2023-09-08.
- ↑ ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ ۱۳٫۲ "Hell - Greek, Roman, Mythology". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). 1998-07-20. Retrieved 2023-09-09.
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ ۱۴٫۲ ۱۴٫۳ Bernett, Rich (2020-11-20). "The Ancient Greek Afterlife and Its Evolution". Wondrium Daily (به انگلیسی). Retrieved 2023-09-08.
- ↑ ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ ۱۵٫۲ "The Getty Museum". Getty Museum (به انگلیسی). Retrieved 2023-09-09.
- ↑ "River Styx in Greek Mythology". study.com (به انگلیسی). Retrieved 2023-09-10.
- ↑ ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ ۱۷٫۲ ۱۷٫۳ ۱۷٫۴ ۱۷٫۵ Gill, N.S. (2009-10-21). "What Are the 5 Rivers of the Greek Underworld?". ThoughtCo (به انگلیسی). Retrieved 2023-09-10.
- ↑ "Styx River, Underworld & Immortality". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). 1998-07-20. Retrieved 2023-09-10.
- ↑ "The Rivers of the Underworld and Their Functions According to Greek Myth". Ancient Literature (به انگلیسی). 2022-07-04. Retrieved 2023-09-10.
- ↑ "The Underworld in Greek Mythology". Greek Legends and Myths (به انگلیسی). Retrieved 2023-09-11.
- ↑ "Asphodel Meadows". The Art and Popular Culture Encyclopedia (به انگلیسی). 2009-12-14. Retrieved 2023-09-11.
- ↑ "Elysium Paradise, Afterlife, Immortality". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). 1998-07-20. Retrieved 2023-09-11.
- ↑ Georg Autenrieth. "Τάρταρος". A Homeric Dictionary. Retrieved 7 April 2012.
- ↑ "Who Were The Chthonic Greek Gods? 5 Gods & Their Myths". TheCollector (به انگلیسی). 2021-09-09. Retrieved 2023-09-13.
- ↑ "Hades Characteristics, Family, & Mythology". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). 1999-05-04. Retrieved 2023-09-11.
- ↑ "Persephone Relationships & Story". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). 1998-07-20. Retrieved 2023-09-10.
- ↑ "HECATE (Hekate)Greek Goddess of Witchcraft, Magic & Ghosts". - (به انگلیسی). Retrieved 2023-09-11.
- ↑ "Furies Mythology, Names, & Facts". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). 1998-07-20. Retrieved 2023-09-11.
- ↑ Cartwright, Mark (2019-08-28). "Hermes". World History Encyclopedia (به انگلیسی). Retrieved 2023-09-11.
- ↑ "CHARON (Kharon)Ferryman of the Dead, Underworld Daemon of Greek Mythology". - (به انگلیسی). Retrieved 2023-09-10.
- ↑ "Cerberus Mythology & Facts". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). 2009-10-21. Retrieved 2023-09-13.
- ↑ "HYPNOSGreek God of Sleep (Roman Somnus)". - (به انگلیسی). Retrieved 2023-09-13.
- ↑ Edmonds, Radcliffe (2018). "Underworld". Bryn Mawr College (به انگلیسی). Retrieved 2023-09-15.
- ↑ "Hellenic Library Beta]". Homer: Odyssey Book 11 [Demonax (به انگلیسی). 2014-01-15. Retrieved 2023-09-09.
- ↑ ۳۵٫۰ ۳۵٫۱ ۳۵٫۲ "Islands of the Blessed of Greek Mythology". ELYSIUM (به انگلیسی). Retrieved 2023-09-09.
- ↑ "MINOS, RHADAMANTHYS & AEACUSThe Judges of the Dead of Greek Mythology". - (به انگلیسی). Retrieved 2023-09-08.
- ↑ ۳۷٫۰ ۳۷٫۱ ۳۷٫۲ ۳۷٫۳ ۳۷٫۴ Macquire, Kelly (2021-01-07). "Tartarus". World History Encyclopedia (به انگلیسی). Retrieved 2023-09-10.
- ↑ "14 Journeys to the Underworld in Greek and Roman Mythology". TheCollector (به انگلیسی). 2022-12-12. Retrieved 2023-09-13.
- ↑ ۳۹٫۰ ۳۹٫۱ "Golden Tickets to the Underworld". Getty News (به انگلیسی). 2023-08-02. Retrieved 2023-09-14.
- ↑ "Onderwereld met de boot van Charon". Museum De Lakenhal (به انگلیسی). Retrieved 2023-09-27.
- ↑ "Ancient Greece and Rome: An Encyclopedia for Students (4 Volume Set)". AFTERLIFE (به انگلیسی). Retrieved 2023-09-08.
- ↑ Gill, N.S. (2009-01-19). "The Underworld Adventure of Aeneas in The Aeneid". ThoughtCo (به انگلیسی). Retrieved 2023-09-19.
- ↑ "Resurrection". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). 1998-07-20. Retrieved 2023-09-18.
پیوند به بیرون[ویرایش]
![]() |
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ دنیای مردگان در فرهنگ یونانی-رومی موجود است. |