ویکی‌پدیا:زبان و زبان‌شناسی/بایگانی ۲۵

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

Bounce

این عنوان گزاف گویی ترجمه شده آیا نام صحیح است یا خیر ؟

بله، درست است. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۶ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۳۸ (UTC)[پاسخ]

با توجه به نوشته انگلیسی ریچارد ( Ri'chard)را سرهم بنویسیم صحیح است یا جدا باشد؟ Behnam mancini (بحث) ‏۱۷ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۴۱ (UTC)[پاسخ]

جدا و بدون فاصله (یعنی با فاصلهٔ مجازی) بهتر است: «رابرت ری‌چارد». Hamid Hassani (بحث) ‏۱۷ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۱۹ (UTC)[پاسخ]
خیلی متشکرم ، منتقل خواهم کرد Behnam mancini (بحث) ‏۱۸ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۴۹ (UTC)[پاسخ]

معادل فارسی

معادل صحیح فارسی برای مدخل‌هایی چون Upper East Region چیست Modern Sciences (بحث) ‏۱۸ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۱۳ (UTC)[پاسخ]

"منطقهٔ شرق علیا" یا اگر معادل فارسی تر بخواهید "منطقهٔ خاوری بالا" دیاکو « بحث » ‏۱۸ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۵۹ (UTC)[پاسخ]

در مورد مقالات زبانشناسی

بنده در صفحه بحث دوست عزیر آقای حسنی (@Hamid Hassani: ) پیشنهادی را مطرح کردم که ایشان تشخیص دادند پیشنهاد مذکور در این صفحه مطرح شود تا دوستان دیگر هم نظر خود را راجع‌به این پیشنهاد ارائه بدهند. بحث مربوط را می‌توانیداینجا ملاحظه کنید.

پیشنهاد بنده این بود که: در مقالاتی که در حال حاضر در ویکی نوشته شده، به جای اینکه در هر مقاله، به عنوانِ مدخلِ موردِ نظر پرداخته شود، نسبت آن عنوان با زبان فارسی سنجیده می‌شود؛ برای مثال مدخل وند به جای اینکه به مفهوم وند و شیوه‌های استنتاج آن بپردازد و در جای مناسب چند مثال مختصر از زبان‌های مختلف (و نه تنهااز زبان فارسی) ارائه کند، وندهای زبان فارسی را فهرست کرده است. این روند بسیار مخرب است و هرچند مقالات ویکی فارسی را به لحاظ کمّی گسترش می‌دهد، ولی به لحاظ کیفی هیچ ارزشی ندارد، چون مفهومی که مدخل به آن اختصاص دارد اصلن تبیین نمی‌شود. این اشتباهی است که خود بنده هم مرتکب شدم و به نظرم باید متوقف شود. پیشنهاد بنده این است که در هر مدخل به خود مفهوم مدخل پرداخته شود و در مدخلی دیگر با عنوان «X در زبان فارسی» به نسبت آن مفهوم در زبان فارسی بپردازیم. چنین روندی به خوبی در ویکی انگلیسی اجرا می‌شود و مطالب ارائه شده در آن ویکی بسیار مفید است.

پیشنهاد دیگر بنده در مورد عنوان سه مقاله زمان گذشته (زبان)، زمان حال (زبان) و زمان آینده (زبان) است. از آنجاییکه در ادبیات زبانشناسی دو مفهوم tense و time از یکدیگر متمایز شده‌اند و واژه tense به زمان دستوری ترجمه شده است، عنوان این سه مقاله به زمان دستوری گذشته، زمان دستوری حال و زمان دستوری آینده تغییر کند. به نظرم چنین تغییری منطقی و مفید خواهد بود و دیگر نیاز به افزودن واژه «زبان» در پرانتز هم نخواهد بود. البته آقای حسنی مشکلی را مطرح کردند که به عنوان مقاله‌هایی مانند زمان گذشتهٔ ساده در زبان انگلیسی، زمان گذشتهٔ استمراری در زبان انگلیسی، و زمان حال کامل در زبان انگلیسی برمی‌گردد.

به نظر بنده احتیاجی نیست که ما صفحات مختلف با عناوینی مثل زمان گذشته ساده در زبان انگلیسی یا زمان گذشته استمراری در زبان فلان داشته باشیم. همه این صفحات می‌توانند زیر یک عنوان «زمان دستوری گذشته در زبان X» (که در آن X را می‌توان با هرزبانی جایگزین کرد) ادغام شوند. چون مطالب این مقالات به قدر کافی مفصل نیست که نیازمند مداخل جداگانه باشد. احتمالن در برابر این استدلال دوستانی استدلال خواهند کرد که چنین صفحه‌ای در زبان انگلیسی هم وجود دارد، ولی وجود چنین مداخلی در زبان انگلیسی به این دلیل است که باید مسائل آن زبان را نیز بازتاب دهد و لزومی به پیروی ویکی فارسی از چنین روندی وجود ندارد.

خوشحال خواهم شد تا نظر شما را هم در این زمینه بدانم تا اگر اتفاق نظری وجود داشت چنین تغییرات و سیاست‌هایی را در مقالات زبانشناسی به کار ببریم. با تشکر Asdoost (بحث) ‏۱۸ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۴۹ (UTC)[پاسخ]

بله در برخی مقالات به جای ارایهٔ تعریف روشنی از مفهوم، مستقیماً آن تعریف را در زبان فارسی آورده‌اند در حالی که می‌بایست ابتدا تعریفی کلی از آن مفهوم آورده می‌شد و سپس آن را در زبان فارسی بررسی می‌کردند تا به روشن شدن موضوع کمک می‌کرد. البته روی تعریفی کلی از برخی از مفاهیم زبانشناسی هنوز اجماعی وجود ندارد مثلاً تعریف هجا که در این موارد معمولاً آن را بر پایهٔ زبان مورد بحث تعریف می‌کنند.
زبان انگلیسی tense را از زبان فرانسوی گرفته آن هم به نوبهٔ خود از لاتین. دلیلش این است که در گذشته تمامی دستورهای زبان را بر پایهٔ زبان لاتین — که آن را زبانی کامل می‌پنداشتند — می‌نوشتند. در خود لاتین هم tense به همان معنای زمان و time انگلیسی است.
باید در خود مقالات زمان و جنس اشاره کنیم که زمان و جنس دستوری با زمان تقویمی و جنس زیست شناختی متفاوت است. همین کافی است و لازم به تکرار واژهٔ دستوری در تمامی مداخل نیست (علاوه بر این رایج هم نیست). برای مقالات زمان گذشتهٔ ساده در زبان انگلیسی، زمان گذشتهٔ استمراری در زبان انگلیسی، و زمان حال کامل در زبان انگلیسی و امثالهم اگر ادغام نشوند فقط نوشته شوند گذشتهٔ ساده در زبان انگلیسی، گذشتهٔ استمراری در زبان انگلیسی، و حال کامل در زبان انگلیسی کافی است و نیازی به اشاره به زمان هم نیست (در ویکی انگلیسی هم زمان نیامده). سپاس.--چالاک بحث ‏۱۸ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۳۶ (UTC)[پاسخ]
البته درست است که در برخی تعاریف اجماعی وجود ندارد، ولی یک مقاله دانشنامه‌ای همه تعاریف و رویکردهای مختلف را معرفی می‌کند. بنده منظورم این نبود که حتمن یک تعریف ارائه شود؛ بلکه باید مقاله بازنمایی خوبی از نظرات مختلفی که در آن حوزه وجود دارد باشد.

در مورد زمان هم همانطور که خود شما هم اشاره کردید وجود دو واژه جداگانه tense و time برای اشاره به این حقیقت هست که زمان دستوری از زمان تقویمی تمایز دارد و زمان دستوری لزومن از زمان تقویمی پیروی نمی‌کند. به نظرم این مسئله خیلی روشن هست و همانطور که در زبان انگلیسی از اصطلاحی مثل past time برای ارجاع به زمان دستوری استفاده نمی‌شود، در زبان فارسی هم باید چنین تمایزی قائل شد تا این عدم تمایز به خوبی روشن شود. ممنون از نظرتان Asdoost (بحث) ‏۱۸ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۳۱ (UTC)[پاسخ]

ببینید مثلاً در زبان انگلیسی کلمات calf و sheep داریم. معادل همین کلمات در زبان فرانسوی veal و mouton است. در انگلیسی معادل‌های فرانسوی را قرض کرده‌اند اما در معنای گوشت calf و sheep. حالا قضیه در مورد tense و time هم همین است و هر دو مترادف هستند ولی در انگلیسی معادل فرانسوی را در معنای دستوری آن پذیرفته‌اند.
منظور این است که همان‌طور که در فارسی برای veal و mouton معادل نداریم برای tense هم معادلی نداریم؛ و البته این نه تنها در فارسی که در زبان‌های دیگر هم به همین منوال است و قرار نیست بین کلمات فارسی و انگلیسی تناظر یک به یک باشد. تنها کافی است در مقالات زمان یا جنس اشاره کنیم اینجا منظور زبان و جنس دستوری است نه چیزی دیگر. --چالاک بحث ‏۱۸ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۰۳ (UTC)[پاسخ]

Heterography

درود. دوستان برای Heterography چه برابری پیشنهاد می‌دهید؟ ممنون درفش کاویانی (بحث) ‏۱۹ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۰۸ (UTC)[پاسخ]

درود بر شما. «دگرنگاری» یا «دیگرنگاری» دقیق‌اند گرچه ممکن است چندان زیبا و مأنوس نباشند. متضادِ homography (هم‌نگاری). جای نوشتارِ اینها در بسیاری زبان‌های غیرانگلیسی خالی‌ست. heterophony (دگرصدایی: اصطلاح موسیقی؛ دگرآوایی: اصطلاح زبان‌شناسی) هم همین‌طور. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۹ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۳۴ (UTC)[پاسخ]
@Hamid Hassani: سپاس بابت پاسخ. من این واژه را برای ترجمهٔ مدخل «ایگور میخائیلوویچ دیاکونوف» در دانشنامهٔ ایرانیکا نیاز دارم، در عنوان یکی از مقالات دیاکونوف:

“O geterografii i ee meste v istorii razvitiya pis’ma” (On heterography and its place in the history of development of writing)

در نتیجه، اصطلاح زبان‌شناسی‌اش مورد تأکید است. شما بین «دگرنگاری» و «هم‌آوایی» کدام را پیشنهاد می‌دهید؟ همینطور برای heterographic. ارادت درفش کاویانی (بحث) ‏۱۹ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۴۴ (UTC)[پاسخ]
برای اصطلاح زبان‌شناسی‌اش «دگرنگاری» را پیشنهاد می‌کنم؛ برای heterographic هم «دگرنگاشتی» را. ارادتمند، Hamid Hassani (بحث) ‏۱۹ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۵۳ (UTC)[پاسخ]
سپاسگزارم. درفش کاویانی (بحث) ‏۱۹ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۰۰ (UTC)[پاسخ]
درود. "دگرنویسی" هم می تواند معادل خوبی باشد. دیاکو « بحث » ‏۱۹ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۴۱ (UTC)[پاسخ]
ممنون. درفش کاویانی (بحث) ‏۱۹ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۴۶ (UTC)[پاسخ]

عنوان این فیلم در انگلیسی One Hundred and One Nights می باشد که فکر کنم صد و یک شب صحیح باشد،لطفا راهنمایی کنید .Behnam mancini (بحث) ‏۱۷ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۴۳ (UTC)[پاسخ]

درود، صد و یک شب و یا یکصد و یک شب ترجمهٔ درستی است که بهتر است به صورت «صد و یک شب (فیلم)» استفاده شود. (صد و یک شب)؛ که تاکنون تنها ۸۵ شب آن پیدا شده، نامی است که برای بیست داستان بسیار قدیمی (۱۲۳۴ میلادی) استفاده شده.--Mpj7 (بحث) ‏۱۷ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۰۱ (UTC)[پاسخ]
انتقال انجام شد Behnam mancini (بحث) ‏۲۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۳۹ (UTC)[پاسخ]

هژمونی

لطفا در مورد مناسبترین برگردان برای هژمونی در صفحه بحث:فرادستی نظر دهید. نظر خودم «سلطه» یا «استیلا» است اما مطمئن نیستم کدام دقیقتر و در متون علوم سیاسی رایجتر است (و شاید هم هیچکدام؟). Wikimostafa (بحث) ‏۲۳ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۱۸ (UTC)[پاسخ]

هیچ‌کدام به دقتِ خودِ «هژمونی» نیست. «هژمونیک» (شکلِ منسوبش، یعنی صفت) هم در فارسی کاربرد دارد و به فکرِ آن هم باید بود. نظرم را همانجا اندکی مبسوط‌تر نوشتم. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۵۱ (UTC)[پاسخ]

تلفظ صحیح کدام است؟

با درود، دوستانِ آشنا به زبان دانمارکی بفرمایند تلفظ و نویسه‌گردانی صحیح نام فیلسوف دانمارکی en:Søren_Kierkegaard کدام است؟ «سورن کی‌یرکگور» یا «سورن کی‌یرکگارد»؟ هر دو تلفظ در منابع مختلف فارسی وجود دارد و هر دو فرم آن، در مقالهٔ سورن کی یرکگور آمده است! (آیا انتقالِ انجام‌یافته در ۳۱ مرداد ۱۳۹۴، درست بوده است؟). با سپاس Tisfoon (بحث) ‏۲۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۱:۵۰ (UTC)[پاسخ]

درود. نزدیک‌ترین نویسه‌گردانی و تلفظ به زبان اصلی، «سورن کی‌یرکگور» است. «کی‌یرکگارد»* نادرست است. املای «کییرکگور» و «کیه‌رکه‌گور» (و همچنین «کییرکه‌گور» و «کی‌یرکه‌گور») هم گرچه نادرست نیستند، هیچ‌کدام را پیشنهاد نمی‌کنم. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۱۵ (UTC)[پاسخ]

درخواست برگردان نام (غالبن فیلم)

سلام. همگی آثار اصلن به آلمانی. پس اگر تفاوتی وجود دارد، منظور این درخواست، واژگان و ترکیبات آلمانی سطور زیر است:Filmography

  • Kuhle Wampe
  • Seifenblasen
  • Unser täglich Brot
  • Family Benthin (Familie Benthin)
  • Frauenschicksale
  • Stronger than the Night (Stärker als die Nacht)
  • The Captain from Cologne (Der Hauptmann von Köln)
  • The Decision (play) (Die Massnahme)
  • Love's Confusion (Verwirrung der Liebe)
  • Christine (Christine; unfinished) 1963

ممنون. --ویژه (بحث) ‏۲۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۰۰ (UTC)[پاسخ]

سلام.

  • کوله وامپه یا: جهان متعلق به کیست؟
  • حباب صابون
  • نان روزانهٔ ما
  • خانوادهٔ بنتین
  • سرنوشت زنان
  • قویتر از شب
  • سروانی از کلن
  • اقدام
  • پریشانی عشق
  • کریستین

 دیاکو « بحث » ‏۲۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۱۰ (UTC)[پاسخ]

@Diako1971: خیلی ممنونم دیاکوی همیشه دادرس. با تقدیم احترام. ویژه (بحث) ‏۲۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۴۷ (UTC)[پاسخ]

وَ یا وُ یا اُ؟

آنگونه که متوجه شدم کلمه «و» در زبان پهلوی ud بوده و در فارسی به «اُ» تبدیل شده و امروزه در هنگام خواندن متون آن را «وَ» می‌خوانیم (هرچند در گفتار معمولاً اینگونه نیست و بیشتر همان اُ می‌گوییم). گویا این وَ برگرفته از عربی است؟ در تصحیح خالقی مطلق از شاهنامه دیده‌ام که آن را «وُ» آورده، برای نمونه وُ زآن پس، وُرا، وُگرنه و بقیه موارد. از آنجا که اطلاعاتی در مورد این واژه پیدا نکردم، کمی اطلاعات کلی راجع به این واژه می‌خواستم (یا منبعی که اطلاعاتی در مورد آن گفته باشد)، بویژه اینکه این وُ از کی وَ شده و تصحیح‌کنندگان شاهنامه بر چه پایه‌ای آن را وُ نوشته‌اند و از کجا می‌دانند که فردوسی آن را وَ تلفظ نمی‌کرده؟ سپاس. -- کوهی (گفتگو) ‏۲۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۱:۵۲ (UTC)[پاسخ]

تلفظِ «وَ» (به‌ویژه در تلفظ‌های رسمی، مانند «فرانسه وَ آلمان») تحت تأثیر عربی‌ست. این «وُ» در شاهنامهٔ تصحیح خالقی‌مطلق با تأیید و راهنمایی استاد علی‌اشرف صادقی چنین نوشته شده‌است. تلفظِ دقیقش /o/ بدون /v/ و همزه است (یعنی /vo/ یا /o'/ نیست، بلکه /o/ است؛ پس «اُ» هم نیست («اُ» در برخی ترجمه‌ها تفاسیر کهنِ قرآن دیده می‌شود)؛ یعنی مثلاً وقتی «تو» /to/ را بدون "t" بخوانید، دقیقاً می‌شود این «وُ» که جنبهٔ تاریخی و کهن و ایرانیِ اصیل دارد. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۶ (UTC)[پاسخ]
(تعارض ویرایشی با جناب حسنی) احتمالاً منظورشان از گذاشتن ضمه روی واو این بوده که به صورت [ʔo] باید تلفظ شود نه به شکل [va] (البته در زمان فردوسی به صورت [ʔu] یا [wa] بوده است) توجه کنید منظورشان [vo] نیست. بله وَ مأخوذ از عربی است. از آن جایی که الفبای فارسی مصوت‌های کوتاه را نشان نمی‌دهد در بسیاری از مواردی از این دست نمی‌توان راجع به تاریخ این تغییر و تحولات اظهار نظر قطعی کرد. مطمئن نیستم ولی به گمانم در کتاب تاریخ زبان فارسی دکتر خانلری هم چنین چیزی نبود. اگر چیزی یافتم حتماً اطلاع خواهم داد ولی محض اطلاع مواردی از این دست را باید در کتب دستور تاریخی زبان فارسی جست‌وجو کرد.--چالاک بحث ‏۲۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۴۶ (UTC)[پاسخ]
در پهلوی /u/ و /ud/ بوده. در فارسی کهن، همان‌گونه که جناب چالاک اشاره کردند، /u/؛ اما این تلفظِ تاریخی را در فارسی امروز بهتر است /o/ بخوانیم. این /o/ را حتی‌الامکان با همزه (به عبارتِ نسبتاً فنی: همخوانِ انسدادیِ چاکنایی) نمایش ندهیم بهتر است. در تلفظِ زبان‌های شرقیِ ایران (نزدیک به گویشِ زادگاهِ فردوسی)، تقریباً همه، صدای /u/ وجود دارد که امروزه به /o/ تبدیل شده‌است. هاینریش هوبشمان، که چند روز پیش ذکرخیرش بود، ثابت کرده که معادلِ ارمنی‌اش (یعنی eut) نیز از ایرانی گرفته شده‌است. (در کتاب دستور زبان ارمنی، ص ۳۷ به ریشهٔ تاریخیِ آن اشاره کرده‌است.) Hamid Hassani (بحث) ‏۲۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۰۴ (UTC)[پاسخ]
البته جناب حسنی چون در این مورد صحبت از «شعر» است همان‌طور که مسحضرید آمدن یا نیامدن همزهٔ آغازین در شعر به اقتضای وزن شعر است و نمی‌توان حکمی کلی دربارهٔ آن صادر کرد. اما در غیر شعر می توان گفت واو عطف پِی‌بست است و رفتارش همانند نقش‌نمای اضافه است یعنی به واژهٔ پیش از خود می‌چسبد و وجود همزه خودبه‌خود منتفی می‌شود. سپاس.--چالاک بحث ‏۲۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۵۶ (UTC)[پاسخ]
در «وُگر» و «وُز» و «وُزان» و «وُزین» و امثال آن هم وضعیت همین است و تفاوتی ندارد. این تلفظی تاریخی‌ست و تأثیری در وزن ندارد؛ یعنی صورت‌های آواییِ مفروضِ /o/‏، /wo/، و /o'/ ازنظر ارزش کمّی یکسانند. در رسم‌خط فارسی چاره‌ای جز این نیست که با پیش (ضمّه) نشان داده شود. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۴۳ (UTC)[پاسخ]

فیلم هایی با نام بادیگارد مثل محافظ شخصی (فیلم ۲۰۱۲) ، محافظ شخصی (فیلم ۱۹۴۸) ، محافظ شخصی (فیلم ۲۰۱۵) ، محافظ شخصی (فیلم ۲۰۱۰) و..... وجود دارد که ما نام بادیگارد را به فارسی برگرداندیم جالب اینکه فیلمی ایرانی ساخته شده به نام بادیگارد و این ترجمه آن جا انجام نشده مثل اینکه ما در ویکی پدیا فارسی کاسه داغ تر از آش شدیم و از ارشاد هم بیشتر سعی داریم تا کلمات فارسی به کار ببریم ونام خاص را هم ترجمه می کنیم ، دوستان لطفا تمام این فیلم ها را به بادیگارد انتقال دهید زاید الوصف (بحث) ‏۲۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۰۳ (UTC)[پاسخ]

با کمال احترام، با انتقال مخالفم. خودِ مقالهٔ محافظ شخصی هم در ویکی‌فا هست و معادل خوبی‌ست. فرهنگستان «جان‌پاس» (دفتر اول) گذاشته، اما رسمی‌ست و کاربردِ عام ندارد. اگر نام فیلم ایرانی را «بادیگارد» گذاشته‌اند فقط در حد یک نام است. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۲۳ (UTC)[پاسخ]

درود. معادلی دقیق برای این وجود دارد؟ «سرقت» به گمانم همان theft باشد.--چالاک بحث ‏۲۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۰۰ (UTC)[پاسخ]

"سرقت" یک مفهوم کلی است فکر نکنم معادل مناسبی باشد. به احتمال زیاد "تصرف غیرقانونی" می‌تواند معادل مناسب‌تری باشد. دیاکو « بحث » ‏۲۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۱۶ (UTC)[پاسخ]
در حقوقِ جزا اصطلاحِ «تصرف عُدوانی» معادلِ همین «تصرف غیرقانونی» است؛ اما «تصرف غیرقانونی» می‌تواند بارِ معناییِ عام (یعنی غیرحقوقی) هم داشته‌باشد و اصطلاح خوبی هم هست. در مواردِ کاملاً عام و غیرحرفه‌ای، «دستبرد» (و گاه «دستبرد غیرقانونی») هم به‌کار می‌رود. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۵۲ (UTC)[پاسخ]
فیلم جنایی و نوآرِ سرقت را «دستبرد» هم می‌توان معادل‌گذاری کرد؛ اما شاید همان «سرقت» خوب باشد. نوشتارش حدود یک ماه پیش ایجاد شد. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۰۴ (UTC)[پاسخ]

«خودکشی...» و «تک‌واژ چندوجهی»

درود. در نوشتارِ خودکشی به سبب قلدری، سطر نخست، در توصیفِ این فرایند از اصطلاح زبان‌شناختیِ تک‌واژ چندوجهی (portmanteau) استفاده شده‌است. این کاربرد درست به‌نظر نمی‌رسد؛ چون «تک‌واژ چندوجهی/ پورت‌مانتو» چیزِ دیگر و اصطلاحی کاملاً تخصصی‌ست. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۳۳ (UTC)[پاسخ]

من این اصطلاح را در زبانشناسی به صورت «تکواژ مرکب» (Portmanteau morpheme) شنیده‌ام؛ ولی ظاهراً portmanteau word هم داریم که معادل فارسی آن را جایی دیدم «واژهٔ دومعنایی» آورده بود. ظاهراً مقصودشان واژهٔ bullycide در انگلیسی است و البته این در فارسی مصداق پیدا نمی‌کند و باید حذف شود. --چالاک بحث ‏۲۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۴۷ (UTC)[پاسخ]

Ginkgo

درود، معادل فارسی Ginkgo کهن‌دار است اما تغییر مسیرها در ویکی فارسی جینکو، ژینکو، جینگو، ژینگو است کدامیک از این تلفظ‌ها صحت دارد؟ با تشکرRoozitaa (بحث) ‏۲۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۳۵ (UTC)[پاسخ]

درود. تلفظ انگلیسی‌اش «گینکو» و «گینگو» (هردو) است. همچنین «گینکو بایلوبا» و «گینگو بایلوبا». ممکن است تلفظ فارسی تحت تأثیر تلفظ فرانسوی باشد، اما شاید بهتر باشد ما تابع تلفظ انگلیسی‌اش باشیم. تلفظ فرانسوی‌اش را باید از فرانسوی‌زبانان شنید، زیرا فرانسه‌دانی کافی نیست. براساس قواعد، می‌تواند «ژَنگو» یا «ژینگو» باشد. نام این درخت از برخی زبان‌های چینی گرفته شده؛ ما هم آن را از اروپایی گرفته‌ایم. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۳۶ (UTC)[پاسخ]
درود. ظاهراً تلفظ فرانسوی آن «ژِنکو» است. توجه کنید در واقع در فرانسوی صامت ن تلفظ نمی‌شود بلکه مصوت کسره را به صورت خیشومی تلفظی می‌کنند؛ ولی چون در فارسی مصوت خیشومی تنها با آمدن حرف خیشومی معنی پیدا می‌کند پس در فارسی به ناچار صامت ن باید خوانده شود. --چالاک بحث ‏۲۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۵۷ (UTC)[پاسخ]
درود، با اجازه اضافه می‌کنم؛ این درخت بنام «درخت چهل سکه» هم معرفی شده. «دار» هم خود به معنی درخت که معرف حضورتان هست. با تشکر بی‌کران (و به‌راستی بی‌کران) از ویرایش‌های ارزشمندتان. --Mpj7 (بحث) ‏۲۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۰۹ (UTC)[پاسخ]

با تشکر فراوان از همگی، من متوجه نشدم کدامیک از جینکو، ژینکو، جینگو، ژینگو، گینکو و گینگو با ذکر دلیل یا منبع فارسی ارجح تر است؟ Roozitaa (بحث) ‏۲۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۳۰ (UTC)[پاسخ]

@Roozitaa: من «گینکو» را پیشنهاد می‌کنم. تلفظ فرانسوی‌اش هم چیزی شبیهِ «ژَنکو» است (مثل «واکسَن»: vaccin و امثال آن)؛ یعنی واژهٔ وام‌گرفته را به قیاسِ قواعد آواییِ فرانسوی تلفظ می‌کنند. یک تغییرمسیر از «ژنکو» (فرانسوی) و «گینگو» (یکی از دو تلفظِ انگلیسی) را هم پیشنهاد می‌کنم. نظرِ جناب Mpj7 هم قابل‌توجه است. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۳۷ (UTC)[پاسخ]
@Hamid Hassani: ژاپنی‌ها هم دقیقاً نام را «گینکو» تلفظ می‌کنند. متشکرمRoozitaa (بحث) ‏۲۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۴۰ (UTC)[پاسخ]
@Roozitaa: ، اگر همان مکمل گیاهی است بهش می‌گویند جینکو، یک زمانی در مجموعه‌ای که کارشان مکمل‌بود کار می‌کردم. به درست بودن یا نبودن نام اطلاعی ندارم فقط می‌دانم همه جینکو می‌گفتند. KhabarNegar خبرنگار ‏۲۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۴۸ (UTC)[پاسخ]
@Roozitaa: ، اگر دوباره به آن مجموعه تشریف بردید به آنها اطلاع بدهید که نام صحیحش «گینکو» است نه جینکو:)Roozitaa (بحث) ‏۲۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۵۲ (UTC)[پاسخ]
احتمالاً «جینکو» تلفظِ ایرانی‌شده‌اش باشد. من ژاپنی نمی‌دانم، اما فکر می‌کنم [-gi] را یک فارسی‌زبان شبیهِ «گیـ» و «جیـ» می‌شنود و توجیه آوایی هم دارد. رزیتا بهتر می‌دانند. آیا واژه اصالتاً ژاپنی‌ست؟ احیاناً از یکی از زبان‌های چینی گرفته نشده؟ تکلیفِ «درخت چهل‌سکه» / «درخت چل‌سکه» چه شد؟ :) Hamid Hassani (بحث) ‏۲۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۰۰ (UTC)[پاسخ]
بحث بر سر تلفظ Ginkgo است وگرنه در کهن‌دار نامیدن آن برای من با توجه به منابع فارسی جای شکی نیست. در مورد جینکو مشخص نیست که آیا زبانشناسان آن را در ایران رایج کرده‌اند یا یک تلفظ عامیانه است. ژاپنی‌ها اتفاقاً «جی» هم دارند و بسیار بکار می‌برند ولی در این مورد «گی» را بکار برده‌اند. البته زبان آنها ربطی به فارسی ندارد. باید نظر زبانشناسان فارسی را پیدا کرد.Roozitaa (بحث) ‏۲۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۰۷ (UTC)[پاسخ]
@Roozitaa: ، تصور می‌کنم برای نام‌گذاری در ویکی‌پدیا می‌بایست براساس وپ:رایج و منابع معتبر فارسی عمل نمود. برای نمونه [۱] و یا [۲] و [۳] و [۴] و [۵] و [۶] و [۷] و [۸] وووو ... ببخشید چون همیشه من سعی می‌کنم حرفی که می‌زنم را با قطعیت کمتری بزنم شاید اشتباه منظور را منتقل نمودم، منظورم از مجموعه‌ای که بنده در آن کار می‌کردم مجموعهٔ کل داروخانه‌های کشور هست، در نتیجه شاید برای همهٔ داروخانه‌های کشور اطلاعیه کشوری پخش کنیم :)) الآن اگر به داروخانه‌ای مراجعه کنید و بگویید گینکو می‌خواهم ابتدا در مغز خودش کلی تجزیه و تحلیل خواهد کرد و سپس به شما خواهد گفت آهان! جینکو می‌خواهی؟ با احترام، KhabarNegar خبرنگار ‏۲۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۲۱ (UTC)[پاسخ]
پیشنهاد نخست شما گواهی بر رواج آن را از نظر شفاهی بود. حالا که شما منابع نوشتاری معرفی کردید به نظر همان «جینکو» در فارسی امروزی رواج دارد. از وقتی که گذاشتید، متشکرم.Roozitaa (بحث) ‏۲۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۵۴ (UTC)[پاسخ]

نتیجه گوگل‌یابی این شد. به نظرم جینکو بهترین گزینه هست.

ردیف نام نتیجه گوگل‌یابی
۱ جینکو ۹۵٬۴۰۰
۲ ژینکو ۳۴٬۲۰۰
۳ گینکو ۶٬۰۸۰
۴ جینکگو ۵٬۹۳۰
۵ ژینگو ۳٬۲۰۰

--دوستدار ایران بزرگ ‏۲۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۲۰ (UTC)[پاسخ]

«ژنگو» هم ۲٬۸۹۰ بار. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۶ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۹ (UTC)[پاسخ]

برای این فیلم نام سرزمین آزادی مناسب است یا این اسم خاص است و قابل ترجمه نیست؟ Behnam mancini (بحث) ‏۲۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۵۷ (UTC)[پاسخ]

«سرزمین آزادی» بهتر است. هنوز این فیلم را ندیده‌ام و فیلم‌نامه‌اش را هم نخوانده‌ام؛ اما آن‌گونه که از خلاصهٔ داستان دریافتم، می‌توان فارسی‌اش کرد. حالا چرا «فریدام»؟ «فریدم» بهتر به‌نظر می‌رسد. اگر انتقالش دادید، لطفاً «فریدم لند (فیلم)» را هم بیفزایید. تا نظرِ سایر دوستان چه باشد. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۰ (UTC)[پاسخ]
با اجازه اساتید، تا جایی که یادم است فریدام لند اسم یکی از لوکیشن‌های فیلم (یک بیمارستان متروکه) بوده و اسم خاص محسوب می‌شود. تا نظر دیگر دوستان چه باشد. --Arian بحث ‏۲۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۳۲ (UTC)[پاسخ]
با سپاس از آرینِ عزیز، اگر به‌طور مطلق اسم‌خاص است، «فریدم لند» را می‌توان تغییر نداد. گرچه معتقدم مثل «مجسمهٔ آزادی» و «برج ایفل» و «پل منهتن» است و نباید تفاوتی داشته‌باشد. اصراری ندارم، اما واجب شد فیلم را ببینم. :) Hamid Hassani (بحث) ‏۲۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۴۸ (UTC)[پاسخ]
در توضیح داستان از Freedomtown استفاده شده اما از Freedomland نه البته جایی به این نام در آمریکا هست اما در متن داستان نیامده دلیلی ندارد ترجمه نشود--- Rmashhadi ♪♫ ‏۲۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۱۷ (UTC)[پاسخ]
حتی در ویکی انگلیسی هم عبارت Freedomland به کار رفته است:

He suggests that they search Freedomland, an abandoned foundling hospital nearby

--Arian بحث ‏۲۶ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۳۵ (UTC)[پاسخ]
باتشکر از دوستان گرامی ،به فریدم لند (فیلم) منتقل کردم عنوان سرزمین آزادی (فیلم) هم به صورت تغییر مسیر ساخته شد Behnam mancini (بحث) ‏۲۶ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۴۵ (UTC)[پاسخ]

نام این فیلم در پوستر وتبلیغات با این املا نوشته شده مثل احمق و احمق‌تر ۲ که در انگلیسی Dumb and Dumber To نوشته شده اما فکر کنم این کار در تبلیغات برای جذابیت بیشتر انجام می شود من طبقه حساس را املای بهتر و دانشنامه ای تری می دانم لطفا سایر دوستان نظر دهند زاید الوصف (بحث) ‏۲۶ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۴۲ (UTC)[پاسخ]

بهتر است املای اصلی حفظ شود: طبقه هساث. از «طبقه حساس» هم تغییرمسیر دارد و خوب است. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۶ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۰۸ (UTC)[پاسخ]

اگر نام اصلی همین است، باید همین هم بماند! __Âriobarzan ‏۲۶ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۴۳ (UTC)[پاسخ]

واژگان و واژه‌ها

درود. از آنجا که «واژگان» معادل lexicon و vocabulary (و همچنین terminology = واژه‌نامه، مجموعه‌ای مدون از واژه‌ها و اصطلاحات) است و جمع «واژه» به‌شمار نمی‌رود، اجازه می‌خواهم صفحهٔ «فهرست واژگان انگلیسی با ریشه فارسی» را به «فهرست واژه‌های انگلیسی با ریشه فارسی» انتقال دهم. بدین‌ترتیب، هرگاه صفحات مشابهی ببینیم، آنها نیز انتقال خواهند یافت؛ البته حدس می‌زنم تعدادشان اندک باشد. صفحات فراوانی داریم که در عنوانِ آنها «واژگان» در معنای درستش به‌کار رفته‌است؛ ازجمله: واژگان عربی در شاهنامه، واژگان عرفانی، واژگان فارسی، واژگان کالبدشناسی، واژگان مسیحی، واژگان سیسیلی، واژگان حدیث (دِرایه)، که در همهٔ آنها «واژگان» درست به‌کار برده شده‌است. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۶ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۲۱ (UTC)[پاسخ]

یک نمونهٔ دیگر برای کاربرد درستِ «واژگان» را در یادداشتِ جناب رضا (یاماها۵) در قهوه‌خانهٔ فنی می‌توان دید. دقیقاً در اینجا که گفته‌اند: «توسعهٔ واژگان ابرابزار»، و مقصودشان مجموعه‌ای از واژه‌هاست که در ابرابزار گنجانده شده و خواهد شد؛ دقیقاً به‌معنی مجموعه‌ای منسجم و هدفمند از واژه‌ها به‌منظور استفاده‌ای خاص. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۶ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۰۳ (UTC)[پاسخ]

@Hamid Hassani: در ویکی انگلیسی برای lexicon و vocabulary دو مقالهٔ جداگانه وجود دارد در حالی که ما فقط واژگان را داریم آن هم برابر lexicon. اگرچه واژگان را من بیشتر معادل vocabulary دیده بودم باری فکر می‌کنم باید این دو را از هم تفکیک کرد. باید این را هم اضافه کنم من حتی واژگان را معادل اصطلاح lexis هم دیده‌ام. نظر شما راجع به عناوین این مقالات رد فارسی چیست؟ --چالاک بحث ‏۲۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۱۰ (UTC)[پاسخ]
همان طور که می دانید در زبانشناسی تکواژ قاموسی داریم برابر lexical morpheme. با این حساب lexical (lexis + al)‎ یعنی قاموسی. پس قاعدتاً lexis یعنی قاموس. از طرفی هم فرهنگستان در کتابداری lexicon را برابر قاموس گرفته. Lexicography هم هست که برابر آن فرهنگ‌نویسی/فرهنگ‌نویسی است یعنی اینجا فرهنگ برابر lexicon است.--چالاک بحث ‏۲۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۲۴ (UTC)[پاسخ]
به نکتهٔ دقیقی اشاره کردید. مقالهٔ مابِازا برای lexicon «واژگان» است و درست هم هست. در عربیِ معیارِ کهن و امروز «مُعجَم» می‌گفتند و می‌گویند که برای ما کاملاً مفهوم و ملموس است، ولی ما بحق از آن استفاده نمی‌کنیم. اما برای vocabulary فعلاً مقاله نداریم و شگفت است! در ویکی‌عربی «مفردات» گذاشته‌اند که فوق‌العاده دقیق، علمی، و ریشه‌دار است؛ ما هم «مفردات» می‌گفتیم و هنوز هم برخی ادبا و زبان‌شناسان (البته زبان‌شناسانِ نسلِ قبل‌تر) به‌کار می‌برند؛ مثال: فرهنگ مفرداتِ قرآن، مفرداتِ تفسیرِ [فلان]. از طرفی، چنان‌که می‌دانید، نمی‌توان برای مفهومِ منسوب به «فرهنگ» از اصطلاحِ «فرهنگی»* استفاده کرد، و به‌جایش اصطلاحِ «قاموسی» اختیار شده و خوب هم هست؛ البته در موارد خاصی «واژگانی» گفته می‌شود. lexis هم به‌معنی «قاموس» گرفته شده‌است. lexical morpheme را «تکواژِ قاموسی» و «تکواژِ واژگانی» گفته‌ایم؛ lexical unit/ LU هم معمولاً «واحد واژگانی» گفته شده‌است. طُرفه آن‌که بسامدِ «فرهنگیِ» برابرِ cultural آن‌قدر بالاست که کلّ مفهوم را ازآنِ خود کرده‌است. یک پرسشِ فنی/ اجرایی دارم (امیدوارم دوستانی مانند جناب Diako1971 و جناب Pirhayati هم شرکت فرمایند تا نظرشان را بدانیم): آیا می‌توان «واژگان ۱» و «واژگان ۲ (مفردات)» یا چیزی شبیه اینها گذاشت؟ اما استفاده از دوکمان (پرانتز) امری عادی‌ست. ۱ و ۲ در دانشنامه‌نویسی و فرهنگ‌نویسیِ کاغذی و الکترونیکی هم امری علمی و عادی‌ست؛ اما، اگر اشتباه نکنم، در ویکی‌پدیا سابقه نداشته یا کم‌سابقه بوده‌است. سخن به‌درازا کشید؛ عذر می‌خواهم. با سپاس، Hamid Hassani (بحث) ‏۲۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۴۴ (UTC)[پاسخ]
درود جناب حسنی. در مورد سوالی که از من و آقای پیرحیاتی کردید من مخالفم که چنین نوشته شود. یک عنوان نامفهوم و دور از ذهن است که بنویسیم واژگان ۱ و واژگان ۲. در مورد کل این بحث من lexicon را معادل واژه نامه می‌دانم و نه واژگان. تکواژ قاموسی یعنی تکواژ واژه نامه‌ای. یعنی تکواژی که معنی آن را می‌توان آن را در یک واژه نامه یافت و ربطی به واژهٔ culture ندارد. به نظر من واژگان بیشتر معادل vocabulary است. البته یک نکتهٔ جالب این که در بعضی از زبان‌ها واژهٔ لکسیکون به معنای "واژه نامه" است (مانند آلمانی) و در بعضی از زبان‌ها به معنی واژگان است مانند انگلیسی و فرانسه و اگر دقت کنید این دو گروه از ویکی‌ها در این عنوان به هم پیوند نخوردند چون در این دو گروه معنای متفاوت دارند. شما Lexikon آلمانی را اگر نگاه کنید فاقد پیوند به lexicon انگلیسی است. از طرف دیگر مقالهٔ vocabulary انگلیسی به Wortschatz آلمانی پیوند خورده که این Wortschatz دقیقا برابر "واژگان" در فارسی است. به نظر من مقالهٔ "واژگان" باید به vocabulary پیوند بخورد و مقاله‌ای دیگر ب عنوان دیگر (مثلا واژه نامهٔ تخصصی) به مقالهٔ Lexikon آلمانی (نه انگلیسی). در مورد لکسیکون انگلیسی فکر می‌کنم (البته مطمئن نیستم) هیچ مقاله برابری نمی‌توانیم داشته باشیم همانگونه که بعضی از زبان‌ها برای آن مقالهٔ برابر ندارند. دیاکو « بحث » ‏۲۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۳۹ (UTC)[پاسخ]
درود جناب دیاکو. با سپاس، بله، گذاشتنِ ۱ و ۲ در ویکی‌پدیاها بی‌سابقه یا کم‌سابقه است (البته درمورد ویکی‌واژه‌ها مطمئن نیستم، و خب حسابشان هم جداست). این‌که عرض کردم اصطلاح زبان‌شناختی ـ فرهنگ‌نگاشتی (linguistic-lexicographical) را «فرهنگی»* نمی‌توان گفت به‌دلیل حضورِ cultural است که اصطلاحی جامعه‌شناختی است و از مقوله‌ای کاملاً متفاوت است. در محافل مختلف، شاهد بحث دربارهٔ لکسیکون بوده‌ایم و نتیجه‌ای که دربردارندهٔ یک اتفاق‌نظرِ قابل‌قبول باشد ندیده‌ایم؛ معتقدم دلیلش عدم تثبیتِ نسبیِ فارسی به‌عنوان زبان علم نیست؛ چیزی که بعضی از خواص، ازسرِ کم‌لطفی، به آن اعتقاد دارند. من با کلیتِ نظر جناب‌عالی موافقم، زیرا مفهوم و مصداقِ «لکسیکون» خالی از پیچیدگیِ مصداقی نیست؛ دلیلش چندمعنایی بودنِ این اصطلاح و قدمتِ آن است. «لکسیکون» به‌معنی واژه‌نامه هم هست. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۱۰ (UTC)[پاسخ]
ممنون دوستان. حالا مشکل بیشتر هم شد و یک لکسیکون دیگر هم اضافه شد! در ضمن راجع به lexis هم پیشنهادی داده نشد. علاوه بر Lexicography /فرهنگ‌نویسی Lexicology هم داریم که واژه‌شناسی ترجمه شده. مثالی هم که آورده شد یعنی واژه‌نامهٔ تخصصی شاید بیشتر مناسب en:Specialized dictionary باشد.
کلاً برابرهای فارسی حتی برابرهای رایج هم چندان جالب نیستند مثلاً تکواژ (Morpheme)، تکواژه (Lexeme)، واژک/واژ (Morph)، واج (Phoneme)، واک (voice). آخری کسی نیست بگوید تکواژ و تکواژه و واژک چه فرقی با هم دارند. و یا واژ و واج و واک؟!
بگذریم به نظرم بهتر است ابتدا مشخص کنیم مقالۀ واژگان در ویکی فارسی تعریف کدام مقاله در ویکی انگلیسی یا آلمانی است. اگر معادل vocabulary انگلیسی است که میان‌ویکی را عوض کنیم و تمام. در غیر این صورت به نظرم بهتر است واژگان را برای vocabulary کنار بگذاریم و عنوان مقاله را عوض کنیم (لازم شد به همان واژۀ بیگانه.). سپاس.--چالاک بحث ‏۲۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۲۹ (UTC)[پاسخ]
ادامهٔ عرایضم را طبقه‌بندی می‌کنم:
  1. خیلی‌ها lexis را معادلِ lexicon فرض می‌کنند و اساساً لکسیس را به‌کار نمی‌برند. اما درواقع، از برخی دیدگاه‌ها چنین نیست. فعلاً بنده دراین‌باره نظری ندارم. مدخل واژگان در ویکی‌فا عام‌تر از vocabulary است. دوست ندارم بگویم دقت یا تناسب ندارد.
  2. والله من هم از «تک‌واژ»، با همهٔ جاافتادگی‌اش، خوشم نمی‌آید و آن را گنگ می‌دانم. خیلی‌ها با این برابرنهاد موافق نیستند و علناً دم نمی‌زنند. خودِ «مورفم» (برگرفته از فرانسوی) مفهوم‌تر است. اصطلاحات دیگری هم که جناب چالاک به آنها اشاره کردند وضعِ بهتری ندارند. همان‌طور که استحضار دارید، این اصطلاحاتِ اساسیِ زبان‌شناسی، بیش از حد فارسی‌زده یا ایرانی‌زده‌اند، و غالباً یادگارِ شادروانان محمد مقدم، صادق کیا، پرویز ناتل خانلری و چند استادِ ناماور دیگر هستند. بیچاره دانشجویان نسلِ جدید و جدیدتر!
  3. اگر نظرِ بنده را بخواهید، با اصلِ واژه‌ها بیشتر موافقم؛ چون اینجا ۱ و ۲ و ۳، الخ نداریم و همان بهتر که نداریم. آقا اگر چند یا چندین اصطلاح زبان‌شناسی فارسی نباشد به جایی برمی‌خورَد؟ شادروان مسعود فرزاد در کتاب‌ها و مقاله‌هایش «مصوِّت» را «وویل» (به فرانسوی: voyelle) و «صامت/ مصمِّت» را «کُنسُن» (به فرانسوی: consonne) گفته‌است. همان صامت و مصوِّت از همخوان و واکه بهترند؛ گرچه آن را «مصوَّت»* تلفظ می‌کنند؛ درست مانند «متمَّم»* به‌جای «متمِّم». چطور می‌توان معنی واژگانیِ «همخوان» و «واکه» و «واج» را برای دانشجو توضیح داد؟! این درحالی‌ست که ریشهٔ باستانیِ اینها را می‌دانیم؛ چه‌بسا اگر نمی‌دانستیم بهتر بود. چرا باید چنین اصطلاحاتی برای دانشجوی «زبان‌شناسی»، «زبان و ادبیات»، یا «فرهنگ و زبان‌های باستانی» جزو واژه‌های تیره به‌شمار بروند؟! کسی که رشته‌اش «مترجمی زبان انگلیسی» بوده، می‌پرسد: «constituent چیست؟» چه پاسخی می‌توان داد؟ پاسخ‌دادن از روی فرهنگِ دوزبانه ساده‌ترین کار است (بر فرضِ این‌که این اصطلاح را داشته باشد)، اما تبیینش دشوار است.
  4. بحث‌ها از پرسشِ بنده به اینجا رسید و مفید هم بود. من به سهم خودم بهره بردم. آیا دوستان موافقند که «واژگان» به‌طور مطلق جمعِ «واژه» نیست، بلکه منظور «مجموعه‌ای از واژه‌های خاص برای کاربرد در منظوری خاص» است؟ با سپاس، ارادتمند، Hamid Hassani (بحث) ‏۲۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۳۲ (UTC)[پاسخ]
اتفاقاً در ادامه خواستم صحبت از واکه و همخوان هم بکنم ولی منصرف شدم. اگر نوشته‌های خواجه نصیرالدین توسی را خوانده باشید همه جا مصمت و صامت آورده. چه لزومی به تغییر آنها بود واقعاً؟ در بالا اسم دکتر خانلری را آوردید. ایشان همیشه در آثارشان تا حد ممکن از اصطلاحات رایج در دستور سنتی استفاده می‌کردند مگر وقتی که معادلی وجود نداشت. در تمامی کتاب‌های ایشان صامت و مصوت به همین صورت آمده.
باری واژگان هم شرایطش چون شمارگان است و با واژه‌ها و شماره‌ها متفاوت است؛ ولی خودم برایم سؤال بوده که پسوند -گان در فارسی همیشه برای نسبت بوده همچون گروگان، رایگان، دهقان. واژه‌های شمالگان و جنوبگان هم به همین شیوه درست شده‌اند. اما کاربرد -گان به مفهوم مجموعه سابقه ندارد و این واژه‌ها همگی برساخته هستند همچون ناوگان و شمارگان و واژگان. --چالاک بحث ‏۲۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۱۹ (UTC)[پاسخ]
از میان استادانِ رشته‌های مربوط به زبان و زبان‌شناسی، دکتر خانلری جزو درست‌اندیش‌ترین‌ها بود. ابن‌سینا و خواجه نصیر همه‌جا مصمت و صامت گفته‌اند. احتمالاً امسال تصحیح تازه‌ای از معیارالاشعار منتشر خواهد شد. تصحیح‌های گذشته چندان بسامان و درخورِ آن استادِ نابغه نیستند. بله، پسوند «ـ گان» ازنظر کاربردی، عموماً ویژهٔ نسبت و تعظیم بوده‌است؛ «خدایگان» و «دوستگان» هم دو نمونهٔ دیگرند. در گاهشماری هم ویژهٔ نسبت بوده‌است: «تیرگان»، «مهرگان». با سپاس از دوستان گرامی، به‌ویژه جناب چالاک. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۴۲ (UTC)[پاسخ]

خیلی ممنون از Wikimostafa که به بحثی که در صفحه واژگان انجام شده بود در اینجا اشاره کرد. دوست عزیز calak اشتباهی در درک من از واژگان (lexicon) رخ نداده است. در صفحه واژگان بحث بر سر این بود که قاموس معادل مناسبی نیست و اگر خوب به بحث دقت کرده بودید، مشاهده می‌کردید که بنده هم در آخر اشاره کردم که اگر تغییری در عنوان انجام بگیرد بهتر است که به واژگان ذهنی باشد و نه قاموس. دو تعریف از دو مرجع معتبر در حوزه ساختواژه را در اینجا عینن می‌آورم تا ببینید که lexicon و mental lexicon تمایزی با هم ندارند:

lexicon: A speaker’s mental dictionary, containing information about the syntactic, semantic, phonological, and morphological representation of the words of the speaker’s language.

Mark Aronoff and Kirsten Fudeman. What is morphology?. Blackwell. 2011. p.265.

Lexicon: a store of information about lexical items, whether printed or mental.

Francis Katamba and John Stonham. Morphology. Palgrave Mcmillan. 2006. p. 352.

ضمن اینکه تکواژ، تکواژه، واژ، واج و واک هم تفاوت دارند. تکواژ کوچک‌ترین واحد زبان است که دارای نقش یا معنا است. تکواژ یک واحد انتزاعی است که نمود عینی آن واژ است؛ برای مثال rav یک تکواژ است که ریشه فعل «رفتن» را تشکیل می‌دهد، و row در واژه «پیاده‌رو» یک واژ است که نمود عینی تکواژ rav است. تکواژه هم نمود انتزاعی یک واژه در واژگان است. تعریف دو واژه واج و واک هم به راحتی در هر کتابی قابل دسترس است.

دوستان توجه داشته باشند که مفهوم lexicon استعاره‌ای از دیکشنری هستش و خود دیکشنری نیست که بخواهیم اصطلاحی نظیر «واژه‌نامه» یا «قاموس» را به عنوان معادل برای آن انتخاب کنیم. آقای حسنی به نظر بنده اختلاف نظری که در بحث مشاهده می‌شه ناشی از ارجاع به محققانی هست که رویکردهای تاریخی به مسئله دستور دارند. علاوه‌براین از ابتدای بحث هیچ تعریفی از هیچ واژه‌ای ارائه نشده تا مشخص شود که هرکسی چه استنباطی از واژه مورد نظر دارد.

چون در اینجا به واژه lexicography هم اشاره شد اجازه میخوام که نظرم را در مورد این واژه بدم تا اگر نظر دوستان هم مساعد بود اصلاحات لازم در مورد این واژه اعمال بشه. به نظر بنده انتخاب معادل «فرهنگ‌نویسی» و «فرهنگ لغت» بدعتی در زبان فارسی هستش که باعث مشکلات بسیاری خواهد شد و بهتر است لفظ فرهنگ از این اصطلاحات حذف شود. چون معادل‌های مورد نظر هیچ ارتباطی با فرهنگ ندارند و دامن زدن به چنین روندی مشکلات را بیشتر خواهد کرد. البته چنین بدعتی در خود فرهنگستان هم با وجود گروهی با نام فرهنگ‌نویسی هم دیده میشه. بنده هنوز متوجه نشدم که واژه «لغتنامه» چه اشکالی داشت که کار به «فرهنگ لغت» رسید و امروزه هم به اختصار «فرهنگ» نامیده می‌شود! بابت طولانی شدن مطلب عذر میخوام--Asdoost (بحث) ‏۲۶ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۴۵ (UTC)[پاسخ]

Asdoost عزیز سپاس از بابت مشارکت شما. دوست من کمی بحث‌ها را سرسری می‌خوانید. در بحث که ما نگفتیم تکواژ، تکواژه، واژ، واج و واک همه یکی هستند. این را که یک دانش آموز دبیرستانی هم می‌داند متقاوت هستند و تعریفشان را بلد است چه برسد به کسی که زبانشناسی خوانده است. ما از خود برابرنهادهای فارسی گلایه کردیم و گفتیم از منظر ریشه‌شناسی واژ و واج و واک با هم فرقی ندارند.
و اما برای lexicon. قبلاً هم بحث بود که روی تعریف برخی از مفاهیم زبانشناسی هنوز اجماعی وجود ندارد. lexicon هم به همین شکل. در ویکی انگلیسی همان تعریف شما را از lexicon در مورد mental lexicon آورده است:

The mental lexicon is defined as a mental dictionary that contains information regarding a word's meaning, pronunciation, syntactic characteristics, and so on.

و در lexicon هم تعریف دیگری آورده شده که از واژگان ذهنی دور است. تعریف آن همان‌طور که اشاره شد دقیقاً همان معجم عربی است که برای ما ناآشنا نیست. مطمئنم روی این تعاریف در ویکی انگلیسی صدها نفر عالم‌تر از ما بحث کرده‌اند. حداقل در ویکی‌پدیا بهتر است این تعاریف را از آن‌ها بپذیریم و بحث را روی معادل فارسی آن‌ها متمرکز کنیم و نه تعریف آن‌ها. سپاس.--چالاک بحث ‏۲۶ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۰۶ (UTC)[پاسخ]
اجازه می‌خواهم تنها به‌اختصار دربارهٔ منشأ تاریخیِ واژهٔ «فرهنگ» به‌معنی dictionary اشاره کنم: نخست بار، در واژه‌نامه‌هایی که در شبه‌قارهٔ هند و امپراتوری عثمانی نوشته شد، این واژه (که واژه‌ای باستانی و ایرانیِ اصیل بود و در اصل معنای دیگری داشت و همه به‌خوبی با آن آشناییم) جایگزین «قاموس» و «مُعجَم» و «مَجمَع‌اللّغات» و «لغت» (به همین معنیِ لغت‌نامه) و «... اللّغه» و خودِ «لغت‌نامه» شد. اصطلاح بدی هم نیست و کاملاً جاافتاده هم هست. شادروان علی‌اکبر دهخدا هم نام اثر فاخرش را تعمداً «لغت‌نامه» گذاشت و نه «فرهنگ». به‌هرحال «فرهنگ» به این معنی هم جا افتاده‌است. نمونه‌هایی از فرهنگ‌های فارسی که در هند و عثمانی نگاشته شده‌اند: فرهنگ قَوّاس، فرهنگ جهانگیری، فرهنگ رشیدی، فرهنگ شعوری. متن سخنرانیِ عالمانهٔ علی‌اشرف صادقی با عنوان "فرهنگ‌نویسی در شبه‌قاره از ابتدا تا قرن ۱۰ هجری (تاریخ فرهنگ‌نویسی") (نامهٔ فرهنگستان، ویژه‌نامهٔ شبه‌قاره، شمارهٔ ۲، ۱۳۹۳، صص ۳۸۱-۳۸۵) خواندنی‌ست. با احترام و سپاس، Hamid Hassani (بحث) ‏۲۶ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۳۹ (UTC)[پاسخ]
calak. تعاریفی که بنده از lexicon و mental lexicon ذکر کردم،تعاریف بنده نیستند، تعاریفی از آرنوف و کاتامباست که از کاربران ویکی انگلیسی هم عالم‌تر هستند (البته بنده هنوز متوجه نشدم که چرا کاربران ویکی انگلیسی را عالم‌تر می‌دانید). اگر صرفن به عنوان مقالات انگلیسی دقت نمی‌کردید و متن را هم مطالعه می‌کردید، متوجه می‌شدید که تنها در صفحه mental lexicon به تمایز این دو اصطلاح در حد یک سطر اشاره شده که علاوه بر مبهم بودن تمایز، هیچ منبعی هم برای آن ذکر نشده است. حتا در صفحه بحث lexicon، پیشنهاد ادغام lexicon با Vocabulary هم مطرح شده است. کسانی هم که در این حوزه فعالیت دارند بهتر می‌دانند که این دو اصطلاح در متون انگلیسی به راحتی به جای یکدیگر استفاده می‌شوند. ملاک در ویکی‌پدیا منابع معتبر است نه تقلید از ویکی انگلیسی. ذکر تعاریف هم در چنین بحث‌هایی لازم است چون آنطور که به نظر می‌رسد اختلاف نظرها از تصورات مختلفی که از یک مفهوم وجود دارد ریشه می‌گیرد. بنده تمایز این دو اصطلاح را در رابطه با اتهامی که به این ترتیب به بنده وارد کردید مطرح کردم: «این دوست ما اشتباهی متوجه شده است. «واژگان ذهنی» (در خود کتاب مبانی صرف ویدا شقاقی هم نگاه کردم) در آنجا برابر Mental lexicon است و نه برابر خود lexicon!» که نه ارتباطی به بحث آن صفحه داشت و همانطور هم که نشان دادم در تعاریف معتبر تمایزی بین این دو نیست. به هرحال به نظرم توضیحات بنده تا به اینجا واضح و معتبر بود.
توضیح بنده در مورد تعاریف آن چند اصطلاح براساس این نوشته شما بود: «آخری کسی نیست بگوید تکواژ و تکواژه و واژک چه فرقی با هم دارند. و یا واژ و واج و واک؟!». حتا اگر منظور شما عدم تمایز ریشه‌شناختی این واژه‌ها هم باشد، این عدم تمایز ارتباطی به نامگذاری ندارد. کاربر زبان برای نامیدن مفاهیم مورد نظر خود نیازی به مطابقت ریشه‌شناختی واژه‌ها ندارد؛ چراکه اصلن ذهن کاربر زبان فاقد اطلاعات تاریخی است.
آقای حسنی ممنون از توضیحات‌تون. بنده اطلاع نداشتم که اصطلاح «فرهنگ» قبل‌تر هم چنین کاربردی داشته. ولی همچنان به نظر بنده چنین معادلی مناسب نیست. چنین معادلی تصوری آرمانی از فرآیند lexicography تداعی می‌کند. بنده قصد داشتم تا الگوی lexicography را از ویکی انگلیسی به ویکی فارسی ترجمه کنم ولی ترجمه بسیاری از اصطلاحات با چنین وضعیتی ابهام ایجاد خواهد کرد. باز هم ممنون از توضیحاتتون --Asdoost (بحث) ‏۲۶ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۳۶ (UTC)[پاسخ]
Asdoost اول اینکه من به شما اتهام نزدم. شما گفتید lexicon را در برخی منابع واژگان ذهنی ترجمه کرده‌اند و من هم دوستانه گفتم اشتباه است و واژگان ذهنی معادل mental lexicon هست. این که شما می‌گویید mental lexicon و lexicon همیشه و در همه جا مترادف هم هستند فقط نظر خودتان است.
ثانیاً بالا هم گفتم بحث را سرسری می‌خوانید چون همان نوشته من را جناب حسنی خواندند و منظورم را فهمیدند و نظرشان را هم نوشتند. دوباره سرسری خواندید و ادعا کردید من گفتم کاربران ویکی انگلیسی از همه عالمترند. من گفتم در ویکی انگلیسی مطمئناً عالمتر از من و شمای نوعی هستند و روی اینها بحث شده و نگفتم که آنها از همه عالمترند.
اینکه در ویکی‌پدیا هم ملاک منبع معتبر است این را همه می‌دانند حداقل این را به من مدیر نگویید. بحث را بیشتر از این با شما ادامه نمی‌دهم چرا که آن را مفید نمی‌بینم. این جا غرض چیز دیگری بود. سپاس. --چالاک بحث ‏۲۶ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۰۹ (UTC)[پاسخ]

خانات

عبارت خانات در فارسی امروزی به ظاهر پذیرفته شده‌است. ولی من هنوز در کاربردش مرددم و خواستم نظر دیگر دوستان را نیز بدانم. این واژه از دو بخش ترکی خان + ate لاتین تشکیل شده‌است. ولی پیشینهٔ چندانی در زبان‌های شرقی ندارد و خود ترک‌ها هم دست کم در متون اخیر از عبارت خانلیق و مشتقاتش بهره می‌برند. خود من اگر می‌خواستم به فارسی برش گردانم به سیاق امیرنشین و شیخ‌نشین و ... به صورت خان‌نشین می‌ترجمیدمش! از همهٔ اینها درگذر، تلفظ این واژه اگر از فرانسه باشد khanat، با اغماز از نبود مخرج x در فرانسوی، باید در فارسی خانا تلفظ می‌شد، و اگر از khanate انگلیسی به وام گرفته شده باشد باز با همان اغماز پیشین خانِیت /xa:neit/. ‏__Âriobarzan ‏۲۶ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۵۶ (UTC)[پاسخ]

درود جناب آریوبرزن گرامی. من به دو دلیل با جایگزین کردن واژهٔ دیگر به جای خانات مخالفم. نخست این که این واژه یک واژهٔ جاافتاده در فارسی است. اگر بخواهیم واژگان را ریشه یابی کنیم و بعضی را نادرست بدانیم خیلی از واژگان را باید تغییر دهیم. دوم این که همانگونه که شما خود گفتید پسوند ate یک پسوند لاتین است و در لاتین "آت" خوانده می‌شود. معادل لاتینش می‌شود khanatus (خاناتوس) که پسوند us در لاتین یک پسوند صرفیست و در حالت‌های دیگر حذف می‌شود. پس ریشهٔ این واژه در لاتین همان "خانات" است. اگر به بعضی از زبان‌های دیگری که این واژه را از لاتین قرض گرفته‌اند نگاه کنید می‌بینید که در آنها "خانات" تلفظ می‌شود، مانند زبان آلمانی. دیاکو « بحث » ‏۲۷ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۴۴ (UTC)[پاسخ]
سپاس‌گزارم دیاکوی بزرگوار. __Âriobarzan ‏۲۸ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۳۴ (UTC)[پاسخ]

Novelty

سلام. معادل Novelty و یا اصلاً مفهوم آن چیست و متفاوت از نوآوری (innovation) است؟ به ویژه در لید این مقاله. ممنون ویژه (بحث) ‏۲۷ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۱۵ (UTC)[پاسخ]

سلام. تازگی، نویی، تازه، نو، غیرمعمول، فکاهی، کمدی، تخیلی، تزئینی. دیاکو « بحث » ‏۲۷ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۴۷ (UTC)[پاسخ]
ممنونم. در همان فهرست فیلم‌های کوتاه اسکار گرفته، توضیح داده است از ۱۹۳۲ تا سال ۱۹۳۵ این فیلم‌ها با دو عنوان مشخص بوده: "Best Short Subject, comedy" and "Best Short Subject, novelty". با این ترتیب، Novelty و comedy هم‌معناست؟ --ویژه (بحث) ‏۲۷ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۰۴ (UTC)[پاسخ]
سلام. نه هم معنا نیست. احتمالا اینجا معنی "دارای یک موضوع تازه" را می دهد. ولی مطمئنا اینجا به معنی کمدی نیست. دیاکو « بحث » ‏۲۸ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۳۴ (UTC)[پاسخ]

Ilex guayusa

درود، معادل Ilex guayusa آیا گایوسا است؟Roozitaa (بحث) ‏۲۹ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۰۴ (UTC)[پاسخ]

بله. همان است. در ویکی انگلیسی هم guayusa به Ilex guayusa تغییر مسیر دارد. الان میانویکیش رو درست کردم. دیاکو « بحث » ‏۲۹ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۳۷ (UTC)[پاسخ]

wingsuit

درود. حتماً نام ورزش هواییِ «[پرواز با] وینگ‌سوت» (به انگلیسی: wingsuit flying) را شنیده‌اید. در فارسی به لباس مخصوصی که ورزشکار بر تن می‌کند و با آن می‌پرد، «لباس بالدار» و «لباس پرنده» هم می‌گویند. آیا معادلی برای خودِ این ورزش شنیده‌اید؟ مقاله‌اش هنوز در ویکی‌فا ایجاد نشده. در ویکی‌انگلیسی با همان نامی که عرض کردم آمده و بیست‌وچند میان‌ویکی هم دارد، ازجمله عربی. معادل «پرواز با لباس پرنده» خوب است یا پیشنهاد دیگری دارید؟ Hamid Hassani (بحث) ‏۲۹ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۲۸ (UTC)[پاسخ]

 نظر: در الگوی ورزش‌های مخاطره‌آمیز، در کنار «پرش بانجی» و «شیرجه» و «چتربازی» در گروهِ «سقوط آزاد» آمده‌است. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۹ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۵۹ (UTC)[پاسخ]

medical tea و herbal beverage tea

در مورد میزان فروش چای محبوب گیاهی در آمریکا دو جدول در فروش چای گیاهی در آمریکا بود یکی جدول فروش medical tea (بابونه آلمانی (کامومیل)، سنای اسکندریه، زنجبیل، سر خار گل، قاصدک، کاوا، شیرین بیان، نارون قرمز، ریحان مقدس و شنبلیله) و دیگری جدول فروش herbal beverage tea (بابونه آلمانی (کامومیل)، نعناع فلفلی، زنجبیل، سنبل الطیب (والرین)، نخل آسای، شیرین بیان، گایوسا، جینسنگ، سگل‌ها و کنگر فرنگی)وجود دارد. این دو چه فرقی با هم دارند؟ Roozitaa (بحث) ‏۲۹ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۲۴ (UTC)[پاسخ]

medicinal tea نوعی herbal tea است که از گیاهان دارویی درست شده و استفاده درمانی دارد. Optional (بحث) ‏۳۰ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۲:۴۹ (UTC)[پاسخ]
اگر ممکن است یک منبع معرفی بفرمائید چون تمام چای‌های گیاهی (herbal tea) از گیاهان دارویی درست می‌شوند. دقیقاً فرق این دو چیست؟Roozitaa (بحث) ‏۳۰ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۲:۵۹ (UTC)[پاسخ]

glucoside و Glycoside

W:en:Glycoside در فارسی گلیکوزید است. آیا W:en:Glucoside همان گلیکوزید است یا «گلوکوزید» که در کتاب گیاهان دارویی آمده یک عنصر دیگری است؟Roozitaa (بحث) ‏۳۰ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۲:۳۲ (UTC)[پاسخ]

glucoside و Glycoside در ویکی انگلیسی دو مقالهٔ جداگانه دارند و تعریفشان با همدیگر فرق می‌کند. طبق آن چه که در ویکی انگلیسی نوشته گلوکزید (glucoside) نوعی گلیکوزید (Glycoside) است که از گلوکوز glucose مشتق شده است. دیاکو « بحث » ‏۳۰ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۴۸ (UTC)[پاسخ]

dietary elements

W:en:dietary elements آیا معادل آن مواد معدنی است. در ویکی ژاپنی مینرال دو تا صفحه دارد یکی میان ویکی کانی است یکی دیگر به معنی مواد مغذی و معدنی در خوراک است.Roozitaa (بحث) ‏۳۰ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۳:۳۰ (UTC)[پاسخ]

واژه‌ای که مطرح کردید ربطی به کانی نداره. در ویکی ژاپنی مواد مغذی این مقاله هست. معادل مناسب برای واژه dietary elements به فارسی «مواد مغذی مصرفی» هست. --دوستدار ایران بزرگ ‏۳۰ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۰۵ (UTC)[پاسخ]
ربطی به کانی ندارد ولی در ویکی فارسی مینرال تغییر مسیر کانی است و یکی هستند. در ژاپنی مینرال در فارسی صفحه ندارد. یعنی معنی دیگر مینرال در نظر گرفته نشده است.Roozitaa (بحث) ‏۳۰ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۱۱ (UTC)[پاسخ]
به نکتهٔ درستی اشاره دارید. در مقالهٔ کوتاه ترکیب معدنی که حتی یک پاراگراف راهم کامل نیاورده، نام و هر سه رده‌اش اشتباه‌است، یک نام درست دیگر شاید بتواند «ترکیب معدنی (غیر ارگانیک)» باشد. رده هم همان، تا مفهوم و جایگاه مقاله را برساند. اشاره‌ام ازاین‌پس به نسخهٔ انگلیسی‌است. همان‌گونه که مستحضرید ترکیبات معدنی یا مطلقاً کانی هستند و یا با آن‌که کانی هستند ریشهٔ ارگانیک دارند. عنصر شیمیایی؛ که تنها ۱۱۸ تای آن را داریم، مجموعاً ۶۰ نوع از آن‌ها را در بدن انسان می‌توان یافت ولی ۹۹٪ وزن بدن انسان از ۶ عنصر اکسیژن، کربن، هیدروژن، نیتروژن، کلسیم و فسفر تشکیل شده. تااینجا سخن از «عنصر» است که مفهوم آماری دارد) و نه ترکیبات. از طرفی این عنصرها کمتر به‌صورت آزاد وجود دارند و به‌آن صورت سمی هم هستند (مثلا سدیم، و کلر). پس آن عنصرها را برای تأمین نیاز خود به صورت ترکیبات شیمیایی‌شان به‌آن‌گونه که قابل جذب باشند مصرف می‌کنیم (نمک و حتی گوشت و سبزی). پس در پاسخ به پرسش شما: بله معادل آن می‌تواند «مواد معدنی» باشد که شرح چگونگی آن در «Dietary element» با ظرفیت ۳۰٬۰۰۰ بایت و «Inorganic compound» با ۶٬۰۰۰ بایت توضیح آن‌است.--Mpj7 (بحث) ‏۳۰ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۲۱ (UTC)[پاسخ]

Tea cosies

آیا معادل Tea cosies به فارسی دم‌کن قوری یا دم‌کن چای است؟Roozitaa (بحث) ‏۱ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۵۱ (UTC)[پاسخ]

همین‌طور است (دم‌کن‌های قوری). در انگلیسی آمریکایی (tea cozy) نوشته می‌شود که منظور واژه‌ای؛ «گرم نگاهدار» است.--Mpj7 (بحث) ‏۱ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۹ (UTC)[پاسخ]

Mo' Better Blues

Mo' Better Blues به مو بلوز بهتر ترجمه شده لطفا نام مناسب پیشنهاد کنید باتشکر Behnam mancini (بحث) ‏۱ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۵۸ (UTC)[پاسخ]

Antagonist و Antihero

دوستان نگاهی به ویکی‌پدیا:نظرخواهی برای انتقال/ضدقهرمان بیندازید؛ مدتهاست دارد خاک می خورد. Wikimostafa (بحث) ‏۲ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۴۷ (UTC)[پاسخ]

«پیچ‌گوشتی» و «فندک»

درود. واژهٔ «پیچ‌گوشتی» از کجا آمده؟ «گوشتی» چیست؟ به‌نظر نمی‌رسد دگرگون‌شدهٔ «گَشتی»* باشد؛ اگر هم باشد، «گَشتی» یعنی چه؟ سال‌هاست به‌دنبالِ سرنخی از ریشهٔ جزء دومش می‌گردیم، اما چیزی نیافته‌ایم! واژهٔ «فندک» از کجا آمده؟ این را هم نیافته‌ایم! Hamid Hassani (بحث) ‏۱۹ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۲۳ (UTC)[پاسخ]

شاید «گوشتی» با فعل «گوشین» کردی به معنای فشردن ربطی داشته باشد. مطمئن نیستم.--چالاک بحث ‏۲۰ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۵۱ (UTC)[پاسخ]
بله جناب چالاک، بعید نیست. «گوشینِ» کردی با خودِ «فشردن» (فشاردن، افشاردن) و «فشار» هم‌ریشه است. جەمال نەبەز، در کتاب وشه‌نامه‌کی ئێتیمۆلۆژیای زمانی کوردی (۲۰۰۸، صص۱۵۲–۱۵۳)، به «گوشار» /gušār/ (به‌معنی «فشار») اشاره کرده‌است. «پێچ‌کوشتی» /pēč-kuštī/ — که در کردی مترادفِ «پیچ‌گوشتیِ» فارسی‌ست — با «کوشین» /kušīn/ (= گوشین) قابل‌مقایسه است. از آنجا که هاینریش هوبشمان (Heinrich Hübschmann: Persische Studien, Strassburg, 1895, p. 182f) ثابت کرده‌است که پیشوندگونهٔ نیاایرانیِ -abi* در فارسی به -af بدل شده‌است، تبدیلِ -abi* به -gū در «گوشین» /gūšīn/ و -x در /xišār/ و /xušār/ (= فشار) در برخی زبان‌های دیگرِ ایرانی قابل‌مقایسه است. من «کوشین» را در بوکان و مهاباد شنیده‌ام. تا جایی که یادم هست، در سنندج و سقز و مریوان «گوشین» شنیده‌ام. مکنزی (KDS, Vol. I, p. 228) هم اشاره کرده‌است که این مکریانی‌ست و «گوشین» سلیمانیه‌ای. حال که اینجا این موضوع مطرح شد، لطفاً بفرمایید که آیا «گوشین» را در غیرِ مکریانی شنیده‌اید؟ سپاس. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۰ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۳۳ (UTC)[پاسخ]
در مورد «فندک» می‌توانم براساس آنچه که در محافل مختلف شنیده‌ام چند نکتهٔ قابل پی‌گیری از داستان پدیدآمدن واژهٔ فندک را که یک واژهٔ نو برای یک «ابزارک» نو بی‌نام با مورد مصرف بسیار میان مردم بوده در این‌جا بازگو کنم؛ که به‌گونه‌ای، تحقیق دست اول خواهد بود. بی‌گمان شما با دانش و دست‌رسی‌های خود می‌توانید آن را منبع‌دهی کنید و به نتیجه برسانید. به‌نظر می‌رسد دو دلیل کاملاً متفاوت در کار بوده که فندک به صورت کنونی در آمده. دلیل اول نزدیکی تقریبی واژه لاتین «فلینت» است که هم به‌معنی چخماق و هم پاره‌ای از نام نخست فندک "flint spark lighter" ‌است که این نزدیکی گویا زمینه را آماده کرده، ولی نقش اصلی را عامل دوم بازی می‌کند؛ واژهٔ «فن» که از آن واژه‌های فنی و فن‌آوری و بسیاری دیگر راساخته‌ایم به‌گونهٔ «فند» هم بکار می‌رفته. در جستار سحر و جادو و چشم‌بندک‌بازی کسانی را که سطح کارشان در حد بالا و حرفه‌ای نبوده آنان را تنها تردست ویا «فندباز» و کارشان را «ترفندبازی» می‌خوانده‌اند. اکنون می‌تواند؛ استقبال از یک ابزارک چشم‌گیر که کاربرانش و دیگران کارش ‌را تا حد یک ترفند جالب می‌دیده‌ا‌ند + نبودن نامی ساده و همه‌پسند + سادگی این‌نام + زمینهٔ پیشین نام و رابطه‌اش با چخماق، نام «ترفندک» و «فندک» را به‌سرعت جا انداخته‌باشد. پیروز و شاد باشید.--Mpj7 (بحث) ‏۲۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۲:۰۶ (UTC)[پاسخ]
در مورد فندک من البته منبعی ندیدم که توضیح راجع به ریشه کلمه بدهد (خیلی هم نگشتم البته)، اما استدلال «فند» را شخصاً قبول دارم چون هنوز در برخی گویش‌های رایج در ایران از عبارت «فند» به جای «فن» استفاده می‌کنند. به این تعبیر، فندک مثل شعبده‌ای کوچک بوده که از هیچ، آتش می‌ساخته. — حجت/بحث ‏۲۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۳:۱۹ (UTC)[پاسخ]
با سپاس از یاران، این «فند» دگرگون‌شدهٔ «بند» به‌معنی حقه و حیله است که در ترکیب «بندباز» مانده (بندباز ارتباطی با «بندِ» به‌معنی طناب و ریسمان ندارد). سعدی هم در گلستان، «بند» را به‌معنی «فوت‌وفن» به‌کار برده‌است. دربارهٔ ریشهٔ «ترفند» (= حقه، حیله)، کریستیان بارتولومه، ایران‌شناس آلمانی، گفته‌است که ریشه در زبان اوستایی (و پیش از آن، در زبان نیاهندواروپایی/ Proto-Indo-European: PIE) دارد. پاول هُرن، دیگر ایران‌شناس آلمانی، آن را مرکّب از پیشوندِ «تر-» و «فند» (به‌معنی «بند» که اشاره کردم)، دانسته‌است. منابع موجود است و اگر عزیزان بخواهند، به آثارِ این ایران‌شناسان و چند ایران‌شناسِ دیگر که دراین‌باره سخن گفته‌اند (همراه با آوانگاریِ واژه‌ها در آن زبان‌ها)، ارجاعِ دقیق خواهم داد. مانفرِد مایرهوفر و دیوید نیل مکنزی هم اشاره‌ای به ریشهٔ «ترفند» [و «تربند»] کرده‌اند. چه‌بسا «فندک» از همین «فند» به‌معنی «بند» باشد. پس تقریباً مسلّم است که «فند» ایرانی‌ست، با معادلِ سانسکریتِ آن هم‌ریشه است و از «فنِّ» عربی گرفته نشده‌است. «فندباز» (= شعبده‌باز، تردست) هم ایرانی‌ست. :) Hamid Hassani (بحث) ‏۲۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۴۷ (UTC)[پاسخ]
علاوە بر بندباز در بندوبست و زدوبند به معنی توطئه بند چنین معنایی دارد. در کردی هم بندوباو (بەندوباو) بە معنی شایعە است.--چالاک بحث ‏۲۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۵۰ (UTC)[پاسخ]
موافقم که احتمالاً از همان فند = مکر و حیله، می‌آید، احتمالاً در زمان ورود به‌عنوان وسیله‌ای برای شعبده استفاده می‌شد درنتیجه نامی همچون فندک بر آن نهاده‌اند. KhabarNegar خبرنگار ‏۲۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۴۳ (UTC)[پاسخ]
جناب حسنی:از آن‌جا که بیش از یک هزاره پیش «بند» به‌معنی «فوت‌وفن»، و «ترفند» به‌جای حقه و حیله به‌کار می‌رفته و با‌هم نیز آمده‌اند (زمانه پر از بند و ترفند گشت - شاهنامهٔ فردوسي، جنگ بزرگ کيخسرو با افراسياب) شاید برای پذیرفتن «فند» دگرگون‌شدهٔ «بند» بودن ویا «فند» به‌معنی «بند» تردیدهایی ایجاد شود؛ البته نتیجه هرچه که باشد مشکلی برای ارتباط «فندک» با یکی از این دو نخواهد بود و احتمالاً ارجاعاتی که به‌ آن‌ها اشاره فرمودید آن‌را روشن خواهند ساخت.--Mpj7 (بحث) ‏۲۲ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۱:۵۶ (UTC)[پاسخ]
بله جناب Mpj7 عزیز، سابقهٔ تاریخیِ «بند» و «ترفند» (هردو) به پیش از اسلام برمی‌گردد. «بند» و «ترفند» کم‌وبیش به‌صورت هم‌نشین هم به‌کار رفته‌اند. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۲ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۴۷ (UTC)[پاسخ]
منظور من جناب Hamid Hassani گرامی این بود که در رسیدن از فند به فندک، شاید اشاره به نقش «بند»؛ که تاثیر مستقیم و یا غیرمستقیم آن در این میان (ظاهراً و از دید غیر کارشناسانهٔ من) مشهود نیست، مسیر استدلال را، ناخواسته به تردید بکشاند. --Mpj7 (بحث) ‏۲۳ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۴۴ (UTC)[پاسخ]
@Mpj7: سپاس از جناب‌عالی. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۵۴ (UTC)[پاسخ]

بحث جالبی مطرح شده در اینجا. بنظر من واژه فندک که کارکرد سنگ آتش‌زنه (سنگ چخماق) را دارد از نام Flintlock یا همان flintlock mechanism آمده باشد. ارژنـگ ‏۳۰ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۳۷ (UTC)[پاسخ]

@ارژنگ: با سپاس از جناب‌عالی، به نکتهٔ جالبی اشاره فرمودید. جناب کاربر:Mpj7 هم اشاره‌ای فرموده بودند. هیچ بعید نیست که برگرفته از Flintlock باشد. خواهش می‌کنم اگر تمایل دارید، خودتان به این احتمالِ قوی در بحثِ نوشتارِ «فندک» اشاره فرمایید. Hamid Hassani (بحث) ‏۳۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۲۰ (UTC)[پاسخ]
 نظر: یک توضیح همراه با پیوند به این گفت‌وگو، بعلاوهٔ تصویری از چخماقِ تفنگ چخماقی، در صفحهٔ بحثِ فندک افزوده شد. Hamid Hassani (بحث) ‏۱ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۲۳ (UTC)[پاسخ]
سپاس از شما. ارژنـگ ‏۲ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۵۰ (UTC)[پاسخ]

پیچ‌گوشتی

«گوشماق» به ترکی یعنی اتصال دادن دو چیز. --ویژه (بحث) ‏۲۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۵۰ (UTC)[پاسخ]
احتمالاً منظورتان «قوشماق» (qoşmaq) است. بله قوشماق به معنی اتصال است.
فکر کنم ناشی از تفاوت گویش‌ها و لهجه‌ها باشد. اما منظورم دقیقن «گوشماق» است -که البته مخرج حرف گ، کمی متفاوت است.- اما در معنا همان‌ست که فرمودید: اتصال دادن (دو چیز). -- ویژه (بحث) ‏۲۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۴۲ (UTC)[پاسخ]
@Hamid Hassani: در لهجهٔ ما «پیچ‌گوشتی» فارسی را با «پێچ کوشتی» (با یای مجهول و کاف) می‌گویند. فعل «گوشین» را هم مطلقاً «کوشین» می‌گوییم. البته در بانه همگی «گوشین» می‌گویند و با گوش خودم هم بارها آن را شنیده‌ام. البته ریشه‌شناسی آن و ربط دادنش به فشردن فارسی کمی مشکل است. در یکی از لهجه‌های کردی شمالی (کرمانجی) «گڤشین» (givişîn) گویند که احتمالاً این باید صورت اصیلش باشد چرا که -ivi-ی کردی شمالی در کردی مرکزی (سورانی) بدل به -u/û- می‌شود همانند «زڤڕاندن» (zivirrandin) کردی شمالی و «سووڕاندن» (sûrrandin) کردی سورانی یا «سڤک» (sivik) کردی شمالی و «سووک» (sûk) کردی مرکزی. به شکل «گڤاشتن» (givaştin) هم در کردی شمالی رایج است و از آن می‌توان نتیجه گرفت احتمالاً «گوشین» مصدری دیگر هم داشته به شکل «گوشتن» (قابل مقایسه با همین گوشتی در پیچ‌گوشتی). اگر «گوشین» واژه‌ای ایرانی باشد احتمالاً صورت بازسازی‌شدهٔ فارسی آن *گبشیدن یا *گبشتن است. سپاس. --چالاک بحث ‏۲۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۳۴ (UTC)[پاسخ]
@Hamid Hassani: امروز با خودم می‌گفتم احتمال دارد «ڤ» در «گڤشین» از اصل «م» باشد نه «ب» چرا که تغییر «م» به «ڤ» در کردی شمالی (و به «و» در کردی مرکزی) رایج است (مثلاً نام فارسی، ناڤ کردی شمالی و ناو کردی سورانی). و با این حساب صورت بازسازی‌شدهٔ فارسی آن باید *گُماشیدن یا *گُماشتن بوده باشد.
در یکی از کتاب‌های ریشه‌شناسی گشتم و دیدم حدسم درست است. در آن کتاب «گڤاشتن» یا «گوڤاشتن» (گو + ڤاشتن) کردی، پرماسیدن (پر + ماسیدن) فارسی و muš-/mušta بلوچی از ریشهٔ هندواروپایی ‎*Hmars به معنی ‘to wipe, rub; touch’ یکی دانسته شده.
پس با این حساب همان‌طور که حدس زده بودم «گوڤاشتن» اصیل‌ترین شکل این فعل در کردی است و ارتباط آن با فشار و فشردن فارسی رد می‌شود. --چالاک بحث ‏۲۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۴۲ (UTC)[پاسخ]
با سپاس، بله، اِبدالِ «م» به «ڤ» (لبی ـ دندانی) کاملاً رایج و تا حد زیادی قاعده‌مند است؛ همان‌گونه که در جاهایی اِبدالِ قاعده‌مندِ «ب» و «م» داریم. ابدالِ «م» به «و» (گِرد: /w/) هم داریم؛ نمونه: «خاو» (= خام). حتی با تعمیم این فرایند آوایی، در برخی واژه‌های عربی، «م» به «و» (گِرد: /w/) بدل شده‌است. نمونه: «تەواو» (< تمام). کاملاً با اصیل بودنِ «گوڤاشتن» موافقم، اما گمان می‌کنم با اصلِ «فشردن/ فشاردن» و «افشاردن» هم‌ریشه است. ریشهٔ جزء دوم «پرماسیدن» (یعنی «ماسیدن» به‌معنی بَسودن و لمس‌کردن و دست بر چیزی مالیدن) هم /mars/ (پهلویِ برگرفته از هندواروپایی) است. یادم باشد بعداً دربارهٔ این /r/ هم گپی باهم بزنیم. نمونه: «کەلەرم» و «کلم». بسیاری گمان می‌کنند که /r/ (و نیز /ṛ/ و /ɾ/) افزوده است، اما با توجه به دیرینگیِ شواهدِ هندواروپایی، نباید چنین باشد؛ یعنی این /r/ اصیل است. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۵۶ (UTC)[پاسخ]
نکته:: نظر ایدهٔ شخصی و صرفاً که فرضیه است. با توجه به اینکه به نظر می‌آید اولین پیچ‌گوشتی در سال‌های ۱۸۰۰ میلادی اختراع‌شده باشد پس واژه تقریباً واژگان جدیدی در فارسی است، شاید به خود پیچ برمی‌گردد، یعنی آنکه ازآنجایی‌که پیچ ریز است و هیچ گوشتی ندارد که بتوان آن را گرفت و پیچ را پیچاند، درنتیجه وسیله‌ای وجود دارد که گوشت دارد و راحت در دست قرار می‌گیرد، درنتیجه آن وسیله را پیچ‌گوشتی نام گزارده‌اند. KhabarNegar خبرنگار ‏۲۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۲۶ (UTC)[پاسخ]
انگلیسی‌ها نیز در راحتی در دست‌قرار گرفتن تأکید دارند و عنوان Handheld screwdriver را استفاده می‌کنند [۹] ارادتمند، KhabarNegar خبرنگار ‏۲۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۳۵ (UTC)[پاسخ]
احتمالاً این نظر شما جناب خبرنگار مصداق تعریف Popular etymology در زبانشناسی باشد.
@Hamid Hassani: در آن کتاب کە ذکرش شد آن را ھم‌ریشە ندانستە. «افشاردن» (اف > ‎*apa-‎ + شار-) پھلوی و «(ا)فشردن» فارسی را مرتبط با «شێلان» کردی مرکزی و «شەلای» ھەورامی از ریشهٔ هندواروپایی ‎*fšar دانستە.
بلە این «ر» ھم باید جالب باشد. مثال دیگری کە این وقت شب بە ذھنم می رسد و روی آن بحث بود «سنجد» فارسی و «سرینچک» کردی است.--چالاک بحث ‏۲۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۴۸ (UTC)[پاسخ]
«سرینچک» (در کنارِ «سنجوو») هم مثالی عالی‌ست. سپاس. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۲۷ (UTC)[پاسخ]

درود، با آنکه در مورد پیچ‌گوشتی دوستان به نتیجه‌هایی رسیده‌اند نگاهی به گزینه‌های دیگر هم با اجازهٔ دوستان شاید خالی از نتیجه نباشد. نکاتی را که هنوز در مورد این واژه می‌توان بررسی کرد:

  • پیچ‌گوشتی‌های اولیه همه و یا بیشتر آنها دستهٔ متداول امروز خود را نداشته‌اند. (T shape screwdrier/ tee handle screwdrier) پیچ‌گوشتی‌های T شکل که هنوز هم مصرف خود را دارند و پیچ‌گوشتی‌های دسته چوبی برای مصرف‌های سبک‌تر استفاده می‌شده، بنابر این ببینیم که این (T) با آن «تی» انتهای واژه در ارتباط است یا نه.
  • پیچ‌گوشتی‌های «چارگوش» چه از نظر نوک و یا دسته هم بوده‌اند و هستند. http://www.amazon.com/Bondhus-11640-Square-Recess-Screwdrivers/dp/B000E7ZMTI
  • «پیچیده گوش» در لغت‌نامه دهخدا به معنی: [ دَ / دِ ] (ص مرکب) که گوش وی پیچانده باشند توبیخ را. (شاید بتوان وادار کردن به کاری را نتیجه گرفت). با تشکر از نقد و بررسی‌های آموزنده‌تان.--Mpj7 (بحث) ‏۲۶ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۳۸ (UTC)[پاسخ]
سپاس. :) Hamid Hassani (بحث) ‏۲۶ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۰۳ (UTC)[پاسخ]

ترجمه

درود بر دوستان گرامی. من میتونم اینجا متنی رو برای ترجمه بزارم؟ Sahand Ace ‏۳۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۰۴ (UTC)[پاسخ]

بله اینجا قبلا نامش «درخواست برابر فارسی» بود. --دوستدار ایران بزرگ ‏۳۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۱۷ (UTC)[پاسخ]
بیزحمت یه همکار گرامی این متن رو برام ترجمه کنه

Abu’l Hasan Mustawfi painted the competent founder of the Persian Zand dynasty, Karim Khan Zand (r. 1751-1779), in 1775 together with an Ottoman ambassador, whom he portrayed looking quite subservient.

Karim Khan is wearing a fur-trimmed caftan made of a golden fabric featuring little floral bouquets of a type that was common in Iran in the 18th century. In his left hand he holds a wine goblet and in his right a bouquet of roses of different colors, painted quite naturalistically.

The ambassador is wearing an almost identical caftan, but its fur trimming is white and the bouquets are found on a slightly less costly silver ground.

The caftan might very well be a robe of honor that he had just received as a gift from Karim Khan Zand.

ارادتمند. Sahand Ace ‏۱ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۴۵ (UTC)[پاسخ]

برگردان متن شما:
ابوالحسن مصطفوی تصویری از کریم خان زند بنیانگذار والامقام خاندان زند در سال ۱۷۷۵ را به همراه سفیر عثمانی با چهره‌ای که چاپلوسانه به نظر می‌رسد کشیده است.
کریم‌خان در تصویر یک خفتان از جنس طلا مزین به خز و دارای نقش گل‌هایی را پوشیده که در سده ۱۸ام در ایران رایج بوده است. وی در دست چپش جام شرابی به دست گرفته است و در دست راستش یک دسته گل رز با رنگ‌های گوناگون دارد که بسیار طبیعی کشیده شده است.
سفیر هم یک خفتان پوشیده است اما تزئینات خزش به رنگ سفید بوده و نقش گل‌هایش بر زمینه‌ای نقره‌ای کم‌ارزشتر قرار گرفته است. این خفتان احتمالا یک خرقۀ باشکوه بوده است که در آن لحظه از کریم‌خان هدیه گرفته بوده است.
--دوستدار ایران بزرگ ‏۱ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۲۰ (UTC)[پاسخ]
با اجازهٔ دوستدار گرامی که ترجمهٔ بسیار زیبایی در بالا ارائه داده‌اند؛ شاید عبارت «کاملاً فرمان‌بردار» بتواند گزینهٔ نزدیک‌تر و مناسب‌تری در این مورد برای (quite subservient) به‌جای واژهٔ «چاپلوسانه» باشد.--Mpj7 (بحث) ‏۱ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۴۳ (UTC)[پاسخ]
درود. با تشکر فراوان از @Doostdar: بابت ترجمه بسیار خوبشان. @Mpj7: گرامی بنظرم همان چاپلوس بهتر است چون این عبارت بیشتر به تصویر سفیر عثمانی میخورد. ارادتمند Sahand Ace ‏۳ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۴۶ (UTC)[پاسخ]

The Internship

به نظرم برای کارآموز (فیلم) عنوان کارآموزی مناسب تر است آیا منتقل کنم یاخیر؟زاید الوصف (بحث) ‏۲ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۵۱ (UTC)[پاسخ]

بله، «کارآموزی» مناسب‌تر است. میان‌ویکیِ عربی هم درست است. Hamid Hassani (بحث) ‏۲ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۱۹ (UTC)[پاسخ]

باتشکر ،منتقل شد زاید الوصف (بحث) ‏۳ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۵۹ (UTC)[پاسخ]

Soundtrack

ممنون می شوم اگر گفتگوی صفحه بحث:ساندترک را بخوانید و (برای حفظ سابقه همانجا) نظر دهید؛ من فکر می کنم Soundtrack را (در معنای امروزینش که حتا در انگلیسی نیز کاربرد خیلی دقیقی ندارد) در مجموع می توان مترادف «موسیقی متن» در نظر گرفت اما Paryvar می گوید که «موسیقی متن» برای این کاربرد از اساس اشتباه است و آوردنش در دیباچه مثل یکی گرفتنِ پنیر و لبنیات است..(پری ور موسیقی متن را به عنوان تغییر مسیری برای موسیقی فیلم درست می داند). تاریخچه انتقالهای مقاله هم می تواند کمک کننده باشد. Wikimostafa (بحث) ‏۲ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۳۲ (UTC)[پاسخ]

به نظر میرسه عنوان خوبی برای این مقاله انتخاب نشده. دوستان لطفا نظر بدید. --دوستدار ایران بزرگ ‏۲ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۱۸ (UTC)[پاسخ]

با احترام، به‌نظرم مشکلی نداره. Hamid Hassani (بحث) ‏۲ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۲۱ (UTC)[پاسخ]
واژه «فهرست» رو بیشتر معادل list قرار میدن و catalog به نظر با فهرست فرق داره. این طور نیست؟ --دوستدار ایران بزرگ ‏۲ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۴۴ (UTC)[پاسخ]
هرجا catalog در مفهوم «فهرست» به‌کار برود، فهرست است. در غیر این صورت معادلِ «مجموعه» می‌شود. استحضار دارید که در کتابداری و اطلاع‌رسانی هم «فهرست‌نویسی» (به‌عنوان اصطلاحِ فنّی) دقیقاً معادلِ cataloguing است. Hamid Hassani (بحث) ‏۳ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۴۱ (UTC)[پاسخ]

آیا برای Tuck Everlasting این نام مناسب است یا ترجمه بهتری می‌شود ارائه کرد؟ Behnam mancini (بحث) ‏۴ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۵۷ (UTC)[پاسخ]

Tuck نام یکی از شخصیت‌های اصلی این فیلم است و نباید ترجمه شود. عنوان این فیلم به فارسی می‌تواند تاک جاودانی یا تاک ابدی باشد. دیاکو « بحث » ‏۴ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۱ (UTC)[پاسخ]
با تشکر منتقل می کنم Behnam mancini (بحث) ‏۵ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۵۰ (UTC)[پاسخ]

عنوان

با درود برای رده Category:Works based on fairy tales برابر رده:آثار بر پایه افسانه‌ها انتخاب شده است

به نظر بنده بهتر ایت رده به رده:آثار بر پایه متل‌ها تغییر داده شود با توجه به زیر رده ها و برابری انگلیسی آن

چنانچه دوستان ایده دیگری دارند منعکس نمایند

در ضمن Category:Works_based_on_European_myths_and_legends و زیر رده آن Category:Works based on legends هنوز ایجاد نشده است

رویت شود

با تشکرModern Sciences (بحث) ‏۵ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۵۸ (UTC)[پاسخ]

infobox horse

ترجمه جعبه اطلاعات اسب https://en.wikipedia.org/wiki/Template:Infobox_horse_breed با تشکرAsanWiki (بحث) ‏۷ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۱۸ (UTC)[پاسخ]

معمولا در عنوان مجموعه ها از واژه سریال استفاده نمی کنیم از طرفی این موضوع مبهم است چون استفاده از عنوان شهرزاد (مجموعه تلویزیونی) هم با توجه به پخش نشدن آن از تلویزیون غلط به نظر می رسد فکر کنم عنوان شهرزاد (مجموعه ویدئویی) مناسب باشد زاید الوصف (بحث) ‏۳ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۵۷ (UTC)[پاسخ]

با درود، گزینشِ یکی از این دو راه را پیشنهاد می‌کنم: ۱) انتقال به «شهرزاد (مجموعه)»؛ ۲) انتقال به «شهرزاد (سریال)». هیچ‌کدام بر دیگری ترجیح ندارد. تا نظرِ دوستان دیگر چه باشد. عنوانِ فعلی به‌هیچ‌وجه دانشنامه‌ای نیست. Hamid Hassani (بحث) ‏۳ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۵۰ (UTC)[پاسخ]
به هرصورت اگر هم سریال به عنوان ابهام زدایی بخواهد مطرح شود همان طور که دوستمان در بالا به درستی اشاره کردند باید در داخل پرانتز باشد زاید الوصف (بحث) ‏۴ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۵۷ (UTC)[پاسخ]
من با «شهرزاد (سریال)» موافقترم تا با شهرزاد (مجموعه). مجموعه زیادی عام است و از مجموعه فرهنگی-تفریحی تا کلکسیون و ... را دربرمیگیرد (در واقع به جای ابهام زدایی بیشتر موجب ابهام می شود). Wikimostafa (بحث) ‏۴ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۲۸ (UTC)[پاسخ]
به نظر من هم شهرزاد (سریال) هم بهتر است Behnam mancini (بحث) ‏۵ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۰۳ (UTC)[پاسخ]
به نظر حقیر با «شهرزاد (مجموعه نمایش خانگی)» نوشتار جنبه‌ای رسمی‌تر پیدا می‌کند.— پریوربحث ‏۷ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۲۹ (UTC)[پاسخ]

Herbal tea

با پی گیری میان‌ویکی Herbal tea به دمنوش در ویکی فارسی رسیدم. به نظر معادل دقیق این صفحه در فارسی چای گیاهی است نه دمنوش. مثل اینکه دمنوش در زبان فارسی شامل دمنوش میوه‌ای یا چای میوه‌ای هم می‌شود که در زبان انگلیسی به این نوع چای fruit tea گفته می‌شود. به نظر دمنوش کلاً موضوع کلی تری از چای گیاهی است و تعریف دیگری دارد. با توجه به معادل میان‌ویکی آیا بهتر است مقاله به چای گیاهی منتقل شود یا خیر؟ Roozitaa (بحث) ‏۷ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۳۶ (UTC)[پاسخ]

درود. با احترام. چای گیاهی به نظر صحیح نمی اید زیرا چای گیاه است خودش. دمنوش هم زیباتر است هم صحیحتر. چون به هر حال گیاه مربوطه چه چای چه گیاه خوشبوی دیگر دم میشود و نوشیده میشود. نام مرسوم دیگر جوشانده گیاهی است که گمان کنم منظورتان همین باشد.سپاس.قارونی گفتمان ‏۷ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۱۳ (UTC)[پاسخ]

Shades of red

درود. در انگلیسی نوشتارهای چندی در با عنوان Shades of ... وجود دارد مثلا Shades of red که پیوندش را قرار دادم. این‌گونه کلمه‌ها را چه‌طور باید ترجمه کرد؟ سایه‌های قرمز یا انواع قرمز و... . با تشکر. mOsior (بحث) ‏۷ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۰۲ (UTC)[پاسخ]

درود. اگر در معنای اصطلاحیِ اُپتیک، با «طیف» یکی است، شاید «طیف‌های قرمز» و امثال آن بتوان گفت. Hamid Hassani (بحث) ‏۷ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۲۶ (UTC)[پاسخ]
سلام بر شما. گمانم مشکل همین‌جا باشد. در فیزیک، چون با بسامدها سر و کار دارند، از طیف قرمز استفاده می‌کنند. اما این‌جا، فکر می‌کنم به ترم رنگ‌ها اشاره دارد و چیزی که دیده می‌شود. اگر حوصله دارید، تدقیق بیشتری بفرمایید تا ابهام برطرف شود. سپاس‌گزارم. mOsior (بحث) ‏۷ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۳۲ (UTC)[پاسخ]
[تعارض ویرایشی] حتماً حوصله دارم و مایلم بیشتر بدانم. فعلاً امکانِ دسترسی‌ام به منابع کم است. اما مثلاً در نقاشی هم از «طیف» استفاده می‌شود. تا ببینیم چه خواهد شد... Hamid Hassani (بحث)
در نقاشی از «پرده» هم استفاده می‌کنند؛ اما من «طیف» را ترجیح می‌دهم، چون اصطلاح علمی و وابسته به فیزیک (اپتیک) است. Hamid Hassani (بحث) ‏۷ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۰۰ (UTC)[پاسخ]

تجمعات مسکونی سوریه

عنوان پارسی‌تر برای تقسیم کشوری درجه چهار سوریه، تجمعات مسکونی سوریه.--R=U/I (بحث) ‏۸ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۴۶ (UTC)[پاسخ]

اسکارلت جوهانسون

با توجه به اصلیت دانمارکی و اینکه در اسکاندیناوی معمولا Johansson را یوهانسون می خوانند آیا اسکارلت یوهانسون تلفظ مناسب تری نمی باشد؟ زاید الوصف (بحث) ‏۹ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۱۶ (UTC)[پاسخ]

این بازیگر کاملاً آمریکایی به‌شمار می‌رود و «جوهانسون» است. البته خوب است نام‌خانوادگی پدرش، که زادهٔ کپنهاگ است، به‌صورت «جوهانسون/ یوهانسون» نوشته شود. نام کوچک پدرش در مقاله به‌جای «کارستن»، به‌صورت «کراستن»* تایپ شده‌است. Hamid Hassani (بحث) ‏۹ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۰۲ (UTC)[پاسخ]
 نظر: نام‌خانوادگی پدرش اصلاح شد. پیشنهاد می‌کنم «یوهانسون» به «یوهانسن» تغییر یابد (با توجه به اینکه هردو املا در فارسی رواج دارد). Hamid Hassani (بحث) ‏۱۰ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۴۳ (UTC)[پاسخ]

candle warmer

candle warmer این جا شمعی‌ها که تازگی توی رستوران زیر قوری‌ها می‌گذارند که چای سرد نشه به فارسی چه می‌شود؟ Roozitaa (بحث) ‏۹ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۱۹ (UTC)[پاسخ]

تقریباً همه «وارمر» می‌گویند. فرهنگستان «چراغک» گذاشته‌است (دفتر اول، واژه‌های عمومی، ۱۳۷۷). به‌نظرم «چراغک» لوس است! Hamid Hassani (بحث) ‏۹ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۵۳ (UTC)[پاسخ]
وارمر جای برابر فارسی را نمی‌گیرد هر چند به شدت رایج شده است. به انگلیسی W:EN:Tealight نور چای می‌شود.Roozitaa (بحث) ‏۱۱ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۱۷ (UTC)[پاسخ]
شاید چراغ چای بهتر باشد. البته «چراغک» هم برای candle warmer بدک نیست؛ فقط همان‌طور که عرض کردم کمی لوس است. ظاهراً جا نیفتاده، اما طبیعی‌ست که اگر جا بیفتد لوسی‌اش کمرنگ می‌شود. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۱ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۵۶ (UTC)[پاسخ]

درخواست کمک در ترجمه دو مقاله

سلام دوستان. مقالهٔ دو فیلم جدید گلشیفته فراهانی رو ایجاد کردم. اما نمی دونم اسامی فرانسوی و اسپانیایی عوامل فیلم‌ها رو چطور بنویسم. لطفاً اگه کسی بلده، به مقالات مذکور مراجعه و اسامی رو اصلاح کنه. فکر نمی‌کنم بیشتر از سی ثانیه وقتتون رو بگیره. متشکرم.

@عارون: سلام. فعلاً بدبیاری‌های سوفی ✓ انجام شد. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۴ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۴۲ (UTC)[پاسخ]

منطقه ممنوعه یا منطقه بیطرف؟

همکاران گرامی٬ به نظر من منظور از منطقه ممنوعه منطقه بیطرف است و در همه زبانها لینک داده شده به «منطقه بیطرف». این دو عبارت ربط مستقیم باهم ندارند. «منطقه بیطرف» گاهی (مثلا زمان جنگ...) بعنوان منطقه ممنوعه اعلام میشود. بهتر است مقاله منتقل شود. نمونه؛ یکی از اشتباهات چشمگیر گرترود بل در تقسیم خاک عثمانی، منطقه بی طرفی محسوب میشود که بین عراق و کویت به جا ماند. لطفا نظری بدهید. سپاس Xerxessenior (بحث) ‏۱۴ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۴۷ (UTC)[پاسخ]

با درود، «منطقهٔ بی‌طرف» معادل neutral zone است و «منطقهٔ ممنوعه» no man's island است. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۴ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۴۱ (UTC)[پاسخ]
سپاس دوست عزیز. پس در لینک دادن مقالات انگلیسی و آلمانی اشتباه هست... که متاسفانه خیلی زیاد در دانشنامه هستند. مقاله آلمانی «منطقهٔ بی‌طرف» است. ترجمه به فارسی‌: «زمین هیچکس». ضمنا منطقه ممنوعه (ورود ممنوع!) میتواند درداخل شهر هم باشد... اینجا ولی موضوع جغرافی مطرح شده Xerxessenior (بحث) ‏۱۴ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۰۸ (UTC)[پاسخ]
@Xerxessenior: بله گرامی، میان‌ویکی‌ها نیاز به اصلاح دارند. این دو اصطلاح دقیقاً به «جغرافیای سیاسی» مربوطند. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۵ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۵۳ (UTC)[پاسخ]

خواندن نام

Mikael Setti?

بستگی به قوم و زبان دارد... عموما میکائیل ستی Xerxessenior (بحث) ‏۲۰ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۱۰ (UTC)[پاسخ]

اسامی لهستانی

لطفاً بگید چطور به فارسی باید نوشت.

  • Wojciech Smarzowski
  • Janusz Majewski (director)
  • Juliusz Machulski
  • Wojciech Marczewski
  • Robert Więckiewicz
  • Kinga Preis
  • Marek Koterski
  • Aleksander Ford
  • Krzysztof Kolberger
  • Tadeusz Kwinta
  • Krzysztof Kosedowski

لطفاً در مقالهٔ آلتامیرا (فیلم) اسامی اسپانیایی رو به صورت فارسی بنویسید. خودم بلد نبودم چطور بنویسم. با تشکر.عارون (بحث) ‏۲۱ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۵۰ (UTC)[پاسخ]


با درود به شما، با عنایت به تلفظِ کاربرانِ لهستانی در Forvo:
  • ویچخ اسماژوفسکی
  • یانوش مایفسکی
  • یولیوش ماخولسکی
  • ویچخ مارچفسکی
  • رابرت وینسکویچ
  • کینگا پرایس
  • مارک کوترسکی
  • الکساندر فورد
  • کشیشتوف کلبرگز
  • تادئوش کفینتا
  • کشیشتوف کسه‌دوفسکی

نویسه‌گردانی فیلم آلتامیرا (فیلم) هم انجام پذیرفت. Tisfoon (بحث) ‏۲۳ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۵۴ (UTC)[پاسخ]

خیر ببینی. عارون (بحث) ‏۲۳ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۱۶ (UTC)[پاسخ]

نیازمند راهنمایی

درخواست ترجمه:

  • واژه: Nixtamalization
  • زبان: انگلیسی
  • حوزه تخصصی: صنایع غذایی و آشپزی
  • پیوند: en:Nixtamalization
  • توضیحات: گویا یکبار نیز قبلاً در اینجا مطرح شده بود.
من معادل "فرآوری ذرت" به ذهنم می رسه. دیاکو « بحث » ‏۲۴ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۲۲ (UTC)[پاسخ]
دیاکوی گرامی، از پاسخ‌تان سپاسگزارم. مطابق توضیحات ویکی‌انگلیسی، این روشِ فرآوری، مختص به ذرت نیست و دانه‌های دیگر را نیز شامل می‌شود. شاید بد نباشد فعلاً، واژه را ترجمه نکرده و آنرا به‌همان صورت نویسه‌گردانی کنیم. تا نظرِ شما و سایر دوستان چه باشد. منتظر می‌مانم. Tisfoon (بحث) ‏۲۴ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۲۷ (UTC)[پاسخ]

درخواست ترجمه:

  • واژه: Hominy
  • زبان: انگلیسی
  • حوزه تخصصی: صنایع غذایی و آشپزی
  • پیوند: en:Hominy
  • توضیحات: در برخی از واژه‌نامه‌ها معادل آنرا «ذرت پوست‌کندهٔ پخته‌شده در آب یا شیر» نوشته‌اند. اما ترجیح می‌دهم بجای این همه توضیح، از معادل بهتری استفاده کنم.

با سپاس از همکاران گرامی Tisfoon (بحث) ‏۲۴ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۲۲ (UTC)[پاسخ]

خوراک هومینی:
گاهی با سبوس ذرت و گاهی با دانهٔ ذرت بدون سبوس تهیه می‌شود. مصارف غذای انسان و همین‌طور دام دارد و به همین نام جا افتاده. (با نام جا افتادهٔ پیتزا مقایسه کنید)--52.91.235.21 ‏۲۴ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۲۴ (UTC)[پاسخ]
از پاسخ و پیشنهادتان سپاسگزارم. صفحه‌اش را ایجاد کردم. Tisfoon (بحث) ‏۲۴ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۲۷ (UTC)[پاسخ]

درخواست بازنگری در ترجمهٔ ۲ عنوان و ارائهٔ پیشنهاد

  1. فیلم سینمایی en:The_Way,_Way_Back در ویکی‌فا به «راه راه بازگشت» برگردانده شده که به‌وضوح بی‌معنی و نادرست است. در خلاصه داستان فیلم آمده است: «Pam climbs to the way, way back of the car where Duncan is sitting and they share a smile as Trent's protests are heard in the background» توضیح اینکه، اتومبیل مذکور، یک استیشن دراز است. من فکر می‌کنم «تهِ تهِ ماشین»، «انتهای اتومبیل» یا چیزی شبیه به اینها ترجمه بهتری خواهد بود. تا نظر دوستان چه باشد.
  2. عبارت White Collar در اصطلاح به «کارمند ساده» یا «کارمند معمولی» اطلاق می‌شود. حال آنکه در سریال en:White_Collar_(TV_series)، مفهوم حقوقیِ آن مدِنظر بوده و White Collar در واقع به white collar criminals اشاره دارد. ترجمه فعلی، یعنی یقه سفید (مجموعه تلویزیونی) کمی سهل‌وممتنع و ساده‌انگارانه به‌نظر می‌رسد. مایلم بدانم دوستان واژه و معادل بهتری برای این‌گونه مجرمان دارند؟ (در ویکی‌فا صفحهٔ «جرم یقه سفید» هم وجود دارد، اما تنها با استناد به یک مقاله از «روزنامهٔ اعتماد» نوشته شده است و مطمئن نیستم این عبارت، واقعاً در متون و رفرانس‌های حقوقی وجود دارد یا خیر؟). با سپاس Tisfoon (بحث) ‏۲۶ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۴۱ (UTC)[پاسخ]
  1. با درود٬ مفهوم نام فیلم: «مسیرِ درست برگشتن‌است» را می‌رساند، که می‌تواند به صورت‌های مختلفی گفته شود.
  2. معنی «White Collar» در فرهنگ عامیانه؛ و تا اندازه‌ای گارگری (که خود را یقه چرک می‌دانستند)، کسانی بودند که کارگر نیستند و می‌توانند هنگام کارکردن پیراهن سفید بپوشند و کراوات بزنند و پست‌های بالاتر داشته‌باشند. این اصطلاح جا افتاده‌ای شده مثلا امروز در «white collar criminals» اشاره به خلاف‌کاری‌های «افراد صاحب‌نفوذ و دارای سمت‌های رسمی‌» است.--Mpj7 (بحث) ‏۲۶ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۱۹ (UTC)[پاسخ]
ضمنا مقاله‌هایی مثل: پول‌شویی، جاسوسی صنعتی، جرایم سازمان یافته و سرویس مخفی ایالات متحده آمریکا کم‌وبیش در همین زمینه هستند، شاید منابع آنها سودمند افتد. مقالهٔ جرم یقه سفید را هم کمی گسترش دادم--Mpj7 (بحث) ‏۲۶ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۳۰ (UTC)[پاسخ]

اسامی برترین بازیگران و کارگردانان لهستان

لطفا راهنمایی کنید این اسامی لهستانی رو چطور به فارسی بنویسم. مرسی

  • Jan Jakub Kolski
  • Andrzej Jakimowski
  • Janusz Gajos
  • Jan Nowicki
  • Zbigniew Cybulski
  • Gustaw Holoubek
  • Zbigniew Zapasiewicz
  • Tadeusz Łomnicki
  • Bogumił Kobiela
  • Roman Wilhelmi
  • Marek Kondrat
  • Tadeusz Fijewski

مقاله ی درو: مردی پشت پوستر هم چند تا اسم انگلیسی داره که باید به فارسی تبدیل بشن.ممنون میشم اگه اصلاح کنید. عارون (بحث) ‏۲۸ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۴۹ (UTC)[پاسخ]

با درود خدمت شما، با توجه به تلفظ لهستانی آنها در Forvo و همچنین IPA لهستانی در صفحهٔ ویکی‌پدیای خودشان، نویسه‌گردانی چنین خواهد بود:

  • یان یاکوب کلسکی (با تلفظ کُلـسْـکی)
  • آندرژی یاکیموفسکی
  • یانوش گایوس
  • یان نووینسکی
  • ازبیگنیف سیبولسکی (با تلفظ اِزْبیگنـیــِف)
  • گوستاف هولوبک
  • تادئوش ومنیتسکی (با تلفظ وُمنیتسکی)
  • بوگومیل کوبی‌یلا
  • رومان ویلخلمی (h در نام‌خانوادگی‌اش، خ تلفظ می شود)
  • مارک کندرات (با تلفظ مارِک کُندرات)
  • تادئوش فی‌یفسکی (با تلفظ فی‌یــِـفسکی)

با احترام --Tisfoon (بحث) ‏۲۹ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۲:۳۲ (UTC)[پاسخ]

اسامی بازیگران اهل شوروی و جمهوری چک

اهل شوروی:

  • Viktor Tsoi
  • Alexander Vertinsky
  • Nikolai Kryuchkov
  • Yevgeny Leonov
  • Innokenty Smoktunovsky
  • Andrei Mironov (actor)
  • Aleksandr Abdulov
  • Anatoli Papanov
  • Kirill Lavrov
  • Oleg Menshikov

اهل جمهوری چک

  • Jan Werich
  • Vlasta Burian

عارون (بحث) ‏۳۰ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۴۰ (UTC)[پاسخ]

  • ویکتور تسوی
  • الکساندر ورتینسکی
  • نیکلای کریوچکف
  • یوگنی اسمکتونفسکی
  • آندری میرنف
  • آلکساندر عبدلف
  • آناتولی پاپانف
  • کیریل لاورف
  • الگ منشیکف
  • یان وریخ
  • ولاستا بوریان

__Âriobarzan ‏۳۰ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۱۸ (UTC)[پاسخ]

نویسه گردانی یک نقاش

لوئیس هیج بلژیکی بوده و فکر کنم این نویسه گردانی برای Louis Haghe درست نیست. شاید تلفظ هلندی (لوئی هخه؟) درست باشد.. نظر شما چیست دوستان؟ Wikimostafa (بحث) ‏۳۰ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۰۸ (UTC)[پاسخ]

@کاربر:Wikimostafaدرود. در هلندی معمولا ترکیب gh وجود ندارد و به این خاطر مطمئن نبودم که این نام چگونه تلفظ می‌شود ولی با جستجوی فراوان در سایت‌های روسی (چون نویسه گردانی آن به خط سیریلیک می‌تواند تلفظ درست آن را آشکار کند) به این سایت برخوردم. طبق این سایت نویسه گردانی این نام لوئی هاگ است.Diako1971 (بحث) ‏۲ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۰۶ (UTC)[پاسخ]
سلام، منتقل شد و توضیح شما را هم به صفحه بحث مقاله بردم. اگر کسی نظر دیگری داشت لطفا همانجا بنویسد، سپاسگزار. Wikimostafa (بحث) ‏۲ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۵۵ (UTC)[پاسخ]

fireproof

سلام بجای ضد حریق عنوان بهتری داریم؟ --- Rmashhadi ♪♫ ‏۱ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۰۵ (UTC)[پاسخ]

سلام. بستگی به موردش دارد. بسته به مورد می‌تواند معادل‌های «نسوز» و «ضدآتش» هم به کار رود. Diako1971 (بحث) ‏۱ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۲۹ (UTC)[پاسخ]
ضد آتش به ذهنم رسیده بوده اما چون نصف عربی بود نصف فارسی مطمئن نبودم البته نسوز خوب است پادآتش نداریم نه؟ --- Rmashhadi ♪♫ ‏۱ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۴۹ (UTC)[پاسخ]
در دیکشنری که من دم دست دارم «پادآتش» و «پادآتش کردن» آمده. -- کوهی (گفتگو) ‏۱ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۰۵ (UTC)[پاسخ]
ممنون از پاسخ--- Rmashhadi ♪♫ ‏۱ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۴۲ (UTC)[پاسخ]

Oleeae

درود، [ https://en.wikipedia.org/wiki/Oleeae] معادل Oleeae چیست؟Roozitaa (بحث) ‏۲ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۲۹ (UTC)[پاسخ]

من "زیتونیان" به فکرم می رسد.Diako1971 (بحث) ‏۲ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۴۳ (UTC)[پاسخ]
[[رده:زیتونیان]] زیتونیان تغییر مسیر از تیره زیتون است و رده هم به معنای تیره است. برای ساختن رده یک پیشنهاد دیگر لازم است.Roozitaa (بحث) ‏۳ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۴۳ (UTC)[پاسخ]

زولوتورن

خواستم کانتون سولوتهورن را به کانتون زولوتورن منتقل کنم دیدم جناب مانی آن را به این نام منتقل کرده است. نظرتان؟ 4nn1l2 (بحث) ‏۳ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۲:۱۹ (UTC)[پاسخ]

درود. طبق فایل صوتی باید به "سولوتورن" منتقل شود.Diako1971 (بحث) ‏۳ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۵۷ (UTC)[پاسخ]

درخواست ترجمه

درخواست ترجمه:

معادل دقیق جاافتادهٔ فارسی ندارد. مگر این که بخواهیم برایش معادل بسازیم.Diako1971 (بحث) ‏۳ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۲۴ (UTC)[پاسخ]

برابر انگلیسی چند لغت فارسی

لطفا بگین اینها به انگلیسی چی میشن:

  • قفل فرمان
  • در آکاردئونی
  • در ریموت دار

عارون (بحث) ‏۳ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۵۲ (UTC)[پاسخ]

قفل فرمان به انگلیسی می شود club

در آکاردئونی هم accordion door می شود و هم folding door

در ریموت دار هم می شود: remote controlled doors. و در اتومبیل RKS

Diako1971 (بحث) ‏۳ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۰۷ (UTC)[پاسخ]

معادل

در کشور بریتانیا فهرستی از آثار تاریخی آنها تهیه شده که در سه سطح
Grade I
*Grade II
Grade II
درجه‌بندی شده، با توجه به اینکه معادل مناسبی برای *Grade II برای ساخت رده‌های آنها وجود ندارد بهتر دیدم تا درباره نام‌گذاری آنها بحث و مشورت صورت بگیرد. --Kasir بحث ‏۲ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۰۴ (UTC)[پاسخ]

لطفا این مطلب را در بخش معادل فارسی مطرح کنیدیاماها۵ / ب ‏۳ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۱۵ (UTC)[پاسخ]
اینجا مطرح میشود کسی جواب نمیدهد آنجا که هیچکس پیدا میشود، همانند وپ:تام که هیچکس به شکایت‌ها رسیدگی نمیکند. Kasir بحث ‏۳ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۲۳ (UTC)[پاسخ]
در هر صورت هر درخواستی جای خودش را دارد اگر آنجا جواب نمی‌دهد بعد از مدتی طبق وپ:جسور خودتان شروع به ویرایش کنید اگر کسی مخالف بود به بحث می‌آید. وپ:تام هم پاسختان را دادم اگر پاسخ مطلوب شما نبود به معنای عدم پاسخگویی نیستیاماها۵ / ب ‏۳ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۵۹ (UTC)[پاسخ]
سلام، در حال کار بیشتر روی مقاله بنای فهرست شده (بریتانیا) هستم که می‌تواند مفید افتد. در تمام بریتانیا از درجه‌بندی یک‌سانی پیروی نمی‌کنند، تنها ویلز و انگلستان یک‌سانند، اسکاتلند و ایرلند هر یک درجه‌بندی خود را دارد که نیاز به توضیح است. همین یکی دو روز در چند پست مقاله را کامل‌تر خواهم کرد. با سپاس از تلاش‌های گستردهٔ شما بزرگواران.--Mpj7 (بحث) ‏۳ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۳۱ (UTC)[پاسخ]
@Yamaha5: این شکایت که میگویم جدیدتر است، حتی در آن توهین به مدیر نیز وجود دارد اما هیچکس به آن رسیدگی نکرده است. --Kasir بحث ‏۳ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۱۰ (UTC)[پاسخ]
@Mpj7: این جواب این مطلب نبود، برای رده‌بندی *Grade II را باید چه چیزی بنویسیم، این ربطی به تکمیل مقاله ندارد. Kasir بحث ‏۳ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۱۰ (UTC)[پاسخ]
معادل‌هایی که به نظر می‌آید
  • درجه ۱
  • درجه ۲*
  • درجه ۲

در مورد درجه۲* علامت ستاره جزوئی از نام درجه است و تبدیل یا ترجمهٔ آن به چیز دیگر درست نیست. مانند نام خیلی از فیلم‌ها که علامت تعجب، گیومه و سایر سجاوندی‌ها را داردیاماها۵ / ب ‏۳ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۲۱ (UTC)[پاسخ]

جناب کثیر، در نخستین سطر این بخش؛ سه‌سطح مورد اشاره «در انگلستان» و نه «در بریتانیا» مصداق دارد و مراد من همین توجه بود و البته نه جواب مطلب شما. اینکه چرا ۱ و ۲ و ۳ و یا III،II،I نمی‌گویند (نمی‌توانند بگویند)، یکی همین تعارض‌های تعریفی و تاریخی آنهاست. توجه بفرمایید که در بریتانیا حدود پانصدهزار اثر فهرست شده وجود دارد و بیشتر آن کلیساهای رقیب.--Mpj7 (بحث) ‏۳ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۴۴ (UTC)[پاسخ]

مبدعان روش‌های انتخاباتی

تلفظ صحیح اسامی زیر چیست؟

Diako1971 (بحث) ‏۴ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۲۶ (UTC)[پاسخ]

روش نوشت اسامی به فارسی

این افراد اهل آمریکا،کانادا و ایرلند هستند.لطفا فارسی هر اسم رو روبروی انگلیسیش بنویسید. متشکرم

عارون (بحث) ‏۴ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۳۵ (UTC)[پاسخ]

اسامی فرانسوی

با سلام. لطفاً اسامی فرانسوی فیلم‌های زیر را به فارسی برگردانید. متشکرم

متأسفانه خودم با اسامی فرانسوی مشکل دارم. اگه اسامی رو هم تک تک می‌نوشتم، خیلی زمان می‌برد. فکر نمی‌کنم اصلاح اسامی بیش از ۵ دقیقه زمان ببره. اسامی این ۶ فیلم که اصلاح بشن، چند تا فیلم دیگه رو معرفی می‌کنم. باز هم ممنون. عارون (بحث) ‏۶ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۳۹ (UTC)[پاسخ]

سلام. از این موارد، موارد یکم، دوم، سوم و پنجم کاملاً درستند. مورد چهارم کاملاً نادرست بود که آن را به عنوان درست یعنی مسابقه (فیلم ۲۰۰۲) منتقل کردم. مورد ششم هم اگر بخواهیم معادل فرانسویش را بگذاریم باید آن را به «برخورد» یا «ملاقات» یا «دیدار» منتقل کنیم. منتها ظاهراً معنی فرانسویش به گویایی همین عنوان کنونی نیست. تا نظر خودتان چه باشد، می‌توانید آن را به یکی از آن سه عنوان منتقل کنید یا این که بگذارید همین عنوان باقی بماند. Diako1971 (بحث) ‏۶ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۲۲ (UTC)[پاسخ]
ممنون که عنوان فیلم چهارمی رو اصلاح کردید. اما یه سوءتفاهم پیش اومده. منظور بنده، اسامی بازیگران و عوامل اون فیلم‌ها بودند که به فارسی نوشته نشده بودند. ممنون میشم اگر زحمت بکشید و عوامل اون فیلم‌ها (بازیگران، کارگردان و ...) رو به صورت فارسی بنویسید. عارون (بحث) ‏۷ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۳۶ (UTC)[پاسخ]
سه تا مقالهٔ اول رو اصلاح کردم بقیه اش رو هم بعدا اصلاح می‌کنم.Diako1971 (بحث) ‏۷ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۲۰ (UTC)[پاسخ]

دستت درد نکنه. عارون (بحث) ‏۷ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۲۳ (UTC)[پاسخ]

✓ انجام شد. دیاکو « پیام » ‏۸ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۴۷ (UTC)[پاسخ]

ابزار

  • Langviews Analysis
  • Pageviews Analysis
  • Topviews Analysis
  • Siteviews Analysis

[۱۰] --آرمان (بحث) ‏۱۰ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۰۴ (UTC)[پاسخ]

Wikipedia:Set index articles

برای en:Wikipedia:Set index articles چه معادلی را پیشنهاد می‌کنید؟

  • وپ:مجموعه فهرست مقالات ؟
توجه کنید که این عنوان برای الگوهایی مانند en:Template:Chemistry_index کاربرد دارد. و یان صفحات شبیه ابهام‌زدایی هستند ولی مجموعه‌ای از مقالات هم موضوع و با نام مشابه هستند مانند نفتول

--یاماها۵ / ب ‏۱۱ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۵۱ (UTC)[پاسخ]

"وپ:مقالات با عنوان‌های مشابه" یا "وپ:مجموعه مقالات با عنوان‌های مشابه" یا "وپ:فهرست مقالات با عنوان‌های مشابه" دیاکو « پیام » ‏۱۲ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۳۸ (UTC)[پاسخ]
ما هنوز در ویکی‌فا مقالات Index رو ایجاد نکردیم، چندی پیش جناب به‌آبادی فهرست فهرست ها (List of lists)رو ساختند اما نمایه ها هنوز ساخته نشدن. --دوستدار ایران بزرگ ‏۱۳ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۴۷ (UTC)[پاسخ]

Antoni Gaudí

این معمار سخت مشهور است و به نظر نویسه گردانی رایجش در منابع فارسی «آنتونی گائودی» باشد؛ اما در ویکی پدیا آنتونی گادی است که احتمالا از این سایت گرفته شده؛ پایین همان صفحه تلفظ کاتالان چیزی شبیه «گوئدی» (استرس روی ی) است. دوستان راهنمایی کنند.Wikimostafa (بحث) ‏۸ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۳۷ (UTC)[پاسخ]

به این نگاه کنید. تلفظ درست‌تر به نظر من «آنتونی گاودی» است. — حجت/بحث ‏۸ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۳۴ (UTC)[پاسخ]
ممنون، ولی این ویدئو به گمانم نمی تواند ملاک مطمئنی قرار بگیرد چون به زبان انگلیسی است و او کاتالونیایی بوده.Wikimostafa (بحث) ‏۹ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۳۸ (UTC)[پاسخ]
درود. «آنتونی گودی» را پیشنهاد می‌کنم؛ به‌علاوهٔ تغییرمسیر از «آنتونی گادی»، «آنتونی گائودی»، «آنتونی گائدی»، و «آنتونی گوئدی». ارادتمند، Hamid Hassani (بحث) ‏۹ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۰۹ (UTC)[پاسخ]
Wikimostafa با درود، تلفظ نام‌خانوادگی‌اش، چه در اسپانیولی و چه در کاتالان، هردو «گائودی» است. در آن پیوندی هم که از forvo گذاشته‌اید، آنرا «گائودی» می‌گوید؛ منتها برای کسی که گوشش به آواهای اسپانیولی عادت ندارد، ممکن است «گادی» شنیده شود. در برخی مناطق کاتالونیا، نام‌خانوادگی‌اش را با کسره‌ای خفیف بر رویِ «ی» آخر تلفظ می‌کنند. چیزی شبیه به «گائودیِ یا گائودیه»؛ اما این تلفظ فراگیر نیست و من در تمامی سفرهایم به بارسلون، همواره آن را «گائودی» شنیده‌ام و در این مورد تردیدی ندارم. در ایران هم تا آنجا که می‌دانم و از دوستانِ آرشیتکت شنیده‌ام، در منابع و مکالماتِ آکادمیک‌شان، وی را با همین نام «گائودی» می‌شناسند و رایج است. با تقدیم احترام -- Tisfoon (بحث) ‏۹ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۵۵ (UTC)[پاسخ]
پی‌نوشت: به‌عنوان نمونه، این را ببینید و بشنوید. (به کاتالان) -- Tisfoon (بحث) ‏۱۰ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۰۳ (UTC)[پاسخ]
  • با سپاس از همگی مقاله را به آنتونی گائودی و این بخش را به بحث مقاله منتقل می کنم؛ دوستان اگر همچنان نظر دیگری داشتند در بحث مقاله ادامه دهند. Wikimostafa (بحث) ‏۱۰ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۲:۵۳ (UTC)[پاسخ]
    من دیگر منتقلش نمی‌کنم اما به نظر من «گائودی» املای خوبی نیست. کاتالان و اسپانیایی، هیچ‌کدام آن صدای همزه را ندارند. آنچه شما با همزه نوشتید را با به هم چسباندن صدای «آ» و «او» ایجاد می‌کنند. به نظر من دقیقاً به همین دلیل املای «گاودی» بهتر است. (البته ایرادش این است که ممکن است کسی با واو ساکن بخواندش و شبیه «گاو + دی» تلفظ کند). به هر حال فکر می‌کنم گائودی هم مفهوم را برساند — حجت/بحث ‏۱۰ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۱۸ (UTC)[پاسخ]
من این نظرتان را هم به بحث مقاله بردم، ضمنا مقاله هنوز منتقل نشده و نیاز به دسترسی مدیریتی دارد. خواهشا همانجا نظر دهید تا سابقه بماند. Wikimostafa (بحث) ‏۱۰ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۰۸ (UTC)[پاسخ]
با درودِ دوباره، همزه (ئـ، ؤ، ء) در نوشتار فارسی، در موارد مختلف، همیشه دردسرساز بوده‌است. یکی از موارد، نویسه‌گردانی نام‌های باستانی ایرانی به خط فارسی ـ عربی‌ست که داستانش مفصل است و اغلبِ دوستان هم با آن آشنا هستند. بنده همچنان پیشنهاد می‌کنم همزه از عنوان اصلِ مقاله برداشته شود. با احترام، Hamid Hassani (بحث) ‏۱۰ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۴۱ (UTC)[پاسخ]

اسامی فرانسوی -قسمت دوم

با سلام. لطفاً اسامی عوامل فیلم‌های زیر رو به فارسی برگردانید. اسامی به فرانسوی هستند،البته داخلشون چند تا اسامی ایتالیایی و انگلیسی هم هست. با تشکر.

عارون (بحث) ‏۱۴ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۱۵ (UTC)[پاسخ]

به نظر من بتمن و سوپرمن: طلوع عدالت ترجمه بهتری برای این عنوان است لطفاً نظر دهید زاید الوصف (بحث) ‏۲۰ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۴۴ (UTC)[پاسخ]

اولویت نامگذاری با منابع معتبر سینمایی است پس از آن باید خبرگزاری‌های معتبر مثل بی‌بی‌سی فارسی را بررسی کنید. --آرمان (بحث) ‏۲۰ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۵۴ (UTC)[پاسخ]
v مخفف versus و به معنی "در برابر" و "علیه" است و نباید آن را "و" ترجمه کرد. شاید بهتر بود "در برابر" ترجمه می‌شد که کمتر مفهوم ضدیت را نشان دهد. دیاکو « پیام » ‏۲۰ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۴۳ (UTC)[پاسخ]
بی بی سی فارسی از در برابر استفاده کرده است؛ منتقل کردم ولی اگر منابع معتبر سینمایی پیدا کردید اولویت دارند.--آرمان (بحث) ‏۲۰ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۱۶ (UTC)[پاسخ]

نام فارسی برای punt

درود، لطفاً نام برابری برای این گونه قایق punt - اینجا پیشنهاد کنید. --Mpj7 (بحث) ‏۲۲ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۳:۰۱ (UTC)[پاسخ]

ترجمه

درخواست ترجمه:

  • واژه: Warzone

For the whole of its existence, the province would remain a bone of contention between the Romans and their eastern neighbors, the Sassanid Persians, suffering heavily in the recurrent Roman–Persian Wars. war broke out after the death of the Roman emperor Decius in 251 and the province was invaded by the Persian. In the second half of the 250s, the Persian shah Shapur I (r. ca. 240–270) attacked the Roman east, which was defended by the Roman emperor Valerianus (r. 253–260), whom he captured at Edessa in 260. In the next year however, Shapur was heavily defeated by Odaenathus of Palmyra and driven out of Osroene and Mesopotamia.

It was taken and retaken several times. Being a province on the frontier it had a Roman legion stationed there, Legio III Parthica and its Castrum (homebase) was Resaena though there are some doubts on that fact.

@Sahand Ace:

سلام. warzone واژهٔ تخصصی تاریخ نیست، در متن اشاره‌شده نیز به معنای عمومی‌اش به کار رفته‌است و همان منطقهٔ جنگی یا صحنهٔ نبرد یا منطقهٔ ستیز و از این قبیل می‌شود ترجمه کرد. یعنی منطقهٔ جغرافیایی که صحنهٔ نبرد شده‌است. در واژه‌نامه‌ای نگشته‌ام لذا نمی‌توانم استناد دهم، تنها نظر شخصی‌ام است. Hovakhshatra (بحث) ‏۲۳ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۲۸ (UTC)[پاسخ]

عنوان فیلم

en:The Effect of Gamma Rays on Man-in-the-Moon Marigolds (film) را چه ترجمه کنم؟

  • تاثیر اشعه گاما بر روی مرد در ماه گل جعفری (فیلم)
مسخره به نظر می‌آیدیاماها۵ / ب ‏۲۲ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۵۱ (UTC)[پاسخ]
همچنین فیلم فرانسوی en:Violette Nozière
یاماها۵ / ب ‏۲۲ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۲۹ (UTC)[پاسخ]
اولی: «اثر پرتوهای گاما بر روی گل‌های همیشه‌بهار ساکنان کره ماه» (نمایشنامه‌اش منتشر شده و هم روی صحنه رفته)
دومی: اسم خاص فرانسوی است: «ویولت نوزیه». Wikimostafa (بحث) ‏۲۳ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۲۷ (UTC)[پاسخ]
سلام. اصطلاحِ Man-in-the-Moon اصطلاحی است که به باورِ چهرهٔ کسی را در ماه دیدن (در کمدی الهی «دوزخ دانته») و (روایت یهودیان که آن چهرهٔ کسی است که در روز سبت دزدی کرد و خدا به ماهش تبعید کرد) اشاره دارد و نیز بنا به این باور، این «مرد روی ماه» را هر کسی از دیدگاه خود به شکلی می‌بیند. اصطلاحِ «ماه‌زده شدن» به معنی خیالاتی شدن (loony از واژهٔ لاتین لونا به معنی دیوانه) هم در اینجا مؤثر است. بنا بر این همان تأثیر اشعه گاما بر «مرد روی ماه» که در این مورد «گل جعفری» یا «گل همیشه‌بهار»؛ یا نزدیک به آن با توجه به محتوای فیلم نام زیبنده‌ای است. --Mpj7 (بحث) ‏۲۳ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۴۱ (UTC)[پاسخ]
دومی اسم خاص است. پس می‌شود: «ویولت نوزیِر» (به فرانسوی: Violette Nozière). «ر» در پایان تلفظ می‌شود؛ اگر املای فرانسوی‌اش Nozier بود «نوزیه» می‌شد (قس: ژانویه و فوریه). Hamid Hassani (بحث) ‏۲۳ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۲۲ (UTC)[پاسخ]

یافتن معادل برای Queen of the Desert ...

همکاران گرامی

Queen of the Desert یا به زبان اصلی مقاله مربوطه Königin der Wüste را چه بنویسیم که درست و معادل صحیحی باشد؟ همکاری نوشته شهبانوی بیابان که به عقیده من خیلی مشکل دارد. شهبانو در زبان ما همسر شاه است. در اینجا حرف از یک پادشاه مؤنث است... آیا میتواتن گفت ملکه کویر؟ یا بیابان؟ صحبت از فیلمی است دربارهٔ گرترود بل و زندگی او در کشورهای عربی، عربی زبان و کلاً بین اعراب... Xerxessenior (بحث) ‏۲۳ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۳۹ (UTC)[پاسخ]

من فعلاً ملکه صحرا را پیشنهاد می‌کنم که یورونیوز به‌کار برده، ولی اگر منابع سینمایی معتبر پیدا شوند، برگردان آنها ارجح است. Wikimostafa (بحث) ‏۲۳ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۱۲ (UTC)[پاسخ]
سپاس همکار گرامی. فارسی یورونیوز زبان مهاجر هاست :))) آخر Desert یا Wüste به آلمانی عموماً خشک و خالی است و صحرا نه الزاماً و گاه سبز است. درود بر شما Xerxessenior (بحث) ‏۲۳ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۳۷ (UTC)[پاسخ]

Robinieae

درخواست ترجمه:

اسم Robinieae از Robinia می‌آید که اسم آن هم از Jean Robin گیاهشناس فرانسوی می‌آید. اگر بنا بود خودمان ترجمه کنیم، با توجه به این که تلفظ Robin در فرانسوی «روبـَن» است (مثل آرمان روبن) باید ترجمه کنیم «روبنیان».
با این حال توصیه می‌کنم که به کتاب‌های گیاهشناسی فارسی هم مراجع کنید. — حجت/بحث ‏۲۷ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۰۶ (UTC)[پاسخ]
در یک کتاب گیاهشناسی فارسی که دارم معادل آن به فارسی نوشته نشده است. سرده اقاقیا

Robinia اقاقیا (سرده) است. شاید نام این تبار به فارسی اقاقیان بشود. Roozitaa (بحث) ‏۲۷ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۱۸ (UTC)[پاسخ]

درخواست معادل

درود لطفاً بفرمایید این اسمها را چگونه به فارسی بنویسم؟

Piotr Łuczynski و Dariusz Jemielniak (هر دو لهستانی) از راهنمایی شما سپاسگزارم. RAHA68 (بحث) ‏۲۷ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۵۵ (UTC)[پاسخ]

درود. پیوتْر ووچینْسْکی، داریوش یِمیلْنیاک. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۷ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۵۶ (UTC)[پاسخ]
سپاسگزارم جناب حسنی. RAHA68 (بحث) ‏۲۷ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۱۴ (UTC)[پاسخ]

بررسی منبع

دلایل نامعتبر بودن کتابی به نام «فرضیه زبان آذری و احمد کسروی» نوشته فردی به نام حسین محمدزاده صدیق را در تابلوی اعلانات منابع معتبر نوشته‌ام.[۱۱] به پیشنهاد همکار گرامی حمید حسنی، موضوع را در اینجا هم مطرح می‌کنم. لینک دریافت کتاب هم در همان توضیحاتم در تابلوی اعلانات منابع معتبر است. به دلیل جعلیات و تحریفات فراوان در آن کتاب و نیز زبان‌شناس نبودن نویسنده، کتاب از دید من نامعتبر است و نمی‌تواند به عنوان نظر مخالف در مقاله‌های زبان آذری و احمد کسروی به کار رود. یعنی ارزش و وزن آکادمیک به عنوان دیدگاه منتقد ندارد. نویسنده فوق نظریه‌های حاشیه‌ای و بی‌اساس فراوانی در حوزه زبان دارد. چند نمونه را در اینجا بخوانید. حالا به نظر همکاران گرامی، چگونه باید با این فرد و نوشته‌هایش در ویکی برخورد کرد؟ از دید من که مانند پورپیرار و زهتابی است و ارجاع دادن به نوشته‌هایش، در تضاد با شیوه‌نامه منابع معتبر در ویکی است. --اخگر (گفتگو) ‏۲۷ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۴۸ (UTC)[پاسخ]

با احترام. بعد از سوابق و نظرات سیاسی گویی چیزی میان صفحه منفجر شده. کدام دانش و آگاهی قرار است انتقال پیدا کند؟ اخگر عزیز، خطا در نظریه‌پردازی یک چیز است میز را به هم زدن چیز دیگر! حق با شماست.

عنوان رده

بهترین عنوان برای ردهٔ long jumpers

Modern Sciences (بحث) ‏۲۳ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۴۶ (UTC)[پاسخ]

@Modern Sciences: اون دفعه کثیر و ... برای jumper به یک نتیجه رسیدند آنها را پینگ کنید. --- Rmashhadi ♪♫ ‏۲۳ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۱۰ (UTC)[پاسخ]
@Rmashhadi: بهترین عنوان برای این رده به نظر بنده ورزشکاران پرش طول است Modern Sciences (بحث) ‏۲۳ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۱۹ (UTC)[پاسخ]
@Modern Sciences: به نظر نادرست نمی‌آید اما بعضی حساسیت دارند معادل دقیق انتخاب شود می‌گفتند پرنده یا چیزی شبیه این، به نظر من همین عنوان را بگذارید اگر کسی اعتراض داشت خودش عوض می‌کند--- Rmashhadi ♪♫ ‏۲۳ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۳۰ (UTC)[پاسخ]
نتیجهٔ آن بحث این شد که باید به jumper گفت «پرنده». نظر من البته متفاوت بود اما دوستان شواهدی آوردند که نشان داد منابع فارسی از واژهٔ پرنده استفاده می‌کنند.
در نتیجه اگر بنا باشد آن را مبنا قرار بدهید باید از «پرندگان طول» استفاده کنید.
نظر من اما «پرشگر» بود و به نظر من «پرشگران طول» بهتر است — حجت/بحث ‏۲۷ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۱۰ (UTC)[پاسخ]
برای رده، «پرشگران طول» مناسب‌تر از «پرندگان طول» * است. در بافتِ سخن (context)، مثلاً در یک جمله یا عبارت (phrase) می‌توان «پرنده» (و جمعش: پرندگان) را به‌کار برد، اما برای چنین رده‌ای «پرندگان» * به‌هیچ‌وجه مناسب نیست. درضمن، «پرشگر» هم خوب رأی آورد. انتخاب دوم من‌یکی هم (بعد از «پرنده»)، «پرشگر» بود. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۷ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۲۶ (UTC)[پاسخ]

Rosefinch

en:Rosefinch، سهره‌رز؟ --آرمان (بحث) ‏۲۷ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۱۵ (UTC)[پاسخ]

درود، بله به باور من سهره‌رز از گزینه‌های دی‍‍گری که به کار گرفته شده بهتر است. کسانی می‌کوشند واژهٔ فینچ یا فنچ را جایگزین سهره کنند که با این سلیقه مخالفم. در ویکی‌فا اینجا اینجا و اینجا و ... ... را داریم. از آنجا که واژهٔ «رز» خود اسم هم هست سهره‌رز می‌تواند از دیدگاه «صفت و موصوف» با به کارگیری «یای نسب» به صورت «سهرهٔ رزی» درآید همان‌گونه که در سهره خاکستری آمده. --Mpj7 (بحث) ‏۲۸ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۱:۰۹ (UTC)[پاسخ]

بازگردان کره‌ای به فارسی

بازگردان استاندارد هانگول به فارسی

@Hamid Hassani:

سلام آقای حمید حسنی و دیگران. آقای امید کولی شما را معرفی کردند که پیرامون برگردان هانگول به فارسی بپرسم. پیرامون برگردان پین‌یین به فارسی ایشان صفحه‌ای معرفی کردند اما پیرامون استاندارد برای بازگردان و نمایش آوای هانگول به فارسی تا به کنون برخورد نکرده‌ام. صفحهٔ هانگول از نظر توضیح خود صداها دارای اشکال است و نقص نیز دارد. برایم پرسش بود که آیا استانداردی برای بازگردانی هانگول به فارسی همچون Romanization هانگول که به‌وسیلهٔ دولت کرهٔ جنوبی یک روش استاندارد داده شده است، هم‌ارزی داریم یا هنوز اقدامی صورت نگرفته شده است؟ Hovakhshatra (بحث) ‏۲۲ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۵۸ (UTC)[پاسخ]

نام‌های کره‌ای

پرسش دیگری پیرامون استاندارد برگردان نام‌های کره‌ای به فارسی دارم. همان‌گونه که ممکن است بدانید در زبان کره‌ای نام‌های کره‌ای نخست نام‌خانوادگی آورده می‌شود و سپس نام کوچک. یک نام کره‌ای تقریباً همیشه ۳ بخش دارد (استثنائاتی هست که دو بخش یا چهار بخش شود ولی پیش‌فرض در بیشتر موردها سه بخش است). اگر نام‌خانوادگی دو بخش باشد، نام کوچک یک بخش می‌شود و اگر نام خانوادگی یک بخش باشد، نام کوچک دو بخش می‌شود. بیشتر موارد نام خانوادگی یک بخش است. در زبان انگلیسی برای برگردان این نام‌ها با همان ترتیب کره‌ای نام خانوادگی و سپس نام کوچک استفاده شده است و قسمت دو بخشی با یک خط تیره در میان دو بخش یا بدون فاصله آورده می‌شود. در نتیجه 이민호 به Lee Min-ho یا Lee Minho در ویکی‌پدیای انگلیسی و برخی منبع‌های دیگر آورده شده‌است. من خودم در نوشته‌هایم در برگردانی نام‌های کره‌ای ترتیب را به ترتیب رایج فارسی می‌آورم که خواننده نام و نام خانوادگی را به آسانی تشخیص دهد و بخش دو هجایی را با نیم‌فاصله می‌آورم ولی متوجه شدم که در ویکی‌پدیا همان ترتیب کره‌ای استفاده می‌شود و از یک تگ برای اشاره به کره‌ای بودن نام استفاده می‌شود و ذکر نام خانوادگی که ابهام‌ها را رفع می‌کند (همانند روش انگلیسی). اما یک نکته هنوز رعایت نشده است و در فارسی هر سه بخش را با فاصلهٔ کامل می‌نویسند. در انگلیسی برای قسمت دوبخشی که یک کلمه است و نه دو کلمه از خط تیره استفاده شده است. به نظر من در فارسی نیز از نیم‌فاصله می‌شود استفاده کرد چرا که یک کلمه نوشته شده است و نه دو کلمه. آیا اطلاع از استانداردهای تصویب شده برای بازگردانی نام‌های کره‌ای دارید؟ Hovakhshatra (بحث) ‏۲۲ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۵۸ (UTC)[پاسخ]

@Hovakhshatra: سلام هوخشتره. خوشحالم که اینجا هم می‌بینمتان. آنچه من از کره‌ای می‌دانم، محدود به اطلاعات کلیِ دانشنامه‌ایِ یک زبان‌شناسی‌خواندهٔ آشنا با سازوکارِ بعضی از زبان‌های هندواروپایی و رده‌شناسیِ (linguistic typology) بعضی دیگر از خانواده‌های زبانیِ نامرتبط با کره‌ای‌ست. منظورِ شما را متوجه شدم و شما هم منظورِ مرا از عبارتِ اولم می‌دانید. خب، کاملاً واضح است که سعی دارید در نوشتن دقیق باشید و هستید؛ بنابراین، پیشنهادِ اولیه‌ام این است که چون خودتان کره‌ای می‌دانید و شاید هیچ‌کس در ویکی‌پدیای فارسی به‌اندازهٔ شما با «هانگول» هم آشنا نباشد (دست‌کم من اینجا چنین کسی را نمی‌شناسم)، هرطور خودتان تشخیص می‌دهید عمل کنید. با اطمینان گفتم «هرطور»، چون: ۱) می‌دانم به‌خوبی معنی و شیوهٔ استفاده از خط‌تیره و نیم‌فاصله را می‌دانید؛ ۲) با فضای ویکی‌پدیا آشنایی دارید و به تجربهٔ کاربرانِ دیگر احترام می‌گذارید و همیشه سؤال می‌کنید. لاتین‌نگاری (Romanization) دقیق‌تر از خط فارسی ـ عربی (Perso-Arabic) است؛ اما اینجا هم کارهایی می‌توان کرد. این صفحه هم برای چنین کارهایی ساخته شده‌است. راستی، اگر انگلیسیِ شما قوی‌ست، فراتر از اینها هم می‌توانید با ویکی‌فا (ویکی‌پدیای فارسی) همکاری کنید. شاد باشید. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۲ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۲۴ (UTC)[پاسخ]
@Hamid Hassani: با عرض پوزش از اینکه بین خواندن پیام‌ها و پاسخگویی‌ام فاصله‌ها طولانی می‌شود. در صفحهٔ ویکی‌پروژهٔ کره نام کاربر دیگری غیر از خودم را نمی‌بینم لذا نمی‌دانم فرد دیگری نیز هست که بشود از ایشان نیز نظر گرفت یا خیر. به هر حال، پس در نتیجه پیرامون نام‌های کره‌ای هر گاه هجاها یک وازه‌اند از نیم‌فاصله به جای فاصلهٔ کامل استفاده خواهم کرد. در مورد بازگردانی هانگول به فارسی هیچ مطلبی نیافتم؛ لذا به دنبال قوانین بازگردانی الفباها و نوشتارها به فارسی گشتم. دانستن زبان کره‌ای و فارسی به تنهایی برای دادن یک الگوی بازگردانی کافی نیستند زیرا ممکن است قانون‌ها و عُرف‌هایی باشد که من بی‌اطلاع باشم و حاصل خوشایند عموم واقع نگردد لذا خوب می‌شد اگر می‌شد قانون‌های خواندن هانگول را توضیح می‌دادم و فردی که تجربهٔ بهتری دارد و با معیارها و رسوم بیشتر آشنا هستند تصمیم طرح فارسی‌نگاری‌شان را ارائه می‌دادند. برای نمونه می‌توانم صفحهٔ ویکی‌پدیای فارسیِ هانگول که با ناقص و دارای اشتباه است را انجام دهم و سپس صاحب‌نظران برگردان فارسی برایش بسازند. در مورد برگردان‌نویسی، برخی تبدیل حرف به حرف در نظر می‌گیرند و برخی تبدیل آوا و برخی ترکیبی از این دو، تصمیم‌گیری تشخیص موقعیت‌ها برای من که تخصصم ریاضی است و تحصیلاتم مرتبط به موضوع نیست دشوار است.
پرسش دیگری که پیرامون نام‌ها دارم در مورد انتخاب صداها در نوشتن اسم است. در زبان کره‌ای آوای حرف‌های بی‌صدا وابسته به مکانشان در واژه می‌تواند تغییر کند. برای نمونه خانمی با نام 진주 و نام خانوادگی 이 را در نظر بگیرید. اگر یک کره‌ای نام و نام‌خانوادگی ایشان را با هم بگوید می‌شود 이진주 و تلفظ می‌کند «ای جین‌جو» پس ㅈ در ابتدای نام «ج» خوانده شد؛ ولی اگر نام را به تنهایی به کار ببرد 진주 خوانده می‌شود «چین‌جو» پس در اینجا که ㅈ در میان نیامده است، «چ» خوانده می‌شود. یا نام کوچک خود من به کره‌ای 아밀 به تنهایی خوانده می‌شود «امیل» ولی اگر نشانهٔ دستور زبانیِ 이 به انتهای آن افزوده گردد 아밀이 خوانده می‌شود «امیری» یعنی ㄹ یک جا «ل» و در جای دیگر «ر» تلفظ شد وابسته به موقعیتش در واژه. پرسش من این است که در نوشتن نام‌های کره‌ای (در کل نام‌های خاص کره‌ای چه نام انسان و چه نام یک کوه یا هر چه) آیا نباید حالت ساده و تنهای آن را مد نظر بگیریم؟ برای نمونه در زبان عربی اسم‌ها وابسته به نقش دستور زبانی‌شان در جمله حرکت داده می‌شوند ولی این دلیل نمی‌شود که در نوشتن آنها به فارسی حرکت‌های عربی آنها را نیز در فارسی بیاوریم و شکل بدون حرکت انتها و مطلق آن گرفته و استفاده می‌شود (در حال حاضر مثالی که شبیه به مورد کره‌ای باشد از زبان‌های دیگر به ذهنم نمی‌رسد). لذا نظر شما پیرامون نوشتن فارسی 이진주 «لی چین‌جو» است یا «لی جین‌جو» (در نوشته‌های شخصی با چینجو لی از این دوستم یاد می‌کنم ولی قرار بر این شد که در ویکی‌پدیای فارسی از روش ویکی‌پدیای انگلیسی که با روش الگوی
لی جین‌جو،
این یک نام کره‌ای است؛ نام خانوادگی لی است.
استفاده شود). در ویکی‌پدیای انگلیسی نام را با توجه به تلفظش زمانی که به همراه نام‌خانوادگی تلفظ می‌شود ذکر کرده‌اند که می‌تواند با شکلش زمانی‌که به تنهایی آن واژه را تلفظ می‌کنید تفاوت داشته باشد مانند مثالمان در اینجا که جین‌جو و چین‌جو می‌شود. موردی دیگر پیرامون نام‌های کره‌ای یک سری نام‌های پرکاربرد است که در زبان‌های دیگر به شکل دیگری بازگردانی می‌شود مانند مثالمان در اینجا که 이 در کرهٔ جنوبی «ای» خوانده می‌شود ولی در واقع همان نسخهٔ کرهٔ جنوبیِ «لی» است و در کرهٔ شمالی 리 «لی» است و در انگلیسی نیز هر دو Lee آورده می‌شوند. حتی در هنگام لاتین‌نگاری استاندارد هانگول این نام‌ها را از قوانین لاتین‌نگاری استثناء و به شیوهٔ رایج شده‌شان می‌نویسند. مهمترین این نام‌ها اندک هستند و در یک جدول می‌شود آنها را آورد. به نظرتان آوردن جدول آنها در صفحهٔ نام کره‌ای خوب است یا جای دیگری باید آوردشان؟ فکر کنم خلاصه‌ای از توضیحاتی که پیرامون «نام‌های کره‌ای» دادم برای گذاشتن در صفحهٔ «نام کره‌ای» بد نباشد، برایشان می‌توانم مرجع با ذکر صفحه بیاورم.
پیرامون جمله‌تان «راستی، اگر انگلیسیِ شما قوی‌ست، فراتر از اینها هم می‌توانید با ویکی‌فا (ویکی‌پدیای فارسی) همکاری کنید.»، منظور چه همکاری‌هایی است؟ مشکلی با انگلیسی ندارم ولی از نظر زمان زیاد وقت ندارم. Hovakhshatra (بحث) ‏۲۹ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۵۳ (UTC)[پاسخ]
@Hovakhshatra: توضیحاتتان عالی بود؛ آفرین! درضمن، بسیار هم خوب و درمجموع دقیق می‌نویسید. متأسفانه، با وجود علاقه‌ام به یادگیری سطحیِ زبان‌های مختلف (و براساس حرفه‌ام، تا حدی، بعضی زبان‌های خاصّ غیرهندواروپایی هم)، خط کره‌ای را نمی‌توانم بخوانم. بااین‌حال، فکر می‌کنم تا حد کمی با هانگول و قواعد آوایی آن آشنا هستم. البته رد یا قبولِ موضوع از سوی شما، که کره‌ای می‌دانید، در این مورد مهم است. مثالی که زدید تا حد قابل‌توجهی پیرو جهانی‌های زبانی/ زبان‌شناختی (linguistic universals) است؛ یعنی در آن فرآیندِ همگونی واجی/ آوایی (phonological/ phonetic assimilation process) اتفاق می‌افتد و صامت/ همخوان (consonant) «چ»، بعد از مصوّت/ واکه (vowel) «ـی» واکدار (vocal) و تبدیل به «ج» می‌شود. اگر اشتباه نکنم، نام «کیمون/ گیمون» هم وقتی کامل تلفظ می‌شود، به «بان کی‌مون» تبدیل می‌شود (درست است؟)؛ و آیا تلفظِ شهرِ «پوسان» تابع همین اصل است یا به گویش‌های متفاوت کره‌ای مربوط می‌شود؟ «شن ـ چو» چطور؟ آیا «شن ـ جو» هم تلفظ می‌شود؟ درضمن، با توجه به اینکه ظاهراً اینجا فقط شما کره‌ای می‌دانید و قوانین آن را می‌شناسید، پیشنهاد می‌کنم هر دو صورتِ املایی را بنویسید. در پایان، منظورم از قوی بودنِ انگلیسیِ شما و امکانِ کمک‌هایتان به ویکی‌پدیای فارسی، کمک در ویرایش و بررسیِ نام‌های کره‌ای‌ست. موفق باشید. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۹ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۵۳ (UTC)[پاسخ]

بیزحمت ترجمه شود

For the whole of its existence, the province would remain a bone of contention between the Romans and their eastern neighbors, the Sassanid Persians, suffering heavily in the recurrent Roman–Persian Wars. war broke out after the death of the Roman emperor Decius in 251 and the province was invaded by the Persian. In the second half of the 250s, the Persian shah Shapur I (r. ca. 240–270) attacked the Roman east, which was defended by the Roman emperor Valerianus (r. 253–260), whom he captured at Edessa in 260. In the next year however, Shapur was heavily defeated by Odaenathus of Palmyra and driven out of Osroene and Mesopotamia.

It was taken and retaken several times. Being a province on the frontier it had a Roman legion stationed there, Legio III Parthica and its Castrum (homebase) was Resaena though there are some doubts on that fact.

Sahand Ace ‏۲۷ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۱۸ (UTC)[پاسخ]

در تمام دورانی که این استان پابرجا بود، مایهٔ ستیز میان رومیان و همسایگان شرقی‌شان، ایرانیان ساسانی بود و آسیب فراوانی در جنگ‌های پیاپی ایران--روم می‌دید. پس از مرگ امپراتور روم Decius در سال ۲۵۱ میلادی، جنگ درگرفت و ایرانیان به این استان تاخت آوردند. در نیمه دوم دهه ۲۵۰ میلادی، شاه ایران شاپور یکم (پادشاهی از حوالی ۲۴۰--۲۷۰ میلادی) به شرق روم تاخت آورد، که Valerianus (پادشاهی از ۲۵۳--۲۶۰) از آنجا دفاع می‌کرد، که شاپور او را در ۲۶۰ در ادسا دستگیر کرد. با این حال در سال بعد، شاپور به سنگینی از Odaenathus پالمیرایی شکست خورد و از Osroene و میان‌رودان بیرون رانده شد.

این استان چندین و چند بار تسخیر و سپس بازپس‌گرفته شد. از آنجا که این یکی از استان‌های مرزی بود، یک لژیون رومی به نام Legio III Parthica در آنجا مستقر بود و Castrum او Resaena بود، هر چند که تردیدهایی دربارهٔ این نکته وجود دارد. -- کوهی (گفتگو) ‏۲۷ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۱۰ (UTC)[پاسخ]

@Kouhi: تشکر فراوان. Sahand Ace ‏۲۹ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۳۷ (UTC)[پاسخ]

تا جایی که من به خاطر دارم اسم او به اسون گوران اریکسون تلفظ می‌شود لطفاً نظر دهید اسون گوران اریکسون صحیح است یا تلفظ کنونی آن در ویکی‌پدیا سون یوران اریکسون باتشکر Behnam mancini (بحث) ‏۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۳۶ (UTC)[پاسخ]

«سوِن یوران اریکسون» درست است. خاطره‌ای مربوط به این الفِ افزوده: یادم هست، در چاپ سربیِ لغت‌نامهٔ دهخدا، نام خانوادگی «جاناتان سوییفت»، در مدخل، به‌شکل «اسویفت» * آمده بود و ما، هنگام انتقال به چاپ کامپیوتری (در سال ۱۳۷۱)، با درنظرداشتِ وصیت‌نامهٔ شادروان دهخدا، به «سویفت» تغییرش دادیم. این «واقعه» را هرگز فراموش نمی‌کنم. Hamid Hassani (بحث) ‏۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۳۳ (UTC)[پاسخ]
سلام. موافق با جناب حسنی هستم. در زبان سوئدی g پیش از واکه‌های پیشین چنانچه تکیه رویش باشد صدای "ی" می‌دهد. در مورد نوشتن نام‌های بیگانه‌ای که در ابتدای آن خوشهٔ همخوانی دارد متأسفانه دو سبک نوشتن داریم. سبک سنتی تر آن است که ابتای آن "الف" می‌گذاریم و سبک دیگر آن است که بدون الف نوشت می‌شود. من پیشنهاد می‌کنم برای یک دست سازی شیوهٔ نوشتن این جور نام‌ها در ویکیپدیای فارسی یک نظرخواهی انجام شود. دیاکو « پیام » ‏۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۲۳ (UTC)[پاسخ]
سلام. با توجه به اهمیت موضوع و به‌ویژه بالاتر رفتنِ سطح دقت در نویسه‌گردانیِ نام‌های غیرایرانی (به‌طور عام) در ویکی‌فا در سال‌های اخیر، با این نظرخواهی خاص، که جناب دیاکو مطرح کردند، کاملاً موافقم. Hamid Hassani (بحث) ‏۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۵۴ (UTC)[پاسخ]

برابر فارسی برای عنوان چند فیلم

  • The Prodigal ولخرج
  • Betrayed (1954 film) خیانت
  • The Student Prince (film) شاهزاده دانشجو
  • Executive Suite مقامات اجرایی
  • The Tall Target هدف بزرگ
  • Step Lively (1944 film) (بستگی به داستان فیلم دارد. نمی‌دانم)
  • Roxie Hart (film) روکسی هارت
  • You Were Never Lovelier هیچوقت دوست داشتنی تر نبودی
  • Hi Diddle Diddleهای دیدل دیدل
  • Gold Diggers of 1935 جویندگان طلا در سال ۱۹۳۵
  • Broadway Gondolier گوندولای برادوی
  • The Goldwyn Follies گلدوین فولیز

عارون (بحث) ‏۳ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۰۷ (UTC)[پاسخ]

 دیاکو « پیام » ‏۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۳۱ (UTC)[پاسخ]

متشکرم دوست عزیز. فقط لطفاً دربارهٔ دو مورد آخر کمی توضیح بدید که آیا مثلاً اسم شخص هستند؟ مثلاً میشه گفت -کوندولای در خیابان برادوی-؟ عارون (بحث) ‏۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۵۲ (UTC)[پاسخ]
در مورد "گوندولای برادوی"، گوندولا یک جور قایق است و برادوی هم همانجور که خود اشاره کردید نام خیابان است. به نظر من نیازی به نوشتن واژهٔ "خیابان" نیست؛ ولی اگر می‌خواهید بنویسید بدون "در" بنویسید یعنی یا بنویسید "گوندولای خیابان برادوی" یا بنویسید "گوندولای برادوی". در مورد "گلدوین فولیز" می‌توان "فولیز" را به "نابخردی‌هاً و یا "ندانمکاری‌هاً ترجمه کرد یعنی عنوان فیلم می‌تواند "ندانمکاری‌های گلدوین" باشد. منتها چون ویکی‌های دیگر آن را ترجمه نکردند من هم آن را ترجمه نکردم. دیاکو « پیام » ‏۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۱۴ (UTC)[پاسخ]
@عارون: فیلم step lively در ویکی ایتالیایی به «هتل موکامبو» ترجمه شده اما انگلیسی آن را می‌توان گفت «محکم گام بردار» نظر من است می‌تواند لزوماً ترجمه درستی نباشد برای همین عنوان ایتالیایی را پیشنهاد کردم--- Rmashhadi ♪♫ ‏۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۳۳ (UTC)[پاسخ]

متشکرم دوستان عارون (بحث) ‏۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۲۹ (UTC)[پاسخ]

Barbel

درود در ویکی انگلیسی مقاله‌ای به نام barbel وجود دارد که مربوط است به اندامی جلوی دهان ماهی که در بویایی کمک می‌کند چون انگلیسی با فرانسه ریشه مشترک دارد barbe در فرانسه یعنی ریش یعنی احتمالاً این عنوان باید ربطی به ریش داشته باشد چون خودشان در مقاله گفته‌اند بر روی chin رشد می‌کند که همان چانه می‌شود حالا کسی پیشنهادی برای Barbel دارد؟ یا معادل زیست‌شناسی اش را می‌داند؟ --- Rmashhadi ♪♫ ‏۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۱۷ (UTC)[پاسخ]

حدود سه سال پیش، معادل «ریش‌واره» در «کارگروه زیست‌شناسی: علوم جانوریِ» فرهنگستان علوم و دو ـ سه جای دیگر، همراه با نام چندین اندام دیگر که مربوط به آبزیان و پرندگان کوچک هستند، مطرح بود؛ اما این‌یکی به چند دلیل چندان مناسب نیست. البته ازنظر ساخت‌واژی (صرفی) و معنایی هیچ مشکلی ندارد. می‌توان فعلاً «ریش‌واره» گذاشت. نسبتاً دقیق است، گرچه نچسب است. درضمن، معادلِ اولش در فرانسه barbillon است. Hamid Hassani (بحث) ‏۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۵۷ (UTC)[پاسخ]
پ. ن ۱: در ۱۳۹۳، در فرهنگستان زبان و ادب فارسی، به پیشنهادِ کارگروه واژه‌گزینیِ «زیست‌شناسی: علوم گیاهی»، اصطلاحِ «خاره‌ای» برای barebed, barbellate تصویب نهاییِ پنج‌ساله شد. تعریفِ آن چنین است: «ویژگی زِبرکُرکی که در سطح یا حاشیهٔ آن زواید ریز و تیز وجود دارد» (این مدخل و تعریفِ آن در فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۹۴، ج ۱۲ چاپ شده‌است) Hamid Hassani (بحث) ‏۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۰۷ (UTC)[پاسخ]
پ. ن ۲: یکی از واژه‌های مصوبِ بسیار مرتبط، «موریشی» است (به انگلیسی: setose, brisrly). تعریفِ فرهنگستان زبان: «ویژگی سطحی پوشیده از زِبرکُرک» (فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۹۳، ج ۱۱)، پیشنهادشده از سوی «کارگروه واژه‌گزینیِ زیست‌شناسی: علوم گیاهی»؛ تصویبِ نهاییِ پنج‌ساله. Hamid Hassani (بحث) ‏۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۲۸ (UTC)[پاسخ]
پ. ن ۳: یکی از واژه‌های مصوبِ بسیار مرتبطِ دیگر، «ریزموریشی» است (به انگلیسی: setulose, finely setose). تعریفِ فرهنگستان زبان: «ویژگی سطحی پوشیده از زِبرکُرک‌های ریز و بسیار ظریف» (فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۹۳، ج ۱۱)، پیشنهادشده عینِ «پ.ن. ۲». Hamid Hassani (بحث) ‏۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۳۴ (UTC)[پاسخ]

@Hamid Hassani: از شما سپاسگزارم بابت این همه توضیح اما این کرک نیست واقعاً ریش است از صورت جانور زده بیرون، بعد شما چند واژه پیشنهاد کردید اما چون این از واژه‌های تخصصی است اگر ممکن است بهترین را گلچین کنید تا مقاله اش را بسازم که واژه تثبیت شود در رابطه با barbe فرانسوی منظورم ریشهٔ واژه بود که به نظر هر دو یک ریشه دارند وگرنه ویکی فرانسه را دیده بودم که barbe معدلش نبود. جناب حمید حسنی ما واقعاً نباید شما را از دست دهیم--- Rmashhadi ♪♫ ‏۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۴۰ (UTC)[پاسخ]

فکر نکنم فعلاً قرار باشد از دست بروم :). به‌هرحال لطف دارید خانم مشهدی. آنچه عرض کردم چند معادل برای یک واژه نبود، بلکه تعدادی از واژه‌های مرتبطِ مصوب بود. من پیشنهاد می‌کنم فعلاً «ریش‌واره» بگذارید. تا نظرِ شما و دیگر دوستان چه باشد. اینجاست که جای خالی نوژنِ عزیز هم – که عمرش دراز باد – به‌شدت احساس می‌شود. لطفاً بعد از ساختن مقاله، خبری هم به من بدهید. شاد باشید. Hamid Hassani (بحث) ‏۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۱۹ (UTC)[پاسخ]

بازیگران فیلم‌های صامت اهل آمریکا

  • Art Acord
  • Robert Frazer
  • Fred Thomson
  • فرد تامسن
  • Don Alvarado
  • دان آلوارادو
  • Theodore Roberts
  • تئودور رابرتس
  • Ernie Adams (actor)
  • ارنی آدامز (بازیگر)
  • Charles Richman (actor)
  • چارلز ریچمن (بازیگر)
  • Edward Coxen
  • ادوارد کاکسن
  • Paul Wegener-اهل آلمان
  • Eugen Klöpfer-اهل آلمان
  • Huseyn Arablinski-اهل شوروی (جمهوری آذربایجان کنونی)
  • حسین عربلیسنکی
  • Eduard Vojan-اهل جمهوری چک
  • Géza von Bolváry-اهل مجارستان
  • Oscar Beregi (Sr.)-اهل مجارستان

با تشکر. عارون (بحث) ‏۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۱۳ (UTC)[پاسخ]

در مورد آن دو نفر آلمانی می شود: پاول وگنر، اویگن کلپفر دیاکو « پیام » ‏۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۳۸ (UTC)[پاسخ]

Joe Frazier

جو فریزیر یا جو فریژر یا -آنچنانکه ما همیشه می‌شناختیمش و در منابع بیشتر رایج است- جو فریزر؟ Wikimostafa (بحث) ‏۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۳:۳۱ (UTC)[پاسخ]

من به‌ترتیب با «جو فریژر» و «جو فریزیر» موافقم و دلیل هم دارم. تا نظرِ سایر دوستان چه باشد. در اواسط دههٔ ۱۳۵۰ (و البته پیش از دههٔ ۵۰ هم)، اغلبِ بزرگ‌ترهای درس‌خواندهٔ دانشگاه‌رفتهٔ ایران، این رقیب سرسخت کلِی را «فرِیزر» می‌خواندند. به‌ندرت «فریزیِر» هم شنیده می‌شد. امروز هم، تحصیل‌کردگانِ ایران به‌ندرت «فریژیر» (و گاه «فریژر» هم) می‌گویند. دو تلفظ اخیر تا حدودی قابل‌مقایسه است با نویسه‌گردانیِ Persia به فارسی. با امکانات و شیوه‌های فعلیِ خط فارسی، نمی‌توان نویسه‌گردانیِ دقیق‌تری به‌دست داد. البته خوب می‌دانیدکه چه تلفظ‌ها و املاهای رنگارنگی از این واژه داریم: «پرشیا» (چون به این بحث مربوط نیست، دربارهٔ پرشیا چیزی نمی‌گویم). خب، املای «پرژا» ی نزدیک‌تر به تلفظ انگلیسی بسیار نادر است. «پرژیا»ی نسبتاً غیردقیق، آن‌هم در تلفظ و به‌ندرت در املای تحصیل‌کردگان، کاربرد دارد. به‌هرحال، چون «فریژر» و «فریژیر» تابع گویش‌های مختلف انگلیسی‌اند، پیشنهاد می‌کنم ما آن را چندان در کارمان دخالت ندهیم و به تغییرمسیر از همهٔ اینها به «فریژر» بسنده کنیم. Hamid Hassani (بحث) ‏۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۲۱ (UTC)[پاسخ]
درود نام frasier به صورت فریژر خوانده می‌شود و Frazier فریزیر خوانده می‌شود از نظر من--- Rmashhadi ♪♫ ‏۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۳۸ (UTC)[پاسخ]

نیازمند راهنمایی

با درود، لطفاً دوستان آشنا به زبان آلمانی، در مورد نویسه‌گردانی و ترجمه عبارت ذیل کمک کنند.

  • نویسه گردانی «GEMA»
  • ترجمه عبارت «Gesellschaft für musikalische Aufführungs- und mechanische Vervielfältigungsrechte»

با تشکر --Tisfoon (بحث) ‏۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۵۴ (UTC)[پاسخ]

درود بر شما. سرنام/ سرواژه (acronym)یِ آن می‌شود «گِما». ترجمهٔ نام: «شرکت اجرای موسیقی و حقوق پخش مکانیکی». آنگونه که تا حدودی این انجمن را می‌شناسم و در مقالهٔ اصلی‌اش هم اشاره شده، اینجا Gesellschaft به‌معنی «شرکت» است؛ اما معناهای «انجمن» و «جامعه» هم دارد که مناسبِ اینجا نیست. آنگونه که در مقالهٔ زبان اصلی آمده، کار این شرکت تنها مربوط به حق پخش مکانیکی نیست، اما در عنوانش بر این تأکید شده‌است. سرنامش (GEMA) در انگلیسی به‌ندرت «جیما» هم تلفظ می‌شود، اما به نظرم نیازی به تغییرمسیر از «جیما» به «گِما» نیست. این قابل‌مقایسه است با «بی‌ام‌دبلیو» (BMW) و «اِی‌ئی‌جی» (AEG) که رواجشان در فارسی، تحت تأثیر انگلیسی، در سال‌های اخیر بیشتر هم شده‌است. Hamid Hassani (بحث) ‏۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۱۸ (UTC)[پاسخ]

Hamid Hassani با درود و تشکر از شما، راستش «شرکت اجرای موسیقی» یا «حقوق پخش مکانیکی» کمی نامفهوم است. کار «گما» دفاع از حق تکثیر و همچنین جمع‌آوری و توزیع حق عضویت و یا سود حاصله از فروش محصولات فرهنگی (موسیقی) و رساندن آن به صاحبان اصلی‌اش است. (en:Copyright_collective و همچنین en:Performance_rights_organisation) به همین سبب «شرکت اجرای موسیقی» خواننده را به اشتباه می‌اندازد که کار این انجمن (یا مجمع حرفه‌ای)، اجرای موسیقی است. همچنین «پخش مکانیکی» در حوزه مسئولیت این سازمان، کمی نامفهوم است و این سازمان یا انجمن، کارش نشر و پخش چیزی نیست. مایلم در صورت امکان، ترجمه‌ای سلیس و دقیق‌تر و در عین حال گوش‌نواز، از این عبارت آلمانی ارائه شود. پیشاپیش از لطف جنابعالی سپاسگزارم. Tisfoon (بحث) ‏۷ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۲۵ (UTC)[پاسخ]

درود. انجمن حقوق اجرای موسیقی و حق تکثیر مکانیکی. در مورد واژهٔ "مکانیکی" . این یک نوعی از حق تکثیر است. مثل کریتیو کامنز که نوعی حق تکثیر است و فکر می‌کنم باید به همین صورت "مکانیکی" ترجمه شود. مگر این که کسی با اصطلاحات حق تکثیر در زبان فارسی اشنا باشد و چنین نوعی از حق تکثیر در ایران معادل دقیق داشته باشد و بتواند معادل بهتری برای "مکانیکی" ارائه دهد. دیاکو « پیام » ‏۷ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۲۶ (UTC)[پاسخ]
(تعارض ویرایشی) درود. سعی کردم تا جای ممکن، به لفظ هم وفادار باشم. برای مثال، چون mechanische به‌معنی مکانیکی‌ست، من هم با همین برابرنهاد ترجمه کردم. آیا پخش فیزیکی (نه نرم‌افزاری یا در دنیای مجازی) هم، در کنار کارها و برنامه‌های این شرکت، تعریف نشده‌است؟ مثلاً پخش لوح فشرده و دی‌وی‌دی و فایل صوتی و تصویری و نوشته‌های مربوط به موسیقی؟ البته موضوع «حق پخش» چنین آثاری جزو کارهای شرکت است (در توصیفِ آن در لیدِ مقاله اشاره شده‌است) گرچه در عنوانش چنین تصریحی دیده نمی‌شود. مسلماً «پخش فیزیکی» هم خوب نیست. به‌هرحال، «اجرای موسیقی» و «حقوق پخش» جزو وظایف اصلی شرکت است و اکنون معادل بهتری به نظرم نمی‌رسد. با یکی ـ دو تن از دوستان که متخصص موسیقی‌اند، مشورت خواهم کرد؛ اگر برابرنهادِ مناسب‌تری پیشنهاد کردند تا آخر شب عرض خواهم کرد. Hamid Hassani (بحث) ‏۷ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۳۳ (UTC)[پاسخ]
@Diako1971: «انجمن» جناب دیاکو؟ Hamid Hassani (بحث) ‏۷ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۴۴ (UTC)[پاسخ]
Gesellschaft به معانی "شرکت"، "اجتماع"، "جامعه"، "انجمن" کاربرد دارد. دیاکو « پیام » ‏۷ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۵۸ (UTC)[پاسخ]
 نظر: در ردهٔ انگلیسی‌اش، «انجمن» بکار برده شده است: en:Category:Copyright_collection_societies با احترام -- Tisfoon (بحث) ‏۷ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۳۹ (UTC)[پاسخ]
بله، Gesellschaft به همهٔ این معانی هست. البته society «انجمن» است. با معادلِ «انجمن حقوق اجرای موسیقی و حق تکثیر مکانیکی» موافقم. این رده را هم داریم: :رده:انجمن‌های حق تکثیر. Hamid Hassani (بحث) ‏۸ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۲۶ (UTC)[پاسخ]

از هر دو بزرگوار، بابت پیشنهادهای سودمند و زمانی که صرف کردید، سپاسگزارم. Tisfoon (بحث) ‏۸ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۳۴ (UTC)[پاسخ]

تلفظ ch در زبان آلمانی

سلام دوستان. ۳ سول در مورد زبان آلمانی دارم که ممنون میشم اگه راهنمایی کنید. برام مهمه.

  1. در زبان آلمانی ch رو چطور تلفظ می‌کنند؟ مثلاً کلمات milch و یا pech رو چطور می خونند؟ آیا milch رو می خونند -میلچ- یا -میلخ- یا -میلش- یا -میلث-؟ من از مترجم گوگل استفاده کردم، کلمات آلمانی رو که ch داشت به صورت -ث- تلفظ می‌کرد.
  2. u رو در زبان المانی که دو تا نقطه روشه رو چطور تلفظ می‌کنند؟
  3. ایا R رو در زبان آلمانی ضعیف تلفظ می‌کنند؟ مثلاً nurnberg رو می خونند -نونبِگ-؟عارون (بحث) ‏۷ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۰۸ (UTC)[پاسخ]


از دو جنبه می‌توان به پرسش شما پاسخ داد. یکی از جنبهٔ شیوهٔ تلفظ آنها در زبان آلمانی و دیگری جنبهٔ شیوهٔ نویسه گردانی این آواها به خط فارسی:

شیوه تلفظ

ch پس از واکه‌های a, o, u, au "خ" تلفظ می‌شود و چنانچه در هر جایگاه دیگری قرار گیرد (به غیر استثناها) اینگونه تلفظ می‌شود که این آوا در زبان فارسی وجود ندارد.

ü گاهی اینگونه و گاهی اینگونه تلفظ می‌شود که این آواها نیز در فارسی وجود ندارند.

حرف r هم در زبان آلمانی معمولا پیش از همخوان‌ها و یا در آخر واژه ضعیف تلفظ می‌شود.

شیوهٔ نویسه گردانی به فارسی

ch پس از واکه‌های a, o, u, au "خ" نویسه گردانی می‌شود و در هر جایگاه دیگری (به غیر از تعداد بسیار محدودی استثنا) "ش" نویسه گردانی می‌شود.

ü "او" یا "و" نویسه گردانی می‌شود.

حرف r هم همیشه "ر" نویسه گردانی می‌شود. دیاکو « پیام » ‏۷ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۳۶ (UTC)[پاسخ]

تشکر فراوان. نیم ساعت با مترجم گوگل داشتم ور میرفتم اما تلفظ هاشون رو درک نمی کردم. عارون (بحث) ‏۷ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۲۰ (UTC)[پاسخ]
درود. مسلماً هیچ‌گاه مترجم گوگل و فوروو و امثال آن به‌اندازهٔ معلم فارسی‌زبانِ «زبان آلمانی» نمی‌توانند در چنین مواردی کمک کنند. برای مثال، عارون گرامی، آنچه را شما «ث» شنیده‌اید، بعضی‌ها «ف» می‌شنوند و طبیعی هم هست؛ درحالی‌که، چنان‌که دیاکو گفتند، آوایی دیگر است. :) Hamid Hassani (بحث) ‏۸ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۳۵ (UTC)[پاسخ]
باز خوبیِ Forvo آن است که می‌توان تلفظ‌ها را از زبانِ افرادِ بومی شنید. اما در مورد تلفظ‌گرهای رباتیک، به‌ویژه همین Google Translate، تلفظ‌ها، مکانیکی و بسیار پُراشتباه است. در مورد زبان انگلیسی، تا آنجا که من می‌دانم، بجز وبسایت‌های مربوط به دیکشنری‌های معتبر، تنها یک وبگاه دیگر وجود دارد که تلفظ‌هایش غیر رباتیک و قابل اعتماد است و برای گوشی‌ها و تبلت‌ها هم App دارد و اگر کلمه‌ای، چندین تلفظ گوناگون (کشوری یا ایالتی) داشته باشد، همگی را می‌توانید بشنوید: وبگاه howjsay. با احترام Tisfoon (بحث) ‏۸ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۴۹ (UTC)[پاسخ]

برابر فارسی برای چند عنوان انگلیسی

سلام دوستان. لطفاً برابر فارسی نام این فیلم‌ها رو بگید. برابر فارسی هر فیلم رو جلوی اون عنوان بنویسید. متشکرم

  • The Red Pony اسب سرخ
  • 5th Avenue Girl دختر خیابان پنجم
  • I Take This Woman این زن را به چنگ می‌آورم.
  • Frisco Jenny فریسکو جنی
  • The Last Days of Pompeii آخرین روزهای پمپی
  • 20,000 Years in Sing Sing سالها در سینگ سینگ ۲۰۰۰۰
  • Night After Night هر شب
  • Blonde Crazy دیوانه بلوند
  • The Blot لکه ننگ
  • The Red Danube دانوب سرخ
  • A Life of Her Own زندگی خودش
  • Nancy Goes to Rio نانسی به ریو می‌رود
  • Devil's Doorway راهروی شیطان
  • The Man with a Cloak مردی با ردا
  • We're Not Married! ما متأهل نیستیم
  • The Prisoner of Zenda زندانی زندا  دیاکو « پیام » ‏۲ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۰۵ (UTC)[پاسخ]

عارون (بحث) ‏۳۰ مهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۰۳ (UTC)[پاسخ]

دوستان لطفاً ترجمه کنید دیگه. روزی ۲٬۳ بار میام و چک می‌کنم ولی می‌بینم کسی ترجمه نکرده. عارون (بحث) ‏۲ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۲۶ (UTC)[پاسخ]

  • 20,000 Years in Sing Sing

20000 سال در سینگ سینگ

We're Not Married این را می توانید ما ازدواج نکردیم هم معنی کنید با توجه ب فیلم باید معنی کرد.الان فیلم یادم نیست.

Hootandolati(بحث) «پنجشنبه،۲۰ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۳۲ (ایران‏۹ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۰۲ (UTC)[پاسخ]

Eric Bailly

اول «بایلی» بود، من -بر اساس تلفظ فرانسوی- به «بایی» منتقل کردم و حالا در متن به «بِیلی» تغییر داده شده که من را کلاً به شک انداخت (این بازیکن ساحل‌عاجی اخیراً به منچستر یونایتد پیوسته و درست‌نگاریِ نامش مهم‌تر از پیش است). Wikimostafa (بحث) ‏۹ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۵۹ (UTC)[پاسخ]

طبق این لینک تلفظی که شما نوشتید درست است. دیاکو « پیام » ‏۹ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۳۱ (UTC)[پاسخ]
بله، دوستی که Bailly را به‌اشتباه به «بِیلی»* انتقال داده بودند به تفاوت املای اصلی و تلفظِ این نام آگاهی نداشته‌اند. «بِیلی» (به انگلیسی: Bailey) هم داریم. یک «بِیلیِ» (به انگلیسی: Baley) دیگر هم داریم. اما نام موردبحث، همان‌طور که شما و جناب دیاکو اشاره کردید، «بایی» است. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۰ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۲:۰۳ (UTC)[پاسخ]

برابر فارسی برای عنوان چند فیلم

  • Too Late the Hero (film) برای قهرمانان خیلی دیر است
  • The Last Valley (1971 film) آخرین دره
  • Deadfall (1968 film) تله مرگبار
  • Play Dirty بازی کثیف
  • Funeral in Berlin (film) خاکسپاری در برلین
  • Carve Her Name with Pride نامش را با غرور حک کن
  • The Day the Earth Caught Fire روزی که زمین آتش گرفت
  • The Magus (film) مغ
  • Hurry Sundown (film) شتاب شبانگاهی
  • Kidnapped (1971 film) آدمدزدی
  • The Man Who Would Be King (film) مردی که می‌خواست سلطان باشد
  • The Romantic Englishwoman زن انگلیسی رمانتیک
  • Harry and Walter Go to New York هری و والتر به نیویورک می‌روند
  • The Wilby Conspiracy توطئه ویلبی
  • The Marseille Contract قرارداد مارسی دیاکو « پیام » ‏۱۰ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۴۵ (UTC)[پاسخ]

عارون (بحث) ‏۹ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۳۰ (UTC)[پاسخ]

The Devil's Advocate

ترجمه این فیلم شده وکیل مدافع شیطان (فیلم) در صورتی که ترجمه صحیح ان مخالف خوان است.

oxford dictionery:

a person who experesses an opinion that they not really hold in order to encourage a discution about a subject Hootandolati(بحث) «پنجشنبه،۲۰ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۲۳ (ایران‏۹ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۵۳ (UTC)[پاسخ]

وکیل مدافع شیطان رواج دارد: رایج بودن نامی در منابع مرجع زبان فارسی بطور گسترده، ملاک انتخاب است، و این رایج بودن بر درست بودن نام از نظر فنی، برتری دارد.--آرمان (بحث) ‏۹ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۰۸ (UTC)[پاسخ]
در فارسی با عنوان «وکیل مدافع شیطان» می‌شناسندش. بر این اساس، ما هم چنین مفهومی به واژه یا اصطلاح داده‌ایم. در ویکی‌های دیگر هم کم‌وبیش چنین است و اشکال ندارد. Hamid Hassani (بحث) ‏۹ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۴۷ (UTC)[پاسخ]

پرسش

دوستان گرامی، مایلم نظر شما را دربارهٔ تلفظ و نویسه‌گردانی نام‌خانوادگی فرانسوی «Levesque» بدانم. مثلاً در «Elyse Levesque» و یا «René Lévesque». در forvo من آنها را بصورت «لِوک» می‌شنوم: Levesque و Lévesque؛ اما انتقالی که همکارمان در «الیس لوسک» انجام دادند، مرا به شک انداخت. بنده فعلاً به دلیل فیلترینگ، به منابع ارائه‌شده توسط ایشان، دسترسی ندارم. با تشکر --Tisfoon (بحث) ‏۱۰ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۰۲ (UTC)[پاسخ]

تلفظی که شما نوشته بودید درست است. حتی طبق منابعی که کاربر:Ladybloomextract گذاشته تلفظ "لوک" درست است. من مقاله را به نام درست انتقال دادم. دیاکو « پیام » ‏۱۰ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۲۲ (UTC)[پاسخ]

با سلام به دوستان عزیز ، بنده برای ترجمه و تلفظ صحیح از گوگل ترنسلیت استفاده می‌کنم و زمانی که نام Elyse Levesque را وارد کردم و گزینهٔ «گوش کردن» را زدم ، الیس لوسک تلفظ می‌شد. اگر فک می‌کنید منبعی که استفاده می‌کنم اشتباه است لطفا زودتر اعلام کنید تا از منبع دقیق تری استفاده کنم. با تشکر--shekoofeh (بحث) ‏۱۰ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۳۴ (UTC)[پاسخ]

سلام. گوگل ترنسلیت نه برای ترجمه و نه برای تلفظ منبع معتبری به حساب نمیاید و سرشار از اشتباه است. ضمنا دست کم به منابعی که خودتان به آنها ارجاع داده بودید گوش می‌دادید. دیاکو « پیام » ‏۱۰ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۱۹ (UTC)[پاسخ]
@Diako1971: دیاکوی گرامی، نکته جالب و خنده‌دار آن است که آن سه منبع را برای تلفظ «لوک»، بنده خودم هنگام ایجاد مقاله داده بودم و دیروز آنقدر از دیدن انتقالِ «لوک» به «لوسک» گیج شده بودم که به این موضوع دقت نکردم! فی‌الواقع بانو shekoofeh با وجود آن سه منبع، مقاله را منتقل کرده‌اند و مطالب منبع‌دار را، بدون ارائهٔ منبع معتبر جدید، تغییر داده‌اند. نکته جالب اینکه ایشان به تازگی «دسترسی گشت خودکار» هم گرفته‌اند. @AzorAhai: جهت اطلاع. Tisfoon (بحث) ‏۱۱ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۴۸ (UTC)[پاسخ]
در صفحه بحثشان تذکر دادم.--آرمان (بحث) ‏۱۱ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۰۳ (UTC)[پاسخ]

برابر فارسی عنوان فیلم

  • Sweet Liberty آزادی شیرین
  • Half Moon Street (film) خیابان هاف مون
  • The Fourth Protocol (film) پروتوکل چهارم
  • The Jigsaw Man (film) مرد پازلی
  • Blame It on Rio در ریو سرزنشش کن
  • Deathtrap (film) تله مرگ
  • The Swarm (film) حمله زنبورها
  • California Suite (film) سوئیت کالیفرنیا
  • Ashanti (1979 film) آشانتی
  • Beyond the Poseidon Adventure ورای ماجرای پوسیدون
  • Jaws: The Revenge آرواره‌ها: انتقام
  • Dirty Rotten Scoundrels (film) لات‌های کثیف فاسد
  • A Shock to the System شوک به سیستم
  • The Muppet Christmas Carol سرود کریسمس ماپت
  • Noises Off (film) (بستگی به داستان دارد. نمی‌دانم)
  • Bullseye! چشم گاو
  • Blue Ice (film) یخ آبی  دیاکو « پیام » ‏۱۲ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۳۸ (UTC)[پاسخ]

با تشکر. عارون (بحث) ‏۱۲ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۳۲ (UTC)[پاسخ]

درخواست ترجمه و یا کمک در ترجمه

با عرض سلام و خسته نباشید. دوستان، لطفاً مقاله List of LGBT awareness days در ویکی‌پدیای انگلیسی رو در ویکی‌پدیای فارسی ایجاد کنید. اگه کسی وقتش رو نداره، پس عنوان مناسبش رو بگید تا خودم دست به کار بشم. گرچه انگلیسی بنده ضعیفه و ممکنه نتونم به درستی ترجمه کنم. به هر حال ممنون میشم اگه کمک کنید. عارون (بحث) ‏۱۲ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۳۰ (UTC)[پاسخ]

معادل فارسی

درود. ممکن است بفرمایید معادل فارسی این اسمها را چگونه بنویسم.

Théodore Duret (فرانسوی)

Lise Tréhot (فرانسوی)

Louisine Havemeyer (آمریکایی)

François Depeaux

Mathilde Kappel

سپاس فراوان. RAHA68 (بحث) ‏۱۲ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۲۵ (UTC)[پاسخ]

  • تئودور دوره
  • لیز ترئو
  • لوئیزین هومایر
  • فرانسوا دپو
  • ماتیلده کاپل

 دیاکو « پیام » ‏۱۳ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۴۶ (UTC)[پاسخ]

ترجمه

Since Emperor Diocletian's Tetrarchy reforms during his reign 284-305 CE, it was part of the diocese of Oriens, in the praetorian prefecture of the same name. According to the late 4th-century Notitia Dignitatum, it was headed by a governor of the rank of praeses, and was also the seat of the dux Mesopotamiae, who ranked as vir spectabilis and commanded (c. 400) the following army units:

Equites Dalmatae Illyriciani, garrisoned at Ganaba.

Equites Promoti Illyriciani, Callinicum.

Equites Mauri Illyriciani, Dabana.

Equites Promoti indigenae, Banasam

Equites Promoti indigenae, Sina Iudaeorum.

Equites Sagittarii indigenae, Oraba.

Equites Sagittarii indigenae, Thillazamana.

Equites Sagittarii indigenae Medianenses, Mediana.

Equites Primi Osrhoeni, Rasin.

Praefectus legionis quartae Parthicae, Circesium.

(an illegible command, possibly Legio III Parthica), Apatna.

as well as, 'on the minor roll', apparently auxiliaries:

Ala Septima Valeria Praelectorum, Thillacama.

Ala Prima Victoriae, Tovia -contra Bintha.

Ala Secunda Paflagonum, Thillafica.

Ala Prima Parthorum, Resaia.

Ala Prima nova Diocletiana, inter Thannurin et Horobam.

Cohors Prima Gaetulorum, Thillaamana.

Cohors Prima Eufratensis, Maratha.

Ala Prima Salutaria, Duodecimo constituta.

تشکر Sahand Ace ‏۱۳ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۰۹ (UTC)[پاسخ]

ترجمهٔ گیج کننده

با سلام ، دوستان من امروز داشتم یه ویکی گردی می‌کردم که برخوردم به مقالهٔ فری !
خب تا اونجایی که من خبر دارم ، Fairy به فارسی میشه پری ، منم اومدم تغییر مسیر بدمش به ترجمهٔ صحیح که دیدم مقالهٔ پری از قبل موجود هست. هردوهم تقریبا متنشون یه منظورو میرسونه ولی صفحه‌های انگلیسیشون جداست.

فری (به انگلیسی: Fairy) یک موجود کوچک، تخیلی و انسان‌نما است. این موجود تخیلی موجودی فتنه آمیز، باهوش و صاحب قدرت سحر و جادو است.
پَری (به انگلیسی: peri) از موجودات خیالی و افسانه‌ای فرهنگ عامه و خرافات مردم است. نام سرزمین پریان در آثار اسطوره‌ای، پریستان در کوه قاف (آسیای مقدم) است.

من گیج شدم الان اونی که مد نظر منه کدومه دقیقا؟؟؟فری رو تغییر مسیر بدم؟ندم؟خب اینو میدونم که تو زبان پارسی اصلا همچنین کلمه‌ای (فری) نداریم!

--Bloom (بحث) ‏۱۲ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۰۸ (UTC)[پاسخ]

درود بر شما. به نظر من مقاله‌ای به نام "فری" در ویکی فارسی نباید وجود داشته باشه. چون چنین واژه‌ای در زبان فارسی وجود نداره. این که دو مقالهٔ مجزا در بعضی از ویکی‌های دیگه وجود داره دلیل نمی شه ما هم داشته باشیم. در زبان‌های دیگر به عنوان یکی از اساطیر ایرانی از زبان فارسی واژهٔ "پری" وارد شده ولی واژهٔ "فری" در زبان فارسی وجود نداره. از نظر من فقط مقاله "پری" باید داشته باشیم و این مقاله باید به fairy انگلیسی پیوند بخوره. و مقاله "فری" باید حذف بشه. دیاکو « پیام » ‏۱۳ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۴۴ (UTC)[پاسخ]

Ngozi Okonjo-Iweala

درخواست ترجمه:

  • واژه: Ngozi Okonjo-Iweala
  • زبان: انگلیسی
  • حوزه تخصصی: افراد
  • پیوند: https://en.wikipedia.org/wiki/Ngozi_Okonjo-Iweala
  • توضیحات: درود. ایشان سیاستمداری از نیجریه و از مردمان ایگبو (Igbo) هستند که من قصد ترجمهٔ مقالهٔ زندگی‌نامه‌شان را دارم ولی آوانویسی نام او برایم سخت است و نیاز به کمک دوستان دارم. آوانویسی عبری נגוזי אוקונג'ו-איוולה و ژاپنی ンゴジ・オコンジョ・イウェアラ را در اینجا قرار می‌دهم، شاید کمک کند. --وهاب (گپ) ‏۱۴ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۲۸ (UTC)[پاسخ]
درود. «نگوزی اکنجو–ایوه‌آلا»، با تغییرمسیر از «انگوزی اکنجو–ایوه‌آلا». Hamid Hassani (بحث) ‏۱۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۰۵ (UTC)[پاسخ]

کمک در ترجمه مقاله

سلام دوستان. مقاله فهرست روزهای آگاهی دگرباشان جنسی رو ایجاد کردم. ممنون میشم اگه در ترجمش بهم کمک کنید. با سپاس.عارون (بحث) ‏۱۴ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۴۴ (UTC)[پاسخ]

فکر میکنم کسی علاقه نداره که در ترجمه اون مقاله کمک کنه. عارون (بحث) ‏۱۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۰۲ (UTC)[پاسخ]