ابوطاهر جنابی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
(تغییرمسیر از ابوطاهر قرمطی)
ابوطاهر جنابی
فرمانروای قرمطیان
سلطنت۳۳۲ ه‍. ق–۳۱۱ ه‍.ق
تاج‌گذاری۳۳۲ ه‍.ق
پیشینابوسعید جنابی
زاده۲۹۴ ه‍.ق
بحرین
درگذشته۳۳۲ ه‍.ق
بحرین
نام کامل
ابو طاهر بن سعید جنابی فارسی
دودمانقرمطیان

ابوطاهر سلیمانِ گناوه‌ای (به عربی: ابو طاهر سلیمان الجنّابي، آوانگاری: Abū Tāhir Sulaymān al-Jannābī) جنگ‌سالار ایرانی[۱][۲] و حاکم دولت قرمطی در بحرین (عربستان شرقی) بود که در سال ۹۳۰ غارت مکه را رهبری کرد.

ابو طاهر پسر کوچکتر ابوسعید جنابی، بنیانگذار دولت قرمطیان، پس از برکناری برادر بزرگترش ابوالقاسم سعید،[۳] در سال ۹۲۳ به رهبری دولت رسید. او بلافاصله مرحله توسعه طلبی را آغاز کرد و در آن سال به بصره حمله کرد. او در سال ۹۲۷ به کوفه یورش برد و در این فرایند لشکر عباسی را شکست داد و در سال ۹۲۸ بغداد پایتخت عباسیان را تهدید کرد، پیش از اینکه بسیاری از عراق را غارت کند، زیرا نتوانست وارد شهر شود.[۴]

در سال ۹۳۰، او بزرگ‌ترین حمله قرمطیان را رهبری کرد که به مکه حمله کرد و آن را غارت کرد و مقدس‌ترین اماکن اسلام را هتک حرمت کرد. ابوطاهر که در ابتدا نتوانست به شهر وارد شود، حق همه مسلمانان را برای ورود به شهر خواست و سوگند یاد کرد که با آرامش به آنجا آمده است. هنگامی که وارد دیوارهای شهر شدند، لشکر قرمطی شروع به قتل‌عام زائران کردند و در حین انجام این کار با آیات قرآن به آنها طعنه زدند.[۵] اجساد زائران در کوچه و خیابان رها شد تا پوسیده شود.

اوایل زندگی[ویرایش]

پدر ابوطاهر ابوسعید از رهبران قبیله‌ای بود که آغازگر نظامی کردن قرمطیان بود.[۶] ابوسعید در حدود سال ۸۹۰[۷] پس از آموزش مربی خود حمدان قرمط، اهل کوفه، که فرقه قرمطیه از نام او گرفته شده است، تبلیغ علیه اسلام سنی را آغاز کرد.[۸]

ابوسعید پیش از اینکه طرفداران زیادی را جمع کند شروع به غارت کاروان‌ها، بازرگانان و زائران ایرانی در مسیر مکه کرد.[۹] قرمطیان به زودی لشکری را بسیج کردند و برای محاصره بصره حرکت کردند. اما والی بصره از مقدمات آنها مطلع شد و خلیفه عباسی، المکتفی را در بغداد مطلع کرد. خلیفه سردار عباس بن عمر را برای نجات بصره فرستاد،[۱۰] اما عباس شکست خورد و افرادش اعدام شدند و محاصره قرمطیان در تصرف شهر موفق شد.[۱۱]

به قدرت رسیدن[ویرایش]

نقشه شرق و مرکز عربستان در سده ۹ تا ۱۰

بیشتر منابع عربی هم‌سخن هستند که ابوسعید پسر ارشد خود ابوالقاسم سعید را به عنوان وارث خود منصوب کرد و ابوطاهر علیه او شورش کرد و قدرت او را غصب کرد.[۱۲] از سوی دیگر، روایت دیگری از جدلی کوفیان ضد اسماعیلی، ابوعبدالله محمد بن علی بن رزام الطایی، نقل می‌کند که ابوسعید همواره قصد داشته که ابوطاهر جانشین او شود و ساع را نامیده است. شناسه فقط به عنوان نایب السلطنه بر اساس این دیدگاه، سعید در سال ۹۱۷/۹۱۸ قدرت را به برادر کوچکتر خود (که در آن زمان به سختی ده سال داشت) سپرد. این گزارش با داستان ابن حوقل همراه است که ابوسعید به سایر پسرانش دستور داده است که از کوچک‌ترین اطاعت کنند.[۱۲] در واقع، این احتمال وجود دارد که قدرت اسمی در میان همه پسران ابوسعید سرمایه‌گذاری شده باشد و ابوطاهر در میان آنها غالب باشد.[۱۳] وقایع واقعی هر چه بود، ابوالقاسم اعدام نشد، بلکه تا زمان مرگش در سال ۹۷۲ زنده بود.

اوایل پادشاهی[ویرایش]

خلیفه مقتدر به زودی پس از جانشینی المکتفی، بصره را بازپس گرفت و دستور استحکام مجدد شهر را صادر کرد. ابوطاهر بار دیگر شهر را با موفقیت محاصره کرد و سپاه عباسی را شکست داد. قرمطیان پس از تصرف بصره به غارت آن پرداختند و سپس عقب‌نشینی کردند.[۱۱] ابوطاهر دوباره برگشت و آن را به کلی ویران کرد و مسجد جامع را ویران کرد و بازار را به خاکستر تبدیل کرد.[۱۱] او در این مدت با موفقیت بر بحرین حکومت کرد و با حاکمان داخلی و خارجی تا شمال آفریقا مکاتبه کرد، اما با موفقیت به مبارزه با حملات ایرانیان که با خلیفه در بغداد همپیمان بودند، ادامه داد.[۱۱]

فتوحات[ویرایش]

ابوطاهر شروع به یورش مکرر به حجاج کرد و تا منطقه حجاز رسید. در یکی از حملات خود موفق شد سردار عباسی ابوالحیجه بن حمدون را دستگیر کند. در سال ۹۲۶ لشکر خود را به عمق عراق عباسی هدایت کرد و تا شمال کوفه رسید و عباسیان را مجبور کرد که مبالغ هنگفتی را برای او بپردازند تا با آرامش شهر را ترک کند. در راه بازگشت به خانه، حومه کوفه را ویران کرد.[۱۴] ابوطاهر در بازگشت نه تنها برای خود بلکه برای همنوعانش در شهر احساء شروع به ساختن قصر کرد و این شهر را پایتخت دائمی خود اعلام کرد.[۱۵] در سال ۹۲۸ خلیفه مقتدر به اندازه کافی اعتماد به نفس داشت تا یک بار دیگر با ابوطاهر مقابله کند و سرداران خود یوسف بن ابی الساج از آذربایجان، معنس المظفر و هارون را فراخواند.[۱۶] پس از یک نبرد سنگین، همه شکست خوردند و به بغداد رانده شدند.[۱۷] ابوطاهر به عنوان آخرین هشدار به عباسیان، استان جزیره را ویران کرد و به احساء بازگشت.[۱۸]

ابوطاهر گمان می‌کرد که مهدی را یک اسیر جوان ایرانی اصفهانی به نام ابوالفضل اصفهانی می‌دانست که مدعی بود از نوادگان پادشاهان ایرانی ساسانی است.[۱۹][۲۰][۲۱][۲۲][۲۳] اصفهانی از حمله قرمطیان به عراق در سال ۹۲۸ به بحرین بازگردانده شد.[۲۴] در سال ۹۳۱، ابوطاهر حکومت را به این خلیفه مهدی سپرد که گفته می‌شود در واقع احیاگر زرتشتی با احساسات ضد عرب است. او حرمت آتش را دوباره برقرار کرد و در یک حکومت هشتاد روزه به سوزاندن کتب دینی پرداخت. همچنین گمان می‌رود اصفهانی به عنوان کاهن اعظم زرتشتیان، با ارتدوکس تثبیت شده زرتشتی ارتباط داشته باشد، اسفندیار آدرآباد پس از متهم شدن به همدستی با ابوطاهر توسط خلیفه عباسی اعدام شد.[۲۵] اوج سلطنت او با اعدام اعضای خانواده‌های سرشناس بحرین از جمله اعضای خانواده ابوطاهر به پایان رسید.[۲۶] مادر ابوطاهر برای خلاصی از شر ابوالفضل توطئه کرد. او مرگ خود را جعل کرد و رسولی فرستاد تا مهدی را بخواند تا او را زنده کند. هنگامی که او نپذیرفت، به عنوان یک انسان عادی آشکار شد و برادر ابوطاهر، سعید، ابوالفضل را پس از آن که مهدی تنها هشت روز سلطنت کرد، کشت.[۲۷] گزارش‌های دیگر می‌گویند که ابوطاهر از ترس جان خود اعلام کرد که اشتباه کرده است و اصفهانی را به عنوان مهدی دروغین محکوم کرد. ابوطاهر با طلب بخشش از دیگر بزرگان، او را اعدام کرد.[۲۸]

غارت مکه[ویرایش]

ابوطاهر پس از ورود به مقدس‌ترین مکان اسلام را هتک حرمت کرد (مکه در حدود ۱۷۷۸)

پیش از حکومت ابوطاهر، قرمطیان حملات متعددی را در طول مسیرهای زیارتی که از عربستان عبور می‌کردند، انجام داده بودند. در سال ۹۰۶ قرمطیان به کاروان زائرانی که از مکه بازمی‌گشتند کمین کردند و ۲۰٬۰۰۰ زائر را قتل‌عام کردند.[۲۹] در حج سال ۹۳۰ میلادی، ابوطاهر هنگام غارت مکه و هتک حرمت مقدس‌ترین اماکن اسلام، بدنام‌ترین حمله قرمطیان را رهبری کرد. او که در ابتدا نتوانست وارد شهر شود، حق همه مسلمانان را برای ورود به شهر خواست و سوگند یاد کرد که با آرامش به آنجا آمده است. سپاه قرمطیان به محض ورود به حصار شهر دست به کشتار حجاج زدند و سوار بر اسب‌های خود به مسجدالحرام رفتند و نمازگزاران را هجوم آوردند و کعبه را آتش زدند و آن را به خون حجاج مرده آغشته کردند. او هنگام کشتن زائران با آیات قرآن[۵] و آیات شعر به آنها طعنه زد: «من سوگند به خدا و به خدا سوگند من… او می‌آفریند و من آنها را نابود می‌کنم».

حمله به مکه نماد گسست قرمطیان از جهان اسلام بود. اعتقاد بر این بود که هدف از این کار، تجلی ظهور مهدی بوده است که چرخه نهایی جهان را به وجود می‌آورد و دوران اسلام را به پایان می‌رساند.[۲۸]

حجرالاسود تکه‌تکه شده همان‌طور که در دهه ۱۸۵۰ ظاهر شد، تصاویر جلو و کنار

قرمطیان چاه زمزم را با اجساد زائران آلوده کردند و حجرالاسود را دزدیدند و به واحه‌ای در عربستان شرقی موسوم به الاحصاء بردند و در آنجا باقی ماند تا اینکه عباسیان در سال ۹۵۲ میلادی آن را باج دادند. به گفته مورخ الجوینی، این سنگ ۲۲ سال بعد در سال ۹۵۱ در شرایطی مرموز بازگردانده شد. آن را که در گونی پیچیده بودند، به داخل مسجد اعظم کوفه در عراق انداختند و همراه با آن یادداشتی نوشتند: «به فرمان آن را گرفتیم و به فرمان آن را بازگرداندیم». دزدی و برداشتن حجر الاسود باعث شد تا آن به هفت تکه شود.[۳۰][۳۱][۳۲] شکل و ساختار اصلی کعبه از آن زمان تاکنون تغییر نکرده است.[۳۳][۳۴]

غارت مکه در پی شور و هیجان هزار ساله قرمطیان (و در ایران) بر سر اتصال زحل و مشتری در سال ۹۲۸ صورت گرفت. بحرین مقر مهدی خلیفه قرمتی از اصفهان شد که شریعت را لغو کرد. مهدی جدید نیز قبله نماز را از مکه به قبله آتش تغییر داد که این عمل مخصوصاً زرتشتی بود. برخی از پژوهشگران بر این باورند که «ممکن است در ابتدا اصلاً اسماعیلی نبوده باشند و رفتار و آداب و رسوم آنان این باور را پذیرفته است که آنان نه تنها بدعت گذار بلکه از دشمنان سرسخت اسلام بوده‌اند».[۳۵][۳۶]

سال‌های پایانی و مرگ[ویرایش]

ابوطاهر زمام دولت قرمطیان را از سر گرفت و دوباره حملات خود را به زائرانی که از عربستان عبور می‌کردند آغاز کرد. تلاش عباسیان و فاطمیان برای ترغیب او به بازگرداندن حجرالاسود رد شد.

وی در سال ۹۴۴ در حدود ۳۸ سالگی بر اثر بیماری آبله درگذشت.[۳۷] سه پسر و برادرزاده‌اش جانشین او شدند.[۳۸]

جستارهای وابسته[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  1. Carra de Vaux & Hodgson 1965, p. 452.
  2. Madelung, Wilferd (1983). "ABŪ SAʿĪD JANNĀBĪ". In Yarshater, Ehsan (ed.). Encyclopædia Iranica, Volume I/4: Abū Manṣūr Heravı̄–Adat. London and New York: Routledge & Kegan Paul. pp. 380–381. شابک ‎۹۷۸−۰−۷۱۰۰−۹۰۹۳−۵
  3. Daftary 1990, p. 160.
  4. Halm 1996, p. 255.
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ Halm 1996, pp. 255 f..
  6. Akbar Shah Khan Najibabadi (2001). Salafi, Muhammad Tahir (ed.). The History of Islam. Vol. 2. Darussalam. ISBN 978-9960-892-93-1.
  7. Wynbrandt, James (2004). A Brief History of Saudi Arabia. Infobase Publishing. ISBN 978-1-4381-0830-8.
  8. Wynbrandt, James (2004). A Brief History of Saudi Arabia. Infobase Publishing. ISBN 978-1-4381-0830-8.
  9. Akbar Shah Khan Najibabadi (2001). Salafi, Muhammad Tahir (ed.). The History of Islam. Vol. 2. Darussalam. ISBN 978-9960-892-93-1.
  10. Akbar Shah Khan Najibabadi (2001). Salafi, Muhammad Tahir (ed.). The History of Islam. Vol. 2. Darussalam. ISBN 978-9960-892-93-1.
  11. ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ ۱۱٫۲ ۱۱٫۳ Akbar Shah Khan Najibabadi (2001). Salafi, Muhammad Tahir (ed.). The History of Islam. Vol. 2. Darussalam. ISBN 978-9960-892-93-1.
  12. ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ Madelung 1996, p. 37.
  13. Madelung 1996, p. 39.
  14. Akbar Shah Khan Najibabadi (2001). Salafi, Muhammad Tahir (ed.). The History of Islam. Vol. 2. Darussalam. ISBN 978-9960-892-93-1.
  15. Akbar Shah Khan Najibabadi (2001). Salafi, Muhammad Tahir (ed.). The History of Islam. Vol. 2. Darussalam. ISBN 978-9960-892-93-1.
  16. Akbar Shah Khan Najibabadi (2001). Salafi, Muhammad Tahir (ed.). The History of Islam. Vol. 2. Darussalam. ISBN 978-9960-892-93-1.
  17. Akbar Shah Khan Najibabadi (2001). Salafi, Muhammad Tahir (ed.). The History of Islam. Vol. 2. Darussalam. ISBN 978-9960-892-93-1.
  18. Akbar Shah Khan Najibabadi (2001). Salafi, Muhammad Tahir (ed.). The History of Islam. Vol. 2. Darussalam. ISBN 978-9960-892-93-1.
  19. Imagining the End: Visions of Apocalypse By Abbas Amanat, Magnus Thorkell - Page 123
  20. Women and the Fatimids in the World of Islam - Page 26 by Delia Cortese, Simonetta Calderini
  21. Early Philosophical Shiism: The Ismaili Neoplatonism of Abū Yaʻqūb Al-Sijistānī - Page 161 by Paul Ernest Walke
  22. Classical Islam: A History, 600–1258 - Page 113 by Gustave Edmund Von Grunebaum
  23. The Other God: Dualist Religions from Antiquity to the Cathar Heresy by Yuri Stoyanov
  24. Halm 1996, p. 257.
  25. "CARMATIANS – Encyclopaedia Iranica". iranicaonline.org. Retrieved 2020-10-28.
  26. Farhad Daftary, The Assassin Legends: Myths of the Isma'ilis, IB Tauris, 1994, p21
  27. Delia Cortese; Simonetta Calderini (2006). Women and the Fatimids in the World of Islam. Edinburgh University Press. pp. 26–. ISBN 978-0-7486-1733-3.
  28. ۲۸٫۰ ۲۸٫۱ Daftary 1990, p. 162.
  29. John Joseph Saunders, p. 130.
  30. "Qarmatiyyah". Overview of World Religions. St. Martin's College. Archived from the original on 2007-04-28.
  31. Cyril Glasse, New Encyclopedia of Islam, p. 245. Rowman Altamira, 2001. شابک ‎۰−۷۵۹۱−۰۱۹۰−۶
  32. "Black Stone of Mecca". 'Encyclopædia Britannica'
  33. Javed Ahmad Ghamidi. 'The Rituals of Hajj and 'Umrah بایگانی‌شده در ۷ مارس ۲۰۱۰ توسط Wayback Machine, Mizan, Al-Mawrid
  34. Peters, F. E. (1994). Mecca: a literary history of the Muslim Holy Land. Mazal Holocaust Collection. Princeton, N.J.: Princeton University Press. ISBN 0-691-03267-X. OCLC 30671443.
  35. John Joseph Saunders, A History of Medieval Islam, Routledge 1978 p130
  36. Syed, Muzaffar Husain; Akhtar, Syed Saud; Usmani, B. D. (2011-09-14). Concise History of Islam (به انگلیسی). Vij Books India Pvt Ltd. ISBN 978-93-82573-47-0.
  37. Carra de Vaux, B. & Hodgson, M. G. S. (1965). "al-D̲j̲annābī, Abū Saʿīd Ḥasan b. Bahrām". In Lewis, B. ; Pellat, Ch. & Schacht, J. (eds.). The Encyclopaedia of Islam, New Edition, Volume II: C–G. Leiden: E. J. Brill. p. 453. اُسی‌ال‌سی ۴۹۵۴۶۹۴۷۵.
  38. Halm 1996, p. 383.