خاندان مهران: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Muhammadkazemi (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Muhammadkazemi (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:
| blank1 = دودمان
| blank1 = دودمان
| data1 = [[اشکانیان پهلو|مهران پهلو]]
| data1 = [[اشکانیان پهلو|مهران پهلو]]
}}'''خاندان مهران''' یکی از [[هفت خاندان ممتاز ایران باستان]] است. حوزه نفوذ این خاندان [[ری]] بود. اما برخی از تاریخ‌دانان حوزه نفوذی این خاندان را در طبرستان دانسته‌اند. [[بهرام چوبین]] رئیس و فرمانده خاندان مهران بوده‌است.همینطور پژوهشگران این خاندان و [[خاندان اسپندیاذ]] را یکی دانسته اند. خاندان مهران یکی از خاندان‌های [[خاندان‌های کهن ایرانی|باستانی ایرانی]] است که نسب آنان برطبق نظر مورخین به خاندان باستانی اشکانی با نسب مستقیم مادری از [[بلاش ششم]] [[شاهنشاهی اشکانی|اشکانی]] می‌رسد. اصل این خانواده از ناحیه خراسان و طبرستان بوده‌است و در آنجا در طی قرون متمادی به ویژه دوره [[صفویان]] و در طول دوران [[افشاریان|افشاریه]] و [[زندیان|زندیه]] قدرتی محلی داشتند. از آغاز دوره قاجار اعضای این خاندان که خاندان نوری می باشد، در مشاغل دیوانی و مناصب لشکری وارد عرصه سیاست شدند. جایگاه این خانواده در تهران، فارس، اصفهان، زنجان و رستمدار بوده‌است که املاک وسیعی را در اختیار داشتند؛ و تمامی تیره‌های خاندان در آن ولایات همواره از متنفذین محلی بودند. در تمام طول دوران [[قاجاریان|قاجار]] و [[پهلوی]] خاندان خواجه‌نوری، صدر نوری و تمامی نوری‌های اهل نور در مقامات عالی سیاسی و نظامی قرار داشتند. معروف‌ترین چهره‌های این خانواده [[مهرنرسه]]،[[شاهین بهمن‌زادگان|شاهین وهمن زادگان]] ،[[بهرام چوبین|بهرام چوبینه]]، [[اسماعیل سامانی|امیراسمائیل سامانی]] و [[میرزا آقاخان نوری]] بوده‌اند که آقاخان نوری پس از [[امیرکبیر|میرزا تقی‌خان امیرکبیر]]، صدراعظم ایران شد و با برقراری او به صدارت، نفوذ خانواده نوری به ناگهان افزایش یافت؛ ولیکن این خانواده در تمامی مناطق تحت نفوذشان همواره قدرتمند و متنفذ بوده و تأثیرات مهمی از خود به جای گذاشته‌اند. در این مقاله به سرگذشت و اقدامات این خانواده در تمامی تیره‌های مهم آن پرداخته شده‌است.
}}'''خاندان مهران''' یکی از [[هفت خاندان ممتاز ایران باستان]] است. حوزه نفوذ این خاندان [[ری]] بود. اما برخی از تاریخ‌دانان حوزه نفوذی این خاندان را در طبرستان دانسته‌اند. [[بهرام چوبین]] رئیس و فرمانده خاندان مهران بوده‌است.همینطور پژوهشگران این خاندان و [[خاندان اسپندیاذ]] را یکی دانسته اند. خاندان مهران یکی از خاندان‌های [[خاندان‌های کهن ایرانی|باستانی ایرانی]] است که نسب آنان برطبق نظر مورخین به خاندان باستانی اشکانی با نسب مستقیم مادری از [[بلاش ششم]] [[شاهنشاهی اشکانی|اشکانی]] می‌رسد و همینطور خاندان اشکانی نسب خود را به [[اردشیر سوم (هخامنشی)|اردشیر سوم هخامنشی]] میرسانند. اصل این خانواده از ناحیه خراسان و طبرستان بوده‌است و در آنجا در طی قرون متمادی به ویژه دوره [[صفویان]] و در طول دوران [[افشاریان|افشاریه]] و [[زندیان|زندیه]] قدرتی محلی داشتند. از آغاز دوره قاجار اعضای این خاندان که خاندان نوری می باشد، در مشاغل دیوانی و مناصب لشکری وارد عرصه سیاست شدند. جایگاه این خانواده در تهران، فارس، اصفهان، زنجان و رستمدار بوده‌است که املاک وسیعی را در اختیار داشتند؛ و تمامی تیره‌های خاندان در آن ولایات همواره از متنفذین محلی بودند. در تمام طول دوران [[قاجاریان|قاجار]] و [[پهلوی]] خاندان خواجه‌نوری، صدر نوری و تمامی نوری‌های اهل نور در مقامات عالی سیاسی و نظامی قرار داشتند. معروف‌ترین چهره‌های این خانواده [[مهرنرسه]]،[[شاهین بهمن‌زادگان|شاهین وهمن زادگان]] ،[[بهرام چوبین|بهرام چوبینه]]، [[اسماعیل سامانی|امیراسمائیل سامانی]] و [[میرزا آقاخان نوری]] بوده‌اند که آقاخان نوری پس از [[امیرکبیر|میرزا تقی‌خان امیرکبیر]]، صدراعظم ایران شد و با برقراری او به صدارت، نفوذ خانواده نوری به ناگهان افزایش یافت؛ ولیکن این خانواده در تمامی مناطق تحت نفوذشان همواره قدرتمند و متنفذ بوده و تأثیرات مهمی از خود به جای گذاشته‌اند. در این مقاله به سرگذشت و اقدامات این خانواده در تمامی تیره‌های مهم آن پرداخته شده‌است.


== مقدمه ای بر این خاندان در طی چند سده اخیر ==
== مقدمه ای بر این خاندان در طی چند سده اخیر ==

نسخهٔ ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۱۴


خاندان مهران
وزرگ فرماندار، اران اسپهبد، پادشاه، امیر سپه، صدراعظم و والی
دوره مسئولیت
۷۰۵ قبل میلاد – ۱۹۷۸ میلادی و خلع عناوین اشرافی
پادشاهکوروش کبیر
اردشیر سوم
بلاش ششم
بهرام چوبینه
امیر اسماعیل سامانی
شاه عباس دوم
ناصرالدین شاه
محمدرضا شاه
اطلاعات شخصی
ملیتایرانی و پارتی
روابط
خاندان مهران
خاندان خواجه نوری
خاندان نوری شیرو
سلسله سامانی
سلسله اشکانی
سلسله هخامنشی
شناخته‌شده برایکودتای بهرام چوبینه؛
قتل امیرکبیر؛
اخراج سلوکیان؛
پادشاهی کوروش کبیر؛
زنده کردن فرهنگ و زبان پارسی
مهرنرسه
شاهین بهمن‌زادگان
دودمانمهران پهلو

خاندان مهران یکی از هفت خاندان ممتاز ایران باستان است. حوزه نفوذ این خاندان ری بود. اما برخی از تاریخ‌دانان حوزه نفوذی این خاندان را در طبرستان دانسته‌اند. بهرام چوبین رئیس و فرمانده خاندان مهران بوده‌است.همینطور پژوهشگران این خاندان و خاندان اسپندیاذ را یکی دانسته اند. خاندان مهران یکی از خاندان‌های باستانی ایرانی است که نسب آنان برطبق نظر مورخین به خاندان باستانی اشکانی با نسب مستقیم مادری از بلاش ششم اشکانی می‌رسد و همینطور خاندان اشکانی نسب خود را به اردشیر سوم هخامنشی میرسانند. اصل این خانواده از ناحیه خراسان و طبرستان بوده‌است و در آنجا در طی قرون متمادی به ویژه دوره صفویان و در طول دوران افشاریه و زندیه قدرتی محلی داشتند. از آغاز دوره قاجار اعضای این خاندان که خاندان نوری می باشد، در مشاغل دیوانی و مناصب لشکری وارد عرصه سیاست شدند. جایگاه این خانواده در تهران، فارس، اصفهان، زنجان و رستمدار بوده‌است که املاک وسیعی را در اختیار داشتند؛ و تمامی تیره‌های خاندان در آن ولایات همواره از متنفذین محلی بودند. در تمام طول دوران قاجار و پهلوی خاندان خواجه‌نوری، صدر نوری و تمامی نوری‌های اهل نور در مقامات عالی سیاسی و نظامی قرار داشتند. معروف‌ترین چهره‌های این خانواده مهرنرسه،شاهین وهمن زادگان ،بهرام چوبینه، امیراسمائیل سامانی و میرزا آقاخان نوری بوده‌اند که آقاخان نوری پس از میرزا تقی‌خان امیرکبیر، صدراعظم ایران شد و با برقراری او به صدارت، نفوذ خانواده نوری به ناگهان افزایش یافت؛ ولیکن این خانواده در تمامی مناطق تحت نفوذشان همواره قدرتمند و متنفذ بوده و تأثیرات مهمی از خود به جای گذاشته‌اند. در این مقاله به سرگذشت و اقدامات این خانواده در تمامی تیره‌های مهم آن پرداخته شده‌است.

مقدمه ای بر این خاندان در طی چند سده اخیر

شاهنشاه بهرام ششم از خاندان مهران (590-591 A.D)

در کتاب شجره خاندان نوری تاریخ خاندان به قرار زیر است: «در عهد سلطنت شاه عباس کبیر مقرر گردید که قسمتی از طوایف خراسان و طبرستان را به گرجستان و افغانستان کوچ دهند، از همین قرار قسمتی از مردم ایل خواجه نیز که مردمانی رشید و کاردان را چندین قرن در دامان خویش پرورانده بودند را قسمی به افغانستان (هرات) و قسمی دیگر را به گرجستان و قفقاز انتقال دادند؛ و ریاست تمامی مهاجرین در دست خاندان خواجه بوده‌است.» (تقی نوری، ۱۳۳۵)

همان‌طور که گفته شد خاندان خواجه در ابتدا در کشورهای گرجستان، افغانستان و همین‌طور خراسان ایران پراکنده بودند ولیکن یکی از بزرگان این خاندان یعنی میر علی اکبر خواجه به نور در طبرستان نقل مکان کرده و سکنای نهاد و به مرور زمان باقی خانواده نیز به او پرداختند و خاندان خواجه به مرور زمان در این سامان جایگاه و جمعیت فراوان یافتند. در قرن هجدهم و دوران افول حکومت زندیه، جنگ داخلی میان فرزندان و اعضای طایقه زند کشور را دچار هرج و مرج نموده و اوضاع رو به وخامت می‌رفت. در همین زمان عداوت طولانی میان فرزندان کریم خان و طایفه‌های وفادار به ایل افشار رو به ازدیاد نهاد و والی زند نور از طرف خاندان قدرتمند ولی مطرود نوری احساس خطر کرده و دست به کشتار خیل عظیمی از ایشان زد که همین امر سبب مهاجرت این طایفه به بسیاری از نقاط کشور از جمله ولایت خمسه (زنجان) شد و این تیره از طایفه نوری در خدابنده از ولایت خمسه آبادی‌هایی نو بنا نهاده و افراد این خانواده درآن مستقر شدند. (خواجه نوری، ۱۳۳۵ و شجره خاندان نوری شیرو) این خانواده تا مدت‌ها یعنی حدود ۲۰۰ سال اراضی خود را در ولایت خمسه که شامل بیش از چند هزار هکتار زمین و دو آبادی بزرگ شامل چند صد سوار بود در این نواحی حفاظت و صیانت کرده و به گفته مردمان این سامان خانواده مردم دوستی بودند که در حفاظت از امنیت کوتاهی نمی‌کردند.

نیای این خاندان

خاندان نوری نفوذ فراوانی را طی قرن‌ها در خراسان، هرات، قفقاز و همین‌طور طبرستان داشته‌است و تمامی منابع یادشده این نفوذ را تأیید کرده و بر آن متفق القول هستند. در روضه الصفای ناصری در مورد نیای خاندان نوری و ارتباط آنان با خاندان امامان شیعه مطالبی را یاد می‌کند که منابع جدید تر آن را قویا رد می‌کنند. البته نفوذ این خاندان در دوران صفوی و افشاری به تأیید مورخین این دوره رسیده‌است. به طوری که قدیمی‌ترین اسناد این خانواده به حکومت این خاندان به بخش‌هایی از نور، املاکی در هرات، خراسان بزرگ و قفقاز در اواخر دوره صفویه و دوران شاه عباس دوم اشاره می‌کند. (قائم مقامی، ص ۲۸۹) نخستین نام به جا مانده از نیای خاندان میر علی اکبر نوری و پس از او دو فرزندش طاهر بیک و خواجه ابدال بیک هستند که خواجه حاکم بهشهر و برادرش طاهر پرده دار ایوان صفوی بوده‌است. این خاندان در تمامی دوران افشاریه و اوایل زندیه نیز قدرتی محلی و اعتبار فراوانی داشتند. (خواجه نوری، ۱۳۳۵)

طبق نظریه ای از اجداد و افراد مقدم در خانواده این خاندان را از نسل یکی از خاندان‌های باستانی وزرگان دوران اشکانی و ساسانی (خاندان مهران) می‌دانند؛ که به دلیل هم پوشانی فراوان مناطق نفوذ تاریخی خاندان مهران که شامل املاک در ارمنستان، قفقاز، هرات، خراسان بزرگ و طبرستان بوده‌است و همین‌طور سیادت و سروری خاندان نوری طی قرون متمادی که در سفرنامه‌ها و منابع فراوان یاد شده ذکر شده‌است، می‌توان گواهی بر صحت این رابطه با خاندان باستانی مهران باشد و نمی‌توان مشترکات و رابطه نزدیک این خاندان با باقی مانده‌های خاندان‌های بزرگ دیگر همچون خاندان نوری اسفندیاری که نیای آنان به اسپهبدان باوندی و خاندان ساسانی می‌رسد و همین‌طور خاندان زیاری و نیای آنان خاندان کارن را نادیده گرفته و برآن چشم پوشید. (کاظمی، ۱۳۹۸، دانشنامه بریتانیکا، تاریخ ایران باستان نوشته پیرنیا، زرین کوب، ۱۳۶۴)

ارتباط این خانواده با سامانیان

با این که از املاک و قلمرو خاندان مهران اطلاعات دقیقی در دسترس نیست ولی برای دریافت حدودی این اطلاعات می‌توان به تاریخ سامانیان که طبق ادعاهای خود و نظر بسیاری از محققان از نسل بهرام چوبینه و خاندان بزرگ مهران بودند، رجوع کرد (شکل ۱و ۲). به طوری که در زمان سامانیان که اولین خاندان ملی‌گرا و بسیار محبوب ایرانی بودند می‌توان به شروع نهضت استقلال و قلمرو آنان پرداخته و می‌توان نتیجه گرفت که در وجود ایشان علاقه و عشق عمیقی نسبت به فرهنگ و تاریخ ایران وجود داشته‌است که می‌توان در کارهای فرهنگی آنان ازجمله رسمیت بخشیدن به پارسی به عنوان زبان دیوانی و رسمی و همین‌طور زنده کردن رسومات ایرانی اصیل مشاهده نمود. (التون دنیل، ص ۷۴ و هروی، ۱۳۹۲)

امپراتوری سامانی در اوج عظمت، مورخین نیای این خاندان را خاندان مهران می دانند.

پس با توجه به تمامی مشترکات بدست آمده از بررسی‌های تاریخی در منطقه و ایران دوستی و عشق و علاقه اعضای خاندان نوری به ادبیات و فرهنگ ایران و همین‌طور محبوبیت این خانواده که در طی سالیان طولانی در میان مردم مناطق تحت نفوذ ایشان وجود داشته می‌تواند صحت این ادعا که این خانواده نسبی با تاریخ گذشته این کشور داشته‌اند را تأیید کرده و ایشان را با نسب مستقیم به خاندان مهران پهلو برساند؛ که در این مقاله ما صحت این ادعا را با توجه به منابع و حقایق موجود تأیید می‌کنیم. (روضه الصفای ناصری، فارسنامه ناصری و شجره خاندان نوری)

شجره خاندان سامانی و نسب مستقیم آنان با خاندان مهران.

خاندان نوری دوران‌های تاریخی چند سده اخیر

خاندان نوری در تمامی مدت در اواخر صفویه و افشاریه حکومت رسمی نور، کجورو کلاررستاق (رستمدار) را به عهده داشتند؛ که قدرت دیوانی علاوه بر قدرت طایفه ای این خانواده را به عنوان قدرتمندترین خاندان طبرستان تثبیت کرده بود و همین‌طور ارتباط خوب با خاندان‌های بزرگ دیگر چون اسفندیاری نوری نیز منطقه را در آرامش حفظ می‌کرد. اما بعد از مرگ کریمخان حکومت آن سامان به اعضای طایفه زند منتقل شد. (روضه الصفای ناصری، ج ۱۰)

اما در اوج آشوب در طایفه زند که بعد مرگ وکیل الرعایا رخ داده بود، حکمران زند نور که با خاندان نوری سر عداوت داشت، با این خاندان شروع به مخاصمه و نبرد کرد. وی به غارت املاک و کشتار زنان و مردان این خاندان روی آورده و تمامی اعضای تیره نور این خاندان را به قتل رسانید. به صورت اتفاقی زنی از طایفه پشم که همسر یکی از اعضای این خاندان و ازنوادگان میر علی اکبر نوری (خسرو نوری) بود و از وی نیز باردار بوده‌است نجات یافته و توسط نزدیکان خاندان پشم مراقب و صیانت شده و فرزند خود را در سلامت به دنیا آورده که وی خواجه بیک ثانی بازمانده نزاع زندیه و نوری آن سامان بوده‌است و فرزند او علی اکبر به خون خواهی اجداد به پاخواسته و حکمران زند نور را نابود کرده‌است.

طاهر بیک حکمران صفوی بهشهر بوده که نواده او خواجه بیک و خواجه بیک ثانی و همین‌طور حاجی علی اکبر ثانی که پیشتر یاد شد اجداد خاندان‌های نوری فارس، تهران، نور، اصفهان، زنجان و کرمانشاهان بوده‌اند. (خواجه نوری، ۱۳۳۵) فرزند او آقابابا از اولین صاحب منسبان این خاندان در دستگاه قاجاریه بوده‌است که فرزند اولش اسدالله جد نوری‌های تهران در دربار آقامحمدخان به مقام لشکر نویسی رسید و این مقام را در دوره فتحعلی شاه نیز حفظ نمود. (امانات، آقا خان نوری) فرزند دومش میرزا نصرالله و محمد زکی خان از اجداد خاندان‌های نوری تهران و فارس هستند، فرزند پنجمش از اجداد خاندان نوری اصفهان بوده که همگی از بزرگان دوره قاجاریه بوده‌اند و در دربار قاجار به مناسب بلندی همچون صدارت و وزارت رسیده‌اند. میرزا زکی خان سرتیره فارس این خانواده به قدری در دیوان سالاری حائز اهمیت و در نوشتن دقیق که موریر وی را مرد قلم زکر کرده‌است. (موریر، ص ۹۱)

از خاندان نوری پارس محمدزکی‌خان دارای چندین پسر بود که همگی پس از عزل او به تهران رفتند. خیرالله‌خان، یکی از این پسران، هنگام بازگشت نوری‌ها در سال ۱۲۴۴ قمری به تهران توسط دزدان کشته شد. فرزند او که از دختر قوام‌الملک، رئیس خاندان قوام شیرازی، بود، در همین سال متولد شده و تحت سرپرستی پدر بزرگ رشد کرد. پس از آن نیز با ازدواج فرج‌الله‌خان، نواده خیرالله‌خان، با دختر نصیرالملک ارتباط این خانواده با خاندان قوام ادامه یافت. از میان فرزندان محمدزکی‌خان تنها میرزا نعیم (۱۲۱۹–۱۲۹۲) برای همیشه در تهران اقامت نکرد. او پس از عزل فرمانفرما، در سال ۱۲۵۱ قمری به شیراز بازگشت. شغل اصلی او لشکرنویسی سپاه فارس بود و به حکومت بعضی از شهرهای کوچک ایالت فارس نیز منصوب شد. او صاحب دو پسر بود. پسرش بزرگش میرزا علی‌محمد نام داشت که به جای پدرش به مقام لشکرنویسی رسید، در سال ۱۲۹۵ قمری درگذشت و پسرش لطفعلی‌خان جانشین او شد. (فارسنامه ناصری، فسائی)

در اواخر سلطنت فتحعی‌شاه نیز میرزا محمدزمان که پسر آقاهادی (پسر خواجه علی اکبر) بود به اصفهان رفت و خاندانی را در آن‌جا پدیدآورد که تا اواخر دوره قاجار در اصفهان دارای قدرت سیاسی بودند. میرزا محمدزمان از لشکرنویسان دربار قاجار بود و در خدمت فتحعلی‌شاه در ۱۲۴۵ به اصفهان رفت و در همان‌جا ماندگار شد. او دختر میرزا اسدالله نوری را به همسری گرفته بود و صاحب دو فرزند به نام‌های میرزا محمدتقی و میرزا مسیح بود. میرزا محمدتقی پس از وفات پدرش (احتمالا در حدود ۱۲۵۷ قمری) میرزا زمان ثانی نام گرفت. او ابتدا به منصب لشکرنویسی اشتغال داشت تا در زمان سلطنت ناصرالدین شاه به مناصب استیفا و ریاست دیوانخانه منصوب شد و در سال ۱۲۷۱ قمری لقب امیردیوان گرفت. او نخست با دختر محمدزکی‌خان نوری و سپس با حمیده‌سلطان‌خانم دختر محمدولی میرزا (پسر سوم فتحعلی‌شاه) ازدواج کرد و صاحب شش پسر و چهار دختر شد. یکی از دختران به عقد ظل‌السلطان حاکم اصفهان درآمد. یکی از پسران، به نام محمدولی‌خان، در دربار تهران مقام استیفای درجه اول داشت. او سپس به اصفهان آمد و در دستگاه ظل‌السلطان صاحب نفوذ و قدرت شد. پسر دیگر امیردیوان، مرتضی‌قلی‌خان از آزادی‌خواهان دوره مشروطه بود. پسر او صادق‌خان منتصرالسلطان نه دوره از مازندران به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شد. میرزا تقی‌خان مشیراعظم، یکی دیگر از نوادگان امیردیوان، در کابینه سیدضیاءالدین طباطبایی وزیر پست و تلگراف بود. (قائم مقامی، اسناد دیوانی خاندان نوری)

آخرین پسر میرزا اسدالله میرزا آقاخان بود که در جوانی وارد خدمت شده و نخست به مقام لشکرنویسی و سپس لشکرنویس‌باشی رسید. میرزا آقاخان در محرم سال ۱۲۶۸ به جای امیرکبیر به صدارت منصوب شد. بسیاری از منابع عزل و نهایتاً قتل امیرکبیر را حاصل دسیسه‌های میرزا آقاخان و مهدعلیا می‌دانند. دوران صدارت او، اوج قدرت و نفوذ خاندان نوری بود، چه او تمام مناصب و مشاغل مهم دولتی را به بستگان و فرزندان خود می‌سپرد. اقدامات سیاسی میرزا آقاخان و انحصار مقامات عالی دولتی به اعضای خانواده خود، به تدریج از محبوبیت او نزد درباریان و اشراف قاجاریه کاست. همچنین اقدام ناموفق در ترور ناصرالدین‌شاه به سبب انتساب به خاندان نوری (که این انتساب توسط اسناد این خاندان قویا رد می‌شود)، به وجهه خوبی که نزد شاه و مادرش داشت را از دست داده و توسط او عزل و تبعید شد. اقدامات منفی وی و منفوریت او در نزد اشراف قاجار موجب سند سازی آنان بر علیه این خاندان و عزل تمامی این افراد از سمت‌های ایشان شد. همین‌طور میرزا آقا خان در نزد مردم و همین‌طور بعضی از افراد خانواده خود نیز محبوبیت چندانی نداشت.

در دوران سلطنت پهلوی بسیاری از اعضای خانواده خواجه‌نوری در مقامات دیپلماتیک و سیاسی مختلف مشغول به کار بودند و بعضی چون فروغ خواجه‌نوری ندیمه اشرف پهلوی و غلامعلی خواجه‌نوری رئیس دفتر تاج‌الملوک آیرملو مادر محمدرضا شاه از نزدیکان دربار شمرده می‌شدند. پس از انقلاب اسلامی سه تن از نوری‌ها، یعنی محسن خواجه‌نوری (سناتور تهران)، علی‌محمد خواجه‌نوری (رئیس اداره سوم ستاد ارتش) و سرلشکر عبدالله خواجه‌نوری (رئیس دادگاه‌های ارتش شاهنشاهی) به حکم دادگاه انقلاب تیرباران شدند. (عاقلی، خاندان‌های حکومت گر ایران)

خاندان خواجه نوری در تهران

میرزا آقابابا، نخستین عضو خاندان خواجه‌نوری بود که در دستگاه قاجار صاحب مقام شد. (میرزا صالح، رجال و دیپلمات‌های عصر قاجار و پهلوی) پسر او میرزا اسدالله در ۱۱۹۴ قمری در دربار آقامحمد خان قاجار مقام لشکرنویسی یافت و این مقام را در دوره فتحعلی‌شاه حفظ کرد. در دوران فتحعلی‌شاه اعضای این خاندان قدرت و نفوذ بیشتری یافتند و با گسترش دیوان استیفا و پدید آمدن القاب و مناصب جدید، بسیاری از آنان به شغل لشکرنویسی و مستوفی‌گری گمارده شدند. در همین زمان محمدزکی‌خان، برادر میرزا اسدالله، در شیراز به وزارت شاهزاده حسینعلی میرزا رسید و داماد فتحعلی‌شاه شد و پسران میرزا اسدالله نیز به مناصب مهم دیوانی و نظامی رسیدند. (میرزا صالح، رجال و دیپلمات‌های عصر قاجار و پهلوی)

میرزا آقاخان نوری فرزند میرزا اسدالله از ازدواج با دختر میرزا محمدزکی نوری، صاحب هشت پسر و پنج دختر شد. (اعتمادالسلطنه، چهل سال تاریخ ایران، ۴۵۹؛ میرزا صالح، رجال و دیپلمات‌های عصر قاجار و پهلوی، ۴۱۴؛ عاقلی، خاندان‌های حکومت‌گر در ایران، ۱۰۰.) بزرگترین پسر، میرزا کاظم‌خان (۱۲۴۶–۱۳۰۷ قمری) در آغاز صدارت میرزا آقاخان، به عنوان مستوفی وارد دستگاه قاجار شد. او چندی بعد به درخواست پدرش با عزت‌الدوله خواهر ناصرالدین‌شاه ازدواج کرد و شاه بدو لقب «نظام‌الملک» داد. در زمانی که میرزا یوسف آشتیانی، رئیس دفتر استیفا و رقیب میرزا آقاخان، از شغل خود کناره‌گیری کرده و در املاکش در آشتیان انزوا گزیده بود، میرزا آقاخان نظام‌الملک را به جای او منصوب ساخت. نظام‌الملک پس از عزل میرزا آقاخان از صدارت، کلیه مناصب خود را از دست داد و عزت‌الدوله نیز از او طلاق گرفت. او در ۱۲۸۷ قمری، هفت سال پس از مرگ پدرش، به دربار بازگشت و به عضویت دارالشوری و سپس ریاست دفتر استیفا رسید. او در سال‌های بعد مشاغلی از جمله حکومت یزد و وزارت عدلیه داشت، تا آنکه در ۱۲۹۸ قمری به پشتیانی کامران میرزا، پسر ناصرالدین شاه، به وزارت لشکر رسید و تا پایان عمر در این مقام باقی بود. او در این دوران پسرش عبدالوهاب‌خان (۱۲۶۵–۱۳۳۵ قمری) را به معاونت خود و منصب لشکرنویسی منصوب ساخته بود. نظام‌الملک پس از فوت امیراصلان‌خان مجدالدوله در سال ۱۲۸۸ قمری، نیم‌تاج‌خانم بیوه او را که دختر میرزا نبی قزوینی از بطن ماه‌نوش‌لب خانم افتخارالسلطنه (دختر فتحعلی‌شاه) بود، به زنی گرفت و صاحب پسری به نام ابوالحسن شد؛ ولی به او علاقه‌ای نداشت و همواره ابراز می‌کرد که این پسر از من نیست. پس از آنکه ابوالحسن خان در جوانی درگذشت، عبدالوهاب خان به تنها وارث نظام‌الملک تبدیل شد و پس از مرگ پدرش در ۱۳۰۷ قمری مناصب او را به ارث برد و نظام‌الملک لقب یافت. عبدالوهاب‌خان در اواخر سلطنت ناصرالدین‌شاه مدتی به حکومت تهران برقرار شد و باردیگر در زمان مظفرالدین‌شاه به وزارت لشکر رسید. او سه بار ازدواج کرد. پسر اول او نعمت‌الله‌خان، از دختر میرزا فضل‌الله وزیر نظام بود و در دوران وزارت لشکر پدرش، شغل و لقب لشکرنویسی داشت. او در سال ۱۳۱۰ قمری لقب «مدیرالسلطنه» دریافت کرد و پس از فوت پدرش در ۱۳۳۵ قمری لقب نظام‌الملک یافت. همسر دیگر عبدالوهاب‌خان انبساط‌الدوله خواهر میرزاعلی‌خان امین‌الدوله (صدراعظم مظفرالدین شاه و نتیجه میرزا اسدالله نوری) بود که از او صاحب دو پسر و سه دختر شد، از جمله: افخم‌الملک، که با عزیزالملوک دختر شاهزاده عبدالصمد میرزا عزالدوله (کوچک‌ترین پسر محمدشاه) ازدواج کرد و اعظم‌الملک که همسرش عفت‌الملوک خواجه‌نوری بود. اعظم‌الملک پدر عباسقلی خواجه‌نوری (۱۲۹۴–۱۳۷۲) بنیان‌گذار علم آمار در ایران است. عبدالوهاب‌خان در اواخر عمر همسر صیغه‌ای گرفت و از او چهار پسر و یک دختر یافت. (عاقلی، خاندان‌های حکومت‌گر در ایران، ۱۰۰–۱۰۲؛ اعتمادالسلطنه، چهل سال تاریخ ایران، ۵۷۲؛ میرزا صالح، رجال و دیپلمات‌های عصر قاجار و پهلوی، ۴۱۴؛ عین‌السلطنه، روزنامه خاطرات عین‌السلطنه، ۷: ۵۰۴۹ و ۵۰۸۴.)

پسر دوم میرزا آقاخان، میرزا علی‌خان نامیده می‌شد. او قدی کوتاه داشت و به این سبب به «قصیر» معروف بود. به نوشته حسین محبوبی اردکانی او در زمان حیات پدرش درگذشت و در نجف مدفون شد. (ا اعتمادالسلطنه، چهل سال تاریخ ایران، ۴۵۹.) ما به گفته مهدی بامداد او پس از فوت پدرش در قید حیات بود و به همراه برادرانش به تهران آمد و مورد عفو ناصرالدین‌شاه قرار گرفت. در سال ۱۳۱۰ قمری به سفر حج رفت و در همان سفر درگذشت. (ب بامداد، شرح حال رجال ایران، ۵: ۱۵۵.)باقر عاقلی میرزا علی‌خان را سومین پسر میرزا آقاخان می‌داند و می‌نویسد که او سه بار ازدواج کرد، ابتدا خورشیدخانم دختر میرزا شکرالله‌خان نوری (امیر دیوان‌خانه فارس) را به زنی گرفت و از او صاحب پسری شد به نام عباس‌خان که بعداً واثق‌السلطنه لقب گرفت و جد اعلای خانواده «واثق نوری» است. سپس کلثوم خانم دختر میرزا محمدحسن اورنگی را به همسری گرفت و بعد از وفات کلثوم خانم، با خواهر او شهربانو خانم ازدواج کرد. (عاقلی، خاندان‌های حکومت‌گر در ایران، ۱۰۹.) ملک‌خسروی به دو ازدواج اخیر اشاره می‌کند و نام دختر اول میرزا محمدحسن را شهربانو خانم می‌نویسد اما پس از فوت پدرش به دستور عزیه خانم که عمه بزرگ او به ازدواج میرزا علی‌خان در می‌آید. اما باطناً از این ازدواج راضی نبوده‌است و پس از یک سال به بیماری سل از دنیا می‌رود. ملک خسروی می‌گوید دختر دوم کلثوم خانم نام داشت که برخلاف خواهرش با رضایت خاطر به ازدواج میرزا علی‌خان درآمد و صاحب اولاد شد. (ملک‌خسروی، اقلیم نور، ۲۱۰–۲۱۶.)

سومین پسر میرزا داوودخان (۱۲۵۸–۱۲۹۴ قمری) در سن پانزده‌سالگی در دوران صدارت میرزا آقاخان به وزارت لشکر منصوب شد. پس از عزل میرزا آقاخان او نیز منصب خود را از دست داد و به یزد تبعید شد. در ۱۲۸۸ قمری برادرش نظام‌الملک که به ریاست دفتر استیفا رسیده بود، او را به معاونت خود منصوب کرد. داوودخان در سن سی و شش سالگی درگذشت. او با فاطمه خانم دختر محمدحسن‌خان سردار ایروانی از ماه‌رخسارخانم فخرالدوله (دختر عباس میرزا) ازدواج کرده بود و چند دختر و دو پسر داشت. (عاقلی، خاندان‌های حکومت‌گر در ایران، ۱۰۶؛ اعتمادالسلطنه، چهل سال تاریخ ایران، ۴۹۳–۴۹۴؛ اعتمادالسلطنه، صدرالتواریخ، ۲۴۸.) پسر دوم حسنعلی‌خان اعتضادالممالک، از پیشخدمتان ناصرالدین‌شاه قاجار بود و در سن بیست و هشت سالگی در سال ۱۳۲۱ قمری به دلیل مشکلات مالی با طپانچه خودکشی کرد. (سپهر، مرآت‌الوقایع مظفری، ۲: ۶۶۰. عاقلی، خاندان‌های حکومت‌گر در ایران، ۱۰۶.) اعتمادالسلطنه در روزنامه خاطرات خود ذیل وقایع ربیع‌الاول ۱۳۰۱ قمری می‌نویسد: «چهارشنبه بیست و چهارم، صبح خانه نظام‌الملک رفتم چون علیه خانم دختر میرزا داوود خان که مادرش فاطمه خانم صبیه فخرالدوله مرحوم است، فوت شده‌است. این علیه خانم بیچاره سیزده سال داشت و تازه او را به جهت سلیمان‌خان پسر عبدالحسین‌خان که پسردایی او بود عروسی کرده بودند.» سلیمان‌خان ملقب به ادیب‌السلطنه جد خانواده سرداری و پسر عبدالحسین‌خان فخرالملک (پسر خان بابا خان سردار) بود. (اعتمادالسلطنه، خاطرات اعتمادالسلطنه، ۲۷۶.)دختر دیگر تاج‌ماه‌خانم نام داشت که با میرزا علی شکوه‌الملک پسر میرزا محمد قوام‌الدوله ازدواج کرد و تنها پسرش حسین شکوه (۱۲۵۳–۱۳۳۰) رئیس دفتر مخصوص رضا شاه بود. (عاقلی، خاندان‌های حکومت‌گر در ایران، ۱۰۷.)

پسر دیگر، میرزا محمدخان موقرالدوله، با شرف‌الدوله دختر ابراهیم‌خان نظام‌الدوله (نوه محمدزکی‌خان نوری) ازدواج کرد. آنان صاحب دو پسر شدند: امیراصلان‌خان نظام‌السلطان (مرگ ۱۳۱۷ خورشیدی) و رضا خان مؤید همایون. نظام‌السلطان در دوران سلطنت مظفرالدین‌شاه به حکومت مازندران منصوب شد. او در دوره سوم و چهارم مجلس شورای ملی از بابل به نمایندگی انتخاب شد و در خلال جنگ جهانی اول به حکومت شهرهای مهمی چون همدان و کرمان رسید. او نخست دختر میرزا فتح‌الله ثانی (نوه میرزا اسدالله نوری) را به همسری برگزید و صاحب پنج فرزند، دو دختر و سه پسر شد، اما در میانسالی به افتخارالسلطنه دختر ناصرالدین‌شاه علاقه‌مند شد و برای ازدواج با وی، همسر و فرزندان خود را رها کرد. در آن زمان عارف قزوینی نیز به افتخارالسلطنه عشق سوزانی پیدا کرده بود و در مجالسی که نظام‌السلطان به افتخار افتخارالسلطنه برپا می‌کرد، شرکت می‌کرد. این ماجراها در نزد مردم آن روزگار شهرتی بسیار یافته بود و عارف نیز بخشی از آن را در یادداشت‌ها و شعرهای خود ثبت کرده‌است. همسر سابق نظام‌السلطان، یعنی دختر میرزا فتح‌الله پس از آنکه نظام‌السلطان به افتخارالسلطنه علاقه‌مند شد از او طلاق گرفت و به ازدواج حاج‌محمدعلی شال‌فروش که از تجار معروف بازار تهران بود، درآمد. پس از چند سال رابطه افتخارالسلطنه با نظام‌السلطان به تیرگی گرایید، نظام‌السلطان او را طلاق داده و دوباره با همسر قبلی خود ازدواج کرد. دختر میرزا فتح‌الله از ازدواج با حاج‌محمدعلی دو فرزند پیدا کرده بود به نام‌های محسن و فروغ که نظام‌السلطان حضانت آنان را قبول کرده و نام فامیلی خود را به آنان داد. (عاقلی، خاندان‌های حکومت‌گر در ایران، ۱۱۱–۱۱۶. اعتمادالسلطنه، چهل سال تاریخ ایران، ۴۴۲؛ غفاری، مهین بانو، ۳۱۶.) نظام‌السلطان در سال ۱۲۹۷ خورشیدی نظام‌الدوله لقب گرفت و لقب قبلی خود را به پسر بزرگش غلامعلی خواجه‌نوری منتقل کرد.

پسر هفتم میرزا حسینقلی‌خان در سال ۱۳۰۵ قمری از جانب ناصرالدین‌شاه به عنوان اولین وزیرمختار ایران در ایالات متحده آمریکا، به واشینگتن فرستاده شد. او پس از بازگشت لقب صدرالسلطنه گرفت و وزیر فوائد عامه شد. صدرالسلطنه صاحب چهار فرزند، سه دختر و یک پسر بود. دختر اولش مهرماه‌خانم شرف‌الدوله به ازدواج رضاخان مؤید همایون برادر نظام‌السطان درآمد. دختر دوم، بدرالملوک همسر عبدالعلی حکمت شد. دختر آخر به نام تاج‌الملوک با حسین قدس نخعی وزیر امورخارجه ایران ازدواج کرد. پسر صدرالسلطنه، نصرالله صدرنوری که تاجری بسیار نام‌آور و واردکننده نخستین نسل اتومبیل به ایران بود، در سال ۱۳۲۰ خورشیدی در خیابان توسط سارقانی که قصد دزدی جواهراتش را داشتند، به قتل رسید. پسر او رضا صدرنوری، در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ هنگامی که از بالکن خانه درگیری‌های میدان بهارستان را تماشا می‌کرد، بر اثر اصابت تیر هوایی کشته شد. (عاقلی، خاندان‌های حکومت‌گر در ایران، ۱۰۹. عین‌السلطنه، روزنامه خاطرات عین‌السلطنه، ۱۰: ۸۰۴۸.) تنها دختر نصرالله صدرنوری، پریوش با عباس مؤدب‌نفیسی پسر علی‌اصغر نفیسی (مؤدب‌الدوله) ازدواج کرد.

میرزا بابا
محمدزکی‌خان
وزیر فارس
میرزا نصرالله‌خانمیرزا اسدالله‌خان
وزیرلشکر
دخترمیرزا آقاخان نوری
حسینقلی‌خان صدرالسلطنهمیرزا محمدخان موقرالدولهمیرزا داوود خانمیرزا علی‌خانمیرزا کاظم خان نظام‌الملک
۱۲۴۶–۱۳۰۷ قمری
نصرالله‌خان صدرنوریامیراصلان‌خان نظام‌الدولهعبدالوهاب خان نظام‌الملک
۱۲۶۵–۱۳۳۵ قمری
علی معتمدیمنیراعظمنیراعظمنصرتغلامعلی خواجه‌نوریافخم‌الملکنعمت‌الله‌خان نظام‌الملک

  • عزت‌الدوله از نظام‌الملک دختری به نام «زینت‌الملوک» یافت که در سنین کم درگذشت. عزت‌الدوله پس از نظام‌الملک به عقد یحیی‌خان مشیرالدوله درآمد. (سالور ۱۳۷۴، ۷:‎۵۰۴۹)
  • نسخه دیگری از این ارتباطات فامیلی در شجره نامه خانواده میرزا بزرگ نوری، تألیف عطیه روحی، قابل پیگیری است.
  • ملقب به خبیرالدوله، از خانواده «حکمت» شیراز که سردار فاخر حکمت نیز از این خاندان بود.


خاندان نوری در فارس

به سال ۱۲۱۴ هجری قمری خاقان بزرگ پسرش حسینعلی میرزا را به فرمانروایی فارس منصوب کرد و به میرزا نصرالله‌خان (برادر اسدالله خان) فرزند دوم آقا بابا مأموریت داد تا همراه وی به فرماندهی هشتصد سوار نوری به فارس رود. (صالح، رجال عصر قاجار و پهلوی) حسن فسائی در کتاب فارسنامه ناصری آورده‌است که: «امیرالامراء نصرالله‌خان و محمدزکی‌خان پسران آقاباباخان و امیرالامراء حاجی شکرالله‌خان ولدالصدق میرزا اسدالله‌خان از دارالخلافه تهران وارد شیراز شدند و درگذار «موردستان» که متصل به ارگ دیوانی است منزل نمودند» و ادامه می‌دهد: «و در سال ۱۲۱۵ قمری نصرالله خان که به منصب سرداری جماعت نوری برقرار بود به رحمت ایزدی پیوست و منصب امارت او را به شکرالله‌خان نوری که جوانی دوازده ساله بود، واگذاشتند و مقرب‌الخاقان محمدزکی‌خان نوری را به نیابت او برقرار داشتند و محمدزکی‌خان از حسن کفایت و تدبیر کارش بالا گرفت تا در سال ۱۲۳۸ به منصب وزارت مملکت فارس رسید و در سال ۱۲۴۱ قمری به دامادی فتحعلی‌شاه قاجار قرین افتخار گردید.» (فسائی، فارسنامه ناصری) به سال ۱۲۴۲، میرزا شکرالله با دختر فرمانفرما ازدواج کرد و به فرماندهی توپخانه فارس منصوب شد. او از این زمان به لقب «امیرالامرا» خوانده شد. (فسائی، فارسنامه ناصری و میرزا صالح، رجال قاجار و پهلوی) در سال ۱۲۴۴ قمری صاحب منصبان نوری شیراز، مورد غضب فرمانفرما واقع شدند و دستور عزل و تبعید تمام نوری‌ها صادر شد. پس از حرکت از فارس، بزرگان نوری در تهران ساکن شدند و تابعین و سواران آنان به جانب مازندران رفتند و در موطن خود اقامت گزیدند. پس از گذشت چند سال، چون فرمانفرما از شکرالله‌خان رنجشی نداشت، او را به شیراز خواند و به مناصب مهمی گماشت. او پس از عزل فرمانفرما نیز، در ۱۲۵۲ قمری به امارت عدلیه فارس و در ۱۲۵۶ قمری به حکومت کهگیلویه و بویراحمد منصوب شد. (فسائی، فارسنامه ناصری) مناصب شکرالله‌خان، از جمله امارت دیوان‌خانه شیراز، پس از مرگ او به سال ۱۲۶۰ قمری در شهر شیراز به پسر ارشدش محمدهاشم‌خان انتقال یافت. پسر دوم او، مهرعلی‌خان (۱۲۳۲–۱۲۸۷) با لقب شجاع‌الملکی فرماندهی واحدهای نظامی فارس را داشت و در جنگ ایران و انگلیس (۱۸۵۶–۵۷) به فرماندهی کل نیروهای ایرانی در جنوب منصوب شد. (میرزا صالح، رجال و دیپلمات‌های عصر قاجار و پهلوی)

محمدزکی‌خان دارای چندین پسر بود که همگی پس از عزل او به تهران رفتند. خیرالله‌خان، یکی از این پسران، هنگام بازگشت نوری‌ها در سال ۱۲۴۴ قمری به تهران توسط دزدان طایفه خلج کشته شد. فرزند او که از دختر قوام‌الملک، رئیس خاندان خاندان قوام شیرازی، بود، در همین سال به دنیا آمد و تحت سرپرستی قوام‌الملک رشد کرد. (فسائی، فارسنامه ناصری) پس از آن نیز با ازدواج فرج‌الله‌خان، نواده خیرالله‌خان، با دختر نصیرالملک ارتباط این خانواده با خاندان قوام ادامه یافت. (میرزا صالح، رجال و دیپلمات‌های عصر قاجار و پهلوی)

از میان فرزندان محمدزکی‌خان تنها میرزا نعیم (۱۲۱۹–۱۲۹۲) برای همیشه در تهران اقامت نکرد. او پس از عزل فرمانفرما، در سال ۱۲۵۱ قمری به شیراز بازگشت. شغل اصلی او لشکرنویسی سپاه فارس بود و به حکومت بعضی از شهرهای کوچک ایالت فارس نیز منصوب شد. او صاحب دو پسر بود. پسرش بزرگش میرزا علی‌محمد نام داشت که به جای پدرش به مقام لشکرنویسی رسید، در سال ۱۲۹۵ قمری درگذشت و پسرش لطفعلی‌خان جانشین او شد. (میرزا صالح، رجال و دیپلمات‌های عصر قاجار و پهلوی)

فتحعلی‌شاهبدر جهان خانممیرزا بابا
حسینعلی میرزا فرمانفرماهمدم‌سلطان‌خانممحمدزکی‌خان
وزیر فارس
میرزا نصرالله‌خانمیرزا اسدالله‌خان
وزیرلشکر
میرزا آقاخان نوریدخترمیرزا نعیم
لشکرنویس
میرزا خیرالله‌خانعباسقلی‌خان سیف‌الملکمیرزا شکرالله‌خان
میرزا علی‌محمدخان
لشکرنویس
عبدالحسین‌خانمحمدهاشم‌خان
امیردیوان
مهرعلی‌خان شجاع‌الملک
لطفعلی‌خان
لشکرنویس
فرج‌الله‌خان

خاندان نوری در اصفهان

در اواخر سلطنت فتحعی‌شاه نیز میرزا محمدزمان که پسر آقاهادی (پسر حاجی علی اکبر) بود به اصفهان رفت و خاندانی را در آن‌جا پدیدآورد که تا اواخر دوره قاجار در اصفهان دارای قدرت سیاسی بودند. میرزا محمدزمان از لشکرنویسان دربار قاجار بود و در خدمت فتحعلی‌شاه در ۱۲۴۵ به اصفهان رفت و در همان‌جا ماندگار شد. (قائم‌مقامی، اسناد خاندان امیردیوان نوری) او دختر میرزا اسدالله نوری را به همسری گرفته بود و صاحب دو فرزند به نام‌های میرزا محمدتقی و میرزا مسیح بود. میرزا محمدتقی پس از وفات پدرش (احتمالا در حدود ۱۲۵۷ قمری) میرزا زمان ثانی نام گرفت. او ابتدا به منصب لشکرنویسی اشتغال داشت تا در زمان سلطنت ناصرالدین شاه به مناصب استیفا و ریاست دیوانخانه منصوب شد و در سال ۱۲۷۱ قمری لقب امیردیوان گرفت. او نخست با دختر محمدزکی‌خان نوری و سپس با حمیده‌سلطان‌خانم دختر محمدولی میرزا (پسر سوم فتحعلی‌شاه) ازدواج کرد و صاحب شش پسر و چهار دختر شد. یکی از دختران به عقد ظل‌السلطان حاکم اصفهان درآمد. یکی از پسران، به نام محمدولی‌خان، در دربار تهران مقام استیفای درجه اول داشت. او سپس به اصفهان آمد و در دستگاه ظل‌السلطان صاحب نفوذ و قدرت شد. پسر دیگر امیردیوان، مرتضی‌قلی‌خان از آزادی‌خواهان دوره مشروطه بود. پسر او صادق‌خان منتصرالسلطان ۹ دوره از مازندران به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شد. میرزا تقی‌خان مشیراعظم، یکی دیگر از نوادگان امیردیوان، در کابینه سیدضیاءالدین طباطبایی وزیر پست و تلگراف بود. (قائم‌مقامی، اسناد خاندان امیردیوان نوری)

خاندان نوری در زنجان

Nouri Shiroo Family tree (1800-1978)

اعضای این تیره از خاندان نوری در هنگام نزاع خاندان نوری و زندیه در اوایل حکومت قاجار به دلیل قتل‌عام توسط زندیه از نور گریخته و به خمسه پناه برده‌اند. ایشان در دوران فئودالیسم برای حدود ۱۵۰ سال به قسمتهایی از خدابنده (آبادی شیرو (شوراب) و سعید آباد که مقرخاندان نوری در منطقه بوده) حکومت می‌کرده‌اند. مهاجرین این خاندان روستای شیرو را به وجود آورده‌اند که تا به امروز پایدار است و حتی بعد از انقلاب سفید حدود ۳۰۰۰ هکتار از زمین‌های منطقه در اختیار این خانواده قرار دارد. در روزگار اوج خود این خانواد صدها سوار در رکاب خود داشتند که به برقراری نظم در منطقه می‌پرداختند و بزرگان این خانواده عنوان شیرو خان یا خان را به دوش می‌کشیدند. گرچه این خانواده در منطقه با برخی از طایفه‌های دیگر همچو طایفه امینی و نادی دارای تنش بوده که گاهی به زد و خورد می‌انجامید، ایشان در برقراری آرامش به‌طور کلی موفق عمل می‌کردند. از اثرات مهم این خانواده در منطقه می‌توان به مقابله با قدرت روزافزون ایل افشار در خدابنده و همین‌طور بنا نهادن مزارع و باغات و همین‌طور مدیریت دقیق حوزه آبخیز منطقه برای بهبود کشاورزی اشاره کرد که اثرات آن امروزه در مدیریت آب چشمه‌های ایشان که هنوز به رغم مشکلات آبی فراوان تعدادی از آنان زمین‌های این خاندان را سیراب کرده که نشان از نبوغ مهندسی ایشان در مدیریت آبی خانواده داشته که در نوع خود بینظیراست. همین‌طور بنا نهادن یک روستای نسبتاً بزرگ با جمعیت حدود هزار نفری در اوج خود موجب برهم خوردن ساختارسیاسی این منطقه شد که همواره صحنه درگیری خانات زنجان و ایل افشار بوده‌است و حضور قدرت سوم موجب آرامش بیشتر منطقه به خصوص در دوران قدرتمندی اعضای دیگر خاندان نوری در دربار قاجار بوده‌است. (اسناد

Nouri Shiroo Family Territory(1800-1978)

خانوادگی نوری شیرو و نوروزی و شجره خاندان نوری)

اعضای این خانواده با این که هرگز به دنبال کسب قدرت فراتر از املاک و مستقلات خود نرفته‌اند اما در حفظ آرامش و بازی سیاست در منطقه وزنه سنگینی محسوب می‌شدند به صورتی که همواره مورد احترام مردم و خانات افشار و زنجان بودند. اعضای این خانواده در سال ۱۹۸۰ از املاک خانوادگی مهاجرت کرده و فرزندان ایشان به کار های دیوانی، بروکراتیک و رخت نظام در آمدند. تیره نوروزی شیرو این خانواده از خانواده های سرشناس زنجان بوده و از نظر بازرگانی و علمی در جایگاه بالایی به سر می برند. مهندس محمد نوروزی (فرزند میانی احمد نوری شیرو نام خانوادگی خود را به دلیل ارادت به نوروز به نوروزی تغییر داده است) مدتی نایب نظام مهندسی کشور بوده و از مهندسین خوشنام استان محسوب می شود و همینطور در بحث تجارت و تولید نیز دست به کارآفرینی فراوان زده است. باقی فرزندان نیز در رخت نظام و یا تجارت در عرصه بین المللی به درجات بالا و حساس دست یافته اند.

آثار این خانواده

خاندان نوری با توجه به جایگاه تاریخی و باستانی خود همواره مورد اعتماد و احترام مردم بوده‌است و در تمامی مناطق تاریخی تحت سیطره این خاندان بزرگ همواره صاحب نفوذ و قدرت فراوانی بوده‌اند. از ایشان بسیاری به مناسب بالا در دیوان‌های چندین دودمان پادشاهی رسیده‌اند و همین بیانگر توانایی و علم دوستی ایشان بوده که موجب تربیت چندین نسل افراد توانمند و متفکر در این خانواده شده‌است. همچنین این خانواده در بسیاری از مناطق که تحت مأموریتی سیاسی نیز به آنجا ارسال شده بودند نیز تأثیرات مثبت فراوان نهاده و محبوبیت فراوانی کسب کرده بودند. برای مثال خاندان نوری در فارس که در زمان خاقان بزرگ به آن دیار اعزام شدند در شهر بسیار محبوب بوده و زکی از اعضای این خاندان از افراد اهل علم و ادب بوده‌است که وی را مردی صاحب قلم دانسته‌اند. همین‌طور اعضای این خانواده در دفاع از فارس در جنگ ایران و انگلیس رشادت‌های فراوانی در جریان فرماندهی قوای دفاعی مردمی فارس از خود نشان داده‌اند.

در اصفهان نیز نوادگان آقابابا در اصلاحات دیوانی و ساختار قدرت در دستگاه فرزند ناصرالدین شاه حضور پر رنگ داشته و در آن دوران پر التهاب به آرامسازی و نو سازی ساختار دیوانی آن دیار پرداخته‌اند. به طوری که از دربار تهران ایشان را برای دبیر اولی دیوان استیفای قاجار دعوت کرده و در جایگاه بالاترین مقام دیوان سالاری کشور قرار دادند.

در تهران نیز این خاندان با ورود اسدالله فرزند آقا بابا به دربار آقامحمد خان قاجار حضور خود را در دیوان تثبیت کرده و سپس فرزند وی آقاخان به صدارت دربار قاجار رسید که در دوران او قدرت این خاندان به شدت افزوده شد. البته این دوران صدارت کارنامه چندان مثبتی در پی نداشته و می‌توان گفت که ضعف قاجاریه از این دوران آغاز گردید که در ادامه به سقوط این سلسله در نیم قرن آینده و روی کار آمدن دودمان پهلوی منجر شد؛ ولیکن از اقدامات مثبت این خاندان در تهران می‌توان به سامان دیوان قاجار، کمک به نوسازی ارتش ایران و همین‌طور اولین برنامه‌های افزایش رفاه مردم ایران که توسط حسینقلی صدرالسلطنه اجرا شد اشاره نمود. عمارت نظامیه تهران هم توسط اعتمادالدوله نوری به افتخار فرزندش ساخته و به وی تقدیم شده‌است که این عمارت به رغم ثبت ملی در ۱۳۳۰ تخریب شده‌است.

خاندان نوری شیرو از خاندان‌های تأثیر گذار قرن ۲۰ام در استان زنجان بوده‌اند که همواره توازن قوا را در میان ایل قدرتمند قاجار و خانات زنجان برقرار می‌کردند. همین‌طور اعضای این خانواده در مدیریت مراتع و آبخیز املاکشان به برنامه جالبی دست یافته بودند که جای تحقیق و تفحص بسیار دارد که در این مقاله نمی‌گنجد. اگرچه این خانواده هرگز وارد بازی سیاست دیگر اعضای خاندان باستانی نوری نشده‌اند ولیکن همواره از قدرت نهادینه شده این خاندان بهره‌مند بوده‌اند و مورد احترام مردم بوده‌اند. از اقدامات بسیار مهم این خانواده در طی ۱۵۰ سال گذشته می‌توان به برقراری صلح در میان طوایف ولایت خمسه، فرهنگ دوستی و ساخت مجموعه‌های فرهنگی فراوان، ترویج توریسم با ایجاد امکانات رفاهی عمومی، کارآفرینی با ایجاد صنایع مهر و حفظ مراتع طبیعی در املاک تاریخی خانوادگی اشاره نمود.


منابع

  • Amanat, Abbas. "EʿTEMĀD-AL-DAWLA, ĀQĀ KHAN NŪRĪ". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Vol. VIII. p. 658-662. Retrieved July 25, 2017.

کتابنامه سخت

1. هروی، جواد: چهل داستان از تاریخ سامانیان، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم، ۱۳۹۲.

2. هروی، جواد: روزشمار تاریخ ایران از سقوط ساسانیان تا ظهور سامانیان، تهران انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم، ۱۳۹۲

3. هروی، جواد: تاریخ سامانیان عصر طلایی تاریخ ایران، تهران، امیر کبیر، چاپ چهارم ۱۳۹۳.

4. ناجی، محمدرضا. مروری بر دوران حکمرانی امیران سامانی: شکوفایی فرهنگ ایرانی - اسلامی، روزنامه شرق، شماره۶۴۹، ۲۲ آذر ۱۳۸۴.

5. زرین کوب، عبدالحسین. تاریخ مردم ایران، قبل از اسلام. تهران: انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۴

6. کریستین سن، آرتور. ایران در زمان ساسانیان، ترجمهٔ رشید یاسمی. چاپ پنجم. تهران: انتشارات امیرکبیر ۱۳۶۷

7. رضا، عنایت الله. ایران و ترکان در روزگار ساسانیان. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۵

8. طبری، محمد بن حریر. تاریخ طبری جلّد دوِم. ترجمه ابولقاسم پاینده، چاپ دوم. تهران: انتشارات اساطیر،

9. اتحادیه، منصوره (۱۳۸۵). در محضر شیخ‌فضل‌الله نوری: اسناد حقوقی عهد ناصری. تهران: نشر تاریخ ایران.

10. اعتمادالسلطنه، محمدحسن خان (۱۳۶۳). المآثر و الآثار. به کوشش ایرج افشار. تهران: اساطیر.

11. اعتمادالسلطنه، محمدحسن خان (۱۳۵۰). خاطرات اعتمادالسلطنه. به کوشش ایرج افشار. تهران: امیرکبیر.

12. اعتمادالسلطنه، محمدحسن خان (۱۳۵۷). صدرالتواریخ. به کوشش محمد مشیری. تهران: روزبهان.

13. بامداد، مهدی (۱۳۵۷). شرح حال رجال ایران. تهران: زوار.

14. بای‌وردی، حسین (۱۳۴۹). «قائم‌مقام‌ها». وحید (۷۶). دریافت‌شده در ۳ مرداد ۱۳۹۶.

15. بای‌وردی، حسین (۱۳۴۹). «نظام‌الدوله‌ها». وحید (۷۷). دریافت‌شده در ۲۱ شهریور ۱۳۹۲.

16. خسرو بیگی، هوشنگ (مرداد ۱۳۹۰). «تشکیلات اداری ایران در عصر قاجار». زمانه (۷۳–۷۴).

17. خانشقاقی، مهدی (۱۳۵۳). خاطرات ممتحن‌الدوله شقاقی. تهران: امیرکبیر.

18. خواجه‌نوری، حسنعلی (۱۳۳۵). شجره‌نامه فامیل خواجه‌نوری. تهران: بی‌نا.

19. سپهر، عبدالحسین (۱۳۸۶). مرآت‌الوقایع مظفری. تهران: میراث مکتوب.

20. شعبانی، علی (۱۳۶۶). هزار فامیل. تهران: بوعلی.

21. عاقلی، باقر (۱۳۸۱). خاندان‌های حکومت‌گر در ایران. تهران: نشر علم.

22. عین‌السلطنه، قهرمان میرزا (۱۳۷۴). روزنامه خاطرات عین‌السلطنه. تهران: اساطیر. شابک ۹۶۴-۴۰۵-۱۹۷-۱.

23. غفاری، فرخ (۱۳۹۰). مهین بانو. تهران: فرزان روز. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۲۱-۳۲۲-۹ مقدار |شابک= را بررسی کنید: checksum (کمک).

24. فرزانه، محسن (اسفند ۱۳۵۰). «مختصری در احوال صاحب سفرنامه مرو». دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران (۵۵). دریافت‌شده در ۲۱ شهریور ۱۳۹۲.

25. فسائی، حسن (۱۳۸۲). فارسنامه ناصری. تهران: امیرکبیر. شابک ۹۶۴-۰۰-۰-۰۴۴۲-۱ مقدار |شابک= را بررسی کنید: length (کمک).

26. قائم‌مقامی، جهانگیر (۱۳۵۲). «اسناد خاندان امیردیوان نوری». بررسی‌های تاریخی (۴۴ و ۴۵). دریافت‌شده در ۲۱ شهریور ۱۳۹۲.

27. قائم‌مقامی، جهانگیر (۱۳۴۷). «پایان کار میرزا آقاخان نوری». بررسی‌های تاریخی (۱۷). دریافت‌شده در ۲۱ شهریور ۱۳۹۲.

28. قائم‌مقامی، جهانگیر (۱۳۴۳). «قحطی سال ۱۲۷۳ قمری در تبریز». یغما (۱۹۴). دریافت‌شده در ۳ مرداد ۱۳۹۶.

29. مجدالملک، میرزا محمد (۱۳۹۱). کشف‌الغرائب یا رساله مجدیه. تهران: آبی. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۵۸۴۹-۱۱-۰.

30. مستوفی، عبدالله (۱۳۸۴). شرح زندگی من. تهران: زوار.

31. ملک‌خسروی، محمدعلی (۱۳۳۷). اقلیم نور (PDF). تهران: بی‌نا.

32. میرزا صالح، غلامحسین (۱۳۹۲). رجال و دیپلمات‌های عصر قاجار و پهلوی. تهران: معین. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۱۶۵-۰۳۶-۲.

33. نوایی، عبدالحسین (۱۳۷۷). اسناد میرزا عبدالوهاب‌خان آصف‌الدوله. تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر.

34.

35. Bosworth, C. E. (1968). "The Political and Dynastic History of the Iranian World (A.D. 1000–1217)". In Frye, R. N. (ed.). The Cambridge History of Iran, Volume 5: The Saljuq and Mongol periods. Cambridge: Cambridge University Press. pp. 1–202. ISBN 0-521-06936-X.

36. Frye, R. N. (1986). "Bāwand". The Encyclopedia of Islam, New Edition, Volume I: A–B. Leiden and New York: BRILL. p. 1110. ISBN 90-04-08114-3.

37. Madelung, W. (1975). "The Minor Dynasties of Northern Iran". In Frye, R. N. (ed.). The Cambridge History of Iran, Volume 4: From the Arab Invasion to the Saljuqs. Cambridge: Cambridge University Press. pp. 198–249. ISBN 978-0-521-20093-6.

38. Madelung, W. (1984). "ĀL-E BĀVAND (BAVANDIDS)". Encyclopaedia Iranica, Vol. I, Fasc. 7. London u.a. : Routledge & Kegan Paul. pp. 747–753. ISBN 90-04-08114-3.

39. Pourshariati, Parvaneh (2008). Decline and Fall of the Sasanian Empire: The Sasanian-Parthian Confederacy and the Arab Conquest of Iran. London and New York: I.B. Tauris. ISBN 978-1-84511-645-3.

40. Amanat, Abbas. "EʿTEMĀD-AL-DAWLA, ĀQĀ KHAN NŪRĪ". Encyclopædia Iranica. VIII. p. 658-662. Retrieved July 25, 2017.

جستارهای وابسته