محمدرضا سعادتی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Feyzi mahsa (بحث | مشارکت‌ها)
منبع
برچسب‌ها: متن دارای ویکی‌متن نامتناظر ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
Feyzi mahsa (بحث | مشارکت‌ها)
برچسب‌ها: متن دارای ویکی‌متن نامتناظر ویرایشگر دیداری
خط ۸۸: خط ۸۸:


== حاشیه‌های پرونده در سالهای بعد ==
== حاشیه‌های پرونده در سالهای بعد ==
[[عبدالکريم لاهيجی]] حقوقدان و وكيل مدافع سعادتى ، ٣١ بعد در مصاحبه اى با راديو فردا گفت: « وقتی که [[محمد رضا سعادتی]] دستگير شد من برای شرکت در کنفرانسی در [[اروپا][ بودم .از طريق روزنامه ها مطلع شدم که [[سازمان مجاهدين خلق]] از من تقاضا کرده که وکالت [[محمد رضا سعادتی]] را در اين پرونده بپذيرم .وقتی که به [[تهران]] برگشتم [[آيت الله سيد محمود علايى طالقانی]] هم ( که من وکيل وی در زمان شاه بودم ) در منزلش به من گفت تو وکالت سعادتی را بپذير چون اين يک اختلاف سياسی بين [[جمهوری اسلامی]] و [[سازمان مجاهدين خلق]] است و سعادتی قربانی اين اختلاف سياسی است.»وی می افزايد: « در ملاقات هايی هم که من با سعادتی می کردم اون به طور کلی اين اتهام جاسوسی را رد می کرد و می گفت کسی که خودش را به اسم خبرنگار به سعادتی معرفی کرده و می خواسته يک مقدار اطلاعات به آنها بدهد در ارتباط با به قول خودشون ماموران [[سيا]] در ايران و به اين اعتبار سعادتی از طرف رهبری سازمان مجاهدين ماموريت پيدا می کند با اين خبرنگار روس تماس بگيرد و هيچگونه اطلاعاتی هم تا زمان رد و بدل نشده بود . من هرگز نتوانستم پرونده سعادتی را ببينم. چه در زمان دادستانی آذری قمی و چه در زمان دادستانی [[اسد الله لاجوردی]] هر بار که رجوع می کردم هميشه بهانه می آوردند ومانع از اين می شدند که من پرونده را بخوانم و بالاخره هم من بر اساس صحبت هايی که با سعادتی کردم و يا مسائلی که در روزنامه ها بود ، مدافعات خود را تنظيم کردم و به دادگاه فرستادم .من از طريق يکی از دوستانم که اون موقع سفير [[الجزاير]] در ايران بود و آن موقع به دليل ميانجی گری و امضای قرارداد الجزاير بين [[ايران]] و [[امريکا]] در پرونده گروگان ها قدرت زيادی داشت ،(اقدام کردم ) و با تلاش ها و کوشش هايی که اون کرد و گفتگوهايی که با [[آيت الله محمد حسين بهشتی]] [[رييس ديوان عالی کشور]] و بالاترين مقام قضايی وقت [[جمهوری اسلامی]] داشت ، بهشتی را متقاعدکرده بود که به هر حال اين طور به جنگ سياسی علنی با رهبری مجاهدين نروند و سعادتی را به ۱۰ سال زندان محکوم کردند ولی در سال بعد (۱۳۶۰) و پس از ماجرای انفجار [[حزب جمهوری اسلامی]] و در روزهايی که متاسفانه هر روز ۳۰-۴۰ نفر را در [[زندان اوين]] اعدام می کردند ،
[[عبدالکريم لاهيجی]] حقوقدان و وكيل مدافع سعادتى ، ٣١ بعد در مصاحبه اى با راديو فردا گفت: « وقتی که [[محمد رضا سعادتی]] دستگير شد من برای شرکت در کنفرانسی در [[اروپا][ بودم .از طريق روزنامه ها مطلع شدم که [[سازمان مجاهدين خلق]] از من تقاضا کرده که وکالت [[محمد رضا سعادتی]] را در اين پرونده بپذيرم .وقتی که به [[تهران]] برگشتم [[آيت الله سيد محمود علايى طالقانی|آيت الله سيد محمود طالقانی]] هم ( که من وکيل وی در زمان شاه بودم ) در منزلش به من گفت تو وکالت سعادتی را بپذير چون اين يک اختلاف سياسی بين [[جمهوری اسلامی]] و [[سازمان مجاهدين خلق]] است و سعادتی قربانی اين اختلاف سياسی است.»وی می افزايد: « در ملاقات هايی هم که من با سعادتی می کردم اون به طور کلی اين اتهام جاسوسی را رد می کرد و می گفت کسی که خودش را به اسم خبرنگار به سعادتی معرفی کرده و می خواسته يک مقدار اطلاعات به آنها بدهد در ارتباط با به قول خودشون ماموران [[سيا]] در ايران و به اين اعتبار سعادتی از طرف رهبری سازمان مجاهدين ماموريت پيدا می کند با اين خبرنگار روس تماس بگيرد و هيچگونه اطلاعاتی هم تا زمان رد و بدل نشده بود . من هرگز نتوانستم پرونده سعادتی را ببينم. چه در زمان دادستانی آذری قمی و چه در زمان دادستانی [[اسد الله لاجوردی]] هر بار که رجوع می کردم هميشه بهانه می آوردند ومانع از اين می شدند که من پرونده را بخوانم و بالاخره هم من بر اساس صحبت هايی که با سعادتی کردم و يا مسائلی که در روزنامه ها بود ، مدافعات خود را تنظيم کردم و به دادگاه فرستادم .من از طريق يکی از دوستانم که اون موقع سفير [[الجزاير]] در ايران بود و آن موقع به دليل ميانجی گری و امضای قرارداد الجزاير بين [[ايران]] و [[امريکا]] در پرونده گروگان ها قدرت زيادی داشت ،(اقدام کردم ) و با تلاش ها و کوشش هايی که اون کرد و گفتگوهايی که با [[آيت الله محمد حسين بهشتی|آيت الله سید محمد بهشتی]] [[رييس ديوان عالی کشور]] و بالاترين مقام قضايی وقت [[جمهوری اسلامی]] داشت ، بهشتی را متقاعدکرده بود که به هر حال اين طور به جنگ سياسی علنی با رهبری مجاهدين نروند و سعادتی را به ۱۰ سال زندان محکوم کردند ولی در سال بعد (۱۳۶۰) و پس از ماجرای انفجار [[حزب جمهوری اسلامی]] و در روزهايی که متاسفانه هر روز ۳۰-۴۰ نفر را در [[زندان اوين]] اعدام می کردند ،
[[اسد الله لاجوردی]] که کينه شخصی با [[مجاهدين]] و سعادتی داشت، بعد از ترور [[محمد کچويی]] رييس [[زندان اوين]] ، برای [[محمد رضا سعادتی]] پرونده مجددی درست کرد و به اتهام اينکه سعادتی در اين ترور دست داشته ، وی را محاکمه و اعدام کردند.»[https://www.radiofarda.com/amp/2222953.html]
[[اسد الله لاجوردی]] که کينه شخصی با [[مجاهدين]] و سعادتی داشت، بعد از ترور [[محمد کچويی]] رييس [[زندان اوين]] ، برای [[محمد رضا سعادتی]] پرونده مجددی درست کرد و به اتهام اينکه سعادتی در اين ترور دست داشته ، وی را محاکمه و اعدام کردند.»[https://www.radiofarda.com/amp/2222953.html]



نسخهٔ ‏۱۸ مارس ۲۰۱۸، ساعت ۱۸:۰۱

محمدرضا سعادتی
زادهٔ۱۳۲۳
شیراز،
درگذشتتیر ۱۳۶۰
تهران،
شناخته‌شده برایاز چهره‌های شاخص سازمان مجاهدین خلق ایران
اتهام(های) جزاییارتباط با کشور بیگانه و جاسوسی برای اتحاد جماهیر شوروی
مجازات(های) جزاییبه ۱۰ سال زندان محکوم شد اما پس از وقایع خرداد ۱۳۶۰ اعدام گردید
همسر(ها)ناهید جلال زاده

سید محمدرضا سعادتی (۱۳۲۳، شیراز - ۱۳۶۰، تهران) از چهره‌های شاخص سازمان مجاهدین خلق ایران بود. وی متهم به ارتباط با کشور بیگانه و جاسوسی برای اتحاد جماهیر شوروی بود.[۱] سعادتی هنگام در اختیار گذاشتن پرونده سرلشکر مقربی به ولادیمیر فنسینکو (دبیر اول سفارت شوروی) در ۲ شهریور ۱۳۵۸ توسط کمیته مستقر در سفارت آمریکا (گروه ماشالله قصاب) دستگیر شد.[۲][۳] وی توسط موسوی تبریزی به ۱۰ سال زندان محکوم شد اما پس از وقایع خرداد و تیر ۱۳۶۰ اعدام گردید.

زندگی

سیدمحمدرضا سعادتی در سال ۱۳۲۳ در شیراز متولد شد، در خانواده‌ای به سرپرستی پدرش سیدعلی سعادتی که روحانی کم بضاعتی بود. محمدرضا پس از طی تحصیلات ابتدایی و متوسطه در سال ۱۳۴۱ با رتبه ۲ و بورسیه دولتی در دانشکده فنی دانشگاه تهران پذیرفته و در سال ۱۳۴۵ در رشته مهندسی برق فارغ‌التحصیل شد. او در دوران سربازی به عنوان سپاه ترویج آبادانی و مسکن در ایلام مشغول کار شد و پس از پایان خدمت وظیفه در سال ۱۳۴۷ به استخدام کارخانه ذوب آهن اصفهان درآمد. یکسال بعد سعادتی به دایره مهندسی ستاد نیروی هوایی منتقل شد و دو سال و نیم در آن مرکز به کار پرداخت. همزمان با کمک برادران جلال‌زاده، شرکتی تحت عنوان نولکو را به ثبت رساند و از طریق جلال‌زاده‌ها با مهدی رضایی آشنا شد و به عنوان سمپات به همکاری با سازمان مجاهدین خلق پرداخت. سعادتی یکی از کسانی بود که از ضربه شهریور ۱۳۵۰ ساواک به سازمان مجاهدین که منجر به دستگیری گروه کثیری از نیروهای این گروه شد جان به در برد، اما در اردیبهشت ۱۳۵۱ به دنبال دستگیری مهدی رضایی، سعادتی نیز به همراه همسرش ناهید جلال‌زاده دستگیر شدند. سعادتی در دادگاه به حبس ابد محکوم شد و در زندان به گروه مسعود رجوی پیوست.

واکنشها به دستگیری

محمدرضا سعادتی
سید محمدرضا سعادتی

سران سازمان در اولین واکنش به دستگیری سعادتی نزد آیت‌الله خمینی رفتند. در این دیدار که در قم انجام شد، مسعود رجوی، موسی خیابانی و تنی چند از اعضای سازمان حضور داشتند. روزنامه کیهان تیتر بزرگی از صفحه اول شنبه ۸ اردیبهشت را به این دیدار اختصاص داد. با به نتیجه نرسیدن لابی‌ها سازمان مجاهدین خلق یکماه پس از دستگیری سعادتی رسماً این موضوع را اعلام نمود و ضمن رد اتهام جاسوسی نسبت به جلوگیری از ملاقات وی با همسرش و عدم دسترسی اش به وکیل اعتراض نمودند. از ۲۵ خرداد ۵۸ تا ۹ تیرماه آن سال سازمان مجاهدین بیش از ۷ اطلاعیه در حمایت از وی صادر نمود که به توجیه عمل او در برقراری ارتباط با شوروی و ادعای شکنجه وی می‌پرداخت. همچنین خانواده‌های هوادار مجاهدین به سرپرستی خانواده رضایی و بدیع زادگان تحصنی را در مقابل وزارت دادگستری ترتیب دادند و خواستار آزادی سعادتی شدند. این تحصن تنها زمانی خاتمه یافت که آیت‌الله سید محمود علایی طالقانی اطمینان داد سعادتی بزودی آزاد خواهد شد.[۴]

در تیرماه ۵۸ اطلاعیه‌ای با امضای ۴۲ تن از شاعران و نویسندگان چپگرا از جمله احمد شاملو، سیمین بهبهانی، گلی ترقی و... منتشر شد و سعادتی را «گروگان آزادی در چنبر تهمت‌ها و افتراهای مرموز» خواندند و خواهان آزادی او شدند.

سعادتی خود نیز در نامه‌ای به دادستان کل، خواستار حضور نماینده‌ای از سازمانش شد اما به رغم اشتراک این پیشنهاد از سوی گروه‌های مختلف، از آنجا که بیم دستگیری افراد مراجعه‌کننده می‌رفت و اکبر طریقی هم بعد از مراجعه بازداشت شد، سازمان نماینده خود را به دادگاه وی نفرستاد.[۵]

حاشیه‌های پرونده در سالهای بعد

عبدالکريم لاهيجی حقوقدان و وكيل مدافع سعادتى ، ٣١ بعد در مصاحبه اى با راديو فردا گفت: « وقتی که محمد رضا سعادتی دستگير شد من برای شرکت در کنفرانسی در [[اروپا][ بودم .از طريق روزنامه ها مطلع شدم که سازمان مجاهدين خلق از من تقاضا کرده که وکالت محمد رضا سعادتی را در اين پرونده بپذيرم .وقتی که به تهران برگشتم آيت الله سيد محمود طالقانی هم ( که من وکيل وی در زمان شاه بودم ) در منزلش به من گفت تو وکالت سعادتی را بپذير چون اين يک اختلاف سياسی بين جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدين خلق است و سعادتی قربانی اين اختلاف سياسی است.»وی می افزايد: « در ملاقات هايی هم که من با سعادتی می کردم اون به طور کلی اين اتهام جاسوسی را رد می کرد و می گفت کسی که خودش را به اسم خبرنگار به سعادتی معرفی کرده و می خواسته يک مقدار اطلاعات به آنها بدهد در ارتباط با به قول خودشون ماموران سيا در ايران و به اين اعتبار سعادتی از طرف رهبری سازمان مجاهدين ماموريت پيدا می کند با اين خبرنگار روس تماس بگيرد و هيچگونه اطلاعاتی هم تا زمان رد و بدل نشده بود . من هرگز نتوانستم پرونده سعادتی را ببينم. چه در زمان دادستانی آذری قمی و چه در زمان دادستانی اسد الله لاجوردی هر بار که رجوع می کردم هميشه بهانه می آوردند ومانع از اين می شدند که من پرونده را بخوانم و بالاخره هم من بر اساس صحبت هايی که با سعادتی کردم و يا مسائلی که در روزنامه ها بود ، مدافعات خود را تنظيم کردم و به دادگاه فرستادم .من از طريق يکی از دوستانم که اون موقع سفير الجزاير در ايران بود و آن موقع به دليل ميانجی گری و امضای قرارداد الجزاير بين ايران و امريکا در پرونده گروگان ها قدرت زيادی داشت ،(اقدام کردم ) و با تلاش ها و کوشش هايی که اون کرد و گفتگوهايی که با آيت الله سید محمد بهشتی رييس ديوان عالی کشور و بالاترين مقام قضايی وقت جمهوری اسلامی داشت ، بهشتی را متقاعدکرده بود که به هر حال اين طور به جنگ سياسی علنی با رهبری مجاهدين نروند و سعادتی را به ۱۰ سال زندان محکوم کردند ولی در سال بعد (۱۳۶۰) و پس از ماجرای انفجار حزب جمهوری اسلامی و در روزهايی که متاسفانه هر روز ۳۰-۴۰ نفر را در زندان اوين اعدام می کردند ، اسد الله لاجوردی که کينه شخصی با مجاهدين و سعادتی داشت، بعد از ترور محمد کچويی رييس زندان اوين ، برای محمد رضا سعادتی پرونده مجددی درست کرد و به اتهام اينکه سعادتی در اين ترور دست داشته ، وی را محاکمه و اعدام کردند.»[۱]

مصطفی تاج‌زاده در مصاحبه با روزنامه شرق می‌گوید:

"… سعادتی به جرم جاسوسی دستگیر شد و به چند سال زندان محکوم شد. اما پس از شهادت محمد کچویی در زندان مشخص شد که فردی که کچویی را ترور کرده یعنی آقای کاظم افجه‌ای از طریق سعادتی جذب سازمان شده و این ترور را صورت داده بود. منتها نکته مهم این بود که سعادتی... مخالف مشی مسلحانه بود... و نباید وارد فاز مسلحانه شد.[۶] [۷]

... تز رجایی این بود که با زنده ماندن سعادتی می‌توان در سازمان خط فعالیت سیاسی را به جای فاز نظامی تقویت کرد یا باعث ایجاد انشعابی در سازمان شد که بعدها به سوی فعالیت مسلحانه سوق داده نشوند و معتقد بود اگر چنین اتفاقی بیفتد برای ما مقابله سیاسی با مجاهدین خلق در درازمدت بهتر از وارد شدن به فاز مسلحانه و فعالیت غیرقانونی سازمان است. وقتی محمدعلی رجایی شنید که می‌خواهند سعادتی را اعدام کنند تلاش زیادی کرد که جلوی اعدام را بگیرد تا به تأخیر بیندازند تا مسئله را در سطح بالاتر بررسی کنند. ظاهراً مسئول مربوطه [لاجوردی] می‌دانست که در موضع بالاتر ممکن است مانع اعدام شوند، تا وقتی سعادتی اعدام نشد جواب تلفن رجایی را نداد. با اعدام سعادتی وصیت‌نامه معتبرش نیز از سوی مخالفان به عنوان اینکه ساختگی است کارکرد خود را از دست داد. در صورتی که وی حداقل کاری که می‌توانست بکند این بود که افرادی نظیر مهندس بازرگان و دکتر عزت‌الله سحابی را دعوت کند تا سعادتی خودش وصیتنامه اش را در اختیار اینها بگذارد که در سازمان مورد بحث واقع شود و بتواند تأثیرگذار باشد.[۸]

او در مصاحبه با مجله چشم‌انداز ایران نیز گفته‌است:

«در صورت عدم اعدام سعادتی، ممکن بود برخی انفجارها و ترورها که متقابلاً خشونت‌هایی را از طرف مقابل در پی داشت، ایجاد نشود. البته عده‌ای از صاحب‌نظران معتقدند به علت هژمونی رهبری، انسجام تشکیلاتی و اندیشه و مشی رجوی، انشعاب در مجاهدین خلق منتفی بود؛ ولی چون این مسیر طی نشد، هیچ‌یک از دو ادعا قابل اثبات نیست.»

سعید حجاریان و بهزاد نبوی نیز در مصاحبه‌هایی این فرضیه را مطرح کرده‌اند که سعادتی در پی مخالفت با مشی مسلحانه سازمان بود و با حفظ او می‌شد از خشونت‌های بعد جلوگیری کرد.

حجاریان در گفتگو با نشریه نگاه نو، می‌گوید که لاجوردی خود بدون تشکیل دادگاه، سعادتی را اعدام نموده‌است. البته حسین موسوی تبریزی رئیس دادگاه اول سعادتی دربارهٔ اعدام وی می‌گوید: «گویا حکم اعدام سعادتی را آیت‌الله محمدی گیلانی صادر کردند.»[۹]

پانویس

  1. از نگاه ساواک: گروه‌های چپ و ارتباط با اتحاد جماهیر شوروی، بی‌بی‌سی فارسی
  2. عزت‌الله سحابی، نیم قرن خاطره و تجربه، صفحهٔ ۹۴
  3. ماشاالله قصاب پیشینه روشنی نداشت و بعید نبود که با مأمورین سفارت آمریکا نیز تماس و ارتباطی داشته باشد
  4. Abrahamian, A. (۱۹۸۹), Radical Islam-The Iranian Mojahedin, Wiltshire, I.B.Tauris & Co
  5. اکبر طریقی که از اعضای سازمان بود و در دادستانی انقلاب اسلامی کار می‌کرد با استفاده از حکم دادستانی انقلاب که به وی اجازه امانت گرفتن پرونده‌های مأموریت اطلاعات ارتش را می‌داد در تاریخ ۲۹ فروردین ۵۸ بطور غیرمجاز اقدام به گرفتن پرونده مقربی نموده و در اختیار سعادتی قرار می‌دهد. اکبر طریقی پس از احضار به دادستانی در ارتباط با پرونده سعادتی دستگیر شد و گرچه به محض اطلاع یافتن از کنه ماجرا، علیه آن موضعگیری کرد و اعلام داشت در صورتی‌که فرد آگاهانه به چنین اعمالی دست بزند خیانت کرده و به هیچ وجه قابل توجیه نیست، اما ۱۶ اسفند سال ۶۰ تیربارانش کردند.
  6. «بازخوانی پرونده دستگیری و اعدام محمدرضا سعادتی». خبرگزاری فارس.
  7. «محمدرضا سعادتی به ۱۰ سال حبس محکوم شد». تاریخ ایرانی.
  8. گفتگو با مصطفی تاج زاده: رجایی مخالف اعدام سعادتی بود، پدرام الوندی-ابوذر معتمدی، شرق چهارشنبه ۹ شهریور۱۳۸۴
  9. ناریخ ایرانی: محمدرضا سعادتی به ۱۰ سال حبس محکوم شد

منابع

  • همنشین بهار: سیکو و فیسینکو، سید محمدرضا سعادتی و وصیت‌نامه‌اش
  • متن کیفر خواست دادستان علیه محمد رضا سعادتی مندرج در روزنامه‌های مورخ آبان ۱۳۵۸ تهران
  • برای تاریخ (مصاحبه با سعید حجاریان)/ نشر نی
  • آن سوی اتهام، خاطرات عباس امیرانتظام
  • روزنامه اطلاعات هفتم مرداد ۱۳۶۰
  • Inside the KGB (my life in soviet espionage, Vladimier Kuzichkin, forword by Federick Forsyth, Pantheon Books, New York, 1990