طبرستان، تبرستان، تپورستان، تپوریه یا تپوران بخشی از سرزمینهای میان کوههای البرز و دریای مازندران اطلاق میشدهاست و از لحاظ جغرافیایی شامل استان مازندران و بخشهایی از استانهای گلستان، شرق و شمال تهران، شمال سمنان و البرز میشدهاست. از قرن دهم نام مازندران بر این سرزمین گذاشته شد. تا پیش از آن مازندران سرزمینی نیمهاساطیری محسوب میشد که در شاهنامه و دیگر حماسهها و اساطیر ایران نامش رفته بود؛ اما طبرستان همیشه خطهای تاریخی محسوب میشدهاست. تا بیش از یک سده پس از تازش تازیان بازماندگان ساسانیان در طبرستان با عنوان اسپهبدان فرمان میراندند. منسوب به طبرستان را امروزه طبری (یا تبری) میخوانند.
زیاریان یا آل زیار یک خاندان کوچک گیلی-دیلمی در سرزمینهای جنوبشرقی دریای مازندران بودند. امیران زیاری در قرن چهارم و پنجم هجری امیرگرگان و طبرستان بودند و در برخی ادوار قومس، دیلم و گیلان نیز تحت فرمانروایی آنان بود. دودمان زیاریان در ۳۱۹ هجری قمری ایجاد گردید و یکی از حکومتهای دیالمه شد که در میاندوره ایرانی توانستند بخشهایی از خلافت عباسیان را به کنترل خود درآوردند. به مرور از وسعت قلمرو زیاریان کاسته شد و به حکومتی دستنشانده بدل شدند. اطلاعات دربارهٔ آخرین امیران زیاری محدود است اما حداکثر تا ۴۸۶ هجری بخشی از سرزمینهای موروثی خود را حفظ کرده بودند.
تبار زیار، نیای خاندان، از منطقه داخلگیلان بود. مرداویج بنیانگذار این سلسله است که پیش از به حکومت دست یافتن، در خدمت لشکر علویان طبرستان و اسفار بن شیرویه بود. هدف مرداویج احیای امپراتوری ساسانیان و خلع قدرت خلافت عباسی بود. او در حمله به جبال و اصفهان و خوزستان، توانست بخشهای زیادی از سرزمینهای اسلامی را فتح کند ولی نهایتاً موفق نشد به اهدافش دست یابد و توسط خدمهاش به قتل رسید. پس از مرگ مرداویج، اطرافیان او با برادرش، وشمگیر، بیعت کردند. وشمگیر در همان ابتدای به امارت رسیدن، با لشکرکشیهای سامانیان و بوییان مواجه شد و این جنگها در تمام طول حکومتش ادامه یافتند. وشمگیر در نبرد اسحاقآباد شکست سختی خورد و نواحی بسیاری از قلمرو او از دست رفت و منبعد حکومت زیاریان محدود به گرگان و طبرستان و نواحی پیرامونی آن میشد. از آن پس زیاریان، گرچه هنوز رسماً مستقل بودند، اما تابع حکومتهای همسایه شدند. بیستون روابط نزدیکی با بوییان و خلیفه ایجاد کرد که موجب استقرار آرامش در قلمروش شده و پس از او نیز الگوی رفتار سیاسی زیاریان شد. قابوس اتحاد با بوییان را شکست و با امیران سامانی متحد شد و نبردهای زیادی میان این دو جبهه درگرفت؛ تا آن که قابوس شکست خورده و به دربار سامانیان پناه برد و تا هجده سال از حکومت دور بود. سرانجام در سال ۳۸۸ هجری قابوس موفق شد سرزمینهای پیشین خود را بازپس گیرد و یکی از درخشانترین دورههای زیاری را رغم بزند. پس از او، امیران زیاری تحتالحمایه دربار ترکتبار غزنویان شدند. در زمان منوچهر، دودمان وارد دوران افول خود شده و وابسته به سلاطین ترکتباری شد که در خراسان قدرت بیشتری داشتند. بدین ترتیب در این دوره زیاریان از حکومت مستقل تبدیل به قدرتی تحت سلطه، خراجگزار و دستنشانده شدند. از دوران حکومت امیران بعدی زیاری، انوشیروان، دارا، کیکاووس و گیلانشاه، اطلاعات کمی در دسترس است. در سال ۴۳۳ هجری، طغرل بیگ حکومت زیاریان بر طبرستان و گرگان را پایان بخشید و در نهایت بقایای این خاندان هم توسط اسماعیلیان الموت منقرض شدند.
فلکالمعالی ابومنصور منوچهر بن قابوس زیاری پنجمین فرمانروای آل زیار بود که میان سالها ۴۰۳ تا ۴۲۰ هجری قمری بر جرجان، طبرستان، قومس و گیلان حکومت میکرد. او پسر قابوس بن وشمگیر بود ولی مدتی در لشکر مخالف او، برای مجدالدوله دیلمی، به سر برد ولی پس از آن که قابوس بر مخالفان فائق آمد، او را به حکومت گیلان گماشت. قابوس در اواخر عمر بدگمان شده و بسیاری از اطرافیان خود را به قتل رساند، به همین خاطر چند تن از سردارانش او را به قتل رساندند و از منوچهر دعوت کردند که حکومت را بپذیرد. منوچهر پس از پذیرش امارت زیاری، قاتلان اصلی پدر را دستگیر کرده و قصاص نمود.
منوچهر زیاری نخستین امیر از این دودمان است که حکومت مستقل نداشت. او در همان ابتدای امارتش مطیع سلطان محمود غزنوی شد و با دختر او ازدواج کرد. بدین ترتیب منوچهر و جانشینان او مجبور به پرداخت باجهای سالیانه به درگاه سلطان شدند. منوچهر در دوران نسبتاً طولانی خود جنگ قابل توجهی انجام نداد و هیچگاه با لشکریان خود از قلمروش خارج نشد گرچه به مخالفان شورشی علیه آل بویه کمکهای نظامی مینمود.
منوچهر در ابتدای حکومت به مذهب زیدیه توجه داشت و ارتباطاتی با شیعیان گیلان برقرار نمود. سلطان محمود غزنوی پس از فتح ری، احتمالاً به خاطر حمایت منوچهر از شیعیان، به قلمرو او دستاندازی کرد و منوچهر را وادار نمود مبالغی را جهت در امان ماندن از حملهٔ سلطان، بپردازد. منوچهر نسبت به قابوس به ادیبان و شعرا وقعی نمینهاد و ادبای دربار زیاری در این دوره به درگاه غزنوی کوچیدند.
جانشین منوچهر پسرش، انوشیروان، بود که در سنین خردسالی به حکومت رسید ولی باکالیجار کوهی، سپهسالار او، موفق شد با همسر بیوهٔ منوچهر ازدواج کرده و قدرت را قضب کند. او خود را امیر طبرستان و جرجان نامید و در پناه سلطان مسعود غزنوی حکومت نمود ولی با افول قدرت غزنویان، انوشیروان مجدداً به عرصهٔ قدرت بازگشت.
بهشهر شهری در شرق استان مازندران است. این شهر در دوره صفویه توسط شاه عباس کبیر ساخته شد و عباس آن را «اشرف البلاد» به معنای بهترین ِمناطق نام نهاده بود. این نام بعدها به صورت «اشرف» خلاصه شد و پس از انقلاب به ظن ارتباط نام شهر با اشرف پهلوی، آن را به صورت ترجمه شده «بهشهر» درآوردند. شهرستان بهشهر دارای قدیمیترین سکونتگاههای انسان در هزارههای باستان است که از جمله سایتهای اینچنینی در گوهر تپه و غار هوتو قرار دارند. بهشهر همچنین در دوران معاصر دارای عمارتهای زیبایی شده که برخی از آنان مانند عباس آباد و کاخ صفیآباد گردشگران بسیاری را جذب میکنند.
پارک جنگلی و ساحل سیسنگان نوشهر در سال ۱۳۴۴ خورشیدی توسط مهندس سعیدی آشتیانی طراحی و ایجاد شد. این پارک علاوه بر جاذبههای گردشگری و توریستی، سیاست حفظ و حراست از گونههای نادر و حفاظتشدهٔ گیاه شمشاد را به طور جدی دنبال میکند. این ناحیه در جایی قرار گرفته که محل تلاقی کوهستان، جنگل و ساحل دریاست و از این لحاظ بسیار زیبا میباشد.
بهداد سلیمی (زادهٔ ۱۷ آذر ۱۳۶۸ در قائمشهر) وزنهبردار مازنی دستهٔ فوق سنگین و دارندهٔ رکورد یک ضرب جهان و المپیک در این وزن با ۲۱۶ کیلوگرم و دارندهٔ مدال طلای المپیک لندن در مجموع با ۴۵۵ کیلوگرم است. وی در المپیک ریودوژانیرو با وجود مصدومیت در مسابقات شرکت کرد و با تصمیمات بحث برانگیز و جنجالی داوران از مسابقات حذف شد. او پس از حسین توکلی دومین وزنه بردار مازندرانی است که مدال طلای المپیک را در کارنامه دارد.
دریای مازندران که با نامهای خزر و کاسپین نیز شناخته میشود؛ بزرگترین دریاچه جهان است که در شمال طبرستان قرار دارد. این دریا از غنیترین منابع صید خاویار در جهان نیز به شمار میرود و از ذخایر مهم نفت و گاز موجود در زیر بستر دریاست. تصویر مقابل برگرفته از عکسهای متعلق به ناسا است.
شکم پر به مرغ شکمپر یا اردک شکمپر میگویند که اغلب با مرغ یا اردک مخصوص شمال درست میشود و دارای شیوه خاصی برای طبخ است که به آن شکم پر مازندرانی یا آملی میگویند.
خروس(به مازندرانی: تِلا) پرندهایست که جفت نر مرغ میباشد. تِلا در فرهنگ و ادبیات فولکور تبری در نمادهای مختلفی بروز یافته. فیالمثل خروس سیاه نمادی شوم و شر است و برای قربانی کردن مناسب میباشد در حالیکه خروس سفید نماد نعمت و رفاه است و کشتن آن موجب سیاهبختی صاحبانش میشود.
که مازندران شهر ما یاد باد
همیشه بر و بومش آباد باد
که در بوستانش همیشه گلست
به کوه اندرون لاله و سنبلست
هوا خوشگوار و زمین پرنگار
نه گرم و نه سرد و همیشه بهار