روایت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ |
{{منبع|تاریخ=فوریه ۲۰۱۹}} |
||
{{ادبیات}} |
|||
{{ویکیسازی}} |
|||
{{همچنین| |
{{همچنین|روایت|قصه}} |
||
'''داستان''' یا '''[[قصه|قصّه]]''' به نثری گفته میشود که روایتی تخیّلی در آن نقل میشود. داستان شامل انواع [[رمان]]، [[داستان کوتاه]] و [[داستانک]] میباشد. از [[ابر متن]]ها هم در داستانهای امروزی استفاده میشود. داستان از انواع ادبی است، شامل آثاری که از تخیّل نویسنده خلق شده است و حوادث و شخصیتهای آن واقعیت ندارند. |
|||
'''روایت''' داستانی در یک قالب ساختاری است (به صورت سخن، نوشتار، سرود، فیلم، تلویزیون، بازی کامپیوتری، عکاسی یا تئاتر) که سکانسی از یک رخداد قصهای یا غیر قصهای را توصیف میکند. |
|||
== ریشهٔ واژه == |
|||
داستان فراوردهای تخیلی است که در جهان خود واقعی نمایانده میشود. واژهٔ ''داستان'' ممکن است به عنوان مترادفی برای روایت استفاده شود. همچنین میتواند به عنوان کلمهٔ ارجاعی به سکانسهای توضیح داده شده در روایت تلقی گردد. یک روایت ممکن است توسط یک شخصیت در خلال روایت بزرگتر نقل شود. یک بخش مهم از روایت، [[شیوه روایت|شیوهٔ روایت]] است. شیوههای بهکاررفته برای برقراری ارتباط در روایت به عنوان یک عملکرد را روایتگری مینامند. |
|||
واژهٔ داستان مرکب از دو بخش «دا» و «ستان» است که «دا» از ریشهٔ هندواروپایی: *dʰē-؛ ریشهٔ [[فارسی باستان]] و [[اوستایی]]: dā- (آفریدن، ساختن)؛ [[سانسکریت|سنسکریت]]: dʰā- و [[فارسی میانه]]: dah- (آفریدن) و بخش «ستان» پسوند مکان و زمان است، بدین رو داستان؛ «جا» و «گاهِ» آفریدن است. (واژهٔ story در انگلیسی برگرفته از history و histoire (تاریخ) است) |
|||
== انواع داستانها == |
|||
در کنار بیان، استدلال، توصیف روایت نیز جزء چهارم شیوه بیان در کلام تعریف میشود در تعریف دقیق تر روایت شیوهٔ قصهنویسی است که در آن راوی مستقیماً با خواننده ارتباط برقرار میکند. |
|||
=== داستان کوتاه === |
|||
{{نوشتار اصلی|داستان کوتاه}} |
|||
داستان کوتاه گونهای از [[ادبیات داستانی]] است که نسبت به رمان یا [[داستان بلند]] حجم کمتری دارد و [[نویسنده]] در آن برشی از زندگی یا حوادث را مینویسد درحالی که در داستان بلند یا رمان، [[نویسنده]] به جنبههای مختلف زندگی یک یا چند شخصیت میپردازد و دستش برای استفاده از کلمات باز است. به همین دلیل ایجاز در داستان کوتاه مهم است و نویسنده نباید به موارد حاشیهای بپردازد. |
|||
=== داستان بلند === |
|||
داستانها یک جنبهٔ پراهمیت فرهنگ بهشمار میآیند. بسیاری از کارهای هنری و اکثر کارهای ادبی داستان میگویند در حقیقت بشریت از داستانها شکل گرفتهاست. |
|||
{{نوشتار اصلی|داستان بلند}} |
|||
اون فلانگان از دانشگاه دوک استاد تحقیقات حس آگاهی مینویسد: «شواهد قویاً نشان میدهند که انسان در تمام فرهنگها برای ارزشگذاری هویت خود از نوعی فرم روایتی استفاده میکند. ما داستان سرایان دیرنه هستیم.» |
|||
داستان بلند به گونهای از داستانها گفته میشود که خصوصیات [[رمان]] و داستان کوتاه را هر دو در خود داشته باشد. در داستان بلند درست مانند داستان کوتاه معنا از اهمیت بالایی برخوردار بوده و فشردگی معنایی وجود دارد. همچنین شخصیتها و زمان پیوسته در حرکت هستند، تمامی شخصیتها به صورتی هماهنگ در جهت تصویر معناهای اصلی داستان نقش آفرینی میکنند و [[پیرنگ]] نیز از استحکام و انسجام بالایی برخوردار است. حال اینکه داستان بلند همچون رمان، شخصیتها را گسترش نمیدهد و اما موضوع نیز بیشتر از وضعیتی که در داستان کوتاه دارد در آن گسترده میگردد. پرورش شخصیت و معنا در داستان بلند بیشتر از داستان کوتاه صورت میپذیرد و تا اندازهای به خصوصیات رمان نزدیک میشود. |
|||
=== رمان === |
|||
از دیدگاه روایتشناختی، روایت همان بازنمایی قصه (یعنی یک رخداد یا مجموعهای از رخدادها) است. برخی پژوهشگران مدعیاند بدون حضور کسی که روایت را نقل کند (یعنی [[راوی]]) روایتی نیز در کار نیست اما بسیاری از نمایشها و فیلمها در این دیدگاه نادیده گرفته شدهاند. زیرا نمایش و فیلم معمولاً بدون راوی قصهگویی میکنند. روایتها دو جزء اصلی دارند: قصه و گفتمان روایی.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سواد روایت|نام خانوادگی=ابوت|نام=اچ. پورتر|ناشر=اطراف|سال=۱۳۹۷|شابک=978-600-98019-0-9|مکان=تهران|صفحات=۴۰۳|مترجم=رویا پورآذر و نیما م. اشرفی}}</ref> |
|||
{{نوشتار اصلی|رمان}} |
|||
رُمان متنی روایتگر و داستانی است که در قالب [[نثر]] نوشته میشود. در قرن هجدهم کلمهٔ «رمان» بیشتر برای اشاره به قصّههای کوتاه در مورد عشق و توطئه به کار میرفت. در ۲۰۰ سال اخیر رمان تبدیل به یکی از مهمترین اشکال ادبی شدهاست. |
|||
کلمهٔ «رمان» از [[زبان فرانسوی]] وارد زبان فارسی شدهاست. رمان در فارسی قالب ادبی مدرنی به شمار میرود. |
|||
یعنی رمان در ادبیات فارسی، دیگر به معنای پیشین نیست و در معنای مدرن آن زیرمجموعه داستان طبقهبندی میشود. |
|||
=== داستانک === |
|||
== خاستگاه روایت == |
|||
{{نوشتار اصلی|داستانک}} |
|||
داستانها خاستگاه باستانی دارند که در فرهنگهای مصر باستان، یونان باستان، چین و هندوستان وجود دارند. داستانها یک مؤلفه بارز از ارتباطات انسانی است که به عنوان تمثیل و نمونه برای روشن کردن اهداف مورد استفاده قرار میگیرد. داستان سرایی احتمالاً یکی از ابتداییترین فرمهای سرگرمی است. روایت همچنین ممکن است به پروسههای روان شناختی شخصی، حافظه و معناسازی اشاره کند. |
|||
داستان فلَش، داستانک یا داستان کوتاه کوتاه قالبی در داستاننویسی است که در چند خط یا حداکثر یک صفحه نوشته میشود و در پی یک کشف ضربهزننده است. این کشف میتواند غافلگیر کردن خواننده و ایجاد شوک، شوخی یا نمایش لحظهای زیبا باشد. |
|||
در فارسی میتوان آن را «داستان ناگهان»، «داستان لحظه»، و «داستان آن |
|||
=== داستانک === |
|||
به نظر پژوهشگران منشأ روایتهایی که از جهان وجود دارد عواملی مانند [[اساطیر]]، ادیان، تاریخ، ادبیات و یافتههای علمی است. بعضی از نظریهپردازان باور دارند که نخستین روایتها از اساطیر سرچشمه گرفتهاند. روایتهای اساطیری سعی داشتند چیستی و چرایی جهان را برای انسان توضیح بدهند. بسیاری از محققان انسان را ذاتاً حیوانی قصهگو میدانند که میکوشد هر چه را که پیرامونش وجود دارد در قالب داستان بریزد تا آشفتگیها و پراکندگیهای دنیایش را سر و سامان بدهد. گروهی نیز معتقدند نیاز ناگزیر ما به ارتباط انسانی، موجب شده که داستانگویی بخش جداییناپذیری از هویت انسانی شود. انسان با داستان دنیایی پیدا میکند که میتواند آن را با دیگران به اشتراک بگذارد. |
|||
{{نوشتار اصلی|فراداستان}} |
|||
صرفنظر از میزان درستی و اعتبار هر یک از این ادعاها، انسان همواره مشغول بازگویی و بازسازی داستانهایی است که پیشتر شنیده. در گذر زمان، بازگویی و بازسازی روایتهای اولیه، گاه در ساحت خیال و گاه در فضای واقعی و تاریخی دنبال شده و داستانهای جدیدی از جهان به وجود آمدهاست. راویان داستانها دانسته و ندانسته و تحت تأثیر تجربههای فردی یا خیالپردازی محض یا متأثر از رخدادهای تاریخی، سمت و سوی داستانها را تغییر میدهند. بعضی از این داستانها به روایتهای جمعی تبدیل میشوند. روایتهای جمعی به تعبیر [[ژان فرانسوا لیوتار]] ابرروایتهایی هستند که روایتهای کوچکتر را در دل خود جای میدهند و افراد زیادی قطعیت و حقیقت آنها را میپذیرند. بعضی از روایتها هم فردی هستند و در مقیاس کوچکتری فقط به راوی تعلق دارند و منحصر به او باقی میمانند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=روایتآمیزی در دنکیشوت|نام خانوادگی=ینسن|نام=مریام ایوان|نام خانوادگی۲=ن. دان|نام۲=پیتر|ناشر=نشر اطراف|سال=1396|شابک=978-600-96884-6-3|مکان=تهران|صفحات=ص. 13|مترجم=بهروز قیاسی}}</ref> |
|||
== پی آمدهای ادراکی == |
|||
نشانهشناسی با ساختمانهای قالب بندی شده منحصر به فرد معناها به نام نشانه آغاز میشود و معنیشناسی راهی است برای آن که کدها به هم پیوند بخورند تا پیام دریافت شود. این بخشی از یک سیستم ارتباطی است که از المانها ی لفظی و غیر لفظی استفاده میکند تا بیانی را با مدالیتهها و فرمهای گوناگون ایجاد کند. |
|||
رومن یاکوبسن در: «در بارهٔ رئالیسم در هنر» استدلال میکند که ادبیات به عنوان یک نهاد مستقل وجود ندارد، او و بسیاری از نشانه شناسان این نظر را قبول دارند که همه متنها چه نوشتاری و چه گفتاری همسان اند، مگر آن که برخی نویسندگان متنها ی خود را با خصوصیات مشخص ادبی کدگذاری کنند تا از دیگر فرمهای بیان مشخص باشند. با این حال یک تمایل روشن به تشخیص فرم روایت ادبی به صورت مستقل از دیگر فرمهای روایت وجود دارد. این نگاه اولین بار در کار فرمالیستهای روس نظیر تحلیلهای ویکتور شکلوسکی از رابطه ساخت و سبک و کارهای ولادیمیر پراپ دیده شد، که وی تحلیلهایی را دربارهٔ طرحهای مورد استفاده در افسانههای پریان انجام داد و ۳۱ ترکیب کارکردی معین را مشخص نمود. این تمایل (یا تمایلها) در کارهای گروه پراگ و اندیشمندان فرانسوی از جمله کلود لوی استراوس و رولاند بارت نیز جریان یافت. این تمایل، به تحلیل ساختاری روایت و بدنهٔ پر نفوذ مدرنیته انجامید و این پرسشهای مهم معرفتشناسی را مطرح کرد: |
|||
* متن چیست؟ |
|||
* نقش آن در بافتار فرهنگی چیست؟ |
|||
* چگونه در هنر، سینما، تئاتر و ادبیات آشکار میشود؟ |
|||
* چرا روایت به ژانرهای متفاوتی نظیر شعر، داستان کوتاه و رمان تقسیمبندی میشود؟ |
|||
* چرا روایتها در ادبیات وجود دارند؟ |
|||
== تئوری ادبی == |
|||
از منظری متداول در نشانهشناسی و تئوری ادبی، روایتْ یک داستان یا بخشی از یک داستان است، ممکن است به زبان آورده شود، نوشته شود یا تصور شود و یک یا چند زاویه دید را برای برخی نقشها و ناظرها یا همهٔ آنان ارائه میدهد. |
|||
در داستانهایی که به صورت [[شفاهی]] بیان میشوند، یک نفر داستان را بیان میکند، یک راوی که مخاطبان یا او را میبیند یا صدایش رامیشوند کسی که لایههای معنایی غیر زبانی را به متن میافزاید. راوی همچنین این فرصت را دارد تا واکنش مخاطب در برابر داستان را مشاهده کند تا روش بیان خود را با مضمونهای روشن با بالابردن میل مخاطب اصلاح کند. |
|||
تفاوتهای این روش با [[قالب]] [[نوشتاری]] که در آن نویسنده واکنشهای محتمل خوانندگان را در حال رمزگشایی متن میسنجد تا انتخاب نهایی کلمات به امید رسیدن به واکنش مطلوب را انجام دهد، قابل تمییز است. |
|||
قالب هر چه که باشد، ممکن است مضمون به مردم و اتفاقات جهان واقعی مربوط باشد که با نام [[روایتگر]] تجربههای شخصی شناخته میشود. زمانی که مضمون [[ساختگی]] باشد، روشهای دیگری اعمال میشوند. [[متن]] صدای روایتگر است، در حالی که راوی متعلق به جهانی ساختگی یا خیالی و نه واقعی است. راوی میتواند یکی از شخصیتهای داستان باشد. رولان بارت این بخش از شخصیتها را با عنوان «موجود کاغذی» تعریف میکند و داستان شامل [[روایتگر]]های [[تجربه شخصی]] که توسط نویسنده خلق شدهاند، میشود. زمانی که افکار آنان نیز دخیل باشند با عنوان [[کانونیسازی درونی]] (internal focalization) شناخته میشود، هنگامی که ذهن هر شخصیت روی رویداد خاص متمرکز میشود، متن واکنشهای او را بازتاب میکند. |
|||
در [[قالب]]های [[نوشتاری]]، خواننده صدای راوی را هم از طریق [[مضمون]] و هم [[سبک]] [[نگارش]] میشنود. نویسنده میتواند صداها را برای حالات و مواقع مختلف [[رمز گذاری]] کند و صداها میتوانند هم آشکار و هم پنهان باشند و از نشانههایی که عقاید، ارزشها و نظرات آرمانی راوی را آشکار میسازند میتوان وضعیت نویسنده را نسبت به مردم، رویدادها و چیزها بازشناخت. |
|||
تمیز دادن روایتگر [[اول شخص]] از [[سوم شخص]] مرسوم است: |
|||
[[ژرارد ژنه]] به ترتیب از اصطلاحات «[[همودایجتیک|خودگو]]» و «[[هترو دایجتیک|برونگو]]» استفاده میکند. یک راوی «[[همودایجتیک|خودگو]]» تجارب شخصی و ذهنی خود را به عنوان شخصیتی از داستان تشریح میکند. این گونه راوی نمیتواند چیزی بیش از آنچه در واکنشهای دیگر شخصیتها آشکار میشود را بداند. یک روای «[[هترودایجتیک|برونگو]]» تجربههای شخصیتهایی که در داستان ظاهر میشوند را تشریح میکند و اگر رویدادهای داستان از دید «[[کانونیکننده درونی]]» [[سوم شخص]] دیده شود از اصطلاح [[روایت مجازی]] استفاده میشود. در برخی داستانها نویسنده، آشکارا بر همه چیز واقف است و از هر دو [[زاویه دید]] استفاده میکند و نظر خود را دربارهٔ هر رویداد بیان میدارد. |
|||
[[اشتوتان تودوروف]] (۱۹۶۹) اصطلاح narratology ([[روایت شناسی]]) را برای تحلیلهای [[ساختار گرا]]یانه روایتهایی که عنصر سازنده آنها در کارکردها و روابط آنان معین میشوند، ابداع کرد. |
|||
برای این منظور [[داستان]] آن چیزی است که روایت شدهاست و [[موضوع]]ها، [[موتیو]]ها([[بن مایه]]) و خطوط [[پیرنگ]] در [[سکانس]]ها را با ترتیب زمانی معمول بیان میکند. از این رو پیرنگ، [[ساختار]] [[منطقی]] و [[علی]] یک داستان را نشان میدهد و چرایی وقوع را توضیح میدهد. اصطلاح «[[نثر]]»، انتخابهای نگارشی را توضیح میدهد که چگونگی روایت متن و ظهور آن در مقابل مخاطب را تعیین میکند. |
|||
ممکن است ترتیبهای نگارشی رویدادها را به [[ترتیب زمانی]] نشان ندهند و از [[پسنگاه]] استفاده کنند به عنوان مثال برای فاش کردن انگیزشها در یک لحظهٔ دراماتیک. |
|||
* '''زیباییشناسی روایت''': |
|||
هنر روایت به خودی خود یک امر بسیار مهم [[زیبایی شناسانه]] است. معمولاً تعداد زیادی از [[المان]]های زیبایی شناسانه در [[داستان]]های خوب پرداخت شده، وارد عمل میشوند. این المانها شامل ایدههای ضروری ساختار روایت با شروع و میانه و پایان یا [[شرح]]– [[توسعه]]– [[نقطه اوج]] – [[پایان]]، با رویدادهای مهم و محرک که در خطوط پیرنگ به صورت منسجم [[ساختار]] بندی شدهاند، قابل تشخیصاند. باتمرکز ویژه روی بیثباتی که شامل یادآوری گذشته، توجه به اتفاقات حال و پیشبینی آینده یا پس آمد میشود، تمرکز قابل توجه به شخصیتها و شخصیت پردازی که «تقریباً مهمترین مولفه [[رمان]] است.» (دیوید لاج، هنر داستان سرایی، ۶۷)، برانگیختن تأویلهای گوناگون باایجاد صداهای مختلف در نمایش «صدای انسان یا چندین صدا از چندین انسان که با لهجهها، ریتمها و تپقهای بسیار سخن میرانند.» (لاج، هنر داستان سرایی، ۹۷- برای بسط این نظر نگاه کنید به تئوری میخاییل باختین)، داشتن صدای [[راوی]] یا [[شبه راوی]] که به خودی خود برای مخاطبین هنگام خواندن، «[[نشانه گذاری]]» و «[[کشمکش]]» میکند، (نگاه کنید به تئوری واکنش خوانندهها) گفتگو با [[فشار سخن وری]]، فرایند [[دیالکتیکی]] بیان که گاهی اوقات وقتی که روایت به پیرنگ مقید شده باشد زیر لایه سطحی پنهان است و در دیگر وقتها مشاجره کردن برای یا علیه وضعیتهای گوناگون، تکیه محکم بر شکل زیبایی شناسانهٔ استاندارد امروزی، استفاده ویژه از [[استعاره]]، [[مجاز]]، [[مجاز مرسل کنایه]] (برای بسط این نظر نگاه کنید به فرا تاریخ، نوشته هایدن وایت) درگیری درون متنی با ارتباطات، مراجعات، اشارات، تشابهات و توازی زمانی و غیره آشکارتر است. در الباقی ادبیات و بهطور معمول در تلاشهایی برای نوشتن رمان آموزنده توضیح ترقی هویت با تلاش برای نشان دادن شایستگی شخصیت و جامعه، مرسوم است. |
|||
* '''روایت روان شناسانه''': |
|||
در [[فلسفه ذهن]]، [[علوم اجتماعی]] و سایر [[رشتههای بالینی]] شامل [[پزشکی]]، روایت میتواند به [[روانشناسی]] بشر اشاره کند. پروسه روایت شخصی با [[حس]] شخص یا[[هویت فرهنگی]] سروکار دارد و در ایجاد و ساخت و ساز حافظهها به طبیعت بنیادی شخصی استدلال میکند.{{سخ}} |
|||
تقسیمبندی روایت مثبت و منطقی دلالت بر توسعهٔ [[بیماری]] و [[اختلالهای روانی]] دارد و اصطلاحاً گفته میشود که نقش مهمی را در بهبودی باز میکند. [[روایت درمانی]] یک مکتب [[روان درمانی]] است. |
|||
[[روایت بیماری]]، یک راه برای کسی است که تحت تأثیر یک بیماری واقع شده تا تجربههای حسی وی را خلق کند. آنان معمولاً از یک یا چند الگوی از پیش نظم یافته پیروی میکنند، [[روایت تلافی گونه]]، [[روایت آشفتگی]] یا [[روایت جستجو گونه]]. |
|||
شخص، بیماری را به عنوان یک حالت دایمی میبیند که بدتر خواهد شد و بدون خصلت رهایی است. بیماری [[آلزایمر]] نمونهای از این نوع است، بیمار بدتر و بدتر میشود و هیچ امیدی برای بازگشت وی به دنیای عادی وجود ندارد. نوع اصلی سوم، روایت [[جستجو گونه]]، تجربه وضعیت بیمار به عنوان یک فرصت برای دگرگون کردن خود به یک فرد بهتر از میان بدبختی و باز فراگرفتن آنچه که در زندگی مهم است. |
|||
نتیجه جسمانی بیماری نسبت به دگرگونی روحی و روانشناسی از اهمیت کم تری برخوردار است. نمونهای بارز آن منظرهٔ موفق در شفای سرطان سینهاست. |
|||
* '''روایت تاریخ شناسی''': |
|||
در [[تاریخ شناسی]]، بر طبق گفتهٔ [[لارنس استون]]، روایت شیوهٔ بیانی سنتی، توسط تاریخ نویسان مورد استفاده بودهاست. |
|||
در ۱۹۷۹، در یک دوره وقتی که [[تاریخ اجتماعی]] جدید به مدل تحلیلی علمی–اجتماعی نیاز داشت، استون [[روایت عقبگردی]] را کشف کرد. لارنس استون این موضوع را در سال ۱۹۷۹ شروع کرد. او روایت را این گونه تعریف کرد: |
|||
به ترتیب وقوع سازمان یافتهاست، روی داستان منسجم متمرکز میشود، جنبهٔ توصیفی آن نسبتاً بیش از جنبهٔ تحلیلی است، برای مردم صرفاً به عنوان یک توصیف خیالی اهمیتی نداشت بلکه با ویژه و خاص بودن بیش از اجتماعی و آماری بودن سروکار داشت. |
|||
وی گفت که "بیشتر تاریخ نویسان در حال تلاش برای پی بردن به اینکه چه چیزی در ذهن مردم گذشته بود و چه چیزی زندگی گذشته، دوست داشتنی بود، هستند، سوالاتی که مارا به ضرورت استفاده از روایت آگاه میکند. |
|||
تاریخ نویسان ملزم به نزدیک شدن به علوم اجتماعی هستند، به هر حال از محدودیت روایت و برتری آن برای [[حکایت]]، نسبت به [[تحلیل]] و [[تمثیل]]ها ی زیرکانه بیش از نظم (قاعده) [[آمار]]ی انتقاد شدهاست. |
|||
== جستارهای وابسته == |
== جستارهای وابسته == |
||
* [[ |
* [[عناصر داستان]] |
||
* [[حکایت]] |
|||
* [[فهرست داستانها]] |
|||
* [[فهرست داستانهای عاشقانه]] |
|||
== |
== پانویس == |
||
{{پانویس}} |
{{پانویس}} |
||
{{ادبیات داستانی}} |
|||
* {{یادکرد ویکی|عنوان =Narrative |پیوند =https://en.wikipedia.org/wiki/Narrative |زبان =انگلیسی | بازیابی = ۱۲ نوامبر ۲۰۱۶}} |
|||
{{داستانهای کلاسیک}} |
|||
== پیوند به بیرون == |
|||
* [https://web.archive.org/web/20140408212033/http://butiqa.org/index.php/2012-02-11-11-31-39/407-raviha نوری، فرحان «تعریف انواع راوی». سایت بوطیقا (خانه ادبیات داستانی) (۱۳۹۲)] |
|||
{{دادههای کتابخانهای}} |
|||
[[رده:ادبیات]] |
|||
[[رده:ادبیات داستانی]] |
[[رده:ادبیات داستانی]] |
||
[[رده:تاریخ شفاهی]] |
|||
[[رده:روایتشناسی]] |
[[رده:روایتشناسی]] |
||
[[رده: |
[[رده:فرهنگ آسیای مرکزی]] |
||
[[رده: |
[[رده:فرهنگ ترکی]] |
||
[[رده:فرهنگ عامه ایران]] |
|||
[[رده:فولکلور ترکی]] |
|||
[[رده:نشانهشناسی]] |
[[رده:نشانهشناسی]] |
نسخهٔ ۲۴ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۰۱:۳۵
ادبیات | ||||
---|---|---|---|---|
اشکال عمده ژانر | ||||
ژانرهای نثر | ||||
|
||||
ژانرهای شعر | ||||
|
||||
ژانرهای دراماتیک | ||||
تاریخ و فهرستها | ||||
گفتگو | ||||
درگاه ادبیات | ||||
داستان یا قصّه به نثری گفته میشود که روایتی تخیّلی در آن نقل میشود. داستان شامل انواع رمان، داستان کوتاه و داستانک میباشد. از ابر متنها هم در داستانهای امروزی استفاده میشود. داستان از انواع ادبی است، شامل آثاری که از تخیّل نویسنده خلق شده است و حوادث و شخصیتهای آن واقعیت ندارند.
ریشهٔ واژه
واژهٔ داستان مرکب از دو بخش «دا» و «ستان» است که «دا» از ریشهٔ هندواروپایی: *dʰē-؛ ریشهٔ فارسی باستان و اوستایی: dā- (آفریدن، ساختن)؛ سنسکریت: dʰā- و فارسی میانه: dah- (آفریدن) و بخش «ستان» پسوند مکان و زمان است، بدین رو داستان؛ «جا» و «گاهِ» آفریدن است. (واژهٔ story در انگلیسی برگرفته از history و histoire (تاریخ) است)
انواع داستانها
داستان کوتاه
داستان کوتاه گونهای از ادبیات داستانی است که نسبت به رمان یا داستان بلند حجم کمتری دارد و نویسنده در آن برشی از زندگی یا حوادث را مینویسد درحالی که در داستان بلند یا رمان، نویسنده به جنبههای مختلف زندگی یک یا چند شخصیت میپردازد و دستش برای استفاده از کلمات باز است. به همین دلیل ایجاز در داستان کوتاه مهم است و نویسنده نباید به موارد حاشیهای بپردازد.
داستان بلند
داستان بلند به گونهای از داستانها گفته میشود که خصوصیات رمان و داستان کوتاه را هر دو در خود داشته باشد. در داستان بلند درست مانند داستان کوتاه معنا از اهمیت بالایی برخوردار بوده و فشردگی معنایی وجود دارد. همچنین شخصیتها و زمان پیوسته در حرکت هستند، تمامی شخصیتها به صورتی هماهنگ در جهت تصویر معناهای اصلی داستان نقش آفرینی میکنند و پیرنگ نیز از استحکام و انسجام بالایی برخوردار است. حال اینکه داستان بلند همچون رمان، شخصیتها را گسترش نمیدهد و اما موضوع نیز بیشتر از وضعیتی که در داستان کوتاه دارد در آن گسترده میگردد. پرورش شخصیت و معنا در داستان بلند بیشتر از داستان کوتاه صورت میپذیرد و تا اندازهای به خصوصیات رمان نزدیک میشود.
رمان
رُمان متنی روایتگر و داستانی است که در قالب نثر نوشته میشود. در قرن هجدهم کلمهٔ «رمان» بیشتر برای اشاره به قصّههای کوتاه در مورد عشق و توطئه به کار میرفت. در ۲۰۰ سال اخیر رمان تبدیل به یکی از مهمترین اشکال ادبی شدهاست. کلمهٔ «رمان» از زبان فرانسوی وارد زبان فارسی شدهاست. رمان در فارسی قالب ادبی مدرنی به شمار میرود. یعنی رمان در ادبیات فارسی، دیگر به معنای پیشین نیست و در معنای مدرن آن زیرمجموعه داستان طبقهبندی میشود.
داستانک
داستان فلَش، داستانک یا داستان کوتاه کوتاه قالبی در داستاننویسی است که در چند خط یا حداکثر یک صفحه نوشته میشود و در پی یک کشف ضربهزننده است. این کشف میتواند غافلگیر کردن خواننده و ایجاد شوک، شوخی یا نمایش لحظهای زیبا باشد. در فارسی میتوان آن را «داستان ناگهان»، «داستان لحظه»، و «داستان آن