چه گوارا: تفاوت میان نسخهها
[نسخهٔ بررسینشده] | [نسخهٔ بررسینشده] |
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
[[پرونده:KordaOfCheWalking.jpg|بندانگشتی|چه گوارا و آلیدا مارس (نفر سمت راست)]] |
[[پرونده:KordaOfCheWalking.jpg|بندانگشتی|چه گوارا و آلیدا مارس (نفر سمت راست)]] |
||
براندازی رژیم آربنز توسط [[سیا]] این دیدگاه را در چه گوارا بهوجود آورد که [[ایالات متحده]] یک قدرت [[امپریالیستی]] است که درصدد براندازی هر کشوری است که بخواهد پیشرفت کند و آزاد باشد؛ و همین باعث شد تا این که چه بیشتر از همیشه به این ایمان آورد که یک شورش مسلحانه که توسط یک جمهوری و مردم مسلح حمایت میشود تنها راهی است که میشود شرایط را به نفع چنین کشورهایی برگرداند. |
براندازی رژیم آربنز توسط [[سیا]] این دیدگاه را در چه گوارا بهوجود آورد که [[ایالات متحده]] یک قدرت [[امپریالیستی]] است که درصدد براندازی هر کشوری است که بخواهد پیشرفت کند و آزاد باشد؛ و همین باعث شد تا این که چه بیشتر از همیشه به این ایمان آورد که یک شورش مسلحانه که توسط یک جمهوری و مردم مسلح حمایت میشود تنها راهی است که میشود شرایط را به نفع چنین کشورهایی برگرداند. |
||
== مکزیکو سیتی و آماده شدن == |
|||
گوارا در 21 سپتامبر 1954 به [[مکزیکو سیتی]] رسید و در بخش آلرژی بیمارستان عمومی Hospital Infantil de Mexico مشغول شد.<ref>{{Cite journal|date=2009-11-26|title=Estudio de la OCDE sobre el proceso presupuestario en México|url=http://dx.doi.org/10.1787/9789264075962-es|doi=10.1787/9789264075962-es}}</ref> به علاوه او در دانشگاه خودگردان ملی مکزیک پزشکی تدریس میکرد و به عنوان عکاس خبری در "آژانس خبری لاتین" مشغول بود.<ref>{{Cite journal|last=López Criado|first=Fidel|date=2011-12-30|title=El teatro de Joaquín Dicenta: la otra revolución social|url=http://dx.doi.org/10.3989/arbor.2011.752n6014|journal=Arbor|volume=187|issue=752|pages=1197–1207|doi=10.3989/arbor.2011.752n6014|issn=1988-303X}}</ref>همسر اولش هیلدا در خاطراتش، زندگی من با چه میگوید :"در اون دوران گوارا به فکر رفتن به آفریقا و پزشکی در آنجا بود و به همیشه از فقر پیرامونش به شدت غمگین بود"<ref>{{یادکرد وب|عنوان=Washington Post Maryland Poll, October 2008|نشانی=http://dx.doi.org/10.3886/icpsr27330.v2|وبگاه=ICPSR Data Holdings|تاریخ=2010-09-27|بازبینی=2019-12-28}}</ref> برای مثال هیلدا دغدغه ی فکری چه در مورد یک خانم رخت شور را توصیف میکند که تحت درمان گوارا بود. چه آن زن را نماینده ی اکثر فراموش شدگان و استثمار شدگان میدانست و هیلدا بعدا تکه شعری را میباید که چه شعری را با این مضمون به او تقدیم کرده است : |
|||
"قولی برای جنگ بخاطر دنیایی بهتر، برای زندگی بهتر تمام دردمندان استثمار شده" <ref>{{یادکرد وب|عنوان=Washington Post Maryland Poll, October 2008|نشانی=http://dx.doi.org/10.3886/icpsr27330.v2|وبگاه=ICPSR Data Holdings|تاریخ=2010-09-27|بازبینی=2019-12-28}}</ref> |
|||
علیرغم شخصیت های متضاد چه و [[فیدل کاسترو|فیدل]] ،از این نقطه به بعد آنها شروع به پرورش چیزی کردند که سیمون رید هنری زندگی نامه نویس آن را "دوستی انقلابی كه باعث تغییر جهان میشود" نامید که ناشی از تعهد منطق آنها برای مبارزه با [[امپریالیسم]] بود.<ref>{{Cite journal|last=Blanz|first=Hubert|date=2009|title=Slideshow|url=http://dx.doi.org/10.1007/978-3-211-85782-3|doi=10.1007/978-3-211-85782-3}}</ref> |
|||
== کوبا == |
== کوبا == |
نسخهٔ ۲۸ دسامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۹:۰۵
ارنستو رافائل گوارا دلاسرنا | |
---|---|
![]() | |
نام هنگام تولد | ارنستو گوارا |
زادهٔ | ۱۴ ژوئن ۱۹۲۸[۱] روساریو، سانتا فه (آرژانتین)، آرژانتین |
درگذشت | ۹ اکتبر ۱۹۶۷ (۳۹ سال) (تیرباران) لا ایگرا، وایگرانده، بولیوی |
آرامگاه | آرامگاه چهگوارا سانتا کلارا، کوبا |
محل تحصیل | دانشگاه بوئنوس آیرس |
پیشه | پزشک، چریک، نویسنده، سیاستمدار و انقلابی |
سازمان | جنبش ۲۶ ژوئیه، حزب متحد انقلاب سوسیالیستی کوبا،[۲] ارتش آزادیبخش ملی (بولیوی) |
همسر(ها) | هیلدا گادئا (۱۹۵۹–۱۹۵۵)آلیدا مارس (۱۹۶۷–۱۹۵۹) |
فرزندان | هیلدا (۱۹۵۶–۱۹۹۵) آلیدا (زاده ۱۹۶۰) کامیلو (زاده ۱۹۶۲) سلیا (زاده ۱۹۶۳) ارنستو (زاده ۱۹۶۵) |
والدین | «ارنستو گوارا لینچ»[۳] مادرش «سلیا ده لاسرنا» |
امضاء | |
![]() |
ارنستو چه گِوارا (به اسپانیایی: Ernesto Che Guevara) که بیشتر بهنام چه گوارا یا اِلچه شناخته میشود، پزشک، چریک، سیاستمدار، نظریهپرداز جنگی و انقلابی مارکسیست زادهٔ آرژانتین و یکی از شخصیتهای اصلی انقلاب کوبا بود. چهره و ظاهر او بهطور فراگیر به عنوان یکی از نمادهای انقلابی بشر دوستانه و به عنوان یک نشان جهانی شناخته شده در فرهنگ عامه بدل گشت.[۵]
به عنوان یک دانشجوی جوان پزشکی گوارا سراسر آمریکای جنوبی را سفر کرده و پس از مشاهده فقر، گرسنگی و بیماری روحیه مبارزه در وی پدیدار گشته بود.[۶] در حالی که تمایل او برای کمک به سرنگون کردن آنچه او استثمار سرمایههای آمریکای لاتین توسط ایالات متحده آمریکا میدانست، رو به فزونی بود، بر آن شد تا در اصلاحات اجتماعی گواتمالا تحت ریاست جمهوری خاکوبو آربنز همراه شود، اما طولی نکشید که وی توسط سازمان سیا به دستور کمپانی یونایتد فروت در طی یک کودتا از سمتش مجبور به کنارهگیری شد و همین جریان به نقطه عطف شکلگیری ایدئولوژیهای سیاسی گوآرا بدل گشت.[۶] پس از آن در مکزیکو سیتی با رائول و فیدل کاسترو دیدار کرد و به جنبش ۲۶ ژوئیه آنها پیوست و با کشتی گِرَنما با هدف سرنگون کردن دیکتاتور کوبایی فولخنثیو باتیستا که مورد حمایت ایالات متحده بود، عازم سفر دریایی به کوبا شد.[۷] گوآرا خیلی زود به چهرهای مشهور و برجسته در میان انقلابیها تبدیل شد، سپس به درجه فرمانده دوم ارتقاء یافت و نقش کلیدی در طی دو سال مبارزات پیروزمندانه چریکی شورشیان علیه باتیستا ایفا کرد که در نهایت به سرنگونی رژیم باتیستا انجامید.[۸]
پس از انقلاب کوبا، گوآرا عهدهدار نقشهای کلیدی متعددی در دولت جدید شد؛ که از آنها میتوان به بررسی درخواستهای تجدید نظر و تیرباران برای افرادی که به جرم جنایت جنگی در طی دادگاههای انقلاب محکوم شده بودند،[۹] اصلاحات ارضی زمینهای کشاورزی به عنوان وزیر صنایع، کمک و هدایت کمپین موفق سواد آموزی، فعالیت در دو سمت ریاست بانک ملی و مدیر آموزشی نیروهای مسلح کوبا و انجام سفرهای بینالمللی به عنوان سفیر کوبای سوسیالیستی اشاره کرد، همچنین موقعیت و جایگاه او این اجازه را میداد تا عهدهدار نقش محوری در مسائل مهم باشد که از آن جمله میتوان به تعلیم شبه نظامیانی که عملیات خلیج خوکها را سرکوب کردند[۱۰] یا مسئولیت آوردن موشکهای بالستیک اتمی شوروی به کوبا که منجر به بحران موشکی کوبا در ۱۹۶۲ میلادی شد، یاد کرد.[۱۱] علاوه بر این او یک نویسنده فعال و خاطرهنویس بود، از آثار او میتوان به کتاب راهنمای جنگ چریکی یا کتاب پرفروش خاطرات موتور سیکلت که دربارهٔ سفرهایش با موتور سیکلت در آمریکای لاتین است، اشاره کرد. تجربیات و آموزههای مارکسیسم-لنینیسم او را به این باور رسانده بود که عقب ماندگی و وابستگی جهان سوم صرفاً ناشی از رویکرد امپریالیسم، استعمار نو و سرمایهداری انحصاری بود و تنها راه رهایی از آن حرکت به سوی پرولتاریا انترناسیونالیسم و انقلاب جهانی است.[۱۲][۱۳] چه گوآرا در سال ۱۹۶۵ میلادی کوبا را به قصد صدور انقلاب ترک کرد، تلاش او ابتداً در کنگو-کینشازا و سپس در بولیوی ناکام ماند و در نهایت در همانجا توسط نیروهای نظامی بولیوی با کمک سازمان سیا دستگیر و به سرعت تیرباران شد.[۱۴]
از گوآرا شخصیت تاریخی متناقض که گاه احترام و گاه انزجار را تداعی میکند، باقی ماندهاست. این تناقض را میتوان به وضوح در بسیاری از بیوگرافیها، خاطرات، مقالات، مستندها، آهنگها و فیلمهای مرتبط با او مشاهده کرد. در نتیجه درک او از جان باختگی، ندای شاعرانه او برای مبارزه طبقاتی و میل به ایجاد آگاهی از یک «انسانی نو» که بر پایه اخلاقیات و نه تمایلات مادی در حرکت است، او را به یکی از نابترین الگوهای الهام بخش جنبشهای چپ تبدیل کردهاست. هفتهنامه تایم از او به عنوان یکی از ۱۰۰ فرد تأثیرگذار قرن بیستم نامبرده است.[۱۵] همچنین پس از انتشار عکس آلبرتو کوردا با عنوان چریک مبارز قهرمان، دانشگاه هنر مؤسسه مریلند از آن به عنوان محبوبترین عکس جهان یادکرد.[۱۶]
زندگینامه
![](http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/c/c5/Chefamily.jpg/220px-Chefamily.jpg)
ارنستو گوآرا اولین فرزند از پنج فرزند ارنستو گوآرا لینچ و سلیا ده لاسرنا، که هر دو از طبقه بالا و اشراف آرژانتینی بودند در ۱۴ ژوئن ۱۹۲۸[۱] در روزاریو آرژانتین چشم به جهان گشود. از جد پدری او پاتریسیو خولیان لینچ به عنوان ثروتمندترین مرد آمریکای جنوبی یاد میشود.[۱۷] از طرف دیگر تبار مادرش به خوزه ده لاسرنا ای هینوخوسا آخرین فرماندار اسپانیایی پرو بازمیگشت.[۱۸] خانوادهٔ او آرژانتینی با تبار باسک و ایرلندی بودند.[۱۹][۲۰] برطبق آداب و رسوم اسپانیایی نام رسمی او گاهی با ده لاسرنا یا لینچ ذکر میشود.[۲۱] با توجه به شخصیت پر جنب و جوش ارنستو، پدرش چنین بیان داشت که «به یاد داشته باشید آنچه در رگهای فرزند من جریان دارد، خون شورشیان ایرلندی است.»[۲۲]
خیلی زود میل توجه به فقرا در ارنستیتو (آنطور که خطاب میشد) توسعه یافت.[۲۳] او در خانوادهای با گرایشهای چپ رشد کرد و از اینرو حتی به عنوان یک پسر نوجوان با طیف گستردهای از دیدگاههای سیاسی آشنا شد.[۲۴] پدر او از طرفداران سرسخت جمهوری خواهان در جنگ داخلی اسپانیا بود و خانه او اغلب میزبان سربازان آسیب دیده در جنگ میشد.[۲۵]
علیرغم وجود دردهای فلجکننده حملات آسم حاد که در تمام دوران زندگیاش سایه انداخت، او توانست به عنوان یک ورزشکار سرآمد در رشتههایی نظیر شنا، فوتبال، گلف و تیراندازی ظاهر شود و همچنین توانست به یک دوچرخه سوار خستگی ناپذیر بدل گردد.[۲۶][۲۷] او از بازیکنان با انگیزه راگبی ۱۵ نفره بود[۲۸] و در پست فلای هاف برای باشگاه دانشگاه بوئنس آیرس بازی کردهاست. بازی راگبی برای او عنوان فوسر (Fuser) - که ترکیبی از El Furibundo به معنای خشن و نام خانوادگی مادرش ده لاسرنا[الف] بود - را برای سبک بازی خشنش به ارمغان آورد.[۲۹]
خاطرات موتور سیکلت
![](http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/b/bc/Che_Guevara-Granado_-_Mapa_1er_viaje_-_1952_Ka.jpg/220px-Che_Guevara-Granado_-_Mapa_1er_viaje_-_1952_Ka.jpg)
در سال 1948 ، چه برای تحصیل در رشته پزشکی وارد دانشگاه بوئنوس آیرس شد. "گرسنگی او برای کشف جهان" [۳۰] به او اجازه داد پیگیر کارهای دانشگاهی اش باشد که دو سفر طولانی خویشتن نگر نوع نگاهش به خود و شرایط اقتصادی معاصر در آمریکای لاتین را تغییر داد.اولین سفر او در سال 1950 ، یک سفر انفرادی 4500 کیلومتری از طریق استان های روستایی شمال آرژانتین با دوچرخه که بر روی آن یک موتور کوچک نصب کرده بود انجام شد.[۳۱]
او در شیلی از وضعیت کار در معدنها چوکی خشمگین شد و شبانه با یک زوج تحت تعقیب کومونیست به بیابانهای آتاکاما رفتند، در حالی که حتی یک پتو هم نداشتند. چه گوارا آن زوج را " گوشت و استخوانی لرزان از استثمار نظام سرمایه داری" توصیف میکند.[۳۲] دیگر دلیل ناراحتی او دهقانهای فقیری بودند که در ماچوپیچو روی زمین های متعلق به ارباب های ثروتمندشان کار می کردند.[۳۳] چه بعداً در سفر خود به شدت تحت جامعه ی جذامی ها که با آنها رفاقت میگرفت قرار گرفت. به گفته ی چه " بهترین تصویر وفاداری و انسجام از آن مردمان بیچاره و تنها برمیخواست" [۳۴] گوارا از دست نوشته های خود در این سفر برای گزارشی به نام خاطرات موتورسیکلت استفاده کرد که بعدها یکی از پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز شد. [۳۵]
گرایشهای فکری و ادبی
گوآرا بازی شطرنج را از پدرش آموخت و شرکت در مسابقات محلی را از سن ۱۲ سالگی شروع کرد. در دوران بلوغ و در طول زندگیاش او علاقه ویژهای به شعر به خصوص آثار پابلو نرودا، جان کیتس، آنتونیو ماچادو، فدریکو گارسیا لورکا، گابریلا میسترال، سزار والخو و والت ویتمن داشت.[۳۶] او همچنین شعر اگر— از رودیار کییلینگ و شعر مارتین فیرو از خوزه هرناندز را میتوانست از حفظ بخواند.[۳۶] خانه گوآرا دارای بیش از ۳۰۰۰ جلد کتاب بود که به ارنستو این امکان را میداد تا کتاب خوانی مشتاق و همه چیز خوان باشد که از نویسندگان مورد علاقه او میتوان به کارل مارکس، ویلیام فالکنر، امیلیو سالگاری، آندره ژید و ژول ورن اشاره کرد.[۳۷] علاوه بر این از کارهای نویسندگی نظیر جواهر لعل نهرو، آلبر کامو، فرانتس کافکا، ولادمیر لنین و ژان پل سارتر و همچنین فریدریش انگلس، آناتول فرانس، اچ. جی. ولز و رابرت فراست لذت میبرد.[۳۸]
گواتمالا
۷ ژوئیه ۱۹۵۳ گوارا دوباره به سفر رفت. به کشورهای همچون بولیوی، پرو، اکوادور، پاناما، کاستاریکا، نیکاراگوئه، هندوراس و الساوادور. او در دسامبر ۱۹۵۳ به گواتمالا میرسد جایی که رئیسجمهور خاکوبو آربنز[ب] از طریق اصلاحات ارضی قصد براندازی نظام لاتیفوندیا[پ] را داشت. گوارا در گواتمالا ماند تا آنچه لازم بود تا به یک «انقلابی واقعی» تبدیل شود را به نحو احسن انجام دهد.
در گواتمالاسیتی گوارا با هیلدا گادآ آکوستا که یک اقتصاددان پرویی بود آشنا شد. هیلدا از لحاظ سیاسی به خوبی با جناح چپ گرای «متحدین انقلابی خلق آمریکا» APRA (American Popular Revolutionary Alliance) در ارتباط بود. او گوارا را به چند مقام رسمی بلند مرتبه در دولت آربنز معرفی کرد. همچنین گوارا با چند تن از تبعیدیهای متصل به جنبش ۲۶ ژوئیه «فیدل کاسترو» (حمله به یک سرباز خانه در سانتیاگو، کوبا) ارتباط بر قرار کرد. در طی این ارتباطات بود که گوارا لقب معروف «چه» (che) را که در آرژانتینی مانند «رفیق» به کار میرود کسب کرد.
سعی و تلاش چه برای اینکه یک انترن پزشکی شود موفقیتآمیز نبود در نتیجه وضعیت مالی او اغلب دچار تزلزل بود. در ۱۵ می۱۹۵۴ یک گروهان پیادهنظام اسکودا و تجهیزات نظامی سبک از طرف کمونیستهای چکسلواکی برای آربنز ارسال شد که باعث تسریع یک کودتا توسط سیا (CIA) شد.
چه بسیار مشتاق بود تا به پشتوانه آربنز بجنگد و برای همین منظور به یک گروهک نظامی که توسط جوانان کمونیست تشکیل شده بود پیوست. اما خیلی زود از کارهای گروه خسته شد و به کار پزشکی خود برگشت. در پی توطئه چه دوباره برای جنگ داوطلب شد اما چیزی نگذشت که آربنز در سفارت مکزیک پناهنده شد و از حامیهای خارجی خود نیز خواست تا کشور را ترک کنند. وقتی هیلدا گادآ دستگیر شد چه نیز به کنسولگری آرژانتین پناه برد. چه تا چند هفته آنجا ماند و سپس به مکزیک رفت.
![](http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/9/98/KordaOfCheWalking.jpg/220px-KordaOfCheWalking.jpg)
براندازی رژیم آربنز توسط سیا این دیدگاه را در چه گوارا بهوجود آورد که ایالات متحده یک قدرت امپریالیستی است که درصدد براندازی هر کشوری است که بخواهد پیشرفت کند و آزاد باشد؛ و همین باعث شد تا این که چه بیشتر از همیشه به این ایمان آورد که یک شورش مسلحانه که توسط یک جمهوری و مردم مسلح حمایت میشود تنها راهی است که میشود شرایط را به نفع چنین کشورهایی برگرداند.
مکزیکو سیتی و آماده شدن
گوارا در 21 سپتامبر 1954 به مکزیکو سیتی رسید و در بخش آلرژی بیمارستان عمومی Hospital Infantil de Mexico مشغول شد.[۳۹] به علاوه او در دانشگاه خودگردان ملی مکزیک پزشکی تدریس میکرد و به عنوان عکاس خبری در "آژانس خبری لاتین" مشغول بود.[۴۰]همسر اولش هیلدا در خاطراتش، زندگی من با چه میگوید :"در اون دوران گوارا به فکر رفتن به آفریقا و پزشکی در آنجا بود و به همیشه از فقر پیرامونش به شدت غمگین بود"[۴۱] برای مثال هیلدا دغدغه ی فکری چه در مورد یک خانم رخت شور را توصیف میکند که تحت درمان گوارا بود. چه آن زن را نماینده ی اکثر فراموش شدگان و استثمار شدگان میدانست و هیلدا بعدا تکه شعری را میباید که چه شعری را با این مضمون به او تقدیم کرده است :
"قولی برای جنگ بخاطر دنیایی بهتر، برای زندگی بهتر تمام دردمندان استثمار شده" [۴۲]
علیرغم شخصیت های متضاد چه و فیدل ،از این نقطه به بعد آنها شروع به پرورش چیزی کردند که سیمون رید هنری زندگی نامه نویس آن را "دوستی انقلابی كه باعث تغییر جهان میشود" نامید که ناشی از تعهد منطق آنها برای مبارزه با امپریالیسم بود.[۴۳]
کوبا
گوارا در اوایل سپتامبر ۱۹۵۴ به مکزیک رسید و ارتباط خود را با «نیکو لوپز»[ت] و بقیهٔ تبعیدیهای ۲۶ ژوئیه (که در گواتمالا آشنا شده بود) بر قرار کرد. لوپز در سال ۱۹۵۵ او را به «رائول کاسترو» معرفی کرد و رائول هم او را به برادر بزرگترش «فیدل کاسترو» رهبر جنبش ۲۶ ژوئیه که اکنون سعی بر براندازی نظام دیکتاتوری فولخنثیو باتیستا داشت معرفی کرد. بعد از یک گفتگوی طولانی مدت با کاسترو چه به جنبش پیوست.
چه به عنوان پزشک جنبش انتخاب شد. او در تمرینهای نظامی شرکت کرد و در آخر به عنوان بهترین پارتیزان شناخته شد. اولین عملیات انقلابی کاسترو حمله به کوبا توسط یک رزمناو بسیار قدیمی به نام «مادر بزرگ»[ث] بود. در روز ۲۵ نوامبر ۱۹۵۶ از مکزیک به وسیلهٔ مادر بزرگ به سمت کوبا راه افتادند. اما کمی بعد از پهلو گرفتن توسط ارتش باتیستا مورد حمله قرار گرفتند. از ۸۲ نفر بسیاری کشته شدند و بسیاری هم بعد از دستگیری تبعید شدند. فقط ۲۲ نفر توانستند فرار کنند. خود چه نوشتهاست: «در همین مقابلهٔ خونین بود که من تجهیزات پزشکیم را کنار گذاشتم و برای جنگ از جسد یکی از مبارزان سلاح برداشتم.» و اینگونه از یک پزشک به یک پارتیزان مبارز تبدیل شد.
چند نفری که زنده ماندند به عنوان یک گروه انقلابی فروپاشیده در اعماق کوههای سییرا مایسترا[ج] پناه گرفتند، جایی که از طرف گروه چریکی فرانک پایس[چ] جنبش ۲۶ ژوئیه و نهادهای مردمی حمایت شدند. با عقبنشینی گروه به طرف کوهها این سؤال پیشآمد: کاسترو زندهاست یا مرده؟ تا این که در اوایل ۱۹۵۷ یک مصاحبه به همراه یک عکس از کاسترو و گروه چریکی اش در نیویورک تایمز چاپ شد. چه برای مصاحبه حاضر نبود اما در ماههای بعد به اهمیت رسانهها در انقلابشان پی برد. سختی کوهنشینی و کمبود مهمات باعث شد تا چه از این روزها به عنوان سختترین روزگار یاد کند.
![](http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/4/47/CheyFidel.jpg/220px-CheyFidel.jpg)
کاسترو چه را به عنوان رهبر هنگ دوم لشکر انتخاب کرد. اولین اقدام چه برای حمله به یک پادگان در بیکیتو[ح] درست مانند نقشه پیش نرفت. افراد چه سر وقت حاضر نشدند و او هم به تنهایی حمله را شروع کرد. چه خواست یکی از نگهبانهای دشمن را دستگیر کند اما نگهبان فرار کرد و او هم به طرف نگهبان شروع به تیراندازی کرد اما تفنگش از کار افتاد. او در زیر بارانی از گلوله به طرف نیروهای خودی فرار کرد، اما آنها هم با شنیدن صدای تیراندازی، پادگان را به رگبار تیر گرفتند. در هر صورت پادگان تا قبل از این که چه بتواند تفنگش را درست کند تسلیم افراد او شد.
وقتی چه در تاکتیکهای نظامی خود تجدید نظر کرد رویهٔ بسیار خشن تری را برای تربیت در پیش گرفت. فراریهای گروه به عنوان خائن تلقی میشدند و چه گروههایی را برای ترورشان میفرستاد. در نتیجه از او به علت بی رحمی و خشونتش میترسیدند.
گوارا برای گروه یک مرکز رادیویی مخفی به نام رادیوی شورشی[خ] در فوریهٔ ۱۹۵۸ درست کرد. آنها به وسیلهٔ این مرکز برای مردم کوبا اعلامیه منتشر میکردند و با افرادی که خواستار عضویت در گروه بودند ارتباط بر قرار میکردند. ایدهٔ مرکز رادیویی را، چه از فعالیتهای رادیویی سیا برای براندازی دولت آربنز در گواتمالا الهام گرفته بود.
در اواخر ژوئیه ۱۹۵۸ گوارا نقشی بسیار اساسی را در نبرد لاس مرسدس[د] ایفا کرد. او ۱۵۰۰ نفر از افراد باتیستا را که قصد کشتن کاسترو و از بین بردن جنبش را داشتند، با استفاده از هنگ خود دستگیر کرد. بعدها سرگرد آمریکایی لری باکمن[ذ] این عملیات چه را تحلیل کرد و آن را عالی و بیهمتا خواند. با ادامه یافتن جنگ، گوارا رهبری یک هنگ دیگر را بر عهده گرفت و آن را به غرب اعزام کرد تا در لحظهٔ موعود حملهٔ آخر را به سوی هاوانا انجام دهند. در روزهای پایانی دسامبر ۱۹۵۸ گوارا به هنگ انتحاری خود دستور داد تا به سانتا کلارا[ر] حمله کنند. این حمله آخرین پیروزی قاطعانهٔ انقلابیون بود. رادیوی شورشی اعلام کرد هنگ گوارا در شب سال نو سانتا کلارا را پیروزمندانه تصرف کردند که با خبری که خبرگزاری بینالمللی بنا بر مرگ چه در حین نبرد داده بود تناقض داشت. در هر حال، باتیستا وقتی فهمید که ژنرالهایش با شورشیها مذاکره داشته و در جبههٔ آنها هستند در اولین روز سال ۱۹۵۹ از کوبا فرار کرد.
و در اولین روز سال ۱۹۵۹ فیدل کاسترو و افرادش در نبرد خود پیروز شدند و نظام کنونی کوبا را تشکیل دادند.
مناصب در کوبا
چه گوارا یکی از اعضای جنبش ۲۶ ژوئیه فیدل کاسترو بود. این جنبش در سال ۱۹۵۹ قدرت را در کوبا. بهدستآورد. وی چندین پست مهم در دولت جدید کوبا از جمله سفیر، رئیس بانک مرکزی و وزیر صنایع را بر عهده داشت. او در سیاست خارجی کوبا هم نقش اساسی داشت. در سال ۱۹۵۹ از کشورهای آسیایی و آفریقایی دیدار کرد و در سال ۱۹۶۰ در راس هیأتی اقتصادی از کوبا به کشورهای بلوک شرق سفر کرد. سپس به چین و کره شمالی رفت. گوارا در سال ۱۹۶۱ نمایندگی کوبا را در «پونتا دل استه» به عهده گرفت و در سال ۱۹۶۲ ریاست هیئت اقتصادی دیگری را در سفر به اتحاد جماهیر شوروی داشت. در سال ۱۹۶۳ در یک کنفرانس اقتصادی در الجزایر شرکت کرد و در مارس سال ۱۹۶۴ به نمایندگی از کوبا در کنفرانس تجارت و توسعه ملل متحد در ژنو حضور یافت. پس از آن در همان سال دیداری رسمی از الجزایر داشت و در نوامبر ۱۹۶۴ برای سومین بار به اتحاد جماهیر شوروی رفت.[۴۴]
اعدامهای گسترده
مستندات جدید دربارهٔ جزئیات اعدامهای گسترده در زندان لا کابانا کوبا شمار کسانی که با مجوز چه گوارا در ماههای نخست پیروزی انقلاب کوبا اعدام شدند را بین ۴۰۰ تا ۲ هزار نفر تخمین میزند. چه گوارا به دستور فیدل کاسترو، مسئول این زندان شده بود و در روند دادگاههای تریبونالی که برای محکومان آنجا برگزار میشد، چه گوارا رئیس دادگاه تجدید نظر بود؛ قاضی تجدیدنظری که به گفته خاویر آرزواگا، کشیشی که مسئول آرام کردن اعدامیان پیش از مراسم بود، هیچگاه حکم اعدامی را ابطال نکرد. آلوارو ورگاس لوسا، نویسنده پرویی-اسپانیایی، در مقاله پژوهشی که در سال ۲۰۰۵ تحت عنوان «چه گوارا، ماشین آدمکشی» منتشر کرد، با چند نفر از کسانی که در قلعه لا کابانا با چه گوارا همکاری کرده بودند گفتگو کرده و از مشاهدات آنها برای ترسیم نیمرخی از چه گوارا استفاده کردهاست.[۴۵]
در دفاتر خاطرات و نامههایی که از چه گوارا برجای مانده هم جملات متعددی در ستایش 'نفرت و خشونت' به چشم میخورد. بنابر دفتر خاطرات او در سییرا ماسترا، در ژانویه ۱۹۵۷ چه گوارا شخصاً یوتیمو گوئرا را به ظن خبرچینی با دستان خود میکشد: «مشکل را با هفت تیر کالیبر ۳۲ حل کردم. یک گلوله در شقیقه راستش. حالا وسایل او متعلق به من است.» نام چند نفر دیگر که چه گوارا به دست خود آنها را کشته در خاطراتش به چشم میخورد. علاوه بر آن، نقش چه گوارا در برپایی اردوگاههای کار اجباری برای همجنسگرایان، مسیحیان شاخه شاهدان یهوه و ضدانقلابیها که اصطلاحاً در کوبا «ناجورها» لقب گرفته بودند هم به خوبی در مستند «رفتار نامناسب» اثر نستور آلموندور، سینماگر اسپانیایی برنده جایزه اسکار، به تصویر کشیده شدهاست.[۴۶]
نایجل جونز، نویسنده و تاریخدان بریتانیایی، چند سال پیش در نقد فیلم "چه" اثر استیون سودربرگ به خاطرات ارنست همینگوی، نویسنده معروف آمریکایی از دوران حضورش در کوبا اشاره میکند. "همینگوی که پس از حضور در جنگ داخلی اسپانیا، به انقلابهای چپ روی خوش نشان میداد، در آن زمان مقیم کوبا شده بود و یک بار از دوستش جورج پلیمپتن، سردبیر نشریه پاریس ریوو، دعوت کرده بود برای حضور در مراسم اعدام زندانیانی که در دادگاهای تریبونال تحت نظر چهگوارا محکوم شده بودند به کوبا برود. این دو به اتفاق شاهد کامیونهایی بودند که میآمدند محکومان را پیاده میکردند و پس از تیرباران، اجساد را دوباره میبردند. همین هم شد که پلیمپتن بعدها از انتشار کتاب خاطرات چه گوارا تحت عنوان 'خاطرات موتورسیکلت' سر باز زد." به نوشته نایجل جونز، انقلاب کوبا که به رهبری فیدل کاسترو و یاری برادرش رائول و چه گوارا در ژانویه ۱۹۵۷ پیروز شد "در سالهای تاریک خود مسبب ۱۶ هزار اعدام، ۱۰۰ هزار زندانی عقیدتی سیاسی و زمینهساز مهاجرت اجباری حدود ۲ میلیون کوبایی شدهاست؛ فراری بزرگ از بهشت سوسیالیستی فیدل کاسترو که در جریان آن حدود ۳۰ هزار نفر جان دادند."[۴۷]
سخنرانی در سازمان ملل
گوارا در دسامبر ۱۹۶۴ در نوزدهمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک شرکت و به نمایندگی از کوبا در آن سخنرانی کرد. گزیدهای از سخنان چهگوارا در مجمع عمومی ملل متحد:[۴۴]
«.... کوبا به اینجا آمدهاست تا موضع خود را دربارهٔ مهمترین مسایل مورد مناقشه اعلام کند و این کار را با احساس مسوولیت تمام و تا جایی که امکان دارد، از این تریبون به انجام خواهد رساند و در عین حال، گفتاری از سر صداقت و راستی خواهد داشت… باید شاهد خانهتکانی و حرکت رو به جلوی این مجمع باشیم. … باید مجمع عمومی نوزدهم در تاریخ سازمان ملل همواره برجسته شود و در یادها بماند. ما برای این هدف تلاش میکنیم. احساس میکنیم که حق داریم و متعهد به انجام آن هستیم، زیرا کشور ما یکی از نقاط پُر اصطکاک جهان امروز است. جایی که اصول حاکم بر استقلال کشورهای کوچک در آن، همه روزه بلکه هر دقیقه، به معرض آزمایش در میآید… برای بقا، شروع دیگری هم هست: حفظ وحدت ملی، ایمان و قاطعیت در دفاع از کیان کشور و انقلاب. ..... نمایندگان محترم! به استحضارتان میرسانم که این شروط در کوبا وجود دارد. یکی از مسایل مهمی که مجمع باید به آن بپردازد و برای ما اهمیت خاصی دارد که برای آن راهحلی بیابیم، همزیستی مسالمتآمیز بین دولتهایی است که نظام اقتصادی و اجتماعی متفاوتی دارند…»
سرانجام با امید برانگیختن انقلاب در دیگر کشورها کوبا را ترک کرد. وی ابتدا در سال ۱۹۶۶ به جمهوری دموکراتیک کنگو رفت و سپس به بولیوی سفر کرد.
کنگو
![](http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/6/60/CheinCongo2.gif/200px-CheinCongo2.gif)
در سال ۱۹۶۵ چه گوارا در یک اقدام مخاطرهآمیز تصمیم به سفر به غرب آفریقا گرفت تا معلومات و تجربیات خویش را به عنوان یک پارتیزان به شورشی که آن روزها در کنگو جریان داشت منتقل کند. بنا به گفتهٔ رئیسجمهور الجزایر احمد بن بلا؛ چه گوارا فکر میکرد که آفریقا یک حلقهٔ ضعیف در نظام امپریالیسمی است که توانایی یک انقلاب بزرگ را در خود دارد. رئیسجمهور مصر، جمال عبدالناصر که به خاطر ملاقاتش با چه گوارا در سال ۱۹۵۹ رابطهٔ برادرانهای با وی داشت برنامهٔ چه گوارا در مورد جنگ در کنگو را ناعاقلانه دید و به وی در مورد اینکه چهرهاش تبدیل به یک چهرهٔ تارزانی شود هشدار داد و وی را محکوم به شکست دانست. اما علیرغم هشدارهای وی چه گوارا راهنمای اقدامات کوبا در پشتیبانی از حرکت سیمبای مارکسیست که همزمان با بحران کنگو اتفاق افتاده بود شد. سربازان مزدور آفریقای جنوبی که رهبریشان را مایک هوارا بر عهده داشت و با ارتش کنگو کار میکرد در صدد خنثی کردن برنامههای چه گوارا برآمدند. آنها میتوانستند ارتباطات چه گوارا را ببینند و خطوط ارتباطی و تدارکاتی وی را مختل کنند. با وجود اینکه چه گوارا در تلاش برای مخفی نمایاندن حضورش در کنگو بود دولت آمریکا از موقعیت مکانی وی و فعالیتهایش آگاه بود. آژانس امنیت ملی از تمامی سخن پراکنیهای داخلی و خارجی وی که به وسیلهٔ تجهیزات برون مرزی یو اس ان اس والدز که یک سیستم پست شنیداری شناور بر روی اقیانوس هند بود و در سواحل دارالسلام به این منظور رفتوآمد میکرد آگاه میشد.
هدف چهگوارا صادر کردن انقلاب کوبا از طریق آشنا کردن جنگجویان محلی سیمبا به مکتب مارکسیستی و نظریهٔ فوکو و استراتژی جنگهای پارتیزانی بود.
بولیوی
اواخر 1996، مکان چه گوارا هنوز برای عموم مشخص نبود. گرچه نمایندگان جنبش استقلال موزامبیک ، (FRELIMO) ، گزارش دادند که آنها در اواخر سال 1966 با گوارا در دارالسلام ملاقات کردند. این دیدار در مورد پیشنهاد وی برای کمک به پروژه انقلابی آنها بود که در نهایت توسط موزامبیکی ها رد شد[۴۸].در سخنرانی روز جهانی کارگران در سال 1967 در هاوانا ، وزیر دفاع نیروهای مسلح ، سرگرد خوان آلمیدا گفت :" چه در خدمت انقلاب در جایی در آمریکای لاتین بود"
![بولیوی](http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/3/34/CheinBolivia1.jpg/220px-CheinBolivia1.jpg)
قبل از عزیمت به بولیوی ، گوارا ظاهر خود را با اصلاح کردن ریش و قسمت زیادی از موهای و تغییر رنگ آنها به خاکستری تغییر داد، به طوری که او هیچ شباهتی به چه گوارا نداشت.[۴۹] در 3 نوامبر 1966 ، گوارا مخفیانه در پرواز از مونته ویدئو با نام جعلی "آدولفو منا گونزالس" به لا پاز رسید و به خود را به عنوان یک تاجر میانسال اروگوئه ای که برای سازمان کشورهای آمریکا کار می کرد معرفی کرد.[۵۰] سه روز پس از ورود به بولیوی ، گوارا برای تشکیل ارتش چریکی خود ، لاپاز را به مقصد مناطق روستایی جنوب شرقی این کشور ترک کرد.اولین اردوگاه اصلی گوارا در جنگل خشک مونتان در منطقه دورافتاده Ñancahuazú قرار داشت.آموزش در اردوگاه دره ای Ñancahuaz بسیار خطرناک بود روند تشکیل ارتش چریکی کند جلو میرفت. «هایده تامارا بونکه بیدر» ، یک آلمانی-آرژانتینی با نام مستعار "تانیا" ، به عنوان عامل اصلی چ در لاپاز منصوب شد.[۵۱]
دستگیری و اعدام
![](http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/9/9d/Statueduchelahiguera.jpg/220px-Statueduchelahiguera.jpg)
در اوایل اکتبر ۱۹۶۷ چهگوارا در بولیوی طی عملیاتی که توسط سازمان سیا طرحریزی شده بود دستگیر شد. برخی باور دارند که سیا ترجیح میداد گوارا را برای بازجویی زنده در دست داشته باشد، اما در هر صورت او بهوسیلهٔ ارتش بولیوی در نزدیکی وایهگرانده در مدرسه روستای لا ایگرا در سانتا کروز دلاسیهرا به دستور بارریه نتوس دیکتاتور نظامی کشته شد.
در بامداد ۸ اکتبر ۱۹۶۷ در نزدیکی لاایگه را (دهکده کوچکی در بولیوی و در نزدیکی کوههای آند)، چهگوارا به همراه چندتن دیگر از گروه چریکی به محاصره ارتش بولیوی -که به وسیله مأموران سیا و افسران آمریکایی همراهی میشد- درآمدند و دستگیر شدند. از رزمندگانی که در آن زمان همراه چهگوارا بودند باید از "اینتی" و "کوکو پردو" بولیویایی و "تومایینی" اهل کوبا و افرادی با نامهای مستعار "هولیو پابلو آنیستو "و دیگران نام برد. چند روز بعد چه توسط سرباز بولیویایی ماریو تران با شلیک گلوله اعدام میگردد.
فیدل کاسترو میگوید:
در زندگی از دو خبر خیلی ناراحت شدم؛ یکی خبر مرگ مادرم و دیگری خبر مرگ چهگوارا.
پس از مرگ چهگوارا، او بهعنوان یک تئوریسین، متخصص در فنون جنگی، و جنگآور تبدیل به قهرمان جنبشهای انقلابی سوسیالیستی در سراسر جهان شد. آلیدا، دختر چهگوارا مدعیست که پدرش کمونیست بود.[۵۲]
کشف جسد
![](http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/4/49/CheExec9B.jpg/220px-CheExec9B.jpg)
سالها از محل دفن چهگوارا اطلاعی در دست نبود تا اینکه در سال ۱۹۹۵ یک ژنرال بولیویایی که در عملیات دستگیری او شرکت داشت مکان دفن او را که در کنار باند یک فرودگاه در نزدیکی جایی که در آن به قتل رسیده بود افشا کرد. بقایای جسد چهگوارا در سال ۱۹۹۷ به کوبا انتقال یافت و در سانتا کلارا، شهری که پیروزیهای زیادی در جریان جنگهای انقلابی کوبا کسب کرده بود دفن شد و بنای یادبودی به افتخار او ساخته شد.[۵۳]
میراث چهگوارا
![](http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/3/3f/Che_Guevara_statue.jpg/220px-Che_Guevara_statue.jpg)
چهل سال بعد از اعدام چهگوارا هنوز هم زندگی وی و کارهایش یکی از بحثهای ادامهدار در جهان است. خیلی از صاحبنظران از جمله نلسون ماندلا از وی به عنوان یک قهرمان نام میبرد و او را الهامدهندهٔ آزادی برای تمامی کسانی میداند که آزادی را دوست دارند، همچنین ژان پل سارتر وی را هم روشنفکر میدانست و هم از او به عنوان کاملترین انسان عصر ما یاد میکرد.[۵۴] چهگوارا یک قهرمان ملی دوستداشتنی برای کوباییها باقی میماند و تصاویر وی روی سکههای فلزی کوبایی را زینت دادهاست و دانشآموزان هر روز را در مدرسه با این حرف آغاز میکنند که: ما نیز مثل «چه» خواهیم شد. ترانهٔ آستا سیمپره که به یاد او ساخته شده از ترانههای محبوب است و به چند زبان اجرا شدهاست. در سرزمین مادری وی آرژانتین جایی که در دبیرستانها نام وی را بهخاطر میسپارند موزههای بیشماری از چه کشور را پر کردهاست و در سال ۲۰۰۸ یک مجسمهٔ برنزی از او در شهر تولدش روزاریو نصب گردید. علاوه بر این چهگوارا برای بعضی از بولیویاییها به حضرت ارنست معروف است و او را فرد مقدسی دانسته و میپرستند.
بر اساس شخصیت چه گوارا دو فیلم سینمایی به عنوان che و che part two با بازی بنیسیو دل تورو در نقش چه گوارا ساخته شدهاست.
گفتاوردهایی از چهگوارا
چهگوارا در کنار سفر، ماجراجویی و نبرد یک نویسنده نیز بود که از زمانی که از خانه به قصد آشنایی با مردمان آمریکای لاتین خارج شد تجربیات و نظراتش را مینوشت و همچنین نامههای بسیاری برای دوستان و خانواده از او باقی است.
- به اقتصاد سوسیالیستی بدون اخلاق مارکسیستی اعتقادی ندارم.
- امید به آینده، اندوه را میشوید.
- به دنیا نیامدهام که در سنین پیری بمیرم.
- اگر تو در برابر هر بیعدالتی از خشم به لرزه میافتی؛ بدان که یکی از رفقای من هستی.
- میدانستم در لحظهای که روح بزرگ حاکم، ضربهای میزند تا تمام بشریت را به دو دسته مخالف تقسیم کند، من در کنار مردم عادی خواهم بود.
- یک انقلابی واقعی همان جایی خدمت میکند که به او احتیاج است.
- پرندهای که از مترسک بترسد، از گرسنگی خواهد مرد.
- بگذار هر چه از دست میرود برود! آنچه را میخواهم که به التماس نیالوده باشد هر چه باشد حتی زندگی.
- شاد بودن تنها انتقامی است که میتوان از زندگی گرفت.
شعری برای چهگوارا
شعری از گابریل گارسیا مارکز برای چه گوارا (ترجمه احمد شاملو):[۵۵]
و مرد افتاده بود.
یکی آواز داد: دلاور برخیز!
و مرد همچنان افتاده بود.
دو تن آواز دادند: دلاور برخیز!
و مرد همچنان افتاده بود.
دهها تن و صدها تن خروش برآوردند: دلاور برخیز!
و مرد همچنان افتاده بود.
هزاران تن خروش برآوردند: دلاور برخیز!
و مرد همچنان افتاده بود.
تمامی آن سرزمینیان گرد آمده اشکریزان خروش برآوردند: دلاور برخیز!
و مرد بهپای برخاست.
نخستین کس را بوسهای داد
و گام در راه نهاد…
در هنر
در 1965، هنرمند کوبایی کارلوس پوئبلا آهنگی به نام "تا همیشه فرمانده" [۱] را برای چه گوارا خواند. ترانه ی این آهنگ جواب به نامه ی خداحافظی چه گوارا است که قبل از ترک کوبا به منظور اقدامات انقلابی و مرگ نگاشته بود.[۵۶] این ترانه لحظه های کلیدی انقلاب کوبا که چه گوارا یکی از فرمانده هایش بود را روایت میکند. این آهنگ پس از مرگ چه تبدیل به یک نماد شد و بسیاری از خوانندگان چپی هر کدام این آهنگ را با شیوه ی خود بازخوانی کردند. محسن نامجو هم آهنگی به نام " چه گوارا " را خوانده که ریمیکس و ترجمه ی این آهنگ است.[۵۷]
بخشی از آهنگ کارلوس پوئبلا :
ما ادامه خواهیم داد،
همانگونه که همیشه دادیم،
و با فیدل به تو میگوییم:
![](http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/1/13/Che_SClara.jpg/220px-Che_SClara.jpg)
" تا همیشه فرمانده"
جستارهای وابسته
یادداشت
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ The date of birth recorded on his birth certificate was June 14, 1928, although one tertiary source, (Julia Constenla, quoted by Jon Lee Anderson), asserts that he was actually born on May 14 of that year. Constenla alleges that she was told by Che's mother, Celia de la Serna, that she was already pregnant when she and Ernesto Guevara Lynch were married and that the date on the birth certificate of their son was forged to make it appear that he was born a month later than the actual date to avoid scandal. (Anderson 1997, pp. 3, 769.)
- ↑ Partido Unido de la Revolución Socialista de Cuba, a.k.a. PURSC.
- ↑ Unknown, Autor. "Guevara, Che". Encyclopædia Britannica Online. Retrieved 30 September 2001.[پیوند مرده]
- ↑ The various sound clips on this site of international Spanish speakers: Forvo.com pronounce the G in the name "Guevara" as [ɡ] or [ɣ] depending on how carefully they enunciate. When the names are spoken together, it is [ɣ]; when enunciated separately, [ɡ].
- ↑ Casey 2009, p. 128.
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ On Revolutionary Medicine Speech by Che Guevara to the Cuban Militia on August 19, 1960. "Because of the circumstances in which I traveled, first as a student and later as a doctor, I came into close contact with poverty, hunger and disease; with the inability to treat a child because of lack of money; with the stupefaction provoked by the continual hunger and punishment, to the point that a father can accept the loss of a son as an unimportant accident, as occurs often in the downtrodden classes of our American homeland. And I began to realize at that time that there were things that were almost as important to me as becoming a famous or making a significant contribution to medical science: I wanted to help those people."
- ↑ Beaubien, NPR Audio Report, 2009, 00:09–00:13.
- ↑ "Castro's Brain", 1960.
- ↑ Taibo 1999, p. 267.
- ↑ Kellner 1989, pp. 69–70.
- ↑ Anderson 1997, pp. 526–530.
- ↑ "On Development" Speech delivered by Che Guevara at the plenary session of the United Nations Conference on Trade and Development in Geneva, Switzerland on March 25, 1964. "The inflow of capital from the developed countries is the prerequisite for the establishment of economic dependence. This inflow takes various forms: قرضیs granted on onerous terms; investments that place a given country in the power of the investors; almost total technological subordination of the dependent country to the developed country; control of a country's foreign trade by the big international monopolies; and in extreme cases, the use of force as an economic weapon in support of the other forms of exploitation."
- ↑ At the Afro-Asian Conference in Algeria A speech by Che Guevara to the Second Economic Seminar of Afro-Asian Solidarity in Algiers, Algeria on February 24, 1965."The struggle against imperialism, for liberation from colonial or neocolonial shackles, which is being carried out by means of political weapons, arms, or a combination of the two, is not separate from the struggle against backwardness and poverty. Both are stages on the same road leading toward the creation of a new society of justice and plenty. ... Ever since monopoly capital took over the world, it has kept the greater part of humanity in poverty, dividing all the profits among the group of the most powerful countries. The standard of living in those countries is based on the extreme poverty of our countries. To raise the living standards of the underdeveloped nations, therefore, we must fight against imperialism. ... The practice of proletarian internationalism is not only a duty for the peoples struggling for a better future, it is also an inescapable necessity."
- ↑ Ryan 1998, p. 4.
- ↑ Dorfman 1999.
- ↑ Maryland Institute of Art, referenced at BBC News May 26, 2001.
- ↑ Lavretsky. «El camino hacia el Granma. Entrevista al padre del Che, revela orígenes de la revolución». El Nuevo Cojo Ilustrado. Consultado el 13 de febrero de 2009. «Debo mencionar que en la familia de mi esposa Celia también hay un grande de España... Se trata del general José de la Serna e Hinojosa, último virrey del Perú. (Ernesto Guevara Lynch, 1969).».
- ↑ Anderson, p. 18.
- ↑ Che's last name "Guevara" derives from the Castilianized form of the Basque "Gebara", a habitational name from the province of Álava. Through his grandmother, Ana Lynch, he was a descendant of Patrick Lynch, who emigrated from County Galway, Ireland in the 1740s.
- ↑ Guevara Lynch 2011, p. i.
- ↑ In Spanish a person may carry the surname of his/her father as well as that of his/her mother, albeit in that order. Some people carry both, others only that of their father. In Guevara's case many people of Irish descent will add "Lynch" to emphasize his Irish relations. Others will add "de la Serna" to give respect to Guevara's mother.
- ↑ Lavretsky 1976.
- ↑ Kellner 1989, p. 23.
- ↑ Argentina: Che's Red Mother Time Magazine, July 14, 1961.
- ↑ Anderson 1997, pp. 22–23.
- ↑ Sandison 1996, p. 8.
- ↑ Kellner 1989, p. 24.
- ↑ Argentine Rugby Inspired by Che Guevara by Brendan Gallagher, The Daily Telegraph, October 5, 2007
- ↑ Anderson 1997, p. 28.
- ↑ Anderson, N. (1997-04-30). "Sluiting in die drama". Literator. 18 (1): 51–64. doi:10.4102/lit.v18i1.529. ISSN 2219-8237.
- ↑ Anderson, Byron (1997-02-07). "The Internet:". Behavioral & Social Sciences Librarian. 15 (1): 59–64. doi:10.1300/j103v15n01_07. ISSN 0163-9269.
- ↑ "[Introduction]". Transition (75/76): 374. 1997. doi:10.2307/2935433. ISSN 0041-1191.
- ↑ Kellner، R. (۱۹۸۹). «Hypochondriasis». PsycEXTRA Dataset. دریافتشده در ۲۰۱۹-۱۲-۲۸.
- ↑ Kellner، R. (۱۹۸۹). «Hypochondriasis». PsycEXTRA Dataset. دریافتشده در ۲۰۱۹-۱۲-۲۸.
- ↑ Bartkevicius, Jocelyn (2005). "Occasions of Sin: A Memoir (review)". Fourth Genre: Explorations in Nonfiction. 7 (1): 179–182. doi:10.1353/fge.2005.0001. ISSN 1544-1733.
- ↑ ۳۶٫۰ ۳۶٫۱ Hart 2004, p. 98.
- ↑ Haney 2005, p. 164.
- ↑ (Anderson 1997, pp. 37–38).
- ↑ "Estudio de la OCDE sobre el proceso presupuestario en México". 2009-11-26. doi:10.1787/9789264075962-es.
{{cite journal}}
: Cite journal requires|journal=
(help) - ↑ López Criado, Fidel (2011-12-30). "El teatro de Joaquín Dicenta: la otra revolución social". Arbor. 187 (752): 1197–1207. doi:10.3989/arbor.2011.752n6014. ISSN 1988-303X.
- ↑ «Washington Post Maryland Poll, October 2008». ICPSR Data Holdings. ۲۰۱۰-۰۹-۲۷. دریافتشده در ۲۰۱۹-۱۲-۲۸.
- ↑ «Washington Post Maryland Poll, October 2008». ICPSR Data Holdings. ۲۰۱۰-۰۹-۲۷. دریافتشده در ۲۰۱۹-۱۲-۲۸.
- ↑ Blanz, Hubert (2009). "Slideshow". doi:10.1007/978-3-211-85782-3.
{{cite journal}}
: Cite journal requires|journal=
(help) - ↑ ۴۴٫۰ ۴۴٫۱ http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=9003250181
- ↑ http://www.independent.org/newsroom/article.asp?id=1535
- ↑ http://www.notablebiographies.com/supp/Supplement-A-Bu-and-Obituaries/Almendros-N-stor.html
- ↑ http://www.telegraph.co.uk/comment/personal-view/4077397/It-is-a-sad-reflection-of-our-time-that-Che-Guevara-is-seen-as-a-hero.html
- ↑ Mittleman, John; Wyman, David B. (1981). "Underwater Inspections: Credibility And Technology". Offshore Technology Conference. Offshore Technology Conference. doi:10.4043/4030-ms.
- ↑ Scorer, James (2010-06-10). "Che: a graphic biography, by Sid Jacobson and Ernie Colón". Journal of Graphic Novels & Comics. 1 (1): 83–85. doi:10.1080/21504851003798652. ISSN 2150-4857.
- ↑ Scorer, James (2010-06-10). "Che: a graphic biography, by Sid Jacobson and Ernie Colón". Journal of Graphic Novels & Comics. 1 (1): 83–85. doi:10.1080/21504851003798652. ISSN 2150-4857.
- ↑ Anderson, Allen S.; Krauss, Daniel; Lang, Roberto (1997-10). "Cardiovascular complications of malignant carcinoid disease". American Heart Journal. 134 (4): 693–702. doi:10.1016/s0002-8703(97)70053-x. ISSN 0002-8703.
{{cite journal}}
: Check date values in:|date=
(help) - ↑ Iran and Latin America: A New Threat or a Bargaining Chip in a Grand Pact? بایگانیشده در ۴ مارس ۲۰۱۶ توسط Wayback Machine, Diplomatic Courier
- ↑ «۱۰ شخصیتی که نبش قبر شدند». وبگاه بیبیسی فارسی.
- ↑ Michael Moynihan، Neutering Sartre at Dagens Nyheter، Stockholm Spectator
- ↑ http://www.esalat.org/images/dars_hai_az_zendagi_va_karnama_hai_cheguara.htm. پارامتر
|عنوان= یا |title=
ناموجود یا خالی (کمک); پیوند خارجی در|وبگاه=
وجود دارد (کمک); پارامتر|پیوند=
ناموجود یا خالی (کمک) - ↑ Pedraza, Silvia (2013-01-14). "Cuban Revolution". The Wiley-Blackwell Encyclopedia of Social and Political Movements. Oxford, UK: Blackwell Publishing Ltd. ISBN 978-1-4051-9773-1.
- ↑ «نامجو از چه گوارا می خواند». فرارو.
- کتاب خاطرات موتور سیکلت، اثر چهگوارا، ترجمهٔ تبسم آتشینجان، نشر نقره، شابک: ۹۶۴۷۹۶۱۳۳۲
- کتاب خاطرههای جنگ انقلابی، اثر چهگوارا، ترجمهٔ قاسم صنعوی، نشر گلآذین، شابک: ۹۶۴۷۷۰۳۲۶۰
- لوموند دیپلماتیک فارسی شماره ۱۲ و ۱۳
پیوند به بیرون
![](http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/4/4a/Commons-logo.svg/30px-Commons-logo.svg.png)
![](http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/f/fa/Wikiquote-logo.svg/34px-Wikiquote-logo.svg.png)
- چه گوارا
- افراد آرژانتینی ایرلندیتبار
- افراد آرژانتینی باسکیتبار
- افراد بحران کنگو
- امپریالیسم ستیزی
- انقلابیون اعدامشده
- انقلابیون اهل آرژانتین
- اهالی روزاریو، سانتا فه
- بازیکنان راگبی ۱۵ نفره اهل آرژانتین
- پادفرهنگ دهه ۱۹۶۰
- پزشکان اهل آرژانتین
- جستارنویسان اهل آرژانتین
- چریکهای اهل آرژانتین
- خاطرهنویسان روزانه اهل آرژانتین
- دانشآموختگان دانشگاه بوئنوس آیرس
- درگذشتگان ۱۹۶۷ (میلادی)
- دور از وطنهای اهل آرژانتین در بولیوی
- دور از وطنهای اهل آرژانتین در کوبا
- دور از وطنهای اهل آرژانتین در مکزیک
- دیپلماتهای اهل آرژانتین
- زادگان ۱۹۲۸ (میلادی)
- سفرنامهنویسان اهل آرژانتین
- سوسیالیستهای اهل آرژانتین
- قدیسان عامیانه
- کمونیستهای اهل آرژانتین
- مخالفان آپارتاید در آفریقای جنوبی
- مرگها به وسیله اسلحه گرم در بولیوی
- مقالهنویسان سده ۲۰ (میلادی)
- نویسندگان سیاسی اهل آرژانتین
- نظریهپردازان انقلاب
- نظریهپردازان جنگ چریکی
- نظریهپردازان مارکسیست
- وزیران دارایی کوبا