دودمان خلجی
سلسله خلجی | |||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
۱۲۹۰–۱۳۲۰ | |||||||||||
قلمروی تحت کنترل دودمان خلجی (سبز تیره) و خراجگزاران آنها (سبز روشن)[۱] | |||||||||||
پایتخت | دهلی | ||||||||||
زبان(های) رایج | فارسی (رسمی)[۲] | ||||||||||
دین(ها) | |||||||||||
حکومت | سلطنت | ||||||||||
سلطان | |||||||||||
• ۱۲۹۰–۱۲۹۶ | جلال الدین فیروز خلجی | ||||||||||
• ۱۲۹۶–۱۳۱۶ | علاءالدین خلجی | ||||||||||
• ۱۳۱۶ | شهاب الدین | ||||||||||
• ۱۳۱۶–۱۳۲۰ | قطب الدین مبارک شاه | ||||||||||
تاریخ | |||||||||||
• بنیانگذاری | ۱۲۹۰ | ||||||||||
• فروپاشی | ۱۳۲۰ | ||||||||||
| |||||||||||
امروز بخشی از | هند پاکستان |
سلسله خلجی (به هندی: सलतनत ख़िलजी) یک سلسله پادشاهی مسلمان افغان[۳] به پایتختی دهلی بر بخش وسیعی از شمال و غرب شبه قاره هند نزدیک به سه دهه، بین سالهای ۱۲۹۰ تا ۱۳۲۰، حکومت میکرد.[۴][۵][۶] این دودمان توسط سلطان جلالالدین فیروز خلجی تأسیس شد و دومین دودمان سلطنت دهلی بهشمار میرود.[۷] شورش پشتون های خلج و به قدرت رسیدن آنها در هندوستان، نشان دهنده انتقال قدرت از ترک ها به افغان ها بود.[۸][۹] سلسله خلجی بخاطر فتوحاتش در جنوب هند[۴] و دفع حملات پیدرپی مغول به هند مشهور شدهاست.[۱۰][۱۱]
منبعشناسی
[ویرایش]منابع دربارهٔ عصر حکومت دودمان خلجی در هندوستان پراکنده و اغلب مطالب آنان با یکدیگر اختلاف دارد. منبعی معاصر با حکومت آنان بهدست نیامده است.[۱۲] تنها نوشتههایی که معاصر با دودمان خلجی دربارهٔ آنان نوشته شدهاست عبارتند از فصلی کوتاه در تاریخ وصاف که به وقایع سقوط دودمان ممالیک دهلی و سلطنت جلال الدین خلجی و قتل او و آغاز سلطنت علاءالدین میپردازد، مثنوی نیمه داستانی نه سپهر از امیر خسرو دهلوی که به درخواست مبارک شاه نوشته شدهاست. اما این منابع محدود نمیتواند اطلاعات چندان موثقی بدهد.[۱۳][۱۴] بین ۳۰ تا ۱۱۵ سال پس از سقوط دودمان خلجی، سه کتاب تاریخی مهم نوشته شدهاند که اطلاعات نسبتاً کاملی از دودمان خلجی را در بر دارند.
اولین منبع فتوح السلاطین اثر عبدالملک عصامی است که به نظم و به سبک شاهنامه فردوسی سروده شدهاست. این متن حماسی در سال ۱۳۴۹، ۲۹ سال پس از قتل مبارک شاه، سروده شدهاست و حاوی مطالب مهمی دربارهٔ دودمان خلجی است. دومین و مهمترین منبع، کتاب تاریخ فیروزشاهی ضیاءالدین برنی است که در سال ۱۳۵۷، ۳۷ سال پس از قتل مبارک شاه، در تاریخ سلاطین هند نوشته شدهاست و گویا بر مبنای اسناد اداری و دیوانی سلطنت خلجی و خاطرات شفاهی درباریان آن زمان نگارش شدهاست. در متون پژوهشی تاریخی دربارهٔ دودمان خلجی، بیشترین ارجاعات به کتاب تاریخ فیروزشاهی میشود. سومین منبع، کتاب تاریخ مبارک شاهی اثر یحیی بن احمد سرهندی هست که در سال ۱۴۳۴، ۱۱۵ سال پس از قتل مبارکشاه، است. سرهندی این کتاب را در عصر سلاطین سادات هند، در تاریخ حاکمان مسلمان هندوستان، نوشتهاست و توانست با استفاده از اسنادی که در دسترسش بود کتاب خود را نگاشته و اطلاعات مفیدی دربارهٔ دودمان خلجی و اقدامات شاهان آن بدهد. اگرچه بخاطر فاصله زمانی زیاد این کتاب با دودمان خلجی، باید با برخی مطالب این کتاب با احتیاط برخورد کرد.[۱۳][۱۵]
منابع دورههای بعدی عمدتاً رونویسی از آثار مذکور هستند و مطلب جدیدی برای ارائه دادن ندارند. در دوران مدرن در آثار پژوهشی ایی چون تاریخ کمبریج هند به تاریخ حکومت و اقدامات سیاسی و اقتصادی دودمان خلجی پرداخته شدهاست. شاخصه مهم این دسته پژوهشها، استفاده از منابع هندو و استفاده از آثار سکهشناسی و معماری در تحلیل تاریخ دودمان خلجی است. اما عموما دودمان خلجی به عنوان یک دولت کماهمیت حاشیه ای در کنار باقی دودمانهای سلاطین هند مطرح میشد. اما این اواخر پژوهشهای جامعی چون تاریخ خلجها اثر کیشوری ساران رای دربارهٔ تاریخ دودمان خلجی و اقدامات اقتصادی و اداری و فرهنگی آنان انجام شدهاست که مفصل تاریخ این دودمان را مورد بررسی قرار میدهند.
تبار
[ویرایش]
در کتاب تاریخ فیروز شاهی اثر ضیا بارانی، گفته شده: وقتی سلطان جلال الدین خلجی بر تخت پادشاهی نشست، مردم شهر بخاطر اینکه در مدت هشتاد سال پرورده ملک ترکان بودند، پادشاهی خلجی ایشان را دشوار مینمود. از مطلب ذیل میشود فهمید که مردمان شهر از به سلطنت رسیدن خلجیهای غیر ترک ناراض بودند و همچنین باز هم آمده هست که در زمان بر تخت نشستن جلال الدین خلجی، مردمان را عجب مینمود که خلجیان چگونه بجای ترکان بر تخت نشینند و پادشاهی از اصل ترکان در اصل دیگری رود. باز هم متوجه میشویم که مردمان دهلی و خود شاهان و نویسندگان دهلی هیچوقت خلجیان را جزو ترکان حساب نمیکردند و حتی آنها را مردمانی متفاوت از ترکان بیان کردهاند[۱۸]
کلیفورد ادموند باسورث در کتاب تاریخ غزنویان آورده است که سپتامبر ١٠٤٠م سپاهی مأمور سرکوبی شورشیان افغان در محلی گردید که گردیزی آن را کوهپایه غزنین میخواند یعنی دامنه کوههای ولایات غزنه و گردیز افغانستان کنونی که در جهت مشرق به مرز پاکستان میرسد؛ گردیزی این عاصیان را افغان» می خواند، درصورتی که بیهقی از آنان با نام «خلج» یاد میکند ۲۷ ابو علی فرمانده این سپاه که کوتوال یا فرمانده پادگان غزنه بود در ربیع الاول سال ٤٣٢ ق / نوامبر ۱۰٤۰ مظفر و پیروز از این لشکر کشی تنبیهی مراجعت کرد [۱۹]
مطابق با برخی نظریه ها شاهان دودمان خلجی اصالتاً ترک بودند.[۲۰][۲۱][۲۲][۲۳] طبق این نظریه اجداد آنها طوایفی از ترکها بودند[۲۴] و در اوایل سال ۶۶۰ میلادی دودمان کابلشاهان را در کابل ایجاد کردند.[۲۵] به باور رادهی شیام چاوراسیا، ترکان خلج به تدریج تحت تأثیر آداب و رسوم و فرهنگ اوغانها قرار گرفتند بهطوری که بزرگان ترک تبار سلطنت دهلی آنها را ترک تبار به حساب میاوردند و حتی با به سلطنت رسیدن جلال الدین فیروز خلجی به عنوان جانشین دودمان ممالیک، پس از شورش خلجها، مخالف بودند .[۸][۲۶][۲۷]
کلیفورد ادموند باسورث در کتاب تاریخ غزنویان آورده است سپتامبر ١٠٤٠م سپاهی مأمور سرکوبی شورشیان افغان در محلی گردید که گردیزی آن را کوهپایه غزنین میخواند یعنی دامنه کوههای ولایات غزنه و گردیز افغانستان کنونی که در جهت مشرق به مرز پاکستان میرسد؛ گردیزی این عاصیان را افغان» می خواند، درصورتی که بیهقی از آنان با نام «خلج» یاد میکند ۲۷ ابو علی فرمانده این سپاه که کوتوال یا فرمانده پادگان غزنه بود در ربیع الاول سال ٤٣٢ ق / نوامبر ۱۰٤۰ مظفر و پیروز از این لشکر کشی تنبیهی مراجعت کرد [۷]
کلیفورد ادموند باسورث، نیز میگوید اوغانهای غلزایی امروزی (که بخش اعظم اوغانهای افغانستان را تشکیل میدهند) حاصل جذب قبایل خلج در اوغانها، در دوران متاخر، هستند.[۲۸] میان قرون ۱۰ و ۱۳ میلادی، برخی منابع این عصر خلجها را ترک بهشمار آوردهاند.[۲۹] مینورسکی بر این باور است که تاریخ اولیه اقوام خلج مبهم است و در ادامه میافزاید که هنوز باید ریشه اصلی نام خلج ثابت شود.[۳۰] محمود کاشغری (قرن یازدهم میلادی) خلج را در میان قبایل ترک اوغوز میگنجاند، بلکه آنها را در میان قبایل اوغوز ترکمان ("مانند ترکان") میگنجاند. کاشغری بر این بارو بود که خلج متعلق به قبایل اصیل ترک است.[۲۹] کتابهای "تاریخ سیستان" و "شاهنامه فردوسی" نیز خلج را از ترک متمایز میکنند.[۳۱]، اما از آنها به عنوان اوغان نیز یاد نکردهاست. خلجها اکثر اوقات دسته ای جدا از ترک و تاجیک و اوغان بهشمار میرفتند.[۲۹] محمد بن نجیب بکران، صاحب کتاب جهان نامه، آنها را صریحاً جزئی از ترکان بهشمار میبرد،[۳۲] اما اضافه میکند که رنگ پوست آنها (در مقایسه با دیگر ترکان) تیرهتر شده بود و زبان آنها نیز به دلیل دچار تغییر شدن در سالیان طولانی، به یک گویش مجزا تبدیل شده بود. عرفان حبیب. حبیب خاطرنشان کرد که در برخی از کتیبههای دوانگاری ساتی متعلق (قرن پانزدهم میلادی)، خلجهای متأخر مالوه با نامهای «خلچی» و «خیلچی» عنوان شدهاند و در کتاب پادشاهنامه (قرن هفدهم میلادی) منطقهای در نزدیکی بست خراسان بزرگ (زیستگاه سابق خلجها) به عنوان «خلیچ» آمدهاست.[۳۲]
تاریخ
[ویرایش]جلال الدین فیروز خلجی
[ویرایش]خلجها از رعایای خاندان ممالیک دهلی بودند و به عنوان بخشی از نخبگان مسلمان به سلطان دهلی، غیاث الدین بلبن، خدمت میکردند. آخرین حاکم بزرگ ترک، بالبن، در مبارزه خود برای حفظ قدرت بر افسران ترک نافرمان خود، قدرت شورای گروه چهارده را از بین برد. اما این بهطور غیرمستقیم به یکپارچگی و اقتدار بزرگان ترک، که با کسب قدرت غیر ترکها مخالف بودند، لطمه زد. این امر آنها را در مقابل جناح خلجها و هندیان مسلمان، که به دلیل افزایش روزافزون تعداد نوکیشان مسلمان در هند در حال تقویت بودند، آسیبپذیر کرد تا از طریق یک سری ترورها قدرت را به دست گیرند.[۳۳] افسران مملوک یکی پس از دیگری به قتل رسیدند و آخرین حاکم سلسله ممالیک ترک، معز الدین کیقباد ۱۷ ساله، در کاخ کیلوغری در یک کودتا توسط جلال الدین فیروز خلجی کشته شد.[۳۴]
جلال الدین فیروز خلجی در زمان به سلطنت رسیدن حدود ۷۰ سال داشت و در میان عموم به عنوان پادشاهی ملایم، متواضع و نرم خو و مهربان شناخته میشد.[۳۵][۳۶]
جلال الدین موفق شد بر مخالفت اشراف ترک غلبه کند و در ژانویه ۱۲۹۰ بر تخت پادشاهی دهلی بنشیند. اما جلال الدین در طول سلطنت شش ساله خود (۱۲۹۰–۱۲۹۶) مورد پذیرش همگان قرار نگرفت: برادرزاده بلبن، ملک جهجو، علیه به سلطنت رسیدن علاءالدین و به حاشیه راندن اشراف و فرماندهان در خدمت خاندان مملوک، شورش کرد.[۳۷] جلال الدین این شورش را سرکوب کرد و برخی از فرماندهان را اعدام کرد، سپس لشکرکشی ناموفقی به رانتامبوری را ترتیب داد، و با کمک برادرزادهاش جونا خان، یک نیروی مغول را در کرانههای رود سند شکست داد.[۳۸]
علاءالدین محمد خلجی
[ویرایش]علاءالدین خلجی برادرزاده و داماد جلال الدین بود. او به شبه جزیره دکن و دیوگیری، که در آن زمان پایتخت ایالت ماهاراشترا بود، حمله کرد و آنجا را غارت کرد.[۳۴][۳۹] او در سال ۱۲۹۶ به دهلی بازگشت و جلال الدین را به قتل رساند و خود به عنوان سلطان قدرت را به دست گرفت.[۴۰] او مناصب مهم حکومتی را به متحدان هندی مسلمان غیر ترک خود، مانند ظفر خان (وزیر جنگ)،[۴۱] نصرت خان (وزیر دهلی)،[۴۲][۴۳] عین الملک ملتانی،[۴۴] ملک کافور، ملک تغلق[۴۵] و ملک نایاک را که از جنگجویان معروف بودند، سپرد.[۴۶] این عمل علاءالدین منجر به تشکیل یک دولت هندی - اسلامی شد.
برای تضمین مسیری به بنادر تجاری گجرات، عین الملک مولتانی برای فتح پادشاهی پارامارا مالوا فرستاده شد. رای آن با ارتش بزرگ راجپوت از آن دفاع کرد، اما او توسط مولتانی که فرماندار استان شد شکست خورد.[۴۷] سپس نصرت خان برای فتح خود گجرات فرستاده شد و در آنجا پادشاه سولانکی آن را شکست داد.[۴۸] نصرت خان شهرهای اصلی آن را غارت کرد و معابد آن، همچون معبد معروف سومنات (که پس از حمله سلطان محود دوباره بازسازی شده بود)، را غارت کرد. در اینجا بود که نصرت خان ملک کافور را که بعداً ژنرال نظامی شد دستگیر کرد. علاءالدین با کمک ژنرالهایی مانند ملک کافور و خسرو خان به گسترش سلطنت دهلی در جنوب هند ادامه داد و غنایم جنگی زیادی را از کسانی که شکست دادند جمعآوری کرد.[۴۹][۵۰] فرماندهان او غنایم جنگی را از پادشاهیهای فتح شده جمعآوری کردند و خمس (یک پنجم) غنائم را به خزانه سلطان پرداخت کردند که به تقویت حکومت خلجی کمک کرد.[۵۱]
علاءالدین خلجی ۲۰ سال سلطنت کرد. او به ایالتهای رانتامبور (۱۳۰۱ م)، چیتورگره (۱۳۰۳)، ماندو (۱۳۰۵) حمله کرد و آنها را تصرف کرد و ایالت ثروتمند دواگیری را غارت کرد.[۵۲] او همچنین دوبار حمله مغولان به هند را با موفقیت دفع کرد.[۵۳] علاءالدین همچنین به دلیل بی رحمی خود در برابر پادشاهیهای مورد حمله پس از جنگها شناخته شده بود. مورخان از او به عنوان یک ظالم یاد میکنند. او هر کس را کسی را که مظنون به تهدیدی برای قدرت خود میدید به همراه زنان و کودکان و دیگر اعضای خانواده اش میکشت. در سال ۱۲۹۸، بین ۱۵۰۰۰ تا ۳۰۰۰۰ نفر در نزدیکی دهلی، که اخیراً مسلمان شده بودند، به دلیل ترس علاءالدین از شورش آنها، در یک روز سلاخی شدند.[۵۴] او همچنین اعضای خانواده و برادرزادههای خود را در سالهای ۱۲۹۹ تا ۱۳۰۰، پس از مشکوک شدن به آنان برای شورش، ابتدا چشمانشان را بیرون آورد و سپس سرشان را برید.[۳۹]
در سال ۱۳۰۸، ملک کافور، سردار علاءالدین، وارنگال را تصرف کرد، امپراتوری هویسالا را در جنوب رودخانه کریشنا سرنگون کرد و به مادورای در تامیل نادو یورش برد.[۵۲] او در طی این لشکرکشیها خزانههای پایتخت و گنجینههای معابد جنوب هند غارت کرد. از جمله مناطقی که غارت شد، وارانگال بود که مهمترین غنیمتی که از آنجا بهدست آمد از بزرگترین الماسهای شناخته شده در تاریخ بشر به نام کوه نور بود.[۵۱] ملک کافور در سال ۱۳۱۱ با انبوهی از غنایم جنگی از شبه جزیره دکن به دهلی بازگشت و به نزد علاءالدین خلجی رفت. این فتوحات و اقدامات مالک کافور، را که در خانوادهای هندو به دنیا آمد و قبل از فرماندهی ارتش دهلی به اسلام گرویده بود، ملک کافور را بسیار در نزد سلطان علاءالدی محبوب کرد.[۳۸]
در سال ۱۳۱۱، علاءالدین دستور قتلعام مغولها را در قلمروی سلطنت دهلی صادر کرد. طی این کشتار بین ۱۵۰۰۰ تا ۳۰۰۰۰ مهاجر مغول که، اخیراً به اسلام گرویده بودند ولی بر اثر مشکوک شدن علاءالدین به آنها در طرح یک قیام برای براندازی او قتلعام شدند.[۵۴][۵۵]
آخرین سلاطین
[ویرایش]علاءالدین خلجی در ژانویه ۱۳۱۶ درگذشت. پس از مرگ او سلطنت دهلی بیش از چهار سال در هرج و مرج فرورفت.[۳۴] در پی این هرج و مرجها ملک کافور فرزند شش ساله علاءالدین به نام شهاب الدین عمر را به سلطنت گماشت و خود نایب السلطنه اش شد. اما از حمایت امیران برخوردار نشد و پس از ۳۵ روز حکومت توسط آنان به قتل رسید.
پس از قتل ملک کافور، بزرگان و امیران دولت منصب نایب السلطنه گی را به یکی از پسران علاءالدین، به نام مبارک خان که پیشتر توسط ملک کافور محبوس شده بود، سپردند. اما دو ماه بعد مبارکخان، شهابالدین را کور کرد و به قلعه گوالیار فرستاد و خود بر تخت سلطنت جلوس کرد و قطبالدین لقب یافت. برای جلب وفاداری بزرگان دولت به آنها مقامها و زمینها و مناصب مختلف بخشید. مانند غازی ملک که او را سردار سپاه در پنجاب کرد. مبارک شاه پس از کمتر از چهار سال حکومت به نام خود، در سال ۱۳۲۰ توسط یکی از سردارانش به نام خسرو خان در یک کودتا به قتل رسید. پس از قتل مبارک شاه، خسرو خان خود به سلطنت نشست و سلطان ناصرالدین لقب یافت. اما حکومت او مورد تأیید بزرگان قرار نگرفت و آنان غازی مالک را، که هنوز فرمانده ارتش در پنجاب بود متقاعد کردند، که علیه خسرو خان شورش کند و او را به قتل رساند و خود پادشاه شود. نیروهای غازی مالک به دهلی رفتند و خسرو خان را گرفتند و سر او را بریدند. غازی مالک به محض سلطان شدن، نام خود را به غیاث الدین طغلق تغییر داد و اولین فرمانروای سلسله طغلق شاهیان شد.[۳۹]
زبان
[ویرایش]زبان رسمی و درباری سلسله خلجی فارسی بود.[۲][۵۶] پس از آن عربی[۲] و برخی از زبانهای بومی شمال هند بودهاست. این استفاده از زبانهای مختلف، دری و هندی باعث به وجود آمدن اولین فرم از زبان اردو شد.
شاهان
[ویرایش]لقب | نام | سلطنت |
---|---|---|
جلال الدین | ملک فیروز خلجی | ۱۲۹۰–۱۲۹۶ |
علاءالدین | علی گرشاسپ خلجی | ۱۲۹۶–۱۳۱۶ |
شهابالدین | عمر خان خلجی | ۱۳۱۶ |
قطب الدین | مبارک خان خلجی | ۱۳۱۶–۱۳۲۰ |
خسرو خان در سال ۱۳۲۰ به کار سلسله خلجی پایان داد. |
جستارهای وابسته
[ویرایش]پانویس
[ویرایش]- ↑ Schwartzberg, Joseph E. (1978). A Historical atlas of South Asia. Chicago: University of Chicago Press. p. 147, map XIV.3 (i). ISBN 0-226-74221-0.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ "pashto and Turkish Epigraphical Studies - Archaeological Survey of India". Asi.nic.in. Archived from the original on 10 January 2019. Retrieved 2010-11-14.
- ↑ تاریخ فیروز شاهی، ضیا الدین بارانی، بتصحیح مولوی سید احمد خان صاحب.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ "Khalji Dynasty". Encyclopædia Britannica. Retrieved 2014-11-13.
این دودمان مانند دودمان قبلی (ممالیک)، با اینکه مدتها در افغانستان سکونت داشتند، اصالتاً پشتون و هند بودند.
- ↑ Dynastic Chart The Imperial Gazetteer of India, v. 2, p. 368.
- ↑ Sen, Sailendra (2013). A Textbook of Medieval Indian History. Primus Books. pp. 80–89. ISBN 978-9-38060-734-4.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ Mohammad Aziz Ahmad (1939). "The Foundation of Muslim Rule in India. (1206-1290 A.d.)". Proceedings of the Indian History Congress. Indian History Congress. 3: 832–841. JSTOR 44252438.
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ (Ashirbadi Lal Srivastava 1966، ص. 98): "اجداد او، پس از مهاجرت بیش از ۲۰۰ سال در دره هلمند، در منطقه ای به نام گرمسیر زندگی کرده و آداب و رسوم افغانی را در پیش گرفته بودند. از این رو، بزرگان ترک در هند به آنها به عنوان افغان نگاه میکردند، زیرا آنها با افغانهای محلی ازدواج کرده بودند و آداب و رسوم و آداب آنها را در پیش گرفته بودند؛ بنابراین ترکان به آنها به عنوان مردمان غیرترک نگاه میکردند."
- ↑ Abraham Eraly (2015). The Age of Wrath: A History of the Delhi Sultanate. Penguin Books. p. 126. ISBN 978-93-5118-658-8:"تعصب ترکها در این مورد نابجا بود، زیرا خلجها در واقع اصلا از ترکان بودند. اما آنها مدتها قبل از استقرار حکومت ترکها، در افغانستان ساکن شده بودند و در طول قرنها آداب و رسوم و آداب و رسوم قبایل افغانی را پذیرفته و با مردم محلی ازدواج کرده بودند و به همین دلیل توسط ترکهای اصیل آنان را ترک به شمار نمیآوردند."
{{cite book}}
: نگهداری CS1: پست اسکریپت (link) - ↑ Mikaberidze, Alexander (2011). Conflict and Conquest in the Islamic World: A Historical Encyclopedia: A Historical Encyclopedia. ABC-CLIO. p. 62. ISBN 978-1-59884-337-8. Retrieved 2013-06-13.
- ↑ Barua, Pradeep (2005). The state at war in South Asia. U of Nebraska Press. p. 437. ISBN 0-8032-1344-1. Retrieved 2010-08-23.
- ↑ Peter Jackson 2003, pp. 49–52.
- ↑ ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ Peter Jackson 2003, pp. 49-52.
- ↑ Elliot and Dawson (1871), The History of India as told by its own Historians, Vol. 3, pp 94-98
- ↑ Irfan Habib (1981), "Barani's theory of the history of the Delhi Sultanate", Indian Historical Review, Vol. 7, No. 1, pp 99-115
- ↑ "The Countenance of the other (The Coins of the Huns and Western Turks in Central Asia and India) 2012-2013 exhibit: Chorasan Tegin Shah". Kunsthistorisches Museum Vienna. 2012–2013. Archived from the original on 5 September 2016. Retrieved July 22, 2017.
- ↑ ALRAM, MICHAEL (2014). "From the Sasanians to the Huns New Numismatic Evidence from the Hindu Kush". The Numismatic Chronicle. 174: 279. ISSN 0078-2696. JSTOR 44710198.
- ↑ تاریخ فیروز شاهی، ضیا الدین بارانی، بتصحیح مولوی سید احمد خان صاحب و اهتمام، ص ۱۷۵–۱۷۶.
- ↑ کلیفورد ادموند باسورث تاریخ غزنویان صفحه 301.
- ↑ Khan, Yusuf Husain (1971). Indo-Muslim Polity (Turko-Afghan Period) (به انگلیسی). Indian Institute of Advanced Study.
- ↑ Society, Pakistan Historical (1995). Journal of the Pakistan Historical Society (به انگلیسی). Pakistan Historical Society.
Bengal long before the formal Turco - Afghan conquest conducted by Bakhtiyar Khalji * at the end of the twelfth century. Although Islamic state power came to Bengal by ...
- ↑ Fisher, Michael H. (18 October 2018). An Environmental History of India: From Earliest Times to the Twenty-First Century (به انگلیسی). Cambridge University Press. ISBN 978-1-107-11162-2.
در سال ۱۲۹۰، قبایل پشتون-افغان خلج به دودمان ممالیک پایان دادند و تا زمانی که یکی از فرماندهان ترک تبار آنها شورش کند و سلسله تغلقشاهیان را ایجاد کند، در دهلی حکومت کردند.
- ↑ Bose, Saikat K. (20 June 2015). Boot, Hooves and Wheels: And the Social Dynamics behind South Asian Warfare (به انگلیسی). Vij Books India Pvt Ltd. ISBN 978-93-84464-54-7.
... by the Turco–Afghan dynasty of the Khiljis.5 Aybak and Iltutmish, who campaigned with ambivalent success in Rajputana, had encouraged an independent adventurer called Muhammad b. Bakhtyar Khilji (different from the Khilji sultans and ..
- ↑ "ḴALAJ i. TRIBE – Encyclopaedia Iranica". iranicaonline.org. Retrieved 2021-01-15.
- ↑ Rezakhani, Khodadad (2017-03-15). ReOrienting the Sasanians: East Iran in Late Antiquity (به انگلیسی). Edinburgh University Press. p. 165. ISBN 978-1-4744-0030-5.
A Bactrian Document (BD T) from this period brings interesting information about the area to our attention. In it, dated to BE 476 (701 AD), a princess identified as `Bag-aziyas, the Great Turkish Princess, the Queen of Qutlugh Tapaghligh Bilga Sävüg, the Princess of the Khalach, the Lady of Kadagestan offers alms to the local god of the region of Rob, known as Kamird, for the health of (her) child. Inaba, arguing for the Khalaj identity of the kings of Kabul, takes this document as a proof that the Khalaj princess is from Kabul and has been offered to the (Hephthalite) king of Kadagestan, thus becoming the lady of that region. The identification of Kadagestan as a Hephthalite stronghold is based on Grenet's suggestion of the survival of Hephthalite minor stares in this region,' and is in con-
- ↑ Abraham Eraly (2015). The Age of Wrath: A History of the Delhi Sultanate. Penguin Books. p. 126. ISBN 978-93-5118-658-8:"تعصب ترکها در این مورد بجا بود، زیرا خلجها در واقع اصلا از ترکان بودند. اما آنها مدتها قبل از استقرار حکومت ترکها، در افغانستان ساکن شده بودند و در طول قرنها آداب و رسوم و آداب و رسوم قبایل اوغانی را پذیرفته و با مردم محلی ازدواج کرده بودند و به همین دلیل توسط ترکهای اصیل آنان را ترک به شمار نمیآوردند."
{{cite book}}
: نگهداری CS1: پست اسکریپت (link) - ↑ Radhey Shyam Chaurasia (2002). History of medieval India: from 1000 A.D. to 1707 A.D. Atlantic. p. 28. ISBN 81-269-0123-3:"خلجها یک قبیله ترک تبار بودند، اما پس از مدتها اقامت در افغانستان، برخی عادات و آداب و رسوم اوغانها را پذیرفته بودند. با خلجها در دربار دهلی به عنوان اوغان رفتار میشد و آنها را وحشی میدانستند. اشراف ترک نیز با رسیدن تاج و تخت به جلال الدین مخالفت کرده بودند."
{{cite book}}
: نگهداری CS1: پست اسکریپت (link) - ↑ Pierre Oberling (15 December 2010). "ḴALAJ i. TRIBE". Encyclopaedia Iranica. Retrieved 4 July 2020.
Indeed, it seems very likely that [the Khalaj] formed the core of the Pashto-speaking Ghilji tribe, the name [Ghilji] being derived from Khalaj.
- ↑ ۲۹٫۰ ۲۹٫۱ ۲۹٫۲ Sunil Kumar 1994, p. 36.
- ↑ Ahmad Hasan Dani 1999, pp. 180–181.
- ↑ Ahmad Hasan Dani 1999, pp. 180.
- ↑ ۳۲٫۰ ۳۲٫۱ Sunil Kumar 1994, p. 31.
- ↑ Mohammad Aziz Ahmad (1939). "The Foundation of Muslim Rule in India. (1206-1290 A.d.)". Proceedings of the Indian History Congress. Indian History Congress. 3: 841. JSTOR 44252438.
- ↑ ۳۴٫۰ ۳۴٫۱ ۳۴٫۲ Peter Jackson 2003.
- ↑ Ashirbadi Lal Srivastava 1966, p. 141.
- ↑ A. B. M. Habibullah (1992) [1970]. "The Khaljis: Jalaluddin Khalji". In Mohammad Habib; Khaliq Ahmad Nizami (eds.). A Comprehensive History of India. Vol. 5: The Delhi Sultanat (A.D. 1206-1526). The Indian History Congress / People's Publishing House. p. 312. OCLC 31870180.
- ↑ Peter Jackson 2003, pp. 81–86.
- ↑ ۳۸٫۰ ۳۸٫۱ Vincent A Smith, The Oxford History of India: From the Earliest Times to the End of 1911, Chapter 2, Oxford University Press
- ↑ ۳۹٫۰ ۳۹٫۱ ۳۹٫۲ William Wilson Hunter, The Indian Empire: Its Peoples, History, and Products, p. 334, در گوگل بوکس, WH Allen & Co. , London, pp 334-336
- ↑ P. M. Holt et al. 1977, pp. 8–14.
- ↑ Satish Chandra (2004). Medieval India: From Sultanate to the Mughals-Delhi Sultanat (1206-1526). Har-Anand Publications. p. 269. ISBN 9788124110645.
- ↑ Yasin Mazhar Siddiqi (1972). "the Kotwals under the Sultans of Delhi". Indian History Congress: 194. JSTOR 44145331.
Nusrat Khan Jalesari who was the Kotwal in the first year of the Alai reign was an Indian Muslim
{{cite journal}}
: Cite journal requires|journal=
(help) - ↑ The Life and Works of Sultan Alauddin Khalji. Atlantic Publishers & Dist. 1992. ISBN 9788171563623.
the Sultan appointed his Wazir Nusrat Khan to deal with the Jalali nobles...Nusrat Khan confiscated property worth about one crore. This brought to an end the influence of the Jalali nobles and strengthened the government trreasury. Also the Sultan got a happy riddance from a nobility, whose loyalty was always doubtful. After this he created a new nobility whose distinctive feature was its loyalty and friendship of Ala-ud-Din
- ↑ SHAIKH ABDUL LATIF (1993). "The Indian Elements in the Bureaucracy of the Delhi Sultanate". Proceedings of the Indian History Congress. Indian History Congress. 54: 159. JSTOR 44142942.
- ↑ Fouzia Farooq Ahmed (27 September 2016). Muslim Rule in Medieval India: Power and Religion in the Delhi Sultanate. p. 151. ISBN 978-1-78673-082-4.
- ↑ Kaushik Roy (2003). Warfare in Pre-British India - 1500BCE to 1740CE. Routldge. ISBN 978-1-317-58691-3.
Malik Naik(a Hindu convert to Islam)
- ↑ Satish Chandra (2004). Medieval India: From Sultanat to the Mughals-Delhi Sultanat (1206-1526) = Part One. Har-Anand Publications. ISBN 9788124110645.
- ↑ AL. P. Sharma (1987). History of medieval India (1000-1740 A.D.). TKonark Publishers.
- ↑ Old NCERT History Medieval India by Satish Chandra (Class 11). Mocktime Publications.
- ↑ Frank Fanselow (1989), Muslim society in Tamil Nadu (India): an historical perspective, Journal Institute of Muslim Minority Affairs, 10(1), pp 264-289
- ↑ ۵۱٫۰ ۵۱٫۱ ۵۱٫۲ Hermann Kulke & Dietmar Rothermund 2004.
- ↑ ۵۲٫۰ ۵۲٫۱ Sastri (1955), pp 206–208
- ↑ "Khalji Dynasty". Encyclopædia Britannica. Retrieved 2014-11-13.
- ↑ ۵۴٫۰ ۵۴٫۱ Vincent A Smith, The Oxford History of India: From the Earliest Times to the End of 1911, p. 217, در گوگل بوکس, Chapter 2, pp 231-235, Oxford University Press
- ↑ The Life and Works of Sultan Alauddin Khalji- By Ghulam Sarwar Khan Niazi
- ↑ "زبان فارسی در سلسله خلجی" (به انگلیسی). Archived from the original on 10 January 2019. Retrieved 6 February 2021.
{{cite web}}
: نگهداری یادکرد:ربات:وضعیت نامعلوم پیوند اصلی (link)
منابع
[ویرایش]- Abraham Eraly (2015). The Age of Wrath: A History of the Delhi Sultanate. Penguin Books. p. 178. ISBN 978-93-5118-658-8.
- Ahmad Hasan Dani (1999). History of Civilizations of Central Asia: The crossroads of civilizations: A.D. 250 to 750. Motilal Banarsidass. ISBN 978-81-208-1540-7.
- Ashirbadi Lal Srivastava (1966). The History of India, 1000 A.D. -1707 A.D. (Second ed.). Shiva Lal Agarwala. OCLC 575452554.
- Ashirbadi Lal Srivastava (1953). The Sultanate of Delhi. S. L. Agarwala. OCLC 555201052.
- Hermann Kulke; Dietmar Rothermund (2004). A History of India. Psychology Press. ISBN 978-0-415-32919-4.
- Irfan Habib (1982). "Northern India under the Sultanate: Agrarian Economy". In Tapan Raychaudhuri; Irfan Habib (eds.). The Cambridge Economic History of India. Vol. 1, c.1200–c.1750. CUP Archive. ISBN 978-0-521-22692-9.
- Kishori Saran Lal (1950). History of the Khaljis (1290-1320). Allahabad: The Indian Press. OCLC 685167335.
- Marshall Cavendish (2006). World and Its Peoples: The Middle East, Western Asia, and Northern Africa. Marshall Cavendish. ISBN 0-7614-7571-0.
- Peter Malcolm Holt; Ann K. S. Lambton; Bernard Lewis, eds. (1977). The Cambridge History of Islam. Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-29138-5.
- Peter Jackson (2003). The Delhi Sultanate: A Political and Military History. Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-54329-3.
- Radhey Shyam Chaurasia (2002). History of medieval India: from 1000 A.D. to 1707 A.D. Atlantic. ISBN 81-269-0123-3.
- Sunil Kumar (1994). "When Slaves were Nobles: The Shamsi Bandagan in the Early Delhi Sultanate". Studies in History. 10 (1): 23–52. doi:10.1177/025764309401000102. S2CID 162388463.
بخشی از مجموعه مقالات |
---|
تاریخ بنگلادش |
درگاه بنگلادش |
- اجرای قانون در بنگلادش
- دودمان خلجی
- افغانستان در قرون وسطی
- امپراتوریها و پادشاهیهای هند
- انحلالهای ۱۳۲۰ (میلادی) در هند
- انحلالهای سده ۱۴ (میلادی) در هند
- ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۲۹۰ (میلادی)
- ایالتها و قلمروهای منحلشده در ۱۳۲۰ (میلادی)
- بنیانگذاریهای ۱۲۹۰ (میلادی) در هند
- بنیانگذاریهای سده ۱۳ (میلادی) در هند
- تاریخ هند
- حاکمان ترک
- دودمانهای پاکستان
- سلسلههای پادشاهی پشتون
- سلسلههای ترک
- کشورهای پیشین در آسیا
- هند در سده ۱۳ (میلادی)
- هند در سده ۱۴ (میلادی)