جنگ ۱۹۸۲ لبنان
| جنگ لبنان ۱۹۸۲ | |||||||||
|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
| بخشی از مقاومت فلسطین در جنوب لبنان، جنگ داخلی لبنان و درگیری اسرائیل و لبنان | |||||||||
نیروهای اسرائیلی در حال تهاجم به لبنان ۱۹۸۲ | |||||||||
| |||||||||
| طرفهای درگیر | |||||||||
| فرماندهان و رهبران | |||||||||
| قوا | |||||||||
|
| ||||||||
| تلفات و خسارات | |||||||||
| |||||||||
|
مجموع تلفات: ۱۹٬۰۸۵ کشته و ۳۰٬۰۰۰ زخمی.[۲۱] | |||||||||
جنگ ۱۹۸۲ لبنان، که به آن دومین حمله اسرائیل به لبنان نیز گفته میشود[۲۲][۲۳][۲۴]، در تاریخ ۶ ژوئن ۱۹۸۲ با حمله اسرائیل به جنوب لبنان آغاز شد. این حمله پس از یک سری درگیریها و حملات متقابل بین سازمان آزادیبخش فلسطین (PLO) در جنوب لبنان و نیروهای دفاعی اسرائیل (IDF) رخ داد که منجر به تلفات غیرنظامی در هر دو سوی مرز شده بود. عملیات نظامی اسرائیل با نام رمز «صلح برای جلیل» پس از آن آغاز شد که افراد مسلح وابسته به سازمان ابونضال اقدام به ترور شلومو آرگوف، سفیر اسرائیل در بریتانیا کردند. مناخم بگین، نخستوزیر وقت اسرائیل، سازمان آزادیبخش فلسطین را مسئول این حادثه دانست و از آن به عنوان بهانهای برای جنگ[۲۵][۲۶][i] استفاده کرد.[۲۷][۲۸] این حمله دومین تهاجم اسرائیل به لبنان پس از درگیری جنوب لبنان در سال ۱۹۷۸ بود.
هدف اسرائیل از این تهاجم، پایان دادن به حملات فلسطینیها از خاک لبنان، نابودی سازمان آزادیبخش فلسطین در این کشور و روی کار آوردن یک دولت مسیحی مارونی طرفدار اسرائیل بود.[۲۹][۳۰][۳۱] نیروهای اسرائیلی به مواضع سازمان آزادیبخش فلسطین در جنوب لبنان حمله کرده و آنها را به تصرف خود درآوردند و برای مدت کوتاهی با ارتش سوریه، که بخش اعظم شمال شرقی کشور را اشغال کرده بود، درگیر شدند. ارتش اسرائیل، به همراه نیروهای مسیحی لبنانی و ارتش جنوب لبنان، کنترل نیمه جنوبی لبنان را به دست گرفتند و پایتخت، بیروت، را محاصره کردند. سازمان آزادیبخش فلسطین و متحدانش که در غرب بیروت تحت محاصره و بمباران سنگین اسرائیل قرار گرفته بودند، با کمک فیلیپ حبیب، فرستاده ویژه ایالات متحده، برای آتشبس مذاکره کردند. در نهایت، اعضای سازمان آزادیبخش فلسطین به رهبری یاسر عرفات، تحت نظارت یک نیروی حافظ صلح چندملیتی از لبنان خارج شدند. دولت اسرائیل با اخراج سازمان آزادیبخش فلسطین از لبنان، از بین بردن نفوذ سوریه در لبنان و روی کار آوردن یک دولت مسیحی طرفدار اسرائیل به ریاست بشیر جمیل، امیدوار بود که پیمانی امضا کند که «چهل سال صلح» را برای اسرائیل به ارمغان آورد.[۳۲]
پس از ترور جمیل در سپتامبر ۱۹۸۲، موقعیت اسرائیل در بیروت غیرقابل دوام شد و امضای پیمان صلح نیز بهطور فزایندهای نامحتمل به نظر میرسید. نقش نیروهای دفاعی اسرائیل در کشتار صبرا و شتیلا که توسط شبهنظامیان فالانژیست که از پشتیبانی اسرائیل برخوردار بودند، خشم عمومی را برانگیخت و به سرخوردگی مردم اسرائیل از این جنگ دامن زد. نیروهای دفاعی اسرائیل در ۲۹ سپتامبر ۱۹۸۲ از بیروت عقبنشینی کردند و به عملیات خود پایان دادند.[۳۳] توافق ۱۷ مه ۱۹۸۳ به وضعیت جنگی بین اسرائیل و لبنان پایان داد و زمینه را برای خروج اسرائیل از این کشور فراهم کرد. با افزایش تلفات ناشی از حملات چریکی، نیروهای دفاعی اسرائیل در ۳ سپتامبر ۱۹۸۳ به جنوب رود اولی عقبنشینی کردند.[۳۴]
از فوریه تا آوریل ۱۹۸۵، ارتش اسرائیل عقبنشینی مرحلهای خود را به «منطقه امنیتی جنوب لبنان» در امتداد مرز آغاز کرد. اشغال لبنان توسط اسرائیل، منجر به ظهور حزبالله شد، گروه اسلامگرای شیعه که تحت حمایت ایران قرار داشت.[۳۵] حزبالله تا زمان خروج نهایی نیروهای دفاعی اسرائیل از لبنان در سال ۲۰۰۰، یک جنگ چریکی علیه اسرائیل به راه انداخت.[۳۶] در اسرائیل، تهاجم سال ۱۹۸۲ به عنوان اولین جنگ لبنان نیز شناخته میشود.[ii]
پیشینه
[ویرایش]در طول جنگ ۱۹۴۸ فلسطین، ۷۳۰٬۰۰۰ فلسطینی از سرزمین خود گریختند یا توسط نیروهای صهیونیست مجبور به ترک آن شدند که از این تعداد، ۱۰۰٬۰۰۰ نفر به لبنان رفتند.[۳۹][۴۰] بیشتر چریکها از اردوگاههای پناهندگان فلسطینی جذب میشدند.[۴۱] تا سال ۱۹۶۹، جمعیت فلسطینیها در لبنان به ۲۳۵٬۰۰۰ نفر رسید که نتیجه رشد طبیعی جمعیت و مهاجرت فلسطینیانی بود که در طول جنگ ۱۹۶۷ فرار کرده یا توسط اسرائیل اخراج شده بودند.[۴۲] در آستانه تهاجم سال ۱۹۸۲ اسرائیل، جمعیت فلسطینیان در لبنان به ۳۷۵٬۰۰۰ نفر رسیده بود.[۴۲]
جنگ ششروزه ۱۹۶۷ باعث رشد فدائیان فلسطینی (چریکها) شد.[۴۱] پس از سال ۱۹۶۷، تعداد فلسطینیان مسلح از ۲۰۰ نفر به ۲٬۰۰۰ نفر افزایش یافت و تا سال ۱۹۶۸ به ۱۵٬۰۰۰ نفر رسید.[۴۱]
اهداف سازمان آزادیبخش فلسطین
[ویرایش]اقدامات چریکی فلسطینیان به عنوان یک جنگ آزادیبخش ملی برای فلسطینیها در نظر گرفته شده بود.[۴۳] در سال ۱۹۶۸، هدف سازمان آزادیبخش فلسطین ایجاد یک کشور واحد دموکراتیک در تمام سرزمین تاریخی فلسطین با حقوق برابر برای یهودیان، مسلمانان و مسیحیان بود.[۴۴] در همین زمان بود که فلسطینیان حملاتی را به خاک اسرائیل آغاز کردند. تا سال ۱۹۷۷، این هدف به ایجاد یک کشور فلسطینی در کرانه باختری و نوار غزه، در کنار اسرائیل، تغییر یافت.[۴۳][۴۵][۴۴]
انتقال سازمان آزادیبخش فلسطین از اردن به جنوب لبنان
[ویرایش]در سال ۱۹۷۰، پس از درگیریهای موسوم به سپتامبر سیاه، موج عظیمی از فلسطینیان از اردن به لبنان سرازیر شدند. این امر باعث ایجاد یک عدم توازن جمعیتی بیشتر در جامعه لبنان شد و بر نهادهای دموکراتیک آن که پیشتر توسط میثاق ملی ایجاد شده بودند، تأثیر گذاشت.[۴۶]
تا سال ۱۹۷۵، تعداد آوارگان به بیش از ۳۰۰٬۰۰۰ نفر رسید و سازمان آزادیبخش فلسطین عملاً یک دولت در دل دولتِ غیررسمی ایجاد کرد، بهویژه در جنوب لبنان، که بعدها نقش مهمی در جنگ داخلی لبنان ایفا کرد. درگیریهای مداومی در نزدیکی مرز لبنان و اسرائیل بین اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین، از سال ۱۹۶۸ آغاز شده بود. این درگیریها پس از انتقال پایگاههای سازمان از اردن به لبنان، شدت بیشتری گرفت.
جنگ داخلی لبنان
[ویرایش]حوادث ۱۹۷۵–۱۹۸۰
[ویرایش]خشونت بین اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین در طول عملیات لیتانی در سال ۱۹۷۸، که در پی کشتار جاده ساحلی توسط شبهنظامیان فلسطینی آغاز شد، به اوج خود رسید. نیروی موقت سازمان ملل در لبنان (یونیفل) پس از این تهاجم و به دنبال تصویب قطعنامه ۴۲۵ شورای امنیت سازمان ملل در مارس ۱۹۷۸، برای تأیید خروج اسرائیل از جنوب لبنان، بازگرداندن صلح و امنیت بینالمللی و کمک به دولت لبنان برای احیای قدرت مؤثر خود در منطقه ایجاد شد.[۴۷]

اسرائیل از سال ۱۹۷۶، در نبردهای پراکنده شبهنظامیان مسیحی لبنانی علیه سازمان آزادیبخش فلسطین، به آنها کمک میکرد.[۴۸] در طول عملیات لیتانی در سال ۱۹۷۸، اسرائیل یک منطقه امنیتی در جنوب لبنان با ساکنان عمدتاً مسیحی ایجاد کرد، که در آن به آموزش و تسلیح شبهنظامیان مسیحی پرداخت. این شبهنظامیان بعدها ارتش جنوب لبنان را تشکیل دادند.[۴۹] اما شریک اصلی اسرائیل، حزب فالانژ مارونی بود که نیروی شبهنظامی آن توسط بشیر جمیل، چهره در حال ظهور در سیاست لبنان، رهبری میشد.[۴۹] استراتژی جمیل در مراحل اولیه جنگ داخلی لبنان این بود که سوریها را به حملات تلافیجویانه علیه مسیحیان تحریک کند تا اسرائیل نتواند این وضعیت را نادیده بگیرد.[۵۰]
در سال ۱۹۷۸، مناخم بگین اعلام کرد که اسرائیل اجازه نسلکشی مسیحیان لبنانی را نخواهد داد، در عین حال از مداخله مستقیم خودداری کرد.[۵۰] صدها نفر از شبهنظامیان لبنانی در دانشکده ستاد و فرماندهی ارتش اسرائیل آموزش دیدند. رابطه بین اسرائیل و مارونیها به یک اتحاد سیاسی-استراتژیک تبدیل شد و اعضای دولت اسرائیل مانند آریل شارون شروع به طراحی طرحی برای روی کار آوردن یک دولت مسیحی طرفدار اسرائیل در لبنان کردند، زیرا میدانستند که بشیر قصد دارد سازمان آزادیبخش فلسطین و تمام آوارگان فلسطینی را از کشور خارج کند.[۵۱]
از ژوئن تا دسامبر ۱۹۸۰، نیروی موقت سازمان ملل در لبنان (یونیفل) افزایش فعالیتها در امتداد منطقه مرزی را ثبت کرد. هیچ حملهای توسط نیروهای فلسطینی به اسرائیل ثبت نشد، در حالی که حملات نیروهای دفاعی اسرائیل به خط آتشبس در لبنان به شدت افزایش یافت، که شامل مینگذاری، ایجاد پستهای نگهبانی و بهطور کلی نقضهای متعدد حریم هوایی و آبهای سرزمینی لبنان بود. دولت لبنان به صورت رسمی اعتراض خود را به شورای امنیت و مجمع عمومی سازمان ملل به عنوان نقض قطعنامه ۴۲۵ شورای امنیت سازمان ملل توسط اسرائیل، گزارش کرد. در همین دوره، اسرائیل نیز به حملات متعدد نیروهای فلسطینی که بیارتباط با منطقه مرزی لبنان بود، اعتراض کرد.[۵۲]
وقایع ۱۹۸۱ و آتشبس
[ویرایش]در گزارش دبیرکل شورای امنیت در مورد فعالیتهای یونیفل (نیروی موقت سازمان ملل در لبنان) در فاصله ۱۲ دسامبر ۱۹۸۰ تا ۱۲ ژوئن ۱۹۸۱، به کاهش نفوذ نیروهای مسلح فلسطینی به منطقه مرزی نسبت به شش ماه قبل اشاره شده است.[۵۳] در واقع، سازمان آزادیبخش فلسطین به موضع آسیبپذیر خود پی برده بود و از تحریک علنی اسرائیل پرهیز میکرد.[۵۴] در مقابل، نیروهای دفاعی اسرائیل حملات متعددی را به خاک لبنان، اغلب در حمایت از شبهنظامیان مسیحی لبنانی، انجام دادند. با این کار، اسرائیل صدها بار قطعنامه ۴۲۵ شورای امنیت سازمان ملل را نقض کرد. در این گزارش، آغازکنندگان حملات شناسایی شده بودند: در ۱۵ مورد شبهنظامیان فلسطینی مقصر بودند، در حالی که در ۲۳ مورد، شبهنظامیان مسیحی یا نیروهای دفاعی اسرائیل عامل تحریککننده بودند؛ که مورد دوم مسئول خشونتبارترین درگیری این دوره در ۲۷ آوریل نیز بود.
از ۱۶ ژوئن تا ۱۰ دسامبر [۵۵]۱۹۸۱، آرامش نسبی گزار شد که از ۲۹ مه ۱۹۸۱ تا ۱۰ ژوئیه ادامه داشت. این آرامش زمانی شکست که «هواپیماهای اسرائیلی حملات خود را علیه اهدافی در جنوب لبنان، در شمال منطقه یونیفیل، از سر گرفتند. (این حملات) منجر به تبادل آتش سنگین بین عناصر مسلح (فلسطینی) از یک سو و نیروهای دفاعی اسرائیل و نیروهای شبهنظامی مسیحی از سوی دیگر شد. در روزهای ۱۳ و ۱۴ ژوئیه، حملات هوایی گسترده اسرائیل ادامه یافت. عناصر مسلح (فلسطینی) نیز به سوی منطقه تحت کنترل مسیحیان و شمال اسرائیل شلیک کردند.» حملات آغاز شده توسط اسرائیل منجر به شلیک راکت و توپخانه به شمال اسرائیل شد. این الگو در روزهای بعد نیز ادامه یافت.
اسرائیل حملات هوایی خود را به قصد شروع جنگی از سر گرفت که به آنها اجازه دهد سازمان آزادیبخش فلسطین را بیرون براند و صلح را به منطقه بازگرداند.[۵۶] در ۱۷ ژوئیه، نیروی هوایی اسرائیل حملهای گسترده به ساختمانهای سازمان آزادیبخش فلسطین در مرکز شهر بیروت انجام داد. «شاید حدود سیصد نفر کشته و هشتصد نفر زخمی شدند که اکثریت قریب به اتفاق آنها غیرنظامی بودند.»[۵۷] ارتش اسرائیل همچنین مواضع سازمان آزادیبخش فلسطین در جنوب لبنان را به شدت هدف قرار داد، اما در سرکوب پرتابکنندههای راکت و توپهای فلسطینی موفق نبود.[۵۸]
در نتیجه، هزاران شهروند اسرائیلی که در نزدیکی مرز لبنان زندگی میکردند، به سمت جنوب فرار کردند. این الگوی حملات هوایی آغاز شده توسط اسرائیل و حملات تلافیجویانه فلسطینیها به شمال اسرائیل، با روایت رسمی اسرائیل که میگوید «آتشبس اعلامشده در ژوئیه ۱۹۸۱ شکسته شد: تروریستها به انجام حملات علیه اهداف اسرائیلی در اسرائیل و خارج از کشور ادامه دادند و تهدید علیه شهرکهای شمالی غیرقابل تحمل شد»، در تضاد است.[۵۸]
در ۲۴ ژوئیه ۱۹۸۱، فیلیپ حبیب، معاون وزیر امور خارجه ایالات متحده، آتشبسی را میانجیگری کرد که برای هر دو طرف به شدت ضروری بود[۵۵] و بهترین نتیجه ممکن از مذاکرات از طریق واسطهها بهشمار میرفت، با هدف پایبندی به تصمیمات قطعنامه ۴۹۰ شورای امنیت سازمان ملل. این فرایند پیچیده بود و نیازمند:
دیپلماسی رفت و برگشت بین دمشق، اورشلیم و بیروت بود. فیلیپ حبیب یک آتشبس در امتداد مرز لبنان بین اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین به نتیجه رساند. حبیب به دلیل دستور کیسینجر نمیتوانست مستقیماً با سازمان آزادیبخش فلسطین صحبت کند، بنابراین از یک عضو خاندان سلطنتی عربستان سعودی به عنوان واسطه استفاده کرد. این توافق شفاهی بود — هیچ چیز نمیتوانست مکتوب شود، زیرا اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین یکدیگر را به رسمیت نمیشناختند و از مذاکره با یکدیگر امتناع میکردند — اما آنها به یک آتشبس دست یافتند… به این ترتیب، مرز بین لبنان و اسرائیل پس از بیش از یک دهه بمباران مداوم، بهطور ناگهانی ثبات یافت.[۵۹]
در فاصله ژوئیه ۱۹۸۱ تا ژوئن ۱۹۸۲، در نتیجه آتشبس حبیب، مرز لبنان و اسرائیل «آرامشی را تجربه کرد که از سال ۱۹۶۸ بیسابقه بود.»[۳۶] اما این «آرامش» پرتنش بود. الکساندر هیگ، وزیر امور خارجه آمریکا، در گزارشی به رونالد ریگان، رئیسجمهور وقت، در روز شنبه ۳۰ ژانویه ۱۹۸۲، ترس خود را از اینکه اسرائیل ممکن است با کوچکترین تحریک، جنگی علیه لبنان آغاز کند، آشکار کرد.[۶۰]
این «آرامش» نُه ماه دوام آورد. سپس، در ۲۱ آوریل ۱۹۸۲، پس از اینکه یک افسر اسرائیلی هنگام بازدید از یک موضع توپخانه ارتش جنوب لبنان در طیبه به وسیله مین زمینی کشته شد، نیروی هوایی اسرائیل به شهر ساحلی دامور که تحت کنترل فلسطینیها بود، حمله کرد و ۲۳ نفر را کشت.[۶۱]
در ۹ مه ۱۹۸۲، هواپیماهای اسرائیلی بار دیگر به اهدافی در لبنان حمله کردند. بعدها در همان روز، یونیفیل شلیک راکتها از مواضع فلسطینی در منطقه صور به شمال اسرائیل را مشاهده کرد، اما هیچیک از پرتابهها به شهرهای اسرائیلی اصابت نکرد[۶۲] — به توپچیها دستور داده شده بود که خطا شلیک کنند.[۵۷] ژنرال ارسکین، رئیس ستاد سازمان نظارت بر آتشبس سازمان ملل (UNTSO)، به دبیرکل و شورای امنیت گزارش داد که از اوت ۱۹۸۱ تا مه ۱۹۸۲، ۲٬۰۹۶ مورد نقض حریم هوایی لبنان و ۶۵۲ مورد نقض آبهای سرزمینی لبنان رخ داده است.[۶۳][۶۴] آزادی حرکت پرسنل یونیفیل و ناظران UNTSO در داخل منطقه امنیتی به دلیل اقدامات گروه امل و ارتش جنوب لبنان تحت رهبری سرگرد سعد حداد و با حمایت نیروهای نظامی اسرائیل، همچنان محدود بود.[۶۴]
پیش از برقراری آتشبس در ژوئیه ۱۹۸۱، کورت والدهایم دبیرکل سازمان ملل متحد، خاطرنشان کرد: «پس از چندین هفته آرامش نسبی در منطقه، چرخهٔ جدیدی از خشونت آغاز شده و در هفته گذشته بهطور پیوسته تشدید شده است.» وی همچنین اظهار داشت: «تلفات غیرنظامی سنگینی در لبنان رخ داده است؛ در اسرائیل نیز تلفات غیرنظامی وجود داشته است. من عمیقاً از رنج گسترده انسانی ناشی از این تحولات ابراز تاسف میکنم.» رئیس شورای امنیت سازمان ملل متحد، ایده اومارو از نیجر، «نگرانی عمیق خود را از میزان تلفات جانی و مقیاس ویرانی ناشی از وقایع اسفناک که چندین روز است در لبنان در حال وقوع است» ابراز کرد.[۶۵][۶۶]
علل فوری
[ویرایش]از زمان آتشبس برقرار شده در ژوئیه ۱۹۸۱ تا آغاز جنگ، دولت اسرائیل ۲۷۰ حمله مسلحانه توسط سازمان آزادیبخش فلسطین در اسرائیل، سرزمینهای اشغالی و مرز اردن و لبنان (علاوه بر ۲۰ حمله به منافع اسرائیل در خارج از کشور) را گزارش کرد.[۶۷]
در زندگینامه آریل شارون که توسط پسرش، گیلاد شارون، نوشته شده، نویسنده با اشاره به آتشبس حبیب میگوید: «با این حال، این توافق فقط در مورد جلوگیری از ترور از لبنان صریح بود، به همین دلیل پدرم کابینه را تشویق کرد که پیشنهاد ارائه شده توسط آمریکاییها را نپذیرند.»[۶۸]
آتشبس، آنگونه که هم سازمان آزادیبخش فلسطین و هم آمریکاییها میدیدند، شامل حملات تروریستی که از لبنان سرچشمه میگرفت و علیه یهودیان در اروپا و مکانهای دیگر انجام میشد، نبود. در جلسهای که پدرم با الکساندر هیگ و فیلیپ حبیب در ۲۵ مه ۱۹۸۲ داشت، حبیب آنچه را که قبلاً بارها گفته بود تکرار کرد: «حملات تروریستی علیه اسرائیلیها و یهودیان در اروپا در توافق آتشبس گنجانده نشده است.»
عرفات جناحهای تندرو را تحت فشار قرار داد تا آتشبس را حفظ کنند، زیرا نمیخواست اسرائیلیها را به یک حمله تمامعیار تحریک کند. پذیرش آتشبس توسط سازمان آزادیبخش فلسطین حتی در داخل جنبش فتح نیز اختلافاتی ایجاد کرد. جناح نزدیک به ابونضال یک رویارویی نظامی را تحمیل کرد که با دستگیریها و اعدامها همراه بود؛ واقعهای که در اختلافات داخلی سازمان آزادیبخش فلسطین بیسابقه بود. عرفات حتی تلاش کرد خود را از ناآرامیهای فلسطینی در کرانه باختری دور نگه دارد تا از حمله اسرائیل جلوگیری کند.[۶۹]
در مقابل، بگین، شارون و ایتان به دنبال هر بهانهای برای خنثی کردن مخالفان نظامی خود از طریق نقض آتشبس بودند. آنها معتقد بودند که عرفات در حال وقتکشی برای تقویت نیروهای متعارف خود است. تفسیر اسرائیل از شرایط آتشبس، مسئولیت هرگونه اقدام خشونتآمیز فلسطینی را بر دوش عرفات میگذاشت. این تفسیر فرض میکرد که عرفات نه تنها بر تمام جناحهای درون سازمان آزادیبخش فلسطین مانند جبهه خلق جورج حبش، بلکه بر جناحهای بیرونی مانند شورای انقلابی فتح ابونضال و جبهه خلق-فرماندهی کل احمد جبریل نیز کنترل کامل دارد.[۶۹]
از دید بگین، آتشبس به مرز لبنان محدود نمیشد. او استدلال میکرد که اگر تروریسم فلسطینی در سطح بینالمللی ضربه بزند، این نیز به عنوان نقض آتشبس تلقی خواهد شد. بدین ترتیب، بگین یک درگیری محلی را به کل جنگ در هر نقطه از خاورمیانه یا هر حادثه بینالمللی تعمیم داد.[۶۹]
ایتان اظهار داشت که فرقی نمیکند یک شبهنظامی نارنجک در غزه پرتاب کند یا گلوله توپ به یک شهرک شمالی شلیک کند؛ تمام این اقدامات آتشبس را نقض میکنند. شارون نیز نمیخواست بین جناحهای مختلف فلسطینی تمایزی قائل شود، زیرا تمام تقصیر باید به گردن سازمان آزادیبخش فلسطین انداخته میشد. او تلاشها برای ارزیابی منطقیتر را به عنوان پوششی برای مسئله اصلی رد کرد. در سخنرانی در کنفرانس جوانان حروت در آوریل ۱۹۸۲، او کسانی را که سعی در اتخاذ موضعی عینیتر داشتند، متهم کرد که «یک دیوار محافظ در اطراف سازمان آزادیبخش فلسطین در داخل و خارج از اسرائیل» ایجاد میکنند.[۶۹]
حمایت بیشتر از این دیدگاه از سوی جورج بال، دیپلمات آمریکایی، مطرح میشود که سازمان آزادیبخش فلسطین به آتشبس پایبند بوده است.[۷۰] او گفت، اسرائیل به دنبال «یک تحریک بینالمللی شناختهشده» بود که الکساندر هیگ، وزیر امور خارجه، آن را برای کسب حمایت آمریکا از حمله اسرائیل به لبنان ضروری دانسته بود.[۷۱] منتقدان هیگ او را به «چراغ سبز نشان دادن» برای حمله اسرائیل به لبنان در ژوئن ۱۹۸۲ متهم کردهاند.[۷۲] هیگ این اتهام را رد میکند و میگوید که او به خویشتنداری توصیه کرده است.[۷۳] در زندگینامه فیلیپ حبیب، میانجی آتشبس، از الکساندر هیگ به عنوان فردی یاد شده که در آستانه حمله اسرائیل به لبنان، بدترین برداشت را از خود به جا گذاشت:
هیگ در این ماجرا بسیار بد عمل میکند: او یک بازیکن تیمی نبود، قادر نبود دیگر اعضای دولت را از آنچه در حال رخ دادن بود باخبر کند، تمایلی نداشت به کسی در کاخ سفید بگوید چرا شارون در طول حمله اینقدر مطمئن بود، امیدوار بود که فرستاده ویژه ریگان در مأموریت خود شکست بخورد، و درک کمی از نیازهای امنیت ملی ایالات متحده داشت — که یک رویارویی بین تانکهای اسرائیلی و شوروی در جاده بیروت به دمشق نبود.[۷۴]
واکنش آمریکا این بود که هیچ فشار نابجایی بر اسرائیل برای خروج از لبنان وارد نخواهند کرد، زیرا حضور اسرائیل در لبنان ممکن است کاتالیزوری برای گروههای متفرق لبنان باشد تا علیه نیروهای سوری و اسرائیلی متحد شوند. تحلیل هیگ، که رونالد ریگان با آن موافق بود، این بود که این اتحاد گروههای لبنانی به رئیسجمهور الیاس سرکیس اجازه خواهد داد تا دولت مرکزی لبنان را اصلاح کند و به پناهندگان فلسطینی تابعیت لبنانی بدهد.[۷۵] شواهد دیگری مبنی بر تأیید حمله اسرائیل توسط ایالات متحده از سوی چارلز کوگان، تحلیلگر باسابقه سیآیای، ارائه میشود. او میگوید که در جلسه پنتاگون در مه ۱۹۸۲ حضور داشته که در آن شارون «با جزئیات زیاد توضیح داد که اسرائیلیها چگونه قصد حمله به لبنان را دارند… واینبرگر (وزیر دفاع آمریکا) فقط آنجا نشسته بود و چیزی نمیگفت.»[۷۶]
به گفته اوی شلایم، نیروی محرکه واقعی در پشت حمله اسرائیل به لبنان، آریل شارون، وزیر دفاع وقت بود. یکی از اهداف او نابودی زیرساختهای نظامی سازمان آزادیبخش فلسطین در لبنان و تضعیف آن به عنوان یک سازمان سیاسی بود تا الحاق کرانه باختری توسط اسرائیل تسهیل شود. هدف دوم، ایجاد دولت مارونی در لبنان به ریاست بشیر جمیل و امضای پیمان صلح بین دو کشور بود، و هدف سوم بیرون راندن ارتش سوریه از لبنان. همچنین، به گفته شلایم، با تکمیل عقبنشینی اسرائیل از سینا در مارس ۱۹۸۲، بر اساس مفاد پیمان صلح مصر و اسرائیل، دولت به رهبری لیکود در اسرائیل رویکرد خود را نسبت به جهان عرب سختتر و تهاجمیتر کرد.[۷۷]
به گفته زیو مائوز در کتاب «دفاع از سرزمین مقدس: تحلیلی انتقادی از امنیت ملی و سیاست خارجی اسرائیل»، اهداف جنگ در درجه اول توسط وزیر دفاع وقت، آریل شارون، تدوین شد و چهار مورد را در بر میگرفت:[۷۸]
- «نابودی زیرساختهای سازمان آزادیبخش فلسطین در لبنان، از جمله مقر این سازمان در بیروت.»
- «بیرون راندن نیروهای سوریه از لبنان.»
- «روی کار آوردن دولت تحت سلطه مسیحیان در لبنان، به ریاست بشیر جمیل.»
- «امضای یک پیمان صلح با دولت لبنان که اتحاد غیررسمی اسرائیل و مسیحیان را تحکیم کرده و به یک توافق الزامآور تبدیل کند.»
جورج بال در برابر کمیته امور خارجی سنای ایالات متحده شهادت داد که استراتژی بلندمدت شارون، همانطور که در مکالمات آشکار شد، «بیرون راندن فلسطینیها از کرانه باختری… و اجازه دادن به تعداد کافی از آنها برای ماندن برای کار» بود.[۷۹]
طرح نظامی با نام رمز «کاجهای بزرگ» که توسط ارتش اسرائیل تهیه شده بود، تهاجم به لبنان تا بزرگراه دمشق-بیروت و اتصال با نیروهای مارونی را در نظر داشت. این طرح ابتدا در ۲۰ دسامبر ۱۹۸۱ توسط بگین به کابینه اسرائیل ارائه شد، اما توسط اکثر وزرا رد شد. به گفته آوی شلایم، شارون و رئیس ستاد رافائل ایتان، با درک اینکه هیچ شانسی برای متقاعد کردن کابینه برای تصویب یک عملیات گسترده در لبنان وجود ندارد، تاکتیک متفاوتی را اتخاذ کردند و قصد داشتند «عملیات کاجهای بزرگ» را به صورت مرحلهای با دستکاری تحریکات دشمن و پاسخهای اسرائیل اجرا کنند.[۸۰]
در ۳ ژوئن ۱۹۸۲، شلومو آرگوف، سفیر اسرائیل در بریتانیا، در لندن توسط شبهنظامیان وابسته به سازمان ابونضال که از حمایت عراق برخوردار بودند، مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شدت مجروح شد. این حمله به دستور سرویس اطلاعاتی عراق انجام شد.[۸۱][۸۲][۸۳] پس از حمله، تروریستها به سفارت عراق در لندن رفتند و سلاح را در آنجا گذاشتند.[۸۴] شارون در خاطرات خود اظهار داشت که این حمله «صرفاً جرقهای بود که فیتیله را روشن کرد.»[۸۵]
مناخم بگین، نخستوزیر اسرائیل، از این واقعه به عنوان «تحریک بینالمللی شناختهشد» لازم برای حمله به لبنان استفاده کرد. این واقعیت که سازمان ابونضال رقیب دیرینه سازمان آزادیبخش فلسطین بود، و رئیس آن توسط دادگاه سازمان آزادیبخش فلسطین محکوم به اعدام شده بود، و اینکه پلیس بریتانیا گزارش داده بود که رهبران سازمان آزادیبخش فلسطین در «لیست ترور» مهاجمان قرار داشتند، بگین را منصرف نکرد. انگیزههای عراق برای این سوءقصد ممکن است مجازات اسرائیل به خاطر تخریب راکتور هستهای عراق در ژوئن ۱۹۸۱ و تحریک یک جنگ در لبنان بوده باشد که رهبران عراقی محاسبه کرده بودند برای رژیم رقیب بعث در سوریه مضر خواهد بود — چه سوریه برای کمک به سازمان آزادیبخش فلسطین مداخله میکرد یا نه.[۸۶]
در جلسه کابینه اسرائیل در روز بعد، هم بگین و هم ایتان گزارشهای اطلاعاتی مبنی بر اینکه مقصر احتمالی گروه ابونضال است را بیاهمیت جلوه دادند. بگین صحبتهای مشاور خود در امور تروریسم را قطع کرد و استدلال کرد که تمام شبهنظامیان فلسطینی عضو سازمان آزادیبخش فلسطین هستند، در حالی که ایتان کارکنان اطلاعاتی را به دلیل موشکافیهای بیمورد مسخره کرد و خواستار حمله به سازمان آزادیبخش فلسطین شد. با این حال، ابونضال در سال ۱۹۷۴ به دلیل یک اصل اساسی از عرفات و سازمان آزادیبخش فلسطین جدا شده بود: اینکه جنبش ملی فلسطینی رویکرد مرحلهای و تدریجی برای تأمین یک کشور فلسطینی را در پیش گرفته و به یک مسیر سیاسی وارد شده. عدم درک تفاوت بین گروههای فلسطینی و جهل مطلق به سیاست فلسطینی در بخش عمدهای از اسرائیلیها و یهودیان، به نفع کسانی بود که نمیخواستند بین سازمان آزادیبخش فلسطین و گروه ابونضال تمایز قائل شوند. بدین ترتیب، به جای یک طرح برای یافتن گروه ابونضال در دمشق یا بغداد، طرح حمله به لبنان فعال شد.[۶۹]
سازمان آزادیبخش فلسطین هرگونه همدستی در این حمله را رد کرد، اما اسرائیل با حملات هوایی و توپخانهای تلافیجویانه و سنگین علیه اهداف فلسطینی در لبنان، از جمله اردوگاههای سازمان آزادیبخش فلسطین، پاسخ داد. اردوگاههای صبرا و شتیلا به مدت چهار ساعت بمباران شدند و بیمارستان محلی «غزه» نیز مورد اصابت قرار گرفت. حدود ۲۰۰ نفر در جریان این حملات کشته شدند.[۸۷] سازمان آزادیبخش فلسطین نیز با شلیک راکت به شمال اسرائیل پاسخ داد که خسارات قابل توجهی و تلفاتی به بار آورد. به گفته منبعی دیگر، بیست روستا در منطقه جلیل هدف قرار گرفتند و ۳ اسرائیلی مجروح شدند.[۸۸]
به گفته شلایم، یاسر عرفات که در آن زمان در عربستان سعودی بود، از طریق سعودیها به آمریکاییها گفت که مایل است گلولهباران مرزی را متوقف کند. اما این پیام توسط دولت اسرائیل نادیده گرفته شد. رئیسجمهور ریگان همچنین پیامی به بگین فرستاد و از او خواست که حمله را گسترش ندهد.[۸۸]
در ۴ ژوئن، کابینه اسرائیل مجوز حملهای گسترده را صادر کرد.[۸۹][۹۰]
یک سند موساد که در سال ۲۰۲۲ از حالت طبقهبندی خارج شد، نشان داد که برنامهریزی برای حمله از اواسط سال ۱۹۸۱ آغاز شده و پیر جمیل، رهبر مسیحیان لبنان، در ژانویه ۱۹۸۲ از آن مطلع شده است[۹۱] طبق این سند، سیاست اسرائیل در قبال لبنان عمدتاً توسط ارتش دیکته میشد تا دولت.[۹۱]
گاهشمار
[ویرایش]تهاجم
[ویرایش]

در ۶ ژوئن ۱۹۸۲، نیروهای اسرائیلی به فرماندهی وزیر دفاع آریل شارون، حملهای سهجانبه به جنوب لبنان را در قالب «عملیات صلح برای جلیل» آغاز کردند. تقریباً ۶۰٬۰۰۰ سرباز و بیش از ۸۰۰ تانک، با پشتیبانی شدید هواپیما، هلیکوپترهای تهاجمی، توپخانه و قایقهای موشکانداز، از سه منطقه از مرز اسرائیل و لبنان عبور کردند. همزمان، نیروهای زرهی، چتربازان و کماندوهای نیروی دریایی اسرائیل با کشتیهای آبی-خاکی از اشدود به سمت سواحل لبنان در شمال صیدا حرکت کردند. هدف علنی اسرائیل، عقب راندن نیروهای سازمان آزادیبخش فلسطین به فاصله ۴۰ کیلومتر (۲۵ مایل) به سمت به سمت شمال بود.[۹۲]
نیروهای اسرائیلی در غربیترین جبهه، قرار بود در امتداد جاده ساحلی به سوی صور پیشروی کنند. مأموریت آنها این بود که از صور عبور کرده، سه اردوگاه سازمان آزادیبخش فلسطین در آن منطقه را نابود کنند و سپس به سمت شمال در امتداد ساحل به سوی صیدا و دامور حرکت کنند. همزمان، نیروهای اسرائیلی یک عملیات آبی-خاکی را در شمال صیدا انجام میدادند تا راه فرار نیروهای سازمان آزادیبخش فلسطین را مسدود کنند. در مرکز، دو لشکر قرار بود از شمال و جنوب ارتفاعات مشرف به قلعه بوفور، که به عنوان سنگر سازمان آزادیبخش فلسطین استفاده میشد، پیشروی کرده و تقاطع جاده در نبطیه را تصرف کنند. یک گردان شناسایی نخبه نیز قرار بود خود قلعه را به تصرف درآورد.[۹۲]
این دو لشکر سپس به دو قسمت تقسیم میشدند؛ یکی به سمت غرب میرفت تا با نیروهای ساحلی ارتباط برقرار کند، و دیگری به سوی جزین و از آنجا در امتداد جناح راست نیروهای سوری در دره بقاع حرکت میکرد. شرقیترین نیروی اسرائیلی، که بزرگترین آنها بود، وارد دره بقاع شد. مأموریت آن جلوگیری از ارسال نیروهای کمکی سوریه و ممانعت از دخالت نیروهای سوری در عملیات جاده ساحلی بود.[۹۲]
پیشروی به سمت بیروت
[ویرایش]

پیشروی در امتداد جاده ساحلی با بمباران سنگین توپخانه و حملات هوایی آغاز شد، اما به سرعت کند شد و از برنامه زمانی عقب ماند. باریک بودن جاده باعث پیشروی کند میشد و زرهپوشهای اسرائیلی در یک ترافیک بزرگ گیر کردند. چندین خودروی زرهی توسط رزمندگان سازمان آزادیبخش فلسطین که در سه بیشهزار در امتداد جاده پنهان شده بودند، با سلاحهای ضدتانک منهدم شدند. یکی از گردانهای پیشرو، که قرار بود از صور عبور کرده و یک موضع بازدارنده در شمال شهر ایجاد کند، به اشتباه به مرکز شهر پیچید و در آنجا کمین خورد.[۹۲]
ساعت هشت شب، نیروها از رودخانه لیتانی عبور کرده و به سمت صیدا حرکت کردند. در بخش مرکزی، مأموریت طبق برنامه پیش رفت. دو لشکر اسرائیلی از هر دو طرف قلعه بوفور را دور زدند. اگرچه دستور به تعویق انداختن تصرف قلعه بوفورت صادر شده بود، اما این دستور به موقع به نیروهای اسرائیلی نرسید تا از عملیات جلوگیری کند و نیروهای تیپ گولانی اسرائیل در نبرد شدید بوفور، قلعه را تصرف کردند. تقاطع جادهای در نبطیه نیز تا پایان روز اول امن شد.[۹۲]
در همین حال، شرقیترین نیرو وارد دره بقاع شد و به سمت مواضع سوریه پیش رفت. یک لشکر از طریق جادهای که توسط مهندسان نظامی اسرائیل ساخته شده بود از کوه حِرمون عبور کرد و شهر حاصبیا را پاکسازی نمود، سپس به سمت راست چرخید و به سمت راشیا پیشروی کرد. اگرچه نیروهای اسرائیلی در کف دره متوقف شدند، اما نیروهای سوری را از شرق و غرب در محاصره داشتند. سوریها مقاومت حداقلی از خود نشان دادند و فقط با توپخانه حملات ایذایی انجام دادند. در پایان روز اول، عملیات تقریباً بهطور کامل طبق برنامه پیش رفته بود، هرچند که پیشروی در امتداد جاده ساحلی با تأخیر همراه بود.[۹۲]

با وجود تأخیرها، پیشروی اسرائیل در امتداد جاده ساحلی بهطور پیوسته ادامه یافت. این پیشروی با حملات هوایی سنگین علیه مواضع سازمان آزادیبخش فلسطین که شامل استفاده از بمبهای خوشهای نیز میشد، پشتیبانی میشد. قایقهای موشکی اسرائیلی نیز از توپهای ۷۶ میلیمتری برای نابودی اهداف در امتداد ساحل استفاده کردند و در ده روز جنگ ۳٬۵۰۰ گلوله شلیک کردند. زرهپوشهای اسرائیلی به پیشروی به سمت صیدا ادامه دادند، در حالی که پیادهنظامهای اسرائیلی به سه اردوگاه پناهندگان فلسطینی در منطقه که به عنوان پایگاههای سازمان آزادیبخش فلسطین استفاده میشدند، یعنی الرشیدیه، برج الشمالی و الباس، حمله کردند.[۹۳][۳۶][۹۲]
همه اردوگاهها با شبکهای از سنگرها، خندقها و مواضع تیراندازی در هم تنیده بودند. اسرائیلیها هر بخش از اردوگاه را با استفاده از یک روش مشابه به تصرف درآوردند: ابتدا هشدارهایی از طریق بلندگوها پخش میشد که از غیرنظامیان میخواستند منطقه را ترک کنند، سپس بمباران هوایی و توپخانهای آغاز میشد و پس از آن حمله پیادهنظام صورت میگرفت. پیادهنظامهای اسرائیلی مجبور به درگیری در نبردهای شدید شهری در خیابانهای باریک بودند. مدافعان سازمان آزادیبخش فلسطین مقاومت شدیدی از خود نشان دادند و گاهی از غیرنظامیان به عنوان سپر انسانی استفاده میکردند. چهار روز درگیری برای تأمین امنیت الرشیدیه و سه روز برای تأمین امنیت دو اردوگاه دیگر طول کشید.[۹۳][۳۶][۹۲]
همزمان، یک عملیات آبی-خاکی توسط اسرائیل در شمال صیدا انجام شد که با یک بمباران انحرافی از اهداف دور از منطقه فرود توسط قایقهای موشکی و هواپیماها آغاز شد. سپس دو گروه از کماندوهای یگان دریایی شایتت ۱۳ به ساحل آمدند تا دفاع دشمن را بررسی کرده و محل ورود را تأمین کنند؛ یکی از آنها به دهانه رودخانه اولیه شنا کرد و دیگری با قایقهای لاستیکی به ساحل رفت. پس از یک تبادل آتش کوتاه با فلسطینیان مسلح، فرود اصلی آغاز شد، با چتربازانی که با قایقهای لاستیکی به ساحل آمدند تا یک سرپل ایجاد کنند و پس از آن سه قایق فرود، نیروها و زرهپوشها را پیاده کردند. در روزهای بعد، سه کشتی فرود بین اسرائیل و لبنان دررفتوآمد بودند و نیروها و زرهپوشهای بیشتری را به سرپل منتقل کردند.[۹۳][۳۶][۹۲]
پاسخ سازمان آزادیبخش فلسطین به شلیکهای بیاثر خمپاره محدود بود، در حالی که قایقهای موشکی و هواپیماهای اسرائیلی به مواضع فلسطینیان حمله میکردند. در مجموع، حدود ۲٬۴۰۰ سرباز و ۴۰۰ تانک و نفربر زرهی پیاده شدند. از ساحل، این نیروها به سمت صیدا پیشروی کردند و توسط آتش توپخانه دریایی از قایقهای موشکی پشتیبانی میشدند. همزمان، نیروهای اسرائیلی در بخش مرکزی به سمت جِزین پیشروی کردند، در حالی که نیروهای بخش شرقی در جای خود باقی ماندند، اما شروع به برپایی مواضع توپخانه سنگین کردند که واحدهای موشکی زمین به هوای سوریه را در برد توپخانهای قرار میداد.[۹۳][۳۶][۹۲]
در همین حال، نیروهای اسرائیلی در حال پیشروی در امتداد جاده ساحلی به حومه صیدا رسیدند، اما به دلیل مقاومت شدید در خیابانهای اصلی و اردوگاه آوارگان عینالحلوه در لبه جنوب شرقی شهر، متوقف شدند. پس از اینکه تلاش چتربازان برای تصرف مرکز شهر و تأمین مسیر شمال-جنوب از طریق شهر ناکام ماند، شهر از طریق یک مسیر انحرافی در میان تپههای شرقی دور زده شد. پس از ارتباط با نیروهایی که در شمال صیدا پیاده شده بودند، نیروی دیگری از چتربازان و زرهپوشها با پشتیبانی هوایی و توپخانهای سنگین از طریق مرکز صیدا پیشروی کرده و در نبردی شدید یک مسیر شمال-جنوب را در داخل شهر پاکسازی کردند. یک لشکر اسرائیلی دیگر از طریق شهر عبور کرد تا با نیروهای شمال صیدا ارتباط برقرار کند.[۳۶]

در مرکز، بیشتر نیروهای اسرائیلی که به سمت جزین پیشروی میکردند، از شهر عبور کردند تا به پیشروی به سوی بزرگراه اصلی در منطقه ادامه دهند، و یک نیروی بازدارنده را در منطقه باقی گذاشتند که به زودی یک تیپ زرهی نیز به آن پیوست. درگیری بین اسرائیلیها و نیروهای سوری که شهر را در اختیار داشتند، در جزین آغاز شد. در نبرد جزین، نیروهای اسرائیلی شامل دو گردان تانک که توسط یک گروهان شناسایی و یک گروه مهندسی پشتیبانی میشدند، در یک نبرد شدید یکروزه علیه یک گردان سوری، جزین را به تصرف درآوردند، سپس یک ضدحمله شدید توسط دهها کماندوی سوری در طول شب را دفع کردند که تا سپیدهدم ادامه یافت. در همین حال، نیروهای اسرائیلی به پیشروی در امتداد جناح راست سوریها ادامه دادند. نیروهای اسرائیلی در امتداد ساحل نیز تصرف صیدا را تکمیل کردند. چتربازان به قصبه (بخش قدیمی شهر) حمله کردند، در حالی که نیروی ترکیبی از پیادهنظام تیپ گولانی و تانکها به عینالحلوه حمله کردند. قصبه در سه روز امن شد؛ چتربازان با احتیاط پیشروی کردند و موفق شدند آن را بدون تلفات تصرف کنند. با این حال، نبرد در عینالحلوه یکی از شدیدترین نبردهای کل جنگ بود. این اردوگاه به شدت مستحکم شده بود و توسط رزمندگان سازمان آزادیبخش فلسطین و بنیادگرایان اسلامی دفاع میشد.[۹۴]
مدافعان با سرسختی بر سر هر کوچه و خانهای میجنگیدند، و بنیادگرایان به غیرنظامیانی که میخواستند تسلیم شوند، شلیک میکردند. پیشروی اسرائیل کند بود و با بمباران گسترده هوایی و توپخانهای پشتیبانی میشد. نیروهای دفاعی اسرائیل از تاکتیک قبلی خود مبنی بر درخواست از غیرنظامیان برای ترک منطقه با بلندگو، قبل از حمله به آن، استفاده کردند. حدود هشت روز طول کشید تا اردوگاه سقوط کند، و نبرد با آخرین مقاومت مدافعان در مسجد اردوگاه به اوج خود رسید که توسط نیروهای دفاعی اسرائیل منفجر شد.[۹۴]
در تلاش برای برقراری برتری هوایی و آزادی عمل بیشتر، نیروی هوایی اسرائیل در ۹ ژوئن عملیات «ملخ کریکت ۱۹» را آغاز کرد. در طول این عملیات، نیروی هوایی اسرائیل با ساقط کردن ۲۹ هواپیمای سوری و همچنین انهدام ۱۷ سامانه موشکی ضدهوایی سوری، یک پیروزی چشمگیر را به دست آورد. در این عملیات از روشهای جنگ الکترونیک برای گیج کردن و اخلال در رادارهای سوریه استفاده شد. تنها تلفات شناختهشده اسرائیلیها یک پهپاد سرنگونشده و دو جنگنده آسیبدیده بود. در اواخر همان شب، یک حمله هوایی اسرائیل یک تیپ زرهی سوری را که از بعلبک به سمت جنوب در حرکت بود، نابود کرد و نیروی هوایی اسرائیل روز بعد شش سامانه موشکی زمین به هوای سوری دیگر را هدف قرار داد و منهدم کرد. شرقیترین نیروی اسرائیل که ثابت مانده بود، پیشروی خود را در دره بقاع از سر گرفت.[۹۲]
در مرکز، نیروهای اسرائیلی با نزدیک شدن به عینالزحلطه توسط سوریها کمین خوردند و با آتش نیروهای سوری که از مواضع برتر شلیک میکردند، زمینگیر شدند. اسرائیلیها کند شدند و یک گردان پیادهنظام با هلیکوپتر برای تقویت آنها فرستاده شد. شهر تنها پس از دو روز نبرد زرهی و پیادهنظام تصرف شد. این نبرد برای اسرائیلیها ۱۱ کشته و ۴ تانک هزینه داشت، در حالی که سوریها حدود ۱۰۰ کشته و ۳۵ تانک از دست دادند. پس از سقوط عینالزحلطه، اسرائیلیها به سمت شهر عینداره که مشرف به بزرگراه بیروت-دمشق بود، پیشروی کرده و ارتفاعات مشرف به شهر را تصرف کردند.[۱۷]
در امتداد جاده به سوی عینداره، اسرائیلیها با واحدهای تانک و کماندوی سوری مواجه شدند و به دلیل بهرهبرداری سوریها از زمین، زمینگیر شدند. اسرائیلیها درخواست پشتیبانی هوایی کردند و هلیکوپترهای تهاجمی اسرائیلی که از درهها برای پرواز در ارتفاع پایینتر از اهداف خود برای کسب عنصر غافلگیری استفاده میکردند، به ویژه علیه تانکهای سوری مؤثر بودند. پس از یک نبرد یکروزه، اسرائیلیها عینداره را محاصره کردند و در موقعیتی قرار گرفتند که میتوانستند به بزرگراه حمله کنند.[۱۷]
در ۱۰ ژوئن ۱۹۸۲، نیروی هوایی اسرائیل یک ستون از نیروهای تیپ نهال خودی را با یک واحد کماندوی سوری اشتباه گرفت. یک جنگنده F-4 فانتوم نیروی هوایی به گردان ۹۳۱، که با نفربرهای زرهی روباز در جنوب شرقی لبنان پیشروی میکرد، با مهمات خوشهای حمله کرد. از این واحد ۲۴ کشته و ۱۰۸ زخمی و ۳۰ سرباز دیگر دچار شوک ناشی از انفجار شدند.[۹۵]
در شرق، نیروهای اسرائیلی در امتداد چهار مسیر اصلی به سوی جوب جنین، در امتداد هر دو طرف مخزن قراون پیشروی کردند. سوریها به شدت مقاومت کردند. پیادهنظامهای سوری مسلح به سلاحهای ضدتانک علیه تانکهای اسرائیلی کمین کردند و هلیکوپترهای گازل سوری مسلح به موشکهای HOT علیه زرهپوشهای اسرائیلی مؤثر بودند. با این حال، اسرائیلیها موفق به تصرف کف دره شدند و سوریها عقبنشینی کردند. اسرائیلیها راشیا را تصرف کردند، از کفرقوق عبور کرده و حومه یانتا را گرفتند. جوب جنین نیز به دست اسرائیلیها افتاد. دامنه پیشروی اسرائیل تضمین کرد که نیروهای کمکی سوریه از استقرار در غرب مخزن قراون مسدود شوند.[۱۷]
سپس یک گردان زرهی اسرائیلی به سمت جوب جنین و شهر سلطان یعقوب پیشروی کرد و در کمین نیروهای سوری قرار گرفت. در نبرد سلطان یعقوب، اسرائیلیها به شدت جنگیدند تا خود را از مخمصه نجات دهند و درخواست نیروی کمکی و آتش توپخانه برای پوشش عقبنشینی کردند. پس از شش ساعت، اسرائیلیها موفق به عقبنشینی شدند و ۱۰ تانک و ۳ نفربر زرهی را از دست دادند. علاوه بر این، یک نبرد هوایی بزرگ دیگر رخ داد که در آن نیروی هوایی اسرائیل ۲۵ هواپیمای جت و ۴ هلیکوپتر سوری را ساقط کرد.[۱۷]

در غرب، در حالی که نیروهای دفاعی اسرائیل مقاومت باقیمانده در صور و صیدا را پاکسازی میکردند، پیشروی اسرائیل به سوی بیروت ادامه یافت و واحدهای تانک و کماندوی سوریه به جنوب بیروت اعزام شدند تا سازمان آزادیبخش فلسطین را تقویت کنند. وقتی اسرائیلیها به حومه بیروت یعنی کفر سیل رسیدند، برای اولین بار با نیروی مشترک سوریه و سازمان آزادیبخش فلسطین روبرو شدند و نبرد دشواری برای تصرف آن انجام دادند. نیروهای دفاعی اسرائیل موقتاً پیشروی خود را در بخش غربی در کفر سیل متوقف کردند.[۱۷]
در ۱۱ ژوئن، اسرائیل و سوریه اعلام کردند که در ظهر به یک آتشبس توافق کردهاند، که شامل سازمان آزادیبخش فلسطین نمیشد. آتشبس قرار بود در ظهر به اجرا درآید. درست قبل از به اجرا درآمدن آتشبس، سوریها یک ستون از تانکهای تی-۷۲ را به گونهای حرکت دادند که در مقابل نیروهای اسرائیلی در دره قرار گیرند. تیمهای پیادهنظام اسرائیلی مسلح به موشکهای ضدتانک بیجیام-۷۱ تاو در ستون سوری کمین کردند و ۱۱ تانک را منهدم کردند. یک نبرد هوایی دیگر نیز رخ داد که در آن اسرائیلیها ۱۸ هواپیمای جت سوری دیگر را ساقط کردند.[۱۷]
پیشروی اسرائیل به سوی بیروت در غرب، در ۱۱ ژوئن به خلده رسید. این شهر در شش مایلی جنوب بیروت، آخرین موضع سازمان آزادیبخش فلسطین در مقابل فرودگاه بیروت بود. رزمندگان سازمان آزادیبخش فلسطین، به رهبری عبدالله صیام، یک عملیات عقبدارنده را انجام دادند که پیشروی اسرائیل را برای شش روز متوقف کرد. صیام در این درگیریها کشته شد. اسرائیلیها که در حومه بیروت ایستاده بودند، به سمت فرودگاه پیشروی کردند و درگیریهای مکرری با واحدهای سازمان آزادیبخش فلسطین و سوریه داشتند، در حالی که هواپیماهای جنگی اسرائیل به بمباران مواضع سازمان آزادیبخش فلسطین در بیروت ادامه میدادند. وضعیت سازمان آزادیبخش فلسطین به تدریج بدتر شد، زیرا پیشروی اسرائیل باعث تهدید به محاصره سازمان آزادیبخش فلسطین و یک تیپ سوری مستقر با آنها در شهر میشد. با پیشروی اسرائیلیها از جنوب و بخش شرقی بیروت که در دست نیروهای مسیحی لبنانی بود، تنها راه خروج، بزرگراه بیروت-دمشق بود و اسرائیلیها در حال تقویت نیروهای خود در عینداره در بخش شرقی بودند، که در موقعیتی قرار داشتند تا به بزرگراه حمله کرده و هرگونه تلاش سازمان آزادیبخش فلسطین برای فرار را مسدود کنند. در ۱۲ ژوئن، آتشبس اسرائیل و سوریه به سازمان آزادیبخش فلسطین نیز گسترش یافت. با توقف پیشروی اسرائیل، اسرائیلیها توجه خود را به منطقهای که در جنوب لبنان اشغال کرده بودند معطوف کردند و سیاستی را برای ریشهکن کردن هرگونه بازمانده از سازمان آزادیبخش فلسطین آغاز کردند. سربازان اسرائیلی شروع به جستجو برای انبارهای اسلحه کردند و اعضای مشکوک به عضویت در سازمان آزادیبخش فلسطین بهطور سیستماتیک دستگیر و غربالگری شدند و به یک اردوگاه بازداشت در ارتفاعات اَمون منتقل شدند.[۱۷] در ۱۳ ژوئن، کمتر از دوازده ساعت پس از به اجرا درآمدن آتشبس اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین، این توافق از هم پاشید و درگیریهای سنگینی در اطراف خلده درگرفت. در حالی که درگیریها ادامه داشت، یک واحد زرهی نیروهای دفاعی اسرائیل به سمت شمال شرقی حرکت کرد تا از خلده عبور کرده و به سمت بعبدا پیشروی کند، که مشرف به فرودگاه بود و میتوانست به عنوان یک نقطه استقرار دیگر برای قطع بزرگراه بیروت-دمشق استفاده شود. تا ۱۴ ژوئن، نیروهای سوری در حال استقرار در خلده بودند. واحدهای سوری در بیروت و سه گردان کماندوی مسلح به سلاحهای ضدتانک، مواضع دفاعی را در جنوب غربی فرودگاه اتخاذ کردند تا هرگونه تلاش اسرائیل برای تصرف آن را مسدود کنند.[۱۷]
اسرائیلیها تلاش کردند با عبور از جادهٔ کنار شویفات و عبور از جادهای باریک، شیبدار و پر پیچ و خم به سمت بعبدا، از این استحکامات عبور کنند، اما توسط یک گردان کماندویی سوری غافلگیر شدند. سوریها با نارنجکهای راکتی و موشکهای ضد تانک از فاصلهٔ نزدیک به زرهپوشهای اسرائیلی حمله کردند. پیادهنظام اسرائیلی پیاده شد و با سوریها درگیر شد. نبرد شدیدی درگرفت و اسرائیلیها از فاصلهٔ بسیار نزدیک توپخانه را فراخواندند. اسرائیلیها بیوقفه پیشروی کردند و پس از چهارده ساعت نبرد شدید که در عین عنوب و سوق الغرب شدت گرفت، مواضع سوریها را شکستند و وارد بعبدا شدند.[۱۷]
نیروهای دفاعی اسرائیل فوراً نیروی کمکی به ستون در بعبدا فرستادند تا آن را قادر به انجام عملیاتهای بعدی کنند. از بعبدا، نیروی اسرائیلی به سه ستون تقسیم شد، که یکی از آنها از بزرگراه عبور کرده و وارد منطقه کوهستانی شمال شرقی شد، دیگری به سمت غرب چرخید و در تپههای شیبدار غرب بیروت موضع گرفت، و یکی به سمت کحاله، که در ادامه بزرگراه قرار داشت، چرخید. در جنوب، نیروهای دفاعی اسرائیل، نیروهای سازمان آزادیبخش فلسطین را از شویفات بیرون راندند، اما نبرد مهمی رخ نداد. اسرائیلیها اکنون بزرگراه بیروت-دمشق را قطع کرده بودند و تمام نیروهای سازمان آزادیبخش فلسطین و سوریه را در شهر به دام انداختند.[۱۷]
در ۱۵ ژوئن، اسرائیل به تمام نیروهای سوری در بیروت، در صورتی که از شهر به دره بقاع در شرق عقبنشینی کنند، عبور آزاد پیشنهاد داد، اما دولت سوریه این پیشنهاد را رد کرد و نیروهای کمکی بیشتری را به واحدهای خود در امتداد بزرگراه و شمال آن در نزدیکی بیروت فرستاد. اسرائیلیها در تمام طول بزرگراه با سنگرهای مستحکم سوری تقویتشده با زرهپوش و توپخانه روبرو شدند. با این حال، بین ۱۶ ژوئن و ۲۲ ژوئن، درگیریها به تبادل آتش توپخانه و زد و خوردهای کوچک بین نیروهای اسرائیلی و سوری محدود شد، زیرا هر دو طرف نیروهای خود را تقویت میکردند.[۱۷]
نبردهای بزرگراه بیروت-دمشق
[ویرایش]

در حالی که دو طرف برای نبرد آماده میشدند، نیروهای دفاعی اسرائیل، تصرف بزرگراه بیروت-دمشق را حیاتی میدانستند. با کنترل سوریها بر بیشتر بزرگراه، که شهرها را در امتداد بزرگراه و در شمال آن اشغال کرده بودند، اسرائیلیها نمیتوانستند از فرار نیروهای سوری و سازمان آزادیبخش فلسطین جلوگیری کنند یا عملیاتهای بیشتری را در بیروت آغاز نمایند، بدون اینکه خطر حمله جناحین سوریه را بپذیرند. اسرائیلیها همچنین به دنبال یک مسیر ترانزیتی مشخص به بخش شرقی بیروت که در اختیار مسیحیان بود، بودند.[۱۷] در ۲۲ ژوئن، نیروهای دفاعی اسرائیل عملیاتی را برای تصرف بزرگراه آغاز کردند. نیروی هوایی اسرائیل مأموریتهای بسیار مؤثری را علیه مواضع و خودروهای سوری انجام داد، به طوری که خلبانان اسرائیلی گزارش دادند که تنها در یک حمله هوایی، ۱۳۰ خودروی دشمن منهدم شده است. توپخانه دوربرد اسرائیل سنگرهای مستحکم سوری را در شمال هدف قرار داد. نیروهای زرهی اسرائیل با پشتیبانی توپخانه به مواضع سوری در امتداد بزرگراه حمله کردند، با هدف راندن آنها از بزرگراه تا لب دره بقاع.[۱۷] با توجه به اینکه پشتیبانی هوایی و توپخانهای عمدتاً به اهداف شمالی بزرگراه محدود بود، درگیریها، به ویژه در جنوب، شدید بود. در پایان روز، اسرائیل درخواست آمریکا برای آتشبس را پذیرفت و حمله خود را متوقف کرد، اما آتشبس روز بعد فروپاشید و درگیریها از سر گرفته شد. با پیشروی اسرائیلیها، که موفق به به دام انداختن یک نیروی بزرگ سوری شدند، دفاع سوریه شروع به فروپاشی کرد. برای اولین بار در جنگ، سربازان سوری شروع به فرار کردند. در عالی، که دفاع از آن بر عهده داوطلبان ایرانی در کنار سازمان آزادیبخش فلسطین بود، اسرائیلیها با مقاومت شدیدی روبرو شدند.[۱۷] اسرائیلیها موفق به پیشروی به سمت شرق دره بقاع شدند و در ۲۴ ژوئن، گلولهباران حومه شتوره را آغاز کردند، که در دهانه شمالی دره بقاع قرار داشت و به عنوان مقر تمام نیروهای سوری در آنجا به حساب میآمد. همچنین این منطقه آخرین مانع اصلی قبل از مرز سوریه و پایتخت آن، دمشق بود. اسرائیلیها موفق به رسیدن به گذرگاه کوهستانی در نزدیکی روستای ظهرالبیدار شدند، که آخرین مانع قبل از شتوره بود. سوریها برای نگه داشتن گذرگاه به شدت جنگیدند و پیشروی اسرائیل متوقف شد، به طوری که اسرائیلیها مواضع خود را حفظ کردند و سوریها را با آتش توپخانه مورد آزار قرار میدادند.[۱۷]
تا ۲۵ ژوئن، با توجه به اینکه مواضع باقیمانده سوری در بزرگراه و شمال آن دیگر قابل دفاع نبود، سوریها عقبنشینی کردند. اسرائیلیها اجازه دادند عقبنشینی صورت گیرد اما به آزار توپخانهای ادامه دادند و حومه شتوره را گلولهباران کردند. سوریها در نیمهشب سعی کردند یک سامانه موشکی زمین به هوا را در دره بقاع مستقر کنند، اما اطلاعات اسرائیل این اقدام را شناسایی کرد و سامانه در یک حمله هوایی اسرائیل منهدم شد. در پایان روز، آتشبس اعلام شد. اسرائیلیها در مواضع فعلی خود متوقف شدند.[۱۷]
محاصره بیروت
[ویرایش]
محاصره بیروت در ۱۴ ژوئن ۱۹۸۲ آغاز شد؛ نیروهای اسرائیلی احاطه شهر را روز قبل تکمیل کرده بودند. اسرائیلیها تصمیم گرفتند به جای تصرف اجباری شهر، آن را تحت محاصره نگه دارند، زیرا حاضر به پذیرش تلفات سنگین ناشی از نبردهای شدید خیابانی که برای تصرف شهر لازم بود، نبودند. نیروهای اسرائیلی اهداف درون بیروت را از طریق زمین، دریا و هوا بمباران کردند و تلاش کردند تا رهبران فلسطینی را از طریق حملات هوایی ترور کنند. نیروی دریایی اسرائیل با یک حلقه از قایقهای موشکی و قایقهای گشتی که توسط زیردریاییها پشتیبانی میشدند، بندر بیروت را مسدود کرد.[۹۶]
این محاصره تا اوت به طول انجامید، زمانی که در اوت ۱۹۸۲ یک توافق حاصل شد. بیش از ۱۴٬۰۰۰ رزمنده سازمان آزادیبخش فلسطین در اوت و سپتامبر، تحت نظارت نیروی چندملیتی در لبنان، یک نیروی حافظ صلح بینالمللی با سربازانی از ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه و ایتالیا، کشور را ترک کردند. حدود ۶٬۵۰۰ رزمنده فتح از بیروت به اردن، سوریه، عراق، سودان، یمن شمالی و جنوبی، یونان و تونس منتقل شدند — که دومی به مقر جدید سازمان آزادیبخش فلسطین تبدیل شد.[۹۷]
اسرائیل در ۲۹ سپتامبر نیروهای خود را از غرب بیروت خارج کرد و رسماً به عملیات صلح برای جلیل پایان داد. فیلیپ حبیب، فرستاده رونالد ریگان به لبنان، به سازمان آزادیبخش فلسطین این اطمینان را داد که به غیرنظامیان فلسطینی در اردوگاههای پناهندگان آسیبی وارد نخواهد شد. با این حال، افزایش خصومتها علیه ایالات متحده منجر به بمبگذاری در سفارت ایالات متحده در آوریل ۱۹۸۳ شد. در پاسخ، آمریکا برای متوقف کردن خصومتها بین اسرائیل و لبنان، پیمان ۱۷ مه را میانجیگری کرد. اما این توافق در نهایت عملی نشد و خصومتها ادامه یافت. این حملات به شبهنظامیان اسلامگرای تحت حمایت ایران نسبت داده شد. پس از این حادثه، نیروهای حافظ صلح بینالمللی از لبنان خارج شدند.
درگیری بیشتر و عقبنشینی اسرائیل
[ویرایش]پس از خروج سازمان آزادیبخش فلسطین و نیروهای حافظ صلح بینالمللی، شبهنظامیان اسلامگرا حملات چریکی خود را علیه نیروهای اسرائیلی آغاز کردند. عملیاتهای انتحاری تاکتیک محبوبشان بود که جدیترین آنها بمبگذاری مقر صور بود که دو بار مقر نیروهای دفاعی اسرائیل در صور را ویران کرد و ۱۰۳ سرباز اسرائیلی، مأمور پلیس مرزی و نیروهای شین بِت، و همچنین ۴۹ تا ۵۶ لبنانی را به کام مرگ کشاند. پس از این حملات، نیروهای دفاعی اسرائیل از کوهستانهای شوف عقبنشینی کردند اما به اشغال لبنان در جنوب رودخانه اولی ادامه دادند.
تعداد فزایندهای از شبهنظامیان اسلامی در جنوب لبنان شروع به فعالیت کرده و حملات چریکی علیه مواضع اسرائیل و شبهنظامیان لبنانی طرفدار اسرائیل را آغاز کردند. نیروهای اسرائیلی اغلب با تدابیر امنیتی بیشتر و حملات هوایی به مواضع شبهنظامیان پاسخ میدادند و تلفات در هر دو طرف بهطور پیوسته افزایش یافت. در خلأیی که با ریشهکن شدن سازمان آزادیبخش فلسطین ایجاد شده بود، شبهنظامیان اسلامی بینظم در جنوب لبنان شروع به سازماندهی مجدد کردند. حزبالله، که به زودی به سازمان شبهنظامی برجسته اسلامی تبدیل شد، در همین دوره شکل گرفت. با این حال، محققان در مورد اینکه چه زمانی حزبالله به عنوان یک موجودیت متمایز شناخته شد، اختلاف نظر دارند. با گذشت زمان، تعدادی از اعضای گروههای شیعه، مانند اعضای جهاد اسلامی، سازمان مستضعفین روی زمین و سازمان عدالت انقلابی، به تدریج جذب این سازمان شدند. در فوریه ۱۹۸۵، اسرائیل از صیدا عقبنشینی کرد و کنترل آن را به ارتش لبنان سپرد، اما در حین عقبنشینی با حملاتی روبرو شد: ۱۵ اسرائیلی کشته و ۱۰۵ نفر زخمی شدند. همچنین دهها نفر از شبهنظامیان لبنانی طرفدار اسرائیل ترور شدند. از اواسط فوریه تا اواسط مارس، اسرائیلیها ۱۸ کشته و ۳۵ زخمی دادند. در ۱۱ مارس، نیروهای اسرائیلی به شهر زراریه حمله کردند، ۴۰ رزمنده گروه امل را کشتند و مقادیر زیادی سلاح به غنیمت گرفتند. در ۹ آوریل، یک دختر شیعه با یک خودروی بمبگذاریشده به کاروان نیروهای دفاعی اسرائیل حمله کرد و روز بعد، یک سرباز با یک مین زمینی کشته شد. در همان دوره، نیروهای اسرائیلی ۸۰ چریک لبنانی را در پنج هفته کشتند. ۱٬۸۰۰ نفر از شیعیان نیز به اسارت گرفته شدند. اسرائیل در ۲۴ آوریل از دره بقاع و در ۲۹ آوریل از صور عقبنشینی کرد. در ژوئن ۱۹۸۵، نیروهای دفاعی اسرائیل بهطور یکجانبه به یک منطقه امنیتی در جنوب لبنان در امتداد مرز، به همراه متحد اصلی لبنانی خود، ارتش جنوب لبنان، عقبنشینی کردند و در ۵ ژوئن خروج نیروهای خود از منطقه امنیتی را تکمیل نمودند.
با وجود اینکه این پایان جنگ تلقی میشد، درگیری ادامه یافت. حزبالله تا زمان خروج نهایی اسرائیل از لبنان در سال ۲۰۰۰، به مبارزه با ارتش اسرائیل و ارتش آزادیبخش لبنان در درگیری جنوب لبنان ادامه داد.
تحلیل نظامی
[ویرایش]
در طول عملیاتهای نظامی، نیروی هوایی اسرائیل حملات موفقیتآمیز زمینی علیه اهداف سوری و سازمان آزادیبخش فلسطین انجام داد و هلیکوپترهای تهاجمی اسرائیلی تلفات سنگینی به زرهپوشهای سوری وارد کردند. جتهای اسرائیلی در نبردهای هوایی بین [۹۸]۸۲ تا ۸۶ هواپیمای سوری را بدون هیچ تلفاتی ساقط کردند.[۹۹][۱۰۰] تنها یک هواپیمای اسرائیلی A-4 اسکایهاوک و دو هلیکوپتر با آتش ضدهوایی و موشکهای زمین به هوا سرنگون شدند.[۹۸][۹۹][۱۰۰]
این بزرگترین نبرد هوایی عصر جتها بود که در آن بیش از ۱۵۰ جنگنده از هر دو طرف درگیر بودند. ادعاهای سوریه مبنی بر پیروزیهای هوایی حتی از سوی شوروی متحدشان نیز با تردید مواجه شد.[۱۰۱]
شوروی از تلفات فجیع متحدان خود چنان به لرزه درآمد که معاون فرمانده نیروی پدافند هوایی خود را به سوریه فرستاد تا بررسی کند که چگونه اسرائیلیها اینچنین مسلط بودهاند.[۱۰۲] نیروی هوایی اسرائیل همچنین حملات زمینی انجام داد، به ویژه اکثریت سامانههای موشکی ضدهوایی سوری مستقر در لبنان را نابود کرد. هلیکوپترهای تهاجمی AH-1 کبرا علیه زرهپوشها و استحکامات سوری به کار گرفته شدند. هلیکوپترهای کبرای نیروی هوایی اسرائیل دهها خودروی زرهی سوری را منهدم کردند، از جمله برخی از تانکهای اصلی جنگی مدرن شوروی، تی-۷۲.[۱۰۳]
این جنگ همچنین شاهد اولین حضور تانک مرکاوا اسرائیلی در نبرد بود که در مقابل تانکهای تی-۷۲ سوریه قرار گرفت. در طول این درگیریها، اسرائیلیها ادعا کردند که مرکاوا نسبت به تی-۷۲ برتری داشته و تعدادی از آنها را بدون متحمل شدن حتی یک مورد آسیب در برابر آتش تانکهای تی-۷۲ نابود کرده است.[۱۰۳]
داوید ایفری، فرمانده سابق نیروی هوایی اسرائیل، بعدها جلسهای را با یکی از اعضای عالیرتبه پیمان ورشو به یاد میآورد که در آن به او گفته شده بود تسلط فناوری و تاکتیکهای اسرائیل و آمریکا در طول جنگ یکی از عواملی بود که طرز فکر شوروی را تغییر داد و منجر به گلاسنوست و در نهایت سقوط اتحاد جماهیر شوروی شد.[۱۰۲][۱۰۴] با این حال، تحلیلگران دفاعی و سوریها خلاف این را ادعا کردند و گفتند که تانکهای T-72 آنها بسیار مؤثر بودند و هیچکدام از آنها از بین نرفتند.[۱۰۵]
به گفته منابع سوری تانکهای T-72 لشکر دوم زرهی سوریه علاوه بر متوقف کردن پیشروی یک تیپ زرهی اسرائیلی به سمت راشیا در ۱۰ ژوئن، موفق به عقب راندن آنها نیز شدند. آنها انهدام ۳۳ تانک و به غنیمت گرفتن یک تانک ام۶۰ پاتون را گزارش کردند که به دمشق و سپس به مسکو فرستاده شد. تانکهای سوری موفقیتهای مشابهی را علیه زرهپوشهای اسرائیلی در عینالزحلطه و سلطان یعقوب در نبردهای ۸ تا ۱۰ ژوئن به دست آوردند و پیشروی آنها برای تصرف بزرگراه بیروت-دمشق را متوقف کردند.[۱۰۶]
نیروهای درگیر
[ویرایش]جنگ لبنان در سال ۱۹۸۲ در ابتدا یک جنگ کلاسیک بود تا زمانی که سازمان آزادیبخش فلسطین از بیروت بیرون رانده شد.[۱۰۷] این جنگ توسط اسرائیل و سوریه محدود نگه داشته شد، زیرا هر دو مصمم بودند که درگیریها را محدود کرده و از تبدیل شدن آن به یک جنگ تمامعیار جلوگیری کنند.[۱۰۷][۱۰۸] نیروهای اسرائیلی از نظر عددی برتر بودند و این امر به اسرائیل اجازه میداد هم ابتکار عمل و هم عنصر غافلگیری را حفظ کند. ارتش سوریه شش لشکر و ۵۰۰ هواپیما داشت[۱۰۷]، در حالی که اسرائیل از پنج لشکر و دو تیپ، به علاوه ۶۰۰ هواپیما استفاده کرد.[۱۰۷][۱۰۹] چندین جناح دیگر نیز در این جنگ دخیل بودند.[۱۰۷]
اسرائیل و متحدانش
[ویرایش]اسرائیل
[ویرایش]
نیروهای دفاعی اسرائیل در مجموع ۷۸٬۰۰۰ نفر، ۱٬۲۴۰ تانک و ۱٬۵۰۰ نفربر زرهی داشتند. سربازان نیروهای دفاعی اسرائیل در پنج لشکر و دو واحد در مقیاس تیپ تقویتشده مستقر شده بودند.[۱۱۰] نیروهای دفاعی اسرائیل نیروهای اضافی را در بلندیهای جولان به عنوان یک ذخیره منطقهای نگه داشته بودند.[۱۰۷] نیروهای دفاعی اسرائیل به سه محور اصلی پیشروی تقسیم شده بودند که به آنها سکتور گفته میشد:[۱۰۷][۱۱۱]
- بخش ساحلی، (از رأسالناقوره در شمال تا صور، صیدا، دامور و بیروت) - نیروها شامل لشکر ۹۱ با سه تیپ از جمله تیپ ۲۱۱ و تیپ گولانی بودند. تیپ ۳۵ چترباز و گردان ۵۰ چترباز نهال در صورت نیاز به این لشکر متصل شدند. نیروی دریایی اسرائیل، وظیفهٔ ممانعت دریایی، پشتیبانی آتش ساحلی و پیاده کردن یک تیپ مختلط از لشکر ۹۶ در دهانه رودخانه اولی در نزدیکی صیدا را بر عهده داشت. کماندوهای نیروی دریایی اسرائیل قبلاً در آنجا پیاده شده بودند.[۱۰۷][۱۱۱]
- بخش مرکزی (از قلعه بوفور تا نبطیه) - جزین هدف اصلی بود و سپس به صیدا میرفت تا با نیروهای ساحلی ارتباط برقرار کند. نیروهای دفاعی اسرائیل شامل لشکرهای ۳۶ و ۱۶۲ بودند.[۱۰۷]
- بخش شرقی (از راشیا و حاصبیا تا دره بقاع در اطراف دریاچه قرعون) - نیروهای ارتش اسرائیل شامل لشکرهای ۹۰ و ۲۵۲، نیروی واردی و نیروی مانور ویژه بودند که از دو تیپ پیادهنظام و چتربازان آموزش دیده برای عملیات ضد تانک تشکیل شده بود. این نیروها در درجه اول برای مهار سوریها با دستور عدم آغاز درگیری علیه آنها مورد استفاده قرار میگرفتند.[۱۰۷][۱۱۱]
جبهه لبنان
[ویرایش]- جبهه لبنان - ائتلافی از احزاب عمدتاً مسیحی که در سال ۱۹۷۶ تشکیل شد. نیروهای ترکیبی جبهه لبنان در مجموع حدود ۳۰٬۰۰۰ مرد و زن رزمنده بودند که حدود ۱۷٬۰۰۰ نفر از آنها نظامی عادی بودند. نیروهای لبنانی رسماً در جنگ با اسرائیل متحد بودند، اما نقش کوچکی در نبرد داشتند.[۱۱۰] این نیروها عمدتاً از حزب کتائب بودند، اما شامل مردانی از شبهنظامیان راستگرای کوچکتر، از جمله ارتش لبنان آزاد سعد حداد،[۱۱۲] التنظیم و نگهبانان سروها نیز میشدند.[۱۱۳]
- ارتش جنوب لبنان: ارتش آزادیبخش لبنان (SLA) که در سال ۱۹۷۹ تأسیس شد، به عنوان نماینده اسرائیل در جنوب لبنان عمل میکرد و با سازمان آزادیبخش فلسطین (PLO) و حزبالله میجنگید. ارتش آزادیبخش لبنان از ۵۰٪ مسیحی، ۳۰٪ شیعه و ۲۰٪ دروزی و سنی تشکیل شده بود.
سوریه، سازمان آزادیبخش فلسطین و متحدانش
[ویرایش]نیروهای مسلح سوریه
[ویرایش]

ارتش سوریه در ژوئن ۱۹۸۲ بیش از ۳۰٬۰۰۰ سرباز در لبنان مستقر کرده بود. بیشترین تمرکز در دره بقاع بود، جایی که لشکر ۱ زرهی متشکل از تیپ ۵۸ مکانیزه و تیپهای ۷۶ و ۹۱ زرهی حضور داشت. تیپ ۶۲ زرهی مستقل و ده گردان کماندو نیز به این لشکر اختصاص داده شده بودند. سوریه حدود ۴۰۰ تانک در دره بقاع مستقر کرد. ۱۹ سامانه موشکی زمین به هوا، از جمله موشکهای SA-6، نیز در دره بقاع مستقر شده بودند.[۱۰۷]
در بیروت و کوهستانهای شوف، تیپ ۸۵ پیادهنظام، ارتش آزادیبخش فلسطین، الصاعقه و ۲۰ گردان کماندو مستقر بودند. سوریه حدود ۲۰۰ تانک در این منطقه مستقر کرده بود. مأموریت اصلی آنها حفاظت از بزرگراه بیروت-دمشق بود، که خط تدارکاتی اصلی سوریه در منطقه بهشمار میرفت.[۱۰۷]
فلسطینیها
[ویرایش]سازمان آزادیبخش فلسطین
[ویرایش]نیروهای سازمان آزادیبخش فلسطین در لبنان به رشد خود ادامه دادند، به طوری که تعداد نظامیان تماموقت آن به حدود ۱۵٬۰۰۰ فدایی میرسید، هرچند تنها ۶٬۰۰۰ نفر از آنها — شامل ۴٬۵۰۰ نظامی عادی — در جنوب مستقر بودند. آنها به ۸۰ تانک قدیمی، که بسیاری از آنها دیگر قادر به حرکت نبودند، و ۱۰۰ تا ۲۰۰ قبضه توپخانه مجهز بودند. به گفته تحلیلگران اسرائیلی، شیف و یاعری، سازمان آزادیبخش فلسطین تعداد توپخانه خود را از ۸۰ قبضه توپ و راکتانداز در ژوئیه ۱۹۸۱ به ۲۵۰ قبضه در ژوئن ۱۹۸۲ افزایش داده بود.[۱۱۴] همین نویسندگان همچنین به تخمینهای اطلاعاتی اسرائیل از تعداد رزمندگان سازمان آزادیبخش فلسطین در جنوب لبنان اشاره میکنند که ۶٬۰۰۰ نفر بودند و به سه دسته تقسیم میشدند:
- حدود ۱٬۵۰۰ نفر در جنوب رودخانه لیتانی در منطقهای به نام مثلث آهنین (بین روستاهای قانا، دیرعاماس و جویا)، شهر صور و اردوگاههای پناهندگان اطراف آن.
- ۲٬۵۰۰ نفر دیگر از تیپ کاستل در سه منطقه بین لیتانی و خطی که از صیدا تا شمال شرقی نبطیه امتداد داشت.
- سومین تمرکز بزرگ حدود ۱٬۵۰۰ تا ۲٬۰۰۰ نفر از تیپ کرامه در شرق، در دامنههای کوه حِرمون در منطقهای به نام «فتحلند».[۱۱۵]
نیروهای اصلی سازمان آزادیبخش فلسطین متشکل از سه تیپ کلاسیک — هر کدام با ۲٬۰۰۰ تا ۲٬۵۰۰ نفر — و هفت گردان توپخانه بودند.[۱۱۶] هر تیپ شامل گروههایی از جناحهای مختلف سازمان آزادیبخش فلسطین بود. تیپ یرموک در امتداد نوار ساحلی مستقر بود، در حالی که تیپ کاستل در جنوب قرار داشت. تیپ کرامه نیز در دامنههای شرقی کوه هرمون در منطقه فتحلند مستقر بود.
سازمان آزادیبخش فلسطین حدود ۱۵۰۰۰ تا ۱۸۰۰۰ جنگجو به شرح زیر مستقر کرده بود:[۱۰۷]
- ۶۰۰۰ نفر در منطقه بیروت، بعبدا و دامور
- ۱۵۰۰ نفر در صیدا
- ۱۰۰۰ نفر بین صیدا و صور
- ۱۵۰۰ در تایر
- ۱۰۰۰ نفر از نبطیه به قلعه بوفورت اعزام شدند
- ۲۰۰۰ نفر در فتحلند
- حدود ۱۰۰۰ نفر در منطقه یونیفل
سلاحهای سنگین شامل حدود ۶۰ تانک T-34، T-54 و T-55 (که بیشتر آنها به صورت سنگر در خاک پنهان شده بودند)، تا ۲۵۰ توپ ۱۳۰ میلیمتری و ۱۵۵ میلیمتری بود. توپخانه میلیمتری، تعداد زیادی راکتانداز چندگانه کاتیوشا BM21 به علاوه خمپارههای سنگین.[۱۱۷]
گروههای فلسطینی غیر عضو سازمان آزادیبخش فلسطین
[ویرایش]گروههای فلسطینیِ جبههٔ رادیکالِ طرد، به نیروهای جریان اصلیِ سازمان آزادیبخش فلسطین پیوستند.[۱۱۰]
این گروهها عبارت بودند از:
- جبهه آزادیبخش عرب (ALF)، یک گروه فلسطینی وابسته به حزب بعث عراق تعداد تخمینی ۲۵۰۰ جنگنجوی.
- الصاعقه، یک گروه فلسطینی وابسته به حزب بعث به رهبری سوریه با تخمین ۴۰۰۰ جنگجو در مجموع
- جبهه دموکراتیک برای آزادی فلسطین (DFLP) با حدود ۲۵۰۰ جنگجو
- فتح-شورای انقلابی
- جبهه مردمی برای آزادی فلسطین (PFLP) با حدود ۲۰۰۰ رزمنده
- جبهه مردمی برای آزادی فلسطین - فرماندهی کل (PFLP-GC) با حدود ۲۰۰۰ رزمنده
- ارتش آزادیبخش فلسطین (PLA) با حدود ۵۰۰۰ جنگجو در مجموع
- جبهه مبارزه مردمی فلسطین (PPSF) با حدود ۲۲۰۰ رزمنده
جناح چپ
[ویرایش]احزاب چپگرا در قالب چیزی که به عنوان «نیروهای مشترک» شناخته میشد، با سازمان آزادیبخش فلسطین (PLO) متحد شدند.
- المرابطون - یک حزب سکولار ناصری، با شبهنظامیانی متشکل از حدود ۳۵۰۰ جنگجو که به خاطر پوشیدن کلاهخودهای سرخرنگ شوروی که روی آن با خط عربی «المرابطون» نوشته شده بود، شناخته میشدند. آنها در کنار سازمان آزادیبخش فلسطین و نیروهای مشترک در منطقه بیروت تا زمان آتشبس جنگیدند و پس از آن تجهیزات فرسوده سازمان آزادیبخش فلسطین مانند تانک و موشکانداز را به دست آوردند. آنها عمدتاً توسط لیبی و سوریه پشتیبانی میشدند.[۱۰۷]
- حزب کمونیست لبنان - حزب کمونیست اصلی لبنان به رهبری جورج حاوی، اعضای این حزب در طول حمله اولیه در «نیروهای مشترک» ثبت نام کردند.
- سازمان اقدام کمونیستی در لبنان - یک حزب کمونیست به رهبری محسن ابراهیم که عمدتاً در جنوب لبنان فعالیت داشت، این سازمان پس از حمله، عملیات چریکی علیه پادگانهای اسرائیلی انجام داد.
- حزب کارگران کردستان در آن زمان اردوگاههای آموزشی در لبنان داشت و در آنجا از سوریها و سازمان آزادیبخش فلسطین حمایت دریافت میکرد. در طول حمله اسرائیل به تمام واحدهای پ.ک. ک دستور داده شد تا با نیروهای اسرائیلی بجنگند. در مجموع ۱۱ جنگجوی پ.ک. ک در این درگیری جان باختند.
- حزب اقدام سوسیالیستی عرب - یک حزب کمونیست به رهبری حسین حمدان که عمدتاً در جنوب لبنان فعالیت داشت، این سازمان پس از حمله، عملیات چریکی علیه پادگانهای اسرائیلی انجام داد.[۱][۲][۳]
- جبهه مقاومت ملی لبنان - اتحادی که در ۱۶ سپتامبر ۱۹۸۲ توسط جورج حاوی از حزب کمونیست لبنان، محسن ابراهیم از OCAL و حسین حمدان از ASAP علیه اشغال اسرائیل تشکیل شد، نیروهای آن در مجموع حدود ۳۰۰۰۰ مرد و زن رزمنده بودند و جانشین جنبش ملی لبنان بودند.
شبهنظامیان مسلمان
[ویرایش]نیروهای مسلمان عمدتاً سازمانهای شیعه بودند که در طول حمله اولیه به نیروهای سازمان آزادیبخش فلسطین (PLO) که از اهمیت بیشتری برخوردار بود، پیوستند، اما تا پایان سال ۱۹۸۲ مستقلاً عمل کردند:
- جنبش امل - جنبشی شیعه. ماهیت چندپاره امل با تصمیمات متفاوت در جنوب لبنان و بیروت تقویت شد. بیگانگی گروههای فلسطینی و چپگرا باعث شد که جنگجویان امل در جنوب موضع بیطرفی بگیرند و نظارهگر عبور تانکهای اسرائیلی باشند. این امر در اوزاعی، غبیری و چیاح، که جنگجویان امل برخی از پرشورترین و تهاجمیترین اقدامات دفاعی را علیه نیروهای مهاجم انجام دادند، در تضاد بود.[۱۱۸] در طول تهاجم اولیه، سازمان آزادیبخش فلسطین و امل عملاً تنها نیروهای اصلی بودند که در برابر پیشروی اسرائیل به سمت شمال مقاومت کردند و آنها را بهطور موقت به مدت ۶ روز در خلده متوقف کردند.[۱۱۹] در فرودگاه بیروت، منطقه بیطرف مشخص شد، جایی که صدها مبارز شیعه فلسطینی و لبنانی در دفاع از فرودگاه کشته شدند.[۱۱۹][۱۱۰]
- اتحادیه اسلامی دانشجویان - یک گروه اسلامی که بعدها هسته اصلی حزبالله را تشکیل داد، اعضای آن در نبردهای خلده، جبهه فرودگاه و موزه در ژوئن تا سپتامبر ۱۹۸۲ شرکت کردند.[۱۱۹] مصطفی بدرالدین عضوی از این گروه بود.
- سپاه پاسداران انقلاب اسلامی - در ژوئیه ۱۹۸۲، ایران نیرویی از سپاه پاسداران را ظاهراً برای مبارزه با اسرائیلیها به لبنان اعزام کرد.[۱۱۰] تقریباً ۱۵۰۰ پاسدار، مقر خود را در دره بقاع تحت کنترل سوریه مستقر کردند و در آنجا آموزشهای چریکی انجام دادند و تجهیزات نظامی و پول را برای گروههای اسلامگرای تازه تأسیس از جمله حزبالله توزیع کردند.[۱۱۰]
- امل اسلامی - حسین الموسوی، یکی از اعضای سابق امل، از امل جدا شد و جناح خود را تأسیس کرد. موسوی با سپاه پاسداران متحد شد و از آنها آموزش و پول دریافت کرد، زیرا امل اسلامی به سرعت به حدود ۱۰۰۰ جنگجو رسید.[۱۱۰]
- حزبالله - یک جناح مقاومت شیعه که پس از تهاجم اولیه در سال ۱۹۸۲ تشکیل شد و مبارزه با حضور اسرائیل و نفوذ غرب در لبنان را آغاز کرد. این گروه تا سال ۱۹۸۴ بهطور قابل توجهی گسترش یافت و مسئولیت اکثر عملیاتهای انجام شده علیه نیروهای اسرائیلی و ارتش آزادیبخش لبنان بین سالهای ۱۹۸۴ تا ۲۰۰۰ را بر عهده گرفت.[۱۲۰]
- سایر گروههای شیعه شامل فدائیان امام حسین، حزب الدعوه اسلامی در لبنان و سازمان بدنام جهاد اسلامی که بنا به گزارشها به رهبری عماد مغنیه بوده است، که احتمالاً به عنوان نام مستعار اولیه حزبالله عمل میکرد، بودند.[۱۱۰]
نیروهای یونیفل
[ویرایش]در ۱۹ مارس ۱۹۷۸، نیروی موقت سازمان ملل در لبنان یا یونیفیل، توسط سازمان ملل متحد و با تصویب قطعنامه ۴۲۵ و ۴۲۶ شورای امنیت سازمان ملل متحد، برای تأیید عقبنشینی اسرائیل از لبنان که اسرائیل پنج روز قبل به آن حمله کرده بود، بازگرداندن صلح و امنیت بینالمللی و کمک به دولت لبنان برای بازگرداندن اقتدار مؤثر خود در منطقه، ایجاد شد. اولین نیروهای یونیفیل در ۲۳ مارس ۱۹۷۸ در منطقه مستقر شدند. این نیروها از دیگر عملیاتهای حفظ صلح سازمان ملل در منطقه، یعنی نیروی اضطراری سازمان ملل متحد و منطقه نیروهای ناظر بر عدم درگیری سازمان ملل متحد، به منطقه اعزام شدند. در طول جنگ لبنان در سال ۱۹۸۲، مواضع سازمان ملل، عمدتاً توسط نیروهای ارتش جنوب لبنان به فرماندهی سعد حداد، مورد تاخت و تاز قرار گرفت.[۱۲۱]
نتیجه جنگ
[ویرایش]تلفات
[ویرایش]تلفات لبنانی، فلسطینی و سوری
[ویرایش]
تخمینها از تعداد تلفات در این درگیری بسیار متفاوت است.[۱۲۲]
تا پایان هفته اول، ۱۴ ژوئن ۱۹۸۲، آمار صلیب سرخ بینالمللی و پلیس لبنان اعلام کرد که ۹۵۸۳ نفر کشته و ۱۶۶۰۸ نفر زخمی شدهاند. تا پایان هفته دوم، آنها اعلام کردند که تا ۱۴۰۰۰ نفر کشته و ۲۰۰۰۰ نفر زخمی شدهاند که اکثراً غیرنظامی بودهاند.[۱۲۳]
در طول محاصره بیروت، تا اواخر اوت ۱۹۸۲، منابع لبنانی تعداد کشتهشدگان در بیروت را ۶۷۷۶ نفر اعلام کردند. این رقم شامل قربانیان بمبگذاری ۴ ژوئن ۱۹۸۲ نیز میشد که دو روز قبل از شروع رسمی عملیات رخ داد. پلیس لبنان و پزشکان بینالمللی که در بیروت خدمت میکردند، تعداد تلفات غیرنظامیان را حدود ۸۰٪ اعلام کردند.[۱۲۴] به گفته ریچارد گابریل، تحلیلگر نظامی آمریکایی، همه جناحهای درگیر در این درگیریها موافقند که بین ۴۰۰۰ تا ۵۰۰۰ غیرنظامی در طول محاصره ناشی از فعالیتهای نظامی همه طرفها جان خود را از دست دادهاند. او اظهار میکند که اکثر ناظران حاضر در محل و سایر منابع مرتبط در لبنان موافقند که تخمینهای ۸۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ نفر بسیار زیاد است.[۱۷]
به دلیل «هرج و مرج جنگ، تخریب محلههای شهری و اردوگاههای پناهندگان، عجله در دفن اجساد در گورهای دسته جمعی و عدم وجود سازمانهای بیطرف»، تخمین تعداد دقیق تلفات دشوار است.[۱۲۵] بسیاری از مقامات بیروت، از جمله مقامات صلیب سرخ بینالمللی، ادعا کردند که تخمین صحیح تعداد کشتهشدگان بسیار دشوار است. حداقل یک مقام از یک سازمان امدادی ادعا کرد که در جنوب، حدود ۸۰ درصد از کشتهشدگان غیرنظامی و تنها ۲۰ درصد نظامی بودهاند.[۲۱]
در اوایل سپتامبر ۱۹۸۲، روزنامه مستقل «النهار» چاپ بیروت، تخمینی از مرگومیر جنگ از طریق اسناد بیمارستان و پلیس را که دوره زمانی ۶ ژوئن تا ۳۱ اوت ۱۹۸۲ را پوشش میداد، منتشر کرد.[۲۱] این روزنامه ادعا کرد که ۱۷۲۸۵ نفر کشته شدهاند: ۵۵۱۵ نفر، نظامی و غیرنظامی، در منطقه بیروت؛ و ۲۵۱۳ غیرنظامی، و همچنین ۹۷۹۷ نفر از نیروهای نظامی، از جمله سازمان آزادیبخش فلسطین و سوریها، در خارج از منطقه بیروت.[۱۲۶]
مقامات لبنانی در سال ۱۹۸۲ رقمی معادل ۱۹۰۸۵ کشته و ۳۰۰۰۰ زخمی اعلام کردند که ۵۷٪ از کشتهشدگان را نظامیان و ۴۳٪ را غیرنظامیان تشکیل میدادند. این آمار شامل ۸۰۰ تا ۳۵۰۰ کشتهشده در قتلعام صبرا و شتیلا نمیشود.[۲۱]
ریچارد گابریل تخمین زده که تقریباً ۲۴۰۰ جنگجوی سازمان آزادیبخش فلسطین در طول جنگ کشته شدند که از این تعداد حدود ۱۴۰۰ نفر در سراسر جنوب لبنان و ۱۰۰۰ نفر دیگر در طول محاصره بیروت کشته شدند. گابریل همچنین تخمین زد که بین ۵۰۰۰ تا ۸۰۰۰ غیرنظامی در طول جنگ جان باختند. برخی تخمینهای بعدی، رقم کل را ۱۸ تا ۱۹۰۰۰ کشته و بیش از ۳۰۰۰۰ زخمی، که اکثر آنها غیرنظامی بودند، اعلام کردهاند. ۸۰٪ از روستاهای جنوب لبنان آسیب دیدند و برخی کاملاً ویران شدند.[۱۲۷][۱۲۸] دولت اسرائیل ادعا کرد که حدود ۱۰۰۰ جنگجوی فلسطینی و ۸۰۰ غیرنظامی لبنانی در طول حمله، به استثنای محاصره بیروت، جان باختند.[۱۸][۱۲۹] آنتونی تاکر-جونز تخمین زده که حدود ۱۵۰۰ جنگجوی سازمان آزادیبخش فلسطین کشته شدند. کنت پولاک تخمین زده که ۱۲۰۰ سرباز سوری در طول جنگ کشته و حدود ۳۰۰۰ نفر زخمی شدند.
تلفات اسرائیلیها
[ویرایش]
طبق آمار اسرائیلیها، تلفات اسرائیل در عملیات صلح برای جلیله از ۶ ژوئن تا ۱۰ اکتبر، ۳۶۸ کشته و ۲۳۸۳ زخمی بود. بالاترین رتبه تلفات نیروهای دفاعی اسرائیل در این جنگ، سرتیپ یکوتیل آدام بود که معاون رئیس ستاد ارتش اسرائیل بود و به عنوان مدیر کل بعدی موساد منصوب شده بود. او در حالی که در خانهای در ضوحا، نزدیک دامور، در پی حمله خمپارهای به دنبال پناهگاه بود، توسط یک مبارز فلسطینی کشته شد. سایر تلفات اسرائیلیها شامل یک سرهنگ، دو سرهنگ دوم؛ ۱۹ سرگرد، ۲۸ سروان، ۴۶ ستوان، ۱۳۲ گروهبان، ۹۰ سرجوخه و ۴۹ سرباز عادی بود.[۱۳۰] به گفته کنت پولاک، تلفات اسرائیل در عملیات علیه سوریها ۱۹۵ کشته و ۸۷۲ زخمی بود. ۱۳۰ تانک اسرائیلی و ۱۷۵ نفربر زرهی توسط سوریها منهدم شدند یا آسیب دیدند.[۲۰]
کل تلفات نیروهای دفاعی اسرائیل در جنگ اول لبنان از ژوئن ۱۹۸۲ تا ژوئن ۱۹۸۵ بالغ بر ۶۵۴ کشته و ۳۸۸۷ زخمی بود.[۱۳۱][۱۳۲]
نیروهای دفاعی اسرائیل (IDF) حتی پس از عقبنشینی به منطقه امنیتی در ژوئن ۱۹۸۵، همچنان بخش قابل توجهی از لبنان را در اشغال داشتند. مقاومت ادامه یافت و تلفات نیروهای دفاعی اسرائیل همچنان رو به افزایش بود. تا زمان عقبنشینی نیروهای دفاعی اسرائیل از لبنان در ماه مه ۲۰۰۰، تعداد کل تلفات نیروهای دفاعی اسرائیل از ژوئن ۱۹۸۲ به ۱۲۱۶ کشته رسیده بود.[۱۳۳][۱۳۴]
ارتش اسرائیل در نبرد سلطان یعقوب شش سرباز خود را به عنوان مفقودالاثر از دست داد. دو اسیر و اجساد دو نفر دیگر بعداً به اسرائیل بازگردانده شد، اما دو سرباز همچنان مفقود هستند.[۱۳۵] گروههای فلسطینی در طول جنگ ۱۱ سرباز ارتش اسرائیل را اسیر کردند، از جمله یکی از سربازان مفقود شده سلطان یعقوب، یک خلبان نیروی هوایی اسرائیل در نبرد بوفورت، یک سرباز در جریان محاصره بیروت و هشت سرباز در حمله به یک پست دیدهبانی ارتش اسرائیل در بحمدون. هر یازده اسیر متعاقباً در جریان تبادل اسرا آزاد شدند.
تلفات غیرنظامیان اسرائیلی ناشی از گلولهباران مرزی بین ژوئن ۱۹۸۲ تا ۱۹۹۹، ۹ تا ۱۰ کشته و حداقل ۲۴۸ زخمی بود.[۱۳۶]
منطقه حائل امنیتی و اشغال سوریه
[ویرایش]




در سپتامبر ۱۹۸۲، سازمان آزادیبخش فلسطین بیشتر نیروهای خود را از لبنان خارج کرد. با کمک ایالات متحده، اسرائیل و لبنان در مه ۱۹۸۳ به توافقی رسیدند که زمینه را برای خروج نیروهای اسرائیلی از لبنان فراهم میکرد، در حالی که به آنها اجازه میداد به همراه ارتش لبنان در یک «منطقه امنیتی» گشتزنی کنند.
اسناد تصویب هرگز مبادله نشدند و در مارس ۱۹۸۴، تحت فشار سوریه، لبنان این توافقنامه را لغو کرد.
در ژانویه ۱۹۸۵، اسرائیل شروع به عقبنشینی بیشتر نیروهای خود کرد و تعداد کمی از نیروهای باقیمانده اسرائیلی و یک گروه شبهنظامی تحت حمایت اسرائیل، ارتش جنوب لبنان، را در جنوب لبنان در یک «منطقه امنیتی» باقی گذاشت، که اسرائیل آن را حائلی ضروری در برابر حملات به خاک شمالی خود میدانست. عقبنشینی اسرائیل به منطقه امنیتی در ژوئن ۱۹۸۵ پایان یافت. اسرائیل در سال ۲۰۰۰ بهطور کامل از لبنان خارج شد.
خلأ سیاسی ناشی از عقبنشینی اسرائیل در سال ۱۹۸۵، در نهایت منجر به اشغال عملی لبنان توسط سوریه شد. سوریه قدرت بسیار بیشتری نسبت به قبل از سال ۱۹۸۲ بر لبنان به دست آورد، اما دیگر با سازمان آزادیبخش فلسطی همسو نبود.[۳۶] در جنگ اردوگاهها که پس از عقبنشینی اسرائیل رخ داد، سوریه با متحدان سابق فلسطینی خود جنگید.
جابجایی سازمان آزادیبخش فلسطین
[ویرایش]پس از تصمیم عرفات در ژوئن ۱۹۸۲، تا سپتامبر ۱۹۸۲، سازمان آزادیبخش فلسطین بیشتر نیروهای خود را از غرب بیروت خارج کرده بود. سوریه از ماه مه ۱۹۸۳ از نیروهای ضد عرفات سازمان آزادیبخش فلسطین در ابوموسی در دره بقاع حمایت میکرد. هنگامی که عرفات در ژوئن ۱۹۸۳ دولت سوریه را به دلیل مسدود کردن تدارکات سازمان آزادیبخش فلسطین مورد انتقاد قرار داد، دولت سوریه در ۲۴ ژوئن ۱۹۸۳ عرفات را عنصر نامطلوب اعلام کرد.[۱۳۷]
با خروج رهبری سازمان آزادیبخش فلسطین از طرابلس در دسامبر ۱۹۸۳، روابط مصر و سازمان آزادیبخش فلسطین بهبود یافت. این امر توسط دولت ریگان تشویقکننده ارزیابی شد، اما توسط دولت اسرائیل محکوم شد.[۱۳۸]
نتایج سیاسی برای اسرائیل
[ویرایش]آریل شارون درخواست اجازه برای یک عملیات نظامی کرد که تنها ۲۵ مایل در لبنان پیشروی کند و فقط برای ۲ تا ۳ روز باشد. بر این اساس، تقریباً تمام کنست به نفع جنگ رأی دادند. فقط حداش با جنگ مخالفت کرد و حتی یک طرح عدم اعتماد علیه دولت اسرائیل ارائه داد. مایر ویلنر، عضو حداش کنست، در جلسه عمومی کنست گفت: «دولت، اسرائیل را به ورطه نابودی میکشاند. این دولت کاری را انجام میدهد که در طول زمان ممکن است منجر به گریه نسلها شود». در پاسخ، آنها محکوم شدند و از جمله سردبیر یدیعوت آحرونوت، درخواستهایی برای پیگرد قانونی آنها به جرم خیانت شنیده شد. اعضای چپ کنست، از جمله شولامیت آلونی و یوسی سارید، در جلسه عمومی برای رأیگیری غایب بودند. حتی جناح کارگر نیز رأی به حمایت داد. در اواسط ژانویه ۱۹۸۳، رابین میگفت که تلاش اسرائیل برای تحمیل توافق صلح بر لبنان با استفاده از زور، «اشتباهی» مبتنی بر «توهم» است.[۱۳۹]
تلفات سنگین اسرائیلیها، ادعای ارائه اطلاعات نادرست به رهبران دولت اسرائیل و مردم اسرائیل توسط ارتش اسرائیل، و همچنین طرفداران سیاسی این کمپین و فقدان اهداف مشخص، منجر به افزایش ناآرامی در میان اسرائیلیها شد. این امر منجر به اعتراضات ۲۵ سپتامبر ۱۹۸۲ در تلآویو شد که توسط جنبش «صلح اکنون» پس از قتلعام صبرا و شتیلا در سال ۱۹۸۲ سازماندهی شده بود. سازماندهندگان ادعا کردند که ۴۰۰٬۰۰۰ نفر در این راهپیمایی شرکت کردند و به «راهپیمایی چهارصدهزار نفری» معروف شد. تخمینهای دیگر این رقم را بسیار کمتر، در حدود ۱۰۰٬۰۰۰ اسرائیلی میدانستند که شامل سربازان ذخیره تازهبرگشته از لبنان نیز بودند.[۱۴۰][۱۴۱]
نتیجه سیاسی برای لبنان
[ویرایش]اتحاد اسرائیل و مارونیها از هم پاشید و هدف شارون برای روی کار آوردن یک دولت مسیحی طرفدار اسرائیل در بیروت محقق نشد.[۱۴۲] ۸۵۰۰۰۰ مسیحی در طول جنگ داخلی از لبنان مهاجرت کردند که اکثر آنها بهطور دائم آنجا را ترک کردند.[۱۴۳]
سایر عواقب
[ویرایش]- این تهاجم، حضور سازمان آزادیبخش فلسطین را از جنوب لبنان حذف کرد و ارتش سوریه به دلیل تلفات جنگی، به ویژه در هوا، تضعیف شد. با این حال، حذف سازمان آزادیبخش فلسطین راه را برای ظهور سایر گروههای شبهنظامی، به ویژه حزبالله، هموار کرد.
- شکست اهداف بزرگتر اسرائیل برای حل مناقشه لبنان از طریق یک معاهده صلح.[۱۴۴]
- شورای توسعه و بازسازی لبنان، هزینه خسارات ناشی از حمله را ۷٬۶۲۲٬۷۷۴٬۰۰۰ پوند لبنان، معادل ۲ میلیارد دلار آمریکا در آن زمان، تخمین زد.[۱۴۵]
- اسامه بن لادن، رهبر القاعده، در یک نوار ویدیویی که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۰۴ منتشر شد، گفت که حمله اسرائیل به لبنان در سال ۱۹۸۲، که در آن برجها و ساختمانهای بیروت در محاصره پایتخت ویران شدند، به او الهام داده بود که به ساختمانهای ایالات متحده در حملات ۱۱ سپتامبر حمله کند.
- مصر سفیر خود را از اسرائیل فراخواند - جدیترین گسست دیپلماتیک از زمان توافق کمپ دیوید. این اقدام که به دلیل نقش اسرائیل در از سرگیری درگیریها و قتلعام بیروت صورت گرفت، به معنای قطع کامل روابط نبود.[۱۴۶]
جنایات جنگی
[ویرایش]در ۱۶ دسامبر ۱۹۸۲، مجمع عمومی سازمان ملل متحد قتلعام صبرا و شتیلا را محکوم کرد و آن را به عنوان یک عمل نسلکشی اعلام کرد.[۱۴۷] نتیجه رأیگیری[۱۴۸][۱۴۹][۱۵۰] در بخش D قطعنامه ۳۷/۱۲۳، که «قتل عام را یک عمل نسل کشی میداند»، عبارت بود از: بله: ۱۲۳؛ خیر: ۰؛ رأی ممتنع: ۲۲؛ رأی ندادن: ۱۲. رأی ممتنع عبارت بودند از: بلژیک، دانمارک، فرانسه، آلمان غربی، ایسلند، ایرلند، ایتالیا، لوکزامبورگ، هلند، نروژ، پرتغال، سوئد، بریتانیا، ایالات متحده، کانادا، استرالیا، نیوزیلند، اسرائیل، ساحل عاج، پاپوآ گینه نو، باربادوس و جمهوری دومینیکن. برخی از نمایندگان این ادعا را که این قتلعام، نسلکشی محسوب میشود، رد کردند.
در سال ۱۹۸۲، یک کمیسیون بینالمللی در مورد گزارشهای نقض حقوق بینالملل توسط اسرائیل در جریان حمله به لبنان تحقیق کرد. رئیس این کمیسیون شان مکبراید بود و سایر اعضا ریچارد ای. فالک، قادر اسمال، برایان برکوسون، ژرو دو لا پرادل و استفان وایلد بودند. گزارش کمیسیون به این نتیجه رسید که «دولت اسرائیل مرتکب اقدامات تجاوزکارانهای مغایر با حقوق بینالملل شده است»، اینکه دولت اسرائیل هیچ دلیل معتبری تحت حقوق بینالملل برای حمله به لبنان نداشته است و اینکه مقامات یا نیروهای اسرائیلی بهطور مستقیم یا غیرمستقیم مسئول قتلعامها و کشتارهایی هستند که گزارش شده توسط شبهنظامیان لبنانی در اردوگاه پناهندگان صبرا و شتیلا در منطقه بیروت بین ۱۶ تا ۱۸ سپتامبر انجام شده است.[۱۵۱]
پس از یک تحقیق چهارماهه، در ۸ فوریه ۱۹۸۳، کمیسیون کاهان گزارش خود را ارائه داد که همزمان به زبانهای عبری و انگلیسی توسط سخنگوی آن، بتسالل گوردون، منتشر شد. در این گزارش نتیجهگیری شد که مسئولیت مستقیم کشتار بر عهده فالانژیستهای جُمَیِّل به رهبری فادی فْرِم است و هیچ اسرائیلی مستقیماً مسئول شناخته نشد، هرچند اسرائیل بهطور غیرمستقیم مسئول شناخته شد.
تصمیم برای ورود فالانژیستها به اردوگاههای پناهندگان بدون در نظر گرفتن خطری گرفته شد که تصمیمگیرندگان و اجراکنندگان موظف بودند آن را محتمل بدانند: اینکه فالانژیستها مرتکب قتلعام و کشتارهای جمعی علیه ساکنان اردوگاهها شوند. هیچ بررسیای نیز دربارهٔ راههای جلوگیری از این خطر انجام نشد.
به همین ترتیب، از سیر وقایع مشخص است که وقتی گزارشها دربارهٔ اقدامات فالانژیستها در اردوگاهها رسید، توجه کافی به این گزارشها نشد، نتایج درستی از آنها گرفته نشد و هیچ اقدام قاطع و فوری برای مهار فالانژیستها و متوقف کردن اعمال آنها صورت نگرفت.
در سینما
[ویرایش]چندین فیلم وقایع جنگ ۱۹۸۲ را به تصویر میکشند:
- بوفورت (۲۰۰۷)
- والس با بشیر (۲۰۰۸)
- لبنان (۲۰۰۹)
- ۱۹۸۲ (۲۰۱۹)
جستارهای وابسته
[ویرایش]- درگیری جنوب لبنان ۱۹۷۸
- جنگ لبنان ۲۰۰۶
- حمله اسرائیل به لبنان در سال ۲۰۲۴
- روابط اسرائیل و لبنان
- اشغال جنوب لبنان توسط اسرائیل
- نیروهای چندملیتی در لبنان
- پاسخگویی عملیاتی
- عملیات خوشههای خشم
- فهرست درگیریهای معاصر در خاورمیانه
یادداشتها
[ویرایش]- ↑ محققان این موضوع را به شیوههای گوناگونی توصیف کردهاند: برخی آن را به عنوان یک بهانه (یعنی یک عذر و دستاویز برای یک تهاجم از پیش برنامهریزی شده) و برخی دیگر آن را به عنوان یک تحریک واقعی میدانند که باعث شعلهور شدن یک درگیری شده که در غیر این صورت قابل اجتناب بوده است.
- ↑ جنگ ۲۰۰۶ لبنان در اسرائیل «جنگ دوم لبنان» نامیده میشود و حمله ۲۰۲۴ اسرائیل به لبنان توسط برخی منابع اسرائیلی «جنگ سوم لبنان» نامیده میشود.[۳۷][۳۸]
پانوبس
[ویرایش]- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ "In the Spotlight: PKK (A.k.a KADEK) Kurdish Worker's Party". Cdi.org. Archived from the original on 13 August 2011. Retrieved 29 February 2012.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ "Abdullah Öcalan en de ontwikkeling van de PKK". Xs4all.nl. Archived from the original on 15 December 2010. Retrieved 29 February 2012.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ "a secret relationship". Niqash.org. Archived from the original on 14 March 2012. Retrieved 29 February 2012.
- ↑ *"Operation Peace for the Galilee: The First Lebanon War". نیروهای دفاعی اسرائیل. 22 June 2022.
- ↑ Eligar Sadeh Militarization and State Power in the Arab–Israeli Conflict: Case Study of Israel, 1948–1982 Universal-Publishers, 1997 p. 119.
- ↑ Naor, Dan; Lewin, Eyal (2023-04-03). "Was the 1982 Lebanon War a Deviation from Israeli Security Doctrine?". The Journal of the Middle East and Africa (به انگلیسی). 14 (2): 219–244. doi:10.1080/21520844.2023.2171652. ISSN 2152-0844.
- ↑ Schulze, Kristen E. (1996-01-01). "Perceptions and Misperceptions: Influences on Israeli Intelligence Estimates During the 1982 Lebanon War". Journal of Conflict Studies (به انگلیسی). ISSN 1715-5673.
The failure of the invasion can be seen as the result of a number of misconceptions by the Israelis. The most prominent misconceptions underlying Israel's policy were: that Lebanon had a Christian majority, that the position of the president was a strong one, that the Lebanese Forces were powerful, that the Maronites wanted a Christian state, that the Maronite faction they were liaising with represented all Maronites, and that the Maronites were reliable.
- ↑ Katz, Andrew Z. (2017-07-01), 5 Israel's 1982 Invasion of Lebanon to Secure Peace in the Galilee (به انگلیسی), Lynne Rienner Publishers, pp. 135–162, doi:10.1515/9781626376687-007, ISBN 978-1-62637-668-7, retrieved 2024-09-26,
The failure of Operation Peace of [sic] Galilee to achieve its objective prevailed upon the new national coalition government, which took office in 1984, to withdraw forthwith from Lebanon.
- ↑ "Israel's 3-Year War in Lebanon Ends, But Some Troops Remain Behind". Washington Post (به انگلیسی). 6 June 1985. ISSN 0190-8286. Retrieved 2024-09-26.
In the latest poll, in May, 36 percent of the public still said it was right to launch the war in 1982 and 60 percent said it was wrong. Significantly, 75 percent said the war was a failure.
- ↑ Kainikara, Sanu (2007). "Pathways to Victory: Observations from the 2006 Israel-Hezbollah Conflict" (PDF).
The failure of the political objectives of Operation Peace for Galilee highlights a significant disconnect in Israel’s execution of the conflict. In the opinion of John Garofano, Israel’s political leaders, especially Ariel Sharon, had overestimated the time available and underestimated the cost in lives to achieve these goals. Corroborating this view, Shlomo Gazit, a former head of Israeli military intelligence says that both Begin and Sharon ‘chose to isolate themselves from their intelligence advisors and never evinced the slightest doubt that they could achieve their objective’. As the siege of Beirut continued, Sharon’s ability to direct IDF operations was gradually restricted by his cabinet colleagues to the point that he could only issue piecemeal orders. Meanwhile, the IDF suffered large numbers of casualties in fierce urban fighting and later became bogged down in two decades of a low-intensity war against Hezbollah that it could not win
- ↑ Hertling, Mark. "What I Learned from Watching the Israeli Army". www.thebulwark.com (به انگلیسی). Retrieved 2024-09-26.
In 1982, the IDF were initially successful, but changes in government policy and civilian leaders’ strategic objectives caused mission creep, dysfunction, and eventual failure to achieve military goals. Israel withdrew its forces to the border areas by 1985, and withdrew further to the international boundary in 2000.
- ↑ Khalidi, Rashid (2014-01-04). Under Siege: PLO Decisionmaking During the 1982 War (به انگلیسی). Columbia University Press. p. 45. ISBN 978-0-231-53595-3.
However, the failure of "Operation Peace for Galilee" goes far beyond the objectives implied by the war's shrewdly chosen code name, since those who planned it had set their sights much farther afield.
- ↑ Hammes, Thomas X. (2006-02-17). The Sling and the Stone: On War in the 21st Century (به انگلیسی). Voyageur Press. p. 105. ISBN 978-0-7603-2407-3.
Adding to their frustration was the most recent and only failure of the Israeli Defense Force (IDF): Operation Peace for Galilee, the ill-fated invasion of Lebanon.
- ↑ References:
- Armies in Lebanon 1982–84, Samuel Katz and Lee E. Russell, Osprey Men-At-Arms series No. 165, 1985
- Hirst, David (2010). Beware of Small States. NationBooks. pp. 144–145. ISBN 978-1-56858-657-1.
In time, however, Arafat and his guerrilla leadership decided that they would have to withdraw, leaving no military and very little political or symbolic presence behind. Their enemy's firepower and overall strategic advantage were too great and it was apparently ready to use them to destroy the whole city over the heads of its inhabitants. The rank and file did not like this decision, and there were murmurings of 'treason' from some of Arafat's harsher critics. Had they not already held out, far longer than any Arab country in any former war, against all that the most powerful army in the Middle East – and the fourth most powerful in the world, according to Sharon – could throw against them? (...) But [Palestinians] knew that, if they expected too much, they could easily lose [Lebanese Muslim support] again. 'If this had been Jerusalem', they said, 'we would have stayed to the end. But Beirut is not outs to destroy.
- ↑ Uri Ben-Eliezer, War over Peace: One Hundred Years of Israel's Militaristic Nationalism, University of California Press (2019)
- ↑ Gad Barzilai, Wars, Internal Conflicts, and Political Order: A Jewish Democracy in the Middle East, State University of New York Press (1996)
- ↑ ۱۷٫۰۰ ۱۷٫۰۱ ۱۷٫۰۲ ۱۷٫۰۳ ۱۷٫۰۴ ۱۷٫۰۵ ۱۷٫۰۶ ۱۷٫۰۷ ۱۷٫۰۸ ۱۷٫۰۹ ۱۷٫۱۰ ۱۷٫۱۱ ۱۷٫۱۲ ۱۷٫۱۳ ۱۷٫۱۴ ۱۷٫۱۵ ۱۷٫۱۶ ۱۷٫۱۷ Gabriel, Richard, A, Operation Peace for Galilee, The Israeli-PLO War in Lebanon, New York: Hill & Wang. 1984, p. 164, 165, شابک ۹۷۸−۰−۸۰۹۰−۷۴۵۴−۹
- ↑ ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ "Lebanon Demands Payment". The Los Angeles Times. 16 November 1984.
- ↑ "Israeli General Says Mission Is to Smash P.L.O. in Beirut". The New York Times. 15 June 1982. Retrieved 1 May 2017.
- ↑ ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ Arabs at War: Military Effectiveness, 1948–1991
- ↑ ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ ۲۱٫۲ ۲۱٫۳ ۲۱٫۴ "The 1982 Israeli invasion of Lebanon: the casualties". Race & Class. 24 (4): 340–3. 1983. doi:10.1177/030639688302400404."The 1982 Israeli invasion of Lebanon: the casualties".
- ↑ MacQueen, Benjamin (2013). An Introduction to Middle East Politics: Continuity, Change, Conflict and Co-operation. Sage Publishing. p. 73.
- ↑ Ramsbotham, Oliver; Woodhouse, Tom (1999). Encyclopedia of International Peacekeeping Operations. Bloomsbury Publishing. p. 136.
- ↑ Lindley-French, Julian (2007). A Chronology of European Security and Defence 1945–2007. Oxford University Press. pp. 145–146, 155.
- ↑ Kahalani, A Warriors Way, Shapolsky Publishers (1994) pp. 299–301
- ↑ Harvey W. Kushner, Encyclopedia of Terrorism Sage Publications (2003), p.13
- ↑ [Ze'ev Schiff, Ehud Ya'ari, Israel's Lebanon War, Simon and Schuster 1985 pp.98f:'Argov had been shot by an unusual weapon of Polish manufacture known as a WZ 63, . . Israeli intelligence knew that this late-model weapon had been supplied to Abu Nidal's organization but not yet to other terrorist groups. . . The key point that the intelligence officers wanted to convey to the Cabinet was that Abu Nidal's organization was an exception among the Palestinian terror groups. Once among Yasser Arafat's closest friends, Abu Nidal had over the years turned into the chairman's most vicious enemy . .Abu Nidal referred to Arafat contemptuously as "the Jewess's son" and had made repeated attempts on his life. Arafat, in return, had pronounced a death sentence on Abu Nidal.'
- ↑ Kai Bird, The Good Spy: The Life and Death of Robert Ames, Random House 2014 p.288:'When Prime Minister Menachem Begin was told that the assassins were Abu Nidal's men -sworn enemies of Arafat and the PLO- he reportedly scoffed,"They're all PLO, Abu Nidal, Abu Shmidal- we have to strike at the PLO".'
- ↑ Tucker, Spencer C.; Roberts, Priscilla (2008). The Encyclopedia of the Arab-Israeli Conflict. A Political, Social, and Military. ABC-CLIO. p. 623. ISBN 978-1-85109-841-5.
- ↑ Bickerton, Ian J. (2009). The Arab-Israeli Conflict: A History. Bloomsbury Publishing. p. 151. ISBN 978-1-86189-527-1.
- ↑ Martin, Gus (2013). Understanding Terrorism: Challenges, Perspectives, and Issues. Sage Publications. ISBN 978-1-4522-0582-3.
The operation was called Operation Peace for Galilee and was launched in reply to ongoing PLO attacks from its Lebanese bases.
- ↑ Friedman, p. 157
- ↑ "Two decades on, Israel confronts legacy of 'forgotten' south Lebanon occupation". The Times of Israel. 18 June 2021.
- ↑ "Israel units start the withdrawal from Beirut area". The New York Times. 4 September 1983.
- ↑ "Hezbollah | Meaning, History, & Ideology | Britannica". www.britannica.com (به انگلیسی). 2024-09-24. Retrieved 2024-09-24.
- ↑ ۳۶٫۰ ۳۶٫۱ ۳۶٫۲ ۳۶٫۳ ۳۶٫۴ ۳۶٫۵ ۳۶٫۶ ۳۶٫۷ Morris, Benny: Righteous Victims: A History of the Zionist-Arab Conflict, 1881–1998
- ↑ sales, Ben (1 October 2024). "Israel's Third Lebanon War is underway: What you need to know". Times of Israel. Retrieved 6 October 2024.
- ↑ "Events in North amount to 'Third Lebanon War,' security official says". Jerusalem Post. 23 September 2024. Archived from the original on 6 October 2024. Retrieved 6 October 2024.
- ↑ Meier 2016, p. 35.
- ↑ Benny Morris (2004). The Birth of the Palestinian Refugee Problem Revisited. Cambridge University Press. pp xiv–xx. شابک ۹۷۸−۰−۵۲۱−۰۰۹۶۷−۶ (pbk.)
- ↑ ۴۱٫۰ ۴۱٫۱ ۴۱٫۲ Meier 2016, p. 38–39.
- ↑ ۴۲٫۰ ۴۲٫۱ Brynen, Rex (2019). Sanctuary and survival: the PLO in Lebanon (Facsim. ed.). London: Routledge. p. 25. ISBN 978-0-429-30531-3.
- ↑ ۴۳٫۰ ۴۳٫۱ Brynen, Rex (2019). Sanctuary and survival: the PLO in Lebanon (Facsim. ed.). London: Routledge. pp. 166–167. ISBN 978-0-429-30531-3.
- ↑ ۴۴٫۰ ۴۴٫۱ Political Handbook of the World 2012. SAGE Publications. 2 April 2012. p. 1634. ISBN 978-1-60871-995-2.
- ↑ Lust, Ellen, ed. (2019). The Middle East. SAGE Publications. pp. 93–94.
- ↑ Kissinger, Henry (1999). Years of Renewal, Phoenix Press. شابک ۹۷۸−۱−۸۴۲۱۲−۰۴۲−۲. p. 1022. "I think with sadness of these civilized men who in a turbulent part of the world had fashioned a democratic society based on genuine mutual respect of religion. Their achievement did not survive. The passions sweeping the area were too powerful to be contained by subtle constitutional arrangements. As it had attempted in Jordan, the Palestinian movement wrecked the delicate balance of Lebanon's stability. Before the peace process could run its course, Lebanon was torn apart. Over its prostrate body of writing all the factions and forces of the Middle East still chase their eternal dreams and act out their perennial nightmares."
- ↑ "Extracts relating to Article 98 of the Charter of the United Nations: Supplement No 5 (1970–1978)" (PDF). Repertory of Practice of United Nations Organs. United Nations. pp. §275. Archived from the original (PDF) on 19 October 2013. Retrieved 6 August 2006.
- ↑ Morris, p. ???
- ↑ ۴۹٫۰ ۴۹٫۱ Morris, p. 503
- ↑ ۵۰٫۰ ۵۰٫۱ Morris, p. 505
- ↑ Morris, p. 509
- ↑ "UN Security Council report S/14295" (PDF). UN.org. Archived from the original (PDF) on 20 October 2014. Retrieved 1 May 2017.
- ↑ "United Nations Security Council document S/14537". UN.org. Retrieved 1 May 2017.
- ↑ Freedman, Robert Owen, ed. (1986). The Middle East after the Israeli invasion of Lebanon. Contemporary issues in the Middle East (1st ed.). Syracuse, N.Y: Syracuse University Press. pp. 235–236. ISBN 978-0-8156-2388-5.
- ↑ ۵۵٫۰ ۵۵٫۱ "United Nations Security Council document S/14789". UN.org. Retrieved 1 May 2017.
- ↑ Schiff & Ya'ari, pp. 35–36
- ↑ ۵۷٫۰ ۵۷٫۱ Morris, p. 507
- ↑ ۵۸٫۰ ۵۸٫۱ "The Israeli Air Force". IAF.org.il. Retrieved 1 May 2017.
- ↑ Kameel B. Nazr (2007) Arab and Israeli Terrorism: The Causes and Effects of Political Violence. McFarland & Company. شابک ۹۷۸−۰−۷۸۶۴−۳۱۰۵−۲ [۱]
- ↑ Reagan, p. 66
- ↑ Fisk, p. 194
- ↑ Friedman, Thomas L. "Israeli Jets Raid P.L.O. in Lebanon; Shelling follows". The New York Times, 10 May 1982, p. 1.
- ↑ Cobban, p. 112
- ↑ ۶۴٫۰ ۶۴٫۱ UN Doc S/15194 بایگانیشده در ۲ دسامبر ۲۰۰۸ توسط Wayback Machine of 10 June 1982 Report of the Secretary-General on the United Nations Interim Force in Lebanon
- ↑ UN Doc S/PV.2292 بایگانیشده در ۱۲ مارس ۲۰۰۶ توسط Wayback Machine, 17 July 1981.
- ↑ "Sharon's war crimes in Lebanon: the record". Wsws.org. 22 February 2002. Retrieved 29 February 2012.
- ↑ Becker, Jillian (1984). PLO: The Rise and Fall of the Palestine Liberation Organization. AuthorHouse. p. 257. ISBN 978-1-4918-4435-9.
- ↑ Gilad Sharon (2011). Sharon: The Life of a Leader. Translated by Mitch Ginsberg. Harper Collins. Chapter 14 [۲]
- ↑ ۶۹٫۰ ۶۹٫۱ ۶۹٫۲ ۶۹٫۳ ۶۹٫۴ Shindler, Colin (2002). The Land Beyond Promise: Israel, Likud and the Zionist Dream. London; New York: I.B. Tauris. pp. 117–120. ISBN 978-1-86064-774-1. "A second re-titled edition of Israel, Likud and the Zionist dream: power, politics and ideology from Begin to Netanyahu, published in 1995." Page ix
{{cite book}}: نگهداری CS1: پست اسکریپت (link) - ↑ Siklaw, Rami (Winter 2012). "The Dynamics of the Amal Movement in Lebanon 1975–90". Arab Studies Quarterly. 34 (1): 4–26.
- ↑ Ball, George W. Error and Betrayal in Lebanon, p. 35.
- ↑ Lee, Timothy (7 June 2004). "The stupidity of Ronald Reagan. – Slate Magazine". Slate.com. Retrieved 29 February 2012.
- ↑ "Alexander Haig". Time. New York. 9 April 1984. Archived from the original on 28 April 2011. Retrieved 6 April 2011.
- ↑ John Boykin (2002), Cursed Is the Peacemaker (Belmont, CA: Applegate Press: 0971943206). Quoted in PHILIP HABIB AND ARIEL SHARON: FROM THE ARCHIVES (2007)[۳]
- ↑ Reagan, pp. 87–90
- ↑ Blight, James G.; et al. (2012). Becoming Enemies: U.S.-Iran Relations and the Iran-Iraq War, 1979–1988. Rowman & Littlefield Publishers. pp. 19, 110–111. ISBN 978-1-4422-0830-8.
- ↑ Shlaim 2007, p. 412
- ↑ Maoz, p. 181
- ↑ Yevgeny Primakov, Russia and the Arabs: Behind the Scenes in the Middle East from the Cold War to the Present, Basic Books 2009 p.201.
- ↑ Shlaim 1999, pp. 396–397
- ↑ Knights, Michael (2005). Cradle of Conflict: Iraq And the Birth of Modern U.S. Military Power. Naval Institute Press. p. 5. ISBN 978-1-59114-444-1. Retrieved 31 May 2012.
- ↑ Ensalaco, Mark (August 2010). Middle Eastern Terrorism: From Black September to September 11. University of Pennsylvania Press. p. 133. ISBN 978-0-8122-2135-0. Retrieved 31 May 2012.
- ↑ Goodarzi, Jubin (2006). Syria And Iran: Diplomatic Alliance And Power Politics in the Middle East. Bloomsbury Academic. p. 61. ISBN 978-1-84511-127-4. Retrieved 31 May 2012.
- ↑ Blight, James G.; et al. (2012). Becoming Enemies: U.S.-Iran Relations and the Iran-Iraq War, 1979–1988. Rowman & Littlefield Publishers. p. 104. ISBN 978-1-4422-0830-8.
- ↑ Joffe, Lawrence (25 February 2003). "Obituary of Shlomo Argov". The Guardian. Retrieved 31 May 2012.
At last, the then Israeli defence minister Ariel Sharon had a pretext for his long-planned campaign to eliminate the Palestine Liberation Organisation (PLO) and its headquarters in the Lebanese capital, Beirut. In his memoirs, Sharon admits that the Dorchester ambush was "merely the spark that lit the fuse".
- ↑ Schiff & Ya'ari pp. 97, 99–100
- ↑ Chomsky, p. 197
- ↑ ۸۸٫۰ ۸۸٫۱ Shlaim 1999, p. 404
- ↑ Herzog & Gazit, pp. 340–43
- ↑ Hogg, Ian V., Israeli War Machine, Hamlyn Publishing Group Ltd, (1983) p. 171-175 شابک ۹۷۸−۰−۶۰۰−۳۸۵۱۴−۱
- ↑ ۹۱٫۰ ۹۱٫۱ Ofer Aderet (September 8, 2022). "What Historical Mossad Files Reveal About 'Israel's Most Planned War'". Haaretz.
- ↑ ۹۲٫۰۰ ۹۲٫۰۱ ۹۲٫۰۲ ۹۲٫۰۳ ۹۲٫۰۴ ۹۲٫۰۵ ۹۲٫۰۶ ۹۲٫۰۷ ۹۲٫۰۸ ۹۲٫۰۹ ۹۲٫۱۰ Davis, H. Thomas: 40 Km into Lebanon: Israel's 1982 Invasion
- ↑ ۹۳٫۰ ۹۳٫۱ ۹۳٫۲ ۹۳٫۳ Mommsen, Klaus: 60 YEARS ISRAEL NAVY: Chel Ha'Yam Ha'Yisraeli
- ↑ ۹۴٫۰ ۹۴٫۱ גלעד בארי, מלחמת לבנון – נגד פלסטין הקטנה Gil'ad Be'eri, "The Lebanon War" – "Confronting "Little Palestine" in Lebanon"
- ↑ Roni Mendel (5 June 2012). "שנה למלחמה: תיעוד מלבנון כמו שלא ראיתם". Ynet. Retrieved 20 March 2021.
- ↑ Robertson, William G. (15 August 2014). Block by Block: The Challenges of Urban Operations [Illustrated Edition]. Pickle Partners. ISBN 978-1-78289-778-1.
- ↑ "1982: PLO leader forced from Beirut". BBC News. 30 August 1982. Retrieved 20 April 2010.
- ↑ ۹۸٫۰ ۹۸٫۱ Rabinovich, p. 510
- ↑ ۹۹٫۰ ۹۹٫۱ Herzog & Gazit, pp. 347–348
- ↑ ۱۰۰٫۰ ۱۰۰٫۱ Walker, pp. 162–63
- ↑ Hurley, Matthew M. "The Bekaa Valley Air Battle". Airpower Journal (Winter 1989). Archived from the original on 23 September 2008. Retrieved 10 September 2008.
- ↑ ۱۰۲٫۰ ۱۰۲٫۱ Rabinovich, p. 510–511
- ↑ ۱۰۳٫۰ ۱۰۳٫۱ Herzog & Gazit, pp. 349
- ↑ Rebecca Grant The Bekaa Valley War[پیوند مرده] Air Force Magazine Online 85 (June 2002). Retrieved 22 August 2009
- ↑ Ilyin, Vladimir; Nikolski, Mikhail (1997). "Sovremennye tanki v boiu" [Modern Tanks in Battle]. Tekhnika i vooruzhenie [Machinery and Armament] (به روسی) (1).
- ↑ Seale, pp. 382–83.
- ↑ ۱۰۷٫۰۰ ۱۰۷٫۰۱ ۱۰۷٫۰۲ ۱۰۷٫۰۳ ۱۰۷٫۰۴ ۱۰۷٫۰۵ ۱۰۷٫۰۶ ۱۰۷٫۰۷ ۱۰۷٫۰۸ ۱۰۷٫۰۹ ۱۰۷٫۱۰ ۱۰۷٫۱۱ ۱۰۷٫۱۲ ۱۰۷٫۱۳ Armies in Lebanon 1982–84, Samuel Katz and Lee E. Russell, Osprey Men-At-Arms series No. 165, 1985
- ↑ "lb0161". Archived from the original on 28 February 2005.
- ↑ "lb0163". Archived from the original on 29 October 2004.
- ↑ ۱۱۰٫۰ ۱۱۰٫۱ ۱۱۰٫۲ ۱۱۰٫۳ ۱۱۰٫۴ ۱۱۰٫۵ ۱۱۰٫۶ ۱۱۰٫۷ Mason, Robert Scott (1989). "National Security". In Collelo, Thomas (ed.). Lebanon: a country study. Washington, D.C.: Federal Research Division, Library of Congress. pp. 202, 208, 239, 243. OCLC 44356055.
This article incorporates text from this source, which is in the public domain.
- ↑ ۱۱۱٫۰ ۱۱۱٫۱ ۱۱۱٫۲ Israeli Elite Units since 1948, Samuel Katz, Osprey Elite series 18,
- ↑ Shahid, Leila (Autumn 2002). "The Sabra and Shatila Massacres: Eye-Witness Reports" (PDF). Journal of Palestine Studies. 32 (1): 36–58. doi:10.1525/jps.2002.32.1.36. ISSN 0377-919X. Archived from the original (PDF) on 22 May 2013.
- ↑ "– GoC M34 gun-truck with ZU-23-2 AA autocannon, c.1976". Alsminiature.com. Archived from the original on 2 November 2012. Retrieved 29 February 2012.
- ↑ Schiff & Ya'ari, pp. 83–84
- ↑ Schiff & Ya'ari, pp. 134–135
- ↑ "Lebanon. The Two-Week War. Section 1 of 1; Data as of December 1987 Library of Congress Country Studies". Lcweb2.loc.gov. 3 June 1982. Retrieved 29 February 2012.
- ↑ Sayigh, p. 524
- ↑ Norton, Augustus R. (2007). Hezbollah A Short History. Princeton University Press. ISBN 978-0-691-13124-5.
- ↑ ۱۱۹٫۰ ۱۱۹٫۱ ۱۱۹٫۲ Fisk, Robert (2001). Pity the Nation: Lebanon at War. Oxford University Press. ISBN 978-0-19-280130-2.
- ↑ Bergman, Ronen (2018). Rise and Kill First: The Secret History of Israel's Targeted Assassinations. Random House Publishing Group. ISBN 978-0-679-60468-6.
- ↑ "Extracts relating to Article 98 of the Charter of the United Nations: Supplement No 6 (1979–1984)" (PDF). Repertory of Practice of United Nations Organs. United Nations. pp. §185–§199. Archived from the original (PDF) on 19 October 2013. Retrieved 6 August 2006.
- ↑ Spencer C. Tucker (8 October 2010). The Encyclopedia of Middle East Wars: The United States in the Persian Gulf, Afghanistan, and Iraq Conflicts [5 volumes]: The United States in the Persian Gulf, Afghanistan, and Iraq Conflicts. Vol. 2. ABC-CLIO. p. 732. ISBN 978-1-85109-948-1.
- ↑ Fisk, pp. 255–257
- ↑ Molly Dunigan (28 February 2011). Victory for Hire: Private Security Companies' Impact on Military Effectiveness. Stanford University Press. pp. 103–. ISBN 978-0-8047-7459-8.
- ↑ Shipler, David K. (14 July 1982). "Toll of Lebanon Dead and Injured Is Still Uncertain in Chaos of War". The New York Times.
- ↑ "Mid-Range Wars and Atrocities of the Twentieth Century". Retrieved 4 August 2013.
- ↑ Saad-Ghorayeb, Amal (2003). "Factors Conducive to the Politicization of the Lebanese ShĪ'a and the Emergence of Hizbu'llĀh". Journal of Islamic Studies. 14 (3): 300. doi:10.1093/jis/14.3.273.
- ↑ "Casualties of Mideast Wars". Los Angeles Times. Associated Press. 8 March 1991. Retrieved 1 October 2014.
- ↑ Walsh, Edward (16 November 1984). "Lebanon, Israel Resume Talks on Troop Pullout". The Washington Post.
- ↑ "Israel's Army Reports 368 Soldiers Were Killed and 2,383 Were Wounded in Lebanon War". JTA. 13 October 1982. Retrieved 10 August 2020.
- ↑ Uri Ben-Eliezer, War over Peace – One Hundred Years of Israel's Militaristic Nationalism, University of California Press (2019)
- ↑ Gad Barzilai, Wars, Internal Conflicts, and Political Order – A Jewish Democracy in the Middle East, State University of New York Press (1996)
- ↑ יזהר באר (6 June 2019). "37 שנה למלחמת לבנון הראשונה: "הנוצרים תפסו פראיירים, אותנו"". www.haaretz.co.il. Retrieved 20 March 2021.
- ↑ אורן פטוקה (8 July 2014). "רצועת הביטחון – מלחמה ללא שם". News1 מחלקה ראשונה. Retrieved 20 March 2021.
- ↑ IDF Spokesman's Office (July 21, 1996). "Background on Missing Israeli Soldiers". Israel Ministry of Foreign Affairs. Retrieved October 16, 2019.
- ↑ 1 killed between June 1982 and June 1992 (Israelis See Little Apparent Gain From Invasion, Csmonitor, retrieved 4 February 2014), 9 killed from 1985–1999 (Israeli Civilians Killed/Wounded On the Lebanese Border, Jewish Virtual Library, retrieved 14 February 2014)
- ↑ American Jewish Committee Archives American Jewish Yearbook 1985. p. 126.
- ↑ American Jewish Committee Archives American Jewish Yearbook 1985. p. 130.
- ↑ American Jewish Committee Archives, American Jewish Yearbook 1985. p. 260.
- ↑ Warschawski, Michel (April–May 2006). "Inside the Anti-Occupation Camp" بایگانیشده در ۲۷ ژوئن ۲۰۰۶ توسط Wayback Machine, The Link (Americans for Middle East Understanding).
- ↑ Israelis at huge rally in Tel Aviv demand Begin and Sharon resign New York Times, 26 September 1982
- ↑ Morris, p. 551
- ↑ Dagher, Carole (2002). Bring Down the Walls: Lebanon's Post-War Challenge. Palgrave Macmillan. p. 71. ISBN 978-0-312-29336-9.
- ↑ Netanel Lorch. "The Arab-Israeli Wars". Israel Ministry of Foreign Affairs. Archived from the original on 29 April 2011. Retrieved 6 April 2011.
- ↑ "E/CN.4/2000/22/Add.1 of 3 March 2000". United Nations. Archived from the original on 23 December 2011. Retrieved 29 February 2012.
- ↑ Tohamy, Olfat (1982-09-21). "Egyptians Recall Envoy From Israel In Major Protest". The Washington Post. Retrieved 2025-08-01.
- ↑ U.N. General Assembly, Resolution 37/123, adopted between 16 and 20 December 1982. بایگانیشده در ۲۹ آوریل ۲۰۱۲ توسط Wayback Machine Retrieved 4 January 2010. (If link doesn't work, try: U.N.→ welcome → documents → General Assembly Resolutions → 1982 → 37/123.)
- ↑ Voting Summary U.N. General Assembly Resolution 37/123D. بایگانیشده در ۴ ژوئن ۲۰۱۱ توسط Wayback Machine Retrieved 4 January 2010,
- ↑ Leo Kuper, "Theoretical Issues Relating to Genocide: Uses and Abuses", in George J. Andreopoulos, Genocide: Conceptual and Historical Dimensions, University of Pennsylvania Press, 1997, شابک ۹۷۸−۰−۸۱۲۲−۱۶۱۶−۵, p. 37.
- ↑ Schabas, William (2009). Genocide in International Law: The Crime of Crimes. Cambridge University Press. p. 455. ISBN 978-0-521-71900-1.
- ↑ MacBride, Seán; Asmal, A. K.; Bercusson, B.; Falk, R. A.; de la Pradelle, G.; Wild, S. (1983). Israel in Lebanon: The Report of International Commission to enquire into reported violations of International Law by Israel during its invasion of the Lebanon. London: Ithaca Press. p. 191. ISBN 978-0-903729-96-3.
منابع
[ویرایش]- Chomsky, Noam (1983). The Fateful Triangle: the United States, Israel and the Palestinians. South End Press. ISBN 978-0-89608-187-1.
- Cobban, H. (1984). The Palestinian Liberation Organization: People, Power and Politics. Cambridge: Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-27216-2.
- Fisk, Robert (2001). Pity the Nation: Lebanon at War. Oxford University Press. ISBN 978-0-19-280130-2.[پیوند مرده]
- Friedman, Thomas (2006). From Beirut to Jerusalem. New York: Anchor Books. ISBN 978-0-385-41372-5.
- Herzog, Chaim; Gazit, Shlomo (2005). The Arab-Israeli Wars: War and Peace in the Middle East. Vintage Books. p. 560. ISBN 978-1-4000-7963-6.
- Maoz, Zeev (2006). Defending the Holy Land: A Critical Analysis of Israel's Security and Foreign Policy. Ann Arbor: The University of Michigan Press. ISBN 978-0-472-11540-2.
- Meier, Daniel (2016). Shaping Lebanon's borderlands: armed resistance and international intervention in South Lebanon. Library of modern Middle East studies. London: I.B. Tauris. ISBN 978-1-78453-253-6.
- Morris, Benny (1999). Righteous Victims. Alfred A. Knopf, New York. p. 768. ISBN 978-0-679-42120-7.
- Rabinovich, Abraham (2004). The Yom Kippur War: The Epic Encounter That Transformed the Middle East. Schocken Books. ISBN 978-0-8052-1124-5.
- Reagan, Ronald (2007). Douglas Brinkley (ed.). The Reagan Diaries. Harper Collins. ISBN 978-0-06-087600-5.
- Sayigh, Y. (1999). Armed Struggle and the Search for State: The Palestinian National Movement, 1949–1993. Oxford: Oxford University Press. ISBN 978-0-19-829643-0.
- Schiff, Ze'ev; Ya'ari, Ehud (1984). Israel's Lebanon War. New York, NY: Simon & Schuster. p. 35. ISBN 978-0-671-47991-6.
- Seale, Patrick (1989). Asad: The Struggle for Syria. University of California Press. ISBN 978-0-520-06667-0.
- Shlaim, Avi (1999). The Iron Wall: Israel and the Arab world. Norton. ISBN 978-0-393-04816-2.
- Shlaim, Avi (2007). Lion of Jordan; The life of King Hussein in War and Peace. Allen Lane. ISBN 978-0-7139-9777-4.
- Bryce Walker & the editors of Time-Life books (1983). Fighting Jets: The Epic of Flight. Time Life Books. ISBN 978-0-8094-3362-9.
برای مطالعهٔ بیشتر
[ویرایش]- Barzilai, Gad (1996). Wars, Internal Conflicts, and Political Order: A Jewish Democracy in the Middle East. New York University Press. ISBN 978-0-7914-2944-0.
- Bregman, Ahron (2002). Israel's Wars: A History Since 1947. London: Routledge. ISBN 978-0-415-28716-6.
- Brzoska, M.; Pearson, F. S. (1994). Arms and Warfare: Escalation, De-Escalation, and Negotiation. University of South Carolina Press. ISBN 978-0-87249-982-9.
- Cooper, Tom (July–August 2002). "'Floggers" in Action: Early MiG-23s in Operational Service". Air Enthusiast. No. 100. pp. 56–67. ISSN 0143-5450.
- Gilbert, Martin (1998). Israel: A History. London: Black Swan. ISBN 978-0-688-12362-8.
- Harkabi, Y. (1989). Israel's Fateful Hour. New York, NY: Harper & Row. ISBN 978-0-06-091613-8.
- Penslar, Derek J. (2007). Israel in History; The Jewish state in comparative perspective. Routledge. ISBN 978-0-415-40036-7.
- Sela, Avraham, ed. (2002). "Arab-Israeli Conflict". The Continuum Political Encyclopedia of the Middle East. New York: Continuum. ISBN 978-0-8264-1413-7.