ویکی‌پدیا:زبان و زبان‌شناسی/بایگانی ۲۴

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

بخش جدید!

درخواست ترجمه:

وصل کردن/شدن مستقیم فاز (مثبت)، به شاسی/بدنه/زمین/(منفی). این خطا می‌تواند بطور عمدی توسط سیستم ایمنی دستگاه ایجاد شود (مثلاً برای قطع فوری جریان با بکار انداختن قطع کننده‌ها و اجرای فرمان قطع در بخشی از، و یا تمامی سیستم)، و یا خود یک خطای ناخواسته باشد. کلمه یا نام ویژه‌ای در فارسی برای آن ندیده‌ام. نزدیک ترین همان اتصال کوتاه است ولی جانشین آن نیست. -- Mpj7 (بحث) ‏۸ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۲۲ (UTC)[پاسخ]

alicia و Patricia تلفظ‌ها یکسان نیست

alicia به صورت آلیشیا وآلیسا و آلیسیا ترجمه شده و همچنین Patricia هم به دوشکل پاتریشیا و پاتریسیا آمده است لطفاً تلفظ را یکسان کنید و بگویید کدام صحیح است باتشکر زاید الوصف (بحث) ‏۱۳ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۰۲ (UTC)[پاسخ]

زاید الوصف گرامی، با درود، در این مورد خاص که فرمودید، یکسان‌سازی نباید انجام شود؛ چرا که در زبان‌ها و حتی لهجه‌های مختلف، این نام‌ها، به صور گوناگون تلفظ می‌شود و همه آنهایی که شما فرمودید، بر حسب اینکه فرد اسپانیایی باشد یا بریتانیایی یا آمریکایی، درست است. اما این خیلی مهم است که نام فرد، بر حسب ملیت‌اش درست نوشته شود و مثلاً اگر اسپانیایی است آنرا آلیشا یا آلیشیا ننویسیم. ممنون از دقت و توجه همیشگی شما. Tisfoon (بحث) ‏۱۴ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۲۱ (UTC)[پاسخ]
من با نظر و توضیح جناب Tisfoon موافقم، چون این اسامی و اسامی مشابه در زبان‎های مختلف وجود دارند و در هر زبان دارای تلفظی متفاوتند، مبنای نوشتار را باید تلفظ در زبان اصلی قرار دهیم. مثالی مشابه آن نام محمد است که فارسی‎زبانان به صورت محمَد و اغلب عربی‎زبانان به صورت محمِد تلفظ می‎کنند. آبی گپ ‏۱۵ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۳:۲۰ (UTC)[پاسخ]

Dicotyledon و Magnoliopsida

الان دو مقاله برای Dicotyledon دولپه‌ای‌ها۲ و Magnoliopsida دولپه‌ای‌ها داریم لطفاً یکی از آنها را به نام درست انتقال دهید یا نامی درست برایشان پیشنهاد دهید. Yamaha5 (بحث) ‏۱۵ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۴۹ (UTC)[پاسخ]

✓ 7‍‍RAMIN‍7 ‏۱۵ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۵۶ (UTC)[پاسخ]

برابر فارسی برای اسامی فیلم

  • The Lady in the Van
  • Infinitely Polar Bear
  • The Brand New Testament
  • Mustang
  • The Peanuts Movie

عارون (بحث) ‏۱۲ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۴۸ (UTC)[پاسخ]

  • بانو در وانت
  • خرس همیشه قطبی
  • عهد مدل جدید
  • اسب وحشی
  • فیلم بادام زمینی

 دیاکو « بحث » ‏۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۴ (UTC)[پاسخ]

اسامی بازیگران فیلم های صامت

روش فارسی نوشتن این اسامی چطور است؟

  • Martin Linge-اهل نروژ
  • Einar Fagstad-نروژ
  • Egil Eide-نروژ
  • Edvard Drabløs-نروژ
  • Hauk Aabel-نروژ
  • Marcel Perez-اسپانیا
  • Jerzy Leszczyński-لهستان
  • Eugeniusz Bodo-لهستان
  • Adolf Dymsza-لهستان
  • Stefan Jaracz-لهستان
  • Otto Gebühr-آلمان
  • Heinrich George-آلمان
  • Kurt Gerron-آلمان
  • John Gottowt-آلمان
  • Alexander Granach-آلمان
  • Max Gülstorff-المان
  • Hubert von Meyerinck-آلمان
  • Nils Asther-سوئد
  • Warner Oland-سوئد
  • Bengt Djurberg-سوئد

عارون (بحث) ‏۱۵ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۴۱ (UTC)[پاسخ]

بهترین روش قراردادن نام‌ آنها در اینجا و استفاده از بلندگوی پائین برای شنیدن نام است و هر چه شنیدید آن را بنویسیدYamaha5 (بحث) ‏۱۵ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۵۰ (UTC)[پاسخ]
برای مثال من اسم Anders Henrikson رو که سوئدی هست، در مترجم گوگل قرار میدم و میزنم روی بلندگو. مترجم میگه: اندش هنذیکسون. اما من تردید دارم که مقاله رو با نام «اندش هنذیکسون» بنویسم و یا با نام «اندرز هنریکسون». عارون (بحث) ‏۱۵ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۲۹ (UTC)[پاسخ]
«آندرس» با «لارس» قابل مقایسه است. در سوئدی، rs- (به‌اصطلاح به‌عنوان خوشهٔ همخوانِ پایانی) چیزی شبیه به «ش» شنیده می‌شود. به‌هرحال بهتر است ما در نویسه‌گردانی «آندرس هنریکسون» بنویسیم. «ادواردِ» نروژی (Edvard) را هم چیزی شبیهِ «اِدْوُت» می‌شنویم.
بعضی از اسم‌هایی که می‌توانم به فارسی نویسه‌گردانی کنم:
  • Martin Linge -اهل نروژ: مارتین لینگه
  • Einar Fagstad - نروژ: اینار فاگستاد
  • Egil Eide - نروژ: اگیل ایده
  • Edvard Drabløs - نروژ: ادوارد درابلوس
  • Hauk Aabel - نروژ: هوک آبل
  • Marcel Perez - اسپانیا: مارسل پرز (مارسل پِرِث)
  • Jerzy Leszczyński - لهستان: یرژی لشچینسکی (یژی لشچینسکی)
  • Eugeniusz Bodo - لهستان: اویگنیوش بودو
  • Adolf Dymsza - لهستان: آدولف دیمشا
  • Stefan Jaracz - لهستان: استفان یاراچ
  • Otto Gebühr - آلمان: اتو گبور (اوتو گبور)
  • Heinrich George - آلمان: هاینریش گئورگه
  • Kurt Gerron - آلمان: کورت گرون
  • John Gottowt - آلمان: یان گتوت (یان گُتُوت/ یان گُتووت)
  • Alexander Granach - آلمان: الکساندر گراناخ
  • Max Gülstorff - آلمان: ماکس گولستورف
  • Hubert von Meyerinck - آلمان: هوبرت فن مایرینک (هوبرت فون مایرینک)
  • Nils Asther - سوئد: نیلس آستر
  • Warner Oland - سوئد: وارنر اولاند (وارنر الاند)
  • Bengt Djurberg - سوئد: بنگت جوربرگ (نویسه‌گردانیِ نزدیک‌تر: بنْیْت جوربری؛ تقریباً: /benyt djurbary/؛ یعنی در اسم کوچک، «ن» و «ی» ساکن، و در نام خانوادگی، در «...بَرْی» هم «ر» ساکن) (نیز: بنْیْت دیوبَرْی، با همان ویژگی‌ها).
Hamid Hassani (بحث) ‏۱۵ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۴۶ (UTC)[پاسخ]
امیدوارم مانند اغلبِ مواقع، اینجا نظر جناب Diako1971 را هم ببینیم. من همیشه از نظر ایشان بهره می‌برم. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۵ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۰۷ (UTC)[پاسخ]
فکر نمی‌کنم این صفحه را در فهرست پی‌گیری‌هایشان داشته باشند. به همین منظور، باید پینگ شوند. @Diako1971: جهت استحضار. -- Tisfoon (بحث) ‏۱۶ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۰۶ (UTC)[پاسخ]
درود. John Gottowt و Bengt Djurberg باید به ترتیب یان گوتوفت و بنیت یوربری نوشته شوند. بقیه موارد درستند. دیاکو « بحث » ‏۱۶ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۴۹ (UTC)[پاسخ]
@Diako1971: درود. با «گوتوفت» موافقم. برای توضیح و تذکرتان درمورد یوربری هم سپاسگزارم. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۲:۲۷ (UTC)[پاسخ]

متشکرم دوست عزیز که وقت گذاشتید و کمک کردید. عارون (بحث) ‏۱۵ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۴۳ (UTC)[پاسخ]

Chub (gay slang)

با سلام. لطفا برای Chub (gay slang) معادل فارسی بگین. این اصطلاح به مردان خیلی چاق اطلاق میشه. خود کلمه ی chub هم فکر میکنم از اسم نوعی ماهی گرفته شده. ممنون میشم اگه برابر فارسی مناسب پیشنهاد بدین. عارون (بحث) ‏۱۶ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۴۲ (UTC)[پاسخ]

واژه Chub از Chubby گرفته شده است که واژه‌ای محاوره‌ای و کمی غیر‌محترمانه است. معادل فارسی‌اش چیزی مثل «خیکی» و اگر بخواهیم دانش‌نامه‌ای‌تر بنویسیم، «گوشتالو» است. من نگاهی به صفحهٔ en:Chub_(gay_slang) انداختم. در ادامهٔ همان ترمینولوژی، Bear را هم می‌توان «غول تشن» نوشت. (طبق تعریفی که در همان صفحه آمده است). تا نظر سایر دوستان چه باشد. -- Tisfoon (بحث) ‏۱۶ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۲۴ (UTC)[پاسخ]

اسامی نقاشان ایتالیایی

لطفا بگین چطور به فارسی بنویسم.

  • Giovanni Battista Moroni
  • Carlo Crivelli
  • Lorenzo Costa
  • Spinello Aretino
  • Sofonisba Anguissola
  • Mariotto Albertinelli
  • Lucia Anguissola
  • Pellegrino Aretusi
  • Boccaccio Boccaccino
  • Vitale da Bologna
  • Giovanni Antonio Boltraffio
  • Giovanni Cariani
  • Bernardino Butinone
  • Domenico Veneziano
  • Battista Dossi
  • Dosso Dossi
  • Giovanni del Biondo
  • Francesco Bianchi (painter)
  • Benedetto Bonfigli
  • Francesco Bonsignori

عارون (بحث) ‏۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۰۵ (UTC)[پاسخ]

درود. تا آنجا که می‌توانم عرض کنم:
  • Giovanni Battista Moroni: جووانی باتیستا مورونی («جیووانی» و «جیوانی» که نسبتاً معمول‌اند، درست نیستند.)
  • Carlo Crivelli: کارلو کریولی
  • Lorenzo Costa: لورنتسو کوستا («لورنتزو» هم معمول است، اما «لورنتسو» ترجیح دارد و توجیه آوایی هم دارد.) (در ایتالیایی و اسپانیولی و کاتالان: «کوستا»؛ در پرتغالیِ پرتغال و برزیل: «کوشتا»)
  • Spinello Aretino: اسپینلو آرتینو («آره‌تینو» توصیه نمی‌شود.)
  • Sofonisba Anguissola: سوفونیسبا آنگیسولا
  • Mariotto Albertinelli: ماریوتو آلبرتینلی
  • Lucia Anguissola: لوچا آنگیسولا («لوچیا» که نسبتاً معمول است، نادرست است.)
  • Pellegrino Aretusi: پلگرینو آرتوزی («آره‌توزی» توصیه نمی‌شود)
  • Boccaccio Boccaccino: بوکاچو بوکاچینو (در نام کوچک، «بوکاچیو» هم خیلی معمول است، اما «بوکاچو» درست است.)
  • Vitale da Bologna: ویتاله دا بولونیا
  • Giovanni Antonio Boltraffio: جووانی آنتونیو بولترافیو
  • Giovanni Cariani: جووانی کاریانی
  • Bernardino Butinone: برناردینو بوتینونه
  • Domenico Veneziano: دومنیکو ونتسیانو (به «ونتزیانو» ترجیح دارد و توجیه آوایی هم دارد.)
  • Battista Dossi: باتیستا دوسی
  • Dosso Dossi: دوسو دوسی
  • Giovanni del Biondo: جووانی دل بیوندو
  • Francesco Bianchi (painter): فرانچسکو بیانکی (نقاش) («بیانچی*» صددرصد نادرست است.)
  • Benedetto Bonfigli: بندتو بونفیلیی (در پایان دو «ی» دارد)
  • Francesco Bonsignori: فرانچسکو بونسینیوری («بونسینیوری»، یعنی سرِهم، به جدا و با فاصلهٔ مجازی، یعنی «بون‌سینیوری» ترجیح دارد.)
با احترام، Hamid Hassani (بحث) ‏۱۸ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۰۵ (UTC)[پاسخ]
متشکرم. عارون (بحث) ‏۱۸ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۵۰ (UTC)[پاسخ]

Misdemeanor

بزه را معادل جرم و Crime انگلیسی گرفته‌ایم؛ ولی برای misdemeanor نوشته‌ایم بزهکاری که مسلماً نادرست چرا که misdemeanor بزه نیست و در واقع نوعی بزه (جرم) کوچک است. در ویکی عربی معادل misdemeanor جنحه است. در فرهنگستان نگاه کردم برای آن معادل «جنحه کوچک» آمده و برای felony هم معادل «جنحه بزرگ».
الان بیشتر معادل‌های فرهنگستان برایم جای سؤال است. چون جنحه همان‌طور که در (ویکی) عربی آمده به معنی بزه کوچک است و در فارسی هم به همین معنی آمده (فرهنگ معین). حالا با این تعریف «جنحه بزرگ» چطور معنی پیدا می‌کند؟!
به نظر من همان‌طور که در فرهنگ‌های فارسی آمده جنحه را باید معادل misdemeanor بگیریم و felony هم در فارسی معادلش می‌شود جنایت (در (ویکی) عربی هم همین آمده) و اصلاً نیازی به عبارات نادرستی چون جنحه کوچک و بزرگ نیست. نظر دوستان چیست؟ --چالاک بحث ‏۴ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۱۲ (UTC)[پاسخ]

به‌نظر حق با شماست. بزهکار برای Delinquent به‌کار می‌رود و Juvenile delinquency معادل بزهکاری نوجوانان است. فیلم کلاسیک وودی آلن (Crimes and Misdemeanors) هم به «جنایت و جنحه» مشهور است. Wikimostafa (بحث) ‏۴ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۲۶ (UTC)[پاسخ]
احتمالاً شما به دنبال کلمه «خلاف» می‌گردید. در ایران دادگاه خلاف به جرایمی مانند تخلفات رانندگی رسیدگی می‌کند.-- Mpj7 (بحث) ‏۴ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۴۲ (UTC)[پاسخ]
نە خلاف در قوانین ایران چیزی است از جنحە کوچک‌تر. جناب حسنی نظر شما در این مورد چیست؟--چالاک بحث ‏۱۰ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۳۴ (UTC)[پاسخ]
@Calak: نظرها را دیدم. این روزها سرگرم تحقیق و پرس‌وجو دربارهٔ «جنحهٔ کوچک»: misdemeanor‏ (synonyms: minor crime, summary offense) و «جنحهٔ بزرگ»: felony‏ (synonyms: major crime, serious crime) که شما اینجا مطرح کرده‌اید بودم و هستم. در جلسهٔ شورای واژه‌گزینیِ اصطلاحات پیشنهادیِ کارگروه تخصصی حقوق (که در زمستان ۱۳۹۲ برگزار شد و حاصل آن در دفتر یازدهم فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان، اردیبهشتِ ۱۳۹۳ چاپ شده) خیلی دراین‌باره بحث‌وجدل شد. آخرسر همین برابرنهادها رأی آورد. این برابرنهادها حاصل نظر پنج حقوق‌دان است که یکی از آنان شادروان پروفسور ناصر کاتوزیان و دیگری پروفسور سیدحسین صفایی (عضو پیوستهٔ فرهنگستان علوم) است. توجهتان را به این اصطلاحات هم — که در همان دفتر ۱۱ منتشر شده — جلب می‌کنم:
جنحه (offense, criminal offense)
جرم (crime, criminal wrong)
جرایم سنگین و سبک (high crimes and misdemeanors)
جرم شنیع (abominable crime)
جرم مستوجب مرگ (مترادف: جرم کبیر) (capital crime)
جرم سنگین (high crime, syns.: anticipatory crime, anticipatory offence, inchoate offence)
جرم خشن (violent crime, crime of violence, violent crimes)
و اصطلاحات مرتبطِ بسیارِ دیگری که در دفتر ۱۱ در واژه‌های مربوط به کارگروه تخصصی حقوق آمده‌است.
اگر به نتیجهٔ تازه‌ای غیر از این دست یابم، همین‌جا مطرح خواهم کرد. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۰ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۴۳ (UTC)[پاسخ]
@Hamidhassani1: ممنون از توضیحاتتان. با معادل‌های بالا (جرم، جرایم سنگین و سبک، جرم شنیع، جرم مستوجب مرگ، جرم سنگین، جرم خشن) مشکلی ندارم. حرف من این است که جنحه همان‌طوری که در عربی و فرهنگ‌های فارسی آمده یعنی جرم کوچک (misdemeanor) و بدین ترتیب جنحه بزرگ هم نداریم. felony می‌شود جنایت. اگر felony جنایت نیست پس فرهنگستان جنایت را برابر کدام واژه گرفته است؟ --چالاک بحث ‏۱۰ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۲۸ (UTC)[پاسخ]
@Calak: تا آنجا که بنده نتیجه گرفته‌ام، «جنایت» با «جرم/ بزه» مترادف است؛ درواقع مترادفِ غیررسمی و نادقیقی‌ست که برای همهٔ انواع «جرم»، به‌ویژه جرم‌های خشن و سنگین و بالاتر به‌کار می‌رود. شکل منسوبِ برگرفته از عربیِ آن، یعنی «جنایی» (از عربی: جـِنائیّ)، در حقوق کاربرد دارد، زیرا «جرمی*» (منسوب به جرم) کاربردِ اصطلاحی ندارد. در رسانه‌های فارسی، «جرم و جنایت» (صرفاً به‌صورت همنشینِ واژگانی) هم می‌شنویم؛ اما این کاربرد، بارِ اصطلاحیِ حقوقی ندارد و اساساً نادقیق است و از دیدگاه علوم حقوقی و قضایی ناموجّه است. براین‌اساس، felony «جنحهٔ بزرگ» است و مترادف غیررسمیِ آن «جنایت» است. در عربی «جریمَة» می‌گویند. در کردیِ سورانی هم «تاوان» داریم. ترکی استانبولی: suç، ترکی آذربایجانی: cinayət.
مترادفِ کتابِ جنایت و مکافاتِ داستایفسکی هم در انگلیسی Crime and Punishment است (فرانسوی: Crime et Châtiment؛ اصلِ روسی: Преступле́ние и наказа́ние؛ عربی: الجریمة و العِقاب). اتفاقاً «مکافات» هم از دیدگاه حقوقی دقیقاً به‌معنی «مجازات» است و چنان‌که می‌دانید، تنها تفاوتِ کاربردی (نوانسی) دارند. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۰ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۱۴ (UTC)[پاسخ]
@Hamidhassani1: ممنون از توضیحاتتان. نکاتی هست که به نظرم باید اضافه کنم. در مورد شکل منسوب جرم که اشاره کردید با وجود این که در عربی «جریمَة» می‌گویند گاهی اوقات شکل منسوبش همان «جـِنائیّ» است (مثلاً ar:قانون جنائی) و این البته باعث نشده است که از واژۀ جنایت به معنی felony چشم‌پوشی کنند. ثانیاً در قوانین مجازات عمومی سابق ایران جرایم را به ترتیب شدت به جنایت، جنحه و خلاف تقسیم می‌کردند پس نمی‌توان گفت جنایت بارِ اصطلاحیِ حقوقی نداشته و ندارد.
فارغ از همهٔ این‌ها اگر قبول کنیم جنایت دقیق نیست و در فارسی کاربردهای مختلف داشته حرف من باز این است که «جنحهٔ بزرگ» از آن نامناسب‌تر است.
در آخر نظر من این است به مانند عربی و نیز تمام فرهنگ‌های فارسی واژهٔ جنحه را به معنای درست آن یعنی برابر misdemeanor (جرم کوچک) بگیریم. برای felony هم اگرجنایت مناسب نیست به جای اصطلاح نادرست «جنحهٔ بزرگ» بنویسیم «جرم بزرگ» و مشکل حل است. من هیچ ایرادی در این پیشنهاد نمی‌بینم. --چالاک بحث ‏۱۱ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۴۱ (UTC)[پاسخ]
@Calak: من هم ایرادی در پیشنهاد شما نمی‌بینم چالاک جان. تنها مانند شما دنبال حقیقت هستم. دقت و ذکاوت شما قابل تحسین است. سرگرم تهیهٔ مطالبی دربارهٔ این موضوعم؛ به‌ویژه ابهام و اشتمال معناییِ «جنایت» و دلیلِ اینکه همان زمان این مطلب را از حقوق‌دانان شنیدم. هرگاه مطالب مناسبی (با منبع) یافتم، تا دو ـ سه روز دیگر همین‌جا می‌گذارم. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۴ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۱۹ (UTC)[پاسخ]

@Calak: درودِ دوباره. با عذرخواهی بابت دیرکرد در پاسخ‌گویی، باید عرض کنم که موضوع (دست‌کم برای من) پیچیده‌تر از این حرف‌هاست. دربارهٔ مدخل‌های ویکی ــ مانند «بزه» و «بزهکاری» که شما به آنها اشاره کرده‌اید ــ نمی‌توانم چیزی بگویم. چند اشاره:

در فرهنگ حقوقی مَدیَن (تألیف محمود رمضانی نوری، قم: مؤسسهٔ انتشارات مَدیَن، ۱۳۷۳، ص۴۸۲) در برابر اصطلاح misdemeanor این‌همه معادل آمده‌است: «بزه، جنحه، تقصیر، خلاف، گناه، جرم، بزهکار، مجرم، بزهکاری». در برابر felony هم آورده: «تبهکاری، جنایت، خیانت، بزه، شرارت، جرم، جرم سنگین».

در فرهنگ اصطلاحات حقوقی و بازرگانی (انگلیسی ـ فارسی) (تألیف جواد حبیبیون و دیگران، تهران: فرهنگ معاصر و روزبهان، ۱۳۸۷)، به‌عنوان واژه‌نامه‌ای غیرتوصیفی اما نه غیرتخصصی، برابرنهادِ misdemeanor را «جنحه، خلاف» گرفته‌اند. معادلِ felony را هم «جنایت، جرم، تبهکاری» نوشته‌اند. برای felon هم دو برابرنهادِ «مجرم، بزهکار»، و برای felonious معادلِ معادلِ «جنایی» ذکر شده‌است. offense: «تخلف، خلاف، جرم، خطا، بزه». offender: «متخلف، مقصر، مجرم». crime: «جنایت، جرم، تبهکاری». criminal: «مجرم، تبهکار، جانی، جنایتکار، جنایتکار؛ کیفری، جنایی» (یعنی تا این حد عام).

مدخل‌های «جرم» و «جنایت» را در چند فرهنگ و قاموس و موسوعهٔ دیگر و نیز در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، به‌دقت خواندم، اما درمجموع ــ و نه لزوماً همه‌جا با بسطِ معناییِ تعریفِ این واژه یا اصطلاح ــ به کلی‌بودنِ مفهوم «جنایت» در حقوقِ موضوعه و فقه اشاره شده‌است. در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی (تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۹، ج ۱۸، ص۵۷۰ آمده‌است: «اصطلاح جنایت در حقوق عرفی، در مقایسه با جنایاتِ مصطلح در فقه، نسبتِ عموم و خصوصِ مطلق [اصطلاحِ منطق] دارد؛ یعنی در حقوقِ موضوعه، هر جنایتی جرم هم است، ولی هر جرمی جنایت نیست...» البته این بند محملِ اثباتی ندارد. در دانشنامهٔ جهان اسلام هم به همین ترتیب. در اثر معروفِ ترمینولوژی حقوق (از محمدجعفر جعفری لنگرودی، تهران: انتشارات ابن سینا، ۱۳۴۶، ص۱۹۹) آمده‌است: «در قانونِ جزا جرائم را به‌حسب شدتِ وضعِ مجازات به چهار درجه تقسیم کرده‌اند: جنایت، جنحهٔ بزرگ، جنحهٔ کوچک، خلاف (مادهٔ ۷–۸ قانون مجازات عمومی)، و جنایت، جرمی‌ست که جزای آن ترهیبی و ترذیلی با هم است، یا فقط ترذیلی است (مادهٔ ۱۸۲ آیین دادرسی مدنی). البته این تعریف، به‌جای وضوح، ابهام بیشتری دربردارد و جنایات را باید ازروی مجازات‌ها شناخت…».

و اما تعریف felony در فرهنگ حقوقی آکسفورد چنین آمده‌است:

Formerly, an offence more serious than a misdemeanor. Since 1967 the term has been abandoned (although it is retained in pre-1967 statutes that are still in force) and the law formerly relating to misdemeanors now applies to felonies. (Oxford Dictionary of Law, 5th Ed. , 2002, p. 200)


در همان فرهنگ (ص۳۱۶)، در تعریف misdemeanor آمده:

Formerly (i.e. before 1967), any of the less serious offences, as opposed to felony.


در مدخلِ offence/offense (ص۳۴۰) گفته‌است: .A crime
در فرهنگ حقوقی کالینز (Collins Dictionary of Law, by W. J. Stewart, HarperCollins Publishers, 2nd Ed. , 2001) نیز تقریباً به چنین تعریف‌ها (و دقیقاً چنین ارجاعی) برخوردم.

  • جمع‌بندیِ بحث‌های خودم: ازآنجاکه «کارگروه حقوقِ گروه واژه‌گزینی» اکنون فعال نیست، پس از همهٔ این جستجوها، با آقای دکتر سید حسین صفایی (استاد حقوق خصوصی) تماس گرفتم و این موضوع را ــ با اشاره به بحث اصلیِ جناب‌عالی ــ با ایشان مطرح کردم. گفتند (نقل به مضمون):
همان‌طور که پیش از تصویبِ واژه در فرهنگستان گفتم، «جنایت» اعم از همهٔ انواع جرم سنگین (و جرم شنیع و جرم مستوجب مرگ و نظایر آن) است، البته نه در معنای اصطلاحیِ جرم سنگین و شنیع و امثال آن... اما در اصطلاحاتی نظیرِ «جنایتکار جنگی» (war criminal) (به‌جای «مجرم جنگی») صرفاً اصطلاحی جاافتاده است. (پایانِ نقل به مضمون)

در گروه واژه‌گزینی درخواست داده شد که در بهارِ آینده، افزون بر جلساتِ معمول، چند جلسهٔ تخصصی با موضوع بررسی اصطلاحیِ انواع «جرم» و «جنحه» و «بزه» (و روشن شدنِ تکلیفِ «جنایت» هم) برگزار شود. آن‌موقع، همین‌جا نتیجه را عرض خواهم کرد. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۰ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۲۴ (UTC)[پاسخ]

@Hamidhassani1: خیلی خیلی از شما ممنونم که تا این حد پیگیر این موضوع شدید. ان‌شاءالله که آن جلسات بتواند دستاورد خوبی برای زبان فارسی داشته باشد؛ و نیز عرض پوزش به خاطر وقتی که از شما گرفتم. دوستدار. --چالاک بحث ‏۲۰ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۳۶ (UTC)[پاسخ]
@Calak: در حد توانم انجام‌وظیفه کردم. شاد باشید. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۰ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۰۹ (UTC)[پاسخ]
جناب حسنی این را هم اضافه کنم. بزه در ادبیات فارسی تقریباً هم جا معادل گناه است. فکر می‌کنم معنای جرم باید کاربردی جدید باشد که پیشتر سابقه نداشته. به نظر من به کار بردن بزه و بزه‌کار به معنای جرم و مجرم اشتباه باشد چرا که در حقوق جرم و مجرم بسیار رایج هستند و بزه و بزه‌کار نمی‌توانند آن‌ها را از میدان به در کنند. البته من دقیقاً نمی‌دانم فرهنگستان بزه و بزه‌کار را برابر چه واژه‌هایی گرفته است اما به نظر خودم می‌توان به درست جنحه را معادل misdemeanor و بزه را معادل offense گرفت و بزه‌کار هم offender. البته شاید پیشنهادهای دیگری هم باشد چنانچه delinquent را هم بزه‌کار و delinquency را هم بزه‌کاری ترجمه کرده‌اند؛ ولی منظورم این است که برای تمام واژه‌هایی که این جا ذکرشان آمده اعم از فارسی (جنحه، جنایت، بزه، بزه‌کار و بزه‌کاری) و انگلیسی (misdemeanor، felony، felon، felonious، offense، offender، delinquent، delinquency) باید چاره‌اندیشی شود و آن جلسات پایانی باشد برای تمام این آشفتگی‌ها. سپاس. --چالاک بحث ‏۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۴۳ (UTC)[پاسخ]
بله چالاک عزیز، دقیقاً همین‌طور است. فرهنگستانِ حاضر (سوم) به‌احترام آنچه مصوبِ فرهنگستان اول (۱۳۱۹ خورشیدی) بوده، متعرّضِ «بزه» و «بزه‌کار» نشده‌است (البته کم‌وبیش کاربرد هم دارد و چنانکه در مقالهٔ ویکی‌فا هم آمده، در جامعه‌شناسی و مطالعات مرتبط با علوم اجتماعی و نیز علوم نظامی و علوم سیاسی و روابط بین‌الملل و تجارت و بازرگانی به‌عنوان اصطلاح از آنها استفاده می‌شود، حتی اگر در حقوقِ موضوعه بار دقیقِ فنی نداشته باشند).
من هم نظرم این است که هنوز نیروی این دو، با وجود فارسی بودنشان و اینکه در متونِ گذشته تقریباً همه‌جا به‌ترتیب معادل «جرم» و «مجرم» به‌کار رفته‌اند (و شما هم اشاره فرمودید)، بر «جرم» و «مجرم» چیرگی نیافته‌است. شادروان استاد محمدتقی بهار در کتاب فاخرِ سبک‌شناسی دربارهٔ دو واژهٔ تقریباً مترادفِ «غم» و «اندوه» نوشته‌اند: «"غمِ" کوتاهِ عربی، طبق قانونِ تنازعِ بقا، "اندوهِ" بلندِ فارسی را از میدان به‌درکرده‌است.» طرفه آن است که حتی در شاهنامهٔ فردوسی، از میان واژه‌های عربی، «غم» و ترکیبات و به‌ویژه مشتقاتِ آن بیشترین بسامد را دارد (ظاهراً بیش از ۷۵۰ بار).
فرهنگستان اول، «بزه» را در برابر crime (فرانسوی) گذاشته، و «بزه‌کار» را برای criminel (فرانسوی؛ مؤنثش: criminelle) وضع کرده‌است. بله، دربارهٔ «جنحه» و «جرم» و ترکیب‌ها و مشتقاتشان باید تصمیم قطعی گرفته شود. همهٔ واژه‌هایی که در فرهنگستانِ کنونی تصویب می‌شوند، بدون استثنا، مدت‌دار هستند؛ یعنی به‌طور آزمایشی به‌مدت سه سال و بعضاً پنج سال به جامعهٔ علمی و سایر مردم عرضه می‌شوند. اصطلاحات حقوقیِ مصوبِ فعلی هم، بعد از مشورت با حقوق‌دانانِ ایران و بیرون از ایران، و نیز تشکیلِ جلسات تخصصی و به‌طور همزمان جلساتِ اصطلاح‌شناختی و زبان‌شناختی، تکلیفشان روشن خواهد شد. از نقدِ شما و بحث‌های دوستان در این صفحه هم بهره گرفته خواهد شد. ارادتمند، Hamid Hassani (بحث) ‏۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۴۱ (UTC)[پاسخ]

پل یا پال

در ویکی پدیا فارسی برای نام Paul برای بعضی اشخاص پل و برای برخی پال ترجمه شده لطفا براساس درستی یکسان سازی شود زاید الوصف (بحث) ‏۶ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۵۲ (UTC)[پاسخ]

مشکل در گوناگونی تلفظ در لهجه‌های مختلف است. در لهجه‌های انگلیسی/اسکاتلندی/استرالیایی/زلاندنویی به اضافه فرانسوی میگویند پُل. در لهجه‌های آمریکایی و کانادایی بیشتر شبیه پال تلفظ می‌شود. همین دردسر در مورد خیلی کلمه‌های دیگر هست (Audio اُدیو در مقابل آدیو / August اُگست در مقابل آگست / Berkeley بارکلی در مقابل برکلی) شاید در مورد اسامی خاص، بسته به ملیت تلفظ مربوطه آورده شود بهتر باشد. ѦӐѦ ۱۶ دی ۱۳۹۴، ساعت ‏۱۶:۴۷ (UTC) ‏۶ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۴۷ (UTC)[پاسخ]

در فارسی «پُل» بیشتر رواج دارد که علتش به گمانم، ورود این تلفظ از زبان فرانسوی به فارسی از گذشتهٔ دور باشد. Tisfoon (بحث) ‏۷ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۲۹ (UTC)[پاسخ]

همان طور که کاربر:Aliazimifarsi فرمودند برای موارد انگیسی پل و آمریکایی پال استفاده می شود.--1234 (بحث) ‏۷ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۴۹ (UTC)[پاسخ]
پائول هم مناسب است. --دوستدار ایران بزرگ ‏۷ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۵۱ (UTC)[پاسخ]
پل واکر و پال رایان هردو آمریکایی هستند اما اسمشان دو تلفظ متفاوت دارد با توجه به اینکه در فارسی پل مصطلح تر است پیشنهاد من این است که اسم همه را به پل تغییر دهیم زاید الوصف (بحث) ‏۱۰ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۱۸ (UTC)[پاسخ]
اشتباه است. اگر آمریکایی بود همه باید به پال منتقل شوند. یوزف و ژوزف و جوزف را هم همه شان را به یک چیز منتقل نمی کنیم و دلیلی ندارد که منتقل کنیم.--1234 (بحث) ‏۱۵ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۵۸ (UTC)[پاسخ]
به نظر من هم قانونی کلی نباید وضع کرد، بهترین راه این است که مورد به مورد بررسی کنیم و در هر مورد، تلفظ نام را در زبان اصلی مبنا قرار دهیم. آبی گپ ‏۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۱:۱۴ (UTC)[پاسخ]

کُره (فیلم ۱۹۹۸)

با سلام از آنجا که فیلمی با عنوان کره (فیلم ۱۹۹۸) وجود دارد و باید تفاوت این دو معنی مشخص میشد من با حرکت می خواستم تفاوت این دو را نشان دهیم و مقاله را باعنوان کُره (فیلم ۱۹۹۸) بسازم اما هنگام ساخت این اجازه را به من نداد و گفت گذاشتن حرکت خلاف قوانین است من مقاله را به عنوان جدید کره (فیلم ۱۹۹۸ میلادی) ساختم اما به نظرم اگر برای این طور کلمات که معنی متفاوتی دارد گذاشتن حرکت بهتر است .لطفا راهنمایی کنید باتشکر Behnam mancini (بحث) ‏۲۰ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۴۶ (UTC)[پاسخ]

با درود، کُره قبلاً در «کره (هندسه)» استفاده شده و از این رو این اجازه داده نمی‌شود (از راه الگوی کُره). این تنها یک توصیه و یادآوری است وگرنه در نهایت به شما اجازه می‌داده که مثلاً «کُر» را بسازید زیرا تاکنون بکار نرفته.-- Mpj7 (بحث) ‏۲۰ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۵۲ (UTC)[پاسخ]
و بنا بر این اساس، صفحهٔ «کُرِه (فیلم ۱۹۹۸)» که با بکارگیری ۲ حرکت با کُرهٔ پیشین متفاوت شده می‌توانسته مانند هر تفاوت دیگر پذیرفتنی باشد و خواستهٔ شما را تامین کند؛ هرچند که در چشم خواننده این دو باهم بسیار نزدیک‌اند. موفق باشید. -- Mpj7 (بحث) ‏۲۰ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۱۸ (UTC)[پاسخ]

با تشکر از شما به کره منتقل شد Behnam mancini (بحث) ‏۲۲ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۰۰ (UTC)[پاسخ]

روش نوشتن چند اسم به فارسی

میدونم که میشه از مترجم گوگل استفاده کرد. ولی چون خیلی سریع اسامی رو میگه، منو بیشتر گیج میکنه.

  • Tuc Watkins
  • Kenneth Williams
  • Michael J. Willett
  • Simon Woods
  • David Yost
  • Peter Wyngarde
  • Richard Wattis
  • Vladimir Gardin- روس
  • Fedor Ozep-روس
  • Vasily Goncharov(Vasily Mikhailovich Goncharov) -روس
  • Broncho Billy Anderson-آمریکایی
  • Léon Poirier-فرانسوی
  • Yakov Protazanov (Yakov Alexandrovich Protazanov)-روس
  • Vsevolod Pudovkin (Vsevolod Illarionovich Pudovkin ) -روس
  • Francis J. Grandon -آمریکایی
  • George D. Baker (George Duane Baker) -آمریکایی
  • Jacques de Baroncelli-فرانسوی
  • Yevgeni Bauer (Yevgeni Bauer) -روسی
  • Jack Harvey (director)-John Joseph Harvey
  • August Blom-دانمارکی

عارون (بحث) ‏۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۱۱ (UTC)[پاسخ]

  • تاک واتکینز
  • کنت ویلیامز
  • مایکل جی ویلت
  • سیمون وودز
  • دیوید یاست
  • پیتر وینگارد
  • ریچارد واتیس
  • ولادیمیر گاردین
  • فدور اوزپ
  • واسیلی گنچارف
  • برانکو بیلی اندرسن
  • لئون پواریه
  • یاکوف پروتازانوف
  • وسوولود پودفکین
  • فرانسیس جی گرندن
  • جرج دی بیکر
  • ژاک دو بارونسلی
  • یوگنی باور
  • جک هاروی
  • آوگوست بلوم
__Âriobarzan ‏۲۲ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۳۱ (UTC)[پاسخ]

نظرخواهی برای درخواست برابر فارسی

با سلام در قهوه خانه اجرایی نظرخواهی در مورد مدیریت وجمع بندی درخواست برابرفارسی وجود دارد لطفا در این بحث مشارکت فرمایید زاید الوصف (بحث) ‏۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۳۳ (UTC)[پاسخ]

ترجمه صحیح نام فیلم

کیف مرد، کارمزدها، شب سال نو لطفا نام مناسب برای این فیلم ها پیشنهاد دهید Behnam mancini (بحث) ‏۲۲ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۱۹ (UTC)[پاسخ]

دو تا از این مقاله‌ها نتیجه مقاله‌سازی فله‌ای هستن. --دوستدار ایران بزرگ ‏۲۲ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۴۲ (UTC)[پاسخ]
از نظر ترجمهٔ نام، /کیف مرد: در این‌جا Bag فعل هم هست که به ربودن یا مطالبه کردن کیف یا چمدان هم اشاره دارد، مرد کیف ربا یا کیف‌زن یا چمدان‌دزد، یا مرد و چمدان؛ در ایتالیا متل (Motel) ترجمه شده. کارمزدها: به‌نظرم تک روها شاید بهتر باشد. شب سال نو: شب سال نو کاملاً درست و مناسب است. -- Mpj7 (بحث) ‏۲۳ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۱۴ (UTC)[پاسخ]
  • من پیشنهادهایی در صفحه بحث هرکدام داده‌ام. با توجه به داستان فیلم، کیفی به مردی سپرده شده و دائم همراه اوست و باید مراقبش باشد. ربودنی ظاهراً در کار نیست. در مورد دومی هم تکروها معنی درستی است اما فضای فیلم، پلیس‌های قانون‌شکن را نمایش می‌دهد. نام انتخابی می‌تواند این معنا را هم همراه داشته باشد. سومی هم شب سال نوی ایو است که ایو از قلم افتاده. mOsior (بحث) ‏۲۵ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۵۱ (UTC)[پاسخ]

Art Cohn, Giacomo Gentilomo

  • آرت کن
  • جیاکومو جنتیلومو

Arian_Ar (بحث) ‏۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۳۲ (UTC)[پاسخ]

درود. نام دوم «جاکومو جنتیلومو» است. نمونه‌های معروفِ دیگر برای این نام کوچک: جاکومو پوچینی و جاکومو لئوپاردی و جاکومو آراگال. gia، طبق قواعد رسم‌الخطی ـ آواییِ ایتالیایی، چیزی مانند «جا» تلفظ می‌شود، همان‌طور که cia تقریباً «چا» خوانده می‌شود. با احترام، Hamid Hassani (بحث) ‏۲۵ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۲۷ (UTC)[پاسخ]
«کوئن» (Cohen) خوب است، چون «کئن» املای مناسبی نیست. البته به سهولت در خواندن هم کمک می‌کند. ما «موتورِ» فرانسوی را از حدود صد سال پیش به‌این‌سو با دو «و» می‌نویسیم، درحالی‌که دو واکه/ مصوِّتِ کوتاه دارد. «آرت کن» هم خوب است؛ بیشتر به‌خاطر پرهیز از مشابهت، وگرنه می‌شد با «و» نوشتش. این هم با هلموت کوهل (به آلمانی: Kohl) قابل مقایسه است و هم با ژول مل (به فرانسوی: Mohl) (آلمانی ـ فرانسوی). (نام ژول ملِ ایران‌شناس را در کتاب‌ها به دو صورتِ «ژول مول» و «ژول مُهل» هم دیده‌ام که دومی نچسب و خنک است.)
واهینا جیوکانته را دیدم. فرانسوی‌ای‌ست که اصالتاً غیربومی است. من چون از زبان مالاگاسی (ماداگاسکاری)، که از خانوادهٔ زبانیِ آسترونِزیایی و غیرهندواروپایی‌ست چیزی نمی‌دانم (و فقط می‌دانم که ازنظر رده‌شناختی، با اندونزیایی و مالایی (مالایایی) و بسیاری زبان‌های دیگر هم‌خانواده است)، فعلاً عرض می‌کنم همین املا یا احیاناً «واینا جیوکانته یا وایینا جیوکانته یا وائینا جیوکانته» (و شاید «ژیوکانت» یا «ژیوکانته؟» و البته نه «جوکانته*») احتمالاً بهترین انتخاب است. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۵ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۳۰ (UTC)[پاسخ]

«ایوار جیاور» یا «ایوار یور»؟

درود. مقاله‌ای داریم به نام ایوار جیاور (به انگلیسی: Ivar Giaever). این فیزیک‌دان در اصل نروژی‌ست (به نروژی: Giæver). در ۱۹۷۳ برندهٔ جایزهٔ نوبل فیزیک شده‌است. بنابراین، توجه به نویسه‌گردانیِ نامش مهم است. او از ۱۹۶۴ در ایالات متحده زندگی می‌کند؛ درواقع نروژی ـ آمریکایی‌ست. پیشنهاد می‌کنم نام وی در ویکی‌فا به‌صورت «ایوار یور» نویسه‌گردانی شود، چون:

  1. «ایوار یِوِر» به تلفظِ نروژی نزدیک‌تر است. البته واکهٔ هجای نخستِ نام خانوادگی‌اش کشیده‌تر از کسرهٔ فارسی و تقریباً متمایل به واکهٔ بلندِ «ـی» و حتی تقریباً شبیه یای مجهول است (بشنویدش)، امّا ما مابِازایش را نداریم؛ در انگلیسی هم لنگه ندارد. «یه‌ور» هم خوب نیست؛ ضمن اینکه واکهٔ هجای دوم هم گونه‌ای شوا (گونه‌ای واکهٔ بی‌رنگ) است.
  2. نویسه‌گردانی به‌صورت «جیا…» (در آغاز نام خانوادگی‌اش) نادرست است؛ به بیانِ فنی، /j/‏ «ج» نیست، دقیقاً «ی» هم نیست، بلکه همخوانِ ناسودهٔ کامیِ پسین است. به‌هرحال ما ناچاریم با «ی» نویسه‌گردانی کنیم.
  3. در الفبای آوانگاری بین‌المللی (IPA) نام و نام خانوادگی‌اش /iːvɑr ˈjeːvərˈ/ است (برگرفته از ویکی‌انگلیسی).

از صاحب‌نظرانِ گرامی اجازه می‌خواهم مقاله را به «ایوار یور» (فضای نام) انتقال دهم و در مدخل، یعنی در متنِ مقاله، «ایوار یِوِر» بنویسم. سپاس. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۷ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۱۴ (UTC)[پاسخ]

من موافقم. منتها چون "ایوان جیاور" کاملا رواج دارد. یک تغییر مسیر برای "ایوان جیاور" داشته باشیم. دیاکو « بحث » ‏۲۷ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۵۶ (UTC)[پاسخ]
@Diako1971: سپاس. بله، «ایوار جیاور» را نگه می‌دارم. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۷ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۰۶ (UTC)[پاسخ]

چند تا اسم -اکثرا روسی

اونهایی که جلوشون چیزی ننوشتم، روس هستند.

  • Howard Ashman-آمریکایی
  • Aleksey Apukhtin
  • Murtaza Rakhimov
  • Rustem Khamitov
  • Ramazan Abdulatipov
  • Eduard Rossel
  • Vladimir Konstantinov (politician)
  • Arsen Kanokov
  • Sholban Kara-ool
  • Sergey Katanandov
  • Yevgeny Savchenko
  • Anton Siluanov
  • Sergey Sobyanin
  • Vladislav Surkov
  • Alexander Alexandrovich Volkov (politician)
  • Vyacheslav Shtyrov
  • Pyotr Sumin
  • Andrey Nelidov
  • Elvira Nabiullina
  • Alexander Novak
  • Anders Chydenius-فنلاندی
  • Gustaf Mauritz Armfelt-فنلاندی
  • Adolf Ivar Arwidsson-فنلاندی
  • Max Jakobson-فنلاندی
  • Konni Zilliacus (senior)-فنلاندی

عارون (بحث) ‏۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۵۸ (UTC)[پاسخ]

  • هاوارد اشمن
  • الکسی آپوختین
  • مرتضی رحیم‌اف
  • رستم حمیداف
چرا رحیف‌اف و حمید‌اف را بصورت رحیموف و حمیدوف نمی‌نویسید که با اسامی روسی مثل سیلوانوف و کارالیوف هماهنگی بهتر داشته باشد؟ آیا املای پیشنهادی شما در فارسی جا افتاده است؟
  • رمضان عبداللطیف‌اف
  • ادوارد راسل
  • ولادیمیر کنستانتینف
‌ املای « ولادیمیر کنستانتینوف» درست است.
  • آرسن کانوکوف
  • شلبان کارا-اوئول
املای «شالبان کارائول» دقیفتر است، مخصوصا در خصوص نام خانوادگی‌اش (مدرک ۱ و مدرک ۲)
  • سرگی کاتاناندف
املای «سرگئی کاتاناندوف» دقیقتر است، هم نام و هم نام خانوادگی.
  • یوگنی سافچنکو
  • آنتون سیلوانوف
  • سرگی سوبیانین
املای «سرگئی سابیانین» درست است. (مدرک ۱، مدرک ۲)
  • ولادیسلاو سورکف
‌: املای «ولادیسلاو سورکوف» دقیقتر است. در زبان روسی پسوند «…یوف» (ёв) مانند کارالیوف، پسوند «…ِف» مانند توپولف (ев) و پسوند «…وف» مانند سورکوف (ов) را باید از هم جدا کرد. سورکوف اگر بدون واو دوم نوشته شود «سورکِف» خوانده می‌شود.
  • الکساندر الکساندرویچ ولکف
املای « الکساندر الکساندرویچ ولکوف» درست‌تر است به دلیل بالا. (و هماهنگی با سرگئی ولکوف
  • ویاچسلاو اشتیرف
املای «ویاچسلاو اشتیروف» درست‌تر است.
  • پیوتر سومین
  • آندری نلیدف
املای «آندره نلیدوف» درست‌تر است.
  • الویرا نبیولینا
املای «الویرا نابیولینا» درست‌تر است.
  • الکساندر نواک
  • آندرس کیودنیوس
  • گوستاف ماوریتس آرمفلت
  • آدلف ایوار آرویسدون
  • مکس یاکوبسون
  • کنی زیلیاکوس
__Âriobarzan ‏۲۲ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۰۲ (UTC)[پاسخ]
با تشکر ѦӐѦ ۶ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ‏۰۶:۴۱ (UTC) ‏۲۶ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۴۱ (UTC) ѦӐѦ ۷ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ‏۰۶:۱۳ (UTC) ‏۲۷ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۱۳ (UTC)[پاسخ]

دوستان،مطمئنید که Rustem Khamitov میشه «رستم حمیدوف» ؟ به نظر من که میشه «رستم خمیتوف» عارون (بحث) ‏۲۸ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۱۵ (UTC)[پاسخ]

حمیدوف درست است. اول، مشکل نبود صدای هـ/ح در زبان روسی است که با صدایی شبیه به «خ» جایگزین میشود (حرف x). حرف X روسی در انگلیسی بصورت Kh آوانگاری می‌شود، چیزی که شما در املای Khamitov میبینید. تبدیل شدن حمید به حمیت هم در زبان باشکیری که زبانی ترکی‌تبار‌ است عجیب نیست. همانطور که محمد در ترکی امروزی به «محمت» تغییر پیدا کرده. ѦӐѦ ۸ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ‏۰۷:۳۰ (UTC) ‏۲۸ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۳۰ (UTC)[پاسخ]

چرا «پل موریه»؟

درود. نام رهبر ارکسترِ معروف اهل فرانسه، Paul Mauriat، در فارسی غالباً به‌صورت «پل موریه» نوشته شده‌است. براساس املا و تلفظ فرانسوی (فرانسوی: [pɔl mɔʁja] or [moʁja])، نام او را باید «پل موریا» نوشت. می‌خواهم نامش را به «پل موریا» انقال دهم. البته، با توجه به معروفیتش با املای «پل موریه*» در فارسی، آن صفحه را هم به‌عنوان تغییرمسیر نگه می‌دارم. لطفاً اظهارنظر فرمایید. سپاس. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۹ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۲۱ (UTC)[پاسخ]

من موافقم.درستش "پل موریا" است. دیاکو « بحث » ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۱۰ (UTC)[پاسخ]
@Diako1971: سپاس. Hamid Hassani (بحث) ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۲۲ (UTC)[پاسخ]

این متن از مقاله جمال عبدالناصر

  • When Naguib began showing signs of independence from Nasser by distancing himself from the RCC's land reform decrees and drawing closer to Egypt's established political forces, namely the Wafd and the Brotherhood
  • RCC مخفف مجلس فرماندهی انقلاب مصر

--R=U/I (بحث) ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۳۱ (UTC)[پاسخ]

چاینا یا چینا؟

درود. در ویکی‌فا صفحه‌ای هست با عنوان چاینا فیلیپس (خواننده و بازیگر آمریکایی). املای انگلیسی آن Chynna Phillips است. به نظر می‌رسد نام کوچکش «چینا» باشد. آیا موافقید صفحه را به «چینا فیلیپس» انتقال دهم؟ (البته با حفظِ «چاینا فیلیپس») Hamid Hassani (بحث) ‏۳۱ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۵۴ (UTC)[پاسخ]

@Hamid Hassani: درود. ظاهراً همان چاینا درست است. گوش دهید. وهاب (گپ) ‏۳۱ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۵۴ (UTC)[پاسخ]
@MRG90: درست است. سپاس. Hamid Hassani (بحث) ‏۳۱ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۵۵ (UTC)[پاسخ]

Out of the Woods

برای ترانه Out of the Woods ترجمه در امان در نظر گرفته شده است لطفا نام بهتر پیشنهاد کنید باتشکر Behnam mancini (بحث) ‏۲۷ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۳۷ (UTC)[پاسخ]

ترجمه: اصطلاحی‌ست قدیمی و بسیار رایج و به معنی پایان‌رسیدن قسمت‌های دشوار و مخاطره‌آمیز یک راه یا یک ماجراست. پایان درد سرها، رهایی، رها شده، فراغت، و آسودگی، که با نام اصلی نزدیک‌‌ترند و «پایان سرگردانی» را هم می‌توانید در نظر بگیرید. -- Mpj7 (بحث) ‏۲۷ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۰۷ (UTC)[پاسخ]

با تشکر انتقال می دهم Behnam mancini (بحث) ‏۴ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۳۱ (UTC)[پاسخ]

این اسامی

درود.لطفاً بفرمایید معادل فارسی این اسامی چیست؟

1.Ninette de Valois (انگلیسی متولد ایرلند)

2.Werner Kaegi (سوئیسی)

3.Jean Monnet (فرانسوی)

4.Gustav Leonhardt (هلندی)

5.Massimo Pallottino (ایتالیایی)

6.Edward Schillebeeckx (بلژیکی)

سپاس فراوان. RAHA68 (بحث) ‏۲۹ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۵۲ (UTC)[پاسخ]

درود. نویسه گردانی آنها به قرار زیر است: ۱.نینت دی والوا ۲-ورنر کائگی ۳-ژان مونه ۴-خوستاف لئونهارت ۵-ماسیمو پالوتینو ۶-ادوارد اسخیلبکس

 دیاکو « بحث » ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۰۹ (UTC)[پاسخ]

فکر کنم نام آخر به جای اسخیلبکس باید شیلیلبکس باشه البته من با گوگل چک نکردم اما معمولا صدای ش می‌دهد (فکر می‌کنم این نام آلمانی باشد)--- Rmashhadi ♪♫ ‏۳۱ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۵۶ (UTC)[پاسخ]

خانم مشهدی. ترکیب sch در زبان هلندی صدای "سخ" می‌دهد. این نام هلندی است و نه آلمانی. در مقالهٔ انگلیسیش هم نگاه کنید چنین آوانویسی کرده آست: [ˈsxɪləbeːks]. دیاکو « بحث » ‏۳۱ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۳۹ (UTC)[پاسخ]
@Rmashhadi: با اسخیفنینگن مقایسه فرمایید. (در ویکی‌انگلیسی تلفظش داده شده‌است.) Hamid Hassani (بحث) ‏۳ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۵۴ (UTC)[پاسخ]

The Whole Ten Yards

آیا ترجمه درست ده متر برای این عنوان درست است یا خیر ؟ Behnam mancini (بحث) ‏۴ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۳۰ (UTC)[پاسخ]

با درود، شاید عنوان چندان مناسبی نباشد: در اصطلاح‌های آمریکایی-انگلیسی جملهٔ (همهٔ ۹ یارد) The Whole Nine Yards اصطلاحی‌است که؛ کار را تا ذرهٔ آخرش انجام دادن، راه را تاپایان رفتن، سنگ ‌تمام گذاشتن، همه چیز و تمامی آن، و بسته به مورد بکار رفته حتی؛ تا آخرین تیر در ترکش را شلیک کردن هم ‌معنی می‌دهد. در سال ۲۰۰۰ با استفاده از این اصطلاح یک فیلم جنایی-کمدی با نام «همهٔ ۹ یارد» ساخته شده و بسیار هم موفق بوده. به دنبال آن درسال ۲۰۰۴ این یکی فیلم با موفقیت کمتری ساخته شده و در گزینش نام آن هم، ۹ را ۱۰ کرده‌اند که در جای خود مناسب و بامسما است که با دست‌کاری آن اصطلاح معنی یک گام فراتر از آن فیلم موفق را می‌رساند. تنها اگر فیلم اولی را «همهٔ ۹ متر» نام‌گذاری کرده‌باشند شما هم می‌توانید از یکای متر استفاده کنید وگرنه «همهٔ ده یارد» مناسب‌تر است. در ایتالیا اولی را «اف بی آی:حفاظت از شاهد» و دومی را «اف بی آی:حفاظت از شاهد۲» خوانده‌اند. -- Mpj7 (بحث) ‏۵ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۴۶ (UTC)[پاسخ]
با تشکر فراوان از شما Behnam mancini (بحث) ‏۶ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۰۱ (UTC)[پاسخ]

آیا این املا در فارسی برای Ioan Gruffudd صحیح است یا خیر ؟ Behnam mancini (بحث) ‏۴ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۰۳ (UTC)[پاسخ]

درود. بله، درست است. او اصالتاً ولزی‌ست. گرچه «د» تقریباً مانند «ذ» (/δ/) تلفظ می‌شود، بهتر است فارسی‌اش به همین شکل بمانَد؛ چون اگر مثلاً اینجا «ذ» بنويسيم، املای فارسیِ بسیاری از اسم‌های خارجیِ دیگر را هم باید تغییر داد، درحالی‌که نیازی نیست. واکه‌ها هم نسبتاً به «ی» (/ī/) فارسی نزدیکند. شاد باشید. Hamid Hassani (بحث) ‏۶ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۶ (UTC)[پاسخ]

United States Army Intelligence Support Activity

United States Army Intelligence Support Activity متأسفانه در زبان فارسی معادل مناسبی برای این کاربرد (اطلاعاتی) برای کلمهٔ Activity نداریم. من واحد پشتیبانی فعالیت اطلاعاتی ارتش ایالات متحده را پیشنهاد می‌کنم. می‌خواستم بدانم نظر اساتید در این زمینه چیست؟ Arian بحث ‏۵ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۰۴ (UTC)[پاسخ]

درود. معادلش این است: «عملیات پشتیبانی اطلاعاتی نیروی زمینی ایالات متحدهٔ آمریکا». اینجا Army به‌معنی «نیروی زمینی» است. Hamid Hassani (بحث) ‏۶ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۴۷ (UTC)[پاسخ]
@Hamid Hassani: با درود و سپاس از پاسخ شما,مشکل اینجاست که USAISA یک واحد نظامی است و گمان نمی‌کنم کلمهٔ عملیات جایگزین مناسبی باشد.نظر شما چیست؟ Arian بحث ‏۶ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۵۲ (UTC)[پاسخ]
بسیار خوب؛ پس: «واحد پشتیبانی اطلاعاتی نیروی زمینی ایالات متحدهٔ آمریکا». (گرچه Activity دارد.) Hamid Hassani (بحث) ‏۶ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۰۳ (UTC)[پاسخ]
از همکاری شما سپاسگذارم.موفق باشید.Arian بحث ‏۶ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۰۶ (UTC)[پاسخ]

@Arian Ar: چند دقیقه پیش، از دوستم جناب سرهنگ مسعود اسفندیاری، سرهنگ بازنشستهٔ ارتش و متخصص اصطلاح‌شناسی علوم نظامی، دانش‌آموختهٔ آمریکا، سؤال کردم. پیشنهاد ایشان، با توجه به گفتگوهای جناب‌عالی و بنده، این است: «واحد [عملیات] پشتیبانی اطلاعاتی نیروی زمینی ایالات متحدهٔ آمریکا» (یعنی با «عملیات» یا بدون آن). موفق باشید. Hamid Hassani (بحث) ‏۶ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۲۳ (UTC)[پاسخ]

درود. بسیار بهتر است به جای "واحد"، "یکان" گفته شود. هم در ارتش ایران واژهٔ "یکان" جا افتاده است و هم در ویکیپدیای فارسی بیشتر در چنین مواردی واژهٔ "یکان" را به کار می‌برند و هم این که این واژه یک واژهٔ فارسی سرهٔ جاافتاده است. دیاکو « بحث » ‏۷ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۱۴ (UTC)[پاسخ]
«یگان» بهتر است. برای نمونه، یگان ویژه نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا (United States Navy SEALs) هم داریم. Hamid Hassani (بحث) ‏۷ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۰۵ (UTC)[پاسخ]

✓ با سپاس از جناب دیاکو و استاد حسنی. Arian بحث ‏۷ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۴۶ (UTC)[پاسخ]

درخواست برابر فارسی برای عنوان چند فیلم هندی

  • Rang De Basanti -انگلیسی:Colour it Saffron
  • به انگلیسی: The Mistress of Spices
  • Chup Chup Ke-انگلیسی:Quietly, Quietly
  • Yeh Hai Jalwa-انگلیسی:This Is Magic
  • به انگلیسی:Bend It Like Beckham
  • Kya Kehna-انگلیسی:What to Say
  • Kaho Naa... Pyaar Hai-انگلیسی:Say...You Love me
  • Dulhan Hum Le Jayenge-انگلیسی:I will take the bride
  • Jaan-E-Mann-انگلیسی:Sweetheart or Darling or Beloved
  • Laaga Chunari Mein Daag-انگلیسی:My Veil is Stained
  • God Tussi Great Ho-به انگلیسی:God you are Great
  • به انگلیسی: The Other End of the Line
  • به انگلیسی: Wake Up Sid- در این عنوان sid نام شخص است
  • Dil Bole Hadippa!-انگلیسی:Heart Says Hurray!
  • Trimurti (film)-به انگلیسی:Trinity

عارون (بحث) ‏۵ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۴۷ (UTC)[پاسخ]

لطفا بگین دیگه.منتظرم. عارون (بحث) ‏۷ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۳۶ (UTC)[پاسخ]

درود. تا آنجا که می‌دانم:
  • Rang De Basanti -انگلیسی:Colour it Saffron زعفرانی‌اش کن [یعنی به رنگ زعفرانی رنگ‌آمیزی‌اش کن]
  • به انگلیسی: The Mistress of Spices معشوقهٔ ادویه‌جات (یا: دلدار ادویه‌جات؛ دلدار ادویه)
  • Chup Chup Ke-انگلیسی:Quietly, Quietly بی سر و صدا (شیوهٔ املاییِ مطلوبِ من: بی‌سروصدا) (شاعرانه: کاملاً آهسته، اما این ابهام دارد)
  • Yeh Hai Jalwa-انگلیسی:This Is Magic این جادو است (یا: این سحر و جادو است)
  • به انگلیسی:Bend It Like Beckham مثل بکام خمش کن
  • Kya Kehna-انگلیسی:What to Say چه می‌گویند (یا: چه باید گفت؛ چطور می‌شود گفت؛ خودمانی: چه‌جور بگم؛ چه‌جور می‌شه گفت)
  • Kaho Naa... Pyaar Hai-انگلیسی:Say...You Love me بگو [که] عاشقم هستی (یا: بگو [که] دوستم داری)
  • Dulhan Hum Le Jayenge-انگلیسی:I will take the bride عروس را [با خود] خواهم برد
  • Jaan-E-Mann-انگلیسی:Sweetheart or Darling or Beloved جان من (یا: جانان من) (خودش فارسیِ شاعرانه است :) )
  • Laaga Chunari Mein Daag-انگلیسی:My Veil is Stained روبنده‌ام رنگی شده (یا: روبندم لک گرفته) (بستگی به فضای فیلم دارد)
  • God Tussi Great Ho-به انگلیسی:God you are Great خدایا تو بزرگی (شاعرانه: خدایا، بنازم به عظمتت)
  • به انگلیسی: The Other End of the Line آن سر خط (یا: سمت دیگر آخر خط)
  • به انگلیسی: Wake Up Sid- در این عنوان sid نام شخص است: بیدار شو سید
  • Dil Bole Hadippa!-انگلیسی:Heart Says Hurray! دل آفرین می‌گوید (یا: دل می‌گوید آفرین) (رسمی‌تر: دل درود می‌فرستد؛ شاعرانه: دل می‌گوید زهی/ مرحبا)
  • Trimurti (film)-به انگلیسی:Trinity سه‌گانگی
شاد باشید. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۱ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۲۷ (UTC)[پاسخ]
درود. در مورد معشوقه ادویه‌جات، بانوی ادویه‌جات(ها) مناسب‌تر است. میسترس، به صورت الدفشن، بانو و مستر (استاد) هم هست. سپاس. mOsior (بحث) ‏۱۱ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۴۰ (UTC)[پاسخ]
درود. «بانوی ادویه‌جات» خوب است. (خودِ «ادویه‌جات» جمع است و نیاز به «ـ ها» ندارد.) Hamid Hassani (بحث) ‏۱۱ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۵۳ (UTC)[پاسخ]
درود. البته که منظورم ادویه‌جات یا ادویه‌ها بود...!! (پرانتز چسبیده به حرف قبل از خود برای نشان دادن امکان جابه‌جایی است.) mOsior (بحث) ‏۱۱ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۱۸ (UTC)[پاسخ]
@MOSIOR: چون پرانتز معمولاً برای امکانِ بودن یا نبودن هم به‌کار می‌رود، اینجا سوءتفاهم پیش آمد. شاد باشید. :) Hamid Hassani (بحث) ‏۱۱ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۴۰ (UTC)[پاسخ]
درود. مثل بکام قوسش بده-احتمالا هم به فوتبال میخوره هم به موضوع فیلم (مثل توپ که قوسدار از گوش ی دروازه میره داخل گل پس از شوت ماهرانه)قارونی گفتمان ‏۱۱ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۱۹ (UTC)[پاسخ]
@Gharouni: درود. موافقم؛ پیشنهاد خوبی‌ست. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۱ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۴۰ (UTC)[پاسخ]
با این‌حساب، «مثل بکام کات‌دار بزن»، بهتر می‌نماید. mOsior (بحث) ‏۱۱ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۳۰ (UTC)[پاسخ]

متشکرم دوستان. یه سوالی در مورد عنوان Trimurti (film) دارم. تو لغتنامه نوشته که کلمه ی Trimurti سانسکریت هست هست و به معنای خدايان سه گانه ى هندوها (برهما و ويشنو و سيوا) هست. حالا باز به نظرتون من عنوان فیلم رو به سه‌گانگی ترجمه کنم؟ عارون (بحث) ‏۱۱ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۲۳ (UTC)[پاسخ]

بله، این «سه‌گانگی»، در سانسکریت و در میان برهمن‌ها، به خدایان سه‌گانهٔ هندوها اطلاق می‌شود؛ یعنی همین «برهما» و «ویشنو» و «سیوا/ شیوا» که شما هم اشاره کردید؛ همچنان‌که در مسیحیت، پدر و پسر و روح‌القُدُس دیده می‌شود. همین معادل «سه‌گانگی» (= تثلیث) را پیشنهاد می‌کنم؛ در مقابل «یگانگی» (توحید) و در مقایسه با «دوگانگی/ دویی» (= ثنویّت)، که همه‌شان بارِ آیینی و مذهبی دارند. می‌توانید اینجا را ملاحظه کنید. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۱ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۲۵ (UTC)[پاسخ]

درخواست برابر

درود. در مورد «Here Comes the Boom» چه باید گفت؟ نام فیلمی کمدی-ورزشی است. سپاس. mOsior (بحث) ‏۷ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۴۲ (UTC)[پاسخ]

با درود، «و این‌هم شکوفایی اقتصادی!» -- Mpj7 (بحث) ‏۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۲۴ (UTC)[پاسخ]
سپاسگزارم. اگر بخواهیم کمی طنازانه‌تر از این معنا استفاده کنیم، چه می‌توانیم بگوییم؟ با توجه به این‌که فیلم کمدی هم هست و شاید بهتر باشد عنوان خیلی رسمی نباشد. ممنون. mOsior (بحث) ‏۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۱۰ (UTC)[پاسخ]
نون بازوتو بخور یا اینم از چند مشت پول قارونی گفتمان ‏۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۳۳ (UTC)[پاسخ]
و شایدهم: «مشکل مالی؟! کدوم مشکل مالی؟!» -- Mpj7 (بحث) ‏۱۰ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۴۰ (UTC)[پاسخ]
درود. از کلمه ی مشت به این دلیل استفاده کردم چون در داستان فیلم قهرمان اصلی مجبور میشه مشت هم بخوره که پول در بیاره. استعاره.قارونی گفتمان ‏۱۱ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۲۲ (UTC)[پاسخ]

چند اسم به فارسی

با سلام. لطفا بگین این اسم‌ها رو چطور به فارسی بنویسم:

  • Touko Laaksonen-اهل فنلاند
  • William Dobell-اهل استرالیا
  • Dean DeBlois-اهل کانادا
  • Don Bachardy-اهل آمریکا
  • Evergon-اهل کانادا
  • Yankel Feather-اهل بریتانیا
  • Ralf König-اهل آلمان
  • Christian Wilhelm Allers-اهل المان
  • Sascha Schneider-اهل آلمان
  • Boris Gryzlov-اهل روسیه
  • Mikhail Men-اهل روسیه
  • Timo Rautiainen-اهل فنلاند
  • Sakari Kuosmanen-اهل فنلاند
  • Magnus Krepper-اهل سوئد

قبلا هم درخواست برابر فارسی عنوان چند فیلم ساخت هند رو داده بودم که متاسفانه کسی کمک نکرده. عارون (بحث) ‏۱۰ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۵۴ (UTC)[پاسخ]


سلام. تا آنجا که می‌دانم:
  • Touko Laaksonen - توکو لاکسونن
  • William Dobell - ویلیام دوبل (در مدخل: دُوبِل؛ همراه با تغییرمسیر از: ویلیام دابل)
  • Dean DeBlois - دین دبلوا (در مدخل: دین دُبلوا)
  • Don Bachardy - دان باکاردی (همراه با تغییرمسیر از: دان بکاردی، دون باکاردی، و دون بکاردی)
  • Evergon - اورگان (در مدخل: اِوِرگان)
  • Yankel Feather - یانکل فدر (در مدخل: یانکل فِدِر؛ همراه با تغییرمسیر از: یانکل فذر)
  • Ralf König - رالف کونیگ
  • Christian Wilhelm Allers - کریستیان ویلهلم آلرس
  • Sascha Schneider - ساشا اشنایدر
  • Boris Gryzlov - بوریس گریزلف
  • Mikhail Men - میخائیل من (همراه با تغییرمسیر از: میخائل من)
  • Timo Rautiainen - تیمو راوتیاینن (همراه با تغییرمسیر از: تیمو روتیاینن)
  • Sakari Kuosmanen - ساکاری کوسمانن
  • Magnus Krepper - ماگنوس کرپر
شاد باشید. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۱ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۳:۳۰ (UTC)[پاسخ]
درود جناب حسنی. در مورد Sascha Schneider "زاشا" درست است. دیاکو « بحث » ‏۱۱ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۱ (UTC)[پاسخ]
درود جناب دیاکوی عزیز. دقیقاً همین‌طور است که فرمودید. ممنونم که اشاره کردید. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۱ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۰۶ (UTC)[پاسخ]

متشکرم دوستان. فقط یه سوالی دارم. داخل پرانتز نوشتید -با تغییر مسیر- ،آیا منظورتون اینه که اون مقاله رو با دو عنوان ایجاد کنم؟ اگر اینطوره، لطفا راهش رو بهم نشون بدین. چون بلد نیستم مقاله‌ای با دو عنوان یا بیشتر ایجاد کنم. باز هم تشکر می‌کنم. عارون (بحث) ‏۱۱ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۰۸ (UTC)[پاسخ]

مثلا در مورد تیمو راوتیاینن چنین عمل کنید. پس از این که مقاله را با عنوان اصلی تیمو راوتیاینن ساختید. نام تیمو روتیاینن را در جستجوی ویکیپدیا جستجو کنید. ویکیپدیا پیام خواهد داد که چنین مقاله‌ای وجود ندارد آیا می‌خواهید آن را ایجاد کنید. روی "ایجاد" کلیک کنید. صفحهٔ سفید که باز شد. این عبارت را در صفحهٔ سفید بنویسید:
  1. تغییر_مسیر تیمو راوتیاینن

بدین ترتیب اگر کسی تیمو روتیاینن را جستجو کند به مقالهٔ تیمو راوتیاینن ارجاع داده می‌شود.برای نمونه این تغییر مسیر را ببینید. دیاکو « بحث » ‏۱۱ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۵۶ (UTC)[پاسخ]

Barefoot

این فیلم به پابرهنگی (فیلم) تر جمه شده است آیا پابرهنه (فیلم) مناسب تر نیست ؟ به نظرم باید منتقل شود Behnam mancini (بحث) ‏۱۸ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۲۹ (UTC)[پاسخ]

ترجمهٔ درستش "پابرهنه" است. دیاکو « بحث » ‏۱۸ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۱۰ (UTC)[پاسخ]
با تشکر از شما ،من هم نظرم همین است Behnam mancini (بحث) ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۳۴ (UTC)[پاسخ]

درخواست برابر فارسی

  • fetish art
  • tom of finland (نام هنری یک نقاش فنلاندی)
  • Kaarina (نام شهری در فنلاند)
  • Illustrator (فکر میکنم نام نوعی سبک در نقاشی باشه-مطمئن نیستم)

عارون (بحث) ‏۱۲ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۵۴ (UTC)[پاسخ]

درود. تا آنجا که می‌دانم، برابرها را عرض می‌کنم:
  • fetish art: هنر یادگارخواهانه (چون fetish اینجا صفت است، بنابراین fetish art «ترکیب وصفی: صفت و موصوف» است.) توضیح: «یادگارخواهانه» بر «یادگارپرستانه» و «شیءپرستی/ شیءپرستیِ جنسی» ــ که بعضاً رواج یافته‌اند ــ ترجیح دارد.
  • tom of finland (نام هنری یک نقاش فنلاندی): تام فنلاند (Tom of Finland) توضیح: در برخی زبان‌های لاتین‌خط، لقبِ توکو لاکسونن (به فنلاندی: Touko Laaksonen) را به همین صورتِ Tom of Finland هم می‌نویسند؛ بنابراین پیشنهاد می‌کنم به این شکل به آن اشاره فرمایید: «تام فنلاند (به انگلیسی: Tom of Finland)».
  • Kaarina (نام شهری در فنلاند): کارینا
  • Illustrator (فکر میکنم نام نوعی سبک در نقاشی باشه-مطمئن نیستم): تصویرگر، تصویرساز (illustration، مرتبط با واژهٔ یادشده = تصویرگری، تصویرسازی).
تلاشتان در ایجاد مقاله‌های نو ستودنی‌ست. برایتان آرزوی بهروزی می‌کنم. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۲۶ (UTC)[پاسخ]
خواهش می کنم. یه سوال دارم. مطمئن هستید که Kaarina (نام شهری در فنلاند) رو باید به صورت -مارینا- بنویسم؟ من فکر میکنم -کارینا- درسته. عارون (بحث) ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۵۱ (UTC)[پاسخ]
بله بله، «کارینا» نه «مارینا*». اشتباه تایپی بود. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۴ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۰۲ (UTC)[پاسخ]
@Wikimostafa: سلام. fetish باید در ترکیبِ fetish art، صفت (به‌معنی fetishistic) باشد. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۴۶ (UTC)[پاسخ]
@Hamid Hassani: ببخشید این توضیح شما مرا بیشتر گیج کرد؛ الان یادگارخواه که از یادگارخواهانه صفت‌تر است:) راستش من این مشکل را هنگام برگردان Exploitation film هم داشتم و اول آن را به «فیلم سودجویانه» برگرداندم و بعد «فیلم سودجو» (یا «فیلم بهره‌جو») (به عنوان یک شبه‌ژانر سینمایی) به نظرم رساتر و موجزتر آمد و دیدم در جملات خوش‌تر می‌نشیند.. Wikimostafa (بحث) ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۳۶ (UTC)[پاسخ]
@Wikimostafa: وقتی می‌گوییم «هنر یادگارخواه»، بالقوه به‌معنی «هنر متعلق به شخص یادگارخواه» هم می‌تواند باشد (یعنی ترکیب اضافی هم می‌تواند باشد)؛ اما «هنر یادگارخواهانه» صرفاً یعنی «هنری که خودش یادگارخواه/ یادگارخواهانه است» (ترکیب وصفی). Hamid Hassani (بحث) ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۲۰ (UTC)[پاسخ]

کپیتال و غیرکپیتال

درود. در ویکی‌فا، برابرِ انگلیسی و بسیاری از زبان‌های اروپاییِ دیگر (چه لاتین‌خط و چه غیرِ آن)، در اغلبِ جاها با حرف بزرگ (کپیتال) آغاز می‌شود. مثالِ ساده‌اش ماشین است که امروز املای فرانسویاش را (به‌عنوان زبان مبدأ) افزودم و برخلاف میلم، m را بزرگ نوشتم. البته، همه می‌دانیم که از میان زبان‌های معروف، در آلمانی، همهٔ واژهایی که ازنظر دستوری جنبهٔ اسمی دارند، باید با حرف کپیتال آغاز شوند. آیا این کار درمورد سایر زبان‌ها، از ابتدا دلیلِ خاصی داشته؟ اگر زمانی تصمیم گرفته شود که چنین نشود، یک حسن دارد و یک عیب:
حسنش: هنگام «به ویکی‌فا»، اگر کاربری در این کار زبده هم نباشد، باز احتمالاً از قانونِ کپیتال‌نویسی پیروی خواهد کرد و اسم‌خاص (اَعلام) و اسم عام را با حرف کپیتال آغاز خواهد کرد.
عیبش: تمایز میان اسم‌خاص و اسم عام نخواهیم داشت؛ یعنی مثلاً «آرسنالِ» اسم‌خاص (به انگلیسی: Arsenal) و مثلاً «آرسنالِ» عام (به انگلیسی: arsenal) یک‌جور و با حرفِ کپیتال نوشته خواهد شد.
نظرتان در این مورد برای «پروژه‌ای دستی» در آیندهٔ دور یا نزدیک چیست؟ Hamid Hassani (بحث) ‏۱۷ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۴۹ (UTC)[پاسخ]

جناب حسنی اگر درست منظور شما را متوجه شده باشم، منظورتان این است که آیا باید اسم‌های عام را هنگام نوشتن برابر بیگانه در مورد زبان‌های انگلیسی و فرانسه کوچک بنویسیم یا بزرگ. به نظر من که کوچک نوشته شود بسیار بهتر است(البته به غیر از آلمانی). علتش این است که این واژگان در عنوان مقاله‌ها بزرگ نوشته می‌شود این است که حرف اول عنوان است در مواردی که عنوان نیستند بسیار بهتر است کوگ نوشته شوند. فقط اگر برابر مورد نظر جمله باشد باید حرف اولش بزرگ نوشته شود. دیاکو « بحث » ‏۱۷ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۴۴ (UTC)[پاسخ]
با سپاس از شما جناب دیاکو، بله، حتماً حرفِ ابتدای جمله‌ها و نیز عبارت‌ها را هم باید بزرگ (کپیتال) نوشت. اگر بتوانیم اجماعی به‌دست بیاوریم، خوب است این موضوع مهم را به‌عنوان یک بندِ مستقل، به سیاست‌های مرتبط بیفزاییم. ضمن اینکه در عنوانِ فیلم‌های انگلیسی، همانندِ خودِ انگلیسی، حرف نخستِ همهٔ واژه‌های اصلی را هم باید بزرگ نوشت. یک نمونه: پرواز برفراز آشیانهٔ فاخته (به انگلیسی: One Flew Over the Coocoo's Nest). اگر هم کسی چندان حرفه‌ای نباشد، در «به ویکی‌فا» می‌تواند (و باید) براساس سیاستِ مکتوب، عیناً از زبان اصلی تبعیت کند. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۷ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۰۱ (UTC)[پاسخ]
استفاده از حروف بزرگ صحیح تره. کار درست همین است.--دوستدار ایران بزرگ ‏۱۸ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۱۶ (UTC)[پاسخ]
@Doostdar: دلیلتان را می‌فرمایید؟ Hamid Hassani (بحث) ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۵۵ (UTC)[پاسخ]
این گرامر زبان انگلیسی و چنانکه اشاره کردید آلمانی و فرانسوی هست که اسامی خاص و عنوان ها باید با حروف بزرگ نوشته بشه. عدم آشنایی کاربرها باعث شده شیوه نادرست در بعضی جاها استفاده بشه و مطمئنا بهتره که جلوی این روند غلط رو بگیریم. در ضمن یک نظرسنجی برای انتخاب مسئول برای این صفحه (مسئول دبف) در حال اجراست لطفا نظرتون رو بنویسید. --دوستدار ایران بزرگ ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۳۵ (UTC)[پاسخ]
اسم‌های خاص بله، اما در میان زبان‌هایی که نامشان برای همه آشناتر است، اسم‌های دیگر (چه خاص و چه عام) فقط در آلمانی با حرف بزرگ آغاز می‌شوند؛ منظور این است که در آلمانی، در و دیوار و تخته و میز هم با حرف بزرگ آغاز می‌شود. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۵۵ (UTC)[پاسخ]
به نظرم بهتر اینه که مثل انگلیسی اولین حرف عبارت رو بزرگ بنویسیم. برای عنوان فیلم هم اولین حرف تمام واژه‌ها بزرگ باشه. --دوستدار ایران بزرگ ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۴۱ (UTC)[پاسخ]

اینها که می‌فرمایید بدیهی‌اند و تکرارِ عرضِ خودم است و جزو نظرخواهی هم نیستند. در ویکی‌پدیای زبان‌های غیرانگلیسی (لاتین‌خط و جز آن) هم همۀ مدخل‌ها با حرف بزرگ آغاز می‌شوند. درضمن، عنوان فیلم هم جزو اسم‌های خاص است؛ درست مثل نام کتاب و نام جغرافیایی و امثال آن. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۴۴ (UTC)[پاسخ]

Lisa

لیزا تلفظ درست است یا لیسا ؟ چون به هردو شکل برای این نام وجود دارد زاید الوصف (بحث) ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۲۵ (UTC)[پاسخ]

بستگی به ملیت شخص دارد. دیاکو « بحث » ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۴۰ (UTC)[پاسخ]

عنوان یک فیلم

درود. نام فیلم !Three Amigos¡‏ (۱۹۸۶) ترکیبی از انگلیسی و اسپانیایی است. درواقع، تنها حرف تعریفِ این فیلم انگلیسی‌ست. برابرنهادهای «سه دوست»، «دوستان سه‌گانه» و امثال اینها را مناسب نمی‌دانم. چه پیشنهادی دارید؟ Hamid Hassani (بحث) ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۵۰ (UTC)[پاسخ]

درود. از آن جایی که واژهٔ Amigos برای یک انگلیسی زبان واژه‌ای بیگانه است، فکر می‌کنم بهتر است "سه آمیگو" نوشته شود. در ویکیهای آلمانی و فرانسه و سوئدی و روسی نیز واژهٔ "آمیگوس" را ترجمه نکرده‌اند. دیاکو « بحث » ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۳۹ (UTC)[پاسخ]
با سپاس، کاملاً موافقم. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۴۵ (UTC)[پاسخ]
amigo که سهل است، amiga را هم بلدند و کلی واژه اسپانیایی دیگر! قربانیان هالیوود :-) 4nn1l2 (بحث) ‏۲۰ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۲۰ (UTC)[پاسخ]
بله، بلدند؛ اما «آمیگو» و امثال آن واژه‌های بومیِ انگلیسی نیستند. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۰ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۵۶ (UTC)[پاسخ]

برابر انگلیسی

کسی می‌داند برابر انگلیسی «حیرانی» یا «سرگردانی» چیست کلمه‌ای که کمی هم بار احساسی و شاعرانه داشته باشد ممنون--- Rmashhadi ♪♫ ‏۲۰ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۵۶ (UTC)[پاسخ]

درود. perplexity بد نیست؛ بار احساسی‌اش هم خوب است. suspense (بریتانیایی: suspence) هم هست. اگر خیلی خودمانی بخواهید، vagrancy هم هست، اما این‌یکی خالی از بار معناییِ منفی نیست؛ چیزی مثل «آوارگی» و «دربدری» هم‌معنی می‌دهد. درمجموع، کاملاً به بافت (context) بستگی دارد. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۰ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۰۴ (UTC)[پاسخ]
اول تشکر می‌کنم از پاسخی که دادید بله برایم مهم است که بار احساسی داشته باشد و سطح بالا سخن بگوید مثل دیالوگ‌های فیلم بوعلی سینا اگر یادتان باشد یا مثل ارباب حلقه‌ها رازآلود باشد آمریکایی انگلیسی اش چندان مهم نیست --- Rmashhadi ♪♫ ‏۲۰ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۰۱ (UTC)[پاسخ]
پس همان اولی (یعنی perplexity) خوب است. شاد باشید. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۰ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۰۵ (UTC)[پاسخ]

squire

درخواست ترجمه:

درود. به نظرم ملازم از باقی بهتر است. در برخی متون هم مصدر ترجمه شده است. mOsior (بحث) ‏۲۱ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۱۴ (UTC)[پاسخ]

روش نوشتن چند اسم به فارسی

  • Max Davidson-اهل آلمان
  • Igor Ilyinsky-اهل روسیه
  • Charles Bowers-اهل آمریکا
  • Charles Puffy-اهل مجارستان
  • Lloyd Hamilton-اهل آمریکا
  • Jules Auguste Muraire- نام دیگر: Raimu-اهل فرانسه
  • Charles de Rochefort-اهل فرانسه
  • Noël Roquevert-اهل فرانسه
  • Henry Roussel-اهل فرانسه
  • Henry Krauss-اهل فرانسه
  • Lupino Lane-اهل بریتانیا
  • Clyde Cook (actor)-اهل استرالیا
  • Raymond Griffith-اهل آمریکا
  • Billy Quirk-اهل آمریکا
  • Bernard Le Coq-اهل فرانسه
  • Frédéric Pierrot-اهل فرانسه

با تشکر. عارون (بحث) ‏۱۷ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۲۵ (UTC)[پاسخ]

  • ماکس داویدسون
  • ایگور ایلینسکی
  • چارلز باورز
  • چارلز پافی
  • لوید همیلتون
  • ژول اگوست مورر
  • شارل دو روشفور
  • نوئل روکور
  • آنری روسل
  • آنری کروس
  • لاپینو لین
  • کلاید کوک
  • ریموند گریفیث
  • بیلی کورک
  • برنار لو کوک
  • فردریک پیرو

 دیاکو « بحث » ‏۱۷ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۳۱ (UTC)[پاسخ]

با درود و احترام و با سپاس از جناب دیاکو، نام دیگرِ ژول اگوست مورر، «رمو» است که صرفاً از قلم افتاده بود. اسم ماقبل آخر هم «برنار لو کوک» است. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۷ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۰۴ (UTC)[پاسخ]
سپاس جناب حسنی درستش کردم. فکر کردم حرف g است. دیاکو « بحث » ‏۱۷ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۴۶ (UTC)[پاسخ]

در مورد «ماکس داویدسون»، آیا نام خانوادگی «دیویدسون» مناسب تر نیست؟ عارون (بحث) ‏۱۷ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۵۴ (UTC)[پاسخ]

با اجازهٔ جناب دیاکو، «داویدسون» است، چون آلمانی است. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۸ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۲۴ (UTC)[پاسخ]
این شخص یهودی آلمانیست. یهودیان آلمان "داوید" می گویند. دیاکو « بحث » ‏۱۸ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۴۷ (UTC)[پاسخ]
ببخشید آقای دیاکو مگه کلاً توی آلمانی داویدسون نیست؟ چه یهودی و چه غیر یهودی؟ Mahmoud1348 (بحث) ‏۲۱ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۴۰ (UTC)[پاسخ]

نام فیلم

درود. اگر امکان دارد، در برابریابی برای نام این فیلم The Crooked Circle یاری برسانید. سپاس. mOsior (بحث) ‏۲۱ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۱۴ (UTC)[پاسخ]

با درود، پیشنهاد من؛ «حلقهٔ خلاف‌کاران» است.-- Mpj7 (بحث) ‏۲۱ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۴۹ (UTC)[پاسخ]

Lay the Favorite

لطفا برای این نام که ذخیره مورد علاقه ترجمه شده است نام بهتر پیشنهاد کنید Behnam mancini (بحث) ‏۲۱ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۳۹ (UTC)[پاسخ]

lay در این‌جا معنی شرط‌بستن یا قمار روی چیزی را می‌دهد. این‌جا، چیز مورد علاقه یا آن‌چه می‌خواهی. پس ترجمه موجود از اساس غلط است. برای برابر، شرط‌بندی روی محبوب خوب است اما در فارسی محبوب، معنی فرد هم می‌دهد که در این فیلم، کار مورد علاقه است نه فرد مورد علاقه. قمار روی آرزو یا خواسته هم می‌شود. فعلا چیز دیگری به خاطرم نمی‌رسد. mOsior (بحث) ‏۲۱ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۴۰ (UTC)[پاسخ]
بله روی؛ بهترین کاندید، یا محبوب‌ترین، و یا برگزیده، شرط‌بندی کن بهتراست.
ضمنا:جناب mancini اعداد شانس (فیلم) هم اگر نام به‌منظور خاصی برگزیده نشده شاید بهتر است به «شماره‌های برنده» ترجمه شود زیرا اصطلاح Lucky Numbers نامی است برای شماره‌های برنده‌ای که در پی یک قرعه‌کشی اعلام می‌شوند.-- Mpj7 (بحث) ‏۲۱ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۴۳ (UTC)[پاسخ]

برابر فارسی برای اسامی فیلم

  • Perrier's Bounty
  • Paris Noir
  • The Escapist
  • The League of Gentlemen's Apocalypse
  • Screwback
  • The Crooked Man
  • Mystics
  • When the Sky Falls
  • A Love Divided
  • The Life of Stuff
  • War of the Buttons
  • Ask the Dust
  • Ladygrey
  • Dusha shpiona
  • Pursuit

عارون (بحث) ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۳۹ (UTC)[پاسخ]

دوستان،کسی نمی خواد کمک کنه؟ عارون (بحث) ‏۲۲ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۳۳ (UTC)[پاسخ]

درود. می‌توانم رویشان کار کنم. فقط کمی فرصت می‌خواهد. mOsior (بحث) ‏۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۴۶ (UTC)[پاسخ]

متشکرم. عارون (بحث) ‏۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۵۷ (UTC)[پاسخ]

  • Perrier's Bounty: «پاداش پریر»...
  • Paris Noir: «پاریس سیاه»؛ اغلب اشاره به محلات سیاه‌پوست‌نشین حومه پاریس.
  • The Escapist: «واقعیت‌گریز» و چون به فرار از زندان هم مربوط است و معرفه، «فراری از واقعیت».
  • The League of Gentlemen's Apocalypse: «انجمن مردان» (یا آقایان) یک سریال است که از روی آن فیلم «آخرالزمانِ انجمن مردان» ساخته شده...
  • Screwback: این یک اصطلاح گسترده در بازی‌ها (گلف، اسنوکر و بیلیارد) و مربوط به برخی چیزها (مانند پین و علامت‌هایی که با زبانه به کت می‌زنند) و بسیاری چیزهای دیگر است: بسته به موضوع فیلم. می‌توانید خودش را هم بگذارید: «اسکروبک»...
  • The Crooked Man: «شیاد» یا «خرابکار» و چون معرفه است، بهتر است «مرد خرابکار» یا «مرد شیاد» باشد.
  • Mystics: «عرفا»... باید دید موضوع فیلم چیست. فیلم را نیافتم.
  • When the Sky Falls: «وقتی آسمان فرومی‌ریزد»...
  • A Love Divided: «عشقی بخش‌شده» یا «عشقی تکه‌شده».
  • The Life of Stuff: شاید «زندگی چیزها»...
  • War of the Buttons: «نبرد دکمه‌ها» و چون کمی بچگانه و کمدی است، «نبرد تکمه‌ها».
  • Ask the Dust: از غبار بپرس!
  • Ladygrey: نمی‌دانم. شاید همان «لیدی‌گری»!
  • Dusha shpiona: اگر از روسی باشد «جاسوسی از روح» یا «پاییدن روح»...
  • Pursuit: «تعقیب».

اگر نادرست بودند، بر من ببخشایید. mOsior (بحث) ‏۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۱۲ (UTC)[پاسخ]

خواهش میکنم.خیلی ممنون که وقت گذاشتید و کمک کردید. عارون (بحث) ‏۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۰۷ (UTC)[پاسخ]
با اجازهٔ جناب mOsior:، در مورد «Ladygrey»؛ نام دیگر ایشان «ملکهٔ ۹ روزه» است. لطفاً فیلم بانو جین و مقالهٔ جین گری را که هر دو در این رابطه هستند را ببینید.-- Mpj7 (بحث) ‏۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۳۵ (UTC)[پاسخ]

commons

درخواست ترجمه:

معادل مناسبی برای این واژه سراغ ندارم ولی «آب باریکه» اگر چه خیلی رسمی نیست ولی تا حد زیادی معنا رو میرسونه. اگر از واژه‌های رایج استفاده کنم می تونم «سرچشمه همگانی» رو پیشنهاد کنم. --دوستدار ایران بزرگ ‏۸ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۴۳ (UTC)[پاسخ]
  • با توجه به مثال‌ها من‌هم؛ نه‌تنها یک واژهٔ فارسی که بتواند در همهٔ آن مثال‌هایی که آورده‌اید بنشیند سراغ ندارم بلکه، اطمینان دارم که چنین واژه‌ای نداریم و این کاملاً طبیعی‌ست. مقاله‌ای را که در بالا به‌آن اشاره می‌کنید در مجموع- خود درهمین باره یعنی معانی و کاربردهای مستعار این واژه در دوسه سدهٔ گذشته است. در نظر داشته باشید که اقتصاد نوین خود در این مدت بارها متحول شده، مثلاً واژهٔ «همگانی» که دوستدار گرامی به‌کار برده را در نظر بگیرید؛ کاربردهای دیگرش بماند،! حالا می‌خواهید بگویید «اموال همگانی» تعریف این اصطلاح اقتصادی در مکتب‌های اقتصادی موجود هم متفاوت است، در یک نظام باید به‌جای همگانی از واژهٔ مستعار «اشتراکی» استفاده کنید تا معنی را برساند و در نظامی دیگر که مالکیت تعریف دیگری دارد و اموال عمومی هم بسیار محدودترند و گاهی خود صاحبانی دارند ناچارید بکلی از به‌کاربردن واژهٔ اشتراکی صرف‌نظر کنید تا سخنتان معنی پیدا کند. در مورد «مجلس‌عوام- مجلس خواص» نمی‌توانید بگویید مجلس همگانی و «عوام» هم با آن‌که هنوز «همگان» هستند دیگر منظور دقیق را نمی‌رساند، و یا مثال خودتان میدیا کامنز (همگانی و مشترک) در برگردانی هوشمندانه و استعاری- انبار ویکی‌مدیا ترجمه شده. اگر به یک مورد خاص اشاره کنید کاربران می‌توانند بهترین گزینه‌ای را که به‌نظرشان می‌رسد ارائه دهند -- Mpj7 (بحث) ‏۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۱۶ (UTC)[پاسخ]
  • برای مقاله‌ی commons به این واژه نیاز دارم؛ عبارتی مثل سرچشمه همگانی نارساست و ارزاق عمومی و مایحتاج در عین جامع و مانع نبودن زیادی عربی‌اند و برای سایر مفاهیم کاربرد دارند. اگر از خود کامنز هم استفاده کنیم چندان توفیری با استفاده از این عبارات ندارد.

معادل پارسی اشتراک، «انبازش» است که از «همٰ‌باز» به معنی شریک گرفته شده(خود انباز در فرهنگ لغت‌های مختلف)؛ ترجیح من بر استفاده از واژگان فارسی است از نظر من ترکیباتی مثل «دارایی‌ انبازی» / «انبازه» (آنچه به انباز گذارده شده) /«ثروت عمومی» برای تعریفِ cultural and natural resources accessible to all members of a society که از یک طرف به ثروت‌های طبیعی و از طرفی به دارایی‌های فرهنگی اشاره دارد برای رساندن مفهوم مناسب هستند. انتخاب فعلی من «داریی انبازی» است که از این پس میتواند اختصاصا برای عبارت تخصصی commons در مفهوم اقتصادی آن به کار رود و مثلا تراژدی منابع مشترک بشود تراژدی دارایی‌های انبازی؛ هرچند هنوز ممکن است عبارات بهتری پیدا شود(؟) Rayeshman (بحث) ‏۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۱۸ (UTC)[پاسخ]

انبازه همانطور که گفتید به مفهوم اشتراکی بودن اشاره داره ولی جزء اول «منبع اشتراکی» یعنی منبع بودن رو نمیرسونه. واژه‌ای که انتخاب می کنیم باید معنی منبع اولیه رو برسونه. --دوستدار ایران بزرگ ‏۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۲۹ (UTC)[پاسخ]
من‌هم فارسی‌نویسی را برتر می‌دانم مگر مفهوم را نرساند. برای عنوان نوشتار Commons ارزش‌های همگانی را هم درنظر بگیرید که ارزش‌های فرهنگی هم که در متن آمده در بر گرفته می‌شود.در مورد «دارایی انبازی» دارایی‌های.... را درست‌تر می‌دانم ولی از واژهٔ انبازی در این‌جا مطمئن نیستم که بتواند جایگزین اشتراکی یا مشترک شود. شاید انبازشی و یا ترکیب دیگری از آن بتواند.-- Mpj7 (بحث) ‏۱۰ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۱۸ (UTC)[پاسخ]
ارزش در علم جامعه شناسی به کار برده میشود. البته واضح است که انبازه به منبع بودن اشاره ندارد، ولی مقصود کلی من این است که مرگ یک بار و شیون هم یک بار؛ به جای اینکه هر دفعه از واژه‌ای استفاده کنیم، یک واژه‌ی مرده ،مانند انبازه که به قطع هیچ فارسی‌زبانی آن را به کار نمی‌برد، را زنده و نماینده‌ی این واژه میکنیم؛ پیشنهاد من این است که از این نیم‌نوواژه به طور اختصاصی برای مفهوم اقتصادی کامنز استفاده کنیم و عباراتی مثل کمدی انبازه‌ها، تراژدی انبازه‌ها،انبازه‌های دانشیک انبازه‌های دیجیتال را بسازیم. Rayeshman (بحث) ‏۱۰ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۲۹ (UTC)[پاسخ]
درود. کلمات خوش‌آهنگ و جالبی هستند. به نظرم برایش یک نظرخواهی برگزار کنید. mOsior (بحث) ‏۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۵۲ (UTC)[پاسخ]
با MOSIOR موافقم. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۵۸ (UTC)[پاسخ]
بسیار عالی؛ ولی با چگونگی ایجاد نظرسنجی آشنایی ندارم. چگونه میتوان این کلمات را به رای گذاشت؟ Rayeshman (بحث) ‏۱۸ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۳۸ (UTC)[پاسخ]

به گفتهٔ سعدی هم در تنگناهایی می‌توان گفت: به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل // و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم. به‌باور من در ویکی‌پدیا و ویکی‌فا نظر کاربران هرچه که باشد و با پذیرفتن این‌که دیگران هم شاید آن‌را دست‌کاری کنند این شدنی‌است. نوژن گرامی که جایش در ویکی‌فا بسیار خالی‌است و امیدوارم که هرچه زودتر برگردند این شیوه را می‌پسندید و با دانش بالایی که در زیست‌شناسی داشت در برابریابی واژه‌ها خود مرجعی بود. بحثی اینجا (دانستنیها) مطرح است، آنرا و سوابقش را ببینید. یار گرامی جناب @Hamid Hassani: مسلماً مثل همیشه رهنمودهای سودمندی در این باره دارند.-- Mpj7 (بحث) ‏۱۵ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۲۳ (UTC)[پاسخ]

@Rayeshman: در این‌جا؛ ایجاد نظرخواهی به‌نظر می‌رسد که به‌همین منظور ساخته شده، من‌هم تاکنون نظرخواهی برگزار نکرده‌ام ولی بی‌گمان الگوها به‌گونهٔ درچیده‌ای کار را ساده خواهندکرد. جناب @Hamid Hassani: احتمالاً به‌خاطر به‌هم‌ریخته‌شدن ترتیب پیام‌ها متوجه پرسش تازه شما نشده‌اند و شما هم پینگ‌‌شان نکرده‌اید. من ایشان ‌را هم پینگ کردم تا اگر مایل باشند به شما راهنمایی بیشتری کنند. موفق باشید.-- Mpj7 (بحث) ‏۲۱ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۴۵ (UTC)[پاسخ]
@Mpj7: درود. باید عرض کنم که فعلاً نمی‌توانم چیزی اضافه کنم. باید از متخصص بپرسم. هرگاه پاسخی یافتم عرض خواهم کرد. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۴۶ (UTC)[پاسخ]
@Mpj7: با آن که مطمئن نبودم ولی نظرخواهی را در همان صفحه ایجاد کردم Rayeshman (بحث) ‏۲۶ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۰۲ (UTC)[پاسخ]

اسامی بازیگران

سلام دوستان. قبلا برای اسامی چند فیلم و سریال،برابر فارسی خواستم که متاسفانه کسی کمک نکرد. به هر حال،لطفا بگین این اسامی رو چطور به فارسی بنویسم:

  • Françoise Rosay-فرانسوی
  • Mona Barrie-آمریکایی
  • William C. McGann-آمریکایی
  • Herbert Rawlinson-بریتانیایی
  • J. Edward Bromberg-مجارستانی
  • Louis Jean Heydt-آمریکایی
  • John Beal (actor)-آمریکایی
  • Juano Hernandez-اهل پورتو ریکو (آمریکای مرکزی)
  • George Archainbaud-فرانسوی
  • John Arledge-آمریکایی

با تشکر. عارون (بحث) ‏۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۱۹ (UTC)[پاسخ]

درود.

  • فرانسواز روزی
  • مونا بری
  • ویلیام مک‌گن
  • هربرت رولینسن
  • لوئیس جین هیت
  • جان بیل
  • خوانو هرناندز
  • ژرژ آرشنبو
  • جان آرلج

 دیاکو « بحث » ‏۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۳۰ (UTC)[پاسخ]

درود. J. Edward Bromberg: ج. ادوارد برامبرگ (نام کامل: جورج ادوارد برامبرگ) آمریکاییِ مجاری‌الاصل بود (خانواده‌اش در پنج‌سالگیِ او به آمریکا مهاجرت کرد). تغییرمسیر از «ج. ادوارد برمبرگ»، «ج. ادوارد برومبرگ» و «ی. ادوارد برومبرگ» (مجاری) به «ج. ادوارد برامبرگ». Hamid Hassani (بحث) ‏۲۶ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۴۷ (UTC)[پاسخ]

هیوگنات‌ها یا اوگنو؟

درود. اجازه می‌خواهم مقالهٔ هیوگنات‌ها (به فرانسوی: Huguenot) را به «اوگنو» منتقل کنم. لطفاً بفرمایید که «اوگنو» بهتر است یا «اوگنوها»؟ من همان اولی را ترجیح می‌دهم؛ چون اساساً به «ها» نیاز ندارد. نویسه‌گردانیِ مقالهٔ ویکی‌فا برگرفته از یکی از دو تلفظ اصلیِ آن در انگلیسی است (دقیقاً از این: ‎/ˈhjuːɡənɒt/‎؛ و تلفظِ انگلیسیِ نزدیک‌تر به فرانسه: ‎/hjuːɡəˈn/‎). این هم تلفظ فرانسوی: ​[yɡ(ə)no]. با سپاس، Hamid Hassani (بحث) ‏۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۳۹ (UTC)[پاسخ]

درود. اوگنو همان‌طور که گفتید، تلفظ صحیح فرانسه است. اما (به صورت سوالی) فرقش با مسلمان-مسلمانان(ها) یا مسیحی-مسیحیان چیست؟ چون نوشتار می‌گوید پروتستان‌های فرانسه... کلمه در نهان جمع است یا نیاز دارد جمع بسته شود؟ چون به گمان من بهتر است جمع باشد. سپاس. mOsior (بحث) ‏۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۵۵ (UTC)[پاسخ]
به نظر من اوگنو درست‌تر است. __Âriobarzan ‏۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۵۶ (UTC)[پاسخ]
با سپاس از جناب موسیور گرامی و جناب آریوبرزن گرامی، بودن و نبودنِ «ها» به‌هرحال در فضای نام مهم است. با توجه اینکه مقالهٔ فارسی خلاصه است (می‌توان گفت مختصر و مفید)، می‌شود «اوگنوها» گفت؛ اما به‌نظرم صورتِ مفردش جوابگو هست؛ ضمن اینکه مدخل و توضیحاتِ آغازینِ مقاله می‌تواند به همین شکلِ فعلی باقی بمانَد و منافاتی با هم ندارند. اجازه فرمایید یکی دو روزی صبر کنیم تا نظرِ دیگر دوستان را هم دربارهٔ صورتِ جمع یا مفردِ عنوان در «فضای نام» بدانیم. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۵ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۲۶ (UTC)[پاسخ]
@Diako1971: با درود و عذرخواهی برای پینگ، لطفاً نظرتان را بفرمایید. با سپاس، Hamid Hassani (بحث) ‏۲۶ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۳۲ (UTC)[پاسخ]
درود بر شما. بر نظر من «اوگنو» نوشته شود (به صورت مفرد) بسیار بهتر است. چون در این جور مواقع معمولا یا عضویت فردی شخص در یک گروه نوشته می‌شود و یا خود آن گرایش. دیاکو « بحث » ‏۲۶ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۳۱ (UTC)[پاسخ]

✓ اوگنو Hamid Hassani (بحث) ‏۲۶ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۵۷ (UTC)[پاسخ]

The Simpsons shorts

درخواست ترجمه:

درخواست برابر فارسی برای اسامی چند سریال و فیلم

  • Northanger Abbey (2007 film)-- نورثنگر ابی (فیلم ۲۰۰۷) (بر اساس رمانی از جین آستین به همین نام که به فارسی هم ترجمه شده)
  • The Catherine Tate Show-- نمایش کاترین تیت
  • Afterlife (TV series)-- پس از مرگ (مجموعه تلویزیونی) (معنای افترلایف، زندگی پس از مرگ است. شاید بتوانید عنوان بهتری هم برایش بیابید.)
  • Strike Back: Project Dawn-- حمله متقابل: عملیات سپیده‌دم (برای عملیات مطمئن نیستم. نمی‌دانم شاید بهتر باشد نقشه یا طرح بیاید. چون سریال را ندیده‌ام.) توجه داشته باشید این سریال، قسمت دوم مجموعه حمله متقابل است (این‌جا)
  • The Clinic (TV series)-- کلینیک (مجموعه تلویزیونی)
  • Falling for a Dancer-- نابودی به خاطر یک رقصنده (فالینگ سقوط معنا می‌دهد اما در این‌جا، زوال و نابودی بهتر است.)
فالینگ معنای عاشق شدن هم می‌دهد. شاید «عاشق یک رقصنده شدن»؟--پرستو (بحث) ‏۲۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۳۲ (UTC)[پاسخ]
درست است. قصه همین است اما بعدتر، گرفتاری بزرگ‌تری در اثر همین عاشق شدن پیدا می‌کند. گمانم در انگلیسی، آرایه‌ای ادبی در عنوان وجود دارد مثل ایهام (هم عاشق می‌شود و هم در اثرش، سقوط می‌کند.) در هر صورت نوشتار انگلیسی را ببینید و بررسی کنید تا بهترین عنوان انتخاب شود. mOsior (بحث) ‏۲۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۴۴ (UTC)[پاسخ]
  • Stranded (2002 film)-- جامانده (فیلم ۲۰۰۲) (فیلم براساس رمان خانواده سوئیسی رابینسون و داستان گرفتار شدن‌شان در یک جزیره است. شاید بشود عنوان را جمع بست و تغییر هم داد: جاماندگان، به گل‌ نشسته یا جمع آن و غیره.)
  • Outcasts (TV series)-- دربه‌درها (مجموعه تلویزیونی) (یا رانده‌شدگان)
  • Cracker (UK TV series)-- رخنه‌گر (مجموعه تلویزیونی بریتانیایی) (تمرکز داستان بر یک روان‌درمان‌گر جنایی است به همین دلیل رخنه‌گر را برگزیدم.)
  • Gamera (film) گامرا (فیلم) (موجودی مثل گودزیلا و از این‌جور اختراعات ژاپنی است.)
  • The Silver Chalice (film)-- جام نقره‌ (فیلم) (اشاره به جام مقدس مسیح دارد البته سیمین هم می‌شد گفت یا نقره‌ای اما نقره بهتر است. سیمین ابهام‌آفرین است و نقره‌ای، را ما بیشتر برای رنگ به‌کار می بریم تا جنس. در حالی‌که این‌جا جنس جام نقره‌ است.)
  • As Young as You Feel-- به همان جوانی که حس می‌کنی (چون کمدی است، کمی عامیانه هم می‌شود گفتش)
  • These Thousand Hills-- این هزاران تپه (من خودم تپه‌ماهور را از لحاظ ادبی بیشتر دوست دارم که می‌شود این هزاران تپه‌ماهور و چون فیلم وسترن هم هست، بی‌مناسبت نیست.)
  • The Kid from Texas-- کوچیکه از تگزاس (شاید بشود عنوان‌های دیگری هم گفت. توجه کنید The Kid اسم خاص است (لقب). چون وسترن است، عنوان بدی نیست. من جستجو کردم، هیچ‌کدام از آثار مربوط به «بیلی کوچیکه» Billy The Kid در ویکی ما ترجمه نشده‌اند. روی آن‌ها هم می‌توانید کار کنید چون هفت‌تیرکش بسیار مشهوری است و بر اساس زندگی‌اش خیلی فیلم ساخته‌‌اند.)
  • Destination Murder-- کشتن تقدیر (به جای کشتن، قتل و به جای تقدیر، سرنوشت هم می‌توانید بگذارید.)

این اسامی رو هم بگید چطور بنویسم:

  • Senta Berger-اهل اتریش
  • Georges Géret-اهل فرانسه

مرسی. عارون (بحث) ‏۲۶ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۵۶ (UTC)[پاسخ]

درود.
  • Senta Berger - اهل اتریش: زنتا برگر
  • Georges Géret - اهل فرانسه: ژرژ ژره.
Hamid Hassani (بحث) ‏۲۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۲۷ (UTC)[پاسخ]
  • درود. مقابل هرکدام پاسخ دادم. راستی، با کمی جستجو، بسیاری را خودتان می‌توانید پیدا کنید. بهتر است آن‌هایی را که واقعاً نمی‌دانید و شک دارید این‌جا بپرسید تا زودتر به شما پاسخ بدهند. mOsior (بحث) ‏۲۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۰۵ (UTC)[پاسخ]
ممنون دوست عزیز. راستش می تونم از مترجم گوگل استفاده کنم اما می ترسم که عنوان یک فیلم اصطلاح و ضرب المثلی باشه و من به اشتباه ترجمه کنم.خودم هم آدم وسواسی هستم و وقتی دوستانی که انگلیسیشون خوبه کمک می کنند، خیالم راحت میشه. باز هم ممنونم. عارون (بحث) ‏۲۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۱۳ (UTC)[پاسخ]

برابر فارسی Askari

درخواست ترجمه:

درود. من اگر باشم آن را «آسکاری» می‌گذارم. گرچه ریشه‌اش از «عسکر» در عربی است اما گمانم درست نباشد آن را به صورت «عسکری» برگردانیم. mOsior (بحث) ‏۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۰۵ (UTC)[پاسخ]
عسکری بهتر است، البته با قید ابهام‌زدایی. __Âriobarzan ‏۲۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۱۳ (UTC)[پاسخ]
ممنون از شما عزیزان. Gnosis (بحث) ‏۲۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۵۳ (UTC)[پاسخ]

کمک در ترجمه

دوستان، درخواست برابر فارسی چند فیلم و سریال داده بودم ولی بی پاسخ مونده. لطفا اونهایی رو که می تونید به فارسی برگردونید. ممنونم. عارون (بحث) ‏۲۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۵۳ (UTC)[پاسخ]

نارکُس یا «قاچاقچیان مواد مخدر»؟

سلام. برای عنوانِ صفحهٔ مجموعهٔ تلویزیونی نارکس پیشنهاد می‌کنید که خودِ عنوان گذاشته شود یا معنای آن (قاچاقچیان مواد مخدر)؟ نارکس جمعِ نارکو است و خودِ نارکو مخففِ نارکوترافیکانته، که این کلمهٔ اخیر یعنی قاچاقچی مواد مخدر. --پرستو (بحث) ‏۲۷ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۱۷ (UTC)[پاسخ]

سلام. نارکُز.قارونی گفتمان ‏۲۷ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۲۳ (UTC)[پاسخ]
درود. به نظرم نارکوز بهتر باشد. mOsior (بحث) ‏۲۷ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۰۳ (UTC)[پاسخ]
سلام. «نارکوز» بهتر است. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۷ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۲۷ (UTC)[پاسخ]
رأی خودم را پس می‌گیرم. «نارکوس» یا همان «نارکس» خوب است. دلیل: خودِ نام انگلیسی کاملاً تحت‌تأثیر اسپانیایی ساخته شده‌است (در مقالهٔ انگلیسی اشاره شده)، و در اسپانیایی «ز» (واجِ /z/) وجود ندارد. می‌توان از «قاچاقچیان مواد مخدر» تغییرمسیر داد. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۷ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۴۱ (UTC)[پاسخ]
  • درود. اجازه بدهید با شما کمی مخالفت کنم. استدلال شما در مورد کلماتی مانند نارکوسیس یا اگر نوشتاری با عنوان نارکو، موجود باشد، صحیح است. این کلمه وارد انگلیسی شده و با آن ترکیباتی مانند نارکوتروریسم ساخته‌اند. عنوان سریال هم مشخصا، جمع کلمه نارکو است با اس جمع در انگلیسی که صدای س نمی‌دهد. سپاس. mOsior (بحث) ‏۲۷ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۵۷ (UTC)[پاسخ]
با درود. از آن‌جا که این صفحه توسط کاربر با تجربه، دیوانسالار، مدیر گرامی «مردتنها» ایجاد شده لزوماً بهترین را برگزیده‌اند و شاید دست‌کاری آن بدون جلب رضایت ایشان‌ خالی از اشکال نباشد.-- Mpj7 (بحث) ‏۲۷ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۳۷ (UTC)[پاسخ]
درود. حرف شما متین است. هرکس خواست صفحه را منتقل کند، پیش از آن، در صفحه بحث نوشتار، ایشان را پینگ کند تا نظرشان را بگویند. mOsior (بحث) ‏۲۷ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۴۳ (UTC)[پاسخ]
ممنون از کسانی که نظر دادند. راستش من چون به‌تازگی فصل اول این سریال را دیده‌ام، دقت کردم و دیدم که در کل این فصل--بدون استثنا--این کلمه را «نارکس» تلفظ می‌کنند. و البته نیمی از هر قسمت به زبان اسپانیایی است. فکر می‌کنم خوب باشد یک تغییر مسیر هم از «قاچاقچیان مواد مخدر» بدهم. باز: ممنون.--پرستو (بحث) ‏۲۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۲۳ (UTC)[پاسخ]
درود. ما نیز سریال را دیده‌ایم. اشتباه دوستان این است که گمان می‌کنند دنبال تلفظ درست اسپانیایی می‌گردیم. این بحث در مورد کلمه اسپانیایی نیست که تلفظ درستش را بدانیم (در اسپانیایی هرچه گشتم کلمه narcos نبود). در مورد یک سریال آمریکایی است که در عنوانش، کلمه‌ای اسپانیایی را جمع‌ بسته‌اند (آن s هم، نشانه جمع انگلیسی است.) در هر صورت، این مطلب را فقط برای ثبت در تاریخ عرض کردم و اثر دیگری ندارد :) mOsior (بحث) ‏۲۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۳۹ (UTC)[پاسخ]
درود. البته این هم برای ثبت در تاریخ است. آنچه در دیکشنری یافتم کپی کردم تلفظ جمع را ندارد اما میگوید لغت آمریکائی است:

narco |ˈnɑːkəʊ| noun (pl.narcos) US informal

narcotics; illegal drugs: [ as modifier ] : the multi-billion dollar narco trade. • a drug trafficker or dealer: political bosses who may have links to the narcos.

ORIGIN 1950s: abbreviation of narcotic.

narco- |ˈnɑːkəʊ| combining form relating to narcotic drugs or the trade in illegal drugs: narcoterrorism.

ORIGIN from Greek narkē ‘numbness’.قارونی گفتمان ‏۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۰۴ (UTC)[پاسخ]

بله مبنا از آمریکاست ولی آمریکا خود دومین کشور اسپانیایی‌زبان جهان پس از مکزیک‌است. به‌هرحال کتابی که آن‌را ژورنالیست انگلیسی-آمریکایی اسپانیایی‌زبان ایان گری‌یو (Ioan Grillo) نوشته و آن را این نارکو (El Narco) نامیده که خود بوجودآورندهٔ این‌نام‌است. او به قلب دنیای ناشناخته رفته و اطلاعات بسیاری در این کتاب و در مقاله‌های زیادی که برای مجله تایم سی‌ان‌ان France 24 و آسوشیتد پرس نوشته، و در غیاب هیچ نام دیگری برای گروهی که عامل قتل دست‌کم ۴۰ هزار نفر است نام نارکو کاملاً جا افتاده. من یکی از مصاحبه‌هایش را خواندم. با آن‌که بارها نام مارکو تکرار شد حتی یکبارهم این کلمه با S نبود و او گروه را نارکو می‌خواند.با سپاس--Mpj7 (بحث) ‏۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۰۹ (UTC)[پاسخ]

برابر فارسی برای Au Pair

درخواست ترجمه:

  • واژه: Au Pair
  • زبان: انگلیسی و فرانسوی
  • حوزه تخصصی: اجتماعی
  • پیوند: http://en.wikipedia.org/wiki/Au_pair
  • مثال: برنامه AU PAIR – یکی از موفق ترین روش ها برای رفتن به یک کشور دیگر است تا زبان بیاموزید و پول بدست آورید. در این برنامه، شما دو حق انتخاب دارید: (۱) زندگی با خانواده ای که به خدمات شما نیاز دارند و یا (۲) زندگی با خانواده میزبان و کار تمام وقت به عنوان یک au pair در خانه های مختلف.
  • توضیحات: حالا Au-pair یعنی چی؟ یعنی کسی که از بچه ها مراقبت می کنه، اما کل حقوقشو به صورت نقدی نمی گیره. خانواده ای که استخدامش می کنه وظیفه داره مسکن و خورد و خوراکش و در واقع تمام هزینه هاش به جز هزینه ی های شخصیش رو تامین کنه. علاه بر اون، یه مبلغی هم در ماه به شخص داده میشه

--رهگذر (بحث) ‏۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۰۶ (UTC)[پاسخ]

در زبان‌های مختلف این واژه را به همین صورت پذیرفته‌اند: او پر. __Âriobarzan ‏۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۳۰ (UTC)[پاسخ]

رده با کاربر زیاد

لطفا Category:Printmakers معادل یابی شود و رده و زیررده های آن ایجاد گردد Modern Sciences (بحث) ‏۲ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۰۴ (UTC)[پاسخ]

این رده هنوز میان‌ویکی نداره. معادل خوبیه برای printmakers. --دوستدار ایران بزرگ ‏۲ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۳۸ (UTC)[پاسخ]

Rock the Kasbah

Rock the Kasbah را ارزش‌گذاری راک (فیلم) ترجمه کردم ،اگر نام بهتر و مناسب تری وجود دارد لطفا پیشنهاد دهید Behnam mancini (بحث) ‏۳ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۷ (UTC)[پاسخ]

با تشکر، منتقل کردم Behnam mancini (بحث) ‏۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۰۶ (UTC)[پاسخ]

درخواست برابر فارسی برای چند فیلم کلاسیک

قبلا هم خدمتتون توضیح دادم که مترجم گوگل به خوبی ترجمه نمیکنه. خودم هم وسواس دارم و اگه کسانی که انگلیسیشون خوبه کمک کنند، خیالم راحت تره.

  • To Please a Lady
  • راضی کردن یک خانم
  • Betrayed (1954 film)
  • خیانت شده (رکب خورده)
  • Lone Star (1952 film)
  • Callaway Went Thataway
  • Key to the City (film)
  • کلید شهر
  • The Misfits (film)
  • نچسب ها یا ناجورها
  • But Not for Me (film)
  • اما نه برای من
  • Run Silent, Run Deep (1958 film)
  • بی صدا فرار کن، بی صدا دور شو
  • Band of Angels
  • The King and Four Queens
  • شاه و چهار ملکه
  • The Tall Men (film)
  • مردان بلند (قد)
  • Soldier of Fortune (1955 film)
  • سرباز بخت
  • Night Waitress
  • پیش خدمت شب
  • Sworn Enemy (film)
  • دشمن قسم خورده
  • The Plainsman
  • آدم دشت و صحرا
  • Swing High, Swing Low (film)
  • افت و خیز (یا ترومپت آبی در زبان فرانسه)
  • Waikiki Wedding
  • ازدواج به سبک وایکیکی
  • The Last Train from Madrid
  • آخرین قطار از مادرید
  • Partners in Crime (1937 film)

شریکان جنایت (همدستان جنایت)

  • Daughter of Shanghai
  • دختر شانگهای
  • Sugarhouse

با تشکر از دوستان. عارون (بحث) ‏۳ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۰۱ (UTC)[پاسخ]

Prince

در زبان انگلیسی در حال حاظر Prince در دو معنی استفاده می‌شود. یکی برای کسی که از نسل پادشاه است و دیگری برای شخصی که خودش حاکم است. مانند Prince of Liechtenstein یا Prince of Monaco. در حالی که در ویکی‌فا همه این موارد به شاهزاده ترجمه شده‌اند که یادآور کاربرد اول است برای کاربرد دوم گویا نیست. به همین دلیل نیازمند استفاده از لفظی دیگر برای تفکیک این دو کاربرد هستیم. می‌توانیم برای کاربرد دوم از کلمه امیر استفاده کنیم که عربی است اما در فارسی برای نقش حاکم استفاده می‌شود. گزینه دیگری که به ذهنم می‌رسد کتاب The prince ماکیاولی است که به شهریار ترجمه شده. نظر شما چیست؟ آیدین (بحث) ‏۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۰۰ (UTC)[پاسخ]

درود. به نظرم اگر حاکم باشد که می‌شود شاه. آن‌هایی هم که مثال زدید، چون تشریفاتی هستند، گمانم جزء همان معنی اول قرار بگیرند. مشکل دیگر این است که کلمات ترکیبی هم داریم مانند شاهزاده‌نشین که آن‌وقت باید برابریابی شوند در حالی که جاافتاده‌اند. در ویکی انگلیسی هم عنوان شاهزاده، در معنای اول آمده و در نوشتار، Head of state یا رئیس کشور آمده که عنوان رسمی آنهاست. البته دوستان دیگر هم نظرشان را بگویند شاید بشود برابری هم یافت. اما به گمان من، برابر موجود، کفایت می‌کند. mOsior (بحث) ‏۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۱۰ (UTC)[پاسخ]
همان شاهزاده نزدیک‌ترین برابر است، ولی در فارسی پرنس هم مورد استفاده است، حتی در جایگاه لقب غیر شاهزادگان در دورهٔ قاجار. مجموعاً از همان شاهزاده باید برای توضیح مقام ایشان استفاده برد و از پرنس برای لقب، مانند پرنس چارلز و مانند آن. __Âriobarzan ‏۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۴۰ (UTC)[پاسخ]
@MOSIOR: منظورتان از تشریفاتی را متوجه نمی‌شوم. لیختن‌اشتاین و موناکو کشورهای مستقلی هستند که رئیس کشور خودشان را دارند. اگر منظورتان نداشتن نقش اجرایی است، ملکه بریتانیا و شاه سوئد هم نقش اجرایی ندارند. مشکلی شاهزاده این است که تداعی فرزند شاه می‌کند، اما در مواردی که گفتم این افراد درواقع نقش شاه را ایفا می‌کنند. درباره شاهزاده‌نشین با شما موافقم که جا افتاده است. اما امیرنشین هم داریم که البته بیشتر برای کشورهای عربی استفاده می‌شود.
@Ariobarzan: مثالی که زدید یک مورد جالب دیگر را به یادم آورد. شاهزاده ولز، در اصل عنوانی بوده که شاهان مستقل ولز داشتند و بعد از فتح ولز توسط انگلستان برای ولیعهد انگلستان استفاده شده. می‌شود گفت در ابتدا کاربرد دوم را داشته و امروزه کاربرد اول غالب است. آیدین (بحث) ‏۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۲۳ (UTC)[پاسخ]
با درود و پیرو توضیح جنابان، واژهٔ Prince باآن‌که همسنگ شاهزاده در فارسی به‌کار رفته خود از ریشهٔ لاتین Princeps به معنی والاترین مقام ویا مثلا اعلیحضرت است که لقبی برای شاه و خانوادهٔ اوست بنابر‌این Prince معنی کامل فرزند شاه بودن را نمی‌دهد. به همین جهت ما در فارسی نمی‌توانیم همسر یک شاهزاده را اگر خود به راستی فرزند شاهی نباشد شاهزاده بخوانیم ولی در زبان‌هایی با ریشهٔ لاتین با توجه به‌ریشهٔ کلمه می‌توان و بسیار هم معمول‌است.-- Mpj7 (بحث) ‏۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۳۱ (UTC)[پاسخ]
@Tgeik: درود. منظور این است که در هر کشوری، به آن‌ها چیزی می‌گویند. (چه تشریفاتی چه غیر آن) مثلا شاهزاده لیختن اشتاین، تغییر مسیر است به مونارچی (چی یا شی نمی‌دانم!) لیختن‌اشتاین (مونارچ در فارسی به شاه پیوند دارد) و در ادامه آمده Sovereign Prince یعنی شاهزاده حاکم. چون در آن‌جا، تنها لقب نیست و منظور، دارای مقام و اختیارات اجرایی است. می‌توانیم کلا آن‌ها را شاه بخوانیم (به جای برابریابی) چون ما به کسی که حاکم است، هر عنوانی در غرب داشته باشد، شاه می‌گوییم. به نظرم پیشنهاد جناب آریوبرزن راه‌گشاترین است. شما هم اگر پیشنهادی دارید، بگویید تا رویش بحث شود. mOsior (بحث) ‏۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۱۶ (UTC)[پاسخ]
درود، مونارکی (درانگلیسی) همان سلطنتی‌است. به باور من در ترجمه به فارسی پس از آنکه توجه کنیم که؛ «هر شاهزاده‌ای پرنس‌‌است ولی هر پرنسی شاهزاده نیست» آن پرنس‌‌هایی که شاهزاده نیستند را باید همان پرنس ترجمه کرد؛ نه شاه و نه شاهزاده. در مورد «شاهزاده لیختن اشتاین»، واژه شاهزاده از همان گروه‌است که نباید ترجمه می‌شده. فقط؛ ملک، کینگ، سلطان و کلماتی از این‌گونه هستند که «شاه» ترجمه می‌شوند. موفق باشید--Mpj7 (بحث) ‏۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۰۹ (UTC)[پاسخ]
من با تفکیک این دو کاربرد موافقم، چیز جدیدی هم نیست. ندیده‌ام مترجمی کتاب ماکیاولی را به عنوان شاهزاده ترجمه کرده باشد. اما بین شهریار، امیر یا پرنس مردد هستم، چون هرکدام مزیت خودش را دارد. شهریار کلمه فارسی است و نام ترجمه شده کتاب است و با سابقه. امیر، معنی حاکم دارد و امیرنشین هم نامانوس نیست. پرنس، خوب است چون برای نام‌گذاری همسر پرنس هم دست‌مان باز است و پرنسس را داریم، در حالی‌که استفاده از شاهدخت برای همسران واقعا بی‌معنی است. آیدین (بحث) ‏۲ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۳۴ (UTC)[پاسخ]
کاملا همین‌طور است؛ ولی سبب تردیدتان را بین «شهریار، امیر یا پرنس» متوجه نمی‌شوم: در ترجمه «به‌فارسی» که ناچاریم به منبع وفادار باشیم و لقب‌ها برابر واژه‌نامه‌ها ترجمه می‌شوند. در ترجمه به‌دیگر زبان‌هاست که مثلا شهریار می‌تواند مشکل ساز شود که آنجاهم آگاهی‌های تاریخی و سیاسی مترجم و منابع موجود و در نهایت در همین صفحه مشکل حل می‌شود. اگر مورد بخصوصی در نظرتان است لطفا با آوردن مثال مشکل را نشان دهید تا دوستان دیگر بتوانند نظرشان را بگویند.--Mpj7 (بحث) ‏۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۴۶ (UTC)[پاسخ]

Rarebit

درود. من نام رویای یک خرگوش-شیطان (Dream of a Rarebit Fiend) را بر اساس تاریخ سینمای بردول (ص ۴۷) برگزیدم اما هرچه پیش‌تر می‌روم، احساس می‌کنم اشتباه برابریابی شده. ظاهراً Rarebit نوعی غذاست (Welsh rarebit) که پنیر آب شده و سرخ شده است و شخصیت داستان، پس از خوردن آن، دچار توهمات و رویاهایی می‌شود. ممنون می‌شوم اگر یاری برسانید. mOsior (بحث) ‏۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۲۸ (UTC)[پاسخ]

درود. "کابوس شیطانی نان خرگوشی" زیرا نام این خوراکی ساده که نان توست و پنیر ذوب شده و یکم ادویه است در اصل welsh rabit بوده بعد ها شده rarebit. و چون در ایران مرسوم نیست نان و پنیر اینجوری (شاید حالا باشد) پس از خودمان این نام را رویش میگذاریم. یکم توضیح هم میدهیم. لذا ممکن است مشابه این خوراکی در نان فانتزی پزیها موجود باشد باید ببینیم آنها بهش چی میگویند.قارونی گفتمان ‏۲ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۳۹ (UTC)[پاسخ]
نام پیشنهادی جناب قارونی به مفهوم اصلی نزدیک‌تر‌است. «خرگوشی» که «نان خرگوشی» خورده و آن‌ رویا و یا کابوس را می‌بیند؛ وگرنه شیطنت چندانی نکرده! بکارگیری تشابه اسمی خرگوش و آنچه که خورده یکی از نکته‌های فراوان و شیرین این اثر کوتاه هنری‌است که بهتر‌است در ترجمه نادیده گرفته نشود.-- Mpj7 (بحث) ‏۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۱۷ (UTC)[پاسخ]
درود به دوستانم Gharouni و Mpj7 به نظرتان، شیطانی، صفت همان نان خرگوشی نیست و ترجمه «کابوس نان خرگوشی شیطانی» دقیق‌تر نیست؟ سپاس. mOsior (بحث) ‏۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۳۷ (UTC)[پاسخ]
درود، بله اگر قرار باشد که خرگوشی در کار نباشد (که گویا در کار نیست) نام «کابوس نان خرگوشی شیطانی» و یا «کابوس نان‌پنیر برشتهٔ شیطانی» البته ترجمهٔ درست‌تری‌ است. روش وینسر مک‌کی در نوشتن داستان‌های کارتونی این بوده که بجای ادامهٔ داستان در کار بعدی٬ همان سوژهٔ قبلی داستان را با قهرمان‌ تازه‌ای عوض ‌کند. از آنجا که شما از خرگوش نام برده بودید با شناسایی مختصری که از این کارتون‌نویس دارم برایم محرز بود که حتماً خرگوش را هم در یکی از تعویض شخصیت‌ها استفاده کرده. تاکنون نتوانسته‌ام چنین نسخه‌ای را ردیابی کنم.--Mpj7 (بحث) ‏۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۴۵ (UTC)[پاسخ]
@Mpj7: راستی حالا که با کارهایش آشنایی دارید، نوشتار کمیک همین فیلم را هم بسازید. یک پیشنهاد دیگر هم (مانند آن‌چه در نوشتار مک‌کی آمده) ترجمه نکردن نام است. آن‌جا آمده «رویای رربیت فیند». می‌شود «رویای رربیت شیطانی» هم گفت و کمی هم در مورد وجه تسمیه‌اش توضیح داد. mOsior (بحث) ‏۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۰۰ (UTC)[پاسخ]
درود،اگرعجله‌ای در کار نباشد به‌چشم. این روزها واقعاً گرفتارم. در مورد «رویای رربیت شیطانی» به‌نظر من کار شما درست‌تر است معمولا یا تمام نام را ترجمه می‌کنیم و یا همه را به‌صورت اصلیش می‌آوریم٬ ولی تصمیم با خودتان است. رویای رربیت فیند نام قلمی وینسر مک‌کی بوده و هنوز هم در رابطه با کارهای او استفاده می‌شود.--Mpj7 (بحث) ‏۶ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۲۳ (UTC)[پاسخ]

برابر فارسی آثار مارک امین

  • سلام. مارک امین هم ولایتی است لطفن سفارشی به حسابش برسید.
  • هرچندتاش که حوصله و وقت داشتید. ممنونم.

لیست اصلی --ویژه (بحث) ‏۳ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۰۸ (UTC)[پاسخ]

  • Demonwarp
  • The Sleeping Car
  • خودروی خواب
  • Farendj
  • Black Magic Woman
  • زن جادوی سیاه (بانوی جادوی سیاه)
  • Servants of Twilight
  • خدمتگزاران بامداد (خدمتگزاران گرگ و میش)
  • Into the Sun
  • به سوی خورشید
  • Interceptor
  • Extreme Justice
  • Deadfall
  • Philadelphia Experiment II
  • آزمایش فیلادلفیا ۲
  • Dangerous Touch
  • تماس خطرناک
  • Final Mission
  • مأموریت نهایی
  • Leprechaun 2
  • A Million to Juan
  • یک میلیون برای جوآن
  • Love and a .45
  • Curse of the Starving Class
  • The Stöned Age
  • Night of the Running Man
  • شب مرد فراری
  • Evolver
  • Aurora: Operation Intercept
  • Frank & Jesse
  • فرانک و جس
  • Leprechaun 3
  • Separate Lives
  • زندگی‌های جدا (زندگی‌های سوا)
  • True Crime
  • جنایت حقیقی
  • Kicking and Screaming
  • لگد زدن و جیغ کشیدن
  • Iron Eagle IV
  • عقاب آهنین ۴
  • Leprechaun 4: In Space
  • Crossworlds
  • جهان‌های متقاطع
  • The Dentist
  • دندانپزشک
  • Two Guys Talkin' About Girls
  • دو پسر دربارهٔ دخترها حرف می‌زنند
  • The Maddening
  • Sometimes They Come Back ... Again
  • گاهی بازمی گردند ... دوباره
  • Never Ever
  • هرگز هیچ وقت
  • Pinocchio's Revenge
  • انتقام پینوکیو
  • Sprung
  • Trucks
  • A Kid in Aladdin's Palace
  • یک بچه در کاخ علاءالدین
  • Star Kid
  • Standoff
  • Bay Watch: White Thunder at Glacier Bay
  • The Dentist 2
  • دندانپزشک ۲
  • Carnival of Souls
  • جشنوارهٔ ارواح (@ویژه: می‌خواهید بنویسید کارناوال ارواح)
  • Ground Control
  • Trance
  • Ava's Magical Adventure
  • @ویژه: ماجراجویی جادویی ایوا (تجربهٔ جادویی ایوا)

جناب ویژه مورد آخر را عوض کردم می‌بخشید دفعهٔ قبل که نوشته بودم حواسم نبود--- Rmashhadi ♪♫ ‏۶ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۰۰ (UTC)[پاسخ]

روش نوشت اسامی به فارسی

سلام دوستان. تعدادی مقالهٔ فیلم هست که اسامی برخی کارگردان‌ها و بازیگرانشون به فارسی نوشته نشده. خودم هم نمی دونم باید چطور اون اسامی رو به صورت فارسی بنویسم. ممنون میشم اگه کمک کنید. میدونم تعدادشون زیاده اما تا جایی که تونستید برابر فارسیشون رو بنویسید. باز ه تشکر می‌کنم. فهرست فیلم‌ها:

عارون (بحث) ‏۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۰۰ (UTC)[پاسخ]

درود. ویکی‌پدیا:نگارش نام‌های خارجی هم می‌تواند به شما کمک کند. من هم سعی می‌کنم هرکدام را توانستم، اصلاح کنم. mOsior (بحث) ‏۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۵۸ (UTC)[پاسخ]
اولین باره که دارم اون صفحه رو می‌بینم. متشکرم. عارون (بحث) ‏۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۲۴ (UTC)[پاسخ]

اسم‌هایی که مشکل داشتید را می‌نوشتید تا همکاری کنیم این جوری باید وارد تک تک مقاله‌ها شد--- Rmashhadi ♪♫ ‏۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۰۲ (UTC)[پاسخ]

باشه.پس تو درخواست بعدی می نویسم. عارون (بحث) ‏۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۳۶ (UTC)[پاسخ]

روش نوشت اسامی به فارسی

  • Jimmy McGovern
  • جیمی مک گاورن
  • Geraldine Somerville
  • جرالدین سامرویل
  • Amy Manson
  • امی منسون
  • Daniel Mays
  • دنیل میز
  • Ashley Walters
  • اشلی والترز
  • Michael Legge (actor)
  • مایکل لگ
  • Alexander Scourby
  • الکساندر اسکوربی
  • Walter Hampden
  • والتر همپدن
  • Allyn Joslyn
  • Clinton Sundberg
  • کلینتن ساندبرگ
  • Patricia Owens
  • پاتریشیا آونز
  • Richard Egan (actor)
  • ریچارد اگان
  • Jean Willes
  • جین ویلز
  • Charles Van Enger
  • چارلز ون انگر
  • André Falcon
  • آندره فلکن
  • Jacques Weber
  • ژک وبر
  • Jean-Luc Bideau
  • ژان-لوک بیدو
  • Joe Gilgun
  • جو گیلگان
  • Kodaline
  • کودالین
  • Maurice Teynac
  • موریس تینک
  • Tamzin Outhwaite
  • تمزین اوتویت

اسم یه فیلم هم هست Sugarhouse. اون رو چی ترجمه کنم؟ عارون (بحث) ‏۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۴۰ (UTC)[پاسخ]

یک سری از اسم‌ها را چند بار نوشته بودید پاک کردم--- Rmashhadi ♪♫ ‏۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۵۶ (UTC)[پاسخ]

دستت درد نکنه. کاش می‌گفتی عنوان مناسب برای Sugarhouse چی هست. به نظرتون -شکرستان- خوبه؟ عارون (بحث) ‏۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۰۶ (UTC)[پاسخ]
@عارون: داشتم می‌نوشتم تعارض ویرایشی با شما شد
در زبان عامیانهٔ بریتانیایی Sugarhouse یعنی جایی که در آن مواد تولید یا فروخته می‌شود من نمی‌دانم در فارسی اصظلاح عامیانه برای جای تولید مواد چیست (شاید شیره کش خانه) نمی‌دانم این را از بقیه هم بپرسید اما معنی جایی است که مواد ارائه می‌شود--- Rmashhadi ♪♫ ‏۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۱۵ (UTC)[پاسخ]

آلیشر عثمانف

درود. یکی از افراد بسیار ثروتمند و معروفِ جهان، آلیشر عثمانف (اصالتاً ازبک) است. نام او در در روسی Алише́р Усма́нов (نام کاملش: Алише́р Бурха́нович Усма́нов) نوشته می‌شود. من تقریباً ازبکی نمی‌دانم، اما اندکی روسی بلدم و به‌واسطهٔ حرفه‌ام، تقریباً بر انواع خط سیریلیک تسلط دارم. لطفاً دوستانی که ازبکی و/ یا روسی می‌دانند بفرمایند نام او را چگونه بنویسیم. لطفاً شماره را بفرمایید و اگر توضیحی هم دارید ذکر کنید:

  1. آلیشر عثمانف (شکلِ فعلی)
  2. الیشر عثمانف (در مدخل و متنِ نوشتار چنین آمده)
  3. علی‌شیر عثمانف/ علیشیر عثمانف

توضیحِ نسبتاً تخصصی:

یک) در نام کوچکش، هجای پایانی تکیه‌بر است؛ برگرفته از «علی» (عربی) + «شیر» (ایرانی، = أسد، lion، که تلفظ به فارسیِ قدیم و البته فارسی میانه نزدیک‌تر است، اما فارسی میانه به این نام مرتبط نیست). در عربی نامش را «علیشر» و «علی‌شیر» (و بعضاً «علیشیر») می‌نویسند، اما من آن را برای فارسی مناسب نمی‌دانم. شاعر معروفی به نام امیر علی‌شیر نوایی بوده که به فارسی هم شعر گفته‌است. اما امروزه این املا تقریباً از میان رفته‌است (تقریباً به سرنوشتی مانند «مهمت» در ترکی استانبولی دچار شده).
نام میانیِ او Бурха́нович است. آیا این را «برهانوویچ/ برهانویچ» بنویسیم یا «بورخانوویچ/ بورخانویچ»؟ در تلفظ روسیِ نام میانی، هجای سوم تکیه‌بر است. ماجرای «خ» و «ه» را هم در زبان‌های ترکی (Turkic languages) همگی می‌دانیم.
در نام خانوادگی‌اش، «عثمانف»، براساس قاعدهٔ روسی هجای پایانی تکیه‌بر است. از این لحاظ تقریباً شبیه فارسی‌ست.

املای ازبکیِ این نام Alisher Burhonovich Usmonov است. چون تاجیکی می‌دانم و کمی هم ترکی و اندکی ترکمنی، نمی‌خواهم این نام را تحت‌تأثیرِ این زبان‌ها تلفظ کنم. اگر لازم باشد، تلفظ دقیق و محل تکیهٔ هر هجا را در ویکی ازبکی می‌توان پرسید؛ اما گمان می‌کنم نیازی نباشد، چون به احتمالِ فراوان همین‌جا به نتیجه خواهیم رسید. با سپاس و عذرخواهی برای توضیحِ طولانی، Hamid Hassani (بحث) ‏۲۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۵۷ (UTC)[پاسخ]

احتراماً نظر من املای علیشیر است. به سه دلیل، یکی اینکه شیر در اصل با یای مجهول بوده و این در تاجیکی هنوز رعایت می‌شود و مراد از sher همان شیر است. دودیگر آنکه ازبک‌ها خود امیر علی‌شیر را کمابیش یک چهره ملی برای خود می‌انگارند و مراد از این علیشیر همان علیشیر است. سوم آنکه در نویسه‌گردانی نام‌های مردمانی که زمانی رسم‌الخط فارسی داشتند یا ارتباطات فرهنگی با ایران، معمولاً کوشش می‌شود تا صورت اصلی نام را درج کنند، مانند Hatice ترکی که خدیجه نویسه‌گردانی می‌شود و مثال‌های انبوه دیگر. __Âriobarzan ‏۲۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۱۰ (UTC)[پاسخ]
با سپاس از جناب آریوبرزن گرامی، بله، جزء دوم برگرفته از «شیرِ» ایرانی /šēr/ است و «ی» آن اصطلاحاً مجهول است؛ به همین دلیل از «علی‌شیر» به این نوشتار تغییرمسیر ندادم تا بعد از نظرخواهی در اینجا تصمیم بگیریم که چه کنیم. این شخص بسیار معروف است. باید دید نام او را در فارسی معمولاً چگونه می‌نویسند. Hamid Hassani (بحث) ‏۲۹ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۵۲ (UTC)[پاسخ]
درود. پیشتر بررسی کرده‌بودم و از آنجایی که فعالیت ورزشی نیز دارد در تمام منابع ورزشی از قبیل سایت ۹۰، ورزش ۳ و بخش‌های ورزشی خبرگزاری‌های رسمی، آلیشر آمده‌است. هرچند این منابع نمی‌توانند در رابطه با برگردان یک نام، معتبر باشند اما به هرحال همگی نام شخص مورد نظر را در اینگونه رواج داده‌اند و مطبوعات و خرده‌خبرگزاری‌ها نیز به پیروی از آنان آلیشر نوشته‌اند. حال باید دید آنچه رایج است ملاک است یا آنچه می تواند درست تر باشد. من فکر می‌کنم اگر اطمینان صد در صد داریم که علی‌شیر درست است، تغییر دهیم اما اگر شک و تردید داریم، بهتر است پایبند به شکل رایج باشیم. مهرنگار (بحث) ‏۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۰۹ (UTC)[پاسخ]

بله، املا و تلفظ فارسیِ این نام، به‌جهت معروفیتی که خودِ عثمانف دارد، درخور توجه است. در منابعی نظیر آنچه خانم مهرنگار فرمودند، دانسته یا ندانسته، نامش را «آلیشر» و «الیشر» می‌نویسند. همان‌گونه که عرض کردم، این نام با «آیزاک/ ایزاک» و «مهمت» و «نوام/ نوآم» و بسیاری نام‌های دیگر (به‌ترتیب به‌جای «اسحاق/ اسحق» و «محمد» و «نُعام» و...) قابل مقایسه است. نام‌هایی که برای مثال عرض کردم، مربوط به منطقهٔ خاورمیانه‌اند. از میان نام‌های اروپایی، «گئورگِ» آلمانی (Georg) را می‌توان مثال زد. شخص آلمانی‌الاصلی که زادهٔ بریتانیا یا بزرگ‌شدهٔ آن سامان باشد، غالباً در خودِ آلمان هم «جورج/ جرج» (George) تلفظ و نوشته می‌شود. برای مثال، اگر یک فردِ آلمانی‌الاصلِ دیگر (یا مثلاً اتریشی یا سوئیسیِ آلمانی‌زبان) با همین نام در فرانسه به دنیا آمده باشد و به‌ویژه اساساً فرانسوی باشد، «ژرژ» (Georges) است... و قس‌علی‌هذا؛ گرچه هیچ‌کدام از اینها لزوماً عمومیت ندارند. یادم هست، سال‌ها پیش، در ویرایشی قدیمی از فرهنگ دائرةالمعارفیِ کیه/ کی‌یه (Dictionnaire encyclopédique Quillet) دیدم که نام کوچکِ بتهوونِ معروف را لویی (Louis) نوشته بود! در یک فرهنگ اَعلام که در یک کشور اروپاییِ دیگر تألیف و منتشر شده بود، نام بتهوون را با املای بومی‌شدهٔ آن کشور دیدم... بنده اصراری بر املا و تلفظِ «علی‌شیر/ علیشیر» یا «آلیشِر/ الیشِر» ندارم. به‌نظر بنده (طبیعتاً با یک رأی) آنچه مهم‌تر است، کاربرد است و اینجا موضوعِ درست و نادرست مطرح نیست. با سپاس، Hamid Hassani (بحث) ‏۳ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۰۶ (UTC)[پاسخ]

با بولنت (مثالِ معروف: بولنت اجویت) و مَرت هم می‌توان مقایسه‌اش کرد. Hamid Hassani (بحث) ‏۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۳۰ (UTC)[پاسخ]

برای نخستین نویسه‌گردانی به صورت بلند اجویت مرسوم بوده‌است. __Âriobarzan ‏۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۵۰ (UTC)[پاسخ]
بله، اگر اکنون هم به اندازهٔ کافی کاربرد داشته باشد، عالی‌ست. شخصاً با املای «بلند > Bülent» هم مشکلی ندارم. Hamid Hassani (بحث) ‏۶ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۱۴ (UTC)[پاسخ]
نمونه‌ای از رواجش! __Âriobarzan ‏۶ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۴۸ (UTC)[پاسخ]
حرفی نیست. اما "بولنت اجویت" هم با ۳۰۵۰ بار نتیجه در گوگل رواج دارد. عرضِ من صرفاً مربوط به رواجِ بیشتر بود؛ البته نه‌فقط ازنظر شمار نتایج جست‌وجو، که ازلحاظ شمار وب‌گاه‌های دربردارندهٔ آن هم. Hamid Hassani (بحث) ‏۶ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۰۶ (UTC)[پاسخ]
بله در این که بولنت پرکاربردتر است که شکی نیست، ولی شما بهتر از من آگاهید که کثرت استعمال هیچ‌گاه دلیلی بر درستی نمی‌تواند باشد. چه بسا در افواه کاربرد کایسری بیش از قیصریه و سیبل کان بیش از سیبل جان باشد! __Âriobarzan ‏۶ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۳۴ (UTC)[پاسخ]

من از هیچ‌کدام تعجب نمی‌کنم جناب آریوبرزن عزیز. مسلماً «سیبل جان» درست است و «جان» (به ترکی استانبولی: Can) از فارسی گرفته شده‌است. مطمئن نیستم که کاربردِ «کایسری» از «قیصریه» (و همچنین «قیصری») بیشتر باشد. همان‌طور که چند بار در همین بخش عرض کردم، بشخصه با انتقال مخالف نیستم. Hamid Hassani (بحث) ‏۶ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۱۵ (UTC)[پاسخ]

من هم مطمئن نیستم، ولی این اواخر تداول کایسری را دست کم به طور شفاهی بیشتر شنیدم! باری، هر جور صلاح می‌دانید رفتار بفرمایید، من تمایلی به نگرش به اصل دارم، ولی اصرار خیر. دوستدار__Âriobarzan ‏۶ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۲۷ (UTC)[پاسخ]

عنوان ناهمگنِ دو نوشتارِ مرتبط

درود. در ویکی‌فا دو صفحه داریم به نام‌های ناهمگنِ «وام‌واژه‌های پارسی در ترکی» و «وام‌واژه‌های ترکی در فارسی». هردو هم به نبح برده شده‌اند. به‌هرحال، شاید (و امیدوارم) هردو نوشتار بمانند. اینک اصلِ موضوع: مسلم است که اگر کسی «فارسی» بگوید ایران‌ستیز و تازی‌پرست نیست. برعکس، اگر فردی هم بر به‌کاربردن لفظ «پارسی» در نوشته‌های شخصی‌اش اصرار ورزد، جامعه او را آزاد و صاحب‌اختیار می‌داند، و اگر آزاد نداند دیکتاتورمنشانه رفتار کرده‌است. در ویکی‌فا، صفحه‌ای ویژه و جالب شامل بحث‌های صورت‌گرفته در این باره داریم با عنوان ویکی‌پدیا:سره‌نویسی/فارسی یا پارسی (۲۰۱۲–۲۰۱۳)، و من امروز آن را دیدم. بر این اساس، نیازی نیست که بنده دربارهٔ ریشهٔ واژهٔ «فارسی/ پارسی» بالای منبر بروم، زیرا در این چند ماه که همکاریِ مدام با ویکی‌پدیا داشته‌ام، با شناختِ خوبی که از دوستان ویکی‌پدیاییِ دانشمند و فاضل پیدا کرده‌ام، مطمئنم اینجا نیازی به طرحِ چنین موضوعی نیست. اما نکتهٔ مهم دربارهٔ عنوان این دو مقاله، ناهمگن بودنِ آنهاست. چند روز پیش، نوشتار دوم (یعنی «وام‌واژه‌های پارسی در ترکی») را به «وام‌واژه‌های فارسی در ترکی» انتقال دادم و کاربرِ ایجادکنندهٔ نوشتار، آن را به عنوان پیشینش برگرداندند. از آنجا که نباید نظرِ شخصی‌ام را اینجا اعمال کنم، پذیرفتم و تنها در صفحهٔ نبحِ آن پیشنهادِ انتقال دادم. چون این موضوع به زبان‌شناسی مربوط است، گفتم شاید طرحش در این صفحه بی‌راه نباشد. لطفاً دوستان نظرشان را دربارهٔ هماهنگ‌کردنِ املا و کاربردِ واژگانی و سپس انتقالِ یکی از این دو نوشتار بفرمایند. با سپاس و عذرخواهی بابت پرگویی، Hamid Hassani (بحث) ‏۷ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۹ (UTC)[پاسخ]

با درود. من با اجازه نظرم را می‌نویسم. به شکل خلاصه نظر من این است:
  • در مورد «فارسی» یا «پارسی» در «نام مقالات»، نظر من یکی روی «فارسی» است چون بسیار جاافتاده است، اما در «متن مقاله»، پایینتر کمی بیشتر نظر شخصی‌ام را توضیح داده‌ام.
  • «نویسنده اولیه متن» اختیار آن را دارد که هر واژهٔ جاافتاده‌ای که دوست داشت را استفاده کند.
  • دیگران بهتر است از ویرایش‌هایی که تنها محض «تغییر دادن انشای او، یعنی نویسده اصلی» هستند پرهیز کنند، چون بسیار حساسیت‌برانگیز است.
  • نویسدهٔ اصلی نباید از چارچوب واژه‌های جاافتاده بیرون برود و آن قدر سره بنویسد، یا آنقدر واژهٔ بیگانه بکار ببرد که کسی ازش چیزی سردرنیاورد.
  • به شکل مفصل‌تر نظر شخصی من چنین است:
در این باره جسته و گریخته یکسری گفتگوهایی (بیشتر حاشیه‌ای) دیده‌ام که یک نمونه بحث کاربر:جعبه کاربر/پارسی‌گوی هست. جمع‌بندی شخصی من یکی بر پایهٔ آن گفتگوهای جسته و گریخته، و در نظر گرفتن اینکه ویرایش‌هایی که «تنها محض تغییر در جمله‌بندی و تغییر واژه‌ها» هستند و نشان داده شده که تحریک‌کننده هم هستند و می‌توانند درگیری ویرایشی ایجاد کنند، این است که انتخاب واژه‌ها، «با در نظر گرفتن حفظ یکدستی و یکپارچگی نوشتار»، به اختیار «نویسنده متن» است. به خاطر تحریک‌کننده بودن، به نظرم این شاید درست نباشد که یک کاربر دیگر بیاید و آن مقاله را ویرایش کند و ویرایشش «تنها محض این باشد» که واژه‌های عربی را با واژه‌های فارسی جایگزین کند (یا برعکسش) و به اصطلاح «در انشای دیگران دست ببرد». چه این کار، چه برعکسش، به یاد دارم که حساسیت‌های زیادی ایجاد کرده و درگیری‌های ویرایشی زیادی در پی داشته. به نظرم تا جایی که نویسنده اصلی متن از چارجوب بیرون نرفته، در انتخاب واژه‌ها آزاد است و می‌تواند از هر واژهٔ جاافتاده‌ای استفاده کند و دیگران هم نباید ویرایشی «تنها محض تغییر دادن انشای او» انجام دهند. البته اینگونه هم نباید باشد که نویسندهٔ اولیه از حد معمول فراتر برود، برای نمونه به جای «انتظار» از فعل حالاازمدافتاده‌ی «بیوسیدن» استفاده کند یا برعکس، مثل نوشته‌های دورهٔ قاجار بین متن «یک جمله سراسر عربی» بیاورد که کسی ازش چیزی نفهمد. اما مثلاً آزاد است به جای همین «انتظار» از «چشم‌داشت» استفاده کند (البته چشم‌داشت همه‌جا قابل جایگزینی با انتظار نیست، منظور همان جای‌هاییست که می‌توان جایگزین کرد). یک بند مشابهی هم در سیاست‌ها دربارهٔ عنوان مقالات آمده، یعنی گفته که نام یک مقاله باید همان چیزی بماند که نویسندهٔ مقاله انتخاب کرده، مگر اینکه آن نام اشکال اساسی داشته باشد و تغییرش گریزناپذیر باشد. در مورد فارسی یا پارسی، «سلیقهٔ شخصی من» این است که فارسی بسیار جاافتاده‌تر و مناسب‌تر برای عنوان مقاله است و در خود مقاله‌ای هم که عنوان «فارسی» دارد، به ناچار برای «یکدست‌بودن» باید از همان «فارسی» که در عنوان است استفاده شود، اما مثلاً در یک نوشتار نامرتبط که در عنوانش «زبان فارسی» ندارد، این به نظرم بدون اشکال است که نویسنده چه فارسی، چه پارسی، از هر کدام که خواست استفاده کند. -- کوهی (گفتگو) ‏۷ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۲۳ (UTC)[پاسخ]

طبق ویکی‌پدیا:قواعد نام‌گذاری باید در عنوان مقالات از «فارسی» استفاده شود و در متن مقالات هم ترجیح خودم «فارسی» است، همانطور که به جای «پیل» و «گوسپند»، «فیل» و «گوسفند» می‌نویسیم. --علی پیرحیاتی (بحث) ‏۷ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۳۲ (UTC)[پاسخ]

No Woman, No Cry

این ترانهٔ دوست‌داشتنیِ باب مارلی را موسیقی‌دوستان خوب می شناسند. مقالهٔ متناظر فارسی‌اش ابتدا «نه، زن، گریه نکن» بوده که بعدها به «نه زن، نه گریه» منتقل شده (و الان هم همین است). تابه‌حال تعابیر متفاوتی از عنوانِ ترانه اینطرف و آنطرف دیده‌ام که برخی از آن‌ها را می‌نویسم:

  • نه، زن، گریه نکن
  • زن نداشته باشی گریه نخواهی کرد
  • زن نداشتن دلیلِ گریستن نمی‌شود
  • نه زن بگیر و نه گریه کن

... ممنون می‌شوم دوستان برداشتشان را از ترانه و نامش بنویسند و بهترین نام انتخاب شود. من نام فعلی را مناسب نمی‌بینم و نظر خودم بر اساس متن ترانه (به خصوص آنجاها که می گوید Little darling don't shed no tears و So dry your tears I say) روی همان عنوان نخستین (نه، زن، گریه نکن) است. Wikimostafa (بحث) ‏۷ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۰۹ (UTC)[پاسخ]

درود. پیشنهاد من این است:ای زن گریه مکن. سپاس.قارونی گفتمان
درود. با پیشنهاد خودتان موافقم: «نه، زن، گریه نکن». Hamid Hassani (بحث) ‏۷ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۰۵ (UTC)[پاسخ]
به کدام دلیل با مَثَل «دور از شتر بخواب و خواب آشفته نبين» قابل قیاس نیست؟ آقای Pirhayati نظر شما چیست؟ --ویژه (بحث) ‏۷ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۰۳ (UTC)[پاسخ]

من آهنگ را نشنیده ام اما فکر کنم معنی اش این است که اگر زنی نباشد گریه ای هم نیست (کسی که گریه کند) شاید بشه گفت «زن کمتر گریه کمتر» یا «بی زن، بی گریه»--- Rmashhadi ♪♫ ‏۷ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۱۰ (UTC)[پاسخ]

درود. من هم فکر می‌کنم معنی گریه نکن می‌دهد با توجه به لیریک که در نت در دسترس هست، دارد به زنی دلداری می‌دهد. پیشنهادی هم برای عنوان دارم. نه، زن، گریه بس. سپاس. mOsior (بحث) ‏۷ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۲۰ (UTC)[پاسخ]

عناوین چند فیلم ایتالیایی به فارسی

از اینجا:

  • Bravissimo
  • Amore e ginnastica
  • Il domestico
  • L'arbitro

--ویژه (بحث) ‏۷ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۱۶ (UTC)[پاسخ]

به‌ترتیب:
  • خیلی خوب/ بسیار خوب/ عالی/ احسنت! (بستگی به بافتِ کاربرد و نیز مضمونِ فیلم دارد. در یک نگاه و بیرون از بافت، دقیقاً یعنی «آفرین پسر!»)
  • عشق و ژیمناستیک
  • مرد خانگی/ مرد خانواده (باز بستگی به بافتِ زبان و مضمونِ فیلم دارد، چون domestico به‌معنی «خانه» و «وطن» و حتی «رام/ اهلی» هم هست؛ اما حرف تعریفِ il و پسوندِ o- قطعیتِ مذکر بودنش را می‌رسانَد)
  • داور (در ورزش)
Hamid Hassani (بحث) ‏۸ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۵۹ (UTC)[پاسخ]
@Hamid Hassani: خدا عمر باعزتتان دهاد. ممنونم. --ویژه (بحث) ‏۸ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۱۸ (UTC)[پاسخ]
@ویژه: همچنین. راستی، پیشنهاد می‌کنم صفحهٔ «لوئیجی فیلیپو دآمیکو» را به «لوئیجی فیلیپو دامیکو» (تلفظ ایتالیایی: [daˈmiːko]) انتقال دهید. «دآمیکو» ممکن است باعث شود بعضی آن را به‌اشتباه «دِآمیکو» بخوانند. املایِ «دامیکو» با دالامبر (فرانسوی) قابل‌مقایسه است. البته استثناهایی مربوط به «...'d» وجود دارد؛ مانند «این» که البته ایتالیایی نیست، اما «دی‌آنجـِلو» تلفظ می‌شود. شاد باشید. Hamid Hassani (بحث) ‏۸ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۵۹ (UTC)[پاسخ]
انجام شد. ممنونم. --ویژه (بحث) ‏۸ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۳۱ (UTC)[پاسخ]

No Good Deed

No Good Deed دو فیلم با عنوان عمل بد (فیلم ۲۰۱۴) ، عمل بد (فیلم ۲۰۰۲) ترجمه شده اگر نام بهتری می شود به کاربرد لطفا راهنمایی کنید Behnam mancini (بحث) ‏۷ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۲۴ (UTC)[پاسخ]

  • این در واقع بخشی از اصطلاحِ «No good deed goes unpunished» است که ضرب المثلهای نزدیک به این مضمون در فارسی «پاداش نیکی بدیه»، و «آمدیم ثواب کنیم کباب شدیم»، است. من فیلمها را ندیده ام و پیشنهادم اینهاست (امیدوارم بی ربط نباشند): «ثواب نکن» یا «نیکی ممنوع». Wikimostafa (بحث) ‏۷ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۱۳ (UTC)[پاسخ]
به نظرم حرفتان درست می باشد ولی اگر ممکن است در یک کلمه یا دو کلمه نامی مختصر پیشنهاد دهید که این منظور را برساند باتشکر فراوان Behnam mancini (بحث) ‏۱۰ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۴۵ (UTC)[پاسخ]
پیشنهاد داده ام دیگر:) «ثواب نکن» یا «نیکی ممنوع». Wikimostafa (بحث) ‏۱۰ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۵۳ (UTC)[پاسخ]

نام‌گذاری رباتیک

دوستان لطفاً نظرتان را درباره تهاجم آردنن بگویید. سپاس. mOsior (بحث) ‏۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۲۹ (UTC)[پاسخ]

من متوجه مشکلی نشدم. این درباره فیلم و این هم درباره نبرد آردن. --دوستدار ایران بزرگ ‏۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۳۶ (UTC)[پاسخ]
درود بر شما. برای اطمینان می‌پرسم. فیلم اسپانیایی است و عنوان‌اش «La Batalla de las Ardenas» و عنوان انگلیسی «Battle of the Bulge» و عنوان آلمانی «Die letzte Schlacht» است. آردنن از کجا آمده؟ نام منطقه نبرد است؟ mOsior (بحث) ‏۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۴۲ (UTC)[پاسخ]
درود. به نظرم این نام از فرانسوی (La Bataille des Ardennes) گرفته شده. آردن شهری در فرانسه هست که نبرد سهمگینی در اونجا رخ داده. --دوستدار ایران بزرگ ‏۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۴۸ (UTC)[پاسخ]
پس یعنی نون آخر اضافی است؟ mOsior (بحث) ‏۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۵۰ (UTC)[پاسخ]
به نظر نه آردن درسته نه آردنن بلکه آردنس درسته. منطقه ای مرزی بین بلژیک و آلمانه. مشکل مقاله رباتیک همینه که کاربر فقط یک اسم براش انتخاب کرده و درباره موضوع مقاله تحقیق نکرده. بهتره مقاله رو به تهاجم آردنس یا نبرد تانک‌ها منتقل کنیم.--دوستدار ایران بزرگ ‏۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۱۸ (UTC)[پاسخ]
درود. گمان من این است که آردنس هم اشتباه است. آردنن، تغییر مسیری به آردنس است (منطقه جغرافیایی) اما در این نقطه، سه نبرد بزرگ اتفاق افتاده. تهاجم آردنس در جنگ جهانی اول، نبرد فرانسه در جنگ دوم (حمله فرانسه) و تهاجم آلمان‌ها با نام (Battle of the Bulge) که عنوان فیلم و خود تهاجم، هردو به صورت رباتیک آردنن آمده: تهاجم آردنن و تهاجم آردنن (فیلم) در حالی که عنوان هردو، همان عنوان انگلیسی است که گفتم. ممنون می‌شوم اگر کمک کنید تا برابر درستی برایش پیدا شود. mOsior (بحث) ‏۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۴۴ (UTC)[پاسخ]

جناب موسیور گرامی، نام‌گذاری رباتیک در دنیای هزارهٔ سوم‌ سیر می‌کند‌ و نگاه ملت‌ها به یکدیگر٬ با همهٔ ادعاها شوربختانه هنوز هزارهٔ دومی‌است!. ربات به‌منظور هماهنگی و غنای بیشتر محتوی از چند منبع و نه فقط از انگلیسی استفاده می‌کند. در حالی‌که حتی در جهان غرب هم امروز هنوز زخم‌های زمان جنگ فراموش نشده. آلمانی‌ها «آخرین نبرد» را پذیرفتنی می‌دانند و اسپانیا و دیگران هم به همین‌گونه انتخاب خود را دارند. در ویکی فارسی و به‌ویژه در این صفحه برای ترجمه بهترین گزینه به باور من «وفاداری به منبع ترجمه»است. اگر از یک مقاله انگلیسی ترجمه می‌کنیم چرا باید پاسخ‌گوی سلیقه اسپانیایی‌ها و یا آلمانی‌‌هاهم باشیم؟ در این‌چنین موردی انتخاب بدون آزردن طرف دیگر دشوار است. اگر شما و جناب دوستدار هم موافق باشید شاید بهتر است که به زمینه‌هایی که مستقیماً با گفتگو مرتبط نیستند پروای کمتری داده شود. البته بیشتر برابر خواهی‌ها چنین حساسیت‌هایی را ندارند٬ من به نوبهٔ خود می‌کوشم که به منبع ترجمه وفادار باشم مگر دلیل روشنی برای تغییر آن باشد. نظر من در این‌مورد «نبرد بولج»است و نه انتخاب ربات. با پوزش از طولانی شدن سخنم-- Mpj7 (بحث) ‏۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۳۱ (UTC)[پاسخ]

درود بر شما. من البته متوجه اشکال کارم نشدم. من آن نمونه‌ها را برای کمک به بحث آوردم و اصلا برداشت‌های جانبدارانه‌ ملت‌ها مطمع نظرم نبود و به این نکته که گفتید توجه نکرده بودم. فقط می‌خواستم برابر درست یافته شود و چون گزینه‌ها مدام زیادتر شدند، شکم بیشتر شد. در هر صورت، با برابری که پیشنهاد کردید موافقم و اگر حوصله دارید، هر دو نوشتار را منتقل کنید. برقرار باشید. mOsior (بحث) ‏۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۴۴ (UTC)[پاسخ]
نظر جناب دوستدار را هم ببینیم اگر موافقند زحمتش را بکشند؛ و یا بیشتر در باره‌اش گفت‌و‌گو کنیم. -- Mpj7 (بحث) ‏۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۱۳ (UTC)[پاسخ]
@MOsior و Mpj7: ببخشید اگر کمی دیر جواب دادم در ویکی‌کتاب مشغول بودم. چیزی که در منابع فارسی ضبط شده «نبرد آردنن» هست. bulge یک اصطلاح نظامی هست و اول باید این اصطلاح رو هم ترجمه کنیم!«نبرد آردن» یا |«نبرد آردنن» یا «تهاجم آردنس» یا «نبرد تانک‌ها» یا ... عنوان های خوبی هستند. --دوستدار ایران بزرگ ‏۸ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۴۲ (UTC)[پاسخ]
خواهش می‌کنم، اگر از منابع فارسی منظورتان تهاجم آردنن است آن مقالهٔ کوتاه هم نگاره و هم بخشی از آن برگرفته از نبرد بولج است که بسیار مفصل و از هر نظر غنی‌است و برای گسترش بیشتر مقالهٔ فارسی از آن بارها استفاده خواهد شد. نکته دیگر آنکه تفاوت تنها در نام نیست. در این‌که یک حمله و یک زد حمله، و یا یک جنگ تمام‌عیار بوده و نیز در میزان تلفات و خسارت‌هایش بیش از هر جنگ دیگری اختلاف است. فیلم مورد گفتگوهم نسخهٔ «نبرد بولج» است. اکنون لطفاً با توجه به‌این نکته‌ها و دانسته‌های خودتان آن نام را به هرچه که درستتر‌ می‌دانید برگردانید.--Mpj7 (بحث) ‏۸ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۲۳ (UTC)[پاسخ]

منظورم ار منابع فارسی سایت‌های اینترنتی است که با گوگل‌یابی قابل مشاهده است مثل [۱] و این و این و این. بنده اطلاعات زیادی درباره جنگ‌های جهانی اول و دوم ندارم ولی تا جایی که متوجه شدم گویا یک نبرد دیگر هم در آردن فرانسه رخ داده که با آردنن بلژیک فرق میکنه. --دوستدار ایران بزرگ ‏۹ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۴۸ (UTC)[پاسخ]

سپاسگزارم جناب دوستدار، با نگاه مختصری به جعبه اطلاعات دو مقاله‌ای که در بالا اشاره کردم ابعاد وحشتناک این نبرد که بیشتر منابع آن‌را به نوعی بزرگ‌ترین خوانده‌ا‌ند برایتان روشن می‌شود. هردو مقاله در باره همان جنگ ۴۰ روزه آردنن هستند که رایانه‌ها و فیلم‌های متفقینِ فاتح آن‌را نبرد بولج نامگذاری کرده‌اند. این فیلم‌هم یکی از آن‌هاست. اگر هنوز فکر می‌کنید «آردنن» در ایران جا افتاده البته با تغییرمسیر از آن دیگری هم می‌توان یاد کرد. موفق باشید.--Mpj7 (بحث) ‏۹ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۲۲ (UTC)[پاسخ]
این نبرد یکی از سرنوشت سازترین و آخرین نبردهای جنگ جهانی بوده. تغییر مسیرها رو ساختم ولی جا داره دوستانی که بیشتر در زمینه تاریج جنگ جهانی اطلاعات دارن به بهبود وضعیت مقاله کمک کنند. --دوستدار ایران بزرگ ‏۱۰ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۴۹ (UTC)[پاسخ]
اشاره و درخواست متینی‌ست. با سپاس از شما بنوبه خود در گسترش و بهبود مقاله‌های مربوطه از فرصت‌ها استفاده خواهم کرد.

دربارهٔ یک رده

درود. امروز به رده‌ای برخوردم با عنوان اعضای فرهنگستان اروپایی دانش و هنر. آیا عنوانِ «رده:اعضای فرهنگستان دانش و هنر اروپا» بهتر نیست؟ با اتحادیهٔ اروپا و پارلمان اروپا قابل‌مقایسه است. با سپاس، Hamid Hassani (بحث) ‏۸ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۵۸ (UTC)[پاسخ]

موافقم؛ اگرچه ترکیبِ «فرهنگستان دانش و هنر اروپا» ممکن است کژتاب به نظر برسد (ابهام در اینکه اروپا صفت فرهنگستان است یا دانش و هنر) ولی چون اولویت بندیِ درستتری دارد (اول ماهیت فرهنگستان را می‌گوید و بعد وابستگی جغرافیایی اش را) در مجموع ساخت طبیعیتر و آشناتری دارد. Wikimostafa (بحث) ‏۱۰ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۲۶ (UTC)[پاسخ]
درود بر شما. ترجمه بدرستی انتخاب شده به قسمت l'Académie européenne دقت بفرمائید. ارژنـگ ‏۱۰ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۲۹ (UTC)[پاسخ]
خودِ «فرهنگستان اروپایی» هم خالی از کژتابی نیست. «اروپایی» صفت است، اما «اروپا» صفت نیست و نمی‌تواند باشد. به همین دلیل است که سال‌ها پیش، «اتحادیهٔ اروپایی»* و «پارلمان اروپایی»* را در فارسی تغییر داده‌اند و از ترکیب وصفی به ترکیب اضافی تبدیل کرده‌اند تا از نحوِ زبان فارسی پیروی کند و از حالتِ ترجمه‌ایِ محض خارج شود. «اروپایی» در چنین گروه‌های اسمی‌ای کاملاً ترجمه‌ای و متأثر از زبان اصلی‌ست. l'Académie européenne و European Academy از قواعد نحویِ فرانسه و انگلیسی پیروی می‌کنند. باز قابل‌مقایسه است با British PM و «نخست‌وزیر بریتانیا»، و Norwegian ambassador to Tehran (یا: Norway's ambassador to Tehran) (به فرانسوی: Ambassadeur de Norvège à Téhéran) و «سفیر نروژ در تهران». Hamid Hassani (بحث) ‏۱۰ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۰:۴۴ (UTC)[پاسخ]
با جناب حسنی موافقم. این نوع معادل‌نویسی ناشی از ناآشنایی با اسلوب ترجمه به فارسی است. مثل این است که "british prime minister" را به جای "نخست وزیر بریتانیا"، "نخست وزیر بریتانیایی" ترجمه کنیم. دیاکو « بحث » ‏۱۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۰۵ (UTC)[پاسخ]

Murray

Murray در نام اندی ماری و در بیل مری به این شکل تلفظ شده مری درست است یا ماری؟ زاید الوصف (بحث) ‏۱۰ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۲۳ (UTC)[پاسخ]

اتفاقاً امروز در ویکی کردی روی آن بحث بود. در انگلیسی /mʌri/ تلفظ می‌شود. مصوت /ʌ/ در فارسی اغلب به صورت /ا/ نویسه گردانی می‌شود. با این حساب در فارسی ماری صحیح‌تر است. --چالاک بحث ‏۱۰ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۰۴ (UTC)[پاسخ]
تلفظ موری در انگلیسی آمریکایی (مخصوصاً دور از نیوانگلند، مثلاً در جنوب و غرب آمریکا) رایج است. مثلاً این و این را گوش کنید. طاها (بحث) ‏۱۰ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۱۱ (UTC)[پاسخ]
و نیز اینجا را. ضمناً Murray در شمال بریتانیا، اسکاتلند، و ایرلند نام مذکر (پسر) است که در این‌صورت حتماً باید موری (مانند موردی) تلفظ شود.--Mpj7 (بحث) ‏۱۰ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۱۳ (UTC)[پاسخ]
تلفظش کە در آمریکایی /mʌɹi/ ضبط شدە. خصوصاً امروز دوستم در ویکی کردی گفت شنیدم دختر Murray Bookchin نام پدرش را ماری تلفظ می‌کرد. باری از نظر من ما نباید وارد جزئیات تلفظ لھجەھای گوناگون زبان انگلیسی شویم بلکە یکی را باید بە عنوان معیار بپذیریم و اساس کارمان قرار دھیم.--چالاک بحث ‏۱۰ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۰۲ (UTC)[پاسخ]
گویش و بدنبال آن نوشتار هر عنوان یا نام بر اساس ملیت یا ریشه آن انتخاب میشود. اینگونه بحث ها پیش از این بارها و بارها انجام شده. پیروز باشید. ارژنـگ ‏۱۰ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۳۵ (UTC)[پاسخ]

توضیحاتِ دوستان عالی بود و به نوبهٔ خودم بهره بردم. همه‌مان پیوندها را گوش کردیم و پیشتر هم، کم‌وبیش، چنین تلفظ‌هایی را شنیده‌ایم. در پیوند ویکیاییِ Murray،‏ اینجا و اینجا، که جناب Mpj7 هم پیوند دادند (اعم از انگلیسی، آمریکایی، استرالیایی، ...)، واکهٔ (= vowel) بعد از M در فارسی ــ و عموماً در زبان‌های ایرانیِ نو ــ به «ا» (الف) نزدیک است. پیشنهاد می‌کنم ملاکِ کار، میزانِ معروفیتِ املاییِ نام‌ها در فارسی (البته نه آنجاهایی که به‌وضوح نادرست است) باشد. ازنظر من، هم «ماری» قابل‌پذیرش است و هم «موری».
توضیح بیشتر: ما با زبان انگلیسی روبه‌رو هستیم نه با گونه‌ها و گویش‌های متفاوت آن، که برای مثال، در اینجا تنها برخی از آنها ذکر شده‌است. دراین‌باره صدها کتاب نوشته شده و ناشران معتبری آنها را چاپ کرده‌اند. افزون بر این، ما hot و father و saw را در فارسی چگونه «آوانویسی» می‌کنیم، درحالی‌که چند واکهٔ جداگانه (یعنی ممیزِ معنا) از زبانی هستند که فارسی در برابرِ آنها فقط الف و فتحه (زبَر) و بعضاً ضمّه (پیش) را دارد؟ نظام واکه‌ایِ انگلیسی (با گویش‌های بسیار متفاوتش)، همراه با طیف گسترده و شامل تفاوت‌های تقریباً نامحدودِ آنها، ازنظر تولیدی و شنیداری، با زبان‌های ایرانی (و البته با هیچ زبان و خانوادهٔ زبانی در دنیا) قابل‌مقایسه نیست. تفاوت‌های تلفظیِ واژه‌ای مانند cup در بریتانیاییِ معیار، آمریکاییِ معیار، استرالیاییِ معیار و گویش‌های دیگرِ انگلیسی، به‌قول جوانان خودمان، وحشتناک است! بله، برای مثال، شاید عرب‌ها معمولاً Andy Murray را «أندي موراي»، و Bill Murray را «بيل موري» بنویسند. اما طبیعی‌ست که در فارسی، غالباً «اندی ماری» بگویند. یکی دیگر از «ماری‌ها/ موری‌ها»، «سِر جیمز موری» (فرهنگ‌نویس و لغت‌شناس بریتانیایی و بنیادگذار OED)، اهل اسکاتلند (درگذشته در ۱۹۱۵) است. یک آمریکایی، در اینجا James Murray را، و در همانجا، یک آمریکایی و یک بریتانیایی، Andy Murray را تلفظ می‌کنند. یک ایرانیِ تیپیکال، ممکن است در همین تلفظ‌ها، واکهٔ موردبحث را «ا» (الف) یا ضمّه (پیش) بشنود. بر این اساس، آیا در نویسه‌گردانی به فارسی، نیازی هست که به تفاوت‌های فراواجی (واج‌گونه‌ای: allophonic) توجه شود؟ اگر قرار باشد چنین کنیم، نباید Saw‏ /sɔː/ را هم «ساو» بنویسیم (اینجا جیگ‌ساو را داریم، به‌عنوان عَلَم/ اسم‌خاص)؛ درحالی‌که براساس تلفظ‌های گوناگون، واژهٔ عامّ saw را در فارسی می‌توان «سا»، «ساو»، و حتی «سُو» نوشت. در همین موردِ اخیر، من با «ساو» و «سا» موافقم، اما براساس رفتارشناسی خط فارسی (و البته تلفظ ایرانی‌شده)، «سُو» را نمی‌توانم بپذیرم. در پایان، پیشنهادم درمورد Murray را تکرار می‌کنم: پذیرشِ دو املای فارسیِ «ماری» و «موری» (به‌صورت موردی یا آمیخته). بی‌تردید، اینجا تابعِ اجماع خواهم بود؛ البته مطمئن نیستم نتیجهٔ قطعی حاصل شود؛ همچنان‌که بعید می‌دانم در گروه زبان انگلیسیِ دانشگاه‌های معتبرِ کشور هم، چنین اجماعی میان استادان و سایر مدرسان صورت گیرد. اگر مطلب طولانی شد، عذر می‌خواهم. ارادتمند، Hamid Hassani (بحث) ‏۱۰ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۴۱ (UTC)[پاسخ]

چهار رده دیگر

بنظرم ناشی از یک سره‌نویسی افراطی‌ست. بهتر نیست به الفاظ قابل فهم منتقل شوند؟ آیا برابر مناسب و بهتری برای این رده‌ها نیست تا خواننده متوجه شود؟ بویژه توجه کنید به منبع انتخاب این واژگان، سایت فرهنگ ریشه‌شناختی اخترشناسی-اخترفیزیک.

همگی موارد حاصل کار آقای Armin.rezayati است. اگر قابل توجه می‌بینید، تا با جستجو موارد مشابه بازهم شاید باشد. --ویژه (بحث) ‏۱۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۰۹ (UTC)[پاسخ]

دوست عزیز ویژه، این‌ها سره‌نویسی نیست. سره‌نویسی زمانی معنا ‌پیدا می‌کند که ما برای یک واژهٔ علمی برابری جاافتاده و «درست» داشته باشیم ولی از آن به بهانهٔ فارسی نبودن استفاده نکنیم.
  • شناسانهٔ برنمود رقمی یا «نشانگر دیجیتالی شیء» (Digital object identifier) از واژگان مصوب فرهنگستان زبان فارسی (دفتر هشتم) است.
  • یادکنش دانش: در متنهای علمی برابرِ «یادکرد» برای cite به کار می‌رود. برپایهٔ روشِ اسم‌سازیِ فارسی، «یادکنش» درست‌ترین برابر برای واژهٔ citation است. (در این مورد بسیار جالب توجه است که فرهنگستان زبان فارسی هیچگونه برابری برنگزیده و سکوت کرده است). و باز جالب‌تر این است که برخی متنها - و از جمله مدخل Citation در ویکی‌پدیای فارسی - واژه‌ٔ «استناد» را برای Citation به کار برده‌اند که آشکارا نادرست است، چرا که فرهنگستان «اِسناد» را برای Attribution برگزیده است. کاربردِ دو واژهٔ یکسانِ فارسی برای دو واژهٔ کاملا جداگانهٔ زبان انگلیسی با دقت و صراحتِ متنهای علمی صددرصد ناسازگار است.
  • آباژش: این واژه برابری برای Attribution است. فرهنگستان واژهٔ «اِسناد» را برای attribution برگزیده اما تنها و تنها برای متنهای روانشناسی. باز هم همچون مورد پیش فرهنگستان در این باره سکوت کرده است. البته آشکار است که واژهٔ اِسناد برای دانشهای دیگر کاملا عقیم و نامربوط خواهد بود. برای نمونه attribution و attribute در متنهای دانش رایانه بسیار پرکاربرد است ولی با وجود آنکه این دو واژه معناهای بسیار نزدیک و وابسته به هم دارند، در کمالِ شگفتی فرهنگستان ۵ واژه‌ٔ جداگانه برای واژهٔ attribute به کار برده است! («شاخصه» در attribute certificate - «ویژگی» در attribute-based encryption - «توصیفی» در attribute code - «صفت» در attribute [آمار/ریاضی] - «خصیصه» در colour attribute) و شگفت‌انگیزتر این که هیچکدام از این ۵ واژه ربطی به اِسناد و اِستناد ندارند. چنین آشفتگی‌ای برازنده‌ٔ یک دانشنامه و زبانِ علمی نیست.
توضیح آخر آنکه دکتر ملایری سالهاست که شیوهٔ برابرگزینیِ دانشورانه و روشمندانه را پیشنهاده است که می‌تواند زبان علمیِ فارسی را چالاک و توانا و در برابرگزینی بسیار توانمند کند. اگر فرهنگستان برای واژه‌ای برابر ساخته باشد می‌توان از آن استفاده کرد، وگرنه می‌توان همچون همین چند مورد به استادان و منبعهای معتبرِ دیگری بیرون از فرهنگستان چشم داشت و از آنها بهره برد. آرمین ۲۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ‏۱۸:۲۱ (UTC) ‏۱۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۲۱ (UTC)[پاسخ]
از توضیحات شما متشکرم. اما این موارد که گفتم اسم رده برای موضوعات معمولی را در خود جا داده، رواج ندارند. یعنی تا الان کاربردی در فارسی نداشتن که معادل رایجی داشته باشد و این اولین بارست که از این کلمات در این زمینه استفاده شده؟ با احترام؛ تعریف سره‌نویسی جنابعالی به اندازه این واژگان غریب و دور از ذهن است. ممنونم. ویژه (بحث) ‏۱۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۳۴ (UTC)[پاسخ]
تفاوتِ «یادکنش» و «یادکرد» چیست؟ «یادکنش»* به‌شدت غریب است و فعل هم نیست. cite فعل است و معنی آن «استناد کردن» و «شاهد آوردن» است. شباهت املاییِ «یادکنش» با «پادکنش» (countermeasure)، دانشجویان را به دردسر می‌اندازد. attribution و attributive را در دستور زبان هم به‌ترتیب، برابرنهادِ «اِسناد» و «مُسند» می‌گیرند. attribute، آنجا که فعل است به‌معنی «اِسناد دادن/ نسبت دادن»، و آنجا که اسم است به‌معنی «صفت» (اصطلاح دستوری؛ نوعی adjective) است. مثال: «خسرو شجاع است» (شجاع attributive یا attribute، یعنی مُسنَد است). Hamid Hassani (بحث) ‏۱۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۰۶ (UTC)[پاسخ]
تا جایی که من می‌دانم تفاوتِ «یادکنش» و «یادکرد» در این است که «یادکرد» فعل و «یادکنش» اسم مصدر است و مسلما فعل نیست و من هم ادعا نکردم فعل است! (همانطور که citation هم در زبان انگلیسی فعل نیست)! اشکالی که از نظرِ شباهت املایی به واژگان می‌گیرید هم بسیار شگفت‌آور است. پس با این حساب همهٔ واژگانی همچون یادمان/پادمان، یار/بار، عار/غار و ... را باید از فارسی بیرون انداخت چون هر کدام یک نقطه بیشتر از آن یکی دارد؟! و مورد سوم که گفتید « attribution و attributive را در دستور زبان هم به‌ترتیب، برابرنهادِ «اِسناد» و «مُسند» می‌گیرند.» اتفاقا در این مورد من نمونه آوردم و گفتم با این برابرهای که گفتید نمی‌توان جداشده‌های واژه‌های مشتق شده از attribution را ساخت. نمونه‌اش هم همان ۵ واژه‌ای که نشان دادم برای یک واژهٔ attribute پنج واژهٔ فارسی به کار گرفته شده. اگر واژه‌ای پیش می‌نهید جدا‌شده‌هایش را هم بسازید تا ببینیم چه اندازه توانمند است. اینها چند نمونه از جداشده‌های attribution است: attribute / contribution / distribution / redistribution اگر برابرِ پیشنهادیتان توانمند است باید بتواند همه این واژه‌های وابسته را با استفاده از آن ساخت. آرمین ۲۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ‏۲۱:۲۷ (UTC) ‏۱۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۲۷ (UTC)[پاسخ]
بحث جالبی است. ممنون. سره‌نویسی منظور جنابعالی و آقای ملایری بوده و عقل سلیم را شکی در آن نیست. تا جایی که من اطلاع دارم معادلهای فرهنگستان در برابر واژگان رایج، شانسی ندارند. نمونه‌اش هم password که فرهنگستان اسم رمز را پیشنهاد می‌دهد و ویکی‌پدیا گذرواژه را انتخاب می‌کند. از طرفی استفاده از سره‌نویسی به خودی‌خود اشکال ندارد. اما سؤال من ساده است: آنچه من پرسیدم این ست که آیا این واژگان بیگانه پیش‌از این در فارسی کاربرد داشته است یا خیر؟ و آیا واژگان رایجتری برای معادل این رده‌ها وجود دارد یا خیر؟ اگر دارد و قابل فهم‌ست من آنها را ترجیح می‌دهم. باز هم ممنونم. ویژه (بحث) ‏۱۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۱۴ (UTC)[پاسخ]
دوست عزیز ویژه، برپایهٔ توضیحهایی که در بالا دادم برابرهای درست‌تری برای این واژگان نمیشناسم. بحث من هم در اینجا تعصب بر سر واژگان نیست. تنها انگیزشِ من در این بحث کاربردِ درست‌ترین برابرهاست. با احترام آرمین ۲۲ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ‏۰۸:۵۷ (UTC) ‏۱۲ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۵۷ (UTC)[پاسخ]

«یادکرد» فعل نیست، بلکه اسم (یا به‌قول بعضی دستورنویسان «اسم‌مصدر») است. بنابراین، «یادکنش»* و «یادکرد» دارای یک مقولهٔ دستوریِ واحدند؛ تقریباً چیزی مانند خودِ «کنش» و «کردار». آقای رضایتی، من نگفتم چیزی را باید بیرون انداخت. درضمن، بیش از بیست سال است آقای حیدری ملایری را می‌شناسم و با شیوهٔ کار و سبک واژه‌سازیِ ایشان آشنا هستم. بسیار هم به ایشان ارادت دارم، اما همهٔ برابرنهادهای ایشان را نمی‌توانم بپذیرم و دلایلِ فراوان برای دیدگاهم دارم؛ نه دیدگاهِ سلیقه‌ای. عرض من چیز دیگری بود، اما از آنجا که جناب‌عالی تقریباً هرچه می‌فرمایید به «!» ختم می‌شود، با کمال احترام و با عرض معذرت، تمنا می‌کنم بحث با بنده را خاتمه دهید. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۲۵ (UTC)[پاسخ]

دوست عزیز Hamid Hassani کاربرد «!»ها فقط نشانه‌ای از شگفتی بنده بود و قصد بی‌احترامی به شما در کار نبود. در هر حال اگر گفته‌های من را توهین انگاشته‌اید، از شما پوزش می‌خواهم. با احترام آرمین ۲۲ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ‏۰۹:۰۳ (UTC) ‏۱۲ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۰۳ (UTC)[پاسخ]
@Armin.rezayati: چنین جسارتی نمی‌کنم و خوشحالم با شما آشنا شدم. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۲ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۳۷ (UTC)[پاسخ]
با جناب حسنی موافقم که «یادکنش» و «یادکرد» دارای یک مقولهٔ دستوری واحدند. هر دو اسم مصدرند. ساخت اسم مصدر راه‌های گوناگون دارد. یکی همان افزودن پسوند -ش به بن مضارع است که این واضح است (و (یاد)کنش مثال آن است). راهی دیگر به قول قدما مصدر مرخم است مانند ساخت؛ دوخت، باخت، پرداخت، نشست (که (یاد)کرد هم در این مقوله است). وقتی که این دو یکی هستند و یادکرد رایج است دیگر نیازی به برساختن «یادکنش» نیست. مگر اینکه معنای آنها متفاوت باشد. مثلاً ساخت و سازه هر دو اسم مصدرند ولی معنای متفاوت دارند. که این البته در اینجا صادق نیست.
باژش هم از نظر من ستیز آوایی دارد. شاید به سیاق تازش آن را برساخته غافل از اینکه تلفظ ژ و ش در کنار هم دشوار است.--چالاک بحث ‏۱۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۱۱ (UTC)[پاسخ]
بله. البته همان‌طور که بالاتر عرض کردم، آقای حیدری پژوهشگری دانا و توانا هستند و تسلط بسیار خوبی بر زبانِ علم و فارسی دارند، اما گرایش سره‌گزینیِ بعضاً افراطیِ ایشان ازدیدگاه زبان‌شناختی قابل‌قبول نیست. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۰۹ (UTC)[پاسخ]

برابر فارسی

Category:Sumo wrestlers

Modern Sciences (بحث) ‏۱۳ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۵۵ (UTC)[پاسخ]

اگر برابر خواسته‌اید، این است: «رده:کشتی‌گیران سومو» یا «رده:کشتی‌گیران سبک سومو». Hamid Hassani (بحث) ‏۱۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۰۷ (UTC)[پاسخ]

درود. کسی معادل فارسی مناسبی برای این واژه سراغ دارد؟ گویش را هم برای آن استفاده کرده‌اند که البته امروز کاربردی دیگر دارد. سپاس. --چالاک بحث ‏۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۵۳ (UTC)[پاسخ]

درود؛ چندتا از صفحات این مقاله در زبان‌های دیگر را چک کردم، ظاهراً به گونهٔ نام خاص با آن برخورد می‌شود و همه همان پاتوا استعمال می‌کردند. اگر برابر دیگری نداشت شاید لهجه محلی، یا لهجهٔ عامیانه بشود ترجمانیدش. __Âriobarzan ‏۱ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۳۰ (UTC)[پاسخ]
در آن کتابی که این لغت را شرح داده بود و از گویش استفاده کرده بود در تعریف Patois آورده که در کشورهایی که فقط یک زبان رسمی است اگر چه زبان‌های دیگری هم یافت می‌شوند (که از منظر زبانشناسی زبانهایی تمام عیارند) ولی مردم ترجیح می‌دهند که به آن‌ها زبان نگویند. مثل زبان کردی در ایران. با این حساب اگر بگوییم لهجۀ محلی کردی یا لهجۀ عامیانۀ کردی کاملاً معادلی نامناسب و نارایجی است. در آن کتاب که گویش استفاده شده می‌شود گویش کردی که البته در همین مفهموم Patois تا حدی رایج است ولی چون ما دیگر این کاربرد از گویش را استفاده نمی‌کنیم باید به فکر برابرنهاد دیگری بود. سپاس. --چالاک بحث ‏۲ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۱۴ (UTC)[پاسخ]
در این صورت کاربردش محدود باید باشد، پذیرش همان پاتوا فکر می‌کنم چاره‌ساز باشد! __Âriobarzan ‏۲ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۱۱ (UTC)[پاسخ]
درود، برای ترجمهٔ پاتوا گویش واژهٔ بسیار دوری‌است. مثال زبان کردی هم همین‌طور. اگر فارسی و کردی مخلوط و دست و پا شکسته بکار رود آنگاه می‌تواند مثالی برای پاتوا باشد. http://www.oxforddictionaries.com/definition/english/patois این واژه را از ریشهٔ patoier و به معنی 'treat roughly' (کاربرد خشن) محتمل می‌داند. می‌توانید گزینهٔ «گویش سنگین» یا «گویش سنگین خیابانی» را در نظر بگیرید و شاید لهجهٔ داش‌مشتی و لهجهٔ لاتی مثال‌های نزدیک‌تری باشند. موفق باشید.-- Mpj7 (بحث) ‏۲ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۴۱ (UTC)[پاسخ]
آنچه من در تعریف Patois نوشتم چیزی بود که دکتر محمدرضا باطنی دکترای زبان‌شناسی در کتاب خود آورده‌اند و مثال هم از خود ایشان است.--چالاک بحث ‏۲ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۳۸ (UTC)[پاسخ]
بله این سخن در جای خود می‌تواند متین باشد؛ مثلا در شهری مخلوطی از زبان‌های اسپانیایی و فرانسوی معمول شده. برای دیگران که فقط یکی از این دو زبان را می‌دانند آن زبان سوم یک پاتوا است. مقالهٔ: https://en.wikipedia.org/wiki/Patois به‌روشنی در بخش مثال‌ها حتی به ممنوع‌شدن گفتگو با چنین زبانی هم در زمان لوئی چهاردهم اشاره می‌کند. احتمالا جناب باطنی «گویش» را به‌همان معنی که شما امروز نمی‌پذیرید پذیرفته‌اند وگرنه در این‌که؛ زبان کردی یکی از شاخه‌های زبان‌های ایرانی غربی است و نمی‌تواند یک پاتوا باشد، شکی نیست. در دانش و مقام این استاد گرامی هم تردیدی ندارم.--Mpj7 (بحث) ‏۲ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۱۹ (UTC)[پاسخ]
ظاهراً تعریف Patois در ویکی فرانسوی به آنچه مراد دکتر باطنی بوده نزدیکتر است تا تعریف آن در ویکی انگلیسی.--چالاک بحث ‏۳ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۴۹ (UTC)[پاسخ]
درست می‌فرمایید، ولی وقتی که در عمل بتوان سخنان خصوصی شهردار تورنتو راب فورد را به خاطر پاتوا بودنش به‌گونهٔ موثری علیه او به‌کار برد واقعیت و مفهوم امروز پاتوا در جهان غرب به‌عنوان یک رویهٔ ناپسند گفت‌و‌گو جای تردیدی به‌جا نمی‌گذارد؛ هرچند که بتوان نمونه‌های دلپسندی هم از آن ارائه داد و یا پرسید که پس تکلیف یک ارزش هنری که به‌صورت پاتوا نوشته‌شده چیست؟-- Mpj7 (بحث) ‏۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۰۷ (UTC)[پاسخ]
درود بر دوستان. پاتوآ همان پاتوآ میشود. اصرار دوستان برای یافتن یک معادل برای هر واژه یا اصطلاحی را متوجه نمیشوم. اگر عنوانی بر اساس وپ:رایج معادلی داشت عنوان معادل را بکار میبریم. پاتوآ عملا نمیتواند معادل فارسی داشته باشد. ارژنـگ ‏۱۰ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۲۲ (UTC)[پاسخ]
اصراری نیست. پرسش برای این است که آیا معادلی وجود دارد یا خیر.--چالاک بحث ‏۱۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۱۵ (UTC)[پاسخ]

همان «پاتوا/ پاتوآ» رایج است؛ گرچه اساساً اصطلاحی نیست که دربارهٔ تعریف دقیقِ آن اتفاق‌نظر وجود داشته‌باشد. همین الآن، دربارهٔ تعریف «گویش» و «لهجه» و تفاوت‌های آن دو هم اختلاف‌نظر وجود دارد. جامعه‌شناسانِ زبان و نیز رده‌شناسانِ زبان، بسیار در این باره بحث‌وجدل کرده‌اند و به‌اصطلاح بر موضوع پیچیده‌اند. البته یکی از معادل‌هایی که در مواردی خاص می‌توان برای «پاتوا/ پاتوآ» ذکر کرد، «زبان چاله‌میدانی» است. جناب Mpj7 هم اشاره‌ای به «گویش سنگین/ گویش سنگین خیابانی» و «لهجهٔ داش‌مشتی و لاتی» کردند. همان‌طور که خودِ جناب‌عالی هم اشاره کردید، تعریفِ ویکی‌فرانسه کم‌وبیش بهتر از توصیفِ ویکی‌انگلیسی است. دلیلش می‌تواند این باشد که خودِ واژه اساساً فرانسوی‌ست (patois) و مفهوم آن هم برخاسته از بستر جامعهٔ فرانسوی‌زبان است. دست‌آخر اینکه، چون بالاتر، سخن از زبان کردی رفت، عرض می‌کنم که براساس تعریف‌های معتبر از زبان، «اورامی/ هه‌ورامی» و «کردی مرکزی/ سورانی» و «کرمانجی» و «لکی» زبان‌هایی مستقلند و آن‌گونه که بعضی می‌پندارند، هیچ‌کدام گویش نیستند. محمد دبیرمقدم در کتاب رده‌شناسی زبان‌های ایرانی (تهران: انتشارات سمت، ۱۳۹۲، به‌ویژه جلد دوم، فصل‌های هشتم تا دهم) دقیق‌ترین و عالمانه‌ترین توصیف‌ها را از رده‌شناسی زبان‌های ایرانی به‌دست داده و اتفاقاً به همین موضوعی که در عبارتِ اخیر عرض کردم اشاره کرده‌است. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۱۲ (UTC)[پاسخ]

سپاس. البته همان طور که خودتان واقفید در تعریف یک زبان همیشه عوامل زبانشناختی را نمی توان ملاک قرار داد. عوامل بسیار زیاد غیرزبانشاختی در آن مؤثرند. یاد گفتۀ دکتر باطنی در کتابشان افتادم که نوشته‌اند: «بنابر ملاکهای سیاسی، اگر مردم افغانستان و تاجیکستان تصور میکنند زبانی که حرف میزنند زبان افغانی و زبان تاجیکی است و فارسی نیست، دیگر ما حق نداریم ملاکهای زبانشناسی را در مقابل آنها بگذاریم زیرا چنانکه گفتیم، ملاکهای سیاسی و ملاکهای زبانشناسی بر یکدیگر منطبق نمیشوند».
وضعیت برای کردی هم به همین منوال است و کردها بر این باور نیستند به زبانهای متفاوت تکلم میکنند. باری از نظر صرفاً زبانشناختی هم شاید بتوان اورامی را زبان خواند ولی کردی مرکزی/شمالی خیر چون این از نظر فونولوژی تاریخی ثابت شده است.
باری از موضوع دور شدیم ظاهراً تصمیم بر این شده که همان «پاتوا» را به کار گیریم ولی اکنون مشکل تعریف آن است!--چالاک بحث ‏۱۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۴۳ (UTC)[پاسخ]
دربارهٔ تعریفش خوب است از استاد یحیی مدرسی سؤال شود. هر زمان نتیجه‌ای گرفتم و توانستم به مأخذِ فارسیِ معتبری دست یابم، همین‌جا عرض خواهم کرد. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۰۶ (UTC)[پاسخ]

درخواست ترجمه واژهٔ تخصصی

درخواست ترجمه:

  • واژه: Submission
  • زبان: انگلیسی
  • حوزه تخصصی: ورزش های رزمی و کُشتی
  • پیوند: «en:Submission_(combat_sports)» و «en:Submission_wrestling»
  • توضیحات: لطفاً معادل صحیح این واژه را، هم برای ورزش های رزمی و هم برای کُشتی، بطور جداگانه، ارائه دهید.
submission: «واگذاری»؛ و submit: «واگذارکردن». البته ایرادهایی به واگذاری در ورزش گرفته‌اند؛ ازجمله، یادم هست که شادروان ابوالحسن نجفی مدام می‌گفتند و اصرار می‌ورزیدند که واگذاری و واگذارکردن ویژهٔ بازی‌ها/ ورزش‌هایی مانند شطرنج و نیز قمار است؛ چون معمولاً فردِ بازنده، مهره‌ها یا ژتون‌ها و امثال آنها را پیش از پایانِ بازی یا قمار، به حریف می‌دهد/ تسلیم می‌کند/ واگذار می‌کند. اما هردو جا افتاده‌اند و کاربردشان هیچ اشکالی ندارد. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۴۲ (UTC)[پاسخ]
درود. تسلیم شدن هم میشود به کار برد ولی عربی است همان واگذاری هم فارسی است هم پرکاربرد . سپاس.قارونی گفتمان ‏۱۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۲۱ (UTC)[پاسخ]
در بند دوم نوشتار انگلیسی، با ناک اوت (ضربه‌فنی) و «ناک اوتِ فنی» مقایسه شده‌است. توضیحاتِ خوبی در «ناک اوتِ» ویکی‌فا داده شده‌است. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۲۸ (UTC)[پاسخ]
در مورد شطرنج از کلمه Resign استفاده میشود. که یعنی فردی که پیش بینی میکند بازنده بازی است داوطلبانه بازی را واگذار/ ترک میکند.قارونی گفتمان ‏۱۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۳۱ (UTC)[پاسخ]
بله، انگلیسی‌اش resign است. منظورِ نجفی این بود که «واگذارکردن» در چنان مواردی به‌کار می‌رفته‌است؛ یعنی مثلاً در فوتبال یا کُشتی، به‌معنی «باختن» (به‌طور مطلق) مفهوم ندارد، چون امری اختیاری و تعمدی نیست. بنابراین، ناشی از کم‌سوادی مفسران ورزشی‌ست. این نظر ایشان است. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۴ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۳۶ (UTC)[پاسخ]

با تشکر از دو بزرگوار، معادل «واگذاری» در مورد کُشتی (en:Submission_wrestling) درست به نظر نمی‌رسد، چه آنکه en:Submission_wrestling به نوعی مبارزه گفته می‌شود که در آن شما حریف را روی زمین قفل می‌کنید و او را در چنان موقعیتی قرار می‌دهید که نه راهِ پس دارد و نه راهِ پیش و لاجرم حریف که مستأصل شده، از ادامه پیکار، صرفنظر می‌کند. در این صورت چه واژه‌ای را معادل مناسبی می‌دانید؟ راستی، اگر ممکن است معادلی هم برای «Submission hold» پیشنهاد بفرمائید. (en:Grappling_hold#Submission_hold) با سپاس مجدد. Tisfoon (بحث) ‏۱۵ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۲۳:۲۹ (UTC)[پاسخ]

اگر اینجا متخصص یا کارشناس کُشتی داشته باشیم، می‌توانند به‌خوبی کمک کنند. Hamid Hassani (بحث) ‏۱۶ مارس ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۱۰ (UTC)[پاسخ]
  1. مقدمه‌ای بر تاریخ و مبانی نشان‌شناسی: Introduction to the History and Principles of Heraldry