ویکیپدیا:زبان و زبانشناسی/بایگانی ۱۵
رد کردن به: فهرست بحثها • آغاز بحثها • پایین صفحه • افزودن بحث تازه این صفحه برای بحث و بررسی بر روی موضوعات مرتبط با زبان و زبانشناسی در ویکیپدیا ایجاد شدهاست. درخواستهای برابر فارسی برای واژههای خارجی و برعکس نیز همینجا مطرح میشوند. توجه داشته باشید که این صفحه به قصد واژهسازی ایجاد نشدهاست و تنها هنگامی باید در آن دربارهٔ واژهای بحث شود که آن واژه در سیاههٔ واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی و کتابهای علمی مرتبط نیامده باشد. ازاینرو، هنگامی که دنبال برابر فارسی یک واژهٔ بیگانه میگردید، قبل از مطرح کردن آن در این صفحه آن را در منابع زیر جستجو کنید. | |
استفاده از این صفحه
بایگانی
۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۸، ۱۹، ۲۰، ۲۱، ۲۲، ۲۳، ۲۴، ۲۵، ۲۶، ۲۷، ۲۸، ۲۹، ۳۰، ۳۱، ۳۲، ۳۳، ۳۴، ۳۵، ۳۶، ۳۷، ۳۸، ۳۹، ۴۰، ۴۱، ۴۲، ۴۳، ۴۴، ۴۵، ۴۶، ۴۷، ۴۸، ۴۹، ۵۰، ۵۱، ۵۲، ۵۳، ۵۴، ۵۵ |
A paragraph about NASA
[ویرایش]Please a person translate this paragraph about NASA.
Elements of the Army Ballistic Missile Agency and the United States Naval Research Laboratory were incorporated into NASA. A significant contributor to NASA's entry into the Space Race with the Soviet Union was the technology from the German rocket program (led by Wernher von Braun, who was now working for ABMA) which in turn incorporated the technology of American scientist Robert Goddard's earlier works. Earlier research efforts within the U.S. Air Force and many of ARPA's early space programs were also transferred to NASA. In December 1958, NASA gained control of the Jet Propulsion Laboratory, a contractor facility operated by the California Institute of Technology.
-- Armanjafari ☺گفتگو ۲۸ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۳۴ (UTC)
- «ویکیپدیا:درخواست برابر فارسی» دارالترجمه نیست. با این حال، من تلاش میکنم ترجمهاش کنم.
- عناصری از سازمان موشکهای بالستیک ارتش و آزمایشگاه تحقیقات نیروی دریایی ایالات متحده در ناسا ادغام شدند. یکی از مهمترین عوامل ورود ناسا به رقابتهای فضایی با جمهوری شوروی، فنآوریهایی بود که از برنامهٔ موشکی آلمانها گرفته بودند (این برنامه توسط ورنر فون براون هدایت میشد که در آن زمان برای سازمان موشکهای بالستیک ارتش کار میکرد) که به نوبهٔ خود فنآوریهای حاصل از کارهای پیشین رابرت گودارد، دانشمند آمریکایی را به کار میبست. برنامههای تحقیقاتی پیشین نیروی هوایی آمریکا و بسیاری از برنامههای فضایی پیشین سازمان پروژههای تحقیقاتی پیشرفته نیز به ناسا منتقل شدند. در دسامبر ۱۹۵۸، ناسا کنترل آزمایشگاه پیشرانهٔ جت را که یک موسسهٔ قراردادی وابسته به انستیتوی فنآوری کالیفرنیا بود، بر عهده گرفت.
- بازبینیاش نکردم، حتماً یک دور مرور کنید بعد استفاده کنید. ▬ حجت/بحث ۲ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۶:۳۲ (UTC)
- درود، میدانم که اینجا دارالترجمه نیست. ولی این پاراگراف ترجمهاش خیلی سخت و پیچیدهبود. دوستدار شما -- Armanjafari ☺گفتگو ۵ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۱۳ (UTC)
Emblem
[ویرایش]چند سوال :)
- معادل Category:National_emblems و Category:National_coats_of_arms چیست
- برای Emblem چه عنوانی برگزیدنم
- coats_of_arms آیا برابر نشان خانوادگی است؟
- رده:نشانهای ملی کشورها میانویکیاش کدام است؟SPhotographer (بحث) ۲ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۹:۰۵ (UTC)
- اگر برای معادل coats of arms از معادل نشان خانوادگی استفاده کنیم، سطحینگری کردیم. در سدههای گذشته این کاربرد را داشت ولی امروزه بسیار مستعملتر است. امروزه این نشان برای نشان داده هویت یک ملت یا جماعت بکار میرود و در چهارچوب کشور نیست. نماد تشریفات(ی) یا نشان ملی میتوانند گزینههای پیشنهادی من باشند.
- برای آن رده هم میان ویکی و رده جدید افزودم.Gire 3pich2005 (بحث) ۲ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۹:۵۲ (UTC)
- درود بر دوستان، coats of arms در واقع ردایی بوده که بر روی زره میپوشیدند. در فرانسه آنرا Tabar یا Tabard هم میخوانند و در واقع نشان یا آرم هر گروه، ملیت و یا نژادی بر روی آن مشخص میشد. اکنون بیشتر بصورت فرم سپر آنرا نشان میدهند که معمولا دو شیر یا دو دوشیزه آنرا نگهداری میکنند. با توجه به اینکه هر قبیله و قومی در اروپا نشانی برای خود داشته برای همین تعریف نشان ملی کمی زیادی مینماید و آنرا همرده Emblem میکند که درست نیست. با وجود اینکه شاید ترجمه درستی هم نباشد پیشنهاد من نشان قومی برای coats of arms و نشان ملی برای Emblem است که به معنی الگو یا نشانی برای مردم یک کشور بحساب میآید. ارژنـگ ▒▒▒ ۲ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۰۳ (UTC)
- من الان خودم نظرم عوض شد و خواستم نظرم را مطابق همین نظر عوض کنم که کامنت ارژنگ را دیدم. عبارت نشان ملی بعنوان معادل National emblems درخور و مناسب است. ولی برای coats of arms هنوز بهترین معادل معرفی نشده. مطمئنم میتوان معادل بهتری هم یافت.Gire 3pich2005 (بحث) ۲ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۱۰ (UTC)
- برابر درست و درمانی برای coats of arms در فارسی من یکی ندیدهام، گاه از همین عنوان به صورت لاتین بهره بردهاند، گاه از واژهٔ مُهر استفاده شدهاست، گاه با توجه به موقعیت از واژگان نشان خانوادگی، قومی، ملی و... استفاده شدهاست. من فکر میکنم مجموعهنشان یا چیزی مانند آن برابر منطقیتری باشد. __Âriobarzan ۲ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۳۰ (UTC)
- این coat of arms فقط محدود به ملیتها و قومها نیست. سازمانها و دانشگاهها و غیره هم coat of arms دارند، اگر چه نیروی جنگی و ویژگیهای قومی ندارند! مفهوم coat of arms در طول زمان تغییر کرده و جامعیت پیدا کرده. من معادل فارسی خوبی برایش سراغ ندارم اما پیشنهاد میکنم که این «شمول و جامعیت» را در ترجمه لحاظ کنید ▬ حجت/بحث ۲ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۶:۲۳ (UTC)
- نتیجه بحثها به نظرم Category:National_emblems=رده:نشان ملی و Category:National_coats_of_arms=رده:نشان اصلی یا رده:مجموعه نشان خوب باشد. اگر پیشنهاد دیگری دارید بفرمائید تا ردهها را درست کنمSPhotographer (بحث) ۴ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۲۷ (UTC)
- حجت درست میگوید،coats of arms امروزه معنی فراتری دارد و با توجه با اینکه برای محدوده شرکتها نیز بکار میرود پس coat of arm، آرم معنی شود. به نظر من به همان مقدار که تفاوت مفهومی بین نشان و آرم در فارسی وجود دارد، در emblem و coats of arms هم همان مقدار تفاوت مفهومی را میتوان یافت. پس فکر میکنم emblem، نشان (در National_emblems میشود نشانهای ملی) و coats_of_arms ، آرم (در National_coats_of_arms میشود آرمهای ملی) ترجمه شود. ارژنـگ ▒▒▒ ۴ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۴۳ (UTC)
- درود. پیشنهاد من:
- Category:National_emblems : رده:نشانهای ملی (یا نمادهای ملی)
- Category:National_coats_of_arms رده:آرمهای کشوری
ماني (بحث) ۴ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۴:۰۱ (UTC)
- ممنون از همه دوستان مقالات و ردههایش را ساختمSPhotographer (بحث) ۴ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۰۵ (UTC)
La Coupe du Monde de la Pâtisserie
[ویرایش]- برابر La Coupe du Monde de la Pâtisserie جام جهانی قنادی
- Passiflora edulis پشن فروت یا میوه گل ساعتی
- nappage ناپاژ نوعی ژله برای پوشش کیک چیست؟ Roozitaa (بحث) ۴ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۱۵ (UTC)
- برای La Coupe du Monde de la Pâtisserie، جام جهانی شیرینیپزی را بیشتر میپسندم، البته گزینش واژگان سلیقهای است.
Passiflora edulis را جایی برابرش را ندیدم، شاید گرانادیل (برابر فرانسهاش) سابقهای داشته باشد. میوهٔ گل ساعتی هم برابرگزینی منطقیایاست. من باشم و برابر ی نیابم شاید از نام علمیاش -پاسیفلورا ادولیس- بهرهبرم.
nappage لعاب شیرینی میتواند باشد، مگر آنکه لعابی خاص باشد. در این صورت بهتر است از همان نام زبان مادرش، ناپاژ بهرهبرد. __Âriobarzan ۴ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۱۰ (UTC)- nappage عمل روکش، لایه یا سفره (nappe) کشیدن را میگویند. خود نَپ را در فارسی به سفره معنی میکنیم. Nappe de table به معنی روکش میز یا سفره روی میز است. در تعریف این نگاره در مقاله Nappage au chocolat که نشان دهنده عمل نپاژ است که شاید بتوان به آن شکلات کِشی یا روکش کردن با شکلات معنی کرد. Passiflora edulis را میوه عشق (Passion fruit) هم معنی کردهاند. اما همچنان که دوست گرامی Âriobarzan گفتند انرا میوه گل ساعتی هم میتوان گفت که البته از نام محلی و معنی واژه دور خواهد بود . ارژنـگ ▒▒▒ ۴ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۱۴ (UTC)
- ناپاژ نام یک نوع خوردنی قابل خرید است، نمونه Roozitaa (بحث) ۴ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۲۶ (UTC)
- دوست گرامی Roozitaa، نمونههای شما را دیدم، اینها خوراکی هستند اما این محصولات برای تهیه شیرینی استفاده میشوند. مانند: Sucre glace که در نمونه شما هم بود که در اصل همان شکر قنادی است و برای تزئین روی شیرینی استفاده میشوند. ارژنـگ ▒▒▒ ۴ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۰۵ (UTC)
- برای La Coupe du Monde de la Pâtisserie، جام جهانی شیرینیپزی را بیشتر میپسندم، البته گزینش واژگان سلیقهای است.
- به نظرم جام جهانی قنادی بیشتر به موضوع میخورد چون مسابقه فقط شیرینی پزی نیست.
- برابر Grand Marnier گراند -
- Cointreau کوانترو
- kirsch چیست؟Roozitaa (بحث) ۵ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۵۹ (UTC)
- با توجه به اینکه Grand Marnier مارک یک لیکور فرانسوی است میشود، گران مارنیه. Cointreau هم یک مارک فرانسوی است و میشود، کوئَنترو. kirsch به معتی گیلاس در آلمانی نوعی الکل گرفته شده از گیلاس است که آنرا همان کیرش میگویند. ارژنـگ ▒▒▒ ۵ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۳۰ (UTC)
::نظر به پیشینه برگردان از فرانسه به فارسی، برای Cointreau، کوانترو مناسبتر است. __Âriobarzan ۵ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۳۲ (UTC)
- دوست گرامی جناب Âriobarzan، کوئنترو را بر اساس این جدول به گویش اصلی در فارسی میتوان به صورت کوئنترو نوشت. پیشینه ای برای نوشتن آ- برای گویش oin- به یاد ندارم. سپاس. ارژنـگ ▒▒▒ ۵ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۲۳ (UTC)
- حق با شماست. کوئنترو درست است. __Âriobarzan ۵ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۵۲ (UTC)
Trip
[ویرایش]Trip، اصطلاحی فوتبالی است. -- Armanjafari ☺گفتگو ۵ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۰۶ (UTC)
- دقیقا در کجاست؟ اگر میشود لینکش را بگذارید.--Ali Reza ۵ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۴:۱۲ (UTC)
- درود، پیوندش اینجاست. -- Armanjafari ☺گفتگو ۵ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۶:۴۷ (UTC)
- همان پشت پا زدن یا به قولی زیرلنگی است :) -- دالبا ۱۵ آذر ۱۳۹۱/ ۵ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۶:۵۹ (UTC)
- درود، مطمئن هستید. چون فیفا نوشتهاست که با Trip یا تلاش برای انجام Trip، ضربه آزاد به سود تیم مقابل است. -- Armanjafari ☺گفتگو ۵ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۱۰ (UTC)
- دیکشنری بابیلون
- فت پا( کشتى)،چکانيدن ماشه ،در کردن تير،اشتباه ،مسافرت کردن ،رفت يا برگشت فنر،پرواز( در داروهاى توهم زا)،سبک رفتن ،پشت پا خوردن يازدن ،لغزش خوردن ،سکندرى خوردن ،سفر کردن ،گردش کردن ،گردش ،سفر،لغزش ،سکندرى
- دیکشنری آریانپور
- لغزش، اشتباه، خطا
- سكندرى خوردن، لغزيدن، پشت پا خوردن يا زدن، (پا به چيزى گير كردن و) افتادن
- به نظر من خطای پشت پا زدن یا پیش پا کردن میشود 131.175.62.219 ۵ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۰۵ (UTC)
- درود، پس همان خطای پشت پا زدن را در مقاله جایگزین خواهمکرد. لطفاً در ویکیپدیا حساب کاربری بازکنید تا بیش از این ویکیپدیا از شما بهرهمند گردد. دوستدار شما -- Armanjafari ☺گفتگو ۵ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۴۲ (UTC)
Couverture chocolate
[ویرایش]برابر Couverture chocolate شکلات کرهای
- Pastry chef قناد
- Confectionery قنادی به معنی (مغازه) از قبل موجود است.
- Tempering آماده سازی شکلات با تنظیم
- Fondant فوندانت
- cocoa mass
- Marshmallow Fondant مارشملو فوندانت
- rolled fondant چیست؟ خمیر فوندانت Roozitaa (بحث) ۶ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۳:۰۳ (UTC)
- Pastry chef همان قناد گزینه خوبی است زیرا ما سرقناد مانند سرآشپز نداریم. برای Confectionery هم گزینه انتخابی گزینه درستی است. Tempering را من گرمادهی معنی میکنم. Fondant از ریشه fondre (در فرانسوی به معنای آب شدن یا ذوب شدن) میآید. همان فوندان (به فرانسوی) یا فوندانت (به انگلیسی) میتواند باشد.cocoa mass در انگلیسی به Chocolate liquor انتقال داده شده. من خمیر شکلات یا همان شکلات لیکور را پیشنهاد میکنم. Marshmallow رو گاها همان مارشمالو یا پنیرک میگویند و Fondant هم همان فوندان که میشود مارشمالو فوندان. من اصطلاح پنیرک را پیشنهاد میدهم. rolled fondant هم به معنای فوندان لوله شده البته بستگی دارد با چه چیزی و کجا آمده. ارژنـگ ▒▒▒ ۷ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۵۰ (UTC)
- متشکرم. معادل قنادی (حرفه) به انگلیسی چیست؟ با توجه به مطلب صفحه معادل en:Confectionery شیرینیجات باید باشد.Roozitaa (بحث) ۸ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۰:۳۶ (UTC)
- Marshmallow را مارشمالو مینویسند، اگر ترجمهٔ دیگری هم داشته باشد اطلاع ندارم. اما پنیرک نام یک گیاه است.--Taranet (بحث) ۹ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۴۶ (UTC)
- اتفاقا نام آن از نام همین گیاه پنیرک گرفته شده و بیربط هم نیست. در واژه Marshmallow به معنی Mallow نگاهی بیاندازید. ارژنـگ ▒▒▒ ۹ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۴۰ (UTC)
- Marshmallow را مارشمالو مینویسند، اگر ترجمهٔ دیگری هم داشته باشد اطلاع ندارم. اما پنیرک نام یک گیاه است.--Taranet (بحث) ۹ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۴۶ (UTC)
رده: بمباران شیمیایی شدهها
[ویرایش]قصد دارم این رده را در ویکی انگلیسی بسازم ترجمه انگلیسیاش چه باشد بهتر است؟Mathematicair (بحث) ۶ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۵۰ (UTC)
- شاید معادل «قربانیان جنگافزاهای شیمیایی» بهتر باشد. در این صورت «Category:Victims of chemical weapons» میتواند معادل مناسبی باشد. -- نوژن (بحث) ۶ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۵۶ (UTC)
- قصد دارم عملیاتهای نظامی هم شاملش شوند Mathematicair (بحث) ۶ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۰۳ (UTC)
- اتفاقن دوست من شما در ساخت «رده: بمباران شیمیایی شدهها» دچار اشتباه شدید و آن هم اینکه نام ناخوانا است و دو برداشت متفاوت از آن میشود. انسانها و حوادث باید جدای از هم باشند. یعنی انسانها بروند در رده «انسانهای فلانجور» و عملیاتها بروند در «عملیاتهای نظامی شامل جنگافزاهای شیمیایی». اینها هر دو در رده مادر «جنگافزارهای شیمیایی» یا یک همچین چیزی قرار میگیرند. -- نوژن (بحث) ۶ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۰۷ (UTC)
- ممنون برای رده «عملیاتهای نظامی شامل جنگافزاهای شیمیایی» چه ردهای بسازم (به انگلیسی) Mathematicair (بحث) ۶ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۱۴ (UTC)
- به نظرم «Operations involving chemical weapons». -- نوژن (بحث) ۷ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۲:۱۲ (UTC)
- قصد دارم عملیاتهای نظامی هم شاملش شوند Mathematicair (بحث) ۶ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۰۳ (UTC)
Baked goods
[ویرایش]Baked goods یا baked good --- اصطلاحی است در آشپزی..امید (بحث) ۷ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۳۵ (UTC)
- درود. به معنای «پختهٔ خوب» یعنی چیزی که «خوب پختهشدهاست» نزدیکتر است. دوستدار شما -- Armanjafari ☺گفتگو ۷ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۴۲ (UTC)
- !!! -- نوژن (بحث) ۷ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۳۷ (UTC)
- سپاس آرمان گرامی، baked goods در ویکی انگلیسی نام ردهای است که شامل انواع نان٬بیسکوییت٬پنکیک و... میشود، بنابراین به جز معنی عمومی به گمانم باید مترادف تخصصی هم داشته باشد... به نظرتان مغز پخت هم میتواند معنی بدهد؟ امید (بحث) ۷ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۶:۵۶ (UTC)
- مغز پخت با خوب پخته تفاویت دارد به نظرم همان خوب پخته یا خوب پخته شده برای رده بهتر استMathematicair (بحث) ۷ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۰۴ (UTC)
- درود. به معنای «پختهٔ خوب» یعنی چیزی که «خوب پختهشدهاست» نزدیکتر است. دوستدار شما -- Armanjafari ☺گفتگو ۷ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۴۲ (UTC)
درود، مغزپخت بهمعنای Baking Brain است و بهنظر من هم همان «خوبپخته» بهتر است. دوستدار شما -- Armanjafari ☺گفتگو ۷ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۱۶ (UTC)
بنده هیچ اطلاعی درباره شیرینیجات ندارم، اما good در اینجا را هیچگاه به «خوب!!!» بازگردانی نخواهم کرد. از معانی good «کالا، جنس، فرآورده» است. «رده: خوبپختهشدهها» همان قدر خندهدار است که Baking Brain! هنگامی که ما در پارسی می گوییم فلان چیز مغزپخت شد مگر داریم به جسمی یک و خردهای کیلویی به نام «مغز» با همهٔ نورونهایش اشاره میکنیم که حالا همان واژه را بگذاریم در انگلیسی؟!!! یکی از صفحات زیرمجموعه آن رده، Chinese bakery products است که اشاره به همه فرآوردههایی دارد که در شیرینیپزیها و نانپزیهای خوگرفته با فرهنگ چینی تولید میشوند. از این رو «فرآوردههای پختهشده» از نظر من «عقلانیترین گزینه» در برابر دیگر پیشنهادهای ارائه شده است! -- نوژن (بحث) ۷ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۰۹ (UTC)
- پختن خیلی کلیتر از baking است. منظور از این کلمه موادی است که در تنور و فر، بدون آب، میپزند، که با پختن در دیگ و قابلمه فرق دارد. Aliparsa (بحث) ۷ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۴۶ (UTC)
- باتوجه به توضیحات، برای این واژه محصولات یا فراوردههای تنوری میتواند باشد. ارژنـگ ▒▒▒ ۷ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۵۲ (UTC)
- پیشنهاد ارژنگ -- نوژن (بحث) ۷ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۲۰:۳۷ (UTC)
- باتوجه به توضیحات، برای این واژه محصولات یا فراوردههای تنوری میتواند باشد. ارژنـگ ▒▒▒ ۷ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۵۲ (UTC)
- پختن خیلی کلیتر از baking است. منظور از این کلمه موادی است که در تنور و فر، بدون آب، میپزند، که با پختن در دیگ و قابلمه فرق دارد. Aliparsa (بحث) ۷ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۴۶ (UTC)
- سپاس از شما دوستان گرامی.امید (بحث) ۷ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۲۰:۵۴ (UTC)
- در فارسی «پختن» را برای بیشتر انواع گرما دادن مواد غذایی به کار میبرند و تفکیکی بین bake و دیگر روشها در فارسی نداریم. اما معادل دانستن «فراوردههای تنوری» هم خوب نیست. bake در فر هم انجام میشود مثلا کیک را در فر میپزند نه در تنور و مثلا جملهٔ زیر جالب نمیشود: «کیک یکی از فراوردههای تنوری است.» یا «مواد کیک را مخلوط کنید و یک ساعت در تنور بگذارید.»
- همان «فرآوردههای پختهشده» بهتر است.--Taranet (بحث) ۹ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۵۲ (UTC)
- جالب است که بدانید فر خود از فور (به فرانسوی:four) به معنای تنور است و نوع مدرن تنور خانگی را فر میگویند. در ضمن استفاده از یک اصطلاح غیر فارسی مفهوم را تقلیل نمیدهد. فور، فر یا تنور همگی معنای کلی تنور را را دارد. ارژنـگ ▒▒▒ ۹ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۱۶ (UTC)
"فراورده های فرپخت یا تنورپخت" 212.50.248.11 ۱ دسامبر ۲۰۱۳، ساعت ۰۹:۳۴ (UTC)
ferry
[ویرایش]برای ferry چه معنی ای بگذارم کشتی مسافربری با فری فرق دارد تایتانیک هم کشتی مسافربری بود در دیکشنریها هم گاها از خود عبارت فری استفاده شده است. همچنین اتوبوس دریایی هم مقاله جداگانه ای دارد و زیر مجموعه فری است Mathematicair (بحث) ۷ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۰۴ (UTC)
- درود. شاید معادل «معبر، جسر، گذر» مناسبباشد. دوستدار شما -- Armanjafari ☺گفتگو ۷ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۱۴ (UTC)
- نگاهی به مقالهاش بیاندازید!Mathematicair (بحث) ۷ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۲۷ (UTC)
- در فارسی معمولا اتوبوس دریایی میگویند. Aliparsa (بحث) ۷ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۱۵ (UTC)
- water bus مقاله جداگانه دارد و فقط مختص انسان است و زیر مجموعه فری است فری ماشین بر هم معنی میدهد Mathematicair (بحث) ۷ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۱۸ (UTC)
- درود. شاید معادل «معبر، جسر، گذر» مناسبباشد. دوستدار شما -- Armanjafari ☺گفتگو ۷ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۱۴ (UTC)
- معادل فرهنگستانی دارد: ferryboat = فرابَر -- دالبا ۱۷ آذر ۱۳۹۱/ ۷ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۲۵ (UTC)
- گرچه مجبوریم معادل فرهنگستان را به کار ببریم اما اصطلاح رایجش اتوبوس دریایی است. البته برای انسان، همانطور که متمتاتیکایر گفتهاند. به نوع ماشینبر آن در بندر پل که پر از آنها است لندینگ کرافت میگویند. نمونهای دیگر از این که اگر زود معادل مناسب پیشنهاد نکنیم مردم یک واژه را میگذارند تا کارشان راه بیفتد. Aliparsa (بحث) ۷ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۵۲ (UTC)
- با تشکر از دوستان مقالات اتوبوس دریایی و فرابر را ساختمMathematicair (بحث) ۷ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۲۰:۵۳ (UTC)
pet و Livestock
[ویرایش]برای این دو آیا درست است؟
- pet: حیوان خانگی
- Livestock:دام
- حیوان اهلی چه میشود؟Mathematicair (بحث) ۷ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۲۰:۵۳ (UTC)
- برای جانورانی که اهلی شدهاند (توسط انسان) ترکیب domesticated animals به کار میرود. -- نوژن (بحث) ۷ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۲۰:۵۵ (UTC)
- دو مورد دیگر درست بود؟ Mathematicair (بحث) ۷ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۲۰:۵۶ (UTC)
- آری -- نوژن (بحث) ۷ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۲۰:۵۸ (UTC)
- دو مورد دیگر درست بود؟ Mathematicair (بحث) ۷ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۲۰:۵۶ (UTC)
Land-grant universities
[ویرایش]Land-grant universities and colleges نام رده کاملش است در ویکی انگلیسی.امید (بحث) ۸ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۱۸ (UTC)
- در بابلیون
- land grant:زمین اعطائی دولت، اعطای اراضی
ولی در مقالهاش اشاره به سازمان یا دانشگاهی دارد که طبق قانون آمریکا کمک هزینه از منبع اعطای زمین یا فروش زمین دولتی می گیرد. به نظر من همان لند-گرنت باشد بهتر است چون واژهای است که معنی تحت الفظیاش گویای مفهومش نیست همچنین
The University of the District of Columbia received land-grant status in 1967 and a $7.24 million endowment (USD) in lieu of a land grant
را هم باید در نظر گرفت که لند-گرنت یک شرایط قانونی هم می تواند باشدMathematicair (بحث) ۹ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۰۸ (UTC)
- سپاس از کمکتان.امید (بحث) ۹ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۰۴ (UTC)
berryها، ذغال اخته، قرهقاط، قره قات و سیاه گیله
[ویرایش]الان یک مقاله در سرواژه قره قات هست که با منبع iran-uk.com برابر با «سیاه گیله» و «بلوبری» دانسته شده. یک سراژه قرهقاط هم داریم که کلا بدون منبع است و برابر با «ذغال اخته» و «کرانبری» دانسته شده است. سومی هم سرواژه زغالاخته (درخت) است. به نظرم تا وقتی منبع معتبری برای یکی دانستن میوههای ایرانی و غیرایرانی وجود ندارد میتوان نام مرسوم غیرفارسی آنها را استفاده کرد. «قره قات» و «قرهقاط» که یک وازه هستند باید عنوان یک مقاله باشند، «زغالاخته» و «ذغال اخته» هم یکی هستند. + یک وبلاگ که گفتههای کمی متناقض کتابهای علمی گیاهشناسی را مقایسه کرده است.--Taranet (بحث) ۹ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۰۳ (UTC)
من در واژهنامه زیستشناسی نگاه کردم هیچ کدام از Blueberry و Cranberry را نداشت (خود berry را البته «سته» معنا میکنند). یک بار پیشتر درباره berry و nut بحث شد. در کل این میوهها معادل پارسی معتبری ندارند. شاید به قول شما «بلوبری» بهتر باشد. -- نوژن (بحث) ۹ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۶:۵۹ (UTC)
رده:Disasters
[ویرایش]برای Disasters در ترجمه رده ها کدام یک بهتر است
- فاجعه
- بلایای طبیعی
- حوادث غیر مترقبه
از هر سه در رده ها استفاده شده که باید یکسان شوند. Mathematicair (بحث) ۹ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۶:۳۲ (UTC)
فاجعه همان Disaster است که برای مورد دوم به natural disasters تغییر می کند. لطف کنید آن ردهها را بیاورید تا پیگیری شوند. -- نوژن (بحث) ۹ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۶:۴۸ (UTC)
- رده:حوادث غیرمترقبه در ویکیفا مشاهده کنید در آن همه این ترجمهها وجود دارد Mathematicair (بحث) ۹ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۶:۵۹ (UTC)
anti-clericalism
[ویرایش]مقاله و رده Anticlericalism ضدروحانیگری یا ضدروحانیگرایی یا ضدروحانی؟ کدام یکی؟ - ماشین داروین (بحث) ۱ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۲:۳۵ (UTC)
- مفهوم واژه به گونهایست که نمیتوان گفت به یکی از این معانی خلاصه میشود. شاید بهتر باشد ضد کلریکالیسم بازگردانده شود. MaHaN MSG ۱ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۲:۴۵ (UTC)