ویکی‌پدیا:زبان و زبان‌شناسی/بایگانی ۳

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

Pre-Raphaelite Brotherhood یا (به فرانسه) Préraphaélisme[ویرایش]

این واژه را چگونه می‌توان ترجمه کرد یا به فارسی نوشت؟ The Lady of Shalott ‏۱۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۷:۱۷ (UTC)[پاسخ]

اخوت پیشا رافائل (منبع:Chilvers, Osborne (۱۳۸۳سبک‌ها و مکتب‌های هنری، ترجمهٔ فرهاد گشایش، انتشارات عفاف)-- میثمψ‏۱۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۷:۲۰ (UTC)[پاسخ]
ممنون.The Lady of Shalott ‏۱۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۷:۲۱ (UTC)[پاسخ]
انجمن برادری پیشارافائلی یا پیشارافائل‌گرایی به شرط اینکه برگردان دیگری در فارسی پیشینه نداشته‌باشد. --Ariobarzan ‏۱۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۹:۳۹ (UTC)[پاسخ]
فکر کنم پیشارافائل‌گرایی از همه بهتر باشد. از همکاری‌تان متشرم.The Lady of Shalott ‏۱۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۱۵ (UTC)[پاسخ]
خواهش. می‌توانید اندکی شکیب کنید، شاید پیشنهادهای بهتری هم برسد. --Ariobarzan ‏۱۱ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۳۷ (UTC)[پاسخ]
در نگر من نیز پیشارافائل‌گرایی بهتر است. Wayiran ‏۱۲ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۸:۱۲ (UTC)[پاسخ]
اگر اخوت پیشارافائل دارای پیشینه‌است حرفی نیست ولی نیکوتر این است که جای اخوت، برادری یا پیمان برادری نوشت و میان پیشا و رافائل هم نباید فاصله‌ای گذاشت. --Ariobarzan ‏۱۳ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۱:۱۴ (UTC)[پاسخ]


Proskynesis[ویرایش]

آیا نام پارسی Proskynesis را کسی می‌داند. رسم پروسکینسیس "proskynesis" (واژه کهن یونانی)، رسمی بود که در ایران باستان (بویژه هخامنشیان) فرودستان، با بوسیدن نمادین دست خود در مقابل فرادستان (مانند بوسه فرستادن با دست یا «kissing towards»)، احترام به جا می‌آوردند (تصویر). اگر نام مناسبی هست مقاله‌اش را در ویکی‌پدیای فارسی هم ایجاد کنیم که خیلی حیف است! البته هنگام ایجاد مقاله ایرانی‌سازی به این واژه برخوردم که فعلا به همان صورت نوشته شده‌است. --آبتین ‏۲۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۸:۴۶ (UTC)[پاسخ]

همان «دستبوس» یا «دستبوسی» خودمان نمی‌شود؟ (می‌دانم دنبال واژهٔ اصیلش هستی!) Wayiran ‏۲۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۸:۵۶ (UTC) [پاسخ]

اینو ببین از نظامیه: بخلوت کند شاه را دستبوس ز تشنیع برنارد آوای کوس Wayiran ‏۲۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۹:۰۱ (UTC) [پاسخ]

دهخدا برا «دستبوسی» اینو نوشته:
شرفیابی. به خدمت بزرگی رسیدن.
این با همون معنی‌ای که تو گفتی یه جورایی هماهنگه که برای احترامه و وقتی خدمت بزرگی میرسن این کارو میکنن.
Wayiran ‏۲۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۹:۰۳ (UTC)[پاسخ]
دستبوسی بیشتر موقعی به کار می‌رود که فاعل، دست طرف مقابل را می‌بوسد. برای همین زیاد گویا نیست. --آبتین ‏۲۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۹:۰۷ (UTC)[پاسخ]
اوه من تازه نوشتهٔ شما رو درست خوندم! Wayiran ‏۲۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۹:۱۶ (UTC)[پاسخ]
در کتاب‌های ترجمه‌شده نگاه کردم نوشته «به سجده افتادن» که کاملاً غلط است. با توجه به اجزای این واژه یعنی pros (پیش) + kuneo (بوسیدن)، برابر پیش‌بوسی را پیشنهاد می‌کنم.--ماني ‏۲۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۹:۱۸ (UTC)[پاسخ]

«پیش‌بوسی» زیباست. ولی شاید این حس بوجود آید که پیش از بوسیدن کاری دارید انجام می‌دهید یا کاریست که مقدمهٔ بوسیدن است. ولی با این حال زیباست و به خوبی این حس را در آدم ایجاد می‌کند که دست خود را ببوسی و برای فرد بفرستی. «بوسانه» هم در دهخدا بود، معنی‌اش ربط چندانی نداشت. Wayiran ‏۲۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۹:۳۰ (UTC)[پاسخ]

فرابوسی و فرابوسیدن هم می‌شود. فکر کنم این دقیق‌تر باشد.--ماني ‏۲۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۹:۴۶ (UTC)[پاسخ]
فرابوسیدن و فرابوسی خیلی زیبا و به اندازه کافی گویا هستند. اگر کسی نظر دیگری ندارد، یکی از این دو را برگزینیم و مقاله‌اش را با همین عنوان بنویسیم. سپاس مانی و Wayiran --آبتین ‏۲۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۹:۵۴ (UTC)[پاسخ]

فرابوسیدن زیباست. ولی یادآور کاریست بالاتر از بوسیدن و حس می‌کنم احساس از دور بوسیدن را به فرد نمی‌دهد. به دید من پیش‌بوسی بهتر است، چرا که بوسیدن در پیش بزرگان را در خود دارد. به نظرم عجله نکنید و این نوشته را همینگونه بگذارید تا فردا شاید کسانی ایده‌های بهتری دادند. توجه داشته باشید که واژه‌هایی چون این واژه که در گوگل به همراه واژه‌های پارسی ۲-۳ نتیجه بیش‌تر نمی‌دهند و هیچ برابری برای آن‌ها نیست از حساسیت زیادی برخوردارند. چراکه پس از گزینش ما، به احتمال بسیار زیاد دیگر در همهٔ ترجمه‌ها از واژه‌ٔ گزیدهٔ ما استفاده خواهد شد. ویکی جزء نخستین پاسخ‌های گوگل است و آن مترجمی که با این صفحه روبرو شود و ببیند این همه بحث انجام شده، بی‌گمان واژهٔ برگزیدهٔ ما را خواهد گزید و از این راه این واژه در پارسی وارد خواهد شد. پس پیشنهاد می‌کنم اندکی بیش‌تر درنگ کنیم، شاید به نتایج بهتری رسیدیم. اگر هم همین را خوب می‌دانید من حرفی ندارم، شما خود بزرگوارید. ;) Wayiran ‏۲۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۰۸ (UTC)[پاسخ]

فراپیش‌بوسیدن باز هم دقیق‌تر است (قابل مقایسه با فراپیش‌نهادن، فراپیش‌آوردن ...) ولی به خاطر حالت قدیمی این واژه بخت رواج‌یافتن آن کم‌تر است.--ماني ‏۲۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۱۱ (UTC)[پاسخ]

فکر می‌کنم شخصاً «فراپیش‌بوسی» را برای عنوان نوشتار بهتر از همهٔ گزینه‌ها می‌دانم. حالت رسمی و محترمانه‌اش بیشتر از پیش‌بوسی و فرابوسی است و جهت حرکت آن عمل را درست‌تر نشان می‌دهد.--ماني ‏۲۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۱۸ (UTC)[پاسخ]

به نظرم «فراپیش‌بوسی» بد نیست. همانطور که مانی گرامی مثال آورد در «فراپیش نهادن»، «فراپیش آوردن» فراپیش به معنی پیش‌رو «پیش‌رو نهادن» و «پیش‌رو آوردن» است و پیش‌رو نیز که به معنای «در مقابل» پس فراپیش بوسیدن=پیش‌رو بوسیدن=در مقابل بوسیدن. به نظرم زیباست. Wayiran ‏۲۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۳۱ (UTC)[پاسخ]

فرا بوسی لغت قشنگی است. اما لغت معمولی در زبان فارسی نیست. . لغت دست بوسی که در ابتدا هم پیشنهاد شده بود واضح تر است و منظور را می رساند. من در چند کتاب لغت من جمله دهخدا هم نگاه کردم. لغت فرا پیش بوسی را ندیدم. با اینکه لغت قشنگی است ممکن است ایجاد ابهام کند.کایروس ‏۲۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۵۴ (UTC) در ضمن در فرهنگ لغت این را هم دیدم شاید کمک کند.فرا حرف اضافه است به معنی نزد، نزدیک،پیش .کایروس ‏۲۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۵۹ (UTC)[پاسخ]

با درود من هم با کایروس موافقم، تا زمانی که تحقیق بیشتر صورت نگرفته و ما نمیدانیم واژه مصوب و درست معادل آن چیست، میتوانیم فعلاً از همان «پروسکینسیس» برای عنوان مقاله استفاده کنیم. این همان رسمیست که یونانیان و مقدونیها فقط برای خدایان خود جایز میشمردند. اما ایرانیان در مورد همدیگر آنرا به اجرا میگذاشتند و فقط هم محدود به دست بوسی نیست، بلکه بسته به مقام شخص، به تعظیم هم میرسد. البته اسکندر مقدونی به سپاهیانش فرمان داد تا انرا اجرا کنند و بعد از مخالفت و تمسخر شدید یارانش، بعداً انرا به حالت تعویق گذاشت. سیمرغ کوچولو ‏۲۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۱:۰۳ (UTC)[پاسخ]
درود proskynesis فارسی نیست و باید برابری برای آن آورد. نمی‌شود همان را استفاده کرد. در زبان ما معنی نمی‌دهد. مثل هزاران هزار واژهٔ دیگر هم هنوز در فارسی «واژه مصوب و درست معادل» ندارد. زمانی که واژه‌ای هنوز در زبانی معادل ندارد برابرگزینی بر عهده مترجم است و ما در این‌جا مترجم این مفاهیم هستیم. من چندین کتاب ترجمه‌شده در مورد ایران باستان را نگاه کردم همگی برابرهای توضیحی و اشتباهی را برای آن نوشته بودند (مثل به خاک سجاده افتادن و ...). بنابر این بهتر است خود ما مترجمان آن متن در این‌جا تصمیمی بگیریم. اگر کسی برابر چاپ‌شده و درست‌تری را نشان داد آن وقت موضوع فرق می‌کند. دوستار.--ماني ‏۲۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۱:۱۴ (UTC)[پاسخ]

منهم با شما هم عقیده ام و شکی نیست که باید معادل فارسی برای این لغت پیدا کرد . حال در موردلغت تکریم یا تکریمات نظرتان چیست؟ هر نوع احترام گذاری بسیار زیاد را می توان در رده آن قرار داد. من جمله دست بوسی. کایروس ‏۲۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۱:۴۵ (UTC)[پاسخ]

به نظر من همان «پیش‌بوسی» بهترین برابر ممکن است که همان ابتدا مانی گفت. جناب کایروس گرامی، تکریم به پیش‌بوسی، به جهان به ایران ماند، آیا می‌توان این دو را یک دانست؟ گذشته از آن تکریم عربیست. حال که ما می‌خواهیم واژه‌ای برگزینیم چه بهتر که پارسی باشد. Wayiran ‏۲۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۲:۲۲ (UTC)[پاسخ]

درود؛ هنوز پیش نهاد ویژه‌ای ندارم، ولی خواستم بگویم که این شیوهٔ احترام‌گذاشتن هنوز در میان عامه رواج دارد و زنده‌است ولی در جامعهٔ شهری بسیار کم دیده می‌شود.
دربارهٔ برگردان شاید عبارتی چون بوسهٔ ادب و بوسهٔ ادب نهادن بدک نباشد. --Ariobarzan ‏۲۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۲:۴۳ (UTC)[پاسخ]

محض اطلاع بیشتر خواستم بدانم ایا تا بحال در متون فارسی لغت پیش بوسی آمده است و کاربرد داشته؟ و یا یک لغتی است که بتازگی و با همکاری دوستان درست شده و می خواهید وارد فرهنگ فارسی کنید. در ضمن حق با شماست استفاده از واژه فارسی بر واژه عربی ارجحیت دارد. بشرط اینکه صحیح و بجا استفاده شود و مفهوم را برساند. کایروس ‏۲۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۰۳ (UTC)[پاسخ]

با اجازه، ایمیلی به استاد فریدون جنیدی فرستادم و واژه‌هایی را که دوستان پیشنهاد داده‌اند را هم ارائه کردم. اگر پاسخی گرفتم نتیجه را اعلام می‌کنم و دوباره به گفتگو می‌‌نشینیم. --آبتین ‏۳۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۴:۲۱ (UTC)[پاسخ]

اصطلاحی که در متون کهن فارسی برای چنین مفهومی استعمال می‌شود: نماز بردن است. مثلاً در شاهنامه می‌خوانیم: «فرود آمد از اسب و بردش نماز / همی بود بر پا، زمانی دراز» نماز خواندن هم از همین آمده‌است. به‌آفرید ‏۳۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۹:۴۵ (UTC)[پاسخ]

  • «نماز بردن» به معنی خم‌شدن و تعظیم‌کردن است. بخصوص در شاهنامه فردوسی. ببینید: دهخدا. در اینجا بوسه موضوعیت دارد ظاهراً ‏• Яohaŋ ٭ ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۶، ‏۰۹:۵۱(UTC)
اگر راجع به کلمهٔ یونانی می‌خواهیم بحث کنیم باید به نظرم خود کلمه را حرف‌نویسی کنیم چون داریم به کلمه به عنوان کلمه نگاه می‌کنیم. اگر می‌خواهیم راجع به احترام ایرانیان به پادشاهانشان سخن گوییم به نظرم باید همان نماز بردن یا چیزی چون آن گفت. چنان که دهخدا هم می‌گوید (در مدخل نماز بردن): خم شدن يا به خاک افتادن به قصد تعظيم در برابر شاهي يا بزرگي ديگر. به‌آفرید ‏۳۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۰۶ (UTC)[پاسخ]
درود. نماز بردن به معنی تعظیم کردن است. فعل نمیدن در پهلوی به معنی خم شدن کمر به جلو (نعظیم) است. «بوسه ادب» هم به نظرم برابر خوبی است برای عنوان نوشتار. در خود نوشتار می‌شود واژه‌های پیشنهادی را هم اضافه کرد.--ماني ‏۳۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۰۹:۵۱ (UTC)[پاسخ]
قضیه را این‌طوری حل کردم. اینطوری اگر دوستان نظر دیگری دارند می‌شود در همان مقالات اعمال کرد تا بحث به‌درازا نکشد.--ماني ‏۳۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۱۴ (UTC)[پاسخ]
از نظر من خیلی خوبی است. به‌آفرید ‏۳۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۱۶ (UTC)[پاسخ]
به نظرم بد نیست منتظر پاسخ رایانامهٔ آبتین هم بمانیم. با توجه به اینکه این کار در میان ایرانیان رواج داشته بدون شک برابری پارسی برای خود دارد. پس بهتر است از گمانه زنی‌ها نیز برخورداری کنیم. Wayiran ‏۳۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۴۳ (UTC)[پاسخ]
بعید است پاسخی بگیرند. مخصوصاً که از ایشان عمری گذشته است. من که باشم به اینجور ای‌میل‌ها پاسخ نمی‌دهم! (فرصتش نیست و حوصله‌اش) ‏• Яohaŋ ٭ ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۶، ‏۱۰:۵۰(UTC)

من اینطور فکر نمی‌کنم. اگر نوشتار ایشان در ویکی را هم بخوانید می‌بینید که ایشان با این سن هنوز به رایگان کلاس‌هایی برپا می‌کنند و پارسی را به علاقه‌مندان می‌آموزند. --Wayiran ‏۳۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۱۷ (UTC)[پاسخ]

جناب روهان خبر ندارند که ایشان کلاس‌های رایگان آموزش زبان پهلوی را هم برگزار می‌کنند. البته استخاره گرفتن از سایت بعضی‌ها! خیلی راحت‌تر است. ۲۴ ساعت بعدش پاسخ می‌گیرید. امیدوارم در نزد دوستان ضایع نشوم ;-) --آبتین ‏۳۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۵۰ (UTC)[پاسخ]
با کار مانی موافقم. گویا است. اگر پاسخی نگرفتم که هیچ؛ همین بوسه ادب و دیگر توضیحات عالی است که بماند. اگر احیانا واژه نو و جالبی دریافت کردم. که دوباره آن را به بحث می‌گذارم. --آبتین ‏۳۰ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۵۸ (UTC)[پاسخ]

transclusion[ویرایش]

من خودم نظری ندارم♦ مرد تنها ♦ ب ‏۱۳ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۱:۳۹ (UTC)[پاسخ]

دیدن اینهم خالی از لطف نیست♦ مرد تنها ♦ ب ‏۱۳ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۱:۴۰ (UTC)[پاسخ]
من پیشتر ترجمه کرده‌ام: تراگنجانش. چندبار هم این ور و آنور استعمال کرده‌ام. به‌آفرید ‏۱۳ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۲:۲۲ (UTC)[پاسخ]
مرسی ♦ مرد تنها ♦ ب ‏۱۳ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۲:۲۵ (UTC)[پاسخ]

Anthroposophy[ویرایش]

نظرتان چیست؟ انتروپوسوفی؟ برابری فارسی وجود ندارد؟ Wayiran ‏۲۵ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۵:۴۶ (UTC)[پاسخ]

حکمت انسانی.--ماني ‏۲۵ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۲۰:۱۸ (UTC)[پاسخ]
به نظرم معادل خوبی است. البته خوب است اگر در مقاله خود آوانگاری (آنتروپوسوفی؛ که به نظرم با آ بهتر است) را هم بیاورید. --محسن ‏۲۶ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۶:۴۳ (UTC)[پاسخ]

برابری پارسی یا نیمه پارسی ندارد؟ --Wayiran ‏۲۷ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۵۹ (UTC)[پاسخ]

Organized crime[ویرایش]

سلام، نظرتون راجع برابر Organized crime چیست؟ این واژه در رسانه های انگلیسی رواج دارد.این مقاله اش. درتعریف Organized crime آمده: سازمان های تبهکاری سازمان ها و تشکیلاتی هستند که بیشتر برای هدف کسب ثروت و پول فعالیت میکنند. مانند مافیا.

واژه «تبهکاری سازمان یافته» چطور است؟ Pastorals2007 ‏۲۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۵:۲۳ (UTC)[پاسخ]

من هم همین تبهکاری سازمان‌یافته شنیده‌ام. Raamin ب ‏۲۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۷:۰۷ (UTC)[پاسخ]
منم «تبهکاری سازمان‌یافته» شنیدم. Wayiran ‏۲۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۷:۱۲ (UTC)[پاسخ]
جرائم/جرم سازمان‌یافته. --محسن ‏۲۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۷:۱۳ (UTC)[پاسخ]
این یکی را حتی بیشتر شنیده‌ام. :) Raamin ب ‏۲۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۷:۱۸ (UTC)[پاسخ]

نه، «تبهکار» فارسیه و کاملا جا افتاده‌ام هست. خودتون ببینید اولش هممون همینو گفتیم ولی «جرم و مجرم» عربیه. خواهشا «جرائم» نه. به خدا «تبهکاری سازمان یافته» رو همه و همه می‌فهمن. --Wayiran ‏۲۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۷:۲۲ (UTC)[پاسخ]

با اجازه دوستان، در علم حقوق برای این کلمه معادل وجود دارد و ما نباید از خودمان معادل خلق کنیم. تبهکاری به هر جرمی گفته میشود (چه برای آن مجازات در نظر گرفته شده باشد چه نه). اما جرم، تبهکاری یا بدکاری‌ای است که برای آن در قانون مجازات خاصی در نظر گرفته شده است. سازمانهای مافیایی و به اصطلاح criminal Organizations ، جزو جرایم سازمان یافته هستند. سیمرغ کوچولو ‏۲۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۸:۰۶ (UTC)[پاسخ]
جرایم سازمان‌یافته ;) Raamin ب ‏۲۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۸:۰۹ (UTC)[پاسخ]
اگر به راستی معنایش فرق می‌کند من هیچ حرفی ندارم. اتفاقا به پویایی فارسی می‌انجامد و در آینده با برابری مناسب حذف خواهد شد. Wayiran ‏۲۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۸:۳۱ (UTC)[پاسخ]

راستی یک چیز! جُرم خود واژه‌ای پارسیست. «پارسي تازي گشته، گـُرم (آنندراج، زير واژه‌ي جُرُوم)» مساله به خیر و خوشی حل شد. Wayiran ‏۲۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۸:۳۲ (UTC)[پاسخ]

خدا را هزار مرتبه شکر، برنامه‌های هزار ساله سره نویسان کمی سبکتر شد. سیمرغ کوچولو ‏۲۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۸:۳۸ (UTC)[پاسخ]

خدا را شکر. زنده آن کسیست که در تاریخ(آینده) زنده باشد، نه حال.

از ديدگاه مارکسيسم(من مارکسیست نیستما ولی از این دیدگاهش خیلی خوشم میاد)، افراد و شخصيت ها نه بعنوان وجود فردی، بلکه بعنوان بخشی از کـــّل (کل جامعه انسانی) مورد شناسائی قرار می گيرند.

که من زنده در پيکر مردمـم ......... اگر چند در ازدحامش گمم

Wayiran ‏۲۹ آوریل ۲۰۰۸، ساعت ۱۸:۴۳ (UTC)[پاسخ]

Inflection[ویرایش]

[http://en.wikipedia.org/wiki/Inflection#Examples_in_English

Akkadian, like Japanese, was polysyllabic and used a range of inflections while Sumerian, like Chinese, had few or no inflections. در این جمله inflection باید چه برگردان شود؟ --Wayiran ‏۶ مهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۳۹ (UTC)[پاسخ]

صرف فعل. --Ariobarzan ‏۷ مهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۰:۴۰ (UTC)[پاسخ]

«اکدی به مانند ژاپنی، زبانی چندهجایی بوده و از شماری صرف فعل بهره‌مند بوده‌است، در حالی که سومری مانند چینی دارای صرف فعلی کم بوده و یا اصلا دارای صرف فعل نبوده‌است.» به نظرتان این برگردان درست است؟ --Wayiran ‏۷ مهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۱۸ (UTC)[پاسخ]

انفلکشن فقط منحصر به فعل نیست. بلکه می تواند شامل کلماتی باشد که با تغییر فرم معنی آنها نیز عوض می شود. مثلا زبان فرانسه عربی و... مفهوم کلمه و یا جنسیت با پیشوند یا پسوند عوض می شود البته معادل فارسی دقیق آن را متاسفانه نمی دانم ولی "واژه های تغییر پذیر" شاید معادل مناسب تری باشد.کایروس ‏۷ مهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۱:۴۶ (UTC)[پاسخ]

من در منابع تصریف شدن دیده‌ام. مثلاً «در فارسی باستان (همانند اوستا) اسم وصفت و ضمیر در حالتهای گوناگون تصریف می‌شده و نقش این کلمات در جمله با تغییر آخر کلمات و اضافه‌شدن شناسه‌های تصریفی معین می‌گردیده است» (آموزگار و تفضلی، زبان پهلوی ادبیات و دستور آن؛ ص ۶۳) به‌آفرید ‏۹ مهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۱:۲۴ (UTC)[پاسخ]

معادل خیلی خوبی است و فقط منحصر به فعل نمی شود.کایروس ‏۹ مهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۴:۱۰ (UTC)[پاسخ]

دقیقا همینطوره خودشه... اگه تصریف رو در ویکی جستجو کنید هم در دیگر نوشتارها میبینید دقیقا به همین معنی به کار رفته مانند نوشتار زبان ژاپنی. سپاس --Wayiran ‏۱۰ مهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۲:۰۳ (UTC)[پاسخ]

Ge'ez language[ویرایش]

چه ترگمان شود؟ --Wayiran ‏۶ مهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۱۷ (UTC)[پاسخ]

زبان گعز؛ این را هم بنگرید بد نیست. --Ariobarzan ‏۷ مهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۰:۵۰ (UTC)[پاسخ]

؟--Wayiran ‏۶ مهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۳۷ (UTC)[پاسخ]

«نشان صدا» توضیح است. آیا واژه‌ای ویژه دارد؟ اگر ندارد چه پیشنهاد می‌کنید؟ --Wayiran ‏۶ مهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۲۳:۴۱ (UTC)[پاسخ]

پیشتر صدانگار دیده‌ام. منبعی برایش دم دست ندارم ولی به گمانم آریانپور هم همین را آورده‌است. --Ariobarzan ‏۷ مهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۰۰:۳۷ (UTC)[پاسخ]

به دید من «آوانگار» بهتر است. اکنون که گفتید یادم افتاد من هم در جایی آوانگار شنیده‌ام. در گوگل هم بسیار نتیجه داد. --Wayiran ‏۷ مهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۱۲ (UTC)[پاسخ]

دقیقاً درست است. ترجمهٔ صحیح آن «آوانگار» است که بسیار هم مورد استفاده است و ترجمهٔ خیلی خوبی هم هست. ▬ حجت/بحث ‏۸ مهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۸:۵۳ (UTC)[پاسخ]
آوانگار خوب است، البته صدا هم عربی نیست. --Ariobarzan ‏۱۳ مهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۰:۵۳ (UTC)[پاسخ]