ویکیپدیا:زبان و زبانشناسی/بایگانی ۱۸
رد کردن به: فهرست بحثها • آغاز بحثها • پایین صفحه • افزودن بحث تازه این صفحه برای بحث و بررسی بر روی موضوعات مرتبط با زبان و زبانشناسی در ویکیپدیا ایجاد شدهاست. درخواستهای برابر فارسی برای واژههای خارجی و برعکس نیز همینجا مطرح میشوند. توجه داشته باشید که این صفحه به قصد واژهسازی ایجاد نشدهاست و تنها هنگامی باید در آن دربارهٔ واژهای بحث شود که آن واژه در سیاههٔ واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی و کتابهای علمی مرتبط نیامده باشد. ازاینرو، هنگامی که دنبال برابر فارسی یک واژهٔ بیگانه میگردید، قبل از مطرح کردن آن در این صفحه آن را در منابع زیر جستجو کنید. | |
استفاده از این صفحه
بایگانی
۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۸، ۱۹، ۲۰، ۲۱، ۲۲، ۲۳، ۲۴، ۲۵، ۲۶، ۲۷، ۲۸، ۲۹، ۳۰، ۳۱، ۳۲، ۳۳، ۳۴، ۳۵، ۳۶، ۳۷، ۳۸، ۳۹، ۴۰، ۴۱، ۴۲، ۴۳، ۴۴، ۴۵، ۴۶، ۴۷، ۴۸، ۴۹، ۵۰، ۵۱، ۵۲، ۵۳، ۵۴ |
Stage[ویرایش]
درود. برابر Stage در چینهشناسی؟ -- نوژن (بحث) ۱۷ مهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۹:۲۷ (UTC)
- "لایه". دیاکو « بحث » ۱۸ مهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۶:۳۱ (UTC)
- دیاکو جان کدام منبع چنین آورده. یک مساله دیگر هم اینکه به نظر Stage به یک دوره زمانی گفته میشود و نه چیزی فیزیکی. -- نوژن (بحث) ۱۸ مهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۶:۴۸ (UTC)
- در فرهنگ آریانپور برای اصلاح زمینشناسی لایه، چینه و طبقه آمده. لایه که Layer است. چینه را هم برابر Stratum گرفتهایم میماند طبقه. اما اینکه Stage واقعاً به چه چیزی گفته میشود نمیدانم. --چالاکБаҳс ۱۸ مهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۶:۵۹ (UTC)
- درود بر تو نوژن گرامی. من تخصصی در زمین شناسی ندارم. فقط از مختصر مطالعهای که روی متن انگلیسی آن کردم این استنباط را کردم که لایهای از خاک که در بر گیرنده یک دوره زمانی خاص است را stage می گویند. ولی اطمینان قطعی ندارم که آیا واژهٔ پیشنهادی من درست است یا نه. دیاکو « بحث » ۱۸ مهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۴۹ (UTC)
اشکوب میشود. ممنون از دوستان -- نوژن (بحث) ۲۵ مهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۲:۵۵ (UTC)
عنوان[ویرایش]
اگه میشه یک معادل برای واژه عنوان معرفی کنید.-- Rayeshman (بحث) ۱۸ مهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۸:۲۰ (UTC)
- در مورد منابع مثل کتاب و سی دی، عنوان برابر با title می شود. --سعید (بحث) ۱۸ مهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۹:۲۱ (UTC)
- می دونم خیلی سخت گیرانه میشه اما معادل فارسی برای این واژه عربی می خوام.Rayeshman (بحث) ۱۹ مهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۵:۰۶ (UTC)
- «سرنامه»، «پاژنام»، «سرنویس». با این وجود تغییر «عنوان»های به کار رفته در ویکیپدیا به برابرهای پارسیاش بر خلاف قواعد پذیرفتهشدهای همچون وپ:سره خواهد بود. -- دالبا ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۲/ ۱۹ مهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۵:۲۴ (UTC)
- * سرمتن چطور هست؟ R11aku (بحث) ۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۲:۴۷ (UTC)
Test pilot[ویرایش]
لطفا یک معادل خوب برای واژه ی Test pilot پیشنهاد کنید. دیاکو « بحث » ۱۹ مهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۶:۲۱ (UTC)
- خلبان آزمایش. ارژنـگ ▒▒▒ ۱۹ مهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۶:۵۱ (UTC)
Cymru[ویرایش]
اگر امکان دارد یک معادل برای کلمه Cymru پیشنهاد کنید.--علی رضا رستم زاده (بحث) ۲۷ مهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۳:۵۳ (UTC)
- خود مردم ولز به کشورشان می گویند Cymru (کمری). منظورتان چیست؟ دیاکو « بحث » ۲۷ مهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۴:۴۸ (UTC)
- منظورم جایزه بفتا Cymru است.--علی رضا رستم زاده (بحث) ۲۷ مهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۵:۰۰ (UTC)
- جایزهٔ بفتا-کیمری!__Âriobarzan ۲۷ مهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۵:۳۶ (UTC)
ترجمه[ویرایش]
بفرمایید این کلمه (award-winning duo) را در اینجا چه ترجمه بکنم؟ بیشتز مشکلم با صفتش است نه duo. --Wikitranser (بحث) ۱ ژوئن ۲۰۱۳، ساعت ۰۸:۲۶ (UTC)
- باید به محدودیتهای زبانی که بدان بازگردانی میکنید نیز توجه کنید. در پارسی، شاید برابری چون «دوئوی جایزهبرده» یا «دوئوی برندهٔ جایزه» مناسب باشد. -- نوژن (بحث) ۱ ژوئن ۲۰۱۳، ساعت ۱۵:۱۴ (UTC)
اگر اشتباه نکنم: زوج برنده جایزه/ جفت برنده... / دو برنده... Xerxessenior (بحث) ۲ ژوئن ۲۰۱۳، ساعت ۲۱:۳۷ (UTC)
به نظرم بهترین ترجمه می تواند «دو نوازی برنده(فلان) جایزه» باشد. Alireza.sarbazi (بحث) ۲ ژوئن ۲۰۱۳، ساعت ۲۲:۱۰ (UTC)
Spin-offs[ویرایش]
لطفاً یک معادل برای کلمه spin-offs بگویید.معنی آن می شود سریال گرفته شده از یک سریال دیگر اما یک کلمه واحد برای آن می خواهم.--علی رضا رستم زاده (بحث) ۵ ژوئن ۲۰۱۳، ساعت ۱۳:۱۰ (UTC)
- این یک نوع اثر اشتقاقی است. میشود گفت سریال اشتقاقی.--همان (بحث) ۵ ژوئن ۲۰۱۳، ساعت ۱۴:۴۲ (UTC)
Upcoming films[ویرایش]
یک معادل مناسب و کوتاه برای Upcoming films میخواستم، قطعاً رده:فیلمهای تازه وارد ترجمه درستی نیست. Upcoming films به معنی فیلمهایی است که در آینده اکران خواهند شد. فیلمهای اکران نشده و فیلمهای منتشرنشده هم ابهام دارد. نوید (گفتوگو) ۱۵ ژوئن ۲۰۱۳، ساعت ۲۰:۳۲ (UTC)
- «فیلمهایی که به زودی به اکران در میآیند» و شکل کوتاه شدهاش به صورت «فیلمهای اکران آینده». «فیلمهایی که خواهند آمد» Film à venir. -- نوژن (بحث) ۱۶ ژوئن ۲۰۱۳، ساعت ۰۰:۴۲ (UTC)
یا شاید بهتر است بگوییم: "فیلم های منتظر اکران".Wikitranser (بحث) ۱۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۱۸ (UTC)
Commune[ویرایش]
دوستان چه برابری میتوانید برای Commune در تقسیمات کشوری فرانسه پیشنهاد کنید؟ همان کمون خوب است؟ __Âriobarzan ۱۸ ژوئن ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۰۶ (UTC)
- درود. در فارسی "شهرداری" گفته میشود، اما با توجه به این مورد و این و اینکه municipalité و mairie به معنای شهرداری گاهی نزدیکتر هستند بنظر من همان "کمون" بهترین گزینه میتواند باشد. ارژنـگ ▒▒▒ ۱۸ ژوئن ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۳۸ (UTC)
- بسیار هم خوب؛ سپاسگزارم. __Âriobarzan ۱۸ ژوئن ۲۰۱۳، ساعت ۱۱:۲۷ (UTC)
Head of Drama[ویرایش]
درود.اگر بتوانید برابری مناسب برای کلمه Head of Drama ارائه دهید ممنون می شوم.--علی رضا رستم زاده (بحث) ۱۶ ژوئن ۲۰۱۳، ساعت ۱۳:۴۵ (UTC)
- درود. منظورتان «رئیس بخش نمایشهای تلویزیونی» است؟مانی (بحث) ۱۶ ژوئن ۲۰۱۳، ساعت ۱۳:۵۱ (UTC)
- مظورم مقاله دکتر هو و این کلمه در این جمله است:
- Doctor Who first appeared on BBC television at 17:16:20 GMT on 23 November 1963,[13][14] following discussions and plans that had been in progress for a
year.The Head of Drama, Canadian Sydney Newman, was mainly responsible for developing the programme
- به نظر آنچه که جناب مانی گفتند در اینجا صادقتر است. -- نوژن (بحث) ۲۷ ژوئن ۲۰۱۳، ساعت ۱۲:۳۵ (UTC)
معادل فارسی هایپرمارکت[ویرایش]
معادل فارسی هایپرمارکت چیست؟
- باید در این رده بندی در نظر گرفت: بقالی یا دکان، فروشگاه یا سوپر مارکت، هایپر مارکت. --> سوپر مارکت خیلی بزرگ با مواد غذایی و غیر غذایی... "فروشگاه بزرگ" (در قدیم چنین دکانی با این نام داشتیم). در غرب قائدهای نانوشته هست که میگوید مساحت چنین فروشگاهی از 2000 متر مربع به بالا است. سازمان آمریکایی ACNielsen میگوید بالای 5000 متر مربع. در انتخاب اسم باید در نظر داشته باشیم که شخصیت اینگونه فروشگاه باید در ردیف سوپرمارکت بماند. "فروشگاه های شهروند" نمونه بسیار خوبی هستند و تمامی شرائط هایپرمارکت را دارا هستند. در 60 سال گذشته نتوانستیم "سوپرمارکت" را جایگرین کنیم... فکر میکنم هایپرمارکت هم متاسفانه چنین سرنوشتی داشته باشد. Xerxessenior (بحث) ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۲۲:۴۳ (UTC)
Land use[ویرایش]
سلام، دوستان آیا Land use همان آمایش سرزمین است؟ Farvartish (بحث) ۲۲ ژوئن ۲۰۱۳، ساعت ۲۰:۲۷ (UTC)
- نه آمايش سرزمين برنامه ريزي در سطح كشور است لند يوز برابر با كاربري اراضي است كه در برنامه ريزي اي در سطح شهري و روستايي است188.159.202.34 ۲۳ ژوئن ۲۰۱۳، ساعت ۰۴:۵۰ (UTC)
- گويا مقاله لند يوز اينجا همان معني آمايش سرزمين را مي رساند!!188.159.202.34 ۲۳ ژوئن ۲۰۱۳، ساعت ۰۵:۰۳ (UTC)
- مشکل من هم همین مساله بود، تازه Land-use planning هم هست که برنامهریزی شهری ترجمهاش کردهاند، اما مقالهاش درباره آمایش سرزمین است. Farvartish (بحث) ۲۳ ژوئن ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۱۰ (UTC)
Domestic partnership[ویرایش]
قصد ایجاد نوشتار en:Domestic partnership را دارم و در یافتن برابر مناسبی برای آن دچار مشکل شدهام. Domestic partnership گونهای از زندگی مشترک است که در قانون برخی جایها تقریباً با ازدواج برابر در نظر گرفته میشود. یکی از دوستان برابر «همیاری ثبتشده» را پیشنهاد کردند که به نظر خودم خوب است.وهاب (گپ) ۲۹ ژوئن ۲۰۱۳، ساعت ۰۴:۳۶ (UTC)
- من عبارت "همخانگی ثبت شده" را پیشنهاد میکنم. "همیاری" به معنی کمک متقابل است و به نظر من معادل خوبی برای آن نیست. دیاکو « بحث » ۲۹ ژوئن ۲۰۱۳، ساعت ۰۸:۵۷ (UTC)
- دیاکو جان مشکل بخش دوم هم هست "Domestic" مطمئنا به معنی ثبتشده نیست، معنی خانگی است مثلا en:Domestic violence، partner هم در انگلیسی دو معنی دارد، همکار و «شریک زندگی» به نظرم کلمه اول برای این اضافه شده که این ابهام را از بین ببرد.
:)
امیرΣυζήτηση ۲۹ ژوئن ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۲۶ (UTC)
- دیاکو جان مشکل بخش دوم هم هست "Domestic" مطمئنا به معنی ثبتشده نیست، معنی خانگی است مثلا en:Domestic violence، partner هم در انگلیسی دو معنی دارد، همکار و «شریک زندگی» به نظرم کلمه اول برای این اضافه شده که این ابهام را از بین ببرد.
- من احتمالاً «شراکت خانگی» یا «شریک خانگی» ترجمه میکردم. (برای مشارکت، معادل فارسی انبازی را هم داریم)-- دالبا ۸ تیر ۱۳۹۲/ ۲۹ ژوئن ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۴۸ (UTC)
- درود. با توجه به توضیحات، من با شراکت خانگی موافقم. بنظرم سادهترین و بهترین ترجمه است. ارژنـگ ▒▒▒ ۲۹ ژوئن ۲۰۱۳، ساعت ۱۱:۱۹ (UTC)
- به نظر من اگر میخواهید مفهوم را برساند باید چیزی شبیه «زندگی مشترک بدون ازدواج» یا «زندگی مشترک غیر رسمی» بگوییم. فکر نمیکنم شراکت خانوادگی اصلا این مفهوم را برساند. من اگر این کلمه را ببینم فکر میکنم یک خانواده با مشارکت هم یک فعالیت اقتصادی را انجام میدهند.--همان (بحث) ۲۹ ژوئن ۲۰۱۳، ساعت ۱۱:۳۹ (UTC)
موضوع اینجا هست که برخی از این نامها همین اکنون مقالهشان در ویکیفا وجود دارد. اما این یکی گویا میانویکیندارد، در نتیجه نامی مختص به خودش نیاز دارد.
A domestic partnership is a legal or interpersonal relationship between two individuals who live together and share a common domestic life
بایست ببینیم این را چه مینامیم. به نظرم یکی از همین گزارههای ارائه شده مناسب خواهد بود، اما بهترینش که گویای جملهٔ فوق باشد کدام است؟ نظرتان؟ KhabarNegar خبرنگار ۲۹ ژوئن ۲۰۱۳، ساعت ۱۱:۴۸ (UTC)
- شراکت خانگی همانگونه که "همان" گفت مفهوم فعالیت اقتصادی را به ذهن متبادر میکند. هنگام واژه سازی وقتی میبینیم نمیتوان با ترجمه واژه به واژه یک واژهٔ نو ساخت به نظرم باید ترجمهٔ مفهومی کنیم. ترجمهای کنیم که مفهوم را برساند و الزاما ترجمهٔ واژه به واژه نباشد. با توجه به این موضوع و این روش واژه سازی من گمان میکنم همان "همخانگی ثبت شده " و یا "همخانگی قانونی" معادل مناسبی است. دیاکو « بحث » ۲۹ ژوئن ۲۰۱۳، ساعت ۱۴:۲۷ (UTC)
- رابطهٔ همخانگی قانونی، رابطهٔ قانونی دوزوج زیر یک سقف! (این یکی خیلی طولانیاست!)، زندگی مشترک قانونی خارج از ازدواج! (این یکی هم بلند است، ولی فکر کنم مفهوم را بیشتر میرساند.) __Âriobarzan ۳۰ ژوئن ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۰۵ (UTC)
- دقیقاً، اتفاقاً بایست طولانی باشد. چراکه که ما کلمهی معادل هنوز نداریم در نتیجه گزارهی معادل میتواند فعلاً جایگزین باشد، گزینههایی مانند اینهایی که گفته شده را میپسندم "زندگیمشترک در یک خانه" و یا مثلاً "همخانگی و زندگی مشترک" این دو خوبند. یا یک همچنین چیزهایی، ما کلمهی معادلش را در زبان خودمان نداریم، مگر آن یکی که دالبا یافته . KhabarNegar خبرنگار ۳۰ ژوئن ۲۰۱۳، ساعت ۱۶:۲۳ (UTC)
- رابطهٔ همخانگی قانونی، رابطهٔ قانونی دوزوج زیر یک سقف! (این یکی خیلی طولانیاست!)، زندگی مشترک قانونی خارج از ازدواج! (این یکی هم بلند است، ولی فکر کنم مفهوم را بیشتر میرساند.) __Âriobarzan ۳۰ ژوئن ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۰۵ (UTC)
از همیاری دوستان سپاسگزارم. نوشتار را با عنوان همخانگی قانونی و تغییر مسیر شراکت خانگی ایجاد کردم. وهاب (گپ) ۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۵۷ (UTC)
snapshot[ویرایش]
درود.
برای snapshot چه واژه فارسی پیشنهاد میکنید؟
ممنون bkouhi (بحث) ۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۳:۳۳ (UTC)
- عکس فوری، نمایش لحظهای. __Âriobarzan ۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۳:۴۱ (UTC)
- عکس فوری معنای دیگری دارد و تا جایی که یادم می آید به عکس هایی می گفتند که در مدت زمان کوتاه ظاهر می شدند و دارای کیفیت پایینتری نسبت به عکس های دیگر بودند. نمایش هم که معنای عکاسی و عکسبرداری ندارد. مقاله ی فارسی ای برای مقاله ی اسنپ شات انگلیسی وجود دارد به نام "عکسبرداری آنی". همین معادل "عکسبرداری آنی" گمان می کنم بد نباشد. دیاکو « بحث » ۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۴:۳۱ (UTC)
- اگر منظور فقط در عکسبرداری هست، همین "عکسبرداری آنی" که گفتند و یا "شکار لحظه ها"، یا "عکسبرداری شکار لحظه" و یا "عکسبرداری در حالت شکار لحظه" خوب هست، اما اگر در جایهای دیگری غیر از صرفاً عکسبرداری منظور هست میتوان همان "نمایش لحظهای" را نیز مناسب دید، امیدوارم کمکی بودهباشم، ارادتمند KhabarNegar خبرنگار ۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۵:۲۳ (UTC)
با تشکر از همه دوستان عزیز بابت پیشنهادها. ببخشید که من نگفتم توی کدوم رشته منظورم هست. منظور من در علوم رایانه و به طور خاص مبحث فایل سیستم ها هست. به طور کلی snapshot ها به «وضعیت» سیستم توی یک لحظه خاص اشاره دارند. مثلا وضعیت درایو C شما توی تاریخ ۲ خرداد ساعت ۲۰:۴۸ دقیقه. اینکه توی اون لحظه چه فایلهایی توش بوده، چه قدر حجم داشته و ... حالا با این تفاسیر به نظر من «نمایش لحظهای» یا «تصویر لحظهای» واژه های مناسبی هستند. نظر شخصی من «تصویر لحظهای» هست. نظر شما دوستان چیست؟ با این توضیحات، آیا واژه دیگهای رو هم مناسب میدونید؟ با تشکر به خاطر وقتی که گذاشتید. bkouhi (بحث) ۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۲۴ (UTC)
- فرهنگستان «برگرفت» را برای storage snapshot و dump دارد (دفتر پنجم، حوزهٔ رایانه و فنّاوری اطلاعات). واژهنامهٔ مرجع لینوکس «تصویر لحظهای» را به عنوان برابر مصطلح برگزیده. -- دالبا ۱۳ تیر ۱۳۹۲/ ۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۴۱ (UTC)
frontend و backend[ویرایش]
درود فروان خدمت همه دوستان عزیز
میخواستم اگر امکان دارد در مورد واژههای frontend و backend راهنمایی کنید. مقاله اصلی این هست: Front and back ends
خیلی ممنون bkouhi (بحث) ۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۲۰:۰۴ (UTC)
درود. دو فرهنگ واژههای رایانهای را نگاه کردم. اینها درش بود:
- Back end: ۱. پایانه پشتیبانی، انتهای پشتیبانی، ۲. خادم
- Front end: ۱. پایانه، پایانهگاه، ۲. جلودار، جلویی، پیشرو ۳. صورت نرمافزار ۴. تحریر مستقیم
مانی (بحث) ۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۵:۴۲ (UTC)
back end پشت صحنه Cnevis (بحث) ۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۶:۳۸ (UTC)
- برابرنهادهای فرهنگستان: مرحلهٔ پیشین (front end) و مرحلۀ پسین (back end). -- دالبا ۱۷ تیر ۱۳۹۲/ ۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۲۰:۴۰ (UTC)
با سلام
من front-end tools را اینگونه ترجمه کرده ام:
- front-end tools: ابزارهای واسط کاربران کسب و کار
آمنه علاقبند Alaghband (بحث) ۹ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۴۵ (UTC)
پیشنهادم
- *back-end tools: ابزارهای پسین یا پَسابزارها
- *front-end tools: ابزارهای پیشین یا پیشابزارها
R11aku (بحث) ۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۵:۰۴ (UTC)
Google Summer of Code[ویرایش]
تابستان با کدِ گوگل ؟ [۱] -- Cnevis (بحث) ۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۶:۵۸ (UTC)
- برنامهایست برای دانشجویان تا در تابستان به کدنویسی بپردازند. اینجا به نظرم «پُر از» بیشتر منظور را میرساند: «تابستان پر از کد (از) گوگل». -- نوژن (بحث) ۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۹:۴۸ (UTC)
این عبارت را چطور ترجمه میکنید؟[ویرایش]
This doctrine appears to have taken some time to reach its final formulation, and later it was subjected to extensive theological justification. --سید (بحث) ۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۹:۱۰ (UTC)
- مدتی طول کشید تا این نظریه به فرمولاسیون نهایی خود برسد و پس از آن هم با توجیهات الهیاتی مفصلی پشتیبانی شد. --همان (بحث) ۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۱:۴۲ (UTC)
- متشکر. آیا این دقیق تر نیست:
«به نظر میرسد مدتی طول کشید تا این نظریه به صورتبندی نهایی خود برسد و پس از آن هم با توجیهات الهیاتی مفصلی پشتیبانی شد. »؟ subjected رو به پشتیبانی شد برگدوندید؟--سید (بحث) ۱۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۰:۱۶ (UTC)
- نظرتون راجع به این ترجمه چیه:
به نظر میرسد مدتی طول کشید تا این نظریه به صورتبندی نهایی خود برسد و پس از آن هم موضوع توجیهات کلامی مفصلی/گستردهای قرار گرفت؟--سید (بحث) ۱۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۹:۲۵ (UTC)
- آن subjected اینجا به subject و موضوع ربطی ندارد و گاه در متنها به شکل «مشروط به» و «محدود شده توسط» به کار گرفته میشود. در اینجا بهتر است به صورت «تحت» بازگردانی شود: به نظر میرسد مدتی طول کشید تا این نظریه به صورتبندی نهایی خود برسد و پس از آن هم تحت توجیهات کلامی مفصلی/گستردهای قرار گرفت. -- نوژن (بحث) ۲۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۹:۵۶ (UTC)
- بسار متشکر.--سید (بحث) ۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۶:۲۶ (UTC)
- آن subjected اینجا به subject و موضوع ربطی ندارد و گاه در متنها به شکل «مشروط به» و «محدود شده توسط» به کار گرفته میشود. در اینجا بهتر است به صورت «تحت» بازگردانی شود: به نظر میرسد مدتی طول کشید تا این نظریه به صورتبندی نهایی خود برسد و پس از آن هم تحت توجیهات کلامی مفصلی/گستردهای قرار گرفت. -- نوژن (بحث) ۲۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۹:۵۶ (UTC)
البته من ترجیح میدهم بخش دوم را تحت اللفظی ترجمه نکنیم و این طور بنویسیم: به نظر میرسد مدتی طول کشید تا این نظریه به صورتبندی نهایی خود برسد و پس از آن هم توجیه ها و تبیین های دینی گستردهای در موردش ارائه شد.--سید (بحث) ۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۳۱ (UTC)
Solar updraft tower[ویرایش]
Solar updraft tower روشی برای تولید انرژی الکتریکی با استفاده از جریان همرفت ناشی از گرمای خورشیده. معادل مناسبی براش وجود داره در فارسی؟ قلی زادگان (بحث) ۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۴۷ (UTC)
- "نیروگاه گرمایشی" و یا "برج خورشیدی" دیاکو « بحث » ۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۹:۲۴ (UTC)
- «برج مکشی خورشیدی» که اینجا به کار رفته به نظرم برابر مناسبی است. «برج خورشیدی» با en:Solar power tower اشتباه میشود، «نیروگاه گرمایشی» هم خیلی کلی است و با نیروگاه زمینگرمایی یا کلاً همهٔ نیروگاههای حرارتی ایجاد ابهام میکند) -- دالبا ۱ مرداد ۱۳۹۲/ ۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۲:۱۲ (UTC)
مصر: استان روم[ویرایش]
Aegyptus را چگونه باید به فارسی نوشت؟ 4nn1l2 (بحث) ۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۶:۱۵ (UTC)
- باید ابهامزدایی نمود: مصر (استان روم). __Âriobarzan ۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۶:۵۳ (UTC)
- یا همان گونه که جناب آریوبرزن گفتند "مصر (استان روم)" و یا نامی که رومیان بر آن سرزمین گذاشته بودند "آیگیپتوس". دیاکو « بحث » ۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۴۰ (UTC)
- یا هردو! یکی عنوان اصلی و دیگری تغییر مسیر. __Âriobarzan ۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۵۷ (UTC)
عنوان فارسی[ویرایش]
نامی فارسی برای این مقاله میخوام. Saməkبحث ۲۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۰:۰۲ (UTC)
- زبانهای نیا-ترکی، (به نظرم) bkouhi (بحث) ۲۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۰:۳۱ (UTC)
- من زبان پیش ترکی را پیشنهاد می کنم. دیاکو « بحث » ۲۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۲:۵۷ (UTC)
- زبان نیاترکی، نام جاافتادهای است. مقایسهکنید با زبان نیاایرانی، زبان نیاسامی و...__Âriobarzan ۲۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۶:۴۱ (UTC)
- بله کاملا درست است من پیشنهادم را پس می گیرم. برداشت من از Proto اینجا اشتباه بود. با توجه به مفهوم همان "نیاترکی" بهترین گزینه است. دیاکو « بحث » ۲۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۰۹ (UTC)
فرق river و fluvial[ویرایش]
درود، فرق river (رودخانه) و fluvial (en:Fluvial) چیست؟ -- Arman Jafari ☺گفتگو ۲۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۹:۲۲ (UTC)
با رجوع به گوگل به این رسیدم:
صفدرقلی (بحث) ۲۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۹:۳۰ (UTC)اصطلاح فلوویال از کلمه لاتین fluvius به معنی رودخانه است، اما وقتی در مفهوم وسیع تر به کار میرود، یک سیستم رودخانهای کل شبکههای زهکشی، کانال رود، واحد رسوبی رودخانهای، دلتاها، مخروط افکنهها و حتی دامنهها را به عنوان منشا رواناب و رسوب شامل میشود. سیستم فلوویال یک سیستم فرایند ـ واکنش پیچیده است که یک مولفه فیزیکی عمده یعنی سیستم مورفولوژیک کانال، دشتهای سیلابی، دامنهها، دلتاها و... سیستم کاسکادینگ جریان آب و رسوب را شامل میشود. تجزیه و تحلیل سیستم رودخانهای براساس مقایسه اجزای سیستم صورت میگیرد، سیستم رودخانهای ترکیبی از مولفههای باز و بهم مرتبط است که حالت تودرتو[5] دارند.
- پس به نظر شما چه معادل پارسی میتوان برای آن به کار برد؟ -- Arman Jafari ☺گفتگو ۲۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۲۱:۳۸ (UTC)
- fluvial واژهای لاتین و به معنی رودخانهای است. طبق تعریف خود ویکیپدیا fluvial به عنوان صفت به اثری که رودخانهها و یا هر نوع آب جاری بر روی زمین میگذارند گفته میشود. مثلا fluvial Erosion یعنی فرسایش رودخانهای. در ترکیب با واژههای دیگر مانند همین fluvial Erosion معادل فارسی مناسب آن "رودخانهای" است، ولی این که نام عنوان مقاله را چه بخواهید بگذارید، بستگی به این دارد که در زمین شناسی در زبان فارسی چگونه چنین اصطلاحی را به کار ببریم. درست کردن مقالهای با عنوان رودخانهای (زمین شناسی) چندان جالب به نظر نمیرسد. علت این که در بعضی زبانها مانند انگلیسی و آلمانی چنین مقالهای در ویکی وجود دارد به علت این است که این واژه یک واژهٔ لاتین و بیگانه در آن زبانها است، ولی اگر بخواهیم معادل فارسی رودخانهای را برای آن در فارسی برگزینیم دیگر لزومی برای ساختن مقاله برای وجود ندارد چون به خودی خود معنی روشن است. ولی در عنوانهای زیر مجموعه آن مانند رسوب رودخانهای و یا فرسایش رودخانهای میتوان مقاله ساخت. دیاکو « بحث » ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۴:۴۶ (UTC)
معادل مناسب برای Slang[ویرایش]
نمیخواهم از کلمه "عامیانه" استفاده کنم چون اگر اشتباه نکنم عامیانه به Informal میگویند و باید تفاوتی بین Informal و Slang باشد. لطفا نظرتان را بفرمایید.Wikitranser (بحث) ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۱۰ (UTC)
- Informal به معنای غیر رسمی و Slang به معنای عامیانه و اصطلاح عامیانه است. -- Arman Jafari ☺گفتگو ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۸:۵۹ (UTC)
- عامیانه خوبه، به مقتضای جا میتوانید از کوچهبازاری هم بهرهبرید. __Âriobarzan ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۲۴ (UTC)
Labrodei[ویرایش]
با سلام، معادله فارسی زیر راستهٔ Labroidei در ماهیشناسی.Mbrz97 (بحث) ۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۹:۴۴ (UTC)
- درود. زمردماهیواران است. -- نوژن (بحث) ۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۲۱:۴۱ (UTC)
- Lab در لاتین به معنای "لب" است. من "لب ماهیان" را پیشنهاد میکنم. در بعضی از زبانها هم به همین گونه ترجمه شده است. دیاکو « بحث » ۱ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۰۵:۰۶ (UTC)
- از آنجا که پیشتر در منابع فارسی تیره «Labridae» به شکل زمردماهیان برابریابی شده و این ماهیان در ایران بدان نام معمول هستند، بهتر است «Labroidei» را تنها با ترکیب پسوند oidei در «زمردماهی» بسازیم. -- نوژن (بحث) ۱ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۰۸:۳۵ (UTC)
معادل proactive[ویرایش]
معادل واژه PROACTIVE در فارسی چیست ؟؟
- کوشا، غیرانفعالی، دستبهکارشونده، کنشگرانه، رفتار کسی که دست روی دست نمیگذارد و اقدام میکند. مانی (بحث) ۷ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۳:۵۲ (UTC)
Adolph Wilhelm Hermann Kolbe[ویرایش]
این اسم آلمانی چی خونده می شه:کولب، کلبه، کوبه ... قلی زادگان (بحث) ۷ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۲:۵۳ (UTC)
- فکر کنم آدولف ویلهلم هرمان کولبه تلفظ بشه. درفش کاویانی (بحث) ۷ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۳:۴۳ (UTC)
- گویا پیشتر مقاله داشته: هرمان کلبه درفش کاویانی (بحث) ۷ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۳:۴۵ (UTC)
- یه دوست نسبتا آلمانی بلد! می گفت الش خونده نمیشه ولی ای خونده می شه پس باید کوبه خونده بشه ظاهرا. قلی زادگان (بحث) ۷ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۳:۵۴ (UTC)
- نه، همین تلفظ که جناب درفش کفتند درسته. دیاکو « بحث » ۷ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۳:۵۹ (UTC)
- @قلیزادگان: درفش آلمانی و تاجیکی بلده :)Yamaha5 (بحث) ۷ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۴:۰۰ (UTC)
lمن تو گوگل ترجمه زدم گفت : کویبه Maziar.a 1997 (بحث) ۷ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۴:۲۳ (UTC)
- همان کلبه مناسبتر است: [۲]. __Âriobarzan ۸ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۰۶:۲۶ (UTC)
- "کُلبه" صحیح است. LipaDیه چیزی بگو پَ ۱۱ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۱۱ (UTC)
عنوان فارسی[ویرایش]
- شورشهای مسلحانه در کردستان ایران؟مانی (بحث) ۷ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۳:۴۹ (UTC)
- راستش برای نام اول، نباید از عنوان کردستان استفاده کرد. چون Kurdish اشارهاش به مردم کرد هست. «جدایی کردها از ایران» چگونه هست؟Saməkبحث ۷ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۴:۴۲ (UTC)
- درود. آن مقاله در مورد درگیریهای مسلحانه شورشیان و سپس احزاب کرد ایرانی در کردستان ایران است و مربوط به جدایی آنها از ایران نیست. عنوان مقالات هم لازم نیست عینا کپی کامل عنوان انگلیسی باشد. به نظرم در فارسی همان که نوشتم مطلب را میرساند. تصمیمش با شما. مانی (بحث) ۷ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۹:۵۹ (UTC)
- شاید هم شورشهای مسلحانه کردها در ایران. -- نوژن (بحث) ۱۰ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۴۳ (UTC)
به نظرم «شورش کردها در ایران» درستتر است. -- Arman Jafari ☺گفتگو ۱۰ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۵۸ (UTC)
- آیا insurgency لزوما باید مسلحانه باشد؟--سید (بحث) ۱۵ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۰۳:۴۴ (UTC)
معادل انگلیسی[ویرایش]
ببخشید من معادل انگلیسی واژه ی "گنبدخانه" را می خواستم. هر چند که می دانم این صفحه برای پیشنهاد معادل فارسی است نه برعکس، ولی جای دیگر نبود که پرسش را مطرح کنم. دیاکو « بحث » ۹ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۶:۴۱ (UTC)
- درود. بعید میدانم منظور شما گنبد (به تنهایی) باشد (Dome). برای درخواست شما وپ:دبا وجود دارد. پیروز باشید. ارژنـگ ▒▒▒ ۹ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۵۵ (UTC)
Ventifact[ویرایش]
معادل پارسی Ventifact (en:Ventifact) چیست؟ -- Arman Jafari ☺گفتگو ۹ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۸:۰۵ (UTC)
- بادساب صفدرقلی (بحث) ۹ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۲۳:۱۶ (UTC)
Literature review[ویرایش]
توضیح آنکه Literature review بخشی آغازین از نوشتارهای علمی است که در آن به ارائه مختصری از کارهای پژوهشی انجام شده در موضوع مربوطه میپردازند. فعلن دوره کارهای پژوهشی را ساختم تا با برابر مناسب جابجا شود. -- نوژن (بحث) ۱۲ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۲۳:۲۵ (UTC)
خلاصه مقاله یا خلاصه پژوهش بهتر نیست؟!! Freshman404 Talk ۱۴ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۶:۵۶ (UTC)
- نه، فرقشان در این است که Literature review خلاصه و تاریخچهای از آنچه «دیگران» انجام دادهاند را بیان میکند؛ آنچه که اغلب خلاصه مقاله را در آن میگذارند Lead (دیباچه) و Conclusion (Summary) است. -- نوژن (بحث) ۱۴ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۴۳ (UTC)
- من تا حالا ندیدم تعبیر "دوره کارهای پژوهشی" در ایران استفاده شود. نکته مهم ترجمه واژه Literature است. حوزه مفهومی آن در انگلیسی با معادلش یعنی «ادبیات» بسیار متفاوت است. در جلسات مربوط به لایحه جامع حمایت از حقوق مالکیت ادبی و هنری و حقوق مرتبط هم مفصل بحث شد اما به نتیجه خوبی نرسیدیم. به هر حال ترجمه پیشنهادی قطعا نامناسب است.--سید (بحث) ۱۵ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۰۳:۴۳ (UTC)
- در دانشگاه ها عبارت پیشینه پژوهش استفاده می شود.--سید (بحث) ۱۵ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۰۳:۵۴ (UTC)
- سپاس جناب وکیلیان. منتقلش کردم به پیشینه پژوهش. -- نوژن (بحث) ۱۶ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۲۱:۱۸ (UTC)
- در دانشگاه ها عبارت پیشینه پژوهش استفاده می شود.--سید (بحث) ۱۵ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۰۳:۵۴ (UTC)
- من تا حالا ندیدم تعبیر "دوره کارهای پژوهشی" در ایران استفاده شود. نکته مهم ترجمه واژه Literature است. حوزه مفهومی آن در انگلیسی با معادلش یعنی «ادبیات» بسیار متفاوت است. در جلسات مربوط به لایحه جامع حمایت از حقوق مالکیت ادبی و هنری و حقوق مرتبط هم مفصل بحث شد اما به نتیجه خوبی نرسیدیم. به هر حال ترجمه پیشنهادی قطعا نامناسب است.--سید (بحث) ۱۵ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۰۳:۴۳ (UTC)
Internet safety[ویرایش]
من برای این اصطلاح معادل ایمنی اینترنتی را ایجاد کرده ام. اما در انگلیسی ترکیب وصفی نیست. --سید (بحث) ۱۵ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۰۳:۵۱ (UTC)
- ضمنا قبلا شخصی Internet security را به امنیت اینترنت برگردانده که به نظرم اشتباه است.--سید (بحث) ۱۵ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۰۴:۱۷ (UTC)
- به نظر من که امنیت اینترنت مشکلی ندارد(مشکلش کجاست؟) Freshman404 Talk ۱۵ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۱:۵۳ (UTC)
- بستگی به متن داره. اگر بحث ایمنی نوع اینترنتی باشه باید ایمنی اینترنتی استفاده کرد اما ایمنی مگه انواع داره؟ اول باید ایمنی رو معنا کرد و گفت کجا بکار میرود.
- اول اینکه ایمنی درباره چیزی و با اضافه شدن به چیزی سعی در توصیف حالت و وضعیتی از آنرا دارد. برای مثال ایمنی بدن، ایمنی سازمان، ایمنی ساختمان، ایمنی سازه، ایمنی من، ایمنی جامعه، ایمنی دستگاه، ایمنی کامپیوتر، ایمنی اتومبیل، ایمنی راه و ایمنی شبکه و غیره.
- حالا ایمنی رو اینطور تعریف میکنیم: وضعیت قرار داشتن مجموعهای از فعالیتها یا فرآیندها(ی چیزی، شیی یا امری که ایمنی مطابق بحث قبل برای آن بکار رفته) در محدود عملکردی قابل قبول.
- با تعریف انجام شده برگردیم به بحث انواع برای مثال ایمنی طبیعی یعنی چی؟ ایمنی بیولوژیکی یعنی چی؟ ایمنی خودکار یعنی چی؟ ایمنی اینترنتی یعنی چی؟ ایمنی غذایی؟ ایمنی مکانی؟ ایمنی جزئی؟ اول باید پرسید این عبارات برای چه چیزی، چه کلمهای، اسمی بکار میروند. فرض کنیم برای ساختمان، پس پرسشهای کامل این هست، ایمنی طبیعی ساختمان یعنی چی؟ ایمنی خودکار ساختمان یعنی چی؟، ایمنی بیولوژیکی ساختمان یعنی چی؟، ایمنی اینترنتی ساختمان یعنی چی؟، ایمنی غذایی ساختمان؟، ایمنی مکانی ساختمان؟ ایمنی جزئی ساختمان؟ حالا تمامی این صفات بکار رفته به چه چیزی بار میشند؟
- برای ایمنی طبیعی ساختمان، یعنی ایمنی طبیعی فعالیتها و فرآیندهای ساختمان و یعنی وضعیت عملکردی قابل قبول فعالیتها و فرآیندهای طبیعی ساختمان
- برای ایمنی خودکار ساختمان، یعنی ایمنی خودکار فعالیتها و فرآیندهای ساختمان و یعنی وضعیت عملکردی قابل قبول فعالیتها و فرآیندهای ساختمان برای اقدام خودکار
- برای ایمنی بیولوژیکی ساختمان، یعنی ایمنی بیولوژکی فعالیتها و فرآیندهای ساختمان و یعنی وضعیت عملکردی قابل قبول فعالیتها و فرآیندهای ساختمان از لحاظ بیولوژیکی
- برای ایمنی اینترنتی ساختمان، یعنی ایمنی اینترنتی فعالیتها و فرآیندهای ساختمان و یعنی وضعیت عملکردی قابل قبول فعالیتها و فرآِیندهای ساختمان در بهرهمندی از اینترنت
- برای ایمنی غذایی ساختمان، یعنی ایمنی غذایی فعالیتها و فرآیندهای ساختمان و یعنی وضعیت عملکردی قابل قبول فعالیتها و فرآیندهای ساختمان در تامین غذا
- ایمنی مکانی ساختمان، یعنی ایمنی فضایی فعالیتها و فرآیندهای ساختمان و یعنی وضعیت عملکردی قابل قبول فعالیتها و فرآیندهای ساختمان از لحاظ مکان ساختمان
- ایمنی جزئی ساختمان، عینی ایمنی جزئی فعالیتها و فرآیندهای ساختمان و یعنی وضعیت عملکردی قابل قبول فعالیتها و فرآیندهای جزئی ساختمان
- همونطور که آمد صفت به چیزی بار میشه که بعد میآید و هر چه این حمل شدن و خصلت در آن شی وجود داشته باشه و پر رنگ یا نزدیک باشه اصطلاح معنادارتر بنظر میآد. برای مثال صفت بخشنده، ایمنی بخشنده، ایمنی بخشنده ساختمان، ایمنی بخشنده فعالیتها و فرآیندهای ساختمان و یعنی وضعیت عملکردی قابل قبول فرآیندها و فعالیتهای ساختمان در امر بخشش. اما حمل امر و اقدام بخشش به ساختمان قدری دور و بی معنا هست. اما برای جامعه و ایمنی بخشنده جامعه قابل قبولتر هست.
- حالا اگر صفت نباشه و حذف بشه میشه ایمنی ساختمان، ایمنی شبکه، ایمنی اینترنت و اینگونه. R11aku (بحث) ۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۴:۵۳ (UTC)
درخواست معادل[ویرایش]
سلام. به نظر شما برای کلمه Cult Film چه معادلی میتوان آورد؟ آیا باید همان "فیلم کالت" ترجمه شود یا "فیلم دارای مکتب فکری"؟ ممنون.Wikitranser (بحث) ۱۵ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۸:۴۲ (UTC)
- درود، قطعاً اگر پارسی باشد، بهتر است و پارسیزبانان در زبانشان با واژهٔ کالت آشنا نیستند و همان «فیلم دارای مکتب فکری» خوب است. -- Arman Jafari ☺گفتگو ۱۶ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۲۲:۳۰ (UTC)
Re-parenting[ویرایش]
با سلام.
لطفا در مورد نام این مقاله راهنمایی کنید: Re-parenting window manager
ممنون -- bkouhi (بحث) ۱۶ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۲۲:۲۶ (UTC)
- درود، واژهٔ parenting از parent گرفتهشده و parent در دانش کامپیوتر به معنای «منشاء» است. شاید Re-parenting را بتوان برابر با «باز منشاء» یا «منشاء دوباره یا مجدد» دانست. -- Arman Jafari ☺گفتگو ۱۶ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۲۲:۴۱ (UTC)
پیشنهاد در اینباره بازوالدپنجرهبند یا اینوالدپنجرهبند هست که جایدیگه هم اعلام کردم. R11aku (بحث) ۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۳:۵۱ (UTC)
Telepresence[ویرایش]
برای en:Telepresence چه عنوانی پیشنهاد میکنید؟Yamaha5 (بحث) ۱۹ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۲۰:۴۵ (UTC)
- با توجه به اینکه -tele هیچگاه در فارسی معنی نشده اولین چیزی که به ذهن خطور میکند حضور از (راه) دور است یا شاید حضور ویدئویی یا تلویزیونی!. ارژنـگ ▒▒▒ ۱۹ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۲۲:۵۴ (UTC)
- با توجه به Videotelephony که مقاله دارد باید چیزی شبیه به حضور از دور یا حضور مجازی باشد ولی هیچگدام معنی درست را ارایه نمی دهدYamaha5 (بحث) ۲۰ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۳۴ (UTC)
من معادلِ "حضورادور" یا "دوراحضور" رو پیشنهاد میدم... لطفتان نظرتون رو بگید..
Art director[ویرایش]
به نظر می رسد کارگردان هنری معادل درستی برای Art director نباشد، مثلاً en: Academy Award for Best Art Direction ارتباطی با کارگردان این فیلم ها ندارند و این برندگان اشخاص دیگریند. همان مدیر هنری بهتر شاید بهتر باشد؟ صفدرقلی (بحث) ۱۹ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۲۱:۳۷ (UTC)
- در سینما مدیر صحنه و در موارد دیگر کارگردان هنری و مدیر هنری نیز گفته میشود. ارژنـگ ▒▒▒ ۱۹ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۲۲:۴۳ (UTC)
تعیین ترجمه فارسی مناسب برای کلمه Multimedi[ویرایش]
کلمه Multimedi یکی از کلمات پر استفاده در ادبیات رسانهای است که برای آن معادل چندرسانهای را در نظر گرفتهاند. این معادل گرچه به خوبی جایگزین شده است اما به نظر من مفهوم چندرسانهای در موارد بسیاری گنگ میباشد، به جز این با توجه به اینکه به طور معمول در جملات فارسی این جلمه به همراه یک عبارت رسانه مانند (رسانههای چند رسانهای) میآید شاید بهتر باشد برای آن دنبال معادل بهتری گشت. با توجه به اینکه Multimedi به رسانههایی گفته میشود که قابلیتهای دیدن و شنیدن را به همراه دارند، در مواردی هم از برای معادل آن در فارسی رسانههای دیداری و شنیداری به کار رفته است. با این توضیحات عبارت "رسانههای شنیدیداری" برای معادل Multimedi پیشنهاد میشود. محمد رضا عطايي (بحث) ۲۰ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۷:۰۵ (UTC)
- اگر منظورتان multimedia است که در انگلیسی هم به عنوان اسم و هم صفت به کار می رود و نیازی به افزودن رسانه قبل از آن نیست چون رسانه در ترجمه فارسی اش گنجانده شده است. مثلا multimedia communication به معنای ارتباط چندرسانه ای است و در عبارت multimedia can ease the process of learning مالتی مدیا اسم است که در هر دو مورد در فارسی چندرسانه ای گفته می شود و مشکلی ندارد. --سعید (بحث) ۲۲ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۱:۱۸ (UTC)
Bathymetry[ویرایش]
Bathymetry دانش سنجش عمق اقیانوسها و سایر ذخایر آبی سطحی است. --سعید (بحث) ۲۲ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۱:۱۲ (UTC)
- بابیلون
- باتی متری، اندازه گیری خصوصیات اب (از نظر عمق یا حرارت)، اندازه گیری عمق دریا واقیانوس، عمق سنجی
- علوم نظامی: اندازه گیری خصوصیات اب
- آریانپور
- (علم سنجش عمق دریا و اقیانوس) ژرفاسنجی
- نقشهٔ فراز و نشیب نمای کف دریا (که توسط ژرفاسنج درست شده است)
Yamaha5 (بحث) ۲۲ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۱:۱۷ (UTC)
فرق[ویرایش]
- Category:Azerbaijani Russians
- Category:Russian people of Azerbaijani descent
- فرق معنایی این دو رده در چیست؟
- نکته) آذربایجانی (Azerbaijani) منظورش مردمان آذربایجانی است و ربطی به جمهوری آذربایجان ندارد. -- Saməkبحث ۲۲ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۲۰:۵۴ (UTC)
- Azerbaijani Russians منظور همان مردمان آذربایجانی هستند که ساکن روسیه هستند. Russian people of Azerbaijani descent که صفحش وجود نداشت اما احتمالا منظور مردمان روسی (اهل کشور روسیه) هستند که از نژاد آذربایجانی هستند. امیدوارم مفید باشه. -- bkouhi (بحث) ۲۲ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۲۱:۰۵ (UTC)
- Azerbaijani Russians آنانی هستند که در آذربایجان به دنیا آمدهاند و «تابعیت» روسیه را به دست آوردهاند. Russian people of Azerbaijani descent کسانیند که در روسیه به دنیا آمدهاند و روس مادرزاد به حساب میآیند، اما تیر و تبارشان آذربایجانی است. -- نوژن (بحث) ۲۲ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۲۲:۰۴ (UTC)
- ولی فک کنم اینجوری نباشه چوت که رده Category:Azerbaijani Russians ↔ Category:Iranian Azerbaijanis معادل تمامی کسانی می شود که در ایران و روسیه به دنیا آمده اند و از لحاظ تبار جزء آذری ها محسوب می شود- مگه نه؟
- اگه اینجور باشه، اصلا رده بندی درستی انجام نشده است. چون در همین Azerbaijani Russians نزدیک به 70% متولد روسیه هستند. روسیه، مثله ایران؛ آذربایجانی بومی نیز دارد. فک کنم برای کسانی که در دولت آذربایجان و قبل تر شوروی آذربایجان زاده شده باشند و بعدتر به روسیه مهاجرت کرده باشند می بایست از این رده Category:Azerbaijani emigrants to Russia بهره جست، الان من برای Azerbaijni Russins از رده:آذریهای روسیه استفاده کرده ام؛ برای رده Category:Russian people of Azerbaijani descent چه معادلی خوب است؟-- Saməkبحث ۲۲ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۲۲:۲۴ (UTC)
- چون اولی را زیررده دومی قرار داده پس مفهوم اولی اخص از دومی است. در روسیه در سرشماریها قومیت را میپرسند روسهای آذربایجانی همه ساکنان روسیه هستند که خودشان را آذربایجانی معرفی میکنند. ولی روسهایی که تبار آذربایجانی دارند لزوما خودشان آذربایجانی نیستند. مثلا شخصی فقط یکی از پدربزرگهای یا مادربزرگهایش آذربایجانی بوده ولی خودش آذربایجانی حساب نمیشود.--همان (بحث) ۲۳ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۲:۵۸ (UTC)
- مثلا گری کاسپاروف در رده Russian people of Armenian descent و Russian people of Jewish descent قرار گرفته چون پدرش یهودی و مادرش ارمنی است ولی خودش نه یهودی است نه ارمنی ولی در رده Russian people of Azerbaijani descent قرار نگرفته چون پدر و مادرش هیچکدام تبار (قومیت یا ملیت) آذربایجانی نداشتهاند. اما در رده آذربایجانیها قرار گرفته چون شهروند جمهوری شوروی آذربایجان بوده.--همان (بحث) ۲۳ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۳:۰۳ (UTC)
- سخنتان متین بود، بله در فدراسیون روسیه و کشورهای سابق شوروی تازه استقلال یافته سرشماری Ethnic براساس قومیت و زبان هست، و اصلا ملیت شرط نیست. در اینجا [۳] آمار اقوام روسیه در سال 2010 شمارش شده است. (البته فقط آنانی که تبعه روسیه هستند و به صورت قانونی زندگی می کنند.)-- Saməkبحث ۲۳ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۹:۱۵ (UTC)
Steeple[ویرایش]
من برج کلیسا ترجمهاش کردم. اما در درست بودنش شک دارم. شاید مناره کلیسا هم مناسب باشد. en:Steeple نوشتارش در ویکیانگلیسی است. وهاب (گپ) ۲۵ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۰۶:۲۸ (UTC)
- درود، ترجمهٔ آلمانیش de:Kirchturm میشه Kirchturm که از دو کلمهٔ "kirche" و "Turm" به تر تیب به معنای "کلیسا" و "برج" هستش، مناره در آلمانی: das Minarett، که از کلمه منارهٔ خودمون گرفته شده. به نظر میآد مفهوم مناره فقط برای نوع شرقیش بکار میره و برای کلیسا همون برج کلیسا بهتره. از طرفی هم میشه از مسیحیان ایرانی پرسید که اون برج توی کلیساهاشون چی میگن، مطمعنا اونا بطور سنتی یه معادل فارسی براش دارن؟ LipaDیه چیزی بگو پَ ۲۵ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۲:۳۵ (UTC)
- درود. از راهنمایی شما سپاسگزارم. اینکه فارسی زبانان مسیحی به آن چه میگویند به فکر خودم نرسیده بود. شوربختانه کسی را هم نمیشناسم که در این مورد از او بپرسم.:(وهاب (گپ) ۲۵ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۸:۵۳ (UTC)
- همان برج کلیسا خوب است، من برج ناقوس را هم شنیدهام. __Âriobarzan ۲۶ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۰۴:۳۱ (UTC)
- درود. از راهنمایی شما سپاسگزارم. اینکه فارسی زبانان مسیحی به آن چه میگویند به فکر خودم نرسیده بود. شوربختانه کسی را هم نمیشناسم که در این مورد از او بپرسم.:(وهاب (گپ) ۲۵ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۸:۵۳ (UTC)
Tholin[ویرایش]
معادل پارسی Tholin (en:Tholin چیست؟ -- Arman Jafari ☺گفتگو ۲۵ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۲۲:۲۷ (UTC)
- چون یک وامواژه یونانی است و در اکثر زبانهای لاتین به صورت وامواژه آمده به نظر من همان تولین استفاده شود بهتر است در اینترنت و دیکشنریها هم که گشتم چیزی نیافتمYamaha5 (بحث) ۲۷ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۲۳ (UTC)
Rosa Ecae[ویرایش]
معادل Rosa Ecae و Rosa Hemisphaerica (ورد اصفر؟ گل زرد؟ رز زرد؟ در ایران چند تا رز زرد رنگ هست همه شان هم اسمشان گل زرد است) چیست؟Roozitaa (بحث) ۲۷ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۰۳:۱۸ (UTC)
Flattering[ویرایش]
en:Flattering؟ -- Arman Jafari ☺گفتگو ۲۷ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۰۴ (UTC)
- flattery=چاپلوسی، تملق، Flattering=تملقآمیز
- Yamaha5 (بحث) ۲۷ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۱۹ (UTC)
- ببخشید. مثل اینکه اشتباه لینک دادم. en:Flattening چه میشود؟ -- Arman Jafari ☺گفتگو ۲۷ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۲۵ (UTC)
- در نجوم=فشردگى
- flatten در معنای عمومی=صاف كردن، مسطح كردن، پهنيدن، تخت كردن يا شدن (معمولا با: tuo)، هموار شدن يا كردن
- flattening=act of leveling, straightening, making flat
- Yamaha5 (بحث) ۲۷ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۲۹ (UTC)
- البته در این مقاله به نام یک واحد اندازهگیری گفته میشود که به نظر من باید وامواژه باشد مثل متر یا سانتیمتر بشود فلتنینگ Yamaha5 (بحث) ۲۷ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۳۱ (UTC)
- بر اساس توضیحات، تخت شدن. واحدی است برای اندازهگیری شدت تمایل به تخت شدن سیاره (در منطقه استوایی) در زمان چرخش بر اساس جنس سیاره، شدت ثابت گرانش و پریود گردش آن. مسطح شدن یا تخت شدن یا شاید سطحگرایی ! تا نظر اساتید و ترجمه کارشناسی آن چه باشد. ارژنـگ ▒▒▒ ۲۹ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۰۰:۲۶ (UTC)
- اینجا یک برابرهایی آورده. مانی (بحث) ۲۹ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۰۰:۴۷ (UTC)
- بر اساس توضیحات، تخت شدن. واحدی است برای اندازهگیری شدت تمایل به تخت شدن سیاره (در منطقه استوایی) در زمان چرخش بر اساس جنس سیاره، شدت ثابت گرانش و پریود گردش آن. مسطح شدن یا تخت شدن یا شاید سطحگرایی ! تا نظر اساتید و ترجمه کارشناسی آن چه باشد. ارژنـگ ▒▒▒ ۲۹ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۰۰:۲۶ (UTC)
- البته در این مقاله به نام یک واحد اندازهگیری گفته میشود که به نظر من باید وامواژه باشد مثل متر یا سانتیمتر بشود فلتنینگ Yamaha5 (بحث) ۲۷ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۳۱ (UTC)
- از همگی شما سپاسگزارم. فکر کنم که تختشدگی معادل مناسبی باشد. -- Arman Jafari ☺گفتگو ۲۹ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۰۶:۲۸ (UTC)
- ببخشید. مثل اینکه اشتباه لینک دادم. en:Flattening چه میشود؟ -- Arman Jafari ☺گفتگو ۲۷ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۲۵ (UTC)
Collisionsl family[ویرایش]
معادل پارسی en:Collisional family چیست؟ خانوادهٔ برخوردی؟ یا یک نام خاص؟ -- Arman Jafari ☺گفتگو ۲۸ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۲۱:۲۸ (UTC)
- درود. با توجه به توضیح آمده مجموعهای از اجرام و ماههای آنها که منشاء آنها یک برخورد بوده (مانند:زمین و ماه آن) را یک خانوادهٔ حاصل از این برخورد میانگارند. پیشنهاد من همخانواده برخوردی یا همخانوادگی (از) برخورد میتوان نامید. البته شاید تعریف درستش همخانوادگی تصادفی باشد اما چون به این ترتیب در زبان فارسی به معنی اتفاقی (Hasard) است کارکردی در این تعریف نمیتواند داشته باشد. ارژنـگ ▒▒▒ ۲۸ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۲۳:۴۶ (UTC)
- با توجه به معنی علمیاش همان «خانوادهٔ برخوردی» به نظر میآید که معنی را میرساند. دو جرمی که در چنین خانوادهای هستند با هم همخانوادگی برخوردی دارند. مانی (بحث) ۲۹ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۰۰:۴۴ (UTC)
Feral cat[ویرایش]
توضیح: Feral cat گربهای است اهلی که به طبیعت بازگشته و دیگر وحشی شده است. این گربه با گربههای خیابانی و رها شده (stray cat) فرق دارد. دقت شود که برابر گربه وحشی زیاد مناسب نیست چرا که ما برایش برابر گربه دشتی را داریم. ناگفته نماند که Fera خود به معنای وحشی و نااهلی است! -- نوژن (بحث) ۳۰ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۲۱:۳۰ (UTC)
- برای feral مقاله رمیدگی را داریم. البته این معادل را در منابع فارسی ندیدهام معادل دیگری هم ندیدهام ولی معادل خوبی به نظر میرسد. --همان (بحث) ۳۱ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۱:۰۹ (UTC)
- گربه رمیده، معادل خوبی به نظر میرسد. -- نوژن (بحث) ۳۱ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۴:۴۶ (UTC)
- گربهٔ نارام چطور است؟ در مقابل گربهٔ رام (=اهلی). __Âriobarzan ۲ سپتامبر ۲۰۱۳، ساعت ۰۹:۵۶ (UTC)
- رام بودن با اهلی بودن متفاوت است. رامی صفت یک فرد حیوانی است ولی اهلی صفت یک گروه حیوانی. هر حیوانی که از انسان نترسد رام محسوب میشود حتی حیوانات وحشی هم با تلاش نه چندان زیاد رام میشوند. اما اهلی جانوریست که ادامه حیات و تولید مثل آن وابسته به انسان باشد. این وضعیت باعث میشود روند فرگشتی کاملا متفاوتی از حیوانات دیگر پیدا کند که وجه مشخصه گروه اهلی از گروه وحشی میشود. پس این گربهها هم ممکن است رام باشند اصولا گربهها حیواناتی هستند که به سرعت رام میشوند. ولی اهلی کردنشان نیاز به گذراندن فرایند بسیار دشوار اهلیسازی دارد که چندین نسل زمان میبرد. --همان (بحث) ۲ سپتامبر ۲۰۱۳، ساعت ۱۴:۱۱ (UTC)
- نکته جالبی را بگویم که در نشنال جئوگرافیک خواندم و آن این است که بر خلاف بسیاری از جانوران اهلی که توسط «انسان» رام و اهلی شدند، به نظر میرسد که گربهها خودشان زندگی با انسان را برگزیدند و مهمان ناخوانده بودند! قرینهٔ خندهدار فرصتطلبی و بیوفایی درباره گربههای خانگی را نیز داریم. -- نوژن (بحث) ۲ سپتامبر ۲۰۱۳، ساعت ۱۶:۰۵ (UTC)
- رام بودن با اهلی بودن متفاوت است. رامی صفت یک فرد حیوانی است ولی اهلی صفت یک گروه حیوانی. هر حیوانی که از انسان نترسد رام محسوب میشود حتی حیوانات وحشی هم با تلاش نه چندان زیاد رام میشوند. اما اهلی جانوریست که ادامه حیات و تولید مثل آن وابسته به انسان باشد. این وضعیت باعث میشود روند فرگشتی کاملا متفاوتی از حیوانات دیگر پیدا کند که وجه مشخصه گروه اهلی از گروه وحشی میشود. پس این گربهها هم ممکن است رام باشند اصولا گربهها حیواناتی هستند که به سرعت رام میشوند. ولی اهلی کردنشان نیاز به گذراندن فرایند بسیار دشوار اهلیسازی دارد که چندین نسل زمان میبرد. --همان (بحث) ۲ سپتامبر ۲۰۱۳، ساعت ۱۴:۱۱ (UTC)
Morphologie[ویرایش]
سلام. برای این کلمه (Morphologie) آیا "ریخت شناسی" ترجمهٔ مناسبی است؟ اینجا این کلمه بکار رفته است البته در یک مقالهٔ آلمانی ولی با توجه به لاتین بودن ریشهٔ کلمه در بین زبانهای اروپا مشترک است. LipaDیه چیزی بگو پَ ۳۱ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۲:۰۵ (UTC)
- در رشته پلیمر تا جایی که به خاطرم هست همین "ریخت شناسی" را استفاده می کردیم.--سید (بحث) ۱ سپتامبر ۲۰۱۳، ساعت ۱۶:۳۹ (UTC)
روایت پلوتارک از یاغیگری سپاهیان اسکندر[ویرایش]
As for the Macedonians, however, their struggle with Porus blunted their courage and stayed their further advance into India. For having had all they could do to repulse an enemy who mustered only twenty thousand infantry and two thousand horse, they violently opposed Alexander when he insisted on crossing the river Ganges also, the width of which, as they learned, was thirty-two furlongs, its depth a hundred fathoms, while its banks on the further side were covered with multitudes of men-at-arms and horsemen and elephants. For they were told that the kings of the Ganderites and Praesii were awaiting them with eighty thousand horsemen, two hundred thousand footmen, eight thousand chariots, and six thousand war elephants.
معنی قسمت پررنگ را هرچه میخوانم متوجه نمیشوم، اگر کمک کنید و آن را برای من ترجمه کنید متشکر میشوم. این پاراگراف روایتی از پلوتارک دربارهی سرپیچی سربازان اسکندر از فرمان او مبنی بر گذر از رود و پیشروی بیشتر به سوی شرق است. 4nn1l2 (بحث) ۴ سپتامبر ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۴۸ (UTC)
- آنها برای دفع سپاهی که فقط بیست هزار پیاده و دو هزار اسب داشت به قدری متحمل سختی شده بودند که از دستور اسکندر برای عبور از رود گنگ اطاعت نکردند. (جمله اول به جنگ قبلی آنها مربوط است)--همان (بحث) ۴ سپتامبر ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۰۱ (UTC)
pass[ویرایش]
درود، منظور از passes در جملهٔ «If the Sun passes by another star» چیست؟ -- Arman Jafari ☺گفتگو ۴ سپتامبر ۲۰۱۳، ساعت ۱۳:۱۳ (UTC)
- لطف میکنید یکی دو جمله پیش و پسش را نیز بیاورید؟ -- نوژن (بحث) ۵ سپتامبر ۲۰۱۳، ساعت ۰۰:۲۳ (UTC)
- اگر خورشید از کنار (جلوی) ستاره دیگری بگذرد. مانی (بحث) ۵ سپتامبر ۲۰۱۳، ساعت ۱۶:۰۴ (UTC)
- Pass by فکر کنم با هم است.--سید (بحث) ۶ سپتامبر ۲۰۱۳، ساعت ۰۶:۲۲ (UTC)
- اگر خورشید از کنار (جلوی) ستاره دیگری بگذرد. مانی (بحث) ۵ سپتامبر ۲۰۱۳، ساعت ۱۶:۰۴ (UTC)
Magen David Adom[ویرایش]
نام سازمانی اسرائیلی و غیر وابسته به هلال احمر و صلیب سرخ است، عنوان مقاله اش چه میشود؟ آیا میگن دیوید ادامز عنوان مناسبی است یا تعریفی دیگر نیاز است؟ Armin (بحث) ۵ سپتامبر ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۳۸ (UTC)
- ستارهٔ داوود سرخ. __Âriobarzan ۵ سپتامبر ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۵۷ (UTC)
- بهتر نیست برای روشن شدن موضوع مقاله ستاره داوود سرخ اسرائیل نام این مقاله باشد؟ Armin (بحث) ۵ سپتامبر ۲۰۱۳، ساعت ۱۵:۳۲ (UTC)
- همین خوبه ستاره داوود سرخ--پویان (بحث) ۵ سپتامبر ۲۰۱۳، ساعت ۱۸:۴۱ (UTC)
- ستارهٔ داوود سرخ. __Âriobarzan ۵ سپتامبر ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۵۷ (UTC)
- از شما دوستان سپاسگزارم. Armin (بحث) ۵ سپتامبر ۲۰۱۳، ساعت ۱۸:۴۶ (UTC)