بلروفون: تفاوت میان نسخهها
جز ربات: حذف میانویکی موجود در ویکیداده: ۴۰ میانویکی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{شخصیتهای افسانهای یونان باستان |
{{شخصیتهای افسانهای یونان باستان |
||
| نام= بلروفون |
| نام= بلروفون |
||
| یونانی= |
| یونانی= Βελλεροφῶν |
||
| فرانسوی= |
| فرانسوی= |
||
| تصویر= The-Winged-Horse.jpg|thumb|center|250px |
| تصویر= The-Winged-Horse.jpg|thumb|center|250px |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
| جنسیت=مذکر |
| جنسیت=مذکر |
||
| پدر= [[گلاوکوس]] |
| پدر= [[گلاوکوس]] |
||
| مادر= |
| مادر= اورینومه |
||
| همسر= |
| همسر= |
||
| فرزندان= |
| فرزندان= |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
| در تروا= |
| در تروا= |
||
}} |
}} |
||
'''بلروفون''' {{به یونانی|βελλεροφῶν، به [[زبان انگلیسی|انگلیسی]]: Bellerophon}}، در [[اسطورههای یونان]]، پسر [[گلاوکوس]] (پادشاه افورا) است. |
'''بلروفون''' {{به یونانی|βελλεροφῶν، به [[زبان انگلیسی|انگلیسی]]: Bellerophon}}، در [[اسطورههای یونان]]، پسر [[گلاوکوس]] (پادشاه افورا) و اورینومه، زاده شهر [[کورینتوس]] بود. او یکی از نامآورترین قهرمانان اسطورهای یونان است. بزرگترین شاهکار او کشتن [[کایمرا]]، هیولایی که به گفته هومر دارای سر شیر، بدن بز و دمی از سر مار که از دهانش شعلههای آتش بیرون میزند.<ref>[http://www.theoi.com/Heros/Bellerophontes.html بلروفون] - theoi project</ref> |
||
== بدست آوردن پگاسوس == |
|||
''بلروفون''، فرزند بهترین اسب سوار آن زمان، و از سنین کم اسب سواری را نزد پدر خود آموخت. بلروفون شاگرد باهوشی بود. وقتی شانزده ساله شد، میل شدیدی به ماجراجویی داشت، به همین ترتیب به دنبال آن رفت. در سفر خود با [[پرویتوس]] آشنا شد، کسی که با بلروفون دوستی الکی را آغاز کرد. در حقیقت، پرویتوس به شدت به بلروفون حسد میورزید و بهدنبال خلاص شدن از دست او بود. |
|||
هنگامی که بلروفون تنها پسربچهای در کورینتوس بود، آرزو داشت تا سوار بر [[پگاسوس]] اسب جادویی که حاصل همبستر شدن [[پوزئیدون]] خدای دریاها و [[مدوسا]] بود و هنگامی به دنیا آمد که پرسئوس سر مدوسا را از بدنش جدا نمود. مانند هرکس دیگر، بلروفون قادر به نزدیک شدن به این اسب افسانهای نبود. پس این چنین شد که او نصیحتهای پولیدوس غیبگو که داناترین فرد در لیکیه بود را درپیش گرفت. پولیدوس که تحت تائیر شجاعت این جوان قرار گرفته بود درباره پگاسوس افسانهای برای او سخن گفت. پولیدوس به او توصیه کرد شبی را در معبد [[آتنا]] بگذراند و به او هدایایی ارائه نماید. در عوض، هنگامی که بلروفون در خواب بسر میبرد، آن ایزدبانو به رویای او آمده و افساری از جنس طلا به او اهدا کرده و چاهی را که پگاسوس در آن آب مینوشید برای پیداکردن او مشخص کرد. صبح آن روز بلروفون از خواب بیدار شده و افسار را در کنار خود پیدا کرد. بلروفون به سوی جنگل و چاهی که آتنا از آن صحبت کرده بود حرکت کرد. او در بوتههای کنار چاه مخفی شد تا اینکه بالاخره پگاسوس از راه رسید. او منتظر ماند تا پگاسوس برای نوشیدن آب در لبه چاه خم شود و از این فرصت استفاده کرده و افسار را بدور سر پگاسوس انداخت. پگاسوس به آسمان پر کشید و سعی کرد بلروفون را از روی خود به زمین بیندازد، اما بلروفون اسب سوار ماهری بود و پگاسوس را به مبارزه طلبید. در این هنگام بود که پگاسوس قبول کرد که حالا دارای ارباب تازهای شدهاست.<ref>[http://www.mythweb.com/heroes/bellerophon/bellerophon07.html بلروفون پهلوان یونانی] - بازبینی در ۸ مه ۲۰۱۳</ref> |
|||
برادرش را غیرعمدی کشت و از افورا تبعید شد و به دربار پرویتوس رفت. زن پریتوس، استنبویا، او را به قصد تجاوز متهم کرد. پرویتوس او را با پیغامی نزد پدرزنش، [[یوباتس]] فرستاد. یوباتس بلروفون را به جنگ خیمایرا، اژدهای آتشین فرستاد تا کشته شود، اما بلروفون به کمک اسب بالدارش [[پگاسوس]] که [[آتنه]] به او داده بود، اژدها را کشت. بلروفون بعدها خواست با اسبش به آسمانها و قلمرو خدایان رود اما زئوس خرمگسی را فرستاد تا اسب را نیش بزند و اسب بلروفون را به زمین انداخت. بلروفون تا پایان عمر روی زمین زیست. |
|||
== کشتن کایمرا == |
|||
''بلروفون''، فرزند بهترین اسب سوار آن زمان، و از سنین کم اسب سواری را نزد پدر خود آموخت. بلروفون شاگرد باهوشی بود. وقتی شانزده ساله شد، میل شدیدی به ماجراجویی داشت، به همین ترتیب به دنبال آن رفت. در سفر خود با [[پرویتوس]] آشنا شد، کسی که با بلروفون دوستی الکی را آغاز کرد. در حقیقت، پرویتوس به شدت به بلروفون حسد میورزید و بهدنبال خلاص شدن از دست او بود. برادرش را غیرعمدی کشت و از افورا تبعید شد و به دربار پرویتوس رفت. زن پریتوس، استنبویا، عاشق بلروفون شده بود اما بلروفون که هیچ کاری با او نداشت موجب خشم استنبویا شد و او را به قصد تجاوز متهم کرد. پرویتوس، داماد لوباتس پادشاه [[لیکیه]] بود. پرویتوس که نمیخواست تعهدات مقدس مهمان نوازی را زیرپا بگذارد، برای گرفتن انتقام با وانمودکردن حسن نیتی پاک پیغامی مهرشده به ''بلروفون'' داد تا به پادشاه تحویل دهد. او به محض رسیدن به لیکیه، متوجه شد هر شب هیولایی به نام کایمرا، دارای سر شیر، بدن بز و دمی از سر مار در پایین دره زنان، کودکان و احشام آنها را شکار کرده و مردم را به وحشت میانداخت و امتداد کوهستان را با استخوانهای بسیاری از قربانیان خود پوشانده بود. لوباتس نامهای که بلروفون آورده بود را خواند و از نیت پرویتوس که کشتن بلروفون بود آگاه گشت. شاه که میدانست اعدام کردن بلروفون باعث ایجاد جنگ بین آنها و کورینتوسها میشود، بلروفون را به جنگ کایمرا، اژدهای آتشین فرستاد، چون مطمئن بود بدست کایمرا کشته خواهد شد. اما بلروفون به کمک اسب بالدارش پگاسوس که [[آتنه]] به او داده بود، اژدها را کشت. |
|||
بلروفون بعدها خواست با اسبش به آسمانها و قلمرو خدایان رود اما زئوس خرمگسی را فرستاد تا اسب را نیش بزند و اسب بلروفون را به زمین انداخت. بلروفون تا پایان عمر روی زمین زیست.<ref>[http://www.pantheon.org/articles/b/bellerophon.html بلروفون] نوشته شده توسط Erez Lieberman - وبگاه پنتآن</ref> |
|||
== جستارهای وابسته == |
== جستارهای وابسته == |
||
خط ۲۹: | خط ۳۴: | ||
{{پانویس}} |
{{پانویس}} |
||
* {{یادکرد|کتاب= [[تاریخ تمدن (کتاب)|تاریخ تمدن]]، یونان باستان (جلد دوم)|نویسنده = دورانت، ویل|ترجمه=[[امیرحسین آریانپور]] و دیگران|ناشر =شرکت انتشارات علمی و فرهنگی|چاپ=ششم|شهر=تهران|کوشش=سرویراستار، [[محمود مصاحب]]|سال=۱۳۷۸|شابک=ISBN 964-445-001-9}} |
* {{یادکرد|کتاب= [[تاریخ تمدن (کتاب)|تاریخ تمدن]]، یونان باستان (جلد دوم)|نویسنده = دورانت، ویل|ترجمه=[[امیرحسین آریانپور]] و دیگران|ناشر =شرکت انتشارات علمی و فرهنگی|چاپ=ششم|شهر=تهران|کوشش=سرویراستار، [[محمود مصاحب]]|سال=۱۳۷۸|شابک=ISBN 964-445-001-9}} |
||
* [http://www. |
* [http://www.goddess-athena.org/Encyclopedia/Athena/Bellerophon.htm بلروفون] |
||
{{ویکیانبار|Category:Bellerophon}} |
{{ویکیانبار|Category:Bellerophon}} |
نسخهٔ ۸ مهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۳:۵۸
اساطیر یونان باستان | ||||
بلروفون | ||||
---|---|---|---|---|
یونانی: | Βελλεροφῶν | |||
جنسیت: | مذکر | |||
پدر: | گلاوکوس | |||
مادر: | اورینومه | |||
|
بلروفون (به یونانی: βελλεροφῶν، به انگلیسی: Bellerophon)، در اسطورههای یونان، پسر گلاوکوس (پادشاه افورا) و اورینومه، زاده شهر کورینتوس بود. او یکی از نامآورترین قهرمانان اسطورهای یونان است. بزرگترین شاهکار او کشتن کایمرا، هیولایی که به گفته هومر دارای سر شیر، بدن بز و دمی از سر مار که از دهانش شعلههای آتش بیرون میزند.[۱]
بدست آوردن پگاسوس
هنگامی که بلروفون تنها پسربچهای در کورینتوس بود، آرزو داشت تا سوار بر پگاسوس اسب جادویی که حاصل همبستر شدن پوزئیدون خدای دریاها و مدوسا بود و هنگامی به دنیا آمد که پرسئوس سر مدوسا را از بدنش جدا نمود. مانند هرکس دیگر، بلروفون قادر به نزدیک شدن به این اسب افسانهای نبود. پس این چنین شد که او نصیحتهای پولیدوس غیبگو که داناترین فرد در لیکیه بود را درپیش گرفت. پولیدوس که تحت تائیر شجاعت این جوان قرار گرفته بود درباره پگاسوس افسانهای برای او سخن گفت. پولیدوس به او توصیه کرد شبی را در معبد آتنا بگذراند و به او هدایایی ارائه نماید. در عوض، هنگامی که بلروفون در خواب بسر میبرد، آن ایزدبانو به رویای او آمده و افساری از جنس طلا به او اهدا کرده و چاهی را که پگاسوس در آن آب مینوشید برای پیداکردن او مشخص کرد. صبح آن روز بلروفون از خواب بیدار شده و افسار را در کنار خود پیدا کرد. بلروفون به سوی جنگل و چاهی که آتنا از آن صحبت کرده بود حرکت کرد. او در بوتههای کنار چاه مخفی شد تا اینکه بالاخره پگاسوس از راه رسید. او منتظر ماند تا پگاسوس برای نوشیدن آب در لبه چاه خم شود و از این فرصت استفاده کرده و افسار را بدور سر پگاسوس انداخت. پگاسوس به آسمان پر کشید و سعی کرد بلروفون را از روی خود به زمین بیندازد، اما بلروفون اسب سوار ماهری بود و پگاسوس را به مبارزه طلبید. در این هنگام بود که پگاسوس قبول کرد که حالا دارای ارباب تازهای شدهاست.[۲]
کشتن کایمرا
بلروفون، فرزند بهترین اسب سوار آن زمان، و از سنین کم اسب سواری را نزد پدر خود آموخت. بلروفون شاگرد باهوشی بود. وقتی شانزده ساله شد، میل شدیدی به ماجراجویی داشت، به همین ترتیب به دنبال آن رفت. در سفر خود با پرویتوس آشنا شد، کسی که با بلروفون دوستی الکی را آغاز کرد. در حقیقت، پرویتوس به شدت به بلروفون حسد میورزید و بهدنبال خلاص شدن از دست او بود. برادرش را غیرعمدی کشت و از افورا تبعید شد و به دربار پرویتوس رفت. زن پریتوس، استنبویا، عاشق بلروفون شده بود اما بلروفون که هیچ کاری با او نداشت موجب خشم استنبویا شد و او را به قصد تجاوز متهم کرد. پرویتوس، داماد لوباتس پادشاه لیکیه بود. پرویتوس که نمیخواست تعهدات مقدس مهمان نوازی را زیرپا بگذارد، برای گرفتن انتقام با وانمودکردن حسن نیتی پاک پیغامی مهرشده به بلروفون داد تا به پادشاه تحویل دهد. او به محض رسیدن به لیکیه، متوجه شد هر شب هیولایی به نام کایمرا، دارای سر شیر، بدن بز و دمی از سر مار در پایین دره زنان، کودکان و احشام آنها را شکار کرده و مردم را به وحشت میانداخت و امتداد کوهستان را با استخوانهای بسیاری از قربانیان خود پوشانده بود. لوباتس نامهای که بلروفون آورده بود را خواند و از نیت پرویتوس که کشتن بلروفون بود آگاه گشت. شاه که میدانست اعدام کردن بلروفون باعث ایجاد جنگ بین آنها و کورینتوسها میشود، بلروفون را به جنگ کایمرا، اژدهای آتشین فرستاد، چون مطمئن بود بدست کایمرا کشته خواهد شد. اما بلروفون به کمک اسب بالدارش پگاسوس که آتنه به او داده بود، اژدها را کشت.
بلروفون بعدها خواست با اسبش به آسمانها و قلمرو خدایان رود اما زئوس خرمگسی را فرستاد تا اسب را نیش بزند و اسب بلروفون را به زمین انداخت. بلروفون تا پایان عمر روی زمین زیست.[۳]
جستارهای وابسته
منابع
- دورانت، ویل (۱۳۷۸)، تاریخ تمدن، یونان باستان (جلد دوم)، ترجمهٔ امیرحسین آریانپور و دیگران، به کوشش سرویراستار، محمود مصاحب.، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، شابک ISBN ۹۶۴-۴۴۵-۰۰۱-۹ مقدار
|شابک=
را بررسی کنید: invalid character (کمک) پارامتر|چاپ=
اضافه است (کمک) - بلروفون
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ بلروفون موجود است. |
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ بلروفون موجود است. |