چنگیز خان: تفاوت میان نسخهها
FreshmanBot (بحث | مشارکتها) جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی |
FreshmanBot (بحث | مشارکتها) جز اصلاح فاصله مجازی + اصلاح نویسه با ویرایشگر خودکار فارسی |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
== آغاز نبرد == |
== آغاز نبرد == |
||
چنگیز بین سال ۱۱۶۲تا ۱۱۶۷در استپهای مرکزی آسیا به دنیا آمد. کودکی او صرف چوپانی و گردش در این استپها شد. او پسر یکی از فرماندهان مشهور مغول بود و کودکی زندگی اش در گیر و دار کشمکشهای بزرگان مغول سپری شد. اما زندگی چنگیز از ۹ سالگی دگرگون میشود؛ پدرش توسط تاتارها به قتل میرسد و بزرگان قبیله، او را به همراه مادر، خواهر و پنج برادرش به جلگهای لمیزرع تبعید میکنند. بزرگان قبیله [[انتظار داشتن|انتظار داشتند]] آنها بمیرند ولی اینطور نشد و آنها نمردند و چنگیز جانشین پدر شد. در ابتدای کار، چنگیزخان از تیر و کمانش برای دفاع از خانواده استفاده میکرد ولی پس از مدتی که احساس کرد برادر ناتنیاش به او زور میگوید او را به قتل رساند. چنگیز در این سن کم آمادگی رهبری و آغاز نبرد بزرگ برای کسب قدرت را داشت. چنگیزخان که از قبیلهاش طرد شده بود نیاز داشت دوستان قدرتمندی پیدا کند تا رهبری مغولان را به دست گیرد؛ بنابراین به ظاهر با جاموخان فرزند یکی از فرماندهان بزرگ طرح دوستی میریزد. این دو جوان با هم متحد میشوند و به گفته کتاب «تاریخ محرمانه» تبدیل میشوند به یک روح در دو بدن تا همواره از هم حمایت کنند. این دو جوان ستاره میدانها جنگ بودند ولی چنگیز در ۲۰ سالگی ناگهان ناپدید میشود. او بعد از ۱۰ سال دوباره به قبیله بازمیگردد؛ اما با یک مأموریت بزرگ که متحد کردن مردم جلگه بود و خودش نیز میخواست رهبری آنها را بر عهده بگیرد و این دقیقاً یک سنت شکنی به تمام معنا بود. در این شرایط دیگر کسی به ایل طایفهاش وفادار نبود و همه پایبند چنگیز میشدند. کسی دقیقاً از این ۱۰ سال غیبت او خبری ندارد و در کتاب «تاریخ محرمانه» هم اطلاعات دقیقی موجود نیست.یکی از دلایل خونخواری و جنگجو بودن او نیز کینه پدرش و خوی جنگجوی او بود. |
چنگیز بین سال ۱۱۶۲تا ۱۱۶۷در استپهای مرکزی آسیا به دنیا آمد. کودکی او صرف چوپانی و گردش در این استپها شد. او پسر یکی از فرماندهان مشهور مغول بود و کودکی زندگی اش در گیر و دار کشمکشهای بزرگان مغول سپری شد. اما زندگی چنگیز از ۹ سالگی دگرگون میشود؛ پدرش توسط تاتارها به قتل میرسد و بزرگان قبیله، او را به همراه مادر، خواهر و پنج برادرش به جلگهای لمیزرع تبعید میکنند. بزرگان قبیله [[انتظار داشتن|انتظار داشتند]] آنها بمیرند ولی اینطور نشد و آنها نمردند و چنگیز جانشین پدر شد. در ابتدای کار، چنگیزخان از تیر و کمانش برای دفاع از خانواده استفاده میکرد ولی پس از مدتی که احساس کرد برادر ناتنیاش به او زور میگوید او را به قتل رساند. چنگیز در این سن کم آمادگی رهبری و آغاز نبرد بزرگ برای کسب قدرت را داشت. چنگیزخان که از قبیلهاش طرد شده بود نیاز داشت دوستان قدرتمندی پیدا کند تا رهبری مغولان را به دست گیرد؛ بنابراین به ظاهر با جاموخان فرزند یکی از فرماندهان بزرگ طرح دوستی میریزد. این دو جوان با هم متحد میشوند و به گفته کتاب «تاریخ محرمانه» تبدیل میشوند به یک روح در دو بدن تا همواره از هم حمایت کنند. این دو جوان ستاره میدانها جنگ بودند ولی چنگیز در ۲۰ سالگی ناگهان ناپدید میشود. او بعد از ۱۰ سال دوباره به قبیله بازمیگردد؛ اما با یک مأموریت بزرگ که متحد کردن مردم جلگه بود و خودش نیز میخواست رهبری آنها را بر عهده بگیرد و این دقیقاً یک سنت شکنی به تمام معنا بود. در این شرایط دیگر کسی به ایل طایفهاش وفادار نبود و همه پایبند چنگیز میشدند. کسی دقیقاً از این ۱۰ سال غیبت او خبری ندارد و در کتاب «تاریخ محرمانه» هم اطلاعات دقیقی موجود نیست. یکی از دلایل خونخواری و جنگجو بودن او نیز کینه پدرش و خوی جنگجوی او بود. |
||
* اولین تصمیمی که چنگیزخان پس از رسیدن به رهبری میگیرد، آماده کردن ارتش برای حمله به تاتارهایی است که پدرش را به قتل رساندند. جنگی که میان لشکریان چنگیز و تاتارها در این میان بیشتر بود. تاتارها تا جایی که توان داشتند در مقابل چنگیزخان جنگیدند. چنگیزخان به سربازانش دستور داده بود هر تاتاری با هر سن و سالی دیدند به قتل رساندند. |
* اولین تصمیمی که چنگیزخان پس از رسیدن به رهبری میگیرد، آماده کردن ارتش برای حمله به تاتارهایی است که پدرش را به قتل رساندند. جنگی که میان لشکریان چنگیز و تاتارها در این میان بیشتر بود. تاتارها تا جایی که توان داشتند در مقابل چنگیزخان جنگیدند. چنگیزخان به سربازانش دستور داده بود هر تاتاری با هر سن و سالی دیدند به قتل رساندند. |
||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
شورایی در حدود سال ۱۲۰۶ میلادی تشکیل شد در این شورا تموچین لقب چنگیز خان را دریافت کرد و به عنوان فرمانروای امپراطوری کل آسیا انتخاب شد. بر طبق اعتقادات مذهبی چادرنشینان این اقدامات چنگیز و کسب قدرت وسیع وی از طرف قدرتی آسمانی میباشد. با این وجود در این دوران هیچکس به جز چنگیز توانایی یکپارچه ساختن و کنترل این قبایل سرکش را که تاکنون به هیچ فرمانی اهمیت نداده بودند را نداشت. به این منظور چنگیز برای ایجاد نظم و تحمیل قانون در میان آنها ارتشی منظم تشکیل داد متشکل از مغولان مورد اطمینان خود، تا بتواند به صورت موقت نظم را ایجاد کند زیرا وی درگیر تدوین قانونی همگانی بر پایهٔ عدل و برابری به نام «یاسا» بود.<ref name=":2">{{یادکرد کتاب|عنوان=چنگیز خان|نام خانوادگی=لمب|نام=هارولد|ناشر=اقبال|سال=1388|شابک=978-964-406-261-2|مکان=تهران|صفحات=123}}</ref> |
شورایی در حدود سال ۱۲۰۶ میلادی تشکیل شد در این شورا تموچین لقب چنگیز خان را دریافت کرد و به عنوان فرمانروای امپراطوری کل آسیا انتخاب شد. بر طبق اعتقادات مذهبی چادرنشینان این اقدامات چنگیز و کسب قدرت وسیع وی از طرف قدرتی آسمانی میباشد. با این وجود در این دوران هیچکس به جز چنگیز توانایی یکپارچه ساختن و کنترل این قبایل سرکش را که تاکنون به هیچ فرمانی اهمیت نداده بودند را نداشت. به این منظور چنگیز برای ایجاد نظم و تحمیل قانون در میان آنها ارتشی منظم تشکیل داد متشکل از مغولان مورد اطمینان خود، تا بتواند به صورت موقت نظم را ایجاد کند زیرا وی درگیر تدوین قانونی همگانی بر پایهٔ عدل و برابری به نام «یاسا» بود.<ref name=":2">{{یادکرد کتاب|عنوان=چنگیز خان|نام خانوادگی=لمب|نام=هارولد|ناشر=اقبال|سال=1388|شابک=978-964-406-261-2|مکان=تهران|صفحات=123}}</ref> |
||
چنگیزخان پس از چیرگی بر آونگ خان و قبایل مغول از برای ضبط مملکت و صلاح ارتش و رعایا قاعدهای چند وضع کرد و برای هرکار قانونی نهاد و برای هر گناه کیفری معین کرد. در آغاز برای اهل اسلام احترام زیاد قایل بود و مجازات او برای قتل هر مسلمانی چهل [[بالش]] زر (هر بالش پانصد [[مثقال]] طلا یا [[نقره]] بود. (ر.ک. «تاریخ جهانگشا» ۱/۱۶» و برای قتل هر یک از مردم چین یک سر درازگوش (خر) را دیه معین کرد. چون قبایل مغول از خود دارای خط و کتابت نبودند، دستور داد تا برخی از فرزندان مغول خط [[اویغوری]] بیاموختند و قوانین او را که به «[[یاسا]]» معروف است ثبت کردند و آن دفاتر را در خزانهها نگه داشتند تا هر وقت خانی بر تخت نشیند یا حادثهای روی دهد شاهزادگان جمع شوند و آن طومارها را حاضر کنند و بنای کار را آن نوشتهها و قوانین بگذارند و امور ارتش و حمله به شهرها را را برآن شیوه پیش گیرند. |
چنگیزخان پس از چیرگی بر آونگ خان و قبایل مغول از برای ضبط مملکت و صلاح ارتش و رعایا قاعدهای چند وضع کرد و برای هرکار قانونی نهاد و برای هر گناه کیفری معین کرد. در آغاز برای اهل اسلام احترام زیاد قایل بود و مجازات او برای قتل هر مسلمانی چهل [[بالش]] زر (هر بالش پانصد [[مثقال]] طلا یا [[نقره]] بود. (ر. ک. «تاریخ جهانگشا» ۱/۱۶» و برای قتل هر یک از مردم چین یک سر درازگوش (خر) را دیه معین کرد. چون قبایل مغول از خود دارای خط و کتابت نبودند، دستور داد تا برخی از فرزندان مغول خط [[اویغوری]] بیاموختند و قوانین او را که به «[[یاسا]]» معروف است ثبت کردند و آن دفاتر را در خزانهها نگه داشتند تا هر وقت خانی بر تخت نشیند یا حادثهای روی دهد شاهزادگان جمع شوند و آن طومارها را حاضر کنند و بنای کار را آن نوشتهها و قوانین بگذارند و امور ارتش و حمله به شهرها را را برآن شیوه پیش گیرند. |
||
چنگیز پس از تسلط بر اقوام مغول رسوم و عادات ناپسند مانند زنا و دزدی را از میان ایشان برداشت و درهای بازرگانی را میان غرب و شرق باز نمود و بازرگانان نیز بیدغدغه آمدوشد میکردند. چنگیز در نامهها که به سرکشان و دشمنان مینوشت و ایشان را به اطاعت میخواند هرگز از سپاه و جنگافزار چیزی نمینوشت و ایشان را از وفور سلاح نمیترساند، همین قدر مینوشت اگر رام و مطیع شوید به جان امان یابید و اگر خلاف کنید ما چه دانیم آن را خدا داند. |
چنگیز پس از تسلط بر اقوام مغول رسوم و عادات ناپسند مانند زنا و دزدی را از میان ایشان برداشت و درهای بازرگانی را میان غرب و شرق باز نمود و بازرگانان نیز بیدغدغه آمدوشد میکردند. چنگیز در نامهها که به سرکشان و دشمنان مینوشت و ایشان را به اطاعت میخواند هرگز از سپاه و جنگافزار چیزی نمینوشت و ایشان را از وفور سلاح نمیترساند، همین قدر مینوشت اگر رام و مطیع شوید به جان امان یابید و اگر خلاف کنید ما چه دانیم آن را خدا داند. |
||
نسخهٔ ۴ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۱۸:۲۳
چنگیز خان | |||||
---|---|---|---|---|---|
شاهنشاه مغولستان | |||||
سلطنت | بهار ۱۲۰۶ – ۱۸ اوت ۱۲۲۷ | ||||
تاجگذاری | بهار ۱۲۰۶ در قورولتای در نزدیکی رود اونون، مغولستان | ||||
جانشین | اوگتای خان | ||||
زاده | تموجین[note ۱] حدود ۱۱۶۲[۲] رشتهکوه خنتیی، خاماگ مغول | ||||
درگذشته | ۱۸ اوت ۱۲۲۷[۳] (۶۴–۶۵ سال) یینچوان، شیای غربی | ||||
همسر(ان) |
| ||||
فرزند(ان) | |||||
| |||||
خاندان | خاندان سلطنتی بورجیگین | ||||
دودمان | چنگیزیان | ||||
پدر | یسوکای بهادر | ||||
مادر | هوئلون |
چنگیز خان مغول (۵۵۷ تا ۴ شعبان ۶۲۴ قمری برابر با ۱۱۶۲ تا ۱۸ اوت ۱۲۲۷ میلادی)، با نام اصلی تموچین یا تموجین،[۴] خان مغول و سردار جنگی بود که قبایل مغول را متحد ساخت و با فتح قسمت زیادی از آسیا شامل چین، روسیه، ایران و خاورمیانه و همچنین اروپای شرقی، امپراتوری مغول را پایهگذاری کرد. او پدربزرگ قوبلای خان اولین امپراتور از سلسله یوان در چین و همچنین هولاکو خان -نخستین ایلخان ایران- بود.[۵]
دوران کودکی تا جوانی
چنگیزخان با نام تموچین در سالهای بین ۱۱۶۲ تا ۱۱۶۷ (میلادی) به دنیا آمد. او دومین پسر یسوکای بهادر، رئیس قبیله کیاد، از خاندان بورجیگین بود. در زمان یسوکای و آغاز احوال چنگیزخان اقوام مغول و تاتار مطیع همدیگر نبودند و هر یک از خود دارای رئیس قبیله جداگانهای بودند و پیوسته میان ایشان جنگ و خصومت بود. تموچین در سیزده سالگی پدرش را از دست داده بود، افزون بر اینکه اقوام زیر اطاعت پدرش از وی روی گرداندند، اقوام دیگر نیز با وی و خانوادهاش به خصومت برخاستند. تموچین در نوجوانی رنجهای فراوانی را متحمل گشت حتی چندین مرتبه گرفتار و محبوس نیز گشت. تموچین از همان نوجوانی روحی نا آرام و ماجراجو داشت و حتی برادر بزرگتر خود را در یازده سالگی به قتل رساند تا خود رئیس خانواده شود و چون میدید که خویش و بیگانه از وی بیزارند درصدد یافتن پشتیبان برآمد تا کسی را بیابد که بتواند موقتاً در زیر سایه وی پناه ببرد، سرانجام به سراغ یکی از دوستان پدرش بنام اونگخان رفت. اونگخان نیز تموچین را بیاد دوستی با پدرش به خوبی پذیرفت و در میان قبیله خود برایش جای داد و در وی به چشم عزت و احترام نگریست و چنان نوازش کرد که بیشتر از آن متصور نبود.
به قدرت رسیدن
چنگیزخان به واسطهای آشنایی که با اونگخان رهبر یکی از اقوام مغول داشت رو به او نهاد. اونگخان بنابر دوستی که با پدر تموچین داشت از وی به خوبی پذیرایی کرد و نهایت احترام را به وی روا داشت. تموچین با اونگخان دل یکی نموده و با دشمنانش جنگها کرد از جمله با برادر آونگ خان که در مقام مخالفت بود جنگید و او را شکست داد. چون قبایل و اقوام تایجوت و سالجوت و قنقرات و جلایر و تاتار تسلط تموچین و دولتخواهی او را با آونگ خان مشاهده کردند با یکدیگر برای جنگ با ایشان پیمان بستند و بنابر باورهای دینی خود اسب، گاو و قوچ و سگ آورده کشتند و گفتند که اگر خلاف پیمان کنیم این چنین کشته شویم و در عقیدهای ایشان سوگندی ازین عظیم تر نیست.
تموچین و آونگ خان از این موضوع آگاهی یافته به دفع آنها شتافته طی جنگهای شدیدی بر ایشان پیروز شدند. بدین ترتیب تموچین مدت هفت سال در خدمت آونگ خان بسر برد، تا آنجا که امرای آونگ خان بر وی رشک برده نزد آونگ خان از تموچین بدگوییها نمودند. آونگ خان گوش به سخنان بدخواهان تموچین نمیداد، مخالفان سنگون پسر آونگ خان را نیز با خود همراه ساختند، و چنان سعی کردند که آونگ خان را نسبت به تموچین بد بین ساختند، آخر کار به دشمنی و جنگ کشید و در جنگ سختی که میان تموچین و آونگ درگرفت آونگ شکست خورد و به بیابان آواره گشت. آخر کار بجایی کشید که آونگ خان به دست مردان تایانگ خان رئیس قوم تایمون رقیب دیرین خود کشته شد. سنگون پسر آونگ از مملکت پدرش آواره گشته به تبت رفت و آخر در کاشغر کشته شد.
داستان چنگیزخان خواندن تموچین
روایتی است که میگوید تموچین را سران قبایل در خرولتای (قوریلتای) لقب چنگیز دادند، و بعضی اعتقاد دارند تموچین بر حسب داستان زیر این لقب را به خرولتای تحمیل کردهاست.
تموچین پس از آنکه آونگ خان را آواره ساخت خود را پادشاه اعلام کرد. تموچین با سایر اقوام و قبایل جنگها نموده همه را تار و مار و مطیع خود گردانید. بعد از پیروزیهای پی در پی بر بدخواهان، تموچین دستور داد تا جشن بزرگی را بر پا نمودند. در آن زمان، میان مغولان مردی بود بنام تب تنکری و ادعا میکرد که از اسرار و چیزهای غیبی خبر دارد و به آسمان پرواز میکند و با خدا حرف میزند و همچنین از یخ و سرما آسیبی به او نمیرسد و برهنه در میان یخ و برف میخوابد، و برف و یخ از گرمای بدنش آب میشوند. تب تنکری در این جشن پیش تموچین رفته و میگوید: «مردی سرخ رنگ سوار بر اسبی سفید رنگ بر من ظاهر شد و گفت نزد پسر یسوگای برو و به او بگو که پس ازین نباید مرا تموچین خطاب کنند بلکه باید مرا چنگیزخان گویند و ما بیشتر ربع مسکون را به تو و فرزندان تو ارزانی داشتیم.» پس تموچین دستور داد از این پس او را چنگیزخان خوانند. (چنگیزخان معنای شاه شاهان/شاه جهان میدهد)
آغاز نبرد
چنگیز بین سال ۱۱۶۲تا ۱۱۶۷در استپهای مرکزی آسیا به دنیا آمد. کودکی او صرف چوپانی و گردش در این استپها شد. او پسر یکی از فرماندهان مشهور مغول بود و کودکی زندگی اش در گیر و دار کشمکشهای بزرگان مغول سپری شد. اما زندگی چنگیز از ۹ سالگی دگرگون میشود؛ پدرش توسط تاتارها به قتل میرسد و بزرگان قبیله، او را به همراه مادر، خواهر و پنج برادرش به جلگهای لمیزرع تبعید میکنند. بزرگان قبیله انتظار داشتند آنها بمیرند ولی اینطور نشد و آنها نمردند و چنگیز جانشین پدر شد. در ابتدای کار، چنگیزخان از تیر و کمانش برای دفاع از خانواده استفاده میکرد ولی پس از مدتی که احساس کرد برادر ناتنیاش به او زور میگوید او را به قتل رساند. چنگیز در این سن کم آمادگی رهبری و آغاز نبرد بزرگ برای کسب قدرت را داشت. چنگیزخان که از قبیلهاش طرد شده بود نیاز داشت دوستان قدرتمندی پیدا کند تا رهبری مغولان را به دست گیرد؛ بنابراین به ظاهر با جاموخان فرزند یکی از فرماندهان بزرگ طرح دوستی میریزد. این دو جوان با هم متحد میشوند و به گفته کتاب «تاریخ محرمانه» تبدیل میشوند به یک روح در دو بدن تا همواره از هم حمایت کنند. این دو جوان ستاره میدانها جنگ بودند ولی چنگیز در ۲۰ سالگی ناگهان ناپدید میشود. او بعد از ۱۰ سال دوباره به قبیله بازمیگردد؛ اما با یک مأموریت بزرگ که متحد کردن مردم جلگه بود و خودش نیز میخواست رهبری آنها را بر عهده بگیرد و این دقیقاً یک سنت شکنی به تمام معنا بود. در این شرایط دیگر کسی به ایل طایفهاش وفادار نبود و همه پایبند چنگیز میشدند. کسی دقیقاً از این ۱۰ سال غیبت او خبری ندارد و در کتاب «تاریخ محرمانه» هم اطلاعات دقیقی موجود نیست. یکی از دلایل خونخواری و جنگجو بودن او نیز کینه پدرش و خوی جنگجوی او بود.
- اولین تصمیمی که چنگیزخان پس از رسیدن به رهبری میگیرد، آماده کردن ارتش برای حمله به تاتارهایی است که پدرش را به قتل رساندند. جنگی که میان لشکریان چنگیز و تاتارها در این میان بیشتر بود. تاتارها تا جایی که توان داشتند در مقابل چنگیزخان جنگیدند. چنگیزخان به سربازانش دستور داده بود هر تاتاری با هر سن و سالی دیدند به قتل رساندند.
ایجاد ملت جنگجو
سال ۱۲۰۶ میلادی (۶۰۳ ه.ق) مجمعی از روسا در محل موسوم به «اصلاح قوریلتای» تموچین را به عنوان خان بزرگ، انتخاب میکنند.
در این قوریلتای، کوکوچو روحانی بزرگ مغولان، رسماً تموچین را به چنگیز ملقب کرد. در کتابهای تاریخی معانی مختلفی برای نام چنگیز بیان شدهاست. در بعضی منابع از چنگیز به عنوان «چینگ» یعنی قوی و سخت و شاه شاهان و از «جنگجوی برتر» یاد شدهاست. چنگیز در سی و نه سالگیٍ برتخت نشست، قلمرو او در آن زمان در آسیای میانه از کوههای آلتای تا کوههای خینگان در شرق و در شمال تا دریاچهٔ بایکال ادامه داشت. او همهٔ قبایل را در صحرای گویی جمع کرد، و تأکید بر وفاداری نمود، مغولان از آن پس شروع به ساخت و آبادانی کشور خود کردند تا حکومتی مرکزی و زبانی رسمی داشته و متحد باشند. همچنین چنگیز معتقد بود که وفاداری کلید موفقیت است.
چنگیز در میان فرمانروایان عصر خود فردی برجسته بود، او پس از نشستن بر تخت نخستین اقدامی که کرد به وفاداران خویش پاداش داد، و از کسانی که مهارتهای عالی داشتند قدردانی میکرد؛ وی فرماندهها را از بین با وفاترین پیروانش انتخاب میکرد، در این حال مقامی هم به بوئورچو که کمک کرد تا اسبهای دزدیدهاش را بازپس گیرد، داد. اما در مورد خانوادهاش کمی شک داشت چون میترسید به او خیانت کنند او آموخته بود که حتی نمیتوان به دوست هم اعتماد کرد. اما او به کسانی که با او خویشاوند نبودند ولی وفاداری خود را ثابت میکردند، اعتماد میکرد.
ساختار نظامی
چنگیزخان برای این که سربازانش به او و ملت وفادار بمانند، کوشید تا قدرت قبایل را کم کند. او برای وحدت قبائل، واحدهای نظامی تشکیل داد که مردانی از قبایل متعدد در یک واحد قرار میگرفتند و فرماندهی جدا داشتند. او سپاه را به لشکرهای به نام تومان تقسیم کرد و همچنان هر تومان را به دستههای کوچکتر از آن تقسیم کرد. هریک از فرماندهان باید سالی یک بار به خدمت چنگیزخان بروند و تا ضمن کسب دستورها لازم وفاداری خود را ابراز کنند. «که از یکی از اصول یاسا است» لشکریان به قلب سپاه و میمنه و میسره تقسیم نمود و معمولاً فرماندهان لشکر در قلب سپاه میایستادند. سردار هر لشکر را اورخان میگفتند که از اصلیترین آنان جبه نویان و سوبوتای بهادر است. «بهادر در مغولی و ترکی به معنای پهلوان، قهرمان، یل است. نویان یا نوین به معنای حاکم و فرمانده، سردار و ارباب است.» مردان مجاز نبودند واحدهایی که به حضور در آنها انتخاب شدند را ترک کنند، سزای ترک واحد مرگ بود و هر کس که به آنها پناه میداد را مجازات سخت کنند. به همین دلیل، خانوادهٔ آن مردان که همراه آنها در سفر بودند، اشراف نظامی جدید که به وسیلهٔ این ساختار قدرت به وجود آمدند، موقعیت خود را مدیون فرمانروا و به او مدیون بودند. این امرها باعث شده بود که مغولان ارتش شایستهای داشته باشند و همچنین سنت نظامی و ساختار اجتماعی مغولان را تغییر دهد. پزشکان، کاهنان ومدیران از خدمت نظام معاف بودند. در سال ۱۲۰۶ آنها نودوپنج تن بودند که این مردان تحت فرمان افسران (تومان) بودند. سربازان چنگیز چنان تعلیم دیده بودند که امرها را فوراً به صورت یک واحد هماهنگ اجرا کنند. انضباط سربازان مغول با تدابیر جنگی، عامل غلبه آنان بردشمن میشد.
چنگیزخان با بازسازی ارتش خود برتری کامل نسبت به بقیهٔ ارتشهای عصر خود داد او برای توسعهٔ ارتش یک شیوهٔ سربازی برای همهٔ افراد از کوچکترین تا بزرگترین سرباز معمول ساخت. مأمورانی مسئول تدارک اردوها هستند که موسوم جورچی بودند، این افراد عهدهدار تهیه و توزیع ملزومات بودند و سلاحها و ملزومات دیگر را در میان مردان توزیع میکردند. اردو به زبان ترکی کهن، معنی درگاه، اقامتگاه، کاخ و خرگاه شاهانه بودهاست. معنای درگاه و پایتخت و بارگاه هم یافته، در زبانهای ترکی جنوب غربی معنای چادرهای نظامی و بعد سپاه و لشکر نیز یافتهاست. ایلچی در لغت به معنی صلح گر و صلح ساز و غیره است و در اصطلاح معنی رسول، قاصد، سفیر و غیره یافته که با یلواج واژهٔ دیگر ترک هم معناست. حشر به معنای لشکر نامنظم یا لشکری که فقط از ولایتها رجال جنگ جمع کنند. در عهد مغول حشر لشکری را گویند که مغول بعد از فتح ولایتی از اهالی بومی آنجا جمع میکردهاند. چنگیز واحدهایی را به محافظان شخصی خویش یا کشیک کار گرفت. به سنه ۱۲۰۶ چنگیز عدهای از مغولان را به نام قراولان اختیار کرده و به آن کشیکچی گفتند که هشتاد نفر جهت کشیک شب و هفتاد نفر جهت کشیک روز. اما به صورت نیروهای ده هزار نفری درآمد. به کشیک امتیازات خاصی داده میشد، که آنان از رتبه بالاتر از رتبهٔ فرماندهان نظامی برخوردار شدند. بعضی از این مردان از برادران و پسران فرماندهان نظامی انتخاب میشدند. چون افراد کشیک ثابت کردند که سربازانی کاملاً وفادار بودند، بعدها حاکمان امپراطوری از میان آنان انتخاب میشدند.
غیر از قراولان عدهای ده هزارنفری را به نام بهادر داشت که این بهادران در جنگها پیشقراول لشکر وی محسوب میشدند. اکثر سرداران چنگیز از قراولان خاص بودند و چون چنگیز ایشان را خوب میشناخت و مدتها به احکام سخت آزموده بود، سرداری قسمتهای لشکری وی را کسانی داشته که غیر فرمان خان امر دیگری اطاعت نکنند و سربازان زیردست ایشان مطیع محض و همهٔ آلت اجرای فرمان چنگیز بودند. اشراف لشکری مشهورتَر خان بودند و ایشان از پرداخت مالیات معاف، در جنگها غنیمت گرفته به ایشان میرسید و در دربار بیاذن و اجازه وارد و در جشنها مقامی شایسته داشتند.
چنگیزخان لشکریان خویش را فقیر و نیازمند نگه میداشت تا به غلبه ناچار شوند. رسم چنگیز در لشکرکشی این بود، که قسمت بنه جلوتر و در مواقع خطر عقب حرکت میداد تا هنگام تاخت و تاز آنان صدمه نبینند؛ و چو عرصهٔ ممالک وسعت یافت، تجار و لشکریان و ایلچیان دائماً در حال رفتوآمد بودند و چنگیز در سراسر راهها منازلی به نام یام درست کرد تا در آنان لوازم مسافرین و لشکریان حاضر داشته باشند و مخارج آنها را تومانها «که هرد و تومان یک یام» دهند؛ و هر ساله بامها را تفتیش کرده و نواقص آنها را دفع مینمودند. در این ایستگاهها اسبانی تازهنفس بود و هر گاه قاصد به اسبی تازه میخواستند نزدیکترین اسب بدون توجه که مال کیست به دستور خان میبایست در اختیارشان میدادند. از این رو نامههایی که طی هفتهها به مقصد میرسید، طی چند روزبه طول میانجامید. در موقع جنگ این سواران برای رساندن اطلاعات فرماندهی به فرمانده دیگر مسافت زیادی را میپیمودند، چون جبهههای جنگ غالباً گسترده بود؛ و در نتیجه واحدها با هم ارتباط داشتند. این شیوه، خان را قادر به نظارت برسپاه گسترده اش میکرد؛ و مغولان نسبت به دشمنان، کسانی که درایجاد هماهنگی بین سپاه عظیم خویش دشواری داشتند، برتری واضحی میبخشید.
چنگیزخان موقعی که میخواست شهری را تسخیر کند یا شاهی را به اطاعت خویش خواند، نخست ایلچیان میفرستاد و اگر ایل نمیشد دفع وی به جنگ لازم بود. موقعی که چنگیز به شهری میرسید اگر اهل آن پیش کش آورده و استقبال کنند، چنگیز متعرض شهر ایشان نمیشد و از طرف خویش باسقاق «شحنه و امیر» برآنجا میگماشت و حکمی به نام یرلیغ به امیر شهر میداد تا دیگرکسی متعرض نشود. اگر اهل شهر یاغیگری اختیار کنند، حکم قتل خانواده و ویرانی شهر صادر میشد، که نخست مردم را به خارج شهر برده و پیشهوران را جدا با حشم برده و جماعتی را حشر اختیار کرده و الباقی از دم شمشیر میگذراندند. چنگیز از پسران خویش استفاده میبرد. از بورته جوچی را داشت که ازوی در کار صید استفاده میکرد. سه پسر بعد جغتای در سیاست و تنفیذ یاسا، اکتای به رایزنی و تدبیر ملک و تولوی را به ترتیب لشکر و تجهیز سپاه است امر داده بود. پس از آن که قبایل مغول تحت فرمان چنگیز درآمدند، همهٔ لشکر را بر این چهار پسر بخش کرد، پسران خردمندتر و برادران و خویشان را از لشکر نصیب داد. چنگیز همواره فرزندان و برادران را به دوستی تشویق میکرد.
چنگیزخان دوست داشت از عامل غافلگیری در نبرد استفاده کند و در لشکرکشیهایش به ندرت نقشههای قبل را تکرار میکرد؛ که این امر پی بردن تدابیر وی را برای دشمن سخت میساخت. گاه سربازان وی به ظاهر عقبنشینی میکردند ولی به یکباره با اسبان تازهنفس حمله میکردند. غالباً سواره نظام سبک اسلحه دشمن را سردرگم میکردند و در حالی که واحدهای دیگر مغول از همه طرف برای حمله به دشمن نزدیک میشدند. همچنین چنگیز برای آمادهسازی ارتش برای جنگ، فنون مورد استفاده در شکار را با بازیهای جنگی تخصصی ترکیب کرد.
چنگیزخان روزی پسران را گرد آورد یک تیر از کیش برکشید و بشکست. دو عدد کرد و بشکست. تا چند عدد شد و نتوانست، روی به پسران کرد و گفتا: مثل شما اید. گر مادام شما برادران یار یکدیگر باشید، دیگران هرچه قوی باشند شما نتوان شکست داد. گر میانتان سرور نباشد و برادران فرمانبر نباشند، مانند مار چند سر میشوید ولی ماریک سر دنبال بسیار داشت.
نزاع دو قسم خورده
جاموخان برادر قسم خورده چنگیز پس از مدتی که در مییابد تمامی شهرت و غنائم جنگها به چنگیز میرسد، شروع مخالفت با او میکند. حالا باید دیگر تعیین میشد که رئیس چه کسی است. جنگجویان بسیاری از بخشهای مختلف دنیا به سپاه جاموخان میپیوندد. سپاه جاموخان قوی تر و بزرگتر از چنگیز بود ولی هوش و اراده چنگیز فراتر. بهطوریکه در شبی که جاموخان با سپاه عظیمش میخواست به چنگیز حمله کند، چنگیز تدبیری زیرکانه کرد. طی این تدبیر او دستور داد که هر کدام از سربازانش ۵ مشعل روشن کنند تا جاموخان و سپاهش از دور گمان کنند که سپاه چنگیز بسیار عظیم تر از سپاه اوست. وقتی ارتش جاموخان به این حیلهٔ چنگیز خان گول خوردند اکثر آنها وفاداری خود را نسبت به جاموخان شکستند؛ بنابراین جاموخان با سپاهی اندک به نبرد با چنگیز خان پرداخت که جاموخان در این نبرد شکست خورد و در نهایت به دستور چنگیز خان، ارتش جاموخان اعدام شدند همچنین با دستور وی کمر برادر تنی خود یعنی جاموخان نیز شکسته شد.
فتح جهان
یورش مغولان به ایران در سال ۶۱۶ق/۱۲۱۸م آغاز گردید. ادوارد تلر در خاطراتش در مورد حمله چنگیزخان مغول به ایران دوره خوارزمشاهی مینویسد:
یک نمونه مهم در تاریخ، جنگهای چنگیزخان مغول، و به ویژه تخریب سرزمینهای پارسی است. بیش از نصف جمعیت سرزمین تسخیر شده نابود گردید، و پارس، که همان ایران امروزیست، هرگز جلال و ابهت پیشین خود را دیگر بازنیافت.»[۶]
در حملهٔ چنگیز به ایران، محمد خوارزمشاه که تاب مقاومت نداشت به جزیرهٔ آبسکون (واقع در دریای خزر) میگریزد و همانجا میمیرد. پسر شجاع او، جلال الدین، در برابر هجوم مغولان ایستادگی میکند. چنگیزخان هم در وصف جلال الدین به فرزندان و سپاهیان خود میگوید: «از پدر چنین پسر باید». حمله چنگیزخان مغول چنان وحشتناک و بیرحمانه بود که خیابانهای نیشابور «که مهد علم و دانش و نوآوری آن زمان بود، تبدیل به جویبارهای خون گردید، و از سرهای بریده مردان و زنان و کودکان هرمهایی ساخته شد، و حتی به سگها و گربههای شهر نیز رحم نکردند.»[۷] از اینروست که تاریخنگار دیگری مینویسد:
شکی نیست که نابودی و ویرانی که در حین خیزش دولت مغول در ایران بوقوع پیوست، و قتلعام وسیعی که در آن زمان رخ داد، در هزار سال هم ترمیم نخواهد گشت، حتی اگر فاجعه دیگری نیز بوقوع نپیوندد.»[۸]
روابط خانوادگی
او فرزندان بسیاری از همسران متعدد خود داشت اما مهمترین آنها چهار پسر با نامهای جوجیخان، جغتایخان، اوگتایخان، تولیخان، از اولین همسرش (که در سنت مغولی مهمترین و بزرگترین همسران میباشد) بودند. چنگیزخان همچنین زنهای بسیار داشت ولی مشهورترین ایشان پنج تن بودند، (بورته فوجین، کنجاخاتون، جاکمبو، دختر تایر اورسون و دختر تایانگخان). چنگیز تمام ممالک مفتوحه را بین پسران و برادرش تقسیم نمود، کار صید و شکار را که در میان مغولان کاری بسا شگرف و پسندیده بود به پسر بزرگش جوجی سپرد. اور یاسا و یارغو یعنی قضاوت و دادگستری و کیفر گناهکاران را به جغتای داد و امور سپاه را تولی تفویض کرد و اوکتای را به جانشینی تعیین کرد. بعد از آنکه حدود مملکت وسعت یافت برادرش اوتچکین را به ملک چین فرستاد.
پسران چنگیزخان
چنگیزخان چهار پسر داشت.
- جوجیخان پسر ارشد چنگیزخان بود که پیش از فوت پدر درگذشت.
- جغتایخان پسر دوم چنگیزخان بود که چنگیز پس از بازگشت از جنگ خوارزمشاه حکومت ماوراءالنهر و خوارزم و شهرهای ایغور و کاشغر و بلخ و بدخشان و غزنین تا حدود سند را به جغتای سپرد.
- اوگتایخان بعد از مرگ چنگیزخان به جای پدر امور رهبری امپراتوری مغول را در دست گرفت.
- تولیخان پسر چهارم چنگیزخان از برادران خود جوجی و جغتای و اوگتای کوچکتر بود. چنگیز در اوایل میل داشت که او را به جانشینی تعیین کند اما بعد از آن نظر وی تغییر کرد و گفت که منصب لشکرکشی و ضبط یورت و حفظ خزانه بر تو مناسبتر است.
قوانین چنگیزی
این بخش به هیچ منبع و مرجعی استناد نمیکند. |
شورایی در حدود سال ۱۲۰۶ میلادی تشکیل شد در این شورا تموچین لقب چنگیز خان را دریافت کرد و به عنوان فرمانروای امپراطوری کل آسیا انتخاب شد. بر طبق اعتقادات مذهبی چادرنشینان این اقدامات چنگیز و کسب قدرت وسیع وی از طرف قدرتی آسمانی میباشد. با این وجود در این دوران هیچکس به جز چنگیز توانایی یکپارچه ساختن و کنترل این قبایل سرکش را که تاکنون به هیچ فرمانی اهمیت نداده بودند را نداشت. به این منظور چنگیز برای ایجاد نظم و تحمیل قانون در میان آنها ارتشی منظم تشکیل داد متشکل از مغولان مورد اطمینان خود، تا بتواند به صورت موقت نظم را ایجاد کند زیرا وی درگیر تدوین قانونی همگانی بر پایهٔ عدل و برابری به نام «یاسا» بود.[۱۰]
چنگیزخان پس از چیرگی بر آونگ خان و قبایل مغول از برای ضبط مملکت و صلاح ارتش و رعایا قاعدهای چند وضع کرد و برای هرکار قانونی نهاد و برای هر گناه کیفری معین کرد. در آغاز برای اهل اسلام احترام زیاد قایل بود و مجازات او برای قتل هر مسلمانی چهل بالش زر (هر بالش پانصد مثقال طلا یا نقره بود. (ر. ک. «تاریخ جهانگشا» ۱/۱۶» و برای قتل هر یک از مردم چین یک سر درازگوش (خر) را دیه معین کرد. چون قبایل مغول از خود دارای خط و کتابت نبودند، دستور داد تا برخی از فرزندان مغول خط اویغوری بیاموختند و قوانین او را که به «یاسا» معروف است ثبت کردند و آن دفاتر را در خزانهها نگه داشتند تا هر وقت خانی بر تخت نشیند یا حادثهای روی دهد شاهزادگان جمع شوند و آن طومارها را حاضر کنند و بنای کار را آن نوشتهها و قوانین بگذارند و امور ارتش و حمله به شهرها را را برآن شیوه پیش گیرند. چنگیز پس از تسلط بر اقوام مغول رسوم و عادات ناپسند مانند زنا و دزدی را از میان ایشان برداشت و درهای بازرگانی را میان غرب و شرق باز نمود و بازرگانان نیز بیدغدغه آمدوشد میکردند. چنگیز در نامهها که به سرکشان و دشمنان مینوشت و ایشان را به اطاعت میخواند هرگز از سپاه و جنگافزار چیزی نمینوشت و ایشان را از وفور سلاح نمیترساند، همین قدر مینوشت اگر رام و مطیع شوید به جان امان یابید و اگر خلاف کنید ما چه دانیم آن را خدا داند.
قانون یاسا
اولین و جالبترین ماده از قانون یاسا میگوید لازم است که همهٔ انانها اعتقاد کامل به یک خدا داشته باشند خدایی که زمین و آسمان و موجودات را خلق کرد و همه چیز به دست او میباشد. اما آنچه معلوم است چنگیزخان را با وجود توحیدی بودن، دین و مذهب وی مشخص نبود و با وجود داشتن امپراتوری جهانی هرگز اقدام به ایجاد دین واحدی نکرد.[۱۰]
او در این قانون نسبت به ارتکاب دزدی و اقدام به زناکاری نفرت خود را نشان داد و مرتکبین این جرایم را محکوم به مرگ کرد. چنگیز در بند دیگری تأکید کرد که اطلاع خبر ناخوش آیند، عدم تمکین فرزندان از والدین، عدم تمکین زن از همسر وی را خشمگین خواهد ساخت. با وجود آنکه چنگیز مرد خشنی بود اما دست زدن به هر نوع خشونتی به هنگام عصبانیت را به شدت منع کرد؛ و در قانون یاسا هیچ مغولی حق نزاع با دیگر مغولان را نداشت.[۱۰]
اهداف چنگیز از ایجاد قانون یاسا را از نظر جامعهشناسی به سه مبنای مهم و اساسی میتوان تقسیم کرد:
اصل یکم: اطاعت کامل و بدون قیدو شرط از فرامین چنگیز خان.
اصل دوم: ایجاد همبستگی و اتحاد در میان قبایل و برطرف کردن اختلافات قبیلهای.
اصل سوم: مجازات شدید علیه مفسدین و مجرمین در هر جایگاه و مقامی.
هدف اصلی قانون یاسا نشان دهندهٔ این موضوع میباشد که حیات انسانها شخصیت و بالاتر بودن مقام و منزلت آدمیت میباشد نه کسب ثروت و مقام؛ و نیز میگوید هیچ متهمی تا هنگامیکه جرمش اثبات نشده مجرم نمیباشد.
یاسای چنگیز هیچ ملاحظهای در مورد جاسوسان و همجنس بازان و ساحران متقلب ارائه نمیدهد و در صورت اثبات چنین مواردی حکم مجرم اعدام میباشد.[۱۰]
باورهای مغولی
مذهب مغولی به همراه اعتقاد و باورهای آن شمنیسم نامیده میشود. به نظر میرسد باورهای مغولان چندان ریشه دار و عمیق نبودهاست و بنابراین به زودی آنها در بخشهای مختلف امپراطوریشان دین پیشرفته تری را که از مغلوبان خود آموخته بودند قبول کردند. آنها در ایران و سرزمین اردوی زرین، اسلام را پذیرفتند و در چین نوع تبتی بودیسم را قبول کردند. پس از آن که که مغولهای وارد شده به ایران اسلام آورند، بودیسم در میان آنها بسیار پذیرفته شده بود.[۱۱]
پیشگویی و درمانگری نقش مهمی در میان مغولان داشت. مغولان، شمنها یا جادوگران و پیشگویان خود را قام مینامیدند. قامان ادعا داشتند که شیاطین و ارواح در تسخیر آنها میباشند؛ و میتوانند آینده را پیش بی نی کنند. مغولان در امور با قامان به مشورت میپرداختند و امرا و سلاطین نیز به آنها اطمینان کامل داشتند. یکی از مشاوران اصلی چنگیزخان یلوچوچوتسای بود که در پیشگویی بسیار ماهر بود و مورد اعتماد چنگیز بود.[۱۲]
یکی از ویژگیهای مغولان که بسیار ستوده شدهاست فقدان تعصب مذهبی آنها و مدارای مذهبی آنها میباشد. مغولان بودیسم را میشناختند با اسلام از طریق بازرگانان موجود و با مانویت از طریق ترکان اویغور آشنا شدند، تعدادی از تیرههای مغول نیز مسیحی نسطوری بودند.[۱۱]
شمنیسم
در هنگام بررسی شمنیسم به این دلیل که مغولان در قرن شانزدهم به بودیسم لامائی روی آوردند که البته به معنای کنار گذاشتن کامل شمنیسم نیست و به معنای نفوذ کامل عناصر لامائی میباشد، برای بررسی دقیق شمنیسم باید این عناصر کنار گذاشته شوند که بسیار دشوار به نظر میرسد. اما افرادی چون هیسیگ و همکارانش نتایج خوبی به دست آوردهاند که قانعکننده به نظر میرسند. آنها به این نتیجه رسیدند که شمنیسم از پرستش اجداد گرفته شدهاست تصاویر ذهنی اجداد که اونگغوت نامیده میشد در چادرهای خانواده نگهداری میشد و اعتقاد بر این بود که تسکین یابند از حمایت آنها برخوردار میشوند. آنها برای ماوراءالطبیعه سلسله مراتبی داشتند در راس این سلسله مراتب آّبی (کوک) یا آسمان (تنگری) جاودانی (منگو) قرار گرفت. زمین و خدای باروری الههای بود که ایتوگن نامیده میشد. زیر آسمان دنیای ارواح واقع بود. شمن واسطهای بود میان انسان و این قلمرو. شمن پیشگویی بود که در حالت جذبه با ارواح ارتباط برقرار میکرد. از جایگاه بالایی برخوردار بود. لباس سفید میپوشید و اسب سفید سوار میشد کار کردهای یک شمن عبارت بود از: ملاقات با ارواح، انواع دفع چشم زخم، خواندن دعای برکت بر رمهها، کودکان، پیشگوئی و… شمن البته گاهی چهرهٔ قدرتمندی نیز داشت برای مثال در کتاب تاریخ سری داستانی از تعارض میان چنگیز خان و شمن بزرگ کوکوچو هست که نشان میدهد این تعارض پس از آن ایجاد شد که چنگیز خان تا اندازهای با کمک او قدرت را در قوریلتای به دست آورد؛ و این نشان دهندهٔ مبارزهٔ چنگیز با شمن و قدرت روحانی میباشد.[۱۱]
سیاست مذهبی چنگیزخان
امپراطوری جدید چنگیزخان پایههای مذهبی داشت البته بر همان مذهب قدیمی ترک و مغولان که اعتقاد به ادارهٔ دنیا توسط نیروهایی نامرئی داشتند عوامل مزدیسنی و چینی نیز اضافه شد خان بزرگ نماد تنگری یعنی آسمان بود و حالتی خدایی داشت. تمام جانشینان چنگیزخان تا زمانی که در شرق اقصی کاملاً خلق و خوی چینیان در آنها رخنه نکرده بود یا آن عدهای که تحت تأثیر آداب و رسوم مسلمانان در ترکستان و ایارن و روسیه قرار گرفته بودند خود را نمایندگان تنگری بر زمین قلمداد میکردند. جوینی در مورد اعتقادات چنگیزخان میگوید: چون چنگیزخان متقلد هیچ دینی نبودهاست و تابع هیج ملتی نیز نبود از تعصب و رجحان ملتی بر ملتی و تفضیل بعضی بر بعضی مجتنب بودست بلکه علما و زهاد هر طایفه را اکرام میکرد چنانکه مسلمانان را بنظر توقیر مینگریسته ترسایان و بت پرستان را نیز عزیز میداشته؛ و اولاد و احفاد او هر چند کس بر موجب دوری از مذاهب، مذهبی گرفتند بعضی از اسلام تقلید کردند و بعضی ملت نصاری عدهای عبادت بت میکردند و قومی همان روش قدیم آباء و اجداد را دنبال کرده و به سمت و سوی خاص و جدیدی نرفتند. اما آنچه یاسای چنگیزخان است اینکه همه طوایف را یکی شناسد و بر یکدیگر فرق نگذارد و عدول نمیجویند. این رفتار نتیجهٔ ترسی آمیخته به خرافه بود که مغولان از آسمان و از سحر و ساحری داشتند و احتیاط میکردند که نه فقط با شمنها بلکه با سیر نمایندگان احتمالی آسمان یعنی رهبران هر فرقه مذهبی که ممکن بود قدرتی ما فوق طبیعت داشته باشند، روابط خوبی برقرار کنند. البته کشیشان نستوری که نزد قبایل کرائیت و انقوتها و راهبان بودایی که نزد قبایل ایغوری یا ختایی زندگی میکردند و ساحرانی که نزد «تائوایست» چین نفوذ داشتند، یا لاماهای تبتی یا مبلغان فرقه فرانسیسکن یا عابدان مسلمان، همه مورد تکریم بودند. حسن رفتار آنها با نمایندگان این مذهبها و فرقههای مختلف یک نوع سند اطاعت و انقیاد دیگری بود که باعث شد مغولان در برابر به افکار و اعتقادات مذهبی عامه مردم فوقالعاده گذشت داشته باشند. آن روزی که این رعب و ترس خرافاتی در بین مغولان در ترکستان و ایران برافتاد احفاد چنگیزخان تعصب شدید مذهبی پیدا کردند و اغماض جای خود را با تعصب جایگزین کرد. چنگیز در سفرهای جنگی خود در غرب و شرق دریافته بود که مسلمانان به علت وضع جغرافیایی، جمعیت و تمدن، دردرجه اول اهمیت قرار دارند و به همین سبب در مقایسه با دیگر ملل تابعه، مقام برتری را به آنان اختصاص داد، هر چند دل خوشی از مسلمانان نداشت. در این مورد از زبان اولجایتو، یکی از ایلخانان مغول در ایران، اینچنین نقل شدهاست: چنگیز خان فرموده که اگرچه دین و ملت اسلام اختتام ملک و ادیان میباشد اما مسلمانان بدترین امت و نازلترین قوم میباشند. جوینی نیز در این باره میگوید: چنگیز خان به علت اهمیتی که برای مسلمانان قائل بود جزای قتل هر مسلمانی را چهل بالش (زر) و ختایی را دراز گوش قرار داد. خان مغول در موارد گوناگون برای توسعه دانستههای خود، نزد ملل به تفحص میپرداخت و با دانشمندان و روحانیون به مباحثه و مجادله میپرداخت. باید گفت با وجود سیاست اغماض و مدارایی که مغولان از همان بدو تأسیس حکومت خود نسبت به مذاهب گوناگون اتخاذ کردند، چنگیز هنگام تهاجم به مناطق مسلماننشین، به اسلام آسیب فراوان زد و اگر ریشههای این دین کمی سستتر و مقاومت روحانیون کمی متزلزلتر بود، دشوار مینمود که بتواند بار دیگر کمر راست کند. چنگیزخان نبردهای خود را از جهت روانی به گونهای آماده کرده بود که تعصبات مذهبی نداشته باشند دوری آنان از تعصبات مذهبی در همه جا به سودشان میانجامید و به آنان در برابر هر ملت و قومی که در سر راهشان قرار میگرفت برتری شگرفی میبخشید. ایمان مذهبی هرگز در میان مغولان ریشه ندوانیده و چنگیزخان نیز اقدامهای لازم را انجام داد تا با مخالفت روحانیون روبه رو نشود. او روحانیان را همچون دانشمندان و صنعتگران از پرداخت مالیات معاف داشت، لکن نمایندگان مجامع مذهبی را از داشتن مناصب دولتی محروم ساخت و بدین گونه جدایی مذهب را از دولت بهطور کامل عملی ساخت. او دخالت روحانیان را درامور دولتی حس کرده و اطمینان پیدا کرده بود که چنین دخالتی، خطری بزرگ برای دولت خواهد بود. البته در سال ۱۲۱۶ م که یاسا به وجود آمد، چنگیزخان از وجود روحانیان برای افزودن نفوذ کلام خویش در میان افراد قوم خویش استفاده میکرد، اما سرانجام عقیده باطنی خود را نسبت به روحانیان نمایان ساخت[۱۳]
مرگ چنگیزخان
چنگیزخان بیمار شد و با آگاهی از خبر شورش فرمانروایی به نام تانگوت به مغولستان بازگشت. تانگوت نیز که ترسیده بود تقاضای بخشش کرد و چنگیز گفت بیمارم و صبر کن تا حال من بهتر شود اما بیماری که گویا ناشی از عفونتی بود که از هوا دریافت کرده بود او را از پای انداخت. او کار را به فرزندانش سپرده بود.[۱۴]
در اثنای سفر جنگی نزدیک شدن مرگ خود را دریافت و فرزندان خود را حاضر ساخت و اوگتای را به جانشینی خود تعیین کرد، ورارود (ماوراءالنهر) و دیار مجاور آن را به جغتای داد. او دستور داد تا میان اوگتای و برادران پیماننامهای نوشتند که به موجب آن هیچیک از برادران نباید از فرمان او سرپیچی کنند. پس از آن وصیت کرد که چون مرگش برسد کسی گریه نکند و مرگش را پنهان دارند تا دشمن آگاه نشود. همچنین او را مخفیانه دفن کردند تا دشمنان متوجه مرگ او نشوند و از نبود او سوء استفاده کنند. . سر انجام پس از ۲۵ سال حکمرانی در سن هفتادوسه سالگی از جهان رفت (دربارهٔ طول عمر چنگیز و سال تولدش میان محققین اختلاف نظر است).
میگویند چنگیز خان پانزدهم روز از ماه میانهٔ پاییز سال خوک برابر با چهارم رمضان سال ۶۲۴ درگذشت[۱۴]
شجرهنامه خاندان چنگیز خان
جستارهای وابسته
نگارخانه
-
مجسمهٔ چنگیز خان در مغولستان
-
تصویر چنگیز خان در اولانباتور مغولستان
پانویس
- ↑ "Central Asiatic Journal". Central Asiatic Journal. 5: 239. 1959. Retrieved July 29, 2011.
- ↑ خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب
<ref>
غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نامbirth
وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.). - ↑ Ratchnevsky, Paul (1991). Genghis Khan: His Life and Legacy. Blackwell Publishing. p. 142. ISBN 978-0-631-16785-3.
It is possible, however, to say with certainty that Genghis Khan died in August 1227; only in specifying the actual day of his death do our sources disagree.
- ↑ لغتنامه دهخدا تموجین، تموچین
- ↑ مغولان و حکومت ایلخانی در ایران (صص ۱۰ تا ۱۵)
- ↑ نشریه Science and Technology Review. چاپ آزمایشگاه ملی لارنس لیورمور. شماره July/August 1998. پیوند: [۱]
- ↑ ساندرا ماکی در کتب: The Iranians: Persia, Islam, and the soul of a nation. 1996. ISBN 0-525-94005-7. ص۶۹.
- ↑ دیوید مورگان در کتاب: Medieval Persia 1040-1797. چاپ لندن. انتشارات Longman. سال ۱۹۸۸. شابک ۰−۵۸۲−۴۹۳۲۴−۲. ص. ۷۹
- ↑ The Iranians: Persia, Islam, and the soul of a nation. 1996. ISBN 0-525-94005-7. ص۶۹.
- ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ ۱۰٫۲ ۱۰٫۳ لمب، هارولد (۱۳۸۸). چنگیز خان. تهران: اقبال. صص. ۱۲۳. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۰۶-۲۶۱-۲.
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ ۱۱٫۲ مورگان، دیوید (۱۳۸۹). مغول ها. تهران: مرکز. صص. ۵۳. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۲۱۳-۱۲۳-۵.
- ↑ دهقان، معصومه (سال ششم، شماره دوم، تابستان 1388، 89 ـ 119). تاریخ اسلام در آینه پژوهش. موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره). صص. جلد۲۲٫ ص۴. تاریخ وارد شده در
|سال=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ دهقان، معصومه (سال ششم، شماره دوم، تابستان 1388، 89 ـ 119). تاریخ اسلام در آینه پژوهش. : مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره). صص. جلد: ۲۲ صفحه: ۴. تاریخ وارد شده در
|سال=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ رجبی، پرویز (۱۳۹۰). سدههای گمشده (تاریخ دورهٔ اسلامی ایران) مغولها و ایلخانان. تهران: پژواک کیوان. صص. ۸۰. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۸۷۲۷-۹۱-۳.
منابع
- مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «چنگیزخان». در دانشنامهٔ ویکیپدیای انگلیسی، بازبینیشده در ۴ آبان ۱۳۹۱.
- بیانی، شیرین، مغولان و حکومت ایلخانی در ایران، سازمان سمت، ۱۳۷۹.
- کتاب اعجوبهها و نابغه ها- گردآورنده احمد مرعشی
- امپراتوری مغول نوشته مری حال
پیوند به بیرون
خطای یادکرد: خطای یادکرد: برچسب <ref>
برای گروهی به نام «note» وجود دارد، اما برچسب <references group="note"/>
متناظر پیدا نشد. ().