جلال‌الدین میرزا قاجار: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
پررنگ
بدون خلاصۀ ویرایش
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۳: خط ۳:
|image = Jalal Al-Din MirzaIranian.jpg
|image = Jalal Al-Din MirzaIranian.jpg
|alt =
|alt =
|caption = نگارهٔ جلال‌الدین میرزا قاجار در صفحهٔ نخست کتاب ''[[نامهٔ خسروان]]''
|caption =
|birth_name =
|birth_name =
|birth_date =دربارهٔ سال تولد، منابع متفق‌القول نیستند: ۱۲۴۲<ref>{{پک|امانت|زمستان ۱۳۷۷|ک=پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان}}</ref> یا ۱۲۴۵<ref>{{پک|قدیمی قیداری|۱۳۹۳|ک=تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار|ص=۱۹۴}}</ref> هجری قمری<ref group="پ">مقارن با حدود ۱۲۰۵ یا ۱۲۰۸ هجری خورشیدی و ۱۸۲۷ یا ۱۸۳۰ میلادی</ref>
|birth_date = ۱۸۲۷
|birth_place = [[تهران]]، [[ایران]]
|birth_place = [[تهران]]، [[ایران]]
|death_date = ۱۲۸۹<ref>{{پک|امانت|زمستان ۱۳۷۷|ک=پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان}}</ref><ref>{{پک|قدیمی قیداری|۱۳۹۳|ک=تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار|ص=۱۹۷}}</ref> هجری قمری<ref group="پ">مقارن با حدود ۱۲۵۱-۱۲۵۲ هجری خورشیدی و ۱۸۷۲ میلادی</ref> (۴۴، ۴۵ یا ۴۶ سالگی)
|death_date = ۱۸۷۲ (۴۵ سالگی)
|death_place =
|death_place =[[تهران]]، [[ایران]]
|nationality =
|nationality ={{پرچم|ایران|۱۹۲۵}}
|other_names =
|other_names =
|known_for =
|known_for =
|occupation = [[تاریخ‌نگار]] و [[اندیشه آزاد|آزاداندیش]]
|occupation = [[تاریخ‌نگار]] و [[اندیشه آزاد|آزاداندیش]]
}}
}}
'''جلال‌الدین میرزا قاجار''' (ملقب به احتشام‌الملک) پنجاه‌وپنج یا پنجاه‌وششمین پسر [[فتحعلی شاه قاجار]] بود که در سال ۱۲۴۲ یا ۱۲۴۵ هجری قمری زاده شد. وی را می‌توان نخستین تاریخ‌نگار باستان‌گرای ایران دانست. جلال‌الدین میرزا با تکیه بر دو عنصر زبان و تاریخ ملی، کوشید مفهوم ملّت را با تدوین تاریخ یکپارچهٔ ایران به زبان پارسی، به‌عنوان زبان ملی، نوسازی مفهومی کند. وی نویسندهٔ اثری سه جلدی، با هدف اولیهٔ چهار جلد، به نیت نگارش تاریخ عمومی ایران از عصر باستان تا زمان معاصر خویش، به‌نام ''[[نامه خسروان|نامهٔ خسروان]]'' است. وی به‌دلیل دیدگاه‌های متفاوت با جریان غالب عصر خویش، به «سوء اعتقاد» و «بی‌دینی» متهم می‌شد و اغلب مورد خشم دستگاه حکومتی [[عصر ناصری]] قرار می‌گرفت. جلال‌الدین میرزا در دههٔ هشتاد سدهٔ سیزدهم قمری به بیماری [[سیفلیس]] مبتلا شد و رفته‌رفته بینایی خویش را از دست داد. وی در نهایت در سال ۱۲۸۹ هجری قمری، در سن ۴۴، ۴۵ یا ۴۶ سالگی درگذشت.
'''جلال‌الدین میرزای قاجار''' (تولد: ۱۸۲۷ میلادی، مرگ: ۱۸۷۲ میلادی)، [[تاریخ‌نگار]] و [[آزاداندیش]] ایرانی، پنجاه‌وپنجمین پسر [[فتحعلی‌شاه قاجار]] از زنی [[کرد]]<nowiki/>به نام همای‌خانوم اهل [[مازندران]] است که خود از [[سواد]] بی‌بهره نبود و بر آموزش پسر و گرایش او به غرب تأثیر داشت.<ref name=":0">{{cite web|url=http://www.iranicaonline.org/articles/jalal-al-din-mirza |title=JALĀL-AL-DIN MIRZĀ – Encyclopaedia Iranica |publisher=Iranicaonline.org |date= |accessdate=2013-09-15}}</ref> <nowiki/>جلال‌الدین میرزا در کنار [[میرزا فتحعلی آخوندزاده]] از پیشروان و بنیانگذاران [[ناسیونالیسم ایرانی]] است<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=اندیشه‌های میرزا آقاخان کرمانی|نام خانوادگی=آدمیت|نام=فریدون|ناشر=پیام|سال=1357|شابک=|مکان=تهران|صفحات=269}}</ref> و افکارش بر روشنگران پس از خود، افرادی همچون [[میرزا آقاخان کرمانی]] و [[عبدالرحیم طالبوف]] و [[زین‌العابدین مراغه‌ای]]، تأثیر داشته‌است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=روشنگران ایرانی و نقد ادبی|نام خانوادگی=پارسی‌نژاد|نام=ایرج|ناشر=سخن|سال=1380|شابک=9646961355|مکان=تهران|صفحات=193}}</ref> نخستین ایرانی‌ای است که پیشنهاد «تشکیل هیئتی برای وضع لغات جدیده» را، که به معنایی مقدمهٔ تشکیل [[فرهنگستان]] به‌شمار می‌رود، مطرح کرده‌است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=روشنگران ایرانی و نقد ادبی|نام خانوادگی=پارسی‌نژاد|نام=ایرج|ناشر=سخن|سال=1380|شابک=9646961355|مکان=تهران|صفحات=217 و 305}}</ref> از نخستین کسانی است که شیوهٔ تاریخ‌نگاری ایرانی را متحول کرد.<ref name=":0" /> وی همچنین علاوه بر همدلی با آخوندزاده، از پیشروان [[تجدد]] در ایران،<ref name="ReferenceA">{{یادکرد کتاب|عنوان=اندیشه‌های میرزا فتحعلی آخوندزاده|نام خانوادگی=آدمیت|نام=فریدون|ناشر=خوارزمی|سال=1349|شابک=|مکان=تهران|صفحات=20}}</ref> به مثابهٔ حلقهٔ اتصال وی با همفکران و همدلان وی عمل می‌کرده‌است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=اندیشه‌های میرزا فتحعلی آخوندزاده|نام خانوادگی=آدمیت|نام=فریدون|ناشر=خوارزمی|سال=1349|شابک=|مکان=تهران|صفحات=220}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=روشنگران ایرانی و نقد ادبی|نام خانوادگی=پارسی‌نژاد|نام=ایرج|ناشر=سخن|سال=1380|شابک=|مکان=تهران|صفحات=216}}</ref> نیز به درخواست آخوندزاده، [[میرزا جعفر قراچه‌داغی]] را به وی معرفی کرد و بدین ترتیب واسطه شد که نخستین آثار در ژانر [[کمدی]] در دنیای اسلام به زبان فارسی ترجمه شود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=اندیشه‌های میرزا فتحعلی آخوندزاده|نام خانوادگی=آدمیت|نام=فریدون|ناشر=خوارزمی|سال=1349|شابک=|مکان=تهران|صفحات=69}}</ref>


جلال‌الدین میرزا پس از خانه‌نشینی نگارش تنها اثر تاریخ‌نگاری خود را آغازید. این کتاب که ''نامهٔ خسروان'' نام دارد، اثری سه‌جلدی در تاریخ عمومی ایران است که در فاصلهٔ میان سال‌های ۱۲۸۵ تا ۱۲۸۸ هجری قمری نگاشته شد. جلال‌الدین میرزا بنا داشت این کتاب در چهار مجلد بنویسد، اما به‌دلیل مرگ نابهنگام وی نامهٔ خسروان در جلد سوم متوقف شد. مجلد نخست یا ''نخستین نامه'' به شرح تاریخ «از [[مه‌آبادیان]] تا [[ساسانیان]]» اختصاص دارد. مجلد دوم زیر عنوان ''دومین نامه'' ذکر اخبار «آغاز [[طاهریان]] تا انجام [[خوارزمشاهیان|خوارزمیان]]» است. مجلد سوم ''نامهٔ خسروان'' یا ''سِیُمین نامه'' که اخبار ایران «از آغاز [[ایلخانان|چنگیزیان]] تا انجام شهریاری [[زندیان]]» است، در سال ۱۲۸۸ هجری قمری نگاشته شد و در همان سال به خط عبدالرحیم شیرازی در کارخانهٔ علی‌قلی‌خان قاجار به چاپ رسید. مجلد چهارم، چنان‌که جلال‌الدین میرزا به فتحعلی آخوندزاده وعده داده‌بود، می‌بایستی دربردارندهٔ تاریخ [[سلطنت قاجاریه|قاجار]] تا روزگار نگارنده باشد که به‌سبب مرگ جلال‌الدین میرزا یا هراس وی از پیامدهای انتقاد از حکومت قاجار هرگز نوشته نشد.
== زندگی و آموزش ==
در دربار، آموزش‌های مقدماتی را در زمینه‌های [[ادبیات فارسی]] و [[زبان فرانسه]] فرا گرفت و به نظر می‌رسد که حوالی سال ۱۸۵۱ به [[دارالفنون]] رفته باشد. گذشته از تأثیر افکار اروپایی، معلوم نیست که چه منابع دیگری بر شاهزادهٔ قاجاری تأثیر گذاشته و موجب «وسعت مشرب» و «اظهارات مخالف روح شریعت» او شده‌است. در این منابع نه فقط ردّ پای [[عصر روشنگری]] اروپا، مثلاً نوشته‌های [[ولتر]]، دیده می‌شود بلکه قرار گرفتن در معرض سنّت دیرینهٔ رحمت‌باوری صوفیان ایران و روح [[باطنی‌گری]] آن دوره، که در نهایت به ظهور [[جنبش باب]] منجر شد، نقش پررنگی دارند.<ref name=":0" />


== زندگی ==
گرایش‌های غیرمتعارف جلال‌الدین میرزا از رهگذر آشنایی او با [[میرزا ملکم خان]] تقویت شد،<ref name=":0" /> به طوری که شاهزاده به یکی از اعضای اصلی [[فراموشخانه]] تبدیل شد و جلسات فراموشخانه نیز در خانهٔ وی، در محلهٔ [[مسجد حوض]]، از محلات جنوبی تهران، برگزار می‌گردید.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=پژوهشگران معاصر ایران|نام خانوادگی=اتحاد|نام=هوشنگ|ناشر=فرهنگ معاصر|سال=1384|شابک=|جلد=2|مکان=تهران|صفحات=444}}</ref> در این دوره میرزا ملکم‌خان تلاش می‌کرد تا از بین خاندان قاجار و روحانیون و دانش‌آموزان دارالفنون اعضایی برای فراموشخانه پیدا کند. با بسته شدن فراموشخانه به تحریک اطرافیان ناصرالدین‌شاه و دستور وی، پخش [[شبنامه]]<nowiki/>‌هایی که در آن‌ها شاه و عناصر مرتجعِ دربار به باد انتقاد گرفته می‌شدند شروع شد. پخش شبنامه‌ها<nowiki/>، که شاید نخستین از نوع خود در دورهٔ ناصری باشد، سرانجام منجر به سرکوب اعضای سابق فراموشخانه شد. جلال‌الدین نیز از ترس جان در حرم [[عبدالعظیم]] بست نشست در حالی که سایر اعضای برجستهٔ فراموشخانه، مثل خود میرزا ملکم‌خان، به خارج از کشور گریختند. در نهایت این موضوع خطری متوجه جان شاهزاده نکرد و بخشیده شد.<ref name=":0" />
=== کودکی و نوجوانی ===
جلال‌الدین میرزا قاجار —که بعدترها به احتشام‌الملک نیز ملقب شد<ref>{{پک|زرین‌کوب|۱۳۸۹|ک=تاریخ ایران بعد از اسلام|ص=۴۲}}</ref><ref>{{پک|آژند|۱۳۸۰|ک=تاریخنگاری در ایران|ص=۲۰۱}}</ref>— پنجاه‌وپنجمین<ref>{{پک|Amanat|Vejdani|2012|ف=JALĀL-AL-DIN MIRZĀ|زبان=en}}</ref> یا پنجاه‌وششمین<ref>{{پک|قدیمی قیداری|۱۳۹۳|ک=تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار|ص=۱۹۴}}</ref> پسر [[فتحعلی‌شاه قاجار]] در سال ۱۲۴۲<ref>{{پک|امانت|زمستان ۱۳۷۷|ک=پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان}}</ref> یا ۱۲۴۵<ref>{{پک|قدیمی قیداری|۱۳۹۳|ک=تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار|ص=۱۹۴}}</ref> هجری قمری<ref group="پ">مقارن با حدود ۱۲۰۵ یا ۱۲۰۸ هجری خورشیدی و ۱۸۲۷ یا ۱۸۳۰ میلادی</ref> در تهران زاده شد. مادر وی هما خانم دختر جمشید بیک کُرد جهانبگلو، نایب میرآخور شاه، بود. آورده‌اند هما خانم در میان چهار زنی بود که در حرمسرای فتحعلی‌شاه غالباً لباس فرنگی می‌پوشید. در زمان حیات فتحعلی‌شاه، جلال‌الدین میرزا همچون دیگر شاهزادگان قاجاری نزد مادر خود پرورده شد. با مرگ پدر در سال ۱۲۵۰ هجری قمری و آغاز سلطنت [[محمدشاه]]، زنان فتحعلی‌شاه از حرمسرای سلطنتی رانده شدند. ازآن‌پس، جلال‌الدین میرزا به تحصیل پرداخت و رفته‌رفته در زمرهٔ شاهزادگان حاشیه‌ای دربار شناخته شد.<ref>{{پک|امانت|زمستان ۱۳۷۷|ک=پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان}}</ref> اندک اخباری که از زندگی جلال‌الدین میرزا ضبط شده‌است، وی را «خوش‌سیما»، «سروقامت»، «ادب‌دوست»، «خوش‌گفتار» و «بااستعداد» وصف کرده‌اند. جلال‌الدین میرزا در اوایل جوانی با فرنگیان هم‌نشین شد و [[زبان فرانسه]] آموخت و یکی از زبان‌دانان عصر خود شد. بااین‌همه، از اخبار زندگی جلال‌الدین میرزا آگاهی‌های اندک و پرداکنده‌ای در دست است. این فقدان آگاهی نه از سر سهل‌انگاری، که ناشی اشتهار وی به لامذهبی و کژآیینی در [[عصر ناصری]] بوده‌است. اشتهار به لامذهبی و کژآیینی، و مغضوب‌شدن‌اش در دستگاه ناصری سبب شد که تذکره‌نویسان دربار قاجاری با سکوت از کنار زندگی جلال‌الدین میرزا بگذرند.<ref>{{پک|امانت|زمستان ۱۳۷۷|ک=پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان}}</ref>


=== دارالفنون ===
== دوستی با میرزا فتحعلی آخوندزاده ==
در زمان تأسیس دارالفنون، جلال‌الدین میرزا بیست‌وهفت سال می‌داشته‌است.<ref>{{پک|امانت|زمستان ۱۳۷۷|ک=پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان}}</ref> منابع متفق‌القول اند که جلال‌الدین میرزا در این مدرسه [[زبان فرانسوی]] و دیگر علوم آموخته‌است، گرچه نام جلال‌الدین میرزا در هیچ‌یک از فهرست‌های دانش‌آموختگان [[دارالفنون]] نیست.<ref>{{پک|قدیمی قیداری|۱۳۹۳|ک=تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار|ص=۶–۱۹۴}}</ref> [[عباس امانت]] دو گمانه برای عدم ذکر نام وی در فهرست دانش‌آموختگان دارالفنون برمی‌شمارد؛ گمانهٔ نخست آن‌که جلال‌الدین میرزا به‌دلیل سن بالا اساساً هرگز دانش‌آموز دارالفنون نبود؛ شاهد آن‌که در آستانهٔ سی‌سالگی، عزیزالدین میرزا، فرزند جلال‌الدین میرزا، دانش‌آموز دارالفنون بود. امانت برآن‌است که جلال‌الدین میرزا پیش از تأسیس دارالفنون از رهگذر هم‌نشینی با فرنگیان در آموزش زبان فرانسه می‌کوشید. گمانهٔ دوم آن‌که امانت عدم تحصیل جلال‌الدین میرزا در دارالفنون را یکسره رد نمی‌کند. وی بر پایهٔ مطلبی از محمدجعفر خورموجی که در آن جلال‌الدین میرزا محصل «علم لغات مختلفه» و «علوم حربیه» در دارالفنون گزارش شده‌است، تحصیل غیرِرسمی جلال‌الدین میرزا در دارالفنون را غیرِمحتمل نمی‌داند.<ref>{{پک|امانت|زمستان ۱۳۷۷|ک=پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان}}</ref> عباس قدیمی قیداری اما نظر دیگری دارد؛ وی برآن است که عقاید دگراندیشانهٔ وی موجب شده که تهیه‌کنندگان فهرست دانش‌آموختگان دارالفنون —از جمله [[اعتمادالسلطنه]]— نام جلال‌الدین میرزا را عامدانه وارد فهرست نکنند. بااین‌همه، آنچه بر آن اتفاق نظر وجود دارد، ارتباط جلال‌الدین میرزا با آموزگاران فرنگی دارالفنون است، چنان‌که مجلد دوم و سوم ''نامهٔ خسروان'' را به «دوستان خردمند و استادان دارالفنون» تقدیم کرده‌است.<ref>{{پک|قدیمی قیداری|۱۳۹۳|ک=تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار|ص=۶–۱۹۴}}</ref>
جلال‌الدین میرزا از دوستان و همفکران آخوندزاده به‌شمار می‌رود و بدین اعتبار واسطهٔ انتقال افکار وی و، به‌طور کلی، افکار تجددخواهانه به ایران شد. به گفتهٔ فریدون آدمیت، آخوندزاده «از یک سو از آثار ملکم‌خان و جلال‌الدین میرزا و [[میرزا یوسف‌خان مستشارالدوله|میرزا یوسف‌خان]] (که با هر سه همدل بوده) استفاده برده و از سوی دیگر در آنان تأثیر بخشیده‌است. از پاره‌ای جهات پیشرو آنان بوده‌است».<ref name="ReferenceA"/> جلال‌الدین نامه‌ای از آخوندزاده را در مقدمهٔ جلد دوم ''نامهٔ خسروان'' چاپ کرد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=اندیشه‌های میرزا فتحعلی آخوندزاده|نام خانوادگی=آدمیت|نام=فریدون|ناشر=خوارزمی|سال=1349|شابک=|مکان=تهران|صفحات=31}}</ref> همو بود که، وقتی آخوندزاده در پی مترجمی خبره برای ترجمهٔ نمایشنامه‌هایش به زبان فارسی بود، میرزا جعفر قراچه‌داغی را به وی معرفی کرد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=اندیشه‌های میرزا فتحعلی آخوندزاده|نام خانوادگی=آدمیت|نام=فریدون|ناشر=خوارزمی|سال=1349|شابک=|مکان=تهران|صفحات=61}}</ref> همچنین پیداست که در نشر افکار و آراء آخوندزاده اهتمام می‌ورزیده‌است. در پاسخ به نامهٔ پانزدهم ژوئن ۱۸۷۰ آخوندزاده می‌نویسد: «در این چند روزه بیست نمونه از روی آن [منظور رسالۀ [[قریتیکا]]<nowiki/>ی آخوندزاده است] برداشته و به دستیاری دوستان در همهٔ کشورها فرستاده‌ام.»<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=روشنگران ایرانی و نقد ادبی|نام خانوادگی=پارسی‌نژاد|نام=ایرج|ناشر=سخن|سال=1380|شابک=|مکان=تهران|صفحات=107}}</ref> در مورد همین رساله و انتقاد آخوندزاده از شاعر درباری، [[سروش اصفهانی]] ملقب به [[شمس‌الشعرا]]، به آخوندزاده چنین می‌نویسد و با او اظهار همدردی می‌کند:<blockquote>چند چامهٔ پوچ سروش را از دور شنیدن تا هزار سروش پدرسوخته را دیدن و صد هزار بدتر از آن‌ها را به گوشِ خود شنیدن؛ ببین که دوری ره از کجاست به کجا! باز شما آزادی این‌که دل خود را خوش کرده نامه را به این نیکویی می‌نگارید دارید که به راستی پدر سروش و روزنامه‌نگار را می‌سوزانید. من بیچاره هزار چیز ناگفته در دل دارم.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=روشنگران ایرانی و نقد ادبی|نام خانوادگی=پارسی‌نژاد|نام=ایرج|ناشر=سخن|سال=1380|شابک=|مکان=تهران|صفحات=74}}</ref></blockquote>آخوندزاده همچنین رسالهٔ خود را در باب [[تغییر خط]] برای جلال‌الدین میرزا می‌فرستد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=پژوهشگران معاصر ایران|نام خانوادگی=اتحاد|نام=هوشنگ|ناشر=فرهنگ معاصر|سال=1384|شابک=|جلد=2|مکان=تهران|صفحات=435}}</ref>


== سره‌نویسی ==
=== فراموشخانه ===
فراموشخانه انجمن سیاسی و نیمه‌پنهانی بود که در سال ۱۲۷۸ هجری قمری در عصر ناصری به‌دست [[میرزا ملکم‌خان]] بنیان گذارده شد. فراموشخانه می‌کوشید ناصرالدین‌شاه را به انجام اصلاحات سیاسی بر پایهٔ ایده‌های میرزا ملکم خان و پدرش، میرزا یعقوب خان، ترغیب کند. تأسیس فراموشخانه با برخی اصلاحات در ساختار اجراییِ سیاسی ایران — یعنی انحلال منصب صدر اعظمی و تشکیل [[شورای دولتی ایران|شورای دولتی]] و [[مصلحت‌خانه]]— در [[عصر ناصری]] در سال ۱۲۷۴ تا ۱۲۷۷ هجری قمری<ref group="پ">مقارن با ۱۲۳۷ تا ۱۲۴۰ هجری خورشیدی و ۱۸۵۷ تا ۱۸۶۰ میلادی</ref> همزمان شد. در آن عصر، میرزا ملکم‌خان می‌کوشید تا طیف وسیعی از نخبگان، روشنفکران و دیوانیانِ عصر خود را —به‌ویژه از میان اعضای خاندان قاجار، علماء و محصلین [[دارالفنون]]— با انگیزهٔ ایجاد «سلطنت منتظم» و حکومت هوادار ترقی به عضویت فراموشخانه درآورد.<ref>{{پک|Amanat|Vejdani|2012|ف=JALĀL-AL-DIN MIRZĀ|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|امانت|زمستان ۱۳۷۷|ک=پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان}}</ref>
جلال‌الدین میرزا در کنار افرادی چون [[اسماعیل‌خان تویسرکانی]] و [[گوهر یزدی]] و [[مانکجی لیمجی هاتریا]] و نیز [[یغمای جندقی]] تلاش می‌کرد تا فارسی را به زبان سره بنویسد و آن را از «ننگ آمیختگی با زبان عربی» پاک کند.<ref name=":1">{{یادکرد کتاب|عنوان=روشنگران ایرانی و نقد ادبی|نام خانوادگی=پارسی‌نژاد|نام=ایرج|ناشر=سخن|سال=1380|شابک=|مکان=تهران|صفحات=214-216}}</ref> در نامه‌ای به آخوندزاده می‌نویسد:<blockquote>چون بنده به این اندیشه افتادم که زبان نیاکان ما، که چون دیگر دانش‌هامان به تاراجِ تازیان رفته و اکنون جز نامی از او نمانده، به زبانی بگویم و به روش چیزنویسیِ فرنگیان، که اکنون دانایان روی زمین‌اند، نامه‌ای بنگارم که شاید مردمان زادبوم را سودی بخشد.<ref name=":1" /></blockquote>آخوندزاده نیز در جواب می‌نویسد:<blockquote>به غیر از توصیف و تحسین حرفی ندارم. خصوصاً… از این بابت شایستهٔ تحسین است که نواب شما کلمات عربیه را از میان زبان فارسی بالکلیه برافکنده‌اید. کاش دیگران متابعت شما را کردندی و زبان ما را، که شیرین‌ترینِ زبان‌های دنیاست، از اختلاط زبان کلفت و ناهموار عربی آزاد نمودندی. نواب اشرف شما زبان ما را از تسلط زبان عربی آزاد می‌فرمایید، من نیز در این تلاش هستم که ملت خودمان را از دست خطّ عرب‌ها نجات دهم…<ref name=":1" /></blockquote>حمایت آخوندزاده از سره‌نویسی جلال‌الدین میرزا فقط در حد حرف نبود. وی از روی نامهٔ خسروان و نیز شاهنامهٔ فردوسی زبان فارسی را به فرزند پسر خود آموزش داد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=اندیشه‌های میرزا فتحعلی آخوندزاده|نام خانوادگی=آدمیت|نام=فریدون|ناشر=خوارزمی|سال=1349|شابک=|مکان=تهران|صفحات=21}}</ref>


با تأسیس [[فراموشخانه]] به‌دست [[میرزا ملکم‌خان]]، جلال‌الدین میرزا که سرآمد اعضاء بود، به عضویت آن انجمن درآمد،<ref>{{پک|قدیمی قیداری|۱۳۹۳|ک=تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار|ص=۱۹۶}}</ref> و از این طریق چندی نیز سودای پادشاهی در سر می‌پرورد.<ref>{{پک|امانت|زمستان ۱۳۷۷|ک=پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان}}</ref> عضویت جلال‌الدین میرزا برای فراموشخانه بسیار مهم بود، زیرا هم تعلق‌اش به خاندان سلطنتی نوعی از ایمنی را فراهم می‌آورد، و هم مانند ملکم‌خان اندیشه‌ای نوگرا می‌داشت.<ref>{{پک|امانت|زمستان ۱۳۷۷|ک=پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان}}</ref> میزبانی نشست‌های انجمن در خانهٔ جلال‌الدین میرزا واقع در محلهٔ مسجد حوض تهران، و برعهده‌داشتن ریاست جلسه‌ها توسط وی مؤید اهمیت عضویت او در فراموشخانه است.<ref>{{پک|امانت|۱۳۹۳|ک=قبلهٔ عالم|ص=۴۷۷}}</ref><ref>{{پک|قدیمی قیداری|۱۳۹۳|ک=تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار|ص=۷–۱۹۶}}</ref>
البته سره‌نویسی این افراد مخالفانی نیز، حتی در بین آزادیخواهان، داشت. برای نمونه میرزا آقاخان کرمانی این چنین به تلاش‌های سره‌نویسان واکنش نشان می‌دهد:<blockquote>شروع کردند به اختراع مجعولات… و ساختن زبان بی‌مزهٔ مهجوری به نام این که زبان سادهٔ نیاکان ماست و حال این‌که هیچ‌گاه فارسی‌زبانی بدان سخن نگفته و ننوشته‌است و قابل فهمانیدن معانی و علوم نیست.<ref name=":1" /></blockquote>طالبوف نیز از زمرهٔ مخالفان است و «فارسی بی‌غش» را پاک بیهوده می‌داند. می‌نویسد:<blockquote>شهزادهٔ دانشور، جلال‌الدین میرزا، عشق غریبی به نگارشِ «فارسی تمیز» دارد و این‌که ملت باید زبان خود را «از آلایش السنهٔ غیر پاک کند». به علاوه، از تشکیل هیئت دانشمندان و نشر روزنامهٔ مخصوص برای «وضع لغات جدیده» صحبت می‌داشت.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=پژوهشگران معاصر ایران|نام خانوادگی=اتحاد|نام=هوشنگ|ناشر=فرهنگ معاصر|سال=1384|شابک=|جلد=3|مکان=تهران|صفحات=294}}</ref></blockquote>همّ جلال‌الدین میرزا برای استفاده از واژگان فارسی سره را باید در چارچوب علاقهٔ او به زنده کردن میراث ایران باستان درک کرد. بنا بر این، بازگشت [[نوستالژی|نوستالژیک]] او به زبان فارسی سره ریشه در، دست‌کم، جنبش آذرکیوانیه در قرن شانزدهم میلادی دارد که احتمالاً جلال‌الدین با آن از طریق [[دساتیر]] نوشتهٔ [[ملا فیروز]] آشنایی داشته‌است. بعید نیست که عده‌ای از معاصران، که شماری ادیب نیز در آن‌ها هستند، بر او تأثیر گذاشته‌اند. از این جمله‌اند یغمای جندقی که به خاطر سبک ترسلّی‌اش مشهور بود و در نامه‌هایش از کلمات فارسی سره استفاده می‌کرد. اما فارسی سرهٔ جلال‌الدین، برخلاف زبان یغما، می‌خواست که ساده و در دسترس همگان باشد. از این نظر باید او را پیشگام نویسندگان ساده‌نویسی در نثر فارسی سدهٔ بیستم دانست اما وی، برخلاف [[احمد کسروی]]، اقدامی برای برساختن [[نوواژه]]‌ها نکرد. اما در به‌کارگیری اصطلاحات تازه ماهر بود، مثلاً «داستان» را برای تاریخ و «داستان‌سرا» را برای مورخ و «پیغمبر» را برای رسول به کار برد. سبک جلال‌الدین میرزا مورد پسند [[میرزا اسکندربیگ]] (نک. مقدمهٔ ''نامهٔ خسروان'') و میرزا فتحعلی آخوندزاده افتاد که در نامه‌ای مراتب ستایش خود را ابراز کرد و به جلال‌الدین میرزا تبریک گفت که توانسته زبان فارسی را از یوغ نامبارک واژگان عربی واردشده در فارسی نجات دهد. اما از آن سو، جلال‌الدین میرزا به صراحت از سبک آخوندزاده در استفاده از واژگان فرانسوی معرب انتقاد می‌کرد.<ref name=":0" /> در نامه‌ای در سال ۱۸۷۰ به آخوندزاده می‌نویسد:<blockquote>چگونه شده‌است که برخی از سخنان فرانسه را به زبان تازی درآورده‌اید؟ مانند تلگراف (تلغرافیا)، ژاگرافی (جغرافیا)، پلتیک (پلتیقیا)، کلنل (قولنل) و گرامر (قرامر) شده‌است؟... کریسفت کلمب را خریستفور قولومب، کریتیک را قریتیقیا و متماتیک را ماتیماتیقا و کورسپنداس را قوریپسوندیس و دیگر نام‌ها نوشته بودید. با این که این‌ها نام‌اند و در ایران زبان فرانسه چنان پسندیده و فراوان است که بسیاری از مردم پاک‌گهر فرزندان خود را به آموزش این زبان گذارده [کذا] و نام‌های فرانسه به گوش آن‌ها از زبان تازی آشناتر است و زبان آن‌ها را به خوبی می‌دانند، خواهش دارم که هر چند از پیش می‌رود نام‌ه‌های فرانسه و روس به همان جور زبان ایشان گفته شود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=روشنگران ایرانی و نقد ادبی|نام خانوادگی=پارسی‌نژاد|نام=ایرج|ناشر=سخن|سال=1380|شابک=|مکان=تهران|صفحات=108 و 109}}</ref></blockquote>کراهتش از عربی باعث شده بود که امید ببندد که شاید روزی در آینده کودکان ایرانی در مدارس، به جای عربی، زبان فرانسوی بیاموزند. گرچه به نظر می‌رسد که سره‌نویسی جلال‌الدین میرزا در همان اوان نیز مقلّدانی پیدا کرده بوده‌است، اقدامات او به نوعی مقدمه و شالودهٔ ایجاد [[فرهنگستان]] در دوران [[دودمان پهلوی|پهلوی]] محسوب می‌شود.<ref name=":0" />


در پی عزل [[میرزا آقاخان نوری]] از صدارت، ناصرالدین‌شاه [[شورای دولتی|شورایی دولتی]] تشکیل داد و زمان امور کشور را خود به دست گرفت.<ref>{{پک|امانت|زمستان ۱۳۷۷|ک=پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان}}</ref> میرزا ملکم‌خان برای اجرای اصلاحات ساختاری سیاسی خود می‌کوشید قدرت سلطنتی ناصرالدین‌شاه را برای ایجاد «سلطنت منتظم» به کار گیرد و برای رسیدن به این هدف «سلطنت مطلقه» شاهِ روشن‌رأی را بر «سلطنت مشروطه» ارحج می‌دانست. هم‌زمانی میل ناصرالدین‌شاه به انحصار قدرت با طرح سیاسی ملکم‌خان سبب شد شاه به ملکم و فراموشخانهٔ وی در ابتدا با خوشبینی بنگرد.<ref>{{پک|امانت|۱۳۹۳|ک=قبلهٔ عالم|ص=۴۷۲–۴۷۸}}</ref> همدلی شاه با ملکم‌خان و فراموشخانه سبب گسترش دامنهٔ فعالیت و تسهیل روند عضویت نخبگان در این انجمن شد؛ در همین راستا، جلال‌الدین میرزا نیز نزد دستگاه ناصری ارج یافت، و علاوه بر دویست تومان مواجب، برای مدت کوتاهی به منصب تشریفاتی «آجودانی حضور» گماشته شد.<ref>{{پک|امانت|زمستان ۱۳۷۷|ک=پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان}}</ref> نکته آن‌که جلال‌الدین میرزا از معدود شاهزادگان قاجاری و فرزندان فتحعلی‌شاه بود که در پی مشاغل و مناصب دولتی یا حکومت ولایات نرفت.<ref>{{پک|قدیمی قیداری|۱۳۹۳|ک=تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار|ص=۶–۱۹۴}}</ref>
== نامهٔ خسروان ==
شاید به دنبال همین تلاش برای سره‌نویسی بود که جلال‌الدین میرزای منتقد حکومت قاجار، در اواخر عمر کوتاه خود، دست به نوشتن تاریخ ایران زد. [[نامۀ خسروان]] از این جهت حائز اهمیت است که هم به [[ایران باستان]] توجه ویژه نشان می‌دهد و هم نثری به [[فارسی سره]] دارد و می‌کوشد که واژگان وام‌گرفته از [[عربی]] را از زبان نوشتار کتاب بیرون کند. کاملاً مشخص نیست که دقیقاً چه چیز جلال‌الدین میرزا را به نوشتن ''نامهٔ خسروان'' برانگیخته است. اما اینقدر هست که در نامه‌ای به آخوندزاده می‌گوید که هدفش از نوشتن تاریخ نیاکان ایرانی‌اش به فارسی سره این است که شکوه و عظمت آنان را، که در نتیجهٔ تهاجم تازیان به باد رفته، دوباره زنده سازد.<ref name=":0" /> وی می‌نویسد:<blockquote>از چیست [که] ما ایرانیان زبان خود را فراموش کرده‌ایم و با این‌که پارسیان در نامه‌سرایی و چکامه‌گویی به گیتی فسانه‌اند، نامه[ای] در دست نداریم که به پارسی نگاشته شده باشد. اندکی بر نابودی زبان ایرانیان دریغ خوردم و پس از آن خواستم آغاز نامهٔ پارسی کنم. سزاواراتر از داستان پادشاهان نیافتم. از این روی، این نگارش را نامهٔ خسروان نام نهادم و کوشیدم که سخنان روان به گوش آشنا نگارش رود تا بر خوانندگان دشوار نباشد.<ref name=":3">{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ چاپ و نشر کتاب فارسی از برآمدن تا انقلاب|نام خانوادگی=مرادی|نام=فرید|ناشر=خانهٔ کتاب|سال=1394|شابک=|جلد=1|مکان=تهران|صفحات=187}}</ref></blockquote>در فهرست [[خانبابا مشار]]، مشخصات ''نامهٔ خسروان'' چنین آمده‌است:
# سه جلد، [[تهران]]، ۱۲۸۵–۱۲۸۸ ه‍. ق، سنگی، جیبی، ۴۳۱+۳۸۵+۵۲۴ صفحه
# [[بمبئی]]، بی‌تاریخ، سنگی، [[رقعی]]، (۹۰ صفحه، ۴۰ صفحه تصویر) ۱۲۲+۱۵۹+ هشت تصویر + ۲۸ صفحه. به خط [[میرزا مهدی شیرازی]]، در چاپ بمبئی بخشی به نام ''چهارمین نامه،''که دربارهٔ پادشاهی قاجاریه است، به کتاب اضافه شده‌است.
# [[لکهنو]]، ۱۹۳۱ میلادی، سنگی، رقعی، ۱۴۰ صفحه
# [[وین]]، بخش نخست، ۱۸۸۰ میلادی، فارسی<ref name=":3" />
در ابتدا قرار بود که کتاب در چهار مجلد تهیه و چاپ شود اما در نهایت فقط سه جلد آن تمام و در تهران چاپ شد. جلد اول (۱۲۸۵/۱۸۶۸) به تاریخ ایران باستان تا پایان دودمان [[ساسانی]] می‌پردازد. جلد دوم (۱۲۸۷/۱۸۷۰) به [[ایران پس از اسلام]]، از [[طاهریان]] تا [[خوارزمشاهیان]]، اختصاص دارد. جلد سوم (۱۲۸۸/۱۸۷۱) نیز دورهٔ هجوم [[مغول]] تا [[زندیان]] را در بر می‌گیرد. قرار بود جلد چهارم حوادث دوران خود نویسنده را پوشش دهد اما این جلد هیچگاه نوشته نشد. علتش شاید تبعاتی بود که هر گونه انتقاد از [[قاجاریان]] ممکن بود به بار بیاورد.<ref name=":0" />


هم‌زمان با این‌که شاه به‌وسیلهٔ شورای دولتی زمام امور را رأساً در دست گرفت، اوضاع اقتصاد کشور رو به وخامت گذاشت. افزایش روزافزون قیمت‌های اقلام اساسی، قحطی نان، تمرد نیروهای نظامی، فساد گستردهٔ دستگاه‌های حکومتی و ناتوانی دولت در کنترل اوضاع شورش‌های دامنه‌دار قشرها شهری را موجب شد. با بالارفتن سطح تنش، شوق اولیهٔ شاه به اصلاحات رو به کاستی گذاشت و بر بدگمانی او به هواداران اصلاحات، به‌ویژه فراموشخانه، افزود. بالاگرفتن ناآرامی‌ها در پایتختْ تمایلات ضدیت با شاهی که اکنون در کانون قدرت سیاسی بود، را نزد افکار عمومی گسترد. ملکم‌خان نیز که اوضاع را وخیم می‌دید و برای اصلاحات ساختاری از رهگذر قدرت «سلطنت مطلقه» دیگر بختی متصور نبود، به‌منظور گسترش پایگاه مردمی فراموشخانه به اتخاذ موضعی انتقادی علیه دولت روی آورد. طرح مطالبی نظیر «آدمیت» و «مدنیت» در فراموشخانه نیز مخالفان محافظه‌کار این انجمن را در گوشزدکردن خطرات این مفاهیم برای سلطنت جسورتر کرد. اتهامات به فراموشخانه تا بدان‌جا پیش رفت که محافظه‌کاران آن انجمن را «محل تجمع [[بابیه]]» خواندند. از میان اطرافیان شاه، گویا [[میرزا محمدخان سپهسالار|محمدخان قاجار]] مُصرترین کس در سرکوب فراموشخانه بود، زیرا ملکم‌خان نقش وی در لشکرکشی به مرو را به باد انتقاد گرفته‌بود.<ref>{{پک|امانت|۱۳۹۳|ک=قبلهٔ عالم|ص=۵۰۴–۵۰۵}}</ref>
جلال‌الدین میرزا در کتاب خود همه جا مغولان و تازیان را مقصر زوال ایران می‌داند و در کمال شگفتی [[یونانیان]] را از فهرست تقصیرکاران بر کنار می‌دارد. این نگاه به تاریخ در تضاد آشکار با شیوهٔ رایج تاریخ‌نویسی قاجار قرار داشت که نمایندگانش [[رضاقلی‌خان هدایت]] و [[محمدتقی سپهر]] بودند. نثر ''نامهٔ خسروان'' ساده و عاری از واژگان بیگانه (به‌ویژه واژگان عربی) است و برای «مردمان» و مخصوصاً کودکان در نظر گرفته شده‌است.<ref name=":0" /><ref name=":2">{{یادکرد وب|نویسنده=|کد زبان=|تاریخ=|وب‌گاه=|نشانی=http://www.ibna.ir/fa/doc/book/92936/آميخته-اي-تاريخ-افسانه-اي-واقعي-ايران-نامه-خسروان|عنوان=آمیخته‌ای از تاریخ افسانه‌ای و واقعی ایران در «نامه خسروان»}}</ref> یکی دیگر از جنبه‌های استثنایی این کتاب چاپ تصاویری از پادشاهان ایران در متن است که اغلب نیز از تصاویر منقوش بر سکه‌های دوران ساسانی الهام گرفته‌اند. از پادشاهان پس از اسلام نقشی دیده نمی‌شود چرا که به گفتهٔ جلال‌الدین میرزا یافتن نقشی از پادشاهان این دوره دشوار بوده چون نقاشی با تعالیم اسلام سازگار نبوده و از مصادیق [[بت‌پرستی]] به‌شمار می‌رفته‌است. نویسنده گرچه مدعی است که نوشته‌های محققانهٔ غربیان در مورد ایران را مطالعه کرده اما روشن است که وی با ترجمهٔ فارسیِ [[کتیبه بیستون|کتیبهٔ بیستون]] آشنا نبوده‌است. همچنین کاملاً معلوم است که منابعی مثل [[تاریخ هرودوت]] را ندیده و بنا بر این [[هخامنشیان]] را نمی‌شناخته‌است چون با بهره‌گیری از کتاب [[دبستان مذاهب]] از پنج سلسلهٔ افسانه‌ای نام می‌برد که از آبادیان شروع می‌شوند و به [[پیشدادیان]] و [[کیاییان]] ختم می‌شوند که این آخری از قرار به دست [[اسکندر مقدونی]] ساقط می‌شود.<ref name=":0" />


در روز پنجشنبه دوازدهم ربیع‌الثانی سال ۱۲۷۸ هجری قمری، ناصرالدین‌شاه فرمان ممنوعیت انجمن فراموشخانه را صادر کرد و متن آن در ''[[روزنامه دولت علیه ایران|روزنامهٔ دولت علیهٔ ایران]]'' به چاپ رسید.<ref>{{پک|امانت|۱۳۹۳|ک=قبلهٔ عالم|ص=۵۰۴–۵۰۵}}</ref> افزون بر فرمان شاه، تکفیر فراموشخانه به‌دست مجتهدان نیز حلقهٔ فشار بر اعضای فراموشخانه را تنگ‌تر کرد. بااین‌حال، ملکم‌خان و حلقهٔ یاران‌اش به‌مدت شش ماه دیگر به‌طور پنهانی به برگزاری جلسات خود در خانهٔ جلال‌الدین میرزا، واقع در محلهٔ مسجد حوض تهران، ادامه دادند. این امر بر هراس شاه افزود. در ذیقعدهٔ ۱۲۷۸ هجری قمری، یعنی نزدیک به شش ماه پس از «فرمان همایونی»، شبنامه‌ای سراسر انتقادی پخش شد که نوک پیکان انتقاد آن به‌سوی شخص ناصرالدین‌شاه بود. در آن شبنامه ناصرالدین‌شاه برای قتل امیرکبیر، عزل نوری، خوشگذرانی، سوءِاستفادهٔ اشراف قاجاری و خودکامگی نکوهیده می‌شد. پاسخ شاه به نکوهش‌های شبنامهٔ مذکور که شاید نخستین انتقاد از شاه و حکومت در عصر ناصری —درگذر از نوشته‌های انتقادی بابیان— بوده‌باشد، و تهدید ناشر ناشناس شبنامه مبنی بر انتشار عمومی پانصد نسخه از آن، پافشاری بر سرکوب اعضای فراموشخانه بود. به فرمان شاه، نیروهای دولتی که به فتوای مجتهدین نیز مجهز بودند، به فرماندهی [[میرزا محمدخان قاجار]]، به محل فراموشخانه، یعنی خانهٔ جلال‌الدین میراز یورش بردند و آن را با خاک یکسان کردند. جلال‌الدین میرزا که از جان خویش در هراس بود، به [[حرم شاه عبدالعظیم]] پناه برد و در آن‌جا بست نشست. این در حالی بود که سایر اعضای برجستهٔ فراموشخانه، مانند میرزا ملکم‌خان، درصدد گریز از کشور برآمدند. سرانجام، جلال الدین میرزا به عنوان عضوی از خاندان سلطنتی بخشوده شد.<ref>{{پک|Amanat|Vejdani|2012|ف=JALĀL-AL-DIN MIRZĀ|زبان=en}}</ref> بااین‌حال، وی تا پایان عمر مغضوب باقی ماند.<ref>{{پک|امانت|زمستان ۱۳۷۷|ک=پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان}}</ref> پس از این رخداد وی زندگی سیاسی عملی را به کنار نهاد و به صرافتِ نگارش ''نامهٔ خسروان'' افتاد.<ref>{{پک|قدیمی قیداری|۱۳۹۳|ک=تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار|ص=۷–۱۹۶}}</ref> بدین‌ترتیب، جلال‌الدین میرزا نگارش اثری را آغازید که آن را شروع جریان تاریخ‌نگاری ملّی‌گرایانه در ایران دانسته‌اند.<ref>{{پک|فصیحی|۱۳۷۲|ک=جریان‌های اصلی تاریخ‌نگاری در دورهٔ پهلوی|ص=۱۵۴}}</ref>
گرچه این شیوهٔ تاریخ‌نویسی با تمرکز بر ایران باستان در دورهٔ قاجار استثنایی بر قاعده به‌شمار می‌رفت اما امری بی‌سابقه نبود. در قرن هفتم هجری نیز [[حمدالله مستوفی قزوینی]]، مورخ و جغرافیادان، اغلب با بهره‌گیری از منابعی چون [[تاریخ طبری]] و [[شاهنامه]] توجهی ویژه به ایران پیش از اسلام نشان می‌دهد. شاهنامه بخصوص تأثیر زیادی روی جلال‌الدین میرزا داشت، نه فقط در مقام یک منبع بلکه از جنبهٔ شیوهٔ روایی آن که تاریخ و افسانه را در هم آمیخته‌است. مکتب [[آذرکیوانیان|آذرکیوانیه]] نیز که جنبشی [[زرتشتی]] بود و در دربار [[اکبر شاه گورکانی]] نضج گرفته بود بر شیوهٔ تاریخ‌نویسی شاهزادهٔ قاجاری اثرگذار بوده‌است. آذرکیوانیه به مانند [[شعوبیه]] بر برتری میراث ایرانی-زرتشتی بر عناصر عربی-اسلامی تأکید می‌ورزید. ''دبستان مذاهب''، که از منابع مهم ''نامهٔ خسروی'' است، نیز با تمام عناصر اسطوره‌ای و افسانه‌ای خود از تولیدات شبه‌تاریخی آذرکیوانیه به‌شمار می‌رود. جلال‌الدین، که ظاهراً به منابع تاریخیِ در خوری دسترسی نداشته، هر کجا که توانسته به متون آذرکیوانیه رجوع کرده‌است. این متون گرچه از نظر اکثر دانشوران بی‌اعتبار هستند همچنان برای پی بردن به ذهنیت و ساختار فکری نویسندگان آن روزگار و تلاش‌شان برای احیای میراث ایران منبعی مهم به‌شمار می‌روند. در بحث از منابع اروپایی، جلال‌الدین میرزا از سفرنامه‌های سیاحانی که به [[تخت جمشید]] سفر کرده‌اند نام می‌برد و احتمالاً به [[سر گور اوزلی]] و [[سر ویلیام اوزلی]] یا نقاش و سیاح [[بریتانیایی]]، [[رابرت کر پورتر]]، نظر دارد. در مورد دوران ساسانیان نیز مشخص است که از منابع غربی استفاده کرده چرا که برای اشاره به زمان وقوع حوادث از [[تاریخ میلادی]] استفاده می‌کند.<ref name=":0" />


=== کژآیینی ===
منبع مجلدهای دوم و سوم ظاهراً دو منبع رایج آن دوره بوده‌است: [[حبیب‌السیر]] نوشتهٔ [[غیاث‌الدین خواندمیر]] و [[روضةالصفا]] نوشتهٔ [[محمد بن خاوند شاه بن محمود]] میرخواند که بعدها رضاقلی‌خان هدایت تکمله‌ای بر آن افزود و تحت نام [[روضةالصفای ناصری]] به چاپ رساند. ظاهراً اثر [[میرزا مهدی خان استرآبادی]]، یعنی [[تاریخ جهانگشای نادری]]، نیز از منابع جلد سوم است.<ref name=":0" />
جلال‌الدین میرزا قاجار، به‌دلیل داشتن دیدگاه‌های متفاوت از روزگار خویش به «سوءاعتقاد» متهم می‌شد. دراین‌باره برادرش، [[ملک ایرج میرزا]]، می‌نویسد که جلال‌الدین میرزا «''به‌دلیل معاشرت با اهل فرنگ از سخنان آنان تأثیر پذیرفت و به‌تدریج از علم قرآن و حدیث و اقوال حکمای اسلامی بیگانه گشت و به‌یکباره دین و شریعت را از دست داد.''».<ref>{{پک|قدیمی قیداری|۱۳۹۳|ک=تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار|ص=۷–۱۹۶}}</ref> دیوان بیگی نیز جلال‌الدین میرزا را مشهور به «سوءاعتقاد» و «وسعت مشرب» به‌دلیل «معاشرت با اقسام مردم» ذکر کرده‌است که در قالب «بعضی کلمات که با خاطر شریعت مطهره منافات داشت» از زبان جلال‌الدین میرزا بیان می‌شده‌است.<ref>{{پک|Amanat|Vejdani|2012|ف=JALĀL-AL-DIN MIRZĀ|زبان=en}}</ref> زمان آغاز گرایش‌های نافی اسلام و غرب‌گرایانه در جلال‌الدین میرزا ناروشن است.<ref>{{پک|امانت|زمستان ۱۳۷۷|ک=پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان}}</ref> دربارهٔ دوران کودکی جلال‌الدین میرزا نیز مطلبی که مؤید مواضع غربی، باستان‌گرایانه و ضدِدینی وی باشد، در دسترس نیست.<ref>{{پک|قدیمی قیداری|۱۳۹۳|ک=تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار|ص=۶–۱۹۴}}</ref> بااین‌حال، چنین می‌نماید جلال‌الدین میرزا حتی پیش از عضویت در فراموشخانه در سال ۱۲۷۸ هجری قمری نیز به گرایش‌های غربی و شهرت بی‌دینی داشته‌است.<ref>{{پک|امانت|زمستان ۱۳۷۷|ک=پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان}}</ref>


این امر می‌تواند ریشه در همنشینی جلال‌الدین میرزا با فرنگیان و فرنگ‌رفتگان، از جمله معلمان دارالفنون، داشته‌باشد. احتمالاً آثار اندیشمندان [[عصر روشنگری]] که از طریق معلمان فرنگی دارالفنون به ایران رسیدند، در گرایش‌های کژآیینانهٔ جلال‌الدین میرزا بی‌تأثیر نبوده‌باشند.<ref>{{پک|امانت|زمستان ۱۳۷۷|ک=پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان}}</ref> [[عباس امانت]] برآن است که این تنها مواجههٔ جلال‌الدین میرزا با جریان‌های فکر غربی —همچون آثار [[ولتر]] و [[ژان-ژاک روسو|روسو]]— نبود که به گرایش‌های نامتعارف وی شکل داد. در عصر قاجار، به‌رغم سلطهٔ روحانیت شریعت‌مدار، سنت شرع‌ستیزانه‌ای نیز درون حلقه‌های صوفیانه یا گرایش‌های باطنی رایج بود که در نهایت با ظهور [[بابیه|جنبش بابیه]] به اوج رسید. احتمالاً این سنت شرع‌ستیز زمینهٔ عبور جلال‌الدین میرزا را از مذهب متعارف فراهم آورده‌بود.<ref>{{پک|Amanat|Vejdani|2012|ف=JALĀL-AL-DIN MIRZĀ|زبان=en}}</ref><ref>{{پک|امانت|زمستان ۱۳۷۷|ک=پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان}}</ref>
شیوهٔ روایت جلال‌الدین در بین مورخان ایرانی یک استثناء محسوب می‌شود از این نظر که دوران پیش از اسلام را به دوران اسلامی متصل می‌کند. پیش از او بودند متونی که از دوران پیش از اسلام ذکری به میان می‌آوردند اما این کار را بیشتر با یاد کردن از [[تورات]] و [[قرآن]] و [[حدیث]] و حتی روایت‌های دوران [[جاهلیت]] و نیز فلاسفهٔ یونان انجام می‌دادند. از سوی دیگر، شاید ''نامهٔ خسروان'' نخستین کتابی باشد که به استمرار روایت فرهنگی و سیاسی ایرانی-اسلامی از ایران باستان تا ایران پس از اسلام می‌پردازد. این‌گونه است که اسلام در روایت ''نامهٔ خسروان'' چندان محل اعتنا قرار نمی‌گیرد. از طرفی، به فتح ایران ساسانی به دست اعراب نقش و اهمیتی محوری داده شده‌است. ایلات ترک و مغول نیز در کنار عرب‌ها آماج حملات ''نامهٔ خسروان'' قرار می‌گیرند چرا که، به زعم نویسنده، موجب ویرانی و تباهی این سرزمین شده‌اند. این تأکید بر نقش مخرب عرب و مغول متأثر از تحقیقات [[شرق‌شناسان]] اروپایی و نیز برگرفته از شیوهٔ تاریخ‌نگاری در مکتب [[رومانتیسیسم]] اروپا بود که بیشتر می‌خواست [[هویت ملی]] را از طریق تضاد ملت با قدرت‌های ستمگر بیگانه شکل دهد. این چنین بود که گذشتهٔ پرعظمت به مثابهٔ الگویی برای آیندهٔ بهتر به تصویر کشیده می‌شد و زمان حالِ محنت‌بار نیز نتیجهٔ مستقیم ستمکاری‌های بیگانگان قلمداد می‌شد.<ref name=":0" />


مورخان زمینه‌های دیگری نیز برای گرایش‌های نافی اسلام جلال‌الدین میرزا برشمرده‌اند. یکی از آن زمینه‌ها وضع فرهنگی و تربیتی مادر وی است. جلال‌الدین میرزا هشت‌ساله بود که پدرش، [[فتحعلی‌شاه قاجار]]، مُرد. تربیت جلال‌الدین میرزا همچون دیگر شاهزادگان مصحول فرهنگ مادر خود بود. مادر جلال‌الدین میرزا، هما خانم، دختر جمشید بیک کُرد جهانبگلو، نائب میرآخور شاه بود. [[عباس امانت]] محتمل می‌داند که کُردان جهانبگلو همچون دیگر تیره‌های کُرد کوچانده‌شده به شمال و شمال شرق ایران در عصر صفوی تیره‌ای پیرو مذهب [[اهل حق]] بوده‌باشند. وی تداوم پاره‌ای عقاید زرتشتی در اندیشهٔ مذهبی آیین اهل حق و انتقال آن‌ها از طریق مادر به فرزند را در گرایش‌های زرتشتی جلال‌الدین میرزا که در سنین بزرگ‌سالی بُروز یافت، بی‌تأثیر نمی‌داند. افزون بر این، هما خانم گویا خود نیز گرایش‌های غربی می‌داشت، چنان‌که به گفتهٔ احمد میرزا وی از جملهٔ چهار زنی در حرمسرا بود که جامهٔ فرنگی می‌پوشید. امانت پرورش جلال‌الدین میرزا در دامن چنین مادری را مؤثر اعتقادات نافی اسلام وی می‌داند.<ref>{{پک|امانت|زمستان ۱۳۷۷|ک=پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان}}</ref>
حتی اگر جلال‌الدین مستقیماً هم از رومانتیک‌های اروپایی تأثیر نپذیرفته باشد، بی‌شک تصویری آرمانی از گذشته را مجسم می‌سازد، تصویری که آن را بر دقت تاریخی رجحان می‌دهد. این نکته از آنجا پیداست که وی شاهان پیش از اسلام را بدون هیچ گونه نکته‌سنجی و نقادی شایستهٔ تمجید و ستایش می‌داند و بدین وسیله، در فحوا، انتقادی را نیز حوالهٔ [[ناصرالدین‌شاه قاجار]] و دستگاه حکومتش می‌کند. البته جلال‌الدین هیچ نوع همدلی با جنبش‌های ضدّ حکومتی در ایران پیش از اسلام نداشته‌است. تصویری که از [[مزدک]] و [[مانی]] و نیز سایر جنبش‌های مخالف در سده‌های بعد ارائه می‌دهد تصویری منفی است. در هیچ جا به راستی بنیاد سلطنت و حق مشروع آن برای حکمرانی را به پرسش نمی‌گیرد.<ref name=":0" />


درگذر از زمینه‌ها، گرایش‌های نامتعارف جلال‌الدین میرزا از رهگذر ارتباط با [[میرزا ملکم‌خان]] و حلقهٔ سیاسی پنهان وی، [[فراموشخانه]]، فزونی یافت. علاوه بر گرایش‌های غربی مشترک، پیوند جلال‌الدین میرزا با ملکم‌خان و فراموشخانه می‌تواند محصول نارضایتی وی از محروم‌ماندن فرزندان فتحلی‌شاه از سلطنت<ref group="پ">پس از مرگ فتحعلی‌شاه، نوهٔ وی، [[محمدشاه قاجار|محمدشاه]]، فرزند [[عباس‌میرزا]] به سلطنت رسید. این‌چنین همهٔ فرزندان فتحلی‌شاه از سلطنت محروم ماندند و سلطنت به نسل سوم منتقل شد.</ref> نیز بوده‌باشد.<ref>{{پک|Amanat|Vejdani|2012|ف=JALĀL-AL-DIN MIRZĀ|زبان=en}}</ref>
با اینکه عموماً بیگانگان، بیشتر عرب و ترک، را مسئول انحطاط ایران می‌داند اما در اینجا نیز استثنائاتی قائل است و [[سلطان محمود غزنوی]] و [[تیمور لنگ]] را با کمال شگفتی از این دایره خارج می‌داند، هر چند که نظر خوشی به [[ایلخانان]] ندارد. از بین شاهان متأخر نیز [[شاه‌عباس اول]] و [[نادرشاه]] و [[کریم‌خان زند]] را می‌ستاید. او در حالی از کریم‌خان ستایش می‌کند و او را «شاهی پیروز و دلیر» و برخوردش را با رعایا از سر مهر می‌داند که کریم‌خان اصلی‌ترین رقیب سلسلهٔ قاجار محسوب می‌شد. این موضوع نشان می‌دهد که جلال‌الدین توانسته از تعصب‌های دودمان خود دور شود و مسائل را از بُعدی دیگر نگاه کند.<ref name=":0" />


=== مرگ ===
== سایر فعالیت‌ها ==
جلال‌الدین میرزا در دههٔ هشتاد سدهٔ سیزدهم قمری و در زمان انتشار مجلد دوم ''نامهٔ خسروان''به بیماری [[سیفلیس]] مبتلا شد و رفته‌رفته بینایی خویش را از دست داد.<ref>{{پک|قدیمی قیداری|۱۳۹۳|ک=تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار|ص=۱۹۷}}</ref> در سال‌های پایانی زندگی، جلال‌الدین میرزا برای انجام حج ابراز تمایل می‌کرد. گمانه بر این است که با کمک این چرخش آشکار، وی آهنگ آن داشته که خود را از اتهام ارتداد برهاند. گمانهٔ دیگر بر این است که وی قصد گرفتن مجوز خروج از ایران به بهانهٔ حج داشته‌است، تا نهایتاً به اروپا برود. این امید یحتمل به‌واسطهٔ انتصاب [[میرزا حسین‌خان مشیرالدوله]] به منصب [[صدر اعظم|صدرِاعظمی]] در دل این شاهزادهٔ قاجاری کاشته شده بود؛ گماشتن میرزا حسین‌خان مشیرالدوله به منصب صدارت در سال ۱۲۸۸ هجری قمری مقارن با آزادسازی فضای فرهنگی ایران بود، چنان‌که مجلد سوم ''نامهٔ خسروان'' —احتمالاً با حمایت صدراعظم— اجازه انتشار یافت.<ref>{{پک|Amanat|Vejdani|2012|ف=JALĀL-AL-DIN MIRZĀ|زبان=en}}</ref> جلال‌الدین میرزا در حالی در سال ۱۲۸۹ هجری قمری، در سن ۴۴ سالگی درگذشت، که موفق به اتمام اثر تاریخ‌نگاری خویش، یعنی ''نامهٔ خسروان''، نشد.<ref>{{پک|قدیمی قیداری|۱۳۹۳|ک=تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار|ص=۱۹۷}}</ref>
به نظر می‌رسد که جلال‌الدین میرزا شعر نیز می‌گفته‌است. گویا دیوان [[قاآنی شیرازی]] نخستین بار به سفارش شاهزاده در ۱۲۷۴ ه‍.ق به طبع رسید.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ چاپ و نشر کتاب فارسی از برآمدن تا انقلاب|نام خانوادگی=مرادی|نام=فرید|ناشر=خانهٔ کتاب|سال=1394|شابک=|جلد=2|مکان=تهران|صفحات=795}}</ref> همین منبع در جای دیگری می‌نویسد که شاهزاده جلال‌الدین میرزا چهار سال پس از مرگ قاآنی در ۱۲۷۰ ه‍.ق دیوان او را منتشر کرد و در این کتاب دیوان [[فروغی بسطامی]] را، که خود گرد آورده بود، و نیز اشعار خودش را جای داد. آگاهی‌هایی دربارهٔ زندگی قاآنی و فروغی به متن افزود و برای واژگان سخت توضیحاتی در کنار صفحات گذاشت.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ چاپ و نشر کتاب فارسی از برآمدن تا انقلاب|نام خانوادگی=مرادی|نام=فرید|ناشر=خانهٔ کتاب|سال=1394|شابک=|جلد=2|مکان=تهران|صفحات=807}}</ref>


== مرگ و میراث ==
== تاریخ‌نگاری ==
{{همچنین|نامهٔ خسروان}}
زمانی که جلد دوم ''نامهٔ خسروان'' چاپ شد جلال‌الدین میرزا بینایی‌اش را (شاید به دلیل بیماری [[سیفلیس]]) از دست داده بود. در نهایت، سیفلیس موجب مرگ نابهنگامش در ۱۸۷۲، در چهل‌وشش سالگی، شد. شاهزاده در اواخر عمر قصد سفر [[حج]] داشت. شاید قصد او از این کار بهبودی از بیماری یا برائت جستن از اتهام [[الحاد]] و [[ارتداد]] بود که به وی وارد شده بود. این احتمال هم هست که می‌خواسته سفر حج را بهانه‌ای برای کسب اجازه از شاه برای خروج از کشور قرار دهد و به اروپا برود. احتمال دارد که انتصاب [[میرزا حسین‌خان مشیرالدوله]] به صدارت به این امیدهای وی دامن زده باشد. در هر حال، محیط بازتر فرهنگی در سال‌های نخست دههٔ ۱۸۷۰، و شاید پشتیبانی صدراعظم، بود که اسباب انتشار جلد سوم نامهٔ خسروان را فراهم آورد.<ref name=":0" />
درحالی‌که جلال‌الدین میرزا بر سر موضع انتقادی خود از حکومت قاجار مانده بود، در پایان عمر کوتاهش —در فاصلهٔ میان سال‌های ۱۲۸۵ تا ۱۲۸۸ هجری قمری— نگارش اثری تاریخی را آغازید که به اقرار خود، مقصود از آنْ به‌دست‌دادن اثری به پارسی سره و عربی‌زدوده با محتوایی که تأکید بر ایران باستان می‌دارد، بوده‌است.<ref group="پ">روزی در این اندیشه فتاد[م] که از چیست [که] ما ایرانیان زبان نیاکان خویش را فراموش کرده‌ایم و با اینکه پارسیان در نامه‌سرایی و چکامه‌گویی به گیتی فسانه‌اند، نامه[ای] در دست نداریم که به پارسی نگاشته شده باشد. اندکی بر نابودی زبان ایرانیان دریغ خوردم و پس از آن خواستم آغاز نامهٔ پارسی کنم، سزاوارتر از داستان پادشاهان پارس نیافتم. از این روی این نگارش را نامهٔ خسروان نام نهادم و کوشیدم که سخنان روانِ به‌گوش‌آشنا نگارش رود تا بر خوانندگان دشوار نباشد.</ref> منشأ انگیزهٔ اولیهٔ جلال‌الدین میرزا برای آغاز نگارش این اثر نامشخص است، گرچه در نامه‌ای به [[آخوندزاده]] تسریح می‌کند دلیل نگارش تاریخ اجداد ایرانی‌اش به زبان [[پارسی سره]] بازآفرینی شکوهِ ایشان بوده که در اثر [[حملهٔ اعراب به ایران|یورش عرب‌ها]] از دست رفته‌است.<ref>{{پک|Amanat|Vejdani|2012|ف=JALĀL-AL-DIN MIRZĀ|زبان=en}}</ref> به بیانی دیگر، سال‌های پایانی زندگانی جلال‌الدین میرزا به تولید اثر تاریخی ملی‌گرایانه سپری شد.<ref>{{پک|امانت|زمستان ۱۳۷۷|ک=پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان}}</ref>


مجلد نخست یا ''«نخستین نامه»'' در سال ۱۲۵۸ هجری قمری در شرح تاریخ ایران «از [[مه‌آبادیان]] تا [[ساسانیان]]» نگاشته شده‌است. مجلد دوم در سال ۱۲۸۷ هجری قمری زیر عنوان ''«دومین نامه»'' تحریر شد و به اخبار «آغاز [[طاهریان]] تا انجام [[خوارزمشاهیان|خوارزمیان]]» پرداخته‌است. مجلد سوم ''نامهٔ خسروان'' یا ''«سِیُمین نامه»'' که اخبار ایران «از آغاز [[ایلخانان|چنگیزیان]] تا انجام شهریاری [[زندیان]]» را دربردارد، در سال ۱۲۸۸ هجری قمری نگاشته شد و در همان سال به خط عبدالرحیم شیرازی در کارخانهٔ علی‌قلی‌خان قاجار به چاپ رسید. مجلد چهارم، چنان‌که جلال‌الدین میرزا به فتحعلی آخوندزاده وعده داده‌بود، می‌بایستی دربردارندهٔ تاریخ [[سلطنت قاجاریه|قاجار]] تا روزگار نگارنده باشد که به‌سبب مرگ جلال‌الدین میرزا یا هراس وی از پیامدهای انتقاد از حکومت قاجار هرگز نوشته نشد.<ref>{{پک|قدیمی قیداری|۱۳۹۳|ک=تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار|ص=۸–۱۹۷}}</ref><ref>{{پک|Amanat|Vejdani|2012|ف=JALĀL-AL-DIN MIRZĀ|زبان=en}}</ref>
اثر جلال‌الدین میرزا پس از مرگش تا حد زیادی از یادها رفت.<ref name=":0" /> خود وی نیز چندان در اذهان نماند. در لغتنامهٔ دهخدا مدخلی برای وی در نظر گرفته نشده‌است.


''نامهٔ خسروان'' دو بار در خارج از ایران، یک بار در بمبئی (۱۸۹۹) و دیگر بار در لکهنو (۱۹۳۱) به چاپ رسید. خان‌صاحب محمد شیرازی، مَلک الکُتّاب، که ناشر نسخهٔ بمبئی بود، جلد چهارمی بر این کتاب به سبک جلال‌الدین میرزا نوشت و حوادث معاصر را نیز در کتاب گنجاند اما سبک و کیفیت کارش ضعیف‌تر از سبک کتاب اصلی است. در بخش پایانی جلد چهارم نسخهٔ بمبئی اظهار شده که کتاب برای امتحان زبان فارسی (احتمالاً برای استخدام در دولت هند) از ۱۹۰۱ تا ۱۹۰۴ استفاده می‌شده‌است.<ref name=":0" />
پس از مرگ جلال‌الدین میرزا، اثر وی تا حد زیادی در فضای عمومی ایران به دست فراموشی سپرده شد. با این حال اما ''نامهٔ خسروان'' دو بار در خارج از ایران منتشر شد: نخست در [[بمبئی]] در سال ۱۳۱۹/۱۸۹۹، بار دیگر در [[لکنهو]] در ۱۹۳۱ میلادی. محتمل است چاپ دوم به عنوان کتاب درسی تاریخ در نظر گرفته شده بوده‌باشد. خان صاحب محمد شیرازی مَلّک‌الکُتّاب، ناشر نسخهٔ بمبئی، مجلد چهارمی نیز به سبک جلال‌الدین میرزا نوشت و بر ''نامهٔ خسروان'' افزود. این مجلد چهارم که ذکر اخبار رخدادهای معاصر بود، به لحاظ کیفیت در مرتبهٔ پایین‌تری از اثر اصلی قرار داشت. در خاتمهٔ مجلد چهارم نسخهٔ بمبئی نوشته شده‌است کتاب برای امتحان زبان فارسی —احتمالاً برای استخدام در دولت هند— از ۱۹۰۱ تا ۱۹۰۴ استفاده می‌شده‌است.<ref>{{پک|Amanat|Vejdani|2012|ف=JALĀL-AL-DIN MIRZĀ|زبان=en}}</ref>


=== مآخذ ===
''نامهٔ خسروان'' گرچه به دست فراموشی سپرده شد تأثیراتش را می‌توان در نوشته‌های تاریخی دوران مشروطه و بعدتر دید. اگرچه کتابْ دیگر در ایران منتشر نشد ([[نشر پازینه]] ظاهراً نسخهٔ چاپ وین را که فقط بخش نخست جلد اول کتاب را در بر می‌گیرد در سال ۱۳۸۹ و در ۱۲۰ صفحه تجدید چاپ کرده‌است)<ref name=":2" /> الگویی شد برای کتاب‌های درسی مدرن در زبان فارسی، همچنان که سبک آن در تأکید بر تاریخ‌نگاری سلسله‌های پادشاهی در اوائل دوران پهلوی نیز استمرار یافت. تاریخ‌نگاران دوران پهلوی نیز مانند نامهٔ خسروان معمولاً گذشتهٔ پرافتخار را ارج می‌گذاشتند و، در عوض، گذشته، مخصوصاً گذشتهٔ متأخر، را خوار می‌شمردند. به همین منوال، تهاجم عرب و مغول مسبب زوال و نابودی ایران دانسته می‌شود و غرب الگویی برای احیا معرفی می‌گشت. در پروژهٔ زبانی دوران پهلوی نیز به مانند سبک به کار رفته در ''نامهٔ خسروان'' گرایش به استفاده از واژگان فارسی و بیرون راندن عناصر عربی و ترکی از زبان بود.<ref name=":0" />
به‌لحاظ سبک‌شناسی، ''نامهٔ خسروان'' به زبانی ساده و عاری از واژگان بیگانه، به‌ویژه [[زبان عربی|عربی]]، «برای مردمان، به‌ویژه کودکان» نگاشته شد. محتمل است این امر به تقلید از کتب درسی فرانسه به ذهن جلال‌الدین میرزا رسیده‌بوده‌باشد. از دیگر ویژگی‌های استثنایی این کتاب، وجود نگاره‌هایی از پادشاهان ایران در متن اثر است که طرح آن‌ها اغلب از تصاویر منقوش بر [[سکه‌های ساسانی|سکه‌های دوران ساسانی]] الهام گرفته شده‌است. بااین‌حال، از پادشاهان پس از اسلام تصویری در کتاب وجود ندارد؛ جلال‌الدین میرزا از نایابی تصاویر پادشاهان پس از اسلام شِکوه می‌کند و علت این امر را تغایر اسلام با صورتگری، به‌مثابه مصداق بت‌پرستی، می‌داند. گرچه جلال‌الدین میرزا مدعی شده آثار پژوهشی غربی دربارهٔ ایران را مطالعه کرده‌است، اما علی‌الظاهر وی حتی با ترجمهٔ فارسیِ [[کتیبهٔ بیستون]] که توسط [[هنری راولینسون]] به‌دست داده شده‌بود، آشنایی نمی‌داشته‌است. نیز پیداست جلال‌الدین میرزا با تاریخ [[هخامنشیان]] از رهگذر آثاری همچون [[تاریخ هرودوت]] آشنایی نمی‌داشته‌است. منطق زمان تاریخی در ''نامهٔ خسروان'' تحت تأثیر متون [[آذرکیوانیان|آذرکیوانی]] —''[[دساتیر آسمانی]]'' و ''[[دبستان مذاهب]]''— با شرح مختصری از سلسله‌های پادشاهی افسانه‌ای —همچون آبادیان، جیان و غیره— آغاز می‌شود، و پس از آن به سلسله‌های مشهور در [[تاریخ اساطیری ایران]] —یعنی [[پیشدادیان]] و [[کیانیان]] که در روایت تاریخ اساطیری به‌دست [[اسکندر مقدونی]] منقرض شدند— می‌رسد.<ref>{{پک|Amanat|Vejdani|2012|ف=JALĀL-AL-DIN MIRZĀ|زبان=en}}</ref>


منبع مجلدهای دوم و سوم ''نامهٔ خسروان'' به‌نظر می‌رسد [[حبیب‌السیر]] اثر [[خواندمیر]] و [[روضه‌الصفا]] نوشتهٔ [[میرخواند]]، که [[رضاقلی‌خان هدایت]] چند جلدی بر آن افزود و [[روضةالصفای ناصری]]‌اش نام نهاد، بوده‌باشد. در طرح کلی و گاه‌شماری، ''نامهٔ خسروان'' عمیقاً ادامهٔ منابع مذکور است؛ تفاوت ''نامهٔ خسروان'' با منابع خود در نثر روان‌تر آن نسبت منابع مذکور می‌باشد. جلال‌الدین میرزا در مجلد سوم از [[تاریخ جهانگشای نادری]]، اثر [[میرزا مهدی‌خان استرآبادی]]، نیز بهره گرفته‌است.<ref>{{پک|Amanat|Vejdani|2012|ف=JALĀL-AL-DIN MIRZĀ|زبان=en}}</ref>
جلال‌الدین میرزا نیز، مانند هم‌روزگاران آزادیخواه خود، نهاد تضعیف‌شدهٔ پادشاهی و روحانیت محافظه‌کار را مقصر ویرانی‌ها می‌دانست. او نیز مسحور فرهنگ [[سکولاریسم|سکولار]] غرب شده بود و آن را یگانه علاج دردهای ایران می‌دانست. اما وی حضور گستردهٔ غرب در منطقه را تهدیدی سیاسی ضدّ کشور نمی‌دانست. مانند آخوندزاده، فرهنگ و زبان را کلید احیای ایران می‌دانست. با این حال، اثر او فصل جدیدی در تاریخ‌نگاری در زبان فارسی گشود. کتابش نه فقط با تاریخ‌های درباریِ رایج متفاوت است، بلکه در تعارض آشکار با [[علم رجال]] یا ذکر احوال شهدای مذهب [[تشیع]] یا [[تذکره]]‌های صوفیان قرار دارد. بنا بر این، این اثر را باید یکی از نخستین نمونه‌های روایت از تاریخ ملی ایران به‌شمار آورد که در نقطه‌ای میان افسانه‌پردازی‌های شاهنامه، از یک سو، و نخستین مطالعات غربیان بر تاریخ ایران باستان، از سوی دیگر، قرار دارد. کتاب اگرچه به اندازهٔ روضه‌الصفای ناصری، نوشتهٔ هدایت، و ناسخ‌التواریخ سپهر محبوب نشد، به نظر می‌رسد که منبع الهامی شد برای سبک [[نقاشی قهوه‌خانه‌ای]] در اواخر دوران قاجار و اوائل دوران پهلوی.<ref name=":0" />


آگاهی جلال‌الدین میرزا از تاریخ [[ایران باستان]] اندک بود. وی [[هخامنشیان]] را با [[کیانیان]] برابر می‌گرفت. می‌توان حدس زد که جلال‌الدین میرزا آشنایی چندانی با تاریخ هخامنشیان که سال‌ها پیش از نگارش ''نامهٔ خسروان'' از رهگذر رمزگشایی [[هنری راولینسون]] از [[سنگ‌نبشتهٔ بیستون]] تا حدودی روشن شده‌بود، نمی‌داشت. وی حتی با روایت [[هردوت]] از تاریخ هخامنشیان نیز آشنایی نداشت. آگاهی تاریخی جلال‌الدین میرزا از تاریخ ایران پیش از اسلام بیشتر متأثر از گزارش‌های تاریخی ''[[شاهنامه|شاهنامهٔ]]'' [[فردوسی]] بود.<ref>{{پک|قدیمی قیداری|۱۳۹۳|ک=تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار|ص=۱۹۹–۲۰۰}}</ref>
== منابع ==
{{پانویس|۲}}


== گرایش‌ها و تاریخ‌نگری ==
=== زمینه و زمانه ===
جلال‌الدین میرزا را به‌همراه [[میرزا فتحعلی آخوندزاده]] و پس از آن‌ها [[میرزا آقاخان کرمانی]]، [[میرزا یوسف‌خان مستشارالدوله]] و [[میرزا عبدالرحیم طالبوف]]، از پیشگامان اندیشهٔ تاریخ‌نگاری ملی‌گرایانه در ایران و [[ناسیونالیسم ایرانی]] دانسته‌اند.<ref>{{پک|فصیحی|۱۳۷۲|ک=جریان‌های اصلی تاریخ‌نگاری در دورهٔ پهلوی|ص=۱۵۴}}</ref><ref>{{پک|آدمیت|۱۳۵۷|ک=اندیشه‌های میرزا آقاخان کرمانی|ص=۲۶۹}}</ref> جلال‌الدین میرزا در عصری دست به نگارش این اثر زد که روشنفکران عصر ناصریْ افسرده از گذشته و تحقیرشده از اکنون بازنگری و تفسیر مجدد تاریخ خویش را با هدف یافتن ریشه‌های زوال و انحطاط آغازیدند. در این مسیر دوران باستانی ایران را دوران شکوه و عظمت ایران یافتند. این روشنفکران علت زوال تمدن ایران را [[حمله اعراب به ایران|حملهٔ عرب‌های مسلمان به ایران]]، و دلیل تداوم این عقب‌ماندگی را چیرگی احکام عرب و اسلام می‌دانستند. در نظر این روشنفکران، راه پایان‌دادن به انحطاط دیرپای ایران از مسیر بازآفرینی فرهنگ و آداب ایران پیش از اسلام می‌گذشت.<ref>{{پک|بیگلدو|۱۳۸۰|ک=باستانگرایی در تاریخ معاصر ایران|ص=۳۹}}</ref>

=== ملی‌گرایی ===
در عصر قاجار، در کنار ترجمهٔ کتب تاریخی اروپایی که در دربار و بیرون از آن انجام می‌شد، تاریخ‌های مستقل دیگری نیز در حال نگارش بودند. این آثار مستقلْ بازتاب‌دهندهٔ نوعی گرایش به تاریخ پیشااسلامی ایران بودند. اما برخلاف تاریخ‌نگاران درباری، هدف این تاریخ‌نگاری‌ها مشروعیت‌بخشی به حکومت قاجاریان نبود، در واقع، آن‌ها بر اهمیت ملیت ایرانی، به‌مثابه امری ورای سلسله، دودمان یا حکومتی مشخص، تأکید می‌کردند. در چنین فضایی بود افرادی همچون جلال‌الدین میرزا قاجار، [[فرصت‌الدوله شیرازی]] و [[میرزا آقاخان کرمانی]]، آثار تاریخی خود را نه در راستای نیات و اهداف دربار قاجار، که برای حوزهٔ عمومیِ<ref group="پ">Public Sphere</ref> در حال ظهور نوشتند.<ref>{{پک|Vejdani|2015|ک=Making History in Iran: Education, Nationalism, and Print Culture|ص=26|زبان=en}}</ref> به بیانی دیگر، جلال‌الدین میرزا و خلف او، یعنی میرزا آقاخان کرمانی، نمایندهٔ گرایشی در تاریخ‌نگاری ایرانی بودند که ایران را در کانون تاریخ قرار می‌داد و ورود اسلام را تحولی منفی برای این سرزمین ارزیابی می‌کردند.<ref>{{پک|Vejdani|2015|ک=Making History in Iran: Education, Nationalism, and Print Culture|ص=27-8|زبان=en}}</ref> آثار تاریخی جلال‌الدین میرزا، فرصت‌الدوله و میرزا آقاخان کرمانی که بدون حمایت دربار و دولت نوشته شده‌بودند، خبر از نضجِ گونهٔ نوینی از تاریخ‌نگاری می‌داد که در آن شکوه ملت ایران جایگزین مشروعیت سلسلهٔ قاجار به‌عنوان هستهٔ مرکزی تاریخ‌نگاری شده‌بود.<ref>{{پک|Vejdani|2015|ک=Making History in Iran: Education, Nationalism, and Print Culture|ص=28|زبان=en}}</ref> این‌چنین، جلال‌الدین میرزا با نگارش ''نامهٔ خسروان'' آغازگر تاریخ‌نگاری ملّی‌گرایانه ایران بوده‌است،<ref>{{پک|فصیحی|۱۳۷۲|ک=جریان‌های اصلی تاریخ‌نگاری در دورهٔ پهلوی|ص=۱۵۴}}</ref> و او را می‌توان نخستین تاریخ‌نگار باستان‌گرای ایران دانست.<ref>{{پک|قدیمی قیداری|۱۳۹۳|ک=تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار|ص=۱۹۴}}</ref>

در روایت جلال‌الدین میرزا از تاریخ ایران، [[اسلام]] چندان محل توجه نیست، اما [[حمله اعراب به ایران|سقوط ایرانشهر]] به کانون روایت وی در ''نامهٔ خسروان'' بدل می‌گردد. در کنار عرب‌ها، حکومت‌های ایلات ترک-مغول نیز به‌عنوان عامل انحطاط ایران و آورندهٔ ویرانی به این سرزمین معرفی می‌شوند. چنین تأکیدی بر چهرهٔ مخرب یورش عرب‌ها، [[ترکان]] و [[مغولان]] به ایران ریشه در آثار شرق‌شناسان قرن نوزدهم اروپایی می‌تواند داشته باشد. به‌بیانی دقیقتر، این [[رمانتیسم]] قرن نوزدهم در اروپا بود که می‌کوشید هویت ملت‌ها را از درون تضادی با بیگانگان و قدرت‌های ستمگر شکل دهد. این‌چنین، گذشتهٔ باشکوه در قامت الگویی برای آیندهٔ بهتر بازتاب یافت، و اکنونِ منحطْ نتیجهٔ ظلمی فهم شد که از بیرون و از جانب بیگانگان به کشور تحمیل گردیده‌بود.<ref>{{پک|Amanat|Vejdani|2012|ف=JALĀL-AL-DIN MIRZĀ|زبان=en}}</ref>

بر پایهٔ روایت ''نامهٔ خسروان''، [[حمله اعراب به ایران|عرب‌ها]] و [[حمله مغول به ایران|مغولان]] دو متهم اصلی زوال ایران بودند؛ شگفت آن‌که [[یونانیان]] در فهرست متهمان جای نگرفتند. چنین رویکردی به تاریخ —به‌ویژه آن‌جا که [[حمله اعراب به ایران|حملهٔ عرب و ورود اسلام]] را فاجعه‌ای عظیم می‌انگاشت— در تضاد آشکار با جریان تاریخ‌نگاری سنتی قاجاری بود که در آثار افرادی همچون [[رضاقلی‌خان هدایت]] و [[محمدتقی سپهر]] بازتاب می‌یافت.<ref>{{پک|Amanat|Vejdani|2012|ف=JALĀL-AL-DIN MIRZĀ|زبان=en}}</ref>

گرچه در روایت ''نامهٔ خسروان'' از تاریخ، عرب‌ها و ترک‌ها مقصر اصلی زوال ایرانیان قلمداد می‌شدند، چند استثناء نیز در این میان به چشم می‌خورد: جلال‌الدین میرزا با [[محمود غزنوی]]، [[چنگیزخان مغول]] و [[تیمور لنگ]] همدلی‌هایی از خود نشان داده‌است، گرچه نظر مثبتی به [[ایلخانان]] ندارد. در میان دیگر شاهان متأخر، جلال‌الدین میرزا شاه [[عباس یکم]]، [[نادرشاه]] و [[کریم خان زند]] را می‌ستاید. ستایش کریم خان، این بزرگترین رقیب عصر متقدم قاجاریان، و توصیف او با صفت «شاه دلیر و پیروزمند» که در حق رعایایش مهربان بود، گواه این مدعاست که جلال‌الدین میرزا توانسته‌بود از تعصب به تبار قاجاری خود درگذرد و آن را فرونهد.<ref>{{پک|Amanat|Vejdani|2012|ف=JALĀL-AL-DIN MIRZĀ|زبان=en}}</ref>

''نامهٔ خسروان'' را شاید بتوان نخستین کوشش برای به‌دست‌دادن دوره‌ای موجز و مُصوّر از تاریخ ایران برای عامهٔ مردم دانست که بر پیوستگی ملی تاریخ ایران از عهد باستان تا زمان معاصر تأکید داشت. گرچه نامهٔ خسروان در روش تاریخ‌نگاری و بهره‌گیری از منابع جدید پیشرو نبود، دربردارندهٔ نخستین نشانه‌های بازآفرینی گذشته با تکیه بر روایتی ملی‌گرایانه بود. گرایش‌های ملی‌گرایی نه‌تنها در تاریخ‌نگری اثر، که در نثر پارسی‌گرای آن نیز تعین یافته‌است.<ref>{{پک|امانت|زمستان ۱۳۷۷|ک=پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان}}</ref> در واقع، جلال‌الدین میرزا با تکیه بر دو عنصر زبان و تاریخ ملی، کوشید مفهوم ملّت را با تدوین تاریخ یکپارچهٔ ایران به زبان پارسی، به‌عنوان زبان ملی، نوسازیِ مفهومی کند.<ref>{{پک|اکبری|۱۳۸۴|ک=تبارشناسی هویت جدید ایرانی، عصر قاجاریه و پلهوی اول|ص=۶۵}}</ref>

روایت جلال‌الدین میرزا از تاریخ ایران در میان سایر روایات تاریخ‌نگاران ایرانی، به‌سبب پیوندی که میان ایران پیش از اسلام با ایران اسلامی برقرار کرده‌بود، روایتی منحصربه‌فرد به‌شمار می‌رفت. پیش از ''نامهٔ خسروان'' نیز آثار فارسی دیگری وجود داشتند که پیوندی با گذشتهٔ پیشااسلامی برقرار کرده‌بودند، اما این پیوندها عمدتاً از رهگذر روایات اسلامی-عبرانی، احادیث، [[قرآن]]، [[جاهلیت|گزارش‌های جاهلی]] و [[فلسفه یونانی|فلسفهٔ یونانی]] صورت‌بندی می‌شدند. بدین اعتبار، می‌توان ''نامهٔ خسروان'' را نخستین اثری دانست که با به‌دست‌دادنِ روایتی سیاسی-فرهنگیْ میانِ ایرانِ پیش و پس از اسلام پل زده‌است.<ref>{{پک|Amanat|Vejdani|2012|ف=JALĀL-AL-DIN MIRZĀ|زبان=en}}</ref>

بااین‌همه، گرچه نوشتن چنین اثرِ تاریخیِ ایران‌محوری در عصر قاجار امری منحصربه‌فرد بود، در دوره‌های قبل‌تر کاملاً هم بی‌سابقه نبود. [[حمدالله مستوفی قزوینی]] مورخ و تاریخ‌نگار سدهٔ چهاردهم میلادی در ''[[تاریخ گزیده]]'' آگاهی عمیق خویش از سلسله‌های پیشااسلامی ایران را که در تاریخ طبری و ''شاهنامهٔ'' فردوسی نقل شده، به‌خوبی نشان داده‌است. ''شاهنامهٔ'' فردوسی تأثیر بزرگی بر اثر جلال‌الدین میرزا گذاشت؛ این تأثیر نه صرفاً در استفادهٔ جلال‌الدین میرزا از ''شاهنامه'' به‌مثابه منبع، که با درآمیختن اسطوره و تاریخ، چنان‌که در ''شاهنامه'' رایج است، قابل مشاهده است.<ref>{{پک|Amanat|Vejdani|2012|ف=JALĀL-AL-DIN MIRZĀ|زبان=en}}</ref>

=== اندیشهٔ سیاسی ===
تمرکز جلال‌الدین میرزا بر متهم‌کردن دو نهاد —پادشاهی سست‌شده و روحانیت محافظه‌کار— به‌عنوان عامل زوال ایران از ویژگی‌های عمومی روشنفکران آن عصر بود. بااین‌همه، نمی‌توان گفت جلال‌الدین میرزا با جنبش‌های تاریخی ضدِ نهاد حکومت همدلی داشته‌است. در روایت وی، [[مانی]]، [[مزدک]] و دیگر جنبش‌های کژآیینانه سده‌های بعدی چهره‌ای منفی می‌دارند. در واقع، به‌هیچ‌وجه جلال‌الدین میرزا اساس سلطنت و ادعای آن بر مشروعیت ذاتی را به پرسش نمی‌گیرد. به مانند بسیاری از هم عصران خویش، جلال‌الدین میرزا نیز شیفتهٔ فرهنگ [[سکولار]] و مدرن غرب شده بود و آن را نوشداروی دردهای ایران می‌دانست، بااین‌حال، به مانند بسیاری دیگر، تهدیدات ناشی از حضور چیره‌جویانهٔ غرب را خطری سیاسی قلمداد نمی‌کرد. او نیز همچو [[آخوندزاده]] تأکید بر زبان و فرهنگ را کلید احیای ایران می‌دانست.<ref>{{پک|Amanat|Vejdani|2012|ف=JALĀL-AL-DIN MIRZĀ|زبان=en}}</ref>

=== سره‌نویسی ===
گرایش جلال‌الدین میرزا به [[پارسی سره]] را می‌بایست به‌عنوان بخشی از آرزوی وی در بازآفرینی میراث پیشااسلامی ایران فهمید. بازگشت نوستالژیک به پارسی سره دستِکم ریشه در جنبشی به نام [[آذرکیوانیان]] در قرن شانزدهم میلادی می‌داشته‌است که احتمالاً جلال‌الدین میرزا از رهگذر [[دساتیر آسمانی]] با آن مواجه شده‌بود. [[محمد توکلی طرقی]] برآن‌است که با رشد صنعت چاپ و ورود آثار آذرکیوانیان به ایران، جریان از سره‌نویسی و عربی‌زدایی از زبان پارسی در میان روشنفکران ایرانی به‌وجود آمد. این جریان چنان اشتیاقی در میان روشنفکران عصر ناصری برانگیخت که نویسندگان و شاعران بسیاری،<ref group="پ">[[محمد توکلی طرقی]]، افرادی که در ادامه آمده‌اند را از پیروان جنبش سره‌نویسی‌ای دانسته که جلال‌الدین میرزا نیز بدان تعلق داشته‌است: یغما جندقی، میرزا حبیب‌الله قاآنی، میرزا رضا تبریزی، فرهاد میرزا قاجار، احمد دیوان‌بیگی شیرازی، اسمعیل تویسرکانی، ابوالفضل گلپایگانی گوهریزدی، نصرالله خان دایی، میرزا رضا بگشلو قزوینی، مانکجی پارسی، میرزا آقا احمدخان کرمانی، کیسخرو شاهرخ کرمانی و میرزا آقاخان کرمانی.</ref> از جمله جلال‌الدین میرزا، سره‌گرایی پیشه کردند و بر طریق قلم زدند و متن نگاشتند.<ref>{{پک|توکلی طرقی|۱۳۹۵|ک=تجدد بومی و بازاندیشی تاریخ|ص=۳–۳۲}}</ref> در میان نویسندگان و شاعران معاصر با جلال‌الدین میرزا، برخی اهل قلم تااندازه‌ای بر وی تأثیر گذارده‌بودند. از آن جمله می‌توان از [[یغما جندقی]] نام برد که نامه‌های خود را به فارسی سره می‌نگاشت. اما بر خلاف یغما، جلال‌الدین میرزا به قصد سادگی و آسان‌فهمی برای عرصهٔ همگانی بود که فارسی را سره می‌نوشت. از این منظر، می‌بایست جلال‌الدین میرزا را از پیشروان جنبش ساده‌نویسی فارسی در قرن بیستم به‌شمار آورد؛ بااین حال، وی برخلاف چهره‌های متاخرتر، همچون [[احمد کسروی]]، دست به واژه‌سازی نزد. بااین‌همه، او در به‌کارگیری اصطلاحات تازه مهارت داشت؛ برای نمونه، «داستان» را به‌جای تاریخ، «داستان‌سرا» به‌جای تاریخ‌نگار و «پیغمبر» به‌جای رسول به‌کار می‌برد. سبک نگارش جلال‌الدین میرزا مورد پسند میرزا فتحعلی آخونزاده و میرزا اسکندر کاظم بیگ واقع شد و هر دو نامبرده طی نامه‌هایی وی را ستودند. آخونزاده به ویژه جلال‌الدین میرزا را برای رهانیدن فارسی از یوغ واژگان عربی می‌ستود. بااین‌همه، جلال‌الدین میرزا از آخوندزاده به‌دلیل معرب‌ساختن واژگان فرانسوی انتقاد می‌کرد.<ref group="پ">جلال‌الدین میرزا به آخوندزاده: چگونه شده‌است که برخی از سخنان فرانسه را به زبان تازی درآورده‌اید؟ مانند تلگراف (تلغرافیا)، ژاگرافی (جغرافیا)، پلتیک (پلتیقیا)، کلنل (قولنل) و گرامر (قرامر) شده‌است؟... کریسفت کلمب را خریستفور قولومب، کریتیک را قریتیقیا و متماتیک را ماتیماتیقا و کورسپنداس را قوریپسوندیس و دیگر نام‌ها نوشته بودید. با این که این‌ها نام‌اند و در ایران زبان فرانسه چنان پسندیده و فراوان است که بسیاری از مردم پاک‌گهر فرزندان خود را به آموزش این زبان گذارده [کذا] و نام‌های فرانسه به گوش آن‌ها از زبان تازی آشناتر است و زبان آن‌ها را به خوبی می‌دانند، خواهش دارم که هر چند از پیش می‌رود نام‌ه‌های فرانسه و روس به همان جور زبان ایشان گفته شود.</ref><ref>{{پک|پارسی‌نژاد|۱۳۸۰|ک=روشنگران ایرانی و نقد ادبی|ص=۹–۱۰۸}}</ref> بیزاری او از زبان عربی سبب شده‌بود که به آینده‌ای امید ببندد که در آن کودکان به جای زبان عربی زبان فرانسه بیاموزند. گرچه ظاهراً سره‌نویسی جلال‌الدین میرزا در همان اوان پیروان اندکی پیدا کرده‌بود، خبر از آغاز اقداماتی مشابه در آینده می‌داد که نهایتاً در قالب ایجاد فرهنگستان در عصر پهلوی به ظهور کرد.<ref>{{پک|Amanat|Vejdani|2012|ف=JALĀL-AL-DIN MIRZĀ|زبان=en}}</ref>

=== مردم‌گرایی ===
برخلاف تاریخ‌نگاران درباری که عموماً آثار خویش را برای دربار و حلقهٔ کوچک نخبگان می‌نوشتند، جلال‌الدین میرزا ''نامهٔ خسروان'' را «برای مردم، به‌ویژه برای کودکان»، نگاشت. وی از جایگاه یک درباری و به‌منظور ارتباط با مردم دست به نگارش تاریخ نزد؛ تاریخ نزد جلال‌الدین میرزا ابزار تعلیمی مفیدی برای عموم مردم بود. شگفت آن‌که اثر تاریخی جلال‌الدین میرزا نتوانست به‌عنوان بخشی از برنامهٔ درسی دارالفنون مقرر و تدریس شود؛ احتمالاً این امر به‌سبب اتهام ارتدادی بود که پیشترها به وی نسبت داده شده‌بود. بااین‌حال، از ''نامهٔ خسروان''، در منابع اروپایی به‌عنوان اثر درخورِ توجه‌ای به‌منظور به‌دست‌دادن روایتی ملی‌گرایانه از تاریخ ایران یاد شد که نویسندهٔ آن فاقد وابستگی به دربار قاجار بوده‌است.<ref>{{پک|Vejdani|2015|ک=Making History in Iran: Education, Nationalism, and Print Culture|ص=27|زبان=en}}</ref>

=== تأثیر و تأثر ===
دربارهٔ تبار فکری جلال‌الدین میرزا، دو خوانش وجود دارد. خوانش نخست، نظام اندیشگی جلال‌الدین میرزا را ملهم از ا[[آذرکیوانیان|لهیات آذرکیوانی]] می‌داند. آذرکیوانیان جنبشی نوزرتشتی بودند که در عصر [[صفویان|صفوی]] از ایران برخاستند، به دربار [[اکبرشاه]] در [[گورکانیان|هندوستان]] رفتند و در آنجا بالیدند. این جنبش بر برتری میراث فرهنگی ایرانی-زرتشتی در برابر مؤلفه‌های هویت عربی-اسلامی تأکید می‌داشتند. جلال‌الدین میرزا برای نگارش اثر خود از کتاب ''[[دبستان مذاهب]]'' که محتوایی تاریخی اما ساختگی دربارهٔ ایران باستان دارد، به‌عنوان منبعی جدی دربارهٔ تاریخ ایران باستان متقدم بهره برد؛ بااین‌همه، عمدهٔ مطالبی که جلال‌الدین میرزا از کتاب ''دبستان مذاهب'' اخذ کرد، بیش از این‌که تاریخی باشد، اسطوره و افسانه بود. این کتاب از آثار آذرکیوانیان است. جلال‌الدین میرزا در نبود منبعی جدی دربارهٔ تاریخ ایران باستان، اغلب به سوی استفاده از تاریخ افسانه‌ای آذرکیوانیان می‌رفت. گرچه امروزه درستی محتوای تاریخی متون آذرکیوانی به‌وسیلهٔ تاریخ‌پژوهشان رد شده‌است، آن‌ها همچنان برای نوری که بر تحول اندیشگی نویسندگان آن دوران می‌افکنند، مهم و در خور توجه اند. از میان این نویسندگان می‌توان به جلال‌الدین میرزا اشاره کرد که برای بازیابی هویت و میراث ملی ایرانیان بسیار کوشید.<ref>{{پک|Amanat|Vejdani|2012|ف=JALĀL-AL-DIN MIRZĀ|زبان=en}}</ref> [[محمد توکلی طرقی]] برآن‌است که [[آذرکیوانیان]] و آثار آنان —همچون ''[[دساتیر|دستاتیر آسمانی]]'' و ''[[دبستان مذاهب]]''— زمینهٔ گسست ایران از اسلام و فراپردازی هویت نوین ایرانی را فراهم آوردند. این گسست زمینه‌ساز آغاز جنبشی برای کوشش در یافتن مبدأ خویشتن در ایران عصر قاجار شد. تاریخ‌نگاری برآمده از این جنبش که اثر تاریخی جلال‌الدین میرزا، یعنی ''نامهٔ خسروان'' بخشی از برون‌داد فرهنگی آن بود، اغلب نظام گزارش تاریخ پیشینیان را کنار هم گذاشته و روایتی پیوسته از گذشته و اکنون ایران به‌دست دادند.<ref>{{پک|توکلی طرقی|۱۳۹۵|ک=تجدد بومی و بازاندیشی تاریخ|ص=۳–۴۲}}</ref>

در کنار خوانشی که جلال‌الدین میرزا را متأثر الهیات آذرکیوانی می‌داند، خوانش دیگری دربارهٔ تبار فکری وی وجود دارد. خوانش دیگر برآن‌است که روشنفکران این دوره —از جمله جلال‌الدین میرزا— نه تحت تأثیر جریانِ بومیِ برآمده از ترجمه و چاپ آثار دساتیری، که متأثر از نمونه‌های دولت‌های ملی اروپایی و ایدئولوژی سیاسی [[ناسیونالیسم]] به‌عنوان گفتمان مسلط [[ملت‌سازی|دولت-ملت‌سازی]] مدرن دست تولید چنین آثاری زدند.<ref>{{پک|اکبری|۱۳۸۴|ک=تبارشناسی هویت جدید ایرانی، عصر قاجاریه و پلهوی اول|ص=۷۵}}</ref> این خوانش بر این باور است که گرچه شاید جلال‌الدین میرزا مستقیماً از [[رمانتیسم]] اروپایی اثر نپذیرفته باشد، در اثر او قطعاً گذشته‌ای آرمانی بازآفریده می‌شود که ضرورت بازآفرینی آن بر دقت تاریخی ارجح است. این امر را از رویکرد ستایشگرانه و غیرانتقادی وی به شاهان پیش از اسلام ایران، و در برابر، انتقاد ضمنی و تلویحی به [[ناصرالدین‌شاه]] و [[حکومت قاجار|دستگاه قاجار]] می‌توان دانست.<ref>{{پک|Amanat|Vejdani|2012|ف=JALĀL-AL-DIN MIRZĀ|زبان=en}}</ref>

''نامهٔ خسروان'' نه تنها در تعارضی آشکار با تاریخ‌نگاری‌های درباری قرار داشت، بلکه با ادبیات [[علم رجال]] و مقتل‌نویسی در تشیع، و [[تذکره|تذکره‌نویسی]] در [[تصوف]] نیز تفاوتی روشن داشت. بدین ترتیب، اثر جلال‌الدین میرزا را باید یکی از نخستین آثاری درنظر گرفت که میان خاطرهٔ تاریخ اساطیری ایران که نمایندهٔ آن را [[شاهنامه]] می‌توان دانست، از یک سو، و نخستین مطالعات غربیان در تاریخ ایران باستان، که وارد فضای فکری عامهٔ مردم شده‌بود، از سوی دیگر پل زده‌است. گرچه این اثر به اندازهٔ روضه‌الصفای ناصری، نوشتهٔ هدایت، و [[ناسخ‌التواریخ]] اثر [[محمدتقی سپهر]] محبوب نشد، به نظر می‌رسد به منبع الهام [[نقاشی قهوه‌خانه‌ای|سبک نقاشی سقاخانه‌ای]] در اواخر دوران قاجار و اوائل [[دوران پهلوی]] بدل شد.<ref>{{پک|Amanat|Vejdani|2012|ف=JALĀL-AL-DIN MIRZĀ|زبان=en}}</ref>

به‌رغم بی‌توجهی آشکاری که به ''نامهٔ خسروان'' شد، نفوذ آن را در نوشته‌های [[جنبش مشروطه ایران|عصر مشروطه]] و پس از آن می‌توان پی گرفت. گرچه انتشار این کتاب در ایران متوقف شد، ''نامهٔ خسروان'' به الگوی کتب درسی مدرن فارسی بدل شد. تکیهٔ ''نامهٔ خسروان'' بر تاریخ سلسله‌ای نیز در تاریخ‌نگاری عصر پهلوی استمرار یافت. همچو روایت ''نامهٔ خسروان''، تاریخ‌نگاران عصر پهلوی به ستودن عصر پیشااسلامی و کوچک‌شمردن دوران اسلامی، به ویژهٔ دوره‌های متأخرتر آن، گرایش داشتند. بدین ترتیب تسخیر ایران به‌دست عرب‌های مسلمان و حملات ترکان و مغولان به آن مقصر اصلی زوال و ویرانی ایران شناخته، و غرب الگوی احیای ایران درنظر گرفته شد. نیز در پروژهٔ زبانی عصر پهلوی، گرایش به پالودن زبان فارسی از واژگان عربی و ترکی وجود داشت، چنان‌که در ''نامهٔ خسروان'' این چنین رویکردی به چشم می‌خورد.<ref>{{پک|Amanat|Vejdani|2012|ف=JALĀL-AL-DIN MIRZĀ|زبان=en}}</ref>

جلال‌الدین میرزا در میانهٔ جنبش منورالفکری عصر ناصری قرار داشت و از میان این منورالفکران با [[میرزا فتحعلی آخوندزاده]] دوستی می‌داشت. آخوندزاده جلال‌الدین میرزا را در زمرهٔ دوستان نزدیک خود که بدان‌ها «همرازان» می‌گفت، آورده‌است.<ref group="پ">همرازان دیگر آخوندزاده عبارت اند از: میرزا یوسف خان مستشارالدوله (دوست دیرین آخوندزاده)، میرزا ملکم خان، شیخ محسن خان معین‌الملک (مشیرالدولهٔ بعدی)، مانکجی (از پارسیان هند)، آقا علی‌اکبر تبریزی (بابایوف).</ref> این دوستی سبب شده بود که جلال‌الدین میرزا هم بر وی تأثیر بگذارد و هم تأثیر بپذیرد. آخوندزاده زبان فارسی را از روی ''شاهنامه'' و ''نامهٔ خسروان'' جلال‌الدین میرزا به پسرش، رشید، آموخت.<ref>{{پک|آدمیت|۱۳۴۹|ک=اندیشه‌های میرزا فتحعلی آخوندزاده|ص=۲۰–۲۱}}</ref> جلال‌الدین میرزا نیز نامه‌ای آخوندزاده را در مقدمهٔ جلد دوم ''نامهٔ خسروان'' منتشر کرده‌است.<ref>{{پک|آدمیت|۱۳۴۹|ک=اندیشه‌های میرزا فتحعلی آخوندزاده|ص=۳۱}}</ref> همو بود که، وقتی آخوندزاده در پی مترجمی خبره برای ترجمهٔ نمایشنامه‌هایش به زبان فارسی می‌گشت، میرزا جعفر قراچه‌داغی را به وی معرفی کرد.<ref>{{پک|آدمیت|۱۳۴۹|ک=اندیشه‌های میرزا فتحعلی آخوندزاده|ص=۶۱}}</ref>

== یادداشت ==
{{پانویس|۲|گروه=پ|اندازه=ریز}}

== پانویس ==
{{پانویس|۲|ریز=بله}}

== منابع ==
* {{یادکرد کتاب|عنوان=اندیشه‌های میرزا آقاخان کرمانی|نام خانوادگی=آدمیت|نام=فریدون|پیوند نویسنده=فریدون آدمیت|ناشر=پیام|سال=۱۳۵۷|شابک=|مکان=تهران}}
* {{یادکرد کتاب|عنوان=اندیشه‌های میرزا فتحعلی آخوندزاده|نام خانوادگی=آدمیت|نام=فریدون|پیوند نویسنده=فریدون آدمیت|ناشر=خوارزمی|سال=۱۳۴۹|شابک=|مکان=تهران}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = آژند| نام = یعقوب| پیوند نویسنده = یعقوب آژند| عنوان = تاریخنگاری در ایران| سال = ۱۳۸۰| ناشر = گستره|مکان = تهران| شابک =۹۶۴-۶۵۹۵-۰۱-۴}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = اکبری| نام = محمدعلی| پیوند نویسنده = | عنوان = تبارشناسی هویت جدید ایرانی، عصر قاجاریه و پلهوی اول| سال = ۱۳۸۴| ناشر = شرکت انتشارات علمی و فرهنگی|مکان = تهران| شابک =۹۶۴-۴۴۵-۷۵۱-X}}
* {{یادکرد کتاب |نام خانوادگی= امانت|نام= عباس| پیوند نویسنده= عباس امانت|کتاب= قبلهٔ عالم| ناشر=کارنامه |سال=۱۳۹۳ |مکان=تهران |شابک=978-964-431-040-9}}
* {{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = امانت| نام = عباس| پیوند نویسنده= عباس امانت|عنوان =پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان | ژورنال = ایران‌نامه| مکان =مریلند، ایالات متحدهٔ آمریکا | ناشر =بنیاد مطالعات ایران | دوره =| شماره =۶۵ | سال =زمستان ۱۳۷۷ | صفحه =۵–۵۴ | پیوند = | تاریخ بازبینی = | doi =}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = بیگلدو| نام = رضا| پیوند نویسنده = | عنوان = باستانگرایی در تاریخ معاصر ایران| سال =۱۳۸۰| ناشر =مرکز|مکان = تهران| شابک =964-305-573-6}}
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=پارسی‌نژاد |نام=ایرج|عنوان=روشنگران ایرانی و نقد ادبی| پیوند نویسنده= ایرج پارسی‌نژاد|ناشر=سخن |سال=۱۳۸۰|شابک=964-6961-35-5|مکان=تهران}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = توکلی طرقی| نام = محمد| پیوند نویسنده = محمد توکلی طرقی| عنوان =تجدد بومی و بازاندیشی تاریخ| سال = ۱۳۹۵| ناشر = پردیس دانش|مکان = تهران| شابک =978-600-300-121-3}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = بیگدلو| نام = رضا| پیوند نویسنده = | عنوان = باستانگرایی در تاریخ معاصر ایران| سال = ۱۳۸۰| ناشر =مرکز|مکان = تهران| شابک =964-305-573-6}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = زرین‌کوب| نام = عبدالحسین| پیوند نویسنده = عبدالحسین زرین‌کوب| عنوان = تاریخ ایران بعد از اسلام| سال = ۱۳۸۹| ناشر =امیرکبیر|مکان = تهران| شابک =978-964-00-0064-9}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = فصیحی| نام = سیمین| پیوند نویسنده = | عنوان = جریان‌های اصلی تاریخ‌نگاری در دورهٔ پهلوی| سال = ۱۳۷۲| ناشر =نوند|مکان = مشهد| شابک =}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = قدیمی قیداری| نام = عباس| پیوند نویسنده = | عنوان = تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار| سال = ۱۳۹۳| ناشر = پژوهشکدهٔ تاریخ اسلام|مکان = تهران| شابک =۹۷۸-۶۰۰-۷۳۹۸-۰۳-۶}}
{{چپ‌چین}}
* {{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی = Algar| نام = Hamid| پیوند نویسنده = حامد الگار | مقاله = FREEMASONRY ii. In the Qajar Period| دانشنامه =[[دانشنامه ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]]| ویرایش = | جلد= | سال = 2012 | نشانی = http://www.iranicaonline.org/articles/freemasonry-ii-in-the-qajar-period| تاریخ بازبینی = | نشانی بایگانی = |تاریخ بایگانی = | زبان =en}}
* {{یادکرد دانشنامه | نام خانوادگی = Amanat | نام = Abbas | پیوند نویسنده = عباس امانت| | نام خانوادگی۲ =Vejdani | نام۲ = Farzin | پیوند نویسنده۲ =فرزین وجدانی| مقاله = JALĀL-AL-DIN MIRZĀ| دانشنامه =[[دانشنامه ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]]| ویرایش = | جلد= | سال = 2012 | نشانی = http://www.iranicaonline.org/articles/jalal-al-din-mirza| تاریخ بازبینی = | نشانی بایگانی = |تاریخ بایگانی = | زبان =en}}
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = Vejdani| نام = Farzin| پیوند نویسنده =فرزین وجدانی| عنوان = Making History in Iran: Education, Nationalism, and Print Culture| سال = 2015| ناشر = Stanford University Press|مکان = Stanford, California| زبان= en|شابک =978-0-8047-9281-3}}
{{پایان چپ‌چین}}
{{شاهزادگان قاجار}}
{{شاهزادگان قاجار}}


خط ۷۵: خط ۱۳۶:
[[رده:زادگان ۱۸۲۷ (میلادی)]]
[[رده:زادگان ۱۸۲۷ (میلادی)]]
[[رده:افراد ایرانی کردتبار]]
[[رده:افراد ایرانی کردتبار]]
[[رده:شاهزادگان قاجار]]
[[رده:ملی‌گرایان اهل ایران]]

نسخهٔ ‏۲۹ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۱۶:۰۰

جلال الدین میرزا
نگارهٔ جلال‌الدین میرزا قاجار در صفحهٔ نخست کتاب نامهٔ خسروان
زادهٔدربارهٔ سال تولد، منابع متفق‌القول نیستند: ۱۲۴۲[۱] یا ۱۲۴۵[۲] هجری قمری[پ ۱]
تهران، ایران
درگذشت۱۲۸۹[۳][۴] هجری قمری[پ ۲] (۴۴، ۴۵ یا ۴۶ سالگی)
تهران، ایران
ملیت ایران
پیشهتاریخ‌نگار و آزاداندیش

جلال‌الدین میرزا قاجار (ملقب به احتشام‌الملک) پنجاه‌وپنج یا پنجاه‌وششمین پسر فتحعلی شاه قاجار بود که در سال ۱۲۴۲ یا ۱۲۴۵ هجری قمری زاده شد. وی را می‌توان نخستین تاریخ‌نگار باستان‌گرای ایران دانست. جلال‌الدین میرزا با تکیه بر دو عنصر زبان و تاریخ ملی، کوشید مفهوم ملّت را با تدوین تاریخ یکپارچهٔ ایران به زبان پارسی، به‌عنوان زبان ملی، نوسازی مفهومی کند. وی نویسندهٔ اثری سه جلدی، با هدف اولیهٔ چهار جلد، به نیت نگارش تاریخ عمومی ایران از عصر باستان تا زمان معاصر خویش، به‌نام نامهٔ خسروان است. وی به‌دلیل دیدگاه‌های متفاوت با جریان غالب عصر خویش، به «سوء اعتقاد» و «بی‌دینی» متهم می‌شد و اغلب مورد خشم دستگاه حکومتی عصر ناصری قرار می‌گرفت. جلال‌الدین میرزا در دههٔ هشتاد سدهٔ سیزدهم قمری به بیماری سیفلیس مبتلا شد و رفته‌رفته بینایی خویش را از دست داد. وی در نهایت در سال ۱۲۸۹ هجری قمری، در سن ۴۴، ۴۵ یا ۴۶ سالگی درگذشت.

جلال‌الدین میرزا پس از خانه‌نشینی نگارش تنها اثر تاریخ‌نگاری خود را آغازید. این کتاب که نامهٔ خسروان نام دارد، اثری سه‌جلدی در تاریخ عمومی ایران است که در فاصلهٔ میان سال‌های ۱۲۸۵ تا ۱۲۸۸ هجری قمری نگاشته شد. جلال‌الدین میرزا بنا داشت این کتاب در چهار مجلد بنویسد، اما به‌دلیل مرگ نابهنگام وی نامهٔ خسروان در جلد سوم متوقف شد. مجلد نخست یا نخستین نامه به شرح تاریخ «از مه‌آبادیان تا ساسانیان» اختصاص دارد. مجلد دوم زیر عنوان دومین نامه ذکر اخبار «آغاز طاهریان تا انجام خوارزمیان» است. مجلد سوم نامهٔ خسروان یا سِیُمین نامه که اخبار ایران «از آغاز چنگیزیان تا انجام شهریاری زندیان» است، در سال ۱۲۸۸ هجری قمری نگاشته شد و در همان سال به خط عبدالرحیم شیرازی در کارخانهٔ علی‌قلی‌خان قاجار به چاپ رسید. مجلد چهارم، چنان‌که جلال‌الدین میرزا به فتحعلی آخوندزاده وعده داده‌بود، می‌بایستی دربردارندهٔ تاریخ قاجار تا روزگار نگارنده باشد که به‌سبب مرگ جلال‌الدین میرزا یا هراس وی از پیامدهای انتقاد از حکومت قاجار هرگز نوشته نشد.

زندگی

کودکی و نوجوانی

جلال‌الدین میرزا قاجار —که بعدترها به احتشام‌الملک نیز ملقب شد[۵][۶]— پنجاه‌وپنجمین[۷] یا پنجاه‌وششمین[۸] پسر فتحعلی‌شاه قاجار در سال ۱۲۴۲[۹] یا ۱۲۴۵[۱۰] هجری قمری[پ ۳] در تهران زاده شد. مادر وی هما خانم دختر جمشید بیک کُرد جهانبگلو، نایب میرآخور شاه، بود. آورده‌اند هما خانم در میان چهار زنی بود که در حرمسرای فتحعلی‌شاه غالباً لباس فرنگی می‌پوشید. در زمان حیات فتحعلی‌شاه، جلال‌الدین میرزا همچون دیگر شاهزادگان قاجاری نزد مادر خود پرورده شد. با مرگ پدر در سال ۱۲۵۰ هجری قمری و آغاز سلطنت محمدشاه، زنان فتحعلی‌شاه از حرمسرای سلطنتی رانده شدند. ازآن‌پس، جلال‌الدین میرزا به تحصیل پرداخت و رفته‌رفته در زمرهٔ شاهزادگان حاشیه‌ای دربار شناخته شد.[۱۱] اندک اخباری که از زندگی جلال‌الدین میرزا ضبط شده‌است، وی را «خوش‌سیما»، «سروقامت»، «ادب‌دوست»، «خوش‌گفتار» و «بااستعداد» وصف کرده‌اند. جلال‌الدین میرزا در اوایل جوانی با فرنگیان هم‌نشین شد و زبان فرانسه آموخت و یکی از زبان‌دانان عصر خود شد. بااین‌همه، از اخبار زندگی جلال‌الدین میرزا آگاهی‌های اندک و پرداکنده‌ای در دست است. این فقدان آگاهی نه از سر سهل‌انگاری، که ناشی اشتهار وی به لامذهبی و کژآیینی در عصر ناصری بوده‌است. اشتهار به لامذهبی و کژآیینی، و مغضوب‌شدن‌اش در دستگاه ناصری سبب شد که تذکره‌نویسان دربار قاجاری با سکوت از کنار زندگی جلال‌الدین میرزا بگذرند.[۱۲]

دارالفنون

در زمان تأسیس دارالفنون، جلال‌الدین میرزا بیست‌وهفت سال می‌داشته‌است.[۱۳] منابع متفق‌القول اند که جلال‌الدین میرزا در این مدرسه زبان فرانسوی و دیگر علوم آموخته‌است، گرچه نام جلال‌الدین میرزا در هیچ‌یک از فهرست‌های دانش‌آموختگان دارالفنون نیست.[۱۴] عباس امانت دو گمانه برای عدم ذکر نام وی در فهرست دانش‌آموختگان دارالفنون برمی‌شمارد؛ گمانهٔ نخست آن‌که جلال‌الدین میرزا به‌دلیل سن بالا اساساً هرگز دانش‌آموز دارالفنون نبود؛ شاهد آن‌که در آستانهٔ سی‌سالگی، عزیزالدین میرزا، فرزند جلال‌الدین میرزا، دانش‌آموز دارالفنون بود. امانت برآن‌است که جلال‌الدین میرزا پیش از تأسیس دارالفنون از رهگذر هم‌نشینی با فرنگیان در آموزش زبان فرانسه می‌کوشید. گمانهٔ دوم آن‌که امانت عدم تحصیل جلال‌الدین میرزا در دارالفنون را یکسره رد نمی‌کند. وی بر پایهٔ مطلبی از محمدجعفر خورموجی که در آن جلال‌الدین میرزا محصل «علم لغات مختلفه» و «علوم حربیه» در دارالفنون گزارش شده‌است، تحصیل غیرِرسمی جلال‌الدین میرزا در دارالفنون را غیرِمحتمل نمی‌داند.[۱۵] عباس قدیمی قیداری اما نظر دیگری دارد؛ وی برآن است که عقاید دگراندیشانهٔ وی موجب شده که تهیه‌کنندگان فهرست دانش‌آموختگان دارالفنون —از جمله اعتمادالسلطنه— نام جلال‌الدین میرزا را عامدانه وارد فهرست نکنند. بااین‌همه، آنچه بر آن اتفاق نظر وجود دارد، ارتباط جلال‌الدین میرزا با آموزگاران فرنگی دارالفنون است، چنان‌که مجلد دوم و سوم نامهٔ خسروان را به «دوستان خردمند و استادان دارالفنون» تقدیم کرده‌است.[۱۶]

فراموشخانه

فراموشخانه انجمن سیاسی و نیمه‌پنهانی بود که در سال ۱۲۷۸ هجری قمری در عصر ناصری به‌دست میرزا ملکم‌خان بنیان گذارده شد. فراموشخانه می‌کوشید ناصرالدین‌شاه را به انجام اصلاحات سیاسی بر پایهٔ ایده‌های میرزا ملکم خان و پدرش، میرزا یعقوب خان، ترغیب کند. تأسیس فراموشخانه با برخی اصلاحات در ساختار اجراییِ سیاسی ایران — یعنی انحلال منصب صدر اعظمی و تشکیل شورای دولتی و مصلحت‌خانه— در عصر ناصری در سال ۱۲۷۴ تا ۱۲۷۷ هجری قمری[پ ۴] همزمان شد. در آن عصر، میرزا ملکم‌خان می‌کوشید تا طیف وسیعی از نخبگان، روشنفکران و دیوانیانِ عصر خود را —به‌ویژه از میان اعضای خاندان قاجار، علماء و محصلین دارالفنون— با انگیزهٔ ایجاد «سلطنت منتظم» و حکومت هوادار ترقی به عضویت فراموشخانه درآورد.[۱۷][۱۸]

با تأسیس فراموشخانه به‌دست میرزا ملکم‌خان، جلال‌الدین میرزا که سرآمد اعضاء بود، به عضویت آن انجمن درآمد،[۱۹] و از این طریق چندی نیز سودای پادشاهی در سر می‌پرورد.[۲۰] عضویت جلال‌الدین میرزا برای فراموشخانه بسیار مهم بود، زیرا هم تعلق‌اش به خاندان سلطنتی نوعی از ایمنی را فراهم می‌آورد، و هم مانند ملکم‌خان اندیشه‌ای نوگرا می‌داشت.[۲۱] میزبانی نشست‌های انجمن در خانهٔ جلال‌الدین میرزا واقع در محلهٔ مسجد حوض تهران، و برعهده‌داشتن ریاست جلسه‌ها توسط وی مؤید اهمیت عضویت او در فراموشخانه است.[۲۲][۲۳]

در پی عزل میرزا آقاخان نوری از صدارت، ناصرالدین‌شاه شورایی دولتی تشکیل داد و زمان امور کشور را خود به دست گرفت.[۲۴] میرزا ملکم‌خان برای اجرای اصلاحات ساختاری سیاسی خود می‌کوشید قدرت سلطنتی ناصرالدین‌شاه را برای ایجاد «سلطنت منتظم» به کار گیرد و برای رسیدن به این هدف «سلطنت مطلقه» شاهِ روشن‌رأی را بر «سلطنت مشروطه» ارحج می‌دانست. هم‌زمانی میل ناصرالدین‌شاه به انحصار قدرت با طرح سیاسی ملکم‌خان سبب شد شاه به ملکم و فراموشخانهٔ وی در ابتدا با خوشبینی بنگرد.[۲۵] همدلی شاه با ملکم‌خان و فراموشخانه سبب گسترش دامنهٔ فعالیت و تسهیل روند عضویت نخبگان در این انجمن شد؛ در همین راستا، جلال‌الدین میرزا نیز نزد دستگاه ناصری ارج یافت، و علاوه بر دویست تومان مواجب، برای مدت کوتاهی به منصب تشریفاتی «آجودانی حضور» گماشته شد.[۲۶] نکته آن‌که جلال‌الدین میرزا از معدود شاهزادگان قاجاری و فرزندان فتحعلی‌شاه بود که در پی مشاغل و مناصب دولتی یا حکومت ولایات نرفت.[۲۷]

هم‌زمان با این‌که شاه به‌وسیلهٔ شورای دولتی زمام امور را رأساً در دست گرفت، اوضاع اقتصاد کشور رو به وخامت گذاشت. افزایش روزافزون قیمت‌های اقلام اساسی، قحطی نان، تمرد نیروهای نظامی، فساد گستردهٔ دستگاه‌های حکومتی و ناتوانی دولت در کنترل اوضاع شورش‌های دامنه‌دار قشرها شهری را موجب شد. با بالارفتن سطح تنش، شوق اولیهٔ شاه به اصلاحات رو به کاستی گذاشت و بر بدگمانی او به هواداران اصلاحات، به‌ویژه فراموشخانه، افزود. بالاگرفتن ناآرامی‌ها در پایتختْ تمایلات ضدیت با شاهی که اکنون در کانون قدرت سیاسی بود، را نزد افکار عمومی گسترد. ملکم‌خان نیز که اوضاع را وخیم می‌دید و برای اصلاحات ساختاری از رهگذر قدرت «سلطنت مطلقه» دیگر بختی متصور نبود، به‌منظور گسترش پایگاه مردمی فراموشخانه به اتخاذ موضعی انتقادی علیه دولت روی آورد. طرح مطالبی نظیر «آدمیت» و «مدنیت» در فراموشخانه نیز مخالفان محافظه‌کار این انجمن را در گوشزدکردن خطرات این مفاهیم برای سلطنت جسورتر کرد. اتهامات به فراموشخانه تا بدان‌جا پیش رفت که محافظه‌کاران آن انجمن را «محل تجمع بابیه» خواندند. از میان اطرافیان شاه، گویا محمدخان قاجار مُصرترین کس در سرکوب فراموشخانه بود، زیرا ملکم‌خان نقش وی در لشکرکشی به مرو را به باد انتقاد گرفته‌بود.[۲۸]

در روز پنجشنبه دوازدهم ربیع‌الثانی سال ۱۲۷۸ هجری قمری، ناصرالدین‌شاه فرمان ممنوعیت انجمن فراموشخانه را صادر کرد و متن آن در روزنامهٔ دولت علیهٔ ایران به چاپ رسید.[۲۹] افزون بر فرمان شاه، تکفیر فراموشخانه به‌دست مجتهدان نیز حلقهٔ فشار بر اعضای فراموشخانه را تنگ‌تر کرد. بااین‌حال، ملکم‌خان و حلقهٔ یاران‌اش به‌مدت شش ماه دیگر به‌طور پنهانی به برگزاری جلسات خود در خانهٔ جلال‌الدین میرزا، واقع در محلهٔ مسجد حوض تهران، ادامه دادند. این امر بر هراس شاه افزود. در ذیقعدهٔ ۱۲۷۸ هجری قمری، یعنی نزدیک به شش ماه پس از «فرمان همایونی»، شبنامه‌ای سراسر انتقادی پخش شد که نوک پیکان انتقاد آن به‌سوی شخص ناصرالدین‌شاه بود. در آن شبنامه ناصرالدین‌شاه برای قتل امیرکبیر، عزل نوری، خوشگذرانی، سوءِاستفادهٔ اشراف قاجاری و خودکامگی نکوهیده می‌شد. پاسخ شاه به نکوهش‌های شبنامهٔ مذکور که شاید نخستین انتقاد از شاه و حکومت در عصر ناصری —درگذر از نوشته‌های انتقادی بابیان— بوده‌باشد، و تهدید ناشر ناشناس شبنامه مبنی بر انتشار عمومی پانصد نسخه از آن، پافشاری بر سرکوب اعضای فراموشخانه بود. به فرمان شاه، نیروهای دولتی که به فتوای مجتهدین نیز مجهز بودند، به فرماندهی میرزا محمدخان قاجار، به محل فراموشخانه، یعنی خانهٔ جلال‌الدین میراز یورش بردند و آن را با خاک یکسان کردند. جلال‌الدین میرزا که از جان خویش در هراس بود، به حرم شاه عبدالعظیم پناه برد و در آن‌جا بست نشست. این در حالی بود که سایر اعضای برجستهٔ فراموشخانه، مانند میرزا ملکم‌خان، درصدد گریز از کشور برآمدند. سرانجام، جلال الدین میرزا به عنوان عضوی از خاندان سلطنتی بخشوده شد.[۳۰] بااین‌حال، وی تا پایان عمر مغضوب باقی ماند.[۳۱] پس از این رخداد وی زندگی سیاسی عملی را به کنار نهاد و به صرافتِ نگارش نامهٔ خسروان افتاد.[۳۲] بدین‌ترتیب، جلال‌الدین میرزا نگارش اثری را آغازید که آن را شروع جریان تاریخ‌نگاری ملّی‌گرایانه در ایران دانسته‌اند.[۳۳]

کژآیینی

جلال‌الدین میرزا قاجار، به‌دلیل داشتن دیدگاه‌های متفاوت از روزگار خویش به «سوءاعتقاد» متهم می‌شد. دراین‌باره برادرش، ملک ایرج میرزا، می‌نویسد که جلال‌الدین میرزا «به‌دلیل معاشرت با اهل فرنگ از سخنان آنان تأثیر پذیرفت و به‌تدریج از علم قرآن و حدیث و اقوال حکمای اسلامی بیگانه گشت و به‌یکباره دین و شریعت را از دست داد.».[۳۴] دیوان بیگی نیز جلال‌الدین میرزا را مشهور به «سوءاعتقاد» و «وسعت مشرب» به‌دلیل «معاشرت با اقسام مردم» ذکر کرده‌است که در قالب «بعضی کلمات که با خاطر شریعت مطهره منافات داشت» از زبان جلال‌الدین میرزا بیان می‌شده‌است.[۳۵] زمان آغاز گرایش‌های نافی اسلام و غرب‌گرایانه در جلال‌الدین میرزا ناروشن است.[۳۶] دربارهٔ دوران کودکی جلال‌الدین میرزا نیز مطلبی که مؤید مواضع غربی، باستان‌گرایانه و ضدِدینی وی باشد، در دسترس نیست.[۳۷] بااین‌حال، چنین می‌نماید جلال‌الدین میرزا حتی پیش از عضویت در فراموشخانه در سال ۱۲۷۸ هجری قمری نیز به گرایش‌های غربی و شهرت بی‌دینی داشته‌است.[۳۸]

این امر می‌تواند ریشه در همنشینی جلال‌الدین میرزا با فرنگیان و فرنگ‌رفتگان، از جمله معلمان دارالفنون، داشته‌باشد. احتمالاً آثار اندیشمندان عصر روشنگری که از طریق معلمان فرنگی دارالفنون به ایران رسیدند، در گرایش‌های کژآیینانهٔ جلال‌الدین میرزا بی‌تأثیر نبوده‌باشند.[۳۹] عباس امانت برآن است که این تنها مواجههٔ جلال‌الدین میرزا با جریان‌های فکر غربی —همچون آثار ولتر و روسو— نبود که به گرایش‌های نامتعارف وی شکل داد. در عصر قاجار، به‌رغم سلطهٔ روحانیت شریعت‌مدار، سنت شرع‌ستیزانه‌ای نیز درون حلقه‌های صوفیانه یا گرایش‌های باطنی رایج بود که در نهایت با ظهور جنبش بابیه به اوج رسید. احتمالاً این سنت شرع‌ستیز زمینهٔ عبور جلال‌الدین میرزا را از مذهب متعارف فراهم آورده‌بود.[۴۰][۴۱]

مورخان زمینه‌های دیگری نیز برای گرایش‌های نافی اسلام جلال‌الدین میرزا برشمرده‌اند. یکی از آن زمینه‌ها وضع فرهنگی و تربیتی مادر وی است. جلال‌الدین میرزا هشت‌ساله بود که پدرش، فتحعلی‌شاه قاجار، مُرد. تربیت جلال‌الدین میرزا همچون دیگر شاهزادگان مصحول فرهنگ مادر خود بود. مادر جلال‌الدین میرزا، هما خانم، دختر جمشید بیک کُرد جهانبگلو، نائب میرآخور شاه بود. عباس امانت محتمل می‌داند که کُردان جهانبگلو همچون دیگر تیره‌های کُرد کوچانده‌شده به شمال و شمال شرق ایران در عصر صفوی تیره‌ای پیرو مذهب اهل حق بوده‌باشند. وی تداوم پاره‌ای عقاید زرتشتی در اندیشهٔ مذهبی آیین اهل حق و انتقال آن‌ها از طریق مادر به فرزند را در گرایش‌های زرتشتی جلال‌الدین میرزا که در سنین بزرگ‌سالی بُروز یافت، بی‌تأثیر نمی‌داند. افزون بر این، هما خانم گویا خود نیز گرایش‌های غربی می‌داشت، چنان‌که به گفتهٔ احمد میرزا وی از جملهٔ چهار زنی در حرمسرا بود که جامهٔ فرنگی می‌پوشید. امانت پرورش جلال‌الدین میرزا در دامن چنین مادری را مؤثر اعتقادات نافی اسلام وی می‌داند.[۴۲]

درگذر از زمینه‌ها، گرایش‌های نامتعارف جلال‌الدین میرزا از رهگذر ارتباط با میرزا ملکم‌خان و حلقهٔ سیاسی پنهان وی، فراموشخانه، فزونی یافت. علاوه بر گرایش‌های غربی مشترک، پیوند جلال‌الدین میرزا با ملکم‌خان و فراموشخانه می‌تواند محصول نارضایتی وی از محروم‌ماندن فرزندان فتحلی‌شاه از سلطنت[پ ۵] نیز بوده‌باشد.[۴۳]

مرگ

جلال‌الدین میرزا در دههٔ هشتاد سدهٔ سیزدهم قمری و در زمان انتشار مجلد دوم نامهٔ خسروانبه بیماری سیفلیس مبتلا شد و رفته‌رفته بینایی خویش را از دست داد.[۴۴] در سال‌های پایانی زندگی، جلال‌الدین میرزا برای انجام حج ابراز تمایل می‌کرد. گمانه بر این است که با کمک این چرخش آشکار، وی آهنگ آن داشته که خود را از اتهام ارتداد برهاند. گمانهٔ دیگر بر این است که وی قصد گرفتن مجوز خروج از ایران به بهانهٔ حج داشته‌است، تا نهایتاً به اروپا برود. این امید یحتمل به‌واسطهٔ انتصاب میرزا حسین‌خان مشیرالدوله به منصب صدرِاعظمی در دل این شاهزادهٔ قاجاری کاشته شده بود؛ گماشتن میرزا حسین‌خان مشیرالدوله به منصب صدارت در سال ۱۲۸۸ هجری قمری مقارن با آزادسازی فضای فرهنگی ایران بود، چنان‌که مجلد سوم نامهٔ خسروان —احتمالاً با حمایت صدراعظم— اجازه انتشار یافت.[۴۵] جلال‌الدین میرزا در حالی در سال ۱۲۸۹ هجری قمری، در سن ۴۴ سالگی درگذشت، که موفق به اتمام اثر تاریخ‌نگاری خویش، یعنی نامهٔ خسروان، نشد.[۴۶]

تاریخ‌نگاری

درحالی‌که جلال‌الدین میرزا بر سر موضع انتقادی خود از حکومت قاجار مانده بود، در پایان عمر کوتاهش —در فاصلهٔ میان سال‌های ۱۲۸۵ تا ۱۲۸۸ هجری قمری— نگارش اثری تاریخی را آغازید که به اقرار خود، مقصود از آنْ به‌دست‌دادن اثری به پارسی سره و عربی‌زدوده با محتوایی که تأکید بر ایران باستان می‌دارد، بوده‌است.[پ ۶] منشأ انگیزهٔ اولیهٔ جلال‌الدین میرزا برای آغاز نگارش این اثر نامشخص است، گرچه در نامه‌ای به آخوندزاده تسریح می‌کند دلیل نگارش تاریخ اجداد ایرانی‌اش به زبان پارسی سره بازآفرینی شکوهِ ایشان بوده که در اثر یورش عرب‌ها از دست رفته‌است.[۴۷] به بیانی دیگر، سال‌های پایانی زندگانی جلال‌الدین میرزا به تولید اثر تاریخی ملی‌گرایانه سپری شد.[۴۸]

مجلد نخست یا «نخستین نامه» در سال ۱۲۵۸ هجری قمری در شرح تاریخ ایران «از مه‌آبادیان تا ساسانیان» نگاشته شده‌است. مجلد دوم در سال ۱۲۸۷ هجری قمری زیر عنوان «دومین نامه» تحریر شد و به اخبار «آغاز طاهریان تا انجام خوارزمیان» پرداخته‌است. مجلد سوم نامهٔ خسروان یا «سِیُمین نامه» که اخبار ایران «از آغاز چنگیزیان تا انجام شهریاری زندیان» را دربردارد، در سال ۱۲۸۸ هجری قمری نگاشته شد و در همان سال به خط عبدالرحیم شیرازی در کارخانهٔ علی‌قلی‌خان قاجار به چاپ رسید. مجلد چهارم، چنان‌که جلال‌الدین میرزا به فتحعلی آخوندزاده وعده داده‌بود، می‌بایستی دربردارندهٔ تاریخ قاجار تا روزگار نگارنده باشد که به‌سبب مرگ جلال‌الدین میرزا یا هراس وی از پیامدهای انتقاد از حکومت قاجار هرگز نوشته نشد.[۴۹][۵۰]

پس از مرگ جلال‌الدین میرزا، اثر وی تا حد زیادی در فضای عمومی ایران به دست فراموشی سپرده شد. با این حال اما نامهٔ خسروان دو بار در خارج از ایران منتشر شد: نخست در بمبئی در سال ۱۳۱۹/۱۸۹۹، بار دیگر در لکنهو در ۱۹۳۱ میلادی. محتمل است چاپ دوم به عنوان کتاب درسی تاریخ در نظر گرفته شده بوده‌باشد. خان صاحب محمد شیرازی مَلّک‌الکُتّاب، ناشر نسخهٔ بمبئی، مجلد چهارمی نیز به سبک جلال‌الدین میرزا نوشت و بر نامهٔ خسروان افزود. این مجلد چهارم که ذکر اخبار رخدادهای معاصر بود، به لحاظ کیفیت در مرتبهٔ پایین‌تری از اثر اصلی قرار داشت. در خاتمهٔ مجلد چهارم نسخهٔ بمبئی نوشته شده‌است کتاب برای امتحان زبان فارسی —احتمالاً برای استخدام در دولت هند— از ۱۹۰۱ تا ۱۹۰۴ استفاده می‌شده‌است.[۵۱]

مآخذ

به‌لحاظ سبک‌شناسی، نامهٔ خسروان به زبانی ساده و عاری از واژگان بیگانه، به‌ویژه عربی، «برای مردمان، به‌ویژه کودکان» نگاشته شد. محتمل است این امر به تقلید از کتب درسی فرانسه به ذهن جلال‌الدین میرزا رسیده‌بوده‌باشد. از دیگر ویژگی‌های استثنایی این کتاب، وجود نگاره‌هایی از پادشاهان ایران در متن اثر است که طرح آن‌ها اغلب از تصاویر منقوش بر سکه‌های دوران ساسانی الهام گرفته شده‌است. بااین‌حال، از پادشاهان پس از اسلام تصویری در کتاب وجود ندارد؛ جلال‌الدین میرزا از نایابی تصاویر پادشاهان پس از اسلام شِکوه می‌کند و علت این امر را تغایر اسلام با صورتگری، به‌مثابه مصداق بت‌پرستی، می‌داند. گرچه جلال‌الدین میرزا مدعی شده آثار پژوهشی غربی دربارهٔ ایران را مطالعه کرده‌است، اما علی‌الظاهر وی حتی با ترجمهٔ فارسیِ کتیبهٔ بیستون که توسط هنری راولینسون به‌دست داده شده‌بود، آشنایی نمی‌داشته‌است. نیز پیداست جلال‌الدین میرزا با تاریخ هخامنشیان از رهگذر آثاری همچون تاریخ هرودوت آشنایی نمی‌داشته‌است. منطق زمان تاریخی در نامهٔ خسروان تحت تأثیر متون آذرکیوانیدساتیر آسمانی و دبستان مذاهب— با شرح مختصری از سلسله‌های پادشاهی افسانه‌ای —همچون آبادیان، جیان و غیره— آغاز می‌شود، و پس از آن به سلسله‌های مشهور در تاریخ اساطیری ایران —یعنی پیشدادیان و کیانیان که در روایت تاریخ اساطیری به‌دست اسکندر مقدونی منقرض شدند— می‌رسد.[۵۲]

منبع مجلدهای دوم و سوم نامهٔ خسروان به‌نظر می‌رسد حبیب‌السیر اثر خواندمیر و روضه‌الصفا نوشتهٔ میرخواند، که رضاقلی‌خان هدایت چند جلدی بر آن افزود و روضةالصفای ناصری‌اش نام نهاد، بوده‌باشد. در طرح کلی و گاه‌شماری، نامهٔ خسروان عمیقاً ادامهٔ منابع مذکور است؛ تفاوت نامهٔ خسروان با منابع خود در نثر روان‌تر آن نسبت منابع مذکور می‌باشد. جلال‌الدین میرزا در مجلد سوم از تاریخ جهانگشای نادری، اثر میرزا مهدی‌خان استرآبادی، نیز بهره گرفته‌است.[۵۳]

آگاهی جلال‌الدین میرزا از تاریخ ایران باستان اندک بود. وی هخامنشیان را با کیانیان برابر می‌گرفت. می‌توان حدس زد که جلال‌الدین میرزا آشنایی چندانی با تاریخ هخامنشیان که سال‌ها پیش از نگارش نامهٔ خسروان از رهگذر رمزگشایی هنری راولینسون از سنگ‌نبشتهٔ بیستون تا حدودی روشن شده‌بود، نمی‌داشت. وی حتی با روایت هردوت از تاریخ هخامنشیان نیز آشنایی نداشت. آگاهی تاریخی جلال‌الدین میرزا از تاریخ ایران پیش از اسلام بیشتر متأثر از گزارش‌های تاریخی شاهنامهٔ فردوسی بود.[۵۴]

گرایش‌ها و تاریخ‌نگری

زمینه و زمانه

جلال‌الدین میرزا را به‌همراه میرزا فتحعلی آخوندزاده و پس از آن‌ها میرزا آقاخان کرمانی، میرزا یوسف‌خان مستشارالدوله و میرزا عبدالرحیم طالبوف، از پیشگامان اندیشهٔ تاریخ‌نگاری ملی‌گرایانه در ایران و ناسیونالیسم ایرانی دانسته‌اند.[۵۵][۵۶] جلال‌الدین میرزا در عصری دست به نگارش این اثر زد که روشنفکران عصر ناصریْ افسرده از گذشته و تحقیرشده از اکنون بازنگری و تفسیر مجدد تاریخ خویش را با هدف یافتن ریشه‌های زوال و انحطاط آغازیدند. در این مسیر دوران باستانی ایران را دوران شکوه و عظمت ایران یافتند. این روشنفکران علت زوال تمدن ایران را حملهٔ عرب‌های مسلمان به ایران، و دلیل تداوم این عقب‌ماندگی را چیرگی احکام عرب و اسلام می‌دانستند. در نظر این روشنفکران، راه پایان‌دادن به انحطاط دیرپای ایران از مسیر بازآفرینی فرهنگ و آداب ایران پیش از اسلام می‌گذشت.[۵۷]

ملی‌گرایی

در عصر قاجار، در کنار ترجمهٔ کتب تاریخی اروپایی که در دربار و بیرون از آن انجام می‌شد، تاریخ‌های مستقل دیگری نیز در حال نگارش بودند. این آثار مستقلْ بازتاب‌دهندهٔ نوعی گرایش به تاریخ پیشااسلامی ایران بودند. اما برخلاف تاریخ‌نگاران درباری، هدف این تاریخ‌نگاری‌ها مشروعیت‌بخشی به حکومت قاجاریان نبود، در واقع، آن‌ها بر اهمیت ملیت ایرانی، به‌مثابه امری ورای سلسله، دودمان یا حکومتی مشخص، تأکید می‌کردند. در چنین فضایی بود افرادی همچون جلال‌الدین میرزا قاجار، فرصت‌الدوله شیرازی و میرزا آقاخان کرمانی، آثار تاریخی خود را نه در راستای نیات و اهداف دربار قاجار، که برای حوزهٔ عمومیِ[پ ۷] در حال ظهور نوشتند.[۵۸] به بیانی دیگر، جلال‌الدین میرزا و خلف او، یعنی میرزا آقاخان کرمانی، نمایندهٔ گرایشی در تاریخ‌نگاری ایرانی بودند که ایران را در کانون تاریخ قرار می‌داد و ورود اسلام را تحولی منفی برای این سرزمین ارزیابی می‌کردند.[۵۹] آثار تاریخی جلال‌الدین میرزا، فرصت‌الدوله و میرزا آقاخان کرمانی که بدون حمایت دربار و دولت نوشته شده‌بودند، خبر از نضجِ گونهٔ نوینی از تاریخ‌نگاری می‌داد که در آن شکوه ملت ایران جایگزین مشروعیت سلسلهٔ قاجار به‌عنوان هستهٔ مرکزی تاریخ‌نگاری شده‌بود.[۶۰] این‌چنین، جلال‌الدین میرزا با نگارش نامهٔ خسروان آغازگر تاریخ‌نگاری ملّی‌گرایانه ایران بوده‌است،[۶۱] و او را می‌توان نخستین تاریخ‌نگار باستان‌گرای ایران دانست.[۶۲]

در روایت جلال‌الدین میرزا از تاریخ ایران، اسلام چندان محل توجه نیست، اما سقوط ایرانشهر به کانون روایت وی در نامهٔ خسروان بدل می‌گردد. در کنار عرب‌ها، حکومت‌های ایلات ترک-مغول نیز به‌عنوان عامل انحطاط ایران و آورندهٔ ویرانی به این سرزمین معرفی می‌شوند. چنین تأکیدی بر چهرهٔ مخرب یورش عرب‌ها، ترکان و مغولان به ایران ریشه در آثار شرق‌شناسان قرن نوزدهم اروپایی می‌تواند داشته باشد. به‌بیانی دقیقتر، این رمانتیسم قرن نوزدهم در اروپا بود که می‌کوشید هویت ملت‌ها را از درون تضادی با بیگانگان و قدرت‌های ستمگر شکل دهد. این‌چنین، گذشتهٔ باشکوه در قامت الگویی برای آیندهٔ بهتر بازتاب یافت، و اکنونِ منحطْ نتیجهٔ ظلمی فهم شد که از بیرون و از جانب بیگانگان به کشور تحمیل گردیده‌بود.[۶۳]

بر پایهٔ روایت نامهٔ خسروان، عرب‌ها و مغولان دو متهم اصلی زوال ایران بودند؛ شگفت آن‌که یونانیان در فهرست متهمان جای نگرفتند. چنین رویکردی به تاریخ —به‌ویژه آن‌جا که حملهٔ عرب و ورود اسلام را فاجعه‌ای عظیم می‌انگاشت— در تضاد آشکار با جریان تاریخ‌نگاری سنتی قاجاری بود که در آثار افرادی همچون رضاقلی‌خان هدایت و محمدتقی سپهر بازتاب می‌یافت.[۶۴]

گرچه در روایت نامهٔ خسروان از تاریخ، عرب‌ها و ترک‌ها مقصر اصلی زوال ایرانیان قلمداد می‌شدند، چند استثناء نیز در این میان به چشم می‌خورد: جلال‌الدین میرزا با محمود غزنوی، چنگیزخان مغول و تیمور لنگ همدلی‌هایی از خود نشان داده‌است، گرچه نظر مثبتی به ایلخانان ندارد. در میان دیگر شاهان متأخر، جلال‌الدین میرزا شاه عباس یکم، نادرشاه و کریم خان زند را می‌ستاید. ستایش کریم خان، این بزرگترین رقیب عصر متقدم قاجاریان، و توصیف او با صفت «شاه دلیر و پیروزمند» که در حق رعایایش مهربان بود، گواه این مدعاست که جلال‌الدین میرزا توانسته‌بود از تعصب به تبار قاجاری خود درگذرد و آن را فرونهد.[۶۵]

نامهٔ خسروان را شاید بتوان نخستین کوشش برای به‌دست‌دادن دوره‌ای موجز و مُصوّر از تاریخ ایران برای عامهٔ مردم دانست که بر پیوستگی ملی تاریخ ایران از عهد باستان تا زمان معاصر تأکید داشت. گرچه نامهٔ خسروان در روش تاریخ‌نگاری و بهره‌گیری از منابع جدید پیشرو نبود، دربردارندهٔ نخستین نشانه‌های بازآفرینی گذشته با تکیه بر روایتی ملی‌گرایانه بود. گرایش‌های ملی‌گرایی نه‌تنها در تاریخ‌نگری اثر، که در نثر پارسی‌گرای آن نیز تعین یافته‌است.[۶۶] در واقع، جلال‌الدین میرزا با تکیه بر دو عنصر زبان و تاریخ ملی، کوشید مفهوم ملّت را با تدوین تاریخ یکپارچهٔ ایران به زبان پارسی، به‌عنوان زبان ملی، نوسازیِ مفهومی کند.[۶۷]

روایت جلال‌الدین میرزا از تاریخ ایران در میان سایر روایات تاریخ‌نگاران ایرانی، به‌سبب پیوندی که میان ایران پیش از اسلام با ایران اسلامی برقرار کرده‌بود، روایتی منحصربه‌فرد به‌شمار می‌رفت. پیش از نامهٔ خسروان نیز آثار فارسی دیگری وجود داشتند که پیوندی با گذشتهٔ پیشااسلامی برقرار کرده‌بودند، اما این پیوندها عمدتاً از رهگذر روایات اسلامی-عبرانی، احادیث، قرآن، گزارش‌های جاهلی و فلسفهٔ یونانی صورت‌بندی می‌شدند. بدین اعتبار، می‌توان نامهٔ خسروان را نخستین اثری دانست که با به‌دست‌دادنِ روایتی سیاسی-فرهنگیْ میانِ ایرانِ پیش و پس از اسلام پل زده‌است.[۶۸]

بااین‌همه، گرچه نوشتن چنین اثرِ تاریخیِ ایران‌محوری در عصر قاجار امری منحصربه‌فرد بود، در دوره‌های قبل‌تر کاملاً هم بی‌سابقه نبود. حمدالله مستوفی قزوینی مورخ و تاریخ‌نگار سدهٔ چهاردهم میلادی در تاریخ گزیده آگاهی عمیق خویش از سلسله‌های پیشااسلامی ایران را که در تاریخ طبری و شاهنامهٔ فردوسی نقل شده، به‌خوبی نشان داده‌است. شاهنامهٔ فردوسی تأثیر بزرگی بر اثر جلال‌الدین میرزا گذاشت؛ این تأثیر نه صرفاً در استفادهٔ جلال‌الدین میرزا از شاهنامه به‌مثابه منبع، که با درآمیختن اسطوره و تاریخ، چنان‌که در شاهنامه رایج است، قابل مشاهده است.[۶۹]

اندیشهٔ سیاسی

تمرکز جلال‌الدین میرزا بر متهم‌کردن دو نهاد —پادشاهی سست‌شده و روحانیت محافظه‌کار— به‌عنوان عامل زوال ایران از ویژگی‌های عمومی روشنفکران آن عصر بود. بااین‌همه، نمی‌توان گفت جلال‌الدین میرزا با جنبش‌های تاریخی ضدِ نهاد حکومت همدلی داشته‌است. در روایت وی، مانی، مزدک و دیگر جنبش‌های کژآیینانه سده‌های بعدی چهره‌ای منفی می‌دارند. در واقع، به‌هیچ‌وجه جلال‌الدین میرزا اساس سلطنت و ادعای آن بر مشروعیت ذاتی را به پرسش نمی‌گیرد. به مانند بسیاری از هم عصران خویش، جلال‌الدین میرزا نیز شیفتهٔ فرهنگ سکولار و مدرن غرب شده بود و آن را نوشداروی دردهای ایران می‌دانست، بااین‌حال، به مانند بسیاری دیگر، تهدیدات ناشی از حضور چیره‌جویانهٔ غرب را خطری سیاسی قلمداد نمی‌کرد. او نیز همچو آخوندزاده تأکید بر زبان و فرهنگ را کلید احیای ایران می‌دانست.[۷۰]

سره‌نویسی

گرایش جلال‌الدین میرزا به پارسی سره را می‌بایست به‌عنوان بخشی از آرزوی وی در بازآفرینی میراث پیشااسلامی ایران فهمید. بازگشت نوستالژیک به پارسی سره دستِکم ریشه در جنبشی به نام آذرکیوانیان در قرن شانزدهم میلادی می‌داشته‌است که احتمالاً جلال‌الدین میرزا از رهگذر دساتیر آسمانی با آن مواجه شده‌بود. محمد توکلی طرقی برآن‌است که با رشد صنعت چاپ و ورود آثار آذرکیوانیان به ایران، جریان از سره‌نویسی و عربی‌زدایی از زبان پارسی در میان روشنفکران ایرانی به‌وجود آمد. این جریان چنان اشتیاقی در میان روشنفکران عصر ناصری برانگیخت که نویسندگان و شاعران بسیاری،[پ ۸] از جمله جلال‌الدین میرزا، سره‌گرایی پیشه کردند و بر طریق قلم زدند و متن نگاشتند.[۷۱] در میان نویسندگان و شاعران معاصر با جلال‌الدین میرزا، برخی اهل قلم تااندازه‌ای بر وی تأثیر گذارده‌بودند. از آن جمله می‌توان از یغما جندقی نام برد که نامه‌های خود را به فارسی سره می‌نگاشت. اما بر خلاف یغما، جلال‌الدین میرزا به قصد سادگی و آسان‌فهمی برای عرصهٔ همگانی بود که فارسی را سره می‌نوشت. از این منظر، می‌بایست جلال‌الدین میرزا را از پیشروان جنبش ساده‌نویسی فارسی در قرن بیستم به‌شمار آورد؛ بااین حال، وی برخلاف چهره‌های متاخرتر، همچون احمد کسروی، دست به واژه‌سازی نزد. بااین‌همه، او در به‌کارگیری اصطلاحات تازه مهارت داشت؛ برای نمونه، «داستان» را به‌جای تاریخ، «داستان‌سرا» به‌جای تاریخ‌نگار و «پیغمبر» به‌جای رسول به‌کار می‌برد. سبک نگارش جلال‌الدین میرزا مورد پسند میرزا فتحعلی آخونزاده و میرزا اسکندر کاظم بیگ واقع شد و هر دو نامبرده طی نامه‌هایی وی را ستودند. آخونزاده به ویژه جلال‌الدین میرزا را برای رهانیدن فارسی از یوغ واژگان عربی می‌ستود. بااین‌همه، جلال‌الدین میرزا از آخوندزاده به‌دلیل معرب‌ساختن واژگان فرانسوی انتقاد می‌کرد.[پ ۹][۷۲] بیزاری او از زبان عربی سبب شده‌بود که به آینده‌ای امید ببندد که در آن کودکان به جای زبان عربی زبان فرانسه بیاموزند. گرچه ظاهراً سره‌نویسی جلال‌الدین میرزا در همان اوان پیروان اندکی پیدا کرده‌بود، خبر از آغاز اقداماتی مشابه در آینده می‌داد که نهایتاً در قالب ایجاد فرهنگستان در عصر پهلوی به ظهور کرد.[۷۳]

مردم‌گرایی

برخلاف تاریخ‌نگاران درباری که عموماً آثار خویش را برای دربار و حلقهٔ کوچک نخبگان می‌نوشتند، جلال‌الدین میرزا نامهٔ خسروان را «برای مردم، به‌ویژه برای کودکان»، نگاشت. وی از جایگاه یک درباری و به‌منظور ارتباط با مردم دست به نگارش تاریخ نزد؛ تاریخ نزد جلال‌الدین میرزا ابزار تعلیمی مفیدی برای عموم مردم بود. شگفت آن‌که اثر تاریخی جلال‌الدین میرزا نتوانست به‌عنوان بخشی از برنامهٔ درسی دارالفنون مقرر و تدریس شود؛ احتمالاً این امر به‌سبب اتهام ارتدادی بود که پیشترها به وی نسبت داده شده‌بود. بااین‌حال، از نامهٔ خسروان، در منابع اروپایی به‌عنوان اثر درخورِ توجه‌ای به‌منظور به‌دست‌دادن روایتی ملی‌گرایانه از تاریخ ایران یاد شد که نویسندهٔ آن فاقد وابستگی به دربار قاجار بوده‌است.[۷۴]

تأثیر و تأثر

دربارهٔ تبار فکری جلال‌الدین میرزا، دو خوانش وجود دارد. خوانش نخست، نظام اندیشگی جلال‌الدین میرزا را ملهم از الهیات آذرکیوانی می‌داند. آذرکیوانیان جنبشی نوزرتشتی بودند که در عصر صفوی از ایران برخاستند، به دربار اکبرشاه در هندوستان رفتند و در آنجا بالیدند. این جنبش بر برتری میراث فرهنگی ایرانی-زرتشتی در برابر مؤلفه‌های هویت عربی-اسلامی تأکید می‌داشتند. جلال‌الدین میرزا برای نگارش اثر خود از کتاب دبستان مذاهب که محتوایی تاریخی اما ساختگی دربارهٔ ایران باستان دارد، به‌عنوان منبعی جدی دربارهٔ تاریخ ایران باستان متقدم بهره برد؛ بااین‌همه، عمدهٔ مطالبی که جلال‌الدین میرزا از کتاب دبستان مذاهب اخذ کرد، بیش از این‌که تاریخی باشد، اسطوره و افسانه بود. این کتاب از آثار آذرکیوانیان است. جلال‌الدین میرزا در نبود منبعی جدی دربارهٔ تاریخ ایران باستان، اغلب به سوی استفاده از تاریخ افسانه‌ای آذرکیوانیان می‌رفت. گرچه امروزه درستی محتوای تاریخی متون آذرکیوانی به‌وسیلهٔ تاریخ‌پژوهشان رد شده‌است، آن‌ها همچنان برای نوری که بر تحول اندیشگی نویسندگان آن دوران می‌افکنند، مهم و در خور توجه اند. از میان این نویسندگان می‌توان به جلال‌الدین میرزا اشاره کرد که برای بازیابی هویت و میراث ملی ایرانیان بسیار کوشید.[۷۵] محمد توکلی طرقی برآن‌است که آذرکیوانیان و آثار آنان —همچون دستاتیر آسمانی و دبستان مذاهب— زمینهٔ گسست ایران از اسلام و فراپردازی هویت نوین ایرانی را فراهم آوردند. این گسست زمینه‌ساز آغاز جنبشی برای کوشش در یافتن مبدأ خویشتن در ایران عصر قاجار شد. تاریخ‌نگاری برآمده از این جنبش که اثر تاریخی جلال‌الدین میرزا، یعنی نامهٔ خسروان بخشی از برون‌داد فرهنگی آن بود، اغلب نظام گزارش تاریخ پیشینیان را کنار هم گذاشته و روایتی پیوسته از گذشته و اکنون ایران به‌دست دادند.[۷۶]

در کنار خوانشی که جلال‌الدین میرزا را متأثر الهیات آذرکیوانی می‌داند، خوانش دیگری دربارهٔ تبار فکری وی وجود دارد. خوانش دیگر برآن‌است که روشنفکران این دوره —از جمله جلال‌الدین میرزا— نه تحت تأثیر جریانِ بومیِ برآمده از ترجمه و چاپ آثار دساتیری، که متأثر از نمونه‌های دولت‌های ملی اروپایی و ایدئولوژی سیاسی ناسیونالیسم به‌عنوان گفتمان مسلط دولت-ملت‌سازی مدرن دست تولید چنین آثاری زدند.[۷۷] این خوانش بر این باور است که گرچه شاید جلال‌الدین میرزا مستقیماً از رمانتیسم اروپایی اثر نپذیرفته باشد، در اثر او قطعاً گذشته‌ای آرمانی بازآفریده می‌شود که ضرورت بازآفرینی آن بر دقت تاریخی ارجح است. این امر را از رویکرد ستایشگرانه و غیرانتقادی وی به شاهان پیش از اسلام ایران، و در برابر، انتقاد ضمنی و تلویحی به ناصرالدین‌شاه و دستگاه قاجار می‌توان دانست.[۷۸]

نامهٔ خسروان نه تنها در تعارضی آشکار با تاریخ‌نگاری‌های درباری قرار داشت، بلکه با ادبیات علم رجال و مقتل‌نویسی در تشیع، و تذکره‌نویسی در تصوف نیز تفاوتی روشن داشت. بدین ترتیب، اثر جلال‌الدین میرزا را باید یکی از نخستین آثاری درنظر گرفت که میان خاطرهٔ تاریخ اساطیری ایران که نمایندهٔ آن را شاهنامه می‌توان دانست، از یک سو، و نخستین مطالعات غربیان در تاریخ ایران باستان، که وارد فضای فکری عامهٔ مردم شده‌بود، از سوی دیگر پل زده‌است. گرچه این اثر به اندازهٔ روضه‌الصفای ناصری، نوشتهٔ هدایت، و ناسخ‌التواریخ اثر محمدتقی سپهر محبوب نشد، به نظر می‌رسد به منبع الهام سبک نقاشی سقاخانه‌ای در اواخر دوران قاجار و اوائل دوران پهلوی بدل شد.[۷۹]

به‌رغم بی‌توجهی آشکاری که به نامهٔ خسروان شد، نفوذ آن را در نوشته‌های عصر مشروطه و پس از آن می‌توان پی گرفت. گرچه انتشار این کتاب در ایران متوقف شد، نامهٔ خسروان به الگوی کتب درسی مدرن فارسی بدل شد. تکیهٔ نامهٔ خسروان بر تاریخ سلسله‌ای نیز در تاریخ‌نگاری عصر پهلوی استمرار یافت. همچو روایت نامهٔ خسروان، تاریخ‌نگاران عصر پهلوی به ستودن عصر پیشااسلامی و کوچک‌شمردن دوران اسلامی، به ویژهٔ دوره‌های متأخرتر آن، گرایش داشتند. بدین ترتیب تسخیر ایران به‌دست عرب‌های مسلمان و حملات ترکان و مغولان به آن مقصر اصلی زوال و ویرانی ایران شناخته، و غرب الگوی احیای ایران درنظر گرفته شد. نیز در پروژهٔ زبانی عصر پهلوی، گرایش به پالودن زبان فارسی از واژگان عربی و ترکی وجود داشت، چنان‌که در نامهٔ خسروان این چنین رویکردی به چشم می‌خورد.[۸۰]

جلال‌الدین میرزا در میانهٔ جنبش منورالفکری عصر ناصری قرار داشت و از میان این منورالفکران با میرزا فتحعلی آخوندزاده دوستی می‌داشت. آخوندزاده جلال‌الدین میرزا را در زمرهٔ دوستان نزدیک خود که بدان‌ها «همرازان» می‌گفت، آورده‌است.[پ ۱۰] این دوستی سبب شده بود که جلال‌الدین میرزا هم بر وی تأثیر بگذارد و هم تأثیر بپذیرد. آخوندزاده زبان فارسی را از روی شاهنامه و نامهٔ خسروان جلال‌الدین میرزا به پسرش، رشید، آموخت.[۸۱] جلال‌الدین میرزا نیز نامه‌ای آخوندزاده را در مقدمهٔ جلد دوم نامهٔ خسروان منتشر کرده‌است.[۸۲] همو بود که، وقتی آخوندزاده در پی مترجمی خبره برای ترجمهٔ نمایشنامه‌هایش به زبان فارسی می‌گشت، میرزا جعفر قراچه‌داغی را به وی معرفی کرد.[۸۳]

یادداشت

  1. مقارن با حدود ۱۲۰۵ یا ۱۲۰۸ هجری خورشیدی و ۱۸۲۷ یا ۱۸۳۰ میلادی
  2. مقارن با حدود ۱۲۵۱-۱۲۵۲ هجری خورشیدی و ۱۸۷۲ میلادی
  3. مقارن با حدود ۱۲۰۵ یا ۱۲۰۸ هجری خورشیدی و ۱۸۲۷ یا ۱۸۳۰ میلادی
  4. مقارن با ۱۲۳۷ تا ۱۲۴۰ هجری خورشیدی و ۱۸۵۷ تا ۱۸۶۰ میلادی
  5. پس از مرگ فتحعلی‌شاه، نوهٔ وی، محمدشاه، فرزند عباس‌میرزا به سلطنت رسید. این‌چنین همهٔ فرزندان فتحلی‌شاه از سلطنت محروم ماندند و سلطنت به نسل سوم منتقل شد.
  6. روزی در این اندیشه فتاد[م] که از چیست [که] ما ایرانیان زبان نیاکان خویش را فراموش کرده‌ایم و با اینکه پارسیان در نامه‌سرایی و چکامه‌گویی به گیتی فسانه‌اند، نامه[ای] در دست نداریم که به پارسی نگاشته شده باشد. اندکی بر نابودی زبان ایرانیان دریغ خوردم و پس از آن خواستم آغاز نامهٔ پارسی کنم، سزاوارتر از داستان پادشاهان پارس نیافتم. از این روی این نگارش را نامهٔ خسروان نام نهادم و کوشیدم که سخنان روانِ به‌گوش‌آشنا نگارش رود تا بر خوانندگان دشوار نباشد.
  7. Public Sphere
  8. محمد توکلی طرقی، افرادی که در ادامه آمده‌اند را از پیروان جنبش سره‌نویسی‌ای دانسته که جلال‌الدین میرزا نیز بدان تعلق داشته‌است: یغما جندقی، میرزا حبیب‌الله قاآنی، میرزا رضا تبریزی، فرهاد میرزا قاجار، احمد دیوان‌بیگی شیرازی، اسمعیل تویسرکانی، ابوالفضل گلپایگانی گوهریزدی، نصرالله خان دایی، میرزا رضا بگشلو قزوینی، مانکجی پارسی، میرزا آقا احمدخان کرمانی، کیسخرو شاهرخ کرمانی و میرزا آقاخان کرمانی.
  9. جلال‌الدین میرزا به آخوندزاده: چگونه شده‌است که برخی از سخنان فرانسه را به زبان تازی درآورده‌اید؟ مانند تلگراف (تلغرافیا)، ژاگرافی (جغرافیا)، پلتیک (پلتیقیا)، کلنل (قولنل) و گرامر (قرامر) شده‌است؟... کریسفت کلمب را خریستفور قولومب، کریتیک را قریتیقیا و متماتیک را ماتیماتیقا و کورسپنداس را قوریپسوندیس و دیگر نام‌ها نوشته بودید. با این که این‌ها نام‌اند و در ایران زبان فرانسه چنان پسندیده و فراوان است که بسیاری از مردم پاک‌گهر فرزندان خود را به آموزش این زبان گذارده [کذا] و نام‌های فرانسه به گوش آن‌ها از زبان تازی آشناتر است و زبان آن‌ها را به خوبی می‌دانند، خواهش دارم که هر چند از پیش می‌رود نام‌ه‌های فرانسه و روس به همان جور زبان ایشان گفته شود.
  10. همرازان دیگر آخوندزاده عبارت اند از: میرزا یوسف خان مستشارالدوله (دوست دیرین آخوندزاده)، میرزا ملکم خان، شیخ محسن خان معین‌الملک (مشیرالدولهٔ بعدی)، مانکجی (از پارسیان هند)، آقا علی‌اکبر تبریزی (بابایوف).

پانویس

  1. امانت، پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان.
  2. قدیمی قیداری، تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار، ۱۹۴.
  3. امانت، پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان.
  4. قدیمی قیداری، تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار، ۱۹۷.
  5. زرین‌کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ۴۲.
  6. آژند، تاریخنگاری در ایران، ۲۰۱.
  7. Amanat and Vejdani, “JALĀL-AL-DIN MIRZĀ”.
  8. قدیمی قیداری، تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار، ۱۹۴.
  9. امانت، پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان.
  10. قدیمی قیداری، تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار، ۱۹۴.
  11. امانت، پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان.
  12. امانت، پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان.
  13. امانت، پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان.
  14. قدیمی قیداری، تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار، ۶–۱۹۴.
  15. امانت، پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان.
  16. قدیمی قیداری، تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار، ۶–۱۹۴.
  17. Amanat and Vejdani, “JALĀL-AL-DIN MIRZĀ”.
  18. امانت، پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان.
  19. قدیمی قیداری، تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار، ۱۹۶.
  20. امانت، پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان.
  21. امانت، پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان.
  22. امانت، قبلهٔ عالم، ۴۷۷.
  23. قدیمی قیداری، تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار، ۷–۱۹۶.
  24. امانت، پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان.
  25. امانت، قبلهٔ عالم، ۴۷۲–۴۷۸.
  26. امانت، پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان.
  27. قدیمی قیداری، تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار، ۶–۱۹۴.
  28. امانت، قبلهٔ عالم، ۵۰۴–۵۰۵.
  29. امانت، قبلهٔ عالم، ۵۰۴–۵۰۵.
  30. Amanat and Vejdani, “JALĀL-AL-DIN MIRZĀ”.
  31. امانت، پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان.
  32. قدیمی قیداری، تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار، ۷–۱۹۶.
  33. فصیحی، جریان‌های اصلی تاریخ‌نگاری در دورهٔ پهلوی، ۱۵۴.
  34. قدیمی قیداری، تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار، ۷–۱۹۶.
  35. Amanat and Vejdani, “JALĀL-AL-DIN MIRZĀ”.
  36. امانت، پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان.
  37. قدیمی قیداری، تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار، ۶–۱۹۴.
  38. امانت، پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان.
  39. امانت، پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان.
  40. Amanat and Vejdani, “JALĀL-AL-DIN MIRZĀ”.
  41. امانت، پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان.
  42. امانت، پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان.
  43. Amanat and Vejdani, “JALĀL-AL-DIN MIRZĀ”.
  44. قدیمی قیداری، تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار، ۱۹۷.
  45. Amanat and Vejdani, “JALĀL-AL-DIN MIRZĀ”.
  46. قدیمی قیداری، تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار، ۱۹۷.
  47. Amanat and Vejdani, “JALĀL-AL-DIN MIRZĀ”.
  48. امانت، پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان.
  49. قدیمی قیداری، تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار، ۸–۱۹۷.
  50. Amanat and Vejdani, “JALĀL-AL-DIN MIRZĀ”.
  51. Amanat and Vejdani, “JALĀL-AL-DIN MIRZĀ”.
  52. Amanat and Vejdani, “JALĀL-AL-DIN MIRZĀ”.
  53. Amanat and Vejdani, “JALĀL-AL-DIN MIRZĀ”.
  54. قدیمی قیداری، تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار، ۱۹۹–۲۰۰.
  55. فصیحی، جریان‌های اصلی تاریخ‌نگاری در دورهٔ پهلوی، ۱۵۴.
  56. آدمیت، اندیشه‌های میرزا آقاخان کرمانی، ۲۶۹.
  57. بیگلدو، باستانگرایی در تاریخ معاصر ایران، ۳۹.
  58. Vejdani, Making History in Iran: Education, Nationalism, and Print Culture, 26.
  59. Vejdani, Making History in Iran: Education, Nationalism, and Print Culture, 27-8.
  60. Vejdani, Making History in Iran: Education, Nationalism, and Print Culture, 28.
  61. فصیحی، جریان‌های اصلی تاریخ‌نگاری در دورهٔ پهلوی، ۱۵۴.
  62. قدیمی قیداری، تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار، ۱۹۴.
  63. Amanat and Vejdani, “JALĀL-AL-DIN MIRZĀ”.
  64. Amanat and Vejdani, “JALĀL-AL-DIN MIRZĀ”.
  65. Amanat and Vejdani, “JALĀL-AL-DIN MIRZĀ”.
  66. امانت، پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان.
  67. اکبری، تبارشناسی هویت جدید ایرانی، عصر قاجاریه و پلهوی اول، ۶۵.
  68. Amanat and Vejdani, “JALĀL-AL-DIN MIRZĀ”.
  69. Amanat and Vejdani, “JALĀL-AL-DIN MIRZĀ”.
  70. Amanat and Vejdani, “JALĀL-AL-DIN MIRZĀ”.
  71. توکلی طرقی، تجدد بومی و بازاندیشی تاریخ، ۳–۳۲.
  72. پارسی‌نژاد، روشنگران ایرانی و نقد ادبی، ۹–۱۰۸.
  73. Amanat and Vejdani, “JALĀL-AL-DIN MIRZĀ”.
  74. Vejdani, Making History in Iran: Education, Nationalism, and Print Culture, 27.
  75. Amanat and Vejdani, “JALĀL-AL-DIN MIRZĀ”.
  76. توکلی طرقی، تجدد بومی و بازاندیشی تاریخ، ۳–۴۲.
  77. اکبری، تبارشناسی هویت جدید ایرانی، عصر قاجاریه و پلهوی اول، ۷۵.
  78. Amanat and Vejdani, “JALĀL-AL-DIN MIRZĀ”.
  79. Amanat and Vejdani, “JALĀL-AL-DIN MIRZĀ”.
  80. Amanat and Vejdani, “JALĀL-AL-DIN MIRZĀ”.
  81. آدمیت، اندیشه‌های میرزا فتحعلی آخوندزاده، ۲۰–۲۱.
  82. آدمیت، اندیشه‌های میرزا فتحعلی آخوندزاده، ۳۱.
  83. آدمیت، اندیشه‌های میرزا فتحعلی آخوندزاده، ۶۱.

منابع

  • آدمیت، فریدون (۱۳۵۷). اندیشه‌های میرزا آقاخان کرمانی. تهران: پیام.
  • آدمیت، فریدون (۱۳۴۹). اندیشه‌های میرزا فتحعلی آخوندزاده. تهران: خوارزمی.
  • آژند، یعقوب (۱۳۸۰). تاریخنگاری در ایران. تهران: گستره. شابک ۹۶۴-۶۵۹۵-۰۱-۴.
  • اکبری، محمدعلی (۱۳۸۴). تبارشناسی هویت جدید ایرانی، عصر قاجاریه و پلهوی اول. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. شابک ۹۶۴-۴۴۵-۷۵۱-X.
  • امانت، عباس (۱۳۹۳). قبلهٔ عالم. تهران: کارنامه. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۳۱-۰۴۰-۹.
  • امانت، عباس (زمستان ۱۳۷۷). «پور خاقان و اندیشه بازیابی تاریخ ملی ایران: جلال‌الدین میرزا و نامهٔ خسروان». ایران‌نامه. مریلند، ایالات متحدهٔ آمریکا: بنیاد مطالعات ایران (۶۵): ۵–۵۴.
  • بیگلدو، رضا (۱۳۸۰). باستانگرایی در تاریخ معاصر ایران. تهران: مرکز. شابک ۹۶۴-۳۰۵-۵۷۳-۶.
  • پارسی‌نژاد، ایرج (۱۳۸۰). روشنگران ایرانی و نقد ادبی. تهران: سخن. شابک ۹۶۴-۶۹۶۱-۳۵-۵.
  • توکلی طرقی، محمد (۱۳۹۵). تجدد بومی و بازاندیشی تاریخ. تهران: پردیس دانش. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۳۰۰-۱۲۱-۳.
  • بیگدلو، رضا (۱۳۸۰). باستانگرایی در تاریخ معاصر ایران. تهران: مرکز. شابک ۹۶۴-۳۰۵-۵۷۳-۶.
  • زرین‌کوب، عبدالحسین (۱۳۸۹). تاریخ ایران بعد از اسلام. تهران: امیرکبیر. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۰۰-۰۰۶۴-۹.
  • فصیحی، سیمین (۱۳۷۲). جریان‌های اصلی تاریخ‌نگاری در دورهٔ پهلوی. مشهد: نوند.
  • قدیمی قیداری، عباس (۱۳۹۳). تداوم و تحول تاریخ‌نویسی در ایران عصر قاجار. تهران: پژوهشکدهٔ تاریخ اسلام. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۷۳۹۸-۰۳-۶.
  • Algar, Hamid (2012). "FREEMASONRY ii. In the Qajar Period". [[دانشنامه ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]] (به انگلیسی). {{cite encyclopedia}}: URL–wikilink conflict (help)
  • Amanat, Abbas; Vejdani, Farzin (2012). "JALĀL-AL-DIN MIRZĀ". [[دانشنامه ایرانیکا|Encyclopædia Iranica]] (به انگلیسی). {{cite encyclopedia}}: URL–wikilink conflict (help)
  • Vejdani, Farzin (2015). Making History in Iran: Education, Nationalism, and Print Culture (به انگلیسی). Stanford, California: Stanford University Press.