ویکی‌پدیا:ویکی‌پروژه مترجمان/مكتب آزادی‌های فردی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
" این مقاله درباره فلسفه ]]فردگرایی[[ ]]لیبرال کلاسیکاست. برای کاربرد های دیگر (از جمله احزاب سیاسی مربوط به مکتب آزادی های فردی) به مکتب آزادی های فردی (رفع ابهام)[[ مراجعه کنید.

معتقدین این مکتب به این اصل اساسی اعتقاد دارند که تمامی روابط انسانی باید داوطلبانه و توافقی باشد. به نظر آنها اقدام به اعمال زور یا تهدید علیه شخصی یا مالکیت یا اقدام به کلاهبرداری، علیه دیگران تخطی از این اصل است. بعضی از معتقدین "همه" اقدامات زوری را غیراخلاقی می دانند در حالی که دیگران از دولتی محدود حمایت می کنند که از مقادیر محدودی قدرت و زور‌‌ بمانند قدرت برای مالیات گرفتن و قانونگذاری برخوردار باشد که برای تأمین حداکثر آزادی فردی لازم است. وقتی که از زور برای انتقام گیری از تعرضاتی بمانند ورود غیرقانونی یا خشونت استفاده می شود مخالفتی نباید صورت گیرد. معتقدین به آزادیهای فردی از اصل مسئولیت فردی حمایت می کنند و مخالف نظام رفاه اجتماعی هستند چون مجبور کردن کسی به کمک کردن به دیگران از لحاظ اخلاقی غلط است و در نهایت غیرمؤثر یا هر دو خواهد بود. "یا دداشتی بر واژگان": بعضی از نویسندگانی که معتقد به آزادی های فردی شناخته شده اند بعنوان "لیبرالهای کلاسیک" نیز از سوی دیگران یا خود یاد شده اند. و بعضی از اصطلاح "فلسفه آزادی" برای اشاره به مکتب آزادیهای فردی، لیبرالیسم کلاسیک یا هر دو استفاده می کنند.


اصول[ویرایش]

معتقدین مکتب آزادیهای فردی کلاً آزادی را به عنوان اختیاری تعریف می کنند که فرد می تواند هر کار دلش خواست بکند تا حدی که آزادی یا اموال شخص دیگری را به خطر نیندازد و در آنها دخالت نکند. در مورد دخالت هر شخص باید تابع قوانین خاصی برای  رأی دادن در مورد مجادله باشد که بر جبران تخطی نسبت به قربانی بجای مجازات یا صرفاً کیفر تأکید دارد. اکثر معتقدین چنین تحریمهایی را که دولت به حق تحمیل می کند و به شکل مجازاتهای مدنی یا جنایی هستند را مجاز می دانند. اگرچه بسیاری مخالف حد مجازاتهایی هستند که الزاماً باید دولت اعمال کند. معتقدین مکتب کلاً محدودیتهای تحمیل شده از سوی دولت بر افراد یا اموال آنها را بمانند جریمه کردن تخطی از حقوق فرد را که زیر پا گذاشتن آزادی فردی است را غیرضروری می دانند. آنارشیست ها اصلاً معتقد به محدودیتهای دولتی نیستند. با این تصور که قوانین و مقررات لازم نیستند چون در غیاب دولت افراد خود طبیعتاً قوانین و پیوندهای اجتماعی مستقل را شکل خواهند داد. بر عکس، معتقدین بزرگ مکتب دولت را برای صرفاً حفاظت از حقوق افراد لازم می دانند که شامل حفاظت از افراد و اموال آنها در مقابل اقدامات جنایی دیگران و همچنین دفاع ملی می باشد. معتقدین مکتب کلاً از ایده آل آزادی از این منظر دفاع می کنند که به چه مقدار قدرت حاکم آزادی فردی را محدود می کند یعنی فرد تا چه میزان "مجاز" به انجام کاری است که از آن بعنوان آزادی منفی یاد می شود. این آرمان از تعریف دیگری از آزادی متمایز می شود که بر این اصل تأکید دارد که به چه مقدار فرد " می تواند" کاری را انجام دهد که از آن بعنوان آزادی مثبت یاد می شود. این تمایز ابتدائاً توسط جان استوارت میل صورت گرفت و سپس با جزئیات بیشتر توسط ایزائیابرلین توضیح داده شد. 

بسیاری از معتقدین مکتب زندگی، آزادی و حق مالکیت را به عنوان حقوق نهایی افراد می دانند و گذشتن از یکی از آنها بقیه را به خطر می اندازد. در دموکراسی، زیرپا گذاشتن این حقوق فردی توسط عمل سیاسی را "استبداد اکثریت" می دانند، این اصطلاح را ابتدا آلکسیز توکوویل خلق کرد و جان استوارت میل آن را جا انداخت که بر تهدید اکثریت برای تحمیل اصول اکثریت بر اقلیت و تخطی از حقوق آنها در این پروسه تأکید دارد. "... به حفاظت در مقابل استبداد فکر حاکم و احساس حاکم و در مقابل تمایل جامعه به تحمیل عقاید و اعمال خود به عنوان اصول عمل بر علیه کسانی که مخالفت می ورزند، البته به غیر از راههایی همچون قوانین و جرایم مدنی، نیاز می باشد..." بسیاری از معتقدین مکتب از قانون مشترک حمایت می کنند که آن را نسبت به قانون مقرر کمتر دلخواهانه و بیشتر سازش پذیر می دانند. منافع نسبی قانون مشترک را که به سمت تعاریف بهتری از حقوق مالکیت رشد کرد توسط متفکرانی همچون فردریش هایک، ریچارد داپشتین، رابرت نوزیک و رندی بارنت بیان شد. بعضی از متفکرین مکتب آزادیهای فردی عقیده دارند که این تکامل می تواند "مشترکات" مختلفی همچون آلودگی یا روابط متقابل را که بعضی از آنها بعنوان ظاهر، ظواهر یاد می کنند را کنار بزند. "یک جامعه مبتنی بر آزادی فردی به کسی اجازه نمی دهد که با آلودگی به دیگران صدمه بزند چون بر مسئولیت فردی اصرار دارد. [۱] تصاحب "عمومی" اموال مسئولیت را سخت تر می سازد.

حقوق و نتیجه گرایی[ویرایش]

بعضی از معتقدین مکتب بمانند رابرت نوزیک و موری روتبارد حقوقی همچون حقوق زندگی، آ‍زادی و مالکیت را حقوق طبیعی می‌دانند یعنی ارزش محفاظت را به عنوان هدف دارند. نظر آنها در مورد حقوق طبیعی مستقیم یا غیرمستقیم از نوشته های توماس هابز و جان لوکه بدست آمده است. آین رند که او نیز قدرت و تاثیر زیادی بر روی این مکتب داشت اگرچه این اصطلاح را رد کرد ولی از این حقوق به عنوان حقوق طبیعی یاد می کرد. دیگر معتقدینی همچون میلتون فرید من، لودویگ ون مسیز و فردریش هایک این حقوق را بر اساس عمل گرایانه یا نتیجه گرا بعلاوه زمینه های اخلاقی توجیه کردند. بحث آنها این بود که مکتب آزادیهای فردی و کارایی اقتصادی هماهنگ بود و بنابراین برای ارتقاء یا افزایش رفاه اجتماعی بهترین وسیله بود. آنها همچنین استفاده از زور را در بعضی موقعیت ها بمانند مواقع ضروری قابل توجیه می دانند. مخالفت آنها با اقدام به زور به سادگی قانون کلی است که در تمامی موارد مصداق ندارد. بعضی از معتقدین همچون یان ناروسون، این عقیده را دارند که حقوق نوعی از توافق هستند که مردم خردمند قبل از معاشرت با یکدیگر با آنها کنار می آیند. شیوه دیگر جلوگیری از هر گونه تلاش برای توجیه حقوق است و باید در عوض قائل به خردگرایی انتقادی شد. حقوق آزادیهای فردی بر اساس حدس و گمان مطلوب در نظر گرفته می شوند و سپس در معرض تمامی انتقادها قرار می گیرند.

سیاست آزادی فردی[ویرایش]

بسیاری از معتقدین مکتب که شامل حزب آزادیهای فردی ایالات متحده آمریکا و حزب آزادیهای فردی نیوزیلند می شوند مجسمه آزادی را سمبلی مهم از عقاید خود می دانند. معتقدین مکتب شدیداً مخالف نقض آزادیهای مدنی همچون محدودیتهای اعمال شده بر آزادی بیان مثلاً گفتگو، مطبوعات یا اعمال مذهبی، ممنوعیتهای تشکیل مجمعهای داوطلبانه یا تجاوز به افراد یا اموال آنها هستند مگر در موارد روند مقتضی برای مجازات اعمال تبهکارانه. همچنین معتقدین مکتب مخالف هر نوع سانسور یعنی ادعای مبتنی بر مکالمات موهن، یا تاوان دادن به اموال خود قبل از محاکمه شدن هستند. علاوه بر این، اکثر معتقدین مکتب تمایز بین گفتگو یا مجمع سیاسی و بازرگانی را رد می کنند که تمایزی قانونی است که اغلب برای حفاظت از نوعی از فعالیت و نه دیگری در مقابل دخل و تصرف دولتی استفاده می شود. معتقدین به مکتب همچنین نسبت به محدودسازی رفتار شخصی یا توافقی و قوانین جرائم بدون قربانی روی خوش نشان نمی دهند. همچنین آنها عقیده دارند که انتخابهای فردی برای محصولات یا خدمات نباید توسط دولت که به کالاهای انحصاری دولتی یا لوازم مجوز می دهد محدود می شود یا در شکل موانع تجاری که انتخاب محصولات و خدمات از دیگر کشورها را محدود می کند این محدودیت صورت گیرد (رجوع کنید به تجارت آ‍زاد ). آنها همچنین تمایل به تحمیل ممنوعیتهای قانونی به استفاده از داروهای تقویتی، قمار و فاحشگی دارند. به نظر آنها شهروندان باید آزاد برای ریسک کردن باشند، حتی اگر منجر به صدمه به خودشان شود. مثلاً در حالی که اغلب معتقدین مکتب شخصاً با اکثریت که از استفاده از کمربند ایمنی حمایت می کنند موافقند ولی "اجبار" به استفاده از آنها را پدر منشانه می دانند. بطور مشابه، بسیاری عقیده دارند که اداره دارو و تعذیه آمریکا (و دیگر سازمانهای مشابه در دیگر کشورهای بمانند ]]سازمان بهداشت کانادا[[ در کانادا( نباید درمانهای پزشکی ثابت نشده را ممنوع کنند و هر گونه تصمیم در مورد درمان باید بین دکتر و مریض گرفته شود و دولت باید حداکثر محدود به ارائه نظر در مورد تاثیر و سلامت آن شود.

معتقدین مکتب کلاً بر این نظرند که چنین آزادیهایی از بدو تولد همه انسانها وجود دارند و هر گونه تبعیض مادی یا رفتار منجر به توجیه ناپذیر تا جایی که به دیگری صدمه نرساند را قبول دارند که از چنین سیاست غیرمداخله جویانه دولتی منتج می شود. آنها تبعیض اقتصادی را نتیجه آزادی افراد برای انتخاب اعمال خود که شاید سودآور یا غیرسود آور باشند می دانند.

مینارشیسم و سرمایه داری سازمان ستیز[ویرایش]

بعضی کسان که خود را معتقد مکتب آزادیهای فردی می دانند مینارشیست هستند، یعنی اینکه طرفدار مالیات گذاری حداقل به عنوان "بلایی لازم" برای هدف محدود حمایت مالی از سازمانهای عمومی هستند که از آزادیهای مدنی و حقوقی مالکیت محافظت می کنند که شامل پلیس، نیروهای مسلح، داوطلب بدون احضار شدن و دادگاههای قضایی هستند. سرمایه داران سازمان ستیز بر عکس مخالف هر نوع مالیات گذاری هستند وهر گونه ادعای دولتی برای انحصار مواظبت را غیرضروری می دانند. آنها آرزو دارند که دولت را از مسائل عدالت و محافظت خارج سازند و ترجیح می دهند این مسائل را به گروههای خصوصی بسپارند. سرمایه داران سازمان ستیز، عقیده دارند که باور مینارشیستی که بر این اصل استوار است که هر گونه انحصار اعمال زور می تواند در هر گونه محدودیت مناسبی قرار گیرد غیرواقعی است و اعمال زور نهادینه شده در هر مقداری غیرمؤثر است. موقعیت های سیاست مینارشیست ها و سرمایه داران سازمان ستیز در مورد موضوعات اصلی غیرمتمایز است چون هر دو گروه مکتب عقیده دارند که دولتهای موجود بیش از حد مزاحم هستند. بعضی از فلاسفه مکتب بمانند تایبور آزماکان بر این نظرند که مینارشیسم و سرمایه داری سازمان ستیز مخالف با یکدیگر نیستند.

تاریخچه[ویرایش]

اولین استفاده از اصطلاحی که به "طرفدار آزادیهای فردی" ترجمه شده در معنای سیاسی آن توسط ژوزف دژاک سرمایه دار سازمان ستیز بود که از اصطلاح فرانسوی آن "لیبرتر" در نامه ای به پرودهون در سال 1857 استفاده کرد.

[۲] [ در حالی که بسیاری از آنارشیست های چپگرا از این اصطلاح استفاده می کنند [[یعنی عباراتی که به "طرفدار آزادیهای فردی" ترجمه می شوند به عنوان هم معنی برای آنارشیسم در بعضی زبانهای غیرانگلیسی بمانند فرانسه، ایتالیایی و غیره مورد استفاده قرار می‌گیرند]] در معنای رایج خود در آمریکا هیچ ارتباطی با سوسیالیسم ندارد. در واقع، مکتب آزادیهای فردی بعنوان یک آرمان سیاسی بعنوان شکلی از لیبرالیسم کلاسیک محسوب می شود که اصطلاحی مدرن است که اغلب به جای مکتب آزادیهای فردی استفاده می‌شود. این مفهوم که در اصل به عنوان لیبرالیسم مورد اشاره است از تفکرات روشنفکری نشأت گرفت که در اروپا و آمریکا جریان داشتند که شامل فلسفه های سیاسی ژان لوک و بارون دمنتسکیو و فلسفه اخلاقی و اقتصادی آدام اسمیت بود. تا اواخر قرن 18 این عقاید به سرعت با انقلاب صنعتی در دنیای غرب گسترش یافتند.

لوک نسخه ای از قرارداد اجتماعی را گسترش داد که بعنوان یک قانون با رضایت فرد تحت حمایت دولت از حقوق طبیعی نشأت می گرفت. نقش قانون حفاظت از حقوق طبیعی در شکل قانونی حقوق مدنی بود. لوک بر اساس ایده حقوق طبیعی تئوری کارگری مالکیت را پیشنهاد داد؛ هر فرد با وضعیت طبیعی مالک خود است و با استفاده از  کارگر از منافع تلاشهای خود برخوردار می‌شود. از این مفهوم حقوق طبیعی، اقتصادی پدید می آید که بر اساس مالکیت خصوصی و تجارت با پول به عنوان ابزار معامله است. 

در همان دوره فیلسوف فرانسوی منتسکیو تمایزی بین قدرتهای مطلق واجرایی قائل شد و جداسازی قدرتها را پیشنهاد داد که عامل توازنی است در مقابل تمایل طبیعی قدرت اجرایی برای رشد با فدا کردن حقوق فردی. او چگونگی تمایز قدرتها و کار آنها در یک جمهوری و همچنین در یک حکومت سلطنتی محدود را ممکن ساخت اگرچه او شخصاً مورد دوم را ترجیح می داد. با این حال افکار او تخیلات بنیانگذاران آمریکا را تغذیه کرد و پایه ای شد که از طریق آن قدرت سیاسی توسط اکثر دولتها اعمال می شد،هم دولتهای جمهوری خواه و هم حکومت‌های سلطنتی مشروطه، که از آمریکا شروع می شد. فلسفه اخلاقی آدام اسمیت بر عدم دخالت دولت اصرار ورزید بطوری که افراد بتوانند "استعدادهای خدادادی" خود را بدون دخالت نیروهای استبدادی ثابت کنند. آنالیز اقتصادی او این پیشنهاد را در برداشت که هر چیز که در توانایی افراد برای صرف استعدادشان در هر کاری دخالت می کند. -- ارجاع به سیاستهای سوداگرانه و اتحادیه های انحصارطلب -- منجر به تقسیم غیرموثر نیروی کار و کلاً ممانعت از پیشرفت می شود. اسمیت اظهار داشت که "یک معامله آگاهانه و داوطلبانه همیشه به دو طرف سود می رساند" و منظور او از "داوطلبانه " و "آگاهانه" عدم استفاده از زور و تقلب بود. طی انقلاب آمریکا بنیان گذاران آمریکا که حفاظت از آزادی را به عنوان هدف اصلی دولت پاس می داشتند شامل توماس پین، پاتریک هنری، البریج گری، توماس جفرسون و دانیل شیز بودند. جفرسون گفته بود که "آزادی مشروع عملی است که طبق میل ما در محدوده ای که توسط حقوق مساوی دیگران دور و برمان کشیده شده است، مورد ممانعت قرار نمی‌گیرد." مارکزدلافایت این افکار آمریکایی در مورد آزادی را به فرانسه وارد کرد، اگرچه بعضی می گویند "دوباره وارد کرد"، و در پیش نویس اعلام حقوق انسان در سال 1789 این چنین آورده شد:

"آزادی شامل اختیار در انجام هر کاری است که به هیچ کس دیگر صدمه نمی‌رساند، بنابراین اعمال حقوق طبیعی هر انسان فاقد هر گونه محدودیتی است مگر در مورد اعمالی که به دیگر اعضای جامعه این اطمینان را دهد که از همان حقوق برخوردار هستند."

جان استوارت میل در فرمول بندی مجدد اندیشه جرمی بنتهم، در مورد سودگرایی اظهار داشت که "فرد بر خود، جسم و ذهن خود حاکم مطلق است." میل این عقیده را در تقابل با "استبداد اکثریت" قرار می دهد و اعلام می کند که سودگرایی مستلزم این است که ترتیبات سیاسی " قانون عدم تجاوز" را ادا کند که از آن طریق هر شخص بالاترین حد از آزادی را دارا خواهد بود که با آزادی دیگران مداخله نخواهد داشت و بنابراین هر فرد به نهایت خوشبختی می رسد. این آرمان را بعدها فیلسوف انگلیسی هربرت اسپنسر زمانی که از "قانون آ‍زادی برابر" حمایت می کرد بازگو کرد و اظهار داشت "هر انسان این آزادی را دارد که هر کار دلش خواست انجام دهد، به این شرط که آزادی مساوی افراد دیگر را نقض نکند." پیرژوزف پرودهون از نسخه آنارشیستی قرارداد اجتماعی طرفداری می‌کرد که بین افراد و دولت نبود بلکه "توافق انسان با انسان بود، توافقی که نتیجه آن چیزی بود که جامعه می نامیم" یکی از گفته های معروف او این است که "فقدان حکومت، نظم است". در فرمول تقابل گرایی او عقیده داشت که کار تنها شکل مشروع مالکیت است و گفت "مالکیت،‌ آزادی است" و تصاحب خصوصی یا اشتراکی اموال را رد کرد" مالکیت دزدی است! "معذالک، بعدها او از نظریه ابطال مالکیت عدول کرد و از مالکیت خصوصی بعنوان "موازنه ای برای قدرت دولت و برای تامین آزادی فردی" دفاع کرد. در اوایل قرن 20، تفکر رایج در بسیاری از نقاط جهان از تمرکز نسبت به آزادی منفی و بازارهای آزاد به سمت تأکید مثبت بر حقوقی گرایش پیدا کرد که توسط حزب ترقی خواه در آمریکا و حزب سوسیالیسم در اروپا توسعه یافته بودند. بجای وجود دولتهایی که برای افراد آ‍زاد " حقوقشان را تامین می‌کردند" بسیاری شروع به هرج و مرج برای استفاده از قدرت دولتی برای حمایت از حقوق مثبت کردند. این تغییر را می توان با آزادیهای چهارگانه فرانک روزولت مثال آورد که دوتای آنها منفی هستند، یعنی محدود کردن دولت نسبت به نقص "آزادی بیان " و "آزادی پرستش"ر و دوتای آنها مثبت هستند یعنی "آزادی از نیاز" یعنی تحویل کمک داخلی و خارجی از سوی دولت و "آ‍زادی از ترس" یعنی سیاست بین المللی برای تحمیل صلح بین ملتها. همان طور که "لیبرال" به همراه سیاستهای ترقی خواه در چندین کشور انگلیس زبان طی دهه های 1920 و 1930 شناخته می شد بسیاری از طرفداران فلسفه دولت حداقل و اصلی شروع به متمایز ساختن دکترین خود نمودند که خود را از آن پس "لیبرالهای کلاسیک" می نامیدند. در اوایل قرن 20 پیدایش نازیسم در آلمان و کمونیسم در روسیه را با عنوان حزبهایی متمایز مترادف می دانستند که دومی شباهت بیشتری با حزب ترقی خواه غرب داشت و از سوی بسیاری از طرفدارانش حمایت می شد. گروهی از اقتصاددانان اروپای مرکزی که مکتب اتریشی نامیده می شدند تمایز بین انواع نظامهای استبدادی را با شناسایی طرفداران نظام اشتراکی که افراد کمترین آنها حمایت می کردند به چالش کشیدند و ادعا کردند که نظام مالکیت اشتراکی در تمامی اشکال خود ذاتاً با آزادی شناخته شده در غرب در تناقض است. این متفکرین شامل لودویگ ون میسز، فردریش هایک و والتربلاک بود که دومی "اصل عدم تجاوز را به عنوان رکن اصلی" مکتب آزادیهای فردی می دانست. مکتب اتریش تاثیر زیادی بر آموزش اقتصاد و اموال مکتب آزادیهای فردی داشت. در نیمه دوم قرن 20 اصطلاح مکتب آزادیهای فردی که همواره همراه با آنارشیسم به یاد آورده می شد توسط کسانی اختیار شد که عقایدشان شبیه به "لیبرالهای کلاسیک" بود. در سال 1955 دین راسل مقاله ای در این باب نوشت که کسانی بمانند خودش را که از فلسفه لیبرال کلاسیک در مورد فردگرایی و مسئولیت شخصی حمایت می کردند را چه بنامند:

" بسیاری از ما خود را " لیبرال" می نامیم، " و این یک حقیقت است که کلمه "لیبرال" زمانی برای توصیف کسانی به کار می رفت که به فردیت احترام می گذاشت و از استفاده از زور جمعی می ترسیدند. ولی حال چپگرایان این اصطلاح پرافتخار را تحریف کرده و برای شناخت و معرفی خود و برنامه تصاحب دولتی اموال و کنترل بیشتر بر روی اشخاص از این اصطلاح استفاده می‌کنند. در نتیجه هر کدام از ما که به آزادی اعتقاد دارد وقتی که خود را لیبرال معرفی می کند باید توضیح دهد که منظورش معنی قدیم و اصلی کلاسیک است. حتی در بهترین حالت نیز این مسئله آ‍زاردهنده و همراه با سوء تفاهم است. یک پیشنهاد: بگذار هر که از ما که علامت تجاری آزادی را دوست دارد و برای استفاده شخصی خود از کلمه مناسب و آبرومندانه آزادیهای فردی استفاده کند"."

[۳]


فلسفه آزادیهای فردی در آکادمی[ویرایش]

سمینار دادن در مورد مکتب آزادیهای فردی در آمریکا آموزش داده می شدند که از دهه 1960 شروع شدند که شامل سمینار مطالعات شخصی در سونی جنسیو است که در سال 1972 شروع شد مدرسه عالی آزادی که بعداً کالج رامپارت نامیده شد توسط رابرت لفور در دهه 1960 اداره می شد و در گسترش عقاید آزادی فردی تاثیر بسزایی داشت. مکتب آزادیهای فردی فلسفی در آکادمی با انتشار کتاب "آنارشی، دولت و آرمان شهر" در سال 1974 توسط رابرت نوزیک استاد دانشگاه هاروارد معروف گشت. توماس ناگل فیلسوف لیبرال چپ بسیار خوب استدلال کرد که مکتب آزادیهای فردی نوزیک بدون اساس است چون این مکتب از این فرض نشأت می‌گرفت که افراد بدون هیچ توضیح اضافه ای صاحب خود هستند.

یان ناروسون تصمیم گرفت که در این چالش شرکت کند. بر اساس کار دیوید گاتیر ناروسون مکتب آزادیهای فردی مشروط را بسط داد و آن را در اثر خود "ایده آزادیهای فردی" در سال 1988 خلاصه کرده و سپس در سال 2002در اثر خود بنام "احترام به افراد در تئوری و عمل" آن را کاملتر توصیف کرد. در این آثار ناروسن با هابز موافقت داشت که افراد از توانایی خود برای کشتن و دزیدن از یکدیگر صرفنظر می کنند تا حالت طبیعی حفظ شود ولی با هابز در این نکته مخالفت ورزید که حالت کامل برای به اجرا درآوردن این موافقت لازم نیست. ناروسون استدلال می کند که هیچ حالتی اصلاً لازم نیست. دیگر طرفداران مکتب آزادیهای فردی مشروط شامل دارنده جایزه نوبل و موسس مدرسه اقتصاد انتخاب عمومی جیمز رام بوچانان و فیلسوف فرانسوی مجاری‌ انتونی دی جسی است. در مقابل، جی. سی. لستر تصمیم گرفت با دفاع از آزادیهای فردی بدون اساس در شکل خردگرایی انتقادی مکتب آزادیهای فردی این چالش را به تضعیف بکشاند که این کار در اثر سال 2000 خود به نام "فرار از غول لویاتان" انجام داد. بخصوص این اثر خردگرایی انتقادی را برای دفاع از این نظریه بکار برد که هیچ برخورد و تضاد عملی سیستماتیک بین خردگرایی مفید، آ‍زادی بین فردی، رفاه اجتماعی و آنارشی مالکیت خصوصی وجود ندارد.

طرفداران آزادی فردی چپگرا[ویرایش]

همچنین گروهی از معتقدین مکتب در فلسفه سیاسی انگلیسی – آمریکایی وجود دارند که قوانین مساوات طلبی را حمایت می کنند که همراه با افکار آزادی فردی و حقوق مالکیت هستند. آنها خود را "معتقدین چپگرا" می نامند. معتقدین مکتب آزادیهای فردی چپگرا عقیده دارند که تقسیم اولیه اموال طبیعتاً مساوات گونه است یعنی هر فرد نمی تواند اموال را قانوناً و به طور خصوصی در اختیار کیرد یا باید اجازه تمامی افراد در جامعه سیاسی را برای انجام این کار دریافت کند. بعضی از معتقدین مکتب چپگرا حتی از شرط لوکن طوری استفاده می کنند تا انواع تقسیم دوباره عدالت را از طریق راههایی که با حقوق آزادیهای فردی تصاحب شخصی متناسب هستند ارتقاء بخشند. بعضی از معتقدین مکتب چپگرا در دوران مدرن شامل پیتروالنتین، هیلل اشتایز، فیلیپ ون پاریجس و مایکل اوتسوکا هستند که کتاب "مکتب آزادیهای فردی بدون بی عدالتی" ماتسوکا یکی از متون بسیار مساوات طلب آزادیهای فردی است که اخیراً در دست چاپ است. انتقاد از مکتب آزادی های فردی چپگرا هم از طرف چپیها و هم از طرف راستیها صورت گرفته است. معتقدین مکتب راستگرا بمانند رابرت نوزیک عقیده دارند که مالکیت شخصی و تصاحب مال نیازی به استانداردهای مساوات طلب ندارد و باید تنها به دنبال عقیده لوکه در مورد تخریب نکردن اوضاع دیگران بود. جرالد کوهنفیلسوف و مارکسیم تحلیلگر بشدت از محاسن تصاحب شخصی و مساوات انتقاد کرده است. او در اثر خود بنام "تصاحب شخصی، آزادی و مساوات" ادعا می کند که هر سیستمی که عدالت و اجرای آن را جدی می گیرد در عدم تجانس با آزادی قاطع و تصاحب شخصی کامل نظریه آزادی فردی قرار می گیرد. تام جی پالمر از موسسه کاتو به نقد کوهن در اثر خود به نام "بازنگری انتقادی" [۱] پاسخ داده است و بخشش راهنمایی از آثار نقادانه نسبت به مکتب آزادیهای فردی را در بخش کتاب شناسی مقاله خود به نام "آثار مربوط به آزادی" در کتاب"خواننده آ‍زادیهای فردی" فراهم آورده است.

آین رند و فلسفه برون گرایی او[ویرایش]

[[Image:Ayn_Rand_Reason.jpg|left|thumb| مجله ریزن یک شماره خود را به تاثیر آین رند بعد از صد سال از تولدش اختصاص داد.[[

موقعیت مکتب آزادیهای فردی در میان کسانی که خود را [[برون گرا| برون گرایی(آین رند) می نامند مورد بحث است. (برون گرایی نامی است که این رند رمان نویس بر روی فلسفه خود نهاد). اگرچه بعضی از اصول ایدئولوژی رند توسط معتقدین مکتب اتخاذ شده اند،‌ برون گرایان منجمله خود رند مکتب آزادیهای فردی را به عنوان تهدیدی علیه آزادی و سرمایه داری محکوم کرده اند. مخصوصاً آنها ادعا می کنند معتقدین مکتب از افکار برون گرا طوری استفاده می کنند مثال اینکه "دندانهای یک فرد را کشیده باشند". بر عکس بعضی از معتقدین مکتب برون گرایی را معتصب، غیرواقعی و سازش ناپذیر می دانند. طبق نظر سردبیر [[ریزن مجله | ریزن]] نیک گیلسپی در شماره سپتامبر 2005 مجله که به تاثیر برون گرایی پرداخته بود. "رند یکی از مهمترین افراد حزب آزادی های فردی است و به عنوان یکی از خریدارترین و مؤثرترین افراد در تفکر و فرهنگ آمریکا بطور کلی و در مکتب آزادیهای فردی بطورخاصی باقی خواهد ماند. و او هنوز از اینکه مجله اش به افکار رند پرداخته در اضطراب به سر می برد. در همان شماره کتی یانگ می گوید "مکتب آزادیهای فردی که بسیار با افکار رند مرتبط است دست کمی از فرزند خوانده ای عصیانگر ندارد" اگرچه معتقدین مکتبی همچون یانگ اصول عقیدتی رند را رد می کنند ولی هنوز بر این باورند که "پیام تعقل و آ‍زادی رند می تواند محل اجماع" معتقدین مکتب آزادیهای فردی باشد. عملیات نظامی آمریکا در عراق تنش بین مکتب برون گرایی و نظرات معتقدین مکتب آزادیهای فردی را شدت بخشیده است. برون گرایان اغلب با ایده عدم دخالت (که اغلب به اشتباه انزواطلبی نامیده می شود ) معتقدین مکتب آزادیهای فردی مخالفت می ورزند. آنها استدلال می کنند که اقدام پیش گیرانه نظامی کشوری وقتی که شواهد دال بر خطری واقعی از سوی کشوری دیگر است که می خواهد دست به اعمال زور بزند صحیح و بدون اشکال است. همچنین بسیاری از افراد دوست دارند که کشورشان جسورانه تر از حقوق افراد و شرکتهای آمریکایی در خارج حفاظت کند که شامل اقدام نظامی در پاسخ به ملی سازی می شود. برون گرایان اغلب نظر معتقدین مکتب آزادیهای فردی در مورد اینکه دولتها "بلایای لازم" نیستند را رد می کنند. طبق نظر برون گرایان دولت محدود به حفاظت از حقوق شهروندان کاملاً لازم و منطبق با اخلاق است. برون گرایان مخالف تمامی جریانات آنارشیستی و مشکوک به اصل و نسب معتقدین مکتب آ‍زادیهای فردی با آنارشیسم فردگرا هستند.

سیاست گروههای معتقد به آزادیهای فردی[ویرایش]

از مکتب آزادیهای فکری اغلب بعنوان حزب چپ – راست مخصوصاً توسط غیرمعتقدین به این مکتب در آمریکا یاد می شود که در آنجا به معتقدین مکتب اشتراکات بیشتری با محافظه کاری آمریکایی نسبت به لیبرالهای آمریکایی مخصوصاً در مورد سیاستهای کنترل اسحله و اقتصادی دارند. با این حال، بسیایر از مردم معتقدین به آزادی های فردی را در مورد مسائل اقتصادی "محافظه کار" و در مورد مسائل اجتماعی "لیبرال" می دانند. بسیاری از معتقدین مکتب آزادیهای فردی جمهوری مبتنی بر قانون اساسی جمهوری که بسیار توسط قانون اساسی آمریکا محدود شده است را شکل بهتری از دولت نسبت به دموکراسی "نامحدود" که آن را" استبداد اکثریت" می دانند محسوب می کنند. (بطور مثال، مانند جمهوری خواهان هوادار حکومت قانون اغلب معتقدین مکتب آزادیهای فردی نماینده کنگره تگزاس و کاندیدای پیشین ریاست جمهوری آمریکا و معتقد به مکتب آزادیهای فردی ران پل را فردی فیلسوف منش می دانند، حتی اگرچه او از نظر حقوقی وابسته به حزب "جمهوری خواه" باشد.) ولی توصیف معتقدین مکتب بعنوان راستگرا(یا چپگرا) گمراه کننده است، چون اصول اصلی فلسفه آنها دقیقاً در گروه بندی راست یا چپ قرار نمی‌گیرد. معتقدین مکتب گروه بندی اصولشان را در شرایط سیاست راستگرا و سیاست چپگرا رد می کنند. بطور مثال معتقدین مکتب مخالف جنگ علیه مواد، سربازگیری و هرگونه جنگ که برای دفاع از خود یا کمک به ملت دیگری در دفاع از خود هستند و از توسعه تجارت آزاد و کاهش دادن مالیات گرفتن حمایت می کنند و آشکارا تقسیمات کلاسیک سیاسی چپ و راست را بر هم می زنند. راه دیگر برای فهم اینکه معتقدین مکتب در کجای منشور سیاسی قرار می گیرند اینست که این نظر را با دموکراسی اجتماعی که اقدام دولت برای ارتقای عدالت را حمایت می کند و محافظه کاری که اقدام دولت برای ارتقای نظم را حمایت می کند در مقام مقایسه قرار دهیم. مکتب آزادیهای فردی از آزادی حمایت می کند و مخالف اقدام دولت برای بسط عدالت یا نظم است با این نظر که نظم از عدالت پدید می آید. مثلاً محافظه کاران متمایل به ممنوعیت ازدواج همجنس بازان به منظور حفظ نظم سنتی هستند ولیبرالها متمایل به مجوز دادن برای ازدواج آنها به منظور تضمین عدالت قانونی و معتقدین مکتب آزادیهای فردی متمایل به انتقاد از خود قانون ممنوعیت از ازدواج، مخصوصاً آنها شایستگی دولت در مسئله ازدواج به جز انجام آنچه که مردم بر سرانجام آن قرارداد قانونی بسته اند و مخالفت با حقوق اضافی مختلفی که اخیراً به متاهلین اعطا شده است را انکار می کنند.

[[Image:2d_political_spectrum.png|thumb| در حالی كه منشور سنتی سیاسی به شكل خطی است نمودار نولان آنرا به سطحی صاف تبدیل می‌کند تا مکتب آزادیهای فردی را در طیف گسترده تری از تفکر سیاسی قرار دهد.[[ مسئله تبعیض در کارگاه شاید حتی روشنگرتر عمل کند. لیبرالها نوعاً از قوانینی حمایت می‌کنند که کارفرمایان را برای تبعیض در مورد غیرمربوط به توانایی انجام کار جریمه می کند و محافظه کاران چنین تبعیضهایی را مجاز می دانند ولی معتقدین مکتب آزادیهای فردی مخالف هرگونه قانونی در این مورد هستند چون حق مالکیت صاحب کار و حقوق بگیری که منصفانه استخدام شده است را نقض می کند. به عبارت دیگر، حتی اگر یک معتقد مکتب شدیداً احساس کند که گروههای مختلفی که علیه شان تبعیض وجود دارد باید از عدالت برخوردار شوند می گویند که دخالت برای برقراری عدالت نباید وظیفه دولت باشد بلکه، وظیفه اجتماع است. اگر در شغلی بر علیه شما تبعیض قائل می شوند شما آزادید که سرکار دیگری بروید یا اینکه احتمالاً کار خودتان را شروع کنید که طبق اصول شخصی خودتان است یا هدایتگر تحریم یا فعالیت تبلیغاتی علیه آن شغل شوید. توانایی فرد متعقد به این مکتب برای تمایز ساختن بین عدالت وآزادی در این مثال این عقیده را ثابت می کند که تساوی مقاوم شرطی لازم از آزادی نیست، مخصوصاً آزادی برای ورود به توافقات بدون استفاده از زور. با حمایت از چنین چیزهایی بمانند آزادی در تبعیض قائل شدن، افراد معتقد به آزادیهای فردی آ‍زادی معاشرت را که رکن اصلی حقوق بشر است حمایت می کنند. بجای منشور "چپ – راست" بعضی از معتقدین مکتب از فضایی دوبعدی استفاده می کنند که در یک سمت آن "آزادی شخصی" و در سوی دیگر" آزادی اقتصادی" قرار دارد که آن را نمودار نولان می نامند. این نمودار که به اسم دیوید نولان نامیده شده که کسی بوده که این نمودار را طراحی کرده و همچنین حزب آزادیهای فردی آمریکا را تاسیس کرده است، شبیه به تستی سیاسی – اجتماعی است که برای قرار دادن افراد در طرفداران دولت مستقل مورد استفاده قرار می گیرد. برآورد ابتدایی از سیاست مکتب آزادیهای فردی (بدست آمده از این نمودارها) حاکی از این است که آنها با لیبرالها در مورد مسائل اجتماعی و با محافظه کاران در مورد مسائل اقتصادی موافق هستند. بنابراین، مقیاس خطی سنتی فسلفه دولتی می تواند در داخل نمودار نشان داده شود که از سمت گوشه چپ بالایی تا پایین سمت راست ادامه می یابد در حالی که کنترل دولتی به صورت خطی از چپ پایینی تا بالا راست نشان داده می شود.

حزب آزادیهای فردی[ویرایش]

برنامه حزب آزادیهای فردی پروژه ای بین المللی برای تعریف و مستند سازی جابجایی های داوطلبانه رایج و ممکن از برنامه های دولتی است. بعضی از آنها بمانند دیوید بواز معاون اجرایی گروه مشاوران حزب آ‍زادیهای فردی در موسسه کاتو آمریکا عقیده دارند که اصطلاح " لیبرالیسم کلاسیک " باید برای متفکران لیبرال ابتدایی بخاطر شفافیت و دقت و به دلیل تفاوت های بین بسیاری از متفکران لیبرال کلاسیک و معتقد به آزادیهای فردی حفظ شوند. با این حال، مثال رسمی در مورد موسسه کاتو این است که لیبرالیسم کلاسیک و مکتب آزادیهای فردی هم معنا هستند. آنها ترجیح می دهند از اصطلاح "لیبرال" برای توصیف خود استفاده کنند ولی تصمیم می‌گیرند که از آن بخاطر معانی ضمنی واپسگرایانه و تعاریف مهمل را در بر ندارد.

معتقدین مکتب و متحدانشان گروهی متجانس نیستند ولی برای تشکیل گروه مشاوران،  گروه سیاسی و پروژه های دیگر مشارکت داشته اند. به طور مثال اقتصاددان مکتب اتریش موری روتبارد باشگاه کاتو را با مشارکت دیگران تاسیس کرد تا از حزب مستقل آزادیهای فردی حمایت کند و همچنین به [[دیوید نولان حزب آزادیهای فردی | دیوید نولان]] در تاسیس حزب آزادیهای فردی آمریکا در سال 1971 ملحق شد. (روتبارد فعالیت خود با حزب آزدیهای فردی را در سال 1985 متوقف کرد و بعضی از پیروان او بمانند لیوارک ول با گروه دشمنی دارند.) امروزه در آمریکا بعضی از معتقدین مکتب از حزب آزادیهای فردی و بعضی از هیچ حزبی حمایت نمی کنند و بعضی تلاش می کنند در حزبهای قویتری علیرغم تفاوتهایشان کار کنند. کمیته حزبی آزادی جمهوری خواهان که یک شاخه از  حزب جمهوری خواه است که عقاید مکتب آزادیهای فردی را حمایت می کند. سازمانی مشابه با نام کمیته حزبی آ‍زادی دموکراتها که در  حزب دموکرات وجود دارند کمتر سازمان یافته است. نماینده گنگره جمهوریخواهان ران پل هم چنین عضوی از حزب آزادیهای فردی است که یکبار کاندیدای ریاست جمهوری شده بود.

[[Image:Movimiento Libertario Logo.gif|left|frame| موویمنتو لیبرتاریو یکی از موفقترین حزبهای سیاسی آزادی فردی در جهان است.[[ موویمنتو لیبرتاریو از ]]کاستاریکا]] ( جنبش‌ آزادیهای فردی ) یک حزب آزادیهای فردی غیرآمریکایی و برجسته است که 10 درصد کرسی های مجلس ملی (قانونگذاری) کاستاریکا را در اختیار دارد. موویمنتو لیبرتاریو اولین سازمان آزادیهای فردی محسوب می‌شود که توانسته در انتخابات در سطح ملی موفقیتهای بزرگی را کسب کند؛ اگرچه نه بدون جنجال. مثلاً ریگوبرتو استوارت یکی از موسسان این حزب و موسس "پروژه لیمون رئال" [۲] برای کسب 28 استقلال در استانی از کاستاریکا و اداره INLAP که گروه مشاوره‌ای از حزب آزادیهای فردی است مقام خود در موویمنتولیبرتاریو و حمایتش برای " پروژه لیمون رئال " را از دست داد. همان طور که تئوری انتخاب عمومی توضیح داده بهنگام قبول وجه از موسسه فردریشن ناومن که یک موسسه آلمانی است این حزب از اصول آزادیهای فردی خود در قبال کسب قدرت بیشترعدول کرد و در جایگاهی ضد آزادیهای فردی قرار گرفت. [۳] حزب آ‍زادی هنگ کنگ مثالی دیگر از تمایل یک حزب سیاسی با افکار مکتب آزادیهای فردی به سوی مسائل اقتصادی است. این حزب دومین حزب سیاسی بزرگ در شورای قانونگذاری است. اگرچه بیشتر موفقیت حزب مدیون سیستم انتخاباتی منحصر به فرد هنگ کنگ است که به گروههای شغلی اجازه می دهد تا نیمی از اعضای شورای قانونگذاری را انتخاب کنند و نیمه دیگر مستقیماً انتخاب شوند. لیستی دیگر از حزبهای سیاسی مکتب آ‍زادیهای فردی وجود دارند که درجاهای دیگر دنیا موفق بوده اند. مکتب آزادیهای فردی در فرانسه با آغاز به کار شری لیبرت ("آزادی پاس داشته شده" ) ظهور یافته که گروه مشاور و انجمن فعالانی است که 2000 عضو دارد. شری لیبرت وقتی که توانست هشتاد هزار پاریسی را به خیابانها بکشاند تا علیه کارکنان دولت که اعتصاب کرده بودند تظاهرات کنند شهرت زیادی کسب کرد. در سال 2001، پروژه ایالت آزاد را جیسون سورنز پایه گذاری کرد که کارشناس سیاسی و فعال مکتب آ‍زادیهای فردی بود. او استدلال می کرد که باید 2000 نفر از معتقدین مکتب به یکی از ایالات آمریکا مهاجرت کنند تا به فعالیتهای خود بپردازند. در آگوست 2003 اعضای پروژه ایالت نیوهمپشایر را انتخاب کردند. با این حال بمانند سال 2005 نگرانی هایی در مورد میزان کم مشارکت در پروژه وجود دارد. بعلاوه اعضای ناراضی پروژه در اعتراض به انتخاب نیوهمپشایر پروژه های رقیب دیگری را طراحی کردند که شامل متحدین آ‍زاد غرب که پروژه ای برای ملت آلاسکای آزاد است می شود تا فعالیت خود را در ایالت یا منطقه دیگری متمرکز کنند. همچنین پروژه منطقه آزاد اروپا نیز وجود دارد European Free State Project.

مناقشات اعضای مکتب[ویرایش]

این مناقشات در بندهایی جداگانه مورد بررسی قرار می گیرند:

‌* دیدگاههای معتقدین مکتب در مورد سرمایه داری : اغلب معتقدین مکتب حامی خصوصی سازی و تجارت آزاد هستند چون عقیده دارند که مردم باید بتوانند معامله، تولید، انتقال، تجارت، خرید و فروش را بدون دخالت دولت شروع کرده و گسترش دهند. بعضی از تلاش برای محدود کردن انحصارات خصوصی طرفداری می کنند. بعضی از معتقدین مکتب بمانند میلتون خریدمن اصلاحات بازار مثل بن مدرسه را به "وضعیت فعلی" ترجیح می دهند در حالی که دیگران مثل لیوراک ول چنین برنامه هایی را تهدیدی علیه صنعت خصوصی و وسیله ای پنهان برای توسعه دولت می دانند و در عوض مدارس مالیاتی را کاملاً ملغی می دانند. [۴]

همچنین بسیاری از معتقدین مکتب مخالف قوانین ضدامانی و قوانین ضد خرید و فروش غیرقانونی و بالا بردن غیرقانونی قیمت هستند. 
  • دیدگاههای معتقدین مکتب در مورد باز توزیع: اغلب معتقدین مکتب مخالف " توزیع مجدد" اقتصادی اجباری و هر گونه رفاه دولتی هستند چون آ‍ن را نوعی "سرقت سازمان یافته" می دانند. با این حال، بعضی از حمایت عمومی و موقت و حداقلی دولت حمایت می‌کنند.
* دیدگاههای معتقدین مکتب در مورد مالیات : بعضی از معتقدین مکتب عقیده دارند که ثبات در اصول رسمی مکتب وجود دارد (عدم تجاوز، حقوق فردی). [۵]  [۶]در حالیکه طرفداران دولت محدود از مالیات کم دفاع می‌کنند و استدلال می کنند که جامعه بدون دریافت مالیات در تامین سلامتی عمومی بمانند جلوگیری از جرم دچار مشکل خواهد شد. "ببینید مینارشیسم". 
  • دیدگاه های معتقدین مکتب در مورد متحدین سیاسی: اغلب معتقدین از لحاظ سیاسی با محافظه کاران مدرن بر سر مسائل اقتصادی و قوانین اسلحه متحد می شوند [۴]. در بسیاری از مسائل اجتماعی، معتقدین مکتب با سیاستمداران چپگرای مدرن متحد می‌شوند. سیاست خارجی نیز مسئله ای بحث برانگیز در میان معتقدین مکتب است چون اغلب آنها مخالف جنگ هستند (برعکس محافظه کاران) ولی همچنین مخالف سازمان ملل نیز هستند (برعکس لیبرالها). بقیه با انزواطلبان، مذهبیون محافظه کاران سنتی علیرغم مخالفتشان بر سر مسائل اقتصادی و اجتماعی متحد می شوند. دیگران از هر گونه اتحادی با حزب سیاسی دیگر سرباز می زنند و هیچ گاه به یک کاندیدای جریان غالب رای نمی دهند. اکثر معتقدین مکتب که می خواهند رای دهند تنها به فردی رای می‌دهند که از لحاظ سیاسی معتقد به مکتب باشد که نمونه مناسب آن در آمریکا نماینده کنگره ران پل است. آنهایی که به هر حزب اصلی که با آراء و اهدافشان متناسب باشد رای می دهند معتقدین مکتب کوچک )1( یا "معتقدین مکتب فلسفی" نامیده می شوند چون برای پیشبرد آزادی فردی راضی به مصالحه هستند. در انتخابات ریاست جمهوری امریکا در سال 2004 گروهی معدود از معتقدین مکتب کوچک)1( از هوارد دین در انتخابات مقدماتی بخاطر عقایدش در مورد حق استفاده از اسلحه و تایید تجارت آزاد و همچنین بخاطر ترس از جان کری و جرج بوش بعنوان گزینه های سیاسی بدتر حمایت کردند. بعضی از معتقدین مکتب که فیلسوف منش هستند به جرج بوش رای دادند چون می ترسیدند که جان کری نسبت به بوش کمتر طرفدار تجارت آزاد باشد. و دیگران به بوش رای دادند چون حزب جمهوری خواه ادعا می کرد که حزب دولت کوچکتر است. گروه اقلیت کوچکتر دیگری از مکتب آزادیهای فردی به جان کری رای دادند که اغلب به خاطر اعتراض به بوش بود که نتوانسته بود جلوی هزینه های فدرال را بگیرد. قسمت عمده ای از معتقدین مکتب فیلسوف منش کاملاً از رای دادن اجتناب کردند (نوعاً به دلیل این عقیده شان که کاندیداهای حزبشان ضعیف انتخاب شده بودند) یا اینکه به کاندیدای خود مایکل بدناریک رای دادند و عقیده داشتند که افراد منتخب هر دو حزب اصلی در سال 2004 با اصول اساسی مکتب آزادیهای فردی مخالف بودند.
  • دیدگاههای معتقدین مکتب در مورد مالکیت معنوی: بعضی از معتقدین مکتب اعتقاد دارند که حقوق مالکیت اندیشه (و چیزهای غیرمحسوس دیگر) باید با حقوق مالکیت اجناس مادی در یک رده قرار گیرند چون حقوق طبیعی این امر را توجیه می کند. دیگران مالکیت معنوی را با دلایل مفید و عملی توجیه می کنند. آنها عقیده دارند که حقوق مالکیت معنوی برای به حداکثر رساندن نوآوری لازم است. هنوز بعضی معتقدند که "مالکیت معنوی" حسن تعبیری برای سیاست حمایت معنوی از صنایع داخلی است و

باید کاملاً ملغی شود.

  • دیدگاههای معتقدین مکتب در مورد مهاجرت : معتقدین مکتب آزادیهای فردی از شاخه قانون طبیعی عموماً از آزادی مسافرت حمایت می کنند ولی دیگر معتقدین مکتب بر این باروند که مرزهای باز منجر به تجاوز قانونی می شود. بحث معمولاً بر محور تصاحب جسم خود است و اینکه آیا این آزادی را داریم که بدون اجازه دولت کس دیگری را کرایه کنیم. در مواقع دیگر بحث در مورد سوء استفاده مهاجرین از منابع دولتی است که از طریق مالیات حاصل می شوند" "معتقدین مکتب نتیجه گرا" در مورد این موضوع در قالب نتایج اقتصادی آن تصمیم می گیرند. در بهترین حالت برای معتقدین مکتب مشارکت حداقلی دولت در برنامه های اجتماعی مختلف مفروض است و بنابراین هیچ گونه هزینه اضافی مالیات از بابت مهاجرت تحمیل نمی شود.
  • دیدگاههای معتقدین مکتب در مورد سقط جنین : در مورد نقش دولت در مسئله سقط جنین که اگر واقعاً غیراخلاقی است بحث و جدل وجود دارد. در آمریکا هر دو طرف دعوا موافقند که این مسئله را خود ایالتها بجای دولت باید حل و فصل کنند و بدین وسیله قانون مشروعیت سقط جنین را به این بهانه ملغی اعلام کردند که تصمیمی از سوی مرکز و دولت بود که اختیارات سنتی ایالتها را زیر پای می گذاشت. معتقدین مکتب آزادی‌های فردی در آمریکا که طرفدار اختیارات ایالتی نیستند از سویی دیگر ترجیح می‌دهند که دولت در این مورد به بهترین نتیجه برسند. بسیاری از معتقدین مکتب (منجمله موسسه زنان) که کلاً در اقلیت قرار داشتند سقط جنین را شروع اعمال زور علیه جنین می دانند و بنابراین آن را غلط فرض می کنند در حالی که دیگر معتقدین مکتب مراحل ابتدایی رشد جنین را تحت کنترل مادر یا والدین او می دانند که مسئولیت رشد او را به عهده دارند. بعضی از سرمایه داران سازمان ستیز که شامل لیوارک ول و جوسوبران می شوند مخالف سقط جنین و تصمیم دولتی مشروعیت آن هستند.
  • دیدگاههای معتقدین مکتب در مورد اعدام: بعضی از معتقدین مکتب از اعدام به دلایل دفاع از خود یا عدالت انتقام جویانه حمایت می کنند. بعضی دیگر آنرا سوء استفاده از قدرت دولتی می دانند. بسیاری از معتقدین مکتب که به قانون اساسی احترام می گذارند اعدام را به دلیل ذات غیرقابل برگشت و جبرانش و تضاد آن با لایحه حقوقی ممنوعیت " مجازات غیرمعمول و ظالمانه" رد می کنند.
  • دیدگاههای معتقدین مکتب در مورد دخالت خارجی: بسیاری از معتقدین مکتب مخالف و مشکوک به دخالت دولت در امور کشورهای دیگری مخصوصاً دخالت خشونت آمیز هستند. دیگران (منجمله کسانی که معتقد به برون گرایی هستند) عقیده دارند که وقتی یک دولت خارجی حقوق شهروندان خود را نقض می کند دخالت امری غیراخلاقی نیست ولی اینکه آیا کشور دیگری باید دخالت کند مربوط به مسئله نفع شخصی اش است. معتقدین مکتب که طرفدار دخالت خارجی هستند با عنوان معتقدین مداخله جو مکتب آزادیهای فردی شناخته می شوند.
  • دیدگاههای معتقدین مکتب در مورد حقوق همجنس بازان: اکثر معتقدین مکتب فکر می‌کنند که بزرگسالان حق دارند نوع زندگی یا زندگی جنسی خود را انتخاب کنند به این شرط که این مسئله آ‍زادی مردم دیگر برای انتخاب نوع زندگی جنسی یا آ‍زادی انتخاب دین را نقض نکند. با این حال بحث در مورد هم جنس بازی در نیروهای مسلح و ازدواج هم جنس بازان بین معتقدین مکتب وجود داشته باشد. این بحث و جدل کاملاً از مسئله روز دولت در امر ازدواجهای معمول نشأت می گیرد. پاسخ صرف و فیلسوفانه معتقدین مکتب این بوده است که باید چنین ازدواج هایی را قانونی دانست و باید تمامی مفاد ازدواجها صراحتاً در قرارداد ازواج آورده شوند و باید به هر تعداد بزرگسال که با این شرایط قصد ازدواج دارند مجوز داد و به ظهر نویسی دولتی در قراردادهای ازدواج پایان داد که شامل ازدواج معمول نیز می شود و اگر دیگر دولت فقط بعضی از ازدواجهای خاص را ظهرنویسی نکند دیگر بی عدالتی وجود نخواهد داشت و هم جنس بازان زن و مرد، افراد چند همسره و غیره می توانند قراردادهای خصوصی و قانونی خود را مانند ازدواج های معمول تنظیم کنند. این مجادله از این نکته نشات می گیرد که دولت تصور می کند که افرادی که ازدواج معمولی می کنند و توافقات پیش از نکاح را در قرارداد نیاورده اند به اتحادیه های مذهبی از مسیحیت که بین عموم مشهور است وارد شده اند که طرفین نکاح را محق استفاده از سیستم قانونی کشور می کند که بدین وسیله سابقه ازدواج و حل و فصل مناقشات آنها بایگانی می شود. این سیستم توسط افرادی استفاده می شود که نکاح معمولی داشته اند و آماده احتمال طلاق و اختلافات قراردادی بعدی نبوده اند. اگرچه این سیستم فعلاً نقص دار است ولی همجنس بازان متمایل به ازدواج خواستار همین حق هستند تا به دولت پناه ببرند به این امید که همان تصور دولت از قرارداد حفاظت وابسته به درآمد مالیاتی وجود داشته که در بعضی از مواقع به افراد مزدوج معمولی فایده می رساند. این دو راهی برای اکثر معتقدین مکتب از این مسئله ناشی می شود که اخیراً وضعیتی ناعادلانه در جریان است. افراد مزدوج معمولی از امتیاز حفاظت مالیاتی و حل و فصل قابل اجرای قراردادی در سندهای ازدواجشان برخوردارند. هم جنس بازان خواستار احقاق حق در چنین سیستم ناقصی هستند. معتقدین مکتب هم دچار این گرفتاری می شوند که این سیستم ناعادلانه را برای احقاق حق آنها گسترش دهند یا اینکه عضویت بعضی از حزبهای خاص را در این سیستم ناقص منکر شوند. بسیاری از معتقدین مکتب از این مفهوم حمایت می کنند که جداسازی منصفانه مردم و قراردادن آنها در گروههای مختلف بر اساس منزلت اجتماعی بر اساس قانون ممکن نیست بنابراین تعریف اخیر از ازدواج باید شامل تمامی کسانی شود که قصد ازدواج دارند و با این هدف غایی که نقش دولت را کاملاً در این امر کنار بگذارند. نظر مشترک همه معتقدین مکتب این است که بهترین راه حل بی عدالتهای در مورد هم جنس بازان از طریق حذف نقش دولت در ازدواج (برای مزدوجین معمولی، همجنس بازان،‌چند همسره ها و غیره) حاصل می شود و بدین شکل با تمامی انسانها بطور مساوات در قانون رفتار خواهد شد.
  • دیدگاههای معتقدین مکتب در مورد وراثت: معتقدین مکتب مخالف انجام هر گونه کاری اضافی در مورد فقدان وصیت نامه در صورت فوت یا حقوق مالکیت بعد از وفات هستند. در صورت وجود وصیت نامه باید به آن طبق خواسته های متوفی عمل شود. معتقدین مکتب بر این نظرند که هر گونه اموال بدون وصیت به خویشاوندان متوفی می‌رسد و هیچ مالی به دولت تعلق نمی گیرد. بسیاری از معتقدین مکتب از بوجود آمدن وکالت برای جلوگیری از مالیات بستن بر اموال متوفی در هنگام وفات طرفداری می کنند.
  • دیدگاه های معتقدین مکتب در مورد منابع طبیعی: بعضی از معتقدین مکتب مثل ]]طرفداران محیط زیست بازار آزاد]] و برون گرایان ]] فکر می کنند که تخریب محیط زیست نتیجه سوء مدیریت و مالکیت دولتی منابع طبیعی بوده و مالکیت خصوصی منابع طبیعی منجر به محیط زیست بهتری می شود چون مالک خصوصی برای افزایش ارزش روزافزون آن انگیزه بیشتری خواهد داشت. بقیه افراد بمانند معتقدین به آزادی زمین]] فکر می کنند که چنین منابعی (به ویژه زمین) اموال محسوب نمی‌شود.
  • دیدگاههای معتقدین مکتب در مورد حقوق حیوانات :

تعداد معدودی از معتقدین مکتب حقوق اولیه ای را برای حیوانات قائل هستند (حیوانات را موجوداتی مستقل می دانند که نباید بر آنها اعمال زور کرد) در حالی که بقیه حیوانات را به عنوان اموال می دانند که صاحبشان می توانند آزادانه و دلخواهانه با آنان رفتار کنند.

شیوه برخورد حزب آزادیهای فردی در مورد این مسائل گمراه کننده است. طبق 

"موافقتنامه دالاس" اعضای حزب موافقت کردند که مدارک و مقامات حزب باید روی راه‌حل های داوطلبانه متمرکز باشند واز هیچ شیوه خاصی چه مینارشیسم یا چیز دیگری حمایت نکنند. در مورد مسائل اجتماعی برنامه بر روی جایگزین های داوطلبانه و اصول مدنی و نه دولت استبدادی بعنوان موجودیتی برای حل مشکلات متمرکز خواهد بود. کسانی که متوجه دفاع و مهاجرت هستند باید به اقدامات داوطلبانه در دست اقدام که توسط حزب آزادیهای فردی یا جنبشهای متحد آنها انجام می گیرند یا مورد تشویق قرار می گیرند بنگرند. راه حل صحیح برای برخورد با دشمنان خارجی سیاستهای مکتب و معتقدین آن در تمامی کشورهاست.

نقد مکتب آزادیهای فردی[ویرایش]

منقدین مکتب آزادیهای فردی از هر دو جناح چپ و جناح راست ادعا می کنند که تفکرات مکتب درباره آزادی اجتماعی و اقتصادی فردی متناقض، غیرقابل دفاع و نامطلوب است. منتقدین چپگرا بر عواقب اقتصادی تاکید می کنند با این ادعا که بازارهای آ‍زاد یا سرمایه داری اقتصادی آ‍زاد آزادی شخصی بسیاری از افراد را با خلق بی عدالتی اجتماعی، فقر و عدم پاسخگویی قدرتمندان محدود می کند. منتقدین راستگرا بر موضوعات سنت و اخلاق فردی تاکید می کنند با این ادعا که آ‍زادیهای فردی فراوان که از سوی معتقدین این مکتب حمایت می شود رفتارهای غیراخلاقی و غیر سالم را تشویق و دین را تضعیف می‌کند. معتقدین مکتب که متوجه چنین انتقادهایی هستند ادعا می کنند که مسئولیت شخصی، احسان و نیکوکاری فردی و مبادله کالا و افکار داوطلبانه هم نشان از شیوه شخصی رسیدن به آ‍زادی هستند و راهی موثرتر و اخلاقی تر برای رسیدن به رفاه و همزیستی مسالمت آ‍میز را پیش روی می گذارند. آنها اغلب عقیده دارند که در یک جامعه سرمایه داری حتی فقیرترین فرد در اثر رشد اقتصادی سریعتر وضعیت مالی بهتری پیدا می کند، به اعتقاد آنها این امر با کاهش مالیات و قوانین کمتر اتفاق می افتد.

محافظه کاران اغلب عقیده دارند که دولت برای حفظ اصول اخلاقی و نظم لازم است. آنها تصور می کنند که آ‍زادیهای بی حد و حصر فردی رفتاری خطرناک و غیر مسئولانه را تشویق می کند که منجر به ظواهری می شود که جامعه مشترکاً باید هزینه های آن را غیرمستقیم بپردازد. اگر رفتارهای منفی بر جامعه تاثیر می گذارند نظام مالیاتی می تواند با اختصاص منابع این مشکل بازار را حل کند. بعضی از مباحث مهم این مسئله شامل اصول جنسی جنگ علیه مواد و آموزش عمومی می شود. بعضی از افراد مانند یوناگلدبرگ از "موسسه بازنگری ملی" مکتب آزادیهای فردی را "شکلی مغرورانه از نیهیلسم" می دانند که سبک های زندگی غیرسنتی را آشکار تحمل می‌کند(مثل اعتیاد به ]]هروئین[[ ) و تحمل افکار سیاسی دیگر را ندارد. در همان مقاله او می نویسد که : "شما با دادن آزادی کامل به بچه ها آنها را تبدیل به بزرگسالان مسئول نمی کنید. شما با محدود کردن آزادی و با هدایت انرژی آنها شخصیت آنها را تقویت می‌کنید. این کاری است که تمامی مدارس و خانواده ها و جوامع خوب انجام می دهند. پلورالیسم [نباید] ... یک قرار خودکشی باشد." )یادداشت: معتقدین مکتب از "آزادی کامل" حمایت نمی کنند بلکه اصرار دارند که آ‍زادی عمل هر شخص وقتی که منجر به نقض آزادی دیگری می شود باید محدود شود. همچنین این مسئله که معتقدین مکتب همان آ‍زادی بزرگسالان را برای بچه ها متصورند بسیار غیرمعمول است).

بعضی از معتقدین مکتب به مانند جان راولز و ارنست پاتریج عقیده دارند که قراردادهای اجتماعی ضمنی و دموکراسی اعمال دولت را که بعضی از افراد ضرر می رساند توجیه می کند، البته تا آنجایی که سود عموم در نظر گرفته می‌شود آنها اعتقاد دارند که حقوق و بازار تنها در میان یک "جامعه شهروندی مطلوب" می توانند عمل کنند که بر الزامات اجتماعی که معتقدین مکتب آن را رد می کنند تأکید دارد. این منتقدین استدلال می کنند که بدون این اصل دولت مطلوب مکتب آزادیهای فردی یا شکست می خورد یا بسیار بسط و گسترش می یابد. نقدهای دیگر بر اساس اقتصاد است. منتقدین تصور می کنند تئوری اقتصادی مکتب آزادیهای فردی(سرمایه داری اقتصاد آزاد و نوکلاسیک) که در (شیلی، بریتانیای قرن 19 و آمریکای قرن 19 و 20) انجام گرفته اند. نتایجشان نشان می دهد که افکار اقتصادی مکتب آزادیهای فردی آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و رشد اقتصادی را تهدید می کند. این مکتب ناکامیهای بازار واقعی بمانند تمایل انسان به رفتار فرصت طلبانه را نادیده می گیرد. بعلاوه، بعضی از منتقدین ادعا می کنند که ضد دولت گرایی مکتب آزادیهای فردی بعضی از خدمات حیاتی را کنار می گذارد. یک مثال معروف مراقبتهای درمانی است. منتقدین می گویند که فقدان دانش پزشکی در میان مصرف کنندگان و این اصل اخلاقی اجتماع که باید به کسانی که توان مالی ندارند خدمات ارائه کند مراقب درمانی مکفی را در یک بازار کاملاً آزاد غیرممکن می سازد. این منتقدین ادعا می کنند که سیستم مراقبت پزشکی ملی نتایج بهتری نسبت به بازار بدست می آورد و مراقبت پزشکی بر عکس وضعیت آن در مکتب آزادیهای فردی حسنی عمومی است که استفاده از زور را توجیه می کند.

این منتقدین اعتقاد دارند که تعریف مکتب از " آزادی" (همانطور که در نمودار نولان نشان داده شد) ناقص است چون تأثیر فقر و ناتوانی برآزادی را نادیده می گیرد. بقیه اعتقاد دارند که امتحان سیاسی وابسته نسبت به مکتب تعصب دارد یا اینکه نمودار ارزشهای نامربوط به مکتب را کنار می نهد. این نمودار مخصوصاً مکتب آزادیهای فردی را به عنوان بزرگترین حامی آزادی ترسیم می کند در حالی که از توضیح این مسئله که تنها حقوق منفی مورد حمایت قرار می گیرند باز می ماند. معتقدین مکتب نیز در جواب می‌گویند که حقوق مثبت حقوق غیرطبیعی هستند یا حقوقی تحت امر هستند.

دیگر منتقدین بمانند جفری فرید من سردبیر نشریه "بازنگری انتقادی" استدلال می کنند که معتقدین مکتب موضوعاتی بمانند تاثیر دخالت دولت، واگذاری وظیفه اثبات به رقبا را بدون توجیه بیش از حد ساده فرض می کنند. فرید من همچنین عقیده دارد که افکار مکتب آزادیهای فردی در مورد طبیعت انسان بیشتر شامل "جهاد سیاسی و ایدئولوژیک" و نه "دانش پژوهی" است. او ادعا می کند که بنظر معتقدین مکتب مردم برای به حداکثر رساندن خدمات رفاهی یا اعمال سودمدار خود نسبت به دولت بهتر عمل می کنند وبه نیازهای انسانی بهتر پاسخ می‌گویند. جی سی لستر در پاسخ به فرید من گفته است که فرید من یک توجیه گر است که مفهوم مکتب در مورد آزادی را به اشتباه فهمیده است. او همچنین از ضد مکتب آزادیهای فردی "پیشین" مشمولیت ضد مکتبی حمایت می کند. او می خواهد علیه مکتب دلیل بیاورد ولی همیشه "توجیه" کم می آورد و از لحاظ مفهومی خوب عمل نمی کند. لستر همچنین با جزئیات بیشتر در اثر خود بنام "فرار از غول لویاتان" به بسیاری از مسائلی که فریدمن مطرح می کند می پردازد.

بعضی از افراد از انگیزه های مکتب انتقاد می کنند و می گویند که آنها از ایده های مکتب تنها بخاطر اینکه بعنوان توجیه و حفظ آنچه که این منتقدین تصور می کنند موقعیتشان نزدیک به حد سلسله مراتب اجتماعی است حمایت می کنند. بطورمثال نویسنده مجله ویرد بروک شلبی بیگز گفت که: "مکتب آزادیهای فردی حرص و طمع سرمایه داریا غیرآگاهانه در لباس حقوق مدنی است" و اینکه "معتقدین این مکتب موضوعات معدودی را بهنگام صحبت درباره قول دادن در مورد آینده ای بدون دخالت دولت نادیده می گیرند. ضرر وزیان فرهنگی ذاتی و عمل مثبت،‌ پروژه های کار عمومی به مانند آ‍زاد راههای برای جگز در اطراف سیلیکون ولی، تامین بودجه برای هنر، جلوگیری از سوء استفاده از کودکان، مراقبت پزشکی از سالمندان و بسیاری از چیزهای دیگر موجود در لیست. آنها همچنین در مورد کاهش مالیات عواید سرمایه داری یا دیگر انواع مالیات برای ثروتمندان و شرکتها زیاد گله و شکایت ندارند.

این منتقدین عقیده دارند که حمایت از تلاشهای سازمان تجارت جهانی از سوی معتقدین این مکتب نشان می دهد که این افراد از وضعیت فعلی جهان راضی هستند و خواستار حفظ فواید سلطه جویی هستند. همچنین آنها می گویند که معتقدین این مکتب جایگاه ثروتمندان را به رسمیت می شناسند در حالی که لیبرالهای کلاسیک همیشه نسبت به ثروتمندان، معامله و شرکتها بدبین بودند و آنها را بعنوان اشراف می شناختند. توماس جفرسون مخصوصاً منتقد رشد شرکتها بود که به اعتقاد آنها قسمت مهمی از یک جامعه مکتب آزادیهای فردی را شکل می داد. بعضی ازمعتقدین مکتب مشروعیت شرکتها را به عنوان ساختارهای دولتی انکار می کنند.

بسیاری از اقتصاددانان موافقند که تصمیم گیری غیرمتمرکز بخش مهمی از بازارهای موثر است ولی بسیاری از اقتصاددانان بحث می کنند که ناکامی بازار بدون دخالت دولت اتفاق می افتند. در حالی که بسیاری از معتقدین مکتب بر تاثیر مثبت بازار در تخصیص عادلانه منابع اعتقاد دارند ولی به نیروهای بازار اجازه نمی دهند باعث نقض آزادی منفی فردی شوند. علاوه بر این، آنها مخالف هر گونه زور و اجباری برای مقابله با "ناکامیهای بازار" هستند و استدلال می کنند که دخالت دولت منجر به ناکامی دولت می شود. درمانی که بدتر از بیماری است .[۵]

بعضی از منتقدین نظر معتقدین مکتب در مورد حقوق مالکیت را تهدیدی علیه محیط زیست و نه درمان آن می دانند. آنها همچنین مدعی هستند که بسیاری از جنبه های محیط زیستن مثل زیبایی بصری برای بررسی سخت و طاقت فرسا هستند.

بعضی از منتقدین ادعا می کنند که مکتب آزادیهای فردی به برده داری حق مالکیت خصوصی، لغو قوانین کارگری از طریق توافقات کارگری قراردادی، فروش کامل حقوق کارگری می دهد و بعنوان مجازاتی برای شخص بدون بدهیهای پرداخت نشده به مانند یک خدمتگزار قرارداد رسمی به کار می رود. حتی مناظره های داخلی در گروههای مکتب آزادیهای فردی برای توجیه مکتب برای برده برداری قراردادی [۶] و کارگری قرارداد رسمی [۷][۸] نیز وجود دارد. پاسخ صریح معتقدین مکتب این است که جسم فرد، آن طور که توماسن جفرسون عقیده داشت، مال محسوب نمی شود. و بنابراین برده داری عملاً غیرقانونی است (مانند حبس اشتباه). این نظر با این اصل قانونی مشترک قدیمی در توازن قرار می گیرد که می گوید حقوق بیگانه و غریب نیستند و این شرطی است که اگر حقوق مانند مالکیت شخصی (در معنای قانونی) و کالاهای قابل معامله فرض شوند محقق نمی شود ،اگرچه این مسئله در هیچ سیاست رسمی مکتب وجود ندارد و موضوع قراردادهای خدمت داوطلبانه هنوز در مراتب مکتب مورد بحث هستند.

بعضی از منتقدین به این نکته اشاره می کنند که مکتب مورد آزمایش قرار نگرفته و فواید مورد ادعای آن به امتحان گذاشته شده اند. معتقدین مکتب هم همین ادعا را تکرار می کنند که انتقادات از مکتب هم هنوز به معرض آزمایش گذاشته نشده اند. بقیه اعتقاد داند که مکتب ذاتاً در دنیای واقعی عملی نیست چون بر اساس ذات انسان هر سازمانی که بتواند قراردادها را جاری و از تقلب جلوگیری کند قدرت کسب می کند ودر عمل تبدیل به دولت می شود. در جواب معتقدین مکتب می گویند که یک بازار کاملاً آ‍زاد و رهایش به روی هر سرمایه گذاری باز است و اقتصادی رقابتی را بوجود می آورد که با سازماندهی صرف و بسیار مشکل سلطه خود را اعمال می کند.

پاورقی ها[ویرایش]

  1. ” " من طرفدار بازار آزاد هستم. من فقط مخالف استفاده نادرست از تکنولوژی هستم. یک جامعه مبتنی بر آزادی فردی به کسی اجازه نمی دهد که از طریق آلودگی به دیگران صدمه بزند چون بر مسئولیت فردی اصرار دارد. این قسمتی از زیبایی این مکتب است." -راسل مینز
  2. Déjacque, Joseph. [http://joseph.dejacque.free.fr/ecrits/lettreapjp.htm نامه‌ای به پرودهون"
  3. Russell, Dean. [http://www.boogieonline.com/revolution/politics/name.html چه کسی طرفدار آزادی های فردی است؟ "[ نظراتی درباره آزادی، می 1955،
  4. Rockwell, Llewellyn H. Jr. کوپن: نام دیگر رفاه
  5. اصول در مقدمه این مقاله توضیح داده شده اند. اعتقادات اصولی یا باورها یا دکترینی هستند که کلاً صحیح فرض می شوندمریمم و بستر. یعنی صحیح فرض می شود که بعنوان یک اصل اساسی تمامی روابط انسانی باید داوطلبانه و همراه با رضایت باشد.
  6. در این مکتب برای رسیدن به ثبات نباید هیچ جرم و جنایتی و به هیچ اندازه ای صورت گیرد،. هر جرمی برای مکتب چیزی مطرود است. هر دولتی هر قدر هم که خوب باشد توسط این مکتب باید رد شود" والتر بلاک

همچنین رجوع کنید به[ویرایش]

  • ]]آنارشیسم فردی آمریکایی[[
  • ]]مدرسه اتریشی[[
  • ]]سرمایه داری[[
  • ]]موسسه کاتو[[
  • ]]مدرسه شیکاگو[[
  • ]]آنارشیسم مسیحی | مکتب آزادی فردی مسیحی[[
  • ]]آزادی های مدنی[[
  • ]]لیبرالیسم کلاسیک[[
  • ]]نقد های جنگ بر ضد تروریسم[[
  • ]]نشست آزادی دمکراتیک[[
  • ]]خصوصی سازی[[
  • ]]خطای طلای دیجیتال[[
  • ]]لیبریسم[[
  • ]]لیبرالیسم[[
  • ]]سازمان بین اللمللی طرفدار آزادی فردی[[
  • ]]مدیریت آزادی فردی[[
  • ]]حزب یرفدار آزادی فردی (ایالات متحده)[[
  • ]] ترنس- اومانیسم آزادی فردی[[
  • ]]ولنگار[[
  • ]]فهرست طرفداران آزادی فردی مشهور[[
  • ]]فهرست احزاب سیاسی طرفدار آزادی فردی[[
  • ]]فهرست سیاستمداران طرفدار آزادی فردی و شخصیت های رسانه ای[[
  • ]]:رسته:افراد بازاری طرفدار آزادی فردی[[
  • ]]فهرست گروه های طرفدار آزادی فردی فعلی و سابق[[
  • ]]فلسفه برون گرا | برون گرایی[[
  • ]]مکتب آزادی فردی ترقی خواه[[
  • ]]نشست آزادی جمهوریخواهان[[
  • ]]جمهوریخواهی[[
  • ]]مقاومت مالیات[[

مراجع[ویرایش]

  • ویکی‌پدیای انگلیسی

لینک های خارجی[ویرایش]

احزاب سیاسی طرفدار آزادی فردی در سراسر جهان[ویرایش]

حزب طرفدار آزادی شخصی (ایالات متحده) از 
]]=== اندیشگاه[[ های مکتب آزادی فردی    ===
===  پروژه های سیاسی دیگر آزادی فردی  === 

انتشارات و وب سایت های مربوط به مکتب طرفداری از آزادی فردی[ویرایش]

سایت هایی درباره مکتب طرفداری از آزادی فردی[ویرایش]

]]رسته: ایدئولوژی های اقتصادی[[ ]]رسته: مکتب طرفداری از آزادی فردی | *[[ ]]رسته: فلسفه سیاسی[[