بورژوازی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
داوو
برچسب‌ها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خنثی‌سازی ویرایش 28841045 از 188.213.180.189 (بحث)
برچسب: خنثی‌سازی
خط ۱۲: خط ۱۲:
نظریه‌های [[کارل مارکس]] طبقهٔ اجتماعی بورژوازی را به عنوان صاحبان امکانات تولید (مانند کارخانه، ماشین‌آلات و ابزار) در یک اجتماع سرمایه‌داری معرفی می‌کند. این طبقهٔ اجتماعی از راه استخدام کارگران برای به کار درآوردن سرمایهٔ خود باعث کسب درآمد برای خودشان می‌شوند. در دست داشتن امکانات تولید به بورژواها این اجازه را می‌دهد که تعداد زیادی کارگر را درازای مزد استخدام و از دسترنج کار آنها بهره و سوءاستفاده ببرند و این کارگران برای کسب درآمد چاره‌ای جز فروختن کار خود به سرمایه‌دار ندارند. از دیدگاه [[مارکسیسم]]، دو طبقهٔ پرولتاریا و بورژوازی به صورت مستقیم و دائم درگیر [[جدال طبقاتی]] هستند که در آن سرمایه‌دار درصدد سوء استفاده از کارگران هستند و در موضع مخالف، کارگران در برابر سوء استفاده مقاومت می‌کنند. این سوءاستفاده از کارگران بدین شرح است: کارگران که به صورت مستقل دارای امکانات تولید نیستند و برای به دست آوردن درآمد به استخدام سرمایه‌دار در می‌آیند. آنها برای سرمایه‌دار مشغول به تولید کالا یا خدمات می‌شوند و سرمایه‌دار صاحب این کالا یا خدمات می‌شود. سرمایه‌دار این اقلام را در برابر پول می‌فروشد و از آن پول مزد کارگران، هزینهٔ تولید و سود ([[مازاد اقتصادی|مازاد]] تولید) به دست می‌آورد. بدین صورت سرمایه‌دار می‌تواند بدون کار یا با کار کمتر از مازاد تولید کارگران سود به دست آورد. در نظریه‌های مارکسیستی، ثروت فقط از طریق کار به وجود می‌آید و از این رو، اگر کسی بدون کار کردن ثروت بدست بیاورد، این ثروت را به قیمت سوء استفاده از کار دیگران ایجاد کرده‌است.
نظریه‌های [[کارل مارکس]] طبقهٔ اجتماعی بورژوازی را به عنوان صاحبان امکانات تولید (مانند کارخانه، ماشین‌آلات و ابزار) در یک اجتماع سرمایه‌داری معرفی می‌کند. این طبقهٔ اجتماعی از راه استخدام کارگران برای به کار درآوردن سرمایهٔ خود باعث کسب درآمد برای خودشان می‌شوند. در دست داشتن امکانات تولید به بورژواها این اجازه را می‌دهد که تعداد زیادی کارگر را درازای مزد استخدام و از دسترنج کار آنها بهره و سوءاستفاده ببرند و این کارگران برای کسب درآمد چاره‌ای جز فروختن کار خود به سرمایه‌دار ندارند. از دیدگاه [[مارکسیسم]]، دو طبقهٔ پرولتاریا و بورژوازی به صورت مستقیم و دائم درگیر [[جدال طبقاتی]] هستند که در آن سرمایه‌دار درصدد سوء استفاده از کارگران هستند و در موضع مخالف، کارگران در برابر سوء استفاده مقاومت می‌کنند. این سوءاستفاده از کارگران بدین شرح است: کارگران که به صورت مستقل دارای امکانات تولید نیستند و برای به دست آوردن درآمد به استخدام سرمایه‌دار در می‌آیند. آنها برای سرمایه‌دار مشغول به تولید کالا یا خدمات می‌شوند و سرمایه‌دار صاحب این کالا یا خدمات می‌شود. سرمایه‌دار این اقلام را در برابر پول می‌فروشد و از آن پول مزد کارگران، هزینهٔ تولید و سود ([[مازاد اقتصادی|مازاد]] تولید) به دست می‌آورد. بدین صورت سرمایه‌دار می‌تواند بدون کار یا با کار کمتر از مازاد تولید کارگران سود به دست آورد. در نظریه‌های مارکسیستی، ثروت فقط از طریق کار به وجود می‌آید و از این رو، اگر کسی بدون کار کردن ثروت بدست بیاورد، این ثروت را به قیمت سوء استفاده از کار دیگران ایجاد کرده‌است.


== بورژوازی و مکتب پروتستان ==
== خانه‌های شمال و مرکز عراق ==
<br />

== پروتستانتیسم و قوانین کار ==
== پروتستانتیسم و قوانین کار ==
در نظام قدیم پیش از انقلاب فرانسه، قوانین کلیسا ۹۰ روز استراحت (۵۲ روز آخر هفته و ۳۸ روز تعطیل) برای کارگر تضمین کرده بود و کار کردن در چنین روزهایی اکیداً ممنوع بود. انگیزهٔ اصلی بی‌دین شدن بورژوازی صنعتی و تجاری، و رویگردانی آنها از [[کلیسای کاتولیک|مسیحیت کاتولیک]] همین بود. هنگامی که این بورژوازی طی انقلاب، چیرگی یافت بلافاصله روزهای تعطیل را لغو کرد و هفتهٔ ده روزه را جانشین هفتهٔ هفت‌روزه کرد. کارگران را از یوغ کلیسا رهانید تا آن‌ها را بهتر به زیر یوغ کار بکشد. نفرت از روزهای تعطیل تنها هنگامی به وضوح کامل پدیدار شد که بورژوازی مدرن صنعتی و تجاری سروسامان گرفت، یعنی بین سده‌ها ی۱۵ و ۱۶ میلادی.<ref name="ReferenceA">در ستایش تن‌آسانی، فیلیپ گدار- بهروز صفدری- چاپ اول ۱۳۹۱، نشر کلاغ- ص ۶۵</ref>
در نظام قدیم پیش از انقلاب فرانسه، قوانین کلیسا ۹۰ روز استراحت (۵۲ روز آخر هفته و ۳۸ روز تعطیل) برای کارگر تضمین کرده بود و کار کردن در چنین روزهایی اکیداً ممنوع بود. انگیزهٔ اصلی بی‌دین شدن بورژوازی صنعتی و تجاری، و رویگردانی آنها از [[کلیسای کاتولیک|مسیحیت کاتولیک]] همین بود. هنگامی که این بورژوازی طی انقلاب، چیرگی یافت بلافاصله روزهای تعطیل را لغو کرد و هفتهٔ ده روزه را جانشین هفتهٔ هفت‌روزه کرد. کارگران را از یوغ کلیسا رهانید تا آن‌ها را بهتر به زیر یوغ کار بکشد. نفرت از روزهای تعطیل تنها هنگامی به وضوح کامل پدیدار شد که بورژوازی مدرن صنعتی و تجاری سروسامان گرفت، یعنی بین سده‌ها ی۱۵ و ۱۶ میلادی.<ref name="ReferenceA">در ستایش تن‌آسانی، فیلیپ گدار- بهروز صفدری- چاپ اول ۱۳۹۱، نشر کلاغ- ص ۶۵</ref>

نسخهٔ ‏۲۳ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۱۶:۴۰

موسیو ژوقدان، قهرمان داستان آقازادهٔ بورژوائی، مولیر (۱۶۷۰).

بورژوازی (به فرانسوی: Bourgeoisie)، یک اصطلاح در علم جامعه‌شناسی و تاریخ است که مورد دسته‌بندی‌های مورد استفاده در تحلیل جوامع بشری است. مفهوم بورژوازی از زمان مارکس به بعد به معنای (طبقه حاکمه جامعه سرمایه‌داری) یعنی طبقه سرمایه‌داران و مالکان وسایل تولید استفاده شده است. بورژوازی توصیف دیگری نیز دارد که جامعه‌شناسان قرن یازدهم آن‌را به‌کار می‌گرفتند؛ توصیف زندگی اجتماعی سیاسی اروپا بود. مفهوم بورژوازی، طی تحولات و گذر تاریخ دچار تغییرات شده است. مفهوم ویژه و دقیق بورژوازی به طبقه‌ای از مردم در تاریخ اجتماعی اروپا اطلاق شده است که دارای ایدئولوژی و تفکر خاصی بودند. همچنین بورژوازی در مقابل اشرافیت قرار داشت.

بورژوازی در مفهوم تاریخی به معنی طبقه حاکمه جامعه سرمایه‌داری است.

ریشه تاریخی بورژوازی

مفهوم بورژوازی به توسعه شهرها در اروپای غربی و مرکزی، در قرن میانه برمی‌گردد، از نظر تاریخی بورژوازی در اروپا از قرن یازدهم با منازعه بازرگانان و صنعت گران (به فرانسوی ارتیزان) سازمان‌یافته و در درون اصناف با زمین‌داران پدید آمد. این کشمکش‌ها باعث به وجودآمدن شهر خودمختار و اصناف مستقل از اشراف شد.

در جامعهٔ سرمایه‌داری این واژه معمولاً به دسته‌های قانون‌گذار و مالک اطلاق می‌شود. طبقه بورژوا پس از اضمحلال شیوهٔ تولید فئودالی در قلعه‌هایی (borge) تجمع کردند و اطلاق بورژوا به این طبقه را نیز به (borge) یا همان قلعه نسبت می‌دهند که ریشه آن (burg) است که از زبان آلمانی وارد لاتین و دیگر زبان‌ها شده است؛ لذا ریشه پیدایش آن را تاریخی می‌دانند. شاید بتوان واژه «برج نشین» را به عنوان جایگزین واژه بورژوازی پیشنهاد داد.البته معادل 《برج نشین 》برای این واژه تمام دلالت ها و مضمون های مستتر در آن را پوشش نمی دهد و صرفا به محل زندگی برخی بورژواها اشاره می کند، گو اینکه برخی از بورژواها تشکیل دهنده و گسترش دهنده ی اولین شهرها در اروپا بوده اند و معادل برج نشین انحرافی از تاریخ تحول این مفهوم اجتماعی خواهد بود.[نیازمند منبع]

بورژوازی در نظریه‌های مارکسیستی

نظریه‌های کارل مارکس طبقهٔ اجتماعی بورژوازی را به عنوان صاحبان امکانات تولید (مانند کارخانه، ماشین‌آلات و ابزار) در یک اجتماع سرمایه‌داری معرفی می‌کند. این طبقهٔ اجتماعی از راه استخدام کارگران برای به کار درآوردن سرمایهٔ خود باعث کسب درآمد برای خودشان می‌شوند. در دست داشتن امکانات تولید به بورژواها این اجازه را می‌دهد که تعداد زیادی کارگر را درازای مزد استخدام و از دسترنج کار آنها بهره و سوءاستفاده ببرند و این کارگران برای کسب درآمد چاره‌ای جز فروختن کار خود به سرمایه‌دار ندارند. از دیدگاه مارکسیسم، دو طبقهٔ پرولتاریا و بورژوازی به صورت مستقیم و دائم درگیر جدال طبقاتی هستند که در آن سرمایه‌دار درصدد سوء استفاده از کارگران هستند و در موضع مخالف، کارگران در برابر سوء استفاده مقاومت می‌کنند. این سوءاستفاده از کارگران بدین شرح است: کارگران که به صورت مستقل دارای امکانات تولید نیستند و برای به دست آوردن درآمد به استخدام سرمایه‌دار در می‌آیند. آنها برای سرمایه‌دار مشغول به تولید کالا یا خدمات می‌شوند و سرمایه‌دار صاحب این کالا یا خدمات می‌شود. سرمایه‌دار این اقلام را در برابر پول می‌فروشد و از آن پول مزد کارگران، هزینهٔ تولید و سود (مازاد تولید) به دست می‌آورد. بدین صورت سرمایه‌دار می‌تواند بدون کار یا با کار کمتر از مازاد تولید کارگران سود به دست آورد. در نظریه‌های مارکسیستی، ثروت فقط از طریق کار به وجود می‌آید و از این رو، اگر کسی بدون کار کردن ثروت بدست بیاورد، این ثروت را به قیمت سوء استفاده از کار دیگران ایجاد کرده‌است.

بورژوازی و مکتب پروتستان

پروتستانتیسم و قوانین کار

در نظام قدیم پیش از انقلاب فرانسه، قوانین کلیسا ۹۰ روز استراحت (۵۲ روز آخر هفته و ۳۸ روز تعطیل) برای کارگر تضمین کرده بود و کار کردن در چنین روزهایی اکیداً ممنوع بود. انگیزهٔ اصلی بی‌دین شدن بورژوازی صنعتی و تجاری، و رویگردانی آنها از مسیحیت کاتولیک همین بود. هنگامی که این بورژوازی طی انقلاب، چیرگی یافت بلافاصله روزهای تعطیل را لغو کرد و هفتهٔ ده روزه را جانشین هفتهٔ هفت‌روزه کرد. کارگران را از یوغ کلیسا رهانید تا آن‌ها را بهتر به زیر یوغ کار بکشد. نفرت از روزهای تعطیل تنها هنگامی به وضوح کامل پدیدار شد که بورژوازی مدرن صنعتی و تجاری سروسامان گرفت، یعنی بین سده‌ها ی۱۵ و ۱۶ میلادی.[۱]

انتقاد از نگاه پروتستانتیسم به کار

مکتب پروتستان، که مذهب مسیحی انطباق‌یافته با نیازهای جدید صنعتی و تجاری بورژوازی بود، به استراحت مردم توجه کمتری نشان داد، پروتستانتیسم، از قدیسان در آسمان خلع قدرت کرد تا اعیاد مذهبی‌شان را بر روی زمین ملغی سازد. جریان اصلاح دینی و آزاداندیشی فلسفی فقط بهانه‌هایی بودند که به بورژوازی یسوعی اجازه دادند روزهای تعطیلی را از مردم برباید.[۱]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ در ستایش تن‌آسانی، فیلیپ گدار- بهروز صفدری- چاپ اول ۱۳۹۱، نشر کلاغ- ص ۶۵