پرش به محتوا

آترا-هاسیس: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌نشده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
گمخ - بازنویسی لوح‌ها - چهار
گمخ - بازنویسی لوح‌ها - پنج
خط ۳۷: خط ۳۷:
[[Image:bm-epic-g.jpg|thumb|لوحِ به [[خط میخی|خط میخیِ]] حماسه‌ی'' آترا-هاسیس'' در [[موزه بریتانیا]]]]
[[Image:bm-epic-g.jpg|thumb|لوحِ به [[خط میخی|خط میخیِ]] حماسه‌ی'' آترا-هاسیس'' در [[موزه بریتانیا]]]]


زمانی که خدایان انسان بودند، کار شاق و اجباری بر دوش آنها بود.{{efn|پیش از آن که بشریت وجود داشته باشد، خدایان بزرگ کار اجباری را بر خدایان کوچک تحمیل کردند. در ترجمه انگلیسی واژه drudgery آمده است که معنای «خر حمالی» هم می‌دهد.}} هفت خدای بزرگ، خدایان کوچک را به کار اجباری گماشتند. خدایان قرعه انداختند و هر یک سهمی بردند.{{efn|والتر برکرت مدلِ پیاده شده در آتراهاسیس را تا قطعهٔ مشابه در ''[[ایلیاد]]'' دنبال می‌کند: تقسیمِ بنا بر قرعه انداختنِ هوا، دنیای زیرین، و دریا در بین [[زئوس]]، [[هادس]]، و [[پوزئیدون]]؛ "بازنشانی که از میانهٔ آن می‌توان هنوز هم چارچوب خارجی را مشاهده کرد." (ص. ۹۱–۸۸)
زمانی که خدایان انسان بودند، کار شاق و اجباری بر دوش آنها بود.{{efn|پیش از آن که بشریت وجود داشته باشد، خدایان بزرگ کار اجباری را بر خدایان کوچک تحمیل کردند. در ترجمه انگلیسی واژه drudgery آمده است که معنای «خر حمالی» هم می‌دهد.}} خدایان قرعه انداختند و هر یک سهمی بردند.{{efn|والتر برکرت مدلِ پیاده شده در آتراهاسیس را تا قطعهٔ مشابه در ''[[ایلیاد]]'' دنبال می‌کند: تقسیمِ بنا بر قرعه انداختنِ هوا، دنیای زیرین، و دریا در بین [[زئوس]]، [[هادس]]، و [[پوزئیدون]]؛ "بازنشانی که از میانهٔ آن می‌توان هنوز هم چارچوب خارجی را مشاهده کرد." (ص. ۹۱–۸۸)


Burkert, Walter. 1992. ''The Orientalizing Revolution: Near Eastern Influence on Greek Culture in the Early Archaic Age''. [[Harvard University Press]].}} [[آنو]] به آسمان رفت، [[انلیل]] بر زمین ماند،{{sfn|Foster|1995|p=52}} دریا به [[انکی (خدای سومری)|انکی]] رسید. خدایان بزرگ، کار اجباری را بر اگیگی‌ها<ref group="و" dir=ltr>dingirs</ref>
Burkert, Walter. 1992. ''The Orientalizing Revolution: Near Eastern Influence on Greek Culture in the Early Archaic Age''. [[Harvard University Press]].}} [[آنو]] به آسمان رفت، [[انلیل]] بر زمین ماند،{{sfn|Foster|1995|p=52}} دریا به [[انکی (خدای سومری)|انکی]] رسید. خدایان بزرگ، کار اجباری را بر اگیگی‌ها<ref group="و" dir=ltr>dingirs</ref>
خط ۴۳: خط ۴۳:


دترمینیتیو (تعیین‌کننده‌هایی که گروهِ واژه را نشان می‌دهند) [[زبان اکدی|اکدی]] ''dingir'' ({{Lang-sux|𒀭|label=none}}) معمولاً به ''ایزد'' یا ''ایزدبانو'' ترجمه می‌شود. در همان حال می‌شود به ''کاهن'' یا ''کاهنه'' ترجمه شود، حتی با وجود اینکه واژه‌های اکدی دیگری (e.g. {{Lang-sux|ēnu|label=none|italic=yes}} و {{Lang-sux|ēntu|label=none|italic=yes}}) نیز همین ترجمه را دارند. بنا بر این [[اسم]] "الهی" برای بازتاب این ابهام در ''dingir'' استفاده می‌شود.}}
دترمینیتیو (تعیین‌کننده‌هایی که گروهِ واژه را نشان می‌دهند) [[زبان اکدی|اکدی]] ''dingir'' ({{Lang-sux|𒀭|label=none}}) معمولاً به ''ایزد'' یا ''ایزدبانو'' ترجمه می‌شود. در همان حال می‌شود به ''کاهن'' یا ''کاهنه'' ترجمه شود، حتی با وجود اینکه واژه‌های اکدی دیگری (e.g. {{Lang-sux|ēnu|label=none|italic=yes}} و {{Lang-sux|ēntu|label=none|italic=yes}}) نیز همین ترجمه را دارند. بنا بر این [[اسم]] "الهی" برای بازتاب این ابهام در ''dingir'' استفاده می‌شود.}}
{{efn|ابهام این واژه بیشتر از این است: علاوه بر دترمینیتیو، این واژه در صورت‌های [[اندیشه‌نگاشت]]، [[واژه‌نگاشت]] و [[آوانگار]] خود دارای معناها و کارکردهای کمابیش متفاوتی است که بر ابهام قضیه می‌افزاید.}} تحمیل کردند. اگیگی‌ها راه‌آب‌ها، کانال‌ها، دجله و پس از آن فرات را کندند. چهل سال گذشت،{{sfn|Foster|1995|p=53}}{{efn|افتادگی در حدود چهار سطر متن اصلی با متن دیگر پر می‌شود.}} رئیس قدیمی آنها به شورش دعوتشان کرد تا یوغ انلیل را بشکنند. خدایان ابزار خود از جمله بیل و سبدهای خاک را آتش زدند و به دروازه انلیل رفتند. در شب خانه‌اش (اکور) را محاصره کردند، کالکال و نوسکو نیز در خانه بودند. نوسکو، ارباب خود را بیدار کرد.{{sfn|Foster|1995|p=54}}{{efn|به کار نبردن فعل برای گفتن در این بخش متن، تاکید بر هیجان و شتابزدگی است.}} انلیل به نوسکو گفت «دروازه خود را ببند، سلاح فراز آور و در پیش من بایست.»{{efn|نوسکو به رنگ‌پریده بودن انلیل اشاره می‌کند و به درخت گز تشبیه می‌کند.}} انلیل به پیشنهاد نوسکو، آنو و انکی را فرامی‌خواند.{{sfn|Foster|1995|p=55}}
{{efn|ابهام این واژه بیشتر از این است: علاوه بر دترمینیتیو، این واژه در صورت‌های [[اندیشه‌نگاشت]]، [[واژه‌نگاشت]] و [[آوانگار]] خود دارای معناها و کارکردهای کمابیش متفاوتی است که بر ابهام قضیه می‌افزاید.}} تحمیل کردند. اگیگی‌ها راه‌آب‌ها، کانال‌ها، دجله و پس از آن فرات را کندند. چهل سال گذشت،{{sfn|Foster|1995|p=53}}{{efn|افتادگی در حدود چهار سطر متن اصلی با متن دیگر پر می‌شود.}} رئیس قدیمی آنها به شورش دعوتشان کرد. خدایان ابزار خود از جمله بیل و سبدهای خاک را آتش زدند و به دروازه انلیل رفتند. کالکال و نوسکو نیز در خانه بودند، نوسکو، ارباب خود را بیدار کرد.{{sfn|Foster|1995|p=54}} انلیل به پیشنهاد نوسکو، آنو و انکی را فرامی‌خواند.{{sfn|Foster|1995|p=55}}


هر سه با یکدیگر ملاقات می‌کنند. انلیل ماجرای شورش را شرح می‌دهد. آنو به انلیل می‌گوید بگذار دلیلش را با فرستادن نوسکو دریابیم.{{sfn|Foster|1995|p=55}} نوسکو به دیدار شورشیان می‌رود و گفته‌های انلیل را به آنها باز می‌گوید.{{efn|این بخش پرتکرار است. انلیل به دنبال عامل تحریک است.}} پاسخ می‌دهند «تک‌تک ما اعلام جنگ کردیم.» خدایان از سختی و کشنده بودن کار شاق و اجباری خود می‌گویند. نوسکو پیام را برای انلیل می‌برد{{sfn|Foster|1995|p=56}} و او پس از شنیدن حرفهای خدایان به آنو می‌گوید که با او به آسمان خواهد رفت. آنو گفته‌های اگیگی‌ها را تایید می‌کند{{efn|در متن اصلی افتادگی است. این بخش با متنی پر می‌شود که واژه «ائا» به جای «انکی» آمده است. او نیز سخنان آنو را بازتاب می‌دهد.}} ائا چاره‌ساز می‌شود{{sfn|Foster|1995|p=57}} و پیشنهاد آفرینش انسان را برای انجام دادن کار خدایان می‌دهد، یوغ بر دوش انسان قرار می‌گیرد.{{efn|به متن اصلی بازمی‌گردیم و دوباره «انکی» به جای «ائا» آمده است.}} برای آفرینش، مامی{{efn|علاوه بر Mami، دو عبارت Belet-ili و Nintu نیز به کار رفته است. او قابله (ماما) است.}} فرا خوانده می‌شود. مامی از انکی می‌خواهد برای خلقت انسان گِل فراهم کند. انکی می‌گوید یک خدا باید کشته شود و گوشت و خون او با گل آمیخته شود. خدا و انسان در گل آمیخته خواهند بود و روح بر جای خواهد ماند.{{sfn|Foster|1995|p=58}}{{efn|فاستر در یادداشت توضیح می‌دهد: «این سخنرانی را به این معنا می‌دانم که یک خدا (Aw-ilu) را بکشید که او «الهام‌بخش» (temu) شورش بوده است، جلادان را تطهیر کنید، اما یک «روح» (etemmu) از خدای مقتول باقی بماند تا بخشی از انسان (awelu) تازه-آفریده باشد. ضربان این روح یادآور ابدی خدای مرده خواهد بود.»}}{{efn|چیدمان و خوانش اندرو جرج از همین سطرها در بخش تفسیر آمده است.}}
هر سه با یکدیگر ملاقات می‌کنند. انلیل ماجرای شورش را شرح می‌دهد. آنو به انلیل می‌گوید بگذار دلیلش را با فرستادن نوسکو دریابیم.{{sfn|Foster|1995|p=55}} نوسکو به دیدار شورشیان می‌رود و گفته‌های انلیل را به آنها باز می‌گوید.{{efn|این بخش پرتکرار است. انلیل به دنبال عامل تحریک است.}} خدایان از سختی و کشنده بودن کار شاق و اجباری خود می‌گویند.{{sfn|Foster|1995|p=56}} انلیل پس از شنیدن حرفهای خدایان به آنو می‌گوید که با او به آسمان خواهد رفت. آنو گفته‌های اگیگی‌ها را تایید می‌کند{{efn|در متن اصلی افتادگی است. این بخش با متنی پر می‌شود که واژه «ائا» به جای «انکی» آمده است. او نیز سخنان آنو را بازتاب می‌دهد.}} ائا چاره‌ساز می‌شود{{sfn|Foster|1995|p=57}} و پیشنهاد آفرینش انسان را برای انجام دادن کار خدایان می‌دهد.{{efn|به متن اصلی بازمی‌گردیم و دوباره «انکی» به جای «ائا» آمده است.}} برای آفرینش، مامی{{efn|علاوه بر Mami، دو عبارت Belet-ili و Nintu نیز به کار رفته است. او قابله (ماما) است.}} فرا خوانده می‌شود و او از انکی می‌خواهد برای خلقت انسان گِل فراهم کند. انکی می‌گوید یک خدا باید کشته شود و گوشت و خون او با گل آمیخته شود.{{sfn|Foster|1995|p=58}}{{efn|فاستر در یادداشت توضیح می‌دهد: «این سخنرانی را به این معنا می‌دانم که یک خدا (Aw-ilu) را بکشید که او «الهام‌بخش» (temu) شورش بوده است، جلادان را تطهیر کنید، اما یک «روح» (etemmu) از خدای مقتول باقی بماند تا بخشی از انسان (awelu) تازه-آفریده باشد. ضربان این روح یادآور ابدی خدای مرده خواهد بود.»}}{{efn|چیدمان و خوانش اندرو جرج از همین سطرها در بخش تفسیر آمده است.}} آو-ایلو{{efn|فاستر: آو-ایلو (Aw-ilu) ممکن است بازی با واژه «انسان» (man)(awelu) باشد. در نسخه دیگر، این نام به صورت Alla (Aw-ila?) آمده است.}} که آغازگر شورش بود، قربانی می‌گردد و نینتو گوشت و خون او را با گل در هم می‌آمیزد.{{sfn|Foster|1995|p=59}}{{efn|در این بخش افتادگی است. با متن متاخری پر می‌شود که توصیف ایجاد هفت جنین مذکر و هفت جنین مونث است.}}

آو-ایلو{{efn|فاستر: آو-ایلو (Aw-ilu) ممکن است بازی با واژه «انسان» (man)(awelu) باشد. در نسخه دیگر، این نام به صورت Alla (Aw-ila?) آمده است.}} که آغازگر شورش بود، قربانی می‌گردد و نینتو گوشت و خون او را با گل در هم می‌آمیزد.{{sfn|Foster|1995|p=59}}{{efn|در این بخش افتادگی است. با متن متاخری پر می‌شود که توصیف ایجاد هفت جنین مذکر و هفت جنین مونث است.}} مامی آغاز به کار می‌کند،{{sfn|Foster|1995|p=60}} پس از ده ماه{{efn|فاستر: به معنای پس از تکمیل نه ماه است.}} زهدان باز می‌گردد.{{sfn|Foster|1995|p=61}}{{efn|توصیف پرجزئیاتی از به دنیا آمدن و مراسم آن می‌آید، سپس انسان تولید مثل را آغاز می‌کند و در خدمت خدایان قرار می‌گیرد. تولید مثل بشریت تداوم می‌یابد. انلیل از سر و صدای آنها به ستوه می‌آید و برای نابودیشان طاعون نازل می‌کند.}}


۱۲۰۰ سال سپری می‌شود و انسانها افزایش می‌یابند. زمین پر شده است و انلیل از سر و صدای آنها خواب راحت ندارد. انلیل طاعون نازل می‌کند.{{sfn|Foster|1995|p=62}} انکی{{efn|«ائا» نام دیگر «انکی» است و در این ترجمه بنا به آنکه بخش خاصی با کدام نسخه پر شده باشد، یکی از دو واژه به کار رفته است.}} به آترا-هاسیس راه چاره را نشان می‌دهد. «خدایان خود را تکریم نکنید، الهه‌های خویش را نیایش نکنید، درگاه نامتار{{efn|خدای طاعون}} جویید، نان پخته به آنجا برید.»{{sfn|Foster|1995|p=63}} پس از دیدار آترا-هاسیس با بزرگان، در شهر برای نامتار معبدی می‌سازند. تب و لرز پایان می‌یابد و هیاهو دوباره آغاز می‌گردد. انلیل قحطی نازل می‌کند.{{sfn|Foster|1995|p=64-65}} قحطی شش سال ادامه پیدا می‌کند، انسان‌ها به بردگی فروخته می‌شوند، همدیگر را می‌خورند اما باز هم در آستانه مرگ هستند. آترا-هاسیس بار دیگر با ائا گفتگو می‌کند.{{sfn|Foster|1995|p=66}}
۱۲۰۰ سال سپری می‌شود و انسانها افزایش می‌یابند. زمین پر شده است و انلیل از سر و صدای آنها خواب راحت ندارد. انلیل طاعون نازل می‌کند.{{sfn|Foster|1995|p=62}} انکی{{efn|«ائا» نام دیگر «انکی» است و در این ترجمه بنا به آنکه بخش خاصی با کدام نسخه پر شده باشد، یکی از دو واژه به کار رفته است.}} به آترا-هاسیس راه چاره را نشان می‌دهد. «خدایان خود را تکریم نکنید، الهه‌های خویش را نیایش نکنید، درگاه نامتار{{efn|خدای طاعون}} جویید، نان پخته به آنجا برید.»{{sfn|Foster|1995|p=63}} پس از دیدار آترا-هاسیس با بزرگان، در شهر برای نامتار معبدی می‌سازند. تب و لرز پایان می‌یابد و هیاهو دوباره آغاز می‌گردد. انلیل قحطی نازل می‌کند.{{sfn|Foster|1995|p=64-65}} قحطی شش سال ادامه پیدا می‌کند، انسان‌ها به بردگی فروخته می‌شوند، همدیگر را می‌خورند اما باز هم در آستانه مرگ هستند. آترا-هاسیس بار دیگر با ائا گفتگو می‌کند.{{sfn|Foster|1995|p=66}}

نسخهٔ ‏۱۱ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۴۹

آترا-هاسیس (اکدی: 𒀜𒊏𒄩𒋀، آوانگاری: Atra-ḫasīs) (انگلیسی: Atra-Hasis) و یا بنا به واژگان آغازین «وقتی خدایان انسان بودند»، حماسه‌ای از اواخر ادبیات بابلی باستان است که تاریخ بشریت را از آفرینش تا طوفان بازگو می‌کند. روایت همین متن از «طوفان» است که شاعر «گیلگمش» به عنوان منبعی برای روایت خودش از اسطوره «طوفان» (روایت اوتَنَپیشتی در لوح XI) به کار برد. علاوه بر آن، الگویی چشمگیر برای داستان «طوفان نوح» در «کتاب مقدس» می‌شود.

سه بار، هر بار با فاصله ۱٬۲۰۰ سال، انلیل از هیاهوی بی‌امان آفرینش جدید (انسان) به ستوه می‌آید که اسباب بیداری وی در خوابگاهش هستند. اما هر بار ائا راه رهایی انسان را به آترا-هاسیس نشان می‌دهد. در پایان انلیلِ خشمگین راه حل نهایی را برمی‌گزیند: او «طوفان» را نازل خواهد کرد تا بشریت یکسره نابود شود. ائا پیشاپیش به آترا-هاسیس خبر می‌دهد و او کشتی می‌سازد. «طوفان» از راه می‌رسد، آترا-هاسیس همراه با خانواده‌اش، ثروتش و نمایندگان همه حرفه‌ها و حیوانات زنده می‌مانند. اما خدایان را گرسنگی و تشنگی فرا می‌گیرد. راه حل نهایی انلیل به طرز مرگباری دارای نقصان بود، خدایان در حال مرگ هستند.

طوفان فرو کش می‌کند و کشتی بر قله کوهی بلند می‌نشیند. بوی خوش پیشکش آترام-هاسیس، به آسمان می‌رود و همه خدایان به غذا هجوم می‌آورند. انلیل به خاطر شکست برنامه‌اش به خدایان شکایت می‌کند و انگشت اتهام به سمت ائا نشانه می‌رود. مشکل سر و صدای بشر چاره نشده است. راه حل ائا نقطه اوج شعر است. او به «الهه مادر» می‌گوید تا انسان را به شکلی جزیی تغییر دهد و دوباره طراحی‌اش کند تا بشریت دیگر نتواند مانند گذشته زاد و ولد کند. زنان هم عقیم خواهند بود و هم بارور. مرده‌زایی و مرگ در سنین کودکی، آغاز می‌گردند. گروهی از زنان، برای مذهب باید پاکدامن باشند (مانند راهبه‌ها). اما بزرگترین تغییر (که بیشترین تاثیر را بر تعداد انسان‌ها خواهد داشت) آن است که خدایان برای طول عمر انسان، پایانی قرار می‌دهند.

از منابع گوناگون بین‌النهرین باستان، به سومری و به اکدی، می‌دانیم که بابلیان اعتقاد داشتند هدف نوع بشر، خدمت به خدایان بوده‌است. یش از آفرینش انسان شهرهای بین‌النهرین سفلی، توسط تنها ساکنانش، خدایان، پر شده بود و آنها باید با کارِ خود، خوراک و پوشاک را فراهم می‌کردند. تحت نظارت انلیل، سرور زمین، خدایان خُرد خوراک خدایان را کشت و برداشت می‌کردند، زمین را شخم می‌زدند و طاقت‌فرساتر از همه آنکه زمین را برای ایجاد رود و راه‌آب می‌شکافتند تا زمین را آبیاری کنند. در نهایت، کار بیش از حد توانشان شد و سر به شورش گذاشتند. انکی نخستین تکنولوژی را طراحی کرد تا جایگزین نیروی کاری از گِل ایجاد شود و سپس راهی برای این موجود تازه گذاشت تا خود را تکثیر کند. در شعر آترا-هاسیس یوغ و سبد خاک وسیله حمل از محل حفاری است و نماد باری است که انلیل بر بشریت تحمیل کرده است. زندگانی طولانی این ایدئولوژی، از حداقل هزاره سوم پیشا دوران مشترک تا آمدن اسلام (مدتها پس از نابودی تمدن بابل)، در سوره ۵۱ قرآن نمایانگر است که مشخصا اعتقاد قدیمی را رد می‌کند.

گِلی را که ائا به عنوان ماده خام آفرینش انسان به ایزدبانو مادر می‌دهد، با آمیخته شدن با خون یک خدا جاندار می‌شود. او رهبر شورشگران بود، عجیب نیست که انسان می‌تواند سرکش باشد. سرشت ذاتا سرکش و نافرمان انسان که در این اسطوره آفرینشِ وی خلاصه شده است بر سنتی از تاریخ نخستین انسان نیز اثر گذاشته است. اسطوره وحشیگریِ نخستینِ انسان در تضاد با سنتی قرار می‌گیرد که در آن، بشریت برای به دست گرفتن ابزاری خلق می‌شود که پیش از آن در اختیار خدایانِ ساکن در شهرها بوده است. تمدن بشریت، طبق اساطیر بابلی، ایجاد شده توسط خدایان بود که پادشاهی را از آسمان فرو فرستادند. در این میان، ائا به خصوص نقش مهمی دارد که «هفت فرزانه» را به اریدو و سایر شهرهای نخستین فرستاد و همراهشان همه هنرها و صنایع زندگی شهری را. آنها موجوداتی بودند که در سرآغاز حماسه گیلگمش روایت شده شهر اوروک و دیوار آن را بنیاد گذاشتند: ««هفت فرزانه» پی‌ریزی‌هایش را بنیاد نریختند؟»

تاریخچه

آترا-هاسیس شخصیتی در دوره باستان است که سنت‌های ادبی و دینی گوناگون به آن اشاره کرده‌اند. در زبان‌های گوناگون با نام‌ها و لقب‌های مختلف شناخته شده است. در ادبیات بین‌النهرین، او بازمانده «طوفان» است که خدایان بزرگ، گونه‌ای از جاودانگی را به او و همسرش می‌بخشند. بنا بر نسخه‌ای از فهرست پادشاهان سومری، در سالهای پیش از آنکه طوفان زمین را در نوردد، اوبار-توتو (که در حماسه گیلگمش به عنوان پدر آترا-هاسیس از او یاد می‌شود) پادشاه شهر شوروپاک است. در نسخه‌ای دیگر از فهرست پادشاهان سومری، آترا-هاسیس که با نام سومری‌اش (زیوسودرا) ذکر شده، خودش بر شهر شوروپاک حاکم است و پیش از او پدرش که همنام با شهر، «شوروپاک» خوانده می‌شود حاکم بوده است.[۱]

قطعه «تعالیم شوروپاک» که در ادبیات حکمت دسته‌بندی می‌شود بر الواحی از اوایل هزاره سوم پیشا دوران مشترک به دست آمده است. متن شامل نصیحت شوروپاک فرزانه به پسرش زیوسودرا است.[۲]

آترا-هاسیس به معنای «بسیار خردمند» است و در حماسه گیلگمش، همان اوتا-ناپیشتی است. نامی که بروص (کاهنی بابلی که در قرن سوم پیشا دوران مشترک کتابی را برای شناساندن تمدن سرزمینش به یونانی نوشت) برای نجات‌یافته از طوفان به کار می‌برد، «زیوثروس» است. در سایر زبان‌ها و مکان‌ها ممکن است «آترا-هاسیس» به کار رفته باشد؛ در همه موارد بالا، تمیز دادن اینکه به عنوان لقب به کار رفته است و یا اسم واقعی، امکان‌ناپذیر است.[۳]

لوح‌های نسخه بابلی باستان حماسه، به ۱۷۰۰ پیشا دوران مشترک باز می‌گردد. نسخه‌های متاخر آشوری نیز وجود دارند که تعداد کمی از آنان باقی مانده است.[۴]

خلاصه

اسطوره طوفان بابلی (نسخه قرن هفدهم پیشا دوران مشترک)، تفسیری از آفرینش انسان، طوفان و منشا تولد انسان، ازدواج، تولید مثل و مرگ را ارائه می‌دهد. بشریت برای خدمتکاری خدایان آفریده شد؛ تولد برای آن بود تا تکثیر شوند. طوفان تلاشی برای کنترل جمعیت بود تا جمعیت انسان بیش از اندازه زیاد نشود. هنگامی که روشن شد طوفان اقدامی بیش از حد شدید است، کنترل جمعیت با ممنوع کردن ازدواج و تولید مثل برای گروهی خاص از مردم و مقدر کردن مرگ برای همگی انجام شد. این داستان در نسخه‌های گوناگونی به دست آمده است.[۵]

حماسه آترام-هاسیس، «وقتی خدایان انسان بودند»، اثری از اواخر ادبیات بابلی باستان است که تاریخ بشریت را از آفرینش تا طوفان بازگو می‌کند. روایت همین متن از «طوفان» است که شاعر «گیلگمش» به عنوان منبعی برای روایت خودش از اسطوره «طوفان» به کار برد. علاوه بر آن، الگویی چشمگیر برای داستان «طوفان نوح» در «کتاب مقدس» می‌شود.[۶]

انسان که به تازگی آفریده شده است، دارای نقصانی به خاطر شورشگری درونی‌اش است. چون این نقصان درونی است، چاره ناپذیر است. اما انسان نقصان دیگری نیز داشت: به راحتی زاد و ولد می‌کرد و به سرعت پر شمار می‌گشت. در شعر آترام-هاسیس چنین آمده است که سه بار، هر بار با فاصله ۱٬۲۰۰ سال، انلیل از هیاهوی بی‌امان آفرینش جدید (انسان) به ستوه می‌آید که اسباب بیداری وی در خوابگاهش هستند.[۷] هر بار تصمیم می‌گیرد جمعیت بشر را کم کند؛ نخست با طاعون، سپس با خشکسالی و در نهایت با قحطی. هر بار در ابتدا موفق می‌شود و جمعیت بشر به میزان زیادی کم می‌شود. اما هر با ائا راه رهایی انسان را به آترام-هاسیس (نام دیگر اوتا-ناپیشتی) می‌گوید، او پادشاه شهر شوروپاک است. در پایان انلیلِ خشمگین راه حل نهایی را برمی‌گزیند، همه خدایان، از جمله ائا، سوگند می‌خورند که رازدار بمانند: او «طوفان» را نازل خواهد کرد تا بشریت یکسره نابود شود. اما ائا با ترفند پیشاپیش به آترام-هاسیس خبر می‌دهد و او کشتی می‌سازد تا به قلمرو ائا («اقیانوس پایین») برود. «طوفان» از راه می‌رسد اما آترام-هاسیس همراه با خانواده‌اش، ثروتش و نمایندگان همه حرفه‌ها و حیوانات زنده می‌مانند. اما خدایان را گرسنگی و تشنگی فرا می‌گیرد. معابدشان را سیل برداشته است. خدمتکاران بشری که آنها را غذا و آب می‌دادند، از بین رفته‌اند. راه حل نهایی انلیل به طرز مرگباری دارای نقصان بود. خدایان در حال مرگ هستند.[۸]

طوفان فرو کش می‌کند و کشتی بر قله کوهی بلند می‌نشیند. بوی خوش پیشکش آترام-هاسیس، به آسمان می‌رود و همه خدایان به غذا هجوم می‌آورند. انلیل به خاطر شکست برنامه‌اش به خدایان شکایت می‌کند و انگشت اتهام به سمت ائا نشانه می‌رود. ائای همیشه خردمند، با آشکارسازی غیر عاقلانه بودن «طوفان» پاسخ می‌دهد. اقتباس داستان در حماسه گیلگمش چنین ادامه پیدا می‌کند که ائا از خدایان می‌پرسد با بازمانده طوفان چه کنند. انلیل به اوتا-ناپیشتی و زنش زندگی «همچون خدایان» - برای همیشه زندگی خواهند کرد - می‌بخشد و آنها را به انتهای جهان می‌فرستد. در شعر آترام-هاسیس، کاری بزرگتر انجام می‌شود. مشکل سر و صدای بشر چاره نشده است. راه حل ائا نقطه اوج شعر است. او به «الهه مادر» می‌گوید تا انسان را به شکلی جزیی تغییر دهد و دوباره طراحی‌اش کند تا بشریت دیگر نتواند مانند گذشته زاد و ولد کند. زنان هم عقیم خواهند بود و هم بارور. مرده‌زایی و مرگ در سنین کودکی، آغاز می‌گردند. گروهی از زنان، برای مذهب باید پاکدامن باشند (مانند راهبه‌ها). به این شیوه، بچه‌های کمتری نطفه می‌بندند، همه‌شان زنده متولد نمی‌شوند و همگی‌شان به سن بلوغ نمی‌رسند. اما بزرگترین تغییر (که بیشترین تاثیر را بر تعداد انسان‌ها خواهد داشت) آن است که خدایان برای طول عمر انسان، پایانی قرار می‌دهند. این موضوع هنوز در خود متن به دست نیامده است (افتادگی بسیار وجود دارد) ولی می‌توان آن را نتیجه گرفت.[۸]

اتفاقی که افتاده است باید چنین باشد که انکی به «الهه مادر» دستور می‌دهد تا مرگ را حقیقت گریزناپذیر زندگی قرار دهد. اشاره ضمنی به این است که پیش از این تغییر انسان‌ها ممکن بود به خاطر خشونت، بیماری و یا خواسته خدایان بمیرند (همانگونه که خود خدایان) اما نه طبیعی و برای سن پیری. از زمان «طوفان» به بعد، مرگ در مسیر زندگی قرار گرفت.[۹]

متن

لوح I

لوحِ به خط میخیِ حماسه‌ی آترا-هاسیس در موزه بریتانیا

زمانی که خدایان انسان بودند، کار شاق و اجباری بر دوش آنها بود.[الف] خدایان قرعه انداختند و هر یک سهمی بردند.[ب] آنو به آسمان رفت، انلیل بر زمین ماند،[۵] دریا به انکی رسید. خدایان بزرگ، کار اجباری را بر اگیگی‌ها[و ۱] [پ] [ت] تحمیل کردند. اگیگی‌ها راه‌آب‌ها، کانال‌ها، دجله و پس از آن فرات را کندند. چهل سال گذشت،[۱۰][ث] رئیس قدیمی آنها به شورش دعوتشان کرد. خدایان ابزار خود از جمله بیل و سبدهای خاک را آتش زدند و به دروازه انلیل رفتند. کالکال و نوسکو نیز در خانه بودند، نوسکو، ارباب خود را بیدار کرد.[۱۱] انلیل به پیشنهاد نوسکو، آنو و انکی را فرامی‌خواند.[۱۲]

هر سه با یکدیگر ملاقات می‌کنند. انلیل ماجرای شورش را شرح می‌دهد. آنو به انلیل می‌گوید بگذار دلیلش را با فرستادن نوسکو دریابیم.[۱۲] نوسکو به دیدار شورشیان می‌رود و گفته‌های انلیل را به آنها باز می‌گوید.[ج] خدایان از سختی و کشنده بودن کار شاق و اجباری خود می‌گویند.[۱۳] انلیل پس از شنیدن حرفهای خدایان به آنو می‌گوید که با او به آسمان خواهد رفت. آنو گفته‌های اگیگی‌ها را تایید می‌کند[چ] ائا چاره‌ساز می‌شود[۱۴] و پیشنهاد آفرینش انسان را برای انجام دادن کار خدایان می‌دهد.[ح] برای آفرینش، مامی[خ] فرا خوانده می‌شود و او از انکی می‌خواهد برای خلقت انسان گِل فراهم کند. انکی می‌گوید یک خدا باید کشته شود و گوشت و خون او با گل آمیخته شود.[۱۵][د][ذ] آو-ایلو[ر] که آغازگر شورش بود، قربانی می‌گردد و نینتو گوشت و خون او را با گل در هم می‌آمیزد.[۱۶][ز]

۱۲۰۰ سال سپری می‌شود و انسانها افزایش می‌یابند. زمین پر شده است و انلیل از سر و صدای آنها خواب راحت ندارد. انلیل طاعون نازل می‌کند.[۱۷] انکی[ژ] به آترا-هاسیس راه چاره را نشان می‌دهد. «خدایان خود را تکریم نکنید، الهه‌های خویش را نیایش نکنید، درگاه نامتار[س] جویید، نان پخته به آنجا برید.»[۱۸] پس از دیدار آترا-هاسیس با بزرگان، در شهر برای نامتار معبدی می‌سازند. تب و لرز پایان می‌یابد و هیاهو دوباره آغاز می‌گردد. انلیل قحطی نازل می‌کند.[۱۹] قحطی شش سال ادامه پیدا می‌کند، انسان‌ها به بردگی فروخته می‌شوند، همدیگر را می‌خورند اما باز هم در آستانه مرگ هستند. آترا-هاسیس بار دیگر با ائا گفتگو می‌کند.[۲۰]

لوح II

اینبار پس از تکریم و نیایش نکردن سایر خدایان، نان پخته بر درگاه معبد ساخته‌شده برای ادد قرار می‌گیرد. قحطی پایان می‌یابد و هیاهو از سر گرفته می‌شود.[۲۱][ش] انلیل خشمگین[۲۲] و آماده برای نازل کردن طوفان است. می‌خواهد ائا را به همراهی وادارد. ائا می‌گوید «چرا به سوگند وامی‌داری؟ آیا بر ضد مردم خود دست به عمل زنم؟ از کدام طوفان با من گویی؟ ندانم، من طوفان فرستم؟ کار انلیل است. بگذار شولات و هنیش پیش بروند، بگذار اراکال تیرک‌های مهار را از بیخ بکند، بگذار نینورتا آب‌بندها را سر ریز کند.» خدایان فرمان به نابودی بشر می‌دهند.[۲۳]

لوح III (طوفان)

آترا-هاسیس رویایی می‌بیند که انکی به او نشان داده است. انکی به بنده‌اش هشدار می‌دهد و پس از آن بیشتر گفته‌هایش را خطاب به دیوار نی می‌گوید «دیوار، به من گوش فرا ده! / دیوار نی به همه واژگان من توجه کن! / بگریز از خانه، کشتی بساز، / ثروت را فراموش کن، و زندگانی را نجات ده.»[ص] سقفی چون اعماق باید بر کشتی قرار گیرد تا خورشید درونش را نبیند. کشتی در سینه و پاشنه پوشیده باشد، اسباب آن استوار باشند و سخت قیراندود گردد. «پس از آن بر تو خواهم باراند / ثروت بادآورده‌ای از پرندگان ... ماهی‌ها». او خبر از هفت روز طوفان می‌دهد.[۲۴] به خواسته آترا-هاسیس، صنعتگران برای ساختن کشتی می‌آیند و او هر آنچه از حیوانات دارد را می‌کشد، همراه با پرندگان آسمان، گله گاو و حیوانات استپ به عرشه می‌برد.[ض] آترا-هاسیس برای آدمهایش جشن بر پا می‌کند، خانواده‌اش را به عرشه می‌آورد. دورنمای آب و هوا دگرگون می‌شود.[۲۵] طناب‌های مهار پاره می‌شوند و کشتی رها می‌گردد.[ط] طوفان همچون نبردی سهمگین بر سر مردمان فرو می‌آید.[ظ] آنونا، خدایان بزرگ، در گشنگی و تشنگی نشسته‌اند. هفت روز و هفت شب سپری می‌شود.[۲۶][ع] بوی قربانی به مشام خدایان می‌رسد و همچون مگس به دور آن گرد می‌آیند. پس از سیر شدن، میان آنها بحث درمی‌گیرد. نینتو به توبیخ آنو و انلیل زبان می‌گشاید و انلیل خشمگین از راه می‌رسد.[۲۷] انکی از کار خود دفاع می‌کند و خطاب به خدایان بزرگ می‌گوید به خاطر خود آنها دست به چنین کاری زده است. خود را پاسخگوی نگاهداری از زندگانی می‌داند. انلیل از ائا می‌خواهد نینتو را فرا بخواند و به شور بنشینند. انکی نینتو را فرا می‌خواند و برای همه مردمان مرگ را مقدر می‌کنند.[۲۸] افزون بر آن، کودکان را مرگی زودرس نصیب می‌شود و گروهی کاهنه می‌گردند تا تولید مثل برای آنها تابو باشد و به دنیا آمدن کودکان کاهش یابد. «سرودی خواندم درباره طوفان برای همه مردمان: گوش فرا ده!»[۲۹][غ]

تفسیر

تحلیل تاریخی-سیاسی-اجتماعی

اثر سنگی، آشوربانی‌پال در حال حمل سبد

از منابع گوناگون بین‌النهرین باستان، به سومری و به اکدی، می‌دانیم که بابلیان اعتقاد داشتند هدف نوع بشر، خدمت به خدایان بوده‌است. بنا بر اساطیر، پیش از آفرینش انسان شهرهای بین‌النهرین سفلی، توسط تنها ساکنانش، خدایان، پر شده بود و آنها باید با کارِ خود، خوراک و پوشاک را فراهم می‌کردند. تحت نظارت انلیل، سرور زمین، خدایان خُرد خوراک خدایان را کشت و برداشت می‌کردند، زمین را شخم می‌زدند و طاقت‌فرساتر از همه آنکه زمین را برای ایجاد رود و راه‌آب می‌شکافتند تا زمین را آبیاری کنند. حتی رودهای دجله و فرات در اثر کار آنها بود. در نهایت، کار بیش از حد توانشان شد و سر به شورش گذاشتند. انکی نخستین تکنولوژی را طراحی کرد تا جایگزین نیروی کاری از گِل ایجاد شود و سپس راهی برای این موجود تازه گذاشت تا خود را تکثیر کند. انسانهای نخستین از رحم «ایزدبانو مادر» به دنیا می‌آیند و سرنوشت نصیبشان می‌شود «برای بدوش گرفتن یوغ، کاری که انلیل بر آنها تحمیل کرده و برای حمل کردن سبد خاک خدایان». این عمل آفرینش اگر لازم باشد می‌تواند تکرار شود (لوح I حماسه گیلگمش و آفرینش انکیدو توسط آرورو).[۳۰] در شعر آترام-هاسیس یوغ و سبد خاک وسیله حمل از محل حفاری است و نماد باری است که انلیل بر بشریت تحمیل کرده است. اما بار بسیار سنگین‌تر از این است؛ همه کارهایی است که برای پرستاری از خدایان در معابدشان بر روی زمین، باید انجام می‌گرفت: آبیاری زمین، کشت و برداشت محصول و چوپانی رمه تا پختن نانشان، قصابی برایشان و پوشاندن مجسمه‌هایشان. واقعیت نیز همین بود. خدایان اصلی تمدن بابل، در قالب پیکره تجسم می‌یافتند و در خانه‌های مجللی همراه با خانواده الهی‌شان، درباریان و خدمتکاران زندگی می‌‌کردند. ایدئولوژی بر این مبنا بود که بلافاصله پس از جدایی آسمان از زمین، حاکمان خدایان زمین را بین خدایان اصلی تقسیم کرده بودند و به هر یک شهری و اطرافش را اعطا کرده بودند. گرچه خیلی از شهرها بیش از یک معبد داشت (بابل به طور سنتی دارای ۴۳ معبد بود) این عقیده وجود داشت که شهر و اطرافش در اصل به خدای حامی شهر تعلق دارند، خدایی که در تقسیم نخستینِ زمین مالک آن شده و برای بهره‌برداری اوست.[۳۱]

اثر سنگی، شمش-شوم-اوکین در حال حمل سبد

خدای حامی شهر، مجموعه بزرگی در مرکز شهر داشت. معبد اصلی شهر (خانه و در واقع کاخ خدا) محل رسیدگی به امور داخلی خدایان بزرگ بود و در اصل از کاخ‌های پادشاهان الگوبرداری شده بود. در کاخ، از خدا (یا الهه) با مناسک مفصل پرستاری می‌شد. بر اورنگ قرار داده می‌شد، روزانه به او غذا داده می‌شد، پوشاک گرانبها بر تنش می‌شد که بر آن جواهرات دوخته شده‌اند، با موسیقی، رقص و آواز سرگرم می‌گشت. اگر یک خدا بود، زنش مجموعه اتاق‌هایی برای خود داشت که در نزدیک وی بود و تخت‌خواب بزرگی آماده برای خوشی آنها در نکاح فراهم بود. سایر اعضای خانواده، به خصوص پسر بزرگ خانواده، نیز احتمالا اتاق‌هایی داشتند. خدا به وزیر و مشاوری نیز احتیاج داشت (خدای خُردی که به دنبال امور برود) و علاوه بر آن خدمتکاران که آنان نیز از خرد خدایان بودند.[۳۱]

همگی این خدایان، از کوچک تا بزرگ، مقیم در معبد بودن و برای خود آیینی داشتند: مناسک برای پیشکش‌ها، مناسک برای پرستش با نماز و آواز. معابد بزرگتر تمدن بابل، چندین تالار آیینی و نیز تعداد زیادی زیارتگاه کوچک داشت. معبد مردوک در بابل دارای بیش از صد زیارتگاه بود.[۳۱] ایدئولوژی این بود که بارگاه الهی در خدمت خداست. واقعیت این بود که نیازهای او با گروهی از پرسنل بشری برآورده می‌شد که در خدمت معبد بودند. به این گروه کاهن می‌گوییم اما همه‌شان این نبود. زیرا معبد بزرگ در حقیقت مرکز فعالیت اقتصادی نیز بودند. منطبق بر این عقیده که در روزگاری دور، زمین بین خدایان تقسیم شده است، بسیاری از این معابد انبوهی زمین‌ زراعی در اختیار داشتند که به کشاورزان اجاره می‌دادند. گله‌‌های بزرگ گاو، گوسفند و بز نیز همین وضع را داشتند. بعضی از معابد در کار تولید، آموزش کاتب و سایر فعالیت‌های اجتماعی و تجاری نیز بودند. اینگونه معابد نیروی کاری بزرگی در استخدام داشتند که شامل افراد مستقل (قراردادی) می‌شد و نیز افرادی که وابسته بودند (مانند گروهی که به معبد بخشیده شده بودند). در میان این گروه آخر، کسانی بودند که ابزار معاش دیگری نداشتند (بیوه‌ها، یتیمان و سرراهی‌ها) و باید نشانی بر خود می‌داشتند تا جایگاهشان مشخص باشد.[۳۲]

اداره املاک، کارگاه‌ها و پرسنل معبد در دست مدیران معبد بود و مسئولیت خدمت به آیین نیز بر عهده آنها بود. شیوه درست و شایسته همین بود؛ غایت بشریت، آنگونه که ائا آفریده، شکافتن زمین، نگاهبانی گله و مشغولیت به هر آنچه بود که برای آسایش و رضایت سروران الهی بشر باشد. زندگانی طولانی این ایدئولوژی، از حداقل هزاره سوم پیشا دوران مشترک تا آمدن اسلام (مدتها پس از نابودی تمدن بابل)، در سوره ۵۱ قرآن نمایانگر است که مشخصا اعتقاد قدیمی را رد می‌کند. «و جن و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند. از آنان هیچ روزی‌ای نمی‌خواهم و نمی‌خواهم که مرا خوراک دهند.»[۳۲]

تحلیل اسطوره

در آفرینش انسان توسط ائا نقصانی راه یافته است. نقصانی که توجیه‌کننده آن است که چرا چیزی که توسط خدایان برای اهداف خودشان ایجاد شده، با این حال ابزاری بسیار ناکاملی است. گِلی را که ائا به عنوان ماده خام آفرینش انسان به ایزدبانو مادر می‌دهد، با آمیخته شدن با خون یک خدا جاندار می‌شود. «بگذار یک خدا کشته شود / و خدایان بدین سان پاک گردند. / با گوشت او و با خون او / بگذار «بانوی خدایان» به گل بیامیزد، / تا خدا و انسان / با یکدیگر در گل آمیخته باشند. / در زمان آینده شنیده شود تپش‌های قلبش، / از گوشت یک خدا بگذار روح ایجاد گردد.» این عنصر الهی در آفرینش انسان، تفاوت آشکار او را با حیوان (خودآگاهی و خرد) روشن می‌کند. به همین سان، زندگی پس از مرگ در عقاید بابلی را توجیه می‌کند. زندگی در قالب شبح یا روح در جهان زیرین که هم در لوح VII حماسه گیلگمش (رویای انکیدو در جهان زیرین) و هم در شعر سومری «بیلگمس و جهان زیرین» گزارش شده است. [۳۳] اما مشکل در این بود که خدایی که برای فراهم کردن خون اعدام می‌شود، بهترین جنس نبود. در یک سنت، حداقل، او رهبر شورشگران بود. عجیب نیست که انسان می‌تواند سرکش باشد. اوتا-ناپیشتی در لوح XI به زنش می‌گوید «انسان فریبکار است، فریبت خواهد داد.» و گیلگمش این جنبه ناخوشایند از طبیعت بشری را با دروغ گفتن به او حقا تایید می‌کند.[۳۴]

سرشت ذاتا سرکش و نافرمان انسان که در این اسطوره آفرینشِ وی خلاصه شده است بر سنتی از تاریخ نخستین انسان نیز اثر گذاشته است. این سنت نخستین بار در چندین ساخته ادبی سومری دیده شده است و در آن، بشریت همانند جانوران در مرتع، در سرزمین پرسه می‌زند، برهنه است اما پر مو، و برای گذران در علف می‌چرد. به روایت بروص، محقق بابلی در قرن چهارم پیشا دوران مشترک که به یونانی آثارش را می‌نوشت، در این مرحله انسان «بدون قوانین و مانند حیوانات وحشی زندگی می‌کرد.» بدون حکومت، شهر و موسسات اجتماعی. آفرینش انکیدو در لوح I حماسه گیلگمش نیز به همین سنت اشاره دارد: «آدمیان را نمی‌شناخت، و نه حتی سرزمین را، / پوشیده در مو مانند خدای حیوانات، / همراه با آهوان در علف می‌چرید.» [۳۴]

سنتی که در آن، انسان آزاد و بی‌قانون پرسه می‌زند و تحت سلطه پادشاهان نیست، به شکل‌گیری اسطوره‌ای کمک کرد: در آن پادشاهان به عنوان موجوداتی مجزا در نظر گرفته می‌شدند که کاملا متفاوت از سایر فانی‌ها خلق شده‌اند (در ظاهر، توانایی‌ها و وظایف). متنی که در اینباره بیشترین اطلاعات را می‌دهد، تک لوحی از بابل است که در میانه و یا اواخر هزاره اول پیشا دوران مشترک مکتوب شده است (اما نیایش‌های تاج‌گذاری از قرن هفتم آشور بخشی از آن را نقل کرده‌اند و خود متن باید قدیمی‌تر باشد). در این متن ائا و الهه مادر در بین خود از گل انسان را خلق می‌کنند (همانگونه که در شعر آترام-هاسیس و سایر متون اساطیری آمده است). سپس موجودی برتر خلق می‌کنند و ابزار حکومت را در اختیارش می‌گذارند.[۳۵][ف]

این تصویر از پادشاه به عنوان انسانی با زیبایی مطلق، آماده برای جنگ اما هدایت‌شده با مشاورت الهی، در حماسه گیلگمش نیز حضور دارد (لوح I، در توصیف گیلگمش («بانوی خدایان» در اینجا نیز حضور دارد به همراه نودیمود) و اشتیاق غریزی او به مشاور مورد اعتماد (انتظار در پایان همان لوح I برای انکیدو)).[۳۷]

اسطوره وحشیگریِ نخستینِ انسان در تضاد با سنتی قرار می‌گیرد که در آن، بشریت برای به دست گرفتن ابزاری خلق می‌شود که پیش از آن در اختیار خدایانِ ساکن در شهرها بوده است. اسطوره‌های بسیاری از تمدن‌ها شفاهی است و در اصل گوناگون هستند، پس سنت‌های مختلف در روایت اینکه چگونه چیزها پدید آمدند، بدون مشکل همزیستی می‌کردند. دو فصل اول سفر پیدایش، دو روایت مختلف از آفرینش انسان توسط خدا را در بر دارند. تمدن بشریت، طبق اساطیر بابلی، ایجاد شده توسط خدایان بود که پادشاهی را از آسمان فرو فرستادند. در این میان، ائا به خصوص نقش مهمی دارد که «هفت فرزانه» را به اریدو و سایر شهرهای نخستین فرستاد و همراهشان همه هنرها و صنایع زندگی شهری را. آنها موجوداتی بودند که در سرآغاز حماسه روایت شده شهر اوروک و دیوار آن را بنیاد گذاشتند: ««هفت فرزانه» پی‌ریزی‌هایش را بنیاد نریختند؟» برجسته‌ترین در میان این فرزانه‌ها، آداپا (ماهی-مرد) بود که از دریا سر بر آورد. حکومت، جامعه و کار پس از آن به انسان‌ها تحمیل شد.[۳۵]

جستارهای وابسته

یادداشت

  1. پیش از آن که بشریت وجود داشته باشد، خدایان بزرگ کار اجباری را بر خدایان کوچک تحمیل کردند. در ترجمه انگلیسی واژه drudgery آمده است که معنای «خر حمالی» هم می‌دهد.
  2. والتر برکرت مدلِ پیاده شده در آتراهاسیس را تا قطعهٔ مشابه در ایلیاد دنبال می‌کند: تقسیمِ بنا بر قرعه انداختنِ هوا، دنیای زیرین، و دریا در بین زئوس، هادس، و پوزئیدون؛ "بازنشانی که از میانهٔ آن می‌توان هنوز هم چارچوب خارجی را مشاهده کرد." (ص. ۹۱–۸۸) Burkert, Walter. 1992. The Orientalizing Revolution: Near Eastern Influence on Greek Culture in the Early Archaic Age. Harvard University Press.
  3. (سومری: 𒀭)Green, Margaret Whitney. 1975. "Eridu in Sumerian Literature" (PhD dissertation). University of Chicago. p. 224. دترمینیتیو (تعیین‌کننده‌هایی که گروهِ واژه را نشان می‌دهند) اکدی dingir (سومری: 𒀭) معمولاً به ایزد یا ایزدبانو ترجمه می‌شود. در همان حال می‌شود به کاهن یا کاهنه ترجمه شود، حتی با وجود اینکه واژه‌های اکدی دیگری (e.g. سومری: ēnu و سومری: ēntu) نیز همین ترجمه را دارند. بنا بر این اسم "الهی" برای بازتاب این ابهام در dingir استفاده می‌شود.
  4. ابهام این واژه بیشتر از این است: علاوه بر دترمینیتیو، این واژه در صورت‌های اندیشه‌نگاشت، واژه‌نگاشت و آوانگار خود دارای معناها و کارکردهای کمابیش متفاوتی است که بر ابهام قضیه می‌افزاید.
  5. افتادگی در حدود چهار سطر متن اصلی با متن دیگر پر می‌شود.
  6. این بخش پرتکرار است. انلیل به دنبال عامل تحریک است.
  7. در متن اصلی افتادگی است. این بخش با متنی پر می‌شود که واژه «ائا» به جای «انکی» آمده است. او نیز سخنان آنو را بازتاب می‌دهد.
  8. به متن اصلی بازمی‌گردیم و دوباره «انکی» به جای «ائا» آمده است.
  9. علاوه بر Mami، دو عبارت Belet-ili و Nintu نیز به کار رفته است. او قابله (ماما) است.
  10. فاستر در یادداشت توضیح می‌دهد: «این سخنرانی را به این معنا می‌دانم که یک خدا (Aw-ilu) را بکشید که او «الهام‌بخش» (temu) شورش بوده است، جلادان را تطهیر کنید، اما یک «روح» (etemmu) از خدای مقتول باقی بماند تا بخشی از انسان (awelu) تازه-آفریده باشد. ضربان این روح یادآور ابدی خدای مرده خواهد بود.»
  11. چیدمان و خوانش اندرو جرج از همین سطرها در بخش تفسیر آمده است.
  12. فاستر: آو-ایلو (Aw-ilu) ممکن است بازی با واژه «انسان» (man)(awelu) باشد. در نسخه دیگر، این نام به صورت Alla (Aw-ila?) آمده است.
  13. در این بخش افتادگی است. با متن متاخری پر می‌شود که توصیف ایجاد هفت جنین مذکر و هفت جنین مونث است.
  14. «ائا» نام دیگر «انکی» است و در این ترجمه بنا به آنکه بخش خاصی با کدام نسخه پر شده باشد، یکی از دو واژه به کار رفته است.
  15. خدای طاعون
  16. انلیل خشمگین است، به نقش ائا در شکست برنامه‌اش پی می‌برد. به قصد نابودی بشر، آماده برای طوفان فرستادن می‌شود و ائا را به سوگند وا می‌دارد.
  17. متن با توضیحاتی درباره ساختمان کشتی ادامه پیدا می‌کند که افتاده است.
  18. این بخش افتادگی دارد و مبهم است.
  19. چهار سطر افتاده است.
  20. دو سطر افتاده است.
  21. شش سطر افتاده است.
  22. در سطرهای پایانی افتادگی بسیاری وجود دارد. برای جان کلام به دو پاراگراف آخر «خلاصه» (اندرو جرج) رجوع شود.
  23. اندرو جرج ترجمه متن را می‌آورد و در پانویس اشاره می‌کند که تنها نسخه این متن به تازگی پیدا شده است. خلاصه: ائا، «بانوی خدایان» را مخاطب می‌کند و می‌گوید تو انسان را آفریدی، اکنون پادشاه را بیافرین. «بانوی خدایان» این کار را انجام می‌دهد و خدایان وظیفه جنگ برای خدایان بزرگ را بر دوش او می‌گذارند. آنو تاج را به او می‌بخشد، انلیل جایگاه را، نرگال سلاح را، نینورتا هاله را، «بانوی خدایان» ابهت اندام را و نوسکا مشاوران را.[۳۵][۳۶]

واژگان

  1. dingirs

پانویس

  1. Dalley 1989, p. 1.
  2. Dalley 1989, p. 1-2.
  3. Dalley 1989, p. 2.
  4. Dalley 1989, p. 3.
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ Foster 1995, p. 52.
  6. George 2003a, p. xx.
  7. George 2003a, p. xliii.
  8. ۸٫۰ ۸٫۱ George 2003a, p. xliv.
  9. George 2003a, p. xlv.
  10. Foster 1995, p. 53.
  11. Foster 1995, p. 54.
  12. ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ Foster 1995, p. 55.
  13. Foster 1995, p. 56.
  14. Foster 1995, p. 57.
  15. Foster 1995, p. 58.
  16. Foster 1995, p. 59.
  17. Foster 1995, p. 62.
  18. Foster 1995, p. 63.
  19. Foster 1995, p. 64-65.
  20. Foster 1995, p. 66.
  21. Foster 1995, p. 67-68.
  22. Foster 1995, p. 68-69.
  23. Foster 1995, p. 70.
  24. Foster 1995, p. 71.
  25. Foster 1995, p. 72.
  26. Foster 1995, p. 74.
  27. Foster 1995, p. 75.
  28. Foster 1995, p. 76.
  29. Foster 1995, p. 77.
  30. George 2003a, p. xxxvii.
  31. ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ ۳۱٫۲ George 2003a, p. xxxviii.
  32. ۳۲٫۰ ۳۲٫۱ George 2003a, p. xxxix.
  33. George 2003a, p. xxxix-xl.
  34. ۳۴٫۰ ۳۴٫۱ George 2003a, p. xl.
  35. ۳۵٫۰ ۳۵٫۱ ۳۵٫۲ George 2003a, p. xli.
  36. George 2003a, p. lii.
  37. George 2003a, p. xlii.

منابع

  • Dalley, Stephanie (1989), Myths from Mesopotamia: Creation, the Flood, Gilgamesh, and Others, Oxford, England: Oxford University Press, ISBN 978-0-19-283589-5
  • Foster, Benjamin R. (1995), From Distant Days: Myths, Tales, and Poetry of Ancient Mesopotamia, United States: Pennsylvania State University Press, ISBN 978-1-88-305309-3
  • Foster, Benjamin R. (2001), The Epic of Gilgamesh: A New Translation, Analogues, Criticism, United Kingdom: Norton, ISBN 978-0-39397-516-1
  • George, Andrew R. (2003a) [1999, 2000], The Epic of Gilgamesh: The Babylonian Epic Poem and Other Texts in Akkadian and Sumerian, Penguin Classics (Third ed.), London: Penguin Books, ISBN 978-0-14-044919-8, OCLC 901129328
  • George, Andrew R. (2003b), The Babylonian Gilgamesh Epic: Introduction, Critical Edition and Cuneiform Texts, vol. 1, Oxford University Press

برای مطالعهٔ بیشتر

  • Best, Robert M. 1999. Noah's Ark and the Ziusudra Epic. Eisenbrauns..
  • Bottéro, Jean. Ancestor of the West: Writing, Reasoning, and Religion in Mesopotamia, Elam, and Greece. University of Chicago Press 2000.
  • Burkert, Walter. 1992. The Orientalizing Revolution: Near Eastern Influence on Greek Culture in the Early Archaic Age. Harvard University Press
  • Green, Margaret Whitney. 1975. "Eridu in Sumerian Literature" (PhD dissertation). University of Chicago.
  • Laessoe, Q. 1956. “The Atrahasis Epic: A Babylonian History of Mankind. ” Bibliotheca Orientalis 13:90–102. ISSN 0006-1913
  • Lambert, Wilfred G. , and Alan R. Millard. 1965. Cuneiform Texts from Babylonian Tablets in the British Museum. London.
  • Lambert, Wilfred G. , and Alan R. Millard. 1999 [1969]. Atrahasis: The Babylonian Story of the Flood. London: Eisenbrauns.
  • Tigay, Jeffrey H. 1982. The Evolution of the Gilgamesh Epic. Philadelphia: University of Pennsylvania Press.

پیوند به بیرون