ویکی‌پدیا:زبان و زبان‌شناسی/بایگانی ۱۰

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
بحث زیر پایان یافته‌است.

aerodrome, airstrip, airfield, or airport[ویرایش]

همه گویا به فرودگاه ترجمه میشود, ولی هرکدام صفحه خاص خود را در ویکی انگلیسی و برخی دیگر از ویکیها دارند. بین آنها نیز تفاوتهای جزئی هست؟ جایی هست که معادل برای اینان داشته باشد؟ رستم (بحث) ‏۱۸ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۰۰:۳۱ (UTC)[پاسخ]

سلام. فقط می‌دانم که airstrip مشخصاً باند فرودگاه معنا می‌دهد. درفش کاویانی (بحث) ۲۸ اسفند ۱۳۹۰، ساعت ۰۴:۰۹ (ایران)
بله, ولی به فرودگاههای خیلی کوچک هم گفته می شود. رستم (بحث) ‏۱۸ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۰۰:۵۵ (UTC)[پاسخ]
معادل فارسی تثبیت‌شده‌ای برایشان نداریم. airstrip در ویکی انگلیسی صفحهٔ جدا ندارد (بخشی از مقاله airport است). در مقالهٔ airpot در همان بخش، متن گویای آن است که airstrip و airfield یک چیز هستند. با این حال en:airfield به صفحهٔ aerodrome تغییر مسیر می‌دهد، که این گویای این است که حتی در ویکی‌پدیای انلگیسی هم در مورد این که این‌ها کدام به کدام است مشکل دارند!
تخصص من در زمینهٔ هوانوردی نیست اما در مواجهه‌هایی که با خلبان‌های انلگیسی‌زبان داشتم، درک من این است که airfield و airstrip یک چیز هستند و به معنای «فرودگاه کوچک تک بانده» هستند اگر چه گاهی فرودگاهی کوچگی که دو باند داشته باشد را هم شامل می‌شوند. معمولا این فرودگاه‌های برج مراقبت ندارند یا اگر دارند فقط در ساعت‌های خاصی کار می‌کند و در بقیهٔ ساعات خلبان‌ها خودشان بین خودشان روی فرکانس مشخصی صحبت می‌کنند.
عبارت aerodrome را هم اگر بخواهم ترجمه کنم می‌گویم «پایگاه هوایی» چون این اصطلاح در واقع هم شامل «فرودگاه» است (که معمولا برای جایی به کار می‌رود که از آن پروازهای تجاری مسافربری انجام شود) و هم شامل «پایگاه شکاری» (پایگاه هوایی مخصوص جنگنده‌ها) و هم فرودگاه‌های خاصی که فقط از آن‌ها برای مقاصد بازرگانی استفاده می‌شود. در ایران برای این آخری اسم خاصی نداشتیم اما یادم هست که در نزدیکی کرج یک فرودگاه از این دست داشتیم. ▬ حجت/بحث ‏۱۸ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۰۳:۰۳ (UTC)[پاسخ]

aerodrome را دیده‌ام پروازگاه هم ترجمه کرده‌اند؛ airstrip هم باند فرود است. __Âriobarzan ‏۱۸ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۰۴:۰۶ (UTC)[پاسخ]

فرهنگستان airfield را «فرودگاه صحرایی»، airport را «فرودگاه»، airstrip را «باند اضطراری» و aerodromeها را هم به airport ارجاع داده («فرودگاه») — دالبا (گفتگو) ۲۸ اسفند ۱۳۹۰ ‏۱۸ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۰۴:۱۸ (UTC)[پاسخ]
لطفاً معنی Seaplane Base ، Airpark، Flightpark را نیز بگوئید و همچنین Field در عباراتی مانند Leeward Point Field و Lehman Field به چه معنایی کاربرد دارد؟!--MehdiTalk ‏۱۸ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۰۴:۳۱ (UTC)[پاسخ]
یک مطلب دیگر، بنده Municipal Ariport را فرودگاه شهری، County Airport را فرودگاه شهرستان، Heliport فرودگاه هلیکوپتر و Regional Ariport را فرودگاه محلی ترجمه کرده‌ام و همچنین County Regional Airport را فرودگاه محلی شهرستان و اسامی نامتعارف در واژگان و تلفظ فارسی را نیز تا حدودی فینگلیش ترجمه کرده‌ام اگر مشکلی میدارد راهنمائیم کنید تا تصحیح شوند. با سپاس--MehdiTalk ‏۱۸ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۰۴:۳۹ (UTC)[پاسخ]
من همه را فینگلیش نوشتم! مونیسیپال، رجیونال، کانتی :دی یعنی همه را ریپلیس کنم؟ بنابه قانونی که نام مکان را نباید ترجمه کرد، عمل کردم. لطفاً راهنمایی کنید. درفش کاویانی (بحث) ۲۸ اسفند ۱۳۹۰، ساعت ۰۸:۲۴ (ایران)
باید همه را جایگزین کنید, وگرنه غلط است. تا حالا شنیده اید که مثلا خلبانی به انگلیسی بگوید "فرودگاه امام خمینی"؟ می گویند "Khomeini Airport". باید ترجمه شود. رستم (بحث) ‏۱۸ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۱۵ (UTC)[پاسخ]
Little Rock Air Force Base را نیز نمیدانم چه باید نوشت؟--MehdiTalk ‏۱۸ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۱۴ (UTC)[پاسخ]
Flightpark را از روی عکس‌هایی که در گوگل دیدم و مقاله‌های انگلیسیش، می‌‌گویم «پارک پروازی»، فارسی‌ترش که بکنیم می‌شود «توقف‌گاه پروازی». en:Airpark را اگر بخواهم ترجمه کنم می‌گویم «محله پروازی» (با توجه به اینکه هم محل سکونت است وهم باند فرودگاه دارد). منظور از Field در آن دو عبارتی که فرمودید همان Airfield است (فرودگاه صحرایی). برای Seaplane Base «پایگاه آب‌نشین» را پیشنهاد می‌کنم (آب‌نشین هم معادل فرهنگستانی aquaplane و seaplane ،sea plane است.
در مورد ترجمه Municipal به شهری و County به شهرستان (فرودگاه شهرستان xxx) موافقم، ولی Regional را منطقه‌ای برگردانده‌بودم و County Regional را هم فرودگاه منطقه‌ای شهرستان xxx. اما با توجه به اینکه en:Regional airport به en:Domestic airport تغییر مسیر می‌یابد، شاید همان «فرودگاه محلی» بهتر باشد. (دقیقش را باید از اهل فن پرسید)
Little Rock Air Force Base = پایگاه نیروی هوایی لیتل‌راک؟ — دالبا (گفتگو) ۲۸ اسفند ۱۳۹۰ ‏۱۸ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۲۲ (UTC)[پاسخ]
سپاس جناب دالبا. Air Force Station را چه ترجمه کنم؟ به نظرم باند فرود اضطراری باشد. شما چه پیشنهاد میکنید؟--MehdiTalk ‏۱۸ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۲۶ (UTC)[پاسخ]
و همچنین Macmillian Pass Airport ؟!--MehdiTalk ‏۱۸ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۳۵ (UTC)[پاسخ]
Air Force Station=پایگاه هوایی. __Âriobarzan ‏۱۸ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۵۰ (UTC)[پاسخ]
ممنون از توضیحاتتان, در اینجا کاربر:Reza1615/airport03 همه را به تدریج اعمال می کنم. رستم (بحث) ‏۱۸ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۰۹ (UTC)[پاسخ]
مثلا فکر کنم بهترین ترجمه airstrip همین می شود که در اینجا اعمال شده: [۱] رستم (بحث) ‏۱۸ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۱۲ (UTC)[پاسخ]
به نظر من :Air Force Station=پایگاه نیروی هوایی بهتر باشدرضا ۱۶۱۵ / ب ‏۱۸ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۱۷ (UTC)[پاسخ]
هر دو درست است، پایگاه به خودی خود نظامی بودن را می‌رساند، پایگاه هوایی هم کوتاه‌تر است و هم از حیث معنایی رساست، ولی پایگاه نیروی هوایی هم درست و کاربردی است. __Âriobarzan ‏۱۸ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۲۲ (UTC)[پاسخ]
برای Air Force baseها از «پایگاه شکاری» هم می‌توان استفاده کرد. (اما شخصا همان پایگاه نیروی هوایی را ترجیح می‌دهم) — دالبا (گفتگو) ۲۸ اسفند ۱۳۹۰ ‏۱۸ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۲۵ (UTC)[پاسخ]
پیشنهاد برای Pass Airport: «فرودگاه گذری». نکتهٔ دیگر اینکه برای Heliport برابر بالگردگاه هم وجود دارد.— دالبا (گفتگو) ۲۸ اسفند ۱۳۹۰ ‏۱۸ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۲۵ (UTC)[پاسخ]
en:False Pass Airport عبارت False Pass نام شهر هست در اینجا هم pass پسوند شهر هست به نظرم pass airport وجود نداردرضا ۱۶۱۵ / ب ‏۱۸ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۳۴ (UTC)[پاسخ]
حق با رضاست، False Pass Airport و Grants Pass Airport و Anaktuvuk Pass Airport به ترتیب در شهرهای False Pass و Grants Pass و Anaktuvuk Pass قرار دارند. — دالبا (گفتگو) ۲۸ اسفند ۱۳۹۰ ‏۱۸ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۴۳ (UTC)[پاسخ]
و برای Water Aerodrome چه پیشنهادی دارید؟ فرودگاه آبی مناسب است؟--MehdiTalk ‏۱۸ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۱۹ (UTC)[پاسخ]

برای Jetport چه پیشنهادی دارید؟ عباس ‏۱۸ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۰۱ (UTC)[پاسخ]

Kingsley Field Air National Guard Base؟ عباس ‏۱۸ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۰۴ (UTC)[پاسخ]

پایگاه هوایی گارد ملی کینگزلی فیلد! در مورد jetport در ویکی انگلیسی به Aireport تغییر مسیر دارد. همان فرودگاه معنی‌اش کنید.--MehdiTalk ‏۱۸ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۱۵ (UTC)[پاسخ]
لغات مورد استفاده در پروژه فرودگاه‌ها
واژه انگلیسی برابر فارسی
Air Force base پایگاه نیروی هوایی
Air base پایگاه هوایی
Airstrip فرودگاه تک‌بانده
Airpark محله هوایی
Airfield
Field
فرودگاه صحرایی
Aerodrome
=
Airport
=
Jetport
فرودگاه
Flightpark پارک پروازی
Air Force Station پایگاه نیروی هوایی
Municipal Ariport فرودگاه شهری
County Airport فرودگاه شهرستان
Heliport بالگردگاه
Regional Ariport فرودگاه محلی
County Regional Airport فرودگاه محلی شهرستان
Army Airfield فرودگاه صحرایی ارتش
Water Aerodrome فرودگاه آبی
Seaplane Base پایگاه آب‌نشین
بسیار عالی است. فکر کنم چندین بار فرودگاه آبی را شنیده ام. رضا جان اگر سخت نیست می توانید این لیست را به فهرست فرودگاهها به صورت اتوماتیک اعمال کنید. رستم (بحث) ‏۱۸ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۲۱ (UTC)[پاسخ]
✓ --رضا ۱۶۱۵ / ب ‏۲۱ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۴۸ (UTC)[پاسخ]
اصطلاح پایگاه آب نشین درست نیست زیرا در تعریف یک Seaplane Base میتوان گفت پایگاه (یا فرودگاه)هواپیماهای آبی. به اینجا نگاه کنید. شادوپیروزباشید.Alinasab (بحث) ‏۲۱ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۵۹ (UTC)[پاسخ]
میشه بیشتر توضیح بدین که چرا درست نیست؟ «هواپیماهای آبی» همان هواپیمای «آب‌نشین» است، یعنی روی آب می‌نشینند و همون‌طور که قبلا هم گفتم آب‌نشین از واژه‌های مصوب فرهنگستان به جای seaplane و aquaplane در حوزهٔ هوایی است. حال اگر منبع معتبر دیگری دارید که «هواپیما آبی» ترجمه کرده می‌توان به استناد آن تغییرش داد. — دالبا (گفتگو) ۲ فروردین ۱۳۹۱ ‏۲۱ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۰۵ (UTC)[پاسخ]
دوست گرامی منبعی در این مورد نیست و اگر واژه آب نشین از واژه های مصوب فرهنگستان است پس مستند تر از آن فکر نمیکنم در دسترس باشد. برای کسی مانند من که با واژه های اینچنینی فرهنگستان آشنا نیست این اصطلاح غریب و دور از معنی اصلی که باید بنظر میرسد.سپاس از پاسختون. شادوپیروزباشید.Alinasab (بحث) ‏۲۱ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۱۳ (UTC)[پاسخ]

در مورد تر جمه Municipal به شهری ترجمه دقیقی نیست. عبارت شهری القا کننده فرودگاهی‌است که در اختیار عموم قرار دارد ولی شاید منظور از Municipal فرودگاهی است که در اختیار شهرداری است تا امورات مربوط به آن مانند هواپیماهای سم‌پاشی و ... را انجام دهد و خدمات‌دهی عمومی ندارد. جلیل شریعت (بحث) ‏۱۳ ژوئن ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۵۱ (UTC)[پاسخ]

Motorsport season[ویرایش]

چه معادل فارسی می‌توان برای Motorsport season در نظر گرفت؟--MehdiTalk ‏۲۱ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۰۵ (UTC)[پاسخ]

نمی‌دونم دقیقا چیه ولی «فصل ورزش‌های موتوری»؟ — دالبا (گفتگو) ۲ فروردین ۱۳۹۱ ‏۲۱ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۳۵ (UTC)[پاسخ]
season =فصل مسابقه ها،فصل ،فرصت ،هنگام ،دوران
به نظر من گرته‌برداری بهترین راه است و به صورت فصل به معنای دوران یا دوره مسابقات استفاده شود تا در ترجمه‌های آینده رده‌ها و مقالات کاربرها ترجمه‌های متفاوتی ارائه ندهند و همگی همان فصل ترجمه کنند.در نتیجه می‌شود.
فصل ورزش‌های موتوری
رضا ۱۶۱۵ / ب ‏۲۱ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۴۷ (UTC)[پاسخ]
در خبرهای ورزشی فصل رقابت ها زیاد به کار برده می شود. این مقاله هم در ویکی پدیای انگلیسی به همین موضوع اختصاص دارد.--سعید (بحث) ‏۲۲ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۲۶ (UTC)[پاسخ]
من هم با «فصل ورزش‌های موتوری» موافقم. ▬ حجت/بحث ‏۲۵ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۲۳:۵۴ (UTC)[پاسخ]

Grands Prix[ویرایش]

با توجه به اینکه در اخبار و رسانه‌های ایران با عنوان جایزه بزرگ از این واژه یاد می‌شود در ویرایش‌های خود از این مترادف استفاده کرده‌ام. اما جناب سندباد در گذشته نوشتاری با عنوان گراند پریکس موناکو ایجاد کرده بودند که کاربر کایروس ابتدا آنرا به گراندپری موناکو و سپس گران پری موناکو منتقل کردند. اکنون ابهامی برایم بوجود آمده که از چه عنوانی باید استفاده شود؟--MehdiTalk ‏۲۴ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۵۶ (UTC)[پاسخ]

پیشنهاد من این است که این اسم خاص به همین صورت مصطلح نوشته شود: گرند پری یا گراند پری --سعید (بحث) ‏۲۴ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۵۴ (UTC)[پاسخ]
نمونه استفاده جایزه بزرگ از ایرنا [۲] و [۳] و حتا از یورونیوز [۴] نشان می‌دهد که جایزه بزرگ قابل فهم و جاافتاده است. --— چغازنبیلبحث ‏۲۵ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۱۱ (UTC)[پاسخ]
سپاس. زین‌پس از جایزه بزرگ در تکمیل سایر مقالات استفاده خواهد شد.--MehdiTalk ‏۲۵ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۲۵ (UTC)[پاسخ]
اصطلاح «جایزه بزرگ» سال‌هاست که در رسانه‌های فارسی (ایرانی و خارجی) متداول است. از همان استفاده کنید ▬ حجت/بحث ‏۲۵ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۲۳:۵۱ (UTC)[پاسخ]

temple and 'Place of worship'[ویرایش]

به نظر یکی هستند, ولی در ویکیهای دیگر مقالات جدا بدارند. مقاله پرستشگاه هست, کاربری الان مقاله پرستش‌گاه را ساخته. نمی دانم چگونه ادغام کنم. رستم (بحث) ‏۲۵ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۲۳:۴۶ (UTC)[پاسخ]

از نظر لغوی، در انگلیسی هر دوی این‌ها یک معنی دارند اما از نظر کاربردی فرق دارند.
در فارسی هم «پرستشگاه» و «معبد» همین وضع را دارند. پیشنهاد می‌کنم place of worship را «پرستشگاه» و temple را «معبد» ترجمه کنیم ▬ حجت/بحث ‏۲۵ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۲۳:۵۳ (UTC)[پاسخ]
ممنون, همانگونه کنم. رستم (بحث) ‏۲۵ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۲۳:۵۸ (UTC)[پاسخ]

Space-time tradeoff[ویرایش]

درود،
نظرتون در مورد برگردانِ Space-time_tradeoff که صفحه‌ای به همین نام در ویکی‌پدیایِ انگلیسی دارد چیست؟
توضیح: در رایانه وقتی الگوریتمی را از نظرِ فضایی بهبود می‌بخشیم زمانِ پردازش طولانی می‌شود و وقتی از نظرِ پردازشی سرعتِ آن را بهبود می‌بخشیم از نظر فضایی به مشکل بر می‌خوریم. مواردی که به ذهنم رسیده: تقابلِ فضا-زمان. معاوضهٔ فضا-زمان؟ مبادلهٔ فضا-زمان؟ درگیریِ فضا-زمان؟ و یا ...؟

--Khajavi (بحث) ‏۲۶ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۲۰:۲۷ (UTC)[پاسخ]
درود، برابر فارسی خوبی به ذهنم نمی‌رسد، احتمالا همین «تقابلِ فضا-زمان» که گفتید، یا «موازنهٔ فضا-زمان» ، معنی را بهتر می‌رسانند. — دالبا (گفتگو) ۸ فروردین ۱۳۹۱ ‏۲۷ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۰۴:۰۱ (UTC)[پاسخ]
خوب «مجادلهٔ فضا با زمان» چطور است؟ البته چون فضا در اینجا به معنی میزان حجم اشغال شده به‌کار رفته است، شاید «مجادلۀ حجم-زمان» هم قابل استفاده باشد. Alifakoor (بحث) ‏۱۲ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۰۹ (UTC)[پاسخ]
درباره‌یِ اینکه "مجادله" بهتر است یا "موازنه" یا "تقابل"، شک دارم؛ اما درباره‌یِ این‌که "حجم-زمان" بهتر است از "فضا-زمان" شکی ندارم! فضا-زمان از آن اصطلاح‌هایی است که بارِ معناییِ آن مربوط به حوزه‌یِ فیزیک است و واقعاً فکر می‌کنم لطفی در حقِ بشریت خواهد بود اگر پای‌اش به دنیایِ کامپیوتر باز نشود! ;) - با سپاسِ فراوان نوید (بحث) ‏۱۲ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۴۶ (UTC)[پاسخ]

Replag[ویرایش]

چه معادل فارسی مناسبی میتوان برای این واژه بکار برد؟ Toolserver Replication Lag در ترجمه یکی از ابزارهای تولسرور نیازش دارم.--MehdiTalk ‏۳۰ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۲۶ (UTC)[پاسخ]

«تأخیر همتاسازی» — دالبا (گفتگو) ‏۳۰ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۵۹ (UTC)[پاسخ]
سپاس --MehdiTalk ‏۳۰ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۰۹:۲۷ (UTC)[پاسخ]

anathyrosis[ویرایش]

معادل en:anathyrosis را می‌توان قاب‌نماکردن در نظر گرفت؟ لطفا اگر معادل رساتری هست، بیان کنید. درفش کاویانی (بحث) ۱۵ فروردین ۱۳۹۱، ساعت ۱۷:۵۲ (ایران)

بر اساس تعریفی که شده، اسم تکنیک خاصی است و شاید بهتر باشد آن را آناتیروز نام بگذارید. در غیر این صورت پیشنهاد من همترازسازی، هم پشت سازی یا هم سطح سازی است. پیشوند ana را در نظر داشته باشید. --سعید (بحث) ‏۳ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۱۹ (UTC)[پاسخ]
آناتیروز ریزه‌کاری است و مشکل را حل نمی‌کند، باید دنبال واژگان رسایی باشیم. همترازسازی زیباست و معنی را می‌رساند. اصطلاح قاب‌نماکردن در کتاب شاپور شهبازی به‌کار رفته بود. ممنون از همکاری‌تان ;) درفش کاویانی (بحث) ۱۵ فروردین ۱۳۹۱، ساعت ۲۰:۲۴ (ایران)

معتاد به ویکی![ویرایش]

شاید خنده‌دار به نظر بیاید ولی گویی ویکی‌پدیا بخشی را به معرفی کسانی که Wikipediholic خوانده می‌شوند، اختصاص داده و در چندین ویکی صفحه دارد. می‌خواستم این بخش را بازگردانی کنم اما حیفم آمد نخست دیدگاه دوستان را درباره واژه‌ای مناسب در وصف آن جویا نشوم. نظر خود من یکی از دو واژگان "ویکی‌پدیالکلی" یا "ویکی‌پدیاعتیاد" است. -- نوژن (بحث) ‏۷ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۲۰ (UTC)[پاسخ]

اعتیادبه ویکی‌پدیا یا معتاد به ویکی‌پدیا مناسبتر هستند. --سعید (بحث) ‏۷ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۳۴ (UTC)[پاسخ]
اگر به صفحه و ویکی‌های دیگر مربوط به آن برویم می‌شود دید که منظور در کل خنده و شوخی بوده و نه تخصصی کردن. برای همین واژگانی که بار مزاحی و شوخی داشته باشند، مورد نظر هستند. -- نوژن (بحث) ‏۷ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۵۳ (UTC)[پاسخ]
من واژه "ویکی بارگی" را پیشنهاد میکنم. تا نظر دوستان چه باشد.شادوپیروزباشید.Alinasab (بحث) ‏۷ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۵۶ (UTC)[پاسخ]
خوب "ویکی‌هلاک" چطوره؟، در ضمن کلمه هلاک با کلمه holic شباهت آوایی هم دارد.:-) Alifakoor (بحث) ‏۱۱ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۵۰ (UTC)[پاسخ]
سلام٬ "ویکی باز" هم به نظرم بد نباشه... Ram!n TALK ‏۱۱ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۰۰ (UTC)[پاسخ]
آقا ویکی‌هلاک عالی است، بارِ معنایی طنز هم دارد که به محتوایِ اصلیِ مقاله می‌خورد! - نوید (بحث) ‏۱۲ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۴۷ (UTC)[پاسخ]

به نظرم ویکی‌هلاک واژه بسیار جالبی است. از پیشنهاد دهنده گرامی سپاسگزارم. -- نوژن (بحث) ‏۱۲ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۴۸ (UTC)[پاسخ]

Airline hub[ویرایش]

Airline hub برای یک شرکت هواپیمایی تجاری، به فرودگاهی گفته می شود که دفاتر اصلی و بیشترین خدمات نگه داری و پروازی آن شرکت در آن صورت می گیرد.--سعید (بحث) ‏۹ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۳۷ (UTC)[پاسخ]

با کمک همتای عربی‌اش می‌توان «محور خط هوایی» یا «محور هوایی» را پیشنهاد داد، اما من با توجه به اینکه hub را در فارسی معمولا قطب یا کانون ترجمه می‌کنند، «قطب خط هوایی» را پیشنهاد می‌کنم که هم قطب و هم خط هوایی از برابرهای مصوب فرهنگستان هستند (به جای airline در حوزهٔ هوایی و hub در حوزهٔ درون‌شهری). (مثلا فرودگاه مهرآباد و امام‌خمینی از قطب‌های خط هوایی (شرکت هواپیمایی) ایران‌ایر هستند) — دالبا (گفتگو) ۲۲ فروردین ۱۳۹۱/ ‏۱۰ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۲۴ (UTC)[پاسخ]
با تشکر از شما، در برخی نوشتارهای ویکی پدیا، واژه آشیانه هم به کار برده شده است، مثلا "مهرآباد آشیانه ایران ایر است". نظرتان در مورد کانون هواپیمایی یا فرودگاه کانونی چیست؟ مثلا بگویئم "مهرآباد فرودگاه کانونی ایران ایر است". --سعید (بحث) ‏۱۳ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۰۴:۴۵ (UTC)[پاسخ]

معادل 100000000[ویرایش]

به فارسی ۱۰۸ را چه می‌گویند؟Roozitaa (بحث) ‏۱۳ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۰۴:۱۰ (UTC)[پاسخ]

منظورتان صد میلیون است؟ __Âriobarzan ‏۱۳ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۲۹ (UTC)[پاسخ]
نمیدونم منظورتون رو درست متوجه شدم یا نه٬ ولی ۱۰۶ «مگا» و ۱۰۹ «گیگا» هست٬ ولی به ۱۰۸ چیز خاصی گفته نمیشه٬ و با واحدهای دیگه نامگذاری میشه٬ مثلا «۱۰۰مگا فلان» معادل « ۱۰۸ فلان» هستش. (بیشتر در اینجا) Ram!n TALK ‏۱۳ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۳۵ (UTC)[پاسخ]
نوشتار پیشوندهای اس‌آی را هم نگاهی بیاندازید. -- نوژن (بحث) ‏۱۳ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۴۹ (UTC)[پاسخ]


Head-mounted display[ویرایش]

ترجمه ای مناسب برای en:Head-mounted display می‌توان یافت؟ هادی امید (بحث) ‏۱۷ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۴۴ (UTC)[پاسخ]

نمایشگر سربند یا نمایشگر سرآویز پیشنهاد می شود. --سعید (بحث) ‏۱۷ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۰۸ (UTC)[پاسخ]
برجسته ساز با توجه به این. Ram!n TALK ‏۱۷ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۰۹ (UTC)[پاسخ]

با سپاس فراوان از دوستان گرامی، به نظر بنده نمایشگر سربند مناسبتر است. هادی امید (بحث) ‏۱۸ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۱۳ (UTC)[پاسخ]

Ted Honderich[ویرایش]

دوستان، به نظرتان تلفظِ این نام (Ted Honderich) چه می‌شود؟ تد هوندریچ یا تد هاندریش؟ - نوید (بحث) ‏۱۷ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۳۱ (UTC)[پاسخ]

تد هُندریش. __Âriobarzan ‏۱۸ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۲۴ (UTC)[پاسخ]
تد هاندریک. __Âriobarzan ‏۱۸ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۲۷ (UTC)[پاسخ]
عمیقاً سپاس‌گزارم. :) - نوید (بحث) ‏۱۸ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۴۴ (UTC)[پاسخ]

Object permanence[ویرایش]

دوستانِ عزیز، معادلی برایِ Object permanence سراغ دارید؟ مفهوم‌اش این است که موجود (مثلاً یک حیوان یا شاید نوزادِ انسان در سنی خاص) بداند که حتی اگر شیء را نمی‌بیند، باز هم آن شیء وجود دارد. - نوید (بحث) ‏۱۷ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۳۷ (UTC)[پاسخ]

سلام٬ بقای شیء (در اینجا) و پایداری شیء (در اینجا) ٬ ولی من ترجیح میدم از واژه‌های درک اشیا٬ حس پیرامون٬ شناخت محیطی و مانند اینها استفاده کنم. پیروز باشید -- Ram!n TALK ‏۱۸ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۲۷ (UTC)[پاسخ]
سپاس‌گزارم دوستِ عزیزم. :) - نوید (بحث) ‏۱۸ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۵۲ (UTC)[پاسخ]

برن سآت[ویرایش]

نام درستش در فارسی چیست؟ لطفا به نام درست منتقل کنید: برن ساات--Taranet (بحث) ‏۱۸ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۵۴ (UTC)[پاسخ]

✓ __Âriobarzan ‏۱۹ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۰۳:۰۲ (UTC)[پاسخ]

take it all[ویرایش]

معنی این عبارت را میدانید دقیقا چه می شود؟ سپاس.--Ali Reza ‏۲۰ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۳۳ (UTC)[پاسخ]

لطفا به جمله ای که در اون استفاده شده ارجاع بدید Amiralis (بحث) ‏۲۱ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۳۱ (UTC)[پاسخ]
نام آهنگی است. (در اینجا)--Ali Reza ‏۲۱ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۱۶ (UTC)[پاسخ]
"همه را با خود ببر" ؟ Amiralis (بحث) ‏۲۱ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۶:۰۳ (UTC)[پاسخ]
سپاسگزارم.--Ali Reza ‏۲۱ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۶:۰۴ (UTC)[پاسخ]

GEOnet Names Server[ویرایش]

با درود به دوستان، GEOnet Names Server که نام یک وبگاه و عنوان یک مقاله در ویکی :) است. بنا به پیشنهاد جناب سورنا قرار شد برای معادل این ترکیب و در نتیجه عنوان بهتر برای مقاله، جویای نظر همکاران محترم شوم. این وبگاه متعلق به آژانس اطلاعات جغرافیایی ایالات متحده است و به ارائهٔ اطلاعات دربارهٔ مکانهای جغرافیایی به صورت آزاد می‌پردازد. مقاله فارسی. مدخل ویکی انگلیسی. پیوند جستجوی گوگل. با سپاس:Maadikhah (بحث) ‏۲۱ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۲۹ (UTC)[پاسخ]

«سرور نام ژئونت» --سعید (بحث) ‏۲۲ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۵۸ (UTC)[پاسخ]
ممنون. Maadikhah (بحث) ‏۲۳ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۱۵ (UTC)[پاسخ]

Hangman (game)[ویرایش]

درود. در فارسی به این بازی آدمک به دار آویخته چه گفته می‌شود؟--Taranet (بحث) ‏۲۲ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۵۶ (UTC)[پاسخ]
دار بازی؟--Taranet (بحث) ‏۲۳ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۰۴:۳۰ (UTC)[پاسخ]
به گمانم خانم ویدا اسلامیه در کتاب هری پاتر آن را «مرد سربه‌دار» یا «آدمک سربه‌دار» بازگردانی کرده بودند. البته در اینباره مطمئن نیستم. -- نوژن (بحث) ‏۲۷ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۲۴ (UTC)[پاسخ]

خاله بازی[ویرایش]

کسی برای خاله بازی مترادف انگلیسی‌اش را بلد هست؟Amiraram (بحث) ‏۲۳ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۰۹:۳۵ (UTC)[پاسخ]

به نظر می‌آید در انگلیسی واژه‌ای برای آن ندارند، من هم خیلی گشتم. دور از ذهن هم نیست چون آنقدر که این بازی برای ما ایرانی‌ها مهم است برای آنها نیست!--Taranet (بحث) ‏۲۳ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۶:۳۱ (UTC)[پاسخ]
من یک چیزهایی شنیده بودم، اما الآن به خاطرم نمی‌رسد، صبر کنید کمی ذهن‌ام را کند-و-کاو کنم، اگر یادم آمد، خبر می‌دهم. - نوید (بحث) ‏۲۳ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۶:۴۴ (UTC)[پاسخ]
یافتم play grown up یا play house می‌شود :) و مقاله‌اش هم en:House (game) هستAmiraram (بحث) ‏۲۳ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۶:۴۵ (UTC)[پاسخ]
دیدم :) جالب است، تنها مقاله‌های همتایش فقط سه تا در زبان‌های شرقی (چینی و ژاپنی) هستند + فارسی :) --Taranet (بحث) ‏۲۳ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۱۶ (UTC)[پاسخ]
کمی مقاله‌اش را در ویکی انگلیسی رنگ و لعاب دادم :)Amiraram (بحث) ‏۲۳ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۲۲ (UTC)[پاسخ]

Blind man's buff[ویرایش]

و بازی en:Blind man's buff؟ همه دور یک نفر حلفه می‌زدند و هر کس یک صدایی در می آورد (به خصوص حیوان) و فردی که در وسط چشم بند داشت باید آن شخص را می‌یافت.--Taranet (بحث) ‏۲۳ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۱۷ (UTC)[پاسخ]

متنش را مطالعه کرد می‌شود بازی‌ای که افراد در یک اتاق هستند و فرد با چشبند باید آنها لمس کند و تشخیص دهد که فرد چه کسی هستندAmiraram (بحث) ‏۲۳ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۲۶ (UTC)[پاسخ]
بله من هم متن خودتان در بحثم را اینجا نوشتم چون نام فارسی‌اش را به خاطر ندارم ولی شاید دوستان دیگر بدانند.--Taranet (بحث) ‏۲۳ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۲۶ (UTC)[پاسخ]

یک نامش دختره اینجا نشسته بود (دختره اینجا نشسته، گریه می‌کنه، زاری می‌کنه…!)--Taranet (بحث) ‏۲۳ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۴۶ (UTC)[پاسخ]

برابر Medicinal plants[ویرایش]

در ویکی انگلیسی رده‌ای با نام Medicinal plants وجود دارد و همچنین رده‌ای به نام Herbalism که میان‌ویکی‌اش در فارسی "گیاهان دارویی" است و هر دو نیز به معنی "گیاهان دارویی" می‌باشد. آیا برابر فارسی بهتری برایشان سراغ ندارید؟ با احترام JYگفتگو ‏۲۴ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۰۱ (UTC)[پاسخ]

Herbalism is the practice of using herbs to treat illnesses. دیکشنری collins
the study or practice of using HERBS as medicines دیکشنری macmillan

herbs:گیاه دارویی، گیاه ادویه‌ای، گیاه چاشنی، گیاه معطر، داروگیا، (آریانپور)

Herbalism روش معالجه با گیاه داروئی هست نه خود گیاه مثلا می‌تواند معادلش گیاه درمانی یا طب گیاهی می‌باشد که میان‌ویکی en:Herbalism هم به مقاله اشتباه هستAmiraram (بحث) ‏۲۴ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۳۹ (UTC)[پاسخ]
ممنون JYگفتگو ‏۲۴ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۰۹:۵۸ (UTC)[پاسخ]

برابر Hoax[ویرایش]

برای عنوان یک مقاله برای مثال x-event hoax (برای فلان اتفاقی که hoax بوده)، از چه برابر فارسی‌ای باید استفاده کرد؟ با احترام. VyatanaT ‏۲۶ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۱۰ (UTC)[پاسخ]

من یکی از واژگان حقه-فریب-نیرنگ یا دروغ را پیشنهاد میکنم.شادوپیروزباشید.Alinasab (بحث) ‏۲۶ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۲۰:۳۹ (UTC)[پاسخ]

خیلی ممنونم دوست عزیز. VyatanaT ‏۲۶ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۵۷ (UTC)[پاسخ]

scolded[ویرایش]

معادل scolded را نیافتم. کیست مرا یاری کند؟--سورنا/بحث)۷اردیبهشت۱۳۹۱،ساعت۲۳:۳۴(IRDT)؛ ‏۲۶ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۰۴ (UTC)[پاسخ]

البته اینجا چیزهایی نوشته که منظورش را نفهمیدم!--سورنا/بحث)۷اردیبهشت۱۳۹۱،ساعت۲۳:۵۸(IRDT)؛ ‏۲۶ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۲۸ (UTC)[پاسخ]

فکر می‏کنم "سرزنش شده" بشود. VyatanaT ‏۲۶ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۳۳ (UTC)[پاسخ]

فکر نکنم سرزنش شده در اینجا معنی بدهد

An old hunter who wounded a jinni, which was running around in the form of a greyhound, came upon the jinn encampment, was scolded by them, and died three days after the incident

سورنا/بحث)۸اردیبهشت۱۳۹۱،ساعت۰:۱۱(IRDT)؛ ‏۲۶ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۴۱ (UTC)[پاسخ]

برطبق این هم معنی Scold می‏شود Rebuke. که به فارسی معنی می‏دهد "توبیخ کردن" یا "عناب کردن". پس شاید درآنجا معنایش مورد عنابت قرار گرفتن بوده. با احترام. VyatanaT ‏۲۶ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۵۱ (UTC)[پاسخ]

تشکر دوست عزیز--سورنا/بحث)۸اردیبهشت۱۳۹۱،ساعت۰:۲۶(IRDT)؛ ‏۲۶ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۵۶ (UTC)[پاسخ]

Persophile[ویرایش]

برای کلماتی مثل Persophile یا Anglophile باید از همان پرسوفیل و آنگلوفیل استفاده کرد یا معادل فارسی مناسبی داردند؟ باتشکر. VyatanaT ‏۲۷ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۴۳ (UTC)[پاسخ]

خیلی متشکرم. VyatanaT ‏۲۷ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۰۲ (UTC)[پاسخ]

Buddy film[ویرایش]

برای en:Buddy film و Category:Buddy films چه ترجمه‌ای پیشنهاد می‌کنیدAmiraram (بحث) ‏۲۷ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۴۲ (UTC)[پاسخ]

در اینجا Buddy شاید به مفهوم زوج هنری و یا زوج کمدین نزدیک باشد هرچند معمولا به یک زن و شوهر گفته می شود. همبازی هم به کار می رود. --سعید (بحث) ‏۲۸ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۳۶ (UTC)[پاسخ]
ممنونAmiraram (بحث) ‏۲۸ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۰۹:۴۹ (UTC)[پاسخ]

Photo shoot[ویرایش]

عنوان مناسبی برای en:Photo shoot نیاز است. در بین عکاس‌های ایرانی و فارسی‌زبان معنای خاصی ندارد و به همان شکل و با خط انگلیسی نوشته می‌شود! درفش کاویانی (بحث) ‏۲۸ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۰۱:۱۷ (UTC)[پاسخ]

عکس‌برداری ؟ Amiralis (بحث) ‏۲۸ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۲۲ (UTC)[پاسخ]
عکسبرداری: en:Photograph ترجمه‌ی مقاله‌ی انگلیسی را در کاربر:درفش کاویانی/Photo shoot آورده‌ام. درفش کاویانی (بحث) ‏۲۸ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۱۴ (UTC)[پاسخ]

Visual arts[ویرایش]

هنرهای دیداری یا هنرهای زیبا یا هنرهای تجسمی؟! این طور که من دریافتم انگار مصادیق Visual arts در ایران تحت نام هنرهای زیبا قرار می‌گیرند. . نظر شما چیست؟ --یوسف (بحث) ‏۲۹ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۵۴ (UTC)[پاسخ]

هنرهای تجسمی--Taranet (بحث) ‏۲۹ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۳۹ (UTC)[پاسخ]