روشنفکری: تفاوت میان نسخهها
Fixed typo برچسبها: نیازمند بازبینی ویرایش همراه ویرایش از برنامهٔ همراه |
Fixed typo برچسبها: نیازمند بازبینی ویرایش همراه ویرایش از برنامهٔ همراه |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
{{اصلی|جنبش روشنفکری ایران}} |
{{اصلی|جنبش روشنفکری ایران}} |
||
در زمان حکومت دودمان [[قاجار]] و به ویژه در پی شکست [[ایران]] از [[روسیه]] قشر فرهیخته ایران به دنبال کشف علل عقب ماندگی ایران از کشورهای اروپایی بودند. این شکست نظامی سران قاجار را هم برای رفع عقب ماندگی تشویق کرد. یکی از کسانی که در این امر مصر بود [[عباس میرزا]] بود زیرا وی شاهد شکست خود به علت عقب ماندگی فناوری |
در زمان حکومت دودمان [[قاجار]] و به ویژه در پی شکست [[ایران]] از [[روسیه]] قشر فرهیخته ایران به دنبال کشف علل عقب ماندگی ایران از کشورهای اروپایی بودند. این شکست نظامی سران قاجار را هم برای رفع عقب ماندگی تشویق کرد. یکی از کسانی که در این امر مصر بود [[عباس میرزا]] بود زیرا وی شاهد شکست خود به علت عقب ماندگی فناوری بوده است. وی برای اولین بار دانشجویانی جهت تحصیل به [[اروپا]] ارسال کرد تا از فناوری آنها بهرهمند گردند. اولین گروه از تحصیلکردگان ایرانی مانند [[میرزا ملکم خان]] و [[طالبوف]] بیشتر طرفدار حکومت بودند زیرا اولاً از داخل قشر حاکمه بودند و ثانیاً توسط دولت رشد کرده بودند. در دوران امیرکبیر شکاف بیشتری میان اصلاحگرها و محافظه کاران در دربار قاجار شکل گرفت که نهایتاً به پیروزی محافظه کاران انجامید. |
||
یکی از مهمترین شخصیت های ایرانی موثر بر جریان روشنفکری ایرانی، [[میرزا فتحعلی آخوندزاده]] (آخوندوف) بود. او که اهل تبریز ولی مقیم گرجستان روسیه بود، با |
یکی از مهمترین شخصیت های ایرانی موثر بر جریان روشنفکری ایرانی، [[میرزا فتحعلی آخوندزاده]] (آخوندوف) بود. او که اهل تبریز ولی مقیم گرجستان روسیه بود، با این حال کتابهای مهمی به فارسی نوشت که از جمله آنها مکتوبات جلال الدوله است. این کتاب را میتوان بیانیهای شورانگیز بر ضد سنتهای ایران عصر قاجاری دانست. رنسانسی در بازگشت به ارزشهای ایرانی و اعتراضی بر اندیشه های رایج ایران در سنجش با اندیشه های اروپایی. <ref>فریدون آدمیت: اندیشه های میرزا فتحعلی آخوندزاده</ref> |
||
در اواخر دوران ناصرالدین شاه روزنامه های ممنوعه که در خارج از کشور به چاپ رسیده و در داخل ایران مخفیانه پخش |
در اواخر دوران ناصرالدین شاه روزنامه های ممنوعه که در خارج از کشور به چاپ رسیده و در داخل ایران مخفیانه پخش میشد نقش مهمی در جریان روشنفکری داشتند. به ویژه سه شخصیت، [[میرزا آقاخان کرمانی]]، میرزا ملکم خان و طالبوف تبریزی<ref>فریدون آدمیت: اندیشه های طالبوف تبریزی</ref> ادبیات مشروطه خواهی ایران را که بر پایه رنسانس ایرانی و روشنفکری بود سامان دادند. از میان این سه آقاخان کرمانی به ویژه با کتاب جنجالی خود [[سه مکتوب]] و کتابهای دیگری که در نقد تاریخ ایران داشت، تلاش کرد فلسفه تاریخ ایرانی را بنیاد بگذارد. آقاخان مقیم استانبول بود و در روزنامههای آوانگارد آنزمان یعنی [[روزنامه قانون]] و [[روزنامه اختر]] قلم میزد. او از آثار روشنفکران و فیلسوفان مدرن فرانسوی و انگلیسی به ویژه روسو، ولتر و اسپنسر بهره گرفت. آقاخان نهایتاً به دستور [[مظفرالدین شاه]] قاجار اعدام شد و شاید بتوان او را نخستین روشنفکر اعدام شده ایران دانست.<ref>فریدون آدمیت: اندیشه های میرزا آقاخان کرمانی</ref> |
||
در این دوران گروههای روشنفکر در |
در این دوران گروههای روشنفکر در گروهها و انجمنهای مخفی متشکل شدند. از جمله این انجمنها میتوان به [[فراموشخانه]] متعلق به میرزا ملکم خان، [[لژ بیداری ایران]]، [[انجمن آدمیت]] و [[انجمن ترقی]] اشاره کرد. این گروهها با پخش اعلامیهها و انتشار روزنامهها افکار خود را منتشر میکردند. این گروه به لزوم اصلاحات سیستم ارضی و اداری و کم شدن نقش [[روحانیون]] از جامعه و نیز محدود ساختن حاکمان در چهارچوب [[قانون]] تاکید میکردند.<ref>http://www.rasekhoon.net/article/show-82813.aspx</ref> |
||
مهمترین شخصیت های جریان روشنفکری ایرانی پس از مشروطه [[سید حسن تقی زاده]]، [[ابراهیم پورداوود]]، [[محمد علی تربیت]] [[علامه قزوینی]]، [[تقی ارانی]]، [[ابوالحسن حکیمی]]، [[محمدعلی جمالزاده]] و [[حسین کاظم زاده ایرانشهر]] بودند که نخستین بار در [[مجله کاوه]] و برخی از آنان در [[مجله ایرانشهر]] با یکدیگر همکاری کردند. این گروه به همراه [[حسن پیرنیا]]، [[محمدعلی فروغی]]، [[عبدالحسین تیمورتاش]]، [[صادق هدایت]]، [[سید احمد کسروی]]، [[فرخی یزدی]]، [[ملک الشعرای بهار]]، [[ارباب کیخسرو شاهرخ]]، [[میرزاده عشقی]]، [[سید ضیاالدین طباطبایی]]، [[ایرج میرزا]] و [[عارف قزوینی]] |
مهمترین شخصیت های جریان روشنفکری ایرانی پس از مشروطه [[سید حسن تقی زاده]]، [[ابراهیم پورداوود]]، [[محمد علی تربیت]] [[علامه قزوینی]]، [[تقی ارانی]]، [[ابوالحسن حکیمی]]، [[محمدعلی جمالزاده]] و [[حسین کاظم زاده ایرانشهر]] بودند که نخستین بار در [[مجله کاوه]] و برخی از آنان در [[مجله ایرانشهر]] با یکدیگر همکاری کردند. این گروه به همراه [[حسن پیرنیا]]، [[محمدعلی فروغی]]، [[عبدالحسین تیمورتاش]]، [[صادق هدایت]]، [[سید احمد کسروی]]، [[فرخی یزدی]]، [[ملک الشعرای بهار]]، [[ارباب کیخسرو شاهرخ]]، [[میرزاده عشقی]]، [[سید ضیاالدین طباطبایی]]، [[ایرج میرزا]] و [[عارف قزوینی]] چهرههای دیگر روشنفکری آن زمان بودند که مهمترین نقش را در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران از جمله ظهور [[رضاشاه]] بر دوش داشتند. |
||
=== روشنفکری دینی === |
=== روشنفکری دینی === |
نسخهٔ ۶ مارس ۲۰۱۵، ساعت ۲۳:۱۱
برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. |
روشنفکری (در انگلیسی Intellectualism در فرانسه Intellectuelité و در زبان لاتین Intelligere) به معنی تفکیک دو چیز از همدیگر است. به همین دلیل به عنوان روح انتقادگرا و ممیز شناخته میشود.
تعریف
با جمع بندی تعریفهای متعارض ارائه شده در رابطه با روشنفکری، نمیتوان که گزاره یا گزارههایی جامع و مانع را برای تعریف مفهوم روشنفکری ارائه داد. اما، بطور کلی، میتوان گفت که روشنفکری Intellectualism، به معنی مکتب تفکیک دو امر از همدیگر است. بههمین دلیل است که روشنفکری، به عنوان روح ممیز و انتقادی شناخته میشود. همچنین، از روشنفکری، به فلسفه اصالت هوش و قریحه یاد میگردد. این فلسفه، معتقد است که علم ناشی از عقل است یا سادهتر اینکه علم را فقط، بهوسیله قریحه یا هوش میتوان بهدست آورد. بهطور کلی، اگر بخواهیم که واژه روشنفکر را تفسیر کنیم، گفته میشود که روشنفکران، کسانی هستند که اهل قضاوت عقلی و سنجشگرانه در امور هستند. بهطور خلاصه، روشنفکری غربی، مکتبی است بر اساس سه اصل روش علمی (بیکن و دکارت)، رفاه و خوشبختی (مور) و فایده انگاری (بنتام).[۱]
بطور کلی با ارائه سنتزی از تمام تعریفات متعارض در رابطه با روشنفکر می توان آن را چنین بیان داشت. روشنفکر از طبقه تحصیل کردگانی در جامعهاست که با دغدغههای انسانی، اجتماعی، ارزشی، فرهنگی و سیاسی اقدام به موضع گیری در مباحث و مسائل حساس و مهم جامعه خویش و جامعه جهانی میکنند.[۲] روشنفکر نسبت به مسائل جامعه خودی و جامعه جهانی و نیز نسبت به آرمانها و بایستهها احساس مسئولیت و تعهد میکند.[۳]
روشنفکری در منظر کلی شامل مجموعه خصلتهایی است:[۴]
- روشنفکر سیاسی بیرون از سیاست است، و جهت هرچه بهتر دفاع کردن از آرمانها و شناساندن آنها، حتی نسبت به گروههای هم آرمان هم تعلق و وابستگی ندارد
- دارای امید به آینده و حرکت در آن جهت و همزمان تردید در واقعیات و حرکت جهت اصلاح آنهاست.
- مخالف هرگونه عقب ماندگی و جهل و خرافهاست و در جهت رشد و نوسازی تلاش میکند.
- منتقد است و تحول خواه
- با سه گروه تعامل ندارد:
- اصحاب قدرت(دولت-حکومت)
- اصحاب دین(کلیسا-روحانیت)
- اصحاب ثروت (زمین داران-سرمایه داران)
برای اولین بار، واژه روشنفکر در ماجرای محکوم شدن ناعادلانه دریفوس و حمایت امیل زولا از وی بر میگردد. پس از محکومیت زولا، سیصدتن از اندیشمندان و نویسندگان در بیانیهای به حمایت از وی برخاستند که به «بیانیه روشنفکران» شهره شد.[نیازمند منبع]
تاریخچه
جریان روشنفکری در قرون وسطی پا گرفت. دانشگاههای آن دوره محل تحصیل قشری بوده که به طور نسبی از قشر حاکم فئودال مستقل بودند.
قرون دوازدهم و سیزدهم میلادی که از سدههای آخر قرون وسطی بهشمار میروند، مهبط پیدایش و مهد پرورش روشنفکری در غرب میباشند. بیتردید، روشنفکر غربی، در شهرها و جوامع مدنی غرب متولد شد و روشنفکری، از شهرها نشات یافت. تاریخ نگاران، قرن دهم و یازدهم میلادی را مبداء شکلگیری کامل زندگی شهری برشمردهاند. با این وجود، روشنفکری، بهطور سنتی، در قرن دوازدهم میلادی، قابل تشخیص گردید. قرن سیزدهم میلادی که در غرب از آن، بهعنوان قرن اتحادیههای حرفه ای، علمی و دانشگاهی یاد میشود، سرآغاز تشکلهای دانشگاهی و دانشجویی بود. در این قرن بود که بهتدریج، دانشجویان با تشکیل اتحادیهها و اجتماعات خویش، رفته رفته، از توان و قدرت زائد الوصفی برخوردار گردیدند. قرون پانزده و شانزده میلادی، سرآغاز رشد علوم و فنون و تحولات فکری و اجتماعی در اروپا است. در چنین شرایطی بود که توماس مور، در سال ۱۵۱۶ میلادی، در کتاب خود ، بنام اتوپیا ، جامعه ایدهآلی خود را که جزیره ایست در اقیانوس، با سازمانی اجتماعی، بر پایه رفاه و خوشبختی عموم، ترسیم کرد. سال ۱۶۲۰ میلادی، با انتشار کتاب ارغنون نوین، توسط فرانسیس بیکن، فیلسوف بزرگ انگلیسی که به پدر علوم تجربی شهرت دارد و همچنین، با انتشار کتاب گفتار در روش، توسط رنه دکارت متفکر و فیلسوف شهیر فرانسوی، فلسفه جدید مبتی بر مشاهده و تجربه، رونق گرفت. بدین ترتیب، روشنفکری در غرب، یک نهضت آزاد اندیشی بود، برای رهایی از حاکمیت افکار کلیسا. به بیان ساده تر، دانشمندان غربی، بعد از انقلاب فرانسه و یا مدتی قبل از آن، باین نتیجه رسیده بودند که دانش، فکر و فهم آنها از صاحبان کلیسا بیشتر است. فایده انگاری (یوتیلیتیتاریانیسم) که در آرای بنتام، به روشنی، بهعنوان فلسفهای کارآمد و مورد اقبال مطرح شد، یکی از ارکان نظم اخلاقی و سیاسی روشنفکران روزگار ما است. در یکصد سال گذشته، حوزه اندیشه در کشور ما، شاهد تکرار، تکرار و بازهم تکرار بوده است. چارچوب اندیشهای نویی توسط هیچ متفکر، نواندیش، روشنفکر و دگراندیشی عرضه نگشتهاست.[۵]
روشنفکری به معنی مدرن آن نخستین بار در جریان محاکمه آلفرد دریفوس مشاهده شد. این شخص یک افسر ارتشی بوده که به جرم خیانت به جزایر شیطان تبعید شده بود ولی پس از شش سال مدارکی دال بر بی گناهی وی یافت گردید. در جریان محاکمه مجدد این افسر یهودی امیل زولا و ۳۰۰ تن از هنرمندان و نویسندگان آن دوره نامهای با عنوان من متهم میکنم به رئیس جمهور مینویسند که آن نامه به نام اعلامیه روشنفکران مشهور شد. این اقدامات منجر به عقبنشینی دادگاه نظامی گردید و نخستین پیروزی روشنفکری به شمار آمد.
جریانات روشنفکری نخستین بار در زمان به وقوع پیوستن انقلاب فرانسه تلاش نمودند تا اندیشههای خود را در جامعه اشاعه دهند. این قشر که برآمده از جریان آزادیهای سیاسی آن دوره بودند تلاش نمودند انسانمداری، افکار لائیک و لیبرالیسم را در جامعه رواج دهند. روشنفکران قرن ۱۸ مانند سخنگویان بورژوازی عمل میکردند و سعی در توجیه روابط حاکم بر جامعه آن روز داشتند. در قرن نوزدهم گروه جدید از روشنفکران سوسیالیست قوت گرفتند و برعکس روشنفکران نسل پیش علیه بورژوازی تبلیغ میکردند. ضدامپریالیسم در قرن بیستم نیز تأثیرات خود را بر روشنفکران به صورت ملموس تداوم بخشید.
جریان روشنفکری در ایران
در زمان حکومت دودمان قاجار و به ویژه در پی شکست ایران از روسیه قشر فرهیخته ایران به دنبال کشف علل عقب ماندگی ایران از کشورهای اروپایی بودند. این شکست نظامی سران قاجار را هم برای رفع عقب ماندگی تشویق کرد. یکی از کسانی که در این امر مصر بود عباس میرزا بود زیرا وی شاهد شکست خود به علت عقب ماندگی فناوری بوده است. وی برای اولین بار دانشجویانی جهت تحصیل به اروپا ارسال کرد تا از فناوری آنها بهرهمند گردند. اولین گروه از تحصیلکردگان ایرانی مانند میرزا ملکم خان و طالبوف بیشتر طرفدار حکومت بودند زیرا اولاً از داخل قشر حاکمه بودند و ثانیاً توسط دولت رشد کرده بودند. در دوران امیرکبیر شکاف بیشتری میان اصلاحگرها و محافظه کاران در دربار قاجار شکل گرفت که نهایتاً به پیروزی محافظه کاران انجامید.
یکی از مهمترین شخصیت های ایرانی موثر بر جریان روشنفکری ایرانی، میرزا فتحعلی آخوندزاده (آخوندوف) بود. او که اهل تبریز ولی مقیم گرجستان روسیه بود، با این حال کتابهای مهمی به فارسی نوشت که از جمله آنها مکتوبات جلال الدوله است. این کتاب را میتوان بیانیهای شورانگیز بر ضد سنتهای ایران عصر قاجاری دانست. رنسانسی در بازگشت به ارزشهای ایرانی و اعتراضی بر اندیشه های رایج ایران در سنجش با اندیشه های اروپایی. [۶]
در اواخر دوران ناصرالدین شاه روزنامه های ممنوعه که در خارج از کشور به چاپ رسیده و در داخل ایران مخفیانه پخش میشد نقش مهمی در جریان روشنفکری داشتند. به ویژه سه شخصیت، میرزا آقاخان کرمانی، میرزا ملکم خان و طالبوف تبریزی[۷] ادبیات مشروطه خواهی ایران را که بر پایه رنسانس ایرانی و روشنفکری بود سامان دادند. از میان این سه آقاخان کرمانی به ویژه با کتاب جنجالی خود سه مکتوب و کتابهای دیگری که در نقد تاریخ ایران داشت، تلاش کرد فلسفه تاریخ ایرانی را بنیاد بگذارد. آقاخان مقیم استانبول بود و در روزنامههای آوانگارد آنزمان یعنی روزنامه قانون و روزنامه اختر قلم میزد. او از آثار روشنفکران و فیلسوفان مدرن فرانسوی و انگلیسی به ویژه روسو، ولتر و اسپنسر بهره گرفت. آقاخان نهایتاً به دستور مظفرالدین شاه قاجار اعدام شد و شاید بتوان او را نخستین روشنفکر اعدام شده ایران دانست.[۸]
در این دوران گروههای روشنفکر در گروهها و انجمنهای مخفی متشکل شدند. از جمله این انجمنها میتوان به فراموشخانه متعلق به میرزا ملکم خان، لژ بیداری ایران، انجمن آدمیت و انجمن ترقی اشاره کرد. این گروهها با پخش اعلامیهها و انتشار روزنامهها افکار خود را منتشر میکردند. این گروه به لزوم اصلاحات سیستم ارضی و اداری و کم شدن نقش روحانیون از جامعه و نیز محدود ساختن حاکمان در چهارچوب قانون تاکید میکردند.[۹]
مهمترین شخصیت های جریان روشنفکری ایرانی پس از مشروطه سید حسن تقی زاده، ابراهیم پورداوود، محمد علی تربیت علامه قزوینی، تقی ارانی، ابوالحسن حکیمی، محمدعلی جمالزاده و حسین کاظم زاده ایرانشهر بودند که نخستین بار در مجله کاوه و برخی از آنان در مجله ایرانشهر با یکدیگر همکاری کردند. این گروه به همراه حسن پیرنیا، محمدعلی فروغی، عبدالحسین تیمورتاش، صادق هدایت، سید احمد کسروی، فرخی یزدی، ملک الشعرای بهار، ارباب کیخسرو شاهرخ، میرزاده عشقی، سید ضیاالدین طباطبایی، ایرج میرزا و عارف قزوینی چهرههای دیگر روشنفکری آن زمان بودند که مهمترین نقش را در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران از جمله ظهور رضاشاه بر دوش داشتند.
روشنفکری دینی
در سالهای جنگ سرد روشنفکری در سراسر جهان از جمله ایران دچار تاثیرپذیری فراوان شد. در کشورهای متحد با بلوک غرب از جمله ایران، فضا برای کار روشنفکران چپ کاملاً مسدود شد و همین باعث شد تا به روشنفکرانی که اجازه فعالیت در داخل داشتند، نگاه منفی وجود داشته باشد.
برخی از روشنفکران کوشیدند تا تلفیقی از آموزههای روشنفکری و فرهنگ ایرانی-اسلامی به دست دهند. آنها همچنین به شدت تحت تأثیر روشنفکران استعمارستیز کشورهای جهان سوم نظیر ماهاتما گاندی، اقبال لاهوری و فرانتس فانون بودند. از شاخصترین چهرههای این جریان میتوان به علی شریعتی و جلال آل احمد اشاره کرد. بخصوص این گروه با سعی در بهرهگیری از ظرفیتهای تشیع نقش عظیمی در مبارزه با حکومت پهلوی و برانگیختن جامعه به سوی انقلاب اسلامی داشتند. [<span title="رده:همه مقالههایی که ممکن است تحقیق دستاول داشته باشندرده:مقالههایی که ممکن است تحقیق دستاول داشته باشند [تحقیق دستاول؟]">نیازمند منبع]
در کنار اینان برخی از روشنفکران دینی به شدت مشغول چالشهای اسلام و مدرنیته بودند. آنها سعی میکردند تا شرایط جدید را فهمیدنی سازند و موضعی مشخص در میانه تقابل اسلام و غرب ارائه دهند. این دسته دیدگاههایی بسیار پر طرفدار در ایران و كشورهای اسلامی به خصوص جامعه تحصیل کرده دارند و اشتراکشان تعلق خاطر به مباحث فلسفی اسلامی و غربی است. از مهمترین چهرههای آن میتوان از علی شریعتی، مهدی بازرگان، عبدالکریم سروش و محمد مجتهد شبستری یاد کرد.
از دیگر ویژگی های روشنفکری در دوران جنگ سرد (پهلوی دوم) اتهام بستن به آنان درباره شکستها و ناکامی های ملی بود. سردسته این گروه علی شریعتی بود که میگفت: «من ادعا میکنم در تمام این دو قرن گذشته در زیر هیچ قرارداد استعماری امضای یک آخوند نجف رفته نیست؛ در حالی که در زیر همه این قراردادهای استعماری امضای آقای دکتر و آقای مهندس فرنگ رفته هست»[۱۰]
همچنین جلال آل احمد به ویژه با دو کتاب "غرب زدگی" و "در خدمت و خیانت روشنفکران" تندترین حملات را به جریان روشنفکری داشت. او درباره شیخ فضل الله نوری از مخالفان مشروطه و یکی از مهم ترین نمادهای جریان روحانیت و سنتی ایران که او را مقتول روشنفکران مشروطه میدانستند، مینویسد: «من نعش آن بزرگوار را بر سردار هم چون پرچمی میدانم که به علامت استیلای غرب زدگی پس از دویست سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد»[۱۱]
مرتضی مطهری اگرچه نه خودش و نه دیگران او را روشنفکر ندانستهاند ولی از مهمترین منتقدان و تحلیلگران جریان روشنفکری بوده است. او نیز مهمترین اتهام روشنفکران معاصر ایران را غربزدگی سهوی یا خیانت عمدی به اسلام و ایران میدانست.[۱۲]
روشنفکر از نگاه جلال آل احمد
«روشنفکر کسی است که فارغ از تعبد وتعصب و به دور از فرمانبری، اغلب نوعی کار فکری میکند و نه کار بدنی، و حاصل کارش را که در اختیار جماعت میگذارد، کمتر به قصد جلب نفع مادی میگذارد.»[۱۳]
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ علی آقاجانپور، روشنفکری و روشن اندیشی، مهر ۱۳۸۸ خورشیدی [۱]
- ↑ روشنفکری و روشنفکری دینی ایران در سمت حرکت، محمدباقر خرمشاد، فصلنامه سیاسی-اجتماعی رهیافتهای سیاسی و بینالمللی، ش۴، بهار و تابستان ۸۲، ص ۱۲۴-۱۲۳
- ↑ روشنفکری و روشنفکری دینی ایران در سمت حرکت، محمدباقر خرمشاد، فصلنامه سیاسی-اجتماعی رهیافتهای سیاسی و بینالمللی، ش۴، بهار و تابستان ۸۲، ص ۱۲۴
- ↑ Encyclopeadia Univesalis, Corpus9, Paris, 1984, p.1249-1250
- ↑ علی آقاجانپور، روشنفکری و روشن اندیشی، مهر ۱۳۸۸ خورشیدی [۲]
- ↑ فریدون آدمیت: اندیشه های میرزا فتحعلی آخوندزاده
- ↑ فریدون آدمیت: اندیشه های طالبوف تبریزی
- ↑ فریدون آدمیت: اندیشه های میرزا آقاخان کرمانی
- ↑ http://www.rasekhoon.net/article/show-82813.aspx
- ↑ http://www.rasekhoon.net/article/show-82813.aspx
- ↑ جلال آل احمد: در خدمت و خیانت روشنفکران
- ↑ اکبر رحمتی: استاد مطهری و روشنفکران
- ↑ جلال آل احمد، غربزدگی.
منابع
- مهرزاد بروجردی «روشنفکران و غرب» چاپ دوم انتشارات فرزان ۱۹۹۸
- روشنفکری و روشنفکری دینی ایران در سمت حرکت، محمدباقر خرمشاد، فصلنامه سیاسی-اجتماعی رهیافتهای سیاسی و بینالمللی، ش۴، بهار و تابستان ۸۲.
- عطا هودشتیان: "لغزشهای نظری روشنفکر دینی"، سایت گویا نیوز، دوشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۰
- آل احمد، جلال، غربزدگی، چاپ چهارم، تهران، نشر فردوس.
- Ervand Abrahamian, “Iran Between Two Revolution”, Princeton University Pres, 1982
- Nikki R. Keddie, “The Roots of Revolution: An Interpretive History of Modern Iran”, New Haven: Yale University Pres, 1981
- Nikke R. Keddie, “The Iranian Revolution in Comparative Prespective”, American Historical Review 88, No 3, June 1983
- Encyclopeadia Univesalis, Corpus9, Paris, 1984
پیوند به بیرون
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به روشنفکر در ویکیگفتاورد موجود است. |