عاطفه (شعر)
این مقاله یا بخش حاوی بازنویسی نزدیک از یک یا چند منبع غیرآزاد دارای حق تکثیر است. (اکتبر ۲۰۲۲) |
حالاتی چون اندوه، شادی، اضطراب، امید، ناامیدی، شگفتی و غیره که رخدادها در ذهن شاعر ایجاد میکند و او میکوشد که این حالتها و تأثیرات ناشی از رویدادها را آنچنانکه خود احساس کردهاست به دیگران نیز انتقال دهد، عاطفه شعری نام دارد. اساسیترین عامل پیدایی شعر عاطفه است. در شعر زیر سعدی حالت اندوه و غم خود را از جدایی و فراغ میگوید.
ای ساربان، آهسته رو کارام جانم میرود | وان دل که با خود داشتم با دلستانم میرود | |
من مانده ام مهجور از او، بیچاره و رنجور از او | گویی که نیشی دور از او، در استخوانم می رود | |
او میرود دامن کشان، من زهر تنهایی چشان | دیگر مپرس از من نشان، کزدل نشانم می رود | |
سعدی، فغان از دست ما لایق نبود ای بی وفا | طاقت نمی دارم جفا، کار از فغانم می رود |
ویا این شعر فروغ فرخزاد:به ایوان میروم و انگشتانم را بر پوست کشیده ی شب میکشم(که با تداعی صحنه ی لمس کردن شب حس تنهایی را به رخ کشیده)..چراغ های رابطه تاریک اند(بطور غیر مستقیم حالت ناامیدی خود را وصف میکند.
منابع[ویرایش]
- کتاب درسی آرایههای ادبی، متوسطه - نظری، علوم انسانی، سال سوم،آخرین تاریخ بروز رسانی: ۱۳۹۰