بحث:سگکشی
افزودن مبحث![]() | رد کردن جدول تا شروع بحثها | ![]() |
اینجا یک صفحهٔ بحث برای گفتگو پیرامون بهبود مقاله سگکشی است. اینجا انجمن نیست که راجع به موضوعهای عمومی پیرامون موضوع مقاله گفتگو کنید. |
سیاستهای مقاله
|
یافتن منابع: گوگل (کتابها · اخبار · روزنامهها · آکادمیک · تصاویر آزاد · ارجاعات وپ) · اخبار آزاد · جیاستور · نیویورک تایمز · کتابخانه وپ |
![]() | این مقاله با درجه کیفیت خوب و اهمیت بالا دارای امتیاز ۱٬۵۷۰ در ویکیپروژه نسخهٔ آفلاین است.
جزئیات بیشتر
|
![]() | این مقاله برای مقالهٔ خوب نامزد شده بود. نتیجهٔ بحث چنین بود: مقاله بهعنوان مقاله خوب انتخاب گردد. ۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۷:۵۹ (UTC) اگر میتوانید مقاله را بهبود دهید، لطفاً با جسارت به این کار مبادرت کنید. در صورتی که معتقدید مقاله معیارهای لازم را ندارد، آن را برای بازبینی کیفی نامزد کنید. |
![]() | اطلاعاتی از سگکشی در صفحهٔ اصلی ویکیپدیا در بخش آیا میدانستید؟ در هفتهٔ ۴۰ از سال ۲۰۱۷ ظاهر شد. متن ورودی به شرح زیر بود: «آیا میدانستید که
| ![]() |
دقّت در اصلاحِ «ی» در موقعیّت کسرهٔ اضافه
[ویرایش]ما در ویکیپدیا نمینویسیم «پدیدهی فلان» و مینویسیم «پدیدهٔ فلان»؛ مگر آنجا که نقل قول کنیم یا از چیزی نام ببریم که نام رسمیش همین باشد و به همین صورت. اینجا هم نقل قولهایی هست از کتابی به نام بهرام بیضایی و پدیدهی سگکشی. این کتاب با این نام چاپ و با این نام در کتابخانهها فهرست شده و با صورتِ مورد ترجیح ویکیپدیا قابل دستیابی نیست و نباید اصلاحات ویکیپدیایی را به قیمت دادنِ اطّلاعات نادرست ترجیح داد. Salarabdolmohamadian (بحث) ۱۲ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۵۸ (UTC)
دقّت در اصلاح نقل قولها
[ویرایش]نقل قولها را دست نزنیم. یعنی اصلاح نکنیم. نقل قول عیناً از منبعی نقل میشود و سخنِ دیگران است و ما درون نقل قول نمیتوانیم چیزی را جابجا کنیم. Salarabdolmohamadian (بحث) ۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۰:۰۹ (UTC)
فیلمهای بزرگ تاریخ سینما
[ویرایش]درود. در همین زیر از هیچکاک و فیلم نوآر و کوروساوا و چه و چه سخن به میان آمده. و در منابع دیگر هم الی ماشاالله. ادّعای بیمنبعی نیست که با فیلمهای بزرگ تاریخ سینما سنجیده شده. نه تنها این نیست، چند مورد هم تصادفاً در همین مقاله آمده. برش گردانید! Salarabdolmohamadian (بحث) ۴ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۲۳ (UTC)
- سلام @Salarabdolmohamadian: ، جمله به آن شکلی که شما در دیباچه نوشتید این را میرساند که فیلم در حد و اندازههای آثار هیچکاک و کوروساواست که به شوخی میمانَد. اینکه به زعم یک یا دو منتقد فلان وجه از سگکشی متأثر از فلان سبک هیچکاک یا کوروساواست برای طرح چنین ادعایی در دیباچه کفایت نمیکند؛ بماند که در متن مقاله اصلاً در همین حد هم چنین مقایسههایی نشده است.. Wikimostafa (بحث) ۴ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۳۲ (UTC)
Wikimostafa. البتّه «در حدّ و اندازهها» و «میرساند» و اینها را کاری ندارم. آن چیزی که نوشته شده بود معنای عینی روشنی داشت که نادرست هم نبود. فیلمهای وطنی خیلی خیلی کوچکتر از سگکشی را هم با جان فورد و غیره سنجیدهاند. ممکن است من و شما خیال کنیم که یه حبه قند را با جان فورد سنجیدن احمقانه است، ولی وقتی سنجیدهاند، خوب، سنجیدهاند! کسی که با من و شما گوش ندارد. مردم خودشان عقل دارند، و تصادفاً این کسی که این سنجش را کرده بود یک فیلم ساز مشهور هم بود که آدم احمقی هم نیست: بهروز افخمی. گذشته را که نمیتوان عوض کرد. کاری است که شده. سنجشی است که به میان آمده. این که سنجیدهاند یک واقعیت است که میشود در ویکیپدیا و هر جای دیگر هم نوشت. یه حبّه قند و جان فورد! بماند که خیلی هم مطمئن نیستم که سگکشی از نصف کارهای هیچکاک جالبتر نیست و شوخی پنداشتن این جور چیزها یک جور خطای پرووینسیالیستی نیست. (همین بیضایی را با شکسپیر هم سنجیدهاند، چه برسد به هیچکاک و غیره. از امریکا تا ایران، از کتاب تا مجلّه، هزار جور منبع هست برای مانند کردن بیضایی و شکسپیر، به طوری که حتّی معروف هم شده و . . . لابد شنیدهاید. هیچکاک و کوروساوا از خردهها و طرفههای کسانی هستند که با بیضایی مانند شدهاند. مقالاتی دارم که بیضایی را با ژان ژنه میسنجد، یا با هنریک ایبسن، یا با فردوسی. یا با برگمان. نویسندگان اینها هم همگی از من معروفتر و معتبرترند، و احتمالاً از شما هم. پس لازم نیست شگفتی من و شما از این که یکی را که ما خیال میکنیم آدم مهمی نیست با بزرگان میسنجند در ثبتِ واقعیّتِ سنجش که از دست ما بیرون است تأثیر بگذارد.) ولی به هر حال قبول دارم که بدک نیست دنبال این جمله - که این استعداد را داشته که یک ویکی پدیایی قهّار مانند شما را برماند - یک منبع هم بدهیم تا به آدمهای محافظهکار مثل خودم و خودتان خیلی برنخورد. Salarabdolmohamadian (بحث) ۴ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۹:۰۱ (UTC)
Wikimostafa عزیز، درود. کمی بیشتر سامان دادم و چیزهایی هم افزودم و تصادفاً باز در این افزودهها همه سنجش سگکشی بود با هیچکاک و غیره. دو تا فکر کردم:
این واقعیت که این فیلم را با فیلمهای بزرگ تاریخ سینما سنجیدهاند در همین مقاله منعکس است. مخصوصاً حالا که این اضافات هم آمد.
پس اصلاً لازم هست که چنین عبارتی بیاید که «این فیلم را با فیلمهای بزرگ تاریخ سینما سنجیدهاند»؟
نظر بدهید. Salarabdolmohamadian (بحث) ۴ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۳۱ (UTC)
- سلام به شما@Salarabdolmohamadian: بیاییم کوتاه و چکیده حرف بزنیم و فقط دربارهٔ آنچه طرف مقابل گفته؛ من دربارهٔ بیضایی سخن نگفتم (درواقع شما اصلاً موضع من دربارهٔ ایشان را نمیدانید و لازم هم نیست بدانید)، دربارهٔ سگکشی (موضوع این صفحه) نوشتم. ثانیا گفتم که چنان ادعایی منابع معتبر متعدد لازم دارد نه حرف یکیدو منتقد درجه دوی وطنی همچون علیرضا کاوه و محمدسعید محصصی. حتا اگر منابعی بیابید که سگکشی را با آثار بزرگ سینما مقایسه کرده باشند باز هم چنین سنجشی باید وزن سنگینی داشته باشد (روایتِ غالب باشد) تا بتواند به صورت فکت در دیباچه مقاله بیاید (یعنی چندین منتقد سرشناس چنین دیدگاههایی داشته باشند، آنهم نه صرفاً منتقدان وطنی و محلی بلکه منتقدان بینالمللی)، وگرنه باید صرفا به دیدگاه همان منتقد و از قول خود او در بخش مناسبش اشاره کنید و نه در دیباچه. شیوهٔ ویکیپدیا این است که دیدگاهها را به جای فکت جا نزنیم.
- بعد شما چرا نقلقول فرهنگ معیری را برگرداندید بدون توضیح؟ آن نقلقول صرفاً مجیزگویی یکی از عوامل فیلم است که اطلاعاتی هم به خواننده نمیدهد و به درد مقاله نمیخورد؛ اساساً برای نوشتاری که برای خوب شدن نامزد شده جالب نیست که اینقدر متکی به منابع غیرمستقل و دچار سوگیری باشد. من آن گفتاورد را مجددا حذف میکنم، لطفا بدون بحث به متن برنگردانید یا بگذارید نظر سومی بگیریم اگر همچنان مخالفید.
- دیدگاه بیطرف در این مقاله بهوضوح رعایت نشده؛ سگکشی هنگام اکران نظرات متفاوتی را برانگیخت اما شما فقط تحسینها و نقدهای مثبت را گزینش کردهاید و این هیچ خوب نیست. مثلا شما از گفتگوی سعید عقیقی و حمید امجد حرفهای امجد را -که از بازیگران فیلمهای بیضایی بوده- آوردهاید اما دیدگاه عقیقی (که منتقد مهمتری است) را نه. یا در این یادداشت مجلهی فیلم، موسیقیِ سگکشی به باد انتقاد گرفته شده اما باز شما اشارهای به ضعف موسیقی فیلم نکردهاید. اینها حاصل یک جستجوی سردستی بود و بررسی دقیقتر احتمالاً میتواند زوایای بیشتری از سوگیری را در این مقاله نشان دهد. برچسب {جانبداری} را هم اضافه میکنم تا بعد.. Wikimostafa (بحث) ۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۳:۵۰ (UTC)
- Wikimostafa، درود. اوّل که خیلی مرسی، چون در به در دنبال آن مقاله دربارهٔ موسیقی فیلم بودم. مرسی. دوّم، نقل قول فرهنگ معیّری قشنگ بود، خیال میکنم همانجا که سپستر آوردم باید باشد. از گفتار معیّری دربارهٔ همین فیلم استخراج شده. هوای خوبی هم به مقاله میدهد. بحث اضافی بیهوده. سوّم، دربارهٔ سنجش با آثار بزرگ سینما: من هم با شما همداستانم که سگکشی در جهت اجتماعی و حتّی شاید تکنیکی همقدر و اندازه آثار بزرگ تاریخ سینما نیست. ولی آن جمله در دیباچه هم مدّعی نبود که هست! من این همه نوشتم که گفته باشم که واقعیّت برگشتناپذیرِ مقایسهشدگی را نمیشود با اراده من و شما و هیچ کس دیگر محو کرد! حتّی اگر کلیپ تبلیغ پفک نمکی را هم با فیلمهای کوروساوا مقایسه کنند، این مقایسه شده! از دست من و شما خارج است که نشده بکنیم! نمیدانم توانستم حرفم را تحویل بدهم یا نه. این از این. ولی پرسش دقیقتر من این بود: اگر این مقایسه شده - که از متن مقاله میبارد که شده - آیا لازم هست در دیباچه به این اشاره کنیم، از نظر ویکیپدیایی این مطلب چیزی هست که این قدر مهم باشد که در دیباچه بیاید، یا نه؟
دربارهٔ جانبداری پاسخ نمیدهم! زیرا اعتراض بیمورد، انکیزیسیونی و مککارتیستی است. هیچ نمیفهمم «نقد» یعنی چه و جانبداری کدام است. شما اگر از آن گونه حرفها که اینجا احیاناً کم هست دارید، بیافزایید. مقاله غنیتر و من سپاسگزارتر خواهم شد.Salarabdolmohamadian (بحث) ۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۲ (UTC)
- Wikimostafa، بگذریم از این که «مجیزگویی» هم نیست. «مجیز» معنای دقیقی دارد که دربارهٔ سخن معیّری درست درنمیآید. بماند که حتّی اگر درست درمیآمد هم این عبارت اشکالی نداشت و این «مجیز» گفته شده بود و انعکاسش، انعکاس یک واقعیت تاریخی مستند بود. ولی به هر حال «مجیز» جایی به کار میرود که امید سود باشد، ولی ما میدانیم که ستایش بیضایی در آن برهه خاص نه تنها سود نداشت، بیخطر هم نبود. این معنی وارونه «مجیز» است. کاری ندارم. حتّی اگر مجیز هم بود، توضیح دادم که مستند و برگشتناپذیر و قابل ثبت بیطرفانه است. آقای x مجیز آقای y را گفته بود، و این یک واقعیّت تاریخی بود. ولی با منطق شما، ما باید همه مقالات مدیحهسرایان ادب فارسی را ویرایش کنیم و حک و اصلاح کنیم، مبادا مجیزهایی که برای کسانی گفتهاند معلوم باشد! مجیزگویی هم شغلی است، و با سند قابل تاریخنگاری است. شغل بدی هم نیست. و بیطرفی ایجاب میکند که تحقیرش نکنیم. عالمان رجال هم طبعاً مجیزگو هستند. و غیره. و باز یادآوری میکنم که گفتار فرهنگ معیّری اینجا درست واروی معنای دقیق «مجیز» بود. Salarabdolmohamadian (بحث) ۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۴۵ (UTC) Salarabdolmohamadian (بحث) ۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۴۷ (UTC)
- اول که خواهش میکنم، قابلی نداشت. دوم، قرار شد پاسخ چیزهایی که طرف مقابل نگفته را ندهیم.. من نگفتم مقایسهها محو شوند، گفتم؟ شما اصلا وپ:وزن را که پیوند دادم خواندید؟ در مورد اینکه آن جمله در دیباچه بیاید یا نه هم نظرم مشخص است (نباید بیاید به آن شکل) ولی میتوانید نظر 4nn1l2 را هم بگیرید. منظورم از جانبداری، جانبداریِ ویکیپدیایی است (بیزحمت این پیوندهای درونمتنی که میدهم را باز کنید)؛ برایش نمونه هم آوردم. بعضی مواقع این اتفاق ناخودآگاه (مثلاً از سر شیفتگی نسبت به فیلمساز) رخ میدهد و برخی مواقع عامدانه؛ من نگفتم شما آگاهانه بیطرفی را نقض کردهاید، صرفاً شواهد آن را در متن نشان دادم؛ امیدوارم با این توضیح سوءتفاهم برطرف شده باشد. مشکل نقلقول آن آقا هم این است که -فارغ از قشنگی یا زشتی- برای این مقاله بیارزش است و (بهجای هوای خوب) به آن لحن تبلیغاتی میدهد، چون نه راجع به فیلم چیزی میگوید و نه خالی از تعارض منافع است (اگر اینها را هم «بحث اضافی بیهوده» ندانید:))؛ بهتر نیست از افراد سرشناسی که نسبت به آقای بیضایی و فیلمشان «مستقل» هستند، نقلقول -راجع به فیلم، نه بیضایی- بیاورید؟Wikimostafa (بحث) ۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۰۴ (UTC)
- بهتر است. البتّه. ولی این گزاره منطقی ریاضی که «فیلم سگ کشی با فیلمهای بزرگ تاریخ سینما از قبیل پنجره عقبی و سرگیجه مقایسه شده است.» یک گزاره با ارزش مطلق درست، اثباتپذیر با بیش از یک سند چاپی است. این اتّفاق، مقایسه، به وقوع پیوسته است. دروغ نیست. ممکن است نابجا باشد. ممکن است کنندهاش آدم نفهمی بوده باشد. و هزار چیز دیگر ممکن است. ولی نمیتوان انکار کرد که مقایسه شده. زمان را هم نمیشود به عقب برگردانید و کاری کرد که این مقایسه انجام نشود. شما هم نمیگویید مقایسه را محو کنیم. بلکه رأساً اقدام کرده و محو میکنید!!! مسئله این است که ویکیپدیا نمیگوید که «بیضایی استاد است، چنین است، چنان است . . .» و ویکیپدیا نمیگوید «این فیلم با فیلمهای بزرگ تاریخ سینما قابل قیاس است». ویکیپدیا، یعنی ما، دارد خبر میدهد، آگاهی میدهد، که فرهنگ معیّری بر آن باور است، و برخی فیلمشناسان بر این باور. (حالا گیریم خیلی نادان هستند که بر این باورند! یا خیلی دانا هستند! هر چه. به ما چه.) اتّفاقاً ویکیپدیا با این لحن دارد قهراً میگوید که اینها را خیلی جدّی نگیرید، این حرف این آدمهاست و همین. وحی منزل نیست.
البتّه لابد از پرسشم هم پیدا بود که اصراری ندارم که این دو نکته به مقاله افزوده شود. این بحث برای روشن شدن خودمان بود، که حرفِ دیگران، حرفِ ویکیپدیا نیست. ویکیپدیا دارد گزارش میدهد که هیتلر گفت نژاد آریایی برتر است. این یعنی ویکیپدیا نژادپرست است؟ به همین قیاس ویکیپدیا خبر میدهد که فرهنگ معیّری خیلی کشته و مردهٔ بیضایی است. این یعنی ویکیپدیا کشته و مردهٔ بیضایی است؟ و به همین قیاس ویکیپدیا خبر میدهد که یک عدّه آدم گمراه، یا دانشمند، فیلم سگکشی را با کار هیچکاک سنجیدهاند. این یعنی ویکیپدیا میل دارد چنین سنجشی بکند؟ پاسخ هر سه پرسش تا جایی که من میفهمم منفی است. نیست؟ Salarabdolmohamadian (بحث) ۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۴۸ (UTC)
- من رأساً هیچ مقایسهای را محو نکردم، تمامشان در مقاله هستند. به نظرم در فارسی از جملهٔ «و با فیلمهای بزرگ تاریخ سینما مقایسه شده است» همین برمیآید که «این فیلم با فیلمهای بزرگ تاریخ سینما قابل قیاس است». بگذارید به قول خودتان خواننده خودش با خواندن مقایسهها به این نتیجه برسد (یا نرسد) و در دیباچه این را به خوردش ندهید. Wikimostafa (بحث) ۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۱۹ (UTC)
- پینوشت: بگذارید یک مثال از مقالهای که تازگی برگزیده شد بزنم؛ سگ ولگرد با مسخ کافکا، سپیددندان جک لندن و آثار سارتر مقایسه شده اما آیا در دیباچهاش از آنها اعتبار میگیرد؟ نه؛ آیا در دیباچهٔ آن مقاله میتوانیم به سیاق سگکشی بنویسیم: «سگ ولگرد با آثار داستانی بزرگ تاریخ مقایسه شده است»؟ به نظر من نه چون وقتی وجه مقایسه را مشخص نکنیم، بهطور پیشفرض «مرتبه» و «کیفیت» اثر وجه مقایسه قرار میگیرد (در حالیکه وجه مقایسه در آن مقایسهها که بر اساس آنها این جملهٔ کلی را نوشتهایم اینقدر کلی و با هم نیز یکی نیست، مثلاً جایی شیوهٔ تقطیع بوده و جایی زاویهٔ روایت). سگ ولگرد با مسخ کافکا همطراز نیست همچنانکه سگکشی با سرگیجه. Wikimostafa (بحث) ۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۱۸ (UTC)
- Wikimostafa دیدم. ولی باز خیال میکنم اگر در دیباچهٔ مقاله سگ ولگرد گفته میشد که با فلان کار کافکا سنجیده شده - که خیلی هم نمیپذیرم که همطراز نباشد، شاید با مسخ نه، ولی با بیشتر پارابلهای دیگر کافکا همطراز هم هست - برومندتر از ذکر پژوهشهای کمارزش فلان دانشجوی دانشگاه آزاد فلان جا بود. شاید شما هم بدانید که پژوهش ادبی دانشگاهی در ایران بیرون حوزه ادبیات کلاسیک فارسی هرگز آن اعتباری را نیافته که پذیرش عام بیابد. من خیلی حرفهای نیستم در ویکیپدیا، ولی این مقاله سگ ولگرد صورتش خیلی قشنگتر از محتوایش است. در محتوا میلنگد (و اجازه میخواهم بگویم که شایسته «برگزیده» شدن نبود). کاتوزیان خیلی خوب است. ولی برخی منابع اینجا هست که به لعنت خدا نمیارزد.
- این که «مقایسه شده» با این که «قابل مقایسه هست» تومنی نه هزار فرق دارد. وانگهی، ما که باشیم که تصمیم بگیریم قابل مقایسه هست یا نیست؟ ما همین قدر میتوانیم بگوییم که مقایسه شده، یا اگر نشده، چیزی نگوییم. شما دارید اعمال نظر شخصی میکنید و تصمیم شخصی دربارهٔ آثار هنری میگیرید.
- بگذریم. حالا: اجازه هست این جمله را - که لابد به نظر شما «نقد منفی» هم هست - بیاندازم توی کادر، مثل حرف معیّری که انداخته بودم، و بگذارم همانجا که حرف معیّری را گذاشته بودم؟: «انگار موسیقی فیلم را کسی با دهان زده و دیگران سعی کردهاند ناشیانه به آن قوام بخشند!» مجید اسلامی، ایرادی که به موسیقی فیلم سگکشی گرفته. یا این هم نامناسب است؟ اگر فکر خودم را بخواهید، میگویم هم این را، و هم «مجیز» معیّری را برای قشنگی بگذاریم توی کادر. شاید همدیگر را کانتربالانس کردند! ولی نظر شما را هم میخواهم. این قدر محافظهکار نباش مرد! Salarabdolmohamadian (بحث) ۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۰۸ (UTC)
- Wikimostafa اضربوا بعض الرای ببعض یتولد منه الصواب! غرضم از برابر نهادن «مجیز» و «نقد کوبنده»، هر دو، توی کادر، یک چنین چیزی است. نظر؟ Salarabdolmohamadian (بحث) ۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۵۰ (UTC)
- من خیلی شتابزده نگاهی انداختم و بهنظر خیلی روبهراهتر از قبل شده؛ خسته نباشید. الان فرصت بررسی دقیقتر ندارم، اگر پیشنهادی داشتم بعدتر میگویم.. Wikimostafa (بحث) ۵ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۱۸ (UTC)
- Wikimostafa درود. لطفاً به جای واژه «منتقدان» چیز دیگری به انتخاب خودتان بگویید. در سراسر این مقاله از «نقد» و «منتقد» که از جهت فارسینویسی اشکالات دارند پرهیز شده. حتّی واژهٔ «منقّد» (که از نظر نحو عربی نادرست است) در فرهنگ درستنویسی سخن درستتر دانسته شده. به جای «نقد» میگوییم «بررسی» یا «تجزیه و تحلیل» یا «مطالعه» . . . و به جای «منتقد» هم . . . نمیدانم. کمک کنید. همین «منقّد» بدک نیست. «صاحبنظر» هم بد نیست. «فیلمشناس» هم اینجا دقیقتر مینماید. هر کدام از اینها را پسندیدید. «منتقد» واژهای نیست که خالی از اشکال باشد. به جای «نقد»، «سنجش» هم می گوییم. البتّه «سنجش» معنای «مقایسه» هم دارد. و مانند بسیاری از واژههای بسیاری از زبان ها چند معنی و گسترده است. که اشکالی ندارد. Salarabdolmohamadian (بحث) ۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۰:۰۰ (UTC)
- من همان «منتقدان» و «نقد» را بهتر میدانم اما حالا که تغییرش دادهاید کاری به کارش ندارم. این واژهها بخواهیم یا نخواهیم در ادبیات سینمایی جاافتادهاند و شخصاً درست نمیدانم بر اساس سلیقهٔ شخصی-یا براساس فرهنگ سخن که دخلی به سینما ندارد- آنها را با واژههای دیگری جایگزین کنیم. «بررسی» یا «تجزیه و تحلیل» یا «مطالعه» هیچکدام جایگزین مناسبی برای «نقد سینمایی» نیستند. Wikimostafa (بحث) ۷ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۵۳ (UTC)
- ویکیپدیانویسها صاحبنظر نیستند ولی فرهنگ درستنویسی سخن به دل من یکی که ننشست. بخش عمدهای از کتاب عملاً کپی غلط ننویسیم است. شخصاً این نقد آماتور را قبول دارم و دربارهٔ رویکرد یک بام و دو هوای ادبا دربارهٔ نقش عربی در فارسی بدگمانم. جایی میگویند «نظرات» و «اثرات» غلط است چون نظر و اثر مصدر سهحرفی عربی است و مصادر سهحرفی عربی با «ات» جمع بسته نمیشوند [و معلوم نیست آن فارسیزبان از همهجا بیخبر از کجا باید مصادر سهحرفی عربی را بلد باشد] و در جای دیگر میگویند قواعد عربی را نباید به فارسی تعمیم داد و مثلاً «مرحومه» غلط است با اینکه «مرحوم» خود عربی است یا تلفظ متفاوت مصادر بابها در فارسی و عربی را جایز میشمارند و . . .
- شخصاً برای رویکرد تجویزگرایانهٔ ادبا و فضلا اهمیتی قائل نمیشوم. بهتر نیست توصیفگر باشیم. جایی که عموم مردم برداشت معین، مشخص و یکسانی از نقد و منتقد دارند، چرا از کاربرد آنها بپرهیزیم؟ «بررسی» اصلاً عمق نقد را نشان نمیدهد. یک بررسی سطحی، هنوز هم بررسی است ولی دیگر نقد نیست. نقد سطحی یا ظاهری بار منفی دارد. تجزیه و تحلیل خیلی عمیقتر از نقد است و به نظرم ابژکتیو است، نه سوبژکتیو. نقد همیشه به منتقد نسبت داده میشود و هیچکس آن را بدون نام منتقد نمیپذیرد. نقد از منتقدی به منتقدی دیگر فرق میکند. تجزیه و تحلیل عمدتاً به یک مفهوم علمی و ثابت اشاره دارد که برای همه یکسان است. مطالعه به منظور پژوهش است و . . .
- خسته شدم. ولی آخر نفهمیدم چرا این واژهٔ مفید را دور بریزیم! 4nn1l2 (بحث) ۷ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۵۱ (UTC)
- دیده بودم کسانی بگویند فلان نوشته نقد نیست و مثلا ریویو است (که از اعتبار واژهٔ نقد به عنوان یک اصطلاح سینمایی دفاع کرده باشند)، اما این را که در یک نوشتهٔ سینمایی واژهٔ نقد را دور بیندازند، نه:) Wikimostafa (بحث) ۷ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۱۸ (UTC)
- Wikimostafa این را الآن دیدم. تجویز هم نیست. غرض استفاده از عبارات با بالاترین نیمهعمر است. (که عملاً یعنی پیروی از پیرمردهای باسواد!) از نگاه فصحا و بزرگان «ریویو» ارزشمنتر از «نقد» است. نمونههای این فصحا را از امبرتو اکو و استیون گرینبلت بگیرید، تا زریاب خویی و احسان یارشاطر. پیرمردهای باسواد ریویونویس! Salarabdolmohamadian (بحث) ۷ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۴۹ (UTC)
- بسیار مطول نوشتید و من حوصلهٔ پرداختن به همهٔ جوانب حرفهایتان را ندارم. مشکل همین است که شما دائماً دنبال نگاه فصحا و بزرگان میگردید به جای دیدن واقعیت. برتری دادنِ ریویو به نقد همانقدر بیمعنی است که برتر شمردن سیب نسبت به پرتقال. منظور من را هم از آن جمله نگرفتید؛ در مورد درستی یا نادرستیِ بهکاربردن «نقد» و «منتقد» قضیه اینقدر بدیهی هست که برایش وقت تلف نکنم. اگر برایتان «خوب شدن» مقاله مهم نیست و این فرمولها را باید دور انداخت پس بهتر است مقاله را اصلاً نامزد نکنید ولی حالا که نامزد کردهاید خوب است قواعد بازی را بپذیرید. آن جمله که بازیگران نامیِ بسیاری در فیلم بازی کردهاند طفرهآمیز است و به درد دیباچهٔ یک مقالهٔ خوب نمیخورَد (میتوان این جمله را در دیباچهٔ خیلی از فیلمهای پربازیگر سینمای ایران کپی کرد و مشکلی هم پیش نمیآید؛ به چنین جملههایی میگوییم بیخاصیت). در عوض اشاره به جوایز در دیباچه لازم است چون نظر شخصی شما -که جایزههای جشنواره فجر برای این فیلم مهم نیست (و برای طعم گیلاس هست و چه و چه)- ملاک نیست؛ چکیدهای از اطلاعات مورد نیاز خواننده راجع به فیلم باید در دیباچه ارائه شود. دیدگاه فراستی هم موجز و صریح در مورد سگکشی (و نه مسافران) بیان شده و اینکه اصل یادداشت راجع به مسافران بوده است اهمیتی ندارد؛ اتفاقاً این نمونهای از دیدگاههاست که بیحاشیهروی موضع شخص را در مورد فیلم بیان میکند و از اینجهت میتواند در آن کادرهای نقلقول نیز جا بگیرد.
برچسب جانبداری را من با این وضعیت برنخواهم داشت چون به نظرم هنوز ایرادها کاملاً برطرف نشده. اما میتوانید از دیگران بخواهید که اگر با شما موافق بودند آن را بردارند. - شما مرا پینگ میکنید و نظر میپرسید یا مینویسید «از این به بعدش با شما. افزایش، کاهش» و بعد بدون اینکه صبر کنید پاسخی داده شود میروید ویرایشها را خنثا میکنید.. خب پس لطفا خودتان ادامه دهید و دیگر در این صفحه مرا پینگ نکنید. ترجیح میدهم وقتم را جاهای بهتری صرف کنم. Wikimostafa (بحث) ۸ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۵۰ (UTC)
- بسیار مطول نوشتید و من حوصلهٔ پرداختن به همهٔ جوانب حرفهایتان را ندارم. مشکل همین است که شما دائماً دنبال نگاه فصحا و بزرگان میگردید به جای دیدن واقعیت. برتری دادنِ ریویو به نقد همانقدر بیمعنی است که برتر شمردن سیب نسبت به پرتقال. منظور من را هم از آن جمله نگرفتید؛ در مورد درستی یا نادرستیِ بهکاربردن «نقد» و «منتقد» قضیه اینقدر بدیهی هست که برایش وقت تلف نکنم. اگر برایتان «خوب شدن» مقاله مهم نیست و این فرمولها را باید دور انداخت پس بهتر است مقاله را اصلاً نامزد نکنید ولی حالا که نامزد کردهاید خوب است قواعد بازی را بپذیرید. آن جمله که بازیگران نامیِ بسیاری در فیلم بازی کردهاند طفرهآمیز است و به درد دیباچهٔ یک مقالهٔ خوب نمیخورَد (میتوان این جمله را در دیباچهٔ خیلی از فیلمهای پربازیگر سینمای ایران کپی کرد و مشکلی هم پیش نمیآید؛ به چنین جملههایی میگوییم بیخاصیت). در عوض اشاره به جوایز در دیباچه لازم است چون نظر شخصی شما -که جایزههای جشنواره فجر برای این فیلم مهم نیست (و برای طعم گیلاس هست و چه و چه)- ملاک نیست؛ چکیدهای از اطلاعات مورد نیاز خواننده راجع به فیلم باید در دیباچه ارائه شود. دیدگاه فراستی هم موجز و صریح در مورد سگکشی (و نه مسافران) بیان شده و اینکه اصل یادداشت راجع به مسافران بوده است اهمیتی ندارد؛ اتفاقاً این نمونهای از دیدگاههاست که بیحاشیهروی موضع شخص را در مورد فیلم بیان میکند و از اینجهت میتواند در آن کادرهای نقلقول نیز جا بگیرد.
- Wikimostafa این را الآن دیدم. تجویز هم نیست. غرض استفاده از عبارات با بالاترین نیمهعمر است. (که عملاً یعنی پیروی از پیرمردهای باسواد!) از نگاه فصحا و بزرگان «ریویو» ارزشمنتر از «نقد» است. نمونههای این فصحا را از امبرتو اکو و استیون گرینبلت بگیرید، تا زریاب خویی و احسان یارشاطر. پیرمردهای باسواد ریویونویس! Salarabdolmohamadian (بحث) ۷ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۴۹ (UTC)
- دیده بودم کسانی بگویند فلان نوشته نقد نیست و مثلا ریویو است (که از اعتبار واژهٔ نقد به عنوان یک اصطلاح سینمایی دفاع کرده باشند)، اما این را که در یک نوشتهٔ سینمایی واژهٔ نقد را دور بیندازند، نه:) Wikimostafa (بحث) ۷ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۱۸ (UTC)
- من همان «منتقدان» و «نقد» را بهتر میدانم اما حالا که تغییرش دادهاید کاری به کارش ندارم. این واژهها بخواهیم یا نخواهیم در ادبیات سینمایی جاافتادهاند و شخصاً درست نمیدانم بر اساس سلیقهٔ شخصی-یا براساس فرهنگ سخن که دخلی به سینما ندارد- آنها را با واژههای دیگری جایگزین کنیم. «بررسی» یا «تجزیه و تحلیل» یا «مطالعه» هیچکدام جایگزین مناسبی برای «نقد سینمایی» نیستند. Wikimostafa (بحث) ۷ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۴:۵۳ (UTC)
من امروز فرهنگ درستنویسی سخن را دوباره نگاهی انداختم و دیدم منقد را اشتباه دانسته ولی منتقد، ناقد و نقاد را بلااشکال دانسته یعنی دقیقا عکس ادعای جناب عبدالمحمدیان. در همان صفحه ۳۱۸ از پرویز خانلری هم مثال آورده که منتقد درست است. اگر خانلری فصیحنویس نیست، نثر که را باید فصیح دانست؟ 4nn1l2 (بحث) ۲۳ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۰۱ (UTC)
دست آخر
[ویرایش]- خوب، پس به همین عکس بسنده شد. دیگر Wikimostafa که اگر از بیطرفی مقاله خیالتان آسود، برچسب را بسترید. سپاسگزار از کمک Wikimostafa و راهنمایی 4nn1l2 که هرچند پدرم را درآورد، مقاله را خیلی بهتر کرد. دیگر چیز مهمّی به نظر نمیرسد. تنها یک نکته:
بخش «از فیلمنامه تا فیلم» که داریم «پیشتولید» نیست. معنای جدید و مرسوم «پیشتولید» ربطی به جنگ و جدال برای پروانه کار از بهر هنرمندان مغضوب ندارد. این خطایی است که احتمال دادم ویراستاران بعدی بکنند، اینجا تذّکّر میدهم.
لوکیشن هم که اشاره شده بود، همانهاست که در آغاز «چکیده داستان» آمده.
گمانم مقاله را رها میکنم تا تصمیمگیری بشود. سپاس.Salarabdolmohamadian (بحث) ۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۲۰ (UTC)
- کمی تأمل کنید.. Wikimostafa (بحث) ۶ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۹:۵۰ (UTC)
@Salarabdolmohamadian: بخشهایی از مقاله بهجای سگکشی همچنان متمرکز بر بیضایی و «سینمای بیضایی» است و غالباً هم در قالب نقلقولهای تحسینآمیز در باب او. اینها را اگر تعدیل و اصلاح کنید برچسب جانبداری را برخواهم داشت. مثلاً در بخش بازیگران آنقدر که به بیضایی اشاره شده به اصل موضوع پرداخته نشده. اساساً مژده شمسایی و نقش تأثیرگذارش که بهخاطر آن سیمرغ دیپلم افتخار هم گرفت در این نوشتار گُم است و آنچه میبینیم فقط بیضایی است و سینمای بیضایی. از حاشیهرویها بکاهید، نقلقولها را کوتاه کنید و آنچه مستقیماً مربوط به سگکشی است را نگهدارید. فراستی در بعدالتحریرِ گمشده در لابیرنت زمانها حسابی سگکشی را کوبیده و آن را بدترین فیلم بیضایی نامیده است. دیدگاهش را بیاورید. آوردن نظر مجید اسلامی در مورد فیلم (نه صرفا موسیقی) هم خیلی خوب خواهد بود اما اگر دسترسی به آرشیو مجله فیلم ندارید در این مرحله ضروری نیست. Wikimostafa (بحث) ۷ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۱۸ (UTC)
Wikimostafa درود. چیزی از مجید اسلامی و مسعود فراستی درباره سگکشی گیر نیاوردم. از آیدین آغداشلو و هوشنگ کاووسی و پرویز دوایی نیز که خیلی از آن دو مهمترند، گیر نیاوردم. (آن مقاله فراستی درباره مسافران است، و در مقاله مربوطه در ویکی نظرش را خلاصه آوردهام.) آنچه از حرف و سخن درباره فیلم گیرم آمد، آوردم. کاری هم به تحصین و تقبیح ندارم و اصلاً این نوشتهها را این طوری نمیبینم. و میکوشم دیگران هم تجزیه و تحلیل صاحبنظران را به ستایش و نکوهش فرونکاهند. از ساختمان بخش مربوطه باید پیدا باشد. ستایش را هم برای همه از نکوهش کمی ارزندهتر میشمارم.
این که بیضایی در مرکز مقاله ایستاده و کنار نمیرود، لاجرم همین است. زیرا بیضایی اینجا واروی اغلب فیلمها تنها کارگردان نیست. تقریباً همه کارهای فیلم جز بازی جلوی دوربین با بیضایی بوده. به این خاطر است. در مقالات دیگر مربوط به وی نیز همین است. از صفر فیلمنامه تا صد تدوین، از تربیت هنرپیشه تا تهیهکنندگی. حتّی بخش عمده فیلمبرداری و نورپردازی و صداگذاری نیز به عهده شخص بیضایی بوده. این جور کار کردن متعارف نیست. حتّی اگر چهرهپردازی و صدابرداری را بیش از این باز میکردم، باز تنها پای بیضایی بود که به میان میآمد. مشکل از بیضایی است آقا!
ولی انگشت بگذارید یک جا، بگویید این را درست کن، بفهمم. همین طوری کلّی، سلیقهای است.
و نکته: گشتم، یک دری وری توهین آمیزی پیدا کنم، بگذارم، «تعدیل» کنم. امروز به همین خاطر میدان انقلاب بودم. همه کتابهای سینمایی قدیم و جدید را دیدم! چیزی گیر نیاوردم. وقتی مردم از فیلم تعریف کردهاند، ما هم - گمان میکنم - وظیفه داریم همان را که میگویند منعکس کنیم. حتّی درشت گویی خیلی کلّی ابراهیم گلستان را یک جوری منطقی کردم، چپاندم توی مقاله سگکشی، مگر کمی به چیزی نزدیک شود که شما میخواهید.
به هر حال، شما دشنام پیدا کنید، بیاورید توی مقاله. سپاسگزار خواهم شد. من پیدا نکردم. یعنی آنچه پیدا کردم آوردم.
نگاهی به بخش بازیگران میکنم. ولی برای جاهای دیگر مقاله، حرفی را که گفتید نمیفهمم. و خیال میکنم شما نظر دیگران را با نظر شخصی میآمیزید و سوا نمیکنید؛ چه موقع خواندن، چه موقع نوشتن. مردم آزادند با هر بیانی نظر بدهند، ما هم احتمالاً آزادیم که یک میانگین و برآیند نرمالی از این را، و حتّی آنورمال که دیگران کم و زیاد کنند و نرمالتر کنند، منعکس کنیم. فکر شما بر من هم تأثیر کرد، حالا من هم همه حرفها را ستایش-نکوهش میبینم! اصلاً این شکلی نبود ایده اوّلیه. بنا بر تجزیه و تحلیل بود، نه زنده باد، مرده باد. افتادیم در میدان فکر شما، حالا باید مثل ترازو سبک و سنگین کنیم، برابر کنیم، تحویل بدهیم. این بیگمان نوشتار سالمی نمیشود. نرمال و آینه اجتماع نمیشود. ولی در این راه غلط افتادیم. دیگر خودم هم حسّاس شدم! Salarabdolmohamadian (بحث) ۷ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۴۸ (UTC) Wikimostafa، ببینید اختلاف نگاه را: من در دیباچه گفتم هنرپیشههای نامی زیاد بوده، و نامی از جایزه نیاوردم. زیرا این طور میفهمیدم که شهرت این فیلم به خاطر این است که به قول رضا کیانیان «لشکری از بازیگران سینمای ایران» در این فیلم بودهاند، و جایزه گرفتن این فیلم اهمیّت بسیار ناچیزی در وضع اجتماعی آن دارد. پس آن را در دیباچه آوردم، این را نه. ولی شما دقیقاً وارونه کردید. جایزه را آوردید، هنرپیشهها را حذف کردید. این تفاوت نگاه به یک پدیده مصنوع اجتماعی است. من هنوز معتقدم که جایزه درباره این فیلم اهمیت نداشته، ولی هنرپیشه داشته. و از این دو، تنها هنرپیشه باید در دیباچه بیاید. (برعکس، فیلمهایی داریم که جایزهاش مهم است، و حتّی اگر جایزه نگرفته باشد و تنها کاندید شده باشد، بایسته است که در دیباچه به این اشاره بشود. این نوع فیلمهای به اصطلاح اهل هنر «نائیف» (نه به معنی توهین آمیز عامیانه، بلکه همچن یک جریان هنری) با جایزههاشان شناخته میشوند، و مهم جایزه است. برعکس، فیلمهای باز به اصطلاح هنریها «سوفیستیکه»، حتّی اگر جایزه بگیرند، اهمیّت اجتماعی، تاریخی و هنریشان در جایزه نیست، در نکات دیگر است. مثلاً کسی در دیباچه نمینویسد فلان فیلم هیچکاک فلان جایزه را هم گرفته. ولی برای تئو آنجلوپولس، برای نوع کار او، جایزه مهم است، و میتواند در دیباچه بیاید.) این نگاه من. ولی نگاه شما این نیست. این دو نگاه ربطی به سیاهی و سفیدی و ستودن و نکوهیدن ندارد. دو جور نگاه متفاوت است. من خیال میکنم اصلاً مهم نیست سگکشی صد تا جایزه گرفته یا یکی. ولی مهم است که طعم گیلاس جایزه گرفته. هر چه بیشتر، بهتر. افتخارآمیزتر. نوع سینمای طعم گیلاس با جایزه و برای جایزه معنی دارد. ولی نوع سینمای سگ کشی با تکنیک و برای تکنیک. کاستینگ گسترده بیسابقه در سیمای ایران بخش مهمّی از این تکنیک است، من در دیباچه آوردم، شما زدودید. و جایزه را - که گفتم برای سگکشی چقدر مهم است - آوردید. این را محض تفریح نوشتم، و محض گفتگوی خصوصی و درد دل و تبادل نگاهها. همین. Salarabdolmohamadian (بحث) ۷ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۲۰ (UTC) Wikimostafa، درود. دستی در مقاله بردم. کمی بهتر شد. حرف کیانیان را کوتاه کردم و «سینمای بیضایی» را هم منحصر کردم به درون نقل قولها. هیچ حواسم نبود. خوب شد. کارهای دیگر هم کردم. ولی در این باره که شما گفتید . . . خیلی نه، ولی کارهایی شد. حرف فراستی را هر چه فکر کردم، جایی نگنجید. چون حرفی نزده بود. یعنی در آن دو خط مجال تجزیه و تحلیل نداشت. پس تنها این را میشد نقل کرد که «بدترین فیلم بیضایی» که نقل قولی کودکانه میشد و یکی دیگر فردا ایراد میگرفت. این نقل قول سودی هم به حال مقاله نداشت. ذیل هیچ کدام از سه پاراگراف تحلیلی ما هم نمیگنجید. کتاب لذّت نقد را هم دیدم ببینم چیزی که قول داده نوشته یا نه. که نبود. تا حدّ حوصله و توان کارهایی شد. از این به بعدش با شما. افزایش، کاهش . . . . چیزی به ذهنم نمیرسد دیگر. مگر منبع نویی پیدا کنم، چیزی اضافه کنم. البتّه جزئیّات فیلبرداری بسیار است. رفیعیجم کلّی حرف فنّی دقیق زده . . . که خیلی وارد نیستم که خوب نقل کنم. یک جمله از لنز فلان قدر میلیمتری گفته، یک جمله ستایش از فیلمساز، باز یک جمله درباره نور فلان سکانس، یک جمله درباره تصمیم شگفت بیضایی برای فلان چیز، باز همین طور به تناوب از حالات و مقامات فیلمساز که بیهمتاست و تنها کسی است که سینما میفهمد و تنها کسی که به فلان چیز فکر میکند و تنها کسی که فلان جور کار میکند و تنها کسی که با تاریخ فیلمبرداری در سینما آشناست و تنها کسی که فلان است و بهمان است و این که با همه فیلمسازان معروف ایران کار کرده، ولی بیضایی از همهشان با چه فاصلهای جلوتر و داناتر و اینهاست . . . از این چبزها. اینها را میگوید، و لا به لا جزئیّات فنّی و تخصّصی و تصمیمهای بیضایی و چیزهایی که از او آموخته و . . . از همه گذشتم. Salarabdolmohamadian (بحث) ۷ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۲۱:۱۷ (UTC)
Wikimostafa. فارغ از این که این مقاله «خوب» بشود، یا نشود، یا بد بشود!، الآن نگاه درستی کردم به بخش به اصطلاح نقد دایره مینا. اینجا درباره فیلم هیچ چیزی گفته نشده. آدمهایی هم که حرف زدهاند چندان مهم نیستند که «خوب» یا «بد» گفتنشان برای کسی مهم باشد. گزیدهٔ حرفهای «منتقدان» در آن مقالهٔ «خوب» به هیچ درد هیچ کسی نمیخورد. یک چیزی شبیه همان مقاله سگ ولگرد که برگزیده شده، مسائل صوریش لابد ردخور ندارد، ولی توخالی است. مقالهٔ خوب و خواندنی و قابل استفاده و مهمّ و راهگشایی نیست. فقط «برگزیده» است! کمی هم از منابعش میشود استفاده کرد - و بیشتر گمراه شد، چون منابع بد است. این یک جور فرمالیسم است که ویکیپدیا را تهدید میکند. مقالههای مفصّلی که هیچ چیز نمیگویند. یعنی چیز کمی میگویند. یا درگیر مقرّرات ویکیپدیا، از چیزی گفتن باز میمانند. یعنی چه که یک روزنامهنویس خارجی ناشناس گفته «این فیلم خیلی خوب است!» فایدهاش چیست؟ از این خارجیهایی که از این حرفها بزنند برای بیضایی هم بود، نیاوردم. ظاهراً کلاس کار بالا میرود که خارجیها درباره ایرانیها حرفی زده باشند، ولی به گمان من مفت نمیارزد، مگر این که چیزی بگوید. حرفی دقیق، معنیدار. نه که «این بهترین فیلم دنیاست» یا «این بدترین فیلم امسال است». این که حرف نشد. یعنی این حرف جایی حرف است که گوینده مثلاً علی شریعتی، چرچیل، یا خمینی باشد. که گفتنش یک کنش سیاسی مهم باشد. والّا یک ادم ناشناس چه بگوید این خوب است، چه بگوید بد است، حرف معنای محصّلی ندارد. که چه؟ من کوشیدم چیزهایی بیاورم که حرف دقیق دارند. که مثلاً فیلم ساز فن بلد هست، یا نیست. حرفش را گفته یا نه. به ژانری وفا کرده یا گریخته. از این دست. حتّی موسیقی را نگفتم «بد». دقیقاً تعیین کردم «گوشآزار». این را هم . . . نمیدانم چرا درد دلم تازه شد، نوشتم! Salarabdolmohamadian (بحث) ۷ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۲۲:۰۰ (UTC)
- من نقد فراستی را خواندم. تمرکز روی مسافران است ولی دربارهٔ سینمای بیضایی هم بطور کلی حرف زدهاست. مثلاً به تکنیکگرایی و نمادپردازیهای او اشاره میکند، به اینکه ایدهٔ فیلم قبل از کلید زدن فیلم بطور کامل در ذهنش شکل نگرفته و . . . و در نهایت سگکشی را نمونهٔ بارز مشکلات سینمای بیضایی (ایده و اجرا) میخواند. در متن فعلی مقاله از قول کاوه به غریبه و مه و شاید وقتی دیگر و از قول عقیقی به رگبار اشاره شدهاست. به نظرم میتوان این نقد را هم با اشاره به مسافران در مقاله گنجاند. 4nn1l2 (بحث) ۸ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۰۸ (UTC)
خرابکاری ابرابزار
[ویرایش]4nn1l2، به زحمت افتادید. مرسی. ولی همانجا گفته بودم که اگر بناست ما اینجا موشکافی کنیم و یک ابزار بیاید دودمانمان را بر باد بدهد، چه بهتر که مرگ یک بار، شیون یک بار. به هر حال با «ی» بزرگ یا «ٔ» کوچک حرف کتاب مقدّس هم عوض نمیشود، چه رسد به بیضایی. وفاداری به عین حرف و حتّی عین صوت رعایت شده. تنها رسمالخط با منبع تفاوت مختصر دارد. نه؟ (ممکن بود منبع مثلاً به خط سیریلیک هم باشد.) همین را درباره حرکهها هم داریم. بیضایی اغلب زبر و زیر میگذارد. اگر در نقل قول نگذاریم غلط است؟ به هر حال. من کوتاه آمده بودم . . . از تمیزکاری شما میترسم . . . که باز بیایند . . . از این گرفتاریهای خط فارسی خلاصی نداریم . . . Salarabdolmohamadian (بحث) ۷ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۴۸ (UTC)
- بله این مصائب همیشه هست و مطمئن باشید که در آینده باز هم ابرابزار را بصورت کنترلنشده بر مقاله خواهند راند [حتی شرط میبندم ظرف یکی دو سال آینده واژههای نقد و منتقد هم وارد مقاله شوند ;-)]
- اینکه ابزار، گفتوگو را به گفتگو تغییر دهد، اعمال سلیقه است و باید متوقف شود، هرچند سنبهٔ پرزور میخواهد که ما نداریم. 4nn1l2 (بحث) ۷ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۶:۱۷ (UTC)
فیلم و کتاب
[ویرایش]4nn1l2 و AnuJuno عزیز، درود. یک نکتهای: سگکشی یک فیلم است. ولی سگکشی کتاب هم هست. این مقاله ظاهراً دربارهٔ فیلم سگکشی است. ولی آیا میشود با افزودن یک جمله در لید و ردهٔ کتاب فارسی و کتاب ایرانی در پایین، این مقاله را به کتاب سگکشی هم که همین جا دار و ندارش معرّفی شده منتسب کرد؟ همین الآن در صفحهٔ کتابشناسی بهرام بیضایی کتاب سگکشی داریم که به اینجا پیوند میدهد. ولی لید این مقاله و ردههایش به خواننده نمیگوید که چرا این پیوند ظاهراً اشتباه است، او از کتابشناسی افتاده توی یک فیلم. این درست به نظر نمیرسد. از طرفی جدا هم نمیشود کرد که مقالهای هم برای کتاب بسازیم (یا اصلاً نسازیم و پیوندش را به این صفحه حذف کنیم). چون واقعاً کتاب از فیلم جدا نیست. البتّه مثلاً برای فیلم روز واقعه و کتاب روز واقعه دو مقاله نیاز است، زیرا فیلم را دیگری ساخته، کتاب را دیگری نوشته؛ و هر دو هم سرشناس و پرفروشند. (درست میگویم اصلاً؟) ولی اینجا . . . چه کنیم؟ کتاب سگکشی هم سرشناس است و بارها چاپ شده و مردم میخرند. فیلم هم که به جای خود. و هر دو یکی است. یعنی واقعاً منطقی نمینماید که کتاب سگکشی به اینجا پیوند ندهد، چون دقیقاً خط به خط دیالوگهای همین فیلم است. این مسأله در مسافران هم هست. در وقتی همه خوابیم هم. (لطفاً هنگام پاسخ دادن اسمم را بنویسید که پرم را آتش زده باشید، ویکی خبرم بکند که بیایم، ببینم. «پینگ» است اصطلاحش؟) Salarabdolmohamadian (بحث) ۱۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۱۲ (UTC)
- @Salarabdolmohamadian: بله، اصطلاحش پینگ است. به نظرم اشکالی ندارد. هم جملهای به لید بیفزایید و هم ردههای مناسب را اضافه کنید. 4nn1l2 (بحث) ۱۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۸:۱۰ (UTC)
در فرهنگ عامه
[ویرایش]نکتهای باید افزوده شود. بیضایی جایی توضیح داده که در قدیم برای آزمودن شمشیر، سگ میکشتند. در رابطه با نام موضوع فیلم این توضیح را داده. منبعش را باید یافت و نکته را کاملتر اینجا افزود. Salarabdolmohamadian (بحث) ۱ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۴:۴۴ (UTC)
ادعای پرفروشترین فیلم سال ۱۳۸۰
[ویرایش]ادعای «پرفروشترین فیلم سال» نادرست است. منبع خبرآنلاین فقط گفته که در تهران پرفروشترین بوده، نه کل ایران. اگر حسن نیت نداشتم، بابت جعل منبع شکایت میکردم و مقاله را به بازبینی میفرستادم اما چنین نیستم پس به جای آن نوع کارها، جدولهای فروش رسمی سینمای ایران را برای بهبود وضعیت مقاله معرفی میکنم.
سگکشی با ۴۵۸٬۹۶۱٬۷۰۰ تومان در رتبه سوم جدول فروش سال ۱۳۸۰ قرار گرفت. از حیث تعداد بیننده نیز با ۹۲۱٬۳۹۴ نفر، ششمین فیلم سال ۱۳۸۰ شد. اکران مجدد فیلم در سالهای ۱۳۸۱ و ۱۳۸۲ نیز بهترتیب ۴۵٬۶۶۹٬۲۰۰ تومان بهتوسط ۱۴۱٬۳۵۸ نفر و ۵۰۱٬۹۰۰ تومان بهتوسط ۱٬۴۳۴ نفر فروش داشت. از این گذشته، گزارش خبرآنلاین حتی برای «تهران» هم درهمبرهم است. شهر تهران یا استان تهران؟ کل فروش فیلم در سال ۱۳۸۰ در استان تهران برابر با ۳۰۶٬۵۴۸٬۷۰۰ تومان بوده که پس از آواز قو، رتبه دوم جدول فروش استان تهران را کسب میکند. حالا آن عدد ۳۲۰ میلیون در جعبه اطلاعات بالای مقاله (که در هنگام خوبیدگی، ۳۳۰ میلیون بود و در این سالها، ۱۰ میلیون کمتر شده) از کجا آمد؟
- فتحی، زهره؛ خاموشی، پانتهآ (پاییز ۱۳۹۶). سالنامه آماری سینمای ایران سال ۱۳۸۰ (PDF). سازمان سینمایی کشور.
- فتحی، زهره؛ خاموشی، پانتهآ (پاییز ۱۳۹۶). سالنامه آماری سینمای ایران سال ۱۳۸۱ (PDF). سازمان سینمایی کشور.
- فتحی، زهره؛ خاموشی، پانتهآ (پاییز ۱۳۹۶). سالنامه آماری سینمای ایران سال ۱۳۸۲ (PDF). سازمان سینمایی کشور.
Benyamin-ln (بحث) ۱۸ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۱۵ (ایران) ۹ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۲۰:۴۵ (UTC)
- پس از گذشت یک هفته، هنوز پاسخی به مشکل جعل منبع داده نشده. Benyamin-ln (بحث) ۲۴ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۴۸ (ایران) ۱۶ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۱۸ (UTC)
پوستر
[ویرایش]دو پوستر دیگر در https://cicinema.com/en/movies/7614/killing-rabids-2000#media هست. Hanooz ۲ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۸:۱۵ (UTC)
خوبیدگی
[ویرایش]برخی مطالب این صفحه منبع ندارد. از نظر ظاهری هم اشکالاتی مثل اشکالات فنی منابع و غیره دارد. به نظر خوبیدگیاش باید دوباره بررسی شود. Pirhayati (بحث) ۱۱ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۲۳ (UTC)