تاریخنگاری
تاریخنگاری (به انگلیسی: Historiography) به عنوان اصطلاحی خاص، به معنی وصف و ثبت وجوه گوناگون حیات و احوال گذشته انسان در عرصهٔ سیاست و اجتماع است.[۱] بنا به تعریفی دیگر، تاریخِ تاریخ و نمود تاریخ و نشانهشناسی است که چگونگی بهدست آمدن یا انتقال دانش گذشته را در نظر میگیرد.[۲] بهطور رسمی تاریخنگاری، نگارش تاریخ، و کاربرد روشهای تاریخی را با پروا به تألیف، منابع، تفسیر، شیوه، غرض و خواننده بررسی میکند. پژوهشگران، تاریخنگاری را موضوعی بررسی میکنند، برای نمونه، تاریخنگاری اسلامی، تاریخنگاری یونانی و …. و نیز بر پایهٔ رویکرد و نوع، دربرگیرنده تاریخ شفاهی و تاریخ اجتماعی.
تاریخنگاری در ایران عهد کهن و باستان[ویرایش]
در ایران عهد کهن و در دوران باستان رویدادهای تاریخی ثبت میشده است. این موضوع دلالت بر باور ایرنیان در وجود دوره و تاریخ و داشتن حساب سال و ماه است. در کتاب الفهرست ابن ندیم به وجود تاریخنگاری در ایران قدیم اشاره و بیان شده که تاریخ را بر روی پوست خدنگ و پوست حیوانات مینوشتهاند. همچنین ابن ندیم در روایاتی از قول ابو معشر اشاره کرده که پادشاهان باستانی ایران، جهت باقی ماندن علوم، جنس کتب کتابخانهها را از سختترین و محکمترین مواد برمیگزیدند که همان پوست درخت خدنگ توز بود و مخزن کتابها را برای سالم ماندن در مناسبترین مکانها از جمله سارویه جی اصفهان قرار دادند.(بعدها که بخشی از این مکان تخریب شده بود کتب زیادی از پیشینیان که همه از پوست خدنگ و به خط فارسی باستان در موضوعات گوناگون به دست آمد که پاره ای از آن متعلق به تهمورث بود. افزون بر اوستا برخی کتب شناخته شدهی تاریخی را نیز از عهد کهن باستان میشناسیم که از آن میان میتوان به یادگار زریران اشاره کرد. یادگار زریران کتابی تاریخی است که آن را شاهنامه گشتاسب نیز گفتهاند. هم چنین میتوان از کتبی دیگر مانند آیین نارمک و کارنامه اردشیر پاپکان نام برد. برخی از پژوهشگران دیگر نیز به وجود نوعی تاریخ نگاری در ایران پیش از اسلام اذعان نمودهاند: «بر پایهی شواهد، مدارک و اسناد تاریخی شامل کتیبهها، روایات مورخان غیر ایرانی مانند یونانیان، نشان میدهد که ایرانیان نیز نوعی تاریخ نگاری داشتهاند. هم چنین با توجه به محتویات بازمانده از فروردین یشت که به طور دقیق از اشخاص تاریخی نام میبرد، میتوان این مهم را دانست که ایرانیان هم، تاریخ مدون داشتهاند که بسیاری از آن شاید به دست ما نرسیده است ... » دلیل دیگری که برای وجود تاریخ نویسی در ایران کهن و باستان میتوان آورد از خود شاهنامه فردوسی است. در هنگام مطالعه شاهنامه بارها به رویدادهای تاریخی پیش از زمان خویش استناد میکنند. برای مثال در زمان کیخسرو وقایع زمان جمشید و یا فریدون و ... که اگر در جایی ثبت نبود فردوسی نیز نمیتوانست به آن استناد کند. پس به خوبی آشکار است که در ایران عهد پیش از زمان فردوسی بزرگ تاریخ نگاری انجام میشده است. این منابع که بیشتر به زبان پهلوی بود، پس از یورش تازیان به وسیله دانشمندانی هم چون ابن مقفع به فارسی باز گردانده شد. زنده یاد استاد دکتر حسین کریمان مینویسد: «منابعی که از زمانهای پیش از اسلام در موضوعهای تاریخی به زبان پهلوی بازمانده بود، به وسیلهی دانشمندانی همچون ابن مقفع به فارسی بازگردانده شد و از آن پس این مهم مورد توجه قرار گرفت و امر تاریخ نویسی توسعه و رواج یافت و کتابهای عمده به نظم و به نثر تألیف گردیدکه جزو مأخذ شاهنامه فردوسی است. اینها غیر از اوستا و تفاسیر آن است که مطالب تاریخی آن بی واسطه و یا با واسطه در شاهنامه انعکاسی دارد».[۳][۴]
جستارهای وابسته[ویرایش]
پانویس[ویرایش]
- ↑ سجادی، تاریخنگاری.
- ↑ "What History Is Good For" book review by David M. Kennedy in The New York Times July 16, 2009
- ↑ کریمان، حسین (۱۳۷۵). پژوهشی در شاهنامه. سازمان اسناد ملی ایران.
- ↑ رسولی، محمد (۱۳۹۹). گفتارهای شاهنامه. تهران: سبزان. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۱۱۷-۵۴۳-۵.
منابع[ویرایش]
- ویکیپدیای انگلیسی
- سجادی، صادق (۱۳۸۵). «تاریخنگاری». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ج. ۱۴. زیر نظر سید محمدکاظم موسوی بجنوردی.