پرش به محتوا

کلیدر

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
کلیدر
روی جلد کلیدر چاپ انتشارات فرهنگ معاصر در قطع پالتویی
نویسنده(ها)محمود دولت‌آبادی
کشورایران
زبانفارسی
موضوع(ها)رمان
گونه(های) ادبیواقع‌گرایی
ناشرنشر پارسی
فرهنگ معاصر
تاریخ نشر
۱۳۶۳–۱۳۵۷
شمار صفحات۲٬۸۳۶
شابکشابک ‎۹۷۸-۹۶۴-۸۶۳۷-۶۵-۶

کِلیدَر (دربارهٔ این پرونده تلفظ ) بلندترین اثر محمود دولت‌آبادی است که در حدود سه هزار صفحه و ده جلد به چاپ رسیده و روایت زندگی یک خانوادهٔ کرد ایرانی است که به سبزوار خراسان کوچانده شده‌اند. داستان کلیدر که متأثر از فضای ملتهب سیاسی ایران پس از جنگ جهانی دوم است بین سال‌های ۱۳۲۵ تا ۱۳۲۷ روی می‌دهد. کلیدر نام کوه و روستایی در شمال شرقی ایران است.[۱]

دولت‌آبادی گفته‌است نوشتن کلیدر را از حدود بیست و هفت یا بیست و هشت سالگی شروع کرده و تا چهل و دو سالگی روی آن کار کرده‌است.[۲]

کلیدر که «سرنوشت تراژیک رعیت‌های ایرانی و قبایل چادرنشین را در دوره‌ای که سیاست زور حاکم است به تصویر می‌کشد» بر اساس حوادث واقعی نگاشته شده و به شرح سختی‌ها و رنج‌هایی روا رفته بر خانوادهٔ کَلمیشی می‌پردازد.[۳] دولت‌آبادی از کلیدر به عنوان یک آرزوی مهم یاد می‌کند و آن را «یک یادگاری برای مردم آیندهٔ ما» می‌نامد.[۴] کلیدر را می‌توان نقطهٔ اوج رشته آثار پیشین دولت‌آبادی به حساب آورد، که اغلب آنان داستان‌هایی کوتاه دربارهٔ مردم زجرکشیده و رنجور دهات خراسان است.[۵]

پیش‌زمینه و نوشتن

[ویرایش]

کِلیدَر نام کوهی مابین شهرهای سبزوار، نیشابور، و قوچان در خراسان است.[۶] دولت‌آبادی رمان کلیدر را بر اساس داستان واقعی گل‌محمد نوشته‌است. وقتی که سرانجام اربابان و حکومت با تیرباران گل‌محمد به ماجراجویی‌ها و یاغی‌گری‌های این قهرمان مردمی سبزوار پایان دادند، دولت‌آبادی پسربچه‌ای بود با پنج یا شش سال سن. دوران کودکی او آکنده بود از ذکر اشعار و داستان‌هایی که به مدح و مرثیه‌سرایی گل‌محمد می‌پرداختند. توصیفات بسیاری از روستاها و مکان‌ها در رمان کلیدر دقیق‌اند و بسیاری از شخصیت‌های رمان بر اساس اشخاص واقعی ساخته شده‌اند. اما نباید رمان کلیدر را زندگی‌نامهٔ واقعی گل‌محمد پنداشت؛ کلیدر پیش و بیش از آنکه یک زندگی‌نامه باشد یک رمان است و نویسنده هرگاه که مناسب دیده خیال را با واقعیت پیوند زده‌است. یکی از مهم‌ترین تغییرات داده شده، آوردن زمان داستان به چندین سال بعد است به نحوی که داستان در سال ۱۳۲۵ یعنی پس از پایان غائلهٔ آذربایجان آغاز می‌شود و در سال ۱۳۲۷ پس از تلاش نافرجام برای ترور محمدرضا پهلوی، آخرین شاه ایران، پایان می‌یابد. از آنجایی که دولت‌آبادی قصد داشته حزب توده را در ماجرای داستان دخیل کند، این چارچوب زمانی را مناسب‌تر دیده‌است.[۷]

دولت‌آبادی خود بومی همان منطقه‌ای است که ماجرای داستان در آن رخ می‌دهد. دوران کودکی او با دشواری و مشقت فراوانی سپری شده و انواع و اقسام کارهای طاقت‌فرسا از جمله کار بر روی زمین سخت کویر و پینه‌دوزی و کار حشم و . . . را تجربه کرده‌است. توصیفات او از رنج و فقر دهقانان آنچنان طبیعی و قانع‌کننده است که به آسانی می‌توان فهمید این توصیفات از تجربهٔ واقعی خود نویسنده نشأت گرفته‌است زیرا که با خیال‌پردازی نمی‌توان به چنین توصیفات واقع‌بینانه‌ای رسید.[۸]

خلاصهٔ داستان

[ویرایش]

مارال، دختر جوان کرد، اسبش را به سوی زندان شهر می‌تازاند تا پدر و نامزدش، دلاور، را که هر دو در حبس‌اند ملاقات کند. شخصیت‌های اصلی داستان همگی به هنگام دیدار مارال از زندان شهر و بازگشت به نزد عمه‌اش، بلقیس، معرفی می‌شوند. بلقیس و شوهرش، کلمیشی، سه پسر و یک دختر به نام‌های خان‌محمد، گل‌محمد، بیگ‌محمد، و شیرو دارند. خشک‌سالی شدید امرار معاش این خانواده را که غالباً متکی بر چوپانی است، دشوار کرده و آنان را به دیمی‌کاری که محصول و سود قابل‌توجهی ندارد واداشته‌است.[۹]

گل محمد، پسر دوم خانواده است که به‌تازگی از خدمت اجباری سربازی بازگشته و همسری به نام زیور دارد. او و مارال عاشق یکدیگر می‌شوند و گل‌محمد مارال را به همسری می‌گیرد. این ازدواج تخم عداوت و مخاصمه را در دل دلاور، نامزد سابق مارال، می‌کارد. با گذشت داستان، تنش‌ها و کشمکش‌ها میان طایفه‌ها و خانواده‌های مختلف تشدید می‌شود و در میان این منازعات و دشمنی‌ها، گل‌محمد در حین دفاع از خود، حاج حسین چارگوشلی، یکی از مال‌دارهای اسم و رسم دار روستایی را به قتل می‌رساند. پس از وقوع این حادثه، دو امنیه به بهانهٔ وصول مالیات گلّه‌هایی که وجود نداشت و در اصل برای تحقیق در رابطه با جنایت انجام‌گرفته به نزدیکی آن منطقه می‌آیند. گل‌محمد که به اصل ماجرا پی برده بود امنیه‌ها را می‌کشد و جسدشان را می‌سوزاند. گل‌محمد دستگیر و زندانی می‌شود، اما سرانجام به کمک ستار از زندان می‌گریزد. ستار فعال سیاسی و عضو حزب توده است که در منطقه زیر پوشش یک پینه‌دوز به فعالیت سیاسی می‌پردازد و در رؤیاهایش گل‌محمد را رهبر آینده و بالقوهٔ قیام مردمی ایران می‌بیند. گل‌محمد پس از فرار به‌ناچار زندگی مخفیانه‌ای را پیش می‌گیرد.[۱۰]

اعدام گل‌محمد و یارانش
عکس یادگاری جهن‌خان با پیکرهای بی‌جان گل‌محمدها. جنازه‌ها از راست: صبرو، گل‌محمد، سر بریدهٔ خان‌عمو (علیخان)، بیگ‌محمد و جهند براهوئی (سردار جهن) در سمت چپ جنازه‌ها

گل‌محمد و یارانش به جنگ با ارباب‌ها و خان‌ها که دهقانان فقیر و عشایر را مطیع خود کرده‌اند و از آن‌ها سوءاستفاده می‌کنند می‌پردازند. افسانه‌ها پیرامون گل‌محمد و یاران مسلحش به‌سرعت در سرتاسر منطقه می‌پیچد و گل‌محمد که اندک‌اندک به چهره‌ای محبوب نزد مردم تبدیل می‌شود، در نقش قهرمان آنان ظاهر می‌شود. برای گل‌محمد دشواری‌ها تازه شروع شده‌است، دلشورهٔ حفظ قهرمانی مشکل‌تر از قهرمان‌شدن است. فشارهای روانی گل‌محمد را غرق در تردید، سراسیمگی، سردرگمی، و تشویش درونی می‌کند. گل‌محمد احساس می‌کند که به آخر خط رسیده و پایان کارش نزدیک است. با تلاش نافرجام یکی از اعضای حزب توده برای ترور محمدرضا پهلوی، آخرین شاه ایران، ورق برمی‌گردد. حزب توده به محاق سیاسی فرومی‌رود و از هرگونه فعالیت رسمی منع می‌شود. اوضاع سیاسی جامعه دستخوش تغییراتی بنیادین می‌شود و دهقانان رنج‌کشیده‌ای که روزی برای ایستادگی در برابر اربابان زورگو هم‌قسم شده بودند، یکی پس از دیگری شانه خالی می‌کنند. اربابان و مقامات حکومتی در نهایت موفق می‌شوند تا ناآرامی‌ها و شورش‌ها را بخوابانند و رمان کلیدر با کشته‌شدن گل‌محمد و تقریباً تمامی کسانی که به نحوی با خانوادهٔ کلمیشی مرتبط بودند به پایان می‌رسد. ستار نیز که برخلاف دستورالعمل‌های حزب توده هم‌پای گل‌محمد جنگیده بود، کشته می‌شود.[۱۱]

سبک و زبان

[ویرایش]

کلیدر به سبک واقع‌گرایی نوشته شده‌است و نویسنده به‌طور ضمنی ادعا می‌کند که وقایع و شخصیت‌های داستان، همه بر پایهٔ واقعیت‌اند. به‌کارگیری واژگان و اصطلاحات نامأنوس محلی تلاشی برای اثبات این مدعاست. گفتگوهای مابین شخصیت‌های داستان نیز کمابیش طبیعی است. اما در وصف‌ها زبان دولت‌آبادی غالباً زبان شعر است، یعنی آکنده از استعاره و مجاز و سایر آرایه‌های ادبی. احسان یارشاطر، ادیب و استاد دانشگاه کلمبیا، قدرت دولت‌آبادی را در همین وصف‌ها و زبان شعری او می‌بیند و معتقد است دولت‌آبادی با مهارت کامل توانسته احساس شاعرانه و قدرت تخیل را در نثر خود مهار کند و با پیوند زدن خیال و واقعیت، حکایتی خلق کند که افراد و رویدادهای آن واقعی‌اند اما اوصاف آن‌ها شاعرانه و خیال‌انگیز. یارشاطر کلیدر را حماسه‌ای می‌بیند «با تصاویر پربار شعری در جامهٔ نثر».[۱۲]

با این وجود، نثر آهنگین و حماسه‌مانند رمان، لحن غزلوار آن در توصیف صحنه‌های رمانتیک، خودمانی بودن شخصیت‌های داستان، تبعیت از سبک نقالی‌های سنتی، طولانی و حجیم بودنش، تنوع در شخصیت‌های رنگارنگ آن، به تصویر کشیدن جنبه‌های فراموش شده یا در حال تغییر فرهنگ و فولکلور منطقه و نحوهٔ نگرش آن به دوره‌ای از تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران، همگی در موفقیت و محبوبیتِ هم‌چنان پایدار کلیدر تأثیرگذار بوده‌اند.[۱۳]

کلیدر برخلاف ساختار نوین و اغلب مبهمِ سبک اکثر داستان‌های مدرن فارسی، از سبکی سنتی تبعیت می‌کند. با وجود طولانی بودن و تعدد شخصیت‌ها و حوادث روی داده در کلیدر، خواننده به راحتی با داستان ارتباط برقرار می‌کند و نیازی به بازسازی ترتیب زمانی رخداد وقایع که اغلب گیج‌کننده و مشکل‌سازند، احساس نمی‌کند.[۱۴]

برخلاف آثار نویسندگانی چون صادق چوبک که بازتولید فارسی محاوره‌ای (تغییر نثر نوشته بر اساس شخصیت‌ها) در نثرشان خواننده را با مشکل مواجه می‌کند؛ سبک روایی سنتی کلیدر به همراه مهارت دولت‌آبادی در به‌کارگیری گویش گفتاری به گونه‌ای که رمان، نثری مشابه فارسی نوشتاری استاندارد داشته باشد طیف گسترده‌تری از خوانندگان را به سوی کلیدر جذب کرده‌است.[۱۵]

زبان داستان با استاندارهای متعارف و معمول مکتب واقع‌گرایی که در آثار پیشین نویسنده منجمله جای خالی سلوچ به چشم می‌خورد، سازگاری ندارد. زبان کلیدر شیواتر شده و کاربرد واژگان و اصطلاحات فارسی خراسانی به غنای آن افزوده و به همان سبک فردوسی و بیهقی پرداخته شده‌است. بافت نثر آن اکثراً از واژگانی با اصالت فارسی تشکیل شده‌است و تنها لغاتی از زبان عربی در آن به کار رفته که دیگر جزء جدایی‌ناپذیری از زبان فارسی محسوب می‌شوند.[۱۶]

قدرت و استحکام بخش‌های قوی کلیدر، ناشی از تجربهٔ شخصی و مستقیم نویسنده از زندگی روستایی و شهری در همان منطقه‌ای است که داستان ماجرا در آن رخ می‌دهد. صحنهٔ درو و برداشت محصول در چمن‌قلعه، یا صحنهٔ حمام عمومی در شب نوروز، یا صحنهٔ مراسم ازدواج در خانهٔ بابقُلی بُندار همگی بسیار طبیعی و متقاعدکننده می‌باشند و در واقع به بهترین شیوه‌ای نوشته شده‌اند که می‌توان یک رمان واقع‌گرایانه را نوشت. استفادهٔ دولت‌آبادی از اصطلاحات محلی خراسان تا حدی رنگ و بوی خلوص و نابی زبان را به کلیدر داده‌است البته به این قیمت که خواننده در ابتدا احساس می‌کند که باید مکرراً به واژه‌نامهٔ پایان کتاب رجوع کند. اما اگر خواننده خواندن رمان را تا جلد پنجم ادامه دهد به گنجینه‌ای ارزشمند از اطلاعات و آگاهی دربارهٔ شیوهٔ رفتار و گفتار مردم در یکی از مهم‌ترین مناطق ایران دست خواهد یافت.[۱۷]

دولت‌آبادی داستان را با سرعت یکنواختی پیش می‌برد، شخصیت‌ها را با ظرافتی مثال‌زدنی ترسیم می‌کند حتی با در نظر گرفتن این نکته که او زیاد به ویژگی‌های فیزیکی شخصیت‌ها نمی‌پردازد. از فلش‌بک و تک‌گویی بهره می‌برد و زبردستانه گفتگوهای بین شخصیت‌ها را تنظیم می‌کند. کلیدر در مجموع اثر موفقی است اما نه از هر لحاظ. تعدد شخصیت‌ها و زیاده‌نویسی و اطناب به کلیدر آسیب وارد کرده‌است. تعداد زیادی شخصیت در کلیدر وجود دارد که برای روایت داستان اصلی نیازی به آن‌ها نبوده و حتی برخی برای داستان‌های فرعی رمان هم ضروری به نظر نمی‌رسند.[۱۸]

اما مهم‌ترین تصمیمی که نویسنده گرفته شخصیت‌پردازی کردن گل‌محمد به عنوان یک قهرمان اسطوره‌ای و روایت کردن داستان او نه به شکل خلاصه و منسجم بلکه در خلال منظره‌ای فراخ از رویدادهای اجتماعی و اقتصادی است؛ و از این روست که در کلیدر تعداد کثیری شخصیت، پس‌زمینه‌های مختلف (محیط شهری، روستایی، و ایلاتی)، صحنه‌های گوناگون، و توصیفات طویلی آفریده شده‌است؛ و همچنین از این روست که دولت‌آبادی نوعی زبان روایی را برای نقل کلیدر به کار برده که از هر لحاظ متفاوت از تمامی نوشته‌های پیشین است؛ و در همین نکته است که نقاط قوت و ضعف این اثر حماسه‌ای نهفته‌است.[۱۹]

درون‌مایه

[ویرایش]

هستهٔ اصلی کلیدر سرگذشت تراژیک جوانی یاغی به نام گل‌محمد است که در نقش رابین هود ظاهر شده و برای رهایی دهقانان ستمکش از ظلم و جور اربابان و خانان دیوسیرت علیه حکومت به پا می‌خیزد اما دیری نمی‌پاید که نهضت او از درون شکست می‌خورد و سرانجام او و همراهانش به مرگ با رگبار مسلسل ختم می‌شود. اما رمان در فضایی بسیار پرشاخ‌وبرگ‌تر و فراخ‌تر از این هستهٔ اصلی روی می‌دهد به‌گونه‌ای که نزدیک به ۱۰۰ شخصیت مختلف برای نقش‌آفرینی در فضای فراخ داستان خلق شده‌اند.[۲۰]

درون‌مایهٔ کلیدر همچون اغلب آثار دولت‌آبادی مبارزه برای حصول عدالت اجتماعی و بازداشتن ظلم از قشرها ضعیف و ستم‌دیدهٔ جامعه و رسیدن به مدینهٔ فاضله‌ای است که در آن نعمت‌ها و مواهب زندگی به طرز منصفانه‌ای بین اعضای جامعه تقسیم شده‌است؛ بنابراین کلیدر علاوه بر آفرینش ادبی، درون‌مایه‌هایی سیاسی و اجتماعی نیز دارد و نویسنده در آن خواستار تغییرات اساسی در وضعیت و نحوهٔ ادارهٔ جامعه است. اما دولت‌آبادی آنقدر واقع‌گرا هست که عدم موفقیت جنبش چپ در ایران را به گردن دولت‌مردان و عوامل بیگانه نیندازد بلکه به پای جهل و ترس و طمع و دورویی خود مردم بگذارد.[۲۱] دولت‌آبادی با خلق کلیدر عزم آن دارد که جوامع روستایی و ایلیاتی را در دوره‌ای به تصویر بکشد که تغییرات اجتماعی به‌سرعت در حال وقوع است. شاید در آن دوره و زمانه در جامعه‌ای طبقه‌محور و پیچیده چون جامعهٔ کلیدر، مبارزهٔ مسلحانه بهترین شیوهٔ مبارزه نباشد. شاید دوره و زمانهٔ مبارزهٔ دهقانی به سر رسیده باشد و تغییرات اجتماعی سریع در مناطق شهری، روستاها را نیز متأثر از خود کرده باشد. شاید اگر حزب توده نقش فعالانه‌تری در سازمان‌دهی و آموزش مردم ایفا می‌کرد و همهٔ کارها را بر دوش گل‌محمد نمی‌گذاشت، سرانجامی خوش‌تر برای نهضت گل‌محمد رقم می‌خورد.[۲۲]

به نوشتهٔ کامران تلطف، آثار محمود دولت‌آبادی نمونه‌های بارزی از گرایش ادبیات متعهد به کم‌کردن شکاف موجود بین ادراک‌های گوناگون از مفهوم انقلاب است. داستان‌های کوتاه و رمان‌های او اوضاع و احوال طبقات ستمدیده، به‌ویژه دهقانان و کارگران روستایی را به تصویر می‌کشد. شخصیت‌هایی که او می‌آفریند، فارغ از گرایش‌های مذهبی‌شان، قربانی شرایط اجتماعی جامعه هستند. ویژگی‌های طبقاتی تمامی شخصیت‌های او مطابق با مدل‌های مارکسیستی از جامعهٔ طبقاتی و ماتریالیسم تاریخی می‌باشند. او نخبگان و بورژوازی‌ها، دهقانان، پرولتاریا، و روشنفکران را مطابق با تعاریف کلاسیک و متعارفشان نمایش می‌دهد و اما در این امر به‌اندازهٔ کافی واقع‌گرایانه عمل می‌کند تا اگر نیاز بود شخصیت‌های معینی را مذهبی جلوه دهد. به عقیدهٔ تلطف، کلیدر که زندگی و مبارزهٔ طبقاتی در خراسان را به تصویر می‌کشد، نمونهٔ اعلای نگرش دولت‌آبادی به ادبیات متعهد است. در کلیدر دهقانان، خرده‌بورژوازی‌های شهری، و روشنفکران، چه مسلمان چه نامسلمان، در مبارزه علیه اربابان و سرمایه‌داران و نیروهای ستمگر حامی آنان با یکدیگر متحد می‌شوند. دولت‌آبادی تمامی این شخصیت‌ها را مطابق با طبقهٔ اجتماعی‌شان و جایگاهشان در رابطه با مسائل سیاسی اجتماعی ترسیم می‌کند.[۲۳]

به نوشتهٔ تلطف، حتی از آنجایی که داستان در دههٔ ۵۰ نوشته شده‌است اهمیت سیاسی بیشتری پیدا می‌کند. دولت‌آبادی همچون برخی دیگر از روشنفکران خواهان تغییر در نظام سیاسی از طریق عمل بود. اگر آن‌ها به خاطر وجود شرایط شدید مستبدانه در جامعه، نمی‌توانستند آزادانه دربارهٔ ماهیت اقدامات لازم برای ایجاد تغییر به بحث بنشینند، اما می‌توانستند در افسانه‌ها و آثارشان به این قبیل موضوعات بپردازند. وقتی که دولت‌آبادی گل‌محمد را در نقش یک یاغی مسلح ترسیم می‌کند، خود در اندیشهٔ یک مبارزهٔ مسلحانه در جامعهٔ واقعی است. در کلیدر گروهی سی نفره طی سلسله نبردهایی موفق می‌شوند برای مدتی دشمن را از پای درآورده، باعث شوند که تعداد زیادی از دهقانان و کارگران به نهضت گل‌محمد بپیوندند. نهضت گل‌محمد از پشتیبانی گروه‌های انقلابی شهری متشکل از کارگران و دانش‌آموزان به رهبری اکبر آهنگر برخوردار می‌شود و این همان چیزی است که گروه‌های انقلابی چپ‌گرا در اواخر دههٔ ۴۰ و دههٔ ۵۰ آرزویش را داشتند.[۲۴]

اسلام به عنوان یک الگووارهٔ سیاسی یا یک نیروی ایدئولوژیک، نقشی مثبت یا منفی در کلیدر بازی نمی‌کند. اگرچه ادراک سیاسی دولت‌آبادی با نوشته‌های کلاسیک مارکس هماهنگ است و هر دو اقتصاد، نه مذهب، را نیرومحرکهٔ رفتارها و اقدامات اجتماعی می‌دانند اما او با اسلام سر ستیز ندارد. اعتقادات او دقیقاً منطبق بر تحلیل طبقهٔ انقلابی چپ‌گرا در عصر خویش بود که افراد مذهبی را نیروهایی بالقوه برای ایفای نقش در انقلاب می‌دیدند و به پیوستن آن‌ها به نهضت مردمی برای براندازی طبقهٔ حاکم امید بسته بودند؛ بنابراین دولت‌آبادی در کسوت نویسندهٔ ادبیات متعهد، از مخالفت آشکار با اسلام یا حتی بحث در این باره خودداری کرده‌است. در آثار او شخصیت‌ها مذهبی هستند اما اعتقادات مذهبی‌شان تنها در ارتباط با خدا و ائمهٔ اطهارشان نمود پیدا می‌کند.[۲۵]

به نوشتهٔ تلطف، فعالان ادبی به عنوان جزئی از جامعهٔ بزرگ‌تر مخالف شاه، در قبال پیش بردن جنبش مسلمانان ستمکش احساس مسئولیت می‌کردند. آنان به ارتباط عمیق شهادت و نمونهٔ اعلای آن، یعنی واقعهٔ کربلا، پی بردند. گذشته از آن در رمان‌های سوسیالیستی، قهرمانان داستان آنچنان به جنبش مورد علاقه‌شان اعتقاد قلبی دارند که از شهادت در راه آن هیچ ابایی ندارند. وقایع تاریخی کربلا مفهوم شهادت را در اندیشهٔ سیاسی شیعه تقویت کرده و به آن قداست و وجهه‌ای الهی بخشیده بود. فلذا هم فعالان سیاسی سکولار و هم نویسندگان زبان فارسی مدرن، از مفهوم شهادت و حتی از ذکر درگذشت حسین بن علی برای برانگیختن احساس گناه و شورش عمومی استفاده کرده‌اند. در صحنهٔ پایانی کلیدر نیز نیروهای حکومتی، گل‌محمد و اکثر همراهان کلیدی‌اش را قتل‌عام می‌کنند، درست مشابه شهادت حسین بن علی و اکثر اعضای خانواده‌اش در صحرای کربلا. دولت‌آبادی از این تشابه برای برانگیختن احساسات خصومت‌آمیز مردم نسبت به حکومت بهره برده‌است. همان‌طور که در تعزیه‌ها و مجالس روضه‌خوانی، شهادت حسین نقطهٔ اوج ماجرا را شکل می‌دهد، کلیدر نیز در مرحلهٔ کشتار به اوج خود می‌رسد. افزون بر این، رمان در تلاش برای رساندن دو پیام است: اول اینکه اگرچه مبارزهٔ مسلحانهٔ گل‌محمد با شکست مواجه شد، اما آرمان‌هایش، روحش، و جنبشش برای گسترش عدالت همچنان باقی ماند، درست همان‌طور که آرمان‌های حسین بن علی و جنبشش ادامه یافتند؛ دوم آنکه کلیدر به صورت ضمنی خودش را به عنوان جایگزینی برای داستان کربلا مطرح می‌کند. دولت‌آبادی به صورت غیرمستقیم و کاملاً ناخصومت‌برانگیز در تلاش است تا با خلق کلیدر از اهمیت واقعهٔ کربلا بکاهد و در حافظهٔ خوانندگان معاصر جایگاهی ابدی برای کلیدر دست‌وپا کند.[۲۶]

نقد

[ویرایش]

بسیاری از جنبه‌های رمان دولت‌آبادی تحسین منتقدان را برانگیخت. پیچیده به تصویر کشیدن شخصیت‌های داستان که نقش حقیقی آن‌ها از طریق ویژگی‌ها و ظاهرشان آشکار می‌شود، توصیفات واضح و دقیق، توانایی فوق‌العادهٔ دولت‌آبادی در تجسم بخشیدن به ویژگی‌های فیزیکی، اجتماعی و سیاسی منطقه، خلق ریتم‌های زبانی و اوج‌گیری‌های تدریجی آن به منظور برجسته نمودن لحظه‌های دراماتیک داستان از نقاط قوت محمود دولت‌آبادی در خلق کلیدر به‌شمار می‌آیند.[۲۷]

مفسرین، کلیدر را نقطهٔ عطفی در تاریخ ادبیات مدرن فارسی می‌دانند؛ بدان حد که یکی از مفسرین، کلیدر را «حماسهٔ زوال» می‌خواند. نگارش کلیدر، محمود دولت‌آبادی را به کسب جایزهٔ نوبل ادبیات بسیار نزدیک کرد.[۲۸] با این حال دولت‌آبادی تاکنون به کسب آن نائل نشده‌است.

همهٔ منتقدان با تحسین‌ها و تمجیدهای طرفداران کلیدر موافق نیستند. هوشنگ گلشیری، داستان‌نویس برجسته، یکی از اولین منتقدان جلدهای آغازین کلیدر بود. گلشیری معتقد بود تکنیک‌های سنتی داستان‌گویی شفاهی با احتیاجات و بایسته‌های ژانر رمان هم‌خوانی و سازگاری ندارد و بر این باور بود که کلیدر سیر قهقرایی را در تاریخ تکامل رمان‌نویسی مدرن فارسی پیموده‌است.[۲۹] مهشید امیرشاهی پیکان تیز انتقادهایش را به سوی تحسین‌شده‌ترین جنبهٔ رمان، یعنی زبان آن نشانه گرفته‌است و از نادرست بودن دستورهای زبانی، تلفظ‌ها و املای واژگان کلیدر انتقاد می‌کند. استفاده از اصطلاحات انگلیسی و فرانسوی توسط شخصیت‌های رمان که دایرهٔ واژگانشان احتمالاً خالی از آن وام‌واژه‌هاست و حتی زمان‌پریشی‌های زبانی از دیگر انتقادات امیرشاهی نسبت به اثر تحسین‌شدهٔ کلیدر است.[۳۰] جمال میرصادقی عقیده دارد، زبان روایی کلیدر که با وام گرفتن از واژگان کلاسیک تاریخ بیهقی آراسته شده با وجود زیبایی‌های زبانی «اغلب با موضوع‌های ساده و مضامین روستایی داستان هماهنگی ندارد».[۳۱]

انتشار

[ویرایش]

رمان کلیدر با ۲٬۸۳۶ صفحه بزرگ‌ترین[۳۲] رمان فارسی است که در ده جلد و پنج مجلد قطور به چاپ رسیده‌است. اولین جلد آن در سال ۱۳۵۷ و آخرین آن در سال ۱۳۶۳ منتشر شد. در سال ۱۳۶۳ مجموعهٔ کامل پنج جلدی کلیدر و همچنین مجموعهٔ تکمیلی سه جلدی آن برای کسانی که پیشتر دو جلد آغازین را خریده بودند، عرضه شد. دو مجلد نخست پیش از بیرون آمدن سه مجلد پایانی هر کدام ۲۰٬۰۰۰ نسخه فروخته بودند و پس از انتشار سه مجلد پایانی، در عرض کمتر از پنج سال ۲۰٬۰۰۰ نسخهٔ کامل (مجموعهٔ پنج‌جلدی) و ۷٬۰۰۰ نسخهٔ تکمیلی (مجموعهٔ سه جلدی) دیگر نیز از آن به فروش رفت. حق تألیفی که به جهت نگارش رمان نصیب دولت‌آبادی شد، اعلام نشده‌است اما شایعه‌ها حکایت از اختصاص حق تألیف ۵٬۰۰۰٬۰۰۰ تومانی به او دارد. این حق تألیف آنقدر بوده که خانوادهٔ دولت‌آبادی به کمک آن به خانه‌ای بزرگ‌تر و مجلل‌تر در شمال شهر تهران نقل مکان کند. کلیدر پس از انتشار رکورد حجیم‌ترین، پرفروش‌ترین، و گران‌ترین حق تألیف برای یک رمان را شکست.[۳۳]

به گفتۀ دولت‌آبادی کلیدر دو سال در انتظار دریافت مجوز در وزارت ارشاد اسلامی ماند و سید محمد خاتمی وزیر ارشاد وقت با مشورت با مقامات بالا‌تر مجوز انتشار آن را دریافت کرد. به گفتۀ او بهاءالدین خرمشاهی، کامران فانی و جواد فریدزاده برای صدور مجوز کلیدر تلاش کردند.[۳۴]

کلیدر به سرعت محبوبیت یافت و حتی پیش از انتشار جلدهای پایانی سروصداهای زیادی در محافل آکادمیک و روشن‌فکری به راه انداخت. جلدهای اول تا ششم کلیدر در همان روزهای پرتلاطم انقلاب ۱۳۵۷ منتشر شد و با این وجود، خیلی خوب به فروش رفت. پیش از انتشار کامل دورهٔ ده جلدی کلیدر در سال ۱۳۶۳، بیست هزار نسخه از آن فروخته شد.[۳۵]

دولت‌آبادی خود گفته‌است که پیش‌نویس کلیدر را پیش از آنکه برای چاپ به بنگاه نشر بدهد به هیچ‌کس دیگری حتی نشان هم نداده‌است. کریم امامی از این موضوع احساس تأسف می‌کند و می‌گوید که به‌نظرش می‌توان حجم کلیدر را به یک‌چهارم حجم اصلی تقلیل داد بدون آنکه زیانی متوجه آن بشود.[۳۶]

ترجمه

[ویرایش]

ترجمهٔ آلمانی رمان کلیدر توسط زیگرید لطفی، همسر آلمانی محمدحسن لطفی، در سال ۱۹۹۹ در زوریخ منتشر شد.[۳۷] ترجمهٔ بلوچی آن توسط واحدبخش بادپا انجام گرفت و پس از درگذشتش در ۱۴۰۰ منتشر شد.[۳۸] همچنین سیامند شاسواری کلیدر را به کُردی سورانی ترجمه کرده که در سال ٢٠١٢ توسط انتشارات سَردَم در سلیمانیه در کردستان عراق به چاپ رسیده است.[۳۹]

فهرست شخصیت‌های داستان

[ویرایش]
  • استوار اشکین به دنبال امنیه‌ها
  • اکبرآهنگر دوست ستار
  • افشار صاحب چاپ‌خانه
  • آتش
  • آقاجلیل پسر آلاجاقی
  • آقای آلاجاقی ارباب، آقای بزرگ
  • اصلان پسر بابقلی بندار
  • باباگلاب آسیابان
  • بابقلی دایی نادعلی، مباشر آلاجاقی، کدخدا
  • براتعلی سالار رزاق دروگر
  • بلخی
  • بلقیس مادر گل‌محمد
  • تلخ‌آبادی ارباب بیگ‌محمد
  • تمور پسر خان‌محمد
  • حاجی سلطانخرد بابای لیلی
  • جهن‌خان سرحدی قاچاقچی
  • چپاو چوپان بابقلی، شوهر لالا
  • چمنداری مأمور امنیه
  • حاج‌حسین چارگوشلی پدر نادعلی
  • حبیب‌لاشخور دوست شمل، عاشق رعنا
  • خان‌عمو برادر کلمیشی
  • خان‌محمد برادر گل‌محمد
  • خان‌نائب خواهرزاده بابقلی
  • خدیج دختر علی‌اکبر حاج‌پسند، نامزد اصلان
  • داور دایی قدیر و عباس‌جان
  • دایی کلاغ
  • دلاور نامزد مارال
  • رعنا دختر آتش، نامزد موسی
  • زاغعبدل
  • زاغی برادر خاله‌صنما
  • زیور زن گل‌محمد
  • سارا دختر افغان
  • ستار پینه‌دوز
  • سمن زن خان‌محمد
  • سیدآقا مأمور تلفن‌خانه
  • شمل پسر بزرگ مشدی یاخوت، قصاب
  • شیدا پسر بابقلی
  • شیرو خواهر گل‌محمد، زن ماه‌درویش
  • صبرخان شوهر ماهک
  • صمد حمامی
  • صمصام‌خان خان گل‌محمد
  • صنما صاحب شیره‌کش خانه
  • صوقی معشوقه نادعلی و مدیار
  • طغرل تفنگچی
  • عباس‌جان برادر قدیر
  • عبدالحمید قاتمه دروگر
  • عبدوس برادر بلقیس
  • علی‌اکبر دوست ستار، آهنگر
  • علی‌اکبر حاج‌پسند پسر خاله گل‌محمد
  • علی بلخی پهلوان
  • علی خاکی دهقان آلاجاقی
  • عمادخان آشنای کربلایی خداداد در عشق‌آباد
  • عمو مندلو پدر موسی غلامعلی
  • غضنفر هاشم‌آبادی
  • فربخش سرگرد، دوست آلاجاقی
  • فرهود
  • قاپوز پادو زندان
  • قباد
  • قربان‌بلوچ رفیق ماه‌درویش
  • قدیر پسر کربلایی خداداد، دوست نادعلی
  • کدخدا حسن زعفرانی
  • کلمیشی پدر گل‌محمد
  • گریلی مأمور امنیه، متعرض به زیور
  • گل‌اندام خاله گل‌محمد، مادر علی‌اکبر حاج‌پسند
  • گنگو چوپان نادعلی
  • گودرز قهرمان بلخی
  • لالا زن چپاو
  • لیلی دختر سلطانخرد خرسقی، نامزد نجف‌ارباب
  • مارال زن گل‌محمد، برادرزاده بلقیس
  • ماه‌سلطان مادر نادعلی
  • ماهک دختر خان‌عمو
  • محمدرضا گل‌خانم
  • مدیار دایی گل محمد
  • مرادعلی نوه بی بی
  • مرد مشکانی
  • مشدی یاخوت، مهاجر روس
  • موسی پسر عمو مندلو، پسرخوانده خدامراد، قالیباف بابقلی
  • نادعلی پسر حاج‌حسین چارگوشلی، خواهرزاده بابقلی، عاشق صوقی
  • نبات دختر غرشمال
  • نجف‌ارباب پسر حاج عبدالعلی سنگردی، نامزد لیلی دختر خرسفی
  • نرگس دختر گودرز
  • نورجهان زن بابقلی، مادر شیدا -->

یادبودها

[ویرایش]

در سال ۱۳۹۸، خیابان تازه‌تأسیس سهراب ۴ معروف به گل‌افشانی در شهر سبزوار با تصویب شورای شهر به خیابان کلیدر تغییر نام یافت.[۴۰] به گفتهٔ برخی نویسندگان ایرانی، این اولین بار در ایران است که نام یک رمان رسماً بر یک خیابان گذاشته می‌شود.[۴۱]

محمدرضا درویشی به پیشنهاد انتشارات فرهنگ معاصر در زمستان ۱۳۸۵ و بهار ۱۳۹۶ قطعه‌ای هشت قسمتی نوشت و آن را تیر ۱۳۸۵ با ارکستر سمفونیک ناسیونال اوکراین ضبط کرد.[۴۲]

پانویس

[ویرایش]
  1. Ghanoonparvar, “Kelidar”, Iranica.
  2. Rastegar، Kamran (۲۰۰۷). «Interview with Mahmoud Dowlatabadi». Comparative Critical Studies. ۴ (۳): ۴۴۱–۴۴۶. doi:10.1353/ccs.2008.0001.
  3. Ghanoonparvar, “Kelidar”, Iranica.
  4. http://www.isna.ir/news/93051003640/دولت-آبادی-از-کتاب-می-ترسد
  5. Emami, “A New Persian Novel”, 85.
  6. Emami, “A New Persian Novel”, 82.
  7. Emami, “A New Persian Novel”, 88.
  8. Emami, “A New Persian Novel”, 85.
  9. میرعابدینی، صد سال داستان‌نویسی، ۸۶۹.
  10. میرعابدینی، صد سال داستان‌نویسی، ۸۷۰–۷۲.
  11. میرعابدینی، صد سال داستان‌نویسی، ۸۷۲–۷۵.
  12. یارشاطر، «بزرگ‌ترین رمان»، ۱۰۷.
  13. Ghanoonparvar, “Kelidar”, Iranica.
  14. Ghanoonparvar, “Kelidar”, Iranica.
  15. Ghanoonparvar, “Kelidar”, Iranica.
  16. Emami, “A New Persian Novel”, 89.
  17. Emami, “A New Persian Novel”, 90–91.
  18. Emami, “A New Persian Novel”, 91.
  19. Emami, “A New Persian Novel”, 88–89.
  20. Emami, “A New Persian Novel”, 83.
  21. یارشاطر، «بزرگ‌ترین رمان»، ۱۰۷–۸.
  22. Talattof, Politics of Writing in Iran, 79.
  23. Talattof, Politics of Writing in Iran, 77–78.
  24. Talattof, Politics of Writing in Iran, 79.
  25. Talattof, Politics of Writing in Iran, 79.
  26. Talattof, Politics of Writing in Iran, 80.
  27. Ghanoonparvar, “Kelidar”, Iranica.
  28. Ghanoonparvar, “Kelidar”, Iranica.
  29. گلشیری، باغ در باغ، ۳۳–۳۰۷.
  30. امیرشاهی، «دربارهٔ کلیدر»، ۷–۱۶۴.
  31. میرصادقی، ادبیات داستانی، ۶۸۱.
  32. یارشاطر، «بزرگ‌ترین رمان»، ۱۰۶.
  33. Emami, “A New Persian Novel”, 82.
  34. تاریخ ایرانی: روزگار سپری‌نشده آقای دولت‌آبادی (۷ و پایانی): خاتمی با مشورت مقامات بالا‌تر مجوز انتشار کلیدر را گرفت/ امیدوار بودم خاتمی، ویلی برانت ایران شود، نوشته‌شده در ۱۱ شهریور ۱۳۹۰؛ بازدید در ۱۵ آبان ۱۴۰۳.
  35. Ghanoonparvar, “Kelidar”, Iranica.
  36. Emami, “A New Persian Novel”, 91.
  37. Ghanoonparvar, “Kelidar”, Iranica.
  38. ندا ولی‌پور (۲۵ فروردین ۱۴۰۰). ««کلیدر» برای مردم بلوچ». ایسنا.
  39. آژانس خبررسانی کُردپا: رُمان کلیدر به کُردی ترجمه شد، نوشته‌شده در ۱۸ بهمن ۱۳۹۱؛ بازدید در ۱۵ آبان ۱۴۰۳.
  40. «خیابانی به نام «کلیدر»». ایسنا. ۵ مرداد ۱۳۹۸.
  41. «نام «کلیدر» محمود دولت‌آبادی بر خیابانی در سبزوار». رادیو فردا. ۹ مرداد ۱۳۹۸.
  42. «محمدرضا درویشی از قطعه کلیدر گفت». روزنامه اعتماد. ۱۱ دی ۱۳۸۷.

منابع

[ویرایش]
  • امیرشاهی، مهشید (پاییز ۱۳۶۷). «دربارهٔ کلیدر». ایران‌نامه. ۲۵: ۷–۱۶۴.
  • قانون‌پرور، محمدرضا (مرداد و شهریور ۱۳۸۹). «نوای نقال در کلیدر». بخارا. ۷۶: ۵–۳۱۱.
  • قانون‌پرور، محمدرضا (زمستان ۱۳۶۷). «عروج یک یاغی: راهبرد روایت در کلیدر». ایران‌نامه. ۲۶: ۶۶–۳۵۵.
  • گلشیری، هوشنگ (۱۳۸۰). باغ در باغ (مجموعه مقالات). ج. ۱. تهران: انتشارات نیلوفر. ص. ۳۳–۳۰۷. شابک ۹۶۴-۴۴۸-۰۹۷-X.
  • مؤید، حشمت (پاییز ۱۳۶۷). «تأملی در کلیدر». ایران‌نامه. ۲۵: ۲۵–۱۱۲.
  • میرصادقی، جمال (۱۳۶۶). ادبیات داستانی: قصه، داستان کوتاه، رمان. تهران: انتشارات صفا. ص. ۸۲–۶۷۵.
  • میرعابدینی، حسن (۱۳۸۶). صد سال داستان‌نویسی ایران. تهران: نشر چشمه. شابک ۹۶۴-۶۱۹۴-۴۹-۴.
  • یارشاطر، احسان (پاییز ۱۳۶۵). «یادداشت: بزرگ‌ترین رمان زبان فارسی». ایران‌نامه. ۱۷: ۹–۱۰۵.
  • Emami, Karim (1989). "A New Persian Novel: Mahmud Dowlatabadi's "Kelidar"". Iranian Studies (به انگلیسی). 22 (4): 82–92. doi:10.1080/00210868908701741.
  • Ghanoonparvar, Mohammad Reza (February 14, 2011). "Kelidar". Encyclopaedia Iranica, Online Edition (به انگلیسی). Retrieved August 26, 2011.{{cite encyclopedia}}: نگهداری یادکرد:تاریخ و سال (link)
  • Talattof, Kamran (2000). The Politics of Writing in Iran: A History of Modern Persian Literature (به انگلیسی). Syracuse, New York: Syracuse University Press.

برای مطالعهٔ بیشتر

[ویرایش]

پیوند به بیرون

[ویرایش]