آهوی بخت من گزل
آهوی بخت من گُزل | |
---|---|
![]() روی جلد کتاب آهوی بخت من گزل، چاپ چهارم، خطاط: سیروس درخشنده | |
نویسنده | محمود دولتآبادی |
ناشر | نشر چشمه و فرهنگ معاصر |
محل نشر | تهران |
تاریخ نشر | چاپ چهارم: زمستان ۱۳۸۲ |
شابک | ISBN 964-5571-64-2 |
تعداد صفحات | ۳۰ صفحه |
تصویرگر | مهری حاجآقازاده |
آهوی بخت من گُزل اثری است از محمود دولتآبادی که در سال ۱۳۶۷ توسط نشر چشمه به چاپ رسید. چاپ دوم این کتاب در سال ۱۳۶۸ منتشر شد. ویرایش چهارم آن همراه با تصویرگری مهری حاجآقازاده در زمستان ۱۳۸۲ با همکاری نشر چشمه و انتشارات فرهنگ معاصر در ۳۰ صفحه به چاپ رسید.
خلاصۀ داستان[ویرایش]
آهوی بخت من گزل، سرنوشت دختری است به نام گزل که با سرنوشت غزالی تیزتک میآمیزد. گویی هر دو که از دست صیادان در آسیب و هراسند، چشم انتظار فردایی هستند که روشنی و عشق را به آنها هبه کند. فردایی که سواران پر شیهه و پرخروش، با دشتی از سبزه و آب و آبادانی به خانه باز آیند.
گزیدۀ داستان[ویرایش]
در پشت جلد کتاب، گزیدهای از داستان به قلم نویسنده اینطور آمده است:
گزل به برههایش که نگاه میکرد، در یک آن هزار رنگ و اثر زندگی، انگار تو مردمک چشمهایش رژه میرفتند. در واقع بره آهوها مو میدیدند و گُزل پیچش مو. حال هم که گزل به برههایش نگاه میکرد، هم از تماشای آنها غرق شوق و لذت یود، و هم در همان حال، دلش دریای غم.
دیگر چرا دریای غم، گزل؟
«... از این که میدانم دنیا را به آسانی و بیتاوان به کسی نمیدهند؛ این اسنت که غمگینم. برای برههایم غمگینم.»
پس چرا شاد هستی، و چطور میتوانی شاد باشی؟
«... شادیام گذرا و ناپایاست، شادی گذرایم از آنِ بیخبریست، بیخبری برههایم. میپایمشان تا لحظههایی ایمن زندگی کنند، شادم از آن لحظۀ ایمن، و غمگینم از بیاعتباری لحظهها، آه...
آنها انگار دو تا عروساند و از نیشِ دنیا هنوز هیچ ننوشیدهاند، آنها هنوز خبر از خطرها ندارند، اما من... این آرامش را کمینگاه خطر میبینم، نه جای امن و عافیت... چه چاره میتوانم بکنم؟»