حبیبالله کلکانی: تفاوت میان نسخهها
جزبدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جزبدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
«حبیبالله فردی از فوج پیادهٔ نظام موسوم به قطعه نمونه که [[جمال پاشا]] آن را پس از مغلوب شدن به دست قشون انگلیس در عراق عرب، به امید برانگیختن دولت افغان به معاونت دولت ترک، به کابل فرستاد و تشکیل و تعلیم وظایف عسکری داده بود و در محاربات قوم منگل و سمت جنوبی که انفاَ رقم گشت، طریق خدمت دولت پیموده، بعد با همه قشون مذکور که از اعداد قرعه و نظام اجباری بودند، از خدمت سبکدوش شده در قریهٔ کلکان کوهدامن به خانهٔ خود رفت. و چون قدرت بر تهیه مٶنث و مایحتاج معیشت خود و زوجهٔ خویش نداشت و هم انگور و چوب فروشی و غیره امور و شغل مروج و مرسوم دیگر مردم کوهدامن را که به ذریعه آنها تحصیل قوت و امرار معاش میکنند و اغلب بهتوت خشک امرار حیات کرده، نان گندم کمتر به چشم آرزو میبینند، ناگوار پنداشته، ناچار همت به قطع طریق و سرقت مال و غارت منال مردم گماشت. و عدهای از امثال خودش چون: سید حسین چاریکاری و ملک محسن سراخواجه و غیره که به بیست و چهارتن منتهی شدند، فراهم گردیده به قتل جان و نهب مال مسلمانان پرداختند. و سهسال در در مغارات جبال و نشیب و فراز سهال و تلال (منطقهای در [[پاکستان]]) روز ذلت و زحمت به سرقت به شب خوف وو یأس و هراس از عقوبت حکومت بهسر برده، در خلال این حال از بسم گرفتار دست حکومت شدن در [[پیشاور]] گریخته و به چای فروشی و دزدی پرداخته تا که اعظم نام دزد میدانی رفیقش گرفتار دست پلیس و داخل توقیفخانه انگلیس گردیده از ترس گرفتار شدن خود، از پیشاور به تل و توت تنگی (از مناطق قبایلی هند) شده و چند در آنجا روز روز فقر و مسکنت به سرقت جزئیات گذرانیده، بعد از هراس معروف به دزد شدن خویش، راه مراجعت جانب کلکان و کوهدامن پیشگرفت. و از ترس دستگیر شدن، ترک اقامت در خانه و لانه خود گفته با چند تن دزدانی که با او همراز و انباز بودند، شب به جایی و روز به جایی، روز هراس وسواس گذرانیده، از غلبه جوع اقدام به سرقت و اکل مال حرام و ریختن خون ضعفای انام نموده، رفته رفته با علاقهدار (حاکم) کوهدامن و کوهستان به دادن حصه از مال مردم یار گردیده، از خوف دستگیر شدن ایمن و مطمئن گشت…»<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تذکرالانقلاب|نام خانوادگی=کاتب هزاره|نام=فیض محمد| ویراستار=علی امیری|ناشر=انتشارات کاوه|سال=۲۰۱۳|مکان=کلن، آلمان|صفحه=۵۹–۶۱}}</ref> |
«حبیبالله فردی از فوج پیادهٔ نظام موسوم به قطعه نمونه که [[جمال پاشا]] آن را پس از مغلوب شدن به دست قشون انگلیس در عراق عرب، به امید برانگیختن دولت افغان به معاونت دولت ترک، به کابل فرستاد و تشکیل و تعلیم وظایف عسکری داده بود و در محاربات قوم منگل و سمت جنوبی که انفاَ رقم گشت، طریق خدمت دولت پیموده، بعد با همه قشون مذکور که از اعداد قرعه و نظام اجباری بودند، از خدمت سبکدوش شده در قریهٔ کلکان کوهدامن به خانهٔ خود رفت. و چون قدرت بر تهیه مٶنث و مایحتاج معیشت خود و زوجهٔ خویش نداشت و هم انگور و چوب فروشی و غیره امور و شغل مروج و مرسوم دیگر مردم کوهدامن را که به ذریعه آنها تحصیل قوت و امرار معاش میکنند و اغلب بهتوت خشک امرار حیات کرده، نان گندم کمتر به چشم آرزو میبینند، ناگوار پنداشته، ناچار همت به قطع طریق و سرقت مال و غارت منال مردم گماشت. و عدهای از امثال خودش چون: سید حسین چاریکاری و ملک محسن سراخواجه و غیره که به بیست و چهارتن منتهی شدند، فراهم گردیده به قتل جان و نهب مال مسلمانان پرداختند. و سهسال در در مغارات جبال و نشیب و فراز سهال و تلال (منطقهای در [[پاکستان]]) روز ذلت و زحمت به سرقت به شب خوف وو یأس و هراس از عقوبت حکومت بهسر برده، در خلال این حال از بسم گرفتار دست حکومت شدن در [[پیشاور]] گریخته و به چای فروشی و دزدی پرداخته تا که اعظم نام دزد میدانی رفیقش گرفتار دست پلیس و داخل توقیفخانه انگلیس گردیده از ترس گرفتار شدن خود، از پیشاور به تل و توت تنگی (از مناطق قبایلی هند) شده و چند در آنجا روز روز فقر و مسکنت به سرقت جزئیات گذرانیده، بعد از هراس معروف به دزد شدن خویش، راه مراجعت جانب کلکان و کوهدامن پیشگرفت. و از ترس دستگیر شدن، ترک اقامت در خانه و لانه خود گفته با چند تن دزدانی که با او همراز و انباز بودند، شب به جایی و روز به جایی، روز هراس وسواس گذرانیده، از غلبه جوع اقدام به سرقت و اکل مال حرام و ریختن خون ضعفای انام نموده، رفته رفته با علاقهدار (حاکم) کوهدامن و کوهستان به دادن حصه از مال مردم یار گردیده، از خوف دستگیر شدن ایمن و مطمئن گشت…»<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تذکرالانقلاب|نام خانوادگی=کاتب هزاره|نام=فیض محمد| ویراستار=علی امیری|ناشر=انتشارات کاوه|سال=۲۰۱۳|مکان=کلن، آلمان|صفحه=۵۹–۶۱}}</ref> |
||
== انقلاب علیه دولت امانی == |
|||
== شورش == |
|||
چون اقدامات |
چون اقدامات [[امانالله خان]] با تندرویهایی همراه بود و اساساً حکومت پیرو انگلیس بود و با جنبههای فرهنگی و دینی مردم افغانستان سازگاری چندانی نداشت، اسباب نارضایتی عمومی را فراهم نمود و در نهایت به انقلاب مردم، مخالفت روحانیان و سرانجام سقوط او انجامید. در این میان حبیبالله کلکانی، که یک سرباز معمولی در ارتش امانالله بود، عملکردهای امانالله خان را مغایر سنتهای دینی و ارزشهای مردمی دانسته و با پشتیبانی علما و رهبران [[نقشبندیه|مردم]] که نفوذ بسیار داشتند، دست به قیام زده و در کلکان خود را فرمانروای افغانستان خواند و با قوای خود روی به کابل نهاد. از اینرو نیروی های امان امانالله شکست خورد و ناگزیر پا به فرار گذاشت. امانالله خان برای نخستین بار در تاریخ کشور زنش را با لباس عریان و لخت غیرمعمول به سبک اروپایی روی صحنه آورد و از مردم خواست تا آن شیوهٔ را به عنوان الگو بپذیرند. اما با واکنشهای مردمی مواجه شد. |
||
انقلابیان حملهٔ نهایی بر کابل را در شب ۲۴ دی[[۱۳۰۷ (خورشیدی)]] (۱۴ ژانویه ۱۹۲۹) آغاز کردند. امان الله سلطنت را به برادرش [[عنایتالله شاه|عنایتالله]] سپرد و خود پا به فرار به [[قندهار]] رفت. عنایتالله هم سرانجام پس از سه روز پادشاهی با خانوادهاش کابل را ترک کرد و به بسیار شیوه شرافتمندانه از طرف حبیبالله خان آزاد شد . از آن سوی حبیبالله خان مقر سلطنت را گرفت و شاه افغانستان شد و در ۲۸ دی ۱۳۰۷ (۱۸ ژانویه ۱۹۲۹) بر تخت سلطنت نشست و خود را به امیر حبیبالله خان خادم دین رسولالله مسمیکرد. امانالله کوشید تا به کمک قبایل دوباره خود را به کابل برساند اما نیروهای جنگی برای مقابله با امیر حبیبالله خان نداشت و ناچار از کشور فرار نمود اول به هند رفت سپس به ایتالیا سفر نمود . |
|||
حبیب الله خان کلکانی، بدون جنگ و خونریزی کابل را تسخیر کرد. پس از آنکه فتوای علمای دین و بیعت جمع کلانی از وزرا و مقامات دولت را با قلم محی الدین انیس دریافت کرد، به مقام شاهی رسید. او در دوران نه ماههی پادشاهی هیچ آسیبی به خانواده و دوستان امان الله خان نرساند و هیچ کسی را به جرم همکاری با امان الله خان مجازات نکرد. |
|||
⚫ | [[حبیبالله خان|امیر حبیبالله خان]] که خود را «خادم دین رسولالله» میگفت، بر اصلاحات مدرن دموکراتیک امانالله خط بطلان کشید. قوانین |
||
⚫ | |||
در این وقت ژنرال [[محمد نادر خان]]، وزیر جنگ پیشین که از وزیر مختاری در [[فرانسه]] استعفا کرده بود و در شهر نیس زندگی میکرد، به کمک برادرانش، گویا پس از مذاکره با [[انگلستان]] در هند، قصد کابل کرد و سرانجام به کمک قبایل مخصوصاً افراد دو قبیلهٔ جاجی و وزیری در ۲۱ مهر ۱۳۰۸ (۱۳ اکتبر ۱۹۲۹) خود را به آنجا رسانید و شهر را در اختیار گرفت. ا به دستور نادر خان همه به دار آویخته شدند، از همین جهت است که نادر شاه را غدار میگویند. |
|||
== جستارهای وابسته == |
== جستارهای وابسته == |
نسخهٔ ۲۸ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۹:۲۴
مرد عیار و فهیم افغانستان حبیب الله کلکانی (عیار مرد خراسان خادم دین رسولالله) | |
---|---|
![]() | |
زادهٔ | ۱۸۹۰ کلکان، ولایت کابل |
درگذشت | ۱۳ اکتبر ۱۹۲۹ در کابل توسط نادر شاه اعدام گردید |
آرامگاه | تپه شهرآرای شهر کابل |
ملیت | خراسانی ، شمالی وال تاجیک |
دیگر نامها | [۱] غازی امیر حبیبالله کلکانی، حبیبالله کوهدامنی |
نژاد | تاجیک |
پیشه | امیر تاجیک ها |
سالهای فعالیت | ۱۹۲۹ میلادی |
عنوان | خادم دین رسولالله، عیار خراسان[۲] |
همسر(ها) | بیبی سروری (سنگری)، ملکه بینظیر را به اکراه و تجاوز بر وی به همسری دراورد |
والدین | عبدالرحمان[۱] |
امیر حبیبالله کَلکَانی یا خادم دین رسولالله[۳][۴][۵][۶][۷] (۱۸۹۰–۱۳ اکتبر ۱۹۲۹)، تاجیک تبار پادشاه افغانستان و از استان کابل افغانستان و رهبر آزادی خواهان اسلام میانه افغانستان بود که معروف به رهبر مردم شمال شناخته میشد.[۸] وی در سال ۱۹۲۹ میلادی، او اولین انقلاب را که در کل تاریخ افغانستان انجام نشده [۹]بود او شروع کرد.که با قیام مردمی علیه حکومت امانالله خان و با خلع شکست دادن امانالله خان به مدت ۹ ماه[۱۰] قدرت را در افغانستان در دست گرفت و آرامش آزادی و مدنی افغانستان را به ارمغان آورد . و بنیان گذار حکومت واحد از جمله امارت افغانستان را بناه نهاد . اما بدبختانه پس از به قدرت رسیدن نادر خان، به همراه جمعی از یاران وفا دارش به شکل بی رحمانه با داس و تبر کشت و بعدا اعدام نمود و این گونه نادر خان لقب غدار (وحشی بی رحم) را کسب کرد.
حبیبالله کلکانی علیه امانالله خان که میخواست به بهانه فرهنگ مدرن و غرب گرائی را ترویج دهد و حبیبالله کلکانی پس از به قدرت رسیدن، قانون اساسی جعلی و قومی افغانستان را لغو کرد و خواستار اعمال قوانین شریعت اسلامی و اسلام میانه شد .[۱]
زندگی
وی یکی از تاجیکانِ روستای بزرگ کَلَکان در سی کیلومتری شمال کابل در بخش کوهدامن بود. پدر وی حرفه سقایی داشت، از همین جهت است که او را بچه سقا مینامند.[۱۱]
ظهور
ملا فیض محمد کاتب که کاتب دربار امانالله خان بود و نوشتههایش جعلی ترین اسناد در تاریخنگاری معاصر افغانستان میباشد، دربارهٔ ظهور امیر حبیبالله کلکانی در کتاب خود تحت عنوان تذکرالانقلاب مینوسید: «حبیبالله فردی از فوج پیادهٔ نظام موسوم به قطعه نمونه که جمال پاشا آن را پس از مغلوب شدن به دست قشون انگلیس در عراق عرب، به امید برانگیختن دولت افغان به معاونت دولت ترک، به کابل فرستاد و تشکیل و تعلیم وظایف عسکری داده بود و در محاربات قوم منگل و سمت جنوبی که انفاَ رقم گشت، طریق خدمت دولت پیموده، بعد با همه قشون مذکور که از اعداد قرعه و نظام اجباری بودند، از خدمت سبکدوش شده در قریهٔ کلکان کوهدامن به خانهٔ خود رفت. و چون قدرت بر تهیه مٶنث و مایحتاج معیشت خود و زوجهٔ خویش نداشت و هم انگور و چوب فروشی و غیره امور و شغل مروج و مرسوم دیگر مردم کوهدامن را که به ذریعه آنها تحصیل قوت و امرار معاش میکنند و اغلب بهتوت خشک امرار حیات کرده، نان گندم کمتر به چشم آرزو میبینند، ناگوار پنداشته، ناچار همت به قطع طریق و سرقت مال و غارت منال مردم گماشت. و عدهای از امثال خودش چون: سید حسین چاریکاری و ملک محسن سراخواجه و غیره که به بیست و چهارتن منتهی شدند، فراهم گردیده به قتل جان و نهب مال مسلمانان پرداختند. و سهسال در در مغارات جبال و نشیب و فراز سهال و تلال (منطقهای در پاکستان) روز ذلت و زحمت به سرقت به شب خوف وو یأس و هراس از عقوبت حکومت بهسر برده، در خلال این حال از بسم گرفتار دست حکومت شدن در پیشاور گریخته و به چای فروشی و دزدی پرداخته تا که اعظم نام دزد میدانی رفیقش گرفتار دست پلیس و داخل توقیفخانه انگلیس گردیده از ترس گرفتار شدن خود، از پیشاور به تل و توت تنگی (از مناطق قبایلی هند) شده و چند در آنجا روز روز فقر و مسکنت به سرقت جزئیات گذرانیده، بعد از هراس معروف به دزد شدن خویش، راه مراجعت جانب کلکان و کوهدامن پیشگرفت. و از ترس دستگیر شدن، ترک اقامت در خانه و لانه خود گفته با چند تن دزدانی که با او همراز و انباز بودند، شب به جایی و روز به جایی، روز هراس وسواس گذرانیده، از غلبه جوع اقدام به سرقت و اکل مال حرام و ریختن خون ضعفای انام نموده، رفته رفته با علاقهدار (حاکم) کوهدامن و کوهستان به دادن حصه از مال مردم یار گردیده، از خوف دستگیر شدن ایمن و مطمئن گشت…»[۱۲]
انقلاب علیه دولت امانی
چون اقدامات امانالله خان با تندرویهایی همراه بود و اساساً حکومت پیرو انگلیس بود و با جنبههای فرهنگی و دینی مردم افغانستان سازگاری چندانی نداشت، اسباب نارضایتی عمومی را فراهم نمود و در نهایت به انقلاب مردم، مخالفت روحانیان و سرانجام سقوط او انجامید. در این میان حبیبالله کلکانی، که یک سرباز معمولی در ارتش امانالله بود، عملکردهای امانالله خان را مغایر سنتهای دینی و ارزشهای مردمی دانسته و با پشتیبانی علما و رهبران مردم که نفوذ بسیار داشتند، دست به قیام زده و در کلکان خود را فرمانروای افغانستان خواند و با قوای خود روی به کابل نهاد. از اینرو نیروی های امان امانالله شکست خورد و ناگزیر پا به فرار گذاشت. امانالله خان برای نخستین بار در تاریخ کشور زنش را با لباس عریان و لخت غیرمعمول به سبک اروپایی روی صحنه آورد و از مردم خواست تا آن شیوهٔ را به عنوان الگو بپذیرند. اما با واکنشهای مردمی مواجه شد.
انقلابیان حملهٔ نهایی بر کابل را در شب ۲۴ دی۱۳۰۷ (خورشیدی) (۱۴ ژانویه ۱۹۲۹) آغاز کردند. امان الله سلطنت را به برادرش عنایتالله سپرد و خود پا به فرار به قندهار رفت. عنایتالله هم سرانجام پس از سه روز پادشاهی با خانوادهاش کابل را ترک کرد و به بسیار شیوه شرافتمندانه از طرف حبیبالله خان آزاد شد . از آن سوی حبیبالله خان مقر سلطنت را گرفت و شاه افغانستان شد و در ۲۸ دی ۱۳۰۷ (۱۸ ژانویه ۱۹۲۹) بر تخت سلطنت نشست و خود را به امیر حبیبالله خان خادم دین رسولالله مسمیکرد. امانالله کوشید تا به کمک قبایل دوباره خود را به کابل برساند اما نیروهای جنگی برای مقابله با امیر حبیبالله خان نداشت و ناچار از کشور فرار نمود اول به هند رفت سپس به ایتالیا سفر نمود .
حبیب الله خان کلکانی، بدون جنگ و خونریزی کابل را تسخیر کرد. پس از آنکه فتوای علمای دین و بیعت جمع کلانی از وزرا و مقامات دولت را با قلم محی الدین انیس دریافت کرد، به مقام شاهی رسید. او در دوران نه ماههی پادشاهی هیچ آسیبی به خانواده و دوستان امان الله خان نرساند و هیچ کسی را به جرم همکاری با امان الله خان مجازات نکرد.
امیر حبیبالله خان که خود را «خادم دین رسولالله» میگفت، بر اصلاحات مدرن دموکراتیک جعلی امانالله خط بطلان کشید. قوانین منصوب به ویژه قانون اساسی قومی و دیکتاتوری را ملغی ساخت و مالیات عوارض شهرداری را کاهش داد تا مردم در رفاه زندگی کنند و از طرف مردم استقبال گسترده شد .
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ هشتادمین سالروز پادشاهی حبیبالله کلکانی، بیبیسی فارسی
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، سرواژهٔ
- ↑ عزم، کاوه. «جریانات قدرتگیری حبیبالله کلکانی به قلم میرغلام محمد غبار». دریافتشده در ۲۰۱۸-۰۵-۱۶.
- ↑ غفاریان، سیروس. «روزنامه شرق 85/2/23: بلاهت بچه سقا». www.magiran.com. دریافتشده در ۲۰۱۸-۰۵-۱۶.
- ↑ "معنی بچه سقا | لغتنامه دهخدا" (به انگلیسی). Retrieved 2017-07-05.
- ↑ پژوهشگر، بصیر احمد حسنزاده نویسنده و. «هشتادمین سالروز پادشاهی حبیبالله کلکانی». BBC Persian. دریافتشده در ۲۰۱۸-۰۵-۱۶.
- ↑ http://rch.ac.ir/article/Details/5910
- ↑ بازخاکسپاری حبیبالله کلکانی و بحران هویت ملی افغانستان، بیبیسی فارسی
- ↑ Dukki, Nasar (2012-07-12), Bachai Saqao (son of water carrier, the bandit king) Arrested, retrieved 2024-06-25
- ↑ مراسم خاکسپاری دوباره حبیبالله کلکانی در کابل به خشونت کشیده شد، بیبیسی فارسی
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، سرواژهٔ بچه سقا
- ↑ کاتب هزاره، فیض محمد (۲۰۱۳). علی امیری، ویراستار. تذکرالانقلاب. کلن، آلمان: انتشارات کاوه. ص. ۵۹–۶۱.
- افغانستان در پنج قرن اخیر، میر محمد صدیق فرهنگ، مشهد، ۱۳۷۱–۱۳۷۴ شمسی
- درة الزمان فی تاریخ شاه زمان، همو، کابل، ۱۳۳۷ شمسی
- وفیات معاصرین به قلم محمد قزوینی، مجلهٔ یادگار سال ٬۳ شمارهٔ ۴
- مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «حبیبالله کلکانی». در دانشنامهٔ ویکیپدیای انگلیسی، بازبینیشده در ۱۳ اکتبر ۲۰۰۷.
- shamalionline.com/heroes/kalakani
- اعدام و ترور؛ صد سال سرنوشت خونبار رهبران افغانستان علی حسینی، بیبیسی
پیوند به بیرون
عنوان سلطنتی | ||
---|---|---|
پیشین: عنایتالله شاه |
پادشاهان افغانستان ۱۴ دسامبر ۱۹۲۸ – ۱۳ اکتبر ۱۹۲۹ |
پسین: محمد نادر شاه |
![](http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/4/4a/Commons-logo.svg/30px-Commons-logo.svg.png)