بولتون و پارک

این یک مقالهٔ خوب است. برای اطلاعات بیشتر اینجا را کلیک کنید.
صفحه با تغییرات در انتظار سطح ۱ حفاظت شده‌است
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

بولتون و پارک
پارک و بولتون همدیگر را در آغوش گرفته‌اند، هردو جامه‌های زنان دوره ویکتوریا را به تن دارند
فردریک پارک (راست) و ارنست بولتون (چپ) در نقش فنی و استلا، ۱۸۶۹
پیشهبازیگر
ارنست بولتون
نام بومیErnest Boulton
نام هنگام تولدتوماس ارنست بولتون
زادهٔ۱۸ دسامبر ۱۸۴۷
تاتنهام، میدلسکس، انگلستان
درگذشت۳۰ سپتامبر ۱۹۰۴ (۵۶ سال)
لندن، انگلستان
علت مرگتومور مغزی
دیگر نام‌ها
  • استلا بولتون
  • ارنستین ادواردز
  • لیدی آرتور کلینتون
  • ارنست برن
والدین
  • توماس آلفرد بولتون (پدر)
  • مری لِویک (مادر)
فردریک پارک
نام بومیFrederick Park
نام هنگام تولدفردریک ویلیام پارک
تعمید شده۵ ژانویهٔ ۱۸۴۷
درگذشت۱۸۸۱ (۳۳−۳۴ سال)
علت مرگاحتمالاً سیفلیس
دیگر نام‌ها
  • فنی وینیفرد پارک
  • میبل فاستر
  • میبل فولی
  • فنی گراهام
  • فرد فنتون
والدین
  • الکساندر آترتون پارک (پدر)
  • مری پارک (مادر)

توماس ارنست بولتون (به انگلیسی: Thomas Ernest Boulton، ۱۸ دسامبر ۱۸۴۷ – ۳۰ سپتامبر ۱۹۰۴) و فردریک ویلیام پارک (به انگلیسی: Frederick William Park، غسل تعمید: ۵ ژانویهٔ ۱۸۴۷ – درگذشت ۱۸۸۱) دو مرد همجنس‌گرا از خانواده‌های طبقهٔ متوسط روبه‌بالا در دوره ویکتوریا بودند. آن دو از پوشیدن جامه‌های زنان و ایفای نقش زنان در اجراهای تئاتری لذت می‌بردند. همچنین گفته شده است که از طریق آمیزش جنسی نیز درآمد داشتند، که در این مورد اندکی اختلاف نظر وجود دارد. در اواخر دههٔ ۱۸۶۰، آنان به یک تور تئاتر از لرد آرتور کلینتونعضو مجلس بریتانیا که از حزب لیبرال و برای نیوآرک بود — پیوستند. کلینتون که خودش نیز همجنس‌گرا بود، با بولتون رابطه‌ای را آغاز کرد؛ بولتون خودش را همسر کلینتون نامید و کارت‌هایی چاپ شدند که نام او را لیدی آرتور کلینتون نشان می‌دادند.

بولتون و پارک هنگامی که در انظار عمومی مبدل‌پوشی می‌کردند، بی‌احتیاط بودند و همین باعث شد که توجه پلیس به آن‌ها جلب شود. آنان یک سال تحت نظارت پلیس بودند، تا این‌که در ۱۸۷۰ پس از ترک تئاتری در لندن، در حالی که لباس زنانه به تن داشتند دستگیر شدند. آنان صبح روز پس از دستگیری و هنگام حضورشان در دادگاه بدوی خیابان باو، هنوز لباس‌های زنانه از عصر روزِ قبل را به تن داشتند؛ جماعتی متشکل از صدها نفر برای دیدنشان به آنجا آمده بودند. این دو مرد تحت معاینهٔ بدنی اجباری و تحقیرآمیز توسط یک پزشک ادارهٔ پلیس قرار گرفتند و به مدت دو ماه در بازداشت بودند. آنان به توطئه برای ارتکاب لواط — جرمی که بالاترین حکم حبس ابد با کار سخت را در پی خود داشت — متهم شدند. کلینتون درست پیش از آغاز پرونده درگذشت؛ دلیل مرگ او احتمالاً مخملک یا خودکشی بود، البته ممکن است مرگ او جعل شده و او به خارج از کشور فرار کرده باشد. یک سال بعد، پرونده‌های بولتون و پارک به همراه سه مرد دیگر در دادگاه مسند قضای پادشاهی مطرح شد. هر پنج نفر بی‌گناه شناخته شدند، زیرا از نظر قانونی ثابت نشد که آمیزش جنسی مقعدی داشته‌اند. قاضی سِـر الکساندر کوبرن، که رئیس کل دادگستری بود، به‌شدت از بازجویی پلیس و رفتار جراح پلیس با مردان انتقاد کرد. بولتون و پارک اعتراف کردند که با لباس زنانه در انظار عمومی ظاهر شده‌اند، که این یک «توهین به اخلاق و عفت عمومی» بود.[۱] از آن‌ها برای دو سال التزام گرفته شد. این پرونده در همهٔ روزنامه‌های مهم اغلب با عبارات مبهم گزارش شد، مثلاً چندین رسالهٔ چاپی پنی با تمرکز بر جنبهٔ هیجان‌انگیز پرونده منتشر شدند.

رویدادهای پیرامون بولتون و پارک از لحظات کلیدی تاریخ همجنس‌گرایی بریتانیا حساب می‌شوند. دستگیری و جلسهٔ دادرسی آنان در طول زمان به شیوه‌های گوناگونی تفسیر شده است: از احساسات‌گرایی بی‌گناه ویکتوریایی، تا نادیده‌گیری خودسرانهٔ گرایش جنسی مردان در دادگاه‌ها، برای این‌که اطمینان حاصل گردد که آنان محکوم نمی‌شوند. بررسی‌های اخیر از چشم‌انداز تاریخ تراجنسیتی بوده است. این پرونده عاملِ معرفیِ متمم لابوشر در سال ۱۸۸۵ بود، که اعمال همجنس‌گرایانهٔ مردان را تا دو سال کار سخت مجازات می‌کرد. بولتون و پارک هردو پس از جلسهٔ دادرسی، به اجرا روی صحنه ادامه دادند و هردو مدتی در ایالات متحده آمریکا کار کردند. پارک در ۱۸۸۱ احتمالاً به علت سیفلیس درگذشت؛ بولتون در ۱۹۰۴ به علت تومور مغزی درگذشت.

زمینه[ویرایش]

در اواخر سدهٔ نوزدهم، اعمال همجنس‌گرایانه مردان برپایهٔ قانون انگلستان مجاز نبود و برپایهٔ بخش ۶۱ از مصوبه جرایم علیه افراد ۱۸۶۱، مجازات حبس در پی داشت. البته این مصوبه مجازات مرگ برای لواط را که بخشی از مصوبه باگری ۱۵۳۳ از هنری هشتم بود لغو می‌کرد،[۲] اما برپایهٔ آن همواره لواط در بریتانیا جرم بود و به حبس همیشگی در زندان و کار سخت می‌انجامید.[۳] با این حال، پرونده‌های وابسته به فعالیت‌های همجنس‌گرایانه به‌ندرت به جلسهٔ دادرسی کشیده می‌شدند و پرونده‌هایی هم که به جلسه دادرسی کشیده می‌شدند، میزان محکومیت کمتری از جرایم دیگر داشتند: میزان محکومیت برای لواط ۲۸ درصد بود، در حالی که تمامی جرایم دیگر ۷۷ درصد محکومیت داشتند. به‌گفتهٔ جامعه‌شناس آری ادت، بیشتر مظنونان یا هنگام آمیزش جنسی در انظار عمومی بازداشت می‌شدند، یا به‌دلیل انگیزه‌های سیاسی تحت پیگرد قانونی بودند.[۴] خیلی از مظنونان، اجازهٔ خروج از کشور پیش از جلسه دادرسی را داشته‌اند.[۲]

مفهوم همجنس‌گرایی اگرچه در دههٔ ۱۸۷۰ کاملاً ناشناخته نبود، توسط مسئولان آن دوره درک نشد. مورخ و جامعه‌شناس جفری ویکس معتقد است که ایدهٔ همجنس‌گرایی «خیلی توسعه‌نیافته [بود]، هم در پلیس متروپولیتن و هم در محافل عالی پزشکی و حقوقی. این نشان می‌دهد که هیچ‌گونه مفهوم روشنی از مقولهٔ همجنس‌گرایی یا هیچ‌گونه آگاهی اجتماعی از هویت فردی همجنس‌گرایان وجود نداشت».[۵] چنین ناآگاهی از سوی حرفهٔ پزشکی در بریتانیا، دلیلی برای این دانسته می‌شد که فعالیت‌های همجنس‌گرایانه انجام نمی‌شوند، این برخلاف دانشی بود که پزشکان فرانسوی و آلمانی به دست آورده بودند.[۶] برای آثار پزشکی-حقوقی بریتانیایی، مانند اثر ۱۸۴۶ آلفرد سوین تیلور به‌نام کتابچه‌ای راهنما برای بررسی فلسفهٔ پزشکی قانون، لواط به حیوان‌خواهی پیوند خورده بود و تیلور این‌گونه توصیفش می‌کرد: «ارتباط غیرطبیعی مرد با مرد یا جانور. دلیل لازم برای اثباتش، همان دلیلی‌ست که می‌تواند تجاوز جنسی را ثابت کند و بنابراین، دخول به تنهایی برای اثباتش کافی‌ست».[۷]

ورودی برلینگتون آرکید، سه تاق بلند را نشان می‌دهد.
برلینگتون آرکید، لندن، که در دههٔ ۱۸۷۰ برای روسپی‌گری مردانه و زنانه شناخته شده بود.[۸]

در حالی که مسئولان گسترهٔ همجنس‌گرایی در بریتانیا را نادیده می‌گرفتند، بخش‌هایی از وست اند لندن —از جمله برلینگتون آرکید، خارج از پیکدیلی— به همجنس‌گرایی و روسپی‌گری مردانه اختصاص داده شده بودند. به عقیدهٔ مورخ مت کوک، این «ارتباط رفتار همجنس‌گرایانه با مُد، زن‌صفتی و معاملهٔ پولی را تأیید [می‌کند]».[۸] جوزف بریستو در نقشه‌برداری دوبارهٔ مقرهای تاریخ نوین همجنس‌گرایی، اذعان می‌کند که این فرهنگ روبه‌رشد همجنس‌گرایی با زن‌صفتی و مبدل‌پوشی همسو بوده است.[۹] به عقیدهٔ ادت، افکار عمومی —و افکار مسئولان— هرگز علیه مردانی که در رسوایی‌های همجنس‌گرایانه گیر می‌افتادند نبود. برای مثال، او از افرادی که در ارتباط با رسوایی خیابان کلیولند ۱۸۸۹ بودند یاد می‌کند، که غیر از یکی‌شان که از کشور رفت، الباقی در جایگاه‌های خود در جامعه باقی ماندند؛ به‌طور مشابه، هنگامی که بولتون و پارک از اتهامات اصلی‌شان تبرئه شدند، به بازیگری در بریتانیا و خارج از آن ادامه دادند.[۱۰]

مبدل‌پوشی در دههٔ ۱۸۷۰ غیرقانونی نبود؛ مبدل‌پوشی با تئاتر، به ویژه پانتومیم در ارتباط بود و در اذهان عموم مردم، هیچ ارتباطی میان مبدل‌پوشی و همجنس‌گرایی نبود.[۱۱] هنگامی هم که فردی به‌علت مبدل‌پوشی دستگیر می‌شد، دستگیری به اتهام برهم‌زدن صلح بود.[۱۲] در نیمهٔ دوم سدهٔ نوزدهم، مواردی از مبدل‌پوشی در دادگاه‌ها شنیده می‌شد: در ۱۸۵۸، دو مرد، یکی ۶۰ ساله و دیگری ۳۵ ساله، در یک اتاق رقص بدون مجوز دستگیر شدند. مرد ۶۰ ساله در نقش یک زن چوپان چینی‌وار لباس پوشیده بود و مرد ۳۵ ساله، لباس زنانهٔ مدرن پوشیده بود؛ آنان به این دلیل دستگیر شدند که این کار را «برای تحریک دیگران به ارتکاب جرمی غیرطبیعی» انجام داده بودند.[۱۳] در همان سال، زنی صاحبخانه مستأجر خود را گزارش کرد، چون در پنجرهٔ پذیرایی در حالی که لباس زنانه به تن داشت، به طرز ناشایستی رفتار کرد.[۱۴]

اوایل زندگی[ویرایش]

توماس ارنست بولتون[ویرایش]

ارنست بولتون، که با نام استلا نیز شناخته می‌شد
بولتون که نیم‌رخ نشسته است و لباس ادواردی با یک کلاه‌گیس تزئین‌شده به تن دارد
بولتون در نقش استلا
بولتون که خودمانی تکیه زده است و دستش را توی جیبش گذاشته است
بولتون با لباس مردانه در ۱۸۷۵

توماس ارنست بولتون —معمولاً با نام ارنست شناخته می‌شود— در ۱۸ دسامبر ۱۸۴۷ در کینگز رود، تاتنهام، میدلسکس (لندن کنونی) زاده شد. او و دوتا از برادران کوچک‌ترش، تنها فرزندان خانواده بودند که در نوزادی نمردند. پدرش توماس آلفرد بولتون تاجر شراب بود و مادرش مری آن (با زادنام لویک) نام داشت.[۱۵] خانوادهٔ بولتون، سه پسر دیگر داشتند که بر اثر سل در نوزادی درگذشتند؛ ارنست بچه‌ای بیمار بود و والدینش فکر می‌کردند او نیز همان بیماری را دارد. او همچنین در کودکی دچار فیستول در راست‌رودهٔ خود شد، که نیاز به جراحی داشت.[۱۵][۱۶][الف]

نیل مک‌کنا که زندگی‌نامه‌ای از بولتون و پارک نوشته است، بولتون را اینطور توصیف می‌کند: «[او] با چشمان آبی مایل به بنفش و درشتش در صورت رنگ‌پریدهٔ خود و حلقه‌های ریز موهای تیره‌اش، زیبا [بود]»؛[۱۸] مک‌کنا ذکر می‌کند که بولتون در کودکی اغلب با دختربچه‌ها اشتباه گرفته می‌شد.[۱۸] بولتون از شش سالگی پوشیدن لباس زنانه و ایفای نقش‌های زنانه را، اغلب به‌عنوان کلفت، آغاز کرد. او یک بار با چنین لباس‌هایی، سر میز شام از مادربزرگش پذیرایی کرد. مادربزرگ که بولتون را نشناخته بود، هنگامی که او اتاق را ترک کرد به مادرش گفت: «من تعجب می‌کنم [که گویا تو] پسرهایی داری، در صورتی که تو دختری خیلی گستاخ برای خودت داری».[۱۵]

همان‌طور که بولتون بزرگ شد، به مبدل‌پوشی ادامه داد و والدینش هم به او سخت نمی‌گرفتند.[۱۵] هنگامی که او حدوداً هجده ساله بود، پدرش سر صحبت را دربارهٔ یک حرفهٔ ذاتی در میان پیشه‌ها باز کرد، اما بولتون گفت که می‌خواهد در تئاتر کار کند. پدرش راه خود را در پیش گرفت و در ۱۸۶۶، بولتون کار در شعبهٔ ایزلینگتون از بانک لندن و شهرستان را به‌عنوان منشی آغاز کرد. او کار را دوست نداشت و خیلی وقت‌ها غیبت می‌کرد؛ او به‌زودی پس از این‌که کارفرمایانش به پدرش نامه نوشتند تا بپرسند که آیا پسرش با بانک سازگار است، از شغل خود استعفا داد.[۱۹] بولتون همجنس‌گرا بود[۲۰] و دوستانش او را با نام استلا می‌شناختند،[۱۵] اگرچه گاهی او را دوشیزه ارنستین ادواردز نیز صدا می‌زدند.[۲۱] در ۱۸۶۷، او و دوستش مارتین کامینگ، هنگامی که در هیمارکت —محلی شناخته‌شده برای روسپی‌گری— لباس پوشیدند و برای آمیزش جنسی درخواست مرد کردند، دستگیر شدند اما هیچ اتهامی زده نشد. او چند هفتهٔ دیگر دوباره به همان جرم دستگیر شد، این بار با مردی به نام کمبل، یک روسپی دگرجنس‌پوش که او را لیدی جین گری صدا می‌زدند. این دو در دادگاه بدوی خیابان مارلبورو حاضر و به جریمه محکوم شدند.[۲۲]

فردریک ویلیام پارک[ویرایش]

فردریک پارک، که با نام فنی نیز شناخته می‌شد
پارک، ایستاده در سه‌چهارم رخ، لباس سفید ادواردی به تن و بادبزن در دست دارد
پارک، در نقش فنی
پارک، روبه‌روی دوربین، به پشتش تکیه داده و دستانش را روی هم قرار داده است
پارک با لباس مردانه در ۱۸۶۸

فردریک ویلیام پارک، سومین پسر و دوازدهمین فرزند الکساندر آترتون پارک، استاد در دادگاه عرایض عامه —یکی از دادگاه‌های تمیز در وست‌مینستر— و مری پارک بود.[۲۳] او در ۵ ژانویهٔ ۱۸۴۷ در کلیسای سنت مری، ویمبلدون غسل تعمید داده شد.[۲۴] مادر پارک، پیش از سومین سالگرد تولد پسرش درگذشت. او در خانهٔ خانوادگی در خیابان ویمپُـل در مرکز لندن بزرگ شد، جایی که خواهرانش و یک معلمهٔ سرخانه، او را آموزش دادند.[۲۵]

برادر بزرگ‌تر پارک که آترتون نام داشت، در حالی که پارک هنوز جوان بود، هنگام خدمت در پیاده‌نظام بومیان بومبای گردان ۲۴ در جانسی، هند کشته شد.[۲۶] برادر دیگر پارک، هری، در حدود ۱۶ سالگی —هنگامی که پارک ۱۱ یا ۱۲ ساله بود— برای فعالیت‌های همجنس‌گرایانه دستگیر شد. دوست‌پسر ایتالیایی هری تلاش کرده بود برای رابطه‌شان، از او باج بگیرد و چون هری پولی پرداخت نکرد، او را به پلیس گزارش داد. او به‌شدت این اتهامات را در یک دادگاه بدوی رد کرد و پرونده بسته شد. هری با برادر کوچک‌ترش دربارهٔ همجنس‌گرایی خود صحبت می‌کرد و به عقیدهٔ مک‌کنا، هری احتمالاً حدس زده بود که برادر کوچک‌ترش نیز همجنس‌گرا است. هری از جوانی برادرش را «فن» یا «فنی» صدا می‌زد. در ۱ آوریل ۱۸۶۲، دو یا سه سال پس از حضور در دادگاه، هری برای تعرض زننده به یک افسر پلیس در ویماث میوز (خارج از خیابان ویماث) دستگیر شد. در دادگاه دوباره، وثیقه‌ای به مبلغ ۶۰۰ پوند تعیین شد.[۲۷][ب] هری به یک سال کار سخت محکوم شد و سپس توسط پدرش، به منظور پیشگیری از رسوایی بیشتر به اسکاتلند فرستاده شد.[۲۹][۳۰] پدر پارک، تصمیم گرفت که بهترین حرفه برای فردریک در چارچوب قانون باشد و ترتیبی برایش داد که با یک سلیسیتر در چلمزفورد، اسکس دورهٔ کارآموزی را بگذراند.[۳۱]

پارک یک مبدل‌پوش همیشگی بود و هنگام زنانه‌پوشی، از چندین نام استفاده کرد: از جمله فنی وینیفرد پارک،[۳۲] میبل فاستر، جین،[۳۳] میبل فولی[۲۱] و فنی گراهام.[۳۴]

فنی و استلا[ویرایش]

پنج نفر در لباس صحنه؛ سه‌تایشان پشت سر دو نفری ایستاده‌اند که نشسته‌اند
استلا و فنی (پشت سمت راست، کوبه‌به‌دست)، آن‌ها برای سرگرمی‌های اتاق پذیرایی، لباس شخصی به تن می‌کردند و به خانه‌های روستایی کوچک و اتاق‌های گردهمایی بازار شهر می‌رفتند.[۳۵]

هیچ اطلاعاتی از هنگامی که بولتون و پارک برای نخستین بار همدیگر را دیدند در دست نیست، اما این دو با علاقهٔ مشترک به صحنه و مبدل‌پوشی، دوستانی صمیمی برای هم شدند. آن‌ها با پوشیدن لباس‌های مردانه یا زنانه —گاهی هم هردو— به بیرون و ملأ عام می‌رفتند. به عقیدهٔ مک‌کنا، این احتمال وجود دارد که هردوی آنان گاهی تن‌فروشی می‌کردند،[۳۶] اما ریچارد دَوِنپورت هاینس از فرهنگ زندگی‌نامه ملی نوشته است: «آنان تن‌فروش نبودند، اما گاهی از هواداران خود پول می‌خواستند».[۱۵]

هنگامی که این دو با لباس زنانه در ملأ عام ظاهر شدند، خیلی از افرادی که آنان را دیدند، باور کرده بودند که آن‌ها زن هستند.[۳۷] با لباس زنانه، آنان مسابقه قایقرانی آکسفورد و کمبریج ۱۸۶۹ را دیدند، در وست اند لندن خرید کردند، در رستوران‌ها غذا خوردند و به سالن‌های تئاتر و موسیقی رفتند.[۱۵][۳۸][۳۹] به گفتهٔ مورخ تئاتر لارنس سنلیک، «خنده‌ها و حرکات پُر اَدا و اطوار بولتون و پارک که باعث شده بود از تالار موسیقی الحمرا (با لباس‌های زنانه) و از برلینگتون آرکید (با لباس‌های مردانه) اخراج شوند»، در هنگام اجرای نمایش‌هایشان زبانزد بود.[۳۷] هنگامی که بولتون و پارک با لباس مردانه بیرون می‌رفتند، شلوارهای تنگ و پیراهن‌های یقه‌باز می‌پوشیدند و آرایش می‌کردند؛ بنا به اظهار سنلیک، این «برای رهگذران بیشتر از لباس‌های زنانهٔ آنان پریشان‌کننده و زشت» بود.[۴۰] آن دو برای نگهداری از لباس‌ها، لوازم آرایشی و دیگر وسایل خود، یک آپارتمان کوچک در خیابان ویکفیلد، پلاک ۱۳، خارج از ریجنت اسکوئر اجاره کردند.[۱۵]

در اواخر دههٔ ۱۸۶۰، بولتون و پارک بخشی از یک گروه تئاتری بودند که در بریتانیا، تور برگزار می‌کرد و تئاتر خصوصی اجرا می‌کرد. به علاوهٔ خانه‌های شخصی، آنان در اجپشن هل، چلمزفورد؛ برنت‌وود و ساوتند، اسکس و اتاق‌های اسپا در اسکاربرو، یورک‌شر شمالی به روی صحنه رفتند.[۳۵] آنان همیشه نقش‌های زنانه را می‌گرفتند و متناسب با آن نقش لباس می‌پوشیدند؛ در برنامه‌های تئاتر، نام آنان را بولتون و پارک فهرست می‌کردند و مخاطبان، می‌دانستند که این نقش‌ها را دو مرد بازی می‌کنند.[۴۱][۴۲][۴۳][پ] در ۱۸۶۸، آنان به یک تور از لرد آرتور کلینتونعضو مجلس بریتانیا که از حزب لیبرال و برای نیوآرک بود— پیوستند، که در صنعت سرگرمی نقش‌های مردانه را اجرا می‌کرد. بولتون و پارک روی صحنه نقش زن و شوهر را بازی کردند و یک بوسهٔ روی صحنه را با هم به اشتراک گذاشتند؛ این علت هیچ شکایتی از طرف هرکدام از مخاطبان یا نشریات محلی نشد.[۴۶]

کلینتون برای حدود یک سال در رابطه‌ای با بولتون بود؛ اگرچه هیچ سند و مدرکی گواه بر جنسی بودن رابطهٔ آنان وجود ندارد، این خیلی محتمل انگاشته می‌شود و چند مورخ، از جمله چارلز آپچرچ،[۴۶] شان بریدی[۴۷] و مک‌کنا[۴۸] همچنین دیدگاهی دارند. بولتون خودش را همسر کلینتون نامید و کارت‌هایی چاپ شدند که نام او را لیدی آرتور کلینتون نشان می‌دادند.[۴۹]

بولتون و پارک در رفتار خود خیلی آشکار بودند و همین، باعث شد که توجه پلیس به آنان جلب شود و هردویشان برای دوره‌ای یک‌ساله، تحت نظارت پلیس بودند تا این‌که دستگیر شدند.[۵۰][۵۱]

دستگیری و بازجویی[ویرایش]

اثر هنرمند دادگاه از ماندل، بولتون و پارک در جایگاه محکوم؛ یک مرد پلیس پشت سرشان ایستاده است
ماندل، بولتون و پارک در دادگاه بدوی

در عصر ۲۸ آوریل ۱۸۷۰، بولتون و پارک هردو با لباس زنانه به تئاتر استرند رفتند؛ آنان توسط دو دوست همراهی شدند: هیو ماندل و سیسیل توماس که هردویشان لباس‌های مردانه به تن داشتند. هنگامی که گروه تئاتر را ترک کرد و یک کب گرفت، بولتون و پارک دستگیر شدند؛ توماس فرار کرد و ماندل آن دو را تا کلانتری در خیابان باو همراهی کرد.[۵۲][۵۳] از آنجا که پلیس دربارهٔ این‌که بولتون و پارک زن هستند یا مرد مطمئن نبود، —اگرچه هردو گفته بودند که آنان مردانی در لباس زنانه برای یک «شوخی» هستند— به آنان دستور داده شد که لباس‌های خود را دربیاورند و آنان، در برابر چندین مرد پلیس چنین کردند. این دو مرد در خیابان باو برای یک شب نگه داشته شدند؛ ماندل نیز به‌همراه آنان نگه داشته شد، زیرا به‌دلیل امتناع از دادن نام و نشانی خود، در کلانتری دستگیر شده بود.[۵۴]

صبح روز بعد، بولتون و پارک از آن سوی جاده به سوی دادگاه بدوی خیابان باو برده شدند؛ آنان هنوز لباس‌های خود را از عصر روز قبل به تن داشتند. جماعتی متشکل از صدها نفر، به آنجا آمدند تا ببینند که این دو به سوی دادگاه می‌روند. مک‌کنا می‌گوید که زمان دستگیری آنان، خیلی دیرتر از آن بود که در روزنامه‌های صبحگاهی پوشش داده شود و معلوم نیست که چگونه اخبار به طرز خیلی گسترده‌ای، در چنین فاصلهٔ زمانی کوتاهی پخش شدند. اتاق دادگاه همچنین سرشار از ناظران بود.[۵۵] اتهامات بولتون و پارک از این قرار بود:

با یکدیگر به‌شکل مجرمانه‌ای، مرتکب تخلف نفرت‌انگیز لواط شده‌اند،

همچنین با یکدیگر و با افراد زیاد دیگری، به‌طور غیرقانونی برای ارتکاب جرم مزبور تبانی و مشارکت کرده‌اند و نیز با اشخاص متعدد جهت ترغیب و تحریک سایرین، به ارتکاب جرم مذکور همکاری کرده‌اند

و علاوه بر این‌ها، با آنکه این دو «مرد» هستند، به‌طور غیرقانونی با هم و با افراد مختلفی، تبانی کرده‌اند تا خود را به‌شکل زنان درآورند و به مکان‌های تفریحی عمومی، رفت‌وآمد کنند و با این مبدل‌پوشی، به‌شکل آشکار و ننگ‌آوری عفت و اخلاق عمومی را لکه‌دار و تباه کرده‌اند.[۵۶]

نقاشی روزنامه از بولتون و پارک با لباس زنانه، آنان توسط دو مرد پلیس محافظت می‌شوند و دارند وارد وسیلهٔ نقلیهٔ در حال انتظار پلیس می‌شوند
بولتون و پارک در حال ترک دادگاه بدوی خیابان باو

دادگاه از چهار مرد پلیس خبردار شده بود، یکی از آنان از آپارتمان خیابان ویکفیلد آن صبح دیدن کرده بود و به قاضی، مجموعه‌ای از عکس‌ها از بولتون و پارک را با لباس‌های مردانه و زنانه نشان داد. او به دادگاه گفت که یک سال گذشته را روی بولتون و پارک نظارت داشته است. مرد پلیس دیگری گفت که در حال انجام وظیفهٔ نظارت در آپارتمان خیابان ویکفیلد، برای دو هفتهٔ گذشته بوده است و رفت‌وآمدهای آخرشبی دو مرد را دیده است. قاضی بولتون و پارک را به مدت هفت روز در حبس گذاشت تا جلسه دادرسی برگزار شود؛[۵۷] آنان در زندان کُلدبَـث فیلدز نگه داشته شدند.[۵۸]

آنان دادگاه را ترک کردند و به سلول‌های پلیس همسایه بازگشتند، جایی که جیمز پل، پزشکی که با بخش خیابان باو پلیس متروپولیتن کار می‌کرد، آنان را بدون رضایت‌شان بررسی جسمی کرد.[۵۹] پل مقعد هردو مرد را بازرسی کرد. او دربارهٔ بولتون گزارش داد که: «مقعد گشاد شده بود و بیشتر هم می‌توانست گشاد شود و عضلات اطراف مقعد، به‌آسانی باز می‌شوند»؛ دربارهٔ پارک او گفت: «مقعد خیلی گشاد شده بود، … و به اندازهٔ زیادی می‌توانست گشادتر شود. راست‌روده بزرگ بود و مقداری رنگ‌رفتگی در لبهٔ مقعد هست، احتمالاً به علت زخم ایجاد شده است».[۶۰] اگرچه او در زمینهٔ فعالیت‌های جنسی تخصصی نداشت، پنداشت که: «در این مردان نشانه‌هایی بود که در مردانِ مرتکبِ بزه‌های غیرطبیعی، انتظار دیدنشان را می‌توانم داشته باشم».[۶۱][۶۲] او همچنین ذکر کرد که هم بولتون و هم پارک، آلات بزرگی داشتند و بولتون همچنین دارای کیسه بیضه «با طول زیاد» بود؛ او گفت که این نتیجهٔ لواط آنان بوده است.[۶۳][ت] برای پاسخ‌دهی به مدارک، سازوکار دفاعی برای شش پزشک، از جمله فردریک لگروس کلارک —بازرس از دانشگاه لندن— و پزشک کُلدبَـث فیلدز ترتیبی داد که بولتون و پارک را معاینهٔ جسمی کنند. همهٔ آنان به این نتیجه رسیدند که هیچ مدرکی دال بر لواط نبوده است و هیچ چیز ناهنجاری، در اندازهٔ آلت هردو مرد وجود نداشته است. تنها نکته‌ای که عادی نبود، جای زخم بولتون از جراحی برداشتن فیستول بود.[۶۵][۶۶]

برخی از افرادی که مورد بازجویی قرار گرفتند
پارک (ایستاده) و بولتون (روی زمین) با کلینتون، ح. ۱۸۶۹

هنگامی که بولتون و پارک در هفتهٔ بعد در دادگاه خیابان باو برای معاینهٔ دوباره حاضر شدند، جماعتی متشکل از حدوداً هزار نفر بیرون دادگاه بودند، تا آنان را هنگام ورود به دادگاه ببینند و ظرفیت سالن دادگاه پر شده بود.[۶۷] عده‌ای از آن مردم، از دیدن آنان در لباس‌های مردانه ناامید شده بودند.[۶۸] هنگام معاینه، ماندل گفت که او «به این‌که بولتون یک زن بوده است» باور داشته است و بر این پایه، در ارتباط جنسی با او پیشروی کرده است.[۶۹] فهرستی از وسایل ضبط‌شده از آپارتمان خیابان ویکفیلد خوانده شد: این فهرست شامل وسایل متعددی بود، از لباس‌های زنانه گرفته تا کفش‌ها و چکمه‌های زنانه، کلاه‌گیس‌ها، تارهای مو، تجهیزات آرایش مو، لوازم آرایش و لایی—که آخری برای بالشتک استفاده می‌شد.[۷۰] وثیقهٔ پیشنهادی رد شد و بولتون و پارک دوباره بازداشت شدند؛ به آنان گفته شد که برای بررسی بیشتر باز هم در دادگاه حضور پیدا خواهند کرد.[۶۸]

بولتون و پارک برای بازرسی تا ۲۸ مه، هفت بار در دادگاه بدوی حضور پیدا کردند[۶۵][ث] و جزئیات مدارکی که توسط پلیس گردآوری شده بودند، در جلسات دادرسی مورد بررسی قرار گرفت.[۶۹][۷۶] بازجویی پلیس، تحت نظارت سوپراینتندنت جیمز تامپسون، در حالی که بولتون و پارک در بازداشت بودند، ادامه یافت و نتایجش در دادگاه بدوی مورد بحث قرار گرفت. شاهدانی که نزد پلیس آمدند، شامل جان ریو —مدیر تالار موسیقی الحمرا— و جرج اسمیت —منادی برلینگتون آرکید— بودند؛ هردو مرد گزارش دادند که آنان بولتون و پارک را خودشان بارها، در خیلی از مواقع بیرون انداخته بودند.[۷۷] تامپسون به ادینبورگ سفر کرد و با صاحبخانهٔ لوئی هرت، نقشه‌بردار در ادارهٔ پست و دوستی که بولتون با وی اقامت داشته بود، مصاحبه کرد. تامپسون تلاش کرد تا صاحبخانه با این فرضیه که بولتون و هرت، همیشه با هم در یک تختخواب بوده‌اند موافقت کند؛ صاحبخانه به کارآگاه گفت که بولتون در اتاق متفاوتی می‌خوابیده است. تامپسون عکس‌های بولتون و مکاتبات میان این دو مرد را برداشت. با پیگیری رد مکاتبات، پلیس همچنین با جان سفورد فیسک، کنسول آمریکایی در لیث مصاحبه کرد و دوباره عکس‌ها و مکاتبات را برداشت.[۷۸]

بولتون و پارک، پس از این‌که به مدت بیش از دو ماه نگه داشته شده بودند، از بازداشت در ۱۱ ژوئیهٔ ۱۸۷۰ آزاد شدند.[۷۹] بازجویی پلیس ادامه یافت و به غیر از بولتون و پارک، اتهاماتی به کلینتون، هرت، فیسک و سه نفر دیگر که فهمیده بودند با این پرونده در ارتباط هستند، زده شد: ویلیام سامرویل، مارتین کامینگ و سی.اف. توماس.[۸۰] سامرویل همراه بولتون و پارک به یک بال رفته بود؛ بولتون و پارک لباس‌های زنانه به تن داشتند، سامرویل لباس‌های مردانه به تن داشت. او همچنین نامه‌هایی به بولتون نوشته بود که پلیس پیدایشان کرد؛ این نامه‌ها پایهٔ اتهام زده‌شده به او بودند.[۸۱] توماس به طرز مستقلی، مرد پولداری بود که با کالسکهٔ شخصی خود به دیدار دیگران می‌رفت. او و کامینگ هردو با لباس‌های زنانه در اماکن عمومی به دیگران می‌پیوستند.[۸۲] سامرویل، کامینگ و توماس همه پیش از جلسهٔ دادرسی گریخته بودند.[۸۳][۸۴] اتهامات علیه ماندل کنار گذاشته شدند و او به‌عنوان یک شاهد، برای پیگرد قانونی فهرست شد.[۸۵]

در ۱۸ ژوئن ۱۸۷۰، گزارش شد که کلینتون بر اثر مخملک درگذشته است. او در بستر مرگ، یک تکذیب‌نامه علیه اتهام لواط نوشت و یادداشتی به وکیل خود دیکته کرد: «غیر از ادامهٔ احمقانهٔ جعل شخصیت‌های تئاتر، که برخاسته از شادی ساده‌ای بود که در آن به خودم اجازه دادم بازیگر شوم، به من اتهامی نمی‌توان زد.»[۸۶] او در ۲۳ ژوئن در کرایست‌چرچ، همپشر به خاک سپرده شد.[۸۷] با توجه به وضعیتی که کلینتون در آن قرار داشت، این احتمال هست که او خودش را کشته باشد،[۸۸] اگرچه مک‌کنا فکر می‌کند که احتمالاً خودکشی در کار نبوده است، بلکه او در خارج از کشور زندگی کرده است؛ احتمالاً در پاریس، سیدنی یا نیویورک.[۸۹]

در آغاز، ترجیح این بود که پروندهٔ این مردان در اولد بیلی بررسی شود، اما در ۴ ژوئیه وکیل بولتون درخواست کرد که پرونده، به دادگاه مسند قضای پادشاهی منتقل شود تا در برابر سِـر الکساندر کوبرن، رئیس کل دادگستری خوانده شود. مورخ حقوقی جودیت روباتم فکر می‌کند که این، «نخستین نشانهٔ بهم ریختن پیگرد قانونی بود».[۹۰][ج] دونپورت-هاینس فکر می‌کرد که شکست این پرونده به علت این بود که «[پلیس] نتوانست طرفین را مجاب کند که یکدیگر را محکوم کنند یا شاهدان متقاعدکننده‌ای به دست آوردند».[۱۵]

جلسهٔ دادرسی[ویرایش]

جلسهٔ دادرسی از ۹ تا ۱۵ مهٔ ۱۸۷۱ مقابل یک هیئت منصفهٔ ویژه برگزار شد.[۸۰][۹۲][چ] کیفرخواست را سِـر رابرت کولیروکیل کل— و سِـر جان کُـلریجسلیسیتر کل— رهبری کردند و گروه شامل هاردینگ گیفارد —که بعدها لرد اعظم شد— و هنری جیمز می‌شد، که بعدها به ترتیب وکیل کل و سلیسیتر کل شدند.[۱۵] سِـر جُرج لوئیس وکالت متهمان را بر عهده گرفت.[۹۴] هم بولتون و هم پارک، برای جلسهٔ دادرسی لباس‌های مردانه به تن داشتند و هردو در یک سالی که از دستگیری آنان می‌گذشت، ریش و سبیل گذاشته بودند؛ دونپورت-هاینس معتقد است که آنان این کار را احتمالاً به‌دستور لوئیس انجام دادند.[۹۴]

با نبود شواهد جسمی از وقوع لواط و نبود شاهدانی برای فعالیت‌های همجنس‌گرایانه در میان هرکدام از متهمان، کیفرخواست گفت که سبک زندگی‌های مردان —دگرجنس‌پوشی در ملأ عام— گواهی بر فعالیت‌های همجنس‌گرایانه است.[۹۵] سازوکار دفاعی اعمال بولتون و پارک را نه مجرمانه، بلکه از روی سست‌عنصری و خامی دانست. پیشینهٔ تئاتری آنان در ایفای نقش‌های زنانه، برای دفاع مورد استفاده قرار گرفت و توضیحی برای زنانه‌پوشی آنان شد.[۹۶][۱] روباتم ذکر می‌کند که کلینتون با اعتراف در بستر مرگ، روی هیئت منصفه تأثیر گذاشت؛ این‌گونه اظهارات با جدیت جلب توجه می‌کنند و پایهٔ پروندهٔ کیفرخواست را به سستی می‌کشانند.[۹۷]

شاهدانی که توسط کیفرخواست گردآوری شده بودند، برای آنان ناامیدکننده بودند[۹۸] و خیلی‌هایشان به دادگاه گفتند که هیچ شواهدی از رفتار همجنس‌گرایانه یا غیراخلاقی، مشاهده نکرده‌اند.[۱] ماندل به دادگاه گفت که بولتون و پارک به او چندین بار —شفاهی و در مکاتبات— گفته‌اند که آنان مردانی در لباس‌های زنانه هستند، اما او باورشان نمی‌کرده است. او دوباره گفت که بولتون پیشروی جسمی را با خشونت و ناگهانی رد می‌کرده است و به جای آن، هر فعالیت همجنس‌گرایانهٔ دیگری را تشویق می‌کرده است.[۹۹] اسمیت، منادی، دربارهٔ اخراج آنان به علت پذیرفتن انعام‌های تن‌فروشان زن در جهت راه‌اندازی تجارتشان در برلینگتون آرکید، به‌طور جامع نظراتی ارائه کرد؛[۹۸] او به دادگاه گفت که او «در حال گردآوری شواهدی برای پلیس در این رویداد کوچک» بود و انتظار داشته است که بابت ارائهٔ شواهد، از سوی پلیس پولی دریافت کند.[۱۰۰] کیفرخواست نمونه‌هایی از مکاتبات وابسته به مردان متهم را ارائه کرد و آن‌ها را با صدای بلند در دادگاه خواند، سازوکار دفاعی استدلال کرد که این‌ها نشانه‌هایی از محبت میان نویسندگان هستند —البته با چرب‌زبانی، «تمایلات تئاتری» — و نشانه‌هایی از رابطهٔ جسمی نیستند.[۱۰۱][۱۰۲]

یکی از شاهدان سازوکار دفاعی، مادر بولتون بود و به دادگاه گفت که او از دوستی پسرش با کلینتون، اطلاع داشته و موافق بوده است. به دیدگاه روباتم، شهادت مری بولتون «این تصور را ایجاد می‌کرد که هرچند عملکرد بولتون در ادامه دادن به پوشیدن لباس زنانه فراتر از … اجراها[یش در تئاتر] احمقانه بوده است، نشانه‌ای از این نیز بود که چطور آنان همه به نقش‌آفرینی خارج از صحنه ادامه می‌دادند».[۱] والدین بولتون او و کلینتون را تا تئاتر همراهی کردند —بولتون لباس‌های مردانه به تن داشت— و هردوی والدینش او را هنگام اجرا روی صحنه دیدند. به دیدگاه موریس کاپلان، در تاریخ همجنس‌گرایی در اواخر سدهٔ نوزدهم، مادر بولتون «گروه مبدل‌پوشان و هوادارانشان را محفلی صمیمانه از دوستان مرد جوان تصور می‌کرد».[۴۱]

جمع‌بندی کوبرن در نقد پروندهٔ کیفرخواست و رفتار پلیس بود.[۱۰۳] او گفت که بازرسی در اسکاتلند و اتهامات علیه فیسک و هرت، اضافی بوده‌اند.[۱۰۴] او در ادامه گفت که پلیس، هیچ حوزهٔ قضایی برای عمل بدون حکم در اسکاتلند ندارد و دادگاه همچنین حوزهٔ قضایی ندارد تا مردم را برای اتفاقی که در اسکاتلند افتاده است محاکمه کند، این ماده‌ای برای دادگاه‌های اسکاتلند بود که اعمال‌شان تحت قانون اسکاتلند بود.[۹۲][۱۰۵] او اعتقاد داشت که معاینهٔ جسمی پل نادرست بود[۱۰۶] و تردید داشت که پلیس پرونده‌ای به اندازهٔ کافی محکم ساخته است تا ثابت کند اعمال همجنس‌گرایانه انجام شده است. وی گفت تردیدی نیست که برخی از متهمان، با لباس زنانه در انظار عمومی ظاهر شده‌اند و بهتر است با وضع قوانینی تازه در آینده، چنین اهانت‌هایی به عفت عمومی «با دو یا سه ماه حبس با اعمال شاقه مواجه شوند و به‌نظرم در صورت تکرارِ جرم نیز، افزودن اندکی تنبیه بدنیِ بی‌خطر، نه تنها در چنین مواردی، بلکه در صورتِ ارتکابِ هرگونه هتکِ حرمت به عفتِ عمومی، مؤثر و عبرت‌آموز خواهد بود».[۱۰۷]

پس از گفتگو به مدت پنجاه و سه دقیقه، هیئت منصفه هر چهار مرد را بی‌گناه دانست.[۱۰۸] در اعلام این خبر، بولتون از حال رفت؛[۱۵] هواداران برایش دست زدند، هلهله و گریه کردند و آفرین گفتند.[۱۰۹][۱۱۰] کاپلان می‌گوید که این پرونده «مملو از مسائلی بود که به زیر سؤال برده شدند، مانند جنسیت، گرایش جنسی، طبقهٔ اجتماعی و فرهنگ شهروندی».[۱۱۱]

در ۶ ژوئن ۱۸۷۱، آخرین مسئلهٔ باقی‌مانده از پروندهٔ دادگاه به پایان رسید. بولتون و پارک یک اتهام باقی‌مانده داشتند: حضور در ملأ عام با لباس‌های زنانه، که یک «توهین به اخلاق و عفت عمومی» بود. آنان با کوبرن در دفتر کارش ملاقات داشتند، جایی که آنان از دادخواست‌هایشان بنا بر بی‌گناهی دست کشیدند و پذیرفتند که هرکدام به مدت دو سال، ملتزم به پرداخت مبلغ ۵۰۰ گینی بشوند.[۱][۱۱۲]

زندگی پس از جلسهٔ دادرسی[ویرایش]

پس از جلسهٔ دادرسی، بولتون به اجرا برگشت و سپتامبر ۱۸۷۱ در ایست‌بورن حضور پیدا کرد؛[۱۱۳] در اکتبر همان سال، او روی صحنه در بورسلم و هنلی، استافوردشر حضور پیدا کرد و سپس در بولتون، لانکاشر اجرا کرد.[۱۱۴][۱۱۵][۱۱۶] از ۱۸۷۴، او مدتی را در نیویورک سپری کرد و با نام ارنست برن اجرا می‌کرد[۱۱۷] و احتمالش هست که آنجا با کلینتون دیدار کرده باشد.[۸۹] بولتون در ۱۸۷۷ به بریتانیا بازگشت و دوباره تور برگزار کرد. او ۳۰ سپتامبر ۱۹۰۴ در بیمارستان ملی عصب‌شناسی و جراحی مغز و اعصاب، لندن به علت تومور مغزی درگذشت.[۱۵]

پارک نیز به نیویورک سفر کرد و روی صحنه با نام فرد فنتون حضور پیدا کرد، جایی که او در نقش‌آفرینی شخصیت موفقیتی محدود داشت و برای مدتی، اجراکننده‌ای مقیم در تئاتر خیابان پنجم بود. او در ۱۸۸۱ در سن ۳۳[۱۱۸] یا ۳۴ سالگی به دیدگاه مک‌کنا احتمالاً بر اثر سیفلیس درگذشت.[۱۱۹]

پوشش روزنامه‌ها[ویرایش]

چهار جلد از مطبوعات شایعه‌پراکن، همگی روی جنبه‌های زنندهٔ پرونده تمرکز کرده‌اند
نمونه‌هایی از داستان بولتون و پارک در «شماره‌های ویژه»

جلسات تفهیم اتهام و محاکمه، به‌طور گسترده در نشریات ملی و محلی بریتانیا گزارش شدند و بیشتر روزنامه‌های لندن، فضایی مفصل برای پوشش خبر فراهم کردند.[۱۲۰] زندگی خصوصی بولتون و پارک —و برخی از دوستان و همکاران شناخته‌شدهٔ آنان— در جراید زیر ذره‌بین رفت و با تیترهای هیجان‌انگیز منتشر شد، از جمله: «مردانی در زیردامنی»، «آقایانی که خود را زن جا می‌زنند»، «پروندهٔ آقایان-زنان» و «زن‌مردان در خیابان باو».[۱۲۱]

خیلی از روزنامه‌ها، شامل سرمقاله‌هایی بودند که از همجنس‌گرایی —که رفتاری بیگانه دانسته می‌شد— در انگلستان خشمگین بودند.[۱۲۲] پس از تبرئه، برخی از نویسندگان سرمقاله موضع‌شان را تغییر دادند و تایمز نوشت که: «یک احساس آرامش خاطر به‌خصوصی [داریم] که امروز صبح، شکست یک کیفرخواست را ضبط کردیم»؛ نویسندهٔ سرمقاله ادامه داد: «[یک حکم گناهکاری،] در میهن و خارج کشور به‌عنوان بازتابی از اخلاقیات ملی ما احساس می‌شد».[۴][۱۲۳]

در گزارش‌های پس از نخستین حضور آنان در دادگاه بدوی، بیشتر روزنامه‌های مهم شامل توصیفات جامعی از لباس و سبک موی بولتون و پارک می‌شدند.[۲۰][۱۲۴] این شامل مطبوعات معتبر از جمله تایمز بود، که نوشت:

هنگامی که بولتون در جایگاه متهم [در دادگاه] قرار گرفت، یک لباس شب ابریشمی به‌رنگ گیلاسی به‌تن داشت که با توری سفید تزئین شده بود. بازوهایش برهنه بود و دستبندهایی به دست داشت. وی همچنین کلاه‌گیسی با شینیون رنگی بر سر گذاشته بود. لباس پارک متشکل از یک لباسِ ساتنِ سبزِ تیره با یقه‌ای کوتاه و یک توریِ مشکیِ تزئین‌شده بود، که با همان جنس پارچه شالی هم روی شانه‌هایش انداخته بود. موهایش بور و فر بود و یک جفت دستکش سفید بچگانه در دست داشت.[۵۳]

علاوه بر پوشش گستردهٔ روزنامه‌ها، چندین رسالهٔ چاپی پنی با عناوینی همچون «مردانی در زیردامنی»، «تاریخچهٔ غیرطبیعی و راز زیردامنی بولتون و پارک»، «استلا، ستارهٔ استرند»، «زندگی بولتون و پارک: حقیقت‌های افشاشدهٔ فوق‌العاده»، «زندگی و بازرسی بانوان بالقوه» و «زندگی و بازرسی بولتون و پارک، مردانی در لباس زنان» تهیه شدند.[۱۲۵][۱۲۶] تصاویر بسیاری از بولتون و پارک در لباس‌های مردانه و زنانه نمایش داده شدند.[۱۲۷] میشل لیو کرایگر، در بررسی خود از رسالهٔ چاپی پنی، متوجه تغییری در رویکرد تصویرگران می‌شود: در مطالب نخستین، بولتون و پارک را بانوانی جذاب به تصویر کشیده‌اند، پس از گذشت چهار هفته از آغاز جلسات قاضی، آنان «مشخصاً بازیگران مردانهٔ مضحک‌تری» نشان داده شده‌اند.[۱۲۸] این به ویژه در تصاویر یکی از نشریات زرد آن هنگام به نام اخبار مصور پلیس[۱۲۸] مشهود بود.[۱۲۹][ح] کاپلان بیان می‌کند که خیلی از رساله‌های چاپی پنی، از «محکومیت تشریفاتی» مردان متهم حمایت می‌کردند، که با طبیعت مهیج تصاویر و جزئیات موجود در این نشریات سازگاری نداشت.[۱۳۱]

تاریخ‌نگاری[ویرایش]

بولتون، در نقش یک زن چوپان لباس پوشیده است و عصایی در دست دارد
بولتون در نقش یک زن چوپان

مورخ هری کاکس بیان می‌کند که برداشت از تاریخ دستگیری و جلسهٔ دادرسی بولتون و پارک، «مراحل مشخصی را پشت سر گذاشته است»؛[۱۰۸] استاد انگلیسی سایمون جویس، معتقد است که تفسیرها از برخورد آنان با بولتون و پارک به‌عنوان افراد مذکر، فاقد تناقض است.[۱۳۲] کاکس متوجه این موضوعات می‌شود: وکیل ویلیام راف‌هد فکر می‌کند که رابطه خیلی بی‌گناهانه بود و از رمانتیسم احساساتی ناشی می‌شود، که ویکتوریایی‌ها آن را برگزیدند؛ وکیل‌مدافع اچ. مونتگومری هاید می‌نویسد که بولتون و پارک، همجنس‌گرایانی بودند که به دلیل عدم وجود شواهدی کافی برای ارائه در دادگاه، به زندان انداخته نشدند. ویکس و آلن سینفیلد، استاد مطالعات جنسیت، استدلال می‌کنند که دادگاه احتمال همجنس‌گرایی را نادیده گرفته بود و این به معنای عدم امکان محکومیت بود. کاکس در نظر می‌گیرد که هم آپچرچ و هم بارتلت می‌نویسند که دادگاه‌ها، بیانگر «نادیده‌گیری ارادی» هستند که امکان وجود رکن همجنس‌گرایی در جامعه را رد می‌کند.[۱۰۸] سنلیک بولتون و پارک را در ارتباط با هنرمندان درگ روی صحنه، شناسایی و مطالعه می‌کند.[۱۳۳][۱۳۴]

جویس متوجه موضوع مشترکی می‌شود که بولتون و پارک در آن هنگام و در مطالعات بعدی، به‌عنوان دو مرد زنانه‌پوش در نظر گرفته می‌شدند.[۱۳۲] او داستان بولتون و پارک را از دیدگاه تاریخ تراجنسیتی مورد بررسی قرار می‌دهد. او مشاهده می‌کند که یکی از روزنامه‌های مهم بریتانیایی و برخی از جلسات محاکمه در دادگاه‌های بدوی، از ضمایر مؤنث در توصیف متهمان استفاده می‌کنند و از شهادت مری بولتون، که پسرش «از شش سالگی به‌صورت زنانه ظاهر می‌شود» یاد می‌کنند.[۱۳۵] جویس استدلال می‌کند که:

ماجرای فنی و استلا مملو از لحظات ادراک و شناخت است و جنبه‌هایی دارد که امروزه به‌سختی قابل درک هستند و من مایلم ادعا کنم چنین نکاتی که آشکارا با تفکرات کنونی ما غیرقابل سنجش و قیاس است، برای درک بهتر ما از وضعیت افراد تراجنسی ارزشمند است، تا دریابیم که این افراد نیز برای خود تاریخچه و سرگذشتی دارند؛ هرچند که گاهی گسیخته و غیرخطی باشد.[۱۳۶]

میراث[ویرایش]

هنری لابوشر، پدیدآورندهٔ متمم لابوشر، که بی‌عفتی فاحش را در بریتانیا جرم‌انگاری کرد

کاکس جلسهٔ دادرسی بولتون و پارک را به‌عنوان «یکی از بخش‌های مرکزی هر تاریخی از همجنس‌گرایی مردانه» توصیف می‌کند؛[۳۹] جیسون بوید، در فهرست افراد نامور تاریخ گی و لزبین جلسهٔ دادرسی را این‌گونه توصیف می‌کند:

لحظه‌ای مهم در تاریخ پیدایش کماکانی گفتمانی عمومی از همجنس‌گرا به‌عنوان یک هویت است. شاید مهم‌ترین نکته، این است که اساسش در آشکارسازی زیرفرهنگ «پیشاهمجنس‌گرا» تأثیرگذار است که به‌طور واضحی گسترده، متنوع و روبه‌رشد بود و در طرق و حدود گوناگون، شامل مردانی از تمامی حرفه‌ها و زندگی‌ها می‌شد.[۱۳۷]

شکست دولت در تضمین کیفرخواست بولتون و پارک، نشان داد که دشواری‌هایی در بازجویی از فعالیت‌های شخصی و به ویژه جرایم وابسته به فعالیت‌های همجنس‌گرایانه وجود دارد. شکست در محکومیت این مردان، یکی از عوامل معرفی متمم لابوشر در سال ۱۸۸۵ بود.[۱۳۸][۱۳۲] این —رسماً، بخش ۱۱ مصوبه اصلاحی حقوق کیفری ۱۸۸۵، بعدها نام اسپانسرش، هنری لابوشر را رویش گذاشتند— منجر به تشدید مجازات اعمال همجنس‌گرایانهٔ مردان تا دو سال کار سخت شد.[۱۳۹] به دیدگاه مورخ ویلیام ای. کوهن، در روزگار پروندهٔ بولتون و پارک، همجنس‌گرایی «در یک آرایه‌شناسیِ جنسیِ اجتماعی-پزشکی قابل شناسایی [بود]، اما هنوز به‌عنوان یک موضوع حقوقی به رسمیت شناخته نشده بود».[۱۴۰] معرفی متعاقب متمم لابوشر، «خودش عملاً سبک مردانهٔ همجنس‌گرا را جرم‌انگاری [کرد]».[۱۴۰]

در طول جلسات محاکمه در مهٔ ۱۸۷۰، رینولدز نیوز گزارش کرد که یک شاهد گفته است: «'ما با درگ می‌آییم'، که به معنای پوشیدن لباس‌های زنانه است»؛ قاضی گفت که: «این نخستین باری است که معنای واژهٔ 'درگ' در مدارک ذکر شده است؟»[۱۴۱] این گفتگو در فرهنگ انگلیسی آکسفورد به‌عنوان نخستین استفادهٔ شناخته‌شده از اصطلاح «درگ» به معنای مبدل‌پوشی فهرست شد.[۱۴۲]

بازنمودها[ویرایش]

پلاک آبی دایره‌ای که رویش نوشته شده است: ارنست بولتون ۱۸۴۷–۱۹۰۴ فردریک پارک ۱۸۴۶–۱۸۸۱ 'استلا و فنی' مبدل‌پوشان ویکتوریایی در خیابان ویکفیلد شمارهٔ ۱۳ در این مکان از ۱۸۶۸ تا ۱۸۷۰ اقامت داشتند
خانهٔ بولتون و پارک که با پلاک آبی مشخص شده است، خیابان ویکفیلد، بلومزبری

بولتون و پارک در گناهان شهرهای دشت (۱۸۸۱) نمود یافتند؛ اثری ادبی در ژانر اروتیک همجنس‌گرایانه به قلم مردی تن‌فروش به نام جان سال.[۱۴۳] در این اثر، بولتون «لورا» و پارک «سلینا» نام‌گذاری شده بودند.[۱۲۷] در این داستان، راوی مبدل‌پوش بازگو می‌کند که او چگونه با بولتون و پارک ملاقات کرده است و در هتل هکسل واقع در استرند، با کلینتون لباس‌های زنانه پوشیده است. بعداً، راوی شب را در اتاق‌های بولتون و پارک در ایتن اسکوئر می‌گذراند و روز بعد، با آنان که «همگی لباس‌های زنانه بر تن داشتند» صبحانه می‌خورد.[۱۴۴] به گفتهٔ کوهن، این اثر «متممی تند و تلخ برای روایت‌های دیگر از زندگی آن‌هاست، که هم به سبب ایجاد تغییرات بنیادین در دیدگاه‌ها و هم به‌دلیل تأکید بر سوگیری هر گزارشی دربارهٔ 'لواط'، ارزشمند است.»[۱۴۵]

بولتون و پارک در نمایشنامه‌های تختخواب لرد آرتور (۲۰۰۸) اثر نمایشنامه‌نویس مارتین لوتن،[۱۴۶] فنی و استلا: داستان واقعی شوکه‌کننده (۲۰۱۵) اثر گلن چندلر[۱۴۷] و استلا اثر نیل بارتلت حضور داشتند؛ نمایشنامهٔ آخری، مشترکاً توسط جشنوارهٔ بین‌المللی تئاتر لندن، جشنوارهٔ هلند و جشنوارهٔ برایتون در ۲۰۱۶ سفارش داده شده بود.[۱۴۸][۱۴۹] بولتون و پارک همچنین سوژه‌های یک لیمریک ویکتوریایی هستند، که در روزگار پرونده محبوب بود.[۱۴۵] کوهن معتقد است که این «آمیزه‌ای نابهنگام از لواط و حیوان‌خواهی» را به نمایش می‌گذارد.[۱۴۵] مورخ انگس مک‌لارن قضاوت می‌کند که این لیمریک نشان می‌دهد که در آن هنگام، یک «باور رایج [وجود داشت] که همجنس‌گرایی و دگرجنس‌پوشی جدانشدنی بودند».[۱۵۰] به دیدگاه مورخ کاترین آرنولد، این لیمریک نشان داد که پروندهٔ بولتون و پارک «در فرهنگ مردمی زندگی می‌کرد».[۱۵۱]

پیرمردی بود اهل سارک
که با خوکی در تاریکی لواط کرد؛
 خوک که غافل‌گیر شده بود
زیر لب شِکوه کرد:
«الهی کور شوی، مگر من بولتون یا پارک هستم؟»[۱۴۵][۱۵۲]

یادداشت‌ها و پانویس[ویرایش]

یادداشت‌ها[ویرایش]

  1. فیستول با جراحی در فوریهٔ ۱۸۶۹ برداشته شد.[۱۷]
  2. با توجه به محاسبات بر پایهٔ میزان شاخص قیمت مصرف‌کننده از تورم، ۶۰۰ پوند در ۱۸۶۲، تقریباً معادل ۶۰٬۰۰۰ پوند در ۲۰۲۱ است.[۲۸]
  3. آثار اجراشده شامل کمدی یک تماس صبحگاهی—که در آن بولتون نقش خانم چیلینگتون را بازی کرد[۴۴]—و یک اجرای خیریه از خواندن بالادهای «ناپدید شدن» و «جین خوشگل من» می‌شوند.[۴۵]
  4. هنگامی که در دادگاه از او پرسیده شد که لواط چگونه می‌تواند آلات و بیضه‌های آنان را بزرگ کند، او گفت که این به علت «کشش» درگیر در آمیزش جنسی مقعدی بوده است.[۶۴]
  5. بولتون و پارک پیشتر در ۶،[۶۸] ۱۳،[۷۱] ۱۵،[۷۲] ۲۰–۲۲،[۷۳][۷۴] ۲۸[۶۵] و ۳۱ مهٔ ۱۸۷۰ در دادگاه بدوی حضور پیدا کرده بودند.[۷۵]
  6. مسند قضای پادشاهی، بالارتبه‌ترین دادگاه انگلستان در کامن لا بود. پروندهٔ بولتون و پارک تنها جلسهٔ دادرسی بود که برای لواط، در مسند قضای پادشاهی در سدهٔ نوزدهم برگزار شد.[۹۱]
  7. هیئت‌های منصفهٔ ویژه از افرادی با وضعیت اجتماعی مشابه متهم تشکیل شده‌اند و شامل افرادی می‌شوند که «صلاحیت‌های به‌خصوصی را برآورده [کنند]، به‌عنوان بانکدار یا اسکوایر یا درجه‌ای بالاتر».[۹۳]
  8. در ۱۸۸۶، خوانندگان رینولدز نیوز، اخبار مصور پلیس را بدترین روزنامهٔ انگلستان نامیدند.[۱۳۰]

پانویس[ویرایش]

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ Rowbotham 2015, p. 143.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ Spencer 1995, p. 275.
  3. McKenna 2014, p. 36.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ Adut 2005, p. 226.
  5. Weeks 1989, p. 101.
  6. Crozier 2005, p. 129.
  7. Taylor 1846, pp. 560–561.
  8. ۸٫۰ ۸٫۱ Cook 2003, p. 14.
  9. Bristow 2007, p. 132.
  10. Adut 2005, p. 239.
  11. Brady 2009, p. 71.
  12. McKenna 2014, p. 104.
  13. Senelick 2000, p. 303.
  14. Boyle 1989, pp. 11, 13–14.
  15. ۱۵٫۰۰ ۱۵٫۰۱ ۱۵٫۰۲ ۱۵٫۰۳ ۱۵٫۰۴ ۱۵٫۰۵ ۱۵٫۰۶ ۱۵٫۰۷ ۱۵٫۰۸ ۱۵٫۰۹ ۱۵٫۱۰ ۱۵٫۱۱ Davenport-Hines 2010.
  16. McKenna 2014, pp. 55, 61, 100.
  17. McKenna 2014, p. 100.
  18. ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ McKenna 2014, p. 55.
  19. McKenna 2014, pp. 59–61.
  20. ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ Baker & Burton 1994, p. 147.
  21. ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ Kaplan 2005, p. 30.
  22. McKenna 2014, pp. 102–105.
  23. McKenna 2014, pp. 65–67.
  24. "Frederick William Park". Ancestry.
  25. McKenna 2014, pp. 65, 70.
  26. McKenna 2014, p. 65.
  27. McKenna 2014, pp. 68–74, 113.
  28. Clark 2020.
  29. McKenna 2014, pp. 73–74, 113.
  30. Kaplan 2005, p. 142.
  31. McKenna 2014, pp. 74–75.
  32. Bartlett 1994, p. 289.
  33. Upchurch 2000, p. 127.
  34. Cohen 1996, p. 83.
  35. ۳۵٫۰ ۳۵٫۱ Baker & Burton 1994, p. 148.
  36. McKenna 2014, pp. 84–85.
  37. ۳۷٫۰ ۳۷٫۱ Senelick 1993, p. 87.
  38. Upchurch 2000, pp. 127–128.
  39. ۳۹٫۰ ۳۹٫۱ Cocks 2003, p. 105.
  40. Senelick 1993, p. 89.
  41. ۴۱٫۰ ۴۱٫۱ Kaplan 2005, pp. 79–80.
  42. Upchurch 2000, p. 130.
  43. Joseph 2019, 1297.
  44. Kaplan 2002, p. 55.
  45. Rowbotham 2015, p. 137.
  46. ۴۶٫۰ ۴۶٫۱ Upchurch 2000, p. 131.
  47. Brady 2009, p. 50.
  48. McKenna 2014, p. 142.
  49. McKenna 2014, p. 218.
  50. Kaplan 2002, p. 46.
  51. Joyce 2018, p. 886.
  52. McKenna 2014, pp. 22–23.
  53. ۵۳٫۰ ۵۳٫۱ "Police". The Times. 30 April 1870.
  54. McKenna 2014, pp. 9–11.
  55. McKenna 2014, pp. 32–35.
  56. McKenna 2014, p. 35.
  57. McKenna 2014, p. 40.
  58. McKenna 2014, p. 89.
  59. McKenna 2014, p. 42.
  60. McKenna 2014, p. 50.
  61. Pearsall 1969, p. 464.
  62. Forth & Crozier 2005, p. 66.
  63. McKenna 2014, pp. 50–51.
  64. McKenna 2014, p. 51.
  65. ۶۵٫۰ ۶۵٫۱ ۶۵٫۲ "The Men in Women's Clothing". The Times. 30 May 1870.
  66. McKenna 2014, p. 199.
  67. McKenna 2014, p. 88.
  68. ۶۸٫۰ ۶۸٫۱ ۶۸٫۲ "The Extraordinary Charge Against the 'Gentlemen' in Women's Clothes". The Observer. 8 May 1870.
  69. ۶۹٫۰ ۶۹٫۱ "The Charge of Personating Women". The Times. 7 May 1870.
  70. McKenna 2014, pp. 92–93.
  71. "The Young Men in Women's Clothing". The Times. 14 May 1870.
  72. "The Young Men in Women's Clothing". The Times. 16 May 1870.
  73. "The Men in Women's Clothing". The Times. 21 May 1870.
  74. "The Men in Women's Clothing". The Times. 23 May 1870.
  75. "The Men in Women's Clothing". The Times. 31 May 1870.
  76. Kaplan 2005, p. 26.
  77. McKenna 2014, p. 116.
  78. Kaplan 2005, pp. 42, 45–46.
  79. "Release of Boulton and Park". The Times. 12 July 1870.
  80. ۸۰٫۰ ۸۰٫۱ "Court of Queen's Bench, Westminster, May 9". The Times. 10 May 1871.
  81. Kaplan 2005, p. 43.
  82. Kaplan 2005, pp. 35, 36.
  83. Kaplan 2005, p. 57.
  84. White 2012, p. 45.
  85. McKenna 2014, pp. 300–301.
  86. McKenna 2014, pp. 250–251.
  87. "Lord Arthur Clinton". The Guardian. 24 June 1870.
  88. Kaplan 2002، p. 49; Cohen 1996، p. 79; Rowbotham 2015، p. ۱۴۱.
  89. ۸۹٫۰ ۸۹٫۱ McKenna 2014, p. 343.
  90. Rowbotham 2015, p. 141.
  91. Brady 2009, p. 237.
  92. ۹۲٫۰ ۹۲٫۱ "Court of Queen's Bench, Westminster, May 15". The Times. 16 May 1871.
  93. Report From the Select Committee on the Law and Practice relating to the Summoning, Attendance and Remuneration of Special and Common Juries, 8 July 1867, PP 1867 (425) IX. 597, p. 1. quoted in (Cocks 2003، ص. 121)
  94. ۹۴٫۰ ۹۴٫۱ Davenport-Hines 2004.
  95. Kaplan 2005, p. 87.
  96. Kaplan 2005, p. 89.
  97. Rowbotham 2015, p. 142.
  98. ۹۸٫۰ ۹۸٫۱ Pearsall 1969, p. 465.
  99. McKenna 2014, p. 301.
  100. McKenna 2014, pp. 315–316.
  101. Cohen 1996, p. 118.
  102. Reay 2009, p. 227.
  103. Cocks 2003, p. 113.
  104. Kaplan 2005, p. 42.
  105. Spencer 1995, p. 273.
  106. Spencer 1995, p. 274.
  107. Pearsall 1969, pp. 465–466.
  108. ۱۰۸٫۰ ۱۰۸٫۱ ۱۰۸٫۲ Cocks 2003, p. 106.
  109. Senelick 2000, p. 304.
  110. Baker & Burton 1994, p. 151.
  111. Kaplan 2005, p. 86.
  112. "Judge's Chambers, 6 June". The Times. 7 June 1871.
  113. "News". The Eastern Daily Press. 9 September 1871.
  114. Senelick 2000, pp. 281, 296.
  115. "News". The Fife Herald. 19 October 1871.
  116. "News". The Bolton Chronicle. 21 October 1871.
  117. Senelick 2000, p. 305.
  118. Senelick 2000, p. 281.
  119. McKenna 2014, p. 345.
  120. Upchurch 2000, p. 128.
  121. Kaplan 2005, p. 24.
  122. Upchurch 2000, p. 141.
  123. "Leader". The Times. 16 May 1871.
  124. Upchurch 2000, p. 137.
  125. Kaplan 1999, p. 268.
  126. Carriger 2013, p. 136.
  127. ۱۲۷٫۰ ۱۲۷٫۱ Kaplan 1999, p. 282.
  128. ۱۲۸٫۰ ۱۲۸٫۱ Carriger 2013, pp. 139–140.
  129. Wileman 2015, p. 176.
  130. "The Illustrated Police News: 'The worst newspaper in England'". British Newspaper Archive.
  131. Kaplan 2005, p. 69.
  132. ۱۳۲٫۰ ۱۳۲٫۱ ۱۳۲٫۲ Joyce 2018, p. 84.
  133. Senelick 2000, p. 306.
  134. Joyce 2018, p. 96.
  135. Joyce 2018, pp. 83–84.
  136. Joyce 2018, p. 85.
  137. Boyd 2002, p. 79.
  138. Stewart 1995, pp. 32, 141.
  139. Stewart 1995, p. 141.
  140. ۱۴۰٫۰ ۱۴۰٫۱ Cohen 1996, p. 75.
  141. "Last Week's Latest News". Reynolds's Newspaper.
  142. "drag". Oxford English Dictionary.
  143. Rosenman 2018, p. 190.
  144. Hyde 1964, pp. 140–141.
  145. ۱۴۵٫۰ ۱۴۵٫۱ ۱۴۵٫۲ ۱۴۵٫۳ Cohen 1996, p. 124.
  146. Matthewman 2010.
  147. Vale 2015.
  148. "Stella at Brighton Festival". The Brighton Festival.
  149. "Stella". Holland Festival.
  150. McLaren 1999, p. 125.
  151. Arnold 2011, p. 263.
  152. Kaplan 2002, p. 61.

منابع[ویرایش]

کتاب‌ها[ویرایش]

روزنامه‌ها و مجله‌ها[ویرایش]

اخبار[ویرایش]

  • "The Charge of Personating Women". The Times. 7 May 1870. p. 11.
  • "The Chronicle". The Bolton Chronicle. 21 October 1871. p. 5.
  • "Court of Queen's Bench, Westminster, May 9". The Times. 10 May 1871. p. 11.
  • "Court of Queen's Bench, Westminster, May 15". The Times. 16 May 1871. p. 11.
  • "The Extraordinary Charge Against the 'Gentlemen' in Women's Clothes". The Observer. 8 May 1870. p. 8.
  • "Judge's Chambers, 6 June". The Times. 7 June 1871. p. 10.
  • "Last Week's Latest News". Reynolds's Newspaper. 29 May 1870. p. 5.
  • "Leader". The Times. 16 May 1871. p. 9.
  • "Lord Arthur Clinton". The Guardian. 24 June 1870. p. 2.
  • "The Men in Women's Clothing". The Times. 21 May 1870. p. 11.
  • "The Men in Women's Clothing". The Times. 23 May 1870. p. 13.
  • "The Men in Women's Clothing". The Times. 30 May 1870. p. 13.
  • "The Men in Women's Clothing". The Times. 31 May 1870. p. 11.
  • "News". The Eastern Daily Press. 9 September 1871. p. 4.
  • "News". The Fife Herald. 19 October 1871. p. 1.
  • "Police". The Times. 30 April 1870. p. 11.
  • "Release of Boulton and Park". The Times. 12 July 1870. p. 11.
  • "The Young Men in Women's Clothing". The Times. 14 May 1870. p. 10.
  • "The Young Men in Women's Clothing". The Times. 16 May 1870. p. 13.

وبگاه‌ها[ویرایش]

پیوند به بیرون[ویرایش]