مولیر
مولیر ژان باتیست پوکلن | |
---|---|
زادهٔ | ۱۵ ژانویه ۱۶۲۲ پاریس |
درگذشت | ۱۷ فوریه ۱۶۷۳ −۵۱ سال پاریس |
محل زندگی | فرانسه |
ملیت | فرانسوی |
تحصیلات | دانشگاه اورلئان |
پیشه | نویسنده ادبی |
سالهای فعالیت | ۱۶۴۵–۱۶۷۳ |
شناختهشده برای | کمدیهای کلاسیک |
آثار | خسیس، تارتوف، ... |
سبک | کلاسیسیسم |
همسر(ها) | آرماندا بژارت |
فرزندان | ۳ فرزند، لوئی، ماری مادلن، پییر |
امضاء | |
ژان باتیست پوکلن (به فرانسوی: Jean-Baptiste Poquelin) (زادهٔ ۱۵ ژانویه ۱۶۲۲-درگذشتهٔ ۱۷ فوریه ۱۶۷۳) که با نام مولیر (به فرانسوی: Molière) شناخته میشود. وی را همراه با کورنی و ژان راسین یکی از سه نمایشنامهنویسِ برترِ قرن هفدهم در فرانسه و یکی از بزرگترین کمدینویسِها و هنرپیشههای تئاتر در اروپا میدانند. شاید بتوان گفت که در زمینه کمدی نویسی پس از نویسندگان معروف یونان قدیم مانند اریستوفان و مناندر و کمدی سازهای روم قدیم از قبیل پلوتوس و ترنتیوس تا به امروز کسی به پای او نرسیدهاست.[۱]
زندگینامه
ده ساله بود که مادرش را از دست داد. ابتدا در مدرسه ای که بیشتر اختصاص به اعیان زادگان داشت درس میخواند و سپس بعد از مدتی در نزد یک نفر از دوستان پدرش موسوم به پییر گاسندی کشیش معروف مشغول به تدریس بود. اصول وی مخالف افکار و عقاید دکارت و از پاره ای از جهات مشابه خیام بود. وی در این رشته به مقام لیسانسیه رسید.
پدرش اهل کسب و کار و تجارت بود و اسباب و اثاثیه خانه میفروخت و چنانچه مرسوم آن زمان بود عنوان جنس فروش سلطنتی و «پیشخدمت حضور» شاهی را داشت. مولیر نیز در ابتدای جوانی نزد پدر خود به کار و کاسبی میپرداخت ولی عاقبت روزی فرا رسید که میان پدر و پسر جدایی افتاد و تا پایان عمر نزدیکی حاصل نگردید. وی همچنین علاوه بر شغل پدری دارای سمت «پیشخدمت حضور» پادشاه نیز بود.
مولیر جوان در ابتدا کمی در کار خود متردد و دودل بود و نمیدانست که آیا بهتر است شغل و پیشه پدر را دنبال کند یا به شغل قضاوت و وکالت بپردازد ولی سرانجام روزگار و تقدیر کار را بر او آسان نمود و با خانواده ای آشنا شد که کارشان بازیگری در تئاتر بود؛ و در سن بیست و یک سالگی ورق برای او برگشت و تا آخر عمر در کار صحنه مشغول گشت. خانواده بژار ابتدا بهطور دورهگردی مشغول اجرای نمایش بودند و مولیر به دختر آنها مادلن بژار (به فرانسوی: Madeleine Béjart) بازیگر معروف علاقهمند شد. وی به پدرش نامه ای نوشت که دیگر حاضر به ادامه پیشه پدری اش نیست و از وی مطالبه میراث مادری اش را کرد. از آن زمان رابطه با پدرش قطع شد و وی به خانواده بژار ملحق گردید. دسته خانواده بژار نامش «دسته خانواده» بود که بعد از الحاق مولیر به تئاتر شهیر (به فرانسوی: Illustre Théâtre) تغییر نام داد. پس از آنکه مولیر به دسته خانواده بژار ملحق گردید در پاریس مشغول به کار شد اما چندان موفقیتآمیز نبود؛ بنابراین مولیر و همکارانش تصمیم گرفتند از پاریس بیرون رفته و راه غرب و جنوب فرانسه را پیش بگیرند. حدود سیزده سال مشغول این دورهگردیها بود و در سن سی شش سالگی به پاریس برگشت.
در سال ۱۶۵۹ طنز زنهای فضلفروش مضحک (به فرانسوی: Les Précieuses ridicules) را نوشت و بسیار مشهور گردید و همین باعث شد که مشمول الطاف مخصوص لویی چهاردهم قرار بگیرد که در آن زمان پادشاهی بیست و یک ساله بود و نه سال بود که بر تخت سلطنت نشسته بود. این علاقه مسبب این شد که مولیر در آن جامعه بسته با آزادی بیشتر، به بیان انتقاد و مشکلات جامعه با زبان طنز بپردازد.
مولیر منتقدین بسیاری داشت. آنها به بهانه دفاع از مذهب کارشکنیهایی در مسیر فعالیت او انجام دادند. آنها میگفتند که مولیر بیدینی را به روی صحنه تئاتر آوردهاست. نمایشنامه مکتب زنان (به فرانسوی: Les Femmes Savantes) در حقیقت بی عفتی و بی عصمتی است و تارتوف نمایشنامه ای است شیطانی و دون ژوان سراپا کفر است. بهطور خلاصه منتقدین میگفتند که مولیر خناسی است که به لباس انسان درآمده. یکی از دوستان و دوستداران وی بوالو ی جوان بود که مقام وی را بالاتر از کورنی و حتی راسین میدانست و معتقد بود مولیر از هر کس دیگری بهتر توانسته طبیعت را بفهمد. حتی بعد از مرگ مولیر در محضر لویی چهاردهم در آنجایی که از بوالو پرسیده میشود که چه کسی بزرگترین شخص این عصر است وی در پاسخ میگوید: مولیر
از علت تغییر نام وی از ژان باتیست پوکلن به مولیر اطلاعات دقیقی در دست نیست، اما احتمال داده میشود که زمانی به عنوان پیشخدمت مخصوص در رکاب لویی سیزدهم پادشاه فرانسه در ایالت لانگداک مسافرت میکرد، در دهکده ای به نام مولیر اولین بار با معشوقه خود مادلن بژار آشنا شد. به همین مناسبت و به یاد راز و نیازهای شبانه اسم آنجا را برای خود اختیار نمود[۲]
مولیر پس از شکست در زندگی زناشویی و بعد از موج بیرحمانه منتقدین به نگارش کارهای سطحی روی آورد.[۳][۴] وی پس از آنکه از بی مهری معشوقه اش مادلن رنج بسیار برد، سرانجام در سال ۱۶۶۲ میلادی با آرماند (دختر یا خواهر جوان مادلن) که بیست و یک سال از مولیر جوان تر بود ازدواج کرد. او بین سالهای ۱۶۲۲ تا ۱۶۷۳ در پاریس زندگی کرد. این دختر هم موجبات تلخکامی شوهر بیچاره خود را از هر جهت فراهم ساخت و کار به جایی کشید که بی وفایی او ورد زبانها گردید. دشمنان مولیر که روز به روز زیادتر میشدند مدام بر بدخواهی و و سعادت و کینهتوزی خود میافزودند و شهرت دادند که اساساً آرماند دختر معشوقهٔ قبلی اش مادلن است، حتی برخی میگفتند که دختر خود مولیر است و در نزد لویی چهاردهم زبان به تعرض و پرخاش گشودند که چگونه پادشاه اجازه میدهد که چنین کسی در دربار راه داشته باشد. معروف است که پادشاه فرانسه به این سخنان بی اعتنا بود و حتی وقتی زن جوان مولیر اولین فرزندش را آورد لویی چهاردهم پدر خوانده نوزاد گردید.
نظرات و انتقادات
با اینکه مولیر بسیاری از نمایشنامههای خود را به شعر نوشته بود، خسیس را به نثر نوشت. به همین سبب هموطنانش که معتاد به نمایشنامههای منظوم او بودند از تماشای خسیس در بادی امر لذتی نمیبردند. ایراد دیگری که به مولیر وارد میساختند این بود که میگفتند که خسیس تقلیدی از نمایشنامهٔ آولولاریا (به انگلیسی: Aulularia)از آثار پلوتوس کمدی نویس مشهور رومی میباشد.
روبینه (به فرانسوی: Jean-Baptiste Robinet) در شعری به تمجید از وی پرداخته. لاهارپ (به فرانسوی: Jean-François de La Harpe) شاعر و منتقد فرانسوی در سال ۱۷۹۹ در این باره گفتهاست:
خسیس از جمله نمایشنامههای مولیر است که هم از حیث قصد و نیت نویسنده هم از لحاظ نتیجه حاصل گشته از تمام نمایشنامههای وی خنده دار تر است. تنها عیب این نمایشنامه این است که پایان آن به صورت یک داستان و رمان ساختگی و قالبی در میآید ولی از این عیب گذشته نمایشنامه ای بهتر از این در تصور نمیگنجد.
ژان-ژاک روسو فیلسوف معروف در خصوص خسیس گفتهاست:
البته عیب بزرگیست که انسان خسیس و رباخوار باشدولی از آن بدتر عیب پسری ست که مال پدرش را بدزدد و احترام لازم را در حق او مرعی ندارد و به صد زبان پدر خود را شماتت کند و وقتی پدرش خشمناک میشود و او را نفرین میکند بهطور تمسخر و با لحن طنز و طعن بگوید که از الطاف و مراحم پدرانه بینیاز است. آیا نمایشنامه ای که از چنین فرزندی مدح و ثنا نماید در حقیقت مدرسه ای برای بداخلاقی نیست؟
گوته حکیم و شاعر آلمانی در سال ۱۸۲۵ در تمجید و ستایش از خسیس گفتهاست:
نمایشنامه خسیس که نشان میدهد خست، علاقه و محبت را بین پدر و فرزند از بین میبرد، عظمتی فوقالعاده و در واقع بینهایت جنبه تراژدی دارد.
بوالو نقاد ادبی فرانسوی به تماشای مکرر خسیس رفت و نوشتهاند که روزی راسین به وی گفتهاست که اخیراً شما را در تئاتر مولیر دیدم و تنها کسی بودید که میخندیدید. بوالو که دریافت راسین باز در صدد نیش و کنایه به مولیر است در جواب گفت:
من شما را با فهم تر از آن میدانم که شما هم نخندیده باشد ولو لااقل خنده باطنی باشد.
جان روستان (به فرانسوی: Jean Rostand) فیلسوف معاصر در اینباره چنین گفتهاست:
در زمینه معنویات در میان آثاری که باقی میماند بعضی از آنها زنده و پر مغز هستند در صورتی که برخی دیگر به صورت فسیلهای زیبایی در میآیند که تنها مظهر عهد و دوره مخصوص خود میباشند ولی دیگر جان و روان ندارند. تئاتر مولیر از سنخ این آثار است که قرنها باقی مانده و قرنها باقی خواهد ماند. خوشبخت ملتیست که چنین نویسندگان و هنرمندانی را بپروراند.[۵]
مرگ
در شب هفدهم فوریه سال ۱۶۷۳ در حالی که خود نقش «ارگان»[۶] در نمایش بیمار خیالی را برعهده داشت، در حین اجرا دچار تشنج و ضعف شدیدی گردید و از سکوی نمایش به پایین سقوط کرد، اما نمیخواست نمایش را ناتمام بگذارد. علیرغم تلاشش برای ادامهٔ نمایش مجدداً پس از رفتن روی سکو سقوط کرد و جراحتهایی دید و دیگر از ادامه کار عاجز بود. او را به منزلش بردند و سرفه شدیدی بر او عارض گردید و یکی از رگهایش قطع شد و سه ربع بعد در سن ۵۱ سالگی بر اثر بیماری سل درگذشت. کشیش از حاضر شدن به بستر بازیگر سست عقیده ای که تارتوف را نوشته امتناع کرد و کلیسا از خاکسپاری او در گورستان رسمی شهر جلوگیری کرد. سرانجام همسرش به لویی چهاردهم توسل جست تا پادشاه از رئیس روحانیان یعنی اسقف پاریس تقاضا کرد که اجازه بدهند. اجازه صادر گردید، مشروط به اینکه مراسم تدفین در ساعتهای روز نباشد و هیچ تشریفاتی برگزار نشود؛ بنابراین در حین خاکسپاریاش به صدا درآوردن ناقوس کلیساها و زمزمه دعاهای حاضران ممنوع گردید. در روز بیست و یکم فوریه ۱۶۷۳ او را در قبرستان «سنت ژوزف» دفن کردند، در جایی که کودکانی را دفن میکردند که غسل تعمید نشده بودند.[۷] در سال ۱۷۹۲ باقیمانده خاکش به موزه تاریخی فرانسه آورده شد و در سال ۱۸۱۷ در پاریس به گورستان پرلاشز منتقل شده و در کنار ژان دو لافونتن دفن شد.[۸]
سیصد سال بعد مؤلف کتاب تاریخ ادبیات جهان در حق مولیر مینویسد: فرانسویها باید آنچه به مولیر مدیونند در میزان سنجش بگذارند تا وزن آن مشخص گردد. دین آنها عبارت است از یک افتخار و مباهات دنیایی. از برکت وجود مولیر شجاع و بی پروا و در پرتو کمکهایی که لویی چهاردهم پادشاه مظفر و پیروز بدو نمو همچنانکه اهرام در صحراهای پرگرد و خاک مصر و بنای پارتنونبر فراز تپهٔ شهر آتن بر پا ایستاده، کاخ کمدی نیز در کشور فرانسه زندگی و استقرار جاوید یافتهاست.[۹]
آثار
- بیمار خیالی (Le Malade Imaginaire)
- خسیس (L’Avare)ترجمه: محمد علی جمال زاده- نشر علمی فرهنگی ۱۳۹۶
- تارتوف (Tartuffe)
- دون ژوان (Don Juan)
- آمفیتروئون(Amphitryon)
- طبیب پرنده(Médecin Volant)
- حسادت آقای کلافه(La Jalousie du Barbouillé)
- مردمگریز (Misanthrope)
- مکتب زنان (L'École des femmes)
- نقد مکتب زنان (La Critique de l'École des femmes)
- ژرژ داندن (George Dandin)
- عروسی اجباری (Le Mariage forcé)
- نیرنگهای اسکاپن (Les Fourberies de Scapin)
- زنان دانشمند (Les Femmes Savantes)
- زنان فضلفروش مضحک (Les Précieuses ridicules)
- طبیب اجباری (Le Médecin malgré lui)
- ازدواج اجباری (Le Mariage Forcé)
- عشق شفابخش (L'amour médecin)[۱۰]
- بورژوای نجیبزاده (Le Bourgeois gentilhomme)
پانویس و منابع
- ↑ خسیس اثر مولیر ترجمه محمد علی جمالزاده
- ↑ پیشدرآمد کتاب خسیس نوشته مولیر برگردان محمد علی جمالزاده
- ↑ «مولیر و هر آنچه که باید از زندگی و آثارش بدانید».
- ↑ [۱] بایگانیشده در ۱۳ ژانویه ۲۰۱۰ توسط Wayback Machine(Moliere)
- ↑ پیشدرآمد کتاب خسیس نوشته مولیر به قلم محمد علی جمالزاده
- ↑ [۲] (تبیان)
- ↑ [۳] (سایت آفتاب)
- ↑ [۴] بایگانیشده در ۱۹ ژوئیه ۲۰۱۰ توسط Wayback Machine(pwoiran)
- ↑ تاریخ ادبی جهان نوشته رابرت لوئنتت (به آلمانی: Literaturgeschichte der Welt Robert Lavalette)
- ↑ عنوان این اثر مولیر به زبان فرانسه (L'amour médecin) است که معادل فارسی آن «عشق پزشک» (عشقی که پزشک هست؛ منظور عشق یک پزشک یعنی L'amour de médecin نیست) است. این اثر به اشتباه در ایران با عنوان «طبیب عاشق» médecin amoureux ترجمه شدهاست.
پیوند به بیرون
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به مولیر در ویکیگفتاورد موجود است. |
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ مولیر موجود است. |
- اطلاعات در کتابخانهٔ ملی فرانسه BNF
- «بورژوای نجیبزاده» مولیر تا «نجیب زادهٔ بورژوا» (اثر سدن: تحول یک شخصیت، یک گونه نمایشی (۱۶صفحه - از ۴۲ تا ۵۷)
- مجله: هنر» بهار ۱۳۸۳ - شماره۵۹۰
- مولیر نابغه کمدی (۵ صفحه - از ۳۵۶ تا ۳۶۰)
مجله وحید شهریور ۱۳۵۵ - شماره ۱۹۵»
- نویسنده: پیر گاگسوت - مترجم: شرکت (شهرین)، کاظم
- مولیر (۷ صفحه - از ۲ تا ۸)
مجله یغما فروردین ۱۳۵۳ - شماره ۳۰۷»
- زادگان ۱۶۲۲ (میلادی)
- درگذشتگان ۱۶۷۳ (میلادی)
- مولیر
- ادبیات نمایشی
- بازیگران تئاتر اهل فرانسه
- بازیگران مرد اهل پاریس
- بازیگران مرد سده ۱۷ (میلادی) اهل فرانسه
- دانشآموختگان دبیرستان لویی-لو-گران
- درگذشتگان سده ۱۷ (میلادی) به علت سل
- شاعران اهل فرانسه
- شاعران سده ۱۷ (میلادی) اهل فرانسه
- مدفونان در پرلاشز
- نمایشنامهنویسان اهل فرانسه
- نمایشنامهنویسان سده ۱۷ (میلادی) اهل فرانسه
- نویسندگان با نام مستعار
- نویسندگان سده ۱۷ (میلادی) اهل فرانسه
- طنزپردازان اهل فرانسه