پرش به محتوا

هند و چین (فیلم)

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
هند و چین
پوستر تبلیغاتی فیلم
کارگردانرژیس وارنیه
بازیگرانکاترین دنو
وینسنت پرز
آندژی سورین
تاریخ‌های انتشار
  • ۱۵ آوریل ۱۹۹۲ (۱۹۹۲-0۴-۱۵)
مدت زمان
۱۵۹ دقیقه
کشورفرانسه
زبانفرانسوی
ویتنامی
فروش گیشه۲۴٬۷۹۵٬۱۳۶ دلار

هند و چین (به فرانسوی: Indochine) فیلمی است فرانسوی به کارگردانی رژیس وارنیه، که در سال ۱۹۹۲ درباره هندوچین فرانسوی ساخته شد. کاترین دنو توانست برای بازی در این فیلم در رشتهٔ بهترین بازیگر نقش اول زن نامزد دریافتِ جایزه اسکار شود.

خلاصه

[ویرایش]

در سال ۱۹۳۰، اِلیان دِوری، زنی فرانسوی‌تبار که در هندوچینِ مستعمراتی به دنیا آمده، مزرعه‌ی کائوچوی خود و پدر بیوه‌اش را با کارگران قراردادی اداره می‌کند. او مادرخوانده‌ی کامیل، دختر نوجوانی است که والدین حقیقی‌اش از دوستان الیان و اعضای خاندان نگوین بوده‌اند. الیان با ستوان جوان نیروی دریایی فرانسه، ژان-باتیست لو گن، زمانی آشنا می‌شود که هر دو در یک حراجی برای خرید یک نقاشی رقابت می‌کنند. ژان-باتیست او را در انظار عمومی به چالش می‌کشد و چند روز بعد، برای یافتن پسری که قایق سامپانش (نوعی قایق چوبی) را به ظن قاچاق تریاک به آتش کشیده، در مزرعه‌ی الیان ظاهر می‌شود. الیان و ژان-باتیست رابطه‌ای عاشقانه را آغاز می‌کنند. کامیل به طور اتفاقی با ژان-باتیست آشنا می‌شود؛ روزی که او، کامیل را از یک تلاش برای فرار زندانیان نجات می‌دهد. کامیل عاشق ژان-باتیست می‌شود. الیان پس از اطلاع از این موضوع، از ارتباطات خود با مقامات عالی‌رتبه‌ی نیروی دریایی استفاده می‌کند تا ژان-باتیست را به هایفونگ منتقل کند. ژان-باتیست در یک مهمانی کریسمس در این مورد با الیان روبرو می‌شود و در مشاجره‌ای که در می‌گیرد، در مقابل افسران دیگر به او سیلی می‌زند. به خاطر این کار، او به «جزیره اژدها» (Hòn Rồng)، یک پایگاه نظامی دورافتاده‌ی فرانسوی در شمال هندوچین، فرستاده می‌شود. الیان اجازه می‌دهد تا کامیل با تان، پسری ویتنامی و طرفدار کمونیسم که به دلیل حمایت از شورش «یِن بای» در سال ۱۹۳۰ از دانشگاهی در فرانسه اخراج شده، نامزد شود. تان که با کامیل همدردی می‌کند، به او اجازه می‌دهد تا برای یافتن ژان-باتیست به شمال برود. کامیل با پای پیاده سفر می‌کند، به جزیره اژدها می‌رسد و به همراه خانواده ویتنامی که با آنها سفر کرده و دیگر کارگران، زندانی می‌شود. پس از آنکه می‌بیند افسران فرانسوی همسفرانش را شکنجه و به قتل می‌رسانند، به یک افسر حمله کرده و در حین درگیری به او شلیک می‌کند. ژان-باتیست در تیراندازی متعاقب آن، از مافوق‌های خود سرپیچی کرده تا از کامیل محافظت کند و آن دو با هم فرار می‌کنند. پس از چند روز سرگردانی در خلیج تونکین، کامیل و ژان-باتیست به خشکی می‌رسند و توسط یک گروه تئاتر کمونیستی پناه داده می‌شوند که آنها را به دره‌ای دورافتاده و پنهان می‌برند. ماه‌ها بعد، کامیل از ژان-باتیست باردار است، اما آنها باید برای امنیت خود دره را ترک کنند. تان، که اکنون یک مأمور عالی‌رتبه‌ی کمونیست است، ترتیبی می‌دهد تا گروه تئاتر، این دو عاشق را به طور قاچاقی به چین ببرند. داستان کامیل و ژان-باتیست در نمایش‌های تئاتر سنتی ویتنام (توئونگ) که توسط بازیگران ویتنامی اجرا می‌شود، به یک افسانه تبدیل می‌شود. وقتی زوج به نزدیکی مرز چین می‌رسند، ژان-باتیست پسر تازه متولد شده‌اش، اِتیِن، را برای غسل تعمید به رودخانه‌ای می‌برد در حالی که کامیل خواب است. پس از تعمید دادن اِتیِن، ژان-باتیست توسط سربازان فرانسوی غافلگیر و دستگیر می‌شود. کامیل از دستگیری فرار کرده و با گروه تئاتر می‌گریزد، در حالی که ژان-باتیست به زندانی در سایگون فرستاده شده و اِتیِن به الیان سپرده می‌شود. پس از روزها حبس، ژان-باتیست موافقت می‌کند که صحبت کند، به شرط آنکه ابتدا بتواند اِتیِن را ببیند. نیروی دریایی، که مسئولیت این پرونده را بر عهده دارد، قصد دارد ژان-باتیست را در برست فرانسه دادگاه نظامی کند تا از خشم عمومی که ممکن است در اثر محاکمه در هندوچین ایجاد شود، جلوگیری کند. به ژان-باتیست اجازه داده می‌شود قبل از انتقال به فرانسه، ۲۴ ساعت با اِتیِن ملاقات کند. او به دیدن الیان می‌رود و الیان به او اجازه می‌دهد شب را با اِتیِن در اقامتگاهش در سایگون بماند. روز بعد، الیان جسد ژان-باتیست را در تختش پیدا می‌کند در حالی که گلوله‌ای به شقیقه‌اش خورده، اسلحه‌ای در دستش است و اِتیِن آسیبی ندیده است. الیان خشمگین شده و گمان می‌کند که پلیس او را به قتل رسانده، اما متوجه می‌شود که ممکن است کمونیست‌ها برای ساکت کردن ژان-باتیست این کار را کرده باشند. در نهایت، مرگ او خودکشی اعلام می‌شود. کامیل دستگیر و به «پولو-کوندور» - یک زندان فوق امنیتی که ملاقات در آن ممنوع است - فرستاده می‌شود. پس از پنج سال، «جبهه مردمی» در فرانسه به قدرت می‌رسد و تمام زندانیان سیاسی، از جمله کامیل را آزاد می‌کند. الیان دوباره با کامیل روبرو می‌شود، اما کامیل از بازگشت نزد مادر و پسرش خودداری کرده و در عوض، مبارزه برای استقلال ویتنام را در کنار کمونیست‌ها انتخاب می‌کند. الیان مزرعه‌اش را می‌فروشد و به همراه اِتیِن، هندوچین را ترک می‌کند. در سال ۱۹۵۴، الیان و اِتیِنِ بزرگسال از سوئیس دیدن می‌کنند، جایی که کامیل به عنوان نماینده حزب کمونیست ویتنام در کنفرانس ژنو حضور دارد. اِتیِن برای یافتن کامیل به هتل مذاکره‌کنندگان می‌رود که آنقدر شلوغ است که او مطمئن نیست چگونه می‌تواند مادرش را پیدا یا شناسایی کند. او به الیان می‌گوید که او را مادر خود می‌داند. روز بعد، هندوچین فرانسه از فرانسه مستقل شده و ویتنام به دو بخش ویتنام شمالی و جنوبی تقسیم می‌شود.

منابع

[ویرایش]