ژان شاردن
ژان شاردَن | |
---|---|
![]() نگارهای از ژان شاردن که به نقشه ایران اشاره می کند | |
زادهٔ | ۱۶ نوامبر ۱۶۴۳ پاریس |
درگذشت | ۵ ژانویهٔ ۱۷۱۳ (۶۹ سال) نزدیک لندن |
محل زندگی | فرانسه |
ملیت | فرانسوی |
پیشه | جهانگرد و نویسنده |
آثار | سفرنامهٔ شاردن |
ژان شاردَن (به فرانسوی: Jean Chardin) (۱۶ نوامبر ۱۶۴۳ – ۵ ژانویهٔ ۱۷۱۳) جواهرفروش و جهانگرد فرانسوی بود که کتاب ۱۰ جلدی او سفرهای سِر ژان شاردَن[۱] به عنوان یکی از بهترینِ کارهای پژوهشگران غربی دربارهٔ ایران و خاور نزدیک برشمرده میشود. این کتاب برای نخستین بار در ایران با نام سیاحتنامه شاردن با برگردان محمد عباسی توسط مؤسسه مطبوعاتی امیرکبیر در سال ۱۳۳۵ منتشر شدهاست.
زندگینامه[ویرایش]
ژان شاردن در سال ۱۶۴۳ میلادی، در شهر پاریس متولد گردید و در همان محل به تحصیل پرداخت. پدرش جواهرساز بود و او از کودکی آشنایی با سنگهای قیمتی و فن جواهرسازی را آموخت.
خانوادهٔ او که از فرقهٔ پروتستان هوگِنو بودند، با کلیسای کاتولیک و مقامات رسمی فرانسه مشکل داشتند، به همین روی، او علاقهای به ماندن در فرانسه نداشت و در ۲۲ سالگی نخستین سفر خود را آغاز کرد که در این سفر ۶ ساله (۱۶۶۴–۱۶۶۵ م) ایران بیش از دیگر کشورها توجه او را به خود جلب نمود.
در سفر دومش (۱۷ ماه اوت ۱۶۷۱ م) که خانم بازرگانی به نام لسکو او را همراهی میکرد، و سرانجام در تابستان ۱۶۷۳ م. به اصفهان رسیدند و تا سال ۱۶۷۷ م. در این شهر اقامت کردند. سپس به هندوستان رفته و پس از دو سال آنجا را به مقصد اروپا ترک کرد. این سفر آخرین سفر او به ایران بود. او لقب «تاجرشاه» را از شاه عباس دوّم دریافت کرده بود.
دستاوردها[ویرایش]

او در سفرنامه خود که سال ۱۷۱۱ (بیش از سیصد سال پیش) در آمستردام چاپ شد از خُلقیات گرفته تا متراژ منازل و تنوع طبیعت در ایران مطلب نوشت.[۲] همچنین شاردن نخستین فرانسوی بود که در سفرنامهٔ خود از فردوسی و شاهنامه و برخی دیگر از شاعران ایرانی و آثار آنها یاد کرد و اگر چه اطلاعاتش در این خصوص ناقص بود، ولی توجه جامعهٔ ادبی فرانسه را به ادبیات فارسی جلب کرد.[۳]
سفرنامه شاردن به ایران[ویرایش]
این سفرنامه در ده جلد میباشد و توسط محمد عباسی در سالهای ۱۳۳۵ تا ۱۳۴۵ شمسی در ایران به چاپ رسیدهاست. مسافرت اول شاردن به مشرق زمین در سال ۱۶۶۴ از پاریس به ایران انجام شد که شش سال به طول انجامید. مسافرت اول در طول پادشاهی شاه عباس دوم انجام شدهاست و در طول این سفر، شاه از او خواسته که در بازگشت به اروپا، برایش جواهرات و سنگهای تراشیده قیمتی برای خرید بیاورد.
مسافرت دوم او در سال ۱۶۷۱ شروع شد و این نیز شش سال طول کشید. مسافرت دوم در طول پادشاهی شاه سلیمان انجام شدهاست و طی آن شاردن به عنوان یک بازرگان، جواهرات درخواستی شاه قبلی را برای فروش به دربار در اصفهان عرضه کردهاست.
حاصل مسافرت دوم شاردن، این سفر نامه میباشد. شاردن در ابتدای سفر نامه خود توضیح میدهد که با زبان فارسی بسیار آشنا است و اصفهان را بهتر از پاریس میشناسد.
در این سفر نامه ابتدا شاردن مسافرت خود از فرانسه تا اصفهان را شرح میدهد. مسیر حرکت او از فرانسه و دریای مدیترانه و استامبول و دریای سیاه و سپس منطقه قفقاز گذشته و او از شمال آذربایجان وارد خاک ایران میگردد. شاردن به خوبی شرح وقابع مسیر حرکت و چیزهایی که مشاهده کرده را به صورت علمی و بدور از احساسات با یادآوری جزئیات در اختیار خواننده قرار میدهد.
این سفر نامه در سال ۱۶۷۶ در لندن چاپ گردید و پس از آن بارها تجدید چاپ شد.
کلیات سفرنامه شاردن بر اساس چاپ ایران-ترجمه محمد عباسی - به این ترتیب میباشد:
جلد اول: معرفی شاردن - توصیف مسافرت شاردن از پاریس تا کلشید (منطقه ای در قفقاز)، دربار عثمانی، روابط عثمانی با اروپا، بازرگانان اروپایی در عثمانی، توصیف قفقاز و مردمان آن، مسیحیت در ارمنستان، توصیف جنگهای صلیبی،
جلد دوم: شرح منطقه کلشید، آداب و رسوم مردمان منطقه قفقاز، توصیف گرجستان، تفلیس، ایروان، توصیف مسافرت از تفلیس تا تبریز، شرح تبریز، شرحی در خصوص تاریخ ایران در قبل و بعد از اسلام جلد سوم: توصیف مسافرت از تبریز تا قم و اصفهان و مطالبی در خصوص دربار و اوضاع کشور ایران و شرحی در مورد شرق دور و معرفی شهرهای ایران
جلد چهارم: آداب و رسوم ایرانیان، گیاهان و محصولات ایران زمین، کانیها و معادن، حیوانات اهلی، ماهیها، ورزشها، پوشاک مردمان، آرایش زنان، خوراک مردم، رواج تریاک و شراب و بنگ در میان مردم، صنایع چاپ و … در ایران، معماری، صنایع دستی، صادرات و تجارت، واحدهای پولی
جلد پنجم: علوم و مکاتب و مدارس در ایران، حساب و موسیقی و نجوم و فلسفه و پزشکی در ایران، هنرهای زیبا در ایران، ادبیات و اخلاق
جلد ششم: ادامه توصیف علوم در ایران، مدارس، دانشمندان ایرانی، کتابت فارسی، صرف هزینه هنگفت در تعلیم و تربیت، مدارس در اصفهان، توصیف زبان فارسی، کاغذ سازی و صنعت چاپ، موسیقی، نجوم، اسطرلاب، تقویم و گاهشماری، اعیاد مذهبی، رمالی و استخاره، ساعات سعد و نحس، تصوف و عرفان در ایران، حکایتهای رایج در میان مردمان، علم جغرافیا، مورخین ایرانی، فردوسی، تاریخ ادبیات ایران، باز هم موسیقی در ایران
جلد هفتم: طب در ایران، هنرهای زیبا، شرح شهر اصفهان
جلد هشتم: ادامه معرفی اصفهان، سازمان سیاسی و مدنی و نظامی ایران، دربار و مناصب حکومتی، درآمدهای شاه، حرم سرا، خواجه سرایان، روحانیت
جلد نهم: داستان فوت شاه عباس دوم و بر تخت نشستن شاه سلیمان و اوضاع کشور در این هنگام
جلد دهم: فهرست مطالب
تصاویری که شاردن از اماکن و شهرها و مردمان ایرانی در کتابش درج کرده از مهمترین منابع تاریخی ایران است. برای ترسیم این تصاویر، شاردن یک نقاش اروپایی را با خود به ایران برده بود.
از نکات جالبی که شاردن در سفرنامه خود در مورد ایران و ایرانیان یاد میکند عبارتند از:
الف) توصیفات مثبت شاردن: سلامتی و صحت نفس ایرانیان، خوبی و مهمان نوازی اهالی این کشور، امنیت راهها، کم خوراکی این مردم و اینکه در شبانه روز فقط یک وعده غذای پختنی آنهم در شب صرف میکنند و سایر وعدهها غیر پختنی است، تعداد زیاد مدارس علمیه و مکتب خانهها در ایران و علاقه ایرانیان به درس خواندن فرزندانشان، توصیف ایرانیان به بهترین معماران دنیا، هوای خوب و سالم ایران، ادب ایرانیان، صنایع دستی عالی ایرانیان، مهارت در ساخت تفنگ، تولید و بازرگانی خوب ابریشم، اعتقاد به درآمد حلال در میان عموم مردم، شجاعت ملت، ایمانداری و نجابت دریانوردان ایرانی، وضعیت مناسب دهقان ایرانی، ویژگیهای نیک ایرانیان نسبت به کشورهای همسایه و برتری این ملت بر سایر ملل مشرق زمین، استعداد ایرانیان برای علوم و صنایع. شاردن از ایرانیان به عنوان گل سرسبد ملل مشرق زمین یاد میکند.
ب) توصیفات منفی شاردن از ایرانیان :تنبلی ذاتی، تمایل به اسراف و تجملات، اعتقاد به رمل و اسطرلاب و خرافات، دیکتاتوری و دربار فاسدو خون ریز، عدم تمایل به مسافرت و اختراع و نوآوری، عدم تمایل به دانستن شجره نیاکان، رسم کور کردن شاهزادگان پسر پس از به تخت نشستن شاه جدید، زنان عمومی و رواج صیغه کردن در میان مردان و شیوع بیماریهای مقاربتی در اصفهان
توصیف شاردن از ایران نشان دهنده عقب ماندن تدریجی شرق از غرب نیز میباشد. اینکه چطور کشورهای مشرق زمین در علم روز و نیز شیوههای حکومت رانی، در حال عقب ماندن از کشورهای اروپایی هستند.
دیدگاهها[ویرایش]

وی کتابی منتشر نموده تا اروپاییان را با واقعیات ایران آن روزگار آشنا کند.
شاردن درباره ایران می گویدː به اعتقاد من میان همه سرزمین های گسترده دامن خاور زمین، خواه از نظر دیدن بدایع و شگفتیها و معرفت به معارف، و خواه از جهت تحصیل سود مادی، که مورد توجه ملل دور قرار گرفته، ایران از هر جهت در مقام اول است. زیرا هواي این کشور بسیار ملایم و معتدل و پاکیزه است؛ مردمانش روشن اندیش و باهوشند؛ از نظر روح و احساس و تفکر به ما اروپاییان از اقوام دیگر نزدیکترند. در این سرزمین بسیار چیزها خوب یافته میشود که در دیگر کشورهای مشرق زمین نظیر آنها نیست. درباره هواي ایران اغراق نیست اگر بگویم در سراسر گیتی هواي کمتر کشوری به صافی و روشنی و پاکیزگی و سلامت هوای ایران وجود دارد. به تحقیق میتوان باور کرد که هوای ایران در بیشتر نقاط کشور کاملا خشک است، زیرا در این سرزمین دریاچههای پهناور و رودخانه ها و شطهای پر آب وجود ندارد تا گرمای خورشید آب آنها را تبخیر و در فضا پراکنده کند. معمولاً عرض جغرافیایی هر محل، بیش از عوامل دیگر در سردي و گرمی آن اثر دارد، اما در ایران این عامل قطعیت ندارد، بلکه فرورفتگیها و برجستگیها، به سخن دیگر پست و بلندی هاي تند در تغییر هواي این کشور تأثیر و دخالت زیاد دارد. به طور کلی میتوان گفت جز در مناطق جنوبی و شمالی هوای ایران سرد است. مردم تندرست و خوش بنیه اند، رنگ چهره شان سرخ و سپید و زیباست. زن و مرد رشید و نیرومندند، و بدنشان خوش تراش می باشد؛ و چون میان محیط زیست و نیروهای فکری، و خصایص روحی و جسمی مردمان هر منطقه روابط خاصی در میان است، میتوان باور کرد که مردمان ایران ظریف طبع، هوشمند، نازك خیال، مصلحت نگر و عاقبت اندیشند. زود فهم، محتاط و دارای قوه تمیز و تشخیص میباشند؛ و با اینکه از یک سو با عثمانی و از دگر سو با هند همسایهاند، نه مانند عثمانی ها خشن و درنده خو، و نه همانند هندیان زود باور و کم فکر میباشند. ایرانیان فکر روشن، طبع ملایم، و قابلیّت تمدن پذیری و شهرنشینی دارند. این قاعده کلی است که اخلاق و رفتار و کردار هر ملت متناسب با دین و آیین آنهاست، و چون دین اسلام با ادیان دیگر مخالفت و مباینت تمام دارد، ترکان عثمانی به سبب همین تضاد مذهب پیوسته با مسیحیان سر خصومت دارند و در اندیشه جنگند، اما ایرانیان نه چنین اند، و طی قرنهای گذشته هرگز به جنگ با مسیحیان برنخاسته اند. در سرزمین ایران مسیحیان بسیار زندگی نمیکنند. آنان که هستند پیوسته سر تسلیم و فرمانبرداری فرود میآورند، و چون ایرانیان به طبع مردمانی آرام و سازگار و داراي عواطف و احساسات انسانی میباشند هرگز تصادم میان آنان و مسیحیان روي نمیدهد. چنانکه یاد کردم ایرانیان لطیف طبع و منطقی و صاحب فکر روشن میباشند، و همین خصایص بلند و عالی آنان را به عالم ادبیات و هنر و علوم مختلف رهنمون میشود، و دیگران را به مصاحبت ایشان برمیانگیزد، و من به جدّ بر این باورم که در سراسر اروپا هیچ کشوري نیست که مردمان آن به قدر ایرانیان شیفته و دلباخته علم و هنر باشند و به تحصیل آن بکوشند. به سخن دیگر در هر شرایط و احوال به فراگرفتن معلومات تازه و کسب هنرهای جدید اهتمام می ورزند. حتی پیشه وران و کشتگران از مطالعه کتابهای خوب غفلت نمیکنند، و همه بر عموم، چندان که میسّرشان باشد فرزندان خود را به تحصیل دانش و هنر میگمارند. بچه هاي خود را از پنج سالگی به مکتب میسپارند، و میکوشند که آنان را وارد مدارس عمومی کنند. در آنجا نه تنها معلمین حق التعلیم نمیگیرند، بلکه به شاگردان کمک تحصیلی میدهند تا فقر و نداری مانع سوادآموزی هیچ کس نشود. بسیاری از آنان تنها به شوق و عشق دست یافتن به مراتب عالی دانش و ادب، و نه براي تحصیل ثروت از مطالعه و تحقیق نمی آسایند و عمر خود را وقف و نذر آموختن میکنند، و نه اندیشه زن گرفتن و افکار دیگر، و نه هیچ دلواپسی و نگرانی و دشواریهاي دیگر تا فرارسیدن مرگ مانع پیشرفتشان نمیشود. این شیفتگان دانش و ادب چنان به نشر علوم پايبندند که به منظور اینکه آنچه به صرف عمر و رنج بسیار آموخته اند به دیگران بیاموزند از صرف و بذل مال نیز دریغ نمی ورزند، و به شاگردان تنگ مایه خود کمک تحصیل میدهند. عالمانی که طبع عالی دارند و مقامات ظاهری و دولتی را پست و حقیر میشمارند و تعلیم و تعلّم را برترین و شریفترین کارها میدانند، همچنین بزرگانی که به گناهی از دربار پادشاهان رانده شده اند، غالباً به تعلیم دوستداران دانش و ادب میپردازند؛ از این کار لذت میبرند، بدان میبالند، و چندان شوق می ورزند که اگر در مجلس درسشان به جهتی شاگرد زیاد حضور نیابد با پراگندن مال به جبران آن اهتمام میکنند، زیرا بر این باورند بهترین و با برکت ترین مال آن است که در راه پیشرفت تعلیم و تربیت افراد اهل و مستعدي مصرف شود که قابلیّت و شوق دانش آموزي دارند، اما فقر چنان دامنگیرشان شده که رهایی نمیتوانند. طالب علمان ایران به آموختن انواع علوم علاقه دارند. آثار و مصنّفات دانشمندان یونان باستان در رشتههای مختلف فلسفه، اخترگری، پزشکی، ریاضی در دسترس شان است، و از آنها بهره برمیگیرند. همچنین از تألیفات علماي عرب و بعضی از دانشمندان نامی ایران که آنان را هم تراز دانشورانی یونان میشناسند، سود میجویند. با وجود این مجاهدت ها باید سالیان بسیار بگذرد تا در میان جوامع علمی ایرانیان دانشورانی بلند نام همردیف علمای ما ظهور کند. دانشمندان ایران در ستاره شناسی اطلاعات وسیع و عمیقی دارند، و به تخصیص در الهیّات چنان پیش رفته اند که نظرات روشن و قابل توجهشان براي ما اروپاییان نیز در خور توجه میباشد. مخصوصاً نوشته هاي مذهبی آنان درباره صفات ذات باریتعالی متضمّن مطالب برجسته ایست که هم تراز با بهترین فصول کتابهای سن آگوستین و سن توماس میباشد.[۴]
در فصلی از این کتاب که عنوانش هست «باورهای ایرانیان دربارهٔ حقّ حکومت» چنین آمدهاست: مسلمانان ایران در موضوع جانشینی امام غایب به دو دسته تقسیم شدهاند؛ برخی از علمای روحانی و پیروانشان بر این اعتقادند که در تمام طول مدّت غیبت امام باید یک مجتهد معصوم امور دینی و اجتماعی و حکومتی مملکت را اداره کند، و این مجتهد باید جامع علوم، و از هر جهت منزّه از هر فساد و گناه باشد، و چنان بر همهٔ واجبات مذهبی و احکام دینی و دانشهای بشری احاطه داشته باشد که هر پرسشی دربارهٔ مسائل دینی و اجتماعی از او میکنند، بیدرنگ به درستی جواب بدهد. امّا دستهٔ دیگر معتقدند در غیبت امام حق حکومت به یکی از بازماندگان امام میرسد، اما واجب و لازم نیست که وی مانند امام جامع علوم ظاهر و باطن و از هر جهت معصوم باشد. بنا بر همین نظر که مورد تأیید بیشتر مردم است، و مقبولتر مینماید شیخ صفی که سر سلسلهٔ پادشاهان صفوی است، و نخستین کس از این دودمان است که جامهٔ پادشاهی بر اندام خویش راست کرد، با این عقیده همراه نبود.
آنچه مایهٔ آسایش خاطر و عدم نگرانی پادشاه است این است که قریب به اتفاق مردم بر همین باورند، اما گاهی اهل منبر پذیرش این عقیده را تخطئه میکنند و آزادانه بیان و تبلیغ مینمایند که پادشاه باید هم از سلالهٔ امام و هم جامع علوم زمان خود و کاملاً پرهیزگار باشد، و چگونه ممکن است پادشاه نامؤمن شرابخواره و هوسباز و مستغرق گناه با عالم بالا نزدیک باشد و نور هدایت را برای راهنمائی مؤمنان بگیرد. پادشاهی بر جامعهٔ مسلمانان تنها شایسته و درخور مجتهدی است که پایهٔ دانش و تقوایش از همگان بالاتر باشد. این درست است که چون چنین مجتهد وارستهای پردانش و سلیم است باید پادشاهی در کنارش باشد که به ضرب شمشیر مردمان را به رعایت عدالت وادار نماید، اما باید چون وزیری فرمانبردار و سر به راه باشد، نه بیش.[۵] شاردن میافزاید: در نظر ایرانیان بیشتر از آنچه مفتی در عثمانی اختیار و قدرت دارد. صدر توانمند و مقتدر است و وی راپادشاه و حاکم امور مذهبی، و حقوقی شیخ و قبله گاه واقعی، قائم مقام پیغمبر و نایب امامان میدانند.[۶]
ترجمه به فارسی[ویرایش]
سفرنامهٔ شاردن به زبان فارسی ترجمه شده و با مشخصات زیر به چاپ رسیدهاست:
- سفرنامهٔ شاردن، به کوشش کریم سخنور، تهران: امیرکبیر، ۱۳۳۵، انتشارات آواژه ابریشمی: خانه تاریخ و تصویر ابریشمی، ۱۳۹۴؛ ۸۰ صفحه. (ترجمه بخشی از کتاب که به بخش آذربایجان شرقی پرداختهاست)
- سفرنامهٔ شاردن: قسمت اصفهان، ترجمهٔ حسین عریضی، بهکوشش مرتضی تیموری، با مقدمهٔ فضلالله صلواتی، تهران: نگاه، ۱۳۶۲، اصفهان: نشر گلها، ۱۳۷۹؛ ۲۱۱ صفحه.
- سفرنامهٔ شاردن: برگزیده و شرح، رانلد دابلیو فریر، ترجمه حسین هژبریان و حسن اسدی، تهران: نشر و پژوهش فرزان روز، چاپ اول: ۱۳۸۴، چاپ سوم: ۱۳۹۶؛ ۳۷۴ صفحه.
- شرح تاجگذاری شاه سلیمان صفوی و وقایع دو سال بعد، تألیف شاردن فرانسوی، ترجمهٔ علیرضا [امیر تومان] (مترجمالسلطنه)، تهران: مطبعه طهران، ۱۳۳۱ ق= ۱۲۸۹؛ ۱۵۲ صفحه.
- سیاحتنامهٔ شاردن، ترجمه محمد عباسی، دائرهالمعارف تمدن ایران (جلد ۸، ۹ و ۱۰)، تهران، ۱۳۴۵.
- سیاحتنامهٔ شاردن، ترجمه محمد عباسی، دائرهالمعارف تمدن ایران (جلد ۳ و ۴)، تهران، بیتا.
- سیاحتنامهٔ شاردن، با حواشی و تعلیقات و توضیحات لغوی و توضیحات لغوی و تاریخی و فرهنگ اصطلاحات و فهارس ترجمه محمد عباسی، دائرهالمعارف تمدن ایران (جلد ۵ و ۶)، تهران: ۱۳۳۸.
- سیاحتنامهٔ شاردن، با حواشی و تعلیقات و توضیحات لغوی و توضیحات لغوی و تاریخی و فرهنگ اصطلاحات و فهارس ترجمه محمد عباسی، دائرهالمعارف تمدن ایران (جلد ۳، ۴ و ۷)، تهران: بیتا.
- سفر به قطب شمال (به انضمام دو کتاب دیگر)، روژه روسل، پلشاک، و ژان شاردن، ترجمه و اقتباس ذبیحالله منصوری، تهران: زرین، ۱۳۷۶؛ صفحات ۲۳۵–۳۱۵: صفحات منتشرنشدهای از سیاحتنامه شاردن.
- سیاحتنامه. شاردن، با حواشی و تعلیقات و توضیحات لغوی و تاریخی و فرهنگ اصطلاحات و فهارس اعلام و تصاویر عتیق و باستانی، عنوان دیگر: دائرهالمعارف تمدن ایران، ترجمه محمد عباسی، ۱۰ جلد، تهران: امیرکبیر، ۱۳۳۵–۱۳۴۵، چاپ دوم: اسفند ماه ۱۳۴۹.
- سفرنامه. شاردن: متن کامل، ترجمهٔ اقبال یغمایی، ۵ جلد، تهران: توس، ۱۳۷۲–۱۳۷۵.
دربارهٔ ژان شاردن[ویرایش]
- ژان شاردن، نوشتهٔ کلود گودون، ترجمه محمد مجلسی، تهران: دنیای نو، ۱۳۸۷.
- شاردن و ایران: تحلیلی از اوضاع ایران در قرن هفدهم میلادی، نوشتهٔ دیرکواندر کرویس، ترجمه حمزه اخوانتقوی، تهران: مرکز بینالمللی گفتگوی تمدنها، ۱۳۸۰، نشر و پژوهش فرزانروز، ۱۳۸۴.
- اطلس شوالیه شاردن: مجموعه تصاویر سیاحتنامهٔ ایران، گردآورنده لویی لانگه، به اهتمام امیراعلا عدیلی، حوزهٔ هنری استان اصفهان و حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی استان فارس، اصفهان: طراحان هنر، ۱۳۹۲.
شاردن شاردن در سیاحتنامه مینویسد: نخسین سنگ بلده (ساوه) به طالع جوزاگذارده شدهاست. در سیاحتنامه مینویسد: نخسین سنگ بلده (ساوه) به طالع جوزاگذارده شدهاست.
نگارخانه[ویرایش]
نمونههایی از نقاشیها و طراحیهای ژان شاردن از شهرها و بناهای تاریخی ایران:
-
نقاشی از تخت جمشید
-
نقاشی از نقش رستم
-
نقاشی از کاخ صفیآباد در بهشهر
-
نمایی از بندرعباس
-
تالار آیینهخانه
-
نمایی از شیراز
-
نمایی از شهر تبریز
-
یک جنگاور قزلباش
-
نمایی از شهر کاشان
-
نمایی از شهر سلطانیه
-
نمایی از شهر قم
-
پوشش زنان در دوره صفوی
-
کاروانسرایی در کاشان
-
کاخ سعادت آباد در اصفهان
-
کاخ چهارباغ اصفهان
-
نمایی از ایزدخواست
-
آرامگاه شاه صفی
-
کرگدن در ایران
جستارهای وابسته[ویرایش]
پیوند به بیرون[ویرایش]
![]() |
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ ژان شاردن موجود است. |
- درگذشت «ژان شاردن» خاورشناس، جهانگرد و فیلسوف فرانسوی (۱۷۱۳م)[پیوند مرده]، وبگاه مبلغ.
- دانلود کتاب سفرنامه شاردن-تاریخ فا
پانویس[ویرایش]
- ↑ The Travels of Sir John Chardin
- ↑ سریعالقلم، محمود. «دانشگاههای کشور در سالِ 1410 شمسی». وبسایت دکنر محمود سریعالقلم.[پیوند مرده]
- ↑ از سعدی تا آراگون، جواد حدیدی، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۳، ص ۲۴۸
- ↑ سفرنامه شاردن، مترجم اقبال یغمایی، جلد ۴، ص ۱۵۹۶ و ۱۵۹۵ و ۱۵۹۴.
- ↑ سیاحت نامه شاردن. فصل باورهای ایرانیان دربارهٔ حقّ حکومت
- ↑ مهدی ابوطالبی (۱۳۹۵)، عالمان شیعه و صیانت از سرمایههای ملی، کانون اندیشه جوان، ص. ۲۴، شابک ۹۷۸-۶۰۰-۱۵۹-۲۵۴-۶
منابع[ویرایش]
- «ژان شاردن؛ نخستین ایرانشناس فیلسوف». کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت. دریافتشده در ۱۰ اسفند ۱۳۸۷.