زبان پاک
زبان پاک | |
---|---|
نویسنده | احمد کسروی |
تاریخ نشر | ۱۳۲۲ خورشیدی |
تعداد صفحات | ۵۶ |
موضوع | پیرایش و آرایش زبان پارسی |
سبک | زبانشناسی |
زبان | فارسی |
زبان پاک، ویرایشی از زبان پارسی است که احمد کسروی برای پالایش زبان از دشواریها و کمبودهای کنونی این زبان و هرچه توانمندتر کردن آن در کتابی با همین نام نمایاند.[۱][۲]
... کار زبان را خوار نباید گرفت، هر تودهای که به نیکی میگراید باید زبانش نیز پیراسته و آراسته گردد. زبان آیینهٔ اندیشههاست، زبان نمونهٔ خویهاست …[۳]
محتویات
ایده اصلی[ویرایش]
اندیشه آغازین طرح این زبان، در پی آشنایی کسروی با زبان جهانیِ اسپرانتو پدید آمد. وی با الهام از اصول واژهسازی و دستوریِ اسپرانتو، دست به ویرایش زبان پارسی زد. کسروی در این زمینه میگوید:[۴]
اگر شنیدهاید دکتر زامنهوف زبانی به نام اسپرانتو از روی قاعدههای دانشی ساخته که آسانی آن شگفتآور است، ما در آراستن فارسی همان قاعدهها را بدیده گرفتهایم و این زبان را بسیار آسان خواهیم گرداند.
از آرمانهای بنیادین کسروی از شروع ویرایش زبان پارسی به این شکل، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- آسان سازی زبان پارسی آنچنان که نوآموزان این زبان بتوانند به سادگی آن را بیاموزند.
- روا گردانیدن قاعدههای زبان.
- بسامان کردن زبان و توانا کردن زبان در ساخت واژگان با نمایش پسوندها و پیشوندهای شایسته
- پیراستن زبان پارسی از واژگان بیگانه و بهبود بکارگیری کارواژگان (چون حذف کارواژگان یاور، برای نمونه بکارگیری کارواژه «درخواست» به جای ((درخواست کرد))).
- بکارگیری درست و به جای زبان و از میان برداشتن بکارگیری نادرست واژگان، زابها (صفتها) و کارواژگان (برای نمونه استفاده نادرست «نگارش» به معنای نوشتن).
- ساخت و پراکندن واژگان جدیدی که برابر پارسی درستی ندارند (برای نمونه بکارگیری واژه «شلپ» به عنوان همسنگ «شیرین» که در واقع به معنای ساخته شده از شیر است).
- دگرگونی دبیره پارسی به لاتین
بخشهای کتاب[ویرایش]
آکهای زبان[ویرایش]
کسروی در گفتار یکم از کتاب زبان پاک به بررسی آکهای (عیوب) زبان فارسی میپردازد؛ از آن جمله میتوان به درآمیختگی با کلمههای بیگانه، دوریشگی در کارواژهها (افعال)، فزونی بیجای کارواژههای یاور (افعال کمکی)، ناروان بودن قاعدهها، گذرا و ناگذرا بودن برخی ریشهها، بجای کننده آمدن کرده شدهها، بیمعنی گردیدن برخی واژهها، از دست دادن واژهها معنیهای خود را، درهم بودن زابها (صفتها) و بههمخوردن کارواژهها اشاره داشت.[۵]
گونههای کارواژهها[ویرایش]
گفتار دوم کتاب به برجستهسازی ضعف زبان فارسی در بیان انواع افعال از نظر زمانی میپردازد. بر طبق نظر کسروی:
اینست کارواژهٔ در هر زبانی رگِ سهندهٔ جملهها بهشمار میآید.
کسروی عنوان میدارد که افعال زبان فارسی در گذشته بیش از بیست نوع زمان داشته که به سبب گزندی که بدان وارد آمده، اکنون دچار انحطاط شدهاست. وی با طرح این موضوع و قیاسی که با زبانهای اروپایی ارائه میدهد، به احیا و ترمیم این کارواژهها میپردازد. حاصل در ۱۳ گونه گذشته، ۳ گونه اکنون (حال) و ۳ گونه فرمایش (امری) عنوان شدهاست.[۶]
معنیهای نزدیکی که بههم آمیخته[ویرایش]
یکی دیگر از آشفتگیهای زبان فارسی که مدنظر کسروی بودهاست، چندمعنایی بودن برخی واژهها و چندواژگی برای یک معنی میباشد که به عقیم و گنگ شدن زبان انجامیدهاست. کسروی در گفتار سوم از این کتاب، به بازگرداندن این واژگان در معانی صحیحترِ خود همت گماردهاست.
پسوندها و پیشوندها[ویرایش]
کسروی در گفتار چهارم کتاب خویش، با هدف پهناورسازی گسترهٔ واژگانی زبان فارسی، اقدام به احیای آوندهای دستوریِ کهن زبان فارسی میکند و مواردی را نیز بهصورت ابداعی بدان میافزاید.
واژههای نوینی که بهکار میبریم[ویرایش]
گفتار پنجم این کتاب به ارائه و بیان مجموعهای از واژههای فراساخته براساس نظام دستوری زبان پاک میپردازد.[۷]
توانایی دانشی کسروی[ویرایش]
[کسروی پیرامون شرطهای بیرون راندن واژگان بیگانه سخن میگوید] شرط دوم: این کار که بکاستن از کلمههای عربی کوشیده شود بعهدهٔ نویسندگان پرمایه باشد و دیگران پیروی از آنان بنمایند. دخالت جوانان ناآزموده و بیمایه در این کار جز زیان سود دیگری نخواهد داشت و یک رشته ویرانیهای دیگر در پارسی پدید خواهد آورد.[۳]
کسروی از ترکان آذربایجان میبود و زبان مادریش ترکی آذربایجانی بوده. ازینرو با سنجش زبان ترکی آذربایجانی با زبانهای ایرانی شرقی چون اوستایی آگاه شد که ترکی از شاخه زبانهای هندوایرانی (بگفته خودش آریایی) است و کتابی نوشت بنام «آذری یا زبان باستان آذربایگان». در کودکی پارسی را نیک یادمیگیرد که بنویسد و سخن گوید. خود درین باره میگوید:
فارسی یکی از بهترین زبانهاست. در میان هفت یا هشت زبانی که من میشناسم و از هر کدام کم یا بیش آگاهی دارم فارسی شیرینتر و آسانتر از همهٔ آنهاست.
این سخن را ناسنجیده نمیگویم و تعصب ایرانیگری را در آن دخالتی نیست. تا آنجا که من میدانم فارسی یگانه زبانی است که بیدستیاری دستور (صرف و نحو) یاد توان گرفت. در آذربایجان که این زبان را با درس خواندن یادمیگیرند و تا چند سال پیش دستوری درس داده نمیشد ما با همهٔ آسانی آن زبان را یادگرفتیم؛ ولی چنین کاری با زبان دیگری نشدنی است.[۳]
سپس در جوانیش زبان عربی را نیک آموخت بگونهای که خود نوشتههایی نوشته در روزنامههای عربی چاپ میکرد و کتابها به آن زبان در مصر میپراکند. همچنین با دانش زبانشناسی ای که میداشت نخستین کتابهای دانشیک برای آموزش این زبان را نوشت که از آن جمله توان به دو کتاب «الدره الثمینه)) و «خلاصه النحو» یاد کرد. از دیگر کتابهای او توان از ((التشیع و الشیعه» بزبان عربی نام برد. همچنین نخستین مقالهها پیرامون زبان فراساخته اسپرانتو را در مجلههای عربی به چاپ رساند. خود او میگوید که کتابی به نام «النجمه الدریه» برای آموزش عربی به متود اروپاییان در دو بخش نوشته که سالها در تبریز به آن آموزش داده میشده[۸]
کسروی در مدرسه آمریکاییها (مموریال اسکول) زمانی عربی درس میداد و هم در آنجا انگلیسی را نیک آموخت. یادگیری انگلیسی در بکار بردن کتابهای آن زبان و یادگیری دیگر زبانهای اروپایی او را یاری داد.
سپس به اسپرانتو پرداخت و آن را از روی خودآموزی به سرعت یادگرفت و آن زبان بسیار بر اندیشه او تأثیر گذارد.
مدتی هم جهت مطالعات تاریخی دو زبان ارمنی باستان و ارمنی نو را آموخت و در نوشتههای زبانشناسی و تاریخی او تأثیر آن را توان دید.
از برای مقاصد زبانشناسی و تاریخشناسیش هم زبانهایی چون پهلوی و پارسی باستان و اوستایی را آموخت. اوستایی آموختن او را یاری کرد که آریایی بودن زبان آذربایجانی را دریابد و کتابی برای آن نویسد. پهلوی آموختنش نیز او را در واژه سازی و بسامان گرداندن زبان یاری کرد آنگونه که واژههایی چون «چخش» و «گزیرش» و «خستوان» که در نوشتههایش دیده میشود پیداست از روی آن زبان و با بدیده گرفتن تغییرات زبانی پهلوی به دری ساخته. همچنین ترجمههایی نیز از پهلوی به فارسی دارد که از جمله توان به ترجمه «کارنامه اردشیر بابکان» اشاره کرد که در سال ۱۳۰۹ چاپ شده.
همچنین او زبانهای فرانسوی و آلمانی و روسی را تا حدودی میدانست. خودش مینویسد:
مردم انبوه میبودند و زبانهای گوناگون از ترکی و ارمنی و گرجی و روسی سخن گفته میشد. دلخوشی من از جملههای روسی میبود که میشنیدم و به یاد میسپاردم. درآنجا نیز آموزگاری پیدا کردم. با یک زن و شوهر آمریکایی که از مسیونرها میبودند و سالها در پتروگراد زیسته روسی را نیک میدانستند به تبریز آمده بودهاند و بازمیگردند؛ و چون دانستند من از «کنفرانس» آشنا گردیدیم. دانسته شد که برای آموزگاران مدرسه باهماد ایشان بودهام مهربانی کردند. گفتم: خواهشمندم پرسشهایی که دربارهٔ زبان روسی میدارم بمن پاسخ دهید. پذیرفتند، و من تا شب چیزهای بسیاری از ایشان یادگرفتم.[۸]
زیرا دانشها را که دنبال میکردم خود را نیازمند دانستن یکی از زبانهای اروپایی میدیدم. نخست به فرانسه پرداخته بودم که از برخی آشنایان چیزهایی را پرسیده خود یادمیگرفتم؛ ولی از آزمایش دانستم زبان را بی آموزگار نتوان آموخت و نشاید (=شایسته نیست) آموخت.[۸]
دگرش دبیره پارسی[ویرایش]
بی گفتگوست که باید الفبای ما دیگر گردد. دراین باره پنجاه سال است سخن میرود و اکنون باید بکار بسته شود و شایستهترین دستهایم که آنرا بکار بندیم. اگر امروز ما این بکار نبندیم یا همچنان میماند و بجایی نمیرسد یا بدست کسان ناشایستی میافتد که یک چیز ناقص درست کرده بدستها دهند.[۴]
کسروی در کتاب زبان پاک، پیشنهاد میدهد که دبیره زبان پارسی را دگر کنند. برای دبیرهای که باید جایگزین دبیره کنونی شود، او میگوید که بهتر بود که یک دبیره «بهتر و درست تری» برای زبان پارسی ساخته شود که چون روا گردید دیگران هم آنرا از ما بگیرند؛ ولی به دلیل محدودیتهایی ازین چشم میپوشد و میگوید که اکنون بهتر است همان دبیره لاتین را که دیگران گرفتهاند را بکار بریم و تنها با نشانههایی در پایین یا بالای بندواژگان، واجهای نو را بسازیم.
ما دوست میداشتیم خودمان یک الفبای بهتر و درست تری بسازیم و بکار بریم که چون رواج گرفت اروپاییان آنرا از ما گیرند ولی برای چنین کار کسی را میخواستیم که جربزه نقاشی داشته با یک بینشی باین کار پردازد و یک الفبای بسامانتر و بهتری بسازد لیکن چنین کسی را نیافتیم و از آنسوی آگاه
شدیم که (ماتریس) تهیه کردن برای چنین الفبایی نیاز بهنرمندان اروپایی دارد و در ایران وسایل آن آماده نیست و این ما را ناگزیر میکرد که چند سال دیگر منتظر باشیم. از اینرو از آن چشم پوشیدیم و بهتر دانستیم که بهمان الفبای لاتین که دیگران نیز اقتباس کردند قانع باشیم.
او راههای گوناگونی که توان برای جبران بندواژگانی که کم داریم پیش گرفت، این را برمیگزیند که همان بندواژگان لاتین را بگیریم و با یک علامتی واجهای جدید را بسازیم.
کنون باید دید برای این دو حرف چ و ش که کم داریم چه باید بکنیم؟ پیداست که باید یکی از سه راه را برگزینیم:
1 – حرفی از خود بسازیم و بجای آنها گزاریم یا از الفبای دیگری از روسی و ارمنی و گرجی و مانند اینها دو حرفی را برداریم و بجای چ وش بکار بریم.
2 – چنانکه در انگلیسی و فرانسه و آلمانی کردهاند با ترکیب دو حرف اینها را بفهمانیم (مثلاً چ را CH و ش را SH بنویسیم).
3 - چنانکه در ترکیه و قفقاز و در زبان اسپرانتو کردهاند با افزودن یک علامتی جای این دو حرف را پر کنیم (مثلاC را با یک علامتی در زیر یا در بالا برای چ وS را با یک علامتی برای ش برگزینیم).
از این سه کار کدام یکی بهتر است؟.. آنچه من میدانم راه یکم سختیهایی دارد زیرا اگر حرفهایی از خودمان بسازیم نیاز به ماتریسی خواهیم داشت که دانسته نیست در اینجا بدست آید یا نیاید. اگر دو حرف از روسی یا ارمنی برداریم شاید با لاتین سازش نخواهد داشت گذشته از اینها الفبامان با لاتین دوری بیشتر پیدا کرده و ماشینهای نوشتن خاصی برای خود لازم خواهیم داشت.
راه دوم گذشته از آنکه کلمهها را درازتر خواهد گردانید در برخی جاها مایهٔ اشتباه خواهد بود مثلاً اگر شما (گیسها GISHA) بنویسید کسانی آنرا (گیشا) خواهند خوانند و جز با قرینه نخواهد دانست که (گیسها) مقصود است.
راه سوم از همه بهتر و آسانتر بنظر میآید و این راهیست که دیگران پذیرفتهاند.
کتابهای زبانشناسی کسروی[ویرایش]
نوشتههای خودش
زبان پاک، ۱۳۲۲، چکیده اندیشههای کسروی در راه پیرایش زبان پارسی.
کافنامه، ۱۳۱۵، ویرایش ۱۳۳۰ بدست یحیی ذکا، پژوهشی ژرف پیرامون پساوند -ک (که در پهلوی به گونه -ag و -ak میبوده) و گونههای تغییر یافته آن چون -ه. کسروی ۱۸ معنی برای این پسوند مییابد.
آذری یا زبان باستان آذربایگان، نوشته ۱۳۰۴، ویرایش سوم ۱۳۲۵، کتابیست که این میگوید زبان آذربایجانی نخست از زبانهای ایرانی بوده و بهم بستگی نزدیکی با اوستایی و دیگر زبانهای ایرانی شرقی دارد.
نوشتههای دیگران
نوشتههای کسروی در زمینه زبان پارسی، حسین یزدانیان، با دیباچه شادروان جزایری، به همراه واژهنامه زبان پاک بهمن بنی احمدی. این گردآوریی ایست از همه نوشتههای کسروی پیرامون زبان پارسی و پیرایش آن.
دیدگاههای دیگران[ویرایش]
موافقان[ویرایش]
محمدعلی جزایری، استاد زبانشناسی و زبان پارسی دانشگاه تگزاس آستین، مینویسد:
در ایران، یکی از این گونه کسان احمد کسروی تبریزی است که سالی چند با دانش و بینش خود چراغ راهنمایی فرا راه ما داشت. افسوس که نادانی و نابینایی تنی چند چراغ زندگی وی را فرو کشت و مغزی را روشناندیش و دلی را روشنبین جاودانه از کار باز ایستانید. کسروی مردهریگی از خود بجای گذاشت جاودانه و از میان نرونده ـ مردهریگی زندگیانگیز و درخشان که تا دیری بر جای خواهد ماند. این مردهریگ اندیشههاییست در زمینهٔ اجتماع و زندگانی، و پژوهشهاییست در چند رشته از دانش. یکی از این رشتهها زبان و زبانشناسی است.[۳]
حسین یزدانیان که نخستین بار بکار گردآوری نوشتههای کسروی پرداخت مینویسد:
سپس نیز در میان کوششهای دیگر خود، پیراستن زبان فارسی را بایای خود شمرده، چه وی از هر کسی بیشتر «صلاحیت» داشته تا دربارهٔ زبان فارسی سخن راند و از راست و کج و درست و نادرست، از آشفتگی و نابسامانی و راه چارهٔ آنها گفتار راند، ایراد گیرد، داوری کند و سرانجام در پیراستن و آراستن و رسا گردانیدن آن بکوشد. بویژه که وی در کار پیراستن مغزها و بسامان گردانیدن اندیشههای مردم ایران بوده و بآن تلاش داشته تا ایرانیان را از گمراهیها و آلودگیهایی برهاند، ریشهٔ نادانیها را بکند و به بیراهیها چاره اندیشد و یک دیگرگونی ژرفی در اندیشهها و باورها، در جهانبینی و برداشت آنان از جهان و زندگانی پدیدآورد و چراغی فرا راه مردم بگذارد. در این راه بوده که نیاز فراوان بزبان پیراسته و رسا میدیده، زبانی که مردم یکسره با معنای کلمهها سر و کار داشته باشند، زبانی که از واژههای پست چاپلوسانه، از واژههای دشوار و بیمعنی پیچیده دور باشد، و سرانجام زبانی که بر پایههای خود استوار بایستد و در بروی هر بیگانهای نگشاید.[۳]
یحیی ذکا، ایرانشناس، پیرامون نوشتههای کسروی پیرامون پسوند کاف مینویسد:
از نوشتههای ارجدار و دانشمندانه شادروان احمد کسروی در پیرامون یکی از پسوندهای مهم زبان فارسی است. این کتاب در زمینه خود برای کسانی که باستقلال و استواری و توانایی زبان فارسی دلبستهاند و در این راه میکوشند راهنمای بزرگ و سودمندی تواند بود.[۹]
محسن ابوالقاسمی، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران، مینویسد:
احمد کسروی تبریزی، بیش از هر فرد دیگری در ساخت لغت ذوق و شوق به خرج داده است. وی علاوه بر ساخت لغت، زبانی هم برای خود ساخته است به نام ((زبان پاک)) و کتابی به همین نام در شرح آن به چاپ رسانده است. از ساختههای کسروی:
بزنده (=مجرم)، بزیدن (=جرم کردن)، بی یکسو (=بیطرف)، بی یکسویانه (=بیطرفانه)، پادرزم (=حمله متقابل)، جداسر (=مستقل)، شهریگری (=تمدن)، فراهمیدن (=اجتماع)، ورزاد (=انجمن تربیت بدنی)[۱۰]
منتقدان[ویرایش]
پرویز ناتل خانلری در مقالهای با عنوان «دفاع از زبان فارسی» در مجلهٔ سخن به استهزای کسروی و زبان پاک و «آکهای» ادعاییِ او پرداختهاست:[۱۱]
عجب آنکه یکی از پهلوانان میدان لغتپرانی بهصراحت مینویسد که عیب (یا بهقول او آک) زبان فارسی این است که از یک ریشه همهٔ صیغهها در آن نیامده، یعنی فیالمثل فارسیزبانان از مصدر دوختن «دوزاک» نگفتهاند، و او که به گمان خودش زیرکترین فرد ایرانی در تمام ادوار تاریخ است، ناچار بهوسیلهٔ وحی و الهام به این نکتهٔ مهم پی برده و کمر به رفع این نقیصه بستهاست. این آقای زیرک گویا نمیداند که اگر عیب زبانی این است، هنوز خداوند زبان بیعیب در روی زمین نیافریده و ملتهای بزرگ جهان با همهٔ ترقیاتی که کردهاند، هنوز نتوانستهاند افعال بیقاعدهٔ زبان خود را به قاعدهٔ ایشان منظم کنند. اما از بندگان خدا، کسانی که گویا عقل و علمشان کمی بیش از ایشان بودهاست، گاهی خواستهاند زبان مستقیم و منظمی درست کنند که اسپرانتو نمونهای از آن است، ولی هنوز این متاع در بازار دنیا خریدار بسیاری ندارد.
پانویس[ویرایش]
- ↑ از زبان دوم. دکتر ناصرالدین صاحبالزمانی. تهران: عطایی، ۱۳۸۴، ص۳۸۳.
- ↑ http://www.kasravi.info/abriefnotekastavi.htm
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ یزدانی، حسین. نوشتههای کسروی در زمینه زبان پارسی. سپهر، 1357.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ http://www.kasravi.info/ketabs/zabane-pak.pdf
- ↑ http://www.bbc.co.uk/persian/arts/2012/03/120315_l03_kasravi_zaban_pak.shtml
- ↑ http://www.ir-psri.com/Show.php?Page=ViewArticle&ArticleID=202&SP=Farsi
- ↑ http://www.iranchamber.com/personalities/akasravi/ahmad_kasravi.php
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ کسروی، احمد. زندگانی من.
- ↑ کسروی، احمد. کافنامه. پراکنش اینترنتی بدست م. فرهیخت، 1387.
- ↑ ابوالقاسمی، محسن. تاریخ زبان فارسی. 1373.
- ↑ خانلری، «دفاع از زبان فارسی»، ص۲۹۸.
منابع[ویرایش]
- خانلری، پرویز. «دفاع از زبان فارسی». جلال متینی. در نمونههایی از نثر فصیح فارسی. ۱۳۳۸.