زئوس عاشق او شد. هرا به این علاقه پی برد، زئوس او را به گاوی سفید تبدیل کرد. هرا آگاه شد و آرگوس صد چشم را به نگهبانی او گماشت زئوس به دست هرمس آرگوس را از پا درآورد و سپس هرا خرمگسی را مامور آزار یو کرد و خرمگس وی را همه جا دنبال میکرد تا آنکه او به رود نیل رسید و در آنجا شکل انسانی خود را بازیافت و آنجا پسری برای زئوس به دنیا آورد.
وی به پرسیوس (پسر زمینی زئوس) کمک کرد تا کراکن (غول عظیمی که در زیر زمین محبوس شده بود و برای نابودی شهر آرگوس دوباره سر از زمین برآورده بود) را نابود کند.
او دختری آگاه و روشن ضمیر و نجیب بود که حاضر نشد با خدایان نزدیکی کند. در نهایت گفته میشود با پرسیوس ازدواج کرد، ولی برخی میگویند زئوس به او تجاوز کرد و از او پسردار شد.