پرش به محتوا

شیبک خان

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محمد شیبانی
نگاره‌ای از شیبک خان اثر کمال‌الدین بهزاد.
پیشینحیدر خان
جانشینجان وفا میرزا
زاده۱۴۵۱ میلادی
آسیای مرکزی
درگذشته۸ دسامبر ۱۵۱۰ میلادی (۵۹ سال)
مرو، ترکمنستان امروزی
همسر(ان)مهر نگار خانم
خان‌زاده بیگم
عایشه سلطان خانم
زهره بیگی آقا
خان‌زاده خانم
مغول خانم
فرزند(ان)محمد تیمور سلطان
خرم شاه سلطان
محمد رحیم سلطان
نام کامل
ابوالفتح محمد شیبانی خان بن شاهبوداگ سلطان
خاندانبورجیگین
دودمانشیبانیان
پدرشاهبوداگ
مادرآق غوزی بیگم

شیبک‌خان ازبک (۸۵۵ ق/۸۳۰ خ–۹۱۶ ق/۸۸۹ خ) که همچنین با نام‌های محمد شیبانی، شاهی‌بیگ خان، شیبانی خان و شاهبخت خان نیز شناخته می‌شود، بنیان‌گذار دودمان شیبانی ازبکان بود. وی در نبرد مرو با شاه اسماعیل یکم کشته شد.

تبار

[ویرایش]

نام و نسب او را محمدشاه بخت خان بن بوداق سلطان بن ابوالخیر بن دولت شیخ بن ابراهیم‌اغلن بن فولاداوغلن بن منگوتیمور بن باداکول بن جوجی خان بن چنگیز خان گفته‌اند. خاندان شیبانی ابتدا در سیبری ساکن بودند و در ناحیه تیومن فرمانروایی می‌کردند. یک قسمت عمده از این شعبه تحت فرماندهی شیبک خان به ماوراءالنهر کوچ کردند و امرای تیموری را از بین برده، دولت ازبک‌ها را در آن نواحی تأسیس نمودند.

سلطنت

[ویرایش]

خاندان شیبانی ابتدا در سیبری ساکن بودند و در ناحیه تیومن فرمانروایی می‌کردند. یک قسمت عمده از این شعبه تحت فرماندهی محمد شیبانی به ماوراءالنهر کوچ کردند و امرای تیموری را از بین برده، دولت ازبکان را تأسیس نمودند. شیبک‌خان به نام جدش «شیبانی» تخلص می‌کرد. وی مردی بسیار دلیر و جنگجو، خودخواه و متعصب بود. در سال ۸۷۹ خ (۹۰۶ ق) شهر سمرقند و قسمتی از ماوراءالنهر را از یکی از نوادگان تیمور لنگ گرفت و به سلطنت نشست و از آن پس تا سال ۸۸۶ خ (۹۱۳ ق) نیز تمام ترکستان و ماوراءالنهر و سراسر خراسان و استرآباد را از دست بازماندگان سلطان حسین بایقرا و دیگر جانشینان تیموری به درآورد و از مغرب و جنوب با ولایت عراق عجم، کرمان و یزد که در قلمرو شاه اسماعیل یکم صفوی بود همسایه شد.

نامه‌نگاری با شاه اسماعیل یکم

[ویرایش]

شیبک خان پس از جنگ بادغیس، نامه‌ای به شاه اسماعیل یکم صفوی فرستاد و از پیروزی خود بر تیموریان و تسخیر فرارود خبر داد. شاه اسماعیل هم در مقابل از پیروزی خود بر علاءالدوله سمنانی خبر داد و از او خواست که خراسان را واگذارد و هدایایی با این بیت برای او فرستاد:

درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آردنهال دشمنی برکن که رنج بی‌شمار آرد

پس از آن نامه‌های غیردوستانه‌ای میان دو طرف رد و بدل شد. در پاسخ این نامه، شیبک خان به شاه اسماعیل می‌گوید که بهتر است پیشه پدری خود (درویشی) را دنبال کند و در پی کار خاندان مادری خود (پادشاهی) نباشد. چون شاه اسماعیل از طرف مادری به آق‌قویونلوها و اوزون حسن می‌رسید، شیبک خان این موضوع را به او یادآور شده بود؛ و برای اینکه شاه اسماعیل کار پدری‌اش را به یاد بیاورد، تحفه، عصا و کجکولی (وسایل درویشی) را برای او با این بیت فرستاد:

امور مملکت و مُلک خسروان دانندگدای گوشه‌نشینی تو حافظا مخروش

و در پایان به شاه اسماعیل می‌گوید: «و اگر پای در سایه سلطنت گذاری از سر بیاندیش»:

عروس مملکت آن در کنار گیرد تنگکه بوسه بر لب شمشیر آبدار دهد

شاه اسماعیل در پاسخ می‌گوید «اگر هر پسری را کار پدر کردن لازم بودی، همه فرزندان آدمند، همه را کار نبوت بایستی کرد و اگر پادشاهت البته به میراث بودی از پیشدادیان زیاد آمده به کیان نرسیدی و به چنگیز خود کی و به تو خود از کجا؟». سرانجام شاه اسماعیل اعلام می‌کند که برای جنگ آماده است.

در نامه بعدی در سال ۸۸۷ خورشیدی، شیبک خان با لحن جنگجویانه‌ای، شاه اسماعیل را به خاطر اختیار مذهب شیعه سرزنش می‌کند و از او می‌خواهد که دست از این مذهب بردارد، وگرنه به ایران خواهد تاخت و حصار اصفهان را با خاک یکسان خواهد کرد:

نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند جوانان سعادتمند پند پیر دانا را

نبرد با شاه اسماعیل

[ویرایش]

شیبک‌خان در زمینه مذهب تسنن تعصب وافر داشت و با شیعه صفوی به سختی دشمن بود و به شاه اسماعیل به چشم دشمن می‌نگریست و او را در نامه‌ها تحقیر می‌کرد. شاه اسماعیل در سال ۸۸۹ خ (۹۱۶ ق) با لشکر ۱۷ هزارنفری قزلباشان به خراسان تاخت و شیبک‌خان از بیم او به قلعهٔ مرو پناه برد و محاصره شد. شاه اسماعیل عاقبت او را با حیله‌ای از قلعه بیرون کشید و به جنگ وادار ساخت. در نبردی که در نزدیک قریه محمودآباد در سه فرسنگی مرو میان دو حریف درگرفت، پس از کشتاری هولناک ازبکان را شکست داد. شیبک خان به‌وسیله سرداری با شهرت بهادری به نام عزیزاقا بزچلویی (کمیجانی) کشته شد. شیبک خان و ۵۰۰ نفر از همراهانش در چهاردیواری محصور شدند و خان در زیر سم اسبان لشکر خود پایمال گردید.

عاقبت شیبک خان

[ویرایش]
نگاره‌‌ای از گردن زدن شیبک خان به فرمان شاه اسماعیل از کتاب تاریخ جهان آرای شاه اسماعیل.

بیشتر ازبکان توسط سپاهیان ایران کشته شدند و عده‌ای نیز در زیر دست و پای خود و اسب‌هایشان کشته شدند، که شیبک خان نیز به همین‌گونه کشته شد،[۱] پس از یافتن جسد شیبک خان، سر را از تنش جدا کردند. شاه اسماعیل فرمان داد تا پوست سر شیبک خان را پر از کاه کنند و آن را برای بایزید دوم سلطان عثمانی فرستاد و از کاسه سر او پیاله شراب ساختند.

البته به گفته عالم آرای صفوی، شیبک خان که در باتلاقی گرفتار شده بود، پس از بیرون آوردن او، بی‌درنگ به فرمان شاه اسماعیل گردن زده شد.[۲] به گفته آنجللو، امیر ازبک (؟) و شیبانی اسیر شدند و سر آن دو را بی‌درنگ بریدند. یکی را برای سلطان مصر و دیگری را برای سلطان عثمانی فرستادند.[۳] به‌گفته ابن ایاس، نویسنده مصری دوره مملوکی، فرستاده شاه اسماعیل در ۲۰ ربیع الاول ۹۱۷ (۲۷ ژوئن ۱۵۱۱) سر ازبک خان را تقدیم سلطان قانصوه غوری، پادشاه مملوکی کردː «... فرستاده صندوقچه‌ای زیبا آورد که در برابر سلطان گشوده شد و در آن سر شخصی از پادشاهان تاتار به نام ازبک خان یافت شد که توسط صوفی کشته شده و کشورش را تصرف کرده بود. سلطان دستور داد تا آن سر را دفن کنند». وقتی نامه شاه اسماعیل در حضور سلطان خوانده شد، آن را به زبان‌ فارسی یافتند، بنابراین شخصی به نام شیخ حسین که از نسل ایرانیان بود را آوردند تا آن را بخواند. شاه اسماعیل این دو بیت شعر را برای آنکه مردم مصر متوجه بشوند و بر سر زبان‌ها بیافتاد، به عربی سرودː

السيف و الخنجر ريحاننااف على النرجس والاس
شرابنا من دم اعدائناو كأسنا جمجمة الراس

معنیː«شمشیر و خنجر ریحان ماست، شرم بر نرگس و سوسن، شراب ما خون دشمنان ماست و جام ما جمجمه سر است». در ایران شایع شده بود که سلطان قانصوه غوری با درختانی که در مزرعه کاشته بود و گل‌ها و گیاهان مختلف سرگرم است و شاه اسماعیل با این دو بیت شعر به سلطان طعنه زد.[۴] ظاهراً شاه اسماعیل پوست سر شیبک خان را برای سلطان بایزید دوم و جمجمه را برای سلطان قانصوه غوری فرستاده بود.

به گفته خواندمیر، پس از یافتن جسد شیبک خان، سرش را نزد شاه اسماعیل می‌آورند. شاه پس از شکرگذاری، امیر بیگ موصلو و بعضی دیگر از سپاهیان را را که در آن جنگ از خود شجاعت نشان دادند، با انواع الطاف آنان را مفتخر کرد. بر مردم مرو رحم نموده و از سرهای کشتگان منارها برافراشت. خواجه کمال‌الدین محمود ساغرچی، دیوان اشراف شیبک خان چون خبر قتل خان خود را شنید، نجم ثانی را میانجی خود کرد و شاه شفاعت نجم را پذیرفت و او را به مقام وزارت و صاحب دیوانی گماشت.[۵]

به گفته امیرمحمود فرزند خواندمیرː «بعد از تفحص بسیار جسد او را در زیر اجساد ازبکان مقتول یافتند، بی‌زخمی و جراحتی، سر از تنش جدا کردند نزد نواب کامیاب آوردند آن حضرت پس از احضار سر، جسد پر حسد او را طلب داشت. تیغ بندان درگاه، فی‌الحال جسد او را حاضر آوردند و قهرمان صفدر سه ضربت شمشیر بر شکمش زده و فرمود که قورچیان كثير الاخلاص و ملازمان کثیر الاختصاص هر کس سر نواب همایون ما را دوست می‌دارد از گوشت بدن این دشمن من قدری میل نماید. از مردم صادق القول که در آن روز حاضر بودند استماع افتاد که بر سر گوشت جسد آن ناپاک به نوعی ازدحام و هجوم عام شد که چند کس مجروح و زخمی گشتند و جمعی که دورتر بودند یک لقمه گوشت او را از جمعی که نزدیک بودند به مبلغ کلی می‌خریدند و می‌خوردند و گوشت خام و حرام با خاک و خون آغشته را بر وجهی خوردند که بنگیان گرسنه محتاج در وقت رسیدن کیف بنگ و طغیان جوع، گوشت بره فربه بریان را چنان به رغبت تناول ننمایند. بعد از آن فرمود که کاسه سر او را در طلا گرفته به جواهر گرانمایه ترصیع داده قدحی ساختند، و در صحبت شرب از آن قدح شراب می‌نوشیدند».[۶]

با این حال میرزا محمدحیدر دوغلات که هم عصر با شاه اسماعیل بود و در کتاب خود از شاه اسماعیل به بدی یاد می‌کند از خورده شدن جسد شیبک خان چیزی ننوشته است و از کشته شدن شیبک خان در نبرد و قتل عام مردم مرو گفته است.[۷] عبیدالله خان نیز در نامه خود به شاه تهماسب، از رفتارهای غیر اسلامی شاه اسماعیل پس از کشته شدن شیبک خان در خراسان گفته است ولی حرفی از خورده شدن جسد شیبک خان نزده است.[۸] احمد منشی قمی با وجود اینکه از خورده شدن جسد کباب شده مرادبیگ جهانشاه‌لو در نبرد شاه اسماعیل با حسین کیا در تاریخ ۹۰۹ قمری (۱۵۰۴ میلادی) گفته است [۹] ولی از خورده شدن جسد شیبک خان چیزی نگفته است، به گفته احمد منشیː پس از یافتن جسد شیبک خان سر از تنش جدا کردند و به نزد شاه آوردند. شاه دستور داد تا پوست سر شیبک خان را کنده و آن را از کاه پر کنند و برای بایزید دوم سلطان عثمانی بفرستند و کاسه سر شیبک خان را با روکشی از طلا گرفته و قدحی ساختند که مجلس عشرت به گردش درآورند. خواجه محمود ساغرچی وزیر شیبک خان که کلید مرو را تحویل داده بود در بزم شاه حضور داشت، شاه که آن پیاله را در دست داشت خطاب به خواجه گفت که می‌دانی که این چیست؟ خواجه گفت که پادشاه بفرمایند. شاه گفت که کاسه سر خان است. خواجه گفتː «هنوز در این سر دولتی است که همچون تو پادشاهی در دست دارد» شاه از گفته او خوشش آمد و به او انعام بسیار داد.[۱۰] شاه اسماعیل فرمان داد که دست راست شیبک خان را نزد رستم روزافزون حاکم وقت مازندران ببرند. درویش بیگ یساول مأمور بردن آن شد و هنگامی که پیش رستم رسید، آن دست را بر دامن او انداخت و گفت: «شاه می‌فرمایند، گفته بودی که دست من است و دامن دولت شیبک خان، چون دست تو به دامن او نرسید، اینک دست شیبک خان و دامن نکبت تو!»

دربارهٔ تاریخ درگذشت شیبک خان نیز این بیت گفته شده‌است:

آمد «کلاه سرخ» و عدم گشت خان ازوتاریخ فوت او ز قضا شد «کلاه سرخ»[الف]

پانویس

[ویرایش]
  1. حبیب السیر، خواندمیر، ج ۴، تصحیح محمد دبیرسیاقی، ص ۵۱۴.
  2. عالم آرای صفوی، تصحیح یدالله شکری، ص۳۱۴.
  3. شش سفرنامه، مترجم منوچهر امیری، ص۳۴۶.
  4. ابن ایاس حنفی، زین‌الدین ابوالبرکات محمد بن احمد، بدائع الزهور فی وقائع الدهور (به عربی). ج. ۴. ص. ۲۱۹و۲۲۱.
  5. حبیب السیر، خواندمیر، ج ۴، تصحیح محمد دبیرسیاقی، ص ۵۱۴و۵۱۵
  6. تاریخ شاه اسماعیل و شاه طهماسب صفوی ( ذیل تاریخ حبیب السیر)، امیرمحمود بن خواندمیر، تصحیح محمدعلی جراحی، ص ۷۱و۷۲.
  7. تاریخ رشیدی، میرزا محمود دوغلات، تصحیح عباسقلی غفاری فرد. ص. ۳۶۵و۳۶۶.
  8. شاه طهماسب صفوی (مجموعه اسناد و مکاتبات تاریخی همراه با یادداشت‌های تفصیلی)، عبدالحسین نوایی، ص ۲۸.
  9. خلاصة التواریخ، قاضی احمد قمی، احسان اشراقی. ج. ۱. ص. ۸۳.
  10. خلاصة التواریخ، قاضی احمد قمی، احسان اشراقی. ج. ۱. ص. ۱۱۲و۱۱۳.

منابع

[ویرایش]


خطای یادکرد: خطای یادکرد: برچسب <ref> برای گروهی به نام «persian-alpha» وجود دارد، اما برچسب <references group="persian-alpha"/> متناظر پیدا نشد. ().