پرش به محتوا

پیشوند

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

پیشوند در زبان‌شناسی، یک وند است که پیش از ریشهٔ واژه می‌آید. در زبان فارسی، از صفت‌ها نیز می‌توان به عنوان پیشوند بهره برد؛ مانند: «ریز» در ریزموج، «سرخ» در سرخ‌پوست، و «خوش» در خوش‌مزه اما در اصل پیشوند نیستند و واژه مرکب هستند.

پیشوندهای فارسی

[ویرایش]

پیشوندهای مرسوم تکواژ در زبان فارسی[۱]:

پیشوند کاربرد نمونه کهن نمونه نوساخته
آ (1) این پیشوند برای حالت های ذهنی به کار می رفته است. آرامش ، آسایش ، آموزش ، آشنایی
آ (2)/ا/اَن این پیشوند برای نفی به کار می‌رود و هم‌ریشه و هم‌ارز a/an/ab در زبان انگلیسی می‌باشد. آوردن (آبُردن)، انیران، امرداد، اریخت ، اندوه. اَریخت
اَبَر این پیشوند برای بیان بزرگنمایی به‌کار می‌رود و هم‌ارزِ super در زبان انگلیسی است. ابرمرد، ابررسانا، ابرپیچند. ابرقهرمان ، ابررایانه ، ابرروبات ، ابرتراشه
اَبی این پیشوند دیسهٔ دیگرِ «بی» می‌باشد. ابیراهی.
اَدَر به معنی پایین اَدَر منش = فروتن
ارتا/ارد/ این پیشوند به معنی راست و درست است و هم‌ریشه و هم‌معنی با ortho می‌باشد. اردیبهشت، اردکان، اردبیل، اردشیر اَرتاساخت، اَرتافکی، اَرتاپزشکی.[۲]
آز- /ز-

/هز/آز/

به معنی بیرون

این پیشوند غالباً همراه با فعل به‌کار می‌رود و به معنی بیرون و هم‌ریشه با ex/ec/e انگلیسی است.

آزمودن ،

زدودن، آزمایش، هزینه، هزوارش.

آزگزیدن ، آزستردن ، آزفرستادن
اَسَر- به معنی از ابتدا ، ازلی ، داعم و همیشگی اسر منش (اسر مانش) = دائم الفکر

اسر روشنایی = روشنایی نخستین ، روشنایی ازلی و جاودان

آغ به معنی ابتدایی ، آغازین آغاز ، آغاختن ، آغوز (اولین شیر گوسفند... که پس از زایمان به نوزاد خود می دهد.) ، آغرَ
اَف/آف / آپ / ف- این پیشوند معنی بالا است و هم‌ریشه با Up انگلیسی است. افراشتن، آفتاب ، آفریدن ، اپراست ، افشزدن ، افکندن ، افسرده ، افزودن ، افروختن ، افشانه، افزونه ، افماردن، افسر

(کسی که چیزی بر سر دارد) افسار (سار هم به عنوان پسوند به کار رفته و هم معنای مستقل سر جاندار می‌دهد افسار به معنی آنچه که بر سر جاندار نهاندند)

آک- به معنی بد و ناپسند آکروان = دارای روان پلید

آکوشیدار = کوشنده ی راه شر

اِم به معنی این امروز ، امسال ، امشب
اَن / هَن هندسه، انباشتن، اندوختن(هندوختن)، انجمن
آنا شکل قدیمی تر "نا"

ریشه Ana در لاتین.

آناشناسش (ناشناسی) ، آناشنوایش (ناشنوایی) ، آنا خرسندی ، آنایوختگی (افسار گسیختگی)
آنیا به معنی "دیگر ، دیگری ، به روش دیگر" انیا پرسی
اندر/ اَن-/ در- دیسه‌ای دیگر از «در» است که هم‌ارز inter در زبان انگلیسی است و به معنی درون، میان یا میان دوچیز می‌باشد. اندر شدن ، اندرآمیخته، اندرونی ، انگیختن ، انگیزه اندرکنش، اندرهلیدن، اندرخورد، اندراختریک، اندرابریک، اندراتمیک.
اول این پیشوند به معنی بالا است و برابر "اول تر یا Ultra" در لاتین است. اول اوستن (بلند شدن)
ایو- / ای- به معنی یکی ، تک ، واحد

هم ارز Uni-

ایوارش ، ایوگی ، ایوانگی
ب(۱) کاربرد این پیشوند در رساندن مفهوم دارندگی چیزی است و دیسه کوتاه شده «با» است. بِخرد، بِهوش.
ب(۲) کاربرد دیگر این پیشوند در رساندن تأکید است که با فعل همراه می‌شود. بِرفت، بِشد.
با کاربرد این پیشوند در رساندن مفهوم دارندگی چیزی است. باخرد، باوجدان، باآزرم. باهوش ، با فهم ، با اراده
باز این پیشوند معنی دوباره می‌دهد. بازآمدن، بازگفتن ، بازگشت ، بازنویسی ، بازرس ، بازآمیزی ، بازپس گیری ، بازآرایی ، بازپذیرش ، بازپرس ، بازسازی بازدید ، بازخوانی ، بازنشر ، بازداری ، بازنگری ، بازآزمایی
بر کابرد این پیشوند بیشتر همراه فعل است و معنی بیرون، فرا، بالا یا تأکید می‌دهد. برآمدن (طلوع کردن)، بررسیدن، برکندن. برگاشت ، برآیند ، برخط
بُرز- به معنی بزرگ بزرگ (سابقا برزگ بوده) ، برزو ، برزآهنگ ، برز مهر ، برزین
بس این پیشوند معنی بسیار و چندین می‌دهد. بسیار ، بسی ، بسا بسپار ، بسامد
بَغ / بُغ / بَگ به معنی بزرگ ، خدا بغداد ، بُغرنج
بُل- به معنی دارنده بل هوس ، بل کامه
بُن- به معنی اصلی ، شالوده ، آغازین بندهشت (آفرینش آغازین) ، بنیه ، بنیاد ، بنیان ، بن بست ، بُنگشت (انقلاب) ، بن ریز ، بنگاه
بِه- به معنی نیکو و خوب بهنام ، بهزاد ، بهفرجام ، بهداشت ، بهبود ، بهنویسی ، بهمرگی ، بهینش ،
بَی- برابر Bi در لاتین به معنی دو.
بی کاربرد این پیشوند در رساندن مفهوم نا دارندگی چیزی است. بی، بی‌خرد ، بی معنا ، بیکاری ، بی پولی ، بی نام ، بی سیاست ، بیرون ، بیتابی ، بیدار ، بیمار بی هویت ، بی فرهنگ ، بی شیله ، بی برو برگشت ، بی دردسر
بیش این پیشوند معنی زیاد می‌دهد و هم‌ارز hyper در زبان انگلیسی است. بیش‌دمی، بیش‌رویش. بیش فعالی ، بیشینه ، بیش برآوردی ، بیش واکنشی ، بیش کنشی ، بیش پایمندی ، بیش حساس
پ - (1) پیشوند تاکیدی پنهان
پاد/پت / پد / پ-(2) این پیشوند معنی ضد می‌دهد و هم‌ارز anti در زبان انگلیسی است. پادزهر، پتیاره ، پادافراه ، پادفرهنجیدن ، پادمیرا ، پدافند ، پالودن ، پاتک ، پدیدن ، پادساعت‌گرد، پادگردشگری، پادتن، پادگویی ، پدیدارشناسی ، پادخورشید ، پادخوانی ، پادخودریختی
پاژ / واژ / پژ به معنی وارونه. واژگون (پاژگون) ، پژواک ، پژمردن ، پژولیدن ، پژوهش ، پاژنام ، پاژه، پژوردن ، پژکمیدن ، پژیدن ، واژونیدن ، پژوهان ، پاژدار ، واژونه ، واژگون نما ، واژسرنیزه ای
پرا (پارا) این پیشوند هم‌ارز para در زبان انگلیسی است. پراکَنش ، پرگار ، پرداخت ، پیرایش، پرچین ، پرستار ، پرستش پاراهور، پراسو، پارامغناطیس، پرآسه.
پس این پیشوند به معنی عقب (عقب‌تر از چیزی)؛ بعد (بعد از چیزی) است. پسرفت، پس‌بر؛ پسماند، پساویز، پس‌چهر ، پساوند ، پسانیدن ، پس گرفتن ، پس فردا شب. پسریخت ، پسآیند، پساب زدایی، پس فروختن ،پس انداز ، پس لرزه ، پس دوزی.
پسا این پیشوند به معنی بعد (بعد از چیزی) است و هم‌ارز post در زبان انگلسیی است. پساپیش ، پسا پسانوگرایی، پسانوین ، پساچین ، پسادست ، پساساختارگرایی ، پساسرمایه داری.
پِی این پیشوند به معنی پس (پس از چیزی)؛ بعد (بعد از چیزی) است. پیامد، پیجو، پیاینده.
پیا / پی / پیان این پیشوند به معنی عصب است. وبرابر پیشوند Neuro در انگلیسی پیان ، پیه سوز ، پیه پیانژه (نورون) ، پیان (عصب) ، پیاروانشناسی ، پیشناسی (نورولوژی) ، پیاگیزَن (هورمون عصبی) ، پیفرتورنگاری
پیرا/پر این پیشوند به معنی دور و پیرامون چیزی است و هم‌ارز peri در زبان انگلیسی است. پرستیدن، پراکندن پیراپزشکی، پیرادندان، پرناوش، پرگشتن، پیراپزشکی، پیرابین، پیراشامه.
پیرار / پیریر به معنی دواحد (روز / سال) قبل است. پریروز ، پیرارسال ،
پیش این پیشوند به معنی جلو (جلو از چیزی)؛ قبل (قبل از چیزی) است. پیشرفتن، پیشبرد؛ پیش نمایش، پیشامد. پیش سازه ف پیش رانه، پیش درآمد ، پیش نمونه ، پیش پرداخت
تار برای فضای مجازی و اصطلاحات آن هم ارز Web تارتن تاربرگ ، تارنما ، تارگاه ، تارنویس ، تارگردان (ادمین) ، تاربین(وب کم) ، تارنگار ، تارگستر (اینترنت) ، تارگپ (وب چت) ،
تَرا / تر این پیشوند که غالباً به معنی ورا (ورای چیزی) است و هم‌ارز trans در زبان انگلیسی است. ترجمه، ترگمان ، ترگویه ، تراوش ، تراویده ترابری، تراگسیلش، ترا فرستادن، ترانهش، تراکنش، ترافرازنده، تراجنسگرایی ، ترانما (شفاف)
تک این پیشوند به معنی یک، تنها است و هم‌ارز mono و uni است. تک‌نگاری، تکپار. تک دوزی ، تک روی ، تک تیرانداز ، تک سرنشین
جا پیشوند مکان جای گیری ، جای جای جاکفشی ، جالباسی ، جاخودکاری
جود/ جد/ یوت / یُدا به معنی جدایی ، تمایز و ضدیت جودگوهر ، جدا ، یوت داستان (نا موافق) یوت دین ، یوت کیش (ناهم کیش/ دین ) ، یوتاکیدن ، یوت بینشی (مخالف با دیدگاه های معمول و داشتن بینشی جدا) جدآیش ، جداشناس ، جداشناسی
خر این پیشوند به معنی بزرگ است. خرمگس، خربت، خرمنج، خروار، خرگوش، خرچنگ، خرچسنه ، خرکمان خربزه ، خرخون ، خرپول
خُرد به معنی کوچک و کم خردهیکل ، خرده گیره ، خرده مغز ، خردسال خرده فرهنگ ، خرده نظام ، خرده چا ، خرده فروشی
خود برابر Auto در لاتین خودرایی ، خودکامگی خودرو ، خودکار ، خودارزیابی ، خود روزآور
چ پیشوند تاکید چموش
در این پیشوند به معنی درون، میان یا گاهی بیرون می‌باشد.

همان "اندر" است.

درآمدن، درکنش، درماندن، درشمیدن، درکشیدن. درخودماندگی ، دربرگیری
دِرو به معنی دروغین درو گویی
دژ این پیشوند به معنی بد، با شیوه بد یا ناجور به‌کار بردن می‌باشد. دژخیم، دژآگاه، دژپیه، دژکام، دژسخن. دژدود، دژگواری.
دُش دیسه‌ای دیگر از دژ می‌باشد و هم‌ارز dys در زبان انگلیسی است. دشنام، دشمن، دشوار دش‌دَمی، دش‌زایی، دش‌آهنگی، دش‌میزی، دش‌اُوباری، دش‌گواری.
دَغا به معنی کاذب و دورغین دغا سخن
دگر به معنی دیگر دگردیسی ، دگرخواهی ، دگرش ، دگر تیغ دگرجنسگرا ، دگرگزینی ، دگرخام پنداری
دی- به معنی گذشته دیروز ، دیشب
دیت به معنی "دیگر ، دیگری ، بار دیگر ، مجددا" دیت نویسی
رایا / رایان برای فضای مجازی استفاده می شود. رایش ، رایانیدن رایانه ، رایانامه ، رایانشانی ، رایانسپهر (فضای مجازی)
رو به معنی از روی ، سرمشق روی ، روگرفت ، روگردانی رونوشت ، رونگاری ، روسازی
ری احتمال هم ارز Re در زبان های دیگر و به معنی دوباره.

به پژوهش های بیشتری نیاز است.

ریویدن (ری+ ویدن)= باز پس فرستادن

To Revive ریزیدن (ری+ چیدن)= جدا شدن برگ درختان ریهیدن ، ریدیدن ، ریهانیدن

ریز این پیش‌وند به معنی خرد و کوچک است ریزه، ریزیدن ، ریزبین ، ریزه چین ریزگرد، ریزآرایه، ریزموج ، ریزبار ، ریزسنج ، ریز بافت
زار پیشوند سستی و ضعف زارپیمان (سست در پایبندی به پیمان ها) ، زار هیکل (جثه ی ضعیف)
زیر به معنی پایین

برابر Sub

زیرزمین ، زیرافکن ، زیرپای زیرسیگاری ، زیرنویس ، زیردریایی، زیرشاخه ، زیرگونه ، زیر رشته
ژآژ / زاز به معنی بیهوده و بی معنی ژاژخواهی ، ژاژ گویی ،ژاژ درایی (زاز درایی) ، ژاژ اندر ژاژ
سر این پیشوند غالباً همراه با فعل به‌کار می‌رود. سرآمدن، سرکشور ، سرافسار ، سررفتن، سرریز ، سرچشمه ، سرکش ، سرکشیش. سرپرستار ، سرهنگ ، سرتیپ ، سرکارگر ، سرگرد ، سرنام ، سرواژه ، سرخط
س/ اس/ش/ اش این پیشوند دیس دیگر پیشوند (ز/هز/آز) است، غالباً همراه با فعل به‌کار می‌رود و به معنی بیرون و هم‌ریشه با ex/ec/e انگلیسی است. سِگالیدن، ستوه، شِکافتن، شِگرد ، اشکم (شکم) ، شکستن ، شماردن اسکفتن
فر این پیشوند در رساندن مفهوم تکامل، کمال و والایی به‌کار می‌رود. فرنشین (رئیس)، فرگشتن (تکامل یافتن)، فرآوری، فرایند ، فرنام ، فرخنده ، فرجام ، فرتور ، فرمهین فرگیزه ، فرجود ، فرماندار ، فرگشت.
فره به معنی زیادی فراوان ، فرهیست (بیشترین) ، فرهی (افراط) ، فره داشت ، فره کرد فره خور ، فره کشیدن ، فره روی (افراط)
فرا / فراز/ فراچ این پیشوند به معنی والا و بالا به‌کار می‌رود. فراتاب، فرارفتن، فراموش ، فرا رسیدن ، فرخوانی. فرابری، فرابنفش ، فرا زمانی ، فرا اُستانی، فرانژادی ، فراگیر.
فرو این پیشوند به معنی فرود و زیر به‌کار می‌رود. فرورفتن ، فروکشیدن ، فروخاستن ، فروتن فروسرخ، فروصوت ، فرونشت ، فروکاست
فزون به معنی زیادی فزونیدن ، فزونی فزون کنشی ، فزون خواهی ، فزونکرد ، فزونبها
ک / که به معنی کوچک و خرد کَس ، کسان ، کهتر ، کهتری ، کهره ، کهلشتن ، کهاندن کهیاخته ، کهنا ، کهینه ، کَهبَل
کژ / کج / گاژ به معنی انحراف ، شکل نا درست ، کاستی کج اندیش ، گاژدمب (کژدُم) ، کژدار ، کژمنش کژ روی ، کژنویسی ، کژفهمی ، کژکاری ، کژخوانی ، کژدرایی ، کژراهی ، کژانگشتی ، کژانگاری
کَم به معنی کم و اندک کم خواهی ، کم خوری کمینه ، کم کاری ، کم برآورد ، کم محلی ، کم خواهی ، کم براوردی ، کم بهادهی
گُ این پیشوند به معنی سوا و جدا کردن است. گداختن، گواردن، گشادن، گزیدن، گریختن ، گسیل ، گماشتن ، گزاردن ، گمیختن ، گسترده ، گسست ، گدازه گسان ، گسل ، گخیزیدن ،
مَت- به معنی با ، باهمدیگر

هم ارز با Mit آلمانی و Meta یونانی.

مت ایستایی ، مت دیسی
مَس به معنی بزرگ و ارشد مس دادستان ، مس مُغ ، مس مَنشی
مَه- به معنی بزرگ مهستان ، مسان مهبانگ (بیگ بنگ)
می- پیشوند ساخت کارواژه ی کنونیک به معنی همیشگی و استمرار می نویسد ، می خواند ، می تواند ، می رساند
میت به معنی دروغین و نادرست میت کنشی ، میت گویی
نَ برای منفی کردن فعل ها نمی تواند ، نمی خواهد
نِ- / نی / نیسی این پیشوند معنی «به سوی» و «پایین» می‌دهد. نگریستن، نشستن، نوشتن، نبرد، نشیب ، نکوهش نِپاهِش، نپاهیدن، نگریه (نظریه).
نا این پیشوند منفی‌ساز است.

همان آنا / Ana

ناجوانمرد، نا خردمند، نارس. ناهمخوانی ، نارسانا
نار / نارخ این پیشوند برای ترگمان واژه هایی که با Narco در انگلیسی ساخته شده اند برگزیده شده. نارخوک ، نارکوک ، نارهوشی ، کوکنار نارخوکین (نارکوتین)
نِست- / نیست-/ نهست- به معنی" نیست و نبود " نیست موی =کچل نست بینی = توهم دیداری ،

نهست = غایب

نیژ به معنی خارج و بیرون نیژبر
نوز- / نیز/ نیزا به معنی هنوز و تا این لحظه است. هنوز نوز بود = موجودی ، چیز هایی که تا این لحظه داریم
نون- به معنی اکنون و زمان حال است.
وا این پیشوند غالباً همراه فعل به کار رفته؛ بیانگر اعمال فعل با بی‌تفاوتی و حالت ناجور است وارفتن (با حالت بدی رفتن اشاره به باز شدن) واماندن (با حالت ناجوری ماندن اشاره به هاج و واج) واپاشی،

واکنش. وا سازش

وارفتگی

واپِی به معنی "از پی" واپی گویی
ور این پیشوند گاهی معنای (از بالا، از رو) می‌دهد و کلاً معانی متعددی دارد. وررفتن، ورآمدن، ورکشیدن

ورافتادن، ور انداختن،

ورقلنبده ، ورامیدن
وی برابر پیشوند "گُ". این دو پیشوند می توانند با یکدیگر جایگزین شوند. ویماردن ، ویرایش ، ویران ، ویسستن ، ویزیدن ، ویهیزیدن ، ویستردن ویراستاری
ها 1-گاهی این پیشوند برای تاکید است.

2- گاه به معنی با و هم و همه هم هست. و برابر Co و Com

به پژوهش های بیشتری نیاز است.

هادادن ، هاپرسیدن ، هانهادن هابندیدن ، هامتیدن
هَچبر- به معنی بر روی ، بالا هچبرتوم = بالا ترین
هَچدر- به معنی در زیر

Under

هچدرپاد = در زیر پای
هم این پیشوند هم‌ارز homo در زبان انگلیسی است. همراه، هم پرسی ، هم تیغ ، هم رزم ، هم آورد ، هم دم ، هم کیش همایش ، همجنسگرایی، همایندی ، همنهادی ، هماهنگی ، همرسانی
همه / هما / هماگ- به معنی همه و جمع است. همه چیز خواری ، هماگین ، هماکی همگانی ، همه پرسی، همه توانی
هو/خو این پیشوند به معنی خوب و نیک می‌باشد و هم‌ارز eu در زبان انگلیسی است. هومن، خسرو، خرم، خجیر ، هنر هونهنگ، هوپرورد، هوگواری، هوهسته، هومرگ.
ی / اَی ی شکل کنونی "اَی" است.[۳]

به معنی "به چیزی" است. یافتن = به چیزی رسیدن

اَیافتن ، اَیاختن ، اَیاریدن ، اَیاوریدن یافتن ، یاب ، یاختن ، یازیدن ، یاریدن ، یاوَر
یان- پیشوند تقدس یان کنش = اعمال مذهبی ، یان گویی = ذکر و دعا

جستارهای وابسته

[ویرایش]

منابع

[ویرایش]
  1. فرهنگ پهلوی ، دکتر بهرام فره وشی ، جلد دوم ، انتشار 1314
  2. مصوب فرهنگستان زبان فارسی
  3. Altiraniches Wortenbuch , Christian Bartolmae , 1904